• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1994
تعداد نظرات : 294
زمان آخرین مطلب : 4591روز قبل
دانستنی های علمی
عدد چهل در میان اعداد از قداست خاصی برخوردار است و در موارد بی شماری در احادیث اهل بیت(ع) بر آن تکیه شده است. در ادامه به چند نمونه آن اشاره می کنیم. ۱-حضرت آدم در فراق بهشت ۴۰ روز گریست. «بحار-۱۱-۱۶۲» ۲-در طوفان چهل روز باران بارید. «بحار-۱۱-۱۶۲ » ۳-حضرت آدم در مرگ هابیل چهل شب گریه کرد. «بحار -۱۱- ۴۴» ۴-زمین چهل روز در مرگ مومن می گرید. «تفسیر عیاشی-۲-۱۵۴» ۵-خداوند چهل روز به فرعون مهلت داد. «اتحاف الساده-۱-۷۵» ۶-چهل شب تعطیلی مساجد از نشانه های ظهور است. «صحیفه الرضا-۱۴» ۷-همه پیامبران در چهل سالگی مبعوث شده اند.«عیون الاخبار – ۲ -۳۶ » ۸-رشد انسان در چهل سالگی به کمال می رسد. «غوالی الئالی-۴۳۱» ۹-زیارت اربعین یکی از نشانه های مومن است. «امالی شیخ صدوق-۲۵۱» ۱۰-هر کس چهل حدیث حفظ کند، خداوند او را فقیه و عالم محشور کند. «بحارالانوار-۲-۲۵۳» منبع : afkarnews.ir
يکشنبه 23/8/1389 - 14:39
سينمای ایران و جهان
دوبلاژ فیلم سینمایی «جرم» تازه ترین ساخته مسعود كیمیایی امروز در استودیو «رها» و به مدیریت خسرو خسروشاهی شروع شد. به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، دوبله بیست ونهمین ساخته مسعود كیمیایی امروز آغاز شد و 9 صبح اولین صدای دوبله این فیلم در استودیو «رها» ضبط شد. براساس این گزارش، مدیریت دوبلاژ و سرپرستی گویندگان جرم را خسرو خسروشاهی برعهده دارد و قرار است تا 27 آبان ماه به مدت یك هفته دوبله این فیلم به پایان برسد. منوچهر اسماعیلی، چنگیز جلیلوند، ناصر مدقالچی، خسرو شمشیرگران، حسین عرفانی، منوچهر والی زاده، مینو غزنوی، زهره شكوفنده و... در فیلم «جرم» صداپیشگی خواهند كرد. دیگر صداپیشگانی كه حضورشان در این فیلم قطعی شده، عبارتند از: ناصر نظامی، مهوش افشاری، كتایون اعظمی، همت مومیوند، غلامرضا مهرزادیان، افشین زینوری، سمیه موسوی، فریبا رمضان پور. فیلم «جرم»، حال و هوای اجتماعی، سیاسی و تاریخی دارد و در فضای سال های پیش از انقلاب می گذرد به همین خاطر مسعود كیمیایی برای نزدیك شدن به سینمای گرم دهه 50 كه بخش عمده آن مدیون دوبلورهای شاخص آن دوره بود تصمیم گرفت كه علاوه بر صدای سر صحنه از دوبله نیز برای تازه ترین فیلم خود بهره ببرد. داستان این فیلم درباره مردی است كه نمی خواهد از عقیده ای كه دارد تخطی كند. پولاد كیمیایی، حامد بهداد، شبنم درویش، بزرگان: جمشید مشایخی، داریوش ارجمند، مسعود رایگان، اكبر معززی با حضور نیكی كریمی، بهاره رهنما، سیامك انصاری، كیانوش گرامی، جلال پیشوائیان، محمد موید، محراب رضائی، علی اصغر طبسی و ... بازیگران «جرم» هستند. منبع : farsnews.com
يکشنبه 23/8/1389 - 14:37
سينمای ایران و جهان
سازندگان انیمیشن «خانواده سیمپسون ها»، همزمان با پخش سری جدید از این فیلم، اعلام كردند كه «سیمپسون ها» 515 قسمتی خواهد بود. به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از خبرگزاری رویترز، بیست و سومین مجموعه از سری فیلم های «خانواده سیمپسون ها» از پاییز آینده آماده پخش خواهد شد. به گفته كمپانی فوكس، كمپانی سازنده «خانواده سیمپسون ها»، این انیمیشن در مجموع به 515 قسمت خواهد رسید. به گزارش رویترز، «خانواده سیمپسون ها» كه اولین بار دسامبر سال 1989 به نمایش درآمد، طولانی ترین سریال كمدی تاریخ تلویزیون است كه تاكنون برنده جوایز بسیار زیادی از جمله 27 جایزه امی، (اسكار تلویزیونی) شده است. منبع : farsnews.com
يکشنبه 23/8/1389 - 14:37
سينمای ایران و جهان
آن صحنه ای که حضرت ابوالفضل(ع) می آید مشک آب را پر کند، سنگ را به گریه وا می دارد. به نظر من این صحنه از 10 تا روضه و نوحه اثرگذارتر است. رضا رویگری که این روزها مجموعه تلویزیونی "مختارنامه" را به روی آنتن دارد در گفت وگویی با "جام جم" در خصوص تاثیرگذارترین سکانس های این سریال گفته است: آن صحنه ای که حضرت ابوالفضل (ع) می آید مشک آب را پر کند، سنگ را به گریه وا می دارد. به نظر من این صحنه از 10 تا روضه و نوحه اثرگذارتر است. بازیگر نقش کیان از انتقام از حرمله و شمر نیز به عنوان خاطره سازترین صحنه از بین سکانس هایی که خود در آن حضور داشته یاد می کند: در صحنه های آتش سوزی مکه من حضور نداشتم، اما احساس می کنم خیلی خوب کارگردانی شده است. البته اینها سکانس هایی هستند که من در آنها نبوده ام. از بین بازی های خودم صحنه های مربوط به جنگ کیان با حرمله و شمر را خیلی دوست دارم. حتما می دانید که شمر معروف را کیان ایرانی می کشد. این نکته در تاریخ آمده است. رویگری در ادامه این گفت وگو از حوادثی که سر صحنه این سریال پیش آمده گفته و حجب و حیای ایرانی کیان و وجه تمایز این سرباز ایرانی نسبت به رزمجویان عرب. وی که در فیلمنامه مجالی برای پاسخ به نوع نگاه تمسخرآمیز خواهر مختار نداشته در بخش دیگری از این مصاحبه به دفاع از هویت کیان پرداخته است. برگزیده این مصاحبه را در ادامه می خوانید. برای ساعت و عینک و انگشتر سیاهی لشکر، تمام لشکر باید به عقب برمی گشت دیالوگ های میرباقری برایم جذابیت داشت. مثل جعبه سربسته ای بود که دوست داشتی بازش بکنی و ببینی داخل آن چه نوشته شده است. به هر حال بازیگری حرفه سختی است. می گویند هر که طاووس خواهد، جور هندوستان کشد. پخش "مختارنامه" پس از 40 هفته به پایان می رسد، اما این سریال مثل یک پازلی است که با دقت چیده شده است. شما یک اتاق را در نظر بگیرید که در آن کلی قطعات پازل روی هم تلنبار شده است. یک نفر دانه دانه اینها را پیدا کرده و کنار هم چیده است. هزاران پلان این سریال با حوصله تدوین شده است. برای هر پلانش کلی زحمت کشیده اند. در یک پلان5 ثانیه ای یک لشکر تاخت می کند و از این سو به آن سو می رود. هر برداشت این پلان یک صبح تا ظهر طول می کشد. میرباقری حواسش به این نکات بود که چرا فلان هنرور ساعتش را درنیاورده و دستش برق زده است یا چرا فلانی عینک داشته یا انگشترش را بیرون نیاورده است. به خاطر این اشکالات تمام لشکر باید به عقب برگردد و صحنه دوباره گرفته شود. وقتی به روزهای ضبط مختارنامه فکر می کنم می بینم خدا چه صبری به همه ما داده بود. چرا همه بلاها سر تو می آید؟ موقعی که صحنه جنگ سکانس های آخر را می گرفتیم دچار حادثه شدم. قرار بود کنار یکی از لشکریان بنشینم و با شمشیر به بغل بدن او بکوبم. بعد این پلان یک جوری به نظر می آمد که انگار من در سینه اش ضربه ای وارد کرده ام. این فرد بشدت به من نزدیک بود. من مراقب بودم که شمشیر به بدنش نخورد. اینقدر به من چسبیده بود که شمشیر به پای خودم خورد. شمشیر کفش و جورابم را پاره کرد و به داخل پایم فرو رفت. دکتر به من گفت تو خیلی شانس آورده ای. چون این منطقه پر از خرده استخوان است. اگر اینها ایراد پیدا می کردند تو تا آخر عمرت لنگ می زدی. پای من را بخیه زدند، اما فردایش حجم مچ پایم 2 برابر شد. یادم می آید که پایم باد کرده بود و در کفش فرو نمی رفت. آن روزها می خواستند صحنه جنگ ها را تصویربرداری کنند. در یکی از صحنه های دیگر بازیگر روبه رویم با تبر جنگ رو در روی من می جنگید. هنگامی که تبر را می چرخاند سر تبر درآمد و خورد توی ابروی من. داوود میرباقری در بیمارستان گفت چرا همه بلاها سر تو می آید؟ فردایش دور چشمم به اندازه یک بادام متورم شد. آقای ولدبیگی من را جوری گریم کرد که ضرب خوردگی زیر چشمم اصلا معلوم نشود. میرباقری گفت این گریم را پاک کن. تو در جنگ حضور داشته ای و این جراحت به نقشت می خورد. با همان چشم ضرب خورده جلوی دوربین رفتم. دوست داشتم سوارکاری ام ایرانی باشد دوره های آموزشی سوارکاری و شمشیربازی را رفتم چون می خواستم جور دیگری سوارکاری کنم. دوست داشتم سوارکاری ام ایرانی باشد. اگر این سریال را دقیق ببینید متوجه می شوید که تاخت های من با تاخت سپاهیان عرب فرق می کند. تاخت شخصیت کیان دلاورانه و یک دستی است. کیان یک دستش را به دهان اسب می گیرد و خیلی استوار اسب را هدایت می کند. کیان حجب و حیای ایرانی و در عین حال دلاوری یک رزمنده را دارد نوع نشستن کیان روی اسبش با عرب ها فرق دارد. عرب ها وقتی روی اسب می نشینند حالتی خمیده دارند، اما او استوار روی اسب نشسته است. کیان وقتی به خواستگاری خواهر مختار می رود عرق شرم روی پیشانی اش می نشیند. با این که او به عموی مختار خواسته اش را گفته و نزد خود مختار نرفته است. اعراب این شرم و خجالت را ندارند. چون برایشان چند همسره بودن هم عادی است. کیان حجب و حیای ایرانی و در عین حال دلاوری یک رزمنده را دارد. رزمندگان ما در جبهه های جنگ تحمیلی دلاورانه می جنگیدند. کیان در جنگ ها رشادت به خرج می دهد و به هیچ وجه عقب نشینی نمی کند. مختار بعدها او را وزیر اطلاعات خودش می کند. تمام اعراب از کیان می ترسیدند. جاهل های قدیمی ایرانی چاقو و قمه می کشیدند، اما اگر می خواستند از کوچه ای رد شوند که در آن زنی حضور داشت خجالت می کشیدند و سرشان را پایین می انداختند. این حجب و حیا در فرهنگ ایرانی ما هست. ماجرای قیام مختار را کیان طرح ریزی می کند کیان در مدائن زندگی می کرده و مدائن هم جزو ایران آن زمان بوده است. کیان یک شاهزاده بوده اما در آن شرایط خواهر مختار به او مثل یک برده نگاه می کند. خواهر مختار می گوید ما فاتح ایرانیم. من با یک ایرانی ازدواج نمی کنم. کیان و مختار از بچگی با هم دوست بوده اند. در یک سنینی دشمن و خصم معنایی ندارد. یک دختر و پسر از قبیله خصم عاشق هم می شوند و با هم ازدواج می کنند. ماجرای قیام مختار را کیان طرح ریزی می کند. کیان مختار را تشویق به رزم می کند، اما مختار میلی به این اقدام ندارد. او می گوید: من می خواهم به کارهای مزرعه ام برسم. چون کیان ایرانی بوده اعراب حرف او را قبول نمی کرده اند. کیان مختار را جلو می اندازد. چون پدر مختار فاتح ایران بوده و خانواده اصیلی داشته است. کیان چون در بین اعراب زندگی می کند یک جاهایی لباس اعراب را بر تن می کند. سر من باید مثل هندوانه از وسط دوتکه می شد در این سریال یک نیروی معنوی داشت ما را کمک می کرد. یادم می آید سر صحنه یک بار در حال سوارکاری بودم که اسب مرا به پایین پرتاب کرد. سر من باید مثل هندوانه از وسط دوتکه می شد، اما انگار یک نفر دستش را زیر سرم گذاشت و آن را آرام بلند کرد. خدا را شکر کوچک ترین آسیبی ندیدم. واقعا مثل معجزه بود. داوود میرباقری ایستاده بود و با تعجب من را نگاه می کرد. منبع : inn.ir
يکشنبه 23/8/1389 - 14:36
سينمای ایران و جهان
«رضا استادی» مدیر روابط عمومی سریال مختارنامه در گفتگو با ابنا به برخی شایعات و ابهامات درباره این سریال پاسخ گفت. به گزارش مشرق، وی به برخی تبلیغات سوء علیه این سریال اشاره کرد و گفت: «پروژه‏ی مختارنامه از ابتدای ساخت تاکنون با اظهارنظرها و شیطنت‏هایی مواجه بوده است که هدف آنها مقابله با اصل این سریال است؛ در حالی که کارگردان مختارنامه بسیار دقت کرده است که موضوع خلاف شرع و عرف در آن نمایش ندهد». استادی درباره نظارت مذهبی بر این سریال اظهار داشت: «داوود میرباقری کارگردان و نویسنده متن نهایی مختارنامه، برای ساخت این سریال با کارشناسان، مورخان، روحانیون و افراد مطلع زیادی گفت‏وگو کرد؛ و در آخر نیز به همراه "حجت‏الاسلام والمسلمین رسول جعفریان" ـ که در این پروژه به عنوان مشاور و محقق تاریخ اسلام حضور داشت ـ طی سفر به قم و دیدار با علماء، نظر آنها را در خصوص این اثر جویا شد. دیدگاه‏های مختلفی درخصوص شخصیت مختار و این مقطع تاریخی وجود داشت که در مرحله نگارش مورد توجه واقع شد و در نهایت، متن اصلی نیز برای مطالعه و تأیید در اختیار برخی از بزرگان قرار گرفت و نظرات آنها مورد توجه قرار گرفت». او درباره‏ی نشان دادن چهره‏ی شخصیت‏های مقدس در این سریال نیز گفت: «چهره حضرت زینب(س) و حضرت علی اکبر(ع) نشان داده نمی‏شود. تنها چهره‏ی حضرت ابوالفضل(ع) در این سریال به تصویر کشیده شده است. این امر هم با نظر و موافقت آقای عزت الله ضرغامی رییس سازمان صدا و سیما صورت گرفت. قطعاً ایشان نیز ملاحظات فراوانی را لحاظ کرده‏اند و به عنوان رییس رسانه ملی، بر این مسأله نظارت داشته‏اند». مدیر روابط عمومی سریال مختارنامه، «کاوه فتوحی» را بازیگر نقش حضرت ابوالفضل العباس(ع) معرفی کرد و توضیح داد: «وی دوره‏های مختلفی را زیر نظر چند مربی گذراند تا برای حضور در این نقش مهم آماده شود. ضمن آنکه به دلیل اهمیت و حساسیت این نقش، تاکنون هیچ تصویری از چهره‏ی این بازیگر منتشر نشده و اساساً این موضوع رسانه‏ای نشده است». منبع : mashreghnews.ir
يکشنبه 23/8/1389 - 14:35
سينمای ایران و جهان
«آرتا ویلسون»، كه پنج سال پیش «لئوناردو دی كاپریو» را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داد، در صورت اثبات جرم، به هفت سال زندان محكوم خواهد شد. به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از خبرگزاری فرانسه، پرونده ضرب و شتم «لئونادرو دی كاپریو» توسط زنی به نام «آرتا ویلسون» هم اكنون در دادگاه عالی لس آنجلس در جریان است. «ویلسون»، 40 ساله، 5 سال پیش با لیوانی شكسته به طرف «دی كاپریو» هجوم برده و صورت و گردن او را به شدت زخمی كرد، به حدی كه این بازیگر هالیوود تحت چند عمل جراحی قرار گرفت. در صورتی كه این زن به حمله با سلاح مرگبار محكوم شود، حكم او هفت سال زندان خواهد بود. منبع : farsnews.com
يکشنبه 23/8/1389 - 14:35
موسيقي
گروه موسیقی قمر به سرپرستی نوید دهقان و خوانندگی سالار عقیلی 11 و 12 آذر در مركز همایش های برج میلاد به روی صحنه می رود. به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری نهاله رودكی، در این كنسرت كه با عنوان «پرواز پرنده پاییز» برگزار می شود، گروه موسیقی قمر متشكل از حامد فكوری، علی خشتی نژاد و بهاء الدین توكلی: تار، شیوا قهرمان نژاد: بم تار، نسیم اربابی: كمانچه، علیرضا گران فر: سنتور، امین گلستانی: عود، شهریار نظری: دف، كامران منتظری: تنبك، نوید دهقان: كمانچه و سالار عقیلی: خواننده روی صحنه می روند و قطعاتی را در دستگاه دشتی، اصفهان و راست پنجگاه بر اساس اشعاری از مهدی اخوان ثالث، سیاوش كسرایی و سایه می نوازند. بنابراین گزارش، در این كنسرت اشعار با مضمون اجتماعی و با وسواس و دقت بیشتری انتخاب شده اند به گونه ای كه از ابتدا تا انتهای كنسرت یك مفهوم كلی تكرار می شود. همچنین تمامی شعرها مفهوم پرنده، پرواز و پاییز را به مخاطب القا می كنند. كنسرت گروه موسیقی قمر توسط موسسه فرهنگی هنری نهاله رودكی، 11 آذر ساعت 30 /18 و 12 آذر در دو سانس 30/18 و 30/21 در مركز همایش های برج میلاد برگزار می شود. منبع : farsnews.com
يکشنبه 23/8/1389 - 14:35
سينمای ایران و جهان
یك اتفاق آشنا سعید آقاخانی آنقدر سریال های كمدی ساخته كه دیگر به كارگردانی آشنا برای مخاطبان بدل شده است. این آشنایی دیگر به مرحله ای رسیده كه بر مدار قبل می چرخد و قصه و آدم های آشنایی دارد. خوش نشین ها نیز از این دایره بیرون نیست و بشدت می توان مولفه های كارگردانی آقاخانی را در آن ردیابی كرد. گم شدن پدر و فرضیات و اقدامات كمیكی كه در راه پیدا كردن او شكل می گیرد. طبقه پایین دست اقتصادی كه رویای پولدار شدن در سر دارد و تلاش هایش برای دستیابی به این موقعیت، مقدمه و بنیان طنازی است و آدم های هالو، الكی خوش یا شیادی كه در مناسبات و روابط با هم به خلق طنز و خنده دامن می زنند. در خوش نشین ها نیز با چند خانواده روبه رو هستیم كه به واسطه اتفاق و تصادف و شانس در مسیر زندگی هم افتاده و تقابل ها و تعامل هایشان بستر و زمینه اصلی شكل گیری موقعیتی می شود كه به دو صورت طنزآفرین است یكی به واسطه موقعیت كمیكی كه ایجاد شده و سعید آقاخانی بعد از رضا عطاران، به آن علاقه خاصی دارد و دوم طنز رفتاری و كلامی كه در قالب یك كاراكتر و پرسوناژهای شوخ طبع و بامزه ظهور می كند. واقعیت این است كه منطق كمدی سریال های آقاخانی در خوش نشین ها بار دیگر بسط یافته و در شمایل قصه ای آشنا بازتولید می شود. این منطق داستانی یا موقعیت دراماتیك از یك سو به شخصیت های اغراق شده و كاریكاتوری، ساده و هالو یا تیپ های كلیشه ای عامه پسند وصل می شود و از سوی دیگر به ادبیات و ساختار دیالوگ پردازی قصه كه هم واجد یك سری شوخی های مصطلح مد روز است و هم با مخاطب شناسی طنز عامه كه یك نوع الكی خوشی و بی خیالی و بیهودگی را در خود پرورانده است، پیوند می خورد. شاید این موقعیت ها خنده دار باشد و فضای شاد و مفرحی خلق كند، اما مشكل اصلی اینجاست كه این موقعیت ها به واسطه تراكم تكرار در فرم و مضمون به یك شمایل خنثی و غیرخلاقانه بدل شده كه دست كم می تواند یك شادی سطحی و زودگذر و خنده ای ناپایدار و كوتاه بیافریند. زمانی مشكل ما در سریال سازی تكراری و شبیه بودن قصه ها به هم بود اما در اینجا شوخی ها و تمهیدات كمیك هم كلیشه ای و تكراری است. مثلا با هم حرف زدن كل خانواده اردشیر در كلانتری یا تیك های كلامی و چهره در علی صادقی و نوع ارتباط او با پدر و مادرش همچنین مساله ازدواج او كه در همه مجموعه های طنز موتیف وار تكرار می شود. همچنین جنس بازی مهران رجبی و سوءظن او به دیگران و... ازجمله مواردی هستند كه بارها و بارها نه فقط در كارهای آقاخانی كه در سریال های مشابه دیگر هم مورد استفاده قرار گرفتند. البته این به معنای نفی وجوه كمیك داستان نبوده و نه این كه سریال فاقد لحظه های طنز باشد، مساله این است كه این موقعیت ها و تمهیدات طنازانه از شدت تكرار ممكن است بتدریج خاصیت خود را از دست داده و جذابیتی نداشته باشد. شاید هیچ ژانری به اندازه كمدی به خلاقیت و نوآوری نیاز نداشته باشد چرا كه مخاطب پس از مدتی نسبت به منطق و ساختار كمیك این ژانر خنثی شده و روایت تكراری، خاصیت طنز قصه را از بین می برد. یكی از مصادیق معضل فوق كه به آن اشاره كردیم استفاده از نابازیگران پیرمرد و پیرزنی است كه به واسطه نوع چهره، صدا و شیوه حرف زدن یا تیك های خاصی كه دارند واجد سویه كمیك بوده و می توانند برای لحظاتی هم كه شده مخاطب را بخندانند، اما این افراد به دلیل این كه بازیگر حرفه ای نیستند و در واقع بیشتر خودشان را جلوی دوربین بازی كرده و به نمایش می گذارند بسرعت به یك كلیشه بدل می شوند. استفاده مدام از آنها در سریال های طنز با همان شمایل و شیوه بازی یكی از معضلات این جنس از كارهاست. این بازیگران صرفا تیپ های خنده داری هستند كه ممكن است به دلیل تازگی در یكی دو سریال جواب داده و رضایت مخاطب را در پی داشته باشد ولی خدا نكند كه بازیگرانی از این جنس در یك مجموعه گل كرده و مورد توجه تماشاگر قرار بگیرند. آنقدر از همان تیپ در سریال یا فیلم های مختلف استفاده می شود كه دیگر خاصیت خود را از دست داده و گاه به ضد خویش بدل می شود. مصداق بارز این مورد احمد پورمخبر است كه از همین سریال های كمدی سر برآورد و امروز تقربیا در اكثر فیلم های سینمایی طنز حضور دارد. حالا نوبت حلیحه سعیدی است كه دقیقا همان مسیر را طی می كند. اگر عطاران موجب مطرح شدن احمد پورمخبر شد اكنون سعید آقاخانی همان مسیر را برای حلیحه سعیدی هموار می كند. این فرآیند حتی درباره بازیگران حرفه ای و توانایی مثل مرجانه گلچین هم در حال تجربه كردن است. مسیری كه موجب می شود حتی بازیگران حرفه ای و كاربلد نیز در قالب كلیشه شدن محدود شده و یك بعدی شوند. مرجانه گلچین اگرچه بازیگر خوبی است و در خوش نشین ها نیز بخش عمده ای از طنز قصه را بر دوش می كشد اما با بزنگاه كه بار دیگر در تلویزیون مطرح شد تا همین خوش نشین ها یك كاراكتر تكراری و كلیشه ای را تجربه و باز تولید می كند كه اگرچه هنوز جذاب و طنازانه است، اما امكان بروز قابلیت های دیگر این بازیگر توانا را از او می گیرد. واقعیت این است كه خوش نشین ها بیش از آن كه به خلق موقعیت یا روایت كمدی و طنز تكیه كند و داستان خود را پیش ببرد بر همین كلیشه های تجربه شده تكیه كرده و ریسك نمی كند. تداوم ساخت چنین سریال هایی، ظرفیت های كمدی سازی در تلویزیون را محدود كرده و از تجربه انواع دیگر طنزهای شبانه جلوگیری می كند. گزافه نیست اگر بگویم سریال های طنز تلویزیونی اینك در مرحله ای است كه به آشنایی زدایی ساختاری محتاج بوده تا مخاطبان این رسانه، صورت های دیگری از طنز را تجربه كنند. منبع : jamejamonline.ir
يکشنبه 23/8/1389 - 13:13
سينمای ایران و جهان
بازیگری، كشف ناشناخته های درون است فریدون محرابی یكی از بازیگران سریال «خانه بی پرنده» است كه پیش از این او را در سریال های «به كجا چنین شتابان»، «آشپزباشی»، «مدار صفر درجه» و «مرگ تدریجی یك رویا» دیده ایم. اما محرابی قبل از این كه بازیگر تلویزیون باشد یكی از بازیگران، كارگردانان و نویسندگان رادیویی است كه سال هاست نقش های متنوع رادیویی را پشت میكروفن مركز نمایش رادیو بازی كرده و كارگردانی نمایش های مختلفی را بر عهده داشته است. با او به گفت وگو نشستیم تا برایمان از تجربیات سال ها كار در رادیو و تلویزیون بگوید. در سریال های اخیر، تلویزیون به جوانان توجه ویژه ای داشته است، شما این توجه را چگونه ارزیابی می كنید؟ مخاطبان سریال های تلویزیونی متفاوت هستند و سنین مختلف را در برمی گیرند، بنابراین این نوع سریال ها بازتاب متعددی دارد و در كنار موضوعات مختلف به مسائل جوان ها نیز توجه خاصی می شود و این به خاطر اهمیت جوانان و شرایط امروز جامعه است، ولی نمی توانیم بگوییم كه باید سنین مختلف نادیده گرفته شود، چون تنوع شخصیت ها با سنین مختلف داستان سریال را رنگ آمیزی می كند. در سریال به كجا چنین شتابان نقش منفی داشتید، نقشی كه در كنار نقش های خاكستری كه معمولا بازی می كنید بیشتر به چشم آمد. چگونه این نقش منفی را تحلیل و اجرا كردید؟ به هر حال كار بازیگری همین است. ما تحقیق می كنیم و در كار به آن یافته ها عمل می كنیم و در این راه نیازی نیست كه حتما خودمان آن نقش منفی را در زندگی واقعی تجربه كرده باشیم. مهم این است كه نقش چه توقعی از ما دارد و ما باید بر اساس آن عمل كنیم. شخصیت پژمان در سریال خانه بی پرنده از نظر شما تمایل به چه مسیری از زندگی دارد، آیا پژمان یك شخصیت منفی است یا بی تفاوت؟ پژمان شخصیتی است كه می تواند با كمی تغییر رفتار به نقش مثبت تبدیل شود. اساسا چیزی كه یك درام را شكل می دهد خوبی، بدی، زشتی و زیبایی هایی است كه در یك شخصیت وجود دارد. اگر بخواهیم به این مساله به طور تك بعدی نگاه كنیم شخصیت ها خیلی یكنواخت می شوند. شاید شخصیت یكنواخت در یك فیلم مخاطب را راضی كند، اما هیچ وقت نمی توان با یكنواختی در سریال 32 قسمتی داستانی را پیش برد. تجربه سال ها كار در رادیو و بازی در صدها نمایش رادیویی چقدر در بازیگری تلویزیون به شما كمك می كند؟ بازیگری در محتوا و اصل آن در همه عرصه ها یكی است و در همه حوزه ها یك بازیگر باید در قالب نقشی كه بازی می كند، آن را برای مخاطب باورپذیر كند، اما این تكنیك های بازیگری در عرصه های مختلف (سینما، تئاتر، تلویزیون، رادیو و تله تئاتر) فرق می كند. این كه در همه این عرصه ها چه نوع و اندازه بازی ارائه شود فرق می كند، مسلما بازی در سینما با تئاتر متفاوت است حتی بازی در سالن های مختلف تئاتر هم شرایط ویژه ای می طلبد در تلویزیون هم یك پلان در دو نمای مختلف بازی متفاوتی را می طلبد. اما همه اینها می تواند به یك بازیگر كمك كند كه او به ایده آل های بازیگری نزدیك شود. چه چیزی در بازیگری رادیو موثر است اما در بازیگری تلویزیون خیلی به آن توجه نمی شود؟ در رادیو باید جنبه های دیداری را به جنبه های شنیداری تبدیل كنیم. ما باید تلاش كنیم، كه همه اتفاقات نمایش در ذهن مخاطب شكل بگیرد، تمام سختی های كار اینجاست كه ما باید نشانه ها و جنبه های تصویری را دریابیم و آن را به شكل صوتی برای مخاطب باورپذیر كنیم و در ذهن او تصویر ایجاد كنیم. معیارهای شما برای انتخاب یك نقش در سریال های تلویزیونی چیست؟ معمولا فیلمنامه و كارگردان برایم مهم است، چون احساس می كنم اگر فیلمنامه و كارگردان خوبی در كار باشند و تهیه و تولید خوب صورت گیرد حتما كار خوبی خواهد بود، اینها معیارهایی است كه من در كار به آنها دقت می كنم. فكر می كنید هنوز هم علاقه و اشتیاقی برای شنیدن نمایش های رادیویی وجود داشته باشد بخصوص با وجود این همه ابزارهای تصویری باز جوان ها به سراغ رادیو بروند؟ نمایش های رادیویی مخاطبان خود را دارند چون رادیو مخاطب دارد. مخاطب رادیو حتما نباید در خانه به رادیو گوش كند. فردی كه در ماشین نشسته و رادیو گوش می كند هم مخاطب رادیو است. بنابراین كیفیت نمای های رادیو باید به گونه ای باشد كه مخاطب جوان را به خود جلب كند. كیفیت نمایش ها باید به گونه ای باشد تا جوانان را ترغیب كند همان گونه كه موج رادیوی خود را روی موسیقی تنظیم می كنند، فركانس خاصی را هم برای شنیدن نمایش های رادیویی بیابند و مشتری آن بشوند. كسانی كه تجربه بازیگری در رادیو و تئاتر دارند در تلویزیون و سینما موفق تر از بازیگرانی هستند كه معمولا كارشان را با آثار تصویری آغاز كرده اند، چرا تجربه بازی در عرصه رادیو و تئاتر باعث تقویت بازیگران می شود؟ البته هستند بازیگرانی كه در سینما و تلویزیون بدون پشتوانه كار در رادیو و تئاتر بسیار موفق اند، اما وقتی پشتوانه تجربه بازیگری تئاتر و رادیو و كلاس های آموزشی موثر، تحصیلات تخصصی و همه این ها باهم ادغام شود، مسلما باعث حضور پایدارتر و متفاوت تر بازیگر خواهد شد. اگر بازیگری خوب باشد و بازیگری را در مدیوم های متفاوت بشناسد (مثل استاد عزت الله انتظامی، زنده یاد خسرو شكیبایی و ...) در همه عرصه ها می تواند بدرخشد. شما به بازیگری در كدام عرصه بیشتر علاقه مندید؟ دوست دارم در همه شاخه های بازیگری فعالیت داشته باشم، برای این كه كار بازیگر خلق كردن و خلاقیت است، چون بازیگر در زمان ایفای نقش و خلق یك شخصیت به كشفیاتی درونی و ناب می رسد كه همین بعد بازیگری برای من زیبا و جذاب است. دوست دارید، چه نقش ویژه ای را ایفا كنید تا به وسیله آن بتوانید توانمندی های بیشتری از خود را به نمایش بگذارید؟ خیلی نقش ها وجود دارند كه دوست دارم تجربه كنم، این روزها با دیدن سریال مختارنامه اشتیاقم به بازی در نقش تاریخی بیشتر شده چون متفاوت بودن نقش در بازیگری خیلی برایم مهم است. بنابراین در همه ژانرها دوست دارم تجربه داشته باشم. مدتی است كه سریال های شبانه طنز و ملودرام تولید و پخش می شود. با توجه به حضور شما در سریال به كجا چنین شتابان و استقبال مردم از این سریال فكر می كنید كه مخاطب از سریال های طنز بیشتر استقبال می كند یا ملودرام؟ این مقوله ای است كه باید درباره اش تحقیق شود و علایق مردم در این زمینه مشخص شود، با این شرایط با توجه به ویژگی كه تلویزیون دارد باید تمام سلیقه و موضوعات را در نظر گرفت، چه كمدی و چه ملودرام. با همه این ها كیفیت خیلی مهم است. كیفیت سریال در زمینه داستان، بازیگری، كارگردانی و ... مهم تر از ژانری است كه سریال در آن تولید شده است. منبع : jamejamonline.ir
يکشنبه 23/8/1389 - 13:13
موفقیت و مدیریت
زندگی با ساعت ها و دقیقه ها اندازه گیری نمی شود. باید آنرا با خاطرات و لحظات سنجید. وقتی این جمله را خواندید چه حسی پیدا کردید؟ زندگی یا برای ما اتفاق می افتد یا ما آنرا به چنگ می آوریم. در اینجا 10 راه عالی برای به چنگ آوردن زندگی و شروع به زیستن در آن به شما معرفی می کنیم. 1. برای طلب کردن زندگی به خودتان اجازه دهید. درست است، اجازه بدهید. شما تنها کسی هستید که می تواند تصمیم بگیرد که مسئول زندگیش باشد. بااینکه شاید به نظر برسد نباید اینکار را بکنید، اما این ویرایشگرهای درونیتان، آن ضبط صوتی که مدام بایدها و نبایدها و قوانینی که به شما تعلق ندارد را به شما گوشزد می کند را خاموش کنید. 2. زندگی کردن را برای خودتان تعریف کنید. به آن اندازه ای که به نظر می رسد سخت نیست. فقط کافی است خودتان را در پایان زندگیتان تصویر کنید که به عقب نگاه می کند. دوست دارید در آن زمان خودتان را چطور توصیف کنید؟ 3. دست از زندگی کردن در آینده بردارید. هر زمان که گفتید "یک روز" یا "هر زمان وقت کردم اینکار را می کنم"، از خودتان بپرسید، "چرا الان نه؟" به این جمله فکر کنید: "همیشه می خواستم اما هیچوقت اینکار را نکردم." کارهایی که همیشه دوست داشتید را انجام دهید، همین امروز، همین الان. هر روز صبح زندگیتان را انتخاب کنید. هر روز برای انجام کاری در آن روز برنامه ریزی کنید که احساس زنده بودن به شما دست دهد. 4. دور و اطرافتان را با آدم هایی پر کنید که از زندگی کردن لذت می برند. آنها مطمئناً فهمیده اند چطور باید زندگی کنند و از زندگی کردن لذت ببرند. چرا نباید با این آدم ها بگردید؟ 5. ناراحتی، درد و عصبانیتتان را زمین بگذارید. حمل کردن آنها با خودتان فقط زندکیتان را سخت تر می کند و نمی گذارد از زندگی لذت ببرید. هیچ فایده ای برایتان ندارد و همه خوشبختیتان را هم می دزدد. 6. بگذارید بازنده ها برنده شوند. درمورد چیزهایی که برایتان اهمیت ندارند بحث نکنید، مگراینکه واقعاً تهدیدی برایتان تلقی شوند. بگذارید کسانیکه چیزی برای ثابت کردن دارند آنچه که لازم دارند را اثبات کنند. چرا باید زندگیتان را در تلاش برای درست کردن اشتباهات آنها هدر دهید؟ 7. انرژی تولید کنید. ببخشید و دوست داشته باشید بعد نتیجه گیری کنید. اکثر نتیجه هایی که به آن می رسیم نه تنها اشتباه هستند بلکه منفی اند. نتیجه گیری های منفی ما را به حالت دفاعی می کشاند. قرار گرفتن در حالت دفاعی زندگی کردن نیست. پنهان شدن از آن است. 8. نشانه های فیزیکی زمانی که رابطه مغز و قلبتان قطع می شود را بشناسید. وقتی برای خودمان افسوس می خوریم یا نسبت به احساسات دیگران کور می شویم خودمان می فهمیم. می توانیم به یاد بیاوریم که وقتی بدرفتاری کردیم چه حس فیزیکی داشتیم. باید این نشانه ها را بشناسید تا بتوانید آن رفتارها را متوقف کنید. 9. ریسک های کوچک کنید که به طرق مختلف مرزهایتان را گسترده تر می کند. لذت زندگی در یاد گرفتن چیزهایی است که با مهارت های ما در ارتباط است. وقتی کمی از نظر عقلی، فیزیکی یا احساسی خودمان را گسترش می دهیم، رشد می کنیم. زندگی کردن یعنی رشد کردن. حتی تک تک سلول های شما این را می دانند. 10. برای افراد یا مکان هایی که برایتان مهم است ارزش قائل باشید و از آنها حمایت کنید. کار ما زندگی ما نیست. فقط بخشی از آن است. اجازه بدهید کسانیکه برایتان اهمیت دارند در اولویت زندگیتان باشند و به همه این را نشان دهید. شماره 1 و 2 را دوباره بخوانید. ما با هرآنچه که داریم وارد زندگی می شویم. زندگی ما متعلق به ماست. زندگی شما فقط آنچه که برایتان اتفاق می افتد نیست، این شمایید که می توانید آنرا خلق کنید. منبع : mardoman.net
يکشنبه 23/8/1389 - 13:13
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته