• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2429
تعداد نظرات : 346
زمان آخرین مطلب : 2946روز قبل
دانستنی های علمی
سه روز دیگر دو نفر جنازه اى را مى آورند و...

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
اصبغ بن نباته از یاران باوفاى حضرت على علیه السلام است ، او مى گوید: امیرالمؤ منین در زمین نجف نشسته بود كه به اطرافیان خود فرمود:
چه كسى آنچه من مى بینم مى بیند؟ مردم گفتند، اى چشم بیناى خدا در میان بندگان خدا چه مى بینى ؟ فرمود:
شترى را مى بینم كه جنازه اى را مى آورد و دو مرد كه یكى از عقب و دیگرى از جلو آن حیوان را حركت مى دهند و بعد از سه روز به نزد شما خواهند آمد!
بعد از سه روز همچنانكه حضرت خبر داده بود وارد شدند و پس از تحیت حضرت فرمود: شما كیستید؟ از كجا مى آئید و این جنازه كیست ؟ و براى چه آمده اید؟
گفتند: ما اهل یمن هستیم ، و این جنازه پدر ماست ، هنگام مرگ وصیت كرد كه پس از غسل و كفن و نماز، مرا بر شترم بگذارید و در عراق در نیزار كوفه (نجف ) به خاك بسپارید.
حضرت فرمود: آیا از او پرسیدید چرا؟ گفتند: آرى ، جواب داد: چون در آن مكان مردى به خاك سپرده مى شود كه اگر روز قیامت براى تمام اهل محشر شفاعت كند پذیرفته خواهد شد!
در این هنگام حضرت على علیه السلام از جا برخواست و فرمود:
راست گفت ، به خدا قسم كه منم آن مرد.(60)

پنج شنبه 5/6/1388 - 10:46
دانستنی های علمی
خالد نمرده و حبیب بن جماز پرچمدار ضلالت او خواهد بود

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
سوید بن غفلة گوید: خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام بودم كه مردى نزد حضرت آمد و گفت : یا امیرالمؤمنین از وادى القرى مى آیم و خبر موت خالد بن عرفطه را آورده ام . حضرت فرمود: البته كه او نمرده است ! آن مرد كلام خود را تكرار كرد، حضرت فرمود: سوگند به آنكه جانم در دست قدرت اوست ، خالد نمرده و نمى میرد!! آن مرد براى بار سوم سخن خود را تكرار كرد! و اضافه نمود كه : ((سبحان الله )) من به شما از موت او خبر مى دهم ولى شما مى گوئید نمرده است !
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: قسم به آنكه جانم در دست قدرت اوست ، خالد نمرده و نمى میرد تا فرمانده سپاه ضلالت شود و پرچمدار او شخصى باشد بنام حبیب بن جماز!! راوى گوید: حبیب بن جماز وقتى این سخن حضرت به گوشش رسید به نزد حضرت آمد و گفت : به خدا قسم كه من شیعه شما هستم ، ولى شما درباره من سخنى فرمودید كه آنرا در خود نمى یابم ! حضرت فرمود: اگر حبیب بن جماز توئى ، حتما و قطعا آن پرچم را به دوش خواهى گرفت ! حبیب با شنیدن این پاسخ پشت كرد و رفت و حضرت ادامه داد: اگر حبیب بن جماز توئى ، البته البته آن پرچم را به دوش خواهى گرفت !
ابوحمزه گوید: به خدا سوگند حبیب بن جماز زنده ماند تا اینكه (در زمان سیدالشهداء علیه السلام ) وقتى عمر بن سعد به جنگ با امام حسین علیه السلام فرستاده شد، خالد بن عرفطه از فرماندهان سپاه او بود و حبیب نیز پرچم او را بر دوش داشت !!(59)

پنج شنبه 5/6/1388 - 10:45
دانستنی های علمی
خبر دادن امیر المؤمنین علیه السلام به ملاقات جویریه با شیر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
از حضرت باقر علیه السلام روایت است كه فرمود: مردى بنام جویریه عازم سفر از كوفه بود، حضرت على علیه السلام به او فرمود: بدان كه در میان راه به شیرى برخورد خواهى كرد، جویریه گفت : چاره چیست ؟
فرمود: به او بگو امیرالمؤمنین علیه السلام به من از تو امان داده است ! جویریه از كوفه بیرون آمد، در میان راه همچنانچه حضرت گفته بود، متوجه شد شیرى بطرف او مى آید، جویریه صدا زد: اى شیر همانا امیرالمؤمنین على بن ابى طالب به من از تو امان داده است . جویریه گوید:همینكه كلام حضرت را رساندم ، آن حیوان برگشت در حالیكه سر را به زیر انداخته و همهمه مى كرد، و با همین حال از نیزار پنهان شد (در روایتى آمده است كه پنج بار همهمه كرد). جویریه بعد از انجام كار خود و بازگشت به كوفه ، نزد حضرت على علیه السلام رفت و جریان را بازگو كرد، حضرت فرمود: با آن شیر چه گفتى و او با تو چه گفت ؟ جویریه گفت : هر چه فرموده بودید گفتم ، و به بركت فرمایش شما از من منصرف شد، اما اینكه آن حیوان چه گفت - من نمیدانم خدا و رسول و وصى او بهتر مى دانند. حضرت فرمود: او در حالیكه همهمه مى كرد پشت نمود(و رفت ) عرض كردم : آرى . فرمود: آن حیوان به تو گفت : وصى محمد صلى الله علیه و آله و سلم را از من سلام برسان ، سپس حضرت دست خود را به صورت عدد پنج نشان داد (58)(یعنى پنج بار)
مؤ لف گوید: آنچه از آیات قرآن و احادیث بسیار زیاد استفاده مى شود این است كه حیوانات داراى مقدارى از فهم و شعور ولو ضعیف و مناسب با خودشان مى باشند، و در همین راستا، به ذكر الهى مى پردازند و اولیا خدا مخصوصا ائمه اطهار علیه السلام را مى شناسند و احترام مى كنند و همچنانكه مشخص مى گردد كه حیوانات داراى زبان گویائى میان خویش ‍ هستند كه با آن تكلم مى كنند هر چند در حوصله فهم ما نباشد. بحث بیشتر و ارائه قرآنى و احادیث مربوط نیاز به مجالى دیگر دارد.

پنج شنبه 5/6/1388 - 10:45
دانستنی های علمی
انس به نفرین حضرت على علیه السلام دچار شد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
مؤ لف گوید: طبق روایات متعدد كه در تاریخ شیعه و اصل سنت آمده است ، امیرالمؤمنین علیه السلام در رحبه (56) مردم را سوگند داد و فرمود: هر كه از پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله شنیده است كه فرمود: ((من كنت مولاه فعلى مولاه ؛ هر كه من مولاى اویم این على مولاى اوست ))، برخیزد و شهادت دهد، دوازده نفر از انصار شهادت دادند، اما انس بن مالك كه حضور داشت ، شهادت نداد، حضرت على علیه السلام به او فرمود: تو چرا شهادت نمى دهى با اینكه تو هم شنیده اى آنچه اینان شنیده اند؟ انس بن مالك بهانه آورد كه : پیر شده ام و فراموش كرده ام .
حضرت به او فرمود: خدایا اگر دروغ مى گوید، او را به سفیدى یا پیسى مبتلا كن كه عمامه آن را نپوشاند.
ابو عمیره راوى خبر گوید: خدا را شاهد مى گیرم كه انس را دیدم كه میان دو چشمش سفید شده بود (به گونه اى كه هر قدر عمامه را پائین مى آورد پوشیده نمى شد و باز نمایان بود).(57)
مؤ لف گوید: اصل حدیث یعنى سوگند دادن حضرت امیر علیه السلام در سال 35 در كوفه به شاهدین حدیث غدیر به اینكه برخیزند و شهادت دهند از احادیث مشهور میان شیعه و اهل سنت است و بزرگان اهل سنت آنرا مفصل ذكر كرده اند و علامه امینى تفصیل آنرا در الغدیر ج 1 آورده است .

پنج شنبه 5/6/1388 - 10:44
دانستنی های علمی
هر كه ادعا كند خوار و ذلیل شود

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
حكیم بن جبیر گوید: شاهد بودم كه على علیه السلام بر منبرى فرمود:
منم عبدالله و برادر رسول خدا صلى الله علیه وآله ، منم وارث پیامبر رحمت صلى الله علیه وآله و آنكه با سرور زنان اهل بهشت (حضرت فاطمه علیه السلام ) ازدواج نمودم ، منم سرور اوصیاء و آخرین وصى انبیاء، هیچكس این مقام را ادعا نكند مگر اینكه خداوند او را به خوارى افكند.
در این هنگام مردى از قبیله عبس كه در میان جمعیت نشسته بود گفت :
كیست كه نتواند مانند این كلام را بگوید: و سپس (به عنوان مسخره ) گفت : منم عبدالله و برادر رسول خدا صلى الله علیه وآله .
هنوز از جاى خود بر نخواسته بود كه شیطان بر او غلبه كرد و دیوانه شد و به بیمارى صرع دچار شد، مردم پایش را گرفتند و از مسجد بیرون كشیدند!
ما از قوم او پرسیدیم آیا این شخص قبل از این حادثه ، بیمار بود؟ گفتند: خدا شاهد است كه نه . (55)

پنج شنبه 5/6/1388 - 10:44
دانستنی های علمی
پیشگوئیهاى حضرت به خزینه دار معاویه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
امام صادق علیه السلام فرمود: معاویه را خزانه دارى بود به نام جبیر خابور كه مادرى پیر در كوفه داشت ، روزى به معاویه گفت :
من مادرى پیر در كوفه دارم ، مشتاق دیدار او هستم ، اجازه بده بروم او را ببینم و حق مادرى او را ادا كنم .
معاویه گفت : با كوفه چه كار دارى ؟ در آنجا مرد جادوگر كاهنى (52)است به نام على بن ابیطالب ، من در امان نیستم كه تو را گمراه كند.
جبیر گفت : مرا با على چه كار؟ من به دیدن مادرم مى روم تا حق مادرى او را ادا كنم . معاویه بار دیگر سخن خود را تكرار كرد ولى در اثر اصرار جبیر اجازه داد و او به كوفه آمد حضرت على علیه السلام وقتى جبیر را دید به او فرمود:
آگاه باش (اى جبیر) كه تو گنجى از گنجهاى خداوند مى باشى و معاویه پنداشته است كه من جادوگر و كاهن هستم و اینرا با تو در میان گذارده است .
عرض كرد: همینطور است به خدا قسم این چنین پنداشته است . فرمود: با تو مالى است كه آنرا در عین التمر(53) پنهان كرده اى ، عرض كرد: راست مى گوئى اى امیرالمؤمنین ! آنگاه حضرت به امام حسن علیه السلام فرمود تا او را به خانه برده به نیكویى پذیرایى نماید.(54)

پنج شنبه 5/6/1388 - 10:43
دانستنی های علمی
چگونه اى آنگاه كه چند عین بر یك عین ظلم كنند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
حذیفة بن یمان به امیرالمؤمنین علیه السلام در زمان خلافت عثمان گفت : به خدا قسم من كلام تو را و معناى آنرا تا دیشب نفهمیدم ، آن سخنى كه در حره (اطراف مدینه ) به من گفتى و آن این بود كه فرمودى :
چگونه اى ، اى حذیفه زمانى كه چند عین بر یك ظلم كنند؟!
در آن موقع پیامبر صلى الله علیه وآله میان ما بود و ما حقیقت آنرا نمى فهمیدیم تا دیشب كه فهمیدم (عین اول ) ابوبكر بود كه نامش عتیق بود و سپس عمر را و ایندو بر تو مقدم شدند و اول اسم آنها عین بود.
حضرت فرمود: اى حذیفه فراموش كردى عبدالرحمن ابن عوف را كه متمایل به عثمان شد (آنگاه كه در شوراى شش نفره پس از مرگ عمر، عبدالرحمن به حضرت على علیه السلام گفت : یا على با تو بیعت مى كنم به شرط آنكه به سنت خدا و پیامبر و ابوبكر و عمر رفتار كنى ، حضرت فرمود: بلكه به سنت خدا و پیامبر و اجتهاد خودم رفتار مى كنم ! سه بار عبدالرحمن پیشنهاد خود را تكرار كرد و حضرت همان جواب را داد، آنگاه به عثمان آن پیشنهاد را كرد، عثمان قبول كرد و او خلیفه شد، گرچه به همین تعهد خود نیز عمل نكرد و بعدا عبدالرحمن به عثمان اعتراض ‍ كرد و گفت : اى عثمان از بیعت با تو به خدا پناه مى برم ، و عثمان دستور داد او را از مجلس بیرون كردند و تا آخر عمر، عبدالرحمن با عثمان سخن نگفت ).
سپس حضرت على علیه السلام فرمود: زود است كه به ایشان ملحق شوند عمرو بن عاص و معاویه فرزند جگرخواره پس ایشانند( عتیق و عمر و عثمان و عمرو بن عاص و معاویه و عبدالرحمن ) عینهائى كه براى ستم بر من اجتماع كرده اند.(51)
پنج شنبه 5/6/1388 - 10:43
دانستنی های علمی
حضرت على علیه السلام و منجم

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
سعید بن جبیر (49) كه از یاران با وفاى امام سجاد علیه السلام مى باشد نقل مى كند: یكى از دهقانهاى ایرانى كه ستاره شناس بود، هنگامیكه حضرت براى جنگ (با خوارج نهروان ) خارج مى شد به نزد حضرت آمد و بعد از تحیت گفت :
اى امیرالمؤمنین ستاره هاى نحس و شومى طلوع كرده است ، و در مثل این روز، شخص حكیم باید خود را پنهان كند، و امروز براى شما، روز سختى است ، دو ستاره به هم رسیده اند و از برج شما آتش شعله ور است ، و جنگ براى شما موقعیت ندارد! حضرت امیر علیه السلام فرمود: واى بر تو اى دهقانى كه از علائم خبر مى دهى و ما را از سرانجام كار مى ترسانى ، آیا مى دانى جریان صاحب میزان و صاحب سرطان است ؟ آیا مى دانى اسد چند مطلع دارد؟
مرد منجم گفت : بگذار نگاه كنم و سپس اصطرلابى را كه در آستین داشت درآورد و شروع كرد به بررسى و محاسبه .
حضرت على علیه السلام لبخندى زد و فرمود: آیا میدانى شب گذشته چه حوادثى رخ داد؟ در چین خانه اى فرو ریخت ، برج ماجین شكاف برداشت ، حصار سرندیب سقوط كرد، فرمانده ارتش روم از ارمنیه شكست خورد (یا او را شكست داد) بزرگ یهود ناپدید شد، مورچه گان در سرزمین مورچه ها به هیجان آمدند، پادشاه افریقا نابود شد، آیا تو این حوادث را مى دانى ؟
مرد منجم گفت : نه یا امیرالمؤمنین .
حضرت فرمود:... در هر عالمى هفتاد هزار نفر دیشب به دنیا آمد و امشب همین تعداد خواهند مرد، و این مرد و با دست خود به مردى بنام سعد بن مسعده حارثى لعنه الله كه جاسوس خوارج در لشكر حضرت امیر علیه السلام بود اشاره نمود- جزء همین اموات خواهد بود. آن مرد جاسوس وقتى حضرت به او اشاره كرد، گمان كرد حضرت دستور دستگیرى او را داده است در همان حال در جا از ترس جان داد!
مرد منجم با دیدن این صحنه به سجده افتاد سپس حضرت در ادامه سخن فرمود: من و اصحابم نه شرقى هستیم و نه غربى ، مائیم برپادارنده محور (دین و هستى ) و نشانه هاى فلك .
و اینكه گفتى از برج من آتش شعله مى كشد بر تو لازم بود كه به نفع من حكم كنى نه بر ضرر من ، چرا كه نور آن (آتش ) پیش من است و سوزاندن و شعله اش به دور از من ، و این مساله اى پیچیده است ، اگر حسابگر هستى آنرا محاسبه كن .(50)
پنج شنبه 5/6/1388 - 10:42
دانستنی های علمی
زهراى اطهر تصمیم گرفت نفرین كند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
از امام صادق علیه السلام روایت است كه فرمود: وقتى امیرالمؤمنین علیه السلام را از منزل بیرون بردند، حضرت فاطمه علیهما السلام در پشت سر او خارج شد و هیچكدام از بانوان هاشمى نیز نبود مگر اینكه با حضرت حركت كرد تا نزدیك قبر (پیامبر صلى الله علیه وآله ) رسید.
سپس صدا زد: پسر عمویم را رها كنید، سوگند به آنكه محمد پدر مرا به حق برانگیخت اگر او را رها نكنید، موى خود را پریشان مى كنم و پیراهن پیامبر را بر روى سر مى گذارم و از خداوند متعال فریادرسى مى كنم ، حضرت صالح نزد خداوند از پدرم گرامى تر نیست و نه ناقه او از من و نه بچه او از دو فرزندانم .
سلمان گوید: من نزدیك فاطمه بودم ، بخدا سوگند دیدم كه پایه هاى دیوارهاى مسجد پیامبر صلى الله علیه وآله از بن كنده شد به گونه اى كه اگر مردى مى خواست عبور كند مى توانست .
من گفتم : اى سرور من خداوند تبارك و تعالى پدرت را پیامبر رحمت قرار داد، شما خشم و نقمت مباش ، حضرت برگشت و دیوارها به جاى خود بازگشت به گونه اى كه گرد و خاك بر پا شد.(48)

پنج شنبه 5/6/1388 - 10:41
دانستنی های علمی
بیشگوئى پیامبر صلى الله علیه وآله و امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد زبیر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
عثمان از حدیثى كه حضرت على علیه السلام روایت نمود ناراحت شد و به حضرت گفت : مرا با تو چه كار؟ چرا مرا به حال خودم باقى نمى گذارى نه در زمان پیامبر و نه بعد از او!
زبیر پیشدستى كرد و گفت : خدا بینى تو را به خاك مالد همینطور است (كه على علیه السلام مى گوید).
عثمان گفت : بخدا سوگند از پیامبر شنیدم مى فرمود: زبیر در حالیكه از دین بیرون است كشته مى شود! سلمان گوید: حضرت على علیه السلام بطور خصوصى به من فرمود: عثمان راست مى گفت ، زیرا بعد از كشته شدن عثمان با من بیعت خواهد كرد، و سپس بیعت شكنى مى كند و در حالیكه از اسلام خارج است كشته مى شود.

پنج شنبه 5/6/1388 - 10:41
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته