• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2429
تعداد نظرات : 346
زمان آخرین مطلب : 2946روز قبل
دانستنی های علمی
پیشگوئیهاى حضرت على علیه السلام در مورد سرانجام جنگ جمل

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
طلحه و زبیر به مكه رفتند، در آنجا با همسر پیامبر صلى الله علیه وآله و سلم یعنى عایشه همدست شدند، عایشه كه از دیر باز كینه امیرالمؤمنین علیه السلام را در دل داشت و با وجود اینكه خود یكى از مخالفین سر سخت عثمان بود، و فریاد او هنوز در گوش مردم طنین انداز بود كه مى گفت : این پیرمرد خرفت (یعنى عثمان ) را بكشید (74) و در حالیكه لباس پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم را در دست داشت گفت : این لباس ‍ پیامبر است هنوز از بین نرفته ولى عثمان دین پیامبر را تحریف كرده است .او با این وجود، با طلحه و زبیر براى خونخواهى عثمان متحد شد و مردم را بر علیه حضرت على علیه السلام تحریك كرد، و نخستین جنگ خانمان سوز میان مسلمانان و برادركشى و شورش بر علیه حاكم اسلامى را تدارك دید. وقتى خبر حركت طلحه و زبیر و عایشه و سپاهیان آنها به طرف بصره به گوش حضرت على علیه السلام رسید بر منبر رفت و فرمود:
اى مردم ، عایشه به طرف بصره حركت نمود، طلحه و زبیر با او هستند، هر كدام از ایندو نفر خود را شایسته خلافت مى داند (رقیب یكدیگرند) سپس در ادامه سخن فرمود: به خدا قسم اگر آن دو به آرزوى خود پیروز شوند كه هرگز نمى شوند قطعا میان آن دو اختلاف افتاده به گونه اى كه یكى از آنها گردن دیگرى را خواهد زد. به خدا سوگند آن سوار بر شتر قرمز (عایشه ) از هیچ گردنه اى نمى گذرد و گرهى باز نكند مگر اینكه در معصیت الهى و خشم او قرار دارد، تا آنكه سرانجام خودش را و هر كه با اوست به هلاكت كشاند. بله به خدا قسم ، یك سوم آنها فرار خواهند كرد و یك سوم باقیمانده توبه مى كنند، همانا عایشه همان زنى است كه سگهاى ناحیه حواءب (75) بر او پارس خواهند كرد. و همانا ایندو به اشتباه خود آگاه هستند و چه بسیار عالمى كه كشته نادانى خویش است در حالیكه دانش او همراه اوست و برایش سودى ندهد، خدا ما را كافیست و او بهترین وكیل است . هم اكنون فتنه اى از جانب گروه شورشى برپا شده است كجایند اهل ایمان و آنها كه براى حق تلاش مى كنند؟
مرا با قریش چه كار؟ به خدا سوگند (قبلا) ایشان را در حالیكه كافر بوده اند كشته ام و هم اكنون نیز ایشان را مى كشم در حالیكه فریب خورده اند، (یافتنه جو هستند) (اما نسبت به عایشه و همسر پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله و سلم ) ما در مورد او كارى نكنیم جز اینكه او را نزد خود آوریم . بخدا سوگند باطل را چنان خواهیم شكافت تا حق از درون آن نمایان شود.
سپس فرمود: به نوحه گر قریش بگو (از هم اكنون ) بر عزاى قریش ناله كند (یعنى كار آنها تمام است ) و از منبر فرود آمد.(76)
پنج شنبه 5/6/1388 - 10:52
دانستنی های علمی
آنها على را با عثمان اشتباه گرفتند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
مؤ لف گوید: عجب فكر خامى در سر امثال زبیر بود كه حضرت على علیه السلام را با مثل عثمان اشتباه نموده اند! امیرالمؤمنین علیه السلام همان عدالت گسترى است كه مى فرمود: بخدا سوگند اگر تمام شب را بر روى خارهاى (نوك تیز) بوته خار سعدان به سر برم و در میان زنجیرها كشیده شوم ، نزد من محبوبتر از این است كه با غصب دنیاى مردم و ظلم به آنها بر خدا و رسول او صلى الله علیه وآله وسلم وارد شوم .
چگونه ظلم كنم براى نفسى كه اركان آن پر شتاب به سوى نابودى مى رود و در میان خاك ، مدتهاى طولانى خواهد آرمید. به خدا قسم عقیل (برادر نابینا و بزرگ حضرت على علیه السلام ) را دیدم كه آنقدر فقر بر او فشار آورده بود كه از من تقاضاى ده سیر گندم بیت المال (بیش از حق خود را) داشت ، اطفال او را دیدم با موهاى پریشان ، صورتهاى غبار آلوده كه گویا با نیل (72) سیاه شده بود. براى این منظور بسیار نزد من آمد و سفارش ‍ كرد، به سخنانش گوش دادم ، او گمان كرد من دین خود را خواهم فروخت و راه خود را كنار زده به دنبال او خواهم رفت . آهنى را گداختم و آنرا نزدیك بدن او بردم (فقط نزدیك ، بدون برخورد با او) تا عبرت بگیرد كه ناگاه ناله اى از درد كشید كه نزدیك بود آتش گیرد، به او گفتم : مادران بر تو بگریند اى عقیل ! تو از آتشى كه انسانى براى بازیچه خود آنرا گداخته ناله مى كنى ولى مرا به طرف آتشى كه خداوند جبار براى خشم خود برافروخته مى كشى ؟ تو از آن آتشى مى نالى ، من از شعله جهنم ننالم ؟!(73)
پنج شنبه 5/6/1388 - 10:51
دانستنی های علمی
این عدالتى است كه هیچكس تحمل آنرا ندارد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
و اكنون شما مى توانید به خوبى حدس بزنید كه اینها با این اشرافیت هرگز به عدالت حضرت امیر علیه السلام و تساوى حقوق زبیر و غلام او راضى نخواهد شد.
شبى طلحه و زبیر براى گفتگو با حضرت على علیه السلام به خدمت حضرت آمدند، حضرت زیر نور چراغى مشغول محاسبه امور بود، حضرت فرمود تا چراغ بیت المال را خاموش كرده چراغ دیگر بیاورند. زبیر سبب را پرسید، حضرت فرمود: آن چراغ از اموال بیت المال بود و من مشغول حسابرسى بیت المال بودم ، چون شما آمدید و به كار دیگر مشغول شدم نخواستم كه چراغ بیت المال را در كار دیگر مصرف كنم !
ایندو وقتى برخاستند زبیر به طلحة گفت : این عدالتى است كه هیچكس ‍ تحمل آنرا ندارد. در همین ایام بود كه حضرت بیت المال را قسمت نمود و به زبیر و غلام او به یك اندازه سهم داد! زبیر گفت : یا امیر المؤ منین این غلام من است (چگونه با من یكسان شده است ؟) حضرت فرمود: عدالت همین است ، و سهم هاشمى و زنگى در بیت المال یكسان است .

پنج شنبه 5/6/1388 - 10:51
دانستنی های علمی
رفاه طلبى و اشرافیت طلحه و زبیر و امثال ایشان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در زمان خلفاى پیشین بسیارى از اشراف از جمله طلحة و زبیر داراى ثروتهاى حیرت انگیزى شده بودند.
زبیر بن عوام داراى یازده خانه در مدینه و دو خانه در بصره و یكى در كوفه و یكى در مصر بود، او چهار زن داشت كه وقتى ارث او را تقسیم میكردند بعد از كم كردن ثلث او به هر زنى یك میلیون و دویست هزار (درهم یا دینار) رسید.
در صحیح بخارى آمده است كه بنابر آنچه گذشت دارائى او 50200000 خواهد بود ولى دیگران گفته اند: بخارى در محاسبه اشتباه كرده است و مجموع دارائى او 59800000 مى باشد.(70)
از مسعودى در مروج الذهب نقل شده است كه زبیر هزار اسب در اصطبل داشت ، مالك هزار بنده و هزار كنیز و املاك بود.(71)
طلحة بن عبیدالله همدم زبیر نیز ثروتى سنگین اندوخته بود، در حالات او آورده اند كه درآمد او از غلات عراق ، روزى هزار دینار بود. (هر دینار یك مثقال طلا مى باشد).
اما درآمد او در حجاز را بیش از این برآورد كرده اند، ابن جوزى گوید: طلحة سیصد بار شتر از طلا داشت .
عمرو بن عاص گوید: ارث به جا مانده از طلحة صد بهار است كه هر بهار سه قنطار بود! همو گفته است كه شنیدم كه بهار به پوست گاو گویند، یعنى یكصد پوست گاو پر از طلا، ابن عبدریه این خبر را سیصد بهار از طلا و نقره ذكر كرده است .
غیر از ایندو نفر افراد بسیارى نیز از این گنجینه ها در اختیار داشتند، مثلا عبدالرحمن بن عوف داراى ده هزار گوسفند و هزار شتر و یكصد اسب بود.
او وقتى یكى از چهار همسر خود را هنگام مریضى (آخر عمر) طلاق داد سهم ارثیه او را به یكصد هزار دینار مصالحه كردند. گویند بنابر قانون ارث مى باید دارائى او بیش از سى میلیون دینار باشد، شمشهاى طلاى او را با تبر تقسیم مى كردند به گونه اى كه دست كارگرها متورم شد.

این عدالتى است كه هیچكس تحمل آنرا ندارد
پنج شنبه 5/6/1388 - 10:50
دانستنی های علمی
عدالت بى نظیر امیرالمؤمنین و نارضایتى اشراف

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
یكى از علل و اسباب انحراف مردم و بزرگان آن زمان از امیرالمؤمنین علیه السلام عدالت بى نظیر آن حضرت بود، در روز دوم بیعت خود در مدینه در یك سخنرانى كه در مدینه كرد فرمود:
آگاه باشید هر زمینى كه عثمان به كسى واگذار كرده و هر مالى كه از مال خدا به كسى (بى جهت ) بخشیده است به بیت المال (خزانه دولت اسلامى ) برمى گردد، همانا حق گذشته را هیچ چیز باطل نمى كند (گذشت زمان ، سبب نمى شود كه گذشته ها را نادیده بگیرم ) من اگر ببینم كه با آن (حقوق مردم ) ازدواج كرده اند و به كابین زنها رفته و میان شهرها پراكنده شده باشد، آن را به جاى خود برمى گردانم ، همانا در عدالت گشایش ‍ است و هر كه حق بر او تنگ باشد، ستم برایش تنگتر است (68) كلبى گوید: سپس حضرت دستور داد تا تمامى اموالى كه عثمان داده بود هر كجا كه یافت شود به بیت المال (یا صاحبان آن ) برگردانده شود.
به همین جهت بود كه عمروبن عاص در نامه اى به معاویه نوشت : هر كار كه مى خواهى بكن ، چون پسر ابیطالب تو را از هر چه داشتى پوست كند همچنانكه پوست (چوب را براى درست كردن ) عصا برمى گیرند.
على بن محمد بن ابو یوسف مدائنى از فضیل بن جعد نقل كرده است كه مى گفت : عمده ترین علت كناره گیرى عرب از امیرالمؤمنین مساءله مال بود، زیرا او نه اشراف را بر دیگران ترجیح میداد و نه عرب را بر عجم ، او با رؤ سا و سران قبایل زدوبند نمى كرد همچنانكه پادشاهان مى كنند و هیچ كس را (با دادن باج ) به طرف خود نمى كشاند، ولى معاویه بر خلاف این بود، لذا مردم على را رها كرده به معاویه پیوستند.(69)
پنج شنبه 5/6/1388 - 10:49
دانستنی های علمی
روایتى دیگر در بیعت شكنى طلحة و زبیر

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
زبیر و طلحه نزد على علیه السلام آمدند و از حضرت براى تشرف به عمره اجازه خواستند، فرمود: شما هدفتان عمره نیست ، آن دو به خداوند سوگند خوردند كه هدفى جز عمره ندارند ولى حضرت سخن خود را تكرار كرده فرمود:
شما دو نفر منظورتان عمره نیست شما مى خواهید آشوب كنید و بیعت شكنى نمائید آن دو قسم خوردند كه ما قصد مخالفت و بیعت شكنى نداریم ، فقط مى خواهیم عمره انجام دهیم ، حضرت فرمود: پس دوباره با من بیعت كنید،(65)، آن دو به شدیدترین صورت با دادن تعهد و سوگندهایى دوباره بیعت كردند، و حضرت به آنها اجازه داد (تا به عمره روند) همین كه از نزد حضرت خارج شدند به حاضرین فرمود: بخدا سوگند این دو را نمى بینید جز در آشوبى كه در آن به قتل مى رسند، حاضرین گفتند: یا امیر المؤمنین ، اگر چنین است بفرما تا آنها را برگردانند، فرمود: تا خداوند كارى را كه باید بشود، تحقق بخشد.(66)
طلحه و زبیر بعد از آن همه تعهد و پیمانها و سوگندها از مدینه به طرف مكه رفتند و همانطور كه حضرت فرموده بود به آشوبگرى و بیعت شكنى پرداختند و به هر كس كه برخورد مى كردند مى گفتند: براى على در گردن ما بیعتى نیست ، ما به اجبار بیعت كرده ایم !!
وقتى سخن اینان به حضرت رسید فرمود: خداوند آنها را دور كند و آواره گرداند، سوگند به خداوند كه این دو نفر خویشتن را به بدترین صورت به قتل مى رسانند... بخدا سوگند كه هدفشان عمره نیست ، آن دو نزد من آمدند به صورت دو تبهكار و از نزد من رفتند با دو صورت حیله گر و پیمان شكن ، به خدا سوگند پس از امروز با من ملاقات نخواهند كرد مگر در یك لشكرى غرق در سلاح كه خود را در آن به كشتن خواهند داد، پس ‍ مرگ بر آنها باد
پنج شنبه 5/6/1388 - 10:49
دانستنی های علمی
شما قصد شورش دارید نه عمره

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
دو روز بعد وقتى خبر نارضایتى عایشه از حضرت امیر علیه السلام و بهانه كردن خون عثمان را براى شورش بر حضرت على علیه السلام ، به گوش طلحة و زبیر رسید و اینكه عایشه مردم را براى خونخواهى عثمان تحریك مى كند و عده اى از عمال عثمان نیز اموال مسلمانان را برداشتند و براى موفقیت این شورش با خود به مكه آورده اند، آنان دو موقعیت را مغتنم شمردند و تصمیم گرفتند به ناراضیان ملحق شوند و براى توجیه سفر ناگهانى خود به نزد حضرت امیر علیه السلام در خلوت آمدند گفتند: یا امیرالمؤمنین مدتى است كه توفیق انجام عمره (63) را پیدا نكرده ایم ، اجازه بده براى انجام عمره به مكه رویم .
حضرت فرمود: بخدا سوگند تصمیم عمره ندارید، بلكه تصمیم حیله و مكر دارید و مى خواهید به بصره (پایگاه اصلى ایشان كه بعدا در آن مستقر شدند) بروید.
آن دو گفتند: خدایا آمرزش تو را خواستاریم ، ما هدفى جز عمره نداریم ، حضرت فرمود: به خداوند عظیم سوگند یاد كنید كه در كار مسلمانان فساد نكنید و بیعتى را كه با من كرده اید نشكنید و دنبال فتنه و آشوب نباشید، آن دو در زبان پذیرفتند و سوگندهاى شدید و غلیظ یاد كردند، و چون بیرون رفتند به ابن عباس برخورد كردند، از آنها پرسید: آیا حضرت به شما اجازه داد؟ گفتند: آرى ، و چون به نزد حضرت آمد حضرت به او فرمود: اى پسر عباس ، خبر دارى ؟ گفت : طلحة و زبیر را دیدم ، حضرت فرمود: از من اجازه خواستند به عمره روند، من بعد از گرفتن سوگندهاى محكم بر اینكه مكر و حیله نكنند و پیمان شكنى ننمایند و فسادى بر پا نكنند، به آنها اجازه دادم ، بخدا سوگند اى پسر عباس من مى دانم كه اینها جز آشوب گرى تصمیمى ندارند، گویا (مى بینم ) آن دو را كه به مكه رفته اند تا براى جنگ با من تلاش كنند همانا آن خائن فاجر یعلى بن منبه (استاندار عثمان در یمن ) اموال عراق و فارس را برده است تا در آن جهت خرج كند، و بزودى این دو مرد در كار (حكومت من ) فساد مى كنند و خون پیروان و یاوران مرا مى ریزند.
ابن عباس گفت : اى امیرالمؤمنین اگر شما این را مى دانى ، چرا به آنها اجازه مى دهى ؟ چرا آنها را حبس نكردى و به زنجیر نكشیدى تا شرّ آنها از مسلمانان كوتاه شود؟
حضرت فرمود: اى پسر عباس ، مى گوئى من به ستم پیشدستى كنم ، و بدى را قبل از نیكى مرتكب شوم ، و با گمان و تهمت كسى را مجازات نمایم و یا مردم را به كارى قبل از آنكه مرتكب شوند مؤ اخذه كنم ، نه بخدا سوگند، اگر چنین كنم نسبت به پیمانى كه خداوند در مورد عدالت از من گرفته است ، عدالت نكرده ام .
اى پسر عباس ! من در حالى به آنها اجازه دادم كه مى دانم چه انجام خواهند داد ولى من به خداوند تكیه مى كنم بر علیه آن دو، بخدا سوگند كه آن دو را خواهم كشت و گمانشان را ناكام مى كنم و هرگز به آرزوى خویش ‍ نخواهند رسید، و خداوند آنها را بخاطر ظلمى كه بر من مى دارند و پیمان شكنى كرده و بر من شورش مى كنند مجازات خواهد كرد.(64)
پنج شنبه 5/6/1388 - 10:48
دانستنی های علمی
ملاقات دوم و تكرار خواستهاى نامشروع

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
طلحة و زبیر بعد از آنكه با امیرالمؤمنین علیه السلام بیعت كردند مثل سایر مردم ، حتى آنها را اولین نفرات بیعت كننده با حضرت شمرده اند، وقتى از قرائن حال پى بردند كه حضرت على علیه السلام به خواسته هاى نامشروع آنان تن نخواهد داد، براى بار آخر به نزد آن حضرت آمدند، طلحة تقاضاى حكومت عراق را كرد و زبیر در خواست حكومت شام را، ولى حضرت نپذیرفت ، آن دو خشمگین شدند و دو سه روز بعد دوباره نزد حضرت آمدند و اجازه ورود خواستند.
امیرالمؤمنین علیه السلام در طبقه بالاى منزل خود بود آن دو نیز به بالا رفتند و گفتند: اى امیرالمؤمنین شما زمانه را مى شناسى و اینكه ما چقدر تحت فشار هستیم ، ما آمده ایم تا به ما چیزى دهى كه حال خود را بهبود بخشیم و بدهیهاى خود را پرداخت كنیم !
حضرت فرمود: مى دانید كه من در منطقه ینبع (61) مالى از خودم دارم ، اگر مى خواهید بنویسم هر چه ممكن است از آن به شما داده شود! گفتند: ما به مال شما نیازى نداریم ، حضرت فرمود: از من چه كارى ساخته است ؟ گفتند: به مقدار كافى از بیت المال به ما بده ! فرمود:
((سبحان الله !)) من چه اختیارى در بیت المال دارم ، این اموال ، مال مسلمانان است و من نگهبان و امین آنها هستم ! اگر مى خواهید، خواسته خود را روى منبر با مردم مطرح كنید اگر اجازه دادند من انجام دهم ، ولى من چطور (بى اجازه ) چنین كنم در حالیكه این اموال براى همه مسلمانان اعم از شاهد و غایب مى باشد...
گفتند: ما شما را وادار نمى كنیم ، اگر هم وادار كنیم ، مسلمانان نمى پذیرند.
حضرت فرمود: من چه كنم ! گفتند: نظر شما را شنیدیم ، و سپس از طبقه بالا پائین آمدند، خدمتكار حضرت على علیه السلام شنید كه آن دو مى گفتند: به خدا بیعت ما با على از دل نبوده است بلكه ما فقط با زبان (در ظاهر) بیعت كردیم !
حضرت امیر علیه السلام این آیه را تلاوت نمود: ((ان الذین یبا یعونك انما یبایعون الله یدالله فوق ایدیهم فمن نكث فانما ینكث على نفسه و من اوفى بما عاهد علیه الله فسیؤ تیه اجرا عظیما)).(62)
پنج شنبه 5/6/1388 - 10:47
دانستنی های علمی
من و این كارگرم در این مال یكسان هستیم

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در یكى از روزها كه حضرت با كارگر خود در محلى بنام بئرالملك زیر آفتاب مشغول زراعت بود، طلحة و زبیر به نزد حضرت آمده از ایشان خواستند به زیر سایه آید تا با وى سخن گویند، حضرت پذیرفت و همگى به زیر سایه اى گرد آمدند.
آن دو نفر گفتند: ما از نزدیكان پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله هستیم و در راه اسلام داراى سوابق نیكو بوده و جهاد كرده ایم ولى شما حق ما را با دیگران یكسان قرار داده اى با اینكه عمر و عثمان چنین نبودند.
حضرت فرمود: به نظر شما ابوبكر برتر است یا عمر؟ گفتند: ابوبكر، فرمود: قسمت ابوبكر همین گونه بود، اگر قبول ندارید، ابوبكر و دیگران را دعوت كنید و در كتاب خدا نظر كنید و هر حقى دارید بردارید.
گفتند: به خاطر آن تقدم ما در اسلام ، ما را بر دیگران برترى ده .
فرمود: شما دو نفر زودتر مسلمان شده اید یا من ؟
گفتند: به خاطر نزدیكى و فامیلى ما با پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله ما را فضیلت بده .
فرمود: شما به پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله نزدیك تر هستید یا من ؟
گفتند: به خاطر جهاد و نبردهاى ما در اسلام باشد.
فرمود: آیا جهاد شما براى اسلام برتر و بیشتر است از من ؟
گفتند: نه
سپس فرمود: به خدا قسم من و این كارگرم در این مال مثل هم هستیم .
آن دو كه از حضرت على علیه السلام و دسترسى به هوسهاى خود و رسیدن به مال و مقام ماءیوس شدند، نقشه اى خائنانه كشیدند و به فكر شكستن بیعت و شورش افتادند.
پنج شنبه 5/6/1388 - 10:47
دانستنی های علمی
پیشگوئیهاى حضرت على علیه السلام در مورد طلحه و زبیر و جنگ جمل
انتظارات و توقعات نابجا


 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
با كشته شدن عثمان به دست مسلمانان ، مردم یكسره به طرف خانه امیرالمؤمنین علیه السلام هجوم بردند و از حضرت با اصرار فراوان خواستند تا خلافت اسلامى را بپذیرد و حضرت با اینكه زمینه را مساعد نمى دانست و به مردم تذكر داد كه روش من در حكومت ، غیر از روش ‍ گذشتگان است ، در پى اصرار مردم و بزرگان صحابه ، آنرا پذیرفت و مردم با او بیعت كردند.
در میان انبوه جمعیت و بزرگان صحابه ، زبیر بن عوام و طلحة دیده مى شدند كه با حضرتش بیعت كردند. این دو كه در زمان عثمان و ریخت و پاشهاى نابجاى او به مال و ثروت فراوان رسیده بودند، مى پنداشتند كه حضرت على علیه السلام نیز مانند عثمان به آنها از دنیا بهره خواهد داد، اما حوادثى رخ داد كه آنها را به كلى ماءیوس نمود.
روزى هنگام تقسیم بیت المال وقتى حضرت میان این دو نفر و دیگران فرقى نگذارد و با آنها به عدالت برخورد نمود، آنها ناراحت شدند و سهم خود را نگرفتند.

پنج شنبه 5/6/1388 - 10:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته