چشم اندازى از حیات طیبه در مورد تكالیف خانواده نسبت به ارحام و خویشاوندان ((آیین خویشاوندى ))
صله رحم چیست ؟
((صله )) در لغت به معناى وصل و پیوند و ارحام ، جمع ((رحم )). رحم در اصل به معنى ((جایگاه جنین در شكم مادر)) است . سپس این تعبیر به نام خویشاوندان و بستگان اطلاق شده است زیرا منشاء وجود همه آنها از رحم واحدى بوده است .
مراد از رحم ، از نظر عرفى عبارت است از نزدیكان انسان كه خویشاوندى واحد یا نسب شناخته شده آنها را به یكدیگر ارتباط مى دهد، چه این قرابت نزدیك باشد یا دور، (خویشاوندان ) مرد باشند یا زن . ((ابن اثیر)) مى گوید: ((صله رحم كنایه از نیكى كردن به خویشاوندان سببى و نسبى و عطوفت و مهربانى و رعایت احوال آنان است )).(456)
مراتب خویشاوندى
البته مراتب رحم و خویشاوندى متفاوت است ، برخى از آنان مانند پدر، فرزند و زن واجب النفقه هستند و بعضى مانند برادر، خواهر، عمه و خاله محرم نسبى هستند و بعضى از جهت والدین قرابت پیدا مى كنند اگر چه واسطه ها زیاد باشند. پس صله رحم به اختلاف قرب و بعد رو به فزونى است .
مرحوم شهید اول فرموده است :
((صله رحم ، در واجب به آن مقدارى است كه آدمى را از قطع رحم بیرون آورد زیرا قطع رحم از گناهان كبیره است )).
((قطع رحم عبارت است از هر عملى كه در عرف بریدگى از آن فهمیده مى شود. مانند: سلام نكردن ، روى ترش كردن ، روى برگرداندن ، پاسخ نامه ندادن ، عیادت نكردن بیمار)).
در اهمیت صله رحم همین كه یكى از اسامى خداوند متعال ((رحمان )) است و خداوند نامم ((رحم )) را از اسم خویش مشتق نموده است ، هر كه با بستگان خود پیوند دوستانه برقرار نماید، او را با رحمت خود مرتبط مى سازد و هر كس قطع رحم كند وى رحمتش را از او قطع خواهد نمود.
مراتب و شیوه هاى صله رحم
صله رحم ، به حسب اختلاف زمان ، مكان ، افراد، حالات و عادات مختلف ، فرق مى كند (زیرا هر كدام از بستگان از جهت نیروى كار، توانایى مالى ، تعداد عائله ، سلامتى و بیمارى و دیگر جهات با هم متفاوتند). پس قهرا صله رحم نیز متفاوت خواهد بود. صله از نیازمندان آن است كه انسان از حیث مادى به وضع اقتصادى آنان و از حیث معنوى به زیارت آنها برسد. صله از دوستان و همنشینان ، با هدیه و دیدار آنهاست و نهوشتن نامه (از محل دور) پایین ترین مراتب آن است . صله از بستگان و خویشاوندان متمكن به ملاقات ، حسن سلام و احوالپرسى ، خیرخواهى ، حسن معامله و پرهیز از رنجش خاطر آنان است .
ابتداى صله رحم ، نفع رسانى به آنان و نهایت آن ، وجوب انفاق و احسان در گرفتارى مى باشد و بین این دو مراتب متفاوتى وجود دارد.
عن ابى الحسن الرضا (علیه السلام ) قال : قال ابو عبد الله (علیه السلام ): صل رحمك ولو بشربة من ماء، وافضل ما توصل به الرحم كف الاذى عنها.(457)
امام رضا (علیه السلام ) از امام صادق (علیه السلام ) حدیث نموده كه فرموده است : صله رحم نما اگر چه شربت آبى باشد و بهترین صله رحم ، خوددارى از آزار رسانى به آنان است .
آرزو دارم اگر گل نیستم ، خارى نباشم باربردار اَر زدوشى نیستم ، بارى نباشم
گر نگشتم دوست با صاحبدلى ، دشمن نگردم بوستان بهر خلیل اَر نیستم ، نارى نباشم
گر كه نتوانم ستانم داد مظلومى ز ظالم باز آن خواهم كه همكار ستمكارى نباشم
نیستم گر نوشدارویى براى دردمندى نیز با بى دست وپایى نیش جرارى نباشم
گر نریزم آب رحمت از سبویى در گلویى دلخوشم گر خنجرى بر قلب افكارى نباشم
گر پرى بگشوده دارم همچه كبك كوهسارى طعنه زن بر خوارى مرغ گرفتارى نباشم
در تعالیم اولیاى الهى ، صله رحم از دو جهت توصیه شده است :
1 - از جهت تقویت روحیه انسان دوستى :
كسانى كه از امكانات اقتصادى برخوردارند، با دستگیرى از ارحام تهیدست آنها را مورد حمایت قرار دهند و آبرویشان را حفظ كنند. این كار از بزرگترین صفات اخلاقى مردمان بزرگوار است .
2 - از جهت حفظ و نگهدارى پیوند خویشاوندى و در نتیجه آبادى اجتماع :
صله رحم علاوه بر اینكه عمل پسندیده اى محسوب مى شود، موجب طول عمر، دفع مرگهاى ناگهانى و بلاها و مایه بركت در وضع زندگى و مال خواهد بود.
اهمیت صله رحم
امام هشتم (علیه السلام ) صله رحم را در ردیف نماز و زكات كه از واجبات عمده در دین مقدس اسلام است ، بیان فرموده و در روایتى به هر سه دستور امر نموده است .
ان الله امر بثلاثة مقرونة بها ثلثة اخرى ، امر بالصلاة والزكاة فمن صلى ولم یزك لم یقبل منه صلوته ، وامر بالشكر له ولوالدیه فمن لم یشكر والدیه لم یشكرالله وامر باتقاء الله وصلة الرحم ، فمن لم یصل رحمه یتق الله عزوجل .(458)
خداوند در قرآن به سه چیز امر فرموده و مورد هر امرى را هم دو چیز قرار داده كه اطاعت آن امر به پیروى از هر دو چیز است .
1 - به نماز و زكات هر دو با هم امر فرموده ، پس كسى كه نماز بخواند و زكات ندهد، نمازش هم مقبول نیست .
2 - خداوند امر به سپاسگزارى از خود و والدین انسانها كرده است ، پس كسى كه خدا را شكر كند، ولى از والدین قدردانى و سپاسگزارى نكند، در حقیقت خدا را شكر نكرده است .
3 - امر به تقوا از خود و صله رحم نموده است ، پس كسى كه به تكلیف صله رحم عمل نكند، امر به تقوا را رعایت نكرده است .
رحم تا چهل پشت شكایت مى كند!
عن الحسن بن على الوشاء، عن ابى الحسن الرضا (علیه السلام ) عن ابائه ، عن على (علیه السلام ) قال : قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ): لما اسرى بى الى السماء راءیت رحما متعلقة بالعرش تشكو رحما الى ربها، فقلت لها: كم بینك وبینها من آب ؟ فقالت : نلتقى فى اربعین ابا.(459)
((حسن بن على وشاء)) از حضرت رضا (علیه السلام ) از پدرانش از حضرت على (علیه السلام ) روایت مى كند كه رسول اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: هنگامى كه در شب معراج به آسمانها رسیدم ، مشاهده كردم چند خویشاوندى به عرش پروردگار آویزان شده و از خویشاوندان خود شكایت مى كنند، از آنها پرسیدم : بین شما و آنها چند پدر فاصله دارد؟! پاسخ دادند: ما، در پدر چهلم به هم مى رسیم .
آثار دنیوى و اخروى صله رحم در كلام امام رضا (علیه السلام )
طول عمر
قال ابوالحسن الرضا (علیه السلام ): یكون الرجل یصل رحمه فیكون قد بقى من عمره ثلاث سنین فیصیرها الله ثلاثین سنة ویفعل الله ما یشاء.(460)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: كسى كه سه سال از عمرش باقى باشد، اما صله رحم انجام دهد، خداوند بزرگ سى سال بر عمرش اضافه مى كند و خدا هر چه اراده كند، انجام مى دهد.
وسعت در رزق ، محبوبیت در دلها
عن البزنطى عن الرضا (علیه السلام ) قال ابو عبد الله (علیه السلام ) صلة الحرم منساءة فى الاجل مزیدة فى المال و محببة فى الاهل .(461)
((بزنطى )) از امام رضا (علیه السلام ) نقل كرده كه امام صادق (علیه السلام ) فرموده است :
صله رحم ، موجب به فراموشى انداختن مرگ (طول عمر) و افزونى مال و مایه محبوبیت در بین خویشاوندان است .
حضرت امام رضا (علیه السلام ) از پدرانش نقل فرموده است :
صله الرحم وحسن الجوار زیادة فى الاموال .(462)
پیوند خویشاوندى و حسن همسایگى (خوشرفتارى با همسایگان ) اموال را زیاد مى كند.
جلب رحمت الهى
عن الرضا (علیه السلام ): ان رحم آل محمد الائمة (علیه السلام ) لمعلقة بالعرش تقول : (اللهم صل من وصلنى ، واقطع من قطعنى ) ثم ثى جاریة بعدها فى ارحام المومنین ثم تلى هذه الایة ((واتقوا الله الذى تسائلون به و الارحام )).(463)
امام رضا (علیه السلام ) فرمود: همانا رحم آل محمد یعنى ائمه اطهار به عرش آویخته است ، و مى گوید: خدایا به هر كه به من مى پیوندد، با او پیوند بر قرار كن و از هر كه از من بریده است ، تو از او ببر و بعد از این هم این موضوع در مورد خویشاوندان مومنین جریان دارد. سپس این آیه را تلاوت فرمود: ((بترسید از خدایى كه به نام او از یكدیگر مسئلت و درخواست مى كنید (خدا را در نظر آورید) و درباره ارحام كوتاهى نكنید)).(464)
مباهات خدا و فرشتگان
قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): من فعل ما لزمه من امرالمومنین ، باهى الله تعالى به وملائكته .(465)
هركه امور و حقوق لازم مومنین را به انجام رساند، خداوند و فرشتگان به او مباهات مى كنند.
ورود به بهشت
باسناده : قال : حدثنى على بن ابى طالب (علیه السلام ) قال رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) من ضمن لى واحدا، ضمنت له اربعة : یصل رحمه ، فیحبه اهله ، ویوسع علیه فى رزقه ، ویزداد فى اجله ، ویدخله الله الجنة التى وعده .(466)
بااسناد نقل شده امام رضا (علیه السلام ) فرمود: كه پدرم على بن ابیطالب از پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نقل فرمود: هر كس یك چیز را براى من ضمانت كند، من چهار چیز را براى او ضمانت مى كنم ، با خویشاوندان خود رابطه داشته باشد تا خدا او را دوست بدارد و به او روزى فراخ دهد و عمر او را طولانى كند و او را به بهشتى كه وعده داده است ، وارد كند.
تكالیف خانواده نسبت به ارحام و خویشاوندان
1 - تواضع ، پرهیز از خودبینى و خودمحورى
یكى از امورى كه افق زندگى را بر انسان روشن مى كند و او را از مزایاى زندگى اجتماعى برخوردار مى سازد، این است كه وى دگردوستى را وجهه همت خود قرار دهد، مردم را به قدر كافى دوست بدارد، آنها را با دیده احترام نگرد و نسبت به آنان فروتنى نماید، البته در این كار باید حسن نیت داشت و همواره مواظبت كرد كه این خوى پسندیده از حد خود خارج نشود و به راه زیاده روى و افراط نگراید زیرا تواضع بیش از حد، تملق و چاپلوسى است كه از صفات بسیار ناپسند اخلاقى شمرده مى شود، برخى از افراد كه در باطن دچار حقارت نفس (همچون ترس ، طمع ، ریاست طلبى ) هستند براى جبران ضعف درونى خود و یا پنهان داشتن خوى پست خویش به تواضع ذلت آمیز (چاپلوسى ) متوسل مى شوند و با این كارتن به ذلت و پستى مى دهند و بالنتیجه موجودى طفیلى و سربار مى گردند. اینگونه فروتنى ها كه عكس العمل عقده حقارت است را هرگز نمى توان به حساب فضیلت اخلاقى گذارد بلكه این تواضع دلیل بر فرومایگى است و در حقیقت رذایلتى است به صورت فضیلت ، انحطاطى است به شكل كمال .
تواضع حقیقى آن است كه آدمى اطمینان روحى و استقلال روانى خود را حفظ كند و متواضع بدون ترس و طمع و تنها به منظور انجام وظیفه انسانى نسبت به مردم تواضع نماید و فروتنیش ناشى از تعالى روانى و تكامل اخلاقى وى باشد. البته این كار در مراحل اول تا اندازه اى زحمت دارد ولى هر قدر آدمى در این راه بیشتر تلاش كند، توانایى اش زیادتر مى شود، زیرا صفات پسندیده مادرانى هستند كه به مرور ایام فرزندان زیادى از آنها متولد مى شوند.
((تواضع ، مقام والا و ریشه هر خیر و سعادت است . اگر براى فروتنى زبان و لغتى بود كه مردم مى فهمیدند، بسیارى از اسرار نهانى و عاقبت كارها را بیان مى كرد... كسى كه براى خدا فروتنى كند، خدا او را بر بسیارى از بندگانش برترى مى بخشد... هیچ عبادتى نیست كه مقبول درگاه خدا و موجب رضاى او باشد، مگر اینكه راه ورود آن فروتنى است ))(467) چرا كه كبر و غرور نخستین نردبان كفر و ناسپاسى و تواضع و فروتنى در مقابل حق و حقیقت ، نخستین گام ایمان است .
در پرتو تواضع و فروتنى آدمى مى تواند خود را از دام خود پرستى برهاند، دلها را به هم پیوند دهد و در آنها مسرتى بى اندازه پدید آورد، تواضع بهترین عطیه اخلاقى و زیباترین ارمغان دوستانه است ، چشمه اى است جوشان كه دیگران را از آب زلال مهر و محبت سیراب كرده ، آنها را متقابلا نیز به این خوى پسندیده مى كشاند، تواضع مایه رفعت و سربلندى مقام متواضع (468) و آن چنان گنجینه طلسم شده اى است كه هر چه بیشتر از آن نثار شود، هیچگونه نقصى در آن راه نیابد.(469)
خداوند در كتاب آسمانى خود این معنى را در وجدان مسلمانان بیدار كرده كه همه مردم در اصل انسانیت مساوى و شریكند و همه افراد بشر از یك پدر و مادر به وجود آمده اند و طبعا برادر یكدیگر مى باشند، این آیین آسمانى تمام امتیازات شخصى ، طبقاتى ، نوعى ، صنفى ، ملى و قومى مانند زبان ، نژاد، نسب ، قبیله ، مقام و ثروت را الغا نموده و به جاى آن معیار برترى انسانها را در كردار و عمل نیك بیان فرموده است .(470)
پیشوایان گرامى اسلام در برنامه هایى تربیتى خود علاوه بر اینكه مسلمانان را به تواضع و فروتنى برخاسته از آزادگى و شرافت نفس دعوت كرده اند، عملا خود نیز این درس اخلاقى را به مردم آموخته اند. برنامه چنین بزرگوارانى سرمشق بسیار آموزنده اى براى هر مسلمان راستین در این زمینه است .
تربیت اسلامى اقتضا مى كند كه آدمى حد و مرز خود را بشناسد و هر چه بر مقام و منزلت او افزوده مى شود، در كمال قدرت و اعتماد به نفس شخصیت روحى خود را حفظ كرده ، بر تواضع و ملایمتش افزوده شود زیرا ((كسى كه داراى موقعیت اجتماعى است و از موضع بزرگوارى تواضع مى كند، همانند كسى است كه متخلف را از موضع قدرت مى بخشد و از كیفرش چشم پوشى مى نماید)).(471)
پیغمبر ما با آن عظمت روحى آداب زندگى را بر خود سخت نمى گرفت ، در مجالس صدر و ذیلى معین نمى كرد. هر كس بر وى وارد مى شد، او را اكرام مى نمود، گاهى عباى خود را به جاى فرش زیر قدمش مى گسترد و توشك كوچكى را كه روى آن نشسته بود، به شخص تازه وارد ایثار مى كرد.(472) حتى در زمانى كه به اوج قدرت رسید (مانند فتح مكه ) بر روى خاك مى نشست . غذاى ساده تناول مى كرد. با دست خویش از پستان گوسفند شیر مى دوشید، بر الاغ برهنه سوار مى شد تا مردم گمان نكنند همین كه موقعیت اجتماعى پیدا كردند، دچار غرور شوند و خود را تافته جدابافته از دیگران بدانند و از آنها فاصله بگیرند.
یكى از روان شناسان مى گوید: از مهمترین عواملى كه موجب مى شود انسان چیزها را عوضى ببیند، غرور است ، شیشه هاى الوانى كه ندانسته در جلوى چشم انسان ایجاد مى شود، تمام این شیشه ها تمام این دیده هاى منحرف ، تمام این عوضى دیدنها به حكم غرور است . در زندگى روزانه خودتان واطرافیان اگر توجه كنید، مى بینید كه بسیارى از كارها حتى احساسات و صفاتى را كه یك جوان محبوب دارد، در این شخص بیاید ولى بعد از نیم ساعت كه با او صحبت كردید، یكى از دوستانتان آهسته به شما بگوید، این جوان را من دیدم كه در فلان مهمانى از شما بدگویى مى كرد، مثلا شكلتان یا اخلاقتان را تمسخر و تخطئه مى كرد، شنیدم همین چند عبارت چنان زخمى به غرور شما وارد مى آورد كه فورا دیدتان نسبت به آن جوان عوض مى شود، صورتش را زشت مى بیند، اگر قدش بلند باشد و شما معمولا اشخاص قد بلند را تمجید مى كنید، در این مورد این شخص به نظرتان مى آید كه او آدم دراز بى معنى است ، یعنى تمام صفات خوبى كه در نظر شما زیبا و پسندیده جلوه مى كرد، در چند لحظه مبدل به زشتى و بدى مى شود و این درست به علت عینكهایى است كه غرور به چشم شما زده است )).(473)
سئل عن الرضا (علیه السلام ):
ما حد التواضع الذى اذا فعله العبد كان متواضعا؟
فقال (علیه السلام ):
التواضع درجات ، منها ان یعرف المرء قدر نفسه فینزلها منزلتها بقلب سلیم ، لا یحب ان یاءتى الى احد الا مثل ما یؤ تى الیه ، ان راى سیئة دراءها بالحسنة كاظم الغیظ عاف عن الناس والله یحب المحسنین .(474)
شخصى از حضرت امام رضا (علیه السلام ) پرسید: میزان و معیار تواضع چیست كه اگر بنده آنرا مراعات كند. متواضع خواهد بود؟ امام پاسخ داد:
تواضع درجات و مراتبى دارد و از جمله درجات آن ، این است كه انسان قدر و مرتبه خود را (كه عبودیت و بندگى و عجز است ) بشناسد و نفس خود را در جایگاهى كه دارد قرار دهد، با داشتن قلب سلیم ، و دوست نداشته باشد كه با احدى برخورد كند جز به همان نحو كه دوست دارد با خودش برخورد كنند، اگر بدى دید، آن را با خوبى دفع كند، فرو برنده خشم و غضب خود باشد و از لغزشهاى دیگران بگذرد و خداوند نیكوكاران را دوست مى دارد.
2 - احترام به ارزشهاى انسانى
یكى از معیارها و شیوه هاى مطمئن براى ارضا احساسات و عواطف لطیف این است كه آدمى ((همانگونه كه انتظار دارد دیگران با او رفتار كنند، او با آنها رفتار كند)).
این روش همواره آدمى را به كسب فضایل دعوت كرده ، به طورى كه اهمیت شگرف آن را در زندگى مى توان مشاهده كرد.
درخت جنگل را تماشا كنید و ببینید چگونه برگها و شاخه ها و ریشه هاى آن با هم سازش دارند و براى تكمیل زندگانى آن كار مى كنند، هیچكدام از گلهاى آن نمى كوشد كه دیگرى را در سایه گذارده و مانع از مكیدن نور شود، زیرا همه مى فهمند كه زیبایى آنها فقط در اتفاق و یگانگى با یكدیگر مى باشد و به این جهت هرگاه شما یكى از آنها را بچینید، در تنهایى و جدایى خواهد پژمرد.
این نكته به ما مى فهماند كه یك مشاركت و تعاون عظیم بین موجودات برقرار است .
مردم در زندگى نیز به یكدیگر شدیدا محتاجند، زیرا زندگى اجتماعى بشر جز در سایه اجتماع و تعاون تحقق نمى یابد و یگانه عاملى كه موجب تعاون و همكارى است و افراد اجتماع را مانند اعضاى یك بدن به هم پیوند مى دهد، محبت است ، البته محبت از عدالت ارزنده تر و مهمتر است ! گر چه عدالت در بردارنده كاملترین نوع فضایل انسانى است و در حفظ نظام نوع بشر اهمیت شایانى دارد.
در یك اجتماع كه محبت جلوه كند و خانه دلها از نور پرفروغ این خورشید روشن شود، دیگر احتیاجى به عدالت نیست .
عدالت موجب ((احقاق حق )) و ((رعایت قانون )) و ((انصاف )) است ولى محبت ، ایثار و گذشت را در اجتماع زنده مى كند و در هر اجتماعى كه ایثار و گذشت و عاطفه حكمفرماست ، احتیاجى به عدالت نیست .
هر قدر رشد عاطفى مردم زیادتر باشد، به مصالح یكدیگر توجه بیشترى خواهند داشت . اندیشه همدردى با دیگران در عین حال كه نشانه بلوغ روانى است محیط سالمى را براى زندگى به ارمغان مى آورد، مى گویند: ((با هر دستى كه دادى ، از همان دست مى گیرى )).
كسى كه بذر نیكى در جهان نیفشانده ، چگونه مى خواهد حاصل نیكى بردارد؟! كسى كه براى رفع گرفتاریها و مصائب دیگران قدمى برندارد، چگونه انتظار دارد دیگران بارى از دوش او بردارند.
عن الحسن بن الجهم قال : ساءلت الرضا (علیه السلام ): ما حد التواضع ؟ قال : ان تعطى الناس من نفسك ما تحب ان یعطوك مثله .(475)
مردى به نام ((حسن بن جهم )) از حضرت امام رضا (علیه السلام ) پرسید: حد تواضع چیست ؟ حضرت فرمود: حدش این است كه از خودت به مردم آن را عطا نمایى كه دوست دارى مردم همانند آن را به تو عطا كنند.
بیا تا مونس هم ، یار هم ، غمخوار هم باشیم انیس جان هم ، فرسوده بى خار هم باشیم
شب آید، شمع هم گردیم و بهر یكدیگر سوزیم شود چون روز دست وپاى هم در كار هم باشیم
دواى هم ، شفاى هم ، براى هم ، فداى هم دل هم ، جان هم ، جانان هم ، دلدار هم باشیم
به هم یك تن شویم و یكدل و یكرنگ و یك پیشه سرى در كار هم آریم ، دوش بار هم باشیم
جدایى را نباشد زهره اى تا در میان آید به هم آریم سر بر گرد، هم پرگار هم باشیم
به جمعیت پناه آریم از باد پریشانى اگر غفلت كند آهنگ ما هشیار هم باشیم
جمال یكدگر گردیم و عیب یكدگر پوشیم قبا و جبه و پیراهن و دستار هم باشیم
غم هم ، شادى هم ، دین هم دنیاى هم گردیم بلاى یكدگر را چاره و ناچار هم باشیم
یكى گردیم در كردار و درگفتار و در رفتار زبان و دست و پا یك كرده ، خدمتكار هم باشیم
((ملامحسن فیض كاشانى ))
3 - ادخال سرور در جمع بستگان (از طریق بذله گویى )
یكى از روشهاى معقول و منطقى در جمع اعضاى خانواده ، استفاده از لطیفه گویى و بذله گویى است ، این سنت پسندیده تا آنجا كه مانع درك حقایق (مانع رشد فكرى و ارتقاى روحى ) نباشد، عامل موثرى در جهت تسكین تاءلمات روحى و كاهش فشارهاى زندگى است . به علاوه در مواردى ، یكى از وسایل تعلیم و تعلم و از عوامل مهم تنبه براى اشخاص عادى است كه آنها را به یك حقیقت مسلم متوجه سازد، البته باید حدود و موازین شوخى و بذله گویى را شناخت ، در غیر اینصورت گاهى شوخى و بذله گویى سبب انهدام ارزشها و ایجاد نابسامانى در روابط خانواده و اجتماع خواهد شد (مانند افراط در شوخى ، بذله گویى هاى بى هدف ، شوخى در حضور دانایان ، شوخى با طبقات پست ).
((هنرى برگسون )) (Henri Bergrson) فیلسوف فرانسوى مى گوید: ((در این دریاى متلاطم زندگى روح انسانها به آرامش احتیاج مبرم دارد. این آرامش در كافه ها و كاباره ها به دست نمى آید، بلكه در محیط آرام خانواده ها یافت مى شود كه جمعى از خویشان و دوستان صمیمى دور هم جمع شوند تا با سخنان شیرین و دلپسند بر محفل انس خود رونق و صفا بدهند تا اینكه موقتا مشكلات زندگى را فراموش كنند)).(476)
الخلق عیال الله فاحب الخلق الى الله من ادخل على اهل بیت مومن سرورا، ومشى مع اخیه فى حاجته .(477)
مردم روزى خواران خداوندند، هر كه بر خانواده مؤ منى شادى وارد كند یا برادر دینى اش براى رفع نیازمندى او راه رود (گام بردارد) دوست داشتنى ترین خلق نزد خداوند است .
عن معمربن خلاد قال : ساءلت ابا الحسن (علیه السلام ) فقلت : جعلت فداك ، الرجل یكون مع القوم فیجزى بینهم كلام یمزحون ویضحكون ؟ فقال لا باءس ما لم یكن فظننت اءنه عنى الفحش ، ثم قال : ان رسول الله كان یاءتیه الاعرابى فیهدى له الهدیة ثم یقول : اءعطنا ثمن هدیتنا، فیضحك رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) وكان اذا اغتم یقول : ما فعل الاعرابى لیته اءتانا.(478)
((معمربن خلاد)) گوید: به امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام ) گفتم : جانم به قربانت ، گاه انسان در مجلسى مى نشیند، سپس سخنى به میان مى آید كه (افراد مجلس باهم ) مزاح مى كنند و مى خندند، آیا حضور در این جلسه جایز و رواست ؟
حضرت فرمود: مانعى ندارد، به شرطى كه در بین آنها سخن زشت و ركیكى در میان نباشد.
سپس حضرت فرمود: یك نفر اعرابى نزد رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى آمد و براى آن حضرت هدیه مى آورد، او هنوز از جایش برنخاسته بود كه مى گفت : اى رسول خدا! پول هدیه را لطفا بپردازید. رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) از سخن او مى خندید.
هرگاه رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در خود احساس غم و اندوه مى كرد، مى فرمود: آن مرد عرب چه شد (كجاست )؟ اى كاش مى آمد و ما را مسرور مى كرد.
قال على بن موسى الرضا (علیه السلام ): فیما ناجى الله به موسى (علیه السلام ) ان قال : ان لى عبادا ابیحهم جنتى واحكمهم فیها. قال موسى : من هولاء الذین ابحتهم وتحكمهم فیها؟ قال : من ادخل على مؤ من سرورا.(479)
خداوند متعال در خطاب خود به حضرت موسى (علیه السلام ) فرمود: بندگان خاصى دارم كه بهشت خودم را مباح آنها ساخته و اختیار آنان را به ایشان واگذار مى كنم . موسى (علیه السلام ) عرض كرد: آنان چه كسانى هستند كه بهشت را به آنان مباح و ایشان را مختار كرده اى ؟ فرمود: كسانى كه شادى در قلب مومن وارد مى سازند.
4 - كارگشایى و سعى در رفع گرفتاریهاى آنها
عن الرضا (علیه السلام ) قال : من فرج عن مؤ من ، فرج الله عن قبله یوم القیامه .(480)
هر كسى كه مومنى را از رنج و گرفتارى گشایش دهد، خداوند روز قیامت دلش را گشایش دهد.
من فرج عن مؤ من كربة من كرب الدنیا، فرج الله عنه كربة من كرب الاخره .(481)
هر كه از مؤ منى گرفتارى اى از گرفتاریهاى دنیا را برطرف كند، خدا گرفتارى از گرفتاریهاى آخرت را از وى برطرف مى نماید.
مرحوم شیخ مرتضى آشتیانى نقل كرده است كه پس از درگذشت عالم بزرگوار، مرحوم صدرالعلما تهرانى ، او را در عالم رویا دیدم و درباره اوضاع عالم برزخ سؤ ال كردم . وى در جواب گفت : از خانه و منزل نامبارك دنیا بیرون رفتم ولى در عین حال باز هم آرزو دارم به همان دنیاى خراب برگردم ، آرى ! آرزو مى كنم به دنیا بازگشت كنم و یك عمل ارزنده اى را كه مردم از ارزش و عظمت آن غافلند، انجام دهم ، خیلى دلم مى خواهد كه خداى بزرگ همچنان مرا زنده گرداند تا بتوانم همچنان كه در دنیا بودم و به مردم خدمت مى كردم و در راه اصطلاح كارها و رفع گرفتاریها و نیازمندیهاى آنان سعى و كوشش داشتم ، باز هم از دل دردمندى ، دردى بردارم و از چهره غمناكى ، غمى برطرف كنم ، زیرا من امروز هیچ عملى را بهتر از كمك و احسان به دیگران و رفع گرفتاریهاى نیازمندان سراغ ندارم .(482)
شرایط كارگشایى
لا یتم المعروف الا بثلاث خصال : تعجیله وتصغیره وستره ، فاذا عجلته هناءته واذا صغرته عظمته واذا سترته اتممته .(483)
عمل معروف ، تكمیل نمى شود مگر با سه شرط: زود انجام دادن ، كوچك شمردن و پنهان داشتن . اگر در آن شتاب كنى ، آن را گوارا مى سازى . هرگاه در نظرت كوچك جلوه كند، آن را بزرگ داشته اى و با پنهان داشتن آن را تتمیم نموده اى .
شرایط كمال كارگشایى
دورى از آفت منت گذارى و بزرگ جلوه دادن خدمت :
عن الیسع بن حمزة ، قال : كنت انا فى مجلس ابى الحسن الرضا (علیه السلام ) احدثه وقد اجتمع الیه خلق كثیر یساءلونه عن الحلال والحرام ، اذا دخل علیه رجل طوال ادم فقال له : السلام علیك یاابن رسول الله ! من محبیك ومحبى آبائك واجدادك علیهم السلام مصدرى من الحج وقد افتقدت نفقتى وما معى ما ابلغ به مرحلة ، فان راءیت ان تنهضنى الى بلدى ولله على نعمة ، فاذا بلغت بلدى تصدقت بالذى تولینى عنك ، فلست موضع صدقة ، فقال له : اجلس رحمك الله ، واءقبل على الناس یحدثهم حتى تفرقوا، وبقى هو وسلیمان الجعفرى وخثیمة وانا، فقال : اتاءذون لى فى الدخول ؟ فقال له : یا سلیمان قدم الله امرك ، فقام فدخل الحجرة وبقى ساعة ثم خرج ورد الباب واءخرج یده من اعلى الباب وقال : این الخراسانى ؟ فقال : ها انا ذا فقال : خذ هذه الماءتى دینار واستعن بها فى مؤ نتك ونفقتك وتبرك بها ولا تصدق بها عنى واخرج فلا اراك ولا ترانى .
ثم خرج فقال سلیمان : جعلت فداك ! لقد اجزلت ورحمت ، فلما ذاسترت وجهك عنه ؟ فقال : مخافة ان ارى ذل السؤ ال فى وجهه لقضائى حاجته ، اما سمعت حدیث رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) المستتر بالحسنة ، تعدل سبعین حجة ، والمذیع بالسیئة مخذول والمستتربها مغفورله ، اما سمعت قول الاول رجعت الى اهلى ووجهى بمائه .(484)
((یسع بن حمزه )) مى گوید:
در مجلس حضرت رضا (علیه السلام ) بودم . عده زیادى در مجلس حضور داشتند و از آن حضرت سؤ ال مى كردند و احكام مربوط به حلال و حرام را مى پرسیدند و امام (علیه السلام ) پاسخ آنها را مى داد. در این بین مردى بلند قامت و گندمگون وارد مجلس شد و سلام كرد و به امام هشتم (علیه السلام ) عرض كرد: من از دوستان شما و پدر و اجداد پاك شما هستم . اكنون از سفر حج برگشته ام و در آن سفر مالم تمام شده است . چیزى ندارم كه خرجى راهم باشد تا به وطنم برسم اگر ممكن است ، خرجى راه را به من بدهید تا به وطنم برسم . خداوند مرا از نعمتهایش برخوردار ساخته است . هرگاه به وطن رسیدم ، هر چه به من دادید، معادل آن به نیات شما صدقه مى دهم ، چون خودم مستحق صدقه نیستم . امام رضا (علیه السلام ) به او فرمود: بنشین . خداوند تو را مشمول لطف خویش قرار دهد. سپس امام رو به مردم كرد و به همگى سؤ الات آنها پاسخ داد. سپس همه مردم رفتند و تنها آن مرد مسافر و من و ((سلیمان جعفرى )) و ((خثیمه )) در محضر امام ماندیم . امام (علیه السلام ) به ما فرمود: اجازه مى دهید به خانه اندرون بروم ؟
سلیمان عرض كرد: خداوند فرمان و اذن شما را بر ما مقدم داشته است . حضرت برخاست و وارد حجره اى شد و پس از دقایقى بازگشت . آنگاه از پشت در فرمود: مرد مسافر خراسانى كجاست ؟ مرد مسافر برخاست و گفت ، اینجا هستم . امام (علیه السلام ) از بالاى در دستش را به سوى مسافر دراز كرد و فرمود: این 200 دینار را بگیر و در رابطه با هزینه سفر و خرج راهت از آن استفاده كن و این مبلغ مال خودت باشد، سپس افزود: لازم نیست (هرگاه به وطن رسیدى ) از جانب من معادل آنرا صدقه بدهى . با اطمینان خاطر به وطنت برگرد و در مورد این مقدار دینار، لزومى ندارد كه تو مرا ببینى و یا من تو را ببینم .
مسافر خراسانى پس از اینكه مشمول مراتب احسان و بزرگوارى امام (علیه السلام ) واقع شد، پول را گرفت و رفت .
سلیمان به امام رضا (علیه السلام ) عرض كرد: فدایت شوم كه لطف و مهربانى نموید، ولى چرا هنگام پول دادن به مسافر، خود را نشان ندادید و پشت در خود را پنهان نگه داشتید؟!
امام رضا (علیه السلام ) در پاسخ فرمود: ترسیدم كه در وقت رسیدگى به نیاز او آثار شرمندگى (ناشى از سؤ ال ) را در چهره او ببینم . آیا سخن رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) را نشنیده اى كه فرمود: پاداش آن كس كه كار نیكش را (براى حفظ حریم اخلاص ) مى پوشاند، معادل هفتاد حج (مستحبى ) است و آن كس كه آشكارا گناه مى كند، درمانده بیچاره است ، و آن كس كه گناهش را مى پوشاند، مورد آموزش خداست و آیا سخن یكى از پیشینیان را نشنیده اى كه (در تمجید محبوبش ) گوید:
متى آته یوما لاطلب حاجة رجعت الى اهلى ، ووجهى بمائه
هرگاه براى رفع نیازى نزد او بروم ، به سوى اهل خانه ام باز مى گردم ، در حالى كه آبرویم به جاى خود باقى است .