• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2429
تعداد نظرات : 346
زمان آخرین مطلب : 2924روز قبل
اهل بیت
نام كتاب : سخنان حسین بن على (ع ) از مدینه تا كربلا

مؤ لف : محمّد صادق نجمى
بخش سوم : در كربلا: خطبه امام پس از ورود به كربلا
متن سخن :
((... اَمَّا بَعْدُ فَقَدْ نَزَلَ بِنا مِنَ اْلا مْرِ ما قَدْ تَرَوْنَ
وَانَّ الدُّنْیا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَتَنَكَّرَتْ وَاَدْبَرَ مَعْرُوفها
وَلَمْ یَبْقَ مِنْها اِلاّ صُبابَةٌ كَصُبابَةِ الا ناءِ
وَخَسیسُ عَیْشٍ كَالْمَرْعى الْوَبیلِ
اَلا تَرَوْنَ اِلَى الْحَقِّ لا یُعْمَلُ بِهِ وَالَى الْباطِلِ لا یُتَناهى عَنْهُ
لِیَرْغبَ الْمُؤْمِن فِى لِقاءِا للّه
فَاِنِّى لا اَرَى الْمَوْتَ اِلا سَعادَةً وَالْحَیاةَ مَعَ الظّالِمِینَ اِلا بَرَماً،
النّاسُ عَبیدُ الدُّنْیا وَالدِّینُ لَعِقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مادَرَّتْ مَعایِشُهُمْ للّه
فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ))(135).
ترجمه و توضیح لغات :
تَنَكُّر: قیافه بدنشان دادن . اِدْبار: پشت كردن . صُبابَة : ته مانده آب در كاسه . خسیس عَیْشٍ: زندگى پست ذلت بار. مَرْعَى الْوبیل : چراگاه سخت و سنگلاخ كه در آن كمتر علف سبز شود. بَرَمْ (بر وزن فَرَس ): زجر و آزردگى . عَبید (جمع عَبد): برده لَعْقَ (مصدر است به معناى اسم مفعول ): چیزهاى شیرین مانند عسل كه با انگشت لیسیده شود. یَحُوطُونهُ (از حاطَ، یَحُوطُهُ): چیزى را حفظ و حراست كردن و دفاع از آن نمودن . دَرَّتْ مَعایِشَهُمْ: دَرّ: خوشى و كمال آسایش . مَعایِش (جمع معیشه ): آنچه زندگى به آن وابسته است . مُحِّصُوا (از تَمْحیص ): در بوته آزمایش قرار دادن .
ترجمه و توضیح :
حسین بن على علیهما السلام در دوّم محرم الحرام سال 61 هجرى وارد كربلا گردید و پس از توقف كوتاه در میان یاران و فرزندان و افراد خاندان خویش قرار گرفت و این خطبه را ایراد نمود:
((اما بعد، پیشامد ما همین است كه مى بینید؛ جدا اوضاع زمان دگرگون گردیده ، زشتیها آشكار و نیكیها و فضیلتها از محیط ما رخت بربسته است ، از فضائل انسانى باقى نمانده است مگر اندكى مانند قطرات ته مانده ظرف آب . مردم در زندگى ننگین و ذلت بارى به سر مى برند كه نه به حق ، عمل و نه از باطل روگردانى مى شود، شایسته است كه در چنین محیط ننگین ، شخص با ایمان و بافضیلت ، فداكارى و جانبازى كند و به سوى فیض دیدار پروردگارش بشتابد، من در چنین محیط ذلت بارى مرگ را جز سعادت و خوشبختى و زندگى با این ستمگران را چیزى جز رنج و نكبت نمى دانم )).
امام به سخنانش چنین ادامه داد:((این مردم برده هاى دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان مى باشد، حمایت و پشتیبانیشان از دین تا آنجاست كه زندگیشان در رفاه است و آنگاه كه در بوته امتحان قرار گیرند، دینداران ، كم خواهند بود)).
آنچه از این گفتار امام استفاده مى شود
در این خطبه حسین بن على علیهما السلام كه اولین خطابه و سخنرانى آن حضرت در سرزمین كربلاست ، به دو نكته حساس زیر اشاره شده است :
1 - انگیزه قیام :
به طورى كه در فرازهاى گذشته از سخنان امام علیه السلام اشاره گردید آن حضرت براى قیام خود چندین علت و انگیزه مختلف بیان نموده است كه مخالفت با حكومت یزید، تغییر و تحریف در احكام و بالا خره موضوع امر به معروف و نهى از منكر، مجموع این علل و انگیزه ها را تشكیل مى دهد كه همه این انگیزه ها نیز در این گفتار آن حضرت ، خلاصه گردیده است .
آنجا كه اوضاع متغیر، زشتیها ظاهر و فضایل ، سركوب و فراموش شده است ذلت و خوارى بر زندگى مردم سایه شوم خود را گسترده است ، نه به حق عمل مى شود و نه از باطل جلوگیرى ، بجاست كه شخص مؤ من و متعهد در راه تغییر چنین وضعى به شهادت و لقاى حق راغب و شائق باشد و شخص ‍ امام عالیترین و بارزترین مصداق چنین مؤ من با فضیلت است كه در این شرایط، مرگ را بجز سعادت و براى زندگى مفهومى جز زجر و شكنجه و مرگ تدریجى نمى داند.
2 - مساءله آزمایش :
و اما نكته دوم ، موضوع آزمایش و امتحان است كه بهترین راه شناخت حقایق و افكار شخصیتها و اصالت انسانهاست ؛ چه افرادى كه خود را مؤ من نشان مى دهند و چه گروهایى كه براى خود شعارهاى داغ و كوبنده انتخاب مى كنند و چه اشخاصى كه از قیافه حق پرستى و وجهه مذهبى برخوردارند، ولى حقیقت این گروه ها و این چهره ها و اصالت این افراد به دست نمى آید مگر از راه امتحان و آزمایش در شداید و گرفتاریها، در جزر و مدها و در میدان جنگ و مبارزات ، آنجا كه منافع مادى و بلكه جانشان در خطر است .
اینك كه فرزند فاطمه به سوى ((اللّه )) مى شتابد و قدم به سرزمین عشق و شهادت مى گذارد از افراد زیادى كه تا آن روز دم از اسلام مى زدند و در میان مسلمانان از وجهه خاص مذهبى برخوردار بودند، خبرى نیست .
فرزند رسول اللّه در راه اسلام و قرآن به خاطر امر به معروف در برابر دشمن دیرینه اسلام قرار گرفته و آماده كشته شدن و به قربانى دادن خاندانش و به اسارت رفتن اهل و عیالش مى باشد ولى این گونه افراد قدم از قدم برنمى دارند و لب از لب نمى گشایند، نه از عبداللّه بن عباس خبرى هست و نه از عبداللّه بن زبیر و نه از عبداللّه بن عمر كه هر سه خود را شخصیت برجسته مذهبى مى دانستند و به خاطر مذهبى بودن ، در میان مردم از وجهه و محبوبیت ویژه اى برخوردار بودند كه موضوع شهادت و اسارت در راه احیاى اسلام و آزادى مسلمین مطرح است مثل اینكه چنین افرادى در میان مسلمانان وجود ندارند.
و این شداید و حوادث است كه مردان بزرگ واقعى را از مسلمانان مصنوعى و كاذب كه در مواقع عادى مسلمان تر و مذهبى تر از همه هستند مى شناساند و نقاب از چهره هایشان برمى دارد كه :((َاِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانُونَ)) بخش سوم : در كربلا: نامه اى به محمد حنفیّه
متن سخن :
((بسم اللّه الرحمن الرحیم من الحسین بن على علیهما السلام
الى محمد بن على علیهما السلام و من قِبَله من بنى هاشم
اَمَّا بَعْدُ، فَكَانَّ الدُّنْیا لَمْ تَكُنْ وَكَانَّ الاخِرَةَ لَمْ تَزَلْ والسّلام ))(136)
ترجمه و توضیح :
ابن قولویه در كامل الزیارات از امام باقر علیه السلام نقل مى كند كه حسین بن على علیهما السلام پس از ورود به كربلا نامه اى خطاب به محمد حنفیه و افراد قبیله بنى هاشم كه با امام علیه السلام همسفر نشده بودند نگاشت ، متن نامه چنین است :
((بسم اللّه الرحمن الرحیم :)) از سوى حسین بن على به محمد بن على و افراد بنى هاشم كه نزد وى مى باشند، اما بعد: گویا دنیایى وجود نداشته (و ما هم در این جهان نبوده ایم ) همان گونه كه آخرت همیشگى است (و ما از بین نخواهیم رفت )).
این سخن امام بینش آن حضرت را مانند همه ائمه نسبت به دنیا و جهان آخرت نشان مى دهد كه درنظر او ارزش دنیا و زندگى آن منهاى انجام وظیفه ، مساوى با هیچ است ؛ زیرا آنچه موقت و زودگذر است و پایان پذیر، نمى تواند بیش از این ارزش داشته باشد و از دید او همه زندگى ، همه لذایذ آن با مقام و مال و منال آن ، با نبودن آنها بلكه با تلخیها و ناكامیها و زجرها و شكنجه ها مساوى و یكسان است و این دو تفاوتى در نظر وى نمى تواند داشته باشد.
و اما جهان آخرت در نظر حسین بن على عظمت بى حساب و نامحدودى دارد كه با هیچ مقیاس و معیارى نمى توان آن را سنجید؛ زیرا همیشگى و جاودانى است ، زوال و فنایى ندارد، سعادت ، عیش و لذتش دائمى و زوال ناپذیر و از همه مهمتر
((و رضوان من اللّه اكبر)). و همین طور زجر و عذاب و شكنجه اش پایان ناپذیر است و با این بینش است كه دست شستن از دنیا با تمام لذایذ و راحتى ها و ثروت و مقامش و بى اعتنایى به زرق و برقش و پیوستن به جهان آخرت ، بسیار سهل و ساده و طبیعى خواهد بود و تمام مصائب و آلام و زجرها و ... در ذائقه چنین انسانى نه تنها قابل تحمل بلكه شیرین و گوارا و لذتبخش مى باشد و همان گونه كه حسین بن على علیهما السلام این بینش را در این گفتارش منعكس ساخته است عملاً نیز نشان داده و از مرحله سخن و ذهنیت به مرحله عینیت رسانده و لباس عمل بر آن پوشانده است .
امام در این گفتارش از طرفى حقیقت دنیا و جهان آخرت را در قالب یك عبارت ساده و كوتاه به برادرش محمد حنفیه و سایر اقوام و عشیره اش بیان نموده و در آخرین روزهاى زندگیش آنها را از موعظه و نصیحت و راهنمایى خویش برخوردار مى سازد و از طرف دیگر به همه جهانیان و براى همه رهبران مذهبى كه هدایت و رهبرى جامعه را به عهده دارند، راهى كه باید برگزینند و بینشى را كه باید داشته باشند، ترسیم مى نماید.
بخش سوم : در كربلا: در پاسخ نامه ابن زیاد
متن سخن :
((لا اَفْلَحَ قَومٌ اِشْتَروا مَرْضاتِ الْمخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخالِقِ ...
مالَهُ عِنْدِى جَوابٌ لاَنَّهُ حَقَّتْ عَلَیْهِ كَِلمة الْعَذابِ))(137)
ترجمه و توضیح :
((حرّ بن یزید)) طى نامه اى ورود حسین بن على علیهما السلام را به ابن زیاد اطلاع داد و او این نامه را به امام علیه السلام نوشت :
اما بعد من از ورود شما به سرزمین كربلا مطلع گردیدم و امیرمؤ منان یزید بن معاویه به من دستور داده است كه سر به بالین راحت نگذارم و شكم از غذا سیر ننمایم تا تو را به قتل برسانم یا اینكه به فرمان من و به حكومت یزید گردن بگذارى ، والسّلام .
امام علیه السلام چون نامه ابن زیاد را خواند، آن را بر زمین انداخت و چنین فرمود:
((رستگار نباد مردمى كه خشنودى خلق را بر غضب خدا مقدم داشتند)).
نامه رسان درخواست پاسخ نامه را نمود، امام در جواب او این جمله را فرمود:
((مالَهُ عِنْدِى جَوابٌ لاَنَّهُ حَقَّتْ عَلَیْهِ كَلِمَة الْعَذابِ؛)) نامه ابن زیاد در پیش ما پاسخى ندارد، زیرا عذاب خدا بر وى ثابت گردیده است )).
یعنى او دشمنى و مبارزه با خدا را براى خود اختیار نموده است .
چون نامه رسان نزد ابن زیاد برگشت و عكس العمل امام را در مورد نامه اش به اطلاع وى رسانید، ابن زیاد شدیدا خشمناك گردید.
امّا پاسخ امام :
پاسخ امام علیه السلام پیامى بود كه در روز عاشورا داد و چنین فرمود:
((ان الدّعى ابن الدّعى قد ركزنى بین اثنتین بین السّلّة والذلّة و هیهات منّا الذّلّة یاءبى اللّه لنا ذلك ورَسُولُهُ ...))
بخش سوم : در كربلا: با عمر بن سعد
متن سخن :
((یَابْنَ سَعْدٍ وَیْحَكَ اَتُقاتِلُنِى ؟
اَما تَتقى اللّه الَّذى اِلَیْهِ مَعادُكَ فَانَاابْنُ مَنْعَلِمْتَ
اَلا تَكُونُ مَعِى وَتَدَعُ هؤُلاءِ فَاِنَّهُ اَقْرَبُ اِلَى اللّه تَعالى ...
مالَكَ ذَبَّحَك اللّهُ عَلى فِراشِكَ عَاجِلاً وَلا غَفَرَ لَكَ یَوْمَ حَشْرِكَ
فَوَاللّه اِنِّى لاَرْجُو اَنْ لا تَاءْكُلَ مِنْ بُرِّالْعِراقِ اِلاّ یَسیراً))(138).
ترجمه و توضیح :
بنا به نقل خطیب خوارزمى ، حسین بن على علیهما السلام به وسیله یكى از یارانش به نام
((عمرو بن قرظه انصارى )) به عمر بن سعد پیام فرستاد تا با همدیگر ملاقات و گفتگو نمایند. عمرسعد با این پیشنهاد موافقت نمود و آن حضرت شبانه (139) با بیست تن از یاران خویش به سوى خیمه اى كه در وسط دو لشكر برپا شده بود، حركت نمود و دستور داد یارانش بجز برادرش ابوالفضل و فرزندش على اكبر وارد خیمه نشوند. عمرسعد هم به یارانش ‍ كه تعداد آنها نیز بیست تن بود همین دستور را داد و تنها فرزندش حفص و غلام مخصوصش به همراه او وارد خیمه شدند.
امام در این مجلس خطاب به عمرسعد چنین گفت :
((فرزند سعد! آیا مى خواهى با من جنگ كنى در حالى كه مرا مى شناسى و مى دانى پدر من چه كسى است و آیا از خدایى كه برگشت تو به سوى اوست نمى ترسى ؟ آیا نمى خواهى با من باشى و دست از اینها (بنى امیه ) بردارى كه این عمل به خدا نزدیكتر و مورد توجه اوست )).
عمرسعد در پاسخ امام عرضه داشت مى ترسم در این صورت خانه مرا در كوفه ویران كنند.
امام فرمود: من به هزینه خودم براى تو خانه اى مى سازم .
عمرسعد گفت : مى ترسم باغ و نخلستانم را مصادره كنند.
امام فرمود: من در حجاز بهتر از این باغها را كه در كوفه دارى به تو مى دهم .
عمر سعد گفت : زن و فرزندم در كوفه است و مى ترسم آنها را به قتل برسانند.
امام علیه السلام چون بهانه هاى او را دید و از توبه و بازگشت وى ماءیوس گردید در حالى كه این جمله را مى گفت ، از جاى خود برخاست :
((چرا اینقدر در اطاعت شیطان پافشارى مى كنى ! خدایت هرچه زودتر در میان رختخوابت بكشد و در روز قیامت از گناهت درنگذرد، به خدا سوگند! امیدوارم كه از گندم عراق نصیبت نگردد مگر به اندازه كم (یعنى عمرت كوتاه باد)).
عمرسعد نیز از روى استهزاء گفت : جو عراق براى من بس است
(140)
يکشنبه 14/9/1389 - 6:39
اخبار

به گزارش مشرق  به نقل از فارس، محمد مایلی‌کهن پس از شکست سنگین 4 بر یک تیمش مقابل سپاهان اظهار داشت:تا در مورد فوتبال حرف می‌زنم، بلافاصله شریفی موضع می‌گیرد و می‌گوید به مسائل حاشیه‌ای نپردازم. یکی نیست به خود او بگوید کمتر حرف بزند.‌ ببینید بعد از گوانگجو شریفی چقدر حرف زده است. در آن مدت هم اگر حرفی از وی نبود، به این دلیل بود که در چین حضور داشت. 
وی افزود: اگر حرف بزنیم ما را محروم می‌کنند، اما شبکه یک می‌زنیم شریفی است، شبکه 2 می‌زنیم شریفی است، شبکه 6 می‌زنیم شریفی است و بعد به من و دایی می‌گویند حرف نزنیم.

سرمربی سایپا در مورد تیم امید و آینده‌نگر نبودنش نیز گفت: مدیران ما تحت فشار هستند و نتیجه‌گرا شده‌اند. یکی از من در مورد میزبانی قطر در جام جهانی پرسید که به او گفتم میزبانی پیشکش، ما مدت‌هاست قادر نیستیم بازیکنان سرباز را به خارج از کشور اعزام کنیم که این مورد فاجعه است و جای تأسف دارد.
مایلی‌کهن یادآور شد: این اتفاقات در ورزش می‌افتد و همه نتیجه می‌خواهند و وقتی نتیجه نمی‌گیریم کمیسیون ورزش مجلس هم موضع می‌گیرد. به خدا از میزبانی جام جهانی 2400 هم گذشتیم، بیایید مشکلات بنیادین ورزش را حل کنید.
=مشرق نیوز

يکشنبه 14/9/1389 - 6:37
اخبار

به گزارش مشرق،رئیس سازمان لیگ برتر فدراسیون فوتبال در گفت و گو با شبکه ایران اعلام کرد: فدراسیون فوتبال پس از کسب اطلاع از ماجرای دستگیری چند بازیکن لیگ برتری در پارتی شبانه از ناجا استعلام خواهد گرفت و به محض وصول استعلام بازیکن خاطی با محرومیت سنگینی رو به رو خواهند شد.

عزیزالله محمدی در واکنش به خبر دستگیری چند فوتبالیست لیگ برتری در پارتی شبانه توسط نیروزی انتظامی تهران بزرگ گفت: به محض اطلاع از این ماجرا با مسوولان نیروزی انتظامی تماس گرفتیم و از آنها درخواست کردیم بازیکن متخلف را به ما معرفی کنند تا در اسرع وقت آنها را به کمیته انضباطی و کمیته بررسی تخلفات فدراسیون فوتبال معرفی کنیم تا در خصوص عملکرد غیر حرفه‌ای آنها تصمیم گیری کنیم.

وی در ادامه توضیح داد: متاسفانه این برای اولین بار نیست که چنین اتفاقی در فوتبال ایران روی می‌دهد و پیش از این هم نمونه‌های دیگری هم داشته ایم اما با توجه به تخلف صورت گرفته از سوی این بازیکنان قصد داریم با بررسی تخلفات این افراد با آنها به شکل قانونی برخورد کنیم .

عزیزمحمدی در ادامه گفت: فوتبالیست های لیگ برتری بازداشت شده بدون تردید با محرومیت‌های سنگینی رو به رو خواهند شد و فدراسیون فوتبال به صورت جدی با آنها برخورد خواهد کرد.

گفته می‌شود سه فوتبالیست لیگ برتری که در این پارتی شبانه دستگیر شدند در حال حاضر در عضویت سه باشگاه لیگ برتری تهرانی هستند.=مشرق نیوز

يکشنبه 14/9/1389 - 6:36
اخبار

به گزارش مشرق به نقل از فارس حسن اسلامی مهر رئیس مرکز سیما فیلم گفت: صحنه‌های مربوط به چهره نورانی حضرت ابوالفصل (ع) از سریال مختار نامه حذف شده و عدم نمایش چهر‌ه ایشان از مدت‌ها قبل به تیم سازنده اعلام شده است.

وی افزود: به رغم تلاش‌های ارزشمند و هنرمندانه جناب آقای داوود میرباقری کارگردان متعهد سریال مختارنامه در خلق صحنه شهادت حضرت ابوالفضل (ع)، این تصاویر در سریال به نمایش در نمی‌آیند.
وی درباره دلایل حذف این تصاویر گفت: به دلایل مختلف و از مدتی پیش بنا بر نظر مخالف معاون محترم سیما جناب آقای دارابی در خصوص نمایش چهره حضرت ابوالفصل (ع)، به تیم سازنده اعلام و پیشنهاد شد که در نشان دادن چهره آن حضرت همان‌گونه عمل شود که با نمایش چهره معصومین (ع) عمل می‌شود.

=مشرق نیوز

يکشنبه 14/9/1389 - 6:35
اخبار

به گزارش گروه فرهنگی مشرق به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله وحید خراسانی، ایشان در سخنانی که در آستانه ماه محرم الحرام در جمع انبوه مبلغان اعزامی ایراد کردند، تهدید کردند در صورتی که چهره حضرت ابوالفضل العباس(ع) به صورت هنرپیشه به نمایش درآید، عاشقان قمر بنی هاشم(ع) در روز تاسوعای امسال محشری بر پا خواهند کرد که در روز قیامت کمر عوامل پخش چنین تصاویری را خواهد شکست.
آیت الله وحید تصریح کرد: «آنچه من شنیده ام که خدا نکند که چنین باشد، غلطی است که می خواهند انجام بدهند که اگر این غلط را انجام دادند، من وظیفه ام این است که به آنها گوشزد کنم، اگر سعادتمند باشند در دنیا بیچاره خواهند شد و اگر اهل شقاوت باشند در دنیا آسیبی به آنها نخواهد رسید ولی آن وقتی که دست بریده حضرت عباس(ع) وارد محشر بشود، کمر همه آنها را خواهد شکست که برای ابد از رحمت خدا محروم باشند.»
این مرجع تقلید با بیان اینکه «شنیده ام می خواهند - لا اله الا الله-، می خواهند قمر بنی هاشم(ع) را به نقش هنرپیشه ها درآورند؛» تأکید کردند: «کسی که حجت خدا مقابل قبر او می ایستد و می گوید "سلام خدا، سلام تمام انبیاء(ع)، سلام تمام اوصیاء(ع) و سلام تمام شهداء بر تو یابن امیرالمؤمنین؛ کسی که هر صبح و شب، خدا و 124هزار پیغمبر به او سلام می کنند، این را می خواهند به نقش هنرپیشه ها درآورند.»
وی افزود: «خدا نکند چنین غلطی بکنند؛ آن وقت هر چه پیش آید و هر چه ما بگوییم معذوریم.»


آیت الله وحید خراسانی تأکید کرد: «اگر چنین غلطی بکنند بدانند که تاسوعای امسال، غیر از تاسوعاهای هر سال است. در اثر این صحبت غلط، باید جوان های غیرتمند فانی در قمر بنی هاشم(ع)، روز تاسوعای امسال، محشری برپا کنند در عزای قمر بنی هاشم(ع) تا بگویند ای دست‌بریده کربلا..! ای فرق سر پاشیده از عمود در راه خدا..! تو، تو بالاتر از اینی.»
آیت الله وحید در ادامه از شدت ناراحتی از شنیدن چنین خبری فریاد کشیدند: «ای روزگار..! ای دنیای ناپایدار..! باید روزگاری بشود که ما زنده باشیم و در این روزگار بخواهند هنرپیشه‌ها نقش او را به مردم نشان بدهند..؟! مردم..! بدانید! این نقشه ها برای این است که وقتی قمر بنی هاشم(ع) را به آن صورت نشان دادند، دیگر این سوز و گداز در روضه ها نباشد. برای این است که آن کسانی که آن صحنه را ببینند و آن هنرپیشه را تماشا کنند دیگر آنچنان که باید، در عزای او نسوزند. ولی باید بدانند اگر با چکمه و با کراوات خواستند این چراغ را خاموش کنند و نشد، با این ریش ها و با این یقه های باز هم این نور خدا خاموش شدنی نیست، دیگر ختم کلام.»
وی همچنین در بخشی از سخنان خود با اشاره به عظمت مقام حضرت ابوالفضل(ع) به بیان روایاتی از اهل بیت(ع) در شأن آن بزرگوار پرداخته و تصریح کردند: «امام زین العابدین(ع)، یک نگاه کرد به "عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب(ع)"، چشمش به یتیم قمر بنی هاشم(ع) افتاد و اشک هایش سرازیر شد؛ بعد که گریه کرد و پس از بیان عظمت مصیبت روز عاشورا، فرمود: رحمت خدا بر عموی من عباس(ع).»


آیت الله وحید خراسانی افزود: «بیان امام را من نمی توانم بگویم؛ خودش را فدا کرد، چه جور فدا کرد؟ اصلاً شهادت قمر بنی هاشم(ع) گفتنی نیست. آنچه عقل همه حکماء و فهم همه فقهاء را مبهوت می کند این جمله امام سجاد(ع) است که فرمود: برای عمویم عندالله - عند الله یعنی چه؟ فوق بهشت است، فوق خلد برین است- منزلتی است، مقامی دارد عندالله که غبطه می خورند به آن مقام "جمیع الشهداء". واقعاً بهت آور است؛ از اول خلقت حساب کنید، از زمان آدم(ع) که هابیل شهید شد، تا روز احد که حمزه سیدالشهداء به شهادت رسید؛ تا شهداء بدر، احد؛ آن روزی که امام زمان(عج) ظهور کند شهداء در رکاب او، همه در کلمه "جمیع الشهداء" مندرج است، حالا مقام چه مقامی است که همه اینها به آن مقام غبطه می خورند؟ این مقام علمدار اوست؛ حالا خود او – یعنی امام حسین(ع)- کجاست؟=مشرق نیوز

يکشنبه 14/9/1389 - 6:34
اخبار

به گزارش خبرنگار مشرق، در این استودیوی غیرمجاز که در یکی از خیابانهای مرکزی شهر تهران قرار داشت و چند زن و مرد دوبلور در آن بازداشت شده اند، حدود 100 حلقه از فیلم های غیرمجاز و تعداد زیادی از سریالهای خارجی به همراه چندین دستگاه رایانه، وسایل استعمال مواد مخدر و متون سریال ها و فیلم های دوبله شده با محتوای غیراخلاقی کشف و ضبط شده است. 

براساس حکم قضایی دفتر این استودیو که به دوبله برخی آثار به منظور پخش در شبکه های ماهواره ای چون «تی وی پرشیا» و «فارسی1» می پردازد، پلمپ و مدیر آن نیز بازداشت شده است.

این استودیوی غیرمجاز پروانه فعالیت موقت در زمینه «آموزش گویندگی» به مدت 6 ماه از معاونت امور سینمایی و سمعی و بصری وزارت ارشاد اخذ کرده ولی تاکنون موفق به اخذ پروانه فعالیت دائم در زمینه دوبله نشده است. مدیر این استودیو گفته است که تاکنون دوبله تعدادی از سریال ها و فیلم های مطرح خارجی را به اتمام رسانده و در این روزها نیز دوبله مجموعه "جولیا" که یک سریال بیش از 120 قسمتی آلمانی است، برای پخش در یکی از شبکه های ماهواره‌ای در دست اقدام داشته است.
گفته می شود تاکنون حدود 60 قسمت از این سریال ترجمه، دوبله و برای پخش در یک شبکه ماهواره ای ارسال شده است.
به گفته یک منابع مطلع، رابط این استودیو با شبکه های ماهواره ای فردی است که گفته می شود هم اکنون در کشور امارات زندگی می کند. این فرد سابقه همکاری با شبکه های ماهواره ای خارج از کشور نظیر «ست سون پارس» با هدف تبلیغ مسیحیت و جذب جوانان مسلمان فارسی زبان به دین مسیحیت را دارد که با همکاری نامزد سابقش به این گونه فعالیت ها مشغول است.
=مشرق نیوز

يکشنبه 14/9/1389 - 6:33
فلسفه و عرفان

نام كتاب : رفتار علوى در كلام رهبر معظم انقلاب ، حضرت آیة اللّه العظمى خامنه اى

تهیه شده در : معاونت فرهنگى و تبلیغات دفاعی ستاد كل نیروهاى مسلح

ولایت در روز عید غدیر مصداق مشخصى پیدا كرد 
براى كسانى كه مى خواهند از الگوى انسان طراز اسلام ، نمونه یى ذكر بكنند، بهترین نمونه همان كسى است كه نبى مكرم اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلم )، او را به الهام الهى و به دستور پروردگار عالم ، براى منصب عظیم ولایت ، آن روز معین فرمود. معناى ولایت و مفهوم عظیمى كه در زور عید غدیر، مصداق مشخصى پیدا كرد، یكى از آن نكات اساسى است كه براى جامعه ى اسلامى ما و صاحبان فكر، نقطه ى حسّاسى است و جا دارد بر روى آن تاءمل كنند.
وقتى كه در نظامى ، ولى اللّه كسى مثل پیغمبر اكرم یا امیرالمؤ منین در راءس ‍ نظام قرار دارد، آن جامعه ، جامعه ى ولایت است ؛ نظام ، نظام ولایت است . ولایت ، هم صفتى است براى منصبى كه نبى اكرم و جانشینان او از سوى پروردگار، حایز آن بوده اند، هم خصوصیتى است براى آن جامعه ى اسلامى كه در سایه ى آن حكومت ، زندگى مى كند و از پرتو آن بهره مى گیرد. من این نكته را بارها عرض كرده ام ، امروز هم مى خواهم بر روى همان نكته تكیه كنم ؛ براى این كه مسایل زندگى ، مسایل سرنوشت ساز و وظیفه ى مهم ملت اسلام ، وابسته ى به همین نكات اساسى و زیربنایى است .
آن نكته این است كه ولایت كه عنوان حكومت در اسلام و شاخصه ى نظام اجتماعى و سیاسى براى اسلام است ، یك معناى دقیق و ظریفى دارد كه معناى اصلى ولایت هم همان است ؛ و آن عبارت است از پیوستگى ، پیوند، درهم پیچیدن و در هم تنیدگى . این ، معناى ولایت است . چیزى كه مفهوم وحدت ، دست به دست هم دادن ، با هم بودن ، با هم حركت كردن ، اتحاد در هدف ، اتحاد در راه ، و وحدت در همه ى شؤ ون سیاسى و اجتماعى را براى انسان ، تداعى مى كند. ولایت ، یعنى پیوند؛ والذین آمنوا و لم یهاجرو امالكم من ولایتهم من شى ء حتى یهاجروا، یعنى این . پیوند افراد جامعه ى اسلامى ، با هجرت حاصل مى شود؛ نه فقط با ایمان ایمان كافى نیست .
پیوند ولایت كه یك پدیده ى سیاسى ، یك پدیده ى اجتماعى و یك حادثه ى تعیین كننده براى زندگى است ، با تلاش ، با حركت ، با هجرت ، با در كنار هم بودن و با هم كاركردن حاصل مى شود؛ لذاست كه در نظام اسلامى ، ولىّ از مردم جدا نیست . ولایت كه معنایش پیوند و پیوستگى و با هم بودن است ، یك جا هم به معناى محبت مى آید، یك جا هم به معناى پشتیبانى مى آید؛ كه همه ى اینها در واقع ، مصادیق به هم پیوستگى و مصادیق وحدت و اتحاد است ، والاّ معناى حقیقى ، همان اتحاد و یگانگى و با هم بودن و براى هم بودن است . معناى ولایت ، این است .دیدار با مسؤ ولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران ، عید سعید غدیر
27/1/1377
اشتباهات بزرگ همیشه مشكلات بزرگ بدنبال  دارد
اگر آن روز امت اسلامى ، نصب پیغمبر را درست و با معناى حقیقى خودش ‍ درك مى كردند و تحویل مى گرفتند و دنبال على بن ابى طالب (علیه السلام ) راه مى افتادند و این تربیت نبوى استمرار پیدا مى كرد و بعد از امیرالمومنین هم انسانهاى معصوم و بدون خطا، نسلهاى بشرى را مثل خود پیغمبر، پى در پى زیر تربیت الهى خودشان قرار مى دادند، بشریت خیلى زود به آن نقطه یى مى رسید كه هنوز به آن نقطه نرسیده است ، علم و فكر بشرى پیشرفت مى كرد، درجات روحى انسانها بالا مى رفت ، صلح و صفا در بین انسانها برقرار مى شد و ظلم و جور و ناامنى و تبعیض و بى عدالتى از بین مردم رخت برمى بست .این كه فاطمه ى زهرا(سلام الله علیها) كه در آن زمان عارف ترین انسانها به مقام پیغمبر و امیرالمومنین بود فرمود اگر دنبال على راه مى افتادید، شما را به چنین سرمنزلى هدایت مى كرد و از چنین راهى مى برد، به همین خاطر است ، ولى بشر زیاد اشتباه مى كند. در تاریخ ، اشتباهات بزرگ همیشه سرنوشت انسانها را با مشكلات بزرگ دچار كرده است . ماجراى سیر انسان در دوران نبوت نبى خاتم (صلى الله علیه و اله و سلم )، ماجراى بسیار پرحادثه و داستان بسیار مهم و حامل فلسفه ى بسیار عمیقى است .در سال امیرالمومنین كه امسال و سالهاى دیگر هم متعلق به ایشان است شایسته است كه این فلسفه مورد مداقه قرار بگیرد.امروز هم بشر باید همان حركت و تلاش را انجام دهد.جوامع بشرى هرچه با عدالت و معنویت همراه بشوند و هرچه انسانها از رذایل اخلاقى ، خودخواهیها، بداندیشیها، بددلیها، شهوترانیها و خودپرستیها دور بشوند، آن آینده نزدیكتر خواهد شد. بشر در طول تاریخ در كجراهه هایى قرار گرفته و به راه افتاده كه او را از سر منزل نهایى خودش خیلى دور كرده است . امروز انقلاب اسلامى فرصت دوباره اى است كه به بشریت داده شده است .این بیدارى اسلامى یك فرصت دوباره است از این فرصتها در طول تاریخ پیش آمده منتها كم در طول تاریخ اسلام هم پیش آمده باز هم كمتر در دریاى متلاطمى از امواج گوناگون مادى و نابودى ارزشهاى اخلاقى و معنوى ناگهان این كشتى مستقر ثابت نجات دهنده كشتى اسلامى با ناخداى اسلام و با رهبرى قرآن ظاهر شده و انسانها را به سمت خودش دعوت كرده است .بحث یك حادثه كوچك نیست ، یك ملت به این كشتى نجات چسبیده اند، و ملتهاى دیگر هم دیدند كه یك ملت چگونه مى تواند از زیر بار حكومت زور و فساد و وابستگى و دنباله روى طاغوتها و مستكبران عالم ، با پیروى از سفینه ى نجات اسلام ، نجات پیدا كند.عید غدیر، 24/12/79بزرگترین مشكل امیرالمومنین ، جناح منحرف در مسئله ولایت  
وضع امیرالمؤ منین ، حقیقتا هم خیلى مشكل بوده است . زمان پیامبر، جنگها، صف كشیها و جناح بندیها، جناح بندیهاى واضحى بود؛ كفر بود و ایمان ، شرك بود و توحید. شرك واضح بود، منافقانى هم كه بودند، منافقان شناخته شده یى بودند، پیامبر منافقان خودش را هم مى شناخت ؛ منافقانى كه در مدینه بودند، منافقانى كه از مدینه فرار كردند و به طرف مكه رفتند؛ ((فمالكم فى المنافقین فئتین واللّه اركسهم بما كسبوا))(18). انواع و اقسام منافقان در زمان پیامبر بودند؛ منافقانى كه تا اشتباهى مى كردند، درباره شان آیه یى نازل مى شد و حقایق روشن مى گردید؛ پیامبر بیان مى كرد، همه مى فهمیدند؛ اشتباهى در كار نمى ماند. اما در زمان امیرالمؤ منین ، بزرگترین مشكل ، وجود یك جناح على الظاهر مسلمان ، با همه ى شعارهاى اسلامى ، اما در اساسیترین مساءله ى دین منحرف بود؛ یعنى همان كسانى كه مقابل امیرالمؤ منین قرار گرفتند.
ولایت ، اساسیترین مساءله ى دین 
اساسیترین مساءله ى دین ، مساءله ى ولایت است ؛ چون ولایت ، نشانه و سایه ى توحید است . ولایت ، یعنى حكومت ؛ چیزى است كه در جامعه ى اسلامى متعلق به خداست ، و از خداى متعال به پیامبر، و از او به ولىّ مؤ منین مى رسد. آنها در این نكته شك داشتند، دچار انحراف بودند و حقیقت را نمى فهمیدند؛ هرچند ممكن بود سجده هاى طولانى هم بكنند! همان كسانى كه در جنگ صفین از امیرالمؤ منین رو برگرداندند و رفتند به عنوان مرزبانى در خراسان و مناطق دیگر ساكن شدند، سجده هاى طولانىِ یك شب یا ساعتهاى متمادى مى كردند؛ اما فایده اش چه بود كه انسان امیرالمؤ منین را نشناسد، خط صحیح را كه خط توحید و خط ولایت است نفهمد و برود مشغول سجده بشود! این سجده چه ارزشى دارد؟
بعضى از روایات باب ولایت نشان مى دهد كه این طور افرادى اگر همه ى عمرشان را عبادت بكنند، اما ولىّ خدا را نشناسند، تا به دلالت او حركت بكنند و مسیر را با انگشت اشاره ى او معلوم نمایند، این چه فایده یى دارد؟ ((و لم یعرف ولایة ولىّاللّه فیوالیه و یكون جمیع اعماله بدلالته ))(19). این ، چه طور عبادتى است ؟! امیرالمؤ منین با اینها درگیر بود.دیدار با اقشار مختلف مردم (روز بیست و نهم ماه مبارك رمضان )
26/1/1370
شنبه 13/9/1389 - 6:22
اهل بیت
نام كتاب : سخنان حسین بن على (ع ) از مدینه تا كربلا

مؤ لف : محمّد صادق نجمى
مجازات سخت
از این گفتار امام و مشابه آن كه در فراز پیش به تعبیر نصیحت و خیرخواهى خطاب به ((عبیداللّه بن حر)) بیان نموده است این نكته به دست مى آید افرادى كه به استمداد امام و رهبر مذهبى شان آنگاه كه نیازمند به امداد و كمك آنها است جواب مثبت نداده باشند به بزرگترین عقاب و سخت ترین عذاب تواءم با خوارى و ذلت مجازات خواهند گردید؛ زیرا تعبیر امام در این دو مورد و درباره چنین افراد تنها این نیست كه آنان داخل جهنم خواهند شد بلكه تعبیر امام علیه السلام درعذاب و مجازات چنین افراد این است كه ((اَكَبَّهُ اللّه عَلى مِنْخَرَیْهِ فى نارِ جَهَنَّمَ)) و مفهوم این جمله شدت عذاب تواءم با شدت ذلت و خوارى است و چرا چنین مجازاتى در انتظار چنین افرادى نباشد مگر استغاثه امام و رهبر، همان استغاثه قرآن و اسلام و آیین حق نیست ؟ مگر این استغاثه استغاثه پیامبر و استغاثه پیامبر نیز شدیدترین امر الهى نیست ؟
ولى باید توجّه داشت این عذاب كه در گفتار حسین بن على علیهما السلام آمده است نه یك موضوع شخصى و انحصارى بلكه مربوط به مقام و عنوان رهبرى است كه این عنوان یك روز در وجود شخص پیامبر تجسم مى یابد و روز دیگر در وجود جانشینان وى و ائمه هدى علیهما السلام و روز دیگر در مرتبه نازله و در وجود جانشینان ائمه هدى علیهما السلام كه همان مقام ولایت فقیه است .
نمونه دیگر از یك حرمان بزرگ !
اگر ((عبیداللّه بن حر)) آن هماى سعادت را كه بر خیمه اش نشسته بود به رایگان از دست داد و از یارى امام و نیل به شهادت كه نجات و خوشبختى او را تضمین مى نمود استقبال نكرد و تا آخر عمر بر این اشتباه بزرگ اشك حسرت ریخت ، شعر سرود، آه كشید و... تاریخ عاشورا در این كم سعادتى و حرمان بزرگ ((عمروبن قیس )) را نمونه اى بارزتر و مصداقى كاملتر از ((عبیداللّه )) معرفى مى كند؛ زیرا به طورى كه در فراز گذشته تذكر داده شد زندگى چند روزه ((عبیداللّه )) او را آن چنان شیفته خود كرده بود كه در مرحله نخست با ردّ موعظه و نصیحت امام خود را به كنار كشید و با بیان این جمله ((به خدا سوگندت مى دهم كه از این پیشنهاد معافم بدارى كه از مرگ سخت گریزانم )) یكباره از قبول مسؤ ولیت شانه خالى نمود.
ولى ((عمروبن قیس )) پس از اعتذار مجدّدا تحت تاءثیر موعظه و سخنان حسین بن على علیهما السلام قرار گرفت و با شنیدن ((اِنْطَلِقا فَلا تَسْمَعا لى واعِیَةً)) از پسر عمویش ((مالك بن نضر ارحبى )) مفارقت كرد و به یاران امام علیه السلام پیوست امّا با آن حضرت شرط نمود كه من تا آنجا از تو دفاع خواهم كرد كه دفاع من به حال شما مفید و در سرنوشت پیروزى شما مؤ ثر باشد و در غیر این صورت در مفارقت و جدائى از شما آزاد خواهم بود، امام هم این بیعت مشروط را از وى پذیرفت و ((عمروبن قیس )) در آخرین ساعات زندگى امام علیه السلام و به هنگامى كه صداى استغاثه آن حضرت را مى شنید و یاران باوفایش یكى پس از دیگرى به خاك و خون مى غلتیدند بر اسب تندرو خویش سوار شده و فرار را برقرار ترجیح داد و در چنین شرایطى امام علیه السلام را ترك نمود و درست در دقایقى كه مى رفت به صفوف شهیدان لاحق شود، این فیض عظیم و این سعادت بزرگ و خوشبختى ابدى را از دست داد.
طبرى (129) مشروح این ملاقات (130) و جریان مفارقت او را از زبان خودش نقل نموده است و خلاصه اش این است : من در روز عاشورا چون متوجّه شدم كه لشكریان كوفه بر پى كردن اسبهاى یاران حسین بن على علیهما السلام همّت گماشته اند اسب خود را در زیر یكى از خیمه هاى خالى بستم و پیاده به دشمن تاختم و دو نفر از آنان را به هلاكت رسانده و دست سوّمى را قطع نمودم : حسین بن على علیهما السلام مكرّر مى فرمود: ((الا تشل لایقطع اللّه یدك جزاك اللّه ...؛)) دستت درد نكند خدا از خاندان پیامبر جزاى خیرت دهد)).
((عمروبن قیس )) اضافه مى كند: وقتى دیدم همه یاران حسین بن على بجز سوید بن عمرو و بشر حضرمى به شهادت رسیدند به خدمت آن حضرت آمده و عرضه داشتم : یابن رسول اللّه ! مى دانى كه در میان من و شما شرطى بود، حضرت فرمود راست مى گویى ولى چگونه مى توانى از این معركه جان سالم ببرى ؟ اگر توانایى آن را دارى در رفتن آزادى .
عمروبن قیس مى گوید: امام چون اذن مرخّصى داد و بیعت را از من برداشت اسب خود را از درون خیمه بیرون كشیدم و سوار شدم و تازیانه بر آن زدم و از گوشه اى صفوف دشمن را باز كرده به حركت سریع خود ادامه دادم ولى پانزده نفر از افراد دشمن مرا تعقیب كردند در نزدیكى ((شفیه )) كه روستایى است در كنار فرات به من نزدیك شدند چون برگشتم سه تن از آنان مرا شناختند و به یاران خود گفتند تا از تعقیب من منصرف شدند و بدین گونه از مرگ حتمى نجات یافتم .
بخش دوم : از مكه تا كربلا: در نزدیكى كربلا
متن سخن :
((اِنّا للّه وَانَّا اِلیهِ راجِعُونَ وَالحَمدُللّه ربِّالعالمین ...
اِنِّى خَفِقْتُ بِرَاءْسى فَعَنَّ بى فارِسٌ وَهُو یَقُولُ:
اَلْقَوْمُ یَسْرُونَ وَالْمَنایا تَسْرِى اِلَیْهِم فَعَلِمْتُ اَنَّها اَنْفُسُنا نُعِیَتْ اِلَیْنا ... جَزاكَاللّهُ مِنْ وَلَدٍ خَیْرَ ما جَزَى وَلَداً عَنْ وَالِدِهِ))(131).
ترجمه و توضیح لغات :
خَفَقَ بِرَاءْسِهِ: چرت زد. عَنَّ: ظاهر شد. یَسْرُونَ (ازسَرى ): شب هنگام حركت نمودن . مَنایا (جمع منیه ): مرگ . نُعِیَت :(مجهول از نَعى یَنْعى ): خبر مرگ دادن .
ترجمه و توضیح :
در منزل ((قصر بن مقاتل )) و در اواخر شب ، امام دستور داد جوانان مشكها را پر از آب كردند و به سوى منزل بعدى حركت نمودند، به هنگامى كه قافله در حركت بود صداى امام به گوش رسید كه كلمه استرجاع را مكرر بر زبان مى راند ((اِنّا للّه وَانَّا اِلیهِ راجِعُونَ وَالحَمدُللّه ربِّالعالمین )) حضرت على اكبر فرزند دلیر و شجاع آن حضرت از انگیزه این استرجاع سؤ ال نمود.
امام این چنین پاسخ داد:((اِنِّى خَفِقْتُ بِرَاءْسى ...؛)) من سرم را به زین اسب گذاشته بودم كه خواب خفیفى بر چشمم مسلط شد، در این موقع صداى هاتفى به گوشم رسید كه مى گفت : این جمعیت در این هنگام شب در حركتند مرگ نیز در تعقیب آنهاست و براى من معلوم گردید كه این ، خبر مرگ ماست )).
حضرت على اكبر عرضه داشت :((لا اَراكَاللّهُ بِسُوءٍ اءلَسْنا عَلَى الْحَقِّ؟؛)) خدا حادثه بدى پیش نیاورد مگر ما برحق نیستیم ؟)).
امام فرمود:((بلى به خدا سوگند كه ما بجز در راه حق قدم برنمى داریم )).
على اكبر عرضه داشت :((اِذاً لانُبالى اَنْ نَمُوتَ مُحِقّینَ؛)) اگر بناست در راه حق بمیریم ترسى از مرگ نداریم )).
امام در این هنگام او را دعا نمود و چنین فرمود: ((خداوند براى تو بهترین پاداش فرزندى را عنایت كند)).
آرى اگر كشتن و كشته شدن و قیام و انقلاب در راه حق باشد، از چنین مرگى ترسى نیست و این درسى است كه مكتب حسین بن على علیهما السلام نه تنها براى فرزندش بلكه براى تمام پیروانش آموخته است كه :
مرگ اگر مرد است گو پیش من آى
 
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
بخش سوم : در كربلا: هنگام ورود به كربلا
متن سخن :
((ما كُنْتُ لاَِبْدَاءَهُمْ بِالْقِتالِ(132) ...
اَللّهُمَّ اَعُوذُبِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَالْبَلاءِ هاهُنا مَحَطُّ رحالِنا
وهاهُنا وَاللّهِ مَحَلُّ قُبُورِنا وَهاهُنا وَاللّهِ مَحْشَرُنا وَمَنْشَرُنا وَبِهذا وَعَدَنِى جَدّى رَسُول اللّه صلّى اللّه علیه و آله وَلا خِلافَ لِوَعْدِهِ))(133).
ترجمه و توضیح لغات :
مَحَطّ: محل فرود آمدن . رَحْل : اثاثیه مسافر. مَحْشَر: روز و محل مبعوث شدن . مَنْشَر: محل زنده شدن در روز معاد.
ترجمه و توضیح :
قافله امام علیه السلام و به موازات آن سپاهیان حر، به حركت خود ادامه دادند تا به
((نَیْنوا)) رسیدند و در اینجا با مردى مسلح كه سوار بر اسب تندرو بود مواجه گردیدند و او پیك ابن زیاد و حامل نامه اى از سوى وى به ((حر)) بود. متن نامه چنین است :((جَعْجِعْ بِالْحسَیْنِ حینَ تَقْرَاءُ كِتابى وَلا تُنْزِلهُ اِلاّ بِالْعَراءِ عَلى غَیْرِماءٍ وَغَیْرِ حِصْنٍ؛)) با رسیدن این نامه بر حسین بن على فشار وارد بیاور و در بیابانى بى آب و علف و بى دژ و قلعه اى فرودش ‍ آر)).
((حر)) نیز متن نامه را براى امام علیه السلام خواند و آن حضرت را در جریان ماءموریت خویش قرار داد.
امام فرمود: پس بگذار ما در بیابان نینوا و یا غاضریات یا شفیه فرود آییم .
حر گفت : من نمى توانم با این پیشنهاد شما موافقت كنم ؛ زیرا من دیگر در تصمیم گیرى خود آزاد نیستم چون همین نامه رسان ، جاسوس ابن زیاد نیز مى باشد و جزئیات اقدامات مرا زیر نظر دارد.
در این هنگام
((زهیر بن قین )) به امام علیه السلام چنین پیشنهاد نمود كه براى ما جنگ كردن با این گروه كم ، آسانتر است از جنگ كردن با افراد زیادى كه در پشت سر آنهاست و به خدا سوگند! طولى نخواهد كشید كه لشكریان زیادى به پشتیبانى اینها برسد و آن وقت دیگر ما تاب مقاومت در برابر آنان را نخواهیم داشت .
امام در پاسخ پیشنهاد زهیر چنین فرمود:
((ما كُنْتُ لاَبْدَاءَهُمْ بِالْقِتالِ؛)) من هرگز شروع كننده جنگ نخواهم بود)).
آنگاه امام علیه السلام خطاب به حرّ فرمود: بهتر است یك قدر دیگر حركت كنیم و محل مناسبترى براى اقامت خود برگزینیم . حرّ موافقت نمود و به حركت خود ادامه دادند تا به سرزمین كربلا رسیدند دراینجا حرّ و یارانش به عنوان اینكه این محل به فرات نزدیك و محل مناسبى است از پیشروى امام جلوگیرى نمودند.
وقتى حسین بن على علیهما السلام تصمیم گرفت در آن سرزمین فرود آید، از نام آنجا سؤ ال كرد، پاسخ دادند كه : اینجا را
((طف )) مى گویند.
امام پرسید نام دیگرى نیز دارد؟ عرضه داشتند:
((كربلا)) هم نامیده مى شود.
امام با شنیدن اسم
((كربلا)) گفت :((اَللهُمَّ اَعُوذُبِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَالْبَلاء؛)) خدایا! از اندوه و بلا به تو پناه مى آورم )). سپس فرمود: ((اینجاست محل فرودآمدن ما و به خدا سوگند! همین جاست محل قبرهاى ما و به خدا سوگنداز اینجاست كه در قیامت محشور و منشور خواهیم گردید و این وعده اى است از جدم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و در وعده او خلافى نیست )).
آنچه از این گفتار استفاده مى شود
در این گفتار حسین بن على علیهما السلام سه نكته جالب و مهم وجود دارد:
1 - همان گونه كه بارها اشاره نمودیم و در گفتار امام در موارد مختلف مكرر و با صراحت و گاهى با تلویح و اشاره آمده است ، آن حضرت از جریان حادثه خونین كربلا مطلع و باخبر بود و این مورد نیز یكى از آنهاست كه به جزئیات این حادثه و محل وقوع آن كه همان سرزمین كربلاست با اتكا به اخبار رسول خدا صلى اللّه علیه و آله شاره مى كند.
2 - و اما نكته دوم ، مساءله راه و روش و برنامه اى است كه حسین بن على علیهما السلام در مقام جنگ از آن پیروى مى كند كه به قول زهیر بن قین اقدام به جنگ در آن شرایط به نفع آنان و در صورت تاءخیر جریان دقیقا معكوس و هزیمتشان مسلم و حتمى است .
ولى امام در این شرایط خاص برنامه جنگى خویش را چنین اعلام مى كند كه :
((من شروع به جنگ نخواهم كرد)).
و این همان برنامه اى است كه امیرمؤ منان علیه السلام در جنگ جمل براى یارانش اعلان نمود آنگاه كه در مقابل دشمن خون آشام قرار گرفت ، دشمنى كه دوبار دست به حمله زده و بهترین مسلمانان و زبده ترین شیعیان على علیه السلام را در شهر بصره به قتل رسانیده است :
((لا تَبْدَاءُوا الْقَوْمَ بِالْقَتالِ ...؛)) شما شروع به جنگ نكنید با شمشیر و نیزه به آنان حمله ننمایید و در خونریزى بر آنان سبقت نجویید، با ملاطفت و مهربانى و با زبان نرم و ملایم با آنان سخن بگویید (تا به جنگ و ستیز وادارشان نكنید))(134).
3 - هدف پیشوایان و ائمه هدى اصلاح افراد و جلوگیرى از انحراف و به قول حسین بن على علیهما السلام
((امر به معروف و نهى از منكر)) است و این هدف هم با توسل به زور و از راه جنگ و خونریزى امكان پذیر نیست بلكه جنگ ، آخرین حربه اى است كه در صورت مسدود شدن تمام راهها باید به آن متوسل گردید.
خلاصه ، پاسخ امام در آن شرایط خاص به زهیر بن قین دلیل دیگرى است بر این كه منظور آن حضرت از این حركت رسیدن به یك پیروزى ظاهرى جنگى نبود بلكه امام در تعقیب هدفى بود مافوق آن و در ابعاد وسیعتر.

شنبه 13/9/1389 - 6:21
اخبار

به گزارش مشرق به نقل از واحد مرکزی خبر، خبرگزاری رسمی کره جنوبی ( یونهاپ ) به نقل از این منبع نظامی اعلام کرد: کره شمالی اخیرا تعداد این موشک اندازها را از 100 دستگاه به 5200 دستگاه افزایش داده است.

وزارت دفاع کره جنوبی و رئیس ستاد مشترک ارتش این کشور از اظهار نظر در این باره خودداری کرده اند .

سئول در حدود 40 کیلومتری مرز با کره شمالی قرار دارد.=مشرق نیوز

شنبه 13/9/1389 - 6:19
اخبار

به گزارش مشرق به نقل از تابناک، مسافرین کاروان مذکور که در یکی از هتل های زنجیره ای «ماریوت» ـ که سهامداران عمده آن در سراسر جهان آمریکایی ها هستند ـ اقامت داشته اند، در دو شب گذشته به دلیل حضور یک فرد آمریکایی ـ که ظاهرا از سهامداران این هتل می باشد ـ در این هتل و به بهانه مسائل امنیتی مورد بازرسی های بدنی غیر معمول قرار گرفته اند.

بنابر این گزارش، مسئولین امنیتی هتل مذکور به بهانه اینکه جان این فرد آمریکایی در خطر است، برای هر بار ورود زوار ایرانی، آنها را از گیت های بازرسی عبور داده و با بی احترامی، به شدیدترین شکل ممکن مورد بازرسی بدنی قرار قرار داده اند.

بنابر اطلاعاتی که تنی چند از مسافرین این کاروان در اختیار «تابناک» قرار داده اند، اگر چه مراتب به مسئولان بعثه مقام معظم رهبری و مسئولان برگزاری مراسم حج عربستان گزارش داده شده است تاکنون هیچ اقدامی برای جلوگیری از این رفتار تحقیرآمیز انجام نشده و مسئولان هتل مذکور با این توجیه که ما طبق قانون عمل می کنیم همچنان به رفتار زشت خود ادامه می دهند.

گفتنی است شب گذشته نیز عده زیادی از زوار ایرانی ساکن در آن هتل، در اعتراض به این رفتار غیر دیپلماتیک، جلوی ورودی هتل مذکور تحصن کرده و به قرائت قرآن پرداختند.

به هر حال بنابر آنچه گفته شد، اولا سوال اینجاست که بنابر گفته های مسئولین هتل ماریوت، اگر چنین قانونی در این هتل ساری و جاری بوده است، آیا مسئولین سازمان حج و کاروان مذکور آگاهانه اقدام به رزرو آن کرده بودند یا اطلاعی از این موضوع نداشته اند؟ که البته در هر دو صورت باید در قبال هتک حرمت زوار ایرانی پاسخگو باشند.

دوم اینکه چرا پس از گذشت 48 ساعت همچنان این رفتار ادامه داشته و با وجود اطلاع مسئولان بعثه مقام معظم رهبری و مسئولان سازمان حج، هنوز هیچ اقدامی برای قطع این رفتار صورت نگرفته است؟

و در آخر اینکه سازمان حج و اوقاف که متولی حاجیان ایرانی است، در قبال این مسئله و تعهدشکنی های مداوم سعودی ها به ویژه در امر پروازها، چه تمهیداتی اندیشیده است؟ آیا باید همچنان شاهد لکه دار شدن عزت و حیثیت زوار ایرانی خانه خدا و پیامبر اکرم(ص) باشیم؟=مشرق نیوز

شنبه 13/9/1389 - 6:17
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته