بسياري از آداب و رفتاري كه از ما صادر ميشود، ناشي از خُلقياتي است كه در باطن ما وجود دارد. در واقع خُلقيات باطني موجب بروز و ظهور آن آداب است. به تعبير زيباي عرفا، صادرات انسان، هماهنگ با واردات او است و هر آنچه را در باطن خويش وارد كرده و جزء ملكات نفساني او شده است، غالباً از او ظاهر ميشود. پرسشي كه در اين بين مطرح است، اين است كه چه بايد كرد تا اين صفات اخلاقي در ما دوام و قوام يابد و از حالت مقطعي و گذرا بيرون آيد؟ پيشنهاد علماي علم اخلاق اين است كه بايد خُلقيات، در نفس انساني به صورت ملكه درآيد و از حالت حال بودن خارج گردد؛ يعني آن قدر بايد به رفتارهاي پسنديده و اوصاف كماليه توجه داشت تا آن رفتارها و اوصاف، جزء جان و نفس انسان گردد و اين مقام به دست نميآيد، مگر با تكرار عمل. با تكرار عمل ميتوان اخلاق پسنديده را در شخصيت خويش متجلي ساخت و آن را جزئي از صفات ذات خود قرار دارد؛ چنان كه علاّمه طباطبايي(ره) ميفرمايند: طريقهي آن اين است كه آن قدر آن عمل را تكرار كني تا در نفس تو رسوخ يابد و چون نقشي كه در سنگ ميكنند ثابت گردد و راه علمياش اين است كه به خوبيهاي آن اذعان و ايمان پيدا كني و اين طرز فكر را در خود تكرار كني؛ يعني راهش، تلقين علمي و عملي است.[1] علماي علم اخلاق، رعايت سه اصل كلي را در اين زمينه توصيه مينمايند و هرگاه كسي بخواهد متخلّق به اخلاق الهي گردد و آن را در خويشتن خويش دوام و قوام بخشد، لازمهاش مراعات اين سه اصل است:[2] 1. مشارطه: در هنگام صبح، وقت برخاستن از خواب و شروع به كار، با نفس خويش شرط كند كه از حدود و احكام الهي تخطّي نكند و گناه و معصيتي را مرتكب نشود و در حد توان خود خدمت به خلق نمايد. 2. مراقبه: يعني از شرطي كه در ابتداي صبح با نفس خود بسته، محافظت و مراقبت نمايد. او بايد در طول روز با همان شرط ابتدايي زندگي كند؛ چون هر عقل سليمي حكم ميكند كه تخلّف از شرط حرام است، پس همواره بايد كشيك نفس بكشد و مراقب باشد كه از مسير حق منحرف نشود. 3. محاسبه: در وقت خواب بايد آنچه را كه در روز انجام داده، محاسبهي كامل نمايد و اگر خيانتي از نفس او سرزده، فوراً توبه نمود، و نفس را تأديب نمايد كه اصطلاحاً به اين اصل، معاقبه و معاتبه هم گفته ميشود؛ يعني تعقيب نمودن و مورد عتاب قرار دادن نفس؛ و اگر خطايي از او سر نزده است خداي تعالي را شكر كند و مواظب باشد و توجه و عنايت داشته باشد كه شايد در اين خواب به او موهبت و عنايتي از جانب حق بشود؛ چون براي بسياري از انبيا و اوليا، اولين بار در عالم خواب مكاشفاتي دست داده است. آنان كه متخلق شده، و اين مسير را طي كردهاند و به كمالاتي دست يافتهاند، بر اين اصول تأكيد بسيار دارند و عرفا هم گفتهاند كه مواظب اعمال روزانهتان باشيد تا شب چيزي نصيب شما شود. پيامبر(ص) خطاب به اصحابش فرمود: آيا همان طور كه حيواناتِ خود را در شب علوفه ميدهيد و آنها را در جايي ميبنديد كه خوردند و سپس شبي را به روز آوردند و شبي حيواني داشتهاند، شما هم آنچنان شب را به روز آوردهايد؟ يا شبي انساني داشتهايد كه شكارهايي كردهايد و مبشّراتي داريد؟ خداوند فرمود: وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً.[3] و نيز در دقت و توجه به اعمال و رفتار و نيّات باطني فرمود: حاسِبُوا اَنْفُسَكُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا وَ زِنُوها قَبْلَ اَنْ تُوزَنُوا؛ قبل از اين كه به حساب اعمال شما برسند و آن را مورد سنجش و ارزيابي قرار دهند، خود به آن بپردازيد.[4] و يا امام كاظم(ع) فرمودند: لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُحاسَبْ نَفْسَهُ في كُلِّ يَوْمٍ فَاِنْ عَمَلَ حَسَنَةً اسْتَزادَ اللهَ تَعالي وَ اِنْ عَمَلَ سَيِئَةً اِسْتَغْفَرَ اللهَ مِنْها و تابَ اِلَيْهِ؛ از ما (اهلبيت) نيست كسي كه هر روز از خويشتن حساب پس نگيرد، پس اگر عملش نيك و پسنديده بود، از خداوند متعال بخواهد كه آن را زياد نمايد و اگر عمل زشت انجام داد، از خداوند طلب استغفار نموده، توبه كند.[5] باشد كه بتوانيم با توجه به نيات و اعمال فردي و اجتماعي به كمالات انساني دست يابيم.
[1]1. الميزان، ج 1، ص 369. [2]2. رك: حسيني تهراني، رسالهي لب اللباب، ص 31؛ و ميرزا جواد ملكي تبريزي، رسالهي لقاء الله، ص 65 به بعد. [3]. علامه حسنزادهي آملي، مجموعهي مقالات، ص21. [4]2. بحار الانوار، ج 15، ص 40؛ امالي شيخ طوسي، ج 1، ص 34. [5]. اصول كافي، ج 2، ص 453
تقويت اراده بسياري از دختران جوان از ضعف ارادة خود مينالند و در برابر اهداف عالية انساني، خود را ضعيف ميپندارند. اين گروه از پشت كار و جديّت در كارها و فعاليتهاي خود محرومند و هميشه كاري را كه شروع كردهاند، بدون اينكه به پايان برسانند، متنفر شده و فوراً تصميم خود را تغيير ميدهند. يكي از مهمترين راههاي تقويت اراده و بدست آوردن صفت جديّت و پشت كار، توجه به امور معنوي است چرا كه در اين هنگام انسان خود را به نيروي قوي و شكست ناپذيري وصل ميداند و همين براي تقويت اراده كافي است. 2. محبوبيت اجتماعي معنويت همانگونه كه در روحية شخصي انسان تأثير بسزايي دارد، در روابط اجتماعي نيز مؤثر است، پرداختن به امور معنوي مثل نماز، روزه، سحرخيزي، توسلات به چهارده معصوم و ... موجب ميشود تا مهر و محبّت انسان در دل همنوعان خود قرار گرفته و محبوبيت اجتماعي پيدا كند. خداوند در قرآن كريم به اين حقيقت اشاره نموده است كه: «همانا كساني كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته انجام دادند، خداوند آنها را (در نظر مردم) محبوب ميگرداند.» «سورة مريم، آية 96»:
مــادري گـفت روزي ايـن ســخن با دختــري اي كـه در كـاشـانـهام هـمچـون فروزان اختري من تــو را چون جان شيرين دوست دارم دخترم تــو بـه نــزد مــادرت ارزنـدهتــر از گــوهري خــواهــم اكــنون پــندهـا آويــزة گوشت كنم پند مام خويش را جانا به خود به خاري ننگري تــا تــواني قــدر ســاعات و دقــايق را بــدان كـسب دانـش كـن كـه نبود به ز دانش گـوهري از هــوسها دور بـاش و از خـدا غــافل مــباش زانـكه نـبود جـز خــدا انـدر دو گـيتـي يـاوري از تو مــيخواهم كه مــوري را نـيازاري ز خود ور خطا ديدي ز يـاران از خــطاشان بـــگذري
1. از گفت و گوي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و حارث اين نكته به دست ميآيد كه گاهي جوانان در دوران جواني زنگار قلب خود را كنار زده، آن را جلا ميدهند و جلا دادن قلب، يعني اين كه دل نورانيت خاصي مييابد كه تمام حجابها از مقابل او كنار ميرود و آن چه را كه شنيده، گويا به چشم خود ميبيند كه همين معنا را يقين مينامند. دلي كه به نور ايمان روشن شد، زندگي در اين دنيا براي او ديگر چندان ارزشي ندارد. جواني كه به يقين رسيده، ديگر فريفتة دنيا نميشود؛ به سراغ گناه و كارهاي زشت نميرود. جواني كه نعمتهاي بهشتي را ميبيند، نعمتهاي دنيوي هرگز در چشمش جلوه نميكند؛ از اين روي او در انتظار عبور از اين دنيا است؛ بدين جهت ميبينيم كه در پاسخ پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ كه از او پرسيد بود: چه آرزويي در دل داري، گفته بود فقط شهادت آن هم در ركاب تو. 2. نكتة دوم اين كه چگونه ميشود انسان از حادثهاي كه ميبيند، ناگهان نوري در دل او بتابد و واقعيات را آن چنان كه هست ببيند، و از ديدن پتكي كه آهنگر براي كوبيدن آهن به كار ميبرد، روز قيامت در مقابل چشمانش مجسم ميشود و به ياد فرشتگاني كه در دستشان چنين گرزهايي هست كه بر سر انسانهاي عصيانگر ميكوبند، ميافتد و اين نكتهاي است بسيار مهم كه از ماجراي دوم به دست ميآيد. 3. سومين نكتهاي كه از ماجراهاي گذشته به دست ميآيد، اين كه آن جوان حسابگري را از خود آغاز كرده بود، پيش از آن كه ديگران به حساب او برسند. او در برخي شبها به اقامتگاه اجباري آيندهاش ميرفت و به عمران و آبادي آن ميپرداخت. او از نافرمانيها و پيمان شكنيهايش در آن خانة تنگ و تاريك و وحشتناك پرده برداشته و در برابر گناهان خود از خدا طلب عفو بخشش ميكرد. آري همين محاسبه است كه انسان را از عملكردهاي ناشايست و گناهان نابخشودني باز ميدارد و در نتيجه، يك بازنگري در گذشتههاي خود خواهد داشت و همين است معناي فرمايش پيامبر بزرگ اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ كه فرمود: حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا؛[1] حساب خويشتن را دريابيد پيش از آن كه به حسابتان برسند. شايد برخي از جوانان چنين فكر كنند كه اين حالات با زندگي طبيعي و عادي يك انسان منافات دارد؛ چرا كه با چنين كاري جوانان به انزوا و گوشهنشيني دعوت ميشوند. پاسخ آن است ك اين تصوري بيش نيست؛ چرا كه هدف، تجديد نظر در گذشته است و از اين به خود آمدن، توجه جوان به خدا و روز قيامت و سختي آن روزها بيشتر ميشود، نه اين كه از او خواسته شود تا همانند آنان چنين كارهايي انجام دهند؛ زيرا در آن روزها تشخيص برخي براي بيداري خود، آن چنان بوده و امروز براي بيداري، راههاي ديگري نيز وجود دارد كه ميبايد از آنها استفاده شود. نكتة دوم آن كه آيا اشكالي دارد كه گاهي انسان سري به محل اسكان دائمي خويش زده، از آن جا عبرت بگيرد تا فشار گناه در او شكسته شود؟ آيا معصومين ـ عليهم السلام ـ ما را سفارش ننمودهاند كه گاه گاهي سراغ اهل قبور برويم تا ضمن زدوده شدن غم و غصه از خانههاي تنگ و تاريك و وحشتناك، درس عبرت بياموزيم و آيا رفتن به چنين مكانهايي با زندگي منافات دارد در حالي كه انسان را به فكر آينده و تلاش براي آن جهت واميدارد. سوم آن كه هيچ گاه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و معصومين ـ عليهم السلام ـ از كسي نخواستهاند تا دست از تلاش و زندگي برداشته،از زن و فرزند فاصله بگيرد و يا در حال انزوا و گوشه نشيني و رهبانيّت به سر برد. بلكه ضمن رد چنين رفتاري همگان را به تلاش و كوشش براي زندگي شرافتمندانه دعوت كردهاند. البته با در نظر گرفتن فراز و نشيبهاي زندگي از همگان به ويژه جوانان خواستهاند تا براي فائق آمدن بر مشكلات و دشواريهاي زندگي، پيوسته خدا را در نظر بگيرند و او را در همه حال حاضر و ناظر بر اعمال و افعال و كارهاي خود بدانند و در اثر اين توجه به خداي بزرگ، براي زندگي بهتر، كمتر خود را به گناه آلوده سازند. ضمناً اين را بدانند كه در ساية رعايت قوانين الهي، ميتوان به زندگي بهتري دست يافت؛ زيرا چه بسيار جواناني بوده و هستند كه با فاصله گرفتن از اين حقيقت روشن، خود را در دام بدترين انسانها انداخته و گرفتار كردهاند. و چه بسيار جواناني كه بر اثر نداشتن ترس از خدا و روز قيامت، زندگيشان به يأس و نااميدي مبدل گشته است. چه كنيم تا چنين باشيم؟ 1. طبق سفارش معصومين ـ عليهم السلام ـ جوانان قرآن را با تدبر بيشتري بخوانند. اگر به آيات قيامت و بهشت و جهنم و عذاب الهي رسيدند، درنگي كرده، در آن آيه بيشتر بينديشند. 2. حالات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ، و معصومين ـ عليهم السلام ـ را در حال نماز، به ويژه به مناجات آنان با پروردگار خويش، بيشتر مطالعه كنند. با توجه به مضامين بسيار عالي دعاي كميل، خواندن اين دعا، هر لحظه انسان را به خدا نزديكتر ميكند. 3. به هشدارهاي معصومين ـ عليهم السلام ـ كه در قالب پند و اندرز و نصيحت آمده بيشتر توجه داشته باشيم. امام صادق ـ عليه السلام ـ به اسحاق بن عمار كه ظاهراً در آن روزها جوان بوده، چنين سفارش ميكند: يا اسحاق، خف الله كأنك تراه، فإن شككت في أنّه يراك فقد كفرت و إن تيقّنت أنّه يراك ثم برزت له بالمعصية فقد جعلته في حد أهون الناظرين اليك؛[2] اي اسحاق، از خدا به گونهاي بترس كه گويا او را ميبيني. پس اگر شك داشته باشي كه او تو را ميبيند، بدان كه كافر گشتهاي، و اگر يقين داشته باشي كه او تو را ميبيند و در عين حال با گناه و نافرمانيات در برابرش قرارگيري، بدان كه پروردگارت را در حد كوچكترين بينندگان خويش به شمار آوردهاي.
[1] . محاسبة النفس، ص 13. [2] . معجم رجال الحديث، ج 3، ص 51.
* منبع : سایت اندیشه ی قم
امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «اگر از كسي سؤالي كردند و نمي داند، شرم نكند از اين كه بگويد: نمي دانم.»