اهل بیت
به گزارش پایگاه تحلیلی عترتنا / عترت: «عترت» در لغت به معنای خویشاوندان نزدیک و خصوصی و ذرّیه است.[۱] چنانچه ارباب لغت گفتهاند: «عِتْرَه الرجل: أخصّ أقاربه»،[۲] بنابراین، معناى لغوی عترت، عبارت است از اهل بیت و اولاد و ذرّیّه، نه مطلق خویشاوندان گرچه از اقوام دور باشند.
برخی نیز گفتهاند: «العتره: ولد الرجل و ذریته من صلبه»،[۳] که ناظر به مصداق آشکار خویشاوندان نزدیک و خصوصی است. البته باید دانست؛ آنچه را که اهل لغت در کتابهای خود در معنای عترت ذکر مینمایند، موارد استعمال الفاظ است که اعمّ از حقیقت و مجاز است و با آن نمیتوان معانى حقیقی را به دست آورد.[۴]
مصداق عترت پیامبراکرم(ص)
ارباب لغت در ذیل واژه «عتر» علاوه بر معنای لغوی، به تعیین مصداق عترت پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز تصریح کردهاند؛ مانند اینکه زبیدی در تاج العروس میگوید: مشهور و معروف آن است که عترت رسول خدا، اهل بیت او هستند، و ایشانند همان کسانی که زکات و صدقه واجبه بر آنها حرام است و آنانند مراد از ذوى القربى که بر ایشان خمس معیّن گردیده است، خمسى که در سوره انفال[۵] آمده است.[۶]
ابن اعرابی میگوید: عترت پیغمبر(ص)، فرزندان حضرت فاطمه بتول(س) میباشند.[۷] از ابو سعید روایت شده است: عترت رسول خدا(ص)، عبد المطلّب و فرزندان او میباشند.[۸] همچنین گفته شده است: عترت او، اهل بیت او هستند که نزدیکترین افراد به او میباشند و ایشان عبارتند از اولاد پیامبر(ص) و على و اولاد او.[۹]
ابن ابى الحدید در شرح این گفتار أمیر المؤمنین علی(ع) که «فَأیْنَ یُتَاهُ بِکُمْ؟! وَ کَیْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَیْنَکُمْ عِتْرَهُ نَبِیّکُمْ؟!»،[۱۰] میگوید: مراد از عترت رسول خدا، نزدیکترین اهل او و نسل او میباشد، و صحیح نیست سخن کسى که میگوید: مراد، خویشاوندان حضرت است گرچه دور باشند.
و گفتار ابو بکر را که در روز سقیفه یا پس از آن گفت: «ما عترت رسول خدا(ص) هستیم و همچون پوست تخم مرغى که از رسول خدا خالى شده باشد میباشیم»،[۱۱] باید فقط بر طریق مجاز گرفت، چرا که آنان نسبت به شهرهای دوردست و قبایل گوناگون و مختلفى که در شهرها و نواحى زندگى میکنند، عترت او هستند نه در حقیقت و واقع امر. آیا نمیبینى که عَدْنَانى به قَحْطَانى مفاخرت و مباهات میکند و میگوید: «من پسر عموى رسول خدا هستم»؟![۱۲] او نمیخواهد بگوید من پسر عموى واقعى و حقیقى او هستم، بلکه نسبت به قحطانى که بسیار نسبش دور است میخواهد بگوید گویا من پسر عمّ وى میباشم، و این کلمه «ابنعمّ» را مجازاً استعمال نموده و بدان لب گشوده است.
منبع: عترتنا
شنبه 4/11/1399 - 17:32
اخلاق
به گزارش پایگاه تحلیلی عترتنا، آیت الله مهدی احدی، مدیر مرکز علمی تحقیقاتی جوادالائمه (ع) و استاد درس خارج حوزه علمیه قم در پاسخ به اینکه نقش حضرت زینب (س) در تبعیت از امام زمانش چه بود و چه الگویی برای بانوان مسلمان است، گفت: بانوان مسلمان پیروان حضرت زینب (س) هستند و نقش حضرت زینب (س) در پیروی و تبعیت از امام زمان خویش، الگوی بسیار مناسبی برای بانوان عصر ما در تبعیت و اطاعت و پیروی از امام زمان (عج) است.
بالاترین ارزش حضرت زینب (س) فنای ایشان
این استاد درس خارج حوزه علمیه قم با اشاره به بالاترین ارزش حضرت زینب (س) اظهار کرد: اگر از نگاه فنا به حضرت زینب (س) نگاه کنیم، بالاترین ارزشی که در ایشان وجود دارد به نظر من آن فنای حضرت زینب (س) است.
اقسام شناخت و مهمترین آن
آیت الله احدی با بیان اینکه شناخت سه قسم است، گفت: شناخت سه قسم است که یکی شناخت ترسیمی است؛ به این معنا که در حدی میداند که اسم و فامیل فرد چیست؟ یا اینکه او فرزند چه کسی است؟ که همه اینها را درباره حضرت زینب (س) میدانند که او فرزند امیرالمؤمنین (ع) و صدیقه کبری (س) است و خود حضرت نیز در آن خطبه مهم خود را معرفی کرده است.
وی ادامه داد: اما قسم دوم شناخت، بیداری است. از آنجایی که نمیتوان حضرت را رؤیت کرد، پس همین که به زیارت مرقد مطهر حضرت زینب (س) میروید این یک نوع از اقسام شناخت به ایشان است.
این استاد برجسته اخلاق و عرفان افزود: اما مهمترین شناختی که در معیار روایات نبوی وجود دارد، شناخت فنایی است. شناخت فنایی این است که ارزشهایی که صاحب الگوی من دارد، تمام آن ارزشها را هم من با تمام جان و دل خریدهام و همه محورهای آن را پسندیدهام. مثلاً یکی از آن شناختها این است که به هیچ وجه در مقابل حمایت از امام کوتاهی نمیکند و من هم در مقابل حمایت از امام اینگونه هستم و از ایشان الگو میگیرم.
وی خاطر نشان کرد: همین کوتاهی نکردن در مقابل امام، تفسیر خیلی زیبایی دارد. طبیعتاً کوتاهی نکردن به این معنا است که دشمن میخواهد از من سو استفاده کند، مثلاً با یک واژهای از کلام من میخواهد سو استفاده کند، اما من اجازه نمیدهم. حالا چه بخش ظاهری وجودی من و چه حرفهایی که میخواهم بزنم، به کل به دشمن چنین اجازهای را نمیدهم.
توصیه قرآن به سوژه ندادن به دست دشمن و اقدام حضرت زینب (س)
مؤلف تفسیر فروغ با اشاره به آیه ۱۰۴ سوره بقره گفت: قرآن هم در این باره میگوید: «لَا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا» حرفی نزنید که دشمنان از شما سوژه بگیرند و سو استفاده کنند، بلکه طوری حرف بزنید که دشمنان بفهمند که شما در حرف زدنتان هم خیلی محتوایی و با دقت حرف میزنید. مثل همین عبارت «ما رأیتُ الّا جمیلاً» که حضرت زینب (س) در مقابل آن چهرههای مغرور فرمودند.
حضرت زینب (س) فانی در ذات خدا
آیت الله احدی با بیان اینکه حضرت زینب (س) غرق در ذات خدا بود، گفت: این شناخت فنایی خیلی زیبا است. البته این عبارتی هم که نسبت به آقا امیرالمؤمنین (ع) میدهند، که آقا فرمودند: دخترم غرق در ذات خدا است، این عبارت را مرحوم حافظ رجب بُرسی هم دارد که این عبارت را خیلی صحه میگذاشت و میفرمود آقا امیرالمؤمنین (ع) در حقش چنین گفته است، آن هم علی (ع) که خود در ذات خدا فانی است، حالا خود امیرالمؤمنین (ع) هم در حق زینب کبری (س) میفرمود: دخترم زینب (س) هم در ذات خدا فانی است.
وی تأکید کرد: مگر خدا جسم است که بتوانید با خدا تماس گرفت، اما این کلمه منصوص همان شناخت فنایی است.
مادران شهدا بالاترین الگو گیرندگان زینبی
این استاد درس خارج حوزه علمیه قم با اشاره به الگو گرفتن مادران شهدا از صبر حضرت زینب (س) گفت: این عبارتها عبارتهایی است که فراتر از عقل و فکر بشر است و من نظرم این است و این را تقریباً احساس کردم که در بعضی از خانمها مخصوصاً مادران شهدا که دو یا چند فرزندشان شهید شده است، آنها مثل کوه استوار هستند. و از نظر مالی هم وقتی به آنها نگاه میکنید، میبینید یک خانه قدیمی که ۵۰ سال قبل داشته اند الان هم همان خانه را با یک زندگی معمولی دارند و هیچ ادعایی هم ندارند.
وی ادامه داد: این بالاترین الگو گرفتن از حضرت زینب (س) است. بعد هر چه دشمن و شبکههای ماهوارهای علیه نظام برای این مادران شهدا حرف بزنند، و دهها نفر هم او را بر علیه این کارش تحریک کنند، و شب و روز ماهواره یک ماه بگوید که کشور شما فلان است، باز این مادر شهید میگوید این جوری نیست و ما صبر زینبی داریم و عشقمان به امام حسین (ع) است. اینجا است که متوجه میشوید که واقعاً سوژه ندادن آنها به دشمن مثل حضرت زینب (س) است، که حضرت زینب (س) هم به دشمن سوژه نمیداد و آنجایی که باید صبر کند، صبر میکرد و با صبرش همواره یک حقی را برملا میساخت.
آیت الله احدی اظهار کرد: حضرت به یزید میفرمود تو اگر تمام نیروهایت را بسیج کنی، فکر نکن برای ما مأنور دادهای، بدان که هیچ وقت نمیتوانی نام و یاد ما را محو کنی، اما بدان تو خودت محو میشویف اما ما هرگز محو نمیشویم و یاد ما همیشه باقی است.
حضرت زینب (س) پیروز تحریمات و تهدیدات دشمن
این استاد عرفان و اخلاق افزود: این چیز جالبی است که ما تمام فشارهای تحریم را بپذیریم، آیا اصلاً تحریمی بالاتر و تهدیدی بالاتر برای زینب کبری (س) پیش آمد، حضرت زینب (س) تمام اطرافش تحریم بود، اما همه تحریم را پذیرفت و گفت: ما پیروز هستیم.
وی ادامه داد: آیا واقعاً الان یزید پیروز شده است یا زینب؟ الان در تمام دنیا هم بگردید و بپرسید، یک نفر نمیگوید من از خاندان یزید هستم! آلوسی از علمای متعصب اهل سنت نسبت به شیعه است، این عالم متعصب در کتاب تفسیر روح المعانی میگوید: یک نفر را نمیتوانید پیدا کنید که از بازماندگان یزید باشد، اما هر کجا و هر شهر و کشوری رفتم پیروان امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) را دیدم! علتش هم فانی شدن آنها به خدا بود که اینگونه همچنان باقی هستند.
توصیه دو استاد فقید اخلاق به توسل به حضرت زینب (س) در مشکلات
آیت الله احدی در پاسخ به اینکه در این شرایط و دوران شیوع کرونا چه توصیهای به مردم و پرستاران در الگوگیری بیشتر از حضرت زینب (س) دارید، گفت: خدا استادمان مرحوم آیت الله بهاءالدینی را رحمت کند، همیشه استاد میفرمود: هر وقت گرفتاری شدید و یا مشکلاتی برای شما پیش آمد به روح عمه جان حضرت زینب (س) زیاد صلوات بفرستید، تا مشکلاتتان حل شود و این یکی از توصیههای ایشان این بود. همچنین خدا آیت الله خوشوقت را رحمت کند، ایشان هم همین توصیه را داشتند.
وی ادامه داد: به نقل از مرحوم شیخ مفید است که ایشان وقتی نوشتههایی را که میخواست بنویسند، شروع نوشتههایش بعد از بسم الله الرحمن الرحیم که نوشت، بالای آن یا زینب (س) مینوشت. معلوم میشود حتی توجه خدا به حضرت زینب (س) زیاد است.
پرستاران عزیز مدافعان واقعی سلامت و لزوم تکریم از آنها
این استاد حوزوی در ادامه ضمن قدردانی از کادر پزشکی و پرستاران اظهار کرد: پرستاران عزیز واقعاً مدافعان سلامت هستند، لذا توصیه من این است که در این جشنهایی که به مناسبت ولادت حضرت زینب (س) و روز پرستار برای آنها میگیرید، دلهای آنها را شاد کنید، که همین شاد کردن دلهای آنها و دعا کردن و استمداد از حضرت زینب (س) گرفتن، رحمت واسعه الهی را برای همه به همراه دارد.
آیت الله احدی در پایان این گفتگو سه توصیه را بیان کرد: اول اینکه غرق در خدا شوید و هوای نفسانی را کنار بگذارید. دوم مجاهدت و ایثار در تمام لحظات لازم است، حتی در لفظهایتان هم باشد و نکند که یک لفظی بگویید که دشمن از لفظ شما سو استفاده کند. و سوم اینکه پروژه دین هزینه میخواهد و انسان دربه دری و بیماری میکشد و انواع تحریمها و فشارها را میکشد، اما صبوریت برای او مصداق «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» است که مظهر حق الهی میشود. بنابراین به این سه نکته حتماً توجه کنید.
*عترتنا
پنج شنبه 4/10/1399 - 8:7
اهل بیت
در پی ولایتعهدی امام رضا(ع) و سفر آن حضرت به مرو(پایتخت مأمون عباسی) حضرت معصومه(س) همراه و یا در رأس قافله ای که گویا تعدادی از برادران خود و برخی دیگر از علویان نیز حضور داشتند، برای دیدار با امام رضا(ع) رهسپار ایران گردید.
حضرت می رفت تا زینب وار با سفر پر برکتش سند گویایی بر حقانیت امامت رهبران راستین و افشاگر چهره نفاق و تزویر مأمونی باشد، و همانند قهرمان کربلا پیام آور خون سرخ برادری باشد که این بار مزّورانه به قتلگاه (بنی عباس ) برده می شد.
اما تقدیر به گونه ای دیگر رقم خورده بود. مطابق برخی نقلها در ساوه تعدادی از همراهان آن حضرت ناجوانمردانه به دست طرفداران بنی عباس به قتل رسیدند و خود حضرت فاطمه معصومه(س) نیز بیمار شد. در پی آن جناب ایشان به درخواست خودشان به قم عزیمت کردند.
قول مشهور ورود آن حضرت به قم را در ۲۳ ماه ربیع الاول سال 201 هجری و مدت اقامت وی در آن شهر را حدود 17 روز دانسته اند. بنابراین رحلت آن حضرت باید دهم ماه ربیع الثانی سال 201 هجری صورت گرفته باشد.
البته برخی از محققان دوازدهم ربیع الثانی را به عنوان روز رحلت جناب ایشان ذکر کردهاند. با توجه به اینکه ولادت حضرت معصومه اول ذیالقعده سال ۱۷۳ هجری میباشد. و با توجه به زمان رحلت آن حضرت یعنی سال ۲۰۱ هجری، بنابراین سن مبارک آن حضرت هنگام وفات ۲۸ سال بوده است.
در پی این ضایعه، مشتاقان و دل سوختگان، پیکر شریف آن حضرت را به سوی قبرستان «بابلان» (باغ اختصاصی موسی بن خزرج اشعری، جایگاه کنونی حرم مطهر حضرت معصومه(س) تشییع و خاکسپاری کردند.
تقدیر الهی بر این شد که مرقد آن بزرگ حامی خط ولایت و امامت در قم برای همیشه تاریخ ، فریادگر مبارزه با ظلم و بی عدالتی ستم پیشگان دوران و الهام بخش پیروان راستین تشیّع علوی در طول قرون و اعصار باشد.
سید محمود سامانی عضو گروه تاریخ و سیره پژوهشکده حج و زیارت
چهارشنبه 5/9/1399 - 17:6
اخبار
در پی تخریب آلونک زن سرپرست خانواده در بندرعباس و انعکاس گسترده آن در فضای مجازی، مرتضی نجفی قدسی در یادداشتی آورده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«والله جعل لکم من بیوتکم سکنا …» و خداوند خانههای شما را برایتان محل آرامش قرار داد. (سوره نحل، آیه ۸۰)
تخریب آلونک زن بیسرپرست توسط مأموران شهرداری بندرعباس که در حومه این شهر با بلوکهای سیمانی خانه محقری برای خود ساخته بود و بدون امکانات حتی آب و برق با دختر بچهاش زندگی میکرد در فضای مجازی انعکاس گستردهای داشته است و وجدان عمومی را متأثر کرد.
متأسفانه اصرار و التماس آن زن بی سرپرست و ناله های سوزناک دخترش که از عمق وجود خدا را قسم میدادند هم نتیجه ای نداشت و مأموران بیرحمانه آلونک را تخریب کردند و متعاقبش آن زن نیز از سر نومیدی اقدام به خودسوزی کرد تا در این دنیایی که برایش به مانند جهنم شده است، دیگر زندگی نکند! گرچه خوشبختانه او از مرگ حتمی نجات یافت و دادستانی بندرعباس نیز تمامی عوامل تخریب را احضار کرده و دستور رسیدگی سریع به موضوع راداده است و ظاهراً از طرف سازمان بهزیستی نیز خانه ای برای آنان درنظر گرفته شده است ولی ای کاش این کارها قبل از تخریب انجام می شد و اینقدر از آبروی نظام جمهوری اسلامی هزینه نمی شد! متأسفانه برخی از مسئولان، بخصوص در شهرداری ها که مکرر از اینگونه اتفاقات در شهرهای مختلف افتاده است نه تنها از ظلم کردن به محرومین و مستضعفین واهمه ای ندارند بلکه از تبعات انعکاس اینگونه رفتارها در فضای مجازی و وجدان های عمومی که محدود به کشور هم نمی شود، هراسی ندارند!
نظام جمهوری اسلامی از ابتدا متکی بر مردم بوده است و اعتماد عمومی سرمایه بزرگ آن است که باید این سرمایه همیشه محفوظ بماند و کسی حق ندارد با رفتارهای غلط و ناصحیح خود موجب کاهش این اعتماد شود.
حمایت از محرومین و مستضعفین نیز یکی از شاخصهای اصلی انقلاب اسلامی بوده است و حضرت امام خمینی (رض) که معمار کبیر این نظام است در یک جمله ای تاریخی با تصریح بر اینکه یک موی کوخ نشینان بر همه کاخ نشینان ترجیح دارد فرمودند: «آن وقتی که در انقلاب می دیدم که یک پیرمردی از آن گودنشینها از آن منزل محقر خرابه بیرون می آمد و می گفت که ما با بچههایمان صبح که می شود می رویم برای تظاهرات (مباهات می کردم) یک موی شما بر همه آن کاخ نشینها و آنهایی که در این انقلاب هیچ فعالیتی نداشتند بلکه کارشکنی هم تا آن اندازه که می توانستند می کردند و الآن هم هر مقدار که بتوانند می کنند، یک موی شما بر همه آنها ترجیح دارد بلکه مقایسه یک موی شما با آنها نباید صحیح باشد!»
حضرت امام در طول دوران انقلاب بر حمایت از مستضعفین و محرومان تأکید داشتند و تشکیل ارگانها و سازمانهایی مانند بنیاد مستضعفان، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، کمیته امداد امام خمینی، بنیاد شهید و حتی جهاد سازندگی در راستای حمایت و پشتیبانی از قشرهای محروم جامعه تأسیس و تعریف شدند.
رهبری معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای نیز همین مشی سلف صالح را داشته و همواره مسئولان در بخشهای مختلف را به رعایت حال محرومان و مستضعفان و ایجاد عدالت اجتماعی فرا خواندهاند.
بنابراین وقتی رسالت انقلاب برای ایجاد قسط و عدل تعریف شده و پشتوانه اصلی انقلاب نیز همواره همین مردم محروم و مستضعف بوده اند چرا حرکت بعضی از ادارات دولتی و یا شهرداریها در تناقض با این جهت شاخص انقلاب است؟! آیا شهرداریها نمی دانند که هرگونه رفتار و حرکت ظالمانه آنها به پای انقلاب و نظام نوشته می شود؟! چرا شهرداریها با اینگونه رفتارهای سخیف و خلاف انسانی و خلاف قانون و شرع به خون شهدا خیانت می کنند و موجبات تضعیف نظام جمهوری اسلامی را پدید می آورند!
خوشبختانه قوه قضائیه برای رسیدگی به اینگونه تخلفات ورود کرده ولیکن کفایت نمی کند، آیا حفظ آبروی نظام فقط وظیفه قوه قضائیه است؟ و مدیران دستگاهها و شهرداریها هیچ وظیفه ای در این خصوص ندارند!؟ چندی پیش ریاست قوه قضائیه جناب آقای رئیسی در پی مورد مشابهی تأکید کردند که از منظر ما تخریب کاخهایی که به خلاف ساخته شده است اولویت دارد تا آلونکهایی که ولو خلاف در بعضی جاها ساخته شده است و طبیعی است که برای اینگونه موارد هم ابتدا باید برای بی پناهان و آلونک نشینان محل سکنای مناسبی پیش بینی شود و سپس با احترام و حفظ حرمت آنها جابجایی صورت پذیرد.
به هر حال متولیان امر باید خود نسبت به رفع محرومیتها پیشگام شوند و برای آنها مسکن و مأوی پیش بینی کنند و اگر قادر به اداره زندگی نیستند از بیت المال باید برای آنها مقرری تعیین شود.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی اصلهای ۲۱ و ۲۹ به موضوع زنان سرپرست خانوار پرداخته است و نهادهایی مانند سازمان بهزیستی و کمیته امداد در تأمین و حمایت معیشتی از آنان وظیفه دارند.
آمارها نشان می دهد که بیش از ۱۴ درصد از خانوارهای ایرانی را زنان سرپرست خانوار تشکیل می دهند و طبیعی است که این جمعیت همگی در رفاه و آسایش نیستند و نهادهای مسئول وظیفه دارند تا آنجایی که برای آنها امکان دارد در حمایت از آنها دریغ نکنند.
امیدواریم برخورد قاطع قوه قضائیه با عوامل تخریب آلونک آن خانم مظلوم و بی پناه بندرعباسی موجب شود تا دیگر اینگونه اقدامات خودسرانه در شهرداریها که خلاف شئونات نظام جمهوری اسلامی است، رخ ندهد و آه مظلومان دامنگیرمان نشود و چه زیبا ملا عبدالقادر بیدل سروده است که:
بترس از آه مظلومان که هنگام دعا کردن اجابت از در حق، بهر استقبال آید
امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس از ضربت خوردن و قبل از شهادت به فرزندانشان امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) وصیت می کنند و در آن وصیت نامه آورده اند که «کونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا» یعنی دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید و معنای خصم به ظالم این نیست که با ظالم بد باشید بلکه می گوید بروید یقه ظالم را بگیرید و سرجایش بنشانید و معنای عون به مظلوم نیز این نیست که صرفاً با مظلوم همدردی کنید بلکه بروید به او کمک کنید و اگر این رویه همگان باشد بسیاری از ظلمها دیگر بوقوع نمی پیوندد و مظلومان نیز احساس تنهایی و بی یاوری نمی کنند.
حضرت امام حسین (علیه السلام) نیز در روز عاشورا و در آخرین لحظات حیاتشان به فرزندشان حضرت سجاد (علیه السلام) وصیت کردند که «یا بُنَیَّ اِیّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لا یَجِدُ عَلیکَ ناصراً اِلّا الله» یعنی ای فرزندم، از ظلم به کسی که در برابر تو، هیچ یاری کننده ای بجز خداوند ندارد، برحذر باشد! و این روایت به لحاظ اهمیت حداقل از چهار امام معصوم (علیهم السلام) نقل شده است.
امام سجاد (علیه السلام) در دعای ابوحمزه از مردم به عنوان «عیال» پروردگار یاد میکنند «والخلق کل عیاله» یعنی مردم عائله پروردگار هستند و قطعاً پروردگار نمیپسندد که با عائلهاش رفتار بیرحمانه و ظالمانه بکند، باز هم میگویم بترسیم از آه مظلومان که همه چیز را بر باد می دهد و چه زیبا صائب تبریزی سروده است:
از تیره آه مظلومان، ظالم امان نیابد پیش از نشانه خیزد از دل فغان کمان را
فانّما علیک البلاغ المبین
يکشنبه 2/9/1399 - 21:23
قرآن
به گزارش پایگاه تحلیلی عترتنا / قرآن: در پی اهانت مجدد به ساحت مقدس قرآن و پیامبر عظیمالشأن اسلام در برخی کشورهای به ظاهر متمدن اروپایی، مرتضی نجفی قدسی از خادمان قرآن کریم در یاداشتی با عنوان «اهانت به قرآن، توهین به همه انبیاست» آورده است:
بسمالله الرحمن الرحیم
«یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَی اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (توبه، ۳۲)
میخواهند نور خدا را با دهانهای خویش خاموش کنند، ولی خداوند جز این نمیخواهد که نور خود را به تمام و کمال رساند، هر چند کافران را خوش نیاید.
متأسفانه بار دیگر شاهد رفتارهای توهینآمیز نسبت به ساحت مقدس قرآن کریم و پیامبر اکرم (ص) در برخی کشورهای به ظاهر متمدن اروپایی بودیم که نمونههای اخیر آن مراسم قرآنسوزی در سوئد و چاپ کاریکاتورهای موهن نسبت به پیامبر در یکی از محلات فرانسه است که قلوب همه موحدان و معتقدان به مکتب انبیاء را جریحهدار کرد و حال آنکه این قبیل رفتار جاهلانه اصلاً شایسته یک جامعه متمدن امروزی نیست.
نکتهای که در اینجا وجود دارد، علاوه بر توطئه و ایجاد دشمنی در پیروان ادیان، ممکن است بحث عدم شناخت قرآن هم باشد والا چطور پیروان ادیان توحیدی در مقابل این حرکت جاهلانه سکوت میکنند و محکومیتی درخور توجه از خود نشان نمیدهند!
بهترین توصیف از پیامبران مسیح و یهود در قرآن کریم
اگر مسیحیان و یهودیان بدانند که بهترین توصیفات از پیامبرانشان در قرآن آن هم نه یکبار و دوبار بلکه مکرر آمده است، با نگاهی دیگر به قرآن نگاه کنند.
ذکر نام ۲۶ پیامبر الهی در قرآن
جالب است بدانید که در قرآن کریم نام ۲۶ پیامبر ذکر شده است که از همه آنها بیشتر حضرت موسی (ع) مطرح است به طوری که ۱۳۶ بار نام ایشان در ۳۶ سوره از قرآن و جمعاً در ۴۲۰ آیه ذکر شده است.
داستان حضرت موسی (ع) و سرگذشت پرفراز و نشیب او از بدو تولد مشروحاً در قرآن آمده است، از وضع اسفناک بنیاسرائیل در زمان فرعون تا خروج موسی (ع) از مصر و ازدواجش با یکی از دختران شعیب و داستان ملاقات حضرت موسی و خضر (ع) و بحث تکلم حضرت موسی (ع) با پروردگار و دیدن نورالهی و مبعوث شدن به رسالت و دعوت و مقابله با فرعون و نجات بنیاسرائیل از ظلم و ستم او و داستان عصای معجزهآسای او و ایمان آوردن ساحران در حضور فرعون و خروج بنیاسرائیل از مصر و داستان عصا زدن موسی (ع) به رود نیل و ایجاد شکاف در آن و عبور بنیاسرائیل از آن و سپس غرق شدن فرعونیان در رود نیل همه در صدها آیه از قرآن کریم ذکر شده است.
همچنین نام مبارک حضرت عیسی (ع) ۲۵ بار به عنوان عیسی و ۱۳ بار به عنوان مسیح ذکر شده است و داستان حضرت مریم و تولد حضرت عیسی (ع) و تمام احوال آن حضرت نیز در آیات زیادی از قرآن با بهترین توصیفات از آن حضرت آمده است. حتی سورهای از قرآن با ۹۸ آیه به نام حضرت مریم است و شرح حال این بانوی پاک و تولد حضرت عیسی (ع) و سخن گفتنش در گهواره به اعجاز پروردگار آمده است: «قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا (۳۰) وَجَعَلَنِی مُبَارَکًا» حضرت عیسی (ع) در گهواره گفت من بنده خدا هستم که به من کتاب (انجیل) عطا کرده و مرا پیامبر کرده است و دیگر فرمایشات آن حضرت به زیبایی در قرآن ذکر شده و مجموعاً این توصیفاتی که در قرآن از حضرت موسی و حضرت عیسی (ع) آمده است بسیار عالی و روشنگرانه است و بسیار از آنها تکریم و تجلیل شده است و حال آنکه این توصیفات در کتب عهدین چون دستخوش تحریف شده است به خوبی وجود ندارد و حتی گاهی آنها را گناهکار هم معرفی میکند و حال آنکه قرآن کریم برای همه انبیا و مقام عصمت قائل است مخصوصاً پیامبران اوالوالعزم یعنی حضرات نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد (ص) به طور ویژه از شخصیت و اعتبار آنها سخن آورده است.
همچنین در قرآن کریم نام حضرت نوح ۴۳ بار، حضرت ابراهیم ۶۸ بار، حضرت لوط ۲۷ بار، حضرت آدم ۲۵ بار، حضرت یوسف ۲۷ بار، حضرت اسماعیل ۱۲ بار، حضرت اسحاق ۱۷ بار، حضرت شعیب ۱۱ بار، حضرت سلیمان ۱۷ بار، حضرت یعقوب ۱۶ بار، حضرت یحیی ۵ بار، حضرت ایوب ۴ بار، حضرت صالح ۹ بار، حضرت هود ۷ بار، حضرت یونس ۴ بار، حضرت داود ۱۶ بار، حضرت هارون ۲۰ بار، حضرت عزیر یکبار و حضرات ادریس، الیاس، الیسع و ذوالکفل هریک ۲ بار ذکر شده است.
نام مبارک پیامبر اکرم حضرت ختمی مرتبت حضرت محمد (ص) نیز چهار بار و یکبار هم به نام احمد ذکر شده و البته واژههای رسولالله، الرسول، النبی و امی برای ایشان در آیات متعدد آمده است.
بخش اعظمی از قرآن شرح حال پیامبران الهی است
خلاصه بخش اعظمی از قرآن کریم در حقیقت شرح حال انبیاست و لذا مولوی چه زیبا در مثنوی میسراید:
چون تو در قرآن حق بگریختی
با روان انبیاء آمیختی
هست قرآن حالهای انبیاء
ماهیان بحر پاک کبریا
ور بخوانی و نه ای قرآن پذیر
انبیاء و اولیاء را دیدهگیر
قرآن کریم اساساً کتاب توحید و شناخت پروردگار است که در قالب دعوت انبیاء بیان شده است و البته اعتقاد به معاد و روز قیامت نیز که از آموزههای انبیاست، بخش مهمی از آیات قرآن را تشکیل میدهد، حدود ۵۰۰ آیه از قرآن هم مربوط به احکام شرعی و اعمال عبادی است و مابقی هم اخلاقیات است. البته ناگفته نماند که مبارزه انبیاء با مستکبران و برقراری قسط و عدل و تشویق مؤمنان به جهاد در راه خدا و شهادت نیز که جزو آموزههای انبیاست و مبارزه با ظالمین و ستمگران و عدالتگستری و حفظ حقوق انسانها و عدم تعدی و ظلم به یکدیگر همه از سفارشات مؤکد قرآن کریم است.
قرآن کتابی معتبر در شناخت پیامبران الهی
اگر کسی میخواهد به درستی و حقیقی انبیاء را بشناسد، حضرت عیسی را بشناسد، حضرت موسی را بشناسد، پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار علیهمالسلام را بشناسد، باید به قرآن رجوع کند. قرآن پیام الهی و برای هدایت بشر آمده است و انسان را به معدن نور میرساند و از ظلمت و تاریکی میرهاند که فرمود: «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ…» حالا ببینید اهانت به این قرآنی که سراسر نور و هدایت و شرح حال و پیام انبیاست، چقدر ظلم در حق بشریت است و اینها شیاطینی هستند که میخواهند همچنان انسانها در ظلمات و تاریکی بسر برند تا آنها بتوانند حکومت ظالمانهشان را همچنان استمرار بخشند، اما غافل از آنکه اراده الهی درنهایت حکومت صالحان در زمین است و این حقیقت را نه تنها در قرآن بلکه در تورات و زبور هم آورده است که «وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء، ۱۰۵) ظالمان و جباران و ستمگران و مستکبران هم بدانند، قرآن کریم آنها را مانند کفی روی آب توصیف میکند که به زودی از بین میروند و این تلاشهای مذبوحانه به جایی نمیرسد.
«وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ».
مرتضی نجفی قدسی
پایان پیام/.
*منبع: عترتنا
دوشنبه 17/6/1399 - 14:23
اهل بیت
به گزارش پایگاه تحلیلی عترتنا / عترت : امروز جمعه ۲۴ ذوالحجه ۱۴۴۱ (مصادف با ۲۴ مرداد ۱۳۹۹) یکی از اعیاد مهم برای مسلمانان و نیز پیروان اهل بیت(ع) است؛ عید مباهله.
مباهله در اصطلاح به این معناست که دو تن یا دو گروه یکدیگر را در محضر الهی نفرین کنند؛ پس هر کدام ظالم باشد خداوند وی را رسوا گرداند و نقمت و عذاب خود را بر وی بفرستد و ذریه او را مستأصل و هلاک گرداند. این واژه در تاریخ اسلام به ماجرای مباهله پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و مسیحیان نجران اشاره دارد که در ۲۴ ذوالحجه سال نهم هجری واقع شد (برخی، آن را در سال دهم ذکر کرده اند) و پس از آنکه مناظره آن حضرت با آنان سودی نبخشید و ایمان نیاوردند، حضرت پیشنهاد مباهله را مطرح کرده و آنان پذیرفتند ولی در روز موعود، با دیدن همراهان پیامبر(ص) حاضر به این کار نشدند.
این واقعه، علاوه بر اثبات حقانیت دین اسلام و حقیقت دعوت پیامبر(ص)، فضیلت اهل بیت ایشان را نیز ثابت می کند و طبق آیه ۶۱ سوره آل عمران که درباره همین ماجرای مباهله نازل شد، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به منزله نفس و جان پیامبر قلمداد شده است.
استاد «مرتضی نجفی قدسی» از خادمان قرآن کریم و مؤسس دارالقرآن علّامه طباطبایی، به مناسبت این روز عزیز و برای بزرگداشت یکهزار و چهارصد و سى و دومین سالروز سپید «مباهَلَه» یادداشتی با عنوان تعظیم قرآن و تکریم اهل بیت(ع) در روز مباهله به شرح زیر را قلمی کرده است:
﴿ فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکَاذِبِین ﴾ (سوره آلعمران – آیه ۶۱)
طلیعه طلایینِ روز بیست و چهارم ذوالحجّه، همان صبحى است که پیامبر عزیزمان (صلى الله علیه وآله) رسولِ مِهر و لبخند، پا به میدانِ نبرد با بزرگان مسیحیّت نهادند… آمدند تا با یکدیگر «مباهَلَه» کنند؛ یعنى هر دو طرف دعا کنند و از خداى یکتا بخواهند تا هر کس حقّ است دعایش اجابت شود و هر که ناراست و کژ اندیش و دروغ پیشه است، رسوا شود و عذابِ عظیمِ الهى بَر او فرو ریزد.
مباهله کم اهمیت تر از غدیر نیست
بى گمان یکى از حوادثِ برجسته تاریخ اسلام که هشتاد و چند آیه از سوره آل عمران، پیرامون آن نازل شده است، ماجراى «مباهَلَه» است.
واقعه شگفت انگیزى که در اهمّیّت، اگر هم سطح با حماسه پر شُکوه «غدیر» نباشد، از آن، کم اهمّیّت تر نیست. زیرا «مباهَلَه» زیربناىِ «غـدیر» است و پیش از جریان غدیر، خداى سبحان در قرآن، به روشنى، وجود مبارکِ امیرمؤمنان «على بن ابی طالب علیه السلام» را به منزله «نَفْس و خودِ» پیامبر (صلى الله علیه وآله) یاد کرده است، و این عطیّه الهى و فضیلت عظمى را به آن حضرت اختصاص داده است. ﴿ پس هر که در این باره [که عیسى پسر خدا نیست] پس از علم و دانشى که به تو رسیده [باز] با تو محاجّه و ستیزه کند، بگو: بیایید؛ ما پسرانمان و شما هم پسرانتان، و ما زنانمان و شما هم زنانتان، و ما جانهایمان و شما هم جانهایتان را بیاورید، سپس مباهَلَه کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم ﴾. (سوره آلعمران – آیه ۶۱)
ماجرای نامه پیامبر(ص) به نجرانی ها
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) پس از فتح مکّه، در شوّالِ سال نُهم هجرت، به فرمان خداوند، دستور تنظیمِ نامه اى براى دعوتِ نجرانى ها به اسلام را صادر فرمودند. مخاطب پیامبر (صلى الله علیه وآله) عالمانِ بزرگى بودند که یک حکومت دینى مسیحى را اداره مى کردند.
اُسقف [= کشیش] اعظم با مطالعه نامه، تصمیم به مشورت مى گیرد. پس از تبادل نظر، مجلسِ بسیار بزرگى در کلیساى اعظم برپا شد.
ابتدا اُسقف اعظم، نامه پیامبر (صلى الله علیه وآله) را براى مردم قرائت کرد تا نظرات خود را اعلام کنند.
یکى از علماى بزرگ مسیحى به نام «حارثه» تحقیق درباره حقّانیّت پیامبر (صلى الله علیه وآله) را مطرح نمود.
اُسقف اعظم فرمان داد تا فرازهایى از صحیفه آدم، صحیفه ابراهیم و شیث علیهم السلام، تورات و اِنجیل که در آنها ذکر محمّد و آلِ محمّد علیهم السلام به صراحت آمده بود، براى جمعیّتِ حاضر در کلیسا خوانده شود.
با قرائت صُحُف و کُتبِ انبیاى پیشین، بر همه روشن شد که به تصریحِ آن متون، پیامبر (صلى الله علیه وآله) از نسل ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام است، و نسلِ وى، از دخترِ اوست. و آن که خاتَم پیامبران است نامش «محمّد» و نام دیگر او «احمد» است. دین او جهانى است و اختصاصى به فرزندانِ اسماعیل ندارد؛ و آنکه منجى بشریّت است، و جهان را پُر از «عدالت» مىکند، آخرین فرزند و دوازدهمین جانشین از نسلِ اوست.
پس از قرائتِ این متون، شُبهه افکنان و مُنکِران مغلوب شدند ولى باز هم تسلیم نشدند. آنگاه به سرپرستى اُسقف اعظم به مدینه آمدند تا از نزدیکْ پیامبرِ خاتم (صلى الله علیه وآله) را ببینند و رفتار و گفتار او را با اوصافى که در کتابهایشان یافته بودند، بسنجند. امّا تا سه روز، نَه رسول خدا (صلى الله علیه وآله) درباره موضوع اصلى با آنان سخن فرمود و نَه آنان با رسول خدا صلىاللهعلیهوآله گفتگویى کردند.
در روز سوّم، رسول خدا (صلى الله علیه وآله) ایشان را به اسلام دعوت کرد. امّا آنها ضمن اعتراف به تطبیق خصوصیّاتِ آن حضرت با ویژگىهاىِ مذکور در اِنجیل، به بهانه «انکارِ الوهیّت عیسى» از پذیرش دینِ اسلام خوددارى کردند.
نزول آیه مباهله
پیامبر (صلى الله علیه وآله) در این باره با آنان مناظره فرمود. امّا منکِران باز هم بَراهینِ روشنِ آن حضرت را نپذیرفتند و پیشنهاد مباهَلَه را مطرح ساختند.
در این هنگامه، خداى متعال، “آیه مباهَلَه” را بر پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرو فرستاد. رسول خدا نیز آنچه را که بر او نازل شده بود، بر آنان قرائت کرد و فرمود: «خداوند به من فرمان داده است که اگر بر سخن خود پاى فشردید، درخواستتان را اجابت کنم و با شما مباهَلَه نمایم».
دو تَن از مسیحیان نجران که بیش از همه به حقیقت واقف بودند و از مباهَلَه وحشت داشتند، به همراهانِ خود گفتند: «اگر با اصحاب و قوم خود به مباهَلَه با ما آمد، با او مباهَلَه مى کنیم، زیرا این دلیل است که او پیامبر نیست. امّا اگر فقط با اهلبیتش به مباهَلَه بیاید با او مباهَلَه نمىکنیم؛ چرا که او اهلبیتش را در معرضِ خطر قرار نمىدهد مگر آنکه از راستگو بودنِ خود مطمئن باشد». این سخن، مورد تأیید اُسقف اعظم قرار گرفت.
خداى متعال، آرایشِ سپاه اسلام را در برابر صف آرایى مِهتران مسیحیان نَجران، خود به عهده گرفت. لذا آیه مباهَلَه، دستورالعمل پیامبر (صلى الله علیه وآله) قرار مى گیرد و باید «پسران» و «زنان» و «نفْـسِ» خود را به دلالتِ آیه ﴿ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ﴾ به آوردگاهِ سِترگِ مباهَلَه، همراه خود بیاورد.
همراهان پیامبر(ص) در روز مباهله
با طلوعِ آفتابِ روزِ سه شنبه ۲۴ ذوالحجّه سال نُهم هجرى، مطابق با سال ۶۳۱ میلادى، پیامبر (صلى الله علیه وآله) به سوى محلّ مباهَلَه، درحالى که امیرمؤمنان علیه السلام به منزله «نفْـسِ پیامبر» دوشادوش و دست در دست راستِ پیامبر (صلى الله علیه وآله) و امام حسن علیه السلام در سَمت چپ پیامبر (صلى الله علیه وآله) و امام حسین علیه السلام در آغوش پیامبر، و همه گِرداگِرد شمعِ بى مانند جمعِ آفرینش؛ ریحانه ملکوت، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام حرکت کردند تا به همآوردى با بزرگان نصارا، آمین گوىِ دعاىِ محمّد مصطفى (صلى الله علیه وآله) باشند.
پنج تَن اطهار علیهم السلام در هاله اى از نور، آرام آرام پیش مى آمدند. هستى، چنان غَرقِ تماشایِشان بود که انگار خداوند، بهشت را به معرضِ تماشا گذاشته است. پنج تن اصحاب کِسا علیهمالسلام به محل تعیین شده رسیدند و زیر عبا ایستادند. پیامبر، دستِ راست خود را به سوى آسمان گرفت. سپس انگشتان را از هم باز کرد و در همان حال فرمود: «خدایا، اینان اهلبیت من و خاصّانِ من هستند. هرگونه بدى را از ایشان دور کن و آنان را پاک گردان. خدایا، این ـ على ـ منظور از «نفسى» است؛ و او نزد من همتاىِ نفْسِ من است. خدایا، این ـ فاطمه ـ منظور از «نسائى» است و او افضلِ زنانِ جهان است. خدایا، این ـ حَسن و حُسین ـ دو فرزند و نوه من هستند. من با هر کس که با اینان جنگ کند، روى جنگ دارم و با هر کس که با اینان دوست باشد، دوستم».
ترس سران مسیحیان از غضب الهی
هنوز مباهَلَه انجام نشده است، امّا آثارِ غضبِ الهى ظاهر گشته و عذاب درحال نازل شدن مى باشد. دو نفر از سران مسیحیان نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله) آمدند و پرسیدند: اى ابوالقاسم، به وسیله چه کسانى با ما مباهَلَه مى کنى؟ حضرت فرمودند: «به وسیله بهترین مردم روى زمین و عزیزترین آنها نزد خداوند عزّوجلّ».
سپس پیامبر (صلى الله علیه وآله) به على و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام اشاره کرده و فرمود: «به وسیله اینان». دگربار فرمودند: «آیا لحظاتى پیش این مطلب را به شما خبر ندادم؟ بلى، قسم به آنکه مرا به حقّ مبعوث کرده، دستور داده شده ام به وسیله اینان با شما مباهَلَه کنم. اینان هستند پسران و زنان و نفسِ ما».
تسلیم نجرانیان و ترک مباهله
از اینرو، به دستورِ اُسقف اعظم، تصمیمِ قطعى نجرانیان بر تَرکِ مباهَلَه و قبولِ مالیات (= جزیه) بین خودشان تصویب شد…
هنگامى که پیامبر (صلى الله علیه وآله) و اهلبیت علیهمالسلام با همراهى مردم از جایگاه مباهَلَه به مسجد رسیدند، جناب جبرئیل نازل شد و این پیام آسمانى را عرضه داشت: «یا محمّد، پروردگار عزّوجلّ به تو سلام مى رساند و مىگوید:… اى احمد، به عزّت و جلالم سوگند، اگر تو با کسانى از اهلبیتت که در زیر کِساء بودند با همه اهلِ آسمان و زمین و مخلوقات، مباهَلَه مىکردى، آسمان تکّه تکّه مىشد و کوهها قطعه قطعه مى گشت و زمین از هم گسیخته مى شد و هرگز آرام نمى گرفت مگر آنکه من اراده مى کردم».
پیامبر (صلى الله علیه وآله) با شنیدن این پیامِ الهى، به سجده درآمد و چهره بر خاک سایید. سپس دستانش را بلند کرد و در آن حال، سه بار فرمودند: «شُکر خدایى را که نعمت مى دهد». سپس فرمود: «لعنت ابدى خدا تا روز قیامت بر کسانى که بر شما اهلبیت ظلم کنند، و در اجرى که خداوند بر آنان واجب کرده نسبت به من کوتاهى کنند».
احیای نبوت و ولایت در روز مباهله
روزِ فرخنده «مباهَلَه»، قبل از هر چیز، با احیاى نبوّت و ولایت، پُر شُکوهترین و شگفت انگیزترین جلوه از حقیقتِ جاودانى و جهانىِ اسلام، یعنى «نبوّت و خاتمیّتِ نبوى» و «ولایت و امامتِ عَلَوى» است.
در روز مباهَلَه، از یکسو، حقّانیّتِ اسلام بر دیگرِ ادیان و عقایدِ تاریخ ثابت شد، و از دیگر سو؛ کادرِ رهبرىِ این عقیدتِ انسانى تا پایان روزگار تعیین گردید.
آیه مباهله عالی ترین مدرک حقانیت امامت امیرالمؤمنین(ع)
آیه مباهَلَه، عالى ترین مدرک براى حقّانیّتِ امامت و خلافتِ بلافصل على علیه السلام بعد از شهادت جانسوز رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) مى باشد، و نیز واضحترین دلیل بر فضیلت امیرمؤمنان «على بن ابى طالب علیه السلام» است. زیرا خداوند به پیامبر دستور مى دهد که نفْسِ خود را براى مباهَلَه دعوت کن. بدیهى است که مراد از نفْسِ پیامبر (صلى الله علیه وآله) شخصى غیر از خود آن حضرت است، و او ـ على علیه السلام ـ در همه فضایل و کمالات، ـ غیر از نبوّت ـ همرتبه پیامبر و مساوى با ایشان است.
فرمایش امام رضا(ع) درباره آیه مباهله
امام هشتم، حضرت رضا علیهالسلام آیه مباهَلَه را از جهتِ دلالت بر امامتِ امیرمؤمنان علیهالسلام بهترین و روشنترین آیه در قرآن دانسته اند و با استناد به این آیه و عملِ رسول خدا (صلى الله علیه وآله) پس از نزول آن، ثابت مى کنند که امیرمؤمنان علیه السلام؛ «نفْـسِ پیامبر» و با «فضیلتترین خلقِ خدا» پس از پیامبر (صلى الله علیه وآله) مى باشند.
امیرمؤمنان على علیه السلام، در شوراى شش نفره اى که «خلیفه دوم» براى انتخاب خلیفه پس از خود ترتیب داده بود، براى یادآورى حقّ و حقّانیّتِ خود به حاضران، به ماجراىِ نزولِ آیه شریفه مباهَلَه اشاره کردند و خطاب به اعضاى شورا فرمودند: «آیا احدى هست که در این فضیلت با من شریک باشد؟» همه اعضاى شورا اعتراف کردند که این آیه در شأن حضرتش نازل شده است.
ماجراى شکوهمند مباهَلَه از چند جهت، بر افضلیّتِ اهلبیت علیهم السلام دلالت دارد:
اول: به فرمان الهى، دعوتِ پیامبر (صلى الله علیه وآله) از امیرِ مؤمنان، حضرت فاطمه زهرا، امام حسن مجتبى و حضرت سیّدالشّهداء امام حسین ـ درود خدا بر آنان باد ـ بیانگر این حقیقت است که آن بزرگواران، محبوبترینِ افراد نزد رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بودند، و روشن است که محبوبترین فرد نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله)، با فضیلت ترین افرادِ امّت پیامبر (صلى الله علیه وآله) نیز خواهد بود.
دوّم: دعوت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) از اهلبیت علیهم السلام براى مباهَلَه با دشمنانِ دین، نشان از رفعت و عظمتِ جایگاه و جلالت ایشان نزد خدا دارد. زیرا پیامبر (صلى الله علیه وآله) از میان بانوان و خویشاوندان خود، تنها امیرِ مؤمنان علیهالسلام، حضرت فاطمه علیهاالسلام، امام حسن مجتبى علیهالسلام، و امام حسین علیهالسلام را برگزیده و اَحدى از بنى هاشم و خویشاوندان و همسرانِ خود را در این امر با آن بزرگواران شریک نساخته، تا چه رسد به اصحاب و سایر مسلمانان!
سوّم: یکى دیگر از وجوهِ دلالتِ واقعه مباهَلَه بر افضلیّتِ اهلبیت علیهمالسلام یارىِ دین خدا به دست ایشان است.
زمانى که رسولِ خدا (صلى الله علیه وآله) با اهلبیت خویش براى مباهَلَه خارج شدند، به ایشان فرمودند: «هرگاه من نفرین کردم، شما آمین بگویید». این جریان به خوبى نقشِ اهلبیت علیهم السلام را هم در ثبوتِ نبوّت و راستىِ گفتارِ رسول خدا (صلى الله علیه وآله) روشن مى کند، و هم بیانگر آن است که اگر دشمنانِ دین خدا، با ایشان وارد مباهَلَه مى شدند، خداوند به واسطه اهلبیت علیهم السلام دشمنانِ شریعت و دینِ خود را خوار و نابود مى کرد.
بدیهى است کسى که چنین جایگاهى در مباهله انبیا علیهمالسلام داشته باشد، به یقین؛ برتر و با فضیلتتر از کسانى است که از این جایگاه برخوردار نیستند.
آیه مباهله و افضلیت امیرالمؤمنین(ع) در میان امت
از اینرو، آیه مباهَلَه بر افضلیّت امیرِمؤمنان در میان امّت دلالت دارد و بنا بر اتّفاقِ همه مسلمانان، کسى سزاوار و شایسته امامت است که با فضیلتتر باشد و این حقیقتى است که حتّى اشخاص متعصّبى چون ـ ابن تیمیه ـ بدان اقرار و اذعان دارند.
بى تردید هیچکس به اندازه پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله) نگران آینده مسلمانان نبوده است. آن حضرت کسى است که رنج مسلمانان برایش بسى سخت و در هدایتِ آنان بسیار حریص و نسبت به مؤمنانْ دلسوز و مهربان است.
از همین رو، همه مسلمانان باور دارند که رسول خدا صلى الله علیه وآله در پایان عمر، دو یادگارِ ماندگار و رهایى بخشِ امّتِ اسلام از گمراهى را که هرگز از یکدیگر جدا نمى شوند به جاى نهاد.
بزرگداشت مباهله نماد و نمود تعظیم قرآن و تکریم عترت
همه مى دانند که آن حضرت رمزِ ماندگارى اسلام و رشد و بالندگى مسلمانان، و رهایى از گمراهى و پراکندگى و نابسامانىِ آنان را تنها در دو چیز مى داند:
۱ ـ چنگ زدن به ریسمانى استوار، برکشیده از آسمان تا زمین، یعنى «قرآن کریم».
۲ ـ پناه بردن به کَهف حَصین و دِژ استوارِ دین، یعنى «اهلبیت کرام».
اینگونه است که بزرگداشت و نکوداشتِ مباهَلَه، نماد و نِمود روشنى است از تعظیمِ قرآن و تکریمِ اهلبیت علیهمالسلام.
اینک وظیفه هر مسلمانِ آگاهى است که با گرامیداشت و بزرگداشتِ این روز عزیز و مهمّ، هر چند قدمى کوچک، در راه اعتلاى عزّت و عظمت و حقّانیّت اسلام و اهلبیت (علیهم السلام) بردارد.
باشد که جاودانگى این پیروزى بزرگ را با ظهور و برپایى حکومتِ شکوهمندِ عُصاره خلقت، موعودِ موجود، حضرت بقیّه اللّه الاعظم، امام زمان (عَجّلَ الله تَعالى فَرَجَهُ الشّریف) شاهد و ناظر باشیم.
مرتضی نجفی قدسی
ماجراى مباهَلَه در کتابهاىِ پُرشمارى از منابع شیعه و اهلسنت رقم خورده است. برخى از آنها عبارتند از:
– بحارالانوار؛ ج ۲۱، صص ۲۸۰ ـ ۳۵۴٫ اقبال الاعمال؛ صص ۳۱۰ ـ ۳۴۸٫ الارشاد فى معرفه حججالله على العباد؛ شیخ مفید، ج۱، ص۱۶۹، دارالمفید.
– الکشّاف؛ زمخشرى، ج ۱، ص ۲۸۳٫ تفسیر الرازى؛ فخررازى، ج۴، ص۲۴۰٫
– صحیح مسلم؛ مسلم النیشابورى، ج۱۲، ص۱۲۹، ح۴۴۲۰٫
– فتح البارى؛ (شرح صحیح البخارى)، ابن حجر عسقلانى، ج۷، ص۷۴٫
– الاحتجاج شیخ طبرسی، ج۱، ص۱۹۴٫
– الصواعق المحرقه، احمد بن حجر الهیتمی، ص۱۵۶٫
– تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۴۳۲٫
پایان پیام/.
*منبع: عترتنا
جمعه 24/5/1399 - 14:39
شخصیت ها و بزرگان
به گزارش پایگاه تحلیلی عترتنا / در محضر علماء: به مناسبت چهلمین روز ارتحال مرحوم آیت الله ابراهیم امینی از جمله شاگردان مبرز حضرت علامه طباطبایی(رض) و از اساتید برجسته اخلاق و خانواده، در ادامه ضمن گرامی داشت یاد و خاطره این عالم فرزانه، یاداشتی از استاد مرتضی نجفی قدسی از خادمان قرآن و مؤسس دارالقرآن علّامه طباطبایی از نظرتان می گذرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»
و چه کسی گفتارش بهتر است از آن کس که مردم را به سوی خدا دعوت میکند و کار نیک و عمل صالح دارد و میگوید من از مسلمانان هستم؟
(سوره فصلت آیه ۳۳)
*ارتحال آیت الله امینی در آغاز ماه رمضان
ارتحال عالم ربانی حضرت آیت الله ابراهیم امینی در اولین شب از ماه مبارک رمضان ۱۴۴۱ به این مفهوم است که او در آغاز ماه ضیافت الله به معنای حقیقی به ضیافت و میهمانی پروردگار بار یافته است؛ و چه چیزی از این بهتر که انسان به لقاء الله برسد که همیشه منتهای آرزوی عارفان است. لذا میفرماید: « مَن کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ » (عنکبوت: ۵)
کسی که به دنبال لقای الهی است و لقاء الله را طلب میکند پس بداند که مرگ در پیش روی اوست و این کوچ سفر از دنیای فانی است که او را به سر منزل مقصود می رساند. سخن گفتن در خصوص بزرگان، آن هم برای افراد ضعیفی مثل بنده مسلماً بسیار سخت است ولیکن بواسطه انس و ارتباطی که داشتم و ادای وظیفه نسبت به یکی از شاگردان برجسته حضرت علامه طباطبایی (رض) مرا وا میدارد تا نکاتی را در این مقال عرضه بدارم به امید آن که قول حسن محسوب شود.
شخصیت آیت الله ابراهیم امینی چند وجهی است، یک حیات علمی دارد، یک حیات سیاسی و اجتماعی دارد و یک حیات معنوی و عرفانی دارد.
* حیات علمی آیت الله امینی
در بحث حیات علمی، آثار ایشان فراوان است و کتابهای سودمندی از ایشان به یادگار مانده است و سرآمد آنها کتابهای تعلیمات دینی مدارس بود که آموزش دینی به زبان ساده را برای میلیونها دانش آموز فراهم می کرد، یعنی مشابه همان کاری که علامه طباطبایی انجام داد و خلاصه ی تعالیم اسلام را در یک کتاب برای استفاده عمومی به نگارش درآورد.
برخی کتابهای ایشان مانند دادگستر جهان که از تألیفات قبل از انقلاب است و پاسخگوی بسیاری از شبهات و مسائل در خصوص مهدویت و برای شناخت حضرت حجت (عج) نوشته شده از کتب درسی مقاطعی در حوزه و تاکنون دهها بار تجدید چاپ شده است.
عموم کتابهای ایشان پاسخگوی نیازهای روز جامعه و بخصوص نسل جوان است و با زبانی ساده و قابل فهم و استفاده برای همه مردم نگاشته شده که شرح و بسط این آثار در بیوگرافیهای ایشان موجود است و بنده از این بخش عبور می کنم چون غرض از این نوشتار بیشتر مطالبی است که کمتر گفته شده و در حیات معنوی خواهد آمد.
* حیات سیاسی و اجتماعی
در بحث حیات سیاسی و اجتماعی آیت الله امینی هم بحمدالله تا کنون سخنهای زیادی گفته شده و مسئولیتهای ایشان در جایگاه امامت جمعه قم، مجلس خبرگان رهبری، مجمع تشخیص مصلحت نظام، تدوین و بازنگری قانون اساسی، سفرهای تبلیغی داخل و خارج از کشور، همراهی با نهضت امام خمینی(رض) از همان سال ۱۳۴۱ و پایه گذاری جامعه مدرسین حوزه در قبل از انقلاب و طرح مرجعیت امام خمینی بعد از ارتحال آیت الله العظمی حکیم، عزیمت به تهران به همراه علمای بلاد برای نجات جان حضرت امام که رژیم منحوس پهلوی ایشان را به اعدام محکوم کرده بود و خلاصه یک عمر مجاهدت در راه خدا هر کدام صفحات درخشانی از حیات سیاسی و اجتماعی ایشان محسوب میشود.
خطابه های ایشان در جایگاه نماز جمعه و دیگر جاها برآیند همگی شان دعوت به پروردگار بود. طرح نکات اخلاقی و سازنده در بیانات ایشان فراوان بود و لذا باید گفت که براستی حوزه یکی از اساتید مسلم اخلاق خود را از دست داد. شخصیتی که بسیار سلیم النفس بود، دعوتش همیشه به وحدت بود و از استوانه های انقلاب محسوب میشد. او همیشه در خط امام و رهبری معظم انقلاب حرکت میکرد و در اعلام مواضع نیز بسیار اصولی و عادلانه و سنجیده عمل میکرد و در مقابل کسانی که در صدد ایجاد تفرقه در اجتماع بودند میایستاد و از مرز تقوی و عدالت خارج نمیشد. بحث در این مقال نیز بسیار است و تقریباً آحاد مردم با مواضع و اندیشههای سیاسی ایشان آشنا هستند و من در این بخش به همین اشارات کوتاه اکتفا میکنم و به فصل بعدی میپردازم.
* حیات معنوی و عرفانی آیت الله امینی
در حیات معنوی و عرفانی آیت الله ابراهیم امینی کمتر سخن گفته اند و تکیه اصلی بحث بنده در این مقال بیشتر متوجه این فراز از زندگی ایشان است چون مشاهده سلوک معنوی بزرگان قطعاً اثر اخلاقی و سازندگی در انسان دارد و هنگامی که انسان یک الگوی خوبی از معرفت و انسانیت مشاهده میکند دوست دارد مشابه او شود ولذا فرموده است « لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ » (احزاب: ۲۱) یعنی به درستی که برای شما در وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) الگو و اسوه بسیار خوبی هست، پس بنابراین ما برای ترقی و سازندگی خود نیازمند مشاهده الگوها و اسوههای حسنه هستیم.
یکی از دلایل این که در روایات، نگاه کردن به علماء را عبادت محسوب کرده است از این جهت است که باید به الگو نگاه کنیم و مطابق مشی او طی طریق کنیم که در مرحله نخست پیامبر اسلام و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین هستند و در مرحله بعد عالمان ربانی بهترین الگوها و سرمشقها در مسیر کسب فضائل اخلاقی و معنوی محسوب میشوند. آیت الله امینی از سال ۱۳۲۶ شمسی که وارد حوزه علمیه قم شد از محضر اساتید بزرگی بهره مند شدند که برجسته ترین آنها عبارتند از: مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب در اصفهان و پس از عزیمت به قم ابتدا در محضر حضرات آیات سلطانی طباطبایی، بهاء الدین و مجاهدی و سپس مراجع عظام تقلید حضرات آیات مرعشی نجفی، محمد رضا گلپایگانی، علامه طباطبایی، امام خمینی و آیت الله بروجردی بودند.
هر کدام از این شخصیتها که حقیقتاً از عالمان ربانی بودند در شکل گیری شخصیت معنوی آیت الله امینی دخیل بودند و ایشان از هر کدام این بزرگواران در سیر و سلوک خود بهره مند بود.
شرکت در درس اخلاق حضرت امام خمینی از همان ابتدا و سپس حضور در درسهای فقه و اصول ایشان تا قبل از تبعید حضرت امام به نجف و همچنین حضور پیوسته در درسهای عمومی و خصوصی علامه طباطبایی از دوران مهم شکل گیری شخصیت معنوی و عرفانی آیت الله امینی محسوب میشود.
* شیفتگی آیت الله امینی به علامه طباطبایی
شیفتگی آیت الله امینی به علامه طباطبایی به حدی بود که از ابتدا تا انتها هیچ گاه ایشان را رها نکرد و با توجه به این که معمولاً شاگردان درسها دورهای عوض میشوند ولی ایشان درک محضر علامه طباطبایی را برای خود از توفیقات الهی میدانست و از آغاز تا نهایت به طور مرتب در جلسات علامه شرکت میجست و حتی در دوران تعطیلی درسها و کهولت سن و بیماری حضرت علامه طباطبایی نیز پیوسته در ارتباط با ایشان بود و از وجودشان کسب فیض میکرد.
آیت الله امینی میگفتند: علامه طباطبایی اهل سیر و سلوک بود ولی هیچ گاه تظاهر به عرفان و معنویت نمیکرد و حتی گاهی از ایشان درباره سیر و سلوک سئوالی میشد غالباً طفره میرفتند و به اصطلاح تقیه میکردند و گاهی هم افراد سئوال کننده را به برادرشان آیت الله محمد حسن الهی ارجاع میدادند.
او می گفت: علامه طباطبایی شخصیت جامعی داشت و از جهات مختلف کم نظیر بود اگر چه به صاحب تفسیر المیزان معروف شدند امّا جنبه های مختلفی داشتند که از خیلی از آنها اصلاً صحبتی نمیشود.
آیت الله امینی این بحث را که علامه طباطبایی در اواخر عمر دچار بیماری فراموشی شدند را قبول نداشت و عدم سخن گفتن و سکوت ایشان در ماههای آخر حیاتشان را ربطی به فراموشی نمیدانست بلکه در عوالمی سیر میکرد که بقیه توجه به این معنا را نداشتند و فکر میکردند دچار فراموشی شده است و حال آن که مراقبه ایشان در اواخر بسیار شدید شده بود و خلاصه آیت الله امینی میگفتند من چندین بار که به عیادت و دیدن ایشان رفتم سئوالاتی میکردم که علامه پاسخهای کوتاهی میداد و از این پاسخها معلوم بود که ایشان دچار فراموشی نشده است ولی سیر و سلوک ایشان طوری شده است که دیگر صحبت نمی کند.
آیت الله امینی در جلسهای که در جمع خانواده علامه طباطبایی در بیت ایشان حضور پیدا کردند از آنها خواستند که تمام حالات و سکنات علامه را در منزل بازگویی کنند چرا که رفتار ایشان برای اهل معرفت میتواند درس مهمی باشد.
* چرا به شهید می گویند شهید؟!
آیت الله امینی در همان جلسه گفتند در اواخر عمر و در همان زمان بیماری علامه که سخن نمیگفتند و افراد تصور فراموشی داشتند، من از ایشان پرسیدم چرا به شهید میگویند شهید؟! آیا به جهت حضور در جنگ است؟ که علامه طباطبایی فرمودند: «نه بالاتر، مقام اعمال است» این جواب خیلی عمیق بود و ایشان میخواست بفرماید همانطور که امام و پیامبر (ص) به سوی کمال حرکت میکنند و سیر و سلوک صعودی دارند، مقام شهید هم اینگونه است.
و یا از حضرت علامه میپرسند شما هم اکنون در چه مقامی هستید؟ که میفرمایند مقام تکلم! و سئوال میکنند با چه کسی؟! که جواب میفرمایند با حضرت حق!
* سفر هفت روزه به مکه و مدینه در معیت آیت الله امینی
در سال ۱۳۸۴ توفیقی یار شد تا در معیت آیت الله امینی، آیت الله رسولی محلاتی، استاد محمد رضا حکیمی، استاد عزیز الله عطاردی و برخی رجال و شخصیتهای علمی که برگزیدگان کتاب سال ولایت بودند، سفری هفت روزه به خانه خدا داشته باشیم. در آن سفر بنده از نزدیک شاهد اعمال و مناسک عمره ایشان بودم و گاهی در معیتشان به حرمین شریفین مشرف میشدم و اهتمام ایشان به تلاوت قرآن به طور زیاد برایم جلب توجه میکرد، کاری که متأسفانه ما به آن اهمیّتی که باید، نمیدهیم و حال آن که سیره ائمه اطهار و علمای ربانی ما این بوده که پیوسته و حتی روزی چند جزء قرآن می خواندند.
در احوالات حضرت امام خمینی آمده است که یکی از شخصیتها از ایشان میپرسد شما چرا اینقدر قرآن میخوانید؟! اگر به یاد داشته باشید همه ساله در آستانه ماه رمضان دفتر حضرت امام اطلاعیهای میداد و تمام برنامههای ایشان را تعطیل اعلام میکرد و امام در ماه رمضان عمده وقتشان به تلاوت قرآن میگذشت و بسیار کم و بندرت با کسی ملاقات میکردند مگر به حد ضرورت!
آن شخص می گوید حضرت امام در جواب من که عرض کردم شما چرا اینقدر قرآن میخوانید؟! پس از مکثی پاسخ دادند: هر کس که بخواهد از آدمیت سر در بیاورد و آدم بشود باید دائم قرآن بخواند!
اهتمام به زیارات و ادعیه مأثوره از اهل بیت(ع) نیز از ویژگیهای آیت الله امینی بود و از هر فرصتی برای این معنا استفاده می کرد و من از نزدیک به خصوص در آن سفر هفت روزه مکه و مدینه شاهد روح معنوی و عبادی ایشان بودم.
خدایش رحمت کند و با اولیائش محشورشان فرماید و ما را هم بیامرزد «وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَالْإِبْکَارِ». (غافر: ۵۵).
پایان پیام/.
يکشنبه 18/3/1399 - 19:2
رمضان
به گزارش پایگاه تحلیلی عترتنا / دین و اندیشه: «مرتضی نجفی قدسی» از فعالان و خادمان قرآن به مناسبت لیالی قدر یاداشتی را نوشت که در ادامه از نظرتان می گذرد.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
«إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ * وَمَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَهُ الْقَدْرِ * لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (سوره قدر، آیات ۱ تا ۳) بدرستی که ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم و تو چه میدانی شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است!
شب قدر چیست؟
شب قدر، از مباحث بسیار مهم در زندگی انسان است و هدف آن است که در چنین شبی انسان، هندسه وجودی خود را بشناسد، قدر به معنای تقدیر و اندازه گیری است و در چنین شبی انسان باید علاوه بر اعمال عبادی، ساعتی به تفکر بنشیند بلکه قدر خود را بیابد و قیمت خود را بشناسد.
امیرالمؤمنین (ع) در خصوص قدر و قیمت انسان فرموده اند : «انّه لیس لانفسکم ثمن الا الجنّه، فَلا تبیعوها الا بها» یعنی بدرستی که برای جانهای شما قدر و قیمتی نیست مگر به اندازه بهشت، پس حواستان باشد که آن را به کمتر از این قیمت نفروشید!
*انسان قدر و قیمت خود را بشناسد
بهای جان انسان خیلی گران بهاست و اگر انسان قدر و قیمت خود را بشناسد خدای متعال که خود خالق انسان است در عین حال بهترین خریدار است، چنانکه در سوره توبه آیه ۱۱۱ آمده است: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ» یعنی بیتردید خدا از مؤمنان جانها و مالهایشان را میخرد و به آنها بهشت را عطا میکند و در حقیقت فرمایش امیرالمؤمنین علی (ع) اشاره به همین آیه شریفه دارد که اگر انسان با ایمان باشد، خود را ارزان نمیفروشد و میداند که هیچکس جز خدا ارزش او را نمیداند و این خداست که حاضر است انسان را به بالاترین قیمت بخرد، پس چرا تا وقتی خریداری مثل خدا وجود دارد انسان به دیگران رجوع کند، بهترین خریدار انسان خداست و اگر انسان با او آشتی کند و با او پیمان ببندد که اوامرش را اطاعت خواهد کرد، خدا هم نمیگذارد بهای جانش هدر رود و یا ارزان فرو.خته شود بلکه به بالاترین قیمت یعنی در ازای بهشت میخرد و لذا تفکر در شب قدر برای درک همین معانی است که از فرصت پدید آمده برای بازسازی خودش استفاده کند و مقدرات لا اقل یک سالش را در پرتو عنایت الهی به نحو احسن تأمین کند.
*عنایت خداوند در شب قدر به بشر
در شب قدر خداوند متعال لطف و عنایتش را در حق بشر به حد اعلی رساند و قرآن کریم را برای تأمین سعادت انسان به عنوان نسخه حیاتبخش عملی او نازل کرد. امام خمینی (رض) در بیان اهمیت این موضوع میفرمایند: «در ماه مبارک رمضان قضیهای اتفاق افتاد که ابعاد و ماهیت آن تا ابد برای امثال ما در ابهام مانده است و آن نزول قرآن است، نزول قرآن بر قلب رسول الله (ص) در لیله القدر».
حضرت امام خمینی از فرصت ماه رمضان حداکثر استفاده را میکردند بطوری که پیوسته مشغول دعا و ذکر و تلاوت قرآن و اعمال مخصوص این ماه بودند تا خود را برای درک لیله القدر آماده کنند. ماه رمضان، ماه ضیافت الهی است و خدای متعال در این ماه از پیامبر اکرم (ص) ضیافت کرد به نزول قرآن چرا که فرموده است: «شَهْرُ رَمَضانْ الَّذی اُنزِلَ فیهِ القُرآن» یعنی معرفی ماه رمضان را قبل از آن که به ماه روزه و صیام مطرح کند به نزول قرآن عنوان میکند و در سوره قدر نیز میفرماید: «إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ» که از جمع بندی این آیات نتیجه میگیریم که قرآن کریم در شب قدر نازل شده و شب قدر نیز در ماه رمضان است، ولی اینکه چه شبی از ماه رمضان شب قدر است در قرآن به آن اشارهای نشده و تنها در بیان اخبار و روایات آمده است که شبهای نوزدهم، بیست و یک و بیست سوم شبهای قدر هستند و بیشتر هم شب بیست و سوم مطرح است. البته روایات اهل سنت بیشتر شب بیست و هفتم ماه رمضان را مطرح میکنند و احیاء آن شب نیز مستحب است.
*در شب قدر هندسه وجودی خود را بشناسید
عرض کردیم که در شب قدر، انسان باید هندسه وجودی خودش را بشناسد و قدر و قیمت خود را بفهمد چون شب نزول قرآن است، پس ما باید قدر قرآن را هم بفهمیم و بشناسیم و آنگاه که ارزش آن را فهمیدیم آن را بالای سرمان بگذاریم و خدا را به حق اولیائش و اسماء مقدسی که در این کتاب از آنها یاد شده قسم میدهیم که با خدا پیمان میبیندیم و تقاضا میکنیم که ما را از آزاد شدگان از دوزخ قرار دهد.
*تعهد به قرآن و عترت در شب قدر
قرآن کریم و.ظیفه تبیین آیات قرآن را بر عهده پیامبر اکرم (ص) گذاشته است آنجا که میفرماید: «وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» (سوره نحل، آیه ۴۴) پیامبر اکرم (ص) نیز در طول ۲۳ سال رسالت خود، آیات قرآن را برای مردم تلاوت و تبیین کردند و ادامه آن را به اهل بیت عصمت و طهارت سپردند تا مبادا امت دچار گمراهی شوند ولذا در حدیث مشهور «ثقلین» فرمودند: «إنّی تارِکُ فیکمُ الثَّقَلین کتابَ الله و عِترَتی أهل بیتی ما إن تَمسَّکتم بِهما لَنْ تَضلّوا أبدا ولن یَفتَرِقا حتَّی یَرِدا لا الحَوض»[الکافی، کلینی، ج۱، ص۲۹۴]
یعنی من در میان شما دو چیز گرانبها را باقی میگذارم کتاب خدا و عترتم و اهل بیتم تا مادامی که به این دو تمسک داشته باشید گمراه نمیشوید و قرآن و عترت هم هیچگاه از هم جدا نمیشوند تا وقتی در حوض کوثر بر من وارد شوند. حدیث ثقلین به اسناد مختلف مورد اتفاق شیعه و سنی است و متواتر نقل شده است و به خوبی جایگاه قرآن و اهل بیت علیهم السلام را بیان کرده است.
*مهمترین کار در شب قدر
پس بنابراین مهمترین کارها در شب قدر باید شناخت خود که منجر به شناخت خدا میشود و لذا فرمود «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه فَقَدْ عَرَفَ رَبّه»[شرح غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد بن محمد تمیمى، ص ۲۳۲] و حالا که این انسان خود را شناخت و میخواهد بنده خدا باشد، خدا نسخه عملی اورا تحت عنوان کتابی به نام «قرآن» عنایت کرده است و پیامبر و اهل بیت او را هم که راسخون در علم هستند، مبین قرآن و مفسر قرآن و تأویل کنندگان قرآن قرار داده است و شب قدر وقتی قدرش درست ادا میشود که ما متعهد شویم قرآن و عترت را پشت سر قرار ندهیم بلکه بالای سرمان قرار دهیم و با خدا آشتی کنیم و میهمان خوبی برای پروردگار باشیم و در شب قدر و نزول قرآن که ملائکه الله بر زمین میآیند و به مؤمنان سلام می کنند ما هم در شمار آنان باشیم، «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمْرٍ * سَلَامٌ هِیَ حَتَّی مَطْلَعِ الْفَجْرِ».
پایان پیام/.
سه شنبه 23/2/1399 - 14:5
قرآن
تدبر در آیه اوّل سوره ابراهیم توسط حضرت آیتالله العظمی سیدمحمدتقی مدرسی به کوشش امیرمحسن سلطاناحمدی با عنوان صراط هدایت مننتشر شد.
تقریرات دومین جلسه تفسیر و تدبر در سوره ابراهیم حضرت آیت الله العظمی «سید محمدتقی مدرسی» (دام ظله) از مراجع معظم تقلید کربلای معلی و مفسر تفسیر هدایت در ماه مبارک رمضان 1441 (ه.ق) برابر با اردیبهشت ماه 1399 (ه.ش) به کوشش «امیرمحسن سلطاناحمدی» با عنوان "صراط هدایت" به زبان فارسی در پایگاه اینترنتی سلطان احمدی دات آی آر منتشر شد.
راه عبور از ظلمت و رسیدن به صراط هدایت، شرایط و شروط هدایت بشر، اذن خدا برای هدایت بشر، تزکیه و تعلیم دو مسئولیت پیغمبران نسبت به مردم، منظور از کلمات مقطعه در قرآن، علت معجزه بودن قرآن و ... برخی از عناوین مطرح شده در صراط هدایت است.
علاقمندان به علوم قرآنی و مباحث تفسیری آیتالله العظمی مدرسی، میتوانند با رجوع به پایگاه اینترنتی www.soltanahmadi.ir به طور رایگان صراط هدایت را دانلود کنند.
چهارشنبه 10/2/1399 - 15:10
قرآن
اولین جلسه تدبر در سوره ابراهیم از مجموعه دروس تدبرات در قرآن مرجع عالیقدر آیت الله العظمی سید محمدتقی مدرسی در ماه مبارک رمضان 1441 ه ق (1399) منتشر شد.
تقریرات اولین جلسه تفسیر و تدبر در سوره ابراهیم توسط آیت الله العظمی «سید محمدتقی مدرسی» (دام ظله) از مراجع معظم تقلید کربلای معلی و مفسر تفسیر هدایت در ماه مبارک رمضان 1441 ه ق برابر با اردیبهشت ماه 1399 ه ش به قلم «امیرمحسن سلطاناحمدی» در پایگاه اینترنتی سلطان احمدی دات آی آر منتشر شد.
علاقمندان به علوم قرآنی و تفسیر میتوانند با رجوع به این پایگاه اینترنتی متن کامل این جلسات را مشاهده و به طور رایگان دانلود کنند. ضمنا به اطلاع میرساند بعد از پایان این جلسات تا پایان سال نیز کتاب آن منتشر میشود.
لینک دانلود جلسه اول
دوشنبه 8/2/1399 - 16:10