• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 15639
تعداد نظرات : 1110
زمان آخرین مطلب : 3908روز قبل
اهل بیت

کربلا از روز اوّل کربلا بود،


کربلا از روز اوّل کربلا بود، و خداوند سبحان زمین کربلا را حتّى بر زمین کعبه فضیلت داد، و قبل از حضرت سیّد الشّهداء(ع ) انبیاء بسیارى به زیارت آن زمین مقدّس آمده بودند، و در روایات مى باشد که قبل از حسین فاطمه (س ) صدها پیغمبر و صدهافرزند پیغمبر در آنجابه شهادت رسیده و مدفون گردیده اند.
کربلا، کربلاست ! چون حسین (ع ) دارد، حسین (ع ) کیست ؟ حسین (ع ) کسى است که در راه خدا کارى کرد که هیچکس نکرده و نمى تواند بکند، مگر حسین در کربلا چه کرد؟ او در کربلا همه چیز را درعمل معنا کرد، ایمان را به تصویر کشید، یعنى کسى که بتواند در آن موقعیت قراربگیرد. و تصمیم خود را عوض نکند، و مرحله به مرحله به علاقه او نسبت به خدا و کارىکه انجام مى دهد بیشتر شود، در ابتدا آن همه توهین و تحقیر، بعد ظلم و جسارت ، وسخت تر از همه کشته شدن بهترین بنده گان خدا به دست شقى ترین مردم ، داغ کشته شدن برادر و برادرزاده ، فرزند رشید و فرزند شیرخوار، و همه خوبان که به یارى اسلامآمده اند، و دشوارتر از همه مصائبى که بر اهل بیت روا مى شد، و حسین (ع ) همه را مىدانست ! آیا کسى مى تواند حسین باشد و با آن همه کرب و بلا باز هم بگوید، رِضابِرِضائِک و تَسلیمَا لِاَمرِک لا الهَ غَیرک و لا مَعبُودَ سِواک !
پس کربلاهمان بهشت است که هر کس بدان دست یافت رستگار و سعادت مند مى شود.
بامطالعه ومرور در روایات مربوط به کربلا مى توان به ارزش این زمین قدسى پى برد و براى آخرت ذخیره اى اندوخت . خدایا زیارت حسین (ع ) و اولاد(ع ) را در دنیا نصیب ما بگردان ،و از شفاعت آن مقرّبین درگاهت ما و والدین ما و اولاد ما را بى نصیب مفرما، آمین یاربّ العالمین

وجه تسمیه کربلا
بعضى گفته اند: کربلا مشتق از کَربَله ، بفتح کاف و باء موحده بر وزنعنفله ،بمعنى رخوت و نرمى است ، یقال به کربله (اى رخوة فى قدمیه ) بخاطر آنکه خاک کربلا نرم بود0 و یا از کربلا است بمعنى ((الخالصالزّکى یقال کَربَل الحِنطَة اِذا انفّاها فسمیت بذلک لان ارضها خالصة طیَّبة )) و یا از کربل بر وزن جعفر است . و کربل نام علفى است که بسیار سرخ و برّاق مى باشد زیرا که از آن علف در آن سرزمین بسیار بود.
البته کربلا مرکب است از دو کلمه کرب و بلا و بخاطر کثرت استعمال کربلا شده است . زیرا که روایت مى باشد که بهترین اولاد پیغمبران در آنجا به شهادت میرسند و سر انور اکثرایشان را در آن زمین با لب تشنه بریدند و ملائکه ها هزار سال قبل از شهادت سیّدالشهداء - علیه آلاف التحیّة و الثناء - آن مکان شریف را زیارت میکردند.
وقد قتل فیها قبل الحسین علیه السلام ماءئة نبىّ و ماءئة سبط و انّها تزفّ الى الجنةبطینها و شجرها و جمیع ما فیها کما تزفّ العروس ‍ الى ازواجها
ترجمه : و قبل ازامام حسین علیه السلام صد پیغمبر و صد نفر فرزند پیغمبر کشته شدند، در آنجا و آنهامیروند بسوى بهشت و آنچه در بهشت است مانند آنکه عروس بسوى زوجش میرود و جمعى ازپیامبران به آن مکان عبور نمودند و متذکّر مصیبت فرزند پیامبر آخرالزمان شده و بر هریکى از آنها در قسمتى کرب وبلا وارد شده اتست

http://www.arbabeteshnelab.blogfa.com/

چهارشنبه 1/9/1391 - 23:54
اهل بیت

حضرت امیر علیه‏السلام می‏فرماید:

ادب گنج گدا است - یار بی‏یاور - جلیس در مجلس - انیس در وحدت - خاطر پریشان را مجموع می‏دارد - دل مرده را زنده و صاحب خود را به مقصود می‏رساند و گفته‏اند عقل بدون ادب چون شجاعی بی‏اسلحه است.


حضرت اباالفضل علیه‏السلام دارای مقام ادب به تمام معانی بود هم ادب نفس داشت و هم ادب درس - در

ادب او همین حد بس که هیچ گاه برادرش حضرت حسین علیه‏السلام را برادر خطاب نکرد و همیشه سیدی و

مولایی عرض می‏کرد مگر یک دفعه آن هم در آخرین نفس حیات بود که صدا زد ای برادر برادر را دریاب - و نسبت

به همه خاندان بزرگ و کوچک ادب را از دست نمی‏داد کمال تواضع و فروتنی را نسبت به همه داشت ادب او

نسبت به زیردستان هم مانند بزرگ‏تران بود و هیچ گاه رو ترش نمی‏کرد مگر از روی غیرت آن هم برای دشمن.

عباس ادب خود را پس از شهادت هم نگاه داشت می‏گویند و می‏نویسند ملکه هند نذری کرد تا

گنبد ابوالفضل را طلا کند حاجت او مانند همه ارباب حوائج که درب خانه باب الحوائج برآورده می‏شد برآورده

گشت مقدار بسیاری طلا برداشت و به طرف عتبات عالیات رهسپار شد و مهندسین بزرگ با خود برد آن گاه که

بنا بود صبح فردا شروع به انجام تعهد و نذر کنند خدمه آستانه مبارکه بارگاه با عظمت عباس خواب رفته و بر

حسب معمول به آنها فرمود: من راضی نیستم گنبدم طلا شود چه باید بین آقا و نوکر فرقی باشد. تا این حد

عباس ادب را نگاه می‏داشت و آن طلاها را به جای دیگر در حساب حضرت اباالفضل مصرف نمودند البته با عقیده

فرقه شیعه و به نص آیه قرآن شهداء کربلا زنده هستند و رزق می‏برند و ادب عباس در حیات و شهادت یکسان

است این بود مقام ادب اباالفضل علیه‏السلام

http://www.emam-e-tanha.blogfa.com/

چهارشنبه 1/9/1391 - 23:50
اهل بیت

اگر که دل شکسته‏ای حسین را صدا بزن
اگر ملول و خسته‏ای حسین را صدا بزن
در این بهار معرفت پرستوی بهاری‏ام
اگر چه پر شکسته‏ای حسین را صدا بزن
سحَر شد و سپیده زد چرا تو همچو مرغ شب
لب از ترانه بسته‏ای حسین را صدا بزن
تو سر به زانوی غمی زشَرم کرده‏های خود
چرا غمین نشسته‏ای حسین را صدا بزن
اگر به باغ آرزو به عشق کربلای او
دل از همه گسسته‏ای حسین را صدا بزن

http://www.emam-e-tanha.blogfa.com/

چهارشنبه 1/9/1391 - 23:48
اهل بیت

این خلق نابكار به ما پشت پا زدند

در ابتدای راه، حقیرانه جا زدند

ما را به چند كیسه ی درهم فروختند

مولا میا به كوفه،كه قید تو را زدند

از پشت بام بر سر این پیك نامه بر

با خنده سنگ های زمخت جفا زدند

هرسنگشان دقیق به لب می خورد حسین

از آن هزار سنگ،یكی را خطا زدند!؟

آن هم كه خورد گوشه ی پیشانیم،ولی

با قصد امتحان به جبین شما زدند

تا روی میخ جلوه نمایی كند سرم

از خون به گیسوان سپیدم حنا زدند

افتادم از بلندی و غضروف های من

با لحن جانگداز، شما را صدا زدند

اما سه هفته بعد شنیدم ز روی دار

طبل شروع غائله ی كربلا زدند

وحید قاسمی

http://zajje.blogfa.com
چهارشنبه 1/9/1391 - 23:45
اهل بیت

روز خونینى كه شورش در فضا افتاده بود

كوفه در وحشت زخونین ماجرا افتاده بود

در دل امواج حیرت زیر رگبار بلا

كشتى بى بادبان بى ناخدا افتاده بود

میزبانان در پناه ساحلى دور از خطر

میهمان در بحر خون بى آشنا افتاده بود

نائب فرزند زهرا نو گل باغ عقیل

دستگیر مردمى دور از وفا افتاده بود

در میان اولین دشت مناى شاه عشق

اولین قربانى راه خدا افتاده بود

در كنار كاخ حمراء پیش چشم مرد و زن

پیكر مجروح مسلم مسلم سر جدا افتاده بود

در جدال حق و باطل آن دلیر جان فدا

آنقدر ایستاده بودى تا ز پا افتاده بود

در دم آخر سرشك حسرتش بودى روان

چون بیاد كاروان كربلا افتاده بود

http://zajje.blogfa.com

چهارشنبه 1/9/1391 - 23:44
اهل بیت
دیده به تیغ دوختم، تا مگر از دعای تو
تو نگه افکنی و من، سر فکنم به پای تو
مرگ بود سعادتم که لحظه ی شهادتم
سایه فکنده بر سرم، قامت دلربای تو
گه بدنم به عشق تو، کوچه به کوچه می رود
گاه سر بریده ام گریه کند برای تو
روی کبود دخترم، هدیه به نازدانه ات
جان دو ماه پاره ام، هردو شود فدای تو
ای نفست روان من، کوفه میا به جان من
ورنه به نوک نی رود، رأسِ زتن جدای تو
چنگ زنند گرگ ها، بر تن پاره پاره ات
شسته زخون سر شود، روی خدا، نمای تو
ای که همه وجود من درغم توست نی نوا
بوده به گوشم از ازل قصه ی کربلای تو
کاش به دشت کربلا بودم و کشته می شدم
با شهدای نی نوا، در صف نی نوای تو
روز ازل شنیده ام، می نگرد دو دیده ام
پنجه ی قهر قاتل و طرهّ ی مشک سای تو
آنچه که می کنم نظر، خورده گره به یکدگر
سوز درون میثم و زمزمه ی عزای تو

غلامرضاسازگار

http://zajje.blogfa.com

چهارشنبه 1/9/1391 - 23:43
اهل بیت

دوست دارم بارها از تن جدا گردد سر من
تا شود تقدیم خاک پات، خون حنجر من
دوست دارم عضو عضوم طعمه ی شمشیر گردد
تا تو لبخندی زنی بر زخم های پیکر من
دوست دارم وقت جان دادن به بالینم بیایی
تا بیفتد بر گل رویت نگاه آخر من
دوست دارم در هجوم خنده های تلخ دشمن
بر تو ریزد همچو باران، اشک از چشم تر من
دوست دارم تا به جرم عشق تو، کوچه به کوچه
از فراز بام ها آتش بریزد بر سر من
دوست دارم در کنار دختر مظلومه ی تو
صورت خود را کند تقدیم سیلی، دختر من
دوست دارم دور عباس علمدارت بگردم
تا شود ام البنین، فردای محشر مادر من
دوست دارم تا به جرم عشق گردم سنگ باران
سنگ ها گردند بین کوچه ها، هم سنگر من
دوست دارم طوعه بعد از کشتنم آید سراغم
در کنار پیکرم گرید به جای خواهرمن
دوست دارم تا بریزد بحر بحر از چشم میثم
اشک خونین بر من و بر لاله های پرپر من

غلامرضا سازگار

http://zajje.blogfa.com

چهارشنبه 1/9/1391 - 23:42
اهل بیت

ز بام کوفه می کنم تو را نظاره یا حسین!
تو هم مرا نظاره کن به یک اشاره یا حسین!
سرو به خون نشسته ام، زائر دست بسته¬ام
سلام می فرستمت از لب پاره یا حسین!
لحظه به لحظه دم به دم، مرگ دوباره دیده ام
بس که رسیده بر تنم، زخم دوباره یا حسین!
میان خندة عدو بهر تو گریه می کنم
بلکه به اشک دیده ام کنی نظاره یا حسین!
تیر به چلة کمان، کمان به دست حرمله
میا به کوفه رحم کن به شیرخواره یا حسین!
پرده کنار رفته و می نگرم به دخترت
نه معجرش بود به سر، نه گوشواره یا حسین!
هدیة حاجیان بود به مسلخ ولا یکی
مرا بود در این منا دو ماه پاره یا حسین!
به آسمان دیده ام، نظاره کن که دم به دم
در آفتاب ریختم بر تو ستاره یا حسین!
نگه به مکه دوختم چو شمع بر تو سوختم
درون سینه ام شده نفس شراره یا حسین!
کرم کن و به یک نظر به نظم "میثمت" نگر
که کرده سوز او اثر به سنگ خاره یا حسین!

غلامرضا سازگار

http://zajje.blogfa.com

چهارشنبه 1/9/1391 - 23:41
اهل بیت

به جای دسته گل، خون گلویم وقف دامانت
تو ابراهیمی و من هم ذبیح عید قربانت
میان خندة دشمن بیا از گریه آبم کن
که همچون قطرة اشکی، بگردم دور چشمانت
در آب افتاد دندان من و کردم دعا بر تو
مبادا بشکند از چوب دشمن دُرّ دندانت
تو روح احمد و ریحان زهرایی میا کوفه
که فردا می کنند این سنگ دل ها سنگ بارانت
ز چشمم پرده یک سو رفته و انگار می بینم
که بر گوشم رسد از نوک نی، آوای قربانت
به ظرف آب خونم ریخت و عکس تو را دیدم
که خون چهره ات می ریزد از لب های عطشانت
برای مرد گریه سخت باشد در دل دشمن
الهی بین دشمن کس نبیند چشم گریانت
به زیر تیغ دشمن آرزویم هست این مولا:
که می کردم هزاران بار جانم را به قربانت
تو تنها باغبان باغ توحیدی میا کوفه
که پر پر می شود یک روزه گل های گلستانت
کرامت کن به "میثم" چشم گریانی که تا محشر
بگرید بر تو و داغ دل و زخم فراوانت

غلامرضاسازگار

http://zajje.blogfa.com

چهارشنبه 1/9/1391 - 23:40
اهل بیت

طوعه به گرد قصر در جستجوست
شعله به دل، اشک به رخسار اوست
ناله کند از دل سوزان خویش
در طلب دیدن مهمان خویش
طوعه به هر کوچه روان گشته ای
در پی آن جان جهان گشته ای
در پی گم گشتة خود می دوی
کوچه به کوچه به کجا می روی
گریه بر آن پیکر صد چاک کن
آن تن پاره پاره را خاک کن
این گل پرپر شده از آن توست
این بدن بی سر مهمان توست
بر جگر سوخته چنگش زدند
کوچه به کوچه همه سنگش زدند
مصحف افتاده به خون پیکرش
جلوه کنان بر سر نیزه، سرش
سوخته و سوخته و سوخته
دیده به سوی دو پسر دوخته
سر به سر نی، نگهش در حجاز
با پسر فاطمه گرم نیاز
کای به فدای تو دو فرزند من
زخم تو بر تن گل لبخند من
از سر من خاک قدم های تو
بر جگرم شعلة غم های تو
بر سر نی دور تو گردد سرم
تا تو نهی پای به چشم ترم
نالة من در جگر "میثم" است
با تو دل سوخته ام همدم است

غلامرضا سازگار

http://zajje.blogfa.com

چهارشنبه 1/9/1391 - 23:39
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته