• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 392
تعداد نظرات : 286
زمان آخرین مطلب : 4423روز قبل
ادبی هنری

نامه بر گفت:«کارمان دیر می شود ولی اگر خیلی خسته شده ای مانعی ندارد.»
نشستند روی درخت و به هر طرف نگاه می کردند.  قدری دورتر را نشان داد و گفت:«آنجا را می بینی؟ سبزه است و دانه است، بیا برویم بخوریم.»
نامه بر گفت:«می بینم، سبزه هست و دانه هست ولی دام هم هست.» 
گفت:«تو خیلی ترسو هستی، یک چیزی شنیده ای که در میان سبزه دانه
می پاشند و دام می گذارند ولی این دلیل نمی شود که همه جا دام باشد.»
نامه بر گفت:«نه، من ترسو نیستم ولی عقل دارم و می فهمم که توی این بیابان کویر سوخته که همیشه باد گرم می آید سبزه نمی روید و دانه پیدا نمی شود. اینها را یک صیاد ریخته تا مرغهای بلهوس را به دام بیندازد.» 
گفت:«خوب، شاید خداوند قدرت نمایی کرده و در میان کویر سبزه درآورده باشد.»
نامه بر گفت:«تو که سبزره و دانه را می بینی درست نگاه کن، آن مرد را هم که با کلاه علفی در کنار تپه نشسته ببین. فکر نمی کنی که این ادم آنجا چکار دارد؟» 
گفت:«خوب، شاید به سفر می رفته و مثل ما خسته شده و کمی نشسته تا خستگی درکند.»
نامه بر گفت:«پس چرا گاهی کلاهش را با دست می گیرد واین طرف و آن طرف در سبزه و در بیابان نگاه می کند؟» 
گفت:«خوب، شاید کلاهش را می گیرد که باد نبرد و در بیابان نگاه می کند تا بلکه کسی را پیدا کند و رفیق سفر داشته باشد.»
نامه بر گفت:«بر فرض که همه اینها آن طور باشد که تو می گویی ولی آن نخها را نمی بینی که بالای سبزه تکان می خورد؟ حتماً این نخ دام است.» 
گفت:«شاید باد این نخ ها را آورده و اینجا به سبزه ها گیر کرده.»
نامه بر گفت:«بسیار خوب اگر همه اینها درست باشد فکر نمی کنی در این صحرای دور از آب و آبادانی آن یک مشت دانه از کجا آمده؟» 
گفت:«ممکن است دانه های پارسالی همین سبزه ها باشد یا شترداری از اینجا گذشته باشد و از بارش ریخته باشد. اصلا تو وسواس داری و همه چیز را بد معنی می کنی. مرغ اگر اینقدر ترسو باشد که هیچ وقت دانه گیرش نمی آید.»
نامه بر گفت:«به نظرم شیطان دارد تو را وسوسه می کند که به هوای دانه خوردن بروی و به دام بیفتی. آخر عزیز من، جان من، کبوتر هوشیار باید خودش این اندازه بفهمد که همه این چیزها بیخودی در این بیابان با هم جمع نشده: آن آدم کلاه علفی، آن سبزه که ناگهان در میان صحرای خشک پیدا شده، آن نخها، آن یک مشت دانه که زیر آن ریخته. همه اینها نشان می دهد که دام گذاشته اند تا پرنده شکار کنند. تو چرا اینقدر خیره سری که می خواهی به هوای شکم چرانی خودت را گرفتار کنی.» 
قدری ترسید و با خود فکر کرد:«بله، ممکن است که دامی هم در کار باشد ولی چه بسیارند مرغهایی که می روند د انه ها را از زیر دام می خوردند و در می روند و به دام نمی افتند، چه بسیار است دام هایی که پوسیده است و مرغ آن را پاره می کند، چه بسیارند صیادهایی که وقتی به آنها التماس کنی دلشان بسوزد و آزادت کنند، و چه بسیار است اتفاقهای ناگهانی که بلایی بر سر صیاد بیاورند. مثلاً ممکن است صیاد ناگهان غش کند و بیفتد و من بتوانم فرار کنم.» 
این فکرها را کرد و گفت:«می دانی چیست؟ من گرسنه ام و می خواهم بروم این دانه ها را بخورم، هیچ هم معلوم نیست که خطری داشته باشد. می روم ببینم اگر خطر داشت برمی گردم، تو همینجا صبر کن تا من بیایم.
نامه بر گفت:«من از طمع کاری تو می ترسم. تو آخر خودت را گرفتار می کنی. بیا و حرف مرا بشنو و از این آزمایش صرف نظر کن.» 
گفت:«تو چه کار داری، تو ضامن من نیستی، من هم وکیل و قیم لازم ندارم. من می روم اگر آمدم که با هم می رویم، اگر هم گیر افتادم تو برو دنبال کارت، من خودم بلدم چگونه خودم را نجات بدهم.»
نامه بر گفت:«خیلی متأسفم که نصیحت مرا نمی شنوی.» 
گفت:«بیخود متأسفی، نصیحت هم به خودت بکن که اینقدر دست و پا چلفتی و بی عرضه ای، می روی برای مردم نامه می بری و خودت از دانه ای که در صحرای خدا ریخته است استفاده نمی کنی.» 
این را گفت و رفت به سراغ دانه ها. وقتی رسید دید، بله یک مشت نخ و میخ و سیخ و این چیزها هست و قدری سبزه و قدری دانه گندم.
از نخ پرسید«تو چی هستی؟» نخ گفت:«من بنده ای از بندگان خدا هستم و از بس عبادت می کنم اینطور لاغر شده ام.» پرسید«این میخ و سیخ چیست؟» گفت:«هیچی خودم را به آن بسته ام که باد مرا نبرد.» پرسید«این سبزه ها از کجا آمده؟» گفت«آنها را کاشته ام تا دانه بیاورد و مرغها بخورند و مرا دعا کنند.» 
گفت:«بسیار خوب، من هم ترا دعا می کنم.» رفت جلو و شروع کرد به دانه خوردن. اما هنوز چند دانه از حلقش پایین نرفته بود که دام بهم پیچید و او را گرفتار کرد. صیاد هم پیش آمد که او را بگیرد. 
گفت:«ای صیاد. من نفهمیدم و نصیحت دوست خود را نشنیدم و به هوای دانه گرفتار شدم. حالا تو بیا و محض رضای خدا به من رحم کن و آزادم کن.»
صیاد گفت:«این حرفها را همه می زنند. کدام مرغی است که فهمیده و دانه به دام بیفتد؟ اما من صیادم و کارم گرفتن مرغ است. تو که می خواستی آزاد باشی خوب بود از اول خودت به خودت رحم می کردی و وقتی سبزه و دانه را دیدی فکر عاقبتش را هم می کردی. آن رفیقت را ببین که بالای درخت نشسته است، او هم دانه ها را دیده بود ولی او مثل تو  نبود...»
نامه بر وقتی از برگشتن  ناامید شد پر زد و رفت که نامه اش را برساند.
دوشنبه 29/4/1388 - 19:21
دانستنی های علمی
مدیر جهاد كشاورزی قاین خبر داد:
تولید50 هزار تن جو و گندم در شهرستان قاین

خبرگزاری فارس: مدیر جهاد كشاورزی شهرستان قاین گفت: پیش‌بینی می‌شود امسال 50 هزار تن جو و گندم در این شهرستان تولید شود.


محمد قاسمی امروز در گفتگو با خبرنگار فارس در بیرجند اظهار داشت: امسال در شهرستان قاین 9 هزار و 600 هكتار زیر كشت گندم آبی و 8 هزار هكتار زیر كشت گندم دیم است كه پیش‌بینی می‌شود 35 هزار تن گندم از آن برداشت شود.
وی با بیان اینكه در شهرستان قاین 3 هزار و 438 هكتار زیر كشت جو آبی و یك هزار و 500 هكتار زیر كشت جو دیم است، گفت: امسال از این زمین‌ها 15 هزار تن جو برداشت می‌شود.
مدیر جهاد كشاورزی شهرستان قاین افزود: پیش‌بینی می‌شود امسال 15 هزار تن گندم مازاد بر نیاز كشاورزان در شهرستان قاین خریداری شود.
قاسمی ادامه داد: در سال جاری باتوجه به بارندگی‌های خوب و رعایت اصول بهزراعی، استفاده كشاورزان از بذر ارصلاح شده و برگزاری كلاس‌های آموزشی، تولید گندم در شهرستان قاین پنج برابر افزایش می‌‌یابد.
وی از توزیع 5 هزار و 314 تن انوع كودهای شیمیایی بین كشاورزان قاینی خبر داد.
قاسمی نرخ خرید تضمینی هر كیلوگرم جو از سوی تعاون روستایی را 2 هزار و 700 ریال عنوان كرد و افزود: برداشت جو از مزارع شهرستان با شش دستگاه كمباین انجام می‌شود و شش مركز جو، مازاد كشاورزان را خریداری می‌كند.
مدیر جهاد كشاورزی شهرستان بیرجند نیز گفت: برداشت گندم از سطح 8 هزار و 250 هكتار از مزارع گندم شهرستان آغاز شده است.
محمدابراهیم احمدی افزود: كار برداشت گندم با استفاده از چهار دستگاه كمباین بومی و مهاجر و 33 دستگاه دروگر انجام می‌شود.
وی با بیان اینكه متوسط عملكرد این محصول در واحد سطح 3 هزار و 100 كیلوگرم است، تصریح كرد: به دلیل شرایط آب و هوایی نسبتا خوب و بارندگی‌های به موقع عملكرد این محصول نسبت به سال گذشته 20 تا 25 درصد افزایش دارد.

دوشنبه 29/4/1388 - 19:12
ورزش و تحرک
از گفت‌وگو با هافبك شماره 8
انصاری‌فرد: كریمی 99 درصد پرسپولیسی می‌ماند

خبرگزاری فارس: مدیرعامل باشگاه پرسپولیس به تمدید قرارداد كریمی با این باشگاه امیدوار است.


به گزارش خبرگزاری فارس، عباس انصاری فرد گفت: با كریمی صحبت كردم و به احتمال 99 درصد حضور این بازیكن در پرسپولیس قطعی است و او فردا قرارداد خود را امضا خواهد كرد.
وی در خصوص انتخاب سرمربی پرسپولیس عنوان كرد: چون دوست دارم به مردم واقعیت را بگویم تا وقتی كه قرارداد امضا نشده نام سرمربی را اعلام نمی‌كنم.
انصاری فرد اظهار داشت: باید از محسن خلیلی و كریم باقری تشكر كنم كه در هنگام عقد قرارداد با ما همكاری كامل داشتند.

دوشنبه 29/4/1388 - 19:10
ایرانگردی
از نظر شما زیباترین شهرستان استان خراسان جنوبی کدام شهر است؟
دوشنبه 29/4/1388 - 19:1
ادبی هنری

یکی بود یکی نبودغیر از خدا هیچکس نبود . در زمانهای قدیم پادشاهی بود که هر چه زن می گرفت بچه ای گیرش نمی آمد پادشاه همینطور غصه دار بود تا اینکه یک روز آینه را برداشت و نگاهی در آن کرد یکمرتبه ماتش برد ، دید ای وای موی سرش سفید شده و صورتش چین و چروکی شده آهی کشید و رو بوزیر کرد و گفت :« ای وزیر بی نظیر، عمر من دارد تمام می شود و اولاد پسری ندارم که پس از من صاحب تاج و تخت من بشود نمی دانم چکار کنم . چه فکری بکنم ؟»
وزیر گفت :« ای قبله عالم ، من دختری در پرده عصمت دارم اگر مایل باشید تا او را بعقد شما در بیاورم شما هم نذرونیازبکنید و به فقیران زر و جواهر بدهید تا بلکه لطف و کرم خدا شامل حالتان بشود و اولادی بشما بدهد .»
پادشاه بگفته وزیر عمل کرد و دختر وزیر را عقد کرد . پس از نه ماه و نه روز خداوند تبارک و تعالی پسری به او داد و اسمش را شاهزاده ابراهیم گذاشتند . پس از شش سال شاهزاده ابراهیم را به مکتب گذاشتند و بعد از آن او را دست تیر اندازی دادند تا اسب سواری و تیراندازی را یاد بگیرد .

از قضای روزگاریک روز شاهزاده ابراهیم بپدرش گفت :« پدرجان من میخواهم بشکار بروم .» پادشاه پس از اصرار زیاد پسرش به او اجازه داد تا به شکار برود . نگو، شاهزاده ابراهیم بشکار رفت و همینطور که در کوه وکتلها می گشت ناگهان گذارش به در غاری افتاد دید یک پیرمرد در غار نشسته و یک عکس قشنگی بدست گرفته و دارد گریه میکند . شاهزاده ابراهیم جلو رفت و پرسید :«ای پیرمرد این عکس مال کیه ؟ چرا گریه می کنی ؟» پیرمرد همینطور که گریه می کرد گفت :« ای جوان دست از دلم بردار.» ولی شاهزاده ابراهیم گفت :« ترا به هر کی که می پرستی قسمت می دهم که راستش را به من بگو.»
وقتی که شاهزاده ابراهیم قسمش داد پیرمرد گفت :« ای جوان حالا که مرا قسم دادی خونت بگردن خودت . من این قصه را برایت می گویم . این عکسی را که می بینی عکس دخترفتنه خونریز است که همه عاشقش هستند ولی او هیچ کس را بشوهری قبول نمی کند و هر کس هم که به خواستگاریش برود او را میکشد » نگو که او دختر پادشاه چین است .

شاهزاده ابراهیم یکدل نه بلکه صد دل عاشق صاحب عکس شد و با یک دنیا غم و اندوه بمنزل برگشت و بدون اینکه لااقل پدر یا مادرش را خبر کند بار سفر را بست و براه افتاد و رفت و رفت تا اینکه بشهر چین رسید . چون در آن شهر غریب بود ، نمی دانست بکجا برود . و چکار بکند همینطور حیران و سرگردان در کوچه های شهر چین میگشت . یکمرتبه یادش آمد که دست بدامن پیرزنی بزند چون ممکن است که بتواند راه علاجی پیدا کند .
دوشنبه 29/4/1388 - 9:56
دعا و زیارت
واقعه بعثت به روایت معصوم و غیرمعصوم

ماجرای بعثت پیامبر اكرم(ص)، با همه اهمیتی كه دارد به درستی در تاریخ و حدیث نیامده و واقعیت بعثت، آنطور كه از زبان امام هادی (ع) نقل می‌شود از نظر شیعه مورد وثوق است.


به گزارش خبرنگار آئین و اندیشه فارس، ماجرای بعثت پیامبر اكرم(ص)، با همه اهمیتی كه دارد به درستی در تاریخ و حدیث نیامده و روایات مختلف و بعضاً متضادی پیرامون بعثت نقل شده است. در اینجا ابتدا مشهورترین و رایج‌ترین این روایات كه منقول از عایشه و خواهرزادگان وی، عبدالله و عروة بن زبیر است را بیان می‌كنیم، سپس ایرادات وارد بر آن را برمی‌شماریم. در ادامه نیز به بیان حقیقت و واقعیت بعثت از دیدگاه تشیّع و از زبان امام هادی (ع) می‌پردازیم.

* روایات مشهور بعثت پیامبر اكرم (ص)
گزیده روایت عایشه از بعثت رسول اكرم(ص) كه در جزء اول و سوم "صحیح بخارى‏ "، باب ایمان "صحیح مسلم‏ "، تفسیر سوره علق در "صحیح ترمذى‏ " و سنن نسائى آمده بدین شرح است: ملك (جبرئیل) نزد پیغمبر در غار حرا آمد و گفت: "بخوان! " پیغمبر فرمود: "من نمی‌توانم بخوانم. " ملك او را فشرد و از او خواست تا بخواند. او همان پاسخ را داد. مجدداً وی را فشار داد تا آنجا كه مقاومتش تمام شد و رها كرد و گفت: "بخوان! " گفت: "نمی‌توانم " سپس بار دیگر حضرت را فشرد و گفت: "اقرأ باسم ربّك الّذی خلق * خلق الإنسان من علق * اقرأ وربّك الأكرم * الّذی علّم بالقلم * علّم الإنسان ما لم یعلم " محمد(ص) وحشت‌زده و هراسناك از غار بازگشت و بر خدیجه وارد شد و گفت: "مرا بپوشان! مرا بپوشان! " تا آنكه اضطراب او بر طرف شد. خدیجه علت را پرسید و او برای خدیجه باز گفت. وقتی خدیجه تردید آن حضرت را دید، گفت: "نه به خدا سوگند! خداوند تو را خوار نمی‌كند. تو اهل صله رحم و صدقه‌دادن هستی و مهمان‌نوازی و در گرفتاری‌ها و سختی‌ها یاور نیازمندان هستی ... "
آنگاه خدیجه او را نزد "ورقة بن نوفل "، پسر عموی خود برد. وی در جاهلیت مسیحی شده بود و به خط عبری می‌نوشت. خدیجه به او گفت: "ای پسر عمو! از برادرزاده‌ات بشنو! "
ورقه به پیغمبر گفت "چه می‌بینی؟ " آن حضرت واقعه را برایش باز گفت. ورقه گفت: "این همان ناموس است كه بر موسی نازل شد. ای كاش زنده بمانم تا تو را یاری كنم؛ آن زمان كه قوم تو را اخراج می‌كنند. " پیامبر پرسید: "آیا مرا بیرون خواهند كرد؟ " ورقه گفت: "آری! هرگز كسی چیزی مانند تو نیاورد مگر آنكه با او دشمنی ورزیدند. " ورقه بعدها چندان عمری نكرد و مُرد و وحی الهی به تأخیر افتاد.
این نقل عایشه با اختلافاتی از طرق مختلف در منابع گوناگون آمده است؛ از جمله اینكه جبرئیل با لوحی
فرود آمد و از آن حضرت خواست آن را بخواند، جبرئیل نیز به سیمای واقعی خود ظاهر شد كه تمام افق را پر
كرده بود و حضرت را چنان فشرد كه نزدیك بود جان او گرفته شود. یا آنكه به راهنمایی ورقة بن نوفل
خدیجه از رسول خدا (ص) خواست كه اگر بار دیگر آن موجود بر او ظاهر شد، او را خبر دهد و با آزمایشی كه صورت گرفت یقین حاصل شد كه او جبرئیل است و شیطان نیست!
همچنین در تاریخ طبری آمده است كه پیغمبر خدا با دیدن پیك وحی دچار تردید و وحشت شد، اما جبرئیل بر او ظاهر شد و به رسالت فرایش خواند، آن‌گاه قلبش آرام گرفت و اطمینان یافت. همچنین نقل شده است كه پس از بعثت برای آن حضرت، تختی مرصّع روی كوه حرا گذاشته شد و تاجی جواهرنشان بر سرش نهادند، آنگاه به وی اعلام شد: "تو خاتم انبیاء هستی. "

يکشنبه 28/4/1388 - 16:56
ورزش و تحرک
فردا و در مراسمی خاص
فدراسیون فوتبال از پرسپولیس و تیم ملی فوتسال تقدیر می‌كند

خبرگزاری فارس: مراسم تجلیل از برگزیدگان فوتبال آسیا در ایران، تیم‌های ملی فوتسال و تیم زیر 14 ساله‌ها در هتل آكادمی ملی فوتبال برگزار می‌شود.


به گزارش خبرگزاری فارس، فدراسیون فوتبال در مراسمی در شب مبعث رسول اكرم (ص)، ازبرگزیدگان فوتبال ایران كه از سوی كنفدراسیون فوتبال آسیا انتخاب شده اند،‌ تیم ملی فوتسال ایران كه به مقام نایب قهرمانی مسابقات جام جهانی كوچك برزیل دست یافتند، تیم زیر 14 سال كه در مسابقات المپیك نوجوانان آسیا در سنگاپور به مقام سومی دست یافتند و تیم پرسپولیس كه به عنوان بهترین تیم باشگاهی آسیا از لحاظ تماشاگران از سوی AFC انتخاب شده است، تقدیر می‌كند.
این مراسم روز یكشنبه از ساعت 15 الی 18 در هتل آكادمی ملی فوتبال برگزار می شود.

شنبه 27/4/1388 - 17:36
مصاحبه و گفتگو
وقتی پدرم گریه کرد پیرمرد کیف سیاه رنگش را در دست گرفته بود وبا همان حال وارد خانه شد رنگش پریده بود انگار رنجیده از چیزی بود ویا بیماری داشت رو به من کرد و با همان حالت خستگی گفت :چطوری بابا خوبی با کار وبارا چه می کنی اوضاع روبه راه هست؟ من هم به او گفتم :ها بابا خوب شما چطوری ؟مادر حالش چطور است؟ پدرم گفت: ننتم خوبه سلام میرسونه پیرمرد رو به من کرد وگفت داریم برای خانه یک انباری جدید میسازیم آخه می دونی میگم مهمانا میان منزل ما ولی ما جا نداریم باید بفرستیمشان خانه عمو گفتم: آخه بابا تو این بی پولی وبدبختی با اون چندرغاز بازنشستگی می خوای خونه چیکار؟ پدرم روبه من کرد وگفت ببین پسرم آدم همیشه که زنده نیست ما هم یه روز رفتنی هستیم.این خانه میمانه برای بچه های نازم که شماها باشین باباجون گفتم: بابا زبونتو گاز بگیر آقا جان شما تاج سر مایی حرف رفتنو نزن که دلم خون میشه پیرمرد بغضش گرفته بود گفت وقتی با عموت کار میکردیم تو معدن که وضع اینجوری نبود که هر کارگر بیست هزارتومن اونهم باناز وکرشمه میگیره ما اون موقع هر ده ماه پانصد یک تومانی میگرفتیم خوشحال وخندون بودیم حالا!! خواهرم لیوان چای را پیش پدرم گذاشت وگفت: بابا تو ومادر تاج سر ما بچه هایین مابچه ها هم غلام شماییم پدرم گفت: میگم اگه ما مردیم شما سعی کنید نان رندگیتان حلال باشه چون ما با نان حلال شما روبزرگ کردیم گفتم آقا جان شما امروز به یه ساز دیگه داری می رقصی اتفاقی افتاده چیزی شده؟ چرا همش حرف از مردن میزنی؟ پیرمرد اشکش سرازیر شدو بغضش ترکید وگفت: ببین بابا این دنیا خیلی خرابه خیلی حواستانه جمع کنین دنبال زر سیم دنیا نرین که بدتر از نیش ماره فقط نون بازوتانه بخورین من فقط از خدا می خوام که منه تو همین لباس کارگری بمیرم چون لباس مقدسیه من هر چی از خدا میخواستم داده اولاد خوب میخواستم داده زندگی خوب میخواستم داده الانم خوشحالم که یک روستاییم ونون بازویم آن هم از کشاورزی به دست می آورم بخشی از داستان وقتی پدرم گریه کرد به قلم سید محمد علی اسحاقی (مالک قایناتی)
شنبه 27/4/1388 - 17:19
ادبی هنری
آثار نویسندگان خراسان جنوبی در گوشه خانه‌ها خاك می‌خورند

خبرگزاری فارس: نویسندگی در بسیاری از كشورها به عنوان یك شغل مطرح است، اما در ایران به عنوان شغل دوم به حساب می‏آید و همین امر باعث شده آثار نویسندگان بسیاری در خراسان جنوبی در گوشه خانه‌ها خاك بخورند.


به گزارش خبرگزاری فارس از بیرجند، نویسنده ایرانی اصلی‏ترین وقت خود را برای یك شغل پردرآمد در نظر می‌گیرد و باقی زمان خود را به نویسندگی می‏پردازد كه البته یكی از دلایل این مسئله را باید پایین بودن تیراژ كتاب‏ها و توزیع نامناسب آنها دانست.
البته در این بین دستگاه‌هایی مثل فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی به صورت خاص و تمام دستگاه‌های اجرایی برای حمایت از آثار تخصصی نشر به طور عام نقش بالایی دارند.
برای بررسی دقیق مشكلات نویسندگان خراسان جنوبی و ظرفیت‌ها و نقاط ضعف و قوت نویسندگی در استان اظهارات دو تن از نویسندگان استانی و پاسخ مسئولان خواندنی است، كه در در ذیل به آن پرداخته شده است:

*سیستم طولانی چاپ كتاب و نداشتن تمكن مالی نویسندگان
مؤلف كتاب‌های انتقاد و خودانتقادی در سپهر اخلاق و هویت و مدیریت استعدادها دو مشكل پیش روی نویسندگان كشور و بالطبع استان خراسان جنوبی را سیستم نشر كتاب و پروسه زماندار اخذ مجوز تا چاپ و توزیع نهایی كتاب و همچنین نداشتن تمكن مالی نویسندگان برای چاپ كتاب‌هایشان دانست.
مهدی حبیبی امروز در گفتگو با خبرنگار فارس گفت: این مراحل اخذ مجوز تا چاپ كتاب‌ها گاه بین سه تا چهار ماه به طول می‌انجامد و برای كتاب‌هایی كه برای مناسبت‌های خاصی نوشته می‌شوند، مشكلاتی را برای نویسندگان اینگونه كتاب‌های به وجود آورده‌اند.
وی ادامه داد: به علاوه هزینه بالای چاپ كتاب نویسندگان را در این حد راضی كرده كه به چاپ كتاب خود توسط یك ناشر كفایت كرده است و از حقوق و مزایای خود بگذرند.
این نویسنده جوان خراسان جنوبی كه در كارنامه نوشته‌هایش ترجمه كتاب هوش احساسی و كمك در ترجمه كتاب مدیریت بازاریابی استراتژیك نیز به چشم می‌خورد، معتقد است: حقوق نویسندگان هم‌اكنون در خطر است و اگر در دوره جدید دستگاه‌های فرهنگی این روند را مشخص و برای آن برنامه‌ریزی كنند، بالطبع منفعت نشر ما كه شامل نویسنده، ناشر و مراكز پخش می‌شود از این بلاتكلیفی و خسارت‌های سنگین كه متحمل می‌شوند، نجات می‌یابد.
وی نویسندگان را جزو اقشاری دانست كه همواره بر اساس نیازهای اجتماعی روز قلم می‌زنند و به اقتضای روز جامعه به تحقیق و پژوهش پرداخته و در رشته‌های گوناگون به تألیف آثاری دست می‌زنند، از این رو می‌توان نتیجه گرفت فضای نویسندگی فضای مطلوبی است.

* عدم توجه به حوزه فرهنگی بر مشكلات نویسندگی افزوده است
حبیبی علت اصلی مشكلات نویسندگی را عدم انجام كار مفید و كافی در حوزه‌های فرهنگی دانست و یادآور شد: ساختارها به گونه‌ای پیش می‌رود كه همه در حال كپی‌كردن هستند و به تولید و خلق اثری جدید بی‌اهمیت شده‌اند.
مؤلف كتاب‌های انتقاد و خودانتقادی ادامه داد: در استان خراسان جنوبی ضعف‌هایی در حوزه نویسندگی وجود دارد كه می‌توان با كشف و جذب و آموزش، طیف علاقمند به نویسندگی برای رفع این مشكل قدم‌هایی را بردارشت.
وی معتقد است برگزاری جشنواره‌های فصلی داستان نویسی و شعر از جمله كارهایی است كه می‌توان در این زمینه انجام داد.
این نویسنده جوان استان انتظار خود را از مسئولان حمایت و كمك به نویسندگان جوان اعلام كرد و گفت: باید متولیان فرهنگی استان از طریق برپایی جشنواره‌ها و كارگاه‌های ادبی فضایی را ایجاد كنند تا بین نویسندگان جوان استان و نویسندگان پیشكسوت و با تجربه كشور ارتباط تنگاتنگی برقرار شود.
حبیبی تصریح كرد: با این اقدام علاوه بر تشویق و ترغیب نویسندگان جوان به نویسندگی و مطالعه بیشتر كتاب، می‌توان به تأسیس نهادی مخصوص نویسندگان اقدام كرد، تا یك انسجام مداوم بین نویسندگان رخ دهد و باعث آن شود تا ظرفیت‌های موجود كشف شوند و افزایش یابند.
وی یك نویسنده خوب را نویسنده‌ای می‌داند كه بدون تعصب بنویسد و در واقع حكم رهبریش در جامعه را به خوبی ایفا تا از این طریق مخاطبان بسیاری را جذب كند.
مؤلف كتاب‌های انتقاد و خودانتقادی افزود: یك نویسنده متعهد باید فكر كند و آنچه به صلاح جامعه و پیشرفت آن می‌انجامد را در محور نوشته‌هایش قرار دهد.
وی ابراز امیدواری كرد در دولت دهم گام‌های مؤثری برای بهبود شرایط نویسندگی برداشته شود.

*چاپ كتاب‌های آماده چاپ همیشه با مشكل مواجه است
مؤلف برجسته خراسان جنوبی با تبریك روز قلم گفت: برای چاپ كتاب‌های آماده چاپ همیشه با مشكل مواجه هستیم و آثار گرانبهای نویسندگان برجسته استان در گوشه خانه‌ها باقی مانده و خاك می‌خورند.

شنبه 27/4/1388 - 10:18
ورزش و تحرک
پس از لغو بازی در جاكاتارا
احتمال دیدار منچستر و اندونزی در مالزی قوت گرفت

خبرگزاری فارس: منابع خبری از احتمال انجام دیدار دوستانه میان تیم منچستریونایتد انگلیس و منتخب ستارگان اندونزی در روز دوشنبه در مالزی گزارش دادند.


به گزارش خبرگزاری فارس روزنامه‌های اندونزی و مالزی در شماره روز شنبه (امروز) خود عنوان كردند پس از اینكه دیدار این دو تیم در روز دوشنبه كه به خاطر وقوع انفجار بمب در جاكاتارا، مركز اندونزی لغو شد، مقامات مسئول این دیدار جمعه شب با مدیران منچستریوناتید در مالزی ملاقات كرده و شرایط انجام این جدال دوستانه را در كوالالامپور مالزی در تاریخ یاد شده مورد بررسی قرار دادند.
در گزارشات انتشار یافته، عنوان شده احتمال دارد شرایط برگزاری دیدار لغو شده در مالزی،‌ فراهم شده و این دیدار در تاریخ یاده شده و با تغییر محل انجام شود.
گفته می شود تمصمیم نهایی در این مورد برعهده مقامات تیم منچستر گذاشته شده كه سفر آسیایی خود را آغاز كرده‌اند.
این در حالی است كه مردان فرگوسن در اولین دیدار تور آسیایی خود امروز در ورزشگاه بوكیت‌جلال كولالامپور ساعت 15 (به وقت تهران) به مصاف تیم ملی مالزی می‌روند.
منچستر در ادامه سفر به خاور دور همچنین دو دیدار در كره جنوبی و چین نیز به این شرح انجام خواهد داد:

جمعه 2 مرداد: اف سی سئول كره جنوبی - منچستریونایتد
یكشنبه 4 مرداد: هانگژو چین - منچستریونایتد

شنبه 27/4/1388 - 10:13
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته