• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2429
تعداد نظرات : 346
زمان آخرین مطلب : 2950روز قبل
دانستنی های علمی
در خطبه دیگر فرمود:

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
بنى امیه را مهلتى و میدان فرصتى است (اسب سلطنت را) در آن جولان مى دهند و چون در خلاف میان آنها اختلاف و زد و خورد افتاد، كفتارها آنها را فریب داده و بر آنها تسلط یابند.
مسعودى مدت حكومت بنى امیه را هزار ماه ، معادل هشتاد و سه سال و چهار ماه تمام مى داند همچنانكه در روایتى آمده است چون پیامبر اكرم صلى اللّه علیه و آله در خواب دید بنى امیه چون بوزینه گان بر منبرش ‍ جست و خیز مى كنند، ناراحت شد، خداوند سوره مباركه قدر را فرستاد كه در آن فرمود: ((لیلة القدر خیر من الف شهر؛ شب قدر از هزار ماه برتر است .))(220)
شارح نهج البلاغة گوید: این كه حضرت ، ابومسلم را به كفتار تشبیه كرد، خبر صریحى است از غیب ، زیرا انقراض بنى امیه به دست ابومسلم و او در اول كار خود عاجزترین و فقیرترین مردم بوده است .(221)
پنج شنبه 5/6/1388 - 22:4
دانستنی های علمی
مختصرى از تاریخ حكومت بنى امیه و جنایات آنها

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
حكومت بنى امیه از خلافت عثمان در سال 24 هجرى شروع و در سال 132 هجرى با كشته شدن مروان بن محمد پایان یافت ، بنى امیه در قرآن به عنوان شجره ملعونة (درخت ملعون ) نام برده شده است .
و پیامبر اكرم صلى اللّه علیه و آله وسلم در خواب دید كه بنى امیه مانند بوزینة بر منبر او جست و خیز مى كنند و از این امر غمگین گردید.
و در حدیث است كه پیامبراكرم صلى اللّه علیه و آله وسلم فرمود: وقتى پسران عاص (فرزند امیه ) به چهل نفر رسند مال خدا را میان خود مى گردانند و بندگان خدا را برده خود كنند.
از عثمان و فسادها و ترویج خاندان بنى امیه و حیف و میل بیت المال و تحریفهاى زمان او كه بگذریم ، معاویه است كه فساد و بدعت و قتل و جنایت او در كتابهاى تاریخ ذكر شده است و ما قبلا اندكى از آن را نقل نمودیم .
دیگرى یزید پسر معاویه است كه سه سال و نه ماه حكومت كرد، كه در سال اول سیدالشهداء را با جماعتى از خاندان پیامبر و امیرالمؤمنین و یاران او با وضعى فجیع شهید نمود و نوامیس پیامبر صلى اللّه علیه و آله وسلم را به اسارت گرفت و در شهرها به نمایش گذارد.
و در سال سوم واقعه حره را به پا نمود و در یك یورش به مدینه منوره ، قتل عامى عجیب نمودند و ده هزار نفر را كشتند و سپس به نوامیس مردم پرداختند و اموال و زنان مردم مدینه را تا سه روز بر سپاهیان مباح كردند، و كردند از جنایت آنچه كردند و قلم از نگارش آن شرم دارد و به گونه اى كه هزاران زن از زنا باردار شدند و برخى ده هزار نفر گفته اند و ایشان را اولاد الحرة مى نامیدند، حتى حریم مسجد نبوى از جسارت مصون نماند، مردم متحصن در مسجد را چنان قتل عام كردند كه روضه مسجد پر از خون شد و تا قبر رسول صلى اللّه علیه و آله وسلم خون رسید، اسبهاى ایشان حرم را آلوده كردند.
و بعد از این جریان در اواخر سلطنت یزید، براى دفع شورش عبدالله بن زبیر، خانه خدا را به آتش كشیدند و دیوارهاى آن فرو ریخت .
و یكى از احكام اموى عبدالملك بن مروان است كه مقدارى در مورد او سخن گفته ایم و بعدا در مورد فرماندار جنایت پیشه او حجاج بیشتر سخن خواهم گفت .
و دیگر از حكام اموى ولید بن یزید بن عبدالملك است آن مرد بى دین و فاسق و فاجر كه حتى به ظواهر اسلام نیز ملتزم نبود، و همواره به شراب خوارگى و انواع بازیها و فسقها مشغول بود، گاهى كه خیلى سرحال بود، خود را در حوضى از شراب كه آماده كرده بود مى انداخت و آنقدر مى خورد كه كم شدن آن معلوم مى شد.
گویند: شبى مست كرد و سوگند یاد كرد كه كنیز مست خود را كه جنب نیز بود براى نماز جماعت به مسجد فرستد، لباس خود را بر او پوشاند و او را به مسجد فرستاد تا با مردم نماز گزارد.
و او همان گستاخى است كه تصمیم گرفت بر بام كعبه مراسم عیاشى به پاكند، روزى به قرآن تفاءل زد آیه مباركه و استفتحوا و خاب كل جبار عنید (218) آمد. ناراحت شد و قرآن را به گوشه اى نهاد و آن را آنقدر تیرباران كرد تا پاره پاره شد و اشعارى سرود كه مضمون آن این بود: آیا مرا به عنوان ستمگر معاند تهدید مى كنى ؟ آرى من آن ستمگر كینه توزم ، وقتى روز قیامت نزد خدایت رفتى بگو: خدایا ولید مرا پاره پاره كرد.
حكایات معاشقه او با زنان بدكاره در تاریخ مستور است .(219)
آرى اینانند همان شجره ملعونه كه امیرالمؤمنین علیه السّلام از آنها در این خطبه سخن گفته و جنایات آنها را اجمالا بیان نموده است .
در نهج البلاغة است كه حضرت امیر علیه السّلام فرمود: (بنى امیه آنقدر بر امور مسلط شوند) تا اینكه گمان كننده گمان مى كند دنیا به تسخیر بنى امیه درآمده ، سود خود را به آنها مى دهد و بر آب صاف و پاكیزه خود فرودشان مى آورد (دنیا كاملا به كام آنهاست ) و تازیانه و شمشیر آنها (ظلم و ستمشان ) از این امت برداشته نمى شود.
با این كه این گمان باطل است ، و دولت بنى امیه و بهره ورى آنها در زندگانى دنیا مانند اندك آبى است كه هنوز درست نچشیده تمامى آن را بیرون مى اندازند.

پنج شنبه 5/6/1388 - 22:3
دانستنی های علمی
پیشگوئیهاى حضرت در مورد حكومت بنى امیه و جنایات آنها

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در نهج البلاغة است كه حضرت امیر علیه السّلام فرمود:
سوگند به خدا بنى امیه پیوسته بر مردم ستم كنند تا اینكه هیچ حرامى نماند مگر آنكه آن را حلال كنند و هیچ عهد و پیمانى باقى نگذارند مگر آنكه به ستم آن را مى شكنند، به گونه اى كه هیچ خانه اى گِلى و نه خیمه اى پشمین (شهر و بیابانها) نماند مگر آنكه ظلم و ستم آنها در آن وارد شده و فساد و تبهكارى آنها آن را فرو گرفته و بدى رفتارشان اهل آن را پراكنده سازد و مردم در آن زمان دو دسته اند: دسته اى بر دین خود مى گریند و دیگرى بر دنیایش ، تا آنكه كمك برخى از شما براى دیگرى مانند خدمت غلام است به خواجه خود كه در حضور او (از ترس ) فرمان برد و در غیبت او از او بدگوئى كند، و (علت این مشكلات همان آزمایش خداوند است كه معلوم شود) بزرگترین شما هنگام رویاروئى با آشوب و فساد كسى است كه حسن ظن او به خداوند بیشتر باشد.
پس اگر خداوند شما را به سلامت گذراند سپاس گذارید و اگر گرفتار شدید صابر و شكیبا باشید، زیرا رستگارى براى اهل تقوى و پرهیزكاران است .(217)

پنج شنبه 5/6/1388 - 22:3
دانستنی های علمی
زندگى عبرت آموز عبدالملك مروان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
عبدالملك بن مروان در اول ماه رمضان سال 65 هجرى پس از مرگ پدرش بر تخت سلطنت نشست ، او قبل از آنكه به حكومت برسد همواره در مسجد بود و قرآن مى خواند به گونه اى كه او را حمامة المسجد یعنى كبوتر مسجد مى نامیدند، وقتى خبر خلافت به او رسید مشغول قرائت قرآن بود، قرآن را بست و گفت : ((سلام علیك هذا فراق بینى و بینك ؛ خداحافظ، این زمان جدائى من و توست .))
و آنگاه همچنانكه حضرت على علیه السّلام خبر داده بود جنایات گسترده اى را مرتكب شد، از تاریخ سیوطى نقل شده كه مردى یهودى كه به كتابهاى آسمانى آگاهى داشت و نامش یوسف بود مسلمان شد، روزى از در خانه مروان عبور كرده گفت : واى بر امت محمد صلى اللّه علیه و آله وسلم از اهل این خانه ، و همین یوسف ، دوست عبدالملك بود روزى دست بر شانه عبدالملك زد و گفت : از خدا بترس در مورد امت پیامبر صلى اللّه علیه و آله وسلم وقتى خلیفه شدى ، عبدالملك گفت : این چه حرفى است كه مى زنى ، من از كجا و خلافت كجا؟ اما یوسف دوباره گفت : در مورد ایشان از خدا بترس .
به هر حال در سال 72 هجرى سپاه عبدالملك ، لشكر مصعب را شكست داد و كوفه را تسخیر نمود و از عجایب روزگار آنكه در قصر كوفه وقتى سر مصعب مقابل عبدالملك بود و شادمانى مى كرد، ناگاه یكى از حاضرین بدنش لرزید و گفت : امیر به سلامت باشد، من از این قصر داستان عجیبى دارم ، به خاطرم هست در این مجلس بودم كه سر مبارك امام حسین علیه السّلام را براى عبیدالله بن زیاد آوردند و نزد او نهادند، پس از چندى كه مختار كوفه را تسخیر كرد با او در همین مجلس بودم كه سر ابن زیاد را نزد او دیدم ، پس مختار با مصعب صاحب همین سر بودم كه سر مختار را مقابل او نهادند و اینك با امیر در این مجلس مى باشم و سر مصعب را مى بینم و من امیر را در پناه خدا مى آورم از شر این مجلس !
عبدالملك از شنیدن این قضیه لرزید و فرمان داد تا قصر را خراب كردند.(214)
یك سره مردى ز عرب هوشمند گفت به عبدالملك از روى پند
روى همین مسند و این تكیه گاه زیر همین قبه و این بارگاه
بودم و دیدم بر این زیاد آه چه دیدم كه دو چشمم مباد
تازه سرى چون سپر آسمان طلعت خورشید ز رویش نهان
بعد كه ز چندى سر آن خیره سر بُد بَرِ مختار به روى سپر
بعد كه مصعب سر و سردار شد دست كش او سر مختار بود
این سر مصعب به تقاضاى كار تا چه كند با تو دگر روزگار؟
بارى عبدالملك حجاج آن جنایتكار تاریخ را بر عراق گمارد و خود به شام رفت . و حجاج جنایتهایى در عراق انجام داد كه روى تاریخ را سیاه كرد و تعداد كشته هاى او را به جز آنها كه در جنگها كشته است 000/0 12 نفر ذكر كرده اند و ما بعدا در مورد اعمال او مختصرى توضیح خواهیم داد.
كار به جائى رسید كه خود عبدالملك مى گفت : من (قبل از خلافت ) از كشتن مورچه امتناع مى كردم و اكنون حجاج براى من مى نویسد كه تعداد عظیمى از مردم را كشته است ، و در من هیچ اثرى نمى گذارد.
روزى مردى بنام زهرى به او گفت : شنیده ام شراب مى خورى ؟
عبدالملك گفت : آرى بخدا كه خون نیز مى آشامم ! (215)
مسعودى مورخ مشهور گوید: عبدالملك نسبت به خونریزى بى پروا بود، فرمانداران او هم مثل او بودند مثل حجاج در عراق و مهلب در خراسان و هشام بن اسماعیل در مدینه و دیگران و حجاج از همه ستمگرتر و خونریزتر بود.(216)
پنج شنبه 5/6/1388 - 22:2
دانستنی های علمی
پیشگوئى حضرت در مورد حكومت عبدالملك بن مروان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
امیرالمؤمنین علیه السّلام در ضمن خطبه اى كه از آینده خبر مى داد و در نهج البلاغة آمده است فرمود:
گویا مى بینیم او را (عبدالملك ) كه در شام بانگ مى زند (لشكر فراهم مى كند) و با پرچمهایش در اطراف كوفه مى گردد (عراق را به تصرف آورد) و به آن دیار هجوم آورد همانند هجوم شتر سركش بدخو، زمین را از سرها فرش نماید (بسیار كشتار كند) و دهانش (چون درندگان ) گشاده و گامش در زمین سنگین است (سپاهیان فراوان دارد) جولان او دور و دراز و حمله اش سخت خواهد بود.
به خدا قسم شما را در اطراف زمین پراكنده مى كند تا اینكه نماند از شما مگر اندكى همچو سرمه در چشم ، همواره در این حال (سخت ) خواهید بود تا اینكه عقلهاى پنهان عرب به نزد آنها برگردد (سر عقل آیند) پس ‍ روشهاى پاینده و نشانه هاى آشكار و پیمان نزدیك را كه اتمام نبوت بر آن است ، پاى بند شوید و بدانید كه شیطان راههاى خود را براى شما هموار مى كند تا به دنبال او گام بردارید.(212)
شارح نهج البلاغة گوید: این سخنان حضرت در مورد عبدالملك بن مروان و حكومت او در شام و تسلط او بر عراق و كشتارى كه در ایام عبدالرحمن و كشتن مصعب در میان عرب واقع شد مى باشد.(213)
پنج شنبه 5/6/1388 - 22:1
دانستنی های علمی
خلافت چهار برادر از پسران مروان

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
قسمت دوم پیشگوئى حضرت در آن سخن ، مربوط به اولاد مروان است ، حضرت خبر داد كه چهار نفر از آنان به حكومت رسند، و هیمنگونه نیز شد زیرا چهار نفر از اولاد عبدالملك پسر مروان ، به ترتیب به خلافت رسیدند بنامهاى ولید و سلیمان و یزید و هشام كه روزگار امت در زمان ایشان سپاه و حالشان تباه شد و گویند: اتفاق نیفتاده است كه چهار برادر خلافت كرده باشند به جز ایشان ، و همین مطلب را تاءیید مى كند خوابى كه مروان دید و آن این بود كه در محراب پیامبر صلى اللّه علیه و آله وسلم چهار مرتبه بول مى كرد!! ابن سیرین كه در تعبیر خواب شهرت دارد تعبیر كرد كه چهار نفر از اولاد تو خلیفه مى شوند و در محراب پیامبر صلى اللّه علیه و آله وسلم مى ایستند.
برخى نیز احتمال داده اند منظور حضرت از اولاد مروان ، چهار پسر او باشند، عبدالملك كه خلیفه شد، و عبدالعزیز كه والى مصر شد و بشر كه والى عراق گردید و محمد كه والى جزیره بود.(211)
پنج شنبه 5/6/1388 - 22:1
دانستنی های علمی
 مروان توسط همسرش كشته شد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
و بالجمله مروان به مدت نه ماه و اندكى خلافت نمود و حضرت امیر علیه السّلام این مدت اندك را اینگونه بیان نمود: او را حكومتى است همانند لیسیدن سگ بینى خود را! و سرانجام به دست همسر خود فاخته مادر خالد بن یزید كشته شد، زیرا مروان پیمان اولیه خود را مبنى بر اینكه خالد بن یزید بعد از او خلیفه باشد نقض كرده و ولایتعدى را در فرزند خود عبدالعزیز پذیرفته بود، فاخته همسر مروان كه خلافت فرزندش را بر باد دید، سمى را در شیر ریخت و به مروان داد، مروان با خوردن شیر، زبانش از كار افتاد و به حالت احتضار درآمد، فرزندان او اطراف او جمع شدند، مروان با انگشت به همسر خود اشاره مى كرد یعنى او مرا كشت ولى آن زن براى اینكه رسوا نشود مى گفت : پدرم فداى تو باد! چقدر مرا دوست مى دارى كه وقت مردن هم به یاد من هستى و سفارش مرا به اولاد خود مى كنى !(210)

پنج شنبه 5/6/1388 - 22:0
دانستنی های علمی
 پیشگوئى حضرت در مورد مروان و اولاد او و جنایات آنها

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در یك پیشگوئى دیگر، امیرالمؤمنین علیه السّلام در مورد مروان و اولاد او فرمود: آگاه باشید كه او (مروان ) را حكومتى است (بسیار كوتاه ) همانند لیسیدن سگ بینى خود را و اوست پدر چهار فرمانروا و زود باشد كه مردم از مروان و فرزندان او روز سرخى را ببیند.
حضرت امیر علیه السّلام در این كلام كوتاه خبر داد به اینكه مروان سرانجام به حكومت مى رسد ولى بسیار كوتاه ، اما مروان داراى شخصیتى بسیار پست و حقیر بود، و از دشمنترین افراد نسبت به امیرالمؤمنین علیه السّلام بود، او مشهور به وزغ بن وزغ ، چلپاسه پسر چلپاسة و طرید بن طرید، یعنى رانده شده و تبعیدى پسر تبعیدى ، زیرا پیامبر هر دو را از مدینه تبعید كرد، و در عین خباثت و شرارت و نفاق ، مردى است بسیار هتاك و بد دهن كه نسبت به امام مجتبى علیه السّلام و همچنین سب امیرالمؤمنین بى ادبیهاى فراوان دارد و ما برخى از حالات او را در كتاب اسرار عاشورا نگاشته ایم .
بارى وقتى پسر یزید در شام از دنیا رفت ، مروان در شام بود، و با توطئه و همدستى عمروبن سعید بن عاص مشروط بر آنكه بعد از مروان ، حكومت به او رسد، مروان را براى خلافت یارى داد، مروان گفت : بعد از خالد بن یزید بن معاویه ، تو خلیفه باش ، و او پذیرفت و عمروبن سعید نیز كار خلافت او را هموار ساخت .

پنج شنبه 5/6/1388 - 22:0
دانستنی های علمی
 پیشگوئى حضرت در مورد بیعت شكنى مروان و حكومت اولاد او

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
بعد از جنگ جمل و شكست لشكر شورشیان ، عبدالله بن عباس نزد حضرت امیر علیه السّلام آمد و گفت : یا امیرالمؤمنین حاجتى دارم .
حضرت فرمود: چه خوب آگاهم به حاجت تو، آمده اى تا براى (مروان ) بن حكم امان بگیرى ؟!
ابن عباس گفت : آرى مى خواهم به او امان دهید، حضرت فرمود: به او امان دادم ، ولى او را بر ترك مركب خودت سوار كن و نزد من آور.
راوى گوید: ابن عباس او را آورد، قیافه مروان همچون بوزینه اى بود.
حضرت فرمود: آیا بیعت مى كنى ؟ عرض كرد: آرى و در دل است آنچه هست (یعنى دلم با شما نیست ) حضرت فرمود: خداوند به آنچه در دلهاست داناتر است .
حضرت در ابتدا دست خود را جلو برد تا مروان با حضرت بیعت كند، ولى ناگهان دست خویش را عقب كشید و فرمود: مرا نیازى به بیعت او نیست ، این دست ، دست یهودى است (اهل پیمان نیست ) اگر بیست بار با من بیعت كند با دبرش آن را مى شكند، آنگاه به مروان فرمود:
اى پسر حكم در هیجان این جنگ بر سر تو ترسیدم كه از بدنت جدا شود، نه به خدا قسم چنین نشود تا اینكه از نسل تو خارج شود فلان و فلان كه این امت را آزار دهند و به شدت خوار كنند و جام صبر را به آنها بنوشانند.
و خواهیم دید كه اولاد مروان به حكومت رسیدند و چه بلاها بر امت وارد كردند و مردم جز سوختن و ساختن چاره اى نداشتند، همچنانكه پیشگوئى حضرت در بیعت شكنى مروان به وقوع پیوست و او بعد از جنگ جمل و اظهار بیعت با حضرت ، به معاویه پیوست .
پنج شنبه 5/6/1388 - 21:59
دانستنی های علمی
 تاریخچه مختصر ایجاد شهر بغداد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
مؤ لف گوید: شهر بغداد در سال 135 هجرى به دستور منصور دوانیقى خلیفه عباسى ساخته شد زیرا منصور نمى خواست در كوفه اقامت كند و از اهالى آنجا ناراضى بود زیرا سپاهیان را منحرف مى كردند، گویند در آن زمان كه به دنبال سرزمینى براى بناى شهرى جدید مى گشت ، یكى از لشكریان او در مدائن مریض شد و آنجا ماند، دكترى كه او را معالجه مى كرد از او در مورد حركت منصور پرسید، آن سرباز گفت : منصور به دنبال جایگاهى براى ساختن شهرى جدید است .
دكتر گفت : ما در كتاب خود مى یابیم كه مردى بنام مقلاص شهرى میان دجله و فرات بنا مى كند بنام زوراء... وقتى آن سرباز این خبر را به منصور داد او گفت :
به خدا سوگند كه نام من در بچگى مقلاص بود بعدا به فراموشى سپرده شد، آنگاه بعد از مشورت در مورد شرائط آب و هوائى و اقتصادى و نظامى و امور دیگر شهر را بنا كرد. (207)
حضرت امیر علیه السّلام در یك پیشگوئى كه از خلفاى بنى عباس نام برد و ما آن را بعدا ذكر مى كنیم از منصور به مقلاص تعبیر نموده است .(208)
امام صادق علیه السّلام فرمود: امیرالمؤمنین به زمین بغداد عبور كرد فرمود: نام این زمین چیست ؟ گفتند: بغداد، فرمود: اینجا شهرى بنا مى شود آنگاه صفات آنرا بیان نمود، گویند: تازیانه حضرت (در اینجا) از دست مباركش افتاد، حضرت از نام این سرزمین پرسید گفتند: نامش ‍ بغداد است . فرمود: اینجا بنا مى شود و به مسجد تازیانه نامگذارى مى شود. (209)
پنج شنبه 5/6/1388 - 21:58
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته