• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2429
تعداد نظرات : 346
زمان آخرین مطلب : 2948روز قبل
دانستنی های علمی
موسى بن جعفر علیه السلام و علم امام

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
اسحاق بن عمار گوید: از عبد صالح (موسى بن جعفر علیه السلام ) شنیدم كه به مردى خبر مرگ او را مى داد! با خود گفتم : گویا او مى داند زمان مرگ هر یك از شیعیان خود را؟! در این لحظه حضرت با قیافه اى خشمگین متوجه من شد و فرمود:
اى اسحاق ! رشید هجرى به علم مرگها و بلاها آگاه بود (با اینكه امام نبود) و امام سزاوارتر است به دانستن آن ، سپس فرمود:
اى اسحاق هر چه خواهى انجام ده (آماده سفر آخرت باش ) كه عمر تو پایان یافته و تو تا دو سال دیگر (قبل از دو سال ) خواهى مرد، برادران تو و خانواده ات اندكى پس از تو با هم اختلاف پیدا كرده و به یكدیگر خیانت مى كنند به گونه اى كه دشمنشان آنها را شماتت مى كند، آیا همین در دلت گذشت ؟ (كه من از زمان مرگ شیعیان خبر دارم ).
اسحاق گوید: من از آنچه در دلم خطور كرد استغفار مى كنم .
راوى گوید: از این محفل اندكى گذشت و اسحاق فوت كرد و خانواده اش ‍ نیز نیازمند اموال مردم شدند و مفلس (ورشكسته و فقیر) شدند.(
پنج شنبه 5/6/1388 - 21:33
دانستنی های علمی
داستانى عجیب از رشید و ابى اراكة

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در زمانى كه رشید هجرى فرارى بود و ماءموران زیاد در پى او بودند، روزى نزد مردى بنام ابواراكه وارد شد، ابواراكه با عده اى از یارانش ‍ نزدیك در (شاید در راهرو) نشسته بود كه رشید وارد شد، از دیدن رشید بسیار هراسناك شد به دنبال او آمد و به او گفت :
واى بر تو مرا كشتى و فرزندان مرا یتیم كردى و نابودى نمودى ! رشید گفت : چرا؟ گفت :
تو تحت تعقیب هستى و اكنون به خانه من آمدى و دوستان من تو را دیده اند (و گزارش خواهند نمود).
رشید گفت : هیچكدام از آنها مرا ندیده اند! ابواراكه گفت : تو مرا نیز به مسخره گرفته اى ، آنگاه رشید را در بند كشید و محكم بست تا نگریزد! و در اتاقى محبوس كرد و در را بست .
سپس به نزد یارانش بازگشت و براى اینكه بفهمد آیا كسى رشید را دیده است یا نه به آنها گفت : به نظرم رسید پیرمردى هم اكنون وارد منزل من شده است ، آنها گفتند:
ما هیچكس را ندیدیم ، او چند بار سخن خود را تكرار كرد، اما همگى انكار كردند.
ابواراكه مى ترسید تا مبادا دیگران رشید را دیده باشند و به زیاد گزارش ‍ كرده باشند به این منظور راهى مجلس زیاد شد تا ببیند جریان چیست و اگر آنها بو برده اند خودش اعتراف كند و رشید را تحویل دهد.
به مجلس زیاد آمد و نزد او نشست ، در این میان ناگاه رشید را دید كه بر استر او سوار شده به مجلس زیاد مى آید، رنگ صورتش پرید و خشكش ‍ زد و یقین كرد كه نابود شده است .
رشید از استر پیاده شد و نزد زیاد آمد و سلام كرد، زیاد از جا برخاست و او را در آغوش كشید و بوسید. سپس شروع كرد از او راجع به سفر او و بستگان او پرسیدن ، بعد از لحظاتى رشید رفت .
ابواراكه به زیاد گفت : خداوند برایت خیر خواهد اى امیر، این پیرمرد كه بود؟
زیاد گفت : او یكى از برادران ما از اهل شام بود كه به زیارت ما آمده بود.
ابواراكه به منزل خود آمد، مشاهده كرد رشید در اتاق به همان حال (در بند) بود، به رشید گفت : حالا كه نزد تو این دانش است كه مى بینم هر كار كه خواهى بكن و هرگاه كه خواستى نزد ما آى .(159)
پنج شنبه 5/6/1388 - 21:33
دانستنی های علمی
دختر رشید از شهادت پدر مى گوید:

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
شخصى بنام ابوحسان عجلى گوید: از دختر راشد (رشید)، هجرى راجع به جریان پدرش پرسیدم گفت : از پدرم شنیدم كه امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: اى راشد چگونه است صبر تو آنگاه كه حرامزاده بنى امیه تو را بخواند و دستها و پاها و زبان تو را قطع كند؟
عرض كردم : یا امیرالمؤمنین آیا سرانجام آن بهشت است ؟ فرمود: آرى اى راشد، تو در دنیا و آخرت با من هستى .
دختر رشید گوید: بخدا قسم كه پس از مدتى عبیدالله بن زیاد ناپاك ، رشید را خواست و به او دستور داد تا از امیرالمؤمنین بیزارى جوید و به او گفت : صاحب تو در مورد مرگ تو چه خبرى داده است ؟
رشید گفت : دوست من صلوات الله علیه به من خبر داده كه تو مرا به بیزارى از او دعوت مى كنى و من قبول نمى كنم و تو دستها و پاها و زبان مرا قطع مى كنى .
ابن زیاد گفت : بخدا قسم كه حتما سخن او را دروغ مى گردانم ، سپس ‍ فرمان داد تا دستها و پاهاى او را قطع كنند ولى زبانش را آزاد گذارند.
دختر رشید گوید: پدرم را با دست و پاى بریده آوردند، به او گفتم : اى پدرم فدایت شوم آیا از این مصیبت احساس درد مى كنى ؟ گفت : نه بخدا قسم مگر به مقدار فشارى كه هنگام ازدحام به انسان مى رسد وقتى همسایگان نزد او آمدند به آنها گفت : صفحه و دواتى بیاورید تا آنچه مولاى من امیرالمؤمنین علیه السلام به من خبر داده براى شما بگویم و سپس شروع كرد به گفتن اخبار مهم از كلام حضرت امیر علیه السلام .
وقتى جریان را به ابن زیاد بازگو كردند كسى را فرستاد تا زبان او را نیز قطع كرد و او در همان شب به رحمت ایزدى پیوست .
امیرالمؤمنین او را راشد نام نهاده بود و به او علم اجلها و بلاها را تعلیم كرده بود، گاهى با شخصى برخورد مى كرد و مى گفت : اى فلانى تو با فلان مرگ خواهى مرد و همانگونه مى شد كه خبر مى داد.(158)
پنج شنبه 5/6/1388 - 21:32
دانستنی های علمی

پیشگوئى حضرت در مورد شهادت رشید هجرى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
رشید هجرى (155) از یاران باوفا و صمیمى حضرت على علیه السلام بود به گونه اى كه حضرت او را لایق تعلیم علوم غیب دانسته ، از بلاها و مرگها آگاه بود و او را رشید البلایا مى نامیدند، به بعضى خبر مى داد كه چگونه مى میرد و یا چگونه كشته مى شود، و همانطور كه خبر داده بود واقع مى شد.
روزى امیرالمؤمنین علیه السلام با اصحاب خود به باغى رفت ، زیر درخت خرمائى نشست و فرمود تا خرمائى چیدند و آوردند. رشید گفت : یا امیرالمؤمنین چه خرماى خوبى است ؟
حضرت فرمود: اى رشید، بدان كه تو را بر شاخه همین درخت به دار مى زنند!
رشید گوید: از این به بعد صبح و شام كنار این درخت مى آمدم و آن را آبیارى مى كردم تا اینكه امیرالمؤمنین از دنیا رفت .
روزى آمدم دیدم كه شاخه هاى آن درخت را بریده اند، با خود گفتم : اجلم نزدیك است یك روز كه آمدم رئیس ماءمورین محله به من گفت : بیا نزد امیر، وقتى وارد قصر شدم دیدم كه آن چوب به كنارى افتاده است ، روز دیگرى دیدم نصف آن را براى چرخ آب چاه استفاده كرده اند. با خود گفتم :
دوست من به من دروغ نگفت : تا اینكه ماءمور حاكم به سراغم آمد و مرا احضار كرد وقتى وارد قصر شدم آن چوب را دیدم با پا به آن زدم و گفتم : من براى تو بزرگ شدم و تو براى من رشد كردى وقتى او را بر عبیدالله بن زیاد وارد كردند گفت :
از دروغ رفیق خودت بگو! گفتم : بخدا كه كه نه من دروغگو هستم و نه او، به من خبر داده است كه تو دست و پا و زبانم را قطع خواهى كرد!
عبیدالله گفت : بخدا كه سخن او را دروغ مى گردانم ، سپس فرمان داد تا دستها و پاهایش را قطع كنند (اما زبانش را قطع نكنند تا به گمان خودش ‍ سخن حضرت على علیه السلام را باطل نماید) وقتى رشید را به نزد خاندانش بردند در همان حال از سخنان شگفت و عظیم به مردم خبر مى داد، صدا زد: اى مردم از من سؤ ال كنید، این گروه نزد من دینى دارند كه هنوز پرداخت نشده است در این حال به ابن زیاد خبر دادند كه : میدانى چه كردى ؟ دست و پاى رشید را بریدى و زبانش را آزاد گذاردى و او هم اكنون سخنان عظیم با مردم در میان مى گذارد، عبیدالله دستور داد تا زبان او را نیز به همراه دست و پایش قطع كنند.(156)
شخصى به نام زیاد بن نصر گوید: من نزد زیاد بودم كه رشید هجرى را آوردند زیاد به او گفت : همراهت (یعنى على علیه السلام ) در مورد كار ما با تو چه گفته است ؟
(معلوم مى شود كه خبرهاى غیبى حضرت چنان مشهور بوده است كه دشمنان ایشان نیز از آن مطلع گشته بودند)
رشید گفت : حضرت به من خبر داده است كه شما دست و پاى مرا بریده و سپس مرا به دار آویزان مى كنید، زیاد گفت : به خدا سوگند كه سخن على علیه السلام را دروغ مى گردانم ، رهایش كنید.
همینكه رشید خواست برخیزد و بیرون رود، زیاد گفت : بخدا كه شكنجه اى سخت تر از همان كه صاحب او خبر داده سراغ ندارم ، او را ببرید و دست و پاى او را بریده و سپس دارش زنید.
رشید گفت : هرگز، شما نزد من چیزى دارید كه امیرالمؤمنین علیه السلام به من خبر داده است !
زیاد كه متوجه شده بود گفت : زبانش را قطع كنید، رشید گفت : بخدا كه الان تصدیق خبر امیرالمؤمنین علیه السلام محقق شد.
شیخ مفید (ره ) بعد از نقل این خبر گوید: این روایت را نیز موافق و مخالف از افراد مورد اعتماد خود از كسانى كه نام بردیم ذكر كرده اند و این خبر در نزد علماء شیعه و اهل سنت مشهور است .(157)
پنج شنبه 5/6/1388 - 21:31
فلسفه و عرفان

اینها به زودى بر شما پیروز مى شوند و...

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
مردى بنام زیاد گوید: در خانه حضرت على علیه السلام بودیم ، عده اى از شیعیان و خواص حضرت نیز حضور داشتند، حضرت نگاهى به حاضرین انداخت و چون در میان ما غریبه اى ندید فرمود:
همانا این گروه بزودى بر شما پیروز مى شوند، دستهاى شما را قطع مى كنند و چشمهاى شما را درمى آوردند، یكى از ما گفت : شما در آن زمان زنده اید؟ حضرت فرمود: خداوند مرا از این امر مصون داشته ، در این میان حضرت متوجه شد كه یكنفر گریه مى كند، فرمود: اى پسر احمق ، آیا هم لذتهاى دنیا را مى خواهى ، هم درجات آخرت را، خداوند فقط به استقامت كنندگان وعده (سعادت ) داده است .(1

پنج شنبه 5/6/1388 - 21:31
دانستنی های علمی


گفتگوى امام حسین با عمر سعد در كربلا

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
و این چنین بود كه پیشگوئى امیرالمؤمنین در حق این ملعون به حقیقت پیوست و از مسائل عبرت انگیز تاریخ آنكه او حتى به حكومت رى نیز نرسید و زیانكار دو جهان شد و این حقیقت را سیدالشهداء علیه السلام در كربلا به عمر سعد نیز خبر داد.
حضرت حسین علیه السلام به عمر سعد پیغام داد كه مى خواهم با تو صحبت كنم ، امشب میان دو لشكر نزد من آى .
عمر سعد با بیست نفر، امام حسین علیه السلام نیز با بیست نفر آمدند، وقتى نزدیك شدند، حضرت به یاران خود فرمود كنارى روند، فقط برادر گرامیش حضرت عباس و پسر بزرگوار او على اكبر علیه السلام با حضرت ماندند، عمر سعد نیز چنین كرد و فرزندش حفص و غلام او باقى ماندند.
امام حسین علیه السلام به او فرمود: واى بر تو اى پسر سعد، از خدائى كه بازگشت تو به سوى اوست نمى ترسى ، آیا با من جنگ مى كنى در حالى كه منم پسر آنكه تو میدانى (یعنى من فرزند رسول خدایم ) رها كن این گروه را و با من باش ، این كار، تو را به خداوند نزدیك تر مى كند.
عمر سعد گفت : مى ترسم خانه مرا ویران كنند!
حضرت فرمود: من برایت خواهم ساخت .
عمر سعد گفت : مى ترسم مزرعه مرا مصادره كنند.
حضرت فرمود: من از اموال خودم در حجاز بهتر از آن را به تو مى دهم .
عمر سعد گفت : خانواده ام چه ؟ بر آنها نگرانم ، (حضرت فرمود: من سلامتى آنها را تضمین مى كنم ، عمر سعد ساكت شد و جوانى نداد) حضرت از او روى گردانده و در همان حال او را نفرین كرده فرمود:
چیست ترا؟ خداوند تو را در بسترت ذبح كند در این دنیا، در روز قیامت تو را نیامرزد، بخدا كه امیدوارم از گندم عراق (بعد از من ) نخورى جز اندكى !
عمر سعد در حالى كه سخن حضرت را مسخره مى كرد گفت : اگر گندم نشد به جو كفایت است .(149)
و سرانجام نیز بدون اینكه به رى برسد با خفت و خوارى به دست مختار كشته شد.
و در روایت دیگرى سیدالشهداء علیه السلام به او فرمود: آیا مرا مى كشى به این خیال كه آن حرامزاده پسر حرامزاده تو را حاكم شهرهاى رى و گرگان كند(150) بخدا سوگند مزه گواراى آن را هرگز نخواهى چشید، این قرارى است بسته شده ، هر چه مى خواهى انجام ده ، تو بعد از من نه شادى دنیا خواهى دید و نه آخرت ، گویا سر تو را مى بینم كه بر روى نى در كوفه نصیب شده ، كودكان آن را هدف قرار داده سنگباران مى كنند(151)
در تاریخ آمده است كه مردم سالها قبل از جریان كربلا عمر سعد را بعنوان قاتل الحسین مى شناختند،(152) و چون از جریان كربلا بازگشت و مورد توبیخ عام و خاص قرار گرفت در مشاجره اى كه با عبیدالله رخ داد گفت : ((بخدا سوگند هیچ انسانى از سفرى برنگشته آنگونه كه من برگشتم ، عبیدالله را اطاعت كردم و خدا را معصیت نمودم و پیوند فامیلى را بریدم .(153)
پنج شنبه 5/6/1388 - 21:30
دانستنی های علمی
عاقبت محبت ریاست و جاه طلبى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
عمر سعد گفت : باشد، ولى آن شب را فكر مى كرد و مردّد بود، و شنیده شد كه در ضمن اشعارى با خود زمزمه مى كرد كه :
ءاترك ملك الرى و الرى منیة ام ارجع مذموما بقتل حسین
و فى قتله النار اللتى لیس دونها حجاب و ملك الرى قره عین

((آیا حكومت رى را رها كنم ، با اینكه رى آرزوى من است ؟! یا اینكه با كشتن حسین مذمت را قبول كنم ؟ میدانم كه در كشتن حسین آتش است كه جدایى از آن نیست ، ولى حكومت رى روشنى چشم من است .))
فردا كه نزد عبیدالله آمد و بهانه آورد كه شما مرا به حكومت رى منصوب كرده اى و در میان مردم پخش شده است ، اگر صلاح مى دانى من به همانجا بروم و شما از بزرگان كوفه كسانى را كه از من كارآزموده ترند به سوى حسین بفرستى و نام عده اى را نیز برد.
عبیدالله گفت : من با تو در مورد كسى كه مى خواهم بفرستم مشورت نكردم ، تو خودت اگر با لشكریان ما مى روى و گرنه آن حكم (فرماندارى رى را) بما برگردان .
عمر سعد كه چنین دید آن را پذیرفت .(148)

پنج شنبه 5/6/1388 - 21:30
خاطرات و روز نوشت
آیا از مطالب راضی هستید؟
پنج شنبه 5/6/1388 - 17:7
دانستنی های علمی

هواپیمای خیالی پنتاگون 

«وزارت دفاع همچنان حمله ای را كه در ساعت 38/9 صبح به وقوع پیوسته زیرنظر دارد. هنوز هیچ آماری از تلفات گزارش نشده است.مجروحین حادثه به بیمارستان های محلی انتقال داده شده اند. 

دونالد رامسفلد، وزیر دفاع، در مركز فرماندهی خود در پنتاگون هدایت عملیات را به عهده دارد. وی با خانواده های مصیبت دیده در این حادثه انفجار اظهار همدردی كرده است. تمامی كارمندان وزارت دفاع ساختمان را تخلیه كردند. 

افراد گروه نجات ناحیه برای كنترل و خاموش كردن آتش و انتقال مجروحین به بیمارستان درتلاشند. 

اگرچه صدمات قابل توجهی به ساختمان وارد شده ، ولی انتظار می رود كه پنتاگون از فردا دوباره به كار خود ادامه دهد. جهت بازسازی قسمت های صدمه دیده ساختمان نیز تداركات لازم صورت گرفته است.» 

متن فوق قسمتی از بیانیه كوتاهی بود كه كمی بعد از حادثه یازدهم سپتامبر، یعنی ساعت ده صبح به وقت واشنگتن، وزارت دفاع ایالات متحده آن را منتشر كرد. اولین گزارش خبرگزاری رویتر از حادثه، حكایت از صدمات وارده به ساختمان پنتاگون بر اثر برخورد و انفجار یك هلی كوپتر داشت. 

پال بگالا مشاور حزب دمكرات در یك تماس تلفنی با خبرگزاری آسوشیتدپرس، خبر فوق را تایید كرد. اما دقایقی نگذشته بود كه وزارت دفاع اطلاعیه قبلی را اصلاح كرد. در اصلاحیه آمده بود كه در صدمات وارد شده به پنتاگون، هواپیما دخالت داشته است. 

این موضوع جدید با استناد به گفته مقامی رسمی كه از قضا شاهد ماجرا بوده اعلام شد. شاهد و منبع اصلی پنتاگون در این گزارش كسی جز «فرد هی» نبود. «هی» دیده بود كه یك هواپیمای بویینگ حالت سقوط به طرف ساختمان پنتاگون نزدیك می شده است. سناتور مارك كرك آن روز به دعوت وزیر دفاع، صبحانه را همراه رامسفلد صرف كرده بود. او هم پس از پایان ملاقات، در حالی كه قصد خروج از پاركینگ پنتاگون را داشت، سقوط هواپیمای بزرگ را مشاهده كرده بود. 

چهار گروه آتش نشانی از مامورین فدرال در محل حادثه حضور داشتند كه مامورین آتش نشانی ناحیه آرلینگتون و متخصصین آتش نشانی فرودگاه «ریگان» سر رسیدند. 

ضلع صدمه دیده ساختمان پنتاگون در ساعت 10 و 10 دقیقه صبح فروریخت. از همان لحظات ابتدایی حادثه از حضور خبرنگاران در صحنه جلوگیری شد. 

تنها صحنه ای كه برای تصویربرداری مجاز بود، اجسادی بودند كه در كیسه های پلاستیكی در كنار هم ردیف شده بودند. با وجود همه این تدابیر امنیتی، یك فیلمبردار غیرحرفه ای از فراز یكی از ساختمان های مجاور، تصاویری از حضور مامورین آتش نشانی در محل را ثبت كرد. در آن زمان، این تصویر، تنها مدركی از حادثه بود كه به دست خبرگزاری آسوشیتدپرس افتاد. 

«ریچارد مه یرز» فرمانده جدید ستاد، عنوان كرد كه هواپیمای انتحاری از نوع بویینگ 200- 757 و متعلق به هواپیمای امریكن ایرلاین است. مبدا هواپیما فرودگاه دالاس در واشنگتن و مقصد آن لوس آنجلس یورو بوده كه در ساعت 8 و 55 دقیقه از صفحه رادار فرودگاه ناپدید شده است. 

800 كشته، اولین خبر از میزان تلفات بودكه برای خبرنگاران خبری حاضر در اطراف حادثه چندان باور نكردنی نمی نمود. تردید خبرگزاری ها در مورد این خبر هنوز ادامه داشت كه معلوم شد رقم واقعی كشته شدگان در این فاجعه چند برابر ارقام اعلام شده است. 

دونالد رامسفلد، وزیر دفاع در كنفرانس خبری روز بعد از حادثه از اعلام ارقام واقعی كشته شدگان سرباز زد. بهت ناشی از فروریختن ساختمان های مركز تجارت بین المللی (WTO) و حیرت از ضعف بزرگترین قدرت نظامی جهان در پیشگیری از وقوع چنین حوادثی، واكنش طبیعی كسانی بود كه لحظه به لحظه اخبار این واقعه را در گوشه و كنار جهان پیگیری می كردند. 

بخصوص كه در این حادثه پایگاه فرماندهی ارتشی هدف قرار گرفته بود كه تا آن زمان آسیب ناپذیر تصور می شد این بار و نظامیان ارتش امریكا، نه در میدان جنگ، كه بر خاك سرزمین خود جان می سپردند. 

شاید گزارش هایی كه منابع رسمی ارائه دادند، هیچ جای بحث و گفتگویی درباره این حادثه باقی نگذاشته باشد، اما اگر پوسته ظاهری گزارش های رسمی را بشكافیم، حقیقت و اصل ماجرا به طور شرم آوری با گزارش های رسمی منافات دارد. 

 

پنج شنبه 5/6/1388 - 17:3
دانستنی های علمی
تردید عمر سعد و مشورت او

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
و حوادث همانگونه شد كه حضرت فرموده بود:
عبیدالله بن زیاد وقتى فرماندار كوفه شد و درصدد دفع قیام سیدالشهداء و تهیه لشكر افتاد به عمر بن سعد پیشنهاد كرد تا فرماندهى سپاه كوفه را عهده دار شود او قبلا عمر بن سعد را ماءمور فرماندارى رى كرده و حكم او را هم به او داده بود عمر بن سعد وقتى پیشنهاد عبیدالله بن زیاد را شنید آن را نپذیرفت و درخواست كرد او را معاف دارد.
عبیدالله كه نقطه ضعف عمر سعد را كه همان ریاست طلبى بود به خوبى تشخیص داده بود به او گفت : باشد ولى آن حكم ما را به ما برگردان ، عمر سعد با شنیدن این سخن به تردید افتاد و گفت : امروز را به من مهلت بده تا فكر كنم ، با هر كه مشورت كرد او را برحذر داشتند، خواهرزاده اش به او گفت :
تو را به خدا سوگند مى دهم كه به طرف حسین نروى ، گناه مى كنى و پیوند فامیلى را خواهى برید، بخدا سوگند اگر همه دنیا و حكومت آن ، براى تو باشد و از آن بگذرى براى تو بهتر است از اینكه خدا را با خون حسین علیه السلام ملاقات كنى .
پنج شنبه 5/6/1388 - 17:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته