• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1481
تعداد نظرات : 1410
زمان آخرین مطلب : 4167روز قبل
شعر و قطعات ادبی

غزل عشق

به عشق روزگار من، تو بهترین نشانه ای
تو باغ و گلشن منی، تو بهترین بهانه ای
تو عشق جاودان من، تو ما ه آشیان من
تو ساز من، تو سوزمن، تو بهترین یگانه ای
كلام دل حلاوتی، پیام دل بشارتی
به هر كجا كه بنگرم، تو بهترین جوانه ای
به كوه و دشت و بوستان، به ماه و اختر و زمان
تو عشق جاودانه ای، تو بهترین ترانه ای
شكوه آرزوی من، اگر ببار نیاورد
تو ای نهال آرزو، تو بهترین جوانه ای
تو پاره تن منی، تو عشق روشن منی
پرنده دل مرا ، تو بهترین ترانه ای
به كوه و دشت و بوستان، پیام رسانده ام هنوز
به هر كجا و هر مكان ، تو بهترین نشانه ای

جمعه 18/8/1386 - 10:55
ادبی هنری

دلم از انتظار میمیرد

غنچه دور از بهار می میرد
اسمان در غبار می میرد

دوستی را زمن دریغ مکن
شاخه بی برگ و بار می میرد

در هیاهوی وحشت و تردید
مرکب بی سوار می میرد

این منم ان شکوفه ی شیدا
که در اغوش خار می میرم

ای تمام امید من برگرد
دلم از انتظار می میرد

جمعه 18/8/1386 - 10:48
دانستنی های علمی

مستور از دیده ها نه دلها

حضرت بقية اللّه ـ ارواحنا فداه ـ در ميان ماست اگر چه پنهان از ديدگان. او تنها موجودى نيست كه از ديدگان ما غايب است و ما به وجودش ايمان داريم; بلكه موجوداتى نامرئى فراوانى داريم كه در وجودشان كوچكترين ترديدى نيست:

اعتقاد به خداوندى كه هرگز ديده نمى شود، در رأس عقايد ما قرار دارد; روح كه بر بدن ما اشراف دارد و ديناميسم بدن ما از آن سرچشمه مى گيرد، در وجود آن هيچ ترديدى نداريم در حاليكه قابل رؤيت نيست و به چشم نيز ديده نمى شود; يا هوايى را كه روزانه بيش از چهل هزار بار استنشاق مى كنيم و يا گازهاى مختلف سمّى و سودمند و يا صدايى كه از تارهاى صوتى ما بر مى خيزد و پرده ى گوشمان را مى نوازد.

امواج الكتريسيته كه با ديدگانمان نمى بينيم ولى همواره از خطرش ترسناكيم و . . .

اينها نمونه هاى ساده اى از اشياء نامرئى در جهان طبيعت است كه برخى با چشم عادى ديده نمى شوند و برخى ديگر حتى با چشم مسلح نيز قابل رؤيت نيستند و اين هرگز دليل بر عدم وجود و حضورشان نمى باشد.

امام رضا ـ عليه السلام ـ مى فرمايند:

حضرت خضر ـ عليه السلام ـ از آب حيات خورد. پس او تا روز نفخه ى صور زنده است و نخواهد مُرد. او همواره پيش ما مى آيد و براى ما سخن مى گويد صدايش را مى شنويم و خودش را نمى بينيم او هر كجا ياد شود آنجا حضور مى يابد ولذا هر كس او را ياد كند به او سلام بگويد . . 

اينجاست كه در مى يابيم امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ اگر چه شايد از ديدگان ما مستورند، ولى نمى توان گفت كه ايشان از يادها و دلها نيز مستور گشته اند چنانچه آن حضرت در نامه ى شريفى خطاب به شيخ مفيد مى نويسند:

«انّا غَيرُ مُهمِلين لمراعاتكم، ولا ناسين لذكركم، ولولا ذلك لاصطلمتكم اللأواء، وأحاطت بكم الأعداء».

«ما شما را رها نكرده و يادتان را از خاطر نبرده ايم و اگر توجهات ما نبود بلاها بر شما فرود آمده، دشمنان شما را پايمال مى كردند

جمعه 18/8/1386 - 10:45
دانستنی های علمی
 
 

 

 

 




بدون تردید، علوم حضرات معصومین علیهم السلام اکتسابی نیست و آنچه از ذهن شفاف و نورانی آن بزرگواران انعکاس می‏یابد، اشعه‏هایی از انوار الهی است که از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله تا معصوم ‏چهاردهم امام زمان(عج) نسلی بعد از نسل، به یادگار مانده و زمینیان را بهره‏مند ساخته است.

اگر غیر از این بود، می‏بایست علوم آنها مقطعی و زودگذر باشد و جز در عصر خویش، کاربردی آن هم در همه ‏زمینه‏ها، بدون کمترین تخلف نداشته باشد و در برخورد با شخصیت‏های علمی هم عصر خود و عالمان قرون بعد، منفعل گردد.

جستجوی مفصل این نکته را به عهده خوانندگان محترم گذاشته و تنها مناظره زیر را که به علم پزشکی امام صادق علیه السلام اشاره‏ دارد، نقل به مضمون می‏کنیم.

روزی امام صادق علیه السلام به مجلس منصور دوانیقی وارد شد. طبیب هندی ‏کنار خلیفه نشسته بود. او کتاب‎هایی را که در موضوع «علم طب‏» نگاشته شده بود، برای خلیفه می‏خواند تا ضمن سرگرم ساختن او بر معلومات خلیفه بیفزاید.

امام صادق علیه السلام در گوشه‏ی مجلس نشست. بارانی از هیبت و ابهت از چهره حضرت می‏بارید. مدتی گذشت. هنگامی که طبیب از خواندن کتاب‎ها فارغ شد، نگاه‏اش به امام صادق علیه السلام دوخته شد. لحظاتی مشغول‏ تماشای سیمای حضرت شد. ابهت و صلابت امام تنش را لرزاند. نگاه‏اش‏ را به سوی خلیفه برگرداند و با این سؤال سکوت را شکست:

- این مرد کیست؟
- او عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله) است.
- آیا میل دارد از اندوخته‏های علمی من بهره‏مند گردد؟

نگاه خلیفه روی امام قرار گرفت. قبل از این که چیزی بگوید،امام لب به سخن گشود: نه!

طبیب که از پاسخ امام شگفتش زده بود، پرسید: چرا؟

- چون بهتر از آنچه تو داری، در اختیار دارم.
- چه چیز در اختیار داری؟
- گرمی را با سردی معالجه می‏کنم و سردی را با گرمی، رطوبت را با خشکی درمان می‏کنم و خشکی را با رطوبت و آنچه را که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) فرموده به کار می‏بندم و نتیجه کار را به خداوند وامی‏گذارم.

سپس به سخن جدش رسول الله اشاره کرده، افزود: «معده خانه ‏هر بیماری و پرهیز، سر هر درمان است.»

طبیب هندی برای این که سخنان امام را سبک جلوه دهد، پرسید: مگر طب غیر از این‏ها است که گفتی؟! امام فرمود: گمان می‏کنی من مثل تو این‏ها را از کتاب‎های طبی آموخته‏ام؟!

- حتما، غیر از این، راهی برای فراگیری علم طب وجود ندارد.
- نه، به خدا سوگند، جز از خداوند، از دیگری نیاموخته‏ام. اکنون ‏بگو کدام یک از من و تو در علم طب داناتریم؟
- کار من طبابت است و حتما در طب از شما عالم‏ترم.
- پس لطفا به سوال‎هایم پاسخ گویید.
- بپرسید.

- چرا سر آدمی یک پارچه نیست و از قطعات مختلف به وجود آمده ‏است؟ نمی‏دانم.

- چرا پیشانی مانند سر انسان از مو پوشیده نیست؟ نمی‏دانم.

- چرا بر روی پیشانی خطوط مختلفی نقش بسته است؟ نمی‏دانم.

- چرا ابروها در بالای دیدگان انسان قرار گرفته است؟ نمی‏دانم.

- چرا چشم‎های انسان به شکل لوزی ساخته شده است؟ نمی‏دانم.

- چرا بینی میان دو چشم قرار گرفته است؟ نمی‏دانم.

- چرا سوراخ‎های بینی در زیر آن خلق شده است؟ نمی‏دانم.

- چرا لب فوقانی و سبیل در قسمت ‏بالای دهان آفریده شده است؟ نمی‏دانم.

- چرا دندان‎های جلو، تیز و دندان‎های آسیاب، پهن و دندان‎های ‏انیاب (نیش)، دراز آفریده شده است؟ نمی‏دانم.

- چرا کف دست و پا، مو ندارد؟ نمی‏دانم.

- چرا مرد ریش دارد ولی زن فاقد ریش است؟ نمی‏دانم.

- چرا ناخن و موهای سر انسان روح ندارند؟ نمی‏دانم.

- چرا قلب، صنوبری شکل آفریده شده است؟ نمی‏دانم.

- چرا ریه در دو قسمت آفریده شده و در جای خود متحرک است؟ نمی‏دانم.

- چرا کلیه‏ها مانند لوبیا خلق شده‏اند؟ نمی‏دانم.

- چرا کاسه زانوها رو به جلو قرار دارد؟ نمی‏دانم.

- چرا میان کف پا، گود است و با زمین تماس ندارد؟ نمی‏دانم.

- ای طبیب هندی! ولی من به فضل خداوند، به حکمت و پاسخ این ‏سوال‎ها آگاه‏ام. طبیب که چاره‏ای جز تسلیم شدن نداشت، گفت: پاسخ‎ها را بگویید تا بهره‏مند گردم. آنگاه امام به ترتیب به یکایک سوال‎های مطرح شده، چنین پاسخ‏ گفتند:

- به این جهت ‏سر از قطعات مختلف تشکیل شده و شکاف‎هایی برایش ‏قرار داده شده است تا صداع (سردرد) آن را نیازارد.

- خداوند مو را بالای سر رویانده تا به وسیله آن روغن لازم به ‏مغز برسد و بخار مغز از طریق موها خارج شود. همین طور، پوششی ‏برای سرما و گرما باشد. ولی در پیشانی مو نیافریده تا چشم‏ها مزاحمی نداشته باشند و بتوانند به راحتی نور بگیرند.

- ابروها را بالای چشم قرار داد تا به اندازه کافی به چشم‏ها نور برسد و نیز از رسیدن نور زیاد جلوگیری کند. چون زیادی نور، چشم‏ را آزار داده و زمینه معیوب شدن آن را فراهم می‏سازد.

- چشم‏ها به شکل لوزی آفریده شده تا داروهایی که با سرمه ‏استعمال می‏شود، به آسانی وارد چشم شده، چرک و مرض به آسانی از آن به وسیله اشک خارج شود.

- به این جهت ‏بینی را میان دو چشم قرار داده است که بینی نور را به دو قسمت مساوی تقسیم می‏کند تا نور به طور اعتدال به ‏چشم‏ها برسد.

- سوراخ‎های بینی را در پایین آن آفریده تا چرک‏های انباشته شده‏ در مغز از این سوراخ‎ها بیرون شده و بوهای معطر که به وسیله هوا متصاعد می‏گردد، از آن، بالا رود.

- لب و سبیل را به این جهت روی دهان قرار داده است تا از ورود کثافات دماغ به داخل دهان جلوگیری کند. و نیز مانع آلوده شدن ‏خوراکی‏ها گردد.

- دندان‎های جلو را تیزتر آفریده تا غذا را قطعه قطعه سازند.

- دندان‎های آسیاب را پهن خلق کرده تا غذا به‏ وسیله آنها کوبیده و نرم گردند. دندان‎های انیاب را درازتر آفریده تا میان دندان‎های ‏آسیاب و دندان‎های پیشین، چون ستونی استوار باشند.

- کف دست و پاها مو ندارند تا بتوانیم اشیاء را به ‏وسیله آنها لمس نموده، از قوه لامسه به اندازه کافی استفاده نماییم.

- برای مرد ریش قرار داده تا به پوشاندن صورت محتاج نباشد و نیز از زن بازشناخته گردد.

- به مو و ناخن‏های تن انسان روح نداده تا چیدن و بریدن آنها دردآور و ناراحت کننده نباشد.

- قلب، صنوبری شکل آفریده شده است تا هنگام آویختگی، نوک‏ باریکش وارد ریه شده و از نسیم آن خنک گردد و نیز مغز سر از حرارت آن آسیب نبیند.

- ریه را در دو قسمت آفریده تا قلب میان فشارهای آن دو (هنگام ‏باز و بسته شدن) داخل شده و هوا بگیرد.

- کلیه‏ها مانند لوبیا ساخته شده‏اند، برای این که «منی‏» از کلیه‏ها قطره قطره به سمت مثانه می‏چکد. اگر کلیه‏ها کروی و یا به ‏شکل چهارگوش بودند، قطرات منی که همواره در حال انبساط و انقباضند، به یکدیگر برخورد کرده و در نتیجه هنگام خروج، موجب‏ التذاذ نمی‏شدند.

- این که کاسه زانوها به سمت جلو قرار گرفته، به این جهت است‏ که انسان رو به جلو حرکت می‏کند. سنگینی بدن انسان رو به جلو است. وقتی زانوها به عقب خم شوند، تعادل انسان حفظ شده، راه‏ رفتن و حرکات انسان ناموزون و لرزان نمی‏شود.

- این که کف پاها را گود و قوسی‏مانند، خلق کرده به این جهت است‏ که تمام کف ‏پاها با زمین تماس پیدا نکند. زیرا اگر تمام کف پاها به زمین تماس پیدا کند، پا، چشم و اعصاب صدمه می‏بینند.

طبیب که تاکنون سکوت کرده و به سخنان امام گوش می‏داد، با تعجب ‏پرسید: این‏ها را از کجا می‏دانی؟!

امام پاسخ داد: از پدرانم فراگرفته‏ام؛ پدرانم از رسول‏ خدا(صلی الله علیه و آله) آموخته‏اند؛ رسول ‏خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال فرا گرفته است.

طبیب هندی که چنین شخصیت علمی را در عمرش ندیده بود، به فکر فرو رفت. آنگاه در حالی که محو تماشای سیمای امام بود، چنین لب ‏به سخن گشود: تصدیق می‏کنم و شهادت می‏دهم که جز خدای یگانه، خدایی نیست و محمد(ص) فرستاده اوست. به خدا سوگند، تاکنون کسی را در طب، عالم‏تر از تو ندیده‏ام.(1)

پی‏نوشت:
1- طب الصادق، تحقیق علامه عسکری، ص 21، به نقل از بحارالانوار، ج 14، ص 478/ مناظرات علمی بین شیعه و سنی، ص 98، به نقل از طب‏الصادق، محمدعلی خلیلی، ص 64.


جمعه 18/8/1386 - 10:30
دانستنی های علمی

 
 

 

 

 


مكان و اقامتگاه امام عصر(عج) كجاست؟!

احاديث بسياري درباره اقامتگاه امام عصر(عج) وجود دارد بعضي به مكان اشاره مي كنندو برخي براي حفظ جان ايشان اين امر رامسكوت باقي مي گذارند.

خبرگزاري شبستان: در ميان مسائل مختلفي كه پيرامون مباحث مهدويت مطرح است مكان و محل زندگي حضرت از اهميت فوق العاده اي برخوردار است. با بررسي رواياتى كه در اين زمينه وجود دارد در مي يابيم اين روايات به سه دسته تقسيم مي شوند:

1.برخی ازآن ها محل خاصى را تعيين نمی كند و جايگاه حضرت را در بيابان‌ها و كوه‌ها معرفى می كند. از آن جمله، حضرت مهدى (1) به پسر مهزيار مى فرمايد: فرزند مهزيار! پدرم امام حسن(ع) از من پيمان گرفت... و فرمان داد كه براى سكونت، كوه هاى سخت وسرزمين هاى خشك ودور دست را برگزينم. (1) اين بخش از روايات گوياى آن است كه حضرت از حوزه دسترسى مردم به دور است و به سختى و دشوارى زندگى می كند و كسی از محل زندگى وى آگاه نيست.

2. برخى روايات، منطقه خاصى را به عنوان محل سكونت آن حضرت نام مى برند و محدوده آن را نيز تعيين می كنند:

الف. مدینه و پیرامون آن : ابی بصیر می گوید از امام باقر(ع) شنيدم كه فرمود: صاحب الزمان را عزلت و غيبتی است كه درآن، نيرومند است به سى نفرى كه با حضرت هستند و وحشت و تنهايى را از وى دور می كنند، و خوب جايگاهی است مدينه(2).

روايت دیگرى است كه مكان حضرت را كوه رضوى، دراطراف مدينه نام مى برد. راوى می گويد: با امام صادق(ع) از مدينه خارج شديم، به روحاء اطراف مدينه كه رسيديم، حضرت نگاهش را به كوهى دوخت و مدت زمانی ادامه داد... و فرمود: اين كوه "رضوى" نام دارد. خوب پناهگاهی است براى خائف امام زمان (ع) در غيبت صغرى وكبرى. (3)

ب. مکه و پیرامون آن : برخى روايات استفاده مى شود كه آن حضرت در مكانى به نام ذى طوى پیرامون مكه زندگى می كند واز همان جا نيز همراه يارانش قيام خواهدكرد. امام باقر(ع) فرمود: امام زمان(ع) را غيبتی است در بعضی از دره ها واشاره كرد به منطقه ذى طوى (4). درادامه اين روايت و روايات ديگر، محل ظهور و خروج آن حضرت و مركز تجمع ياران و دوستان وى نيز، همين منطقه ياد شده است. (5)

3. دسته سوم اخبارى است كه مانند دسته اول، جايگاهى خاص را نام نمى برد، ولی از وى به عنوان فردى كه با مردم حشر و نشر دارد و به گونه ناشناس زندگى می كند، نام برده است.

امام صادق(ع) مى فرمايد: صاحب الامر(ع) در ميان مردم رفت وآمد می كند، در بازار قدم مى زند، لكن او را نمى شناسند تا زمانى كه خداوند به وى اذن دهد تا خود را معرفى كند... (6)

بين اين سه دسته از روايات، تضاد و تنافى نيست نام بردن مكانى خاص، با زندگى به شكل ناشناس قابل جمع است انتخاب کوه ها و مکانهای دست نیافتنی در حال ضرورت و نیاز نیز امری طبیعی و موافق با اصل تقیه است. (7)


پي نوشت:
1. غيبة طوسى ص 266
2 . بحارالانوار، ج 52 ص 153 اصول كافى، ج1، ص 340
3. غيبة طوسى، ص 162
4 . غيبت نعماني ص 182
5 . همان ص 315
6 . همان ص 164
7. چشم به راه مهدى، ص 351

 

جمعه 18/8/1386 - 10:22
دعا و زیارت
امام رضا (عليه ‌السلام):
مَنْ زارَها (المَعْصُومَةَ (عَلَيها السَّلامُ)) عارِفاً بِحَقِّها، فَلَهُ الجَنَّةُ.
هركس حضرت معصومه (عليها السلام) را همراه با شناخت حقّش زيارت كند، بهشت پاداش او خواهد بود.
Whoever recognizes Ma‘sūma’s rights and visits her deserves heaven.
بحار الأنوار، ج 102، ص 266
پنج شنبه 17/8/1386 - 8:6
ادبی هنری

چرا در دنیا همواره با مشکلات و سختی ها مواجه هستیم؟

پاسخ :شخصي از كنار مغازه بلور فروشي مي گذشت، چشمش به ليوان هايي افتاد كه روي ميز به طور وارونه چيده شده بود. همانجا ايستاد، كمي نگاه كرد و يكي از آنها را به همان حالتي كه بود برداشت و شروع به اعتراض به فروشنده كرد كه آقا ! چرا در اين ليوان بسته و ته آن باز است ؟! فروشنده خنديد و گفت : اگر شما درست بنگريد و ليوان را به حالت درست بگيريد، هردو اشكال برطرف خواهد شد.

آري، بسياري از اشكالات، بر اساس باورهاو تصورات غلط ما مي باشد. ما خيال مي كنيم كه دنيا براي رفاه است، لذا مي گوييم: چرا رفاه نيست؟ مثل كسي كه در چلوكبابي نشسته و اعتراض مي كندچرا اينجا دوش ندارد؟!او بايد باور كند كه آنجا حمام نيست. ما بايد باور كنيم كه دنيا خوابگاه  نیست.

 دنيا ميدان رشد است و انسان بايد در اين ميدان با سختي ها مبارزه كند تا خود به رشد و كمال برسد.

قرآن مي فرمايد:

( أخذناهم بالبأسا  و الضرا  لعلهم يضرعون) انعام/48

 سختي و فشارها براي توجه دادن به انسان است.

آري ، تا چوب عود را نسوزانيد ، بوي عطرش بلند نمي شود .

سختي ها وسيله غرور زدايي است.

همان گونه كه لاستيك هاي ماشين را بايد تنظيم باد كرد ، حوادث تلخ نيز انسان را متعادل و تنظيم مي كند ، غفلت و غرور و تكبر را از بين مي برد، به علاوه تلخي ها انسان را به فكر و تلاش واداشته و سر چشمه انواع ابتكارات و اختراعات مي شود .

 

چهارشنبه 16/8/1386 - 17:26
ادبی هنری

میکل آنژ

در رابطه با وي نوشته اندكه وي اغلب اوقات روز مشغول كار بود و معني خستگي را نمي فهميد. غذايش نان خشك بود. شايداين غذا را براي آن انتخاب كرده بود تا وقت عزيزش زياد صرف خوردن نشود. وي اغلب اوقات نه تنها در هنگام روز، بلكه حتي در هنگام شب كار مي كرد و با لباس كار مي خوابيد تا هر وقت بيدار شود مشغول كار گردد. وي گفت: اگر مردم مي دانستند كه براي احراز مقام استادي چه رنجها برده ام، از ديدن شگفتي هاي هنرم متعجب نمي شدند.

                     

چهارشنبه 16/8/1386 - 17:23
آموزش و تحقيقات

آیا می دانستید که...

انسان بيش از 10 ميليون بار پلك مي زند.

خوردن يك سيب در صبح، بيشتر از يك فنجان چاي باعث دور شدن خواب آلودگي مي شود.

دلفين ها هم مانند گرگ ها هنگام خواب، يك چشمشان را باز مي گذارند.

اسكيموها هم از يخچال استفاده مي كنند منتها براي محافظت در مقابل يخ زدن.

يك گالن روغن سوخته مي تواند تقريباً يك ميليون گالن آب تميز را آلوده كند.

يك چهارم استخوان هاي بدن در پا قرار دارد.

ناخن هاي انگشتان دست تقريباَ چهار برابر ناخن هاي پا رشد مي كنند.

خورشيد 330330 مرتبه بزرگتر از زمين است.

سرعت آب دهاني كه هنگام عطسه از دهانتان خارج مي شود حدود130 كيلومتر بر ساعت است.

اثر لب و زبان هر كس مانند اثر انگشت او منحصر به فرد است.

 

چهارشنبه 16/8/1386 - 17:19
دانستنی های علمی

حدیث قدسی

من شش چيز را در شش جاي قرار دادم ولي مردم آن را در شش جاي ديگر طلب مي كنند و هرگز به آن نمي رسند.

    1.  من علم را در گرسنگي قرار دادم ولي مردم آنرا در سيري دنبال مي كنند.

    2.  من عزت را در نماز شب قرار دادم ولي مردم آنرا در دستگاه سلاطين دنبال مي كنند.

   3 .  من ثروت را در قناعت قرار دادم ولي مردم آنرا در كثرت مال دنبال مي كنند.

    4.  من استجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم ولي مردم آنرا در قيل و قال دنبال مي كنند.

    5.  من بلند مرتبگي را در تواضع قرار دادم ولي مردم آنرا در تكبر دنبال مي كنند.

    6.   من راحتي را در بهشت قرار دادم ولي مردم آنرا در دنيا طلب مي كنند.

چهارشنبه 16/8/1386 - 17:16
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته