• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 449
تعداد نظرات : 661
زمان آخرین مطلب : 4523روز قبل
شعر و قطعات ادبی

 

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن

غم را دوباره وارد این ماجرا نکن

 

بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن

با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن

 

موهات را ببند دلم را تکان نده

در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن

 

من در کنار توست اگر چشم وا کنی

خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن

 

بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود

تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن

 

امشب برای ماندنمان استخاره کن

اما به آیه های بدش اعتنا نکن....

سه شنبه 15/4/1389 - 13:56
شعر و قطعات ادبی

 

یك ؛ دو ؛ سه ؛ چهـــــار ؛ پنج ؛ ده ؛ هجده ؛ بیســت
یك عمـر تـپـیــــده در هـوایــت  . . .  كافـیـســـت .
دیــروز  خـــــــــدا
 بــه قلــب من آمـده بود
میگفت كه یك " ایستِ" كوچك بد نیست  !

 

سه شنبه 15/4/1389 - 13:50
شعر و قطعات ادبی

 

گلم از خود رهیدن را بیاموز

به سر منزل رسیدن را بیاموز

 

مجال، تنگ و راهی دور در پیش

به پاهایت دویدن را بیاموز

 

زمین بی عشقِ خاکی سرد و مرده است

به قلب خود تپیدن را بیاموز

 

جهان جولنگهی همواره زیباست

به چشمت خوب دیدن را بیاموز

 

بیاموز ، آفریدندت توانا

توانا! آفریدن را بیاموز

 

جهان طعم شراب کهنه دارد

به لبهایت چشیدن را بیاموز

 

تو اهل آسمانی ای زمینی

به بال خود پریدن را بیاموز

 

صدایت میکنند از عالم عشق

به گوش جان شنیدن را بیاموز

 

نسیمی باش و از باد بهاری

سحرگاهان وزیدن را بیاموز

 

تو ابر رحمتی گاهی فرو ریز

ز اشک خود چکیدن را بیاموز

 

گذارت گر ز راهی پر گُل افتاد

به دست خود نچیدن را بیاموز

 

به عاشق غمزه و غم می فروشند

تو از اول خریدن را بیاموز

 

سبک همواره بار زندگی نیست

به دوش خود کشیدن را بیاموز

 

کمانت می کند این بار سنگین

تو پیش از آن خمیدن را بیاموز

 

جهان از هر دو دارد؛ شادی و غم

شکیب داغ دیدن را بیاموز

 

به دنیا دل سپردن نیست دشوار

ز دنیا دل بریدن را بیاموز

 

نیاسودن به دوران جوانی

به پایان آرمیدن را بیاموز

 

به جولان در سخن "سالک" مپرداز

دمی در خود خزیدن را بیاموز

 

"دکتر کاشانی"

سه شنبه 15/4/1389 - 12:29
داستان و حکایت

 

بنام خدای مهربان  

 

شیوانا از راهی می گذشت .خسته شد و به درختی تکیه داد. چند دقیقه بعد جوانی سراسیمه به درخت نزدیک رسید و جسمی را که داخل پارچه ای پوشانده بود زیر یک سنگ مخفی کرد. به محض این که جوان کارش را تمام کرد نگاهش را به سمت درخت چرخاند و شیوانا را دید که به او نگاه می کند!جوان شرمزده شد سرش را پایین انداخت و از شیوانا دور شد.روز بعد عده ای از مردم دهکده آن مرد جوان را طناب بسته نزد شیوانا آوردند و از او خواستند تا برای آن جوان مجازاتی مشخص کند. شیوانا سری تکان داد و از جمعیت پرسید:"جرم این جوان چیست!؟" یکی از جمع پاسخ داد:این جوان دیروز به درون معبد قدیمی دهکده رفته و ظرف گران قیمتی را که آنجا بود ربوده و فرار کرده است.
شیوانا پرسید:"از کجا می دانید که کار این جوان بوده است!؟"همان شخص پاسخ داد:دقیقا مطمئن نیستیم.اتفاقا وقتی ظرف به سرقت رفته کسی در معبد نبوده است.ما بر اساس حدس و گمان فکر می کنیم کار او بوده است.البته او خودش می گوید که از ظرف گران قیمت خبری ندارد و ما هر جایی که گمان می کردیم را گشتیم ولی ظرف را ندیدیم!
شیوانا با عصبانیت گفت:" شما بر اساس حدس و گمان شخص محترمی را متهم کرده اید.زود این جوان را رها کنید و وقتی شواهدی محکم تر داشتید سراغ من بیایید!"جمعیت,جوان را رها کردند و پراکنده شدند.ساعتی بعد جوان در خلوت نزد شیوانا آمد وشرمزده وخجل سرش را پایین انداخت و آهسته گفت استاد!شما خودتان دیدی که من ظرف را کجا پنهان کردم؟پس چرا مرا لو ندادید!؟
شیوانا آهی عمیق کشید و گفت:" به جز من چشمان خالق هستی هم نظاره گر اعمال تو بود. وقتی خالق کاینات آبروی نو را نگه داشت و اجازه نداد که کسی نظاره گر اعمال تو باشد, چرا من که چشمانم از اوست پرده پوشی نکنم!؟"جوان خجل و سرافکنده از حضور شیوانا بیرون رفت.
روز بعد دوباره جمعیت آن جوان را نزد شیوانا آوردند و گفتند:ظرف گرانقیمت شب گذشته به طور عجیبی به معبد بازگردانده شده است و هیچکس ندیده که چه کسی این کار را انجام داده است.برای همین ما به این نتیجه رسیدیم که این جوان بی گناه بوده و ما بی جهت او را متهم کرده ایم.به همین خاطر نزد شما آمده ایم تا از او بخواهید ما را ببخشد!
شیوانا تبسمی کرد و گفت:" این جوان حتما شما را می بخشد بروید و به کار خود برسید!"وقتی جمعیت پراکنده شدند. شیوانا آهسته نزدیک جوان رفت و گفت:" همان کسی که چشمان بقیه را کور کرد وآبرویت را حفظ نمود اگر اراده کند می تواند پرده ها را براندازد و اسرار پنهان تو را برملا سازد ودر یک چشم به هم زدن تو را رسوا کند.قدر این حامی بزرگ را بدان و همیشه سعی کن کاری کنی که او خودش پوشاننده عیب های تو باشد.

 

دوشنبه 14/4/1389 - 12:7
دانستنی های علمی

 

 خدایا!

حکمت قدم هایی را که برایم بر می داری، بر من آشکار کن تا درهایی را که به سویم می گشایی ندانسته نبندم و درهایی که به رویم می بندی به اصرار  نگشایم.

دوشنبه 14/4/1389 - 11:56
دانستنی های علمی

 

تو ای صفای ضمیرم، چرا نمی آیی؟

چرا بهانه نگیرم، چرا نمی آیی؟

اگر حجاب ظهورت، حجاب تار منست

خدا کند که بمیرم، چرا نمی آیی؟

جمعه 11/4/1389 - 23:7
شعر و قطعات ادبی

 

نبودی نبودم
تو هستی که هستم
به تو تکیه می دم
تو رو می پرستم
به تو تکیه می دم
که عاشق ترینی
که دلواپسِ لحظه های زمینی
من از تو نگفتم
شنیده گرفتی
به یادت نبودم
ندیده گرفتی
می خوام مثل آیینه
پیش روت بشینم
تو رو با تموم وجودم ببینم
بذار روح من با نگات زیر و رو شه
بذار پیرهن آسمون رو بپوشه
همه دلخوشی هام گذشت و تو موندی
تو بیراهه هام رو به مقصد رسوندی
امیدم جز تو شده نا امیدی
همیشه تو آخر به دادم رسیدی

 

جمعه 11/4/1389 - 21:21
شعر و قطعات ادبی

 

حوّا بیا برای دلم یک غزل بخند

بی خنده ی تو زندگیم دور باطل است

بوی بهشت می شنوم از جمال تو

هر جا تویی، بهشت خدا در مقابل است

حوّا دلم هوای تو را می کند هنوز

حوّا دلم فقط به وصال تو مایل است

من سیب سرخ عشق تو را چیده ام، بلی

این سیب سرخ تا به ابد سهم این دل است...

 

؟

جمعه 11/4/1389 - 21:0
شعر و قطعات ادبی

 

 

من صبورم اما ...



به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم


یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم .


من صبورم اما . . .


چقدر با همه ی عاشقیم محزونم !

 
من صبورم اما . . .


بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم


بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب


و چراغی که تو را ، از شب متروک دلم دور کند. . . می ترسم .


من صبورم اما . . .


این بغض گران صبر نمی داند چیست...
پنج شنبه 10/4/1389 - 0:2
شعر و قطعات ادبی

 

به او بگویید دوستش دارم
با صدایی آهسته ،
آهسته تر از صدای بال پروانه ها

به او بگویید دوستش دارم
با صدایی بلند ،
بلند تر از صدای پرواز کبوتران عاشق

به او بگویید دوستش دارم
با هیچ صدایی،
چون فریاد دوستت دارم
نیاز به صدای بلند یا کوتاه ندارد

فریاد دوستت دارم را
میتوان با تپش یک قلب به تمام جهانیان رساند
پس بگذار بدون هیچ شرمی بگویم دوستت دارم.

چهارشنبه 9/4/1389 - 23:56
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته