صحیفة الحسن علیه السلام ( دعا و كلمات امام حسن علیه السلام ) ترجمه و تنظیم : جواد قیومى اصفهانى
خطبته علیه السلام بعد حكم ابى موسى الاشعرى فى صفین ایها الناس ! انكم قد اكثرتم ، فى امر عبدالله بن قیس و عمربن العاص ، فانما بعثا لیحكما بكتاب الله فحكما بالهوى على الكتاب و من كان هكهذا لم یسم حكما ولكنه محكوم علیه و قد اخطا عبدالله بن قیس فى ان اوصى بها الى عبدالله بن عمر، فاخطا فى ذلك ء ثلث خصال : فى ان اباه یرضه لها و فى انه لم یستاءمره و فى انه لم یجتمع علیه المهاجرون و الانصار الذین نفذوها لمن بعده و انما الحكومة فرض من الله و قد حكم رسول الله صلى الله علیه و آله سعدا فى بنى قریظة فحكم فیهم بحكم الله لاشك فیه ، فنفذ رسول الله صلى الله علیه و آله حكمه و لو خالف ذلك لم یجره (11) خطبه آن حضرت بعد از آن كه ابو موسى در صفین آنگونه حكم كرد اى مردم ! شما در كار عبدالله بن قیس و عمروبن عاص سخن بسیار گفتید، این دو انتخاب شدند تا مطابق با كتاب خداوند حكم دهند، اما آن دو هوى و هوسشان رابر قرآن ترجیح دادند، و هر كه اینگونه عمل نماید، حكم نامیده نمى شود، بلكه محكوم علیه مى باشد. عبدالله بن قیس در مورد انتخاب عبدالله بن عمر به خلافت خطا نمود، و در سه مورد دچار اشتباه شد: اینكه عمر پدر عبدالله او را براى خلافت شایسته تشخیص ندانست و او را خلیفه قرار نداد، نیز در اینكه او را به امارتى منصوب نكرد، و در اینكه مهاجرین و انصار براى عبدالله بن عمر ارزشى قائل نبودند، و كسانى كه داورى مى كردند كارى را به او واگذار نمى كردند، و حكومت از جانب خداوند واجب شده است . پیامبر سعد بن معاذ را در مورد بنى قریظه حكم قرار داد و او به حكم خداوند در میان آنان حكم كرد، و پیامبر حكم او را تنفیذ كرد، و اگر غیر آن حكم مى كرد، پیامبر اجرا نمى نمود. (12) خطبته علیه السلام فى تحمیدالله وفضل ابیه روى ان علیا علیه السلام قال للحسن علیه السلام : یا بنى ، قم فاخطب حتى اسمع كلامك فقام علیه السلام قال : الحمدلله الواحد بغیر تشبیه الدائم بغیر تكوین ، القائم بغیر كلفة الخالق بغیر منصبة الموصوف بغیر غایة المعروف بغیر محدودیة ، العزیز لم یزل قدیما فى القدم ردعت القلوب لهیبته و ذهلت العقول لعزته و خضعت الرقاب لقدرته فلیس یخطر على قلب بشر مبلغ جبروته ، و لایبلغ الناس كنه جلاله ، و لایفصح الواصفون منهم لكنه عظمته و لاتبلغه العلماء بالبابها و لا اهل التفكر بتدبیر امورها، اعلم خلقه به الذى بالحد لایصفه یدرك الابصار و لاتدركه الابصار وهو الطیف الخبیر اما بعد فان علیا باب من دخله كان مؤمنا، و من خرج منه كان كافرا، اقول قولى هذا و استغفرذ الله العظیم لى و لكم (12) خطبه آن حضرت در حمد الهى و فضیلت پدرش روایت شده : امام على علیه السلام به امام حسن علیه السلام گفت : اى پسرم برخیز و خطبه اى بخوان تا صدایت را بشنوم ، آن حضرت برخاست و چنین سخن گفت : سپاس خدایى را سزاست كه یگانه است و بدون شبیه ، جاودانه است بدون ساخته شدن ، پایدار است بدون سختى ، آفریدگار است بدون رنج و مشقت ، توصیف شده است بدون آنكه نهایتى داشته باشد، شناخته قلوب از هیبتش در شگفتى ، و عقول از عزتش حیران ، و گردنها در برابر قدرتش خاضع است . نهایت قدرتش بر قلب خطور نكرده ، و كنه جلالت او را مردم نمى یابند، و در نهایت ، عظمتش توصیف گران عاجز مى باشند، دانش دانایان به او نرسد، و فكر متفكرین به تدبیر امور او راه ندارد، داناترین مردم به و كسى است كه او را به حد و نهایتى توصیف نكند، ابصار را درك كرده و اما ابصار او را درك نمى كنند، و او دانا و آگاهست . اما بعد على علیه السلام درگاهى است كه هر كه داخل آن شود مؤمن بوده و هر كه از آن خارج گردد كافر است این گفتار را مى گویم و از خداى بزرگ براى خود و شما طلب بخشش دارم . (13) خطبته علیه السلام فى تحمید الله وفضل ابیه روى ان اباه علیا علیه السلام قال له علیه السلام : قم فاخطب لاسمع كلامك فقال علیه السلام فقال : الحمدلله الذى من تكلم سمع كلامه ، و من سكت علم ما فى نفسه ، و من عاش فعلیه رزقه ، و من مات موعدنا و الله عارضنا، ان علیا باب من دخله كان مؤمنا و من خرج عنه كان كافرا (13) خطبه آن حضرت در حمد الهى و فضیلت پدرش روایت شده : حضرت على علیه السلام به امام حسن علیه السلام گفت : برخیز و خطبه اى بخوان تا صدایت را بشنوم آن حضرت برخاست و فرمود: سپاس خداى را سزاست ، آنكه هر كه سخن گوید صدایش را بشنود ، و هر كه سكوت نماید، به آن چه در قلب دارد آگاهست ، و هر كه زندگى كند، روزى اش با اوست ، و هر كه بمیرد، بازگشتش به سوى اوست اما بعد، قبور جایگاه ما، و قیامت ، وعده گاهمان و خداوند محاسبه گر ماست ، على علیه السلام درى است كه هر كه از آن داخل شود مؤمن است و هر كه از: خارج گردد كافر است . (14) خطبته علیه السلام فى فضل اهل البیت روى انه طعن اقوام من اهل الكوفة فى الحسن بن على علیهماالسلام فقالوا: انه عى لایقوم بحجة فبلغ ذلك امیرالمومنین علیه السلام فدعا لحسن فقال : یاابن رسول الله ان اهل الكوفة قد قالوا فیك مقالة اكرهها، فاخبر الناس ، فقال : یا امیرالمؤمین لااستطیع الكلام و انا انظر الیك فقال امیرالمؤمین علیه السلام : انى متخلف عنك فناد الصلاة جامعه ، فاجتمع المسلمون فصعد المنبر فخطب خطبة بلیغة و جیزة ، فضج المسلمون بالبكاء، ثم قال : ایها الناس ! اعقلوا عن ربكم ان الله عزوجل اصطفى ادم ونوحا و ال ابراهیم ا آل عمران على العالمین ذریة بعضها من بعض و الله سمیع علیم . بنحن الذریة من آدم ، و الاسرة من نوح ، و الصفوة من ابراهیم ، و السلالة من اسماعیل و آل من محمد صلى الله علیه و آله نحن فكم كالسماء المرفوعة ، و الارض المدحوة و المشس الضاحیة ، و كالشجرة الزیتونة ، لاشرقیة ولاغربیة التى بورك زیتها النبى اصلها، و على فرعها و نحن والله ثمرة تلك الشجرة فمن تعلق بغض من اغصانها نجا، و من تخلف عنها فالى النار هوى فقام امیرالمؤمنین علیه السلام من اقصى الناس ، یسحب رداءه من خلفه ، حتى علاالمنبر مع الحسن علیه السلام فقبل بین عینیه ثم قال : یا بن رسول الله اثبت على القوم حجتك و اوجبت علیهم طاعتك فویل لمن خالفك (14) خطبه آن حضرت در فضیلت اهل بیت روایت شده : گروهى از مردم كوفه به امام حسن علیه السلام طعنه زدند، كه قادر نیست كلام خود را بیان نماید، این سخن به گوش امیرالمؤمنین علیه السلام رسید، امام حسن علیه السلام را خواست و فرمود: اى پسر پیامبر مردم كوفه در مورد تو سخنى مى گویند كه آن را زشت مى شمارم ، خود را به مردم بنمایان ، امام حسن علیه السلام گفت : من هنگامى كه چشمانم به شما مى افتد قادر به سخن گفتن نیستم ، آن حضرت فرمود: من به كنارى مى روم ، ندا داده شد و مردم جمع شدند، امام بالاى منبر رفت و خطبه اى بسیار كوتاه و بلیغ خواند، كه مردم گریستند، آنگاه فرمود: اى مردم ! در سخن پروردگاراتان بیندیشید، كه فرموده : خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید، كه بعضى از آنها فرزندان یكدیگرند، و خدا شنوا و دانا است . پس ما فرزندان آدم ، و از تیره نوح و از برگزیدگان ابراهیم ، و سلاله اسماعیل و خاندان محمدیم صلى الله علیه و آله ما در میان شما مانند آسمان برافراشته ، و زمین گسترده ، و خورشید، درخشان ، و همانند درخت زیتونى هستیم كه به شرق و غرب متمایل نبوده و زیتونش بركت داده شده است . پیامبر ریشه آن ، و على ساقه آن و سوگند به خدا كه ما میوه آن درختیم ، هر كه به شاخه اى از شاخه هاى آن چنگ زند نجات یافته ، و هر كه از آن تخلف ورزد در آتش سقوط مى كند. آنگاه حضرت على علیه السلام از آخر جمعیت برخاست ، در حالیكه رداء ایشان از پشت سرش كشیده مى شد، تا اینكه بالاى منبر كنار امام حسن علیه السلام قرار گرفت و بین چشمهاى ایشان را بوسید، و فرمود: اى پسر پیامبر حجتت را بر مردم ثابت كرده ، و اطاعتت را واجب ساختى پس واى بر كسى كه تو را مخالفت نماید. (15) خطبته علیه السلام فى فضلهم بعد شهادة ابیه علیه السلام روى انه ما قتل امیرالمومنین علیه السلام رقى الحسن بن على علیهماالسلام ، فاراد الكلام ، فخنقته العبرة فقعد ساعة ثم قام فقال : الحمدلله الذى كان فى اولیته وحدانیا و فى ابتدا ما ابتدع و انشاءما خلق ، على غیر مثال كان سبق مما خلق ربنا اللطیف بلطف ربوبیة و بعلم خبره فتق و باحكام قدرته خلق جمیع ما خلق ، فلا مبدل لخلقه ولامغیر لصنعه و لامعقب لحكمه و لاراد لامره و لامستزاح عن دعوته خلق جمیع ما خلقه و لازوال لملكه و لاانقطاع لمدته ، فوق كل شى ء علا، من كل شى ء دنا، فتجلى ، لخلقه من غیر ان یكون یرى ، و هو بالمنظر الا على احتجب بنوره ، و سما فى علوه ، فاستتر عن خلقه و بعث الیهم شهیدا علیهم و بعث فیهم النبیین مبشرین و منذرین ، لیهلك من هلك عن بینة ، و یحیى من حى عن بینة ، و لیعقل العباد عن ربهم ما جهلوه فیعرفوه بربوبیة بعد ما انكروه و الحمدلله الذى احسن الخلافة علینا اهل البیت و عنده نحتسب عزانا فى خیر الاباء رسول الله صلى الله علیه و آله و عند الله نحتسب عزانا فى امیرالمؤمنین علیه السلام و لقد اصیب به الشرق و الغرب و الله ما خلف درهماو لادینارا الا اربعمائة درهم اراد انیبتاع لاهله خادما و لقد حدثنى حبیبى جدى رسول الله صلى الله علیه و آله ان الامر یملكه اثنا عشر اماما من اهل بیته و صوفته ما منا الا مقتول او مسموم ثم عزل عن منبره فدعا بابن ملجم لعنة الله ، فاتى له قال : یابن رسول الله استبقنى اكن ،لك و اكفیك امر عدوك بالشام ، فعلاه الحسن علیه السلام بسیفه ، فاستقبل اسیف بیده ، فقطع خنصره ثم ضربة على یا فوخه ، فقتله لعنة الله علیه
عن على بن الحین السجاد علیهماالسلام قال : لما اجمع الحسن ابن على علیهماالسلام على صلح معاویة خرج حتى لقیه ، فلما اجتمعا قام معاویة خطیبا فصعد المنبر و امر الحسن علیه السلام ان یقوم اسفل منه بدرجة ثم تكلم معاویة فقال : ایها الناس هذا الحسن بن على و ابن فاطمة ، رآنا للخلافة اهلا، و لم یرنفسه ، لها اهلا، و قد اتانا لیبایع طوعا، ثم قال : قم یا حسن . فقام الحسن علیه السلام فخطب فقال : الحمدلله المسصتحمد بالالاء و تتابع النعماء، و صارف الشدائد، و البلاء، عند الفهماء، و غیر الفهماء، المذعنین من عباده ، لامتناعه بجلاله و كبریائه ، و علوه عن لحوق الاوهام ، ببقائه ، المرتفع عن كنه طیبات المخلوقین ، من ان تحیط بمكنون غیبه روایت عقول الرائین و اشهد ان لااله الاالله و حده ، فى ربوبته و وجوده و وحدانیة صمدا لاشریك له ، فرد لاظهیر له . و اشهد ان محمد عبده و رسوله اصطفاه و انتجبه و ارتضاه ، و بعثه داعیا الى الحق سراجا منیرا، و للعباد مما یخافون نذیرا و لما یاءملون بشیرا، فنصح للاءمة و صدع بالرسالة ، و ابان لهم درجات العمالة شهادة علیها امات و احشر، و بها فى الاجلة اقرب و احبر و اقول : یا معشر الخلائق ! فاسمعوا، و لكم افئده ، و اسماع فعوا، انا اهل بیت اكرمنا الله بالاسلام و اختارنا و اصطفانا، و اجتبانا، فاذهب ، عناالرجس و طهرنا تطهیرا، الرجس هو الشك ، فلانشك ، فى الله الحق و دینه ابدا، و طهرنا و من كل افن و غیة مخلصین الى ادم نعمة منه ، لم یفترق الناس قط فرقتین الا جعلنا اله فى خیرهما. فادت الامور و افضت الدهور الى ان بعث الله محمد صلى الله علیه و آله للنبوة ، و اختاره للرسالة ، و انزل علیه كتابا ثم امره ، بالدعاء، الى الله عزوجل فكان ابى علیه السلام اول من استجاب لله تعالى و لرسوله صلى الله علیه و آله و اول من امن و صدق الله ورسوله . و قد قال الله تعالى فى كتابه المنزل على نبیة المرسل : افمن كان على بینة من ربه و یتلوه شاهد منه (27) فرسوله الله الذى على بینة من ربه ، و ابى الذى یتلوه و هو شاهد منه و قد قال له رسوله حین امره ان یسیر الى مكة و الموسم ببرائة سربها یاعلى فانى امرت ان لایسیر بها الا انا او رجل منى و انت هو، فعلى ، من رسول الله و رسول الله منه و قال له النبى صلى الله علیه و آله حین قضى بینه و بین اخیه جعفر بن ابى طالب و مولاه زید بن حارثه فى ابنه حمرة : اما انت یا على فمنى و انا منك و انت ولى كل مؤمن من بعدى ، فصدق ابى رسول الله صلى الله علیه و آله سابقا و وقاه بنفسه ثم لم یزل رسول الله فى كل مؤمن یقدمه و لكل شدید یراسله ثقة منه به و طماءنینه الیه ، لعلمه بنصیحته لله و رسوله ، و انه اقرب المقربین من الله و رسوله و قدقال الله عزوجل : السابقون O اولئك المقربون (28) فكان ابى سابق السابقین الى الله ، تعالى و الى رسوله صلى الله علیه و اله و اقرب الاقربین . و قد قال الله تعالى : لایستوى منكم من انفق من قبل الفتح و قاتل اوئلك اعظم درجة (29)فابى كان اولهم اسلاما و ایمانا، و اولهم الى الله و رسوله هجرة ، اسلاما و امیانا، و اولهم الى و رسوله هجرة و لحوقا، و اولهم على وجده ، و وسعه نفقة . قال سبحانه : و الذین جاؤ وا من بعدهم یقولون ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لاتجعل فى قلوبنا غلا للذین امنو ربنا انك رؤ وف رحیم (30) فالناس من جمیع الامم یستغفرون له بسبقه ایاهم الى الایمان بنبیه ، وذلك انه لم یسبقه ، الى الایمان به احد، و قد قال : الله تعالى : و السابقون الاولون من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعواهم باحسان (31) فهو سابق جمیع السابقین ، فكما ان الله عزوجل فضل السابقین على المتخلفین و المتاءخرین فكذلك فضل سابق السابقین على السابقین و قد قال الله تعالى : اجعلتم سقایة ، الحاج و عمارة المسجد الحرام كم امن بالله و الیوم الاخر و جاهد فى سبیل الله (32) فهو المجاهد فى سبیل الله حقا، و فیه نزلت هذه الایة و كان ممن استجاب لرسول الله صلى الله علیه و آله عمه حمزه و جعفر ابن عمه فقتلا شهیدین رضى الله عنهما فى قتلى كثیرة معهما من اصحاب رسول الله صلى الله علیه و آله . فجعل الله تعالى حمزة سید الشهدا من بینهم ، و جعل لجعفر جناحین ، یطیر بهما مع الملائكة كیف یشاء من بینهم و ذلك لمكانهم من رسول الله صلى الله علیه و آله الله علیه و اله و منزلتهما وقرابتهما منه ، و صلى الله علیه و آله على حمزه سبعین صلاة من بین الشهداء الذین استشهدوا معه و كذلك جعل الله تعالى لسناء النبى صلى الله علیه و آله للمحسنة منهن اجرهن و للمسیئة منهن وزرین صعفین لمكانهن من رسول الله صلى الله علیه و آله جعل الصلاة فى مسجد رسول الله بالف صلاة فى سائر المساجد، الا مسجد الحرام ، مسجد خلیله ابراهیم علیه السلام بمكة ، و ذلك لمكان رسول الله صلى الله علیه و آله من ربه و فرض الله عزوجل و جل الصلاة على نبیه على كافة المؤمنین فقالوا: یا رسول الله كیف الصلاة علیك ؟ قال : قالوا اللهم صل على محمد و آل محمد فحق على كل مسلم ان یصلى علینا مع الصلاة على النبى صلى الله علیه و آله فریضة واجبة و احل الله تعالى خمس الغنیمة لرسوله و اوجبها له فى كتابه ، و اوجب لنا من ذلك ما اوجب له ، و حرم علیه الصدقة و حرمها علینا معه ، فادخلنا - و له الحمد - فیما ادخل فیه نبیه صلى الله علیه و آله و اخرجنا و نزهنا مما اخرجه منه و نزهه عنه ، كرامة اكرمنا الله عزوجل بها، و فضیلة فضلنا على سائر العباد. فقال الله تعالى لمحمد صلى الله علیه و آله حین جحده كفرة اهل الكتاب و حاجوه : فقل تعالوا ندع ابناءنا و انبائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الكاذبین (33) فاخرج رسول الله صلى الله علیه و آله من الانفس معه ابى و من البنى انا و اخى و من النساء، امى فامطة من الناس جمیعا، فنحن الله و لحمه ، و دمه و نفسه ، و نحن منه و هو منا. و قد قال الله تعالى : انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا (34) فلما نزلت ایة التطهیر جمعنا رسول الله صلى الله علیه و آله انا و اخى و امى و ابى ، فجللنا و نفسه فى كساء لام سلمة خیبرى و ذلك فى حجرتها و فى یومها، فقال : اللهم هولاء اهل بیتى و هولاء اهلى و عترتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا فقالت ام سلمة رضى الله عنها: ادخل معهم یا رسول الله ؟ قال لها رسول الله صلى الله علیه و آله : یرحمك الله انت على خیر و الى و ما ارضانى عنهك ، ولكنها خاصة لى و لهم ثم مكث رسول الله بعد ذلك بقیة عمره حتى قبضه الله الیه ، یاءتینا فى كل یوم عند طلوع الفجر فیقول : الصلاة یرحمكم الله ، انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا و امر رسول الله صلى الله علیه و آله بسد الابواب الشارعة فى مسجده غیر بابنا فكلموه فى ذلك فقال : اما انى لم اسد ابوابكم و لم افتح باب على من تلقاء نفس ولكنى اتبع ما یوحى الى ، و ان الله امر بسدها، و فتح بابه ، فلم یكن من بعد ذلك احد تصیبة جنابة فى مسجد رسول الله و یولد فیه الاولاد غیر رسول الله صلى الله علیه و آله و ابى على بن ابى طالب علیه السلام تكرمة من الله تبارك و تعالى لنا و فضلا اختصنا به على جمیع الناس . و هذا باب ابى قرین باب رسول الله فى مسجده ، و منزلنا، بین منازل رسول الله صلى الله علیه و آله و ذلك ان الله امر نبیه ان یبنى مسجده ، فبنى فیه عشرة ابیات تسعة لبنیه و ازواجه ، و عاشرها و هو متوسطها لابى ، وها هو بسبیل مقیم ، و البیت هو المسجد المطهر، و هو الذى قال الله تعالى : اهل البیت فنحن اهل البیت و نحن الذى اذهب الله عنا الرجس و طهرنا تطهیرا ایها الناس ! انى لو قمت حولا اذكرالذى اعطانا الله عزوجل و خصنا به من الفضل فى كتابه و على لسان نبیه صلى الله علیه و آله لم احصه ، و انا ابن النبى النذیر البشیر و السراج ، المنیر، الذى جعله الله رحمة للعالمین و ابى على علیه السلام ولى المؤمنین وشبیه هارون و ان معاویة بن صخر زغم انى راءیته للخلافة اهلا، و لم ارنفسى لها اهلا، فكذب معاویة ، و ایم الله لانا اولى للناس بالناس فى كتاب الله و على لسان رسول الله صلى الله علیه و آله غیر انا لم نزل اهل البیت مخیفین مظلومین مضطهدین منذ قبض رسول الله . فالله بیننا و بین من ظلمنا حقنا، و نزل على رقابنا، و حمل الناس ، على اكتافنا و منعنا سهمنا فى كتاب الله من الفى ء و الغنائم و منع امنا فاطمة علیها السلام ارثها من ابیها. انا لانسمى احدا و لكن اقسم بالله قسما تاءلیا لو ان الناس سمعوا قول الله و رسوله لاعطتهم السماء قطرها، و الارض بركتها، و لما اختلف فى هذه الامة سیفان ، و لاكلوها خضراء خضرة الى یوم القیامة ، و اذا ما طمعت یامعاویة فیها. ولكنها لما اخرجت سالفا من معدنها، و زحزحت عن قواعدها تنازعتها قریش بینها و ترامتها كترامى الكرة حتى طمعت فیها انت یا معاویه و اصحابكم من بعدك و قد قال رسول الله صلى الله علیه و آله : ما ولت امة امرها رجلا قط، و فیهم من هو اعلم منه الا لم یزل امرهم یذهب سفالا حتى یرجعوا الى ماتركوا و قد تركت بنوا اسرائیل ، و كانوا اصحاب موسى علیه السلام هارون اخاه ، و خلیفته و وزیره ، و عكفوا على العجل و اطاعوا فیه سامریهم و هم یعلمون انه خلیفة موسى علیه السلام و قد سمعت هذه الامة رسول الله صلى الله علیه و آله یقول ذلك لابى : انه منى بمنزلة هارون من موسى ، الا انه لابنى بعدى و قد راءوا رسول الله صلى الله علیه و آله حین نصبه لهم بغدیر خم و سمعوه و نادى له بالولایة ثم امرهم ان یبلغ الشاهد منهم الغائب و قد خرج رسول الله صلى الله علیه و آله حذرا من قومه الى الغار لما، اجمعوا على ان یمكروا به ، وهو یدعوهم لما لم یجد علیهم اعوانا، و لو وجد اعوانا لجاهدهم و قد كف ابى یده ، و ناشدهم و استغاث اصحابه فلم یغث و لم ینصر و لو وجد علیهم اعوانا ما اجابهم ، و قد جعل فى سعة كما جعل النبى صلى الله علیه و آله فى سعة و قد خذلتنى الامة و بایعتك یابن حرب و لو وجدت علیك اعوانا یخلصون ما بایعتك و قد جعل الله عزوجل هارون فى سعة حین استضعفوه قومه و عادوه كذلك انا و ابى فى سعة من الله حین تركتنا الامة و بایعت غیرنا، و لم نجد علیه اعوانا، و انما هى السنن و الامثال یتبع بعضها بعضا ایها الناس ! انكم لو التمستم بین المشرق و المغرب رجلا جده رسول الله صلى الله علیه و آله و ابوه وصى الله رسول الله لم تجدوا غیرى و غیر اخى فاتقوا الله و لاتضلو بعدالبیان ، و كیف بكم و انى ذلك منكم الا و انى قد بایعت هذا - و اشار بیده الى معاویة - و ان ادرى لعله فتنة لكم و متاع الى حین ایها الناس ! انه لایعاب احد بترك حقه و انما یعاب ان یاءخذ ما لیس له ، و كل صواب نافع ، و كل خطاء ضار لاهله ، و قد كانت القضیة فهمها سلیمان فنفعت سلیمان و لم تضر داود. فاما القرابة فقد نفعت المشرك ، و هى والله للمؤمنین انفع قال رسول الله صلى الله علیه و آله لعمه ابى طالب و هو فى الموت : قل لااله الاالله ، اشفع لك بها یوم القیامة و لم یكن رسو ل الله صلى الله علیه و آله یقول له و یعد الا ما یكون منه على یقین ، و لیس ذلك لاحد من الناس كلهم غیر شیخنا - اعنى اباطالب - یقول الله عزوجل و لیست التوبة للذین یعلمون السیئات حتى اذا حضر احدهم الموت قال انى تبت الان و لاالذین یموتون و هم كفار اولئك اعتدنا لهم عذابا الیما (35) ایها الناس ! اسمعوا و عوا، و اتقوا لله و راجعوا، و هیهات منكم الرجعة الى الحق ، و قد صارعكم النكوص ، و خامركم الطغیان ، الحجود، انلزمكموها و انت لها كارهون و السلام على من اتبع الهدى (27) خطبه آن حضرت هنگامیكه با معاویه صلح كرد از امام سجاد علیه السلام نقل شده : هنگامیكه امام حسن علیه السلام تصمیم گرفت با معاویه صلح كند، از خانه خارج شد تا اینكه او رادید، هنگامیكه با یكدیگر اجتماع كردند، معاویه بالاى منبر رفت و بر دستور داد امام روى منبر یك پله پائین تر از او بایستد. آنگاه معاویه اینگونه سخن گفت : اى مردم این حسن پسر على و پسر فاطمه است ، ما را شایسته خلافت دانسته و خود را سزاوار آن نمى داند، و آمده است تا با اختیار صلح كند، آنگاه گفت : اى حسن بایست . امام برخاست و اینگونه سخن گفت : سپاس خداى را سزاست كه به سبب نعمت ها و پیاپى بودن آنها و برطرف ساختن شدائد و بلاءها نزد دانایان و غیر آن ها شایسته حمد و ستایش است ، بندگانى كه به وجودش اعتراف دارند، به سبب آنكه به خاطر جلالت و بزرگیش از تو هم به دور مانده و از آنكه اوهام به او راه یابد، برتر مى باشد و از آنكه در افكار مخلوقاتش قرار گیرد، و عقول اندیشمندان او را احاطه نماید اوج گرفته است . و گواهى مى دهم كه معبودى جز او نمى باشد، در پروردگارى و وجود و یگانگى اش یكتاست و بى نیاز بوده و شریكى ندارد، یكتائى است كه پشتیبان ندارد. و گواهى مى دهم كه محمد بنده و رسول اوست ، او را برگزید، و انتخاب كرد، از او خشنود شد، و او را برانگیخت ، تا به سوى حق دعوت كند و چراغى فروزان است و از آنچه بندگان مى ترسند بیم دهنده و به آنچه بدان امید دارند، بشارت دهنده است ، پس براى امت پند داد و رسالتش را به انجام رسانید، و درجات عمل را به ایشان نمایاند، شهادتى كه بر آن عقیده و محشور شوم ، و با آن در روز قیامت نزدیك شده و مسرور گردم ، و مى گویم : اى بندگان خدا بشنوید، و شما قلبها و گوشهائى دارید، پس بیندیشید، ما خاندانى هستیم كه خداوند ما را به اسلام گرامى داشت ، و ما را برگزید، و انتخاب كرد، و از ما پلیدى را برطرف كرد و پاك و پاكیزه نمود، و پلیدى همان شك و تردید است ، هرگز در خداوند و دینش شك نمى كنیم ، و از هر پلیدى و گمراهى ما را پاك گرداند، در حالیكه از حضرت آدم تا ما مخلصانه براى او بوده ایم ، در حالیكه آن نعمتى از جانب اوست ، در هر دو گروهى كه در میان مردم وجود پیدا مى كند، خداوند ما را در بهترین آنها قرار داده است . قرون و اعصار در گذر بود، تا اینكه خداوند محمد صلى الله علیه و آله را به پیامبرى برانگیخت و براى رسالت او را برگزید، و كتاب بر او نازل فرمود، آنگاه او را امر كرد، كه به سوى خداوند بخواند، پدرم اولین كسى بود كه سخن خداوند و پیامبرش را پذیرفت ، و اولین كسى است كه به او ایمان آورد، و خداوند و پیامبرش را تصدیق كرد. و خداوند در كتابى كه بر پیامبرش فرستاد چنین مى فرماید: آیا كسى كه نشانه اى از خداوند همراه او باشد، و شاهدى از جانب خداوند او را همراهى نماید پس پیامبر خدا كسى است كه نشانه اى از جانب خداوند دارد، و پدرم كسى است كه همراهى او نموده و بر او گواه است . و پیامبر در هنگامیكه به او دستور داد به مكه رفته و سوره برائت را در مراسم حج بخواند، فرمود: اى على حركت كن من ماءمور شده ام كه این نوشته را كسى جز من یا شخصى از من نبرد، و تو آن شخص هستى ، پس على از رسول خدا و رسول خدا از اوست . و پیامبر در زمانى كه بین او و برادرش جعفر بن ابى طالب و مولاى او زید بن حارثه دختر حمزه حكم كرد، چنین فرمود: اى على اما تو از من و من از توام ، و تو بعد از من سرپرست هر مؤمنى هستى پس پدرم اولین تصدیق كننده پیامبر بوده و با جانش او را حفاظت كرد. آنگاه پیامبر در هر جایگاهى او را مقدم مى داشت ، و براى هر امر مشكلى او را مى فرستاد، چرا كه به او اعتماد و اطمینان داشت ، و این بخاطر آن بود كه نسبت به خداوند و رسولش خیر خواه بود، واز نزدیكترین فرد به خدا و رسول اوست . و خداوند مى فرماید: پیشى گیران پیشى گرفته اند O آنان مقرب درگاه الهى اند پس پدرم پیشى گیرنده ترین فرد به خدا و رسول او بود، و او نزدیكترین نزدیكان است . و خداوند مى فرماید: مساوى نیستند آنان كه قبل از فتح مكه انفاق كرده و جنگیده اند بلكه آنان درجات برترى را دارا هستند پس پدرم اولین كسى بود كه اسلام آورد، و مؤمن شد، و اولین فردى بود كه به سوى خدا و رسولش هجرت كرد، و به رسول خدا صلى الله علیه و آله ملحق گردید، و اولین فردى بود كه از سرمایه خود انفاق نمود. خداوند مى فرماید: و آنان كه بعد از ایشان آمدند گویند، پروردگارا ما و برادرانى كه پیش از ما ایمان آورده اند را ببخشاى ، و در قلوب ما از كسانى كه ایمان آورده اند، كینه اى قرار مده ، پروردگارا! تو با راءفت و مهربانى . پس مردم از تمامى امتها به جهت آنكه پیش از او ایمان نیاورده است ، و خداوند مى فرماید: و پیشى گیرندگان از مهاجرین و انصار و كسانى كه با نیكى آنان را پیروى كردند پس او پیشى گیرنده ترین پیشى گیرندگان است ، پس همچنانكه خداوند پیشى گیرندگان را بر بازماندگان و عقب ماندگان برترى داد، همینگونه پیشى گیرنده ترین پیشى گیرندگان را بر پیشى گیرندگان برترى داد. و خداوند مى فرماید: آیا آب دادن به حجاج و ساختن مسجد الحرام را همپایه ایمان به خدا و روز قیامت و جهاد در راه خدا قرار مى دهید، پس او به تحقیق مجاهد راه خدا بود، و این آیه در حق او نازل گشت . از كسانى كه گفتار پیامبر را اجابت كردند عمویش حمزه و پسر عمویش جعفر مى باشند، كه هر دوى آنها در میان بسیارى از اصحاب پیامبر به شهادت رسیدند، خداوند از آن دو خشنود باد. خداوند از بین آن شهدا حمزه را سیدالشهدا قرار داد، و براى جعفر دو بال قرار داد كه با آن به همراه فرشتگان هر گونه كه بخواهد پرواز مى كند، و این بخاطر جایگاه و منزلت و ارزش ایشان و نزدیكى آنان به پیامبر خدا است ، و پیامبر صلى الله علیه و آله در بین شهدائى كه همراه حمزه به شهادت رسیدند، تنها بر حمزه هفتاد نماز گزارد. و همینگونه خداوند براى زنان پیامبر براى نیكوكارانشان دو پایش و براى بدكارانشان دو عذاب را قرار داد، و این افزایش پاداش و عذاب بخاطر نزدیكى ایشان به پیامبر است . و نماز در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله را همانند هزار نماز در سائر مساجد قرار داد، غیر از مسجد الحرام در مكه ، كه مسجد خلیلش حضرت ابراهیم علیه السلام مى باشد، و این اهمیت بخاطر آنستكه پیامبر نزد خداوند بسیار ارزش دارد. و خداوند درود بر پیامبرش را بر تمام مؤمنان واجب ساخت گفتند: اى رسول خدا درود بر تو چگونه است ؟ فرمود: بگوئید: خداوندا بر محمد و خاندانش درود فرست ، پس بر هر مسلمان واجب است كه به همراه درود بر پیامبر بر ما نیز درود فرستد. و خداوند خمس غنائم را براى پیامبرش حلال كرد و در كتابش آنرا براى او واجب ساخت ، و آن چه براى او واجب ساخته براى ما نیز واجب گرداند و صدقه را براى او حرام گرداند و براى ما نیز حرام نمود، پس ستایش او را سزاست كه ما در هر چه پیامبرش را در آن داخل ساخت ، داخل گرداند، و از آن چه پیامبرش را از آن منزه دانست ما را نیز منزه نمود، و این كرامتى است كه خداوند ما را به آن گرامى داشت ، و فضیلتى است كه ما را بر سائر مردم برترى داد. خداوند هنگامیكه اهل كتاب پیامبر صلى الله علیه و آله را انكار كرده و طلب محاجه نمودند فرمود: بگو بیائید تا پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و جانهایمان و جانهایتان را خوانده آنگاه قسم یاد كرده و مباهله انجام دهیم ، و لعنت الهى را بر دروغگویان قرار دهیم و پیامبر به همراه خود از میان مردم از جانها پدرم ، و از پسران من و برادرم ، و از زنان مادرم فاطمه علیها السلام را برد، پس ما خاندان و از گوش و خون و جان او هستیم ، و ما از او و او از ماست . و خداوند مى فرماید: خداوند اراده كرده است تا از شما خاندان رجس و پلیدى را درو گرداند و شما را پاك و پاكیزه نماید، هنگامیكه این آیه نازل شد پیامبر من و برادرم و مادر و پدرم را جمع نمود، و خود و ما را زیر عبائى كه از ام سلمه بود جمع كرد، و این كار در حجره او و در روزى كه مختص به او بود انجام گرفت ، پیامبر فرمود: خداوندا ایشان خاندان من مى باشند، و اینان اهل بیت من هستند، پس از ایشان رجس و پلیدى را دور دار، و پاك و پاكیزه شان گردان . ام سلمه - كه خداوند از او خشنود باد - گفت : اى رسول خدا آیا با ایشان داخل شوم ؟ پیامبر به ایشان فرمود: خداوند، تو را رحمت كند، تو در ره نیكى بوده و به سوى خیر پیش مى روى از تو راضى هستم ولكن این موضوع مخصوص من وایشان است . سپس پیامبر بعد از این جریان ، تا مدتى كه زندگى كرد و قبل از رحلتشان هر روز هنگام طلوع فجر نزد ما مى آمد، و مى فرمود: خداوند شما را رحمت كند وقت نماز است خداوند اراده كرده كه از شما خاندان رجس و پلیدى را دور دارد، و شما را پاكیزه گرداند. و پیامبر دستور داد دربهائى كه به مسجد باز مى شد را ببندند، جز درب خانه ما، به ایشان اشكال گرفته شد، فرمودند: من دربها را نبستم ، و درب خانه على را از پیش خود باز نگذاردم ، بلكه پیرو وحى الهى هستم و خداوند مرا امر به بستن دربها و بازگذاشتن درب خانه او نمود، بعد از این جریان كسى با حالت جنابت داخل مسجد پیامبر نشد، و فرزندى در آن متولد نگردید، جز براى پیامبر صلى الله علیه و آله و پدرم على علیه السلام و این بخاطر كرمت و فضلى است كه خداوند نسبت به ما ابراز فرموده ، و ما را در میان مردم بدان اختصاص داده است . و این درگاه خانه پدرم مى باشد كه نزدیك درب خانه پیامبر در مسجد اوست منزل ماست كه بین منازل پیامبر قرار گرفته است . و این بدین خطر است كه خداوند پیامبرش را امر فرمود كه مسجد را بسازد، پیامبر در كنار آن ده خانه ساخت ، نه خانه براى فرزندان و همسرانش ، و دهمین خانه كه در وسط آن ها قرار داشت براى پدرم بود، و آن هم اكنون نیز وجود دارد، و خانه همان مسجدى است كه پاكیزه قرار داده شد، و او كسى است كه خداوند، فرموده : اهل بیت پس ما اهل بیت هستیم ، و ما كسانى هستیم كه خداوند زشتى را از ما دور گردانید، پاك و پاكیزه مان نمود. اى مردم ! اگر سالها در اینجا بایستم ، و آن چه خداوند به ما داده است در كتابش ما را به آن اختصاص داده ، و بر زبان پیامبرش جارى ساخته است را بشمارم ، تمام نمى شود، و من پسر پیامبر بشارت دهنده و بیم دهنده و چراغ فروزان هستم كسى ، كه خداوند او را به عنوان رحمت براى جهانیان فرستاد، و پدرم على علیه السلام سرپرست مؤمنان و شبیه هارون است . و معاویه بن صخر مى پندارد كه من او را شایسته خلافت دانسته ، و خود را سزاوار آن نمى دانم ، اما معاویه دروغ مى گوید، سوگند به خدا كه ما در كتاب خدا و زبان پیامبر خدا نسبت به مردم از خود آنان سزاوارتریم ، جز آن كه ما خاندان از آنگاه كه پیامبر رحلت فرمود همواره در حال ترس بوده ، مظلوم واقع شده ، حقمان ضایع گردیده است . و خداوند حكم مى كند بین ما و آنانكه حقمان را ضایع ساخته و بر ما مسلط شدند، و مردم را بر علیه ما شوراندند، و سهممان را از غنائم و فى ء كه در كتاب خداوند به ما تعلق گرفته بازداشتند، و ارث مادرمان فاطمه علیهاالسلام از پدرش را گرفتند. ما نام كسى را نمى بریم ، ولیكن سوگند محكمى مى خورم ، كه اگر مردم سخن خداوند و پیامبرش را مى شنیدند، آسمان بارانها و زمین بركتهایش را به آنان عطا مى كرد، و هرگز در این امت دو شمشیر به یكدیگر برخورد نمى كردند، و تا روز قیامت با شادى و آرامش زندگى مى نمودند، و در این حالت اى معاویه تو در آن طمع نمى كردى . ولكن هنگامیكه او را از جایگاهش دور ساختند و بنیان آنرا دگرگون نمودند، قریش در آن نزاع پرداختند، و آنرا همچونم توپى براى یكدیگر پرتاب كردند، تا اینكه تو اى معاویه و اصحابت بعد از تو در آن طمع كردند. و پیامبر فرموده : گروهى رهبرى ، خود را به دست كسى نسپرند، در حالیكه در بینشان داناتر از او نیز بود، جز آنكه همواره كارشان به تباهى كشیده مى شود، تا اینكه به آن چه ترك كرده بودند بازگردند. بنى اسرائیل كه اصحاب حضرت موسى علیه السلام بودند، هارون برادر آن حضرت و خلیفه و جانشینن را رها كردند، و به گوساله پرستى مشغول شدند! و از سامرى پیروى نمودند، در حالیكه آنان مى دانستند، او خلیفه حضرت موسى علیه السلام است . و این امت شنید كه پیامبر به پدرم ، مى فرمود: او نسبت به من به منزله هارون به موسى است جز آنكه بعد از من پیامبرى نمى آید. و پیامبر خدا را دیدند، درحالیكه او را در غدیر خم به امامت منصوب كرد، و گفتارش را شنیدند كه براى او به ولایت سخن گفت ، آنگاه امر فرمود كه شاهدین به غائبین این خبر را برسانند، پیامبر از ترس قومش (از شهر خارج شد و) به سوى غار رفت ، آنگاه كه تصمیم گرفتند به او مكر و حیله بزنند، و این در حالى بود كه آنان را به راه حق مى خواند ولى یارانى نداشت كه از او دفاع كنند، و اگر یارانى داشت با آنان مى جنگید. و پدرم نیز دست از جنگ برداشت و اصحابش را سوگند داد و از آنان یارى خواست ، ولى كسى او را یارى نكرد، و به فریادش نرسیدند، و اگر یارانى داشت دست از جنگ نمى كشید، و خداوند او را در گشایشى قرار داد، همچنانكه پیامبر در گشایش بود. و مردم مرا خوار كردند، و در این حال اى پسر حرب با تو بیعت كردم ، و اگر یارانى داشتم كه مرا از تو رهائى مى دادند، با تو بیعت نمى كردم ، و خداوند هارون را در زمانیكه مردم او را ناتوان كرد و به دشمنى اش پرداختند در حال گشایش قرار داد. همچنانكه من و پدرم در حال گشایش از جانب خداوند هستیم ، در زمانیكه مردم ما را رها كرده و با دیگرى بیعت نمودند و ما یارانى را نیافتیم ، و این روشها و نمونه ها پى در پى یكدیگر مى آیند. اى مردم ! اگر در بین مشرق و مغرب برگردید، تا مردى را بیابید كه جدش پیامبر و پدرش جانشین پیامبر با شد، جز من و برادرم را نخواهید، یافت ، پس تقواى الهى پیشه سازید، و بعد از بیان مطلب گمراه نگردید، و چگونه چنین كرد، و از شما چنین انتظارى نمى رفت ، آگاه باشید من با این شخص - و به معاویه اشاره كرد - بیعت كرده ام ، و شاید این فتنه و آزمایشى براى شما باشدت و بهره مندى تا زمان اندك . اى مردم ! كسى را به خاطر واگذاردن حقش مؤاخذه نمى كنند، و اگر حق دیگرى را ظالمانه بگیرد مورد مؤاخذه قرار مى گیرد، و هر كار خوبى سود دهنده است ، و هر كار خطایى به اهل آن ضرر مى رساند، امرى اتفاق افتاد و سلیمان آن را دانست و او را بهره مند كرد ولى به داود ضرر نرسانید. اما نزدیكى و خویشاوندى به مشرك بهره مى رساند، در حالیكه سوگند به خدا كه براى مؤمن بهره مندى اش بیشتر است پیامبر به عمویش ابوطالب كه در حال مرگ بود فرمود: بگو معبودى جز خداوند نیست ، تا در روز قیامت شفاعت تو را بنمایم ، و این كلام را پیامبر به او نمى گفت و به او وعده نمى داد، جز در زمانیكه از طرف او اطمینان داشت ، و براى كسى این مطلب را نفرمود جز شیخ ما یعنى ابوطالب خداوند مى فرمود: توبه براى كسانى نیست كه كارهاى زشت انجام مى دهند و هنگامیكه مرگ دامنگیرشان شد گویند هم اكنون توبه كردیم ، و نه براى كسانى كه با حالت كفر مى میرند، براى آنان عذابى دردناك آماده كرده ایم . اى مردم ! بشنوید، و به آن توجه كنید، و تقواى الهى پیشه سازید، و به خود مراجعه كنید، و بسیار دور است كه شما به سوى حق باز گردید، در حالیكه گمراهى شما را بر زمین زده و طغیان و سركشى و انكار شما را فرا گرفته است ، آیا شما را به آن مجبور كنیم ، در حالیكه آنرا ناپسند مى شمرید، و سلام بر آنانكه از راه هدایت پیروى كنند.
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) ان طالب العلم لیستغفر له كل شیى ء حتى حیتان البحر وهو ام الارض و نسباء البحر و انعامه رسول اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: همه اشیاء حتى ماهیان دریا و حشرات و خزندگان روى زمین و درندگان و چرندگان صحرا براى اهل علم كه تحصیل علم مى كند طلب آمرزش مى كنند. ((میزان الحكمه ، ج 3، ص 718، حدیث 4494.))
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ): ان طالب العلم تسبط له الملائكة اجنحته ما و تستغفر له ؛ پیغمبر خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: فرشتگان باله هاى خود را براى جوینده علم مى گستراند و برایش آمرزش مى طلبند یعنى دعا مى كند چه منزلتى دارد اهل علم در پیشگاه خداوند كه موجودات عالم به او دعا مى كنند. امام صادق (علیه السلام ) فرمود: دعا قضائى را كه از آسمان نازل شده بر مى گرداند اگر چه آن قضاء به سختى مبرم و محكم شده باشد. ((اصول كافى ، ج 2، ص 469.)) امام صادق (علیه السلام ) امیر المؤ منین فرمود: محبوب ترین اعمال در روى زمین نزد خداوند دعا است و بهترین عبادت پاكدامنى است . امیر المؤ منین مردى بود كه دعایش بسیار بود. ((كافى ، ج 2، ص 467.))
داستانهای شیرین و خلاصه مصائب چهارده معصوم(ع) "تالیف : علی گلستانی"