جوانی ستاره ای است که فقط یکبار در آسمان عمر طلوع می کند.
"ژوبرت"
عشق در ترس و بیم بوجود می آید و در آزادی شکفته می شود.
"چارد بواد"
به عوض اینکه به تاریکی لعنت بفرستید، یک شمع روشن کنید.
"کنفوسیوس"
کسی که تهمت می زند هزار بار می کشد ولی قاتل یکبار
مثل چینی
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی...
گفتمش دل می خری؟ پرسید: چند؟...
گفتمش: دل مال تو، تنها بخند...
خنده کرد و دل ز دستانم ربود...
تا به خود باز آمدم او رفته بود...
دل ز دستش روی خاک افتاده بود...
-«فاصله قلب تو تا قلب من چقدره؟»...
لبخند زد.
سروده: زنده یاد سلمان هراتی
من همان شبان عاشقم...
سینه چاک و ساکت و غریب...
بی تکلف و رها...
در خراب دشت های دور...
ساده و صبور...
یک سبد ستاره چیده ام برای تو...
یک سبد ستاره...
کوزه ای پرآب...
دسته ای گل از نگاه آفتاب...
یک ردا... برای شاخه های مهربان تو...
در شبان سرد... چارقی برای گام های پر توان تو...
در هجوم درد...
من همان بلال الکنم...
در تلفظ تو ناتوان...
هرگز تاریکی به نور، و بی تفاوتی به تلاش و حرکت مبدل نمی شود، مگر به کمک عواطف.
"کارل یونگ"
سروده: رضا فیاضی(بازیگر)
ساعت در گردش بی قرار خود پیر نمی شود،
خورشید به عادت همیشه به زمین سلام می دهد،
و من آب از سرم نگذشته هنوز
تابستان را به یاد می آورم،
تو را که به گرمی تابستانی
و دست هایت بوی رطب تازه می دهد
می گویی سپیدی هم برای خود رنگی ست
موهایت را رنگ نکن...
گوشه پریده ذهنم را می بینم،
مسیر فکرم را عوض می کنم،
و از لب هایت سبد سبد حرف می چینم؛
به اطمینان چشم هایت...