• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2622
تعداد نظرات : 577
زمان آخرین مطلب : 5535روز قبل
ازدواج و همسرداری

استاد شهيد مطهري درباره ی ازدواج  مي‎فرمايد:
«يكي از خصائص اخلاقي هست كه انسان جز در مكتب تشكيل خانواده نمي‎تواند آنها را كسب كند، تشكيل خانواده يعني يك نوع علاقمند شدن به سرنوشت ديگران ... اخلاقيون و رياضت‎كش‎ها كه اين دوران را نگذرانده‎اند تا آخر عمر يك نوع «خامي» و «بچگي» در آنها وجود داشته است و يكي از علل اينكه در اسلام ازدواج يك امر مقدس و عبادت تلقّي شده همين است. ازدواج اولين مرحله خروج از خود طبيعي فردي و توسعه پيدا كردن شخصيت انسان است.»

شنبه 24/6/1386 - 20:22
دعا و زیارت

يكي از رازهاي بزرگ موفّقيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در پيش برد اسلام، اين بود كه در تمام اقشار و طبقات مردم به ويژه در قلب جوانان جاي گرفته بود؛ چرا كه اين شيوه را از خدايش آموخته و سخت به اين قشر علاقه‎مند بود و آن‎ها را دوست مي‎داشت و به طور جداگانه نيز حالشان را جويا مي‎شد.
گاهي به عيادت بيماران جوان مي‎رفت و گاهي در جمعشان مي‎نشست و با آنان سخن مي‎گفت و نصيحت‎شان مي‎كرد. همين برخوردهاي زيبا و منحصر به فرد پيامبر بود كه باعث شد جوانان به رسول خدا عشق ورزيده، جان خود را فداي حضرتش نمايند.
در بسياري از جنگ‎ها همين جوانان بودند كه فرماندهي يا پرچمداري لشگر اسلام را به عهده مي‎گرفتند و يا طرف مشورت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ قرار مي‎گرفتند. گاهي نيز همين جوانان نمايندة ويژة پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بودند تا به مردم قرآن و معارف اسلامي بياموزند و همين جوانان بودند كه از طرف پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به عنوان استاندار و فرماندار و قضات در برخي از شهرها تعيين مي‎شدند، اينك از باب نمونه به چند ملاقات و نشست پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ با جوانان اشاره مي‎كنيم:
1. قرائت قرآن در محفل جوانان
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: روزي پيامبر بزرگوار اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ از برخي جوانان انصار ستايش كرد و فرمود: مي‎خواهم بر شما آياتي از قرآن مجيد تلاوت كنم؛ پس هر كه گريه كرد، بهشت بر او واجب مي‎شود. آن گاه آخر سورة‌ زمر را بر آنان تلاوت فرمود:
وَ سِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً حَتَّي إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آياتِ رَبِّكُمْ وَ يُنْذِرُونَكُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا قالُوا بَلى وَ لكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذابِ عَلَى الْكافِرِينَ؛
[1] كساني كه كافر شدند، گروه گروه به سوي جهنم رانده مي‎شوند. وقتي به دوزخ مي‎رسند، درهاي آن گشوده مي‎شود و نگهبانان دوزخ به آن‎ها مي‎گويند: آيا رسولاني از ميان شما به سويتان نيامدند كه آيات پروردگارتان را براي شما بخوانند و از ملاقات اين روز شما را بر حذر دارند؟
مي‎گويند: آري ولي فرمان عذاب الهي بر كافران مسلّم شده است.
تمام جوانان حاضر در مجلس گريستند، جز يك جوان كه گفت: يا رسول الله! من خود را به حال گريه در آوردم، امّا اشكي از چشمانم جاري نشد.
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: من بار ديگر اين آيه را بر شما تلاوت مي‎كنم و هر كه خود را به حالت گريه در آورد، بهشت بر او است و آن گاه آيه را بر آن‎ها تكرار فرمود. اين بار تمام جوانان گريه كردند مگر همان جوان كه فقط تباكي كرد و به فرمودة پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ همه از اهل بهشت شدند.
[2]
2. در كنار قهرمانان
ابن فتّال نيشابوري از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل كرده كه روزي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بر گروهي گذر كرد، در حالي كه سنگي از جايي بلند مي‎كردند و زور آزمايي مي‎كردند. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ لحظاتي در كنار آن‎ها ايستاد و فرمود: براي چه چنين مي‎كنيد؟
در پاسخ گفتند: مي‎خواهيم ببينيم كدام يك از ما قوي‎تر است.
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: آيا شما را خبر دهم كه كدام يك از شما نيرومندتر است؟
گفتند: آري! يا رسول الله.
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: قوي‎ترين شما كسي است كه اگر از چيزي خوشحال شد و شادمان گشت، اين شادماني او را به باطل و گناه نكشاند و اگر از چيزي خشمگين شد، خشم او، وي را از حق دور نسازد... .
[3]
3. برگزاري مسابقه
امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ فرمود: هنگام برگشتن نيروهاي رزمنده از جنگ تبوك، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ دستور داد تا مسابقة شتر دواني برگزار گردد. در اين مسابقه، شتر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ كه اسامة بن زيد بر آن سوار بود، برنده شد. اسامه، آن روز جواني 17 ساله بود.
همه مي‎گفتند: پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ برنده شده است؛ امّا پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‎فرمود: اسامه برنده است.
[4]
4. دل‎جويي از جوانان
رسول گرامي اسلام در طول ساليان نبوت خود، چه در مكه و چه در مدينه، بلكه در تمام دوران عمر پر بركت خويش، با اين قشر رابطة خوبي داشت؛ حتي نسبت به برخي جوانان غير مسلمان نيز عنايت ويژه داشت؛ به گونه‎اي كه آن‎ها را متمايل به اسلام مي‎نمود. گاه كه برخي از آنان را نمي‎ديد تفقد كرده، به سراغشان مي‎رفت.
آورده‎اند:
نوجواني يهودي در مدينه همواره به حضور رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‎آمد؛ به حدي كه رابطه‎اش با آن حضرت خصوصي شده بود و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ او را براي پيام رساني به اطراف مي‎فرستاد و...
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ چند روز او را نديد. از اصحاب احوال او را پرسيد. يكي گفت: او در بستر مرگ است و گويي امروز آخرين روز او در دنيا و نخستين روز او در آخرت است.
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ همراه چند نفر از اصحاب به خانة او رفت و او را بيهوش ديد. وجود مقدّس رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ماية بركت بود، وقتي شخصي را صدا مي‎زد، هر چند او بيهوش باشد، پاسخ آن حضرت را مي‎داد.
رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ او را صدا زد. نوجوان يهودي، چشم‎هايش را گشود و عرض كرد: لبّيك يا اباالقاسم. حضرت به او فرمود: به يكتايي خدا و رسالت من از جانب خدا گواهي بده.
نوجوان به پدرش كه در كنارش بود، نگاه كرد و به خاطر رعايت پدرش كه يهودي بود، چيزي نگفت.
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ براي بار دوّم او را به يكتايي خدا و رسالت خود دعوت كرد. او باز پدر خود را ديد و چيزي نگفت.
براي بار سوّم نيز اين كار را تكرار شد.
پدرش به زبان آمد و گفت: فرزندم ملاحظة مرا نكن؛ اختيار با خودت است، هر چه مي‎خواهي بگو.
در اين هنگام نوجوان گفت: أشهد أن لا إِلهَ إِلَّا اللهُ وَ أشهد أنّك رَسول الله.
سپس جان به جان آفرين تسليم كرد.
رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ از پدرش درخواست كرد كه از آن‎ها فاصله بگيرد تا خود به مسائل كفن و دفنش بپردازد. سپس به ياران فرمود: بدن آن نوجوان تازه مسلمان را غسل داده، كفن كنيد. آنان نيز پس از غسل و كفن، جنازة او را به حضور رسول خدا آوردند.
رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ بر پيكر جوان تازه مسلمان نماز خواند و پس از پايان مراسم دفن، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به خانه خود بازگشت؛ در حالي كه مي‎فرمود: ألحمد لله الذي أنجا بي اليوم نسمة من النار؛ سپاس خداي را كه امروز به وسيلة من انساني را از آتش جهنّم نجات داد.
[5]


[1] . سورة زمر، آية 72.
[2] . سفينة البحار، ج 2، ص 94.
[3] . روضة الواعظين، ج 2، ص 379، مشكاة الانوار، ص 32.
[4] . وسائل الشيعه، ج 13، ص 351.
[5] . داستان دوستان، ج 3، ص 323، مشكاة الانوار، ص 392.

شنبه 24/6/1386 - 20:21
طنز و سرگرمی

چند كودك با يكديگر مشغول بازي بودند. ناگهان زني از دور پيدا شد و كودكي را از آن ميان صدا زد و لحظه‌اي چند با او سخن گفت.
وقتي كودك نزد كودكان بازگشت هم‌بازيهاي او به دورش جمع شدند و اصرار كردند تا آنها را از صحبت با آن زن آگاه كند.
كودك از آنها پرسيد: آيا شما مي‌توانيد يك راز مهمي را پيش خود نگهداريد؟
همه با صداي بلند گفتند: آري، آري.
كودك گفت: من هم همينطور

شنبه 24/6/1386 - 20:21
دعا و زیارت

يكي از بهترين و عارفانه‎ترين حالات بندة مخلص، حالت خدا ترسي و وحشت از روز قيامت است.
اين حالت مراتب و جلوه‎هاي گوناگوني دارد، اما در انبياي الهي و معصومين ـ عليهم السلام ـ داراي بيش‎ترين جلوه است؛ چرا كه آنان در بالاترين مراتب خوف خدا قرار دارند. ديگران نيز كه در مراتب پايين‎تري هستند، به گوشه‎اي از اين كمالات دست يافته‎اند. در اين ميان دانشمندان و علما بيش‎تر از ديگران روحية‌ خداترسي داشته‎اند.
قرآن كريم مي‎فرمايد: إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ؛
[1] از ميان بندگان خدا فقط دانشمندان از او مي‎ترسند.
حال بايد پرسيد: چرا فقط دانشمندان از خدا مي‎ترسند؟
علت آن است كه هر چه معرفت و يقين انسان به خدا بيش‎تر شود، ترس او از پروردگار بيش‎تر خواهد شد.
ترس از خدا، اگر چه علل گوناگوني دارد، اما مؤثرترين آن‎ها، به ياد آوردن عظمت پروردگار و وعده‎هاي تخلف‎ناپذير او و به خاطر آوردن عظمت روز قيامت است كه تمام اين حالات، انسان را به ترس از خدا و روز قيامت وا مي‎دارد.
در دوران جواني كه دوراني حساس و پر فراز و نشيب است و جوان قادر است همه چيز را در خود بيازمايد، اين مسئله كاملاً آشكار است؛ چرا كه جوان ممكن است با آزاد گذاردن نفس اماره و طغيانگر و پيروي از وسوسه‎هاي شيطان، خود را از قيد همه چيز رها كرده، به حيواني درنده و خون آشام تبديل شود و ممكن است با مهار كردن آن، خود را با بالاترين مراتب كمال انسانيت و عالي‎ترين مراحل معرفت برساند.


[1] . سورة فاطر، آية 28.

شنبه 24/6/1386 - 20:19
دانستنی های علمی

روزي نادرشاه افشار به سيد هاشم خاركن روحاني مقيم نجف ملاقات كرد (لقب خاركن براي سيد هاشم به خاطر اين بود كه با خاركني زندگي خود را تأمين مي‌كرد).
نادرشاه به سيد هاشم رو كرد و گفت: شما واقعاً همت كرده‌ايد كه از دنيا گذشته‌ايد!
سيد هاشم با همان سادگي و روحانيت خود گفت: برعكس شما همت كرده‌ايد كه از آخرت گذشته‌ايد

شنبه 24/6/1386 - 20:19
دانستنی های علمی

سعدي گويد حاتم طائي را گفتند: از تو بزرگ همت‌تر در جهان ديده‌اي يا شنيده‌اي؟
گفت: بلي، يك روز چهل شتر قربان كرده بودم امراي عرب را و خود به گوشه صحرا به حاجتي بيرون رفتم. خاركني را ديدم پشته فراهم نهاده.
گفتم: به مهماني حاتم چرا نروي كه خلقي بر سماط او گرد آمده‌اند؟
گفت:
هر كه نان از عمل خويش خورد منت حاتم طائي نبرد
من او را به همت و جوانمردي از خود برتر ديدم

شنبه 24/6/1386 - 20:18
دانستنی های علمی

روزي ملك الشعرا در حضور فتحعلي شاه نشسته بود. فتحعلي شاه كه گاهي شعر مي‌گفت يكي از اشعار ضعيف خود را با آب و تاب فراوان براي ملك الشعرا خواند و از او نظر خواست.
از آنجايي كه ملك الشعرا مرد بسيار صريح و رك‌گوئي بود در جواب گفت: بيت سستي است. حضرت خاقان همان بهتر كه شهرياري كنند و شاعري را كنار بگذارند.
فتحعلي شاه از اين جواب سخت متغير شد و دستور داد ملك الشعرا را در سر طويله‌اي زنداني كنند.
مدتي از اين قضيه گذشت تا روزي دوباره شاه يكي از اشعار خود را براي ملك الشعراء خواند و از او نظر خواست ولي ملك الشعرا بدون آنكه پاسخي دهد سر خود را زير افكند و از اتاق بيرون رفت!
فتحعلي شاه پرسيد: به كجا مي‌روي؟
گفت: سر طويله (كه در اظهار نظر قبلي به آن گرفتار شده بودم

شنبه 24/6/1386 - 20:17
دانستنی های علمی
امام خميني ـ ره ـ مي‌فرمايد: وقتي ما در زندان بوديم قرار بود كه از آنجا بيرون آييم و در قيطريه تحت نظر باشيم. رئيس امنيت آن وقت در آنجا حضور داشت. ما را پيش او بردند. وقتي ما را ديد شروع به صحبت كرد و در ضمن سخنانش گفت: آقا سياست عبارت از دروغگويي است، عبارت از خدعه است، عبارت از فريب است، عبارت از پدرسوختگي است. اين را بگذاريد براي ما.
من به او گفتم: «اين سياست مال شما است...»
البته سياست به آن معنايي كه اينها مي‌گويند كه دروغگويي، چپاول مردم با حيله و تزوير است هيچ ربطي به سياست اسلامي ندارد.
[1]
[1] . صحيفه نور، ج 13، ص 217.

شنبه 24/6/1386 - 20:16
دانستنی های علمی

حاج ملا علي كني» از علماي بزرگ و داراي نفوذ دوره ناصري بوده كه ناصرالدين شاه به او ارادتي كامل داشته است.
ملا علي كني در عين موقعيتي كه داشته است بسيار وارسته بوده و به امور دنيوي و تشريفات آن بي‌اعتنا بوده است. از اين رو اكثر اوقات كه ناصرالدين شاه به زيارت او مي‌رفته است به ناچار روي حصير كهنه آن مرد خدا مي‌نشسته است و براي مدتي، بزرگي و موقعيت سلطنت را از ياد مي‌برد.
روزي ناصرالدين شاه از ملاعلي سؤال مي‌كرد كه طبق حديث شريف پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ: «علماء امتي افضل من انبياء بني اسرائيل» (علماي امت من از پيامبران بني‌اسرائيل برتر هستند) شما بايد دست‌كم همان كارهايي را كه انبياء بني‌اسرائيل مي‌كردند انجام دهيد. حال شما مي‌توانيد مانند حضرت موسي عصائي را اژدها كنيد؟
حاج ملاعلي بدون تأمل مي‌گويد: بلي! اگر شما ادعاي فرعوني كنيد ما هم عصا را اژدها خواهيم كرد.

شنبه 24/6/1386 - 20:15
دانستنی های علمی

در ايام صدارت ميرزا تقي خان اميركبير، روزي احتشام الدوله عموي ناصرالدين شاه كه والي بروجرد بود به تهران آمد و به حضور ميرزا تقي خان رسيد.
امير از احتشام الدوله پرسيد: وضع بروجرد چگونه است؟
والي جواب داد: قربان اوضاع به قدري امن و امان است كه گرگ و ميش از يك جوي آب مي‌خورند.
اميركبير برآشفت و گفت: من مي‌خواهم مملكتي كه من صدر اعظمش هستم، آنقدر امن و امان باشد كه گرگي وجود نداشته باشد كه در كنار ميش آب بخورد تو مي‌گوئي گرگ و ميش از يك جوي آب مي‌خورند؟
احتشام الدوله كه در برابر سخن اميركبير جوابي نداشت سر به زير انداخت و چيزي نگفت

شنبه 24/6/1386 - 20:14
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته