آن زن کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت.
مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید.
روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند.
هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد
و روز بعد به مرد فقیر گفت:دیگر از تو کره نمى خرم،
تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت:ما ترازویی نداریم و
یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار مى دادیم .
یقین داشته باش که:به اندازه خودت برای تو اندازه مى گیریم!
كاش بودنها رو قدر بدونیم؛ به خدا قسم نبودنها همین نزدیكیهاست...
خدایا من بنده گناه کار تو هستم .....
خداوندا تو ستار العیوبی ......من بنده گناهکار توام.....
خداوندا توی آبروی من را حفظ میکنی ولی من آبروی بنده ات را نه.....
خدایا من را از شیطان رانده شده ونفس شیطانیم دور بگردان