• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2622
تعداد نظرات : 577
زمان آخرین مطلب : 5447روز قبل
دعا و زیارت
بسياري از نوجوانان، بر اثر ارتكاب گناه يا جرمي، به نفس خويش تلقين مي‎نمايند كه خداوند با ديده‏ي غضب آلود به آنها نگاه مي‎كند و هيچ اعتباري در درگاه او ندارند و با نا اميدي و يأس كامل و اضطراب، نه تنها كار خيري انجام نمي‎دهند، بلكه به گناه و جرم خود ادامه مي‎دهند؛ اما بايد گفت كه اين حالت يأس از رحمت حق نيز خود گناهي جداگانه به حساب مي‎آيد؛ چون او مي‎تواند و قادر است با قدرت و نيروي جواني تصميم بگيرد كه بر تمام اعمال و كارهاي گذشته‏ي خويش پوشش گذارد و به درگاه خدا روي آورد؛ يعني با همان قدرتي كه مرتكب جرم و گناه مي‎شد، مرتكب عمل خير گردد و بهترين عمل خير براي او روي‎آوردن به درگاه الهي است. هرچند كه اعمال زشت آدمي و رفتار ضد اخلاقي و انساني، معصيتي بزرگ به شمار مي‎آيد، ولي نااميدي از بخشش و عفو و رحمت الهي، گناهي بسيار بزرگ‏تر از گناهي است كه انجام داده است؛ چون هيچ كس جز كفار از رحمت الهي مأيوس و نا اميد نيستند.
پس اميد به رحمت الهي، خود بزرگ‏ترين توفيق الهي است؛ البته اميدي كه همراه با عمل باشد و همين اميدواري به رحمت حق، بزرگ‏ترين انگيزه براي بازگشت به سوي خداست و نوعي توجه و عنايت الهي به اوست؛ چون
توبه بذر حسنه است و حسنه نيازمند به نيرو است و نيروي انجام حسنه از خداست. اوست كه توفيق مي‎دهد؛ يعني اسباب فراهم مي‎نمايد تا بنده موفق به توبه شود، و بتواند از لجنزار گناه بيرون آيد و به سوي پروردگارش برگردد.
[1]
اما اين‏كه چگونه بفهمد توبه‏ي او پذيرفته شده يا نه، بايد به اين نكته‏ي مهم توجه داشته باشد كه خداوند رحمان، تنها هنگامي توبه‏ي گنه‌كار را مي‎پذيرد كه معصيت او ناشي از استكبار و يا نوعي تمسخر نسبت به خدا نباشد؛
[2] يعني با عناد و لجاجت گناه نكرده باشد؛ بلكه از روي جهالت و ناداني مرتكب معصيت شده باشد و هنگامي كه توبه مي‎كند، بدين صورت نباشد كه بلا فاصله مرتكب گناه گردد.
يك جوان مسلمان بايد بداند كه توبه از مختصات دين اسلام است؛ چون در شريعت مسيح و يهود، اگر چه بحث توبه آمده، اما حقيقت توبه كه در دين اسلام آمده، با آنچه در ساير اديان الهي آمده، متفاوت است.
و نيز بايد بداند كه اگر توبه صرفاً در حد گفتار و زبان خلاصه نشود و با عمل همراه باشد، قطعاً پذيرفته است. و هم‏چنين به اين نكته بايد علم داشته باشد كه خداوند توبه‏ي جوان گنه‌كار را بسيار آسان‌تر از گناه فرد سال‌خورده پذيرا است؛ چون او جوان توبه كننده را بسيار دوست دارد. و به همين جهت توبه‌ي جوان را بهتر و آسان‏تر مي‎پذيرد.
و ديگر اين‏كه، بايد بداند توبه‏ي حقيقي در نفس و قلب آدميان اثر اصلاحي دارد و جان آدميان را مي‎سازد و او را در مسير سعادت دنيا و آخرت قرار مي‎دهد؛ زيرا توبه در واقع از بين بردن پليدي‎ها است.
سيوطي در تفسير الدر المنثور از پيامبر اسلام(ص) روايت مي‎كند كه فرمود:
خداي ـ عزّوجلّ ـ توبه‏ي بنده‎اش را مي‎پذيرد و يا گناهانش را مي‎آمرزد، مادامي كه پرده را نينداخته باشند. شخصي پرسيد: انداختن پرده يعني چه؟ فرمود: بيرون شدن جان در حال شرك.
از امام باقر(ع) در همان تفسير روايت شده كه فرمودند:
گناهان مؤمن اگر موفق به توبه شود، آمرزيده مي‎شود؛ پس بر مؤمن است كه مراقب خود باشد كه بعد از توبه و آمرزش، خود را به هيچ گناهي آلوده نسازد.
[3]
به نظر مي‎رسد كه يك جوان همان‌گونه كه با اراده و اختيارش به سمت معصيت و گناه روي مي‎آورد، با همان نيرو و اراده مي‎تواند عزم خود را جزم نموده و به سمت پليدي‎ها نرود و يا اگر نا آگاهانه به آن سوي كشيده شد، باز گردد؛ يعني به همان راحتي كه مرتكب معصيت ‎شده، به همان آساني و حتي راحت‌تر از آن، عمل خير و نيك انجام دهد؛ اما آن چه جوان را به اين كار سوق نمي‎دهد، عدم توجه است؛ چون آن قدر احساسات و شور و هيجانات جواني، او را محاصره كرده است كه اجازه‏ي هرگونه تفكر و تأمّل را از او سلب نموده است. پس هرگاه توجه و تنبّه باشد، توبه به دنبال آن خواهد آمد و چون تأمّل نيست توبه كم‏تر است.
[1]1. الميزان، ج 4، ص 244.
[2]. الميزان، ج 4، ص 247.
[3] . الميزان، ج 4، بحث روايي، ص 258.
يکشنبه 25/6/1386 - 23:59
دعا و زیارت
از مباحث گذشته روشن شد كه شيطان در قلب همه‎ي انسان‌ها وارد شده و هيچ قلبي از وسوسه‎ي آن در امان نيست. با تبيين اين مطلب، پرسش اين است كه چگونه مي‎توان در مقابل وسوسه‌ي شيطان ايستادگي كرد؟
علماي علم اخلاق در پاسخ اين پرسش، سه مرحله را يادآوري كرده‌اند:
نخست. بستن درهاي نفوذ شيطان در دل؛ حرص و حسد، خشم و غضب، عداوت و شهوت، كبر و عُجب و طمع و بخل و دوستي متاع دنيوي و تجمل‌پرستي و همه‎ي صفات مذموم، درهايي هستند كه اگر شيطان هر كدام را گشوده يابد، از همان طريق وارد قلب مي‎شود.
دوم. زنده نمودن دل به اخلاق فاضله و صفات پسنديده و ملازمت آن به ياد و ذكر خداوند؛ چون اگر دل از اين اوصاف خالي گردد، مأمن و محل استقرار شيطان خواهد شد.
وَ مَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ؛ هر كه از ياد خداي رحمان روي گرداند، شيطاني را برانگيزيم تا قرين وي باشد.
[1]
سوم. ذكر و ياد خدا در دل و زبان است.
[2] اگر دل از آلودگي‎ها پاك گردد و به نور تقوا روشن شود و زبان به جاي الفاظ زايد و زشت به ذكر الهي مشغول گردد، وسوسه و تسلط شيطان از او دفع مي‎شود. در اين حالت است كه انسان مي‎تواند حقايق هستي را مشاهده نمايد.
چنانكه پيامبر اكرم(ص) فرمودند:
لَوْ لا تَكْثيرَ في كَلامِكُمْ وَ تَمريجَ في قُلُوبِكُمْ لَرَأَيْتُمْ ما أَري وَ لَسَمْعِتُمْ ما اَسْمَعُ؛ اگر زيادي سخنان شما و آشوب و اضطراب در قلوبتان نبود، هر آينه مي‎ديديد آنچه را كه من مي‎بينم و مي‎شنيديد آنچه را كه من مي‎شنوم.
[3]
در همين رابطه از حضرت عيسي(ع) نقل است كه فرمود:
باطن شخص را از كلماتش بسنجند؛ زيرا هرگز درخت خار، انجير ندهد. هر چه از زبان مي‎تراود از دل سرچشمه مي‎گيرد. كسي كه فحّاش و بدگو است، چون دلش معدن نجاسات است از زبانش نيز همان، بيرون تراويده است.
از اين رو وقتي كسي به حضرت عيسي بد گفت، ايشان در حقّش دعا كرد؛ از ايشان پرسيدند: آن كس بد كرده است و تو او را دعا مي‎كني؟ حضرت پاسخ داد:
هر كس از آنچه در خزانه دارد انفاق مي‎كند.
مه فشاند نور و سگ عوعو كند هر كسي بر خلقت خود مي‎تند.
[4]
بنابراين بهترين راه علاج از وسوسه‎ي شيطان، هماهنگي ميان قلب و زبان و طهارت باطن و ظاهر و مسدود نمودن همه‎ي درهاي نفوذي براي آن است. چنين راه درمان براي جوانان كه هنوز شيطان در قلبشان لانه نكرده و استقرار نيافته است بسيار آسان است.
اميد آن است كه جوانان مسلمان با علم و معرفت به اين نكات، خود را از هرگونه وسوسه‎هاي شيطاني دور ساخته، در مسير كمال انساني، گام‎هاي بلند و استواري بردارند.
[1]1. سوره‎ي زخرف، آيه‎ي 35.
[2]2. ملامهدي نراقي، گزيده‎ي كتاب جامع السعادات، ص 91 ـ 89.
[3]. كنزالعمال، ج 15، ص 643، حديث ش 42542.
[4]. علي مقدادي اصفهاني، نشان از بي‎نشان‌ها، ص 148.
يکشنبه 25/6/1386 - 23:58
دعا و زیارت
قبل از پرداختن به پاسخ اين پرسش، لازم است كه معناي شيطان و ابليس روشن گردد. واژه‎ي شيطان از ماده‎ي «شطن، شطونا» است؛ و او را از اين جهت شيطان گويند كه از درگاه خداوند، رانده شد و دور گرديد. و برخي گفته‎اند از ماده‎ي «شاط، شيطاً» مي‎باشد كه به معناي هلاك شدن است؛ بنابراين وزن آن فعلان است و وجه تسميه‌ي آن روشن است.[1]
علما در تفسير لفظ «شياطين الجن و الانس»
[2] از آيه‎ي مباركه‎ اختلاف دارند و دو نظر را مطرح كرده‎اند. نظر اول اين است كه شياطين همگي فرزند ابليسند؛ جز آن كه فرزندان خود را دو قسمت كرد: قسمتي را مأمور وسوسه‎ي نوع بشر ساخت و قسم ديگر را مأمور وسوسه‎ي جن. پس قسم اول، شياطين انس و دسته‎ي دوم، شياطين جن مي‎باشند.
قول دوم آن است كه هر مُتمرّد نافرماني، از نوع جن و انس را شيطان نامند؛ فخر رازي در تفسير خود از قول ابن عباس مي‎گويد:
پيغمبر(ص) به ابوذر فرمود: هَلْ تَعُوذُنَّ بِاللهِ مِنْ شَرِّ شَيْطانِ الاِنْسِ وَ الْجِنِّ؟ آيا از شر شيطان انس و جن به خدا پناه مي‎بريد؟
ابوذر گفت: براي بني آدم نيز شيطان وجود دارد؟ فرمود: بلي شياطين انس شريرتر از شياطين جن هستند.
و اما ابليس در واقع همان شيطان را گويند. اين همان موجود منحصر به فردي است كه در مقابل امر الهي سرپيچي نمود و به حضرت آدم سجده نكرد. اين موجود، بنابر قول صحيح از نسل جن بوده و شرور و بدي‎ها را به او نسبت مي‎دهند.
[3]
در قرآن كريم و احاديث، او براي گمراهي و اغواي بشر به خدا سوگند ياد كرده است.
فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصِينَ؛ به عزت تو سوگند كه به جز بندگان با اخلاص تو، همه را گمراه خواهم كرد.
[4]
خداوند فرمود: (تو از مهلت يافتگاني). شيطان گفت: (پس به سبب آن كه مرا به بيراهه افكندي من نيز براي گمراهي آنان حتماً بر سر راه راست توخواهم نشست، آن‎گاه از جلو و عقب و راست و چپشان بر آنها مي‎تازم و بيش‎ترشان را شكرگزار نخواهي يافت).
[5]
و نيز در قرآن، از شيطان به عنوان موجودي كه انسان‌ها را به فقر و غرور و صفات زشت وعده مي‎دهد، ياد شده است.
الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ؛ شيطان شما را به فقر وعده مي‎دهد.
[6]
و ما يَعِدُهُمْ الشَّيْطانُ اِلاّ غُرُوراً؛ و شيطان به آنان وعده نمي‎دهد مگر به غرور و تكبر.
[7]
بنابراين، شيطان نام تمام موجودات گمراه كننده است و اين اسم، شامل ابليس نيز مي‎شود و به نفس انساني هم اطلاق شده است؛ چنان كه حضرت علي(ع) فرمودند:
شيطان كل انسان نفسه؛ شيطان هر انساني نفس اوست.
[8]
ملاصدرا(ره) در اين باره مي‌گويد:
نفس رذيله‎ي هر انساني، شيطان او است و به عبارت ديگر در مقام متابعت هوي و جحود و استكبار، اول كسي كه راه ضلالت و گمراهي را پيش گرفت و طغيان كرد، خداوند او را شيطان ناميد كه شأن او گمراه كردن است.
[9]
و اما اين كه چگونه شيطان با توجه به اين كه يكي از مخلوقات الهي است مي‎تواند بر انسان غلبه نموده و بر قواي عقلاني او تسلط يابد، پرسشي است منطقي كه پاسخي مستدل مي‎طلبد.
دانشمندان علوم ديني و مفسران قرآن مجيد، در ذيل آيات مربوط به شيطان و ابليس، پرسش فوق را ذكر و پاسخ‎هايي را مطرح كرده‎اند؛ اما آنچه كه براي ما در اين نوشتار مورد توجه است، نظر علاّمه طباطبايي(ره) است، به همين جهت از پاسخ ديگران صرف نظر مي‎نماييم.
آنچه كه در قرآن براي گمراهي انسان به واسطه‌ي شيطان، ذكر شده است، تحريك و وسوسه‎ي انسان است؛ يعني نقش اصلي شيطان وسوسه نمودن انسان براي انجام اعمال شر است؛ و ما مي‎دانيم كه صرف وسوسه، موجب انجام يك عمل نخواهد شد. آنچه كه عامل اصلي تحقق عمل مي‎شود، اراده‎ي انسان است. تا انسان اراده نكند، هرگز عملي از او صادر نخواهد شد.
شياطين جن و انس، قلوب انسان‌ها را مورد وسوسه قرار مي‎دهند؛ اما باطن همه‎ي انسان‌ها يكسان نيست. صاحب تفسير الميزان در پاسخ اين پرسش مي‎فرمايند:
قلب مريض و قسي، وسوسه‎هاي شيطاني را خيلي زود مي‎پذيرد، نه هر قلبي.
[10]
اين مسئله پرواضح است كه قلب انسان‌ها در تأثيرپذيري از عوامل خارجي، مساوي نيست؛ اما سؤال ديگر اين است كه اين وسوسه‎هاي شيطاني هر چند مستند به شيطان است، ولي چون در ملك خدا قرار دارد، بدون اذن و اجازه‎ي الهي اثر نمي‎كند؛ چنان كه هيچ مؤثري بدون اذن خداوند اثر نمي‎كند.
لا مُؤَثِّرَ فِي الوُجُودِ اِلا الله؛ هيچ تأثيرگذاري در نظام هستي جز خداوند نيست.
اين شبهه چگونه قابل توجيه است؟
علاّمه مي‎فرمايند:
اين سخن درست است، اما وجود اين القائات شيطاني، خود مصلحتي دارد و آن مصلحت اين است كه مردم عموماً به وسيله‌ي آن، آزمايش مي‎شوند و امتحان و آزمايش الهي، خود از نواميس عمومي نظام هستي است كه در عالم انساني جريان دارد؛ چون رسيدن افراد سعادتمند به كمال و سعادت و رسيدن اشقيا به شقاوت و بدبختي، نيازمند اين ناموس است. بايد اين دو دسته امتحان شوند. و آيه‎ي 53 سوره‎ي حج مي‎فرمايد: لِيَجْعَلَ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ؛ تا آنچه را كه شيطان القا مي‎كند براي كساني كه در دل‎هايشان مرضي هست و براي سنگ‎دلان مايه‎ي ابتلا و آزمايش قرار دهد». به همين نكته اشاره دارد.
[11]
پس چگونگي و كيفيت غلبه و تسلط شياطين بر عزم و اراده‎ي انسان، فقط در حد وسوسه و تحريك بوده و چون ماده‎ي اوليه‎ي خلقت انسان، تركيبي از عقل و شهوت است، به لحاظ هدف و غرض خلقتي كه براي او در نظر گرفته شد، وجود اين گونه از وسوسه‎ها از باب مصلحتي است كه خير آن كثير و شرّش قليل است.
اگر سؤال شود كه خداوند مي‎توانست بدون اين مصلحت، انسان را به كمال رساند؟ پاسخ اين است كه خداوند فرشتگان را در عالم مجردات چنين آفريد، اما خواست كه علاوه بر آن موجود و آن عالم، موجودي مادي و عالم غير مجرد و مادي بيافريند؛ بنابراين انسان مادي و عالم ماده را خلق نمود و اقتضاي آن عالم و آن موجود جز اين كه هست، نمي‎شد.
[1]1. دكتر سجادي، فرهنگ معارف اسلامي، ص 1081، و لغت نامه‎ي دهخدا، ج 9، ص 12966.
[2]2. سوره‎ي انعام، آيه‎ي 112.
[3]. لغت نامه دهخدا، ج 9، ص 12966.
[4]. سوره‎ي ص، آيه‎ي 81.
[5]. سوره‎ي اعراف، آيه‎ي 17 ـ 15.
[6]. سوره‎ي بقره، آيه‎ي 268.
[7]. سوره‎ي نساء، آيه‎ي 120.
[8]. شرح ابن ابي الحديد، ج 20، كلمه 343.
[9]. رسائل ملاصدرا، ص 309.
[10]. الميزان، ج 14، ص 394، ذيل آيه‌ي 53، «في قلوبهم مرض و القاسيه قلوبهم».
[11]1. همان، ص 394.
يکشنبه 25/6/1386 - 23:57
دعا و زیارت
اسلام براي اين كه با تعاليم و دستوراتش، انسان را به كمال و سعادت انساني‎اش برساند، تمام مقدمات طريق كمال را براي او هموار كرده و همه‏ي موانع را از سر راهش برداشته است؛ به همين جهت مي‎توان گفت كه بهترين راه رسيدن به كمالات انساني، عمل به تعاليم آسماني اسلام است. اين مطلب آن قدر آشكار و روشن است كه بسياري از مفسران مسلمان گفته‎اند كه: اگر كسي مسلمان نباشد ولي به تعاليم اسلام عمل نمايد، در حيات و زندگي مادي به كمال و سربلندي مي‎رسد. اين نكته را علامه‌(ره) در موارد متعددي ادعا كرده‎اند. يكي از موانع اصلي رسيدن به كمال انساني براي زنان، عدم رعايت حجاب، و براي مردان رها كردن چشم در مقابل نواميس ديگران است. اين دستور صريح قرآن است كه:
مسلمانان چشم خود را از نامحرمان بپوشانند و عورت خود را حفظ نمايند كه اين كار، ايشان را پاك‌تر مي‎كند.
[1]
در شأن نزول آيه‏ي مزبور از امام صادق(ع) روايت شده كه فرمودند: جواني از انصار در كوچه‎هاي مدينه زني را ديد. در آن ايام زنان مقنعه‏ي خود را پشت گردن مي‎انداختند؛ وقتي زن از او گذشت، او را تعقيب كرد، و از پشت او را مي‎نگريست تا داخل كوچه‏ي تنگي شد. در آن جا استخوان و يا شيشه‎اي كه در ديوار بود، به صورت مرد گير كرد و آن را شكافت. همين كه زن از نظرش غايب شد، متوجه گرديد كه خون به سينه و لباسش مي‎ريزد؛ با خود گفت: به خدا سوگند، نزد رسول خدا(ص) مي‎روم و جريان را به او خبر مي‎دهم. جوان نزد آن بزرگوار رسيد. حضرت چون او را ديد، پرسيد چه شده؟ وقتي جوان جريان را گفت، جبرييل نازل شد و اين آيه را آورد: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ».
[2]
علاّمه طباطبايي(ره) مي‎فرمايند:
شبيه همين روايت از حضرت علي(ع) نيز نقل شده است و ظاهر آن اين است كه مراد از امر به چشم‎پوشي در آيه‏ي شريفه، نهي از مطلق نگاه به زن اجنبي است و مطابق روايات وارده، آنچه كه از نگاه به زن نامحرم حلال است، صورت و كفين مي‎باشد.
[3]
و اگر آن هم با لذت همراه باشد بدون اشكال نيست. پس حفظ و حراست از چشم سر براي باز شدن چشم دل (بصيرت) بر جوانان لازم است. و همين طور حجاب براي زنان آن قدر در اسلام حايز اهميت است كه امام صادق(ع) فرموده‎اند:
سزاوار نيست براي زن كه در برابر زنان يهود و نصارا برهنه شود؛ چون مي‎روند و نزد شوهران خود تعريف مي‎كنند.
[4]
اين كه نگاه به نامحرم براي زن و مرد در اسلام حرام شمرده شده، به خاطر اين است كه نگاه حرام خلاف فلسفه‏ي وجودي چشم در انسان است. و كسي كه اين نعمت بزرگ الهي را در راه خدا به كار نگيرد، حق آن را انجام نداده است، ضايع نمودن اين حق، ظلم بزرگي است و هر ظلمي نيز معصيت به شمار مي‏آيد. به همين دليل است كه در روايات بر مواظبت از چشم تأكيد شده است.
امام صادق (ع) فرموده‎اند:
و فُرِضَ عَليَ الْبَصَرِ اَنْ لا يَنْظُرَ اِلي ما حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِ؛ و بر چشم واجب است كه به چيزي كه خداوند نظر كردن بر آن را حرام كرده است نظر ننمايد.
[5]
و نيز حضرت علي(ع) عفت چشم را موجب دوري از هلاكت دانسته و فرموده‎اند:
هر كه چشم‎پوشي كند تأسفش كم و از هلاكت بركنار است. هيچ جوان‏مرديي‏ مانند چشم‎پوشي نيست.
[6]
در روايتي ديگر آمده است:
چه بسا نگاه حرامي كه حسرت طولاني را به دنبال داشته باشد.
[7]
همه‏ي اين تأكيدها در محافظت از چشم، براي اين است كه نگاه حرام، علاوه بر اين كه نوعي ظلم به آن است، موجب آلودگي قلب و پليدي باطن نيز مي‎گردد.
پس براي اين كه بتوانيم در مسير عدالت گام برداشته، از طهارت باطن برخوردار باشيم، بايد بتوانيم از اين عضو، همانند ساير اعضا محافظت نموده، آن را در همان طريقي به كار گيريم كه خداوند براي آن هدف خلق كرده است.
[1]1. سوره‌ي نور، آيه‌ي 31 ـ 30.
[2]. سوره‏ي نور، آيه‏ي 30.
[3]. الميزان، ج 15، ص 117.
[4]. نور الثقلين، ج 3، ص 593.
[5]. تفسير صافي، ج 2، ص 165.
[6]. غررالحكم، لفظ «بصر».
[7]. وسايل الشيعه، ج 7، ص 138.
يکشنبه 25/6/1386 - 23:50
دعا و زیارت

 بسياري از آداب و رفتاري كه از ما صادر مي‎شود، ناشي از خُلقياتي است كه در باطن ما وجود دارد. در واقع خُلقيات باطني موجب بروز و ظهور آن آداب است. به تعبير زيباي عرفا، صادرات انسان، هماهنگ با واردات او است و هر آنچه را در باطن خويش وارد كرده و جزء ملكات نفساني او شده است، غالباً از او ظاهر مي‎شود.
پرسشي كه در اين بين مطرح است، اين است كه چه بايد كرد تا اين صفات اخلاقي در ما دوام و قوام يابد و از حالت مقطعي و گذرا بيرون آيد؟
پيشنهاد علماي علم اخلاق اين است كه بايد خُلقيات، در نفس انساني به صورت ملكه درآيد و از حالت حال بودن خارج گردد؛ يعني آن قدر بايد به رفتارهاي پسنديده و اوصاف كماليه توجه داشت تا آن رفتارها و اوصاف، جزء جان و نفس انسان گردد و اين مقام به دست نمي‎آيد، مگر با تكرار عمل. با تكرار عمل مي‎توان اخلاق پسنديده را در شخصيت خويش متجلي ساخت و آن را جزئي از صفات ذات خود قرار دارد؛ چنان كه علاّمه طباطبايي‌(ره) مي‎فرمايند:
طريقه‎ي آن اين است كه آن قدر آن عمل را تكرار كني تا در نفس تو رسوخ يابد و چون نقشي كه در سنگ مي‎كنند ثابت گردد و راه علمي‎اش اين است كه به خوبي‎هاي آن اذعان و ايمان پيدا كني و اين طرز فكر را در خود تكرار كني؛ يعني راهش، تلقين علمي و عملي است.
[1]
علماي علم اخلاق، رعايت سه اصل كلي را در اين زمينه توصيه مي‎نمايند و هرگاه كسي بخواهد متخلّق به اخلاق الهي گردد و آن را در خويشتن خويش دوام و قوام بخشد، لازمه‎اش مراعات اين سه اصل است:
[2]
1. مشارطه: در هنگام صبح، وقت برخاستن از خواب و شروع به كار، با نفس خويش شرط كند كه از حدود و احكام الهي تخطّي نكند و گناه و معصيتي را مرتكب نشود و در حد توان خود خدمت به خلق نمايد.
2. مراقبه: يعني از شرطي كه در ابتداي صبح با نفس خود بسته، محافظت و مراقبت نمايد. او بايد در طول روز با همان شرط ابتدايي زندگي كند؛ چون هر عقل سليمي حكم مي‎كند كه تخلّف از شرط حرام است، پس همواره بايد كشيك نفس بكشد و مراقب باشد كه از مسير حق منحرف نشود.
3. محاسبه: در وقت خواب بايد آنچه را كه در روز انجام داده، محاسبه‎ي كامل نمايد و اگر خيانتي از نفس او سرزده، فوراً توبه نمود، و نفس را تأديب نمايد كه اصطلاحاً به اين اصل، معاقبه و معاتبه هم گفته مي‎شود؛ يعني تعقيب نمودن و مورد عتاب قرار دادن نفس؛ و اگر خطايي از او سر نزده است خداي تعالي را شكر كند و مواظب باشد و توجه و عنايت داشته باشد كه شايد در اين خواب به او موهبت و عنايتي از جانب حق بشود؛ چون براي بسياري از انبيا و اوليا، اولين بار در عالم خواب مكاشفاتي دست داده است.
آنان كه متخلق شده، و اين مسير را طي كرده‌اند و به كمالاتي دست يافته‎اند، بر اين اصول تأكيد بسيار دارند و عرفا هم گفته‎اند كه مواظب اعمال روزانه‎تان باشيد تا شب چيزي نصيب شما شود. پيامبر(ص) خطاب به اصحابش فرمود:
آيا همان طور كه حيواناتِ خود را در شب علوفه مي‎دهيد و آنها را در جايي مي‎بنديد كه خوردند و سپس شبي را به روز آوردند و شبي حيواني داشته‎اند، شما هم آنچنان شب را به روز آورده‎ايد؟ يا شبي انساني داشته‎ايد كه شكارهايي كرده‎ايد و مبشّراتي داريد؟ خداوند فرمود: وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقاماً مَحْمُوداً.
[3]
و نيز در دقت و توجه به اعمال و رفتار و نيّات باطني فرمود:
حاسِبُوا اَنْفُسَكُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا وَ زِنُوها قَبْلَ اَنْ تُوزَنُوا؛ قبل از اين كه به حساب اعمال شما برسند و آن را مورد سنجش و ارزيابي قرار دهند، خود به آن بپردازيد.
[4]
و يا امام كاظم(ع) فرمودند:
لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُحاسَبْ نَفْسَهُ في كُلِّ يَوْمٍ فَاِنْ عَمَلَ حَسَنَةً اسْتَزادَ اللهَ تَعالي وَ اِنْ عَمَلَ سَيِئَةً اِسْتَغْفَرَ اللهَ مِنْها و تابَ اِلَيْهِ؛ از ما (اهل‌بيت) نيست كسي كه هر روز از خويشتن حساب پس نگيرد، پس اگر عملش نيك و پسنديده بود، از خداوند متعال بخواهد كه آن را زياد نمايد و اگر عمل زشت انجام داد، از خداوند طلب استغفار نموده، توبه كند.
[5]
باشد كه بتوانيم با توجه به نيات و اعمال فردي و اجتماعي به كمالات انساني دست يابيم.


[1]1. الميزان، ج 1، ص 369.
[2]2. رك: حسيني تهراني، رساله‌ي لب اللباب، ص 31؛ و ميرزا جواد ملكي تبريزي، رساله‎ي لقاء الله، ص 65 به بعد.
[3]. علامه حسن‌زاده‌ي آملي، مجموعه‌ي مقالات، ص21.
[4]2. بحار الانوار، ج 15، ص 40؛ امالي شيخ طوسي، ج 1، ص 34.
[5]. اصول كافي، ج 2، ص 453

يکشنبه 25/6/1386 - 23:49
دانستنی های علمی

تقويت اراده
بسياري از دختران جوان از ضعف ارادة خود مي‎نالند و در برابر اهداف عالية انساني، خود را ضعيف مي‎پندارند.
اين گروه از پشت كار و جديّت در كارها و فعاليتهاي خود محرومند و هميشه كاري را كه شروع كرده‎اند، بدون اينكه به پايان برسانند، متنفر شده و فوراً تصميم خود را تغيير مي‎دهند.
يكي از مهمترين راههاي تقويت اراده و بدست آوردن صفت جديّت و پشت كار، توجه به امور معنوي است چرا كه در اين هنگام انسان خود را به نيروي قوي و شكست ناپذيري وصل مي‎داند و همين براي تقويت اراده كافي است.
2. محبوبيت اجتماعي
معنويت همانگونه كه در روحية شخصي انسان تأثير بسزايي دارد، در روابط اجتماعي نيز مؤثر است، پرداختن به امور معنوي مثل نماز، روزه، سحرخيزي، توسلات به چهارده معصوم و ... موجب مي‎شود تا مهر و محبّت انسان در دل همنوعان خود قرار گرفته و محبوبيت اجتماعي پيدا كند.
خداوند در قرآن كريم به اين حقيقت اشاره نموده است كه:
«همانا كساني كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته انجام دادند، خداوند آنها را (در نظر مردم) محبوب مي‎گرداند.» «سورة مريم، آية 96»:

شنبه 24/6/1386 - 20:30
شعر و قطعات ادبی

مــادري گـفت روزي ايـن ســخن با دختــري
اي كـه در كـاشـانـه‎ام هـمچـون فروزان اختري
من تــو را چون جان شيرين دوست دارم دخترم
تــو بـه نــزد مــادرت ارزنـده‎تــر از گــوهري
خــواهــم اكــنون پــندهـا آويــزة گوشت كنم
پند مام خويش را جانا به خود به خاري ننگري
تــا تــواني قــدر ســاعات و دقــايق را بــدان
كـسب دانـش كـن كـه نبود به ز دانش گـوهري
از هــوسها دور بـاش و از خـدا غــافل مــباش
زانـكه نـبود جـز خــدا انـدر دو گـيتـي يـاوري
از تو مــي‎خواهم كه مــوري را نـيازاري ز خود
ور خطا ديدي ز يـاران از خــطاشان بـــگذري

شنبه 24/6/1386 - 20:29
ازدواج و همسرداری
. شرافت خانوادگي و ديانت
ثروت، شهرت و قدرت هرگز از نشانه‎هاي شرافت خانوادگي به شمار نمي‎رود. چه بسيار پسران جواني كه در خانواده‎هاي فقير گمنام و ضعيف زندگي مي‎كنند و از شرافتمندترين مردان روي زمين هستند و چه بسيار پسران ثروتمندي كه در دنيايي از ماديّت و شهرت و قدرت قرار دارند و از شرافت و شرافتمندي بويي نبرده‎اند.
ملاك شرافتمند بودن شخص بسته به ديانت و معنويت اوست، معنويت و توجه به حلال و حرام خداوند است كه انسان را در برابر مشكلات و حوادث غير مترقبه زندگي پايدار مي‎سازد و از اين گذشته در ايجاد كانون گرم خانواده و تربيت فرزندان بسيار مؤثر و نقش كليدي را ايفا مي‎كند.
بنابراين دختران جواني كه قصد انتخاب همسري را دارند، ابتدا بايد شرافت خانوادگي و ديانت همسر آينده خود را در نظر بگيرند و هرگز فريب ثروت، شهرت و يا قدرت مادي شخصي را نخورند.
2. خوش خلقي
شخصي به نام «حسين بن بشّار» به امام رضا ـ عليه السّلام ـ نامه‎اي نوشت و ضمن آن دربارة خواستگاري كه براي دخترش آمده بود كسب تكليف كرد، وي از امام ـ عليه السّلام ـ پرسيده بود: شخصي از خويشاوندانم براي خواستگاري دخترم آمده است كه بد اخلاق است، چه كنم آيا دخترم را به او بدهم يا نه؟
حضرت در جواب نوشتند: لا تزوّجه ان كان سيّيء الخلق.
اگر بد اخلاق است، دخترت را به او نده.
3. سلامت جسم و روح
سلامت جسم و روح در برخورداري از لذّتهاي مشروع خانواده و سلامت فرزندان نقش مؤثري دارد، در نظر گرفتن اين شرط نيز مورد توصيه كارشناسان مسايل خانواده است.
4. عقل
امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ فرمودند:
از ازدواج احمق بپرهيز، زيرا مصاحبت و همراهي با او بلاست و فرزندانش نيز تباه مي‎شوند.
5. زيبايي
همانگونه كه پسران جوان بايد در انتخاب همسر زيبايي را مدّ نظر قرار بدهند، دختران جوان نيز نبايد از اين نكته غافل شوند.
زيبايي ظاهري به حلاوت و شيريني زندگي مي‎افزايد و استحكام روابط كانون كوچك خانواده را دو چندان مي‎كند. بنابراين بايد از هر دو طرف اين نكته مدّ نظر قرار گرفته شود تا با صفا و صميمت در ايجاد كانوني گرم براي آينده‎اي درخشان زمينه را فراهم آورند.
ناگفته روشن است كه «زيبايي» بايد در كنار صفات ديگري مانن ديانت، عفت خوش خلقي و شرافت خانوادگي مدّ نظر قرار گيرد، و الّا به تنهايي هرگز ملاك و برتري در انتخاب نخواهد بود.
6. علم و سواد.
7. تناسب خانوادگي
8. تناسب و توازن جسمي و سنّي
9. تناسب مالي و مادي در خانواده هر دو.
10. شغل و كار
انسان بي كار گذشته از اينكه در تأمين زندگي خود دچار مشكلات و معضلات فراواني مي‎شود، خانواده و فرزندان او نيز در فشار و سختي قرار خواهند داشت.
بطور كلي انسان بي كار به خاطر آنكه فرصت زيادي دارد، از سوي عوامل سقوط و انحطاط و مفاسد اخلاقي زيادي تهديد مي‎شود. رسول گرامي اسلام كه درود خداوند بر او باد، هر جواني را كه مي‎ديد ابتداء از شغل و حرفة او سؤال مي‎كرد، اگر مي‎شنيد كه جوان بيكار است مي‎فرمود: از چشمم افتادي، مي‎پرسيدند چرا؟ حضرت مي‎فرمود: لانّ المؤمن اذا لم يكن له حرفة يعيش بدينه.
چون اگر مؤمن كاري نداشته باشد از راه دين فروشي زندگي مي‎كند.
بنابراين شغل و داشتن حرفه براي شوهران لازم و ضروري است.
البته قابل تذكر است كه نبايد به دنبال شغل پر در آمد بود، مثلا شوهري كه از راه كسب حلال در آمدي دارد و فردي متدين و با مسئوليت است را نبايد با فردي بي دين و لاابالي كه شغل پر درآمدي دارد تعويض نمود ....
شنبه 24/6/1386 - 20:27
دعا و زیارت

1. از گفت و گوي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و حارث اين نكته به دست مي‎آيد كه گاهي جوانان در دوران
جواني زنگار قلب خود را كنار زده، آن را جلا مي‎دهند و جلا دادن قلب، يعني اين كه دل نورانيت خاصي مي‎يابد كه تمام حجاب‎ها از مقابل او كنار مي‎رود و آن چه را كه شنيده، گويا به چشم خود مي‎بيند كه همين معنا را يقين مي‎نامند. دلي كه به نور ايمان روشن شد، زندگي در اين دنيا براي او ديگر چندان ارزشي ندارد. جواني كه به يقين رسيده، ديگر فريفتة دنيا نمي‎شود؛ به سراغ گناه و كارهاي زشت نمي‎رود. جواني كه نعمت‎هاي بهشتي را مي‎بيند، نعمت‎هاي دنيوي هرگز در چشمش جلوه نمي‎كند؛ از اين روي او در انتظار عبور از اين دنيا است؛ بدين جهت مي‎بينيم كه در پاسخ پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ كه از او پرسيد بود: چه آرزويي در دل داري، گفته بود فقط شهادت آن هم در ركاب تو.
2. نكتة دوم اين كه چگونه مي‎شود انسان از حادثه‎اي كه مي‎بيند، ناگهان نوري در دل او بتابد و واقعيات را آن چنان
كه هست ببيند، و از ديدن پتكي كه آهنگر براي كوبيدن آهن به كار مي‎برد، روز قيامت در مقابل چشمانش مجسم مي‎شود و به ياد فرشتگاني كه در دستشان چنين گرزهايي هست كه بر سر انسان‎هاي عصيانگر مي‎كوبند، مي‎افتد و اين نكته‎اي است بسيار مهم كه از ماجراي دوم به دست مي‎آيد.
3. سومين نكته‎اي كه از ماجراهاي گذشته به دست مي‎آيد، اين كه آن جوان حسابگري را از خود آغاز كرده بود، پيش
از آن كه ديگران به حساب او برسند. او در برخي شب‎ها به اقامت‎گاه اجباري آينده‎اش مي‎رفت و به عمران و آبادي آن مي‎پرداخت. او از نافرماني‎ها و پيمان شكني‎هايش در آن خانة‌ تنگ و تاريك و وحشتناك پرده برداشته و در برابر گناهان خود از خدا طلب عفو بخشش مي‎كرد.
آري همين محاسبه است كه انسان را از عملكردهاي ناشايست و گناهان نابخشودني باز مي‎دارد و در نتيجه، يك بازنگري در گذشته‎هاي خود خواهد داشت و همين است معناي فرمايش پيامبر بزرگ اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ كه فرمود: حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا؛
[1] حساب خويشتن را دريابيد پيش از آن كه به حسابتان برسند.
شايد برخي از جوانان چنين فكر كنند كه اين حالات با زندگي طبيعي و عادي يك انسان منافات دارد؛ چرا كه با چنين كاري جوانان به انزوا و گوشه‎نشيني دعوت مي‎شوند.
پاسخ آن است ك اين تصوري بيش نيست؛ چرا كه هدف، تجديد نظر در گذشته است و از اين به خود آمدن، توجه جوان به خدا و روز قيامت و سختي آن روزها بيش‎تر مي‎شود، نه اين كه از او خواسته شود تا همانند آنان چنين كارهايي انجام دهند؛ زيرا در آن روزها تشخيص برخي براي بيداري خود، آن چنان بوده و امروز براي بيداري، ‌راه‎هاي ديگري نيز وجود دارد كه مي‎بايد از آن‎ها استفاده شود.
نكتة دوم آن كه آيا اشكالي دارد كه گاهي انسان سري به محل اسكان دائمي خويش زده، از آن جا عبرت بگيرد تا فشار گناه در او شكسته شود؟ آيا معصومين ـ عليهم السلام ـ ما را سفارش ننموده‎اند كه گاه گاهي سراغ اهل قبور برويم تا ضمن زدوده شدن غم و ‎غصه از خانه‎هاي تنگ و تاريك و وحشتناك، درس عبرت بياموزيم و آيا رفتن به چنين مكان‎هايي با زندگي منافات دارد در حالي كه انسان را به فكر آينده و تلاش براي آن جهت وامي‎دارد.
سوم آن كه هيچ گاه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و معصومين ـ عليهم السلام ـ از كسي نخواسته‎اند تا دست از تلاش و زندگي برداشته،‌از زن و فرزند فاصله بگيرد و يا در حال انزوا و گوشه نشيني و رهبانيّت به سر برد. بلكه ضمن رد چنين رفتاري همگان را به تلاش و كوشش براي زندگي شرافتمندانه دعوت كرده‎اند. البته با در نظر گرفتن فراز و نشيب‎هاي زندگي از همگان به ويژه جوانان خواسته‎اند تا براي فائق آمدن بر مشكلات و دشواري‎هاي زندگي، پيوسته خدا را در نظر بگيرند و او را در همه حال حاضر و ناظر بر اعمال و افعال و كارهاي خود بدانند و در اثر اين توجه به خداي بزرگ، ‌براي زندگي بهتر، كم‎تر خود را به گناه آلوده سازند.
ضمناً اين را بدانند كه در ساية رعايت قوانين الهي، مي‎توان به زندگي بهتري دست يافت؛ زيرا چه بسيار جواناني بوده و هستند كه با فاصله گرفتن از اين حقيقت روشن، خود را در دام بدترين انسان‎ها انداخته و گرفتار كرده‎اند. و چه بسيار جواناني كه بر اثر نداشتن ترس از خدا و روز قيامت، زندگي‎شان به يأس و نااميدي مبدل گشته است.
چه كنيم تا چنين باشيم؟
1. طبق سفارش معصومين ـ عليهم السلام ـ جوانان قرآن را با تدبر بيش‎تري بخوانند. اگر به آيات قيامت و بهشت و جهنم
و عذاب الهي رسيدند، درنگي كرده،‌ در آن آيه بيش‎تر بينديشند.
2. حالات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ، و معصومين ـ عليهم السلام ـ را در حال نماز، به ويژه به مناجات آنان با
پروردگار خويش، بيش‎تر مطالعه كنند. با توجه به مضامين بسيار عالي دعاي كميل، خواندن اين دعا، هر لحظه انسان را به خدا نزديك‎تر مي‎كند.
3. به هشدارهاي معصومين ـ عليهم السلام ـ كه در قالب پند و اندرز و نصيحت آمده بيش‎تر توجه داشته باشيم. امام
صادق ـ عليه السلام ـ به اسحاق بن عمار كه ظاهراً در آن روزها جوان بوده، چنين سفارش مي‎كند: يا اسحاق، خف الله كأنك تراه، فإن شككت في أنّه يراك فقد كفرت و إن تيقّنت أنّه يراك ثم برزت له بالمعصية فقد جعلته في حد أهون الناظرين اليك؛
[2] اي اسحاق، از خدا به گونه‎اي بترس كه گويا او را مي‎بيني. پس اگر شك داشته باشي كه او تو را مي‎بيند، بدان كه كافر گشته‎اي، و اگر يقين داشته باشي كه او تو را مي‎بيند و در عين حال با گناه و نافرماني‎ات در برابرش قرارگيري، بدان كه پروردگارت را در حد كوچك‎ترين بينندگان خويش به شمار آورده‎اي.


[1] . محاسبة النفس، ص 13.
[2] . معجم رجال الحديث، ج 3، ص 51.

* منبع : سایت اندیشه ی قم

شنبه 24/6/1386 - 20:26
دعا و زیارت

امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «اگر از كسي سؤالي كردند و نمي داند، شرم نكند از اين كه بگويد: نمي دانم.»

شنبه 24/6/1386 - 20:23
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته