• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1994
تعداد نظرات : 294
زمان آخرین مطلب : 4571روز قبل
ازدواج و همسرداری

چرا همسران به یكدیگر خیانت می كنند؟

در جهان کنونی برقراری ارتباطات معقول و مشروع ضرورت داشته و از لوازم لاینفک زندگی اجتماعی است، اما آنچه می تواند به این مشروعیت لطمه بزند روابط بی­ ضابطه ای است که می تواند پایه های روابط اجتماعی را سست کند... زیرا چنین روابطی ضربه جبران ناپذیری بر عفت عمومی و زندگی شخصی و دینی انسان وارد می­کند.

بی بند و باری در معاشرت ها باعث گسستگی و اختلاف در نظام خانواده­ها و تضعیف مبانی دینی و مذهبی می­ شود.

این در حالی است که شایع ­ترین آفت آزادی بی­حد و حصر روابط میان دختر و پسر به ­وجود آمدن عشق و عاشقی­های گاه خطرناک است که هم اکنون برخی خانواده­ها در ایران با عوارض آن روبرو هستند حتی با پیشروی این معضل در بین متأهلان زندگی مشترک بسیاری از زوج ها نیز در معرض آسیب قرار گرفته به طوری که با آمار روز افزون ایجاد روابط پنهانی زوجین روبرو هستیم.

و در پایان بیان کردیم که "خیانت" زیان آورترین عمل در یک ارتباط است که نه تنها منجر به صدمه­های غیر قابل جبران به طرفین می­شود بلکه اعتماد و اطمینان کسی که مورد خیانت قرار گرفته شده را نیز نسبت به افراد دیگر از بین خواهد برد.

در این نوشتار سعی داریم خیانت را از نظر مباحث روانشاختی مورد بررسی قرار دهیم تا به زوایای روانی خیانت همسران نیز پرداخته باشیم...

از قدیم تا کنون مردم بر این باورند که مردها در روابط با جنس مخالف از تعهد کمتری برخوردارند در حالی که طبق تحقیقات جدید زنان نیز نسبت به مردها می توانند دست به خیانت زده و در روابط خود پایبند نباشند.

مردها درعین تعهد به همسرخود در مجذوب شدن چه از نظر عاطفی یا جنسی با نفر دیگر، تعهد خود را زیر پا می گذارند.

در مقابل، زن ها تا زمانی که از طرف مرد خود کاملاً از هر نظر تامین شوند بر تعهد خود پایبند می مانند، اما به محض ایجاد و ادامه خللی در درک و تامین عواطف و نیازهای خود مانند مالی، معیشتی و... از جانب مرد و شروع مشکلات بین آن دو، زن نیز بسوی خیانت و بیراهه کشیده می شود.

از نظر آنان اگر مردها یاد بگیرند نسبت به همسر خود در موارد ذکر شده پایبند باشند دلیلی ندارد که زن دست به خیانت بزند.

از دیدگاه روانشناختی، تصور زن ها همیشه این بوده که در صورت خیانت و ایجاد رابطه جنسی با فردی دیگر، تمام معنویات، اعتبار و اصالت وی به عنوان یک زن شایسته از بین می رود.

علاوه بر این مردها باید بدانند که از نظر عاطفی و روحی یک زن همیشه از ترس خیانت مردها و قربانی نشدن به روابط زناشویی خود پایبند و همواره با تمام قوا به تداوم و تامین همسر خود اهمیت می دهند.

در هر صورت خیانت همسران یک امر پیچیده و در عین حال دو طرفه است.

باید بدانیم که همه ما در این مورد نقش داریم و نقش خود را در این مورد باید وارسی کنیم. مثل بی توجهی عاطفی یا عدم رضایت جنسی و مشکلات در روابط بین فردی و مواردی مشابه.

خیانت می تواند عاطفی یا جنسی باشد، تحقیقات نشان می دهد که برای زن ها عاطفی و برای مردان خیانت جنسی نابخشودنی تر و تحمل آن سخت تر است.

معمولاً زندگی زناشویی که با خیانت روبرو می شود دیگر طراوت و شادابی قبل را نخواهد داشت مگر اینکه طرف رابطه شما از ظرفیت روانی بالایی برخوردار باشد و خود را نیز در این اتفاق سهیم بداند و به فرد خیانتکار اجازه جبران اشتباهی را مرتکب شده است را بدهد.

روانشناسان معتقدند، با رعایت موارد زیر می توانید تا حدودی به همسرتان کمک کنید تا بتواند اشتباهش را جبران کند.

1- نباید عکس العمل آنی از خود نشان دهید و یک مرتبه به دلیل بدعهدی همسرتان تصمیم بگیرید که از او جدا شوید.

شما نیازمند کمی زمان هستید تا مسایل دیگر را نیز زیرو رو کنید نباید به طور خاص تمام توجه خود را به خیانتی که از او سر زده معطوف کنید.

2- باید قبول کنید که احساس خشم، عصبانیت، شک، تردید، شوکه شدن، آشفتگی، ترس، درد، رنج، افسردگی و پریشانی برای فردی که شاهد خیانت همسرش بوده کاملاً نرمال است.

3- این مشکل باعث به وجود آمدن برخی مشکلات فیزیکی در فرد می شود از قبیل حالت تهوع و استفراغ و مشکلات مربوط به خواب (بی خوابی و یا پر خوابی) لرزش اختلال حواس کم غذایی و کم اشتهایی سعی کنید در این مواقع بیش از پیش از خود مراقبت کنید.

4- برای خود یک ژورنال درست کنید تمام افکار و احساساتی که به شما به دلیل خیانت و بی وفایی همسرتان دست می دهد را برروی کاغذ یادداشت کنید تا ذهنتان از افکار منفی تخلیه شود.

5- با همسر خود در موقعیت مناسب در مورد بد عهدی اش صحبت کنید، تمام سوال هایی که به ذهنتان می رسد را بپرسید، شاید با این کار به نتیجه برسید که همسرتان هنگام ارتکاب به این کار، اصلاً فکر نمی کرده که به شما خیانت می کند.

6- هر چند وقت یکبار با روانشناس یا مشاوره ملاقات داشته باشید، سعی نکنید تا به تنهایی از پس این مشکل برآیید، هم شما و هم همسرتان پیش از اینکه مجدداً رابطه با هم برقرار کنید باید تحت آزمایش (ایدز) و تست سایر بیماری های آمیزشی قرار بگیرید ( البته این در صورت خیانت می باشد).

7- نباید ضربه روحی وارده را پنهان کنید، با فرزندانتان صادق باشید اما لازم نیست جزییات مشکل را نیز برای آنها شرح دهید، قسم هایی نخورید که بعدها نتوانید به آنها عمل کنید تنها چیزی که بچه ها باید بدانند این است که حال شما رفته رفته به بهبودی خواهد رفت.

8- سعی نکنید این بازی که چه چیز و یا چه کسی مسبب بروز چنین فاجعه ای شده است را شروع کنید، این کار صرفاً انرژی شما را تلف می کند، در این صورت فقط می توانید نفر سوم را سرزنش کنید و خودتان خوب می دانید که هیچ چیز درست نخواهد شد.

9- اگر بیش از اندازه عصبانی باشید و بر سر مسائل کوچک داد و بیداد راه بیندازید و احساس کنید بر روی طناب بسیار باریکی در حال راه رفتن هستید و زمانی که به یاد بدعهدی همسر خود می افتید عکس العمل های شدید فیزیکی از خود نشان دهید بی شک دچار استرس پس از سانحه شده اید و باید هر چه سریعتر به یک متخصص مراجعه کنید.

10- انتظار نداشته باشید که حس آشفتگی بی اعتمادی و عصبانیت به مجرد اینکه تصمیم می گیرید همسر خود را ببخشید به راحتی از بین برود؛ از بین رفتن درد و رنج وارده از طریق خیانت نیازمند زمان است.

11- واقع بین باشید، درآمد، سرمایه، وضعیت مسکن، حمل و نقل خود را در نظر بگیرید، اگر تصمیم خاتمه زندگی زناشویی خود می گیرید باید ببینید که آیا جای برای زندگی کردن دارید و منبع در آمدی دارید که از آن بتوانید نیازهای اولیه تان را مرتفع سازید.

علاوه بر این مطالب همسران باید بدانند که ابراز علاقه در قالب کلام می تواند نیروی شفابخشی را برای ادا مه رابطه به وجود آورد این موضوع نکته ایست که کلیه روانشناسان به آن اقرار می کنند و این در حالی است که بسیاری از همسران از آن ابا دارند و به اهمیت آن واقف نیستند.

(( همسری که مورد بی وفای قرار گرفته است همیشه از خود می پرسد چطور توانست چنین کاری بکند ؟ چطور توانست به من خیانت کند و بارها به من دروغ بگوید؟ هرگز... دیگر نمی توانم به او اعتماد کنم.))

وقتی زوجین چنین هیجانات شدیدی را تجربه می کنند پرسش اصلی این است که آیا بهبود اوضاع اختلالات زناشویی امکان پذیر است یا خیر؟ چطور می توان این بحران را پشت سر گذاشت؟ حتی در صورت بهبود آیا قادریم با خاطره این خیانت و بی وفایی به زندگی مشترک ادامه دهیم؟

با در نظر گرفتن این پیشنهادات و البته کمک های تخصصی از مشاوران ازدواج با اطمینان می توان گفت که آینده خوبی در انتظار زندگی مشترکتان خواهد بود زیرا گاهی اوقات برخی مطالب از دید افراد نادیده گرفته می شود و تنها چشمان تیز بین یک متخصص است که می تواند مشکلات اصلی را شناخته و اصلاح کند.

گام اول، باید مشخص شود که آیا می خواهید زندگی زناشویی تان را نجات دهید:

ظهور بی وفایی نشان دهنده این است که ازدواجتان برای مدت طولانی دچار مشکل جدی بوده است، چه آن را تشخیص داده باشید یا نه یکی یا هر دوی شما نیازهای اساسی یکدیگر را بر طرف کردن کدام نیاز او شکست خوردم؟

گام دوم، میدان را برای نفر سوم خالی نکنید:

ازدواج ارتباطی اختصاصی است که در آن دو نفر یکی می شوند و باید با هم بمانند و سه نفر در آن نمی گنجد، ظهور بی وفایی به معنای این است که زندگی مشترک قبل از این از هم پاشیده است، بنابراین به شما توصیه می شود که مسیری مستقل و سختگیرانه را در پیش بگیرید و در صدد باشید که برای همسر بی وفا روشن کنید که به هیچ عنوان این و ضعیت را تحمل نمی کنید.

اما اشتباه نکنید منظور ما این نیست که با فهمیدن این مسئله داد و فریاد راه بیندازید و خدای ناکرده دست به کاری بزنید که پشیمانی به بار بیاورد.همچنین به هیچ عنوان خانه را ترک نکنید.

بلکه منظور ما این است که به سرعت میدان را برای نفر سوم خالی نکنید در اکثر مواقع زنان با مشاهده این وضعیت به شدت سر خورده شده و بعد از مدتی کشمکش و درگیری با همسر زندگی زناشویی را ترک می کنند و به راحتی فرصت می دهند نفر سوم از این فرصت استفاده کرده و در دل همسرشان جا باز کند.

شما علی رغم شکست عاطفی که دیده اید باید بمانید مشکلات را شناسایی و حل کنید و شخص ثالث را از دست داده و همه چیز را رها کنید، اگر لازم دیدید و یا به شدت احساس خشم و عصبانیت کردید با همسرتان صحبت نکنید اما به نقش های زناشویی خود مانند رسیدگی به امور خانه و فرزندان و... عمل کنید.

گام سوم، بدانید چه انتظاری داشته باشید:

اغلب بی وفایی ها می تواند به طلاق منجر نشود و در نهایت به رفع اختلاف انجامد.

فرایند بی و فایی دردی غیر قابل تحمل را به افراد وارد می کند، ا گر خودتان را برای آنچه پیش خواهد آمد آماده کنید نه تنها عذاب کمتری می کشید بلکه به ازدواجتان فرصت بیشتری برای بهبود و دوام می دهید یکی از بهتر ین راه ها برای افزایش آمادگی این است که بدانید چه انتظاری داشته باشید؟

به طور مثال بعد از چند روز از و قوع این حادثه وقتی به اندازه کافی توانستید بر اعصاب خود مسلط شوید مهر سکوت را بشکنید و در فضای مناسب و در غیاب فرزندان بطور مفصل با همسرتان صحبت کنید و ببینید چه انگیزه ای با عث بروز این رفتار ناشایست شده است ؟ چه کمبودی در زندگی داشته است؟ از شما چه توقعی داشته که نتوانسته اید آن را اجابت کنید؟ فرد جدید چه خلایی از همسر شما پر می کند؟و...

برخی از موارد زندگی زناشویی دارای کاستی هایی است که اگر شناسایی و سپس اصلاح شود مشکلات تا حد زیادی بر طرف می شود.

اما در برخی دیگر از موارد زن و مرد مشکل خاصی با هم ندارند و تنها مرد در یک موقعیت وسوسه انگیز قرار گرفته و دچار لغزش شده است.

اینجاست که نقش شما پر رنگ تر می شود شما باید به عنوان یک زن ثابت کنید که هنوز هم مرکز عاطفی خانواده تان هستید و می توانید دوباره همسرتان را به خانواده باز گردانید؛ بازگشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر هر دو طرف است.

گام چهارم: شروع به ر فع نیازهای یکدیگر کنید:

در این گام شما باید سعی کنید نیازهای عاطفی که فرد دیگری برای همسرتان برطرف کرده است به شکل بهتری بر طرف کنید.

زن و مرد می توانند ازدواجشان را بازساری کنند و با بر طرف کردن نیازهای یکدیگر فصل تازه ای از عشق را در زندگی برنامه ریزی کنند وقتی آموختید مهمترین نیازهای عاطفی یکدیگر را برطرف کنید عشق و ازدواجتان نیرومندتر از همیشه می شود.

باز گشت به شرایط عادی نیازمند تلاش پایدار و خستگی ناپذیر هر دو همسر است، شما با عبور از این شرایط سخت به همراه یکدیگر متوجه می شوید که بیشتر از همیشه یکدیگر را دوست دارید.

بی وفایی را به عنوان محرکی اصلاح کننده ببیند که در نهایت موجب می شود زوج ها در مورد نیازهای مهمشان کار کنند.

وقتی شروع به کار کردن در مورد این نیازها کنید زندگی مشترکتان همان می شود که همیشه خواهانش بوده اید.

از طریق ارتباط کلامی شما می توانید اولین گام های اصلاح رابطه تخریب شده تان را بر دارید.

توجه داشته باشید که ارتباط کلامی ویژگی اختصاصی انسانهاست؛ زوجین در قالب کلام نگرش های خود را درباره خویشتن و مخاطب خود و مسائل کلی و مسائل مشترک به یکدیگر انتقال می دهند.

در آخر خیانت در زندگی امری نکوهیده و ضد اخلاقی است که اثرات زیانبار آن قطعاً دیر یا زود گریبان گیر فرد خواهد شد؛ بنابراین چنانچه مشکلی در روابط وجود دارد باید با دید باز به آنها نگریست و با اندیشه و تدبیر سعی در حل آنها کرد.

اما کلام آخر: خیانت به هر صورتی که باشد و به هر دلیلی که انجام گرفته باشد ناپسند و منفور است و تنها یک نتیجه در بر خواهد داشت: «شرمندگی»

 

 

منبع : baztabonline.com
سه شنبه 30/9/1389 - 12:57
پوست و مو

چگونه  جوش های دوره بلوغ را برطرف كنیم 

پاسخ بابی براون:

اگر این اکنه ها سطحی وتعدیل پذیر هستند ، رژیم و محصولات OTC را امتحان کنید:صبح پوست تان را با پاک کننده هایی که حاوی اسید سالیسیلیک هستند استفاده کنید تا منافذ پوست پاکسازی شده وباکتریهای مولد آکنه را کاهش دهد.سپس از یک کانسیلر حاوی 2.5 %پروکسید بنزول میباشد استفاده کنید که باکتری ها را کشته و چربی و جوش های موجود را میزداید.بعد از آن از یک مرطوب کننده فاقد چربی با اس پی اف 30 استفاده کنید. شب با یک پاک کننده غیر دارویی صورتتان را شسته سپس از یک کرم لایه بردار جهت زدودن سلولهای مرده استفاده کنید.

اگر بعد از 8 هفته بهبودی حاصل نشد و یا اگر آکنه ها شدید هستند به یک متخصص بیماری های پوستی جهت علت یابی و تچویز آنتی بیوتیک و همچنین هورمون درمانی مراجعه کنید

سه شنبه 30/9/1389 - 12:57
نوشیدنی و دسرها
طرز تهیه سس پاستا

سس پاستامواد لازم:

• 350 گرم گوشت گوساله تکه شده

• 500 گرم سوسیس شیرین ایتالیایی ورقه شده

• 2/1 فنجان پیاز رنده شده

• 1 لیوان معدل 700 گرم گوجه فرنگی خرد شده

• 2 لیوان رب گوجه فرنگی

• 2/1 فنجان آب

• 2/1 1 قاشق چایخوری ریحان خشک شده

• 2 قاشق غذا خوری شکر سفید

• 2/1 قاشق چایخوری دانه رازیانه

• 1 قاشق چایخوری ادویه ایتالیایی

• 2/1 قاشق چایخوری نمک

• 4/1 قاشق چایخوری فلفل سیاه پودر شده

طرز تهیه:

در یک ماهی تابه بزرگ سوسیس، گوشت گوساله و پیاز را حرارت دهید تا زمانی که به درستی قهوه ای رنگ شود و کاملا روغن بیندازد. سپس گوجه فرنگی خرد شده را به همراه سس گوجه فرنگی و رب گوجه فرنگی و آب را در ماهیتابه اضافه کرده و خوب بهم می زنیم. سپس نمک و فلفل و ریحان را اضافه کرده و هم می زنیم و به مدت 1 ساعت و نیم روی حرارت قرار داده و هر چند دقیقه یکبار به خوبی هم بزنید.

سس شما آماده سرو است می توانید با سبزیجات تزئین کرده و روی پاستایی که از قبل آماده کرده اید، بریزید.

طرز تهیه پن کیک

مواد لازم:

• 5/1 فنجان آرد

• 5/3 قاشق چایخوری بکینگ پودر

• 1 قاشق چایخوری نمک

• 1 قاشق غذاخوری شکر سفید

• 4/1 1 فنجان شیر

• 1 عدد تخم مرغ

• 3 قاشق غذا خوری کره آب شده

طرز تهیه:

1) در یک کاسه بزرگ آرد، بکینگ پودر، نمک و شکر را به هم بزنید و سپس وسط آن را خالی کرده و در آن شیر و کره آب شده و تخم مرغ را وارد کنید و به خوبی هم بزنید.

2) روغن را به خوبی داغ کرده در یک ظرف بزرگ روی اجاق گاز قرار داده و حرارت دهید. و 4/1 فنجان از خمیر تهیه شده برای هر پن کیک کافی است. سپس هر دو طرف آن را به گونه ای حرارت داده تا طلایی شود سپس به صورت داغ سرو کنید.

 

 

منبع : مجله الکترونیکی فریا
سه شنبه 30/9/1389 - 12:56
بهداشت روانی

چگونه با مرگ عزیزانمان كنار بیاییم؟

کنار آمدن با مرگ عزیزان یکی از دشوارترین کارهاست که معمولاً برای آن آمادگی ندارید. همانطور که انسانها با هم متفاوت هستند، مرگ آنها هم متفاوت است. تنها نقطه اشتراک همه انسانها این است که همه روزی می میرند.

من خواهرم را در سال 1370 و پدرم را در 1375 به خاطر سرطان از دست دادم. فراموش کردن آنها خیلی برایم سخت بود و همیشه دلتنگشان هستم. اما در سال 1384 که برادرم و هفت نفر از همکارانم فوت کردند، بدترین دوره زندگیم بود. واقعاً کسی برای بیرون ریختن غم از دست دادن عزیزان کاری نمی تواند انجام دهد اما نکاتی که در این مقاله برایتان عنوان می کنیم، می تواند به شما برای کنار آمدن با این مشکل فوق العاده دردناک کمک کند.

1) خیلی ها نمی دانند به فرد داغدیده چه باید بگویند. واکنش افراد به مرگ متفاوت است. بعضی افراد خیلی حرف می زنند، بعضی ها خیلی کم حرف می زنند و یا حرف های نادرست می زنند. بعضی وقت ها وقتی کودکی فوت می کند، به والدین داغدیده او برای دلداری می گویند که باز هم می توانید بچه دار شوید اما کسی که فرزندی را از دست داده باشد می داند که هیچ بچه ای را نمی توان با بچه ای دیگر جایگزین کرد. بعضی وقت ها هم افراد خوش نیت می گویند که مرگ خواست خداست و فرد متوفی الان در بهشت خداوند است. شاید این درست باشد اما احتمالاً آن چیزی نیست که آنموقع بخواهید بشنوید. سعی کنید از حرف های دیگران ناراحت نشوید و یادتان باشد که بقیه فقط قصد دلداری شما را دارند نه چیز دیگر.

2) باید مراحل مختلف سوگواری را تجربه کنید تا بتوانید مرگ آن عزیز را بپذیرید. مهمترین مشکلاتی که افراد دچار می شوند، انکار، خشم، و تنهایی است. وقتی مرگ عزیزی ناگهانی باشد واکنش معمول عدم باور آن است. وقتی می دانید که کسی در بستر مرگ است و به اندازه کافی وقت داشته اید که خود را از لحاظ ذهنی برای مرگ آن عزیز آماده کنید، احتمالاً این مرحله که مرحله انکار است را موقع شنیدن خبر بیماری یا آسیبدیدگی او از سر گذرانیده اید. بعضی ها تصور می کنند که دیدن جسد به آنها حس نزدیکی به مرحوم را می دهد اما خیلی های دیگر از آن احساس ناراحتی می کنند. مهم است که به احساسات دیگران حساس باشید اما باید راهی را بروید که احساس می کنید برایتان بهتر است. مهم نیست که محیط و شرایطتان چطور باشد، غم و سوگواری احساسات مختلفی ایجاد می کند که همه آنها را باید قبول کنید.

3) لازم نیست آنرا به تنهایی تجربه کنید. حتی اگر دوستان یا خانواده تان ندانند که چه باید به شما بگویند، اما مطمئناً نیتشان خیر است. گاهی اوقات فکر میکنم که در دنیای امروز به اندازه کافی به اتفاقات مهم زندگیمان توجه نداریم. به نظر می رسد که انتظار می رود که با هر اتفاقی که برایمان می افتد کنار بیاییم و از آن رد شویم. همه ما انسانهای متفاوتی هستیم. واکنش های ما به مرگ کاملاً متفاوت است. وقتی کسی قصد کمک کردن به شما را داشت، کمک او را بپذیرید. اجازه ندهید دیگران به شما بگویند که کی باید از این واقعه عبور کنید. شما تنها کسی هستید که خوب می دانید احساستان چگونه است.

4) کاملاً طبیعی است که از دست خدا عصبانی شوید. مرگ گاهی اوقات ایمان مومن ترین افراد را هم می لرزاند. وقتی آدم ها دچار بیماری های سختی میشوند یا در سن کم فوت می کنند، گاهی اوقات از خدای خود می پرسید چرا باید اتفاقات بد برای آدم های خوب بیفتد؟ قصدمان نیست که سر این سوال بحث کنیم فقط می خواهم بگویم که چنین احساساتی کاملاً طبیعی است. باید قبل از اینکه به مرحله پذیرش برسید، مرحله انکار و خشم را پشت سر بگذارید.

5) اگر همسرتان فوت کند، تا یکسال تغییر شگرفی صورت ندهید. روانشناسان عقیده دارند که یک سال اول پس از مرگ یکی از عزیزان سخت ترین سال است. چون در این سال مراحل مختلفی را پشت سر می گذارید و برای گرفتن تصمیمات مهم آمادگی ذهنی و حساسی ندارید. توصیه من این است که هر کاری که باید را انجام دهید اما تا می توانید از ایجاد تغییرات بزرگ در زندگیتان خودداری کنید.

6) گاهی اوقات مرگ خانواده ها را از هم دور می کند تا نزدیک. بعد از مرگ یکی از عزیزان، اعضای خانواده احساساتشان را درون خودشان می ریزند. خیلی ها ممکن است احساس کنند که با آنها بدرفتاری شده است، تنها گذاشته شده اند، عصبانی هستند، یا دچار سوء تفاهم شوند. در اینگونه مواقع چون اکثراً هر کس به فکر نیازهای خودش است، مسائل مهم نادیده گرفته می شود. مراسم ختم زمان خوبی برای وفق دادن توقعاتتان است. شما خانواده تان را می شناسید. از آنها انتظار کاری که توان انجام آن را ندارند، نداشته باشید. اگر بحثی پیش آمد، سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید. معمولاً راضی کردن همه غیرممکن است.

7) وقتی برای مرگ عزیزی سوگواری می کنید، اول به فکر مراقبت از خودتان باشید. وقتی با مرحله انکار و خشم کنار آمدید، ناراحتی و تنهایی شروع می شود. کسی ک عادت داشتید با او وقت بگذرانید دیگر پیشتان نیست. دلتنگ شدن برای آن فرد کاملاً طبیعی است. فراموش کردن اتفاق خیلی سخت است و نمی توانید به راحتی از آن عبور کنید. بلافاصله بعد از مرگ دوستان و خانواده تان دست کمک به سمتتان دراز می کنند اما با گذشت هفته ها و ماه ها خودتان را تنها می یابید. بااینکه نزدیکانتان می توانند کمکتان کنند اما بعضی کارها را باید خودتان به تنهایی انجام دهید. مهمترین کاری هم که باید انجام دهید مراقبت از خودتان است. این درست همان زمانی است که نیازهای خودتان را جلوتر از بقیه ببینید.

8) در سوگواری درخواست کمک طبیعی است. گاهی اوقات ایمان به خدا، عشق به خانواده، و همیاری دوستان کافی نیست. بعضی وقت ها لازم می بینید با یک مشاور، روانشناس یا مربیتان صحبت کنید. مشاوره به شما برای راحت ترگذر کردن از مراحل سوگواری کمک زیادی می کند. خیلی از افراد هم با نوشتن خاطرات روزانه یا نوشتن نامه هایی به فرد مرحوم خود را خالی می کنند. هدف بیرون ریختن احساسات ناسالم است. هر کس متفاوت است و راه متفاوتی را برای این منظور انتخاب می کند.

فکر می کنم وقتی یکی از عزیزانتان ر ا از دست می دهید، باید ببینید که چطور می توانید با حفظ یاد و خاطره فرد مرحوم، دوباره به زندگی شاد سابق خود برگردید. کنار آمدن با مرگ با گذشت زمان آسانتر می شود. آخر سر به نقطه ای می رسید که از خودتان می پرسید از این تجربه چه درسی می توانید بگیرید. آماده شدن برای مرگ همیشه ممکن نیست اما وقتی به یک سن خاص می رسید باید تصمیمات مهمی در زندگیتان بگیرید. آیا وصیتی دارید؟ دوست دارید مراسم ختمتان به چه صورت باشد؟

وقتی با مرگ یکی از عزیزان دست و پنجه نرم می کنید زمان خوبی است که مرگ خودتان هم بیندیشید. کار آسانی نیست اما اگر خودتان اینکار را نکنید، کس دیگری اینکار را برایتان می کند. از دست دادن یک عزیز خیلی دشوار است اما سخت تراین است که خودش کاری برای آماده کردن خود برای آن نکرده باشد. باید همه چیز را از قبل پیشبینی کنید. اینکار باعث می شود بعد از مرگتان کار بازماندگانتان ساده ترشود.

 


سه شنبه 30/9/1389 - 12:56
طنز و سرگرمی
فال امروز (30 آذر - 21دسامبر)

فروردین: تظاهر کردن دیگر فایده ای ندارد!! شما نمی توانید برای همیشه نشان دهید که فرد خوش بینی هستید. البته این موضوع نباید باعث نگرانی تان شود. عجیب اینکه حتی احساس آسودگی و فراغ بال می کنید؛ چرا که به هیچ وجه مجبور نیستید احساساتتان را از افراد دیگر مخفی کنید. سهیم کردن دیگران در ترس ها و نگرانی هایتان درهایی را به روی شما می گشاید که به سمت گفتگوهای زیادی در مورد موضوعات مهم سوق داده می شوید. به جای اینکه در برابر این تغییر مقاومت کنید، زندگی جدید خود را با آغوش باز بپذیرید.

اردیبهشت: به خاطر تغییراتی که تازگی در زندگی تان ایجاد شده، طی این چند هفته گذشته انتظارات شما از روابط دوستانه تان بیشتر شده است. خیلی خوب است که دوباره برای خود اهداف مهم تری را ایجاد کنید، البته قبل از اینکه واقعیت ها این کار را برایتان بکنند!! رویاهای کاذب و دورغین به شکست می انجامد، پس تا موقعی که فرصت دارید، واقعیت ها و حقایق مربوط به خود را دوباره بررسی کنید.

خرداد: امروز برایتان سخت است که دیگران را در احساسات خود سهیم کنید؛ چرا که شما نمی دانید چگونه بدون اینکه به کسانی که دوستشان دارید لطمه ای بزنید حقیقت را عنوان کنید. سخنان شما بر موضوعات حساسی اشاره می کنند و بنابراین اهمیت خیلی زایدی دارند. و بالاخره شما قصد و نیت خوبی دارید، اما شاید نتوانید آن را به خوبی اعمال کنید. پس بهترین راه این است که قبل از اینکه به طور بی اختیار و یکدفعه همه چیز را فاش کنید، آرام آرام صحبت های خود را شروع کنید تا بینید دیگران نسبت به حرف هایتان چه واکنشی نشان می دهند.

تیر: شما هنوز به ایده آل های خود نرسیده اید، ولی هنوز باید صبر کنید. خوشبختانه شما خیلی سرسخت بوده و الان لازم است که تا جایی که در توانتان است صبرکنید! تا موقعی که شما با کار سخت و کافی خودتان را در بوته آزمایش قرار می دهید، خوب است که دمدمی مزاج بودنتان را نشان دهید. حتی اگر نتیجه ای که خواهانش بودید را هنوز ندیده اید، در مسیری که پا گذاشته اید باقی بمانید.

مرداد: شما برای هفته های متمادی روی صحنه بودید! ولی حالا زندگی شما کاملاً آماده ورود به مراحل بعدی است. شما پیش از این احساس می کردید انرژی تان در حال کمتر شدن است، اما هنوز هم مباحثی که مربوط به ابراز کردن احساسات می شود فوق العاده قدرتمند هستند. به جای اینکه در جستجوی راه های جدیدی برای نشان دادن خودتان و حرف زدن باشید، تجربیات به یادماندنی خود را مطرح کنید. دوباره بازگو کردن داستان هایی که مربوط به حوادث گذشته هستند بهتان کمک می کند تا احساسات تان را در مورد اتفاقات جدید بیان کنید.

شهریور: شما خیلی تلاش می کنید که دامنه اطلاعات کامل و خوبی داشته باشید، اما مثل اینکه به خاطر شخصی که در زمینه گزارش دادن حقایق خیلی مورد اطمینان نبوده است دچار سوءتفاهم شده اید. هم اکنون افراد دیگر شاید حتی متوجه هم نشوند که بخش خیلی مهمی از حوادث روی داده را از دست داده اند، اما شما مانع آنها نشوید و بگذرانید فرجام و نتیجه غلطی که دلشان می خواهد را در ذهنشان ترسیم کنند. فقط به افراد دیگر تکیه نکنید که حقیقت را بهتان بگویند، شما تنها کسی هستید که می توانید به طور کامل حقیقت را به خودتان بگویید!

مهر: شاید شما واقعا فکر می کردید این چند روز تعطیلی باید چیز کاملاً متفاوتی باشد. شاید هم نسبت به تعطیلات محدودتر فکر می کردید باید متفاوت باشد. اما شما می خواستید که دوباره سنت های قدیمی را زنده کرده و حیات تازه ای بهشان بدهید و تا حدودی هم به این خواسته خود رسیده اید تا جایی که به ریشه و اصالت خود نزدیک تر شده اید. به خاطر فرصت هایی که از دست داده اید اعصاب خود را خرد نکنید، هیچ زمانی مثل همین لحظه برای شروع کردن مناسب نیست. پس مراسم جادویی خود را برگزار کرده و افراد خاصی را نیز در آن سهیم کنید.

آبان: در ماه گذشته نگرانی های مالی شما بیشتر شده بودند، تا جایی که شما آرزو می کردید درآمد ثابتی داشته باشید. باوجود این در حال حاظر شما خیلی مطئن نیستید و هنوز هم ناراحتی هایی وجود دارد. به خاطر اصلاح کردن دیدگاه هایتان در مورد جهان واقع از رسیدگی به اهداف خود صرف نظر کنید. اگر مجبور شدید برنامه هایتان را نیز معوق بگذارید و خیلی بلندپروازی نکنید، وگرنه زندگی تان دچار عدم تعادل خواهد شد.

آذر: مثل اینکه جشن و مهمانی تمام شده است!! اما در آخرین روزی که خورشید در نشانه شما حضور دارد می توانید موج شدیدی از انرژی را در خود احساس کنید. شما وقتی می بینید که چگونه به موضوعی که ابتدا زیاد برایتان مهم نبوده علاقه مند شده اید خودتان هم شگفت زده خواهید شد! اما همان طوری که رویاها و خیالات رشد پیدا کرده و بزرگ می شوند، گرفتاری ها نیز شروع می شوند. حالا شما باید به طور کامل با لزوم و اهمیت فکر کردن دوباره به کل زندگی خود مواجه شوید. برایتان خوب است که روی رویاهای خود دوباره سرمایه گذاری کرده و بهترین کارهایی که در توانتان است را انجام دهید تا آنها را زنده کنید.

دی: برای شما خیلی اهمیت دارد که تا فردا که خورشید وارد نشانه تان می شود تمام کارهای ناتمام مربوط به اداره و یا خانه را تمام کنید. متاسفانه هم اکنون تمام نکات مبهم تبدیل به کشمکش و مجادله می شوند. ساده سازی کارها تبدیل به امری کاملاً پیچیده شده است. باهمه این احوال وارد شدن به ماه تولد شما بهتان توانایی می دهد فرصتهای جدیدی برای خود خلق کنید.

بهمن: این وقت سال برای بیشتر مردم زمان معاشرت های اجتماعی است، اما این موضوع در مورد شما به حداکثر خود رسیده است. باوجود خورشید و بهرام که در یازدهمین خانه شما، یعنی خانه دوستان، حضور به هم می رسانند، شما سعی می کنید قبل از اینکه زمان بهره برداری از انرژی تان فرا برسد، فعالیت تان را در حوزه مربوط به خود کمی بیشتر کنید. شما در حال رسیدن به نقطه عطفی هستید که خودتان به تنهایی از این موقعیت سود فراوان خواهید برد، پس لزومی ندارد در برابر تغییراتی که در پیش است مقاومت کنید.

اسفند: اگر از رقابت های بی رحمانه خسته شده اید، الان می توانید خودتان را برای یک مرخصی از محل کارتان آماده کنید. این مرخصی می تواند به اندازه یک روز کوتاه باشد، ولی می تواند احساسات عمیق شما را نسبت به آنچه که از زندگی می خواهید بیدار کند. اگر نتوانستید هر تغییر مهمی که دلتان خواست ایجاد کنید ناراحت و مایوس نشوید. هم اکنون نزدیک تر کردن رویاهایتان به واقعیت شاید بهترین استراژی ای باشد که می توانید داشته باشید.

منبع : سایت سیمرغ
سه شنبه 30/9/1389 - 12:50
بهداشت روانی

 لبخند بزنید تا بهتون بگم چرا؟!

▪ لبخند جذابتان می کند.

همه ما به سمت افرادی که لبخند می زنند کشیده می شویم. لبخند یک کشش و جذبه فوری ایجاد میکند. دوست داریم نسبت به آنها شناخت پیدا کنیم.

▪ لبخند حال و هوایتان را تغییر می دهد.

دفعه بعدی که احساس بی حوصلگی و ناراحتی کردید، لبخند بزنید. لبخند به بدن حقه می زند.

▪ لبخند مسری است.

لبخند زدن برایتان شادی می آورد. با لبخند زدن فضای محیط را هم شادتر می کنید و اطرافیان را مانند آهن ربا به سمت خود می کشید.

▪ لبخند زدن استرس را از بین می برد.

وقتی استرس دارید، لبخند بزنید. با اینکار استرستان کمتر می شود و می توانید برای بهبود اوضاع وارد عمل شوید.

▪ لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند.

به این دلیل عملکرد ایمنی بدن تقویت می شود که شما احساس آرامش بیشتری دارید. با لبخند زدن از ابتلا به آنفولانزا و سرماخوردگی جلوگیری کنید.

▪ لبخند زدن فشار خونتان را پایین می آورد.

وقتی لبخند می زنید، فشارخونتان به طرز قابل توجهی پایین می آید. لبخند بزنید و خودتان امتحان کنید.

▪ لبخند زدن اندورفین، سروتونین و مسکن های طبیعی بدن را آزاد می کند.

تحقیقات نشان داده است که لبخند زدن با تولید این سه ماده در بدن باعث بهبود روحیه می شود. می توان گفت لبخند زدن یک داروی مسکن طبیعی است.

▪ لبخند زدن چهره تان را جوانتر نشان می دهد.

عضلاتی که برای لبخند زدن استفاده می شوند صورت را بالا می کشند. پس نیازی به کشیدن پوست صورتتان ندارید، سعی کنید همیشه لبخند بزنید.

▪ لبخند زدن باعث می شود موفق به نظر برسید.

به نظر می رسد که افرادی که لبخند می زنند اعتماد به نفس بالاتری دارند و در کارشان بیشتر پیشرفت می کنند.

▪ لبخند زدن کمک می کند مثبت اندیش باشید.

لبخند بزنید. حالا سعی کنید بدون از بین رفتن آن لبخند به یک مسئله منفی فکر کنید. خیلی سخت است.

وقتی لبخند می زنیم بدن ما به بقیه بدن پیغام می فرستد که "زندگی خوب پیش می رود". پس با لبخند زدن از افسردگی، استرس و نگرانی دور بمانید.

 

 

منبع : seemab.ir
سه شنبه 30/9/1389 - 12:49
داستان و حکایت

داستان بسیار زیبای ” نجار پیر ”

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده میکرد . یک روز او با صاحب کار خود موضوع را درمیان گذاشت .
پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن ، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند .
صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد .
سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد ، از او خواست تا به عنوان آخرین کار ، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد .

نجار در حالت رودربایستی ، پذیرفت درحالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود . پذیرفتن ساخت این خانه برخلاف میل باطنی او صورت گرفته بود . برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و بی دقتی ، به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر رسیدن به استراحت ، کار را تمام کرد .
او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد . صاحب کار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد .
زمان تحویل کلید ، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!
نجار ، یکه خورد و بسیار شرمنده شد .
در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود ، لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می برد و تمام مهارتی که در کار داشت برای ساخت آن بکار می برد . یعنی کار را به صورت دیگری پیش میبرد .
این داستان ماست .
ما زندگیمان را میسازیم . هر روز میگذرد . گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که میسازیم نداریم ، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم . اگر چنین تصوری داشته باشید ، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود میکنیم . فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم ، ممکن نیست .
شما نجار زندگی خود هستید و روزها ، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشود . یک تخته در آن جای میگیرد و یک دیوار برپا میشود .
مراقب سلامتی خانه ای که برای زندگی خود می سازید باشید.

سه شنبه 30/9/1389 - 12:47
اخبار

دختر و مادری كه همزمان در مراسم عروسی بیوه شدند!!

یک مرد اردنی زن خود را در مراسم جشن عروسی دخترش طلاق داد. این زن که می خواست دخترش را برخلاف خواست پدر به خانه بخت بفرستد سرانجام خود و دخترش را به سرنوشت طلاق مبتلا ساخت. این مراسم ازدواج که در شهر زرقاء کشور اردن برگزار شد در نهایت با طلاق نو عروس و مادرش خاتمه یافت.

این زن که 50 سال سن دارد پس از شنیدن صیغه طلاق در بین جمعیت یک هزار نفری حاضر در مراسم عروسی با کل زدن و دست زدن خوشحالی خود را از این کار همسرش نشان داد.

در انتهای این مراسم برادران و پدر از ازدواج دختر با آن جوان اعلام نارضایتی کردند و در پی این نارضایتی بدنبال بر هم زدن مراسم بودند و در حالی که مادرعروس با آنان مخالف بود تصمیم گرفت تا قبل از آنکه داماد ماموران پلیس را برای جلوگیری از بر هم خوردن جشن عروسی توسط برادران عروس خبر کند مراسم را به اتمام برساند.

اتمام جشن با رسیدن پلیس همزمان بود به همین خاطر برادران و پدر عروس مهلت نیافتند تا آن مراسم را بر هم بزنند پدر که از این کار همسرش ناراحت بود او را در همان مراسم و جلوی مردم حاضر در جشن طلاق داد. این زن با شنیدن صیغه طلاق شروع به رقص کرد تا خوشحالی خود را اعلام کند.

در این میان عروس که مشغول دعوای پدر و مادرش بود متوجه شد که داماد حواسش نزد دختر دیگری از میان دختران حاضر در جشن است بهمین خاطر با داماد برخورد می کند که این برخورد به درگیری بدنی بین آنان منجر می شود و داماد در همان مراسم نو عروسش را مطلقه اعلام می کند و آن را به سرنوشت مادر مطلقه اش مبتلا ساخت.

 

 

 

 

 

 

منبع : fardanews.com
سه شنبه 30/9/1389 - 12:47
سينمای ایران و جهان

گفت و گو با روشنك عجمیان بازیگر سریال دانی و من

تلاش می كنم متفاوت باشم

به پیشنهاد پدرش در كلاس های بازیگری شركت كرد و به خاطر علاقه ای كه به مرور نسبت به این حرفه پیدا كرد به دانشگاه رفت و فوق لیسانس كارگردانی گرفت. اگرچه رشته اصلی اش كارگردانی است اما همه او را به عنوان یك بازیگر می شناسند. خودش می گوید فعلا امكان كارگردانی در تلویزیون یا سینما را ندارد.

روشنك عجمیان تا به حال در فیلم ها و سریال های زیادی بازی كرده است، مانند كتاب قانون، كوچه اقاقیا، جایزه بزرگ و.... بهانه ما برای گفت وگو با او حضورش در سریال دانی و من است كه مدتی است از شبكه تهران روی آنتن رفته است. اما اصل مصاحبه مان نوع نگاه او به مقوله بازیگری است.

 

امروز روشنك عجمیان را به عنوان یك بازیگر می شناسند. این اتفاق چگونه افتاد؟

شروعش برمی گردد به آموزش در كلاس های بازیگری. سال 74 به پیشنهاد پدرم در كلاس های بازیگری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شركت كردم. در آنجا زیر نظر خانم رویا افشار مشغول به آموزش بازیگری شدم و به مرور بازی در تئاتر را آغاز كردم. برای اولین بار هم در سریال گوهر كمال بازی تصویری ام را تجربه كردم. بعد از آن هم كه دیگر به طور جدی مشغول به این كار شدم.

 

چرا بعدها تئاتر را جدی تر پیگیری نكردید؟

تا سال 79 هم در تئاتر بازی می كردم اما بعد از آن دیگر درگیر كارهای تصویری شدم و كمتر فرصت كردم كه روی صحنه حاضر شوم. ضمن این كه بازی در تئاتر بسیار وقت آدم را می گیرد اما با این حال بعضی اوقات دلتنگ آن می شوم.

 

معیارهایی كه امروز برای انتخاب كارهای تصویری تان دارید نسبت به گذشته چقدر فرق كرده است؟

ببینید امروزه متاسفانه بعضی اصول به هم ریخته اند. برای همین معیارهای من هم بالطبع تغییر كرده اند. برای مثال در گذشته كارگردان و نویسنده برایم مهم بودند ولی امروزه علاوه بر این ها، گروه و آن تیمی كه آن كار را می سازند برایم بسیار مهم است. چون اگر در آن گروه آرامشی وجود نداشته باشد قطعا نمی شود یك كار خوب را ارائه داد.

 

مساله ای كه الان وجود دارد این است كه خیلی از قصه ها به شكل ناتمام به دست بازیگر می رسد. گاهی اوقات كه تنها در حد سیناپس است، با این موضوع چطور كنار می آیید؟

بله و حالت سوم هم این است كه بازیگر فیلمنامه را می گیرد و وقتی سر كار می رود می بیند كه فیلمنامه عوض شده. به هرحال مشكلات آن قدر زیاد هستند كه در شمارش نمی گنجند.

 

با نقش هایتان چگونه برخورد می كنید؟

اولین چیزی كه به آن دقت می كنم این است كه نقش پیشنهاد شده چه تفاوتی با نقش های سابقم دارد. دوست ندارم نقش های كلیشه ای و سخت بازی كنم و حتی الامكان تلاش می كنم به گونه ای بازی كنم كه تفاوتش به چشم بیاید.

برای مثال در تله فیلمی كه به دلایل مالی خوابید قرار بود نقش یك مهندس شیمی را بازی كنم برای همین با چند نفر از مهندسان این رشته صحبت كردم و وقتی كاملا ذهنم برای این نقش آماده شد به سمت آن رفتم، ولی متاسفانه نشد كه این نقش را مقابل دوربین بازی كنم.

 

پس نقش را مال خودتان می كنید؟ و روشنك عجمیان را به گونه ای فراموش می كنید؟

نمی شود گفت فراموش می كنم. چون نقش به هر حال از فیلتر من رد می شود و در هر صورت من هستم كه دارم آن نقش را بازی می كنم برای همین یك چیزهایی را كم یا زیاد می كنم.

 

در نهایت چقدر به نقش هایتان وابسته می شوید؟

با وجود تعد د تله فیلم ها این روزها جایی برای دلتنگی و وابستگی باقی نمی ماند. ولی مسلما وقتی كاری طولانی می شود ناخودآگاه آدم وابسته می شود. برای مثال هنوز گلچهره سریال «كوچه اقاقیا» در ذهن من وجود دارد و آن را دوست دارم.

 

اتفاقا خیلی از مخاطبان تان هم شما را به واسطه این نقش می شناسند؟

بله همین طور است. البته نقشم در سریال جایزه بزرگ یا هاجر در فیلم ابراهیم خلیل الله هم جزو نقش هایی هستند كه همیشه از آنها یاد می كنم و برایم دلپذیر هستند.

 

شما از یك جایی به بعد در كارهای طنز بیشتر بازی كردید. ورود به این مسیر اتفاقی بود یا خودتان آن را برگزیدید؟

شاید هر دو، هم انتخاب كردم و هم در این مسیر قرار گرفتم.

 

یعنی شما دوست داشتید كه بازی در كارهای طنز را تجربه كنید؟

بله. البته قبلا خیلی بیشتر مایل بودم این تجربه را تكرار كنم اما متاسفانه امروزه آن قدر كارهای طنز ما به سمت لودگی رفته است كه دیگر رغبتی برای تكرار این تجربه ندارم. البته شخصا كارهای مهران مدیری را دوست دارم و فكر می كنم این كارگردان خیلی هوشمندانه كارهای طنز را می سازند. بعد از آن هم كارهای رضا عطاران را می پسندم.

 

بازی در كارهای طنز تاثیری هم در كارتان داشته است؟

بله. برای مثال بازی در كارهای طنز باعث شد كه جسارتم در بازیگری بیشتر شود و همین طور بداهه گویی ام هم قوی تر شد و اگر بخواهم در یك جمله پاسخ تان را بدهم می توانم بگویم در بازیگری قدرتمند شدم آن هم به واسطه تجربه كارهای طنز است.

 

در این تجربه اندوزی ها چقدر با سلایق مخاطبان تلویزیون آشنا شدید؟

خیلی زیاد. برای همین هم دوست دارم در كارهایی بازی كنم كه بعدها شرمنده مخاطبم نباشم و آنها از دیدن كارهایم لذت ببرند. برای مثال خیلی ها به من گفتند در سریال «مرد هزار چهره» بازی نكنم چون آن موقع سر یك كار جدی و مهم بودم اما با خودم فكر كردم سریال های مهران مدیری هم پرمخاطب است و هم كسی كه در خلال روستای دورافتاده نشسته و هیچ امكانی جز چند شبكه تلویزیونی ندارد دوست دارد كه یك كار خوب ببیند بنابراین تمام انرژی ام را برای اجرای بهترین بازی گذاشتم و معتقد هم هستم كه ما باید طبق سلایق مخاطبان پیش برویم تا بتوانیم نیازهای آنان را برآورده كنیم.

 

با توجه این كه در رشته كارگردانی تحصیل كردید نمی خواهید تجربه ای هم در این زمینه به دست آورید؟

نمی گویم كه كارگردانی را دوست ندارم اما فكر می كنم الان خیلی زود است كه بخواهم این كار را تجربه كنم و این كار جسارتی نیاز دارد كه در حال حاضر من آن را ندارم.

 

چرا؟

چون آن قدر هنرمندان و كارگردانان بزرگ خانه نشین هستند كه من هرگز به خودم اجازه نمی دهم تا آنها هستند من پا جلو بگذارم. البته مدتی هست كه به این مساله فكر می كنم و وقتی هم سر فیلمبرداری هستم دائم فكر می كنم كه مثلا اگر من بودم فلان كادر را چطور می ساختم یا چه بازی ای از فلان بازیگر می گرفتم.

 

كمی هم در مورد اجرایتان در مسابقه پلكان و همسران صحبت كنیم. اصلا چه شد كه به سراغ اجرا رفتید؟

چند سال پیش من و مرحوم آقای نوذری را در یكی از برنامه های جام جم دعوت كردند. بعد از برنامه تهیه كننده به من گفت دوست داری كار اجرا كنی و من نپذیرفتم.

چون احساس می كردم به عنوان یك بازیگر نباید پایم را در كفش مجریان كنم. مدت ها گذشت و دوباره همان تهیه كننده از من خواست كه یكی از برنامه های شبكه جام جم را اجرا كنم این بار پذیرفتم چون با خودم فكر كردم كه این برنامه در خارج از ایران پخش می شود و مخاطبان كه بازی من را می بینند دیگر ذهنیتی پیدا نمی كنند تا این كه برای مسابقه پلكان از طرف آقای پورمحمدی (مدیر شبكه 3) دعوت به كار شدم و دیگر نتوانستم نه بگویم. باور كنید دو سه روز اول آنقدر سر برنامه حالم بد می شد كه خیلی سخت می توانستم اجرا كنم اما به مرور همه چیز خوب شد و انرژی تازه ای گرفتم. ضمن این كه مخاطبان هم من را به عنوان مجری اول انتخاب كردند كه این مساله بسیار برایم خوشایند بود و این كه بعدا به این نتیجه رسیدم كه برای یك بازیگر لازم است كه اجرا را هم تجربه كند.

 

فكر نمی كنید با این كار حرفه اصلی تان یعنی بازیگری كمرنگ شد؟

خیر. چون در زمان اجرای مسابقات هم فكر می كردم دارم نقش مجری را بازی می كنم.

 

قبل از مصاحبه اشاره كردید كه زیاد مایل نیستید در خصوص سریال دانی و من با هم صحبت كنیم. اما از آنجایی كه این سریال روی آنتن شبكه تهران است آن چه را كه خودتان صلاح می دانید در مورد بازی تان در این مجموعه بگویید؟

من در ابتدا این سریال را خیلی دوست داشتم و فكر می كردم كاری است كه در آینده برایم ماندگار می شود. از این نظر كه بچه هایی كه امروز این كار را می بینند در آینده وقتی بزرگ می شوند من را می شناسند و این برای من خیلی قشنگ و جالب بود. اما متاسفانه این كار آن چیزی نشد كه من فكر می كردم. من معتقدم كارهای كودكان و نوجوانان، كارهای مقدسی هستند و برای همین هم باید با دقت ساخته شوند اما این كار بسیار شتابزده ساخته شد آن هم توسط گروه كارگردانی نه یك كارگردان خاص. خیلی مسایل سر آن كار من را آزار داد در صورتی كه دوست داشتم این كار در گوشه ذهنم بعنوان یك كار پرخاطره باقی بماند.

 

چرا این اتفاق افتاد؟

من با اطمینانی كه به ارژنگ امیرفضلی (كارگردان) داشتم این كار را پذیرفتم. چون 10 سال پیش هم با او در سریال «آینه» همكاری كردم. اما همان طور كه زمان همه چیز را تغییر می دهد مثل این كه گذشت زمان هم روی برخی از كارگردان ها تاثیر گذاشته است و عده ای از آنها فكر می كنند اگر صدایشان بلندتر باشد و نامحترمانه تر برخورد كنند موفق ترند به هر حال این مساله برای من به عنوان یك بازیگر بسیار ناخوشایند است.

 

تا به حال شده از كاری كه می كنید خسته شوید و بخواهید آن را رها كنید؟

خیر. اما در شرایط كنونی و مشكلاتی كه در كارها به وجود آمده است گاهی بشدت خسته می شوم و به خودم می گویم آخر این چه كاری است اما بعد از چند دقیقه دوباره به این نتیجه می رسم كه اگر هزار بار دیگر هم دوباره به این دنیا بیایم باز هم همین حرفه را انتخاب خواهم كرد.

 

پرونده هنری تان این را نشان می دهد كه دغدغه هایتان صرفا نقش های پررنگ و اول نیست. درست است؟

بله. دغدغه من نقش یك نیست. من كه پله پله این راه را پیموده ام این واقعیت را پذیرفته ام كه نمی توانم سوپراستار شوم و نمی خواستم، چون برای سوپراستار شدن باید راهی را رفت كه من نمی توانم. به نظر من راز ماندگاری بازیگرها این است كه در همه عرصه ها بتوانند حضور پیدا كنند و تنها مختص به یك مقوله خاص نشوند چون اگر این اتفاق برایشان بیفتد به مرور زمان فراموش خواهند شد. در مورد اندازه نقش هم باید بگویم كه تاثیر یك نقش در یك كار مهم است و نه زیاد یا كم بودن آن.

 

تعریف خودتان از روشنك عجمیان چیست؟

عجول، گاهی عصبانی، گاهی مهربان و این كه نگاهم بیشتر به سوی آینده است تا حال هرچند كه بعضی اوقات این حال كنونی آینده من را خراب می كند و در آخر این كه به دنبال یك مدینه فاضله هستم كه امیدوارم آن را پیدا كنم.

 

 

منبع : jamejamonline.ir/ محبوبه ریاستی
سه شنبه 30/9/1389 - 12:46
سينمای ایران و جهان

نگاهی به نمایش «كافه مك ادم» به كارگردانی «محمود استادمحمد»

مثل پیچکی در میان دو تخته سنگ

چه نیازی است که بگویم محمود استاد محمد نقش بسزایی در تاریخ تئاتر ایران داشته، نقش انکارناپذیری در نمایشنامه نویسی ملی داشته، از بنیانگذاران نمایش های قهوه خانه ای با آن زبان شیرین و شیوا و بی کلک عامه مردم کوچه و بازار بوده؛ زبانی که در آن رکاکت معنا نداشته و مهربانی و حلاوت در آن موج می زده و... تئاتر ایران نویسنده خوب کم ندارد ولی استادمحمد نویسنده نمایش های نانوشتنی است. این را آثار ماندگارش اثبات می کند. نویسنده ای با زبان گرم و پر از شر و شور. چه آن زمان که تراژیک ترین لحظات انسانی را روایت می کند و وقتی خودش هم پس از 20 سال آن را می خواند از نویسنده اش می ترسد و چه آن زمان که شادمانه داستان عشق داش مشدی خوش تراش محله ای را بازگو می کند و یک دروغ تاریخی را برملا می سازد و حتی زمانی که به دنبال غرور فروریخته «آسیدکاظم» در گوشه ای از قهوه خانه می گردد در کش و قوس تُرنا تَرسا. در همه این لحظات ردپای هنرمندی را می توان جست وجو کرد. صاحب سبک در گفتار و نوشتار.هنرمندی که مانند خیلی از هم دوره ای هایش صاحب جهان بینی و تفکر است. دو مقوله ای که در میان کارگردانان نسل جوان ما کمتر پیدا می شود. در کلمه به کلمه تمام صحبت های استاد محمد می توان نگرانی از تغییر مفهوم هنر و تعاریف اصلی تئاتر را حس کرد و همه اینها نشان از تعهد والای او به تئاتر ملی ایران دارد. کافه مک ادم، نمایشی به زعم نگارنده، اجتماعی تاریخی و نه ابدا سیاسی است. نمایش کافه مک ادم یک نمایش اجتماعی است، یک نمایش تاریخی است، نمایشی است از یک دوره و برهه زمانی، برهه ای که قشری از جامعه آن روزگاران ایران مجبور به مهاجرت بودند. مسئله مهاجرت نه تنها در این دوره تاریخی ذکر شده در نمایش «یعنی سال های اولیه پس از انقلاب» بلکه در تمامی ادوار و جوامع موضوع قابل بحث و بررسی است. اما به اعتقاد من آن چیزی که استادمحمد را وادار به اجرای این نمایش کرده،نه تنها مقوله مهاجرت به طور صرف بلکه مسئله بحران هویت بوده است. این نمایش ظاهری کاملا سیاسی دارد. آدم هایش، اتفاقاتش همگی نمایشگر وقایع سیاسی هستند اما این نمایش به دنبال گم شده ای است به نام هویت انسانی و در حال واکاوی این مسئله است. در خیابان «سن لورن» کانادا، کافه ای قرار دارد به نام مک ادم، کافه ای مهاجرپذیر که توسط یک ایرانی تأسیس و تبدیل شده به مأوا و مأمن ایرانیان مهاجرت کرده در سرمای 36 درجه زیر صفر زمستان. در طول نمایش از آغاز، از لحظه ای که دکتر مارسل شادمانه در میانه کافه یخ زده و بی روح مک ادم مشغول رقصیدن است! تماشاگران با طراحی صحنه بسیار خوب و حساب شده ای مواجه می شوند. طراحی و آرایش صحنه یک چینش منحنی وار دارد و در عمق به یک نقطه ختم می شود.نقطه ای که در طول نمایش اهمیت فراوانی پیدا می کند که مهمترین اتفاقات از آنجا آغاز شده و به آنجا ختم می شود.از کاربردهای دیگر این طراحی صحنه این است که تماشاگر حس می کند که نویسنده و کارگردان در گوشه ای از این کافه و پشت میزی نشسته است و دارد داستان را برایمان روایت می کند. اما آنچه مرا وادار به نوشتن این سطور کرده است به هیج وجه نقادیِ اثر استاد نیست. از گوشه و کنار شنیدم: «حرف های این نمایش دیگر کهنه شده.» مسئله اصلی دقیقا همینجاست؛ وقتی حرف زدن درباره هویت هایمان را کهنگی و ورق زدن گذشته می خوانیم نتیجه اش می شود این وانفسایی که حالا در جای جای جامعه هنری ما جاریست. نتیجه اش می شود این فکر تقبیح و تحمیل شده که هر که از تاریخ بگوید انگار یک کار عقب افتاده کرده. نتیجه اش می شود اینکه دیگر باید خیلی از آیین ها و مراسم نمایشی مان را در پستوها و موزه ها و کتابخانه ها و قبرستان ها پیدا کنیم. حرف این نمایش حرف دیروز نیست، حرف امروز و فردای جامعه ما است. به هر روی وقتی در این وانفسای تئاتر کشور، اجرایی از یکی از اسطوره های تئاتر ملی را شاهد باشیم خودش غنیمتی است. محمود استادمحمد، هنرمندی است که می تواند مهم ترین و جدی ترین موضوعات را هم با زبانی لطیف و غماز بیان کند، نمونه اش همین انتخاب نام نمایش اش. مک ادم، همان پیچک خودمان است، گیاهی که می تواند در بدترین شرایط هم رشد کند؛ حتی در میان دو تخته سنگ.

 

 

 

منبع : tehrooz.com/ احسان حاجی پور
سه شنبه 30/9/1389 - 12:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته