• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1481
تعداد نظرات : 1410
زمان آخرین مطلب : 4168روز قبل
خانواده

بار خدایا

آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم،شهامتی عطا فرما تا آنچه را میتوانم تغییر دهم، دانشی عطا فرما تا فرق بین این دو را بدانم.

                    

شنبه 3/9/1386 - 9:7
خواستگاری و نامزدی
هزارویک حکایت تاریخی/ج3
جوان دانشجو
آورده‌اند كه: چون آوازه دانش و حكمت «سقراط» سراسر مرز و بوم يونان را فرا گرفت، مردم از هر سو نزد او شتافتند تا از فضل و معرفت بي‌پايان او بهره‌مند شوند. مخصوصاً جوانان، شيفتة آن چراغ هدايت بودند و لحظه‌اي از مجلس درس وي دور نمي‌شدند.
از آن جمله، جواني بود بسيار هوشمند، ولي بي‌بضاعت كه آرزومند بود مانند ديگران هر روز نزد حكيم حاضر گردد. ليكن انديشه معاش او را نگران مي‌كرد و پيوسته با خود مي‌انديشيد كه اگر براي كسب روزي، دنبال كار رود، از خدمت استاد و تحصيل علم باز مي‌ماند و اگر خدمت استاد را برگزيند، خرج روزانه خود را چگونه به دست آورد.
در اين حال، دهقاني از غم جوان آگاه شد و به او گفت:
اگر از شام تا نيمه شب باغ مرا آبياري كني، چند درهم مزد به تو مي‌دهم و اگر از نيمه شب تا سپيده‌ دم، نگهبان آسياب باشي، آسيابان نيز دو عدد نان به تو خواهد داد.
جوان اين پيشنهاد را پذيرفت و از آن زمان، شب ها به آبياري و آسياباني مي‌پرداخت و روزها در محضر استاد حاضر مي‌شد.
روزگاري بدين منوال گذشت و آن جوان در علم و هنر، سرآمد همگان گرديد. جوانان ديگر بر او حسد بردند و كينه او را به دل گرفتند و تني چند در صدد بر آمدند كه او را از خدمت استاد دور كنند.
روز نزد قاضي شهر آمدند و گفتند: جواني در گروه ماست كه فقير است و هر روز، از بامداد تا شام در خدمت سقراط است و هيچ كس نمي‌داند كه هزينه زندگي خود را از كجا و چگونه فراهم مي‌كند. در اين مملكت قانون چنان است كه بايد طريق زندگاني هر كس آشكار باشد و قاضي بداند كه مرد فقير چگونه زندگي مي‌نمايد.
قاضي فرمان داد جوان را حاضر كردند و از چگونگي حال و كار او پرسش كرد. جوان، به ناچار پرده از كار خويش برداشت و صاحب باغ و آسيابان را به شهادت خواست. آن دو گواهي دادند كه اين جوان، شب تا صبح از براي چند درهم و دو عدد نان، به آبياري و آسياباني اشتغال دارد.
قاضي و ديگر افرادي كه در محكمه حاضر بودند، بر همت آن جوان آفرين گفتند و همكاران بد انديش او را سرزنش كردند. آن گاه قاضي حكم كرد به اندازه مخارج زندگي او، از خزانه مملكت به آن جوان شهريه بدهند تا بدون دغدغه خاطر، به تحصيل دانش بپردازد.
امّا سقراط كه آن جا حاضر بود، آستين جوان را گرفت و گفت: «هرگز چنين هديه اي را قبول مكن، كه مردمان آزاده تحمّل محنت مي‌كنند، ولي بار منّت نمي‌كشند»!
جوان دستور استاد را پذيرفت و چندي نگذشت كه از حكماي بزرگ عصر خود گرديد.

شنبه 3/9/1386 - 9:1
ادبی هنری
قطره اي در منقار پرنده
مرحوم علاّمه مجلسي و برخي ديگر از بزرگان آورده اند:
يكي از اصحاب حضرت علي بن موسي الرّضا عليه السلام به نام علي بن ابي حمزه بطائني حكايت كند: روزي در محضر مبارك آن حضرت بودم ، كه تعداد سي نفر غلام حبشي در آن مجلس وارد شدند. پس از ورود، يكي از ايشان به زبان و لهجه حبشي با امام رضاعليه السلام سخن گفت و حضرت نيز به زبان حبشي و لهجه محلّي خودشان پاسخ او را بيان نمود و لحظاتي با يكديگر به همين زبان سخن گفتند. آن گاه حضرت مقداري پول - درهم - به آن غلام عطا نمود و مطلبي را نيز به او فرمود؛ و سپس همگي آن ها حركت كردند و از مجلس خارج شدند. من با حالت تعجّب به آن حضرت عرضه داشتم : ياابن رسول اللّه ! فدايت گردم ، مثل اين كه با اين غلام به زبان حبشي و لهجه محلّي صحبت مي فرمودي ؟! او را به چه چيزي امر نمودي ؟ امام عليه السلام فرمود: آن غلام را در بين تمام همراهانش ، عاقل و با شخصيّت ديدم ، لذا او را برگزيدم و ضمن تذكّراتي ، به او توصيه كردم تا كارها و برنامه هاي ساير غلامان و دوستان خود را بر عهده گيرد و در حقّ آن ها رسيدگي كند؛ و نيز هر ماه مقدار سي درهم به هر كدام از ايشان بپردازد. و او نيز نصايح مرا پذيرفت ؛ و مقدار دراهمي به او دادم تا بين دوستانش طبق توصيه تقسيم نمايد. علي بن ابي حمزه بطائني افزود: سپس حضرت مرا مخاطب قرار داد و فرمود: آيا از گفتار و برخورد من با اين غلامان و بندگان خدا تعجّب كرده اي ؟! و آن گاه حضرت به دنبال سؤ ال خويش اظهار داشت : تعجّب نكن ؛ براي اين كه منزلت و موقعيّت امام ، بالاتر و مهمّتر از آن است كه تو و امثال تو فكر مي كني . سپس فرمود: آنچه را كه در اين مجلس مشاهده كردي ، همانند قطره اي است در منقار پرنده اي كه از آب دريا برگرفته باشد. آيا برداشتن يك قطره از آب دريا، در كم و يا زياد شدن آب دريا تاءثيري دارد؟! بعد از آن ، امام رضا عليه السلام افزود: توجّه داشته باش كه همانا امام و علوم او، همچون درياي بي منتهائي است كه پايان ناپذير باشد و درون آن مملوّ از انواع موجودات و جواهرات گوناگون خواهد بود، و چون پرنده اي قطره اي از آب آن را بردارد، چيزي از آب آن كم نخواهد شد. و همچنين امام ، علومش بي منتها است ؛ و هر كسي نمي تواند به تمام مراحل علمي و اطّلاعات او دست يابد.
چهل داستان و چهل حديث از امام رضا(ع)/ عبدالله صالحي
شنبه 3/9/1386 - 8:55
ادبی هنری
پاسخ به شرط
مرحوم راوندي به نقل از محمّد بن زيد رزامي حكايت كند:
روزي در خدمت حضرت علي بن موسي الرّضا عليهما السلام بودم ، كه شخصي از گروه خوارج - كه درون توبره و خورجين خود نوعي سلاح مسموم نهاده و مخفي كرده بود - وارد شد. آن شخص به دوستان خود گفته بود: او گمان كرده است ، كه چون فرزند رسول اللّه است ، مي تواند وليعهدي طاغوت زمان را بپذيرد، مي روم و از او سؤ الي مي پرسم ، چنانچه جواب صحيحي نداد، او را با اين سلاح نابود مي سازم . پس چون در محضر مبارك امام رضا عليه السلام نشست ، سؤ ال خود را مطرح كرد. حضرت فرمود: سؤالت را به يك شرط پاسخ مي گويم ؟
منافق گفت : به چه شرطي مي خواهي جواب مرا بدهي ؟ امام عليه السلام فرمود: چنانچه جواب صحيحي دريافت كردي و قانع و راضي شدي ، آنچه در توبره خود پنهان كرده اي ، درآوري و آن را بشكني و دور بيندازي . آن شخص منافق با شنيدن چنين سخن و مشاهده چنين برخوردي متحيّر شد و آنچه در توبره نهاده بود، بيرون آورد و شكست ؛ و بعد از آن اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! با اين كه مي داني ماءمون طاغي و ظالم است ، چرا داخل در امور او شدي و ولايتعهدي او را پذيرفتي ، با اين كه آن ها كافر هستند؟! امام رضا عليه السلام فرمود: آيا كفر اين ها بدتر است ، يا كفر پادشاه مصر و درباريانش ؟ آيا اين ها به ظاهر مسلمان نيستند و معتقد به وحدانيّت خدا نمي باشند؟ و سپس فرمود: حضرت يوسف عليه السلام با اين كه پيغمبر و پسر پيغمبر و نوه پيغمبر بود، از پادشاه مصر تقاضا كرد تا وزير دارائي و خزينه دار اموال و ديگر امور مملكت مصر گردد و حتّي در جاي فرعون مي نشست ، در حالي كه مي دانست او كافر محض مي باشد. و من نيز يكي از فرزندان رسول اللّه صلي الله عليه و آله هستم و تقاضاي دخالت در امور حكومت را نداشتم ؛ بلكه آنان مرا بر چنين امري مجبور كردند و به ناچار و بدون رضايت قلبي در چنين موقعيّتي قرار گرفتم . آن شخص جواب حضرت را پسنديد و تشكّر و قدرداني كرد؛ و از گمان باطل خود بازگشت.
چهل داستان و چهل حديث از امام رضا(ع)/ عبدالله صال
شنبه 3/9/1386 - 8:52
ادبی هنری

دعا ونيايش

دعا، جوشيدن چشمة «ربنّا» از كوير سينه‎هاي سوزان و جريان آن بر دشتهاي «استجابت» است.
وقتي آسمان دل، گرفته و ابري است، تنها باران اشك و نسيم نيايش، انسان را سبك مي كند و چمن دل را مي روياند.
پاي اشك، وقتي از جادة دل عبور مي كند، دست محبّت به دامان قرب مي رسد. ديده، شراب نور مي نوشد ودل، به قبلة حضور، رو مي كند.
نيايش به درگاه آفريدگار، عبادتي است كه از روح نيازمند انسان به آستان بلند خدا سرچشمه مي گيرد.
انسان، اين «بي نهايت‎كوچك» در برابر آفريدگار خويش، كه «بي نهايت بزرگ» است، حتي كمتر از قطره اي در برابر اقيانوس و ذرّة‎اي در مقايسه با كهكشانهاست. آنچه اين «هيچ» را با آن «همه» پيوند مي دهد، «دعاست».
دعا، تنها خواندن الفاظ نيست، بلكه «خواستن» است، با همة وجود، از صميم جان و عمق دل. «دعا» اگر از جانِ سوخته و عطشناك بر آيد، «اجابت» خدا، آب گوارايي بر عطش سوزانِ دلسوختگان است.

شنبه 3/9/1386 - 8:48
دانستنی های علمی
حجّ

حج، ميعاد در سرزمين موعود و تربت برگزيدة خداست و حاجي، زائر ديار يار و حريمِ حرم دوست است.
مكّه و مدينه، تاريخ مجسم مكتب است. هر گوشة اين ديار، هر سنگ اين بيت، هر رواق اين حرم، و هر شبستان اين حريم، خاطره انگيز است و سرگذشت‎ها و ماجر‎اها و درسها و عبرتها دارد.
«منا»، خاطرة قرباني كردن ابراهيم، اسماعيل را، به ذهن مي آورد. و «عرفات»، صحنه شورانگيز مناجات عاشقانة حسين عليه السّلام را با خداوند، در دامنة كوه رحمت... «جبل الرحمة».
حج، گشودنِ بندِ «عادت» از پاي «روزمرّگي» و چشيدن آب يقين از چشمة حيات و پرواز به كويي است كه دلها به عشق آن مي تپد.
حّج، سفري است به سوي نبض ايمان و مهد قرآن و مهبط وحي و جلوه‎گاه عشق و عرفان.
مّكه، سرزمين برگزيدة خدا و كانون معنويت و توحيد و خاستگاه اسلام است. زيارت اين ديار، قدم نهادن در وادي محبوب خدا و پاسخگويي به دعوتنامة عام چند هزار سالة ابراهيم خليل است.
حجّ حضور در ميقات ربّ و شركت در ضيافة الله است.
شنبه 3/9/1386 - 8:41
دانستنی های علمی
حضرت پیامبراکرم (ص) به حضرت علی علیه السلام می فرمود:
زیبا ترین کارها
یا علی! سه خصلت نزد خداوند، از هر عملی محبوب تر است:
1 ) انجام واجبات؛ کسی که واجبات إلهی را انجام دهد از عابدترین مردم است.
2 ) ترک گناهان؛ هر که از گناه پرهیز کند از با تقواترین مردم است.
3 ) قناعت؛ هرکه به آن چه خدایش روزی و نصیب فرموده، بسازد، از بی نیازترین مردم است.
دوشنبه 28/8/1386 - 8:46
دانستنی های علمی
بخيل كسي است كه از سلام دادن خودداري نمايد.
دوشنبه 28/8/1386 - 8:44
دانستنی های علمی
علل آسان شدن گناه
معرفی اجمالی: استاد عارفان قرن معاصر، ملاّ حسينقلى فرزند رمضان شوندى در جزينى همدانى، به سال 1239 پا به عالم خاكى نهاد. حسينعلى، در كوچكى به همراه پدر چند گاهى شبانى كرد، سپس با پافشارى پدر، براى فراگيرى دانش دين، به تهران هجرت كرد. مقدمات را با نشاط و تلاشى چشم گيرآموخت. درسهاى سطح را نزد برخى علماى تهران، خواند و در زمانى نه چندان دراز، شايستگى حضور در درس شيخ العراقين را يافت.
در محضر حاجّ ملاّ هادى سبزواری، درس عملى و نظرى فرا گرفت. پس از رحلت شيخ انصارى بر كرسى استاد نشست و درس او را ادامه داد و در فقه و اصول سر­آمد زمان خود شد. پس از اين، او به عنوان استاد و مرجع وارد ميدان نشد و درسى خصوصى براى برخى شاگردان در منزل شروع کرد و در كنار درس فقه، درسهاى اخلاقى و عرفانى چندى براى شاگردان برگزيده­اش می گوید.
عارف بزرگ همدان نزديك به سيصد شاگرد پروراند. بزرگانى چون:
شيخ محمد بهارى همدانى،سيد ابوالقاسم اصفهانى،سيّداحمد كربلايى،شيخ محمد باقر بهارى همدانى،ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى و....
آثار مكتوبى نيز، بيشتر درعلوم نقلى،داشته است كه بيشتر آنان تقريرات درس استاد بزرگوارش شيخ انصارى است مانند؛
تقريرات بحث اصول شيخ انصارى،نامه­هاى عرفانى و اخلاقى گرد آمده در مجموعه اى به نام تذكرة­المتقين ،تقريرات صلواة المسافر،تقريرات احكام الخلل فى الصلواة،تقريراتى ديگر در رهن،تقريرات كتاب قضا و شهادات.
 
متن نامه:
«اين كه مى بينى معصيت در نظرت سهل شده، به جهت امورى چند است كه بعضى از آنها را ذكر مى كنيم:
   اوّلاً؛ فكر خود را تماماً متوجّه به دنيا دنّى كرده اى. از اين جهت بالمرّه از نفع و ضرر اخروى غافل شده اى. نمى دانى چه بسيار بسيار منافع و سعادت ابديّه از تو فوت شد و چقدر ضررهاى بزرگ بسيار به خود، زده اى.
   ثانياً؛ عجز و حاجت و فقر خودت را ملتفت نيستى كه ذرّه ذرّه بدنت به حفظ كاركنان او، كه ملائكه باشند، بر پاست.
   ثالثاً؛ نمى دانى كه در هر آنى، در هر جزء از اجزاء بدنت، نعَم غير متناهيه، مرحمت از او شده و مى شود كه به بيان و بنان، ممكن نيست حصر آنها. با اين حال، چگونه نعمت او را در معصيت او صرف مى كنى؟
   رابعاً؛ چگونه غافلى از عقوبات سخت او، مگر نمى دانى كه ما بين مرگ و قيامت هزار غصّه هست و آسان ترين آنها تلخى جان كندن است. چرا از شدايد قيامت، غافلى؟ امان از روزى كه از دهشت و وحشت او،مقرّبين در خوف و اضطراب مى باشند. چرا نباشند؟ از روزى كه زمينش و هوايش آتش و جهنم به اطراف خلايق محيط و ملايك غلاظ و شداد در بگير و ببند. نيكان در وحشت و اضطراب و بدان در شكنجه و عذاب، آفتاب در بالاى سر و زمين گرم تر از كوره آهنگر. خطر حساب از يك طرف و دهشت صراط از يك طرف، كار هنوز به جهنّم نرسيده، از آتش و سلاسل و اغلال او بگويم يا از مار و عقربهايش بيان نمايم.
خلاصه، اينها مختصر نويسى است و اين فقراتى كه گفته شد، از هزار يك بيان نشد.»
 
 
پیام­ها:
1.    عوامل آسان شدن ارتکاب گناه:
الف: غفلت از آخرت و توجه بسیار به دنیا. (دنیا زدگی)
ب: فراموش کردن عجز و نیازمندی خود. (سرمستی)
ج:  مغرور گشتن به نعمت­های الهی و سوءاستفاده از آن در معصیت. ( رفاه زدگی)
د:  بی توجهی به عقاب­های الهی. (عافیت اندیشی)
 
2.    عوامل موثر در انجام اعمال ثواب :
الف: آخرت اندیشی و پرهیز از دنیا زدگی.
ب: هوشیاری نسبت به عجز و نیازمندی خویش.
ج:  توجه به قدرت یابی از نعمت­های خداوند و عدم سوءاستفاده از آن.
د: عاقبت اندیشی و اجتناب از عافیت طلبی.
 
منبع:
فصلنامه حوزه شماره 73،74

 

دوشنبه 28/8/1386 - 8:41
دانستنی های علمی
پيامبر فرمود:
- يا علي! غضب مكن، هرگاه خشمگين شدي، بنشين و بينديش كه چگونه خداوند بر بندگان، قدرت دارد و حلم مي‌كند و آن‌ها را به خطاهایشان مورد خشم و قهاريت خود قرار نمي‌دهد. چون به هنگام غضب، به تو گويند از خدا بترس! خشم را به دور افكن و به حلم و بردباري بازگرد.
دوشنبه 28/8/1386 - 8:34
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته