آقای ژرار بریون، او ۱۵ سال از عمر خود را برای ساختن این نمونه (ماکت شهر پاریس) صرف کرده.
کلاسهای تخصصی برای آقایان: توجه: به دلیل پیچیدگى و مشکلى موضوعات، براى هر کلاس بیش از ٨ نفر ثبت نام نمیشود کلاس ١ چگونه جایخى را پر میکنند؟ برگزارى به صورت مرحله به مرحله همراه با نمایش اسلاید مدّت: ٤ هفته، دوشنبهها و چهارشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢١ کلاس ٢ آیا دستمال توالت خود به خود عوض میشود؟ برگزارى به صورت میزگرد و بحث آزاد مدّت: ٢ هفته، شنبهها از ساعت ١٨ تا ٢٠ کلاس ٣ مسئولیت پذیری در قبال سطل زباله بردن یا نبردن ؟ برگزارى به صورت کار عملى و گروهى مدّت: ٤ هفته، یکشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢١ کلاس ٤ تفاوتهاى بنیادى بین سبد لباسهاى کثیف و کف زمین برگزارى به صورت نمایش فیلم با توضیحات تکمیلى مدّت: ٣ هفته، پنجشنبهها از ساعت ١٤ تا ١٦ کلاس ٥ آیا ظرفهاى غذا میتوانند خودشان پرواز کنند و در سینک آشپزخانه فرود آیند؟ برگزارى به صورت نمایش ویدیویى مدّت: ٤ هفته، سهشنبه و پنجشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢١ کلاس ٦ گم کردن ریموت کنترل و از دست دادن هویت برگزارى به صورت کارگاه آموزشى همراه با گروههاى پشتیبان مدّت: ٤ هفته، چهارشنبهها و پنجشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢١ کلاس ٧ یادگیرى چگونگى پیدا کردن چیزها ...... ابتدا نگاه کردن به سرجایش و بعد زیر و رو کردن خانه برگزارى به صورت بحث آزاد مدّت: ٢ هفته، دوشنبهها از ساعت١٨ تا ٢٠ کلاس ٨ حفظ سلامتى ... گل آوردن براى همسر سلامتى شمارا به خطر نمیاندازد برگزارى به صورت نمایش اسلاید همراه با نوار صوتى مدّت: سه شب، یکشنبه، سهشنبه و پنجشنبه از ساعت ١٩ تا ٢١ کلاس ٩ مرد واقعى هنگامى که راه را گم کرد از یکنفر سوال میکند برگزارى به صورت میزگرد و بحث آزاد مدّت: حداقل ٦ ماه، سهشنبهها از ١٨ تا ٢٠ کلاس ١٠ آیا از لحاظ ژنتیکى غیرممکن است که به هنگام پارک کردن ماشین توسط همسرتان ساکت بنشینید؟ برگزارى به صورت شبیهسازى کامپیوترى مدّت: ٤ هفته پنجشنبهها از ساعت ١٢ تا ١٤ کلاس ١١ تفاوتهاى بنیادى بین مادر و همسر برگزارى به صورت آنلاین و نقش بازى کردن مدّت: نامحدود، سهشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢٢ کلاس ١٢ حفظ آرامش به هنگام خرید کردن همسر برگزارى به صورت تمرینات مدیتیشن و روشهاى تنفسى مدّت: ٤ هفته، شنبهها و سهشنبهها از ١٧ تا ٢٠ کلاس ١٣ مبارزه با فراموشى ... به یادآوردن روز تولد، سالگردها و سایر تاریخهاى مهم برگزارى به صورت جلسات شوک درمانى مدّت: سه شب، یکشنبه و سهشنبه و پنجشنبه از ساعت ١٩ تا ٢١ کلاس ١٤ اجاق گاز: چیست و چگونه استفاده میشود؟ برگزارى به صورت نمایش زنده سهشنبهها از ساعت ١٨ تا ٢٠ کلاسهاى بهاره براى خانم ها: ثبت نام تا پایان اسفند ماه توجه: به دلیل پیچیدگى و مشکلى موضوعات، براى هر کلاس بیش از 2 نفر ثبت نام نمیشود کلاس ١ چگونه 2.5 متر ماشین رو تو 8 متر جای پارک قرار دهیم؟ برگزارى به صورت مرحله به مرحله همراه با نمایش اسلاید مدّت: ٤ هفته، دوشنبهها و چهارشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢١ کلاس ٢ مسابقه فوتبال یک ورزش است نه فیلم غیر اخلاقی برگزارى به صورت میزگرد و بحث آزاد مدّت: ٢ هفته، شنبهها از ساعت ١٨ تا ٢٠ کلاس ٣ آیا میتوان با آمادگی قبلی برای رفتن به مراسم عروسی همزمان با آقایان حاضر شد؟ برگزارى به صورت کار عملى و گروهى مدّت: ٤ هفته، یکشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢١ کلاس ٤ نحوه گرفتن صحیح فرمان اتومبیل (بطور ثابت و در حال دور زدن) برگزارى به صورت نمایش فیلم با توضیحات تکمیلى مدّت: ٣ هفته، پنجشنبهها از ساعت ١٤ تا ١٦ کلاس ٥ نحوه تشخیص تاریخ انقضاء مواد خوراکی از روی بسته آنها هنگام خرید برگزارى به صورت نمایش ویدیویى مدت: ٤ هفته، سهشنبه و پنجشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢١ کلاس ٦ عدم ترس از نازل پمپ بنزین و استفاده از آن برگزارى به صورت کارگاه آموزشى همراه با گروههاى پشتیبان مدت: ٤ هفته، چهارشنبهها و پنجشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢١ کلاس ٧ اهمیت دادن به ظاهر و هیکل خود بعد از ازدواج به مانند قبل آن برگزارى به صورت بحث آزاد مدّت: ٢ هفته، دوشنبهها از ساعت١٨ تا ٢٠ کلاس ٨ گفتن "عزیزم" به شوهر سلامتى شمارا به خطر نمیاندازد برگزارى به صورت نمایش اسلاید همراه با نوار صوتى مدّت: سه شب، یکشنبه، سهشنبه و پنجشنبه از ساعت ١٩ تا ٢١ کلاس ٩ چطور می توان با تلفن زیر 30 دقیقه صحبت کرد؟ برگزارى به صورت میزگرد و بحث آزاد مدّت: حداقل ٦ ماه، سهشنبهها از ١٨ تا ٢٠ کلاس ١٠ آیا از لحاظ ژنتیکى غیرممکن است که هنگامی که خانم های خودمانی با هم تنها هستند حرف های زشت نزنند؟ برگزارى به صورت شبیهسازى کامپیوترى مدّت: ٤ هفته پنجشنبهها از ساعت ١٢ تا ١٤ کلاس ١١ تفاوتهاى بنیادى بین شوهر و آرنولد شوارتزنگر ، براد پیت و بیل گیتس برگزارى به صورت آنلاین و نقش بازى کردن مدّت: نامحدود، سهشنبهها از ساعت ١٩ تا ٢٢ کلاس ١٢ رد نشدن از جلوی تلویزیون با جارو به هنگام پخش فینال جام باشگاه های اروپا برگزارى به صورت تمرینات مدیتیشن و روشهاى تنفسى مدّت: ٤ هفته، شنبهها و سهشنبهها از ١٧ تا ٢٠ کلاس ١٣ عدم حساسیت به دختران زیبا تر از خود و عدم زشت خطاب کردن آنها و ایراد بستن به آنها برگزارى به صورت جلسات شوک درمانى مدّت: سه شب، یکشنبه و سهشنبه و پنجشنبه از ساعت ١٩ تا ٢١
این داستان را نه به خواست خود، بلکه به تشویق و ترغیب دوستانم مینویسم. نام من میلدرد است؛ میلدرد آنور Mildred Honor. قبلاً در دیموآن Des Moines در ایالت آیوا در مدرسهء ابتدایی معلّم موسیقی بودم. مدّت سی سال است تدریس خصوصی پیانو به افزایش درآمدم کمک کرده است. در طول سالها دریافتهام که سطح توانایی موسیقی در کودکان بسیار متفاوت است. با این که شاگردان بسیار بااستعدادی داشتهام، امّا هرگز لذّت داشتن شاگرد نابغه را احساس نکردهام. امّا، از آنچه که شاگردان "از لحاظ موسیقی به مبارزه فرا خوانده شده" میخوانمشان سهمی داشتهام. یکی از این قبیل شاگردان رابی بود. رابی یازده سال داشت که مادرش او را برای گرفتن اوّلین درس پیانو نزد من آورد. برای رابی توضیح دادم که ترجیح میدهم شاگردانم (بخصوص پسرها) از سنین پایینتری آموزش را شروع کنند. امّا رابی گفت که همیشه رؤیای مادرش بوده که او برایش پیانو بنوازد. پس او را به شاگردی پذیرفتم. رابی درسهای پیانو را شروع کرد و از همان ابتدا متوجّه شدم که تلاشی بیهوده است. رابی هر قدر بیشتر تلاش میکرد، حسّ شناخت لحن و آهنگی را که برای پیشرفت لازم بود کمتر نشان میداد. امّا او با پشتکار گامهای موسیقی را مرور میکرد و بعضی از قطعات ابتدایی را که تمام شاگردانم باید یاد بگیرند دوره میکرد. در طول ماهها او سعی کرد و تلاش نمود و من گوش کردم و قوز کردم و خودم را پس کشیدم و باز هم سعی کردم او را تشویق کنم. در انتهای هر درس هفتگی او همواره میگفت، "مادرم روزی خواهد شنید که من پیانو میزنم." امّا امیدی نمیرفت. او اصلاً توانایی ذاتی و فطری را نداشت. مادرش را از دور میدیدم و در همین حدّ میشناختم؛ میدیدم که با اتومبیل قدیمیاش او را دم خانهء من پیاده میکند و سپس میآید و او را میبرد. همیشه دستی تکان میداد و لبخندی میزد امّا هرگز داخل نمیآمد. یک روز رابی نیامد و از آن پس دیگر او را ندیدم که به کلاس بیاید. خواستم زنگی به او بزنم امّا این فرض را پذیرفتم که به علّت نداشتن توانایی لازم بوده که تصمیم گرفته دیگر ادامه ندهد و کاری دیگر در پیش بگیرد. البتّه خوشحال هم بودم که دیگر نمیآید. وجود او تبلیغی منفی برای تدریس و تعلیم من بود. چند هفته گذشت. آگهی و اعلانی دربارهء تکنوازی آینده به منزل همهء شاگردان فرستادم. بسیار تعجّب کردم که رابی (که اعلان را دریافت کرده بود) به من زنگ زد و پرسید، "من هم میتوانم در این تکنوازی شرکت کنم؟". توضیح دادم که، " تکنوازی مربوط به شاگردان فعلی است و چون تو تعلیم پیانو را ترک کردی و در کلاسها شرکت نکردی عملاً واجد شرایط لازم نیستی." او گفت، "مادرم مریض بود و نمیتوانست مرا به کلاس پیانو بیاورد امّا من هنوز تمرین میکنم. خانم آنور، لطفاً اجازه بدین؛ من باید در این تکنوازی شرکت کنم!" او خیلی اصرار داشت. نمیدانم چرا به او اجازه دادم در این تکنوازی شرکت کند. شاید اصرار او بود یا که شاید ندایی در درون من بود که میگفت اشکالی ندارد و مشکلی پیش نخواهد آمد. تالار دبیرستان پر از والدین، دوستان و منسوبین بود. برنامهء رابی را آخر از همه قرار دادم، یعنی درست قبل از آن که خودم برخیزم و از شاگردان تشکّر کنم و قطعهء نهایی را بنوازم. در این اندیشه بودم که هر خرابکاری که رابی بکنم چون آخرین برنامه است کلّ برنامه را خراب نخواهد کرد و من با اجرای برنامهء نهایی آن را جبران خواهم کرد. برنامههای تکنوازی به خوبی اجرا شد و هیچ مشکلی پیش نیامد. شاگردان تمرین کرده بودند و نتیجهء کارشان گویای تلاششان بود. رابی به صحنه آمد. لباسهایش چروک و موهایش ژولیده بود، گویی به عمد آن را به هم ریخته بودند. با خود گفتم، "چرا مادرش برای این شب مخصوص، لباس درست و حسابی تنش نکرده یا لااقل موهایش را شانه نزده است؟" رابی نیمکت پیانو را عقب کشید؛ نشست و شروع به نواختن کرد. وقتی اعلام کرد که کنسرتوی 21 موتزارت در کو ماژور را انتخاب کرده، سخت حیرت کردم. ابداً آمادگی نداشتم آنچه را که انگشتان او به آرامی روی کلیدهای پیانو مینواخت بشنوم. انگشتانش به چابکی روی پردههای پیانو میرقصید. از ملایم به سوی بسیار رسا و قوی حرکت کرد؛ از آلگرو به سبک استادانه پیش رفت. آکوردهای تعلیقی آنچنان که موتزارت میطلبد در نهایت شکوه اجرا میشد! هرگز نشنیده بودم آهنگ موتزارت را کودکی به این سن به این زیبایی بنوازد. بعد از شش و نیم دقیقه او اوجگیری نهایی را به انتهی رساند. تمام حاضرین بلند شدند و به شدّت با کفزدنهای ممتدّ خود او را تشویق کردند. سخت متأثّر و با چشمی اشکریزان به صحنه رفتم و در کمال مسرّت او را در آغوش گرفتم. گفتم، "هرگز نشنیده بودم به این زیبایی بنوازی، رابی! چطور این کار را کردی؟" صدایش از میکروفون پخش شد که میگفت: "میدانید خانم آنور، یادتان میآید که گفتم مادرم مریض است؟ خوب، البتّه او سرطان داشت و امروز صبح مرد. او کر مادرزاد بود و اصلاً نمیتوانست بشنود. امشب اوّلین باری است که او میتوانست بشنود که من پیانو مینوازم. میخواستم برنامهای استثنایی باشد." چشمی نبود که اشکش روان نباشد و دیدهای نبود که پردهای آن را نپوشانده باشد. مسئولین خدمات اجتماعی آمدند تا رابی را به مرکز مراقبتهای کودکان ببرند؛ دیدم که چشمهای آنها نیز سرخ شده و باد کرده است؛ با خود اندیشیدم با پذیرفتن رابی به شاگردی چقدر زندگیام پربارتر شده است. خیر، هرگز نابغه نبودهام امّا آن شب شدم. و امّا رابی؛ او معلّم بود و من شاگرد؛ زیرا این او بود که معنای استقامت و پشتکار و عشق و باور داشتن خویشتن و شاید حتّی به کسی فرصت دادن و علّتش را ندانستن را به من یاد داد. رابی در آوریل 1995 در بمبگذاری بیرحمانهء ساختمان فدرال آلفرد مورای در شهر اوکلاهما به قتل رسید.
خشم و دشمنی را به درگاه مردان با اراده راهی نیست (سقراط)
آیا می دانید یك گالن روغن سوخته، می تواند تقریبا 1 میلیون گالن آب تمیز را آلوده كند. آیا می دانید خوردن 1 سیب اول صبح، بیشتر از قهوه باعث دورشدن خواب آلودگی می شود. آیا می دانید قدیمی ترین آدامسی كه جویده شده، متعلق به 9000 سال پیش بوده است. آیا می دانید اسكیموها هم از یخچال استفاده می كنند، منتها برای محافظت غذا در مقابل یخ زدن. آیا می دانید جویدن آدامس هنگام خردكردن پیاز مانع از اشك ریزی شما می شود. آیا می دانید در 4000 سال قبل، هیچ حیوانی اهلی نبود. آیا می دانید به طور متوسط روزانه 12 نوزاد به خانواده ها اشتباه داده می شوند. آیا می دانید هیچ كس نمی داند چرا صدای اردك ها اكو نمی شود. آیا می دانید سس كچاپ در سال 1830 به عنوان یك دارو به فروش می رفته است. آیا می دانید لئوناردو داوینچی 10 سال طول كشید تا لب های مونالیزا را نقاشی كند.
اسامی مستعار: اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابك، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانكر و لاك پشت صدا خواهند زد. پرداخت صورتحساب میز: وقتی صورتحساب را می آورند، با اینكه كلا 15هزار تومان شده، بابك، سامان، آرش و مهرداد هر كدام 10 هزار تومان روی میز میگذارند. وقتی دختران صورتحساب را دریافت میكنند، ماشین حسابهای جیبی خود را بیرون می آورند. پول: یك مرد 2000 هزار تومان برای یك جنس 1000 تومانی مورد نیازش می پردازد. یك زن 1000 تومان برای یك جنس 2000 تومانی كه نیازی به آن ندارد می پردازد. بگو مگوها: حرف آخر را در جر و بحث ها زنان میزنند. هر چیزی كه یك مرد بعد از آن بگوید، شروع یك بگو مگوی دیگر خواهد بود آینده: یـك زن تــا زمانیكه ازدواج نكرده نگران آینده است. یك مرد تا زمانیـكـه ازدواج نـــكرده هــــرگز نگران آینده نخواهد بود. موفقیت: یــك مرد موفق كسی است كه بیشتر از آنچه هـمــسرش خرج میكند درآمد داشته باشد. یك زن موفق كسی است كه بتواند چنین مردی را پیدا كند. ازدواج: یك زن به امید اینكه شوهرش تغییر كند با او ازدواج میكند،ولی تغییر نمیكند. یك مــرد به این امید با همسرش ازدواج میكند كه تغییر نكند، ولی تغییر میكند. فیلم كمدی: فرض كنید چند زن و مرد در اتاقی نشته اند و ناگهان سریال نقطه چین شروع می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه میكنند، و حتی ممكن است ادای بامشاد را نیز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شكایت منتظر تمام شدنش میشوند. دست خط: مردها زیاد به دكوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش "خرچنگ غورباقه" استفاده میكنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده كرده و به "ی" ها و "ن" ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی كه توسط یك زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد تركتان كند، در انتهای یادداشت یك شكلك در انتها آن میكشد. حمام: یك مرد حداكثر 6 قلم جنس در حمام خود داد - مسواك، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یك قالب صابون و یك حوله. در حمام متعلق به یك زن معمولی بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. یك مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی كند. خواروبار: یك زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یك مرد آنقدر صبر میكند تا محتویات یخچال ته بكشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را كه خوب بنظر برسر می خرد. بیرون رفتن: وقتی مردی میگوید كه برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی برای بیرون رفتن حاضر است. وقتی زنی میگوید كه برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی 4 ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود. گربه: زنان عاشق گربه هستند. مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میكنند. آینه: مردها خودبین و مغرور هستند، آنها خودشان را در آینه چك میكنند. زنان بامزه اند، آنها تصویر خود را در هر سطح صیقلی بازدید میكنند -- آینه، قاشق، پنجره های فروشگاه، برشته كننده ها، سر طاس آقای زلفیان... تلفن: مردان تلفن را به عنوان یك وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای كوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند. یك زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت كنند. آدرس یابی: وقتی یك زن در حال رانندگی احساس میكند كه راه را گم كرده، كنار یك فروشگاه توقف كرده و از كسی كه وارد است آدرس صحیح را میپرسد. مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: "فكر كنم یه راه بهتر پیدا كردم،" و "میدونم كه باید همین نزدیكی باشه، اون مغازه طلا فروشی رو میشناسم." پذیرش اشتباه: زنان بعضی اوقات قبول میكنند كه اشتباه كردند. آخرین مردی كه اشتباهش را پذیرفته 25 قرن پیش از دنیا رفته است. فرزند: یك زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دكتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیك و صمیمی، قرارهای رمانتیك، غذاهای مورد علاقه، اسرار، آرزوها و رویاها. یك مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد كم سن و سال هم در خانه زندگی میكنند. لباس شیك پوشیدن: یك زن برای رفتن به خرید، آب دادن به گلهای باغچه، بیرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستی لباس شیك می پوشد. یك مرد فقط هنگام رفتن به عروسی و یا مراسم ترحیم لباس رسمی برتن میكند. شستن لباسها: زنان هر چند روز یك بار لباسهایشان را میشویند. مردها تك تك لباس های موجود در كمد، حتی روپوش و اونیفرم جراحی هشت سال پیش خود را می پوشند و هنگامیكه لباس تمیزی باقی نماند، یك لباس كثیف بر تن نموده و كوه ایجاد شده از لباسهای چرك خود را با آژانس به خشك شویی منتقل میكنند. عروسی: هنگام یاد كردن از عروسی ها، زنان در مورد "مراسم جشن" صحبت میكنند، مردان درباره "میهمانی های دوران مجردی." گل و گیاه: یك زن از شوهرش میخواهد وقتی مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آب میدهد. زن پنج روز بعد به خانه ای پر از گلها و گیاهان پژمرده برمیگردد. كسی نمیداند چرا این اتفاق افتاده است.
عکس های فتوشاپی خنده دار
عکس جالب و خنده دار
عکس های فتوشاپی جدید