• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2429
تعداد نظرات : 346
زمان آخرین مطلب : 2946روز قبل
دانستنی های علمی
فریب مردم با قرآن

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
معاویه احساس كرد خطر بسیار جدى است به سیاستمدار حیله گر خود عمروعاص گفت : اى پسر عاص از حیله هایت استفاده كن و حكومت مصر را (كه امید آن دارى ) به یادآور، كه ما در آستانه نابودى قرار داریم .
عمروبن عاص گفت : اى مردم هر كه قرآنى با خود دارد بر سر نیزه بلند كند، قرآنهاى بسیارى بلند شد و صداى ناله ها برخاست كه : كتاب خدا میان ما و شما باشد، چه كسى باید از مرز شام حفاظت كند بعد از (نابودى ) اهل شام ، براى مرز عراق بعد از اهل عراق چه خواهد ماند؟
چه كسى با روم و كفار جنگ كند؟
حدود پانصد قرآن در سپاه معاویه بر سر نیزه بلند شد.
اهل عراق (لشكریان حضرت امیر علیه السلام ) كه این صحنه ها را دیدند فریب خورده گفتند:
ما به كتاب خدا پاسخ مى دهیم ، و در خواست ترك جنگ را داشتند، به على علیه السلام گفتند:
معاویه به حق برگشته و به كتاب خدا دعوت مى كند، بپذیر! و از همه سرسخت تر در این جریان اشعث بن قیس بود.
حضرت در ضمن جملاتى فرمود: من دیروز امیر شما بودم و امروز ماءمور شده ام و شما مشتاق زنده ماندن شده اید. و فرمود: اینها این قرآنها را جز براى مكر و حیله بلند نكرده اند.
صلح طلبان گفتند: ما نمى توانیم دعوت به قرآن را رد كنیم !
حضرت فرمود: واى بر شما من با اینها جنگیدم كه به حكم قرآن تن دهند، اینها فرمان خدا را عصیان كرده اند، بروید و بر حق خود پابرجا باشید و جنگ را با دشمن خود ادامه دهید، معاویه و ابن عاص و ابن ابى معیط و حبیب بن مسلمة و ابن النابغة و عده اى دیگر، اینها طرفداران دین و قرآن نیستند، من اینها را مى شناسم ، از زمان كودكى آنها تا بزرگسالى ، آنها بدترین كودكان و بزرگسالانند.
ولى آن عافیت طلبان نادان نه تنها به سخنان حضرت توجهى ننمودند بلكه حضرت را تهدید كردند كه اگر به جنگ ادامه دهد، با او همانند عثمان رفتار خواهند كرد (یعنى حضرت را خواهند كشت ) اشعث گفت : اگر بخواهى نزد معاویه روم و از او بپرسم منظورش چیست ؟ حضرت فرمود: خودت اگر مى خواهى برو، اشعث نزد معاویه آمد و در این مورد از او پرسید، معاویه گفت :
مى خواهم ما و شما به كتاب خدا و فرمان او تن دهیم ، مردى از طرف شما و مردى از طرف ما انتخاب شوند و از آنها عهد و پیمان بگیریم كه به كتاب خدا حكم كنند (و در مورد خلافت تصمیم بگیرند) و ما همگى بر حكم خدا كه آن دو توافق كرده اند رضایت دهیم .
اشعث كه این نظر را پسندیده بود، نزد حضرت على علیه السلام آمد و جریان را بازگو كرد اكثریت لشكریان حضرت نیز اینرا پسندیدند و گفتند: قبول است و ما همین را مى پسندیم (زیرا برخى از آنها تحریك شده معاویه بودند و عده بسیار دیگرى در اثر طولانى شدن جنگ و دورى از خانه و خانواده و تلفات و خسارات فراوان از ادامه جنگ خسته شده بودند و به صلح تمایل نشان دادند، و واى بر امتى كه در گرماگرم جنگ فریب دشمن زخم خورده و رو به زوال خود را بخورد و استقامت خود را از دست داده و با اینكه دشمن نابكار و باطل خود را مى بیند كه استقامت مى كند، اما او اظهار عجز كند و امام خود را به صلح تحمیلى بكشاند)

پنج شنبه 5/6/1388 - 16:42
دانستنی های علمی
خلاصه جریان حكمین و پیدایش خوارج

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
جنگ چهارده ماهه صفین به لحظات پایانى نزدیك مى شد، آثار شكست در لشكر معاویه نمایان شده بود، لشكر امیرالمؤمنین علیه السلام به فرماندهى مالك اشتر كه جبهه راست لشكر را داشت مى رفت تا پیروزى نهائى را جشن بگیرد.
پنج شنبه 5/6/1388 - 16:42
دانستنی های علمی
دو روش مختلف از حضرت امیر در دو جنگ !

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در جنگ جمل وقتى لشكر عایشه شكست خورد حضرت دستور داد ندا كردند: فراریان را تعقیب نكنید، مجروحان را نكشید، هر كه درب خانه را بست در امان است .
اما در جنگ صفین حضرت مهاجمان و فراریان و مجروحان را مى كشت ، در روایات آمده است كه از علت این دو روش گوناگون سؤ ال مى كردند و چه بسا برخى مخالفین اعتراض هم مى نمودند، یحیى بن اكثم از امام هادى همین را پرسید حضرت فرمود:
اما نسبت به اهل جمل ، آنها چون پیشوایانشان (طلحة و زبیر) كشته شده بودند و دیگر كانونى نداشتند كه در آن محور اجتماع كنند، هنگام عقب نشینى فقط به منازل خود مى رفتند و از جنگ كناره گیرى مى كردند، لذا حكم آنها این است كه نباید با آنها كار داشت .
اما سپاه معاویه وقتى عقب نشینى مى كردند، دوباره گرداگرد پیشواى خود و لشكریان آماده مى رفتند و او براى آنها اسلحه و مهمات تدارك مى دید و به آنها جایزه مى داد، مجروحین و بیماران را مداوا مى كرد و آنها را دوباره به جنگ مى فرستاد، لذا حكم آن دو و با هم یكسان نبود.الحدیث .(105)

پنج شنبه 5/6/1388 - 16:41
دانستنی های علمی
تدبیر حكیمانه امیرالمؤمنین براى امنیت شیعیانش در آینده

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
امام صادق علیه السلام فرمودند: سیره و روش على در مورد اهل بصره (دشمنان شكست خورده كه حضرت آنها را آزاد نمود و به اسیران و فراریان و خانواده و اموال دیگر ایشان متعرض نشد) براى شیعیان على بهتر بود از آنچه خورشید بر آن مى تابد.
او (حضرت على ) مى دانست كه این گروه (مخالفین بعد از او) داراى دولت و حكومت خواهند شد، اگر او آنها را اسیر مى كرد، آنها شیعیان او را اسیر مى كردند!
راوى گوید: پرسیدم : آیا قائم علیه السلام نیز مثل حضرت على (با مخالفین ) برخورد مى كند؟ فرمود: نه همانا على علیه السلام چون مى دانست آنها دولتى خواهند داشت با آنها با منت عمل كرد، ولى چون مخالفین (در آن زمان ) حكومتى ندارند، او با آنها با آن روش عمل نمى كند.(104
پنج شنبه 5/6/1388 - 16:41
دانستنی های علمی
عفو عمومى و اعتراض لشكریان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
هنگامى كه سپاه عایشه شكست خورد، حضرت امیر علیه السلام دستور داد تا با باقیمانده ها و خانواده هاى آنها و اموال آنها كه در بیرون میدان رزم است كسى كارى نداشته باشد.
كلبى گوید: به ابوصالح گفتم : چرا على علیه السلام وقتى بر اهل جمل پیروز شد، شمشیر در میان آنها نگذاشت ؟ گفت : او از آنها گذشت و بر آنها منت نهاد همچنانكه پیامبر هنگام فتح مكه ، با اهل مكه انجام داد، او مى خواست آنها را از دم تیغ بگذراند، ولى بر آنها منت نهاد، چون دوست مى داشت خداوند آنها را هدایت كند.(101)
این تدبیر و عفو و گذشت حضرت ، مورد اعتراض بسیارى از سربازان حضرت قرار گرفت ، آنها به حضرت مى گفتند: سربازان اسیر دشمن را نیز میان ما بعنوان برده تقسیم كن ، حضرت فرمود: خیر، گفتند: چگونه است كه كشتن آنها (در جنگ حلال بود) اما اسیران آنها بر ما حلال نیست ؟ حضرت فرمود: چگونه براى شما حلال باشد خانواده ضعیف ایشان در دارالهجرة و مملكت اسلام ، هر چه آنها به لشكرگاه آورده اند بر شما حلال است ولى آنچه در خانه هایشان است و درها را بر آن بسته اند، براى اهل آن است و شما را در آن بهره اى نیست ،
اما سپاهیان به این پاسخ قانع نشدند و همچنان پافشارى مى كردند وقتى بر حضرت زیاد اصرار كردند حضرت فرمود: قرعه بیندازید تا ببینم عایشه نصیب چه كسى مى شود تا به او بدهم ؟ مردم با شنیدن این سخن استغفار كردند و منصرف شدند.(102)
و در روایتى آمده است حضرت فرمود: كدامیك از شما ام المؤمنین را در سهم خود مى گیرد؟!(103)
پنج شنبه 5/6/1388 - 16:41
دانستنی های علمی
ما هم با امیرالمؤمنین بودیم انشاءالله

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
و در همین میان بود كه یكى از یاران حضرت به او گفت : اى كاش برادرم حاضر بود تا نصرت خدا را نسبت به شما بر دشمنانت مى دید، حضرت فرمود:
آیا دل برادرت با ما بود؟ عرض كردم : آرى ، فرمود: پس با ما بوده است ، و همانا با ما بوده اند در این لشكرگاه جماعتهائى كه در پشت مردان و رحم زنهایند و روزگار در آینده آنها را بیرون خواهد نمود و دین به وسیله آنها نیرو مى گیرد.(100)
پنج شنبه 5/6/1388 - 16:40
دانستنی های علمی
تقسیم عجیب و محاسبه دقیق بیت المال بصرة

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
ابوالاءسود دئلى گوید: وقتى حضرت على علیه السلام بر اهل جمل پیروز شد، وارد بیت المال بصره شد همراه با عده اى از مهاجرین و انصار كه من هم با آنها بودم .
وقتى زیادى اموال را دید فرمود: (اى پولها) دیگرى را فریب دهید، این سخن را چند بار تكرار كرد، سپس به آن پولها نگاه كرده در آنها دقیق شد و فرمود: اینها را میان یاران من تقسیم كنید و به هر كدام پانصد درهم بدهید.
ابوالاسود گوید: سوگند به آنكه محمد صلى الله علیه و آله را به حق مبعوث كرد، نه یك درهم كم آمد و نه زیاد، گویا او مقدار اموال را دقیق میدانست ، در بیت المال شش هزار درهم بود و تعداد افراد دوازده هزار نفر.(98)
شخصى بنام حبة العرنى گوید: على علیه السلام بیت المال بصرة را میان یارانش تقسیم كرد و به هر كدام پانصد درهم داد، و خودش نیز پانصد درهم برداشت ، در این میان شخصى كه در جنگ شركت نداشت آمد و گفت :
یا امیرالمؤمنین من دلم با شما بود گر چه بدنم غایب بود، از این غنائم بمن نیز عطا فرما، حضرت سهم خود را تماما كه پانصد درهم بود به او داد و خودش چیزى بهره نبرد
پنج شنبه 5/6/1388 - 16:40
دانستنی های علمی
سخنان حضرت امیر علیه السلام بر سر جنازه طلحة

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در روایتى آمده است : بعد از شكست اهل بصره ، امیرالمؤمنین علیه السلام بر استر رسولخدا صلى الله علیه و آله بنام شهباء سوار شد و در میان كشته ها مى گشت ، از كنار لعب بن سور قاضى بصرة كه كشته شده بود گذشت ، حضرت فرمود: او را بنشانید، نشاندند فرمود: واى به مادرت اى كعب ، ترا دانشى بود اى كاش برایت سود مى داد! ولى شیطان گمراهت كرد و به لغزشت انداخت و ترا سریع به جهنم رساند، رهایش كنید، سپس ‍ از كنار طلحة بن عبیدالله كه كشته شده بود گذشت و فرمود: او را بنشانید، ابومخنف گوید: حضرت به او فرمود: واى بر مادرت اى طلحة ، ترا اقداماتى (مثبت در پیشبرد اسلام ) بود، اى كاش برایت سودمند بود ولى شیطان گمراهت كرد و به لغزش انداخت و ترا سریعا به جهنم رساند.(96)
روایت است كه چون امیرالمؤمنین علیه السلام از كنار طلحة در میان كشته ها عبور كرد، فرمود: او را بنشانید، او را نشاندند، به او فرمود: تو داراى سابقه اى با پیامبر بودى (یعنى در اول اسلام خدماتى داشتى ) ولى شیطان وارد بینى تو شد (به فكر ریاست و بلند پروازى افتادى ) و ترا به آتش وارد كرد.
در روایت دیگرى به او فرمود: این همان است كه با من بیعت شكنى كرد و در میان امت ، فتنه گرى كرد و براى قتل من و خانواده ام نیرو بسیج كرد، بنشانید طلحة را، سپس فرمود: اى طلحة بن عبیدالله ، من آنچه خداوند به من وعده داده حق یافتم ، آیا تو هم آنچه را خدایت به تو وعده داده بود حق یافتى ؟ آنگاه فرمود: طلحة را بخوابانید، یكى از همراهان حضرت گفت :
اى امیرالمؤمنین آیا با طلحة بعد از كشته شدن سخن مى گوئى ؟ حضرت فرمود: به خدا سوگند او سخن مرا شنید همچنانكه اهل چاه بدر (كه پیامبر اجساد مشركین را در آن انداخت و با آنان سخن گفت ) كلام پیامبر صلى الله علیه و آله را در جنگ بدر شنیدند.
سپس از كنار كعب بن سور قاضى بصره گذر كرد كه در میان كشته ها بود و او را نشاند و فرمود: این مرد همان است كه بر ما شورش كرد در حالیكه قرآنى به گردن آویخته بود، مى پنداشت كه به یارى مادرش (عایشه ) آمده است ، مردم را به آن جریان دعوت میكرد و خودش نمیدانست در چه (منجلابى ) است ، به كتاب خدا تفاءل زد ((و خاب كل جبار عنید)) ((او از خداوند خواست مرا بكشد، خداوند خودش ‍ را كشت ))(97)
پنج شنبه 5/6/1388 - 16:39
دانستنی های علمی
طلحة و بهانه اى ننگین و دروغ آشكار

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
شخصى بنام عمیر گوید: به طلحة گفتم : چرا به این جا آمدى ؟ (آتش ‍ جنگ را برافروختى ) مگر تو در مدینه از روى میل و اختیار و بدون اجبار با على بیعت نكردى ؟
جواب داد: مرا رها كن بخدا سوگند من در حالى بیعت كردم كه شمشیر بر روى گردن من بود!
(مؤ لف گوید: و این سخن از طلحة نیز كلامى عجیب و دروغى آشكار بود، چرا كه او و زبیر از اولین افرادى بودند كه با حضرت امیر علیه السلام بیعت كردند و حتى طبق پاره اى روایات او قبل از زبیر و قبل از تمامى مسلمانان با حضرت بیعت كرد).
زید بن اسلم گوید: (پس از كشته شدن عثمان ) طلحة و زبیر به نزد حضرت على علیه السلام كه در یكى از باغستانهاى مدینه رفته بود، آمدند و گفتند: دستت را بگشا تا با تو بیعت كنیم ، مردم هیچكس جز شما را قبول ندارند.
حضرت فرمود: من نیازى به این (حكومت ) ندارم من اگر براى شما وزیر باشم ، براى شما بهتر از آن است كه امیر باشم ...
گفتند: مردم دیگران را بر تو ترجیح نمى دهند و به دیگرى راءى نمى دهند، دستت را بازكن تا ما اولین نفرى باشیم كه با تو بیعت مى كنیم .
حضرت فرمود: بیعت با من مخفیانه نخواهد بود، صبر كنید تا به مسجد روم (و در حضور مردم باشد). گفتند: ما اینجا با تو بیعت مى كنیم ، در مسجد نیز دوباره (علنى ) بیعت خواهیم كرد، و سپس به عنوان اولین نفرات با حضرت بیعت كردند و چون حضرت به مسجد و بر منبر رفت ، همراه مردم نیز بیعت كردند.
طلحة اولین نفرى بود كه بر منبر بالا رفت ، او كه یك دستش آسیب دیده بود، بر بالاى منبر به امیرالمؤمنین علیه السلام دست داد و بیعت كرد.
مردى از قبیله بنى اسد كه فال بد میزد وقتى این صحنه را دید گفت : ((انا لله و انا الیه راجعون ))، اولین دستى كه بیعت كرد، دست شل بود، معلوم نیست این بیعت به انجام رسد.)(94)
عبدالملك بن مروان مى گفت : اگر نه این بود كه پدرم طلحة را كشت ، زخم دلم تا امروز باقى مى ماند، از پدرم (مروان ) شنیدم كه مى گفت :
در جنگ جمل نگاهم به طلحة افتاد كه كلاهخود و زرهى دربرداشت بطوریكه جز چشمهاى او معلوم نبود، با خود گفتم : چه راهى براى نفوذ در اوست ، كه چشمم به شكافى در زره او افتاد، با تیر او را هدف قرار دادم به رگ پاى او خورد، و آنرا قطع كرد، غلامش او را برداشت و از صحنه بیرون برد، اندكى بعد مرد، در روایتى آمده است : وقتى طلحة مجروح شد، بر استرى سوار شد و به غلام خود گفت : برایم جائى (امن ) پیدا كن ، غلام گفت : من جائى براى بردن شما سراغ ندارم ! طلحة گفت : روزى ضایع كننده تر براى خون بزرگى چون من ، همچو امروز ندیده ام .
به هر حال خون ریزى آنقدر زیاد بود كه وقتى آنرا مى بستند، زانویش ورم مى كرد، فریاد زد: رها كنید، این تیرى است كه خداوند فرستاده ! خونریزى آنقدر ادامه یافت تا جان داد و در كنار فرات به خاك سپرده شد(95)
پنج شنبه 5/6/1388 - 16:39
دانستنی های علمی
 
طلحة سیاستمدار بوقلمون صفت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
طلحه نیز طبق پیشگوئى حضرت امیر در آتشى كه خود برافروخته بود كشته شد، و تعجب آنجاست كه قاتل او شخص نابكارى است بنام مروان بن حكم ، زیرا طلحة گرچه خون عثمان و مظلومیت او را بهانه شورش بر حضرت على كرده بود ولى حقیقت این بود كه خود او یكى از عوامل موثر در كشته شدن عثمان بود! طلحة در هنگام محاصره عثمان و ممنوعیت او از آب ، فرمانده نگهبانانى بود كه خانه عثمان را محاصره كرده و از آب او را منع میكردند، حتى حضرت امیر نیز كه مى خواست براى عثمان آب ببرد منع كرد، و او اولین كسى است كه به خانه عثمان تیراندازى كرد،(93) مروان بن حكم كه خود شاهد این ماجرا بود، در گرماگرم جنگ جمل ، وقتى آثار شكست در سپاه بصره نمایان شد، اقدام به ترور طلحة كرد، مروان گوید: وقتى دیدم مردم در جنگ جمل مغلوب شدند با خود گفتم : انتقام خون خود (عثمان ) را خواهم گرفت ، سپس تیرى بطرف طلحه انداختم كه به رگ پاى او برخورد كرد، خون فوران كرد، تیر دوم را هم بطرفش انداختم ، او را آوردند و زیر درختى گذاردند آنقدر از او خون آمد تا مرد
پنج شنبه 5/6/1388 - 16:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته