اهل بیت
105 - نجات از شقاوت
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
اى اباهارون ! ما بچه هاى خود را همان طور كه به نماز امر مى كنیم ، به تسبیح حضرت
فاطمه علیهاالسلام نیز امر مى كنیم . تو نیز برآن مداومت كن ، زیرا بنده شقى (و
بدبخت معنوى ) بدان پاى بند نمى شود.
106 - تسبیحات در قرآن
امام صادق علیه السلام درباره آیه
اذكروا الله ذكرا كثیرا مى فرماید:
من سبح تسبیح فاطمة علیهاالسلام ، فقد ذكر الله الذكر الكثیر.
كسى كه تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام را بگوید، خدا را به ذكر كثیر یاد كرده است
(و به فرمان خداى متعال در این آیه شریفه
عمل كرده است ).
(76) 107 - غافل شدن از تسبیح
مردى خدمت امام صادق علیه السلام رفت . حضرت با او سخن گفت . آن مرد كلام حضرت را
نشنید و از سنگینى گوشش به حضرت شكوه نمود. حضرت به او فرمود: چرا از تسبیح
فاطمه علیهاالسلام غافلى !
آن مرد گفت : فدایت گردم تسبیح فاطمه چیست ؟
حضرت فرمود:
سى و چهار مرتبه
الله اكبر و سى و سه مرتبه
الحمدلله و سى و سه
مرتبه
سبحان الله مى گویى تا این كه به صد برسد و
كامل گردد.
آن مرد گوید: پس از مدت كوتاهى كه به این تسبیحات مداومت كردم ، سنگینى گوشم
برطرف شد.
108 - سیره اهل بیت
امام هادى علیه السلام فرمودند:
ما اهل بیت به هنگام خواب ده عمل را انجام میدهیم : وضو گرفتن ...و سى و سه مرتبه
سبحان الله گفتن ، و سى و سه مرتبه
الحمد لله گفتن ، و سى و چهار
مرتبه
الله اكبر گفتن ، و...
(77) 109 - موالات تسبیح فاطمه زهرا(س )
از محمد بن جعفر مروى است : امام صادق علیه السلام تسبیح حضرت فاطمه زهرا
علیهاالسلام را متصلا انجام مى داد و آن را قطع نمى كرد.
(78) 110 - توصیه امام زمان به تسبیحات
حضرت آیة الله مرعشى نجفى اعلى الله مقامه مى گوید:
در راه زیارت عسكریین علیهماالسلام (امام هادى و عسكرى ) و در جاده اى كه به امامزاده سید
محمد علیه السلام منتهى مى شود راه را گم كردم و در اثر شدت تشنگى و گرسنگى از
زندگى مایوس شده ، به حالت بیهوشى روى زمین افتادم . ناگهان چشم بازكردم ، دیدم
سرم در دامن شخص بزرگوارى است . آن شخص به من آب گوارایى داد كه مانندش را
درعمر خود نچشیده بودم . بعد از آن ، سفره اش را باز كرد، و در میان آن دو یا سه عدد
قرض نان بود كه از آن ها نیز خوردم . آن گاه به من فرمود: اى سید! قصد كجا را دارى
؟ گفتم : حرم مطهر سید محمد.
فرمود: این حرم سید محمد است .
نگاه كردم دیدم در زیر بقعه سید محمد قرار داریم ، در حالى كه من در قادسیه گم شده
بودم و مسافت زیادى بین آن جا و حرم امامزاده سید محمد وجود دارد.
در مدتى كه با آن شخص بزرگوار بودم ، بهره هاى فراوانى نصیبم شد و مرا به
انجام چندین عمل سفارش كرد؛ از جمله : تلاوت قرآن كریم ...و تسبیح فاطمه زهرا
علیهاالسلام و...ولى به ذهنم خطور نكرد این آقا كیست ، مگر زمانى كه از نظرم غایب شد.
111 - آثار تسبیحات
رسول اكرم صلى الله علیه و آله فرمودند:
تعقیباتى هست كه هر كس آن ها را بعد از تمامى نمازهاى واجب بگوید، ناكام و ناامید نشود؛
(و آن عبارت است از:) سى وسه مرتبه
سبحان الله و سى و سه مرتبه
الحمدلله و سى و چهار مرتبه
الله اكبر.
(79) 112 - واجب شدن بهشت
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
هركس تسبیح فاطمه علیهاالسلام را در نماز واجب و
قبل از این كه از حالت جلوس تشهد و سلام خارج شود به جا آورد، خدا بهشت را بر او
واجب كند.
(80) فصل هشتم : توسل به فاطمه زهرا علیهاالسلام
113 - تاثیر تمسك به فاطمه (س )
انبیا به حضرت فاطمه علیهاالسلام و نام هاى او
توسل كرده اند - همان گونه كه به وجود و نام پدر و همسر و فرزندان زهرا
توسل نموده اند - ؛ و تمسك به اوست كه وسیله نجات انبیا و اوصیا و سایر افراد بشر
از مشكلات بوده است .
من امن بها فقد نجى و من لم یومن بها فقد هلك .
هر كس كه به او ایمان آورد، همانا رستگار شد، و هر كس به او اعتقاد نداشت به تحقیق
هلاك گردید.
114 - اقتدا و توسل به حضرت زهرا (س )
انس بن مالك روایت مى كند:
روزى پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله با ما نماز صبح به جاى آورد، پس از فراغت از
نماز روى مباركش را به سوى ما گرداند و فرمود:
اى جماعت مسلمانان ! هركس كه
آفتاب را از دست بدهد، پس باید به ماه تمسك جوید، و در فقدان ماه دست به دامان زهره
شود، و اگر زهره را نیابد به دو ستاره فرقدان پناه آورد.
از پیامبر اكرم سوال شد كه :
یا رسول الله ! مقصود از آفتاب و ماه و زهره و فرقدان
(دو ستاره نورافشان ) چیست ؟
فرمود:
من آفتابم ، على ماه ، و فاطمه زهره است و دو ستاره حسنین علیهماالسلام هستند،
آنان با كتاب خدا دو دستاویز بشرند و همواره به هم پیوسته اند و هرگز از یكدیگر
جدا نمى شوند تا در كنار حوض كوثر به من ملحق شوند. (81) 115 - توسل به جمیع انبیا به فاطمه (س )
چنان كه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه السلام و فرزندان معصوم
او علیهم السلام ملجا و مرجع توسل جمیع انبیا بوده اند، بشر از آدم تا خاتم مامور به
توسل به حضرت صدیقه زهرا علیهاالسلام نیز بوده است .
از همان وقتى كه آدم آفریده شد و - براى استجابت دعا و رفع مشكلاتش -
توسل به پنج تن علیهم السلام و شفیع قرار دادن آن ها در پیشگاه پروردگار بى همتا
توسط جبرئیل به او آموخته شد، تكلیف بنى آدم روشن گردید.
انسانى كه در جهانى پر از شدائد و مشكلات قدم مى نهد، دنیایى كه دائما در آغوش امواج
بلا و گرداب حوادث عظیمه است ، رحمت بیكران الهى ایجاب مى كند كه دستاویزهاى محكم
و عروة الوثقاى ناگسستنى در اختیار این بشر سرگردان قرار دهد تا در مسیر ناهموار
زندگانیش ، امید گاهى خداپسند و پناهگاهى دور از گزند داشته باشد و با
توسل و تمسك و چنگ زدن به ریسمان رحمت واسعه الهى ، فرزندان آدم نیز همانند حضرت
آدم علیه السلام به ساحل نجات دست یابند.
اكنون با قلبى سرشار از خلوص و امیدوار - همانگونه كه خداوند یكتا به پیامبرانش راه
نجات را نشان داده است و به آن ها طریق دعاى خداپسند را آموخته است - ما نیز به درگاه
الله روى نیاز مى آوریم ، و وجود مقدس آبرومند زهرا علیهاالسلام را شفیع و
راهگشا و واسطه فیض خدایى قرار مى دهیم و عرضه مى داریم :
یا فاطمة اغیثینى یا
فاطمة اغیثینى .
چنان كه به صلوات بر پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام و
زیارت آنان - به عنوان یك فرمان الهى و امر اسلامى - دستور داده شده است ، عینا به
صلوات بر فاطمه علیهاالسلام و زیارتش تصریح و تاكید گردیده است .
116 - توسل امام باقر به فاطمه زهرا(س )
توسل تقرب است و اهل بیت وسیله آن ؛ ومنكر آن یا
جاهل است و یا معاند. اهل بیت وسیله تقرب انبیا هستند و زهرا وسیله تقرب و
توسل اهل بیت . اگر ما به زهرا علیهاالسلام
متوسل مى شویم ، تعجبى نیست كه اهل بیت هم به زهرا علیهاالسلام
متوسل مى شدند.
امام باقر علیه السلام هرگاه تب طاقتش را مى ربود، آب خنكى طلب مى كرد و وقتى آب
به دستش مى رسید و جرعه اى از آن را مى نوشید، لحظه اى از نوشیدن باز مى ماند و
سپس با صداى بلند به حدى كه در بیرون خانه نیز شنیده مى شد از ته
دل مادرش زهرا علیهاالسلام را صدا مى كرد و مى فرمود:
فاطمه اى دختر
رسول خدا و بدین گونه خود را از سوز تب تشفى مى داد و بر خود مرهمى مى نهاد
و جان و روح خود را با یاد محبوب و توسل به او آرام و عطرآگین مى نمود.
117 - توسل امام جواد به فاطمه زهرا(س )
امام جواد هر روز هنگام زوال به مسجد رسول خدا صلى الله علیه و آله رفته و پس از
سلام و صلوات بر رسول خدا صلى الله علیه و آله به سراغ خانه مادرش زهرا
علیهاالسلام كه در همان نزدیكى قبر پیامبر صلى الله علیه و آله است مى رفت و كفش ها
را درآورده و با نهایت ادب و خضوع ، داخل خانه شده و در آن جا نماز و دعا مى خواند و
دقایقى طولانى به عبادت مشغول مى شد. و هرگز دیده نشد به زیارت
رسول خدا صلى الله علیه و آله برود و سراغ مادرش را نگیرد.
118 - توسل شخص مومن به فاطمه (س )
یكى از طلاب فاضل و مورد وثوق تعریف مى كند: زمانى كه در نجف اشرف
مشغول تحصیل بودم ، یك روز در ماه مبارك رمضان ، طرف عصر غذایى براى افطار خود
تهیه كرده و در حجره گذاردم و بیرون آمده و در را
قفل كردم . پس از اداى نماز مغرب و عشا و گذشتن مقدارى از شب براى صرف افطار
برگشتم به مدرسه . چون به در حجره رسیدم دست در جیب نموده ، اما كلید را نیافتم .
داخل صحن مدرسه را خوب گشتم و از بعضى طلاب كه در مدرسه بودند
سوال نمودم ، اما باز هم كلید پیدا نشد. به علت گرسنگى و نیافتن راه چاره سخت
پریشان شدم . از مدرسه بیرون آمده ، متحیرانه به سوى حرم مطهر مى رفتم و به زمین
نگاه مى كردم . ناگاه مرحوم حاج سید مرتضى كشمیرى (اعلى الله مقامه ) را دیدم . سبب
حیرتم را پرسید؛ مطلب را عرض كردم ، پس با من به مدرسه آمد و نزد حجره ام فرمود:
معروف است كه نام مادر حضرت موسى كلید
قفل هاى بسته است . پس چگونه نام نامى حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین اثرى
نكند؟
آن گاه دست روى قفل نهاد و ندا كرد: یا فاطمه كه ناگهان
قفل باز شد.
119 - قسم به فاطمه زهرا(س )
یكى از فضلاى حوزه كه مشكل بزرگى برایش پیش آمده بود براى زیارت و
توسل به حضرت رضا علیه السلام عازم حرم مى شود. از قضا به علامه طباطبایى
برمى خورد كه ایشان هم عازم حرم است . بلافاصله به طرفش رفته و با چشمى
پراشك و دلى پرسوز از ایشان مى خواهد تا دعایى به او بیاموزد كه حاجتش روا شود.
علامه نگاهى مهربان به چهره و حالت او مى كند، آن گاه مى گوید: فرزندم ! وقتى وارد
حرم مطهر مى شوى ، یكى از موثرترین و بهترین دعاها این است كه حضرت را به مادرش
زهرا علیهاالسلام قسم بدهى كه حاجت ترا از خدا بخواهد. چون حضرت به مادرش زهرا
علیهاالسلام علاقه فراوان و ارادت خاصى دارد و سوگند دادن به مادر محبوبش سخت
موثر خواهد افتاد.
او مى گوید: با شنیدن این سخن سخت متاثر شدم ، و رعشه و لرزه اى تمامى وجودم را در
برگرفت . این توسل و قسم دادن همان و به مقصود رسیدن همان .
فصل نهم : سخنان فاطمه زهرا علیهاالسلام
120 - كیفر سبك شمارنده نماز
فاطمه زهرا علیها السلام از پدر بزرگوارش پرسید: پدرجان ، یا
رسول الله ! زنان و مردانى كه نسبت به نماز بى اعتنا هستند و نماز را سبك مى شمارند،
چه عواقبى را در پیش دارند؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اى فاطمه جان !
هركسى از مردان و زنان نمازش را سبك بشمارد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مى
سازد: شش مورد در دنیا، سه مورد در وقت مرگ ، و سه مورد آن ها در قبر و سه مورد در
قیامت زمانى كه از قبر خارج شود.
الف ) اما آن شش بلاهایى كه در دنیا دامنگیرش مى شود:
1 - خداوند بركت را از عمرش مى برد.
2 - خداوند بركت را از رزقش مى برد.
3 - خداوند عز و جل سیماى صالحین را از چهره اش محو مى كند.
4 - هر عملى كه انجام مى دهد پاداش داده نمى شود.
5 - دعایش به آسمان نمى رود.
6 - بهره اى از صالحین براى او نیست .
ب ) اما آن سه بلاهایى كه هنگام مرگ گرفتارش خواهد شد:
1 - ذلیل از دنیا مى رود.
2 - هنگام مرگ در حال گرسنگى خواهد بود.
3 - تشنه از دنیا خواهد رفت ، اگرچه آب نهرهاى دنیا را به او بدهند.
ج ) اما آن سه بلاهایى كه در قبر دامنگیرش مى شود:
1 - خداوند ملكى در قبر براى او مى گمارد تا او را زجر دهد.
2 - قبرش براى او تنگ خواهد شد.
3 - گرفتار ظلمت و تاریكى قبر خواهد شد.
د) اما آن سه بلایى كه در روز قیامت گرفتارش خواهد شد:
1 - خداوند ملكى را موكل مى سازد تا او را با صورت بر زمین بكشد، در حالى كه خلایق
تماشا مى كنند.
2 - محاسبه اعمالش به سختى انجام مى شود.
3 - خدا به نظر لطف به او نمى نگرد و براى اوست عذاب همیشگى .
121 - نماز و قرآن بعد از مرگم
وقتى من وفات كردم على جان تو غسل و كفن مرا به عهده گیر و بر من نماز بگزار و مرا
درون قبر گذاشته دفنم كن و خاك را بر روى قبر من ریخته مساوى كن و بر بالینم رو
به روى من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا كن ، زیرا در چنین لحظه هایى میت به انس
گرفتن با زندگان محتاج است من تو را به خدا مى سپارم و درباره فرزندانم سفارش
به نیكوكارى دارم .
(82) 122 - اسرار نماز
خداوند، نماز را جهت دورى شما از كبر و خودپسندى مقرر فرمود.
123 - طلب عطر براى آخرین نماز
اى اسماء! عطر مرا همان عطرى كه همیشه مى زنم ، و پیراهنى را كه همیشه در آن نماز مى
گزارم بیاور و بر بالینم بنشین ، هرگاه وقت نماز شد مرا از خواب بیدار كن ، اگر
بیدار شدم كه نماز مى گزارم و اگر بیدار نشدم ، كسى را به
دنبال على بفرست تا بیاید.
(83) 124 - حجله عبادت
حضرت على علیه السلام در شب ازدواج ، همسرش را نگران دید و علت آن را پرسید
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
- در پیرامون حال و وضع خود اندیشیدم و پایان عمر و منزلگاه قبر را به یاد آوردم و
انتقال - از خانه پدر - به منزل خودم ، مرا به یاد ورود به قبرم انداخت ! تو را به خدا
بیا تا در آغاز زندگى مشترك به نماز برخیزیم و امشب را به عبادت خدا بپردازیم .
(84) 125 - اذان
بسیار دوست دارم كه صداى اذان بلال ، موذن پدرم را - كه درود خدا بر او و
اهل بیت او باد - بشنوم .
(85) 126 - آداب سفره
در سر سفره غذا، دوازده دستورالعمل ارزشمند وجود دارد كه سزاوار است هر مسلمانى آن ها
را بشناسد.
چهارتاى آن واجب و چهارتاى آن مستحب و چهارتاى آن نشانه ادب و بزرگوارى است .
و اما چهار دستور العمل واجب :
1 - شناخت و معرفت پروردگار (بدانیم كه نعمت ها از اوست ).
2 - راضى به نعمت هاى خدا بودن .
3 - گفتن
بسم الله الرحمن الرحیم در آغاز غذا.
4 - شكر و سپاسگزارى خدا در آغاز و پایان غذا.
و چهار دستور العمل مستحب عبارتند از:
1 - وضو گرفتن قبل از غذا
2 - نشستن به جانب چپ
3 - در حال نشسته غذا خوردن
4 - غذا خوردن با سه انگشت
و آن چهار دستورالعملى كه نشانه ادب و بزرگوارى است مانند:
1 - آن چه پیش روى شماست بخورید
2 - لقمه ها را كوچك بردارید
3 - غذا را خوب بجوید و با شدت نرم كنید.
4 - كمتر در صورت دیگران هنگام غذا خوردن بنگرید.
(86) 127 - اسرار جهاد
خداوند،
جهاد را سبب عزت و شكوه اسلام ، و ذلت و شكست كافران و منافقان ،
قرار داد.
128 - روزه واقعى
از دختر گرامى رسول خدا صلى الله علیه و آله فاطمه زهرا علیهاالسلام
نقل شده كه فرمودند:
اگر روزه دار زبان و گوش و چشم و اعضا را از گناه محافظت نكند، روزه چه اثر و
فایده اى براى او خواهد داشت ؟
129 - اسرار روزه
خداوند،
روزه را وسیله استوارى و برقرارى اخلاص شما، مقرر فرمود.
130 - اسرار زكات
خداوند،
زكات را، جهت پاكى روح و روان ، و افزایش و بركت رزق و معاش شما
قرار داد.
131 - اخلاص
كسى كه عبادت هاى خالصانه خود را به سوى خدا فرستد، پروردگار بزرگ
برترین مصلحت او را به سوى او فرو خواهد فرستاد.
(87) 132 - اسرار ایمان
خداوند،
ایمان را سبب پاكى شما از آلودگى شرك و كفر قرار داد.
133 - اسرار حج
خداوند،
حج را مایه استحكام و تقویت پایه هاى دین نمود.
134 - اسرار امر به معروف و نهى از منكر
خداوند،
امر به معروف و نهى از منكر را براى اصلاح عموم و جامعه ، قرار داد.
(88) 135 - در پناه قرآن
كتاب الهى فرا روى شماست ، امور مربوط به او ظاهر و احكامش فروزان و نشانه هایش
خیره كننده و - فرامین - بازدارنده اش آشكار و دستورهایش واضح است .
(89) 136 - طلب آمرزش
من از خدا آمرزش مى طلبم و دیگر مرتكب این رفتار نخواهم شد.
(90) 137 - اهمیت قرآن كریم
...كتاب خداوند گویاست و قرآن راستگو و نور فروغ بخش و روشنایى درخشان - عهد
الهى و یادگار پیامبر است - كه دیدگاه هایش روشن و اسرار درونى او برملا و ظاهر آن
جلوه گر و پیروان او مورد غبطه همگان است . تبعیت از آن ، راهگشاى دستیابى به رضاى
الهى و گوش سپردن به او موجب نجات است .
(91) 138 - دعا
اى زنان عزادار! دست از شمارش افتخارات و صفات بردارید و به دعا و عبادت بپردازید.
(92) 139 - اسرار قرآن
پیروى از كتاب خدا، (قرآن ) موجب ره سپردن به سوى رضوان خدا است ، و شنیدن و
دریافت دستورهاى آن ، باعث كشیده شدن به
سرمنزل نجات خواهد بود، حجت ها و براهین روشن الهى ، و وظائف و حدود و مقررات واضح
او، در پرتو قرآن به دست مى آید، كتابى كه دربرگیرنده
مسائل حلال و حرام ، و دلائل روشن و برهان هاى كافى ، و ارزش هاى والا، و قوانین مقرر
شده مى باشد.
140 - قرآن محبوب من
از دنیاى شما سه چیز محبوب من است :
1 - تلاوت قرآن . 2 - نگاه به چهره رسول خدا صلى الله علیه و آله . 3 - انفاق در راه
خدا.
(93) 141 - فضیلت تلاوت قرآن
تلاوت كننده سوره حدید و واقعه و الرحمن در آسمان ها و زمین ،
اهل بهشت خوانده مى شود.
(94) فصل دهم : دعاى فاطمه زهرا علیهاالسلام
142 - دعا براى گنه كاران امت
اسماء همسر جعفر طیار، نقل مى كند:
در لحظه هاى پایان عمر حضرت فاطمه زهرا(س )، متوجه آن بزرگ زنان عالم بود.
ابتدا غسل كرد و لباس ها را عوض كرد و در خانه
مشغول راز ونیاز با خدا شد.
جلو رفتم ، فاطمه (س ) را دیدم كه رو به قبله نشسته ، و دست ها را به سوى آسمان
برآورده ، چنین دعا مى كند:
پروردگارا! به حق پیامبرانى كه آن ها را برگزیدى ، و به گریه هاى حسن و حسین در
فراق من ، از تو مى خواهم گناهكاران شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشایى .
(95) 143 - زمان استجابت دعا
صدیقه كبرى حضرت فاطمه زهرا (س ) فرمود: از پدرم پیامبر اكرم صلى الله علیه و
آله شنیدم كه مى فرمود: در روز جمعه ، ساعتى است كه هر كس در آن ساعت دعا كند و از
خداوند حاجت و نیاز خود را مسئلت نماید، شك نیست كه حاجتش برآورده خواهد شد.
فاطمه (س ) فرمود: به پدرم عرض كردم : آن ساعت چه ساعتى است ؟
فرمود: آن گاه كه نصف خورشید وقت غروب در دامنه افق مشخص شد، لحظه استجابت
دعاست .
فاطمه زهرا(س ) پس از آن به غلام خود دستور مى داد تا بر فراز بام قرار گیرد و
همین كه وقت غروب آفتاب فرا رسید، حضرتش را باخبر نماید تا دعا كند.
144 - دعاى زهرا (س )
اساسا راز عزت و سربلندى حضرت فاطمه علیهاالسلام را باید در مقام عرفانى و
عبادى او جست و جو كرد، او با وجود این كه سنش كم و جوان بود ؛ ولى در عرفان و عبادت
پیرى بود كه جز لقاى ربوبى چیزى او را راضى نمى ساخت ، و از همین روست كه در
دعاهایش مى گفت :
اللهم انى اسئلك لذة النظر الى وجهك ؛
خداوندا! از تو مى خواهم كه همواره لذت نظر به وجه خود را نصیب من فرمایى .
(96) 145 - ثواب صلوات بر فاطمه (س )
امیرالمومنین على علیه السلام فرمود از فاطمه زهرا علیهاالسلام شنیدم كه از پدرش
رسول خدا صلى الله علیه و آله حدیث مى كرد كه پدرم به من فرمود:
اى فاطمه ! هر كه بر تو صلوات بفرستد، خداوند
متعال گناهان او را بیامرزد و در هر كجاى بهشت كه مقام من باشد آن شخص به من ملحق
شود. (97) 146 - اجابت دعاى زهرا(س )
حضرت نوح علیه السلام دعایش مستجاب شد، دعاى حضرت فاطمه علیهاالسلام در
دفعات عدیده قرین اجابت آمد.
(98) 147 - مستجاب الدعاء بودن زهرا (س )
مریم علیهاالسلام مستجاب الدعوه بود، همچنین فاطمه زهرا علیهاالسلام .
(99) 148 - علیكم بالدعاء
حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از ارتحال
رسول اكرم صلى الله علیه و آله به زنان بنى هاشم كه او را در ماتم یارى مى كردند
و زینت ها را رها كرده و لباس سوگ در بر نموده بودند فرمود:
این حالت را رها
كنید و بر شماست كه دعا و نیایش نمایید. (100) 149 - حرز فاطمه زهرا (س )
سید بن طاووس در
مهج الدعوات براى
رسول خدا صلى الله علیه و آله و ائمه هدى علیهم السلام به جهت هر یك حرزى روایت
كرده از آن جمله حرز فاطمه زهرا علیهاالسلام است و آن به این الفاظ است :
بسم الله الرحمن الرحیم ، یا حى یا قیوم برحمتك استغیث فاغثنى و لاتكلنى الى
نفسى طرفة عین ابدا و اصلح لى شانى كله . (101) 150 - دعا براى رفع تب
حضرت فاطمه علیهاالسلام چند دانه خرما به سلمان داده و فرمود: این رطب ها از نخلى
است كه خداوند در بهشت براى من نشانده ، آن هم بر اثر دعایى كه پدرم به من آموخت و
هر صبح و شام بر آن مواظبت دارم .
سلمان مى گوید: از او درخواست كردم كه این دعا را به من هم بیاموز.
فرمود: اگر مى خواهى خدا را ملاقات كنى در حالى كه از تو راضى باشد و اگر مى
خواهى تا زنده هستى درد تب تو را فرا نگیرد، بر این دعا مداومت كن :
بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله النور، بسم الله نور النور، بسم الله نور على
نور، بسم الله الذى هو مدبر الامور، بسم الله الذى خلق النور من النور، الحمد الله
الذى خلق النور من النور، و انزل النور على الطور فى كتاب مسطور، فى رق منشور،
بقدر مقدور، على نبى محبور، الحمدلله الذى هو بالعز مذكور، و بالفخر مشهور، و على
السراء و الضراء مشكور، و صلى الله على سیدنا محمد و آله الطاهرین .
سلمان مى گوید: از روزى كه این دعا راتعلیم گرفتم ، بیشتر از هزار كس از
اهل مدینه و مكه را تعلیم دادم و هر كس كه تب او را فرا مى گرفت چون این دعا را مى
خواند، به امر خداى سبحان تب از او دور مى گشت .
(102) 151 - دعا در امور مهم
از امام زین العابدین علیه السلام روایت شده است كه پدرم امام حسین علیه السلام روز
عاشورا در حالى كه خون ها از او مى جوشید مرا در آغوش گرفت و فرمود: فرزندم حفظ
كن از من این دعا را كه مادرم فاطمه زهرا سلام الله علیها به من آموخت و او از
رسول خدا و او از جبرئیل ، در هر حاجت و امر مهم و غم ها و پیش آمدها و مصیبت هاى شدید، این
دعا را بخوان :
بحق یس و القرآن الحكیم و بحق طه و القرآن العظیم یا من یقدر على حوائج
السائلین یا من یعلم ما فى الضمیر یا منفس عن المكروبین یا مفرج عن المغمومین یا راحم
الشیخ الكبیر یا رازق الطفل الصغیر یا من لایحتاج الى التفسیر
صل على محمد و آل محمد و افعل بى كذا و كذا. پروردگارا! از تو مى خواهم به حق یس و قرآن حكیم و به حق طه و قرآن عظیم ، اى
كسى كه بر انجام حاجت حاجتمندان توانایى ، اى كسى كه به آن چه در
دل ها پنهان است دانایى ، اى برطرف كننده سختى از پریشان خاطران ، اى نشاط بخش
غمناكان ، اى رحم كننده پیر بزرگسال ، اى روزى دهنده كودك
خردسال ، اى بى نیاز از توضیح و تفسیر، بر محمد و
آل محمد درود فرست و با من اینگونه رفتار كن .
152 - ورود به مسجد و خروج از آن
حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام مى فرمایند:
هنگامى كه پیامبر صلى الله علیه و آله داخل مسجد مى شدند و مى فرمودند:
بسم الله ، اللهم صل على محمد و اغفر ذنوبى و افتح لى ابواب رحمتك . به نام خدا، خدایا! بر محمد صلى الله علیه و آله درود فرست و گناهانم را بیامرز و
درهاى رحمت خودت را به روى من بگشا.
و هنگامى كه پیامبر صلى الله علیه و آله از مسجد خارج مى شدند مى فرمودند:
بسم الله ، اللهم صل على محمد و اغفر ذنوبى و افتح لى ابواب فضلك . به نام خدا، خدایا! بر محمد صلى الله علیه و آله درود فرست و گناهانم را بیامرز و
درهاى فضل و بخشش خودت را به روى من بگشا.
153 - دعا در هر صبح و شام
یا حى یا قیوم ، برحمتك استغیث ، و اصلح لى شانى كله و لا تكلنى الى نفسى . اى زنده ، اى پایدار! به سبب رحمتت پناه مى جویم ، تمامى كارهایم را اصلاح گردان
، و مرا به خودم وامگذار. (103) 154 - دعاى هنگام خواب
الحمد لله الكافى ، سبحان الله الاعلى ، حسبى الله و كفى ، ما شاء الله قضى ،
سمع الله لمن دعا، لیس من الله ملجا و لا وراء الله ملتجا.
توكلت على الله ربى و ربكم ، ما من دابة الا هو آخذ بناصیتها، ان ربى على صراط
مستقیم ، الحمدلله الذى لم یتخذ ولدا، و لم یكن له شریك فى الملك ، و لم یكن له ولى من
الذل ، و كبره تكبیرا. سپاس مخصوص خداوندى است كه كفایت كننده است ، پاك ومنزه است خداوند برتر،
خداوند مرا كافى است ، آن چه خدا مى خواهد انجام مى گیرد، خداوند سخن كسى كه او را
خواند شنید، غیر از خداوند پناهگاه و ماوایى نیست .
به پروردگار شما و خودم ، خداوند یكتا توكل نمودم ، هیچ جنبنده اى نیست جز آن كه
خداوند زمام او را به دست دارد، به درستى كه پروردگار من در راه راست مى باشد،
سپاس خداوندى را سزاست كه فرزندى براى خود نگرفته ، و در فرمانروائیش شریكى
ندارد، و تحت سرپرستى كسى نبوده ، و او را بسیار تكبیر گو.
(104) 155 - دعاى حضرت فاطمه (س ) براى بیمارى تب
اللهم لا اله الا انت العلى العظیم ، ذو السلطان القدیم ، و المن العظیم ، و الوجه
الكریم ، لا اله الا انت العلى العظیم ، ولى الكلمات التامات ، و الدعوات المستجابات ،
حل ما اصبح بفلان . پروردگارا! معبودى جز تو نیست كه برتر و والاترى ، صاحب فرمانروایى دیرینه
و منتى بزرگ و بزرگوارى فراوان ، معبودى جز تو نیست و برتر و والاترین خالق
موجودات ، اجابت كننده دعاها مى باشى ، آن چه فلان شخص بدان گرفتار شده را
بگشا.
(105) مقام معنوى فاطمه زهرا علیهاالسلام در كلام امام خمینى قدس سره
- زنى كه در حجره اى كوچك و خانه اى محقر انسان هایى تربیت كرد كه نورشان از
بسیط خاك تا آن سوى افلاك و از عالم ملك تا آن سوى ملكوت اعلا مى درخشد.
(106)
- حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام یك زن معمولى نبوده است ، یك زن روحانى ، یك زن
ملكوتى ، یك زن به تمام معنا انسان ، تمام نسخه انسانیت ، تمام حقیقت زن ، تمام حقیقت
انسان .
(107)
- مساءله آمدن جبرئیل براى كسى یك مساءله ساده نیست ،
خیال نشود كه جبرئیل براى هر كسى مى آید و امكان دارد بیاید، این یك تناسب لازم است
بین روح آن كسى كه جبرئیل مى خواهد بیاید و مقام
جبرئیل كه روح اعظم است ....این معنا و این تناسب بین
جبرئیل كه روح اعظم است و انبیاى درجه اول بوده است ،
مثل رسول خدا و موسى و عیسى و ابراهیم و امثال اینها، بین همه كسى نبوده است ، بعد از
این هم بین كسى دیگر نشده است ، حتى درباره ائمه هم من ندیده ام كه وارد شده باشد این
طور كه جبرئیل بر آن ها نازل شده باشد...
(108) مقام معنوى فاطمه زهرا علیهاالسلام در كلام مقام معظم رهبرى
- من از جنبه هاى معنوى و روحى و الهى آن بزرگوار (حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام )
حرفى نمى توانم بزنم . من كوچك تر از این هستم كه آن چیزها را درك كنم ، حتى اگر
كسى هم بتواند درك بكند نمى تواند آن چنان كه حق اوست او را توصیف و بیان كند. آن
جنبه هاى معنوى یك عالم جداگانه اى است .
(109)
- این چه دانش والایى است ؟ این چه معرفت و حكمت بى نظیرى است كه خداى
متعال به یك زن در سنین جوانى مى بخشد؟ این مقام معنوى حضرت زهرا علیهاالسلام است .
این مسائل معنوى تا حدود زیادى به فضایل علمى ارتباط پیدا مى كند. ارتباط پیدا مى
كند به آن چه كه از تلاش فاطمه زهرا علیهاالسلام ناشى مى شود.
(110)
- عبادت فاطمه زهرا علیهاالسلام یك عبادت نمونه است .
حسن بصرى كه یكى از عباد و زهاد دنیاى اسلام است ، درباره فاطمه زهرا
علیهاالسلام مى گوید: به قدرى دختر پیغمبر صلى الله علیه و آله عبادت كرد و در
محراب عبادت ایستاد كه
تورمت قدماها پاهاى آن بزرگوار از ایستادن در محراب
عبادت ورم كرد.
(111) سه شنبه 15/12/1391 - 19:54
اهل بیت
حیات خانوادگى فاطمه (س)
این بخش را در چهار فصل خلاصه مىكنیم .
فصلى از آن
در مورد فاطمه (س) بعنوان دخترى براى پدر است و در آن نقشى را كه فاطمه (س)
در خانه و در رابطه با پدرش ایفا كرد تصویر كرده و همگامىهاى او را با
پدر و تلاش او را در تحكیم پایههاى انقلاب اسلامى چه در جنگ و چه در شرایط
عادى تصویر مىكنیم و نشان مىدهیم كه او را با پدر چه ادبى نیكو بود.
آنگاه به علاقه و محبتى كه پدر درباره او معمول مىداشت اشاره كرده و رمز و
راز این محبت و عاطفه را شرح مىدهیم .
فصل دوم آن مربوط به بیان نقش
همسرى فاطمه (س) است و در آن پس از بحثى مقدمه گونه راجع به ازدواج و سنین
آن، از ازدواج فاطمه (س) با على و خواستگارى و وصلت آن دو سخن گفته و از
مراسم ازدواج و جهیزیه و عقد و مهر او و جشن و ولیمهاش بدان خاطر كه درسى
براى دیگران باشد بحث خواهیم كرد. و سپس از زندگى این دو و سعادتمندى زوجین
و همراهى و سازگارىشان و دوستدارى و همرزمى آنان سخن مىرانیم .
فصل
سوم آن در مورد فرزند دارى فاطمه (س) و مسیر مادرى اوست و در این قسمت از
دیدگاه فاطمه (س) در مورد خانواده و فرزند و تربیت و از شرایط و ضوابط
تربیت و درسى كه در زمینه اخلاق و عبادت و زندگى سازى به فرزندان القاء كرد
و محصولى كه در آن بدست آمد سخن مىگوئیم .
و فصل چهارم آن در مورد
كانون دارى فاطمه (س) است كه در آن از اهمیت خانهدارى از دید فاطمه (س)،
از مسؤولیت و تلاش او از كوشش او براى ایجاد جو سكون و آرامش در خانه، از
تحمل سختیهاى او در این راه براى خدا و از كمك كارىهاى على درباره او بحث
مىكنیم (البته دو فصل پایانى این بخش با رعایت اختصار مطرح شدهاند زیرا
كه بحث داراى جنبه تربیتى و كتب در این مورد بسیار است).
فصل 6: فاطمه و پدر
مقدمه
در این قسمت دوست داریم از نوع رابطه فاطمه (س) با پدر و
جنبههاى درس آموزى آن سخن بمیان آوریم. اصولاً زندگى و ابعاد حیات فاطمه
(س) از نظر هدایت و از دیدگاه درس آموزى و روشنگرى بحدى وسیع و پر دامنه
است كه او را در حد یك امت، آن هم با همه پیچیدگىها و جوانبش قرار مىدهد.
عمرى محدود و بس كوتاه داشت و به تعبیر امام امیرالمؤمنین (ع) چه زود به پدر ملحق شد (السریعة اللحاق بك
[1])
ولى این مقدار عمر بسیار پر بركت و خیر آفرین بود. كودكى او زودگذر بود
ولى بسیار پرنكته و درسآموز. جوانى او نیز به سرعت گذشت ولى مدل ساز و
نمونه آفرین بود.
او آخرین دختر خانواده بود و محبوب پدر و مادر. در عصر
بعثت بدنیا آمده و همه آنچه كه در اسلام راجع به تربیت فرزند و مخصوصاً
دختران آمده درباره او پیاده شد. او از دیدى چون دیگر دختران در رابطه با
پدر بود و در دیدى دیگر چون همه دختران عادى نبود. رابطهاش با پدر در علقه
و درس آموزى شگفتانگیز و فوقالعاده جلب كننده بود .
دوران اولیه حیات:
او در مكه بدنیا آمد، آن هم در عصرى سخت و دشوار، تنها
فرزند خانواده بود زیرا كه خواهرانش پیش از او ازدواج كرده و از خانه رفته
بودند و برادرانش نیز همه قبل از او از دنیا رفته و مرده بودند و طبیعى است
كه چنین فرزندى جدا مورد علاقه والدین و مورد توجه آنان باشد.
رسول خدا
(ص) حق پدرى و معلمى را درباره او نیكو انجام داد و مادرش خدیجه نیز همه
برنامههاى حیات را عملاً به او آموزش داده بود. بدین سان تربیت او در
دامان وحى است و از سوى بزرگترین مربیان جهان آفرینش بویژه كه در زمینه
مساعده او هم در تربیت پذیرى فوقالعاده بود و این دو در رشد او نقش اساسى
داشته و ضمن اینكه خداى را هم بر این رشد و پرورش نظرى عنایت -آمیز بود .
او
تنها دخترى است كه تلاش تربیتى پدر را به هدر نداد و تنها زنى است كه
براساس اصل اسوهگیرى از رسول خدا مدل و نمونه شد. او مصداق این كیه قرآن
قرار گرفت كه: و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء على الناس و یكون
الرسول علیكم شهیدا[2].
رسول
خدا (ص) براى او همان ارزشى را قائل شد كه دیگران در آن عرصه و روزگار
براى پسران، و بلكه بیشتر و فراتر. زیرا در نظام تربیتى اسلام كفه ترازو و
عنایت و محبت به سوى دختران كمى سنگینتر از پسران است، آن هم دخترى چون
فاطمه (س) كه باید مادر امامان و اسوه زنان عالم باشد.
او در خانهاى
پرورش یافت كه آیات قرآن دائماً در حال نزول بود. پس رشد او در حال و هواى
وحى بود و تربیت قرآنى درباره او در حال پیاده شدن و اجرا. و این درست در
عصرى است كه هنوز اندیشه كفرآمیز زنده به گور كردن دختران در اذهان بود و
برخى از دختران زنده به گور مىشدند.
از سوى دیگر او تنها دخترى است كه
در سلسله جلیله نبوت قرار دارد، دخترى كه معصومه است و حامل و ناقل صفات
انبیاى الهى از آدم تا خاتم (ص) - خداى را هم بر این خاندان و این دختر نظر
عنایتى بود. و این مجموعه در به ثمر رسیدن فاطمه (س) فوقالعاده مؤثر
افتاد.
نقش او در خانواده
در ایام حیات خدیجه و رسول الله طبیعى است كه فاطمه (س)
بعنوان تنها فرزند حاضر، مایه گرمى كانون و به تعبیر خود رسول الله مایه
روشنى و سرور دلش باشد (فاطمة بهجة قلبى)
[3]
حركت و رفتار او، جنب و جوش و تلاش او، شیرین زبانیهاى دخترانه و معصومانه
او دل پدر و مادر را شادان مىساخت بویژه كه آینده روزگار و نسل او از پیش
براى رسول خدا (ص) و خدیجه شناخته شده بود .
مىدانیم با همه انس و
الفتى كه بین زن و شوهر است گاهى واقعه یا جریانى پدید مىآید كه شرم حضور
زوجین مانع از ذكر آن است در چنان صورت كودكان خردسال واسطههاى خوبى براى
اداى رسالتند و فاطمه (س) در كنار پیامبر و خدیجه ایفاگر چنان نقشى بود و
نمونه ایفاى این نقشها از سوى فاطمه (س) بسیار است و از جمله مورد زیر.
خدیجه زنى ثروتمند بود ولى پس از ظهور اسلام بعلت دشوارىهاى اقتصادى
مسلمین و نیازهاى مالى مردم جدید الاسلام به پیامبر و خاندان او، دست خدیجه
از مال دنیا چنان خالى شد كه حتى كفنى براى خود نداشت و در شرح زندگیش
گفتیم كه او فاطمه (س) را واسطه قرار داد كه از پیامبر عباى وحیش را كفن او
كند و پیامبر چنان كرد.
او در عین خردسالى محرم انس و خلوت خدیجه بود و
راز دار مادر - پیامهاى او را نیكو مىگرفت و نیكو عمل مىكرد و دل آن
مادر به این دختر خردسال بسیار گرم بود. چه بسیارند مواردى كه خدیجه در
تنگناى فكرى و تحمل روانى قرار مىگرفت و این دختر خردسال براى او گره
گشائى مىكرد و با صبر و تحمل به او القاء مىنمود و حتى در آلام مصائب او
را تسكین مىداد.
پس از مرگ خدیجه (س)
خدیجه از دنیا رفت و این در سال دهم بعثت بود. اینكه این
مرگ و جدائى براى این دختر و آن شوهر چه آثارى داشت خود موضوع بحث دیگرى
است تأثر فاطمه (س) از این مرگ بسیار و تحمل پیامبر در این مصیبت زیادتر
بود. اما یاد و دیدار فاطمه، یعنى عزیزترین یادگار خدیجه براى پیامبر همه
گاه الهام بخش بحساب مىآمد.
گاهى رسول خدا با دیدار فاطمه (س) به یاد
خدیجه مىافتاد و از خود مىپرسید چه كسى مىتواند جاى خدیجه را پر كند؟ و
جز فاطمه (س) چه كسى مىتواند یادآور او باشد؟ همه توجهش در خانه به فاطمه
(س) بود و دلگرمى پیامبر در حین بازگشت از بیرون و ورود به خانه دیدار
فاطمه (س) بود.
اما فاطمه (س) نیز پس از مرگ مادر خود را وقف پدر كرده و
همه كاره خانواده شده بود و همراز او شد و هم سخن پدر. او را در همه احوال
نزد پیامبر مىدیدى، حتى پس از ازدواج، رسول خدا (ص) پس از مرگ خدیجه و
مخصوصاً در دوران زندگى در مدینه ازدواجهاى متعدد داشت ولى هیچگاه از كمك
فاطمه (س) بى نیازنبود و از ارتباط و انس با او احساس بى نیازى نمىكرد .
او
در تنگناها براى رفع موانع، در رهیابىها براى حل مشكل، در بیمارىها و
مجروح بودن پدر براى پرستارى و زخم بندى او، در زندگى خصوصى براى سر و
سامان دادن زندگى و در نیازمندىها براى عرضه خدمت همه گاه در كنار پیامبر
بود. و این همراهى و تلاش تا لحظه مرگ رسول خدا (ص) ادامه یافت .
محبت به پدر
دوستى و محتبت فاطمه (س) به پدرش زبان زد بود و این محبت
در حدى بس فراتر از حد رابطه دخترى با پدر خویش است او پیامبر را از دیدى
بچشم پدرى مىنگریست و از دیدى بس عمیقتر به چشم یك مراد و یك پیشوا و
عقلاً این جنبه از او قوىتر بود زیرا او قدر مقام و رتبت پدر و آبرومندى و
رسالت الهى او را بیش از دیگران مىشناسد.
چهره عاطفى او نسبت به پدر
از سوئى دخترانه است و ما مىدانیم كه دختران را به پدر عنایتى بیشتر از
پسران است و از سوئى دیگر محبت او رنگ مادرانه داشت تا حدى كه با دستهاى
كوچكش چون مادرى مهربان پدر را نوازش مىكرد.
با پدر هم خانه است و
اوقات فراغت پدر با اوست ولى كمك كار او، یار و غم خوار او، حامى اوست، از
او دلجوئى دارد، ایمان به مكتب پدر، و اعتقاد به رسالت او سبب مىشود كه
این محبت و عاطفه رنگ و بوى الهى مىگیرد و او را بیش از پیش مرید پدر
سازد.
پس از ازدواج كه طبعاً فاصلهاى بین او و پدر افتاد، تحمل جدائى
بر او گران بود. على و فاطمه (س) در خانهاى زندگى مىكردند كه كمى از خانه
پیامبر دور بود این دورى براى فاطمه (س) و رسول خدا (ص) دشوار بود. پیامبر
(ص) روزى به او فرمود قصد دارم ترا نزدیك خودم منتقل سازم. سپس با حارثة
بن نعمان مذاكره كرد و فاطمه (س) را به خانه او كه نزدیك خانه پیامبر بود
منتقل ساخت.
[4]
مادر پدر
در انس و رابطه عاطفیش با پدر كار به جائى رسید كه او را
مادر پدر مىخواندند. (ام ابیها) او مىدید كه در مسجد الحرام بدستور
ابوجهل فضولات را بر دوش او مىریختند. دوید و خود را به پدر رساند و با
دستهاى كوچك خود آن را پاك كرد.
[5]
او
گاهى مىدید كه دشمن به سوى پدرش سنگ مىپراند. او مىكوشید، در مواردى،
حتى با حائل گردانیدن خود جلوى صدمه و آسیب را بگیرد و این نكتهاى است كه
بارها اتفاق مىافتاد و در آنگاه كه دستش از كمك به پدر خالى مىماند و
جلوگیرى از آزار را نمىتوانست، معصومانه مىگریست و این نهایت علاقه او را
به پدر نشان مىدهد.
رفتارش با پدر رفتارى نوازشگرانه و مادرانه بود.
گاهى گرد و غبار از سر و رویش پاك مىكرد وطبیعى است كه دخترى اینچنین، بیش
از پیش محبوب پدر باشد. رسول خدا (ص) او را دوست مىداشت و بخاطر چنین
صفایش اورا دوستتر مىداشت.
به هنگامى كه آیه و ازواجكم امهاتكم آمد و
زنان پیامبر لقب ام المومنین یافتند پیامبر به فاطمه (س) فرمود اگر
آنهامادر مومنین شدند تو مادر منى. برخى از روایات ما گویند كه لقب ام
ابیها براى فاطمه (س) در این رابطه بود
[6] گو اینكه استحسانهاى دیگرى هم در این رابطه وجود دارد.
همگامى با پدر
فاطمه (س) در تمام مدت زندگى با پدر همگام بود. در
كوچهها، خیابانها، در مسجد الحرام، با پاى كوچك خود پدر را همراهى
مىكرد. او استهزاء مردم را نسبت به پدر تماشا مىكرد و زخم زبانها را
مىشنید و آزار و اذیتها را مىدید، تا حد توان از او دفاع مىكرد و آن جا
كه توان دفاعى نبود جز اشكریزى چارهاى نداشت .
او در كشیدن بار رسالت
پدر سهمى داشت، مىكوشید زمینه را برا راحت و آرامش او فراهم كند تا او
وظیفه رسالت را بوجهى نیكو انجام دهد. آن روز كه اسلام در حال شكلگیرى
بود، او سنگر به سنگر، در طریق كار و تلاش پدر، كار و كوشش داشت .
او هم
چنین در گرسنگىها، تشنگىها، فقر و نادارىها، تحمل رنجها و سختىها با
پدر همراه بود و چه بسیار بودند دشوارىهائى كه براى پیامبر پدید مىآمد
ولى شدت و رنج آن خود به خود بر فاطمه (س) كوچك هم وارد مىشد. تنها
پرستارى پدرى كه آزار مشركان او را زخمى و فرسوده مىكرد كارى كوچك و آسان
نبود. مگر یك دختر كوچك تا چه حد مىتواند متحمل باشد.
در تحكیم انقلاب اسلامى
فاطمه (س) در تحكیم انقلاب اسلامى و رشد و گسترش آن نقش
مهم و ارزندهاى داشت، چه در دوران قبل از هجرت و چه در دوران پس از آن.
اقدامات حمایتى او از پیامبر، همگامى و همرزمى او با على، تلاشهاى مقاومتى
و هشدار دهندهاش پس از وفات پیامبر بحدى بود كه امیرالمؤمنین على (ع) او
را یكى از دو ركن مهم در حیات اسلامى معرفى مىكند.
على (ع) در سخنان
خود پس از وفات فاطمه (س) فرمود اوست، همان ركن دومى كه امروز از دست دادم،
پیامبر ركن اول حیات بود و فاطمه (س) ركن دوم،
[7] و این واقعیتى است كه مطالعه در تاریخ و حیات فاطمه (س) آن را به صورتى روشن نشان مىدهد .
ما
تنها ذكرى از مقاومت فاطمه (س) و كتك خوردن او را مىشنویم. اما شاید كمتر
آگاه باشیم كه حركت فاطمه (س) در احقاق حق با چه دشوارىهائى همراه باشد و
چه عذاب وجدانى را براى خلفاى حال و آینده او پدید آورد. و چه استخوان
گلوگیرى براى او شد.
تنها در داستان فدك مسأله بحدى مهم است كه 150 سال
بعد هارون، امام موسى بن جعفر (ع) را مىطلبد كه بیاید و فدك را پس بگیرد. و
شما مىدانید امام نسل پنجم فاطمه (س) است. و مىدانیم امروز هم پرونده
طرح شده فاطمه (س) گشوده و سندى براى محكومیت شان در نتیجه ناحقىشان در
خلافت و رهبرى در اسلام است .
در جنگهاى اسلامى
فاطمه (س) زن است اما در برخى از جنگهاى اسلامى بهمراه
پدر حضور داشت و به زخمبندى مجروحان و اصلاح ابزار جنگى مىپرداخت. به
هنگامى كه شایعه شهادت پیامبر در احد پیچید و در مدینه هم نشر یافت فاطمه
(س) به همراهى عدهاى از زنان خود را به صحنه رساند. پدر را زخمین یافت،
گریان شد و دست در گردن او انداخت، خون زخمش را شست و زخم او را بست.
[8]
آنگاه
بالاى سر مجروحان دیگر رفتند، زخم آنها را بستند و مرهم نهادند و سپس به
صورت جمعى بر سر نعش حمزه سیدالشهداء رفتند و به عزادارى پرداختند.
[9] این كار فاطمه (س) بعدها نیز ادامه یافت، هم درباره پدر و هم درباره شوهر.
تاریخ
مىنویسد در جنگهاى اسلامى كه على مجروح مىشد این فاطمه (س) بود كه
زخمهاى على را مىشست، مرهم مىنهاد و آن را مىبست - و یا این فاطمه (س)
بود كه شمشیر خون آلود على را مىشست، و آن را براى جنگ و مبارزهاى دیگر
آماده مىكردو چنین اقدامى از یك زن عجیب است. البته نه براى فاطمه (س) كه
عقلش بر احساسش غالب است و همه كار و تلاشش در راه خدا و براى خداست و حب و
بغض او در این مسیر است .
در خطاب به پدر
او طبق روالى كه در هر جامعه وجود دارد پدر خود را پدر،
بابا و یا با عباراتى از این قبیل مىنامید و البته حق هم همان بود تا
اینكه آیه شریفه لا تجعلوا دعا الرسول كدعاء بعضكم بعضا[10]
نازل شد این آیه خطاب به مردم است و به آنها هشدار مىدهد كه پیامبر را به
همان نامى كه بین مردم معروف است ننامند، آنچنان نباشد كه گوئى فردى فردى
دیگر را به اسم و رسم صدا مىزند، عنوان رسول الله را برگزینند و در خطاب
به پیامبر او را رسول الله بنامند .
فاطمه (س) گوید من از دستور خدا
ترسیدم كه از این پس پدرم را پدر صدا كنم. تصمیم گرفتم او را رسول الله
خطاب كنم و دو سه بار این كار را انجام دادم و پیامبر فرمود، فاطمه جان، تو
از منى و من از توأم، تو مرا پدر صدا كن كه مرا خوشتر مىآید. انت قولى یا
ابه، فانهااحیى للقلب و ارضى للرب
[11].
علاقه پدر به او
محبت و علاقه فاطمه (س) و پدر دو طرف بود. رسول خدا هم
او را شدیداً دوست مىداشت وكلمات و عباراتى كه درباره او بكار مىبرد
حكایت از این علاقه دارد. تاریخ فریقین پر است از این گوه كلمات كه ذیلاً
ذكر مىشود:
- فاطمة بضعة منى
[12]فاطمه (س) پاره تن من است .
- هى نور عینى [13]فاطمه (س) نور چشم من است .
- فاطمة ثمره فوأدى
[14]فاطمه (س)میوه دل من است .
- فاطمة روحى اللتى بین جنبى
[15]فاطمه (س)روح و جان من است .
- و هى قلبى [16]فاطمه (س) دل و قلب من است .
- گاهى در جنبه محبت به او رفتار خلاف با فاطمه
(س) را زشت مىشمرد مثلاً مىفرمود هر كه او را غضبناك كند مرا بغضب آورده
است. (فمن اغضبها اغضبنى
[17]) - هر كه او را اذیت كند مرا اذیت كرده (فمن آذاها فقد آذانى
[18]) آزار كننده فاطمه (س) آزار رسان به پیامبر و مورد لعنت خداست
[19]
- هر كه فاطمه (س) را شاد كند مرا شاد كرده هر كه فاطمه (س) را نگران كند
مرا نگران كرده - و یبسطنى ما یبسطها و یریبنى ما رابها و...نمونه این
روایات فراوانند.
نمونه عملى این محبت
امام صادق (ع) فرماید كان النّبى لا ینام لیلة حتى یقبل فاطمه (س)
[20]
رسول خدا هیچ شبى به خواب نمىرفت جز اینكه نحست فاطمه (س) را ببوسد. و
یااین سخن معروف را همه مىدانیم كه وقتى رسول خدا (ص) به سفر مىرفت،
فاطمه (س) آخرین كسى بود كه پیامبر با او خداحافظى مىكرد و وقتى كه از سفر
بر مىگشت فاطمه (س) نخستین كسى بود كه پیامبر با او دیدار مىنمود.
[21]
نمونههاى
ابراز علاقه پیامبر به فاطمه (س) در كتب مختلفى ذكر شدهاند كه نویسندگان
آنها اغلب از اهل سنت و جماعت هستند مثل نسائى در خصایص خود (ص 35) بخارى
در صحیح خود (ج 2 ص 60) مسلم در صحیح خود (ج 2 ص 339) و...
مطالعه در
روش و طرز برخورد پیامبر با فاطمه (س) نشان مىدهد كه رسول خدا در پى یافتن
كلمات و عباراتى بود كه درجه واقعى محبت او را به فاطمه (س) نشان دهد،
كلماتى كه حجتآور براى خصم باشد و موقعیت فاطمه (س) را تحكیم بخشد و به
قول وفعل فاطمه (س) سندیت دهد تا در آینده وسیلهاى براى اثبات حقانیت او
باشد .
احترام به فاطمه (س)
رسول خدا (ص) براى فاطمه (س) حرمتى بسیار قائل بودند.
شنیدید كه دست فاطمه (س) را مىبوسید و مىفرمود از فاطمه (س) بوى بهشت
مىشنوم و این نهایت احترام پیامبر را به فاطمه (س) نشان مىدهد و البته
فاطمه (س) چنان عمل مىكرد كه در شأن چنین حرمت گذارى قرار مىگرفت و این
از دیدى مىتواند امرى طبیعى باشد و هم رسول خدا به احترام ورودش از جاى بر
مىخاست و او را در كنار خود مىنشاند، به هنگام داخل شدن در خانه از او
استقبال مىكرد و به هنگام خروج از خانه او را بدرقه مىنمود و این سخن
عایشه است كه گفته بود: هیچ زنى به اندازه فاطمه (س) نزد پیامبر عزیزتر و
محترمتر نبود.
[22]
پیامبر در برخوردها با فاطمه (س)و یا به هنگام ورودش براو سلام مىكرد و به او خوشامد و مرحبا مىگفت
[23]
درباره او دعا مىكرد و درباره ذریه و همسر او نیز دعاهائى داشت و این
رفتار یكبارهاى پیامبر نبود كه امرى بود بطور مكرر انجام مىشد - بگونهاى
كه هیچگاه رسول خدا را نمىیافتى كه مشیى خلاف آن داشته باشد.
تازه سه
روز از عروسى فاطمه (س) مىگذشت كه رسول خدا (ص) جدائى او را تحمل نتوانست
كرد. به دیدن فاطمه (س) رفت، در كنار او و على (ع) نشست. احوال شان را
پرسید با آنها حرف زد، زن و شوهر رادعا كرد، فضیلت آنها را براىشان برشمرد
و برخاست و بخانه برگشت .
گفتیم كه او دخترش را مىبوسید و این كار
موجب تعجب عایشه بود و روزى پرسید با اینكه فاطمه (س) بزرگ شده و شوهر دارد
او را مىبوسى؟ پیامبر فرمود اگر مىدانستى چرا فاطمه (س) را دوست دارم
تعجب تو نسبت به او زیادتر مىشد. آرى من هر وقت مشتاق بهشت مىشوم فاطمه
(س) را مىبوسم من از فاطمه (س)بوى بهشت را مىشنوم.
رمز و راز محبت
گفتیم كه این محبت تا سر حد شیفتگى است ود اراى رنگ
عاطفى تنها و یا رنگ رابطه پدر با دختر نیست كه عامل معنوى و الهى در آن
كاملاً بچشم مىخورد. رنگ وارث بودن و حامل رسالت بودن پیامبر هم در آن
وجود دارد. فاطمه (س) وارث انبیاء و حامل آثار رسالت الهى است، خدمات و
زحمات رسول خدا (ص) او را مثمر ثمر مىسازد و نیز ذریه طیبه او، هم چنین
پیامبر (ص) به فاطمه (س) محبت دارد از آن بابت كه او بنده كامل خداوند است،
عابده و زاهده است و نمونه عالى مكتب اوست و الگوى یك زن كامل و اسلامى،
مؤمنهاى راستین در آئین اوست و این خود موجب پیوندى معنوى است نه تنها
براى فاطمه (س) كه گاهى سلمان هم اهل البیت مىشود. (السلمان منا اهل
البیت).
پیامبر (ص) حق دارد كه به او علاقه بسیار داشته باشد. كدام مؤمن
به اسلام چون فاطمه (س) مىتواند باشد؟ و كدام مؤمن است كه در راه دفاع از
اسلام و اثبات حقانیت پیامبر و خلیفهاش حاضر باشد كتك بخورد؟ ضربه
تازیانه را بر بازو تحمل كند؟ سیلى بخورد؟ فرزند سقط كند؟ و آگاهانه و با
بصیرت به استقبال این صدمهها برود؟
در پاسخ كسى كه به پیامبر گفته بود
تو با هیچ یك از دختران خود چون فاطمه (س) محبت و رأفت نداشتى فرمود تو حق
دارى كه راز آن را ندانى چون فاطمه (س) را نمىشناسى - فاطمه (س) كارى خلاف
رضاى خدا انجام نمىدهد... در جاى دیگر فرمود كه فاطمه (س)
سرمایهگذارىهاى مرا به ثمر مىرساند، تحمل زجرهاى من را به نتیجه منجر
مىسازد، او عامل بقاى دین من است، سبب حفظ نظام و سنّت من است و...
فاطمه (س) و مرگ پدر:
فاطمه (س) شبى پس از حجة الوداع پیامبر را در خواب دید
كه قرآن در دست دارد و سر گرم خواندن است ولى ناگهان قرآن از دستش فرو
افتاده و مفقود شده بود وحشتزده از خواب جست و آن را براى پدر نقل كرد.
پیامبر فرمود دخترم من آن قرآنم كه به همین زودى از نظرها ناپدید خواهم شد و
فاطمه (س) گریست.
[24]
پیامبر
(ص) از ستمى كه پس از مرگ او بر فاطمه (س) خواهد رفت برایش شرح داد -
فاطمه (س) گریه كرد و پیامبر هم گریست. آنگاه رسول خدا (ص) او را دلدارى
داد كه دخترم گریه نكن. فاطمه (س) گفت من از آنچه كه بر من وارد خواهد شد
نمىگریم، بلكه از فراق تو مىگریم، پیامبر فرمود ترا بشارت مىدهم در سرعت
الحاق تو به من
[25] و فاطمه (س) آرام شد.
نمونه این سخن بصورت دیگرى نیز از عایشه نقل شده است. او مىگوید:
- ان رسول الله (ص) دعا ابنته فاطمة - فسار
فبكت ثم سارها فضحكت - رسول خدا (ص) دخترش فاطمه (س) را به نزدیك خواند -
سر در گوشش نهاد وسخنى گفت و فاطمه (س) گریست - سپس بار دیگر سر در گوش او
نهاد و سخنى گفت و فاطمه (س) خندید.
قلت لفاطمة ما هذا الذى سارك به
رسول الله فبكیت ثم سار فضحكت؟ عایشه گوید از فاطمه (س) پرسیدم پیامبر كه
سر در گوش تو نهاد و گریستى و سپس سر در گوش تو نهاد و خندیدى علت چه بود ؟
فقالت
علیها السلام اخبرنى بموته فبكیت - ثم سارنى فاخبرنى انى اول من یتبعه
فضحكت - فاطمه (س) فرمود در بار اول پیامبر خبر مرگش را به من داد و من
گریستم - و سپس خبر داد من نخستین كسى هستم كه بدنبالش روان خواهم شد و به
عالم بقا خواهم شتافت و من خندان شدم (چون در خبر مرگش لقاى پدر است خرسند
مىشود).
آنها نمونه علاقه پدر به دخترش بودند و این هم پاسخ علاقه
دخترى به پدرش. سخن از مرگ است ولى چون در آن خبروصل است خوشحال مىشود و
مىخندد و این حكایت از آن دارد كه پیوند معنوى فاطمه (ص) و پدر ریشه در
جان او دارد و گرنه این خلاف عادت و طبیعت است كه كسى در خبر مرگ خویش
خوشدل باشد.
آثار ناشى از مرگ پدر
به هر صورت رسول خدا (ص) از دنیا رفت و فاطمه (س) با
ماتمها مواجه شد - نه یك ماتم بلكه چند ماتم - ماتم رسول خدا (ص) كه براى
او اعظم المصایب بود، ماتم از میان رفتن حق على (ع) كه فاجعهاى در اسلام
بشمار مىآمد، ماتم جهل و غفلت مردم از ضایع شدن حقوق خود و جامعه
انسانىشان، ماتم وارد آمدن صدمه بر بدن او بخاطر زورگوئى آن فرد نابكار،
ماتم غربت اسلام كه براى روح فاطمه (س) موجب آزارى شدید بود و...
این
مجموعه سبب شدند كه او پس از رحلت پدر نتواند بیش از سه ماه دوام آورد
ومنتظر حصول وعده پیامبر در الحاق به او باشد. جریانات پشت پرده پس از مرگ
پیامبر علنى شدند و طبیعى است فاطمه (س) را بعلت بینش قوىتر غم و رنج
سنگینتر باشد. بویژه كه ببیند عدهاى به اسم دین فریبكارى كنند و زحمت
پیامبر (ص) را بر باد دهند.
فاطمه (س) در صدمه این امور دچار اشك و آه و
ناله گشت. وضع او همانند وضع كسى شد كه از معشوق خود دور افتد و در عین
حال صدمات و لطمات وارده بر اسلام دل او را بلرزانند و بدانگونه كه توصیف
كردهاند پیش بینى پیامبر در اشك ریزى فاطمه (س) در بیتالاحزان محقق شد و
او قرین و همدم اشكها شد.
گویند پیامبر روزى در حال مگر چنان گریست كه
محاسنش از اشكتر شد، از او علت گریه را پرسیدند فرمود: ابكى لذریتى و ما
تصنع بهم شرار امتى من بعدى كأنّى بفاطمة بنتى و قد ظلمت بعدى و هى تنادى
یا ابتاه فلا یعنیها احد من امتى
[26]
براى نسل و ذریهام مىگریم كه شروران امتم بعد از من با آنها چهها
خواهند كرد، گوئى فاطمه (س) را مىبینم كه مظلوم واقع شده و فریاد یا ابتاه
او بلند است و احدى از امتم او را یارى نمىكند...
اذان بلال
جلوهاى دیگر از رابطه محبتآمیز او رابا پدر در واقعه
پس از مرگ پیامبر مىبینیم آن هم به هنگام اذان گفتن بلال - مىدانیم بلال
پس از وفات رسول خدا (ص) در صف مخالفان سقیفه قرار گرفت و بعنوان اعتراض
ترك اذان گفت و از مدینه خارج شد. روزى به مدینه برگشت و درب خانه على (ع)
را آتش زده و فاطمه (س) را در بستر یافت و از این ماجرا شدیداً متعجب گشت و
علت را پرسید. و ماجرا را به او خبر دادند و طبیعى است كه شنیدن این واقعه
دل او را بلرزاند و او را متأثرتر سازد.
ظاهراً فاطمه (س) پیامش داد كه
دوست دارد صداى اذان او را بشنود، بدینوسیله خاطره پیامبر (ص) را تجدید
كرده و خود را آرامش بخشد بلال به مسجد رفت و اذان گفت. وقتى به نام پیامبر
(ص) رسید حسنین (ع) دویدند كه بلال بس كن، مادر ما از شنیدن نام پیامبر
(ص) مدهوش گردیده است و بلال مجدداً ترك اذان گفت ولى این بار بخاطر
جلوگیرى از آزار دل فاطمه (س) و احیاى غم و درد او، و اى كاش خصم فاطمه (س)
به این میزان حمیت و انسانیت داشت .
بر سر مزار پدر
فضه گوید او روزى بر سر مزار پدر رفت و مشتى از خاك برداشت و استشمامش كرد و چنین فرمود:
بر آنكس كه خاك مزار رسول خدا را استشمام كند حق است كه در طول زمان
از بوى عطر و عود بىنیاز گردد. مصائبى بر من وارد شدند كه اگر بر روزگاران
وارد مىشدند آنرا به شب بدل مىساختند (حقیق على من شمّ تربة احمد ان لا
یشمّ مدى الزمان غوالیا صبت على مصائب لو انهاصبت على الایام صرن لیالیاً).
بر
سر مزار پیامبر (ص) شكوه از دو نان كرد و از فراق سخن گفت و متذكر آن شد
كه تنها و حیران است، فریادش در گلو شكسته و قدرت و توانش به پایان آمد،
حزن او بسیار است، شوقش به دیدار پیامبر (ص) بىپایان.
[27]
او در شرایطى بود كه غم و اندوه او را از درون مىخوردند و كثرت تأثرات به
ههمراه مرارتها و صدمات جسمانى زمینه را براى مرگ زودرس او فراهم ساختند
آرى، فاطمه (س) از دنیا رفت در حالیكه جوان بود .
فصل 7: فاطمه و همسر
مقدمه
هر بُعد و جنبهاى از حیات فاطمه (س) كه مورد مطالعه
قرار مىگیرند نكته آموزند و هدایت كننده و شگفتآور. بركات آن بر همه
افراد نازل است و براى امتى كه خواستار رهیابى است نازلتر. ما آثار این
بركات را هم در دوران حیاتش مىبینیم و هم پس از وفاتش. چه بسیارند درس
آموزىهائى كه زمینههاى مختلفزندگى فاطمه (س) وجود دارند و مسلمانان با
استفاده از آنها مىتوانند راه حیات را براى خود هموار سازند.
از مسائل
درسآموز حیات فاطمه (س) مسأله ازدواج و همسردارى اوست. بناى زندگى ویژهاى
كه اساس آن مبتنى بر اهداف و مقاصد انسانى و الهى، انس و صفا، تكمیل و
تكامل، خلوص و وحدت و ثمره آن رشد طرفین، تولید نسل و گزینش آن براساس
كفویت ایمانى و اخلاقى و برترى یكى بر دیگرى در ردیف افسانههاست .
ازدواج در اسلام
ازدواج امرى محبوب و نوعى تن دادن به سنت آفرینش است.
نظام آفرینش براساس زوجیت است منفرد ماندن نوعى دور ماندن از این نظام است.
بدون ازدواج وصول به كمال مقدر میسر نیست آدمى اگر علامه زمان باشد و
دائماً در مسیر رشد و تحول، مادام كه ازدواج نكرده است كامل نیست .
چه
بسیارند اهداف و مقاصد عالیهاى كه تنها در سایهازدواج میسر مىشوند مثل
آرامش و سكون كه براى تصمیمگیرىهاى معقول آدمى نقشى اساسى ایفا مىكنند و
یا تولید نسل كه در سایه آن با حفظ شرایط زمین خدا پر بار مىگردد. و بر
اثر آن عبادتها رشد و كمال مىیابند و عمل آدمى در عبادت، او را در ردیف
قدیسین و مقربان قرار مىدهد كه دو ركعت نماز متاهل از 70 ركعت نماز افراد
مجرد برتر است و بالاتر.
[28]
آنچه
كه در ازدواج مهم است وصول به حیات مشتركى است كه در آن رنگ و بوى انسانیت
باشد و الحق موجبات رشد و تكامل آدمى را براى او میسر سازد. و گرنه
ازدواجى كه موجب دغدغه خاطر گردد به زحمتش نمىارزند. اگر در بحث مربوط به
فاطمه (س) سخن از ازدواج است از آن نوعى است كه در آن رشد و كمال، همدلى و
انس بچشم مىخورد و آگاهى از كیفیت و رمز و رازش مىتواند درسآموز باشد.
ازدواج فاطمه (س)
او ازدواجى دارد آگاهانه و هدفدار، گزینش شده و اندیشیده
كه بنایش استوار است بر اتكاى به صفات انسانى و اخلاقى و ایمان، مرد و زن
همتاى هم و یا به زبان عادى و جارى همسرند، یعنى همشأن و هم رتبه، چیزى كه
در اسلام از آن به كفویت و همتائى یاد شده است .
فاطمه (س) تن به
ازدواجى مىدهد كه حاصل آن رشد و كمال باشد نه سقوط و انحطاط و افت كردن،
ازدواجى را طلبید و پذیرفت كه او را در نیل به اهداف انسانى او كمك رساند، و
پایههاى ستبر ایمان و عقیدهشان را استوارتر سازد. در آن ارضاى هوس زرق و
برق مادیت نبود و یا دستیابى به جلال و جبروت ظاهر مطرح نبود.
فاطمه
(س) ازدواجى كرد كه داراى بار تقوا باشد، اگر چه از نظر مادیت در سطحى نازل
و حتى فروتر از حد معمول است. او به دختران درس داد كه در ازدواج به دنبال
معیارهائى بروند كه زندگى سازند، نه اسم و رسم آفرین. در انتخاب همسر
شرافت و ایمان و تقوا را مد نظر قرار دهند، نه دارائى و ثروت مكنت را، كه
اگر فاطمه (س) آن را مىخواست برایش از هر جهت آمده و میسر بود، و ما در
همین بحث به آنها اشاره خواهیم داشت .
سن ازدواج او
بد نیست نخست در این مورد هم اشارهاى داشته باشیم كه
مسألهاى بحثانگیز است. آنچه كه در عرف و در بین عامه مردم شایع است و حتى
گروهى از مورخان شیعه بدان اشاره دارند این است كه او در حین ازدواج 10
سال اول عمر را به پایان برده بود. امكان وقوع چنین امرى محال و حتى داراى
استبعاد عقلى هم نیست. زیرا از نظر اسلام شرط ازدواج از یك سو رسیدن به
مرحله بلوغ شرعى (پایان 9 سال قمرى) و از سوى دیگر وصول به مرحله رشد است و
این هر دو در فاطمه (س) وجود و حضور داشتهاند.
اما مورخان دیگر سنین
دیگرى را هم براى تاریخ و سن ازدواج فاطمه (س) ذكر كردهاند. از جمله
ابوالفرج اصفهانى در كتاب خود سن فاطمه (س) را در ازدواج 18 سال ذكر كرده و
ابن حجر هم در كتاب الاصابه همین سن را براى فاطمه (س) مطرح نموده است .
صاحب
كتاب الاستیعاب سن فاطمه (س) را در حین ازدواج حدود 15 سال و نیم ذكر كرده
كه در آن زمان از سن مولا امیرالمؤمنین (ع) 21 سال و 5 ماه گذشته بود.
مرحوم آیة الله محسن امین سن فاطمه (س) را چهارده سال ذكر نموده و دیگران
هم حدود 17 سال و كمتر را گفتهاند. طوسى در مصباح المتهجد 13 سال نوشته (ص
561) ولى به نظر مىرسد كه با توجه به سخنان بزرگان تشیع مثل مرحوم شیخ
مفید و دیگران بتوانیم سند 14 - 16 سال را بپذیریم كه هم به سند نزدیكتر
است و هم از نظر رشد به عقل و اندیشه و صواب، كه در همه حال خدا داناتر است
و غرض از این سخن آن بود كه پارهاى از استبعادهاى ذهنى را مخصوصاً در
مسأله حمل و زاد و ولد طرد كنیم .
خواستگاران فاطمه (س)
ازدواج فاطمه (س) در مدینه صورت گرفت، مدینه در آن
روزگار پایتخت حكومت اسلام و پیامبر (ص) حاكم آن و در اوج قدرت و امكان بود
چهرهاى بود شناخت شده و مورد اعتقاد مردم و طبیعى است كه در چنان صورتى
علقه مردم را به داشتن پیوند با رسول خدا (ص) لااقل براى دستیابى به قدرت و
آبرو بسیار باشد و خواستگاران ازدواج با فاطمه (س) متعدد، بویژه كه دو
دختر قبلى پیامبر (ص) هم همسر مردانى سرشناس بودند. دو پسر ابولهب داماد
پیامبر (ص) بودند و دو دختر پس از جدائى و رهائىشان از آنان یكى پس از
دیگرى با عثمان مرد مالدار و ثروتمند قریش ازدواج كرده بودند.
ابوبكر و عمر، هر كدام جداگانه خواهان فاطمه (س) شدند و خواست خود را با پیامبر (ص) در میان نهادند.
[29]
عثمان هم از سوئى دیگر این درخواست را كرده بود و رسول خدا (ص) فرمود در
این راه منتظر حكم خداوند است و بدین سان آنها را از ازدواج با فاطمه (س)
مأیوس ساخت عبدالرحمن عوف كه از ثروتمندان به نام بود مدعى شد كه اگر فاطمه
(س) را به من تزویج كنند یكصد شتر كه بارشان كتان مصرى باشد، با خانهاى
ببهاى 10 هزار دینار مهریه او خواهد كرد و پیامبر (ص) روزى مشتى سنگریزه از
زمین برداشت و به سوى آنان پرتاب كرد كه شما فكر مىكنید من برده ثروتم؟
كسى كه بتواند سنگریزه را مروارید كند این ثروتها براى او مهم نیستند من
یقدر على هذا لایهمه كثرة المهر
[30].
در پاسخ بسیارى از آنان مىفرمود: فاطمه (س) هنوز كوچك است، من منتظر قضاى الهى هستم
[31]، من منتظر وحى هستم،
[32] و مسأله ازدواج فاطمه (س) را به مقام ربوبى ارتباط داد
[33] یعنى كه خداى باید اجازه فرماید.
زمینه ازدواج
در خواستهاى ازدواج براى فاطمه (س) مكرر شدند و رسول
خدا (ص) هم چنانه از پاسخ مثبت خوددارى كرده و منتظر فرمان خدا بود. روزى
سعد بن معاذ به على (ع) گفته بود: به خدا سوگند مىبینم پیامبر (ص) فاطمه
(س) را تنها براى همسرى تو برگزیده است. و این فكرى است كه در بین صحابه
پیامبر (ص) هم اشاعه یافته بود وبدان سان او را به خواستگارى فاطمه (س)
تشجیع كرد.
حق این است كه رسول خدا (ص) مىدانست كسى همشأن و هم سنگر او
نیست و على (ع) تنها كفو فاطمه (س) است. ولى روال كار را از دست نداد و
خواستگاران را كمافى السابق مىپذیرفت و محترمانه مىفرمود كه در این كار
منتظر حكم خداوند است و او باید دستور دهد تا زمانى كه قضاى الهى در این
راه محقق گردد.
البته خانواده على (ع) هم با پیامبر (ص) بیگانه نبودند و
على (ع) كسى بود كه در خانه پیامبر (ص) بزرگ شده و در آنجا رشد یافته بود
البته روزگارى هم در گذشته بود كه خود پیامبر (ص) در خانه ابوطالب زندگى
مىكرد. و امر سرپرستى او به عهده عمویش بود. بدینسان علاوه بر خویشاوندى
نزدیك فاطمه (س) و على (ع) (پسر عمو و دختر عمو) رابطه انس هم بین دو
خانواده برقرار بود و از آن گذشته، هم على (ع) و هم فاطمه (س) این ویژگى را
داشتندكه دست پرورده پیامبر (ص) بودند و مخصوصاً على (ع) امین پیامبر (ص)
بود. على (ع) كسى است كه در شب هجرت بجاى او خوابیده و پس ازهجرت فاطمهها
را (فاطمه مادر على (ع)، فاطمه (س) دختر پیامبر (ص)،...) را به مدینه
انتقال داده بود. غرض اینكه با آن سابقه آشنائى باز هم على (ع) مراقب بود
كه بى حساب قدم پیش نگذارد و پیامبر (ص) هم بىاذن خدا اقدامى نكرد.
خواستگارى
سرانجام على (ع) مصمم به خواستگارى از فاطمه (س) شد. و
براى این خواستگارى وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند (امرى كه در اسلام مستحب
است) لباس بر تن كرد و كفش پوشید و به خانه پیامبر (ص) رفت و در زد. رسول
خدا (ص) در خانه ام سلمه بود فرمود در را باز كنید، كسى است كه خدا و
پیامبر (ص) او را دوست مىدارند. در را باز كردند.
على (ع) وارد شد و
روبروى پیامبر (ص) دو زانو نشست سر به زیر انداخت و چشمها را به زمین دوخت
و ساكت ماند. پیامبر (ص) خطاب به على (ع) كرد چه كارى دارى؟ على (ع) گفت
به خاطر حاجتى آمدم و از بیان آن شرم دارم و عرض كرد كه كرامت رسول خدا (ص)
به من اجازه مىدهد كه حرف خود را بگویم .
اى رسول خدا (ص) تو بزرگم
كردهاى، تو برایم از پدر و مادر نیكوتر بودهاى، من خواستگارى دخترى هستم
كه در خانه تست و... رسول خدا (ص) از این سخن شادان شد و ذكر توحید بر زبان
راند[34].
در پاسخ على (ع) فرمود فابشر یا على - اى على ترا مژده باد.
- ان الله عزوجل اكرمك كرامة لم یكرم بمثلها احدا مطمئناً خداى عز و جل به تو كرامتى داد كه احدى را بدان مفتخر نداشت .
- و ان الله تعالى اذا اكرم و لیّه و احبه، اكرمه بمالا عین رأت و لا اذن سمعت
[35]
و خداى تبارك و تعالى به هنگامى كه ولى خود را احترام كند و دوست بدارد،
او را به گونه بزرگ مىدارد كه نه چشمى آن را دیده و نه گوشى آن را شنیده
است و...
على (ع) بر این اساس پاسخ موافق شنید وچنین فرمود: رب اوزعنى
ان اشكر نعمتك اللتى انعمت علىّ - خداوندا به من توفیقى عنایت كن تا سپاس
نعمتى را كه به من عنایت كردى بجاى آورم و...
آرى پیامبر (ص) قول موافق
داده بود - بعد كه به مسجد تشریف برد در نخستین سخنرانى خود فرمود: جبرئیل
بر من فرود آمد و از جانب فرمانروائى عرش فرمان داد كه دختر فاطمه (س) را
به عقد على (ع) درآورم و هم فرمود پیوند همسرى على (ع) و فاطمه (س) در
آسمانها بسته شده،
[36] و بر این اساس زبان دیگران را از غیبتها و سرزنشها كوتاه كرد.
در كفویت آنها
مىدانیم از مسائل فوقالعاده مهم در ازدواج و اختیار
همسر مسأله كفویت است، امرى كه اسلام را بر آن سفارش و نظرى بسیار است. غرض
این است كه زن و مرد در شأنى باشند كه بتوانند همسر، همشأن و همتاى یكدیگر
باشند زبان و منطق هم را بفهمند و در بُعد اعتقادى مثل هم باشندو چون دو
بال هم قدرت و هم توان باشند.
در ازدواج فاطمه (س) و على (ع) باید گفت
كه كفو و همتاى یكدیگر بودند. فاطمه (س) خود مىدانست كه دخترى بدون
خواستگار نبود پدرش دنیاى اسلام را زیر نگین داشت او در مقایسه با دختران
دیگر وابسته به فردى مقتدر بود. مىدانست كه او را در این ازدواج به علت
فقر على (ع) سرزنش مىكنند ولى در عین حال او را بعنوان شوهر برگزید
[37] چون على (ع) را همتاى مؤمن خود مىشناسد.
على
(ع) هم مىدانست كه فاطمه (س) هم پرواز اوست و مىتواند همگام با او باشد.
مىدانست او توانائى آن را دارد كه با روح عظیم على (ع) همراه گردد. از
همشأنى و همسرى او، از همدلى و هم سخنى او، از توان همرازى و مشاورت او خبر
دارد و به همین علت به ازدواج با فاطمه (س) دلخوش است و او را همسر بر
مىگزیند.
بررسىها هم نشان مىدهند كه على (ع) كوه مقاومت وایثار بود و
فاطمه (س) هم دست كمى از او نداشت، على (ع) در فقر و نادارى اختیارى بود و
متحمل آن و فاطمه (س) نیز این چنین بود. در پوشش و لباس، در احسان و تفضل،
در فضایل انسانى و اخلاق این دو هم اندیشه و همراه بودند و بفرموده پیامبر
(ص) جداً اگر على نبود تا روز قیامت همتائى در روى زمین براى فاطمه (س)
نبود. (لولا ان امیرالمؤمنین (ع) تروجها، لما كان لها كفوا لى یوم القیامة
على ارض فمن دونه)
[38]و
نمونه این سخن از پیامبر (ص) بصورت دیگرى با اندك تفاوتى وجود دارد
بدینگونه لو لا ان الله خلق فاطمة لعلى ما كان لها على وجه الارض كفو من
آدم و من دونه
[39]
در استحسان برخى از بزرگان آمده است برخى از پیامبران جد فاطمهاند و اگر
زنده بودند نمىتوانستند با فاطمه (س) ازدواج كنند ولى موسى (ع) و عیسى (ع)
جد فاطمه (س) نبودند و مثلاً اگر بناى ازدواج بود حق ازدواج داشتند ولى
كفو او نبودند و این نشان میدهد كه شأن فاطمه (س) از انبیاى اولوالعزم هم
برتر است.
[40]
سخنى
دیگر از پیامبر (ص) در همین زمینه موجود است كه فرمود: هبط علىَّ جبرئیل -
جبرئیل بر من نازل شدن فقال یا محمد ان الله جلّ جلاله یقول و گفت اى
محمد، خداوند جل جلاله مىفرماید: لو لم اخلق علیّاً ما كان لفاطمه كفو من
ولد آدم و من ذریته ،اگر على (ع) را خلق نمىكردم از نسل آدم و ذریه او
همتایى نبود.[41]
هزینه ازدواج:
رسول خدا (ص) از على (ع) پرسید براى ازدواج چه دارد؟ گفت
شمشیرى، زرهى، و شترى آبكش، رسول خدا (ص) فرمود شمشیر براى مرد جهاد و
قدرت لازم است، شتر نیز براى گذران معیشت باید باشد - ولى براى آنكس كه از
مرگ نهراسد زره به چه كار آید؟ فرمود زره را بفروشد و باقى را نگه دارد[42].
على (ع) زره را به 480 درهم
[43] یا 500 درهم فروخت
[44]
و آن را براى ازدواج در اختیار گرفت. البته زندگى على (ع) در بین مردم
مدینه كمى پائینتر از حد متوسط بود و در واقع مىتوان او را جزء طبقه ضعیف
و فقیر بحساب آورد.
رسول خدا (ص) بخشى از آن را به بلال داد كه بوى خوش
بخرد، بخشى را به ابوبكر داد كه با آن آنچه را دخترم نیاز دارد بخر و
الباقى هم براى دیگر هزینهها نگهداشتند و عمار یاسر و چند تن دیگر را با
ابوبكر همراه كرد كه با صوابدید هم تهیه جهاز ببینند.
صورت جهیزیه
اینكه براى فاطمه (س) چه چیزهائى تهیه شد وبهاى آنها
چقدر بود روایات مختلف است. ما در این بحث سعى كردیم جامعترین لیستى را كه
در این زمینه تهیه شده است عرضه كنیم و آنها عبارت بودند از:
- یك پیراهن - یك روسرى - یك چادر سیاه خیبرى - یك تخت طناب پیچ كه
طنابش از پوست خرما بود - دو عدد تشك با روكش كتان مصرى كه در داخل یكى لیف
خرما بود و در دیگرى پشم گوسفند. چهار بالش، با روكش چرم طائف و پر شده از
پوشال علفهاى خوشبو - پرده نازك پشمى، حصیر بافت هجر (از روستاى بحرى)
آسیاب دستى، طشت مسى، مشك آب چرمى قدح چوبى براى شیر، ظرف آب آشامیدنى،
آفتابهاى قیر اندود، خم سبز رنگ، چند كوزه سفالین، سفرهاى چرمى، عباى
فطوانى، محفظه آب
[45]...
وسایل
و ابزار بعنوان جهیزیه همینهابودند، در برخى از اسناد مختصر تفاوتى ممكن
است به چشم بخورد كه چندان قابل ذكر نیستند و بهاى آن را برخى تا حدود 63
درهم نوشتند.
[46]
پیامبر (ص) جهیزیه را دید و بادست خود آنها را زیر و رو كرد فرمود خداوند آن را به اهلبیت مبارك گرداند
[47] در سخنى دیگر آمده است كه فرمود اللهم بارك لقوم جل آنیتهم الخزف و...[48]
و این حكایت از ناچیزى و بى قدرى جهیزیه داشت و این خود درسى است براى همه
كسانى كه درآستانه ازدواجند و از فقر خود نگران، كه از فاطمه (س) سرمشق
گیرند و به حداقل جهیزیه قانع باشند .
عقد و مهر
پیامبر (ص) به مسجد رفت و عقد على (ع) و فاطمه (س) را در
مسجد خواند. خطاب به مردم كه خداى مرا امر كرد كه فاطمه (س) را همسر على
(ع) قرار دهم. هم اكنون به امر حق فاطمه (س) را به عقد على (ع) درآوردم با
مهریه 400 درهم (برخى تا 500 درهم نوشتهاند).
[49]على جان آیا رضایت دارى؟ على (ع) عرض كرد ازرسول خدا اطاعت مىكنم و كاملاً رضایت دارم .
در
مورد عقد اوكه در آسمانها بسته شده و مورد امریه خداوند بود مطالب
پردامنهاى نوشته شده و نویسندگان در این مورد داد سخن دادهاند وحتى از
تزیین بهشت، از شادمانى اهل آسمانها، از نسل پاكى كه از آنها پدید مىآید
بحث كردهاند.
[50]
رسول
خدا در این مورد خطبهاى خواند و در آن پس از حمد و ثناى خدا مسأله ازدواج
را ستود و آن را بعنوان یك امرى الهى معرفى كرد. و از على (ع) هم خواست
خطبهاى بخواند و على (ع) چنان كرد و رسول خدا (ص) آن را پسندید
[51]
و سپس رسول خدا دعائى كرد بدین سان كه خداوندا عترت هادیه را از نسل على
(ع) و فاطمه (س) قرار ده (اللهم فاجعل عترتى الهادیه من على (ع) و فاطمه
(س))
[52].
در
روایتى آمده است كه رسول خدا پس از خواندن عقد چنین دعا كرد: جمع الله
شملكما و اسعد جد كما و بارك الله علیكما، و اخرج منكما نسلاً كثیراً طیباً
[53]خداوند
انس و الفتى دهد و زندگىتان را خوش و سعادتمندانه كند و این ازدواج را بر
شما مبارك گرداند و از شما نسلى بسیار و طیب و پاكیزه پدید آورد.
جشن و ولیمه
پیامبر (ص) دستور ولیمه داد و به على (ع) گفت برو غذائى
تهیه كن، گوشت و نان از شما، خرما و روغن از ما و مردم را به احترام فاطمه
(س) دعوت كن: على (ع) گوید به مسجد رفتم و فریاد زدم ولیمه فاطمه (س) را
بپذیرید و در این ولیمه جمع عظیمى از دوست و دشمن، فقیر و غنى حضور یافتند .
زمان
ازدواج فرا رسید پیامبر (ص) به دختران عبدالمطلب و زنان مهاجرو انصار
دستور داد همراه فاطمه (س) به خانه على (ع) بروند و در راه شادمانى كنند و
شعرهاى شاد بخوانند وهم فرمود در شب عروسى فاطمه (س) مواظب باشید گناهى
واقع نشود و فاطمه (س) را با الله اكبر به خانه داماد ببرید.
[54]
زمام
مركب بدست سلمان بود، مردان فامیل به دنبال آن و زنان به دنبال آنها. صداى
هلهله و تكبیر بلند بوده زنان به صورت دستجمعى و همصدا اشعارى مىخواندند
كه مفهوم آن مدح فاطمه (س) و على (ع) بود مثل این شعر: فاطمة خیر نساء
البشر و من لها وجه لوجه القمر - زوجك الله فتى فاضلاً اغنى علیاً خیر من
فى الحضر... فاطمه (س) بهترین زنان در نسل آدمى است. كیست كه چون او
چهرهاى چون چهره ماه تابان داشته باشد خداوند او را به ازدواج جوان فاضلى
چون على (ع) درآورد كه بهترین جوان روى زمین است...
مراسم دست به دست دادن
همه به خانه على (ع) رفتند - پیامبر (ص) فاطمه (س) را در
كنار خود نشاند. مجلس را خلوت كرد. نقاب از چهره فاطمه (س) برداشت كه على
(ع) همسرت را تماشا كن. دست فاطمه (س) را به دست على (ع) داد و گفت یا على
(ع) خداوند زوجیت فاطمه (س) دختر پیامبر (ص) را بر تو مبارك گرداند. فاطمه
(س) خوب همسرى است. بارك الله لك فى ابنة الرسول یا على (ع) نعم الزوجة
فاطمه (س).
و دست على (ع) را در دست فاطمه (س) داد و فرمود فاطمه جان،
على شوهر خوبى است. نعم البعل على (ع) .در مورد ودیعه بودن این دو در دست
هم سخن گفت
[55]و به آنها سفارشهاى بسیارى كرد. به على (ع) فرمود:
على جان به مثل فاطمه همانندى براى تو پیدا نمىشود. و تو اى فاطمه براى تو نیز همتاى و همشأنى بسان على خداوند نیافریده است.
[56]
دخترم به سخنان مردم گوش فرا مده و از فقر همسرت نگران مباش كه اگر فقر
براى دیگران مایه سرشكستگى باشد براى خاندان پیامبر (ص) فخر است .
اى
على (ع) آمده پذیرش دخترم باش. با همسرت به نرمى و لطف و رفتار نما. فاطمه
(س) پاره تن من است تو اى فاطمه (س) از خشمگین كردن على (ع) بپرهیز كه خداى
نیز به خشم او خشمگین و به رضاى او راضى است.
[57] و نمونه این سفارشها را بسیار فرمود .
دعاى پیامبر (ص)
پیامبر (ص) آنگاه دست به دعا برداشت و چنین مناجات و دعا كرد:
اللهم انهما احب الخلق الىّ فاحبهما خداوندا این دو محبوبترین
آفریدگان تو نزد منند آنان را دوست بدار و بارك ذریتهما نسلشان را زیاده و
مبارك گردان - و اجعل علیهما منك حافظا - خداوندا از جانب خود بر آنها
حافظ و نگهبانى بگمار و انى اعیذ هما بك و ذریتهما من الشیطان الرجیم
[58] و من این دو را و نسل شان را از شر شیطان رانده شده در پناه تو قرار مىدهم...
دعاهاى
بسیارى دیگر از رسول خدا (ص) درباره او منقول است كه محتواى آنها همانى
است كه در مباحث قبلى ذكر شد و تكرار آنها شاید مورد نداشته باشد از جمله
آن دعاى معروفى است كه معمولاً پس از خطبه عقد بخشى از آن را مىخوانند و
آن این است:
اللهم اجعل شملهما و الف بین قلوبهما و اجعلهما و ذریتهما من ورثة -
جنة النعیم - و ارزقهما ذریة طاهرة، طیبة مباركة، و اجعل فى ذریتهما
البركة، و اجعلهم ائمة یهدون بامرك الى طاعتك، و یأمرون بما یرضیك طهركما
الله و طهر نسلكما - انا سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم...[59]
فرداى ازدواج:
صبح روز بعد رسول خدا (ص) بر آنان وارد شد و براى شان
شیر آورد. جامى از آن را به دست فاطمه (س) داد و گفت بنوش، پدرت فداى تو
(اشربى فداك ابوك) و جامى دیگر را به على (ع) داد و فرمود بنوش پسر عمو
فداى تو شود (اشرب، فداك ابن عمك)
[60]
به
آن دو فرمود آفرین به دو دریائى كه بهم برخوردند و اتصال یافتند و به دو
ستارهاى كه قرین هم گشتهاند. (مرحبا ببحرین یلتقتان و بنجمین یقترنان).
سپس روى به فاطمه (س) كرد: دخترم شوهرت را چگونه یافتى؟ گفت پدر، خداوند
بهترین مردان را نصیب من كرده است .
طبق رسم آن روزگار از سوى مردم
هدایائى براى عروس و داماد آورده بودند. بسیارى از آنها در راه خدا دادند و
بخشى از آن را كنیز و غلام خریدند و در راه خدا آزاد كردند و این هم
تجربهاى نیكو و درسى است كه مردان و زنان در زندگى خود باید داشته باشند
كه از نعمتها و شادیهاى خود دیگران را بهره دهند.
بد نیست متذكر شویم در
مورد تاریخ ازدواج آنها، شیخ طوسى آن را اول ذى حجه سال سوم هجرت، شیخ
مفید و سید بن طاووس آن را شب پنجشنبه 21 ماه محرم، صدوق در امالى اوایل
ماه شوال، ابوالفرج اصفهانى عقد را در ماه صفر و عروسى را در سه شنبه 6 ذى
الحجه نقل كردهاند.
[61]
آغاز زندگى
زندگى مشترك آغاز شد و على (ع) براى شروع زندگى كف اطاق
زفاف را با شنى نرم فرش كرد. چوبى را از یك طرف دیوار به طرف دیگر وصل كرد
كه لباسهاى خود را روى آن بیندازند - پوست گوسفندى را بگسترد و متكائى از
لیف خرما در كنار آن نهاد
[62] و این اطاق عروسىشان بود.
على (ع) در وصف حیات مشترك روزهاى اول شان مىگوید:
- لقد تزوجت فاطمة مالى و لها فراش غیر جلد كبش - ننام علیه باللیل و یعلف علیها الناضح بالنهار - و مالى و لها خادم غیرنا
[63]
با فاطمه (س) ازدواج كردم براى من و او جز پوست گوسفندى نبود كه شبها بر
روى آن مىخوابیدیم و روزها بر آن شترما را غذا مىدادیم - و جز خود خادمى
نداشتیم .
خانهشان محقر و گلین بود و درب آن یك لنگهاى بود. ولى جهانى
در این خانه خلاصه شده بود و این زوج خوشبخت با وجود فقر در عین عفت، عصمت
و نجابت زندگى كردند و هیچگاه موجبات خشم و غضب هم را فراهم نكردند.
عقیدهها واحد، سلیقهها واحد و هر دو مهذب و در طریق رشد هم بودند.
اینان
عملاً بنیاد خانواده را بر تكمیل و تكامل نهادند و مصداق این سخن سقراط
شدند كه در ازدواج هر كس نیمه گمشده خود را باز مىیابد. و نشان دادهاند
كه در زندگى هدفدار خانوادگى برترى مرد بر زن و یا بالعكس افسانهاى بیش
نیست. بنظر ما على (ع) براى على شدن به فاطمه (س) محتاج بود و فاطمه (س) هم
براى فاطمه شدن به على (ع) (بحران عمیقان لا یبغى احدهما على صاحبه
[64] و مصداق مرج البحرین یلتقیان بودند
[65].
افتخارآمیزى این ازدواج
ازدواج این دو مهم بود. و همه جنبهها، حركات، سكنات،
روابط و رفتارشان درسآموز بود. زندگىشان زندگى دو نور بود كه راه را براى
دیگران و خودشان روشن مىكرد. و حاصل آن پدید آمدند گلهائى كه هر كدام
میدان حیات اسلام را روشن كرده بودند .
دكتر بنت الشاطئ در وصف این دو
مىگوید: على (ع) چون كوهى سربلند بود و فاطمه (س) سرچشمه رودى كه از این
كوه جارى مىشود وبستر رود سرشار از گلهائى كه فرهنگ اسلام را زینت
مىدهند... آرى فاطمه (س) آن زن بى تجربه و كیاست نیست كه زندگى را بر
مبناى بارى بهر جهت بگذارند شیوه زندگى دارد و هدف، او درس همسردارى را از
مادرش آموخته و در زندگى على (ع) پیاده كرده است .
و على (ع) هم فردى
متعهد و مسؤول است، به حالات و كیفیات حیات خانوادگى آگاهى دارد و مىكوشد
بناى زندگى در راه وحدت كلمه، توافق اخلاقى و از همه مهمتر ایمان و عقیده
بگذرد. در برابر فرمان خدا خاضع و در انجام وظیفهاش كوشاست. على (ع) آبكشى
مىكند، چوب و هیزم مىآورد و اجاق را روشن مىكند و فاطمه (س) آسیاب
مىكند آرد را خمیر مىكند و نان مىپزد. (كان امیرالمؤمنین (ع) یحتطب و
یستقى و یكنس و كانت فاطمه علیها السلام تطحن و تعجن و تخبز)
[66] .
زندگىشان
به گونهاى بود كه على (ع) به وجود فاطمه (س) فخر مىكرد و مىفرمود ولى
الفخر بفاطمه و ابیها ثم فخرى برسول الله اذزوجینها
[67]
من به فاطمه (س) افتخار مىكنم و به پدرش رسول الله (ص) كه فاطمه را
بتزویج من درآورده است. و دیدیم كه فاطمه (س) هم او را بهترین مردان به پدر
معرفى كرده بود. امیرالمؤمنین در رابطه با این ازدواج حتى ابوبكر را زیر
سؤال مىبرد و مىگوید آیا من مختار و برگزیده رسول خدا نیستم؟ آیا من
آنكسى نیستم كه رسول خدا (ص) دخترش را به زوجیت من در آورد؟
[68]...
همراهى و سازگارى
این دو یار و همراه هم بودند، با هم سازگارى داشتند. و
این سازگارى و وحدت و انس شان براى مادرس است. فاطمه (س) 9 سال در خانه على
(ع) زندگى مىكند و در این مدت از او درخواستى و تمنائى ندارد. اصل را بر
این گذاشته كه بارى بر دوش على (ع) نباشد. گرسنه است و على (ع) از او
مىپرسد كه پس چرا نگفتهاى مىفرماید انى لا ستحیى من الهى ان اكلف نفسك
ما لا تقدر علیه
[69] من حیا مىكنم از خدایم چیزى را بر تو تكلیف كنم كه ترا توانائى انجام آن نباشد.
فاطمه
(س) نو عروس است ولى در اطاقى زندگى مىكند كه نصف آن حصیر است و نصفى
دیگر از شن نرم ولى به این دلخوش است كه شوهر آقائى چون على (ع) دارد و
خداى به رضاى او راضى است .
همدل و دلدار على (ع) است، تسلاى ده اوست،
مشاور و همراز است، پناهگاه على (ع) است واین امربحدى بود كه اگر عملى بر
على (ع) وارد مىشد مىفرمود به خانه روم و كمى با فاطمه (س) سخن بگویم و
آرام گیرم و این اقدام در تمام مدت زندگى مشترك على (ع) با فاطمه (س) رعایت
مىشد حتى پس از وفات فاطمه (س) على (ع) در كنار قبر فاطمه (س) سخن مىگفت
و به درد دل مىنشست.
او كدبانوى خانه بود و در عین حال مشاور على (ع)،
محرم راز او و در مشكلات زندگى دلدار على (ع)، تلقىشان از هم تلقى
امانتدارى بود و رفتارشان با هم رفتار دو امین امانتدار. بدین نظر سعى بر
این داشتند موجبى براى كدورت هم پدید نیاورند و عامل آزار هم نباشند. و
هرگز این اندیشه در ذهن على (ع) نبود كه در حیات فاطمه (س) با زنى دیگر
ازدواج كند و بفرموده امام صادق (ع) خداى آن را بر على (ع) حرام كرده بود
(حرم الله النساء على علىٍّ مادامت فاطمة حیة لانها طاهرة لا یحیض)
[70]
دوستدارى و همرزمى:
دوستدارىشان از یكدیگر به صورتى است كه رنگ مكتبى دارد و
در این رنگ است كه آن دو را همرزم و هم مبارزه مىسازد. فاطمه (س) به دفاع
از اندیشههاى على (ع) و على (ع) به دفاع از اندیشههاى فاطمه (س)
مىپردازد. او همرزم و همپاى على (ع) است همرزم كسى است كه قدرتمندان عرب
از سطوت او آرام نداشتند و پابهپاى او به پیش مىرود.
على (ع) مىرزمید
و جهاد مىكرد و فاطمه (س) شمشیر خونین او را مىشست. فاطمه (س) كانون
خانواده را گرم و پناهگاه مىكرد و مىدانست پیروزى على (ع) در عرصههاى
مختلف تا حدود زیادى مربوط به اعتماد نیست به كانون است. و با این اقدام
كمكى مىداد تا رزم على (ع) چشمگیر گردد و الحق نقش زن در موفقیت رزمى مرد
تا چه حد مؤثر است .
على (ع) از جبهه بر مىگشت و فاطمه (س) مهربانتر
از همیشه او را دلگرم مىكرد، تقویتش مىنمود، زخمهایش را مىبست، كوفتگى
بدن را مىزدود و البته على (ع) نیز مردى قدرشناس بود - وقتى به خانه
مىآمد از حال فاطمه (س) جویا مىشد از تن خستهاش سؤال مىكرد و او را
دلدارى مىداد و این دو دلدار هم بودند.
او حامى على (ع) است. وقتى على
(ع) را به مسجد مىبردند چند تن از دشمنان، على (ع) را مىكشاندند و فاطمه
(س) هم یك تنه او را مىكشید و نمىگذاشت به مسجدش ببرند و وقتى هم كه او
را جبراً به مسجد كشاندند فاطمه (س) به دنبالش دوان شد. و خطاب به ابوبكر
كه آیا مىخواهى مرا از همسرم جدا كنى؟ به خدا قسم اگر از او دست برندارى
موى سرم را پریشان كنم، گریبان بگشایم، كنار قبر پدر روم، و در پیشگاه خدا
ناله زنم...من درباره على (ع) صبر نتوانم كرد...[71]
خاطره على (ع) از زندگى
زندگى این دو چنان بهم پیوسته بود كه حتى مرگ هم آنها را
از یكدیگر جدا نكرد.. موضع زهرا (س) در قبال على (ع) بگونهاى بود كه على
(ع) مىفرمود:
- وقتى به خانه مىآمدم و به زهرا نگاه مىكردم تمام غم و اندوهم بر طرف مىشد.
[72]
-
تا فاطمه (س) زنده بود او را بخشم نیاوردم و او نیز كارى نكرد كه من بخشم آیم.
[73]
-
من هیچگاه از فاطمه (س) كوتاهى ندیدم.
[74]
-
پس از مرگش خطاب به فاطمه (س): تو تسلیت بخش من بودى، بعد از تو به كه تسلیت جویم
[75]
-
به معاویه نامه مىنویسد او را سرزنش مىكند كه: بهترین زنان جهان از ما و حمالة الحطب از شماست.
[76]
-
در سر جنازهاش در حین دفن فرمود اللهم انى راض عن ابنة نبیك
[77]خداوندا من از دختر پیامبر تو راضیم .
- فاطمه (س) دوستى بود كه كسى در دوستى معادل او نبود. حبیب لیس یعدله حبیب...
- و زمزمه على (ع) پس از وفاتش این بود:
- جانم در قفس تن و در نفسهائى كه مىكشم زندانى است اى كاش این جان دردمند به همراه نفسهایم از بدن بیرون مىجهید.
- فاطمه جان بعد از تو خیرى در حیات نیست ترسم این است كه زندگیم طولانى شود...
- نفسى على زفراتها محبوسة
فیالیتها لخرجت مع الزفرات
- لا خیر بعدك فى الحیوة و انما
ابكى مخافة ان تطول حیاتى
و فرمود اگر بیم چیرگى ستمكاران نبود براى همیشه در كنار
قبرت منزل مىكردم و براى این مصیبت جوى اشك جارى مىنمودم (لولا علبة
المسؤولین علینا لجعلت المقام عند قبرك لزاماً و التلبث عنده معكوفا ولا
عولت اعوال الثكلى على جلیل الزریه.
[78]
فصل 8: فاطمه (س) و فرزنددارى
مقدمه
مكتب فاطمه (س) مكتبى اعجازآمیز است. از آن آثار درخشانى
پدید آمدند كه مطالعه هر كدام از آنها حیرت آدمى را بر مىانگیزاند. از
جنبههاى اعجازآمیز زندگى فاطمه (س) ازدواج اوست كه مصداق آیه مرج البحرین
یلتقیان
[79]است. و از آن مهمتر از مصداق آیه یخرج منها اللؤلؤ و المرجان است.
[80]ابن عباس در تفسیر این آیه گوید:
- مقصود از مرج البحرین یلتقیان على و فاطمهاند.
- و مقصود از یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان حسن و حسیناند.
[81]
-
آرى، فاطمه (س) مادر است، مادرى كه رهبران آینده اسلام را
مىپروراند و تحولات جهان تشیع و حتى در جامعه اسلامى از او منشأ مىگیرد و
بسیارى از وقایع اسلامى از آنجا آغاز مىشوند. تربیت فاطمه (س) درباره
فرزندان نمایانگر روح با عظمت این بانوى بزرگ است .
فاطمهشناسى
كار فاطمهشناسى اگر ممكن باشد یكى از راههاى مهم آن
مطالعه در آثار تربیتى فاطمه (س) بویژه تربیت نسل است فاطمه (س) را مىتوان
از طریق فرزندانى كه او تربیت كرده شناخت، مخصوصاً در تربیت حسنین، زیرا
فرزند آئینه تمام نماى والدین است بویژه مادر.
او در عین داشتن وظایف
گوناگون فردى و اجتماعى به ایفاى نقش مادرى پرادخت و مادرى شهید پرور بود
فرزندانى تربیت كرد كه همه رهبر، تاریخ ساز، رزمنده، روشنگر ،افشاگر، او
زنى است بظاهر چون زنان دیگر جامعه، ولى به تربیت نسلى پرداخت كه براى
بشریت آبرو آفریدند.
فرزندانى كه فاطمه (س) تربیت كرد كسانى بودند كه
امر رهبرى جامعه فرداى او را بر عهده گرفتند، آنچه را كه فاطمه (س) خود
داشت و آنچه را كه از انبیاء گذشته از كانال پدر بمیراث برده بود، و آنچه
كه از قرآن بر پدرش و در خانه او نازل شده بود همه را به فرزندان خود
بمیراث داد و همه تعالیم را دربارهشان عمل كرد و این مسألهاى است كه در
تاریخ بشر همانند ندارد. و اینك كه قرنها از تاریخ فرزند دارى فاطمه (س)
مىگذرد، به زحمت قابل بررسى است كه او چگونه از عهده این وظیفههاى سنگین،
آن هم در آن شرایط بر آمد.
در مسیر مادرى
فاطمه (س) دختر بزرگترین رجال مذهبى و سیاسى زمان بود،
براى او حضورها و موضعگیرىهائى در رابطه با حیات خانوادگى ممكن و میسر بود
و مىتوانست چون دیگر زنان نامدار از خانواده اشراف و سلاطین راهى توأم با
ناز و تنعم را در پیش گیرد ولى او این چنین نكرد.
اوخود را در نظام
تكوینى حیات قرار داد كه خداوند او را موجودى بااحساس لطیف و با عاطفه و
شور آفریده بود و متحمل و او این سرمایه را در راه ساختن، بعمل آوردن ورشد
دادن فرزندان بكار برد. و سند ادعاى من در این راه حسن و حسین و زینب و
كلثوماند، با آن برنامه درخشان شان.
او مادرى موفق بود زیرا كه توانسته
است به تربیت فرزندانى بپردازد كه همه رزمنده، دلیر و مجاهد فىسبیل الله
باشند. كدام مادر است كه در طول حیات خود توانسته است فرزندانى چون حسن و
حسین بپروراند؟ و كدام زن شجاعى را سراغ داریم كه دختر شجاع و قهرمانى چون
زینب بپروراند؟
فرزندانش هر كدام الگوى كامل مادر و پدر در همه صفات
اخلاقى و انسانى و هر كدام مجسمه فضیلت و پاكى و تقوا بودند و اگر از ما
نمونههاى مكتب معجزه آساى اسلام را بخواهند ناگزیر باید فرزندان فاطمه (س)
را معرفى كنیم و این ادعائى است كه در آن گزافه و انحرافى نیست، دوست و
دشمن بدان اعتراف دارند - و مادرى چون فاطمه (س) موجد این اسوههاست .
دیدگاههاى فاطمه (س)
موفقیت فاطمه (س) را در مسیر مادى كه باید سرمشقى براى
زنان جهان باشد مرهون دیدگاهى است كه این بانوى بزرگ اسلامى با استفاده از
اندیشه اسلامى براى خود پدیدآورده و اتخاذ كرده است و ما را توان بررسى همه
جانبه این دیدگاه نیست فقط با رعایت اختصار به چند نمونه آن اشاره
مىكنیم:
1- در مورد خانواده:
خانواده از دیدگاه فاطمه (س) كانونى مقدس است و میزان
قداست آن بحدى است كه او دوست دارد تمام مدت عمر و اوقات خود رادر آن
بگذارند و آن را سنگرى محكم در جبهه كارزار جهانى بسازد.
همه چیز از
خانواده آغاز مىگردد، حتى سعادت یا بدبختى یك ملت در خانواده رقم مىخورد و
عزت و سعادت جامعه از آنجا منشأ مىگیرد. هم چنین اگر با دیدى وسیعتر
نگریسته شود جنگها و صلحها در محیط و جو خانواده تكون مىیابد. و در آنجاست
كه كودكان، یعنى پدران فرداى بشر درسها مىآموزند بدین سان اگر بناى رشدى
در جامعهاى است آغاز آن باید از خانواده باشد.
فاطمه (س) به كانون
خانوادگى دل بسته است، آنچنان كه وقتى مسأله تقسیم كار را پدرش با او مطرح
مىكند و معلوم مىشود كه فاطمه (س) باید در كانون خانواده به امور داخلى
آن بپردازد، خداى را سپاس مىگذارد. و به گرمى و سر و سامان دادن خانواده
مىپردازد و آن را چون كارگاهى براى تربیت رهبرى قرار مىدهد.
2- در مورد فرزند:
فاطمه (س) درباره فرزند این تصور و اندیشه را دارد كه
امانتهاى خداوند در دست پدر و مادرند و والدین در برابر حفظ و رشد این
امانت مسؤولند. او فرزند را بعنوان كالائى بىارزش نمىشناسد كه او را به
دست للهها و دایهها بسپارد بلكه آنها را وجودهائى ارزنده و در خور احترام
و كرامت ذاتى مىشناسد كه باید شخص مادر امر رسیدگى آنها را بعهده گیرد.
او
فرزند دارى را شأن كوچكى نمىدانست كه امر اداره آنها را به دیگران
واگذارد. و یا با احساس حقارت از بچهدارى بدنبال مشاغل پر سر و صداى بیرون
رود. او خانه را مركز انسان سازى مىشناسد و فرزندان را ثمره باغ وجود كه
در خور هرگونه اعتنا هستند.
او این احساس را درباره فرزندان خود بیشتر
دارد ازآن بابت كه از زبان پیامبر شنیده است خداوند ذریه پیامبران را در
صلب من پیامبر قرار داده ولى نسل مرا در صلب على (ع) - پس من پدر اولاد
فاطمهام
[82]، پس فاطمه (س) طبعاً سرمایهگذارى را درباره اینان لازمتر مىشناسد.
3- در مورد تربیت:
فاطمه (س) امر تربیت را امرى تحولانگیز، سازنده، نجات
ده بشر از خطرات و عوارض مىشناسد. او مىداند كه رمز پیشرفت و انحطاط فرد و
جامعه در سایه تربیت قابل خلاصه شدن است. جامعهاى پیشرفته است كه تربیت
آن پیشرفته باشد و قومى منحط بحساب مىآیند كه تربیت آنها منحط باشد هم او
معتقد است كه این مادراناند كه زمینه را براى بهشتى شدن فرزندان فراهم
مىسازند (الجنة تحت اقدام الامهات
[83]
و طبعاً رمز جهنمى شدن، انحراف و انحطاط فرد و جامعه هم در سایه تربیت و
مخصوصاً تربیت مادران است این حقیقتى است كه ما پایههاى رشد و انحراف را
در سایه تربیتهاى صواب و یا انحرافآمیز بدانیم و تاریخ نمونههاى مستندى
را از آن به ما عرضه داشته است .
فاطمه (س) این دیدگاه را درباره تربیت
دارد كه غفلت از آن موجب صدمهاى عظیم براى فرد و جامعه است و صدماتى غیر
قابل جبران را در پى دارد. بویژه در دوران خردسالى كه كودك همانند شاخهترى
قابل انعطاف است بدین نظر او خود را وقف زندگى فرزندان و سازندگى و تربیت
آنها مىكند. هم چنین او سخن پدر را بیاد دارد كه فرموده بود. فرزندان خود
را بزرگ بشمارید و آنها را نیكو تربیت كنید (اكرموا اولادكم و احسنوا
آدابهم)
[84] و مىداند نوع ادب و تربیت آنها مسؤولیت آور است. ادبوا اولادكم فانكم مسؤولون
[85].
در طریق تربیت
اما در طریق تربیت فاطمه (س) توجه به شرایط و عوامل،
اصول و ضوابطى دارد كه بعنوان نفوذها نقش اساسى را ایفا مىكنند و ما در
این زمینه هم بعنوان عوامل درسآموز نكاتى را ذكر مىكنیم .
1- محیط و شرایط:
از عوامل مهم تربیت محیط و شرایطى است كه بعنوان عامل
مهم در سر راه رشد است. نقش محیط در تربیت به میزانى است كه بسیارى از
صاحبنظران آن را مهمترین عامل از بین همه عوامل تربیت مىدانند محیط رنگ ده
شخصیت و سازنده خلق و خوى آدمى است و اثر آن را تا بدان حد مهم دانستهاند
كه گفتهاند انسان است و محیط او. دامنه محیط وسیع و شامل محیط خانه كه
مهم است، محیط دامن مادر و پدر كه از آن مهمتر است، محیط اجتماعى، شرایط و
جو بیرون و... و زنى است كه محیط خانه را مدرسه مىسازد و در آن برنامههاى
تربیت اسلامى را پیاده مىكند در كلاس خانهاش موضوع تربیت فرزندانند و و
هدف او انسان پرورى و شهید پرورى، برنامهاش قرآن است و سنت، معلمانش رسول
الله است و على (ع) و فاطمه (س)، شیوه آن مهر و محبت است و ارج گذارى به
وجود فرزندان .
آرى خانه فاطمه (س) كلاس عالى تربیت است، كلاسى است پر
از شور و اخلاص جو آن سراسر ایمان، پایههاى آن، حركت، فضیلت، مقصد آن
شهامت آفرینى، تحت نظارت و رهبرى مستقیم پیامبر (ص) و دامن عفیف و پر عزت
فاطمه (س) طریقه آن و آموزشهاى صحیح، و تلاش در آن براى انتقال میراث
پیامبران، و طبیعى است كه در آن افرادى پدید آیند مهذب، بى آلایش و معصوم،
وارثان آدم تا خاتم، ثارالله، متعهد و مسؤول، انسان دوست و متعهد، و در راه
خدا و در كار جلب رضاى خدا.
2- اصول و ضوابط:
در این كلاس و مدرسه اصول و ضوابطى حاكمند كه همه آنها
از جانب خدایند و پیامبر (ص) صادق و مصدق آنها را ذكر كرده و فاطمه (س) و
على (ع) دو شاگرد مهم و دور كن این امت آنها را مورد عنایت و استفاده قرار
داده و به مرحله اجرا و عمل مىگذارند .
تربیت براساس اصل توحید است و
ضابطه ایمان و باورى راستین، اصل جرأت دهى و با شهامت سازى در این خانه
حاكم است، اصل اخلاق و انضباط، اصل تقوا و پاكدامنى، اصل غلبه حق بر هواى
نفس، ترجیح همسایه بر خانه، ترجیح معنى بر ماده...
خانه او خانه زهد است
بگونهاى كه دنیا آنها را نفریبد و مالك وجودشان نگردد، بلكه خود مالك
دنیا باشند، زرق و برقهاى ظاهرى در آن ارزش نداشته باشد. آنچه مهم است و
مىارزد، رضاى خداوند است و همه افرادى كه در این خانهاند بر این اساس و
در مسیر این هدف زندگى مىكنند.
هم چنین در این خانه اصل هماهنگى بین زن
و شوهر در تربیت فرزندان وجود دارد، اصل اعتدال در امور، اصل سلطه ایمان،
اصل غلبه اخلاق انسانى بر خواستههاى حیوانى حكومت مىكند و مبانى اسلام
راستین مورد توجه است و سعى در اعمال اراده خداوندى و همسانى مشیت خود با
مشیت خداوند.
3- شیوههاى و روش:
فاطمه (س) یك مادر است و مادرى از سوئى مركب از دو عنصر
است عنصر نوازش، و عنصر مهربانى و فاطمه (س) این هر دو را به حد كمال واجد
است و این خود زمینه را براى تربیت خوب فرزندان فراهم مىسازد. روح مادرانه
فاطمه (س) و عطوفت و غم خوارانه او خود سبب پیروى فرزندان است و فاطمه (س)
از این بابت مصداق این سخن پیامبر است كه:
- خیر نسائكم الطفهن بازواجهن و ارحمهن باولادهن
[86]
- بهترین زنان شما كسانى هستند كه به همسرشان لطیفتر و مهربانتر و به
فزرندان خود رحیمتر باشند. یا مصداق حدیث دیگر كه بهترین زنان شما كسانى
هستند كه زاینده و زایا، سرپرست و والى، شیرده به فرزندان، دلسوز به آنان، و
علاقمند به همسر خود باشند:
خیر نسائكم حاملات، والدات، مرضعات، رحمات باولادهن، مایلات الى ازواجهن
[87]
فاطمه (س) با فرزندان خود همدم و هم انس است. كارهاى شان را زیر نظر دارد و
در موارد لازم به آنان تذكر مىدهد و یا در مورد كارشان داورى مىكند.
حسنین (ع) خط مىنویسند نزد مادر مىآورند كه بگوید خط كدامشان بهتر است.
مادر براى اینكه دلها را نشكند آنها را بنزد پیامبر مىفرستد و رسول خدا
مجدداً آنها را نزد فاطمه (س) بر مىگرداند. فاطمه (س) رشته گردن بند را به
زمین مىریزید كه هر كدام بیشتر جمع كردند خط او بهتر است.
[88]
درسها
در مكتب تربیتى فاطمه (س) درسهاى گوناگون است درس
اخلاق، درس زندگى، درس روابط با انسانها، درس حركت آفرینى، درس موج سازى و
قیام، درس حمایت از مظلوم، درس مبارزه با ظالم، درس دیندارى و دین خواهى
و... و ما براى نمونه از سه گونه درس او نام مىبریم:
1- درس اخلاق:
فاطمه (س) سعى دارد كه اخلاق اسلامى را عملاً به فرزندان
بیاموزد. اخلاقى كه در آن جرأت و شجاعت، عفو در عین قدرت ،گذشت و ایثار
باشد. فاطمه (س) به فرزندان درس محبت داد، درس نیكو كارى داد، درس وفادارى
به هدف مشروع داد و هم چنین درس رشادت، خلوص، تعاون، حریت، احسان، صفا،
تقوا و همه درسهائى كه انسانیت به آنها مفتخر است .
فاطمه (س) پایههاى
اخلاق انسانى و رشادت و جرأت را در فرزندان چنان تحكیم كرد كه حسین بن على
(ع) در روز عاشورا در رمز عدم قبول ذلت مىفرماید، خداوند و رسول او به ذلت
این بیعت رضایت ندارند. دامنهائى كه در آن پرورده شدم (دامن رسول خدا (ص)
على مرتضى (ع)، فاطمه زهرا (س)) اجازه قبول این ننگ را به من نمىدهد.
اخلاق
فاطمه (س) اخلاق الهى بود، اخلاق سرافرازى و احساس غرور بخاطر بندگى خدا
بود، اخلاق عزتمندى و جلال و شكوه خداوندى بود، فرزندانش همانها را گرفتند
و در مسیر زندگى حال و آینده خود بكار بستند. در دوران اسارت خاندان فاطمه
(س) بعد از واقعه كربلا دیدیم كه چگونه در عین اسارت احساس سرافرازى
داشتند و لقمه نانِ دونان را نخوردند و حتى اجازه نداد فرزندان و
كودكانشان نیز در عین گرسنگى از آن صدقات استفاده كنند.
2- درس بندگى:
فاطمه (س) به فرزندان خود عملاً یاد داد كه چگونه خداى
رابندگى كنند و چگونه مطیع و تسلیم اوامر او باشند. و این كار ازراه تمرین
عملى عبادت بود. زیرا فاطمه (س) خود عابدهاى بىمانند و در مقام بندگى در
بالاترین حد و صورت ممكن بود. كسى كه خداى را با تمام ذرات وجودش پرستش
كرده و فرزندانش، چه بسا كه در نیمههاى شب شاهد حالات او بودند.
روح
عبادت چنان در وجود فرزندانش ریشه دوانده بود كه هیچ گامى بر نمىداشتند جز
براساس قاعده و ضابطه عبادت. آنها بدرجهاى از رشد عبادى رسیده بودند كه
بدنبال عبادت مرجحه مىرفتند. در حال اعتكاف و در شرف خاتمه دادن آن بودند،
ولى رسیدگى به مشكل مردم را از آن مهمتر دانسته و ترك اعتكاف گفتند.
[89]
و
یا داستان نماز شب زینب در شب یازدهم ماه محرم، آنهم در حالیكه برادران و
عزیزان، و حتى فرزندان خود را در واقعه كربلا از دست داده، یكه و تنهاست در
برابر آن همه مصائب، خیمههاى آتش زده ولى صاحب را شاهد است و ماجرا خود
چیزى شبیه به افسانه است. مصائب و اتفاقات او را از نماز شب باز نمىدارند
او توان جسمى نداشته ولى به صورت نشسته آن را انجام داد.
3- درس زندگى سازى:
و بالاخره فاطمه (س) به فرزندان مفهوم حیات و رمز و راز
زندگى را آموخت. و به آنها یاد داد كه گاهى زندگى و عزتمندى آن پس از مرگ
است و زمانى در دوران آن. اصل برداشتن هدف معقول در زندگى است كه بفهمد چرا
باید كار كرد و چرا باید جنگید و چرا صلح؟ و اصولاً رمز و ملاك اندیشیده
زیستن در چیست ؟
او كوشید محیط خانه را میدانى سازد براى عمل كردن
تعالیم اسلام و تحقق بخشیدن به آرمانهاى مقدس نبى اكرم (ص). به فرزندان
آمادگى فكر و تعقلى داد و كوشید حیات شان را عقیدتى سازد. درس متانت در عین
جهاد، درس قناعت، در عین وفور، درس تحمل در عین توان پیشروى، درس ایثار در
عین نیازمندى شخصى، درس نظم در عین دشوارى و گرفتارى، درس حق دوستى و
حقطلبى در عین تحمل مرارتهاى ناشیه از آن... اینها همه از مسائلى هستند كه
فاطمه (س) آنها را به فرزندان خود آموخت.
اینكه در خانوادهها
شخصیتهاى اصلى پدید مىآیند بدان خاطر است كه نظامات اصلى درباره آنها
پیاده و اعمال مىگردد. فاطمه (س) نظام اسلامى تربیت را درباره فرزندان
پیاده كرد و در نتیجه هر كدام چون دنیائى شدند كه در زندگى آینده و تاریخى
اسلام نقشهاى مفید و مثمر ثمرى را پیاده كردند .
تربیت در عین كار
این همه كوشش دقت گذارى فاطمه (س)درباره فرزندان بخاطر
آن نبود كه او را فراغى و آسایشى فوقالعاده بود. او این خدمات را در كنار
دیگر مشاغل شخصى و اجتماعى، آنهم در آن برهه از زمان انجام داد. داشتن
تصویرى از وضع حیات در آن روزگار، مخصوصاً در دورانى كه فقر و نادارى هم
حكومت كند خود عظمت كار او را بیشتر نشان مىدهد.
او زنى است جوان، مادر
چند كودك خردسال، در خانهاى زندگى مىكند كه محقر است، آب را از بیرون
باید به خانه بیاورد و از مسافتى نسبتاً دور، گندم یا جو را باید شخصاً با
دستاس آرد كند، خود باید آنرا خمیر كند، و نان بپزد، خود باید لباس خود و
فرزندان را بشوید، با هیزم آتش درست كند، و با دهان در آن بدمد تا آتش
شعلهور گردد، خود خانه را جارو كند، شمشیر خونین على (ع) را بشوید، محیط
را براى آرامش على (ع) ساكت سازد. به زنان مدینه درس و مسأله دینى بیاموزد،
گاهى هم به زخم بندى مجروحان جنگى بپردازد، كارهاى دستى چون پشم ریسى را
انجام دهد تا كمكى براى زندگى مشترك باشد، به حقطلبى برود، به مبارزه
بپردازد و...
فاطمه (س) نشان داد كه انجام وظایف مادرى با آن امور
متناقض نیست، در عین كثرت مشغله مىتوان فرزندانى شایسته تربیت كرد و بگفته
دكتر بنت الشاطىء مىتوان چون چشمهاى شد كه از سینه كوهى بجوشد و با خود
هزاران گوى و گوهر زرین و سیمین بیرون بریزد، پذیرش خدمات خانوادگى مانع
از خدمات اجتماعى و سیاسى نیست و بالعكس .
حاصل تربیت
حاصل تربیت فاطمه (س) در محیط خانه، فرزندان است صاحب
فضیلتهاى بسیار و متعدد و در محیط بیرون ،زنانى است عفیفه و كم نظیر كه هر
كدام چراغ و مشعل هدایتى براى دیگر زنان در دنیاى اسلام بودند. اما در
آنچه كه به فرزندان مربوط مىشود اصل تربیت فاطمه (س) را لااقل از سه دید
بررسى مىكنیم .
1- در جنبه شخصیت:
او فرزندانى تربیت كرد كه هر كدام از آنها در جنبه
شخصیتى انسانهائى آزاد، مستقل، با روحیه، و داراى سلوك و رفتارى هستند كه
توجه به هر كدام از آنها آدمى رابه یاد آیه آیههاى قرآن مىاندازد. به دست
نورانى فاطمه (س) شیر مردان و شیر زنان شجاع، با عرضه و قهرمان پدید
آمدند، كه داراى عزت نفس، اعتماد بنفس و به دور از فرومایگى و تن دادن به
ذلتها بودند .
فرزندان فاطمه (س) همگى شجاع، با اراده، از نظر روحى
قوى، فدائى اسلام و قرآن بودند. این درك و اراده را داشتند كه در مواقع
حساس به یارى انسانهاى مظلوم و اسلام مظلومتر بشتابند. كسانى بودند كه
آخرین قطره خون را دادند ولى در برابر ناحقى و ستم سرفرود نیاوردند .
2- در جنبه حركت آفرینى:
حاصل تربیت فاطمه (س) پرورش نسلى بود حركت آفرین و زندگى
ساز، نسلى كه هر كدام مشعل هدایتند وچراغ فرا راه حیات همه انسانهاو
سیاستمداران راستین هستند. فرزندان فاطمه (س) در تاریخ حیات اسلامى مردم
موجها آفریدند و كشتى اسلام را كه گاهى شدیداً، در تلاطم و در حال غرق شدن
بود از خطر نجات دادند.
- حسن بن على (ع) را ببینید كه در چه شرایطى و
چگونه با نرمش قهرمانانه و تاریخى خود زحمت صلح را بخود خرید ولى نابودى
اسلام و فناى توان مسلمین را پذیرا نشد. صلحى تاریخى كرد كه زمینه ساز
قیامهاى بعدى بود و خود شهید صلح به نفع اسلام شد.
- حسین بن على (ع) را بنگرید كه قیام جانانه خویش
از خون دل خود گذشت تا در رگهاى مسلمانان خمود و جامد خونى جدید وارد سازد و
آنها علیه ستمگران و عیاشان به مبارزه وادارد و خانه ستم را ویران كند
والحق كه با این قیام چه نصیبى وافر براى اسلام فراهم آورد.
- زینب (س) را ببینید كه زبانش چون جلادى براى ابن
زیاد و یزید بود و هم چون شمشیر على (ع) برّائى داشت - با سخنان خود در
كوفه و شام زلزله در اركان خصم انداخت و دنیاى دشمن را بحركت و عصیان علیه
نظام خودشان وا داشت. و به همین گونه بود كلثوم و در كل حاصل تربیت فاطمه
(س).
3- درخدمت به اسلام :
فاطمه (س) خادمانى ارزنده و راستین براى اسلام تربیت
كرد. كه بقاى اسلام را تضمین كردند و جمله معروف الاسلام نبوىّ الحدوث و
حسینى البقاء خود نمونهاى از آن است. اینان به گونهاى پرورش یافته بودند
كه دشمنى اسلام را نمىپذیرفتند و اعمال خلاف اسلام را طرد و نهى مىكردند
از سر و جان مایه مىگذارند تا اسلام زنده بماند.
در تاریخ اسلام دیدید
كه چگونه با معاویه ستیز مىكرد، آن دیگرى با پسرش یزید، آن سومى حامل پیام
شهادت شد، آن چهارمى افشاگر مفاسد بنى امیه و همه آنها پشتوانه انقلاب
اسلامى پیامبر (ص) كه كوشیدند اركان فسادو آلودگى را متزلزل سازند و مردم
را به حقایق پشت پرده حكومت آشنا نمایند و نشان دهند آنچه خلفا عرضه
مىدارند اسلام نیست.
فاطمه (س) بانوى بزرگى بود كه توانست نسل امام
تربیت كند و فرزندانى شهادت طلب و فدائى این كه در مواقع حساس و لازم از
جان خود براى اسلام مایه بگذارند و جلو مقاصد شوم خصم را بگیرند. نسل فاطمه
(س) نسل شهید است. زیرا همه آنان درراه اسلام خود را فدا كردند وفراموش
نكنیم فاطمه (س) خود شهیده اسلام است و شوهرش نیز شهید مسجد و محراب.
فصل 9: فاطمه (س) و كانون دارى
مقدمه
فاطمه (س) دختر پیامبر است، راه و رسمى را در زندگى پدید
آورد كه الحق حجت را بر همه زنهاى عالم تمام كرد. با شیوهاى كه او در پیش
گرفت راه عذر را در انجام وظیفهاى كه خداوند براى زنان مقرر داشته است بر
روى آنان بست. اگر فاطمه (س) نبود ما چگونه مىتوانستیم دریابیم وظایف
متعدد براى یك زن چگونه قابل جمع است؟ چگونه مىتوانستیم دریابیم كه زن هم
در سیر به سوى كمال مىتوانند چنان گامى به پیش نهد كه حتى از مردان هم جلو
افتد؟.
فاطمه (س) با عمل خود به جهانیان درس داده، درس مادرى، درس
همسرى، درس كانون دارى، درس خدمت اجتماعى و هدایت و روشنگرى، بدون فاطمه
(س) درك این مسأله ممكن نبود كه زن در عین فرزند دارى مىتواند عابدهاى
بىمانند باشد و بدون انتخاب نسبت و مقام مىتواند در نقش یك انسان كامل
ایفاء وظیفه كند و شهره گردد.
از درسهاى مهم و حیرتانگیز فاطمه (س)
درس خانهدارى و مدیریت كانون است. او با اینكه دختر پیامبرى عظیم و حاكمى
قدرتمند است و مىتواند چون دیگر زنان كه در چنین وضع و موقعیتند براى خود
جاه و جلالى فراهم سازد، كوكبه و دبدبهاى به راه اندازد ولى چنین نمىكند.
همانند هر زن عادى دیگرى سر گرم كار و تلاش د رخانه و گرم داشتن كانون
مىشود و در عین حال مسؤولیت اجتماعى خود را نیز فراموش نمىنماید.
براى
اینكه اهمیت قضیه روشن شود به گوشههائى از این حیات درخشان فاطمه (س)
اشاره مىكنیم و از تلاش و كوشش او در این جنبه حرف مىزنیم، باشد كه
راهنماى عملى براى ما، آن هم باالگوگیرى اززنى معصومه باشد.
خانه فاطمه (س)
نخست از خانه فاطمه (س) حرف بزنیم، جائى كه او و على (ع)
در آن زندگى سر كردهاند و گلهاى بوستان خود را در آن پرورش دادهاند. تا
مدتهاى زیاد آنها در اطاق اجارهاى زندگى را سر كردند كه دور از خانه
پیامبر (ص) بود. بعدها رسول خدا (ص) با یكى از صحابه سخن گفت و خانه
اجارهاى آنها را به محلى نزدیكتر به خود آورد، و سالها گذشت تا آنها خود
صاحب خانهاى و حجرهاى كوچك شدند.
این خانه كه در كنار خانه پیامبر (ص)
بود، و بیش از یكى دو متر با آن فاصله نداشت، خانهاى بود كوچك و محقر،
گلین، فرش آن شامل حصیرى بود كه تنها نیمى از اطاق را مىپوشاند و نیم دیگر
با شن نرم مفروش بود. درب آن یك لنگهاى و معرّف فقر اهل خانه.
در این
خانه فاطمه (س) با على (ع) همراز و بهتر بگوئیم هم بند و هم سلول بود. از
دیدى محلى براى زندگى و مسكن است، از سوئى دیگر كارگاهى است براى كارهاى
دستى فاطمه (س) كه براى كمك معاش و یا در بسیارى از موارد براى خدمت به
فقرا و مساكین انجام مىگرفت و ازجهتى مركز آمد و شد یاران على (ع)، دوستان
فاطمه (س) ،زنان مسأله دار و هدایت خواه بود .
فاطمه (س) این خانه را
مدرسه و دانشگاهى ساخته بود، نه تنهابراى فرزندان خود، بلكه براى زنان
مسلمان كه سؤالات مذهبى خود را از او مىپرسیدند. آن را كانون مقدسى ساخته
بود كه اعضاى خانه، آن را سنگرى دانسته و پناه و سكون خود را در آنجا
مىجستند. و خواهیم دید كه این كانون مطمئنترین محل آرامش و پناه على (ع)
بود .
اهمیت خانهدارى
فاطمه (س) ازكسانى نبود كه خانهدارى را كارى كوچك شمرد و
یا خانه را به شوق اداره و منصبى ترك گوید و یا آن را محل و مركزى براى
بلند پروازى خود قرار دهد. او به این نكته آگاه بود كه كانون خانوادگى و
اداره آن كمتر از اداره یك كشور نیست و حتى پایه كشور دارى بحساب مىآید. و
هم مىدانست و اززبان پیامبر شنیده بود كه خدمت در خانه و خانهدارى داراى
اجر و حسنه است، حسنهاى كه هیچ كارى از زن با آن برابرى نمىكند.
روزى
رسول خدا (ص) از اصحاب خود پرسید زن در چه حالى به خدا نزدیكتر است؟ و
اصحاب پاسخ درست آن را ندانستند: فاطمه (س) این سخن را شنید و پیام فرستاد
زن در حالى به خدا نزدیكتر است كه ملازم خانه باشد و از آن بیرون نشود.
[90]
او
مىدانست كه خانه سنگر است، پایگاه اجتماعى اعضاء است، همانند یك نهاد
اجتماعى گرانقدر است و كارى براى زن از نظر ارزشمندى معادل خانهدارى نیست.
بدین سان همّ خود را به خانهدارى نهاد و اداره و مدیریت آن و نیز تربیت
فرزند را در آن به وجهى نیكو پذیرا شد. او در این راه احساس خجلت و ننگى
نداشت و از زیر بار وظایف آن شانه خالى نمىكرد .
مركزیت خانهاش در
مسیر تربیت فرزند، مشاوره و همدمى با على (ع) مهرورزى به اهل خانه بود، و
حاصل چنین اقدامى، فاطمه (س) راستین را بیش از پیش محبوب كرد و او راضى به
این تقسیم كار پیامبر (ص) بود كه كار درون خانه از آن او و كار بیرون خانه
از آن على (ع) باشد و خداى را بر این امر سپاسگزار و شاكر بود .
مسؤولیت او در خانه
او بفرموده رسول گرامى اسلام، رئیس خانه است و المراة سیدة اهلها
[91] كدبانوئى است مجرب كه گوئى تمام دورههاى مدیریت خانواده را گذارنده و به وظایف خود نیكو آشناست. مسئولیتش سنگین است
- در آن روزگار دشوار، آن هم در دوره فقر خاندان پیامبر او باید به امور زیر برسد:
- امر سر و سامان دادن امور خانه، آن هم خانهاى كه مركز آمد و رفت است و چند كودك خردسال در آنند.
- امر تربیت و اداره و نظافت و سرپرستى فرزندان كه آن هم كارى اندك و آسان نیست .
- امر پیشهورى و صنعتگرى چون بافتن پیراهن براى فرزندان و یا پشم ریسى براى كمك معاش.
- امر آسیاب كردن گندم یا جو با دستاس كه رسول خدا (ص) فرموده دست فاطمه (س) در این راه زخمى شده بود.
- امر آوردن آب از بیرون كه در آن روزگار این هم مشكلى براى فاطمه (س) بود و خانهها آب نداشتند.
- امر هدایت و سرپرستى زنان جدید الاسلام كه از بركت فاطمه (س) مهتدى مىشوند ویا دیگران .
- و بالاخره كارهاى دیگرى كه هر زنى بدان واقف است
و به اصطلاح خودشان از بام تا شام در خانه مىدوند ولى باز هم كارشان نیمه
كاره مىماند. براى تهیه مختصر غذائى آن همه وقت مىگذارند ولى باز هم
مطبوع طبع آنها قرار نمىگیرد. درك سنگینى مسؤولیت او میسر نیست، مگر آنگاه
كه آدمى خود در شرایط آن قرار گیرد.
سكون خانه
خانه فاطمه (س) از آن خانههائى كه خداى خواسته است نام
او در آنجا بلند گردد و مورد تسبیح و تقدیس باشد. فى بیوت اذن اللّه ان
ترفع و یذكر فیه اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال
[92]
و طبیعى است كه چنین خانهاى نمىتواند مركز آشفتگى و هرج و مرج باشد
نخستین چیزى كه در آن باید حضور داشته باشد سكون و آرامش است و فاطمه (س)
سعى دارد چنین كند.
او مىداند كه ترقى و عظمت شوهر، كوشش و تلاش ارزنده
او تا حدود زیادى مرهون زندگى آرام و ساكن او در محیط خانه است و خانه
باید سنگر آرامش و محل تجدید قوا باشد تا شوهر بتواند بنشیند، درست نقشه
بكشد و درست طراحى كند، و درست تصمیم به اجرا و عمل بگیرد. خانه باید در
سكون و آرامش باشد تا شوهر بتواند در آن خانه احساس راحتى كرده و مشقات
بیرون را از تن به در نماید.
خانه فاطمه (س) براى على (ع) چنین وضعى را
داشت. على (ع) در كنار زهرا (س) احساس آرامش مىكرد و حتى هر آنگاه كه از
حوادث و مشكلات زندگى به ستوه مىآمد به سنگر خانه پناه مىبرد و در آنجا
كمى با فاطمه (س) سخن مىگفت و تجدید قوا مىكرد و از نو سرگرم كار و تلاش و
مبارزه مىشد و این امر در سراسر زندگى على (ع) وجود داشت، حتى پس از وفات
فاطمه (س) و در سر مزارش .
گرمى و روشنائى كانون
فاطمه (س) در محیط خانه چون ماهى درخشان بود كه نور
وجودش كانون خانه و دل على (ع) را روشن مىكرد. او مصداق این آیه قرآن بود
كه: و اذا رایتهم حسبتهم لؤلؤاً منثوراً.
[93]
او روشنى بخش خانه بود، دیدارش رنجها و غصهها را از دلها مىزدود. على
(ع) خود فرمود وقتى به خانه مىآمد و به زهرا نگاه مىكردم تمام غم و
غصهام زدوده مىشد.
[94]
فاطمه
(س) كانون خانواده را گرم مىداشت، على (ع) و فرزندان را دل به این خوش
بود كه د ركنار فاطمهاند و در آن كانوناند. از دیدى، او چون شمعى بود كه
پروانهها را بدور خود جمع كرده، به آنها گرمى و نور مىداد خانهاش كانون
انس و صفا بود. اعضاى خانه با هم انس و آشتى و معاونتى داشتند، و در كمال
همرنگى و صداقت، در سایه ایمان به خدا و رسول و كتاب او زندگى مىكردند.
اگر على (ع) تصمیمى مىگرفت، همگان همراه او بودند و اگر فاطمه (س) تصمیمى
اتخاذ مىكرد دیگر افراد خانه با او همگام مىشدند و نمونه روشن آن موردى
است كه در آن سه روز تمام اعضاى خانواده افطارى خود را به فقیران و یتیم و
مسكین دادند و خود با آب افطار كردند.
[95]
و
بالاخره فاطمه (س) در گرم داشتن كانون، لطف و عنایت به همسر، رحمت و
دلسوزى به فرزند مصداق حدیث پیامبر (ص) بود كه خیر نسائكم الطفهن بازواجهن،
و ارحمهن باولادهن و...[96] و مصداق احادیث دیگر رسول خدا چون عفیفه بودن، شوهر دوست وفرزند دوست بودن و ضمن اینكه او خود ملهم به الهامات الهى است .
مشقت زندگى
با چنین وصفى كه گذشت و با آن همه كار و تلاش طبیعى است
كه زندگى بر او آسان نبود. پیامبر (ص) روزى بر فاطمه (س) وارد شد و دید كه
با دستهاى خود آسیاب را مىگرداند و در عین حال به كودك خردسالش سرگرم شیر
دادن است. رسول خدا (ص) از دیدن چنین وضع آب در دیده گردانید و فرمود
دخترم: تلخىهاى زندگى دنیا را بچش براى وصول به حلاوتهاى آخرت فاطمه (س)
گفت خداى را بر این نعمتها سپاسگزارم و بر كرامتهاى او عرض تشكر دارم.
[97]
شدت،
كارش در خانه بحدى بود كه گاهى توان را از او مىگرفت، بدنش رنجه مىشد و
به فرموده على (ع) دستانش از شدت آسیاب كردن تاول زده و پینه بست.
[98]
در عین حال این كار یك روز و دو روز نبود و هم این براى فاطمه (س) تنها
كار نبود كه از كارهاى دیگر فراغتى داشته باشد. مسأله نظافت خانه هم مسأله
بود كه گاهى سر و روى فاطمه (س) راگرد آلود مىكرد و غبار بر او مىنشست.
روزى
رسول خدا (ص) از فاطمه (س) احوال بپرسید كه چگونهاى؟ فاطمه (س) ظاهراً از
حالات زندگى و مشقتهاى آن، و سختى معیشت و شاید هم از گرسنگى خود و
فرزندان و از خالى بودن خانهاش ازآذوقه سخن گفت. رسول خدا (ص) فرمود دخترم
آیا به این راضى نیستى كه سیده زنان جهان باشى؟ فاطمه (س) پرسید مگر مریم
دختر عمران سیده زنان نیست؟ پیامبر فرمود: او سیده زنان عصر خود بود و تو
سیده همه زنانى
[99].
و بر این اساس ملاك خانمى و بانوئى وارونه گشت و در نظر پیامبر (ص) زنان
پر خور و پر آذوقه و متجمل و آنهائى كه در جلال و جبروت مادى زندگى مىكنند
بانو وخانم بحساب نمىآیند. اگر ملاكى براى بانوئى و سیده بودن مطرح باشد
در تلاش و جهد هدفدار، در عین تحمل فقر و نادارى است. در عابده بودن و
زاهده بودن و در راه خدا رنجها را بخود خریدن است و فاطمه (س) این چنین بود
.
كمك كارىها
فاطمه (س) در تنگا و خستگى و دشوارى زندیگ بود ولى چنان
نبود كه شوهرى خود خواه و تن پور داشته باشد كه این همه كارها تلاشها را
وظیفه خاص زن بداند و كمك كارش نباشد. نه - على چنین مردى نبود. او در كار و
تلاش مردانهاش كمتر از فاطمه (س) نبود. چه بسیار ازكارهاى خانه را او
انجام مىداد حتى بافاطمه (س) مىنشست و گندم آسیاب مىكرد و حتى در مواردى
نان مىپخت رسیدگى به امور بیرون، تهیه نان براى چنان خانوادهاى با
فرزندان متعدد، آن هم كار و اشتغالى مشروع، آب كشى براى مزرعه و درختان،
كارمزدى براى آبیارى درختان، حضور در جبهه و صحنه رزم، دستگیرى از
بینوایان، بردن نان و آذوقه براى دردمندان، عبادت رسمى و حضور در عرصههاى
سیاسى خود كارى بس وسیع و پر دامنه بود .
او حتى براى سیر كردن فرزندان
تن به كار مزدى مىداد. در مزرعهاى كار مىكرد و قرار بسته بود براى هر
سطل آبى كه از چاه بیرون مىكشد یك دانه خرما بستاند و بر این اساس براى
اهل خانه غذا تهیه مىكرد، با این اتكا كه در مواردى بسیار دیگران را بر
خود مقدم مىداشت و از همین غذائى كه با مرارت به دست مىآمد به فقیران
مىداد.
در عین حال هر آنگاه كه از كار روز مره فارغ مىشد و بخانه
مىآمد با همان بدن خسته به كمك فاطمه (س) مىشتافت. گاهى خانه را تمیز
مىكرد، زمانى با فاطمه (س) آسیاب را مىگرداند، گاهى در نظافت خانه به او
كمك مىكرد. او در محیط خانه تلاش بسیار داشت، بدان خاطر كه به حال فاطمه
(س) از شدت كار او رقت مىكرد و دلش به درد مىآمد.
روزى پیامبر (ص) بر
آنها وارد شددید على (ع) و فاطمه (س) سر گرم آسیاب كردن جویا گندمند. خطاب
به آنان كه كدام خستهترید. برخیزید من بجاى شما آسیاب كنم - على (ع) عرض
كرد فاطمه (س) خستهتر است. پیامبر فرمود دخترم برخیز آنگاه خود بجایش نشست
و با على (ع) سرگرم آسیاب كردن شد.
[100]
حاصل كانون دارى
حاصل كار و تلاش فاطمه (س) در محیط خانه و ثمره كارش عبادت و داراى ارزش بسیار است زیرا:
- خدمت به مردى كه عزیز خداست و مرد رزم و جهاد است و خداى را بر او نظر عنایت بسیارى است.
- على شدن على (ع) در سایه همدلى با فاطمه (س)
وفاطمه شدن فاطمه (س) در سایه انس با على (ع) و هم مسكنى اوست و چه زیباست
كار براى چنین افراد.
- خدمت به فرزندان و تربیت نسلى است كه انسان دوست، متعهد، مكتبى، و نمونه عالى تربیت اسلامند.
- خدمت به اسلام بود زیرا كه در سایه آن موجبات
خدمت به اسلام و مسلمین فراهم آمد و ضدیتها با این سركوب شد و مردم
توانستند راه خود را بیابند.
- و سرانجام فاطمه (س) با مدیریت خود درس زندگى
توأم با سعادت به زنان داد، تجاربى فراهم آورد كه بهرهگیرى از آن عامل رشد
انسانیت انسان و مخصوصاً زنان جهان است و كدام عبادت است كه بدین میزان
داراى ارزش و ثمره اجتماعى باشد.
1- نهجالبلاغه - در مراسم دفن فاطمه (س).
2- فاطمة الزهراء.
3- ص 66 ج 2- فرائد السمطین .
4- طبقات ابن سعد ج 8 ص 14.
5- ص 125 انساب الاشراف.
6- شرح حال چهارده معصوم - صفوت ص 15.
7- فاطمه الزهراء - الرحمانى.
8- ص 324 انساب الاشراف.
9- ص 90 بحار ج 43.
10- آیه 63 سوره نور.
11- ص 367 مناقب ابن مغازلى.
12- حلیة الاولیاء ج 2 ص 41.
13- فضیله الزهراء.
14- فضیله الزهراء.
15- مستدرك ج 3 ص 184.
16- مستدرك ج 3 ص 184.
17- صحیح بخارى جزء 5 ص 26.
18- ص 87 الزهراء.
19- جزء 7 صحیح مسلم ص 141.
20- فاطمه الزهراء.
21- فضائل الخمسه ج 3، 133.
22- كافى ج 1 ص 460.
23- ص 132 منتهى الامال ج 1.
24- ص 239 ریاحین الشریعه ج 1.
25- ص 156 بحار ج 43.
26- ص 44 - اشگهاى فاطمه (س).
27- ص 63 همان منبع.
28- به كتاب نظام خانواده در اسلام و كتاب تشكیل خانواده در اسلام از مؤلف مراجعه شود.
29- ص 11 طبقات ابن سعد ج 8.
30- وفاة الصدیقه الزهراء ص 23.
31- ص 11 طبقات.
32- ج 2 سیره حلبى.
33- ص 130 الزهراء - محسن امین.
34- ص 131 - الزهراء.
35- خصایص فاطمیه.
36- ص 33 الغدیر 1.
37- بحار ج 43 ص 18.
38- بحار 43 ص 10.
39- روضه المتقین ج 8 ص 123.
40- علامه مجلسى.
41- جواهر السنیه - احادیث در شأن على (ع) .
42- كفایة الطالب گنجى شافعى.
43- ص 132 الزهراء.
44- ص 35 دلائل الامامه.
45- ص 137 الزهراء - محسن امین.
46- ص 68 همان منبع.
47- ص 94 بحار ج 43.
48- ص 107 فاطمه الزهراء (س).
49- مناقب ج 3 ص 351.
50- روضة الواعظین ج 1 ص 146.
51- مناقب ج 3 ص 350.
52- دلایل الامامه ص 23.
53- تاریخ الخمیس ج 1 ص 408.
54- ص 68 الزهراء مطاهرى .
55- ص 74 ریاحین الشریعه ج 1.
56- ج 2 - كافى ص 360.
57- بحار ج 43.
58- مناقب ابن شهر آشوب ص 111 ج 2.
59- ص 112 ج 2 مناقب ابن شهر آشوب.
60- ص 90 الزهراء ملا محسن.
61- ص 102 الزهراء.
62- ص 114 بحار 43.
63- صفوة الصفوه ابن جوزى ص 3 ج 2.
64- امام صادق (ع) .
65- آیه 19 سوره رحمان.
66- المصدر ص 151.
67- ص 171 احتجاج ج 1.
68- همان منبع ص 195.
69- زندگانى حضرت زهراء (س).
70- مناقب شهر آشوب ج 3 ص 33.
71- ص 86 بیت الاحزان - قمى .
72- ص 35 شمهاى از فضایل زهرا - محلاتى.
73- ص 80 فاطمه دكتر شهیدى.
74-ص 9 ریاحین الشریعه ج 1.
75- بحار ج 43 ص 186.
76- نهج البلاغه نامه 28.
77- بحار ج 43.
78- نهج البلاغه.
79- آیه 22 سوره رحمان.
80- آیه 22سوره رحمان.
81- تفسیر الدرالمنثور ج 7 ص 697.
82- مناقب ابن شهر آشوب ج 3 - ص 387.
83- حدیث نبوى .
84- حدیث نبوى.
85- حدیث نبوى.
86- حدیث نبوى.
87- حدیث نبوى.
88- بحار 104 ص 309.
89- داستان اعتكاف امام حسین (ع) و مراجعه یك نیازمند.
90- ص 134 منتهى الامال ج 1.
91- روضة الواعظین.
92- آیه 36 سوره نور.
93- آیه 19 - انسان.
94- مناقب خوارزمى ص 256.
95- آیه 8 سوره انسان.
96- نهج الفصاحه .
97- ص 133 منتهى الامال.
98- ص 134 همان منبع.
99- ص 42 حلیه الاولیاء ج 2.
100- ص 5 بحار ج 43.
در مكتب فاطمه (س) - دكتر على قائمى
سه شنبه 15/12/1391 - 19:54
اهل بیت
مشى و روش فاطمه (س)
در این قسمت از سه مبحث سخن به میان مىآوریم. فصلى از
آن در بیان زندگى فاطمه (س) است و راه و روشى را كه او در زندگى برگزید. در
آن پس از ذكر مقدمهاى از وضع زندگیش در خانه پدر، در حیات مشترك با على
(ع) و از برنامه دارى او بحث به میان مىآوریم.
سپس از اصول مورد رعایت او در حیات و از زندگى ساده توأم با فقر و زهد
قناعت او در عین انس و صفا و احیاناً تجمل هدفدارش سخن گفته و توجه او را
به حیات جاودانه مطرح خواهیم ساخت .
فصل دوم آن در مورد مشى اقتصادى
فاطمه (س) است. در آن نخست از تلقى فاطمه (س) از دنیا و موضع او در قبال آن
سخن گفته. و كارهاى او را بر خواهیم شمرد. آنگاه از مسأله بحثانگیز فدك
سخن به میان آورده و سعى خواهیم داشت مخصوصاً از دید برادران اهل سنت راجع
به آن بررسى كوتاهى داشته باشیم .
فصل سوم آن در رابطه با ترجیحات فاطمه
(س) است و در آن مىخواهیم عرضه بداریم چه چیزهائى در نظر فاطمه (س) ارجح
بحساب مىآیند. و سعى كردهایم بخشى از ترجیحات او را در جنبههاى مربوط به
مذهب، در جنبه راحتطلبى، در جنبه حیات خانوادگى، در اخلاق و حیات اقتصادى
عرضه داشته و ریشه و اساس این ترجیحات را بیابیم .
فصل 14: فاطمه (س) و زندگى
مقدمه
ما در این جهان حضور داریم و زندهایم. اما اینكه زندگى
مىكنیم و یا اداى آن را در مىآوریم مسألهاى است كه هر كس براى یافتن
پاسخ آن باید به دنبال معیار علم و عقل و یا مكتب مورد قبول رود. اما آنچه
را كه مهم است این است زندگى نخست تعریفى را مىطلبد و به دنبال آن هدف و
فلسفهاى، محتوا، و برنامهاى، شیوهاى و روشى، مربى و راهنمائى، ارزیابى و
سنجشى در هر روز و ماه و سال تا معلوم گردد از كجا آغاز كردهایم و اینك
در كدام نقطهایم سرانجام مىخواهیم به كجا برسیم.
اینكه چنین فلسفه و
اغراضى را از كجا باید گرفت براى آن پاسخهاى متعددى است. گروهى آن را به
عقل و درك بشر حوالت دادهاند. جمعى آن را از صاحبان مكاتب و فلسفهها
مىجویند، عدهاى آن را از علم و دانش، و سرانجام گروهى هم به خواستها،
توقعات، و چشمداشتهاى اجتماعى چشم دوختهاند.
از نظر ما هیچكدام از
آنها براى حیاتى سعادتمندانه و انسانى كفایت لازم را ندارند. نه عقل بشر آن
كفایت را دارد كه همه جوانب و ابعاد حیات را ببینند، نه خرد و اندیشه هیچ
فیلسوفى مىتواند به كنه چنین معرفتى دست پیدا كند بدین سان باور ما این
است كه در این مقصد باید بسراغ كسانى رفت كه با فلسفه و مقصد آفرینش، و با
عالم محیط بر كون و حتى علم آفرین ارتباط دارند یعنى با خداوندى كه بگفته
اینشتاین، زیرك است ولى حسود نیست .
براساس این فرض و باور است كه فلسفه
پذیرش مذهب و تعالیم دینى محقق مىگردد و هدایت الهى باید مورد استفاده و
استناد بشر قرار گیرد. باور مذهبیون این است كه رمز و راز حیات بدست
آفریدگار این جهان است و تبعیت از تعالیم اوست كه مىتواند عامل سعادتمندى
بشر باشد.
اولیاى الهى و راه زندگى
پیامبران كه همگىشان در مقام علم و دانش كثیر و اهل و
عصمتند از جانب خداوند اعزام مىشوند كه براى بشر قانون بیاورند، از فلسفه
زندگانى آگاهشان سازند، راه و رسم كمال و رشد را به انسانها بیاموزند و به
او تفهیم كنند كه او كیست و چیست؟ از كجا آمده و به كجا مىرود و مقصد و
مقصود او از این سیر و حركت چیست؟ چرا زنده است؟ چرا كار مىكند؟ چرا
ازدواج؟ و چرا مىمیرد؟ چرا جنگ؟ چرا صلح؟و...
آنها آمداند به ما انسانها بگویند ما موجوداتى هیچ و پوچ نیستیم و بیهوده آفریده نشدهایم (افحسبتم انما خلقناكم عبثاً)
[1]و ما را بازیچه نیافریدهاند (و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما لا عبین)
[2]. خداوند را در آفرینش ما غرضى و غایتى بوده است .
آنها
آمدهاند كه به بشر بگویند ما انسانها مكلفیم، متعهدیم، مسؤولیم و در
برابر سرمایه اعتبارى جان و مال و سلامت، معادى و حسابى داریم. آنچنان نیست
هر كس به هرگونهاى كه خواست بتواند زندگى كند و كسى را با كسى كارى
نباشد. شأن خدا اجل از آن است كه مخلوق خود را بخود واگذارد.
بدین سان
بحكم عقل ضرورى است ما بدنبال آنان برویم، از منجیات و مهلكات حیات خود
توسط آنان آگاه شویم آفات و موانع رشد را از میان برداریم و دریابیم كه
چگونه باید زیست و چگونه كوشش و تلاش كرد و سرانجام چگونه باید مرد؟
نگاهى به حیات فاطمه (س)
بررسى و آگاهى از زندگى فاطمه (س) براى همه انسانها،
بویژه آنها كه اسلام را مكتب خود قرار دادهاند درسآموز است. در مطالعه
تاریخ حیاتش به این نتیجه مىرسیم كه عظمت و مقام در سایه تحمل مشقات،
گذشتها، و از خود رها شدنهاست با شكمپارگى، نازمنشى و لمیدنها كسى به
سرورى و عظمت نمىرسد. ما در طول تاریخ حیات بشر در میان آن همه زنان و
مردان زندگى كردند ومردند كسى را نمىشناسیم كه در سایه اشرافیت، تن پرورى،
و ناز و نعمت به مقام و رتبتى دست یافته و شخصیت قابل ذكرى كسب كرده باشد .
انتخاب
الگو براى رهیابى به راز و رمز زندگى مهم است و چه بسیارند سردرگمىها،
غمهاو غصهها، در خود خزیدنها كه ناشى از غفلت در این راه و گزینش عوضى
الگوهاست بر اثر این غفلت است كه با وجود آن همه بانوان عظیم و درخشان
اسلام به دنبال الگوهاى وارداتى مىروند و مقصد و مقصود خود را در پیروى از
راه و رسم غرب و شرق، مخصوصاً امریكا و فرانسه و ژاپن جستجو مىكنند.
بعد الگوئى فاطمه (س)
فاطمه (س) الگوست براى هه آنها ئى كه مىخواهند انسان
باشند و در جنبه رشد و حركت در دستیابى به مقام و رتبت سر بر آسمان بسایند.
این امر از آن بابت است كه فاطمه (س) زنى جامع و در بردارنده همه كمالات و
مقاماتى است كه آدمى مىتواند بدان دست پیدا كند .
اوالگوى یك زن
اسلامى و نمونه مكتب اسلام در رابطه با زنان است. الگوى كار است، الگوى كدح
و تلاش است الگوى هدفدارى است، الگوى صبر و استقامت است، الگوى عشق و
پرستش معبود است. همه چیز و جودش شگفتانگیز است تكّون جنین او، ولادتش،
رشدش، تلاش و كوشش و... و همه چیز فاطمه (س) درسآموز است: محبتش، خشمش،
مبارزهاش، حق خواهیش، همسر داریش، تربیت فرزندانش، عبادتش، زهد و
تقوایش...
بدست آوردن آگاهى در نحوه زندگى و هدفدارى فاطمه (س) از
كارهائى است كه درباره آن تلاش زیادى صورت نگرفته است و اگر هم باشد در حد
بیان وضع خور و خواب و استراحت و گرسنگى و فقر اوست. ضرورتى است كه تصویرى
داشته باشیم از ساده زیستى او، از اقناع و عزت نفس او، از فقر و اختیارش،
از توجه او به دنیا بعنوان وسیله و از تلاشگرى فاطمه (س) كه مصداق كامل این
آیه قرآن: انك كادح الى ربك كدحا فملاقیه.
[3]
او
الگوست بدان خاطر كه در صحنه زندگى این جهان را مدرسه، میدان آن را میدان
كار و تلاش و هدفدارى و خود بعنوان قهرمان در این میدان قرار گرفته است. او
دنیا را با همه وسعتش مدرسه و دارالتكمیل ساخت و همه ساعات و دقایق آن را
در كلاس آن هشیارانه گذراند.
زندگى در خانه پدر
او درس زندگى را عملاً از پدرى چون پیامبر آموخت و از
مادرى چون خدیجه. آن گاه كه خدیجه از دنیا رفت پیامبر (ص) با سوده ازدواج
كرد و سپس با ام سلمه - ولى امر سازندگى و رشد فاطمه (س) را خود بر عهده
داشت و در تربیت، او را به مقامى رساند كهام سلمه گوید به خدا قسم من
دخترى با ادبتر و داناتر از فاطمه (س) ندیدهام.
[4]
فاطمه
(س) شرایط و كیفیت حیات را از پدر و مادرش دیده و مزده آنها را چشیده و
نسبت به آن بینش یافته است. بدین نظر نیكو مىداند كه در جنبههاى حیات
فردى و اجتماعى، در جنگ و صلح، در فشار و آرامش، در فقر و غنا چگونه موضع
بگیرد. بویژه كه رسول خدا (ص( مراقب است و ترك اولاى او را هم به او تذكر
مىدهد و سعى دارد او را الگوى بى نقصى از مكتب خود بپروراند.
پیامبر
لمّ امور را به فاطمه (س) یاد مىدهد و فاطمه (س) با شمّ خاصى كه دارد از
پیامبر (ص) درسها و نكتهها مىآموزد و بدین نظر فردى پخته و كار آزموده
مىشود و بعدها خواهیم دید كه در عین كمى سن هم چون قهرمانى سالخورده در
برابر شرایط ناموزون جامعه مىایستد و نیك مىداند چگونه مبارزه كند.
در زندگى مشترك با على (ع)
آن روز كه زندگى مشترك خود را با على (ع) آغاز كرد باز
هم بر اساس همان فلسفه آموخته از پدر، زندگى را ادامه داد. زندگى ساده و بى
دغدغهاى را آغاز كردند كه به زیبائى همه صفاهاى روى زمین قیمت داشت.
اندیشه شان فراتر از حد زینت زندگى و تهیه ساز و برگ آن بود. وسایل و
ابزارى تهیه كرده بودند بسیار ساده و محدود كه ما قبلاً در فصل مربوط به
ازدواج آنها لیستى از آنها را ارائه كردهایم .
اصل را در زندگى مشترك
وصول به فضایل و كسب ملكات مىدانستند نه آنچه را كه عامه مردم بدان سرگرمى
و دلخوشى دارند. خداوند دعاى پیامبر را در حین رؤیت مهریهشان كه فرموده
بود: خداوند زندگى رابهمه كسانى كه چنین ساده و آسان مىگیرند. مبارك
گرداند، اجابت كرده بود. زیرا در كنار هم احساس خوشبختى و سعادت مىكردند و
عمرى را در امن و آسایش فكرى نسبت به هم گذراندند .
از آن گذشته چه
میمنت و مباركى از این فراتر كه خانهشان خانه قدس باشد، فرزندان آنها،
گلهاى سر سبد بوستان انسانى و در طریق هدایت بشر، مزارشان مطاف انسانهاى
وارسته است .
تقسیم كار
بناى زندگى این دو مبتنى بر تقسیم كار است و این تقسیم
توسط پیامبر (ص) در شب عروسى على (ع) و فاطمه (س) صورت گرفت كه كارهاى
داخلى خانه مربوط به فاطمه (س) و كارهاى خارج از آن على (ع)
[5]
و فاطمه (س) از شنیدن این ،آنچنان خوشحال شد و فرمود كسى نمىداند كه براى
این امر چه سرور و شادابى براى من حاصل شد. لا یعلم ما ادخلنى من السرور
لهذا الامر الا الله
[6] و خداى را شاكر شد.
از
دید فاطمه (س) اداره خانه و مسوؤلیت آن كار كوچكى نیست كه فاطمه (س) از آن
گریزان باشد و یا مادى و تربیت نسل كارى ناچیز نیست كه فاطمه (س) ازآن
احساس حقارت داشته باشد. حقارت براى آن كسى است كه براى كسب شهرت و عنوان
خداى را فراموش مىكند و ازمردم سراغ عزت را مىگیرد و در نتیجه نسل خود را
ضایع مىسازد.
فاطمه (س) ازاین تقسیم كار چنان راضى است كه مىگوید جز
خدا كسى از آن خبر ندارد. و این خود باید درسى باشد براى دیگران تا در
یابند لذات در سایه چگونه كار و تلاشى براى زن حاصل مىشود. كار بیرون زن
چیزى بدى نیست ولى بهتر از آن، رسیدگى به سنگر خانواده است، مگر آنگاه كه
ضرورتى براى جامعه باشد .
برنامه دارى در زندگى
زندگى امرى هدفدار است و حركتها و تلاشها نمىتوانند بى
هدف باشد. براى انسان ضرورى است براى هر كار و تلاشى كه انجام مىدهد قصدى
و نیتى باشد. ولتكن لكم فى كل امر نیّة
[7] و قصد و نیت بدان مقدار مىارزد كه ارزش شخصیتى انسان به آن وابسته است لكل امرى مانوى
[8].
براى
زندگى برنامهاى و محتوائى لازم است. و فاطمه (س) از زنانى بود كه زندگیش
را با برنامهدارى همراه كرده بود. همه ساعات و دقایقش از روى حساب بود.
اوقات شبانه روزش به این صورت مىگذشت .
- انجام كارهاى خانه كه او زنى با چند فرزند بود و رسیدگى به امور آنها آن هم در آن روزگار كارى آسان نبود.
- برنامه عبادت كه بخشى مهم از اوقات زندگى او را تشكیل مىداد.
- كمك به كارهاى على (ع) همسرش حتى در امر جنگ و پیكار و مشاورت .
- كمك به بینوایان در تهیه غذا و ابزار و لباس و زندگى آنها .
- جلسهدارى و امر هدایت زنان و بانوان كه تازه وارد اسلام شده بودند.
- برنامه تلاوت قرآن كه با خون و جان او در آمیخته بود .
- احقاق حقها و مبارزهها و مناشدهها مخصوصاً پس از ایام وفات رسول الله (ص).
- و تازه اگر دقایقى فراغت مىیافت به بافندگى و
پشم ریسى مىپرداخت، هم براى تهیه لباس فرزندان و هم براى فروش در بازار و
تأمین هزینه بخشى از كارهاى ضرورى خانواده .
- در عین حال كارهاى شخصى پیامبر بر عهده او بود اگر چه رسول خدا (ص) همسرانى متعدد داشت.
اصولى در زندگى فاطمه (س)
زندگى فاطمه (س) بر مبانى و اصولى استوار است كه همه
آنها نشأت گرفته از اسلام محمدى (ص) است. براى ما بسى دشوار است كه همه
اصول و مبانى مورد نظر را در این قسمت عرضه بداریم ولى آنچه را كه در این
قسمت بعنوان نمونههاى قابل ذكرند عبارتنداز:
- اصل هدفدارى در هر كار و برنامه و اقدام در زندگى .
- اصل ایمان و باور داشت به آنچه كه از جانب خدا بعنوان دستورالعمل زندگى صادر شده.
- اصل تطابق عمل فاطمه (س) با تعالیم و دستورات اسلام .
- اصل تقوا، زهد و ورع در همه امور و فعالیتها .
- اصل اعتدال در امور بگونهاى كه از دو مرز افراط و تفریط دوروبر كنار باشد.
- اصل صالح بودن عمل و انجام كارى كه مذهب صلاحیت آن را تأیید كند.
اصل اتقان و محكم كارى در اموربگونهاى كه از هرگونه خلل و فرجى دور باشد.
- اصل خیر بودن عمل و رعایت منافع و مصالح عامه مسلمین .
- اصل اعمال اراده از سوى خود تا كارى كه انجام مىدهه و در خور حساب و كیفر و پاداش باشد .
- اصل مشاركت اجتماعى و دورى از انزواجوئى و رهبانیت .
- اصل مقاومت و پایدارى و ثبات در رأى تا سر حد وصول به هدف.
- اصل صبر و تحمل در مصائب و دشوارىهاى ناشى از حركت به سوى اهداف .
- اصل اعتماد واطمینان به خدا و یاد و ذكر او در كارها .
- اصل جرأت و شجاعت نشأت گرفته از ایمان و وابستگى به خدا.
- اصل شكر گزارى در اموربخاطر امكاناتى كه خداوند در اختیارش قرار داده است .
- اصل اقتدا به صالحان و پاكان و نیكان و در رأس آنها رسول گرامى اسلام .
- اصل ترجیح رضاى خالق بر مخلوق در همه امور.
- اصل حفظ كرامت و جلال و شوكت انسانیت كه انسان ذاتاً از احترام برخوردار است .
- اصل اطمینان و اعتماد به خدا كه بندهاش را در تنگناها بخود رها نمىكند.
-...
و فاطمه (س) مجموعه این اصول را مورد رعایت و عمل قرار مىدهد و از این باب الگو و سرمشق زنان است .
سادگى زندگى
از عواملى كه در سعادت انسان مؤثر و سبب خوب اندیشیدن و
توان تصمیمگیرى نیكوست، سادگى زندگى و دورى انسان از قید وبندهاى اسارت
آفرین است. چه بسیارند وسایل و ابزارى كه به ظاهر عامل رونق زندگى بحساب
مىآیند ولى در نهایت فكر و اندیشه ما را براى تهیه و حفظش مشغول مىدارند.
زرق و برقها در مواردى بلاى جانند و ما را به پاسبانى و خدمتكارى خود
مىخوانند.
اصل این است ابزار زندگى در اختیار و در خدمت ما باشد نه ما
در خدمت ابزار. ماشین باید مایه راحت ما باشد و نه ما در خدمت ماشین. و
زندگى فاطمه (س) و على (ع) این چنین بود. آنها خود را در بند قیود مادى
اسیر نكردند و براى ابزار زندگى بنده و برده نشدند.
خانه فاطمه (س) از
نظر ظاهر و از دید وسایل و ابزار، خانه محرومى است و در آن چند وسیله ساده
بچشم مىخورد. فرشى از لیف خرما در آن گستردهاند و چند كاسه گلین و
احیاناً مسى در گوشه و كنار است كه در حد رفع ضرورتهاى اساسى تهیه شدهاند
.
آنها مىتوانستند براى خود خانه و وسایل اشرافى تهیه كنند ولى
تكیهگاهشان را آرمان الهى قرار دادند نه اشرافیت مادى، در این خانه زن و
شوهر براى وصول به منتهاى اوج رشد خود زندگى مىكنند و حتى لباسشان
وصلهدار است. خانه از شرایط عادى هم محدودتر است ولى همتها بلند و
اندیشهها در كمال است. توقع زن از شوهر محدود و حیا مانع آن است از همسر
چیزى بطلبد شوهر هم بزرگ منش و غیرتمند و مراقب آنكه شأن فاطمه (س) را نیكو
رعایت كند.
فقر اختیارى
زن و شوهر فقیرند ولى فقرشان اختیارى است نه اضطرارى
تنها در آمد سالانهشان از فدك بیش از 80 هزار دینار بود (البته برخى كمتر و
گروهى مقدار آن را بیشتر نوشتند) ولى آن را در راه مردم صرف مىكردند نه
زندگى شخصى خودشان - زندگى خود آنها فقیرانه بود .
بگفته لامانس مستشرق
فرانسوى: رسول خدا (ص) هم این فقر را از آنان دور نكرد بلكه سعى داشت آنان
را در همان فقر و قناعت نگه دارد. تشویق پیامبر به ایثار بود و آنها هم
پذیراى آن. آنها در عین فقر ونادارى و در عین قناعت گاهى بخششهاى كلان
داشتند و گاهى دینار دینار بذل مىكردند .
جنگ خیبر غنائمى بسیار براى
مجاهدان پدید آورد كه طبعاً على (ع) نیز از آن بى نصیب نبود. ولى در راه
بذل آن چنان دست و دل گشود كه حتى سهمى براى خانوادهاش باقى نماند و البته
فاطمه (س) هم بدان راضى بود و خود دست كمى از على (ع) نداشت. پیامبر با
فردى وارد خانه فاطمه (س) شد و دید فاطمه (س) تنها چادرش را هم به دیگرى
بخشیده است. و ناگزیر با ملافهاى سرخود را پوشانده و در برابر پیامبر قرار
گرفت .
اینان فقیر بودند ولى هرگز از فقر خود ننالیدند و از بخت بدشان
شكوه نكردند. بلكه بر عكس خداى را شاكر بودند و در عین نادارى و گرسنگى به
عبادت و نیایش خالصانه مىپرداختند. بعبارت دیگر خداى را براى نان
نپرستیدند كه پرستش تنها بدان خاطر است كه خداى در خور آن است .
كارهاى خانه
فاطمه (س) در خانه كارهاى متعددى دارد كه خود را موظف به
انجام دادنش مىداند. از كشیدن آب از چاه و آوردن به خانه، تا رفت و روب و
نظافت، از آرد كردن گندم و جو تا تهیه غذا و پختن آن، از وصله زدن لباس تا
بافتن پارچه و تهیه پیراهن براى فرزندان.
[9]
او
بزرگترین بانوى اسلام، دختر خاتم الانبیا و همسر خاتم الاوصیاء، ولى در
تمام مدت عمر كوتاه خود بمانند بسیارى از زنان اشراف خانمى نكرد. حتى آن
روز كه خدمتكارى به خانه آورد كارهاى خانه را با او قسمت كرد، یك روز از آن
فضه و یك روز از آن زهرا (س).
درباره حد ومیزان كارش بد نیست از زبان
على (ع) سخنى را بشنویم. او روزى به شخصى از بنى سعد كه درباره فاطمه (س) و
زندگیش سئوال كرده بود فرمود:
- الا احدتُك عنى و عن فاطمة الزهراء علیها السلام آیا دوست ندارى از خود و فاطمه (س) براى تو سخن بگویم ،
- انهاكانت عندى او روزگارى را در كنار من گذارند،
- فاستقت بالقربة حتى اثر فى صدرها آنقدر سقائى كرد و با مشك بخانه آب آورد كه روى سینهاش اثر گذاشت.
- و طحنت بالرحى حتى مجلت یدها آنقدر گندم آسیاب كرد كه دستهایش پینه بست .
- و كسحت البیت حتى اغبرت ثیابها آنقدر خانه را رفت و روب كرد تا بر جامهاش خاك و گرد نشست.
و اوقدت تحت القدر حتى ر كنت ثیابها آنقدر زیر اجاق در آتش دمید كه پیراهنش خاك آلود شد.
فاصابها من ذلك ضر شدید
[10] و از این بابت بر او صدمه سختى وارد آمد .
او
در كارهاى خانه چندان گرفتار بود كه با یكدست آسیاب را به گردش مىانداخت و
با دستى دیگر فرزند خود را در آغوش گرفت و شیر مىداد و پیامبر دلداریش
مىداد كه دختر تلخىهاى دنیا را بچش تا در آخرت شیرین كام باشى.
زهد و قناعت او
فاطمه (س) زاهده است نه بمعنى تارك دنیا، بلكه بدان معنى
كه دنیا نتوانست در او تصرفى كند و او را اسیر و برده خود سازد. (الزهدان
لا تملكك الدنیا و انت تملكه)
[11]. مىكوشید دنیا را در حد وسیلهاى دوست بدارد ولى عاشق آن نشود.
در
انصراف از جهان مادى و توجه به آخرت زنى را به مثل او نمىشناسیم. او در
زندگى قانع بود، نه در كسب و تصرف بلكه در مصرف و آنچه را كه بدست مىآورد
در راه خدا صرف مىكرد. او در زهد و قناعت و در ذخیره سازى براى كمك
كارىهاى بزرگ جداً زنى الهى است .
كدام مادر است كه از قوت فرزندان،
حتى با توافق و رضاى آنها حاضر باشد بكاهد تا در راه خدا صرف فقیران كند. و
كدام زن است كه درد گرسنگى را تحمل كند و دیگران را دریابد؟ چنین شرایط و
اوضاع را باید در خانه افرادى چون فاطمه (س) و على (ع) جستجو كرد على (ع)
از محل غنائم جنگى گردنبندى براى فاطمه (س) تهیه كرد. رسول خدا (ص) آن را
دید و فرمود: فاطمه جان! آیا راضى مىشوى كه مردم بگویند دختر پیامبر چون
دختر پادشاهان و جبابره لباس مىپوشد و زینت مىكند؟ فاطمه (س) مطلب را
دریافت، آن را فروخت و از محل آن بندهاى را آزاد كرد.
و نیز شنیدید كه
عروس بود و به خانه شوهر مىرفت، در بین راه به گدائى برخورد، همان جا در
میان دیوارى از زنان، پیراهن را از تن به در آورد و به فقیر داد و خود با
جامه كهنه به حجله عروسى رفت و كدام زن است كه چنین كند. جامه بهتر را به
فقیر مىدهد تا مصداق این آیه قرآن قرار گیرد. لن تنالو البر حتى تنفقوا
مما تحبون.
[12]
وضع لباس و بستر او
سلمان بر او وارد مىشود، چادر وصلهدارش را مىبیند و
تعجب مىكند. فاطمه (س) تعجب سلمان را به پدر گزارش مىدهد و مىگوید یا
رسول الله (ص) ان سلمان تعجب من لباسى - فوالذى بعثك بالحق - مالى و لعلى
منذ خمس سنة الا مسك كبش تعلف علیها بالنهار بعیرنا - و اذا كان اللیل
افترشناه
[13].
اى
رسول خدا (ص)سلمان از لباسم تعجب كرد - قسم به كسى كه ترا بر حق مبعوث كرد
براى من وعلى (ع) كه پنج سال ازدواج كردهایم جز پوست گوسفندى كه روزها
شتر ما بر آن غذا مىخورد و شبها آن را فرش بستر خود كنیم چیزى نداریم .
آنها
حتى وسیله خوبى براى خواب و استراحت نداشتند. على (ع) فرماید: پیامبر بر
ما وارد شد، و ما روكشى داشتیم كه وقتى آن را درازا بر سر مىكشیدیم
پهلوىمان بیرون مىماند و وقتى از عرض بر خود مىكشیدیم پاها و سرهاى ما
بیرون مىماند - فاتى النبى (ص) و علینا قطیفة، اذا البسناها طولا خرجت
منها جنوبنا - و اذا لبسناها عرضاً خرجت منها اقدامنا و رؤوسنا
[14].
غنیمتهاى
جنگى على (ع) مختصر گشایشى در كارها پدید آورده بود اما وضع مردم چنان
نبود كه بخود واگذار شوند. فاطمه (س) و على (ع) براى اینكه در سفره مردم
نانى باشد از نان خود مىگذاشتند و این كار نه براى ابراز قدردانى مردم از
آنان بود كه آنها آن را در راه خدا و براى محبت به او انجام مىدادند.
انس و صفا
این زندگى سرد ناشى از فقر و محرومیت را انس و صفاى
زوجین گرم مىكرد. آنان با همدلى و همرازى، با هدفدارى و هماهنگى زندگى را
رونق و صفائى مىبخشیدند. على (ع) خوشحال بود كه همسرى فهمیده، با صفا و
درد آشنا دارد همسرى كه متوجه شرایط زمانى است و على (ع) را نیكو درك
مىكند. فاطمه (س) هم خرسند است كه مردى الهى دارد مردى كه عمرش را در راه
خدا صرف كرده و از خواب و راحت خود كم مىگذارد تا خداى را از خود راضى
سازد.
بدین سان زوجین براى یكدیگر و در دید هم نعمتى بحساب مىآمدند و
در طریق رشد و تعالى هم مىكوشیدند اصولاً آنچه كه زندگى را شیرین مىسازد
زرق و برق و وسایل و ابزار و امكانات و حتى خور و خوراك نیست كه نقش وحدت و
هماهنگى در این راه از همه چیز بیشتر است. اصل بر این است كه زوجین زبان
یكدیگر را درك كنند و از لاك خود به نفع همسر بیرون آیند. و نیز مراقبت
كنند كه دل یكدیگر را نشكنند كه دل مؤمن مهبط عنایت و لطف خداوندى است .
از
علل نكبت بارى زندگى در برخى از خانوادهها این است كه مرد و زن دو دنیاى
كاملاً از هم جدا و متفاوتند در لاك خویشند و زبان هم را نمىفهمند. اگر
منافع و لذاتى باشد آن را تنها براى خود مىطلبند نه همسر و در این صورت
است كه زندگى رنگ و هوائى نامطلوب پیدا مىكند.
تجملى هدفدار
فاطمه (س) هم چون زنان اشراف در جاهلیت نبود كه خود را
در وسایل آرایش آن روز غوطهور سازد و یا هر روز برنگى در آید و در اجتماع
خود را عرضه نماید - شأن فاطمه (س) از این بسى بالاتر بود. اما آنچنان هم
نبود كه نسبت به اینگونه مسائل بىتفاوت باشد.
او تجملى پائینتر از حد
متوسط و آرایشى هم در همان سطح داشت و این براى دل على، و هم براى اینكه
درسى براى زنان در برابر همسر باشد. در روایتى آمده است كه در سال دهم هجرى
على (ع) از یمن برگشت تا در مكه به رسول خدا (ص) ملحق شود. بر فاطمه (س)
وارد شد و او را آرایش كرده یافت. فاطمه (س) لباسى رنگى پوشیده و براى على
(ع) خود را خوشبو كرده بود.
[15]
و
این امر نشان مىدهدكه اینگونه اقدام در اسلام، براى همسر نه تنها زشت
نیست بلكه ممدوح است ولى باید حساب همه چیز را جداگانه داشت و هیچ چیز را
با دیگرى مخلوط نباید كرد. در طریق هدفدارى یكى هم این بعد زندگى است كه زن
و مرد خود را طبق فرمان خدا براى یكدیگر بیارایند و چشم دل هم را در آنچه
به حیات مردانه یا زنانه است برسانند .
توجه به حیات جاودانه
فاطمه (س) از معدود زنانى است كه هرگز اسیر زرق و برق
دنیا نشد و زیبایهاى آن او را نفریفت و هوسهاى ناموزون در درون او پدید
نیاورد. دنیا براى او بزرگترین مقصد و منتهى نیست، بلكه وسیله و مزرعهاى
است براى سعادت آخرت. در دعاى او این جمله را مىبنیم كه فرمود: اللهم لا
تجعل الدنیا اكبر همّى و لا مبلغ علمى
[16] - یعنى خداوندا دنیا را بزرگترین هم و مقصدم قرار مده...
و
هم دردعائى دیگر فرماید خداوندا مرا تا آنگاه زنده بدار كه زندگى براى من
مفید و خیر آور باشد و مرگ مرا زمانى مقدر فرما كه در آن زمان مردن براى من
بهتر باشد. اللهم احینى ما عملت الحیوة خیراً و توفنى اذا كانت الوفاه
خیراً لى
[17].
در
همه مناجاتهایش و سخنانش توجه به دین و دنیا و معاد دارد و باز هم در
جملهاى دیگر از دعاى خود فرماید: اللهم اصلح لى دینى الّذى هو عصمة امرى و
دنیاى اللّذى فیها معاشى و اصلح لى آخرتى اللتى فیها معادى و اجعل الحیوة
زیادة لى فى كل خیر.
[18]
در
درخواستهاى خود فرماید: اى كسى كه هر روز نزد او جدید است و هر رزق و روزى
در نزد او آماده، تو آن خداى دائمى كه روزگار كهنه و فرسودهات نسازد...
خدایا بر كار من پرده بپوشان و مادام كه زندهام مرا در عافیت (دین و دنیا)
بدار - مرا بیامرز و بر من رحمت آور. (یا من كل یوم عنده جدید و كل رزق
عنده عتید انت الدائم اللذى لا تبلیك الازمان...اللهم و استرنى و عافنى
ابداً ما ابقیتنى و اغفرلى و ارحمنى...
سلام بر فاطمه (س)
آرى، فاطمه (س) این چنین بود كه فقدانش براى على (ع) و
هم براى بشریت اشك و آه و ناله آورد. على (ع) آن مردى كه خورشید گریهاش را
ندیده بود و در میدان نبرد در برابر دریائى از دشمن هرگز نلرزیده بود، از
شنیدن خبر مرگش لرزید و در كنار جسدش و قبرش گریست .
سلام بر تو اى
فاطمه (س) كه وارث پاكان و نیكانى، سلام بر چهره خاك آلودت، سلام بر سجاده
اشك آلودت سلام بر گوهرهاى غلطان چشمان تو كه از خوف و خشیت الهى فرو
مىریخت، سلام بر دستهاى زخمین و پینه بستهات سلام بر پیشانى به خاك عبادت
آغشتهتو، سلام بر صبورى و شكیبائیت.
فصل 15: مشى اقتصادى فاطمه (س)
مقدمه
از مسائل مهم حیات انسان در عرصه جهان، بویژه در عصر و
دوره ما دلبستگى شدید به مال و ثروت دنیا و سعى در تولید بیشتر صرفاً براى
مصرف بیشتر است. در میان اغلب مردم حرص و ولع شگفتآورى است به كسب مال و
برترى دادن خود بر دیگران از این راه. كوشش آنهااین است كه با اسراف در
مصرف و عدم رعایت مرز آن شرایطى را به دیگران عرضه نمایند كه در آن اثبات
برترى آنهاست .
این واقعیتى است كه در بسیارى از جوامع حضور دارد، به
هنگامى كه آدمى از درون خالى باشد سعى دارد از بیرون خود را بیاراید وبا
دلبستگى به زرق و برقها و آراستن خود بدان بر خلاءهاى درونى فائق آید این
مسأله در بین مردان و زنان وجود دارد و خود نمائى و خود آرائى، فخر فروشى و
بر دیگران برترى نشان دادن در زنان بیشتر است. اصولاً طبیعت زن طبیعت
آرایش است و عرضه، و در این راه هر قدر زرق و برق بیشتر خرسندى احساس و
موفقیت زیادتر .
تلقى از دنیا
همگان مىدانند كه حیات چند روزه بشرى، روزى بسر مىآید و
آدمى ناگزیر راهى سراى دیگر مىشود. و همگان در عمل نیكو در یافتهاند كه
در رابطه با مال و ثروت، بویژه آنها كه غیر منقولند، از خانه و باغ و مزرعه
،امانتدارانى بیش نیستیم. ملكى چند صباحى در اختیار ماست و فردا در اختیار
دیگران و آنچه كه در جاى خود مىماند خانه و باغ و زندگى است و آن كس كه
با آنها وداع مىگوید انسان است .
در عین حال نوعى احساس خلود و
جاودانگى در آدمى وجود دارد كه بخاطر آن سعى دارد ثروت بیشترى را در اختیار
گیرد و همه گاه نه بخاطر مصرف، بلكه تنها بخاطر در اختیار گرفتن و مالك
بودن آن.
و این همان رذیلهاى است كه زمینه ساز اسارتهاى ماست .
چه
بسیارند كسانى كه هرگز دمى نیاسودند و شب و روز را در كار و تلاش گذارندند و
اندوختهاى براى خویش فراهم آورده و در آن خود را محبوس داشتهاند. مال و
ثروت خوبست بشرطى كه در طرق خیر و آزادى انسان و استقلال روحى او و رهائى
او از قیدها وبندهاى اسارت بار مصرف شود و این تزى است كه اسلام از آن دفاع
مىكند .
فاطمه (س) و دنیا
فاطمه (س) زنى رشیده است، عوالم موجود و موقعیت انسان را
در آن عوالم نیكو مىشناسد. خوب مىداند كه پدیدهها سیر فنائى واضمحلالى
دارند و تنها خداست كه باقى و جاودانى است. سپردن امانت بدست هیچكس مفید و
سازنده و قابل برگشت نیست، زیرا كه آنها هم زوال پذیرند. تنها خداست كه
امین خوبى است و آنچه بدو واگذار شود قابل برگشت است، بمیزانى چند برابر .
او
دنیا را دار فنا مىشناسد و عاقبت را دار بقا، دنیا را مزرعه مىشناسد و
آدمى را در آن چون كشاورزى كه براى فصل ستایش باید كار و ذخیره كند، ضمن
آنكه همین امروز هم به نعمتها متنعم است. و نیز او دنیا را چون پل
مىشناسد كه باید از آن گذر كرد و بستر گشودن در روى پل جز به ضرورت روا
نیست و تازه آن هم در حدى محدود.
در همه حال دنیا از دید او متاع است،
متاعى كه خداى آن را ناچیز معرفى كرده و سرگرمى به این متاع را لهو و لعب
كه كار كودكان است. مهم این است سرگرمىها باید موجبات خیر و سعادتى را
براى انسان فراهم سازند نه آنكه موجب بدبختى و تباهى او شوند .
موضع او در دنیا
او مىداند كه خداوند روزى را براى مخلوق خود تضمین و
بین آنها به عدالت و مصلحت تقسیم كرده است و در این راه هیچ موجود كوچك و
ریزى را فراموش نكرده است. پرندگان و درندگان از آن بهره كافى دارند. (و
قسمت الارزاق بین الحدایق فسویت بین الذرة و العصفور)
[19].
بدین سان از خداى مىخواهد كه او را به آنچه روزى او كرده و مقرر ساخته است قانع سازد. (اللهم قنعنى بما رزقتنى)
[20]
و هرگز حرص بیش از حد نداشت و این هوشمندى در او نبود كه ثروت بیشترى را
انباشته سازد. سعى در این داشت كه ثروت او در غناى درون باشد نه بیرون.
فكر
و اندیشه فاطمه (س) به جهانى دیگر معطوف است، مفتون زخارف دنیا و
سرمستیهاى آن نیست ضمن اینكه كار مىكند و تلاش به تولید بیشتر دارد. او
مثل پیامبر مىاندیشد و درخواست دارد كه پروردگارا دوست دارم یك روز گرسنه
باشم و یك روز سیر. تا آن روز كه گرسنهام ترا بخوانم وتضرح و عرض نیاز كنم
و آن روز كه سیرم شكرگزار نعمت تو باشم.
[21]
كار فاطمه (س)
فاطمه (س) اهل كار و تلاش است نه تنها در مسیر عبادت
بمعناى آن بلكه در جنبه مادى و اقتصادى سعى داردبه تولید بیشترى دست یابد،
در آمد زیادترى را تحصیل كند، نه بدان خاطر كه از آن براى رونق دادن زندگى و
خرید تجملات و زینت آلات استفاده كند، بلكه براى دستیابى به توان بیشتر
جهت خدمت به مردم .
با همه سرگرمى و اشتغالاتى كه دارد و با همه زحماتى
را كه در رابطه با سرپرستى و اداره فرزندان متحمل مىشود، و با همه حال و
شوقى كه به عبادت پروردگار دارد، مىكوشد دقایقى از اوقات خود را خالى كند
تا در آن به كارى مولّد در آمد بپردازد. این كار به تناسب توان فاطمه (س) و
ذوق و علاقهاش، با شرط تائید مذهب بود. شنیدید كه او نخ مىرشت، پارچه
مىبافت و گاهى هم بصورت كار مزد براى دیگران گندم آرد مىكرد. طبیعى است
كه تنظیم برنامهاى كه در آن او بتواند به همه كارها و برنامههاى زندگى
برسد كارى آسان نبود.
بى نیازى مادى او
اگر فاطمه (س) هم به مثل دیگران مىاندیشید، و اگر او هم
خود را دخترى همانند دختران شاهان و سلاطین تصور مىكرد، و اگر او هم بناى
زندگى را بدون قید دین استوار مىكرد مىتوانست زندگى راحتى داشته باشد، و
در آن صورت نه دستهاى او زخمین مىشدند، و نه بر چهره او غبار و گرد ناشى
از رفت و روب مىنشست.
درآمد فدك براى او چیزى اندكى نبود او مىتوانست
با آن براى خود كاخى مجلل بسازد و خدمهاى بسیار در دور و بر خود گرد آورد و
خود خانمى كند. على (ع) هم مردى بیكاره و ناتوان و افتاده نبوده او هم با
آباد كردن زمین ،ایجاد مزرعه، به راه انداختن چشمه و نهر درآمدهاى كلانى
بدست مىآورد كه فاطمه (س) مىتوانست از آنها بهره گیرد.
غنائم جنگى هم
رقم خوبى را در درآمد آنها تشكیل مىداد و على (ع) و فاطمه (س) مىتوانستند
با ارتزاق از آن براى خود زندگى مناسبى را فراهم كنند. ولى فاطمه (س)
اینگونه زندگى را خوش نداشت، اصل رابر كدح و تلاش گذارد تا در سایه آن رضاى
خدا را جلب كند و براى روز واپسین و حساب، حجتى از دستهاى پینه بسته را
عرضه بدارد.
مسأله فدك
از ممر عایدى خوب فاطمه (س) و على (ع) فدك بود، مسألهاى
كه بحثهاى موافق و مخالف بسیارى را برانگیخته و عدهاى را جاهلانه به
تكذیب یا تصدیق واداشته است - بى مورد نیست كه در این باره توضیحى داده
شود. فدك مزرعهاى بود كه در سال 7 هجرى بدون جنگ و خونریزى توسط یهودیان
در اختیار پیامبر اسلام قرار گرفت. برخى قائلند كه این ملك توسط یك یهودى
كه مسلمان شده بود به پیامبر هدیه گردید.
[22] تازه اگر هم خلاف آن باشد چون بدون جنگ و خونریزى بدست آمد بصریح آیه قرآن
[23]
از آن پیامبر و از املاك خالصه اوست. هنگامى كه آیه شریفه و آت ذالقربى
حقه نازل شد پیامبر فاطمه (س) را صدا كرد كه بیا حق ترا به تو بدهم وفدك را
به فاطمه (س) بخشید.
[24] برخى هم نوشتهاند كه رسول خدا (ص) بشكرانه خدمات خدیجه آن را به فاطمه (س) بازمانده او بخشید.
[25]
البته
در برخى از روایات شیعى آمده است كه پیامبر، فاطمه (س) را خواست و فرمود
خداى تعالى به من فرمان داده فدك را كه ملك شخصى من است به تو دهم و فاطمه
(س) عرض كرد از شما و از خداى تعالى آن را پذیرفتم
[26] و البته اسناد دیگرى هم در این رابطه وجود دارد.
[27]
پیامبر مالكیت آن را با خط على (ع) نوشت، رسول خدا (ص)، على (ع)، ام ایمن، و خادم رسول خدا (ص) بر آن شهادت دادند.
[28] پیامبر فرمود از آن تو و اعقاب تست و پاداشى براى مادرت خدیجه بحساب مىآید.
[29] و براى محكم كارى این اصل مردم را جمع كرد و حكم قرآن و واگذارى فدك را به اطلاع آنها رساند.
[30]
درآمد فدك:
در مورد درآمد فدك نقلهاى مختلفى وجود دارد. راوندى آن را بالغ بر 24 هزار دینار در سال نوشت
[31]سید
بن طاووس آن را بالغ بر 70 هزار دینار در سال، و برخى هم بیشتر و گاهى
كمتر از آن نوشتهاند و همانگونه كه ملاحظه مىشود رقم درشتى بحساب مىآمد
كه اگر بناى مصرف براى یك خانواده باشد، زندگى شاهانهاى در سایه آن بوجود
مىآید.
اما على (ع) و فاطمه (س) از این منبع استفاده شخصى نداشتند و
هرگز از درآمد آن سیر نخوابیدند زیرا مىدانستند در گوشه و كنار جامعه
اسلامى آن گرسنگان بسیارند و ایتامى كه با شكم گرسنه سر بر بستر بگذارند
اندك نیستند. بدین سان تمام درآمد فدك صرف فقرا و مستمندان مىشد و فاطمه
(س) خود همانگونه كه مىدانید با چادرى و جامهاى وصلهدار زندگى مىكرد،
خوراكش نان خشك و بسترش پوست گوسفند بود و هم شنیدید كه فرزندان او اغلب در
گرسنگى بسر مىبردند.
تصرف فدك
پس از وفات رسول الله (ص) فدك را از فاطمه (س) گرفتند و
كار گزارانش را از مزرعه بیرون كردند و این كار به وسوسه عمر صورت گرفت
بدان ترس كه نكند شیعیانش خلیفه را رها كنند و به طمع دنیا گرد او آیند و
بر این اساس بود كه ابوبكر مباشر فاطمه (س) را از فدك اخراج كرد.
[32]
فاطمه
(س) به طرح دعوا پرداخت كه فدك از آن من است. ابوبكر شاهد خواست، او على،
حسینین، اسماء ام سلمه و ام ایمن راكه مورد تصدیق رسول الله (ص) بودند شاهد
آورد و ابوبكر ناگزیر بود آن را بپذیرد. عمر شهادت آنها را رد كرد و گفت:
على همسر اوست، حسنین هم پسران او و به نفع خود گواهى دادند!![33] و اسماء هم به سود بنى هاشم رأى مىدهد!
[34] ام سلمه هم فاطمه (س) را دوست مىدارد و طرفدار اوست.
[35] ام ایمن هم زبانش مىگیرد و نمىتواند درست حرف بزند!!
[36]
ابوبكر
در برابر سخنان فاطمه (س) مجاب شده بود ولى اینكه فدك را تحویل ندارد بدان
خاطر بود كه اولاً عقل منفصل او یعنى عمر نمىگذاشت، ثانیاً ابوبكر ترس از
این داشت كه فاطمه (س) فردا حقوق دیگرى را طلب كند، از جمله حق خلافت على
را، ثالثاً تسلیم فاطمه (س) شدن نوعى اعتراف به اشتباه بود كه ابوبكر آن را
براى خود نمىپسندید. در كل او مالكیت فاطمه (س) را در فدك تكذیب نكرد ولى
آن را تحویل فاطمه (س) هم نداد.
[37]
موضع مقاومت فاطمه (س)
اینكه فاطمه (س) درباره فدك ایستادگى مىكرد و با ابوبكر
محاجه مىنمود نه بخاطر رغبت مالى نسبت به فدك بود، بلكه مىخواست حق به
حقدار رسد، بدعتى در جامعه اسلامى پا نگیرد، و خلیفه مسلمین خلاف اسلام و
قرآن رأى ندهد.
فدك مزرعهاى بیشن نبود و اگر دنیائى را براى فاطمه (س)
جواهر مىكردند او هم چنان نسبت به آن بى اعتنا بود. او دلبستگى به مال
نداشت تا براى فدك دست و پائى زند، مگر او نبود كه غذا و افطار خود را سه
شب متوالى به نیازمندان داد؟ مگر او و همسر و فرزندانش نبودند كه مكرر در
مكرر به ایثار پرداخته بودند؟ پس دیگر جاى چه بحث و سخنى است؟
ابوبكر هم
مدعى بود كه مىخواهد در آمد آن را در راه خدا براى فقراى مسلمان خرج كند -
در آن صورت جاى چه بحثى براى فاطمه (س) بود؟ پاسخ این است كه اگر آنها
قربةً الى الله چنین مىكردند و واقعاً حق را به حقدار مىسپردند فاطمه
(س) گلهاى نمىكرد، ولى داستان فدك بعنوان یك حربه سیاسى بود و آنها
مىخواستند با استفاده از آن حربه على را فلج كنند و او را خانه نشین سازند
و فاطمه (س) براى این مسأله بود كه فریاد مىزد.
روح قناعت فاطمه (س)
فاطمه (س) در مشى اقتصادى خود این شیوه را در پیش دارد
كه در تولید كوشاست و در مصرف شخصى حسابگر است و اندیشمند، سعى دارد. زیاده
روى نكند و هرگز از حد متوسط جامعه قدمى فراتر نگذارد والبته زندگیش در
اغلب موارد پائینتر از حد متوسط بود.
آن همه درآمدى كه ازفدك نصیب او
مىشد حتى از آن براى خود یك دست لباس تهیه نكرد و یا از جواهرات و زیورهاى
دنیا چیزى براى خود تهیه ندید. آن همه غنائمى را كه على به خانه مىآورد
در خانه بند نمىماند و همه آنها در فرصتى اندك صرف مستمندان مىشد .
فاطمه
(س) حتى گاهى از محل كار و درآمد شخصى چیزى براى خود تهیه مىكرد و یا على
براى او وسیله زینتى رامى خرید آنهم سریعاً در راه خدا صرف مىشد. و
شنیدید كه پیامبر از سفر برگشت و به نزد فاطمه (س) رفت و دستبند و
گوشوارهاى در او و پردهاى بر در دید و پس از توقفى كوتاه برگشت و فاطمه
(س) مسأله را دریافت، آنرا براى پدر در مسجد فرستاد كه صرف فقیران كند.
رسول خدا (ص) فرمود - پدرش فداى او باد - او آنچه را كه باید بكند كرد .
- دنیا براى محمد و آل محمد نیست
[38] و یا دیدید كه نو عروس بود و در راه رفتن بخانه شوهر در مسیر خود جامه نور را به فقیر داد و خود با جامه كهنه بخانه على رفت .
بخشش او
كسى كه این همه در زندگى شخصى بر خود سختگیر است در راه
خدا دستى گشاده دارد. مشى او مشى دورى از بخل، پذیرش و قبول ایثار است اگر
چه خود بدان نیازمند باشند.
[39]
او در زندگى شخصى با یك پیراهن و سرانداز قناعت مىكند تا زندگى فقیران را
سر و سامان دهد، با شكم گرسنه مىخوابد تا در سر سفره یتیمان نانى باشد.
میزان
بخشش او گاهى رقمهاى درشتى را تشكیل مىداد. از جمله گردنبند خود را در
عروسى كه هدیه دختر حمزه سیدالشهداء به او بود به پیرى بخشید كه درخواست
غذا و لباس و خرج سفر از پیامبر كرده و رسول خدا (ص) او را به سوى فاطمه
(س) اعزام داشته بود. و یا در مواردى تنها سراندازى خود را به مستمندى داده
و خود در خانه مىنشست. گاهى دستبند خود را هدیه مىكرد،زمانى گشوارهاش
را، گاهى هدیههاى گرانقیمتى را كه براى او مىآوردند و رقمهاى نقدى بخشش
او را برخى حیرت آور ذكر كردهاند. تا چهل هزار دینار
[40] (كه البته با توجه به فقر عمومى در جامعه بعید مىنماید فاطمه (س) چنین رقمى را تنها به یك فرد اختصاص دهد).
فصل 16: ترجیحات فاطمه (س)
مقدمه
مطالعه در حیات فاطمه (س) و خاندانش نكتههائى را به
آدمى مىآموزد كه با استفاده از آنها مىتوان زندگى را روح و معنى بخشید.
این مسأله بدان خاطر است آنچه را كه فاطمه (س) مىاندیشید دیگران یا
نمىاندیشیدند و یا كمتر بدان عنایت داشتند. او نیك مىدانست كه سرورى و
سالارى دو جهان در سایه چه كار و تلاشى پدید مىآید .
او در بین مسائل
گوناگونى كه در سر راه او قرار داشتند ترجیحاتى را در نظر مىگرفت و براساس
آن به پیش مىرفت و بدین خاطر توانست رشد و كمالى را بدست آورد كه دیگران
در اكتساب آن وامانده بودند واصولاً در كمالطلبى، توان و استعداد زن زیاد
است ولى توان موفقیت در آن كمتر است و این بعلت وابستگىهاى بسیار، احیاناً
حسادتها، و دلبستگىهاى شدید مادى است. در روایتى آمده است:
كمل من الرجال كثیراً و لم یكمل من النساء الا مریم ابنة عمران، و
آسیة بنت مزاحم و امرة فرعون و خدیجه بنت خویلد و فاطمة بنت محمدا (ص):[41]
مردان زیادى به درجه كمال رسیدند ولى از زنان جز چهار تن به مرحله
كمال واقعى دست نیافتند و آنها عبارتند از مریم دختر عمران، آسیه دختر
مزاحم همسر فرعون، و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (ص) .
رمز و راز كمال
در رمز و راز كمال او موارد بسیارى را مىتوان ذكر كرد
كه اساس همه آنها ترجیح دادن خدا بر دیگر افراد و امور است. فاطمه (س) بنده
خالص خداست و هیچ كار و تلاشى را بدون رضاى او انجام نمىدهد. هیچ چیز در
نزد فاطمه (س) عزیزتر از رضاى خداوند نیست .
او انسان است و به سائقه
انسانیت ذوقها و تمایلاتى دارد ولى در اعمال این ذوق و خواسته در پى آن
است دریابد آیا خداى را هم بدان رضایت است یا نه؟ اصل را بر این قرار
مىدهد كه خواست و مشیت خود را با خواست خداوندى تطابق دهد و مصداق آیه و
ما تشاؤن الا ان یشاء الله
[42] باشد.
چه
بسیار بودند شرایط و امكاناتى كه در زندگى فاطمه (س) پدید مىآمدند و دل
به واقع هوس آن را داشت ولى آن هوس را فرو خوابانده و به دنبال مسیر دیگرى
رفت. این خطاست كه فكر كنیم غذاى چرب و شیرین به كام فاطمه (س) تلخ مىآمد و
یا او از لباس خوب نفرت داشته است. نه، مسأله چنین نبوده است - زیرا كه او
انسان است و طبیعت و مذاق انسانى دارد. ولى او در سایه خودسازى و مدیریت
خود به درجهاى رسید كه مىتوانست از آنها براى وصول به اخلاق بالاتر
بگذارد.
دامنه ترجیحات او
ذكر همه آنچه را كه در این مقاله قابل ذكرند از عهده ما
خارج است بویژه كه ما در این مجموعه اصل رابر رعایت اختصار قرار دادهایم
تنها به عنوان فهرست مباحث عرضه مىداریم كه ترجیحات او در زندگى عبارت
بودند از:
- ترجیح رضاى خداوند بر رضاى خود و دیگران
- ترجیح آخرت بر دنیا ضمن توجه به دنیا و مواهب آن
- ترجیح معنویت بر مادیت ضمن توجه به ماده
- ترجیح گرسنگى بر سیرى براى باز بودن در حاجت
- ترجیح سادگى بر تجمل ضمن پذیرش محدود آن
- ترجیحكار و تلاش مستمر بر بیكارى و تن آسائى،
- ترجیح سخنگوئى به حق در برابر سكوت
- ترجیح مبارزه بر سكوت در برابر بیداگرىها
- ترجیح پدر و همسر و فرزندان بر خود در حیات خانوادگى
- ترجیح جامعه بر فرد، و دیگران بر خود .
- ترجیح شب زندهدارى بر خواب و غفلت
- ترجیح سختگیرى بر خود در دنیا براى رعایت آخرت.
- و نمونه این ترجیحات در زندگى فاطمه (س) بسیار
بودند. او در این زمینه چنان كار و اقدام داشت كه گوئى حتى خویشتن خود را
فراموش كرده و مصداق فناى فى الله شده است. و حاصل چنین ترجیحاتى است كه
فاطمه (س) را زنى اسوه و نمونه مىسازد.
ترجیحات در رابطه با مذهب
در آنچه كه به جنبههاى صرفاً مذهبى مربوط مىشود فاطمه
(س) را مىیابیم كه در آن كمال رشد خود رانشان مىدهد. او مؤمن به مذهب
است، عاشق پروردگار خویش است و در این راه همه چیز را فدا كرده است جانش
را، مالش را، عزت و آبرویش را، همتش را، پیكر و پهلویش را، بازویش را، قوت
پایش را، فرزندان را و... مصداق این آیه قرآن شد: قل ان صلوتى و نسكى و
محیاى و مماتى لله.
[43]
براى
او رنجها و دشوارىهاى بسیار در مسیر زندگى پدید آمدند كه هر كدام در حدى
بودند كه آدمى را ذوب مىكنند. از رنج نادارى، و فقر و گرسنگى فرزندان، و
درگیرى با افراد ناباب و سرزنشها و جهلها و نادیده گرفتنها و... اما همه
آنها قابل تحمل بودند، جز مصیبت دین .
او مذهب را بر همه امور ترجیح مىدهد، به همین نظر در دعاهاى او این جمله مهم را مىیابیم كه اللهم لا تجعل مصیبتى فى دینى
[44]
خداوندا مصیبت مرا در دینم قرار مده اصل بر این است آدمى سالم بماند و اگر
خود در مسیر آن دچار دشوارى شد مشكلى در سر راه نخواهد بود .
ترجیح تسبیح بر خادم
فاطمه (س) زنى جوان بود و در انجام وظایف زندگى و
سرپرستى فرزندان و اداره كانون، مشقات بسیارى را متحمل مىشد. روزى على بر
او وارد شد و دید فاطمه (س) خیلى دچار رنج و زحمت شده، از یك سو سرگرم
آسیاب كردن و تهیه آرد است و از سوى دیگر سر گرم رسیدگى به فرزندان و شاید
شیردادن یكى از آنها...
گفت: فاطمه ! خود را به زحمت انداختى، و دلم را
بدرد آوردى. خداوند خدمتكاران بسیارى را نصیب پدرت كرد. چرا از او خادمى
طلب نكنى؟ با على (ع) بنزد پیامبر رفتند. على (ع) از زحمات فاطمه (س) سخن
گفت، و درخواست خادم كرد. رسول خدا (ص) خطاب به فاطمه (س) فرمود مىخواهى
ترا به چیزى دلالت كنم كه از خادم بهتر باشد؟ فاطمه (س) گفت آرى، رسول خدا
(ص) تسبیحات پس از نماز به او آموخت.
[45]
در
اهمیت تسبیحات روایات بسیارى آمده كه از جمله آن این روایت از امام باقر
(ع) است: ما عبد الله بشیى افضل من تسبیح فاطمة كل یوم دبر كل صلوة - ولو
كان شیى افضل منه لنحله رسول الله (ص) فاطمه (س)[46]
هیچ چیزى بمانند تسبیحات فاطمه (س) كه در هر روز پس از هر نماز انجام
مىشد خداى عبادت نشده است و اگر چیزى از آن برتر وجود مىداشت رسول خدا
(ص) آن را به فاطمه (س) اهداء مىكرد.
آن تسبیحات شامل 34 تكبیر (الله
اكبر) 33 تحمید (الحمد الله) و 33 تسبیح (سبحان الله) است. فاطمه(س) از
دریافت این پیام خداى را سپاس گفت و فرمود: رضیت عن الله و عن رسوله...[47]از خداى و از رسول خداى راضى شدم .
در جنبه خانوادگى
فاطمه (س) در زندگى خود همه گاه پدر را بر خود ترجیح مىداد. ما در بحثهاى گذشته، از جمله در بحث فاطمه (س) و پدر
[48]
اشارات بسیارى در این زمینه داشتیم و متذكر شدیم كه او چگونه خود را سپرى
بلاى پدر قرار مىداد. اسناد ما حكایت دارند كه او گاهى حایل بین خود و سنگ
دشمن قرار مىگرفت، حاضر بود كه سنگ بر بدن او وارد شود ولى بر پدر وارد
نشود.
رسول خدا (ص) بر او وارد شد و از او غذائى خواست. فاطمه (س) عرض
كرد خانه از آذوقه خالى است و خود و فرزندانش گرسنهاند. پیامبر بر گشت، و
لحظاتى بعد زنى دو نان و كمى گوشت بعنوان هدیه آورد. فاطمه (س) در عین
گرسنگى خود و فرزندان كل آن را براى پدر فرستاد.
او هم چنین على را
برخود و فرزندان مقدم مىداشت. بسیارى از اسناد نشان مىدهند كه او گاهى در
تنگناها و نادارىها، غذاى خود را براى على ذخیره مىكرد.
[49]
على بر او وارد شد و اظهار گرسنگى كرد. فاطمه (س) اظهار داشت غذائى ندارد و
این براى مدت دو روز است. و در این دو روز مختصر غذا همان بود كه در
اختیار او گذاشته بود.
[50] دل على به درد آمد كه چرا از این امر بىخبر بوده است .
در
آن روز كه ماجراى سقیفه پدید آمد و فاطمه (س) را كتك زدند شك نیست كه در
اثر آن ضربهها احساس درد مىكرد، و شنیدید كه به غشوه افتاد و فرزند خود
را سقط كرد. ولى باور من این است كه او بیش از اینكه از این ضربهها براى
خود ناراحت باشد براى على ناراحت است كه او از تماشاى این صحنه چقدر ناراحت
است - زیرا به حساسیت روح على كاملاً آگاه است .
در جنبه اخلاقى
ترجیحات فاطمه (س) در این جنبه بسیارند. چه فراوانند
حالات و روحیاتى كه جزو ملكه فاطمهاند و او در هیچ شرایطى آن را ازدست
نمىدهد. مثلاً در صدق و راستى كار او به جائى مىرسد كه عایشه همسر پیامبر
درباره او مىگوید: پس از پیامبر كسى را از فاطمه (س) راستگوتر ندیدم
[51] و او صداقت را بر كذب مرجح مىداند .
- او اهل جرأت و رشادت بود و هرگز جبنى را در خود
راه نداد از واقعهاى هر چند زحمت آفرین وحشتى بخود راه نداد آن روز كه خصم
بر در خانهاش هجوم آورد، او دست از هدف بر نداشت، آن روز كه در مسجد
دستگاه حكومت آن همه ارعاب و تهدید را روا داشت فاطمه (س) هرگز دم فرو
نكشید و حق سخن را ادا كرد .
در دعاى فاطمه (س) مىبینیم كه این مناجات
را دارد كه خداوندا عُجب و ریا، كید و تجاوز، حسد و ضعف، شك و وهن، درد و
مرض، خوارى و ذلت، مكر و خدعه، گرفتارى و فساد را از من دور ساز، و آنها را
از چشم و گوش و جمیع اعضایم بر كن زمام امور را بدست گیر و بهر سوئى كه
مورد محبت و رضاى تست ببر.
[52]
او
هم چنین زهد را بر دلبستگى به دنیا ترجیح مىداد و در طهارت روحى كارش به
جائى رسید كه چیزى نمىخواست، جز آنچه خدا بخواهد و دوست نمىداشت جز آنچه
را كه خداى دوست بدارد. اخلاقش اسلامى و منبعث از قرآن و دستورات اسلام
بود.
در حیات اقتصادى
در حیات اقتصادى فاطمه (س) هم ترجیحات فوقالعادهاى
بچشم مىخورند. اصولاً مال و منال، دارائى و ثروت در پیش چشم فاطمه (س)
آنقدر عزیز نیستند تا او به خاطر آنها از معنویت وطهارت چشم نپوشد. آنجا كه
مادیات نتوانند وسیله وصول به معنویات باشند در برابر دیدگان فاطمه (س)
بىبهایند.
به همین نظر است كه فاطمه (س) جامه كهنه را خود بر تن
مىپوشد و در شب عروسى پیراهن نو را به فقیرى مستمند مىدهد و خود جامه
وصلهدار مىپوشد و جامه حریر را براى دیگران در نظر مىگیرد. بررسیهاى
تاریخى در مورد حیات اقتصادى نشان دادند او چگونه گرسنگى در راه رضاى
خداوند را بر سیرى و شكمپارگى ترجیح داد و چگونه فقر را بر مالدارى ترجیح
داد و چگونه شرافت اقتصادى و تقواى مالى را بر بیحسابى و بى بند و بارى، و
لباس كهنه را بر نو
[53].
كدام عروس است كه در شب عروسى چنین كند؟ آیا واقعاً فاطمه (س) از جامه نو
بدش مىآمد؟ - آیا در این عطا جز این مىخواست كه انفاقش مصداق آیه لیس
البر حتى تنفقوا مما تحبون
[54] باشد؟ آیا عطاى دستبند و گردن بند و پرده براى پیغمبر كه در روایات آمده
[55] و درخواست آن كه براى فقیران صرف كند براى این بود كه دستنبد بر دست او سنگینى مىكرد؟
مىدانید
كه او هم از داشتن زیور بد حال نمىشد، بویژه كه نوجوان بود و همسر او هم
جوان - مىتوانست براى خود لذتى و جمالى فراتر فراهم آورد و در سبك زنان
اشراف باشد. اما او ترجیح داد كه سید نساء العالمین باشد. - مىتوانست براى
خود منصبى در جامعه فراهم آورد اما منصب آسمانى را بر آن ترجیح داد.
او
چون همسرش على بود. زهد را بر دنیا پرستى رجحان داد، قناعت را بر اسراف در
مصرف ترجیح داد، ایثار را بر بخود رسیدن، خدا بینى را بر خود - بینى، سیرى
مستمندان را بر سیرى خود مرجح دانست و در كل در برابر زخارف دنیا قامت بر
افراشت و به دیگران درس داد چگونه باید با فضیلت شد.
ترجیحات او در رابطه با جامعه
حیات اجتماعى فاطمه (س) نیز از این بابت درآموز است. با
آن همه عشق و علاقهاى كه به عبادت و بندگى خدا دارد زندگى اجتماعى را بر
رهبانیت ترجیح مىدهد. مىخواهد در جامعه باشد، از درد افراد جامعه سر در
آورد، به امور مسلمین اهتمام ورزد.
اما در عین حضور اجتماعى سعى دارد او
مردى رانبیند و مردى هم او را نبیند و مىداند كه این خود یك تضاد است.
پیامبر در منبر این مسأله را طرح كرد كه بگوئید چه چیزى براى زنان از همه
چیز بهتر است (اخبرونى اىّ شى خیر للنساء) و مردم ندانستند و فاطمه (س)
فرمود مىدانم (ولكنى اعرفه) براى زنان این بهتر است كه مردم را نبیند و
مردم هم او را نبینند (خیر للنساء ان لا یرین الرجال ولا یراهن الرجال)
[56].
در
حیات اجتماعى، او وجود ضوابط را براى روابط انسانى بر بىبند و بارى و
آزادى بى قید و شرط ترجیح مىدهد، اخلاق نشأت گرفته از مذهب را بر خوى
طبیعى مرجح مىداند، اهتمام به امور مسلمین را بر بیغمى ترجیح مىدهد،
داورى و قضاوت در راه خدا بر سهلگیرى و بى تعادلى ترجیح مىدهد، حقطلبى
را بر نادیده گرفتن، تحرك را بر در جازدن، وحدت را بر تفرقه، مبارزه در
برابر باطل را بر سكوت و خاموشى مرجح مىداند .
ریشه این ترجیحات
همانگونه كه از تاریخ حیات فاطمه (س) آگاهید ریشه و اساس
این ترجیحات جهان بینى فاطمه (س) است. این جهان بینى كه از قرآن و تعالیم
اسلامى نشأت مىگیرد و القاء شده از سوى پیامبر و مركز وحى است تلقىهائى
خاص براى فاطمه (س) مىآورد كه حاصل آن چنان ترجیحاتى مىشود. نوع تلقىهاى
او .
1- تلقى از دنیا : بعنوان سراى عاریت و امانت،
صحنه كدح و تلاش، عرصه عمل، میدان كشت، صحنه مبارزه، محیط آزمایش، مدرسه یا
دارالتكمیل، و در كل وسیله و معبرى براى ورود به جهان باقى.
2- تلقى از مال: بعنوان یك فتنه و وسیله آزمایش،
ابزارى براى گذران زندگى، وسیلهاى براى كسب آبروى اخروى، كمك به مردم، رفع
دردمندىهاى رفع مشكلات و حاجات وابزارى براى خدمت به انسانیت و كسب رشد .
3- تلقى از خوشبختى: وسیلهاى براى اقناع درون،
رضاى خاطر، وجدان آرام، در سایه حذف جلب رضاى معبود، دورى از عوامل اسارت
آور چون لوكس و تجمل، سازندگى خود براى شناى در میان امواج...
4- تلقى از انسان: بعنوان یك دعوت شده در دنیا
،موجودى متعهد، مسوؤل، مكلف، داراى عقل و بصیرت و ادارك و زندگى براى نشان
دادن ماهیت خود، رشد و تكامل خویش، عرضه راه بندگى
5- تلقى از آفریدگار: بعنوان خالق و آمر، عزت
بخش و ذلت ده، مالك مقتدر، شاهد و ناظر، محیط بركون، حسابرس و حسابگر، كیفر
و پاداش ده، صندوقدارى امین، عفو كننده در عین قدرت، عزیز ذوالنتقام...
6- تلقى از مرگ: بعنوان یك پل، یك وسیله انتقال، یك امر ناگزیر،عامل سرور مؤمن، و نارحتى منافق.
7- تلقى از آخرت: بعنوان دار قرار، دار حساب، دار
كیفر و پاداش، سراى جاودانى كه در آن همه كشتههاى دنیوى از نیك و بد باید
درو شوند و در پیشگاه عدل خدا پس از حسابرسى بهشتىاند و یا دوزخى.
1- آیه 155 مؤمنون.
2- آیه 16 سوره انبیاء.
3- آیه 6 سوره انشقاق.
4- دلائل الامامه ص 11.
5- وسایل 14 ص 123.
6- ص 68 الزهراء.
7- حدیث نبوى .
8- همان.
9- ص 642 وسایل الشیعه ج 17.
10- ص 83 الزهراء.
11- نهج البلاغه .
12- آیه 92 سوره آل عمران.
13- فاطمه الزهراء (س).
14- ص 49 ذخائر العقبى.
15- ص 454 تهذیب ج 5.
16- فاطمه الزهرا (س) بخش دعا.
17- همان منبع.
18- همان منبع.
19- دعاهاى فاطمه (س).
20- مناجاتهاى او .
21- السیرة النبویه
22- پیشواى اسلام.
23- آیه 26 سوره اسراء.
24- تفسیر عیاشى ج 3 ص 287.
25- تفسیردرالمنثور ج 4 ص 177.
26- تفسیر مجمع البیان.
27- شواهد التنزیل ج 1 ص 443.
28- خرائج راوندى ص 9.
29- درالمنثور ج 4 ص 177.
30- ص 97 مناقب شهر آشوب ج1.
31- خرائج ص 9.
32- ص 58 - احتجاج طبرسى.
33- سلیم بن قیس.
34- كشكول عاملى .
35- اللمعة البیضاء ص 38.
36- سلیم بن قیس .
37- ابن ابى الحدید ج 16 ص 216.
38- ص 20 بحار ج 43.
39- آیه 9 سوره حشر.
40- حلیه الاولیاء ابونعیم ج 1 ص 68.
41- ص 51 نورالابصار.
42- آیه آخر سوره تكویر.
43- آیه 162 سوره انعام.
44- فاطمه الزهراء بخش دعا.
45- علل الشرایع ص 128.
46- ص 302 الزهراء.
47- مسند احمد ج 3 ص 39.
48- فصل ششم.
49- ص 45 ذخائر العقبى.
50- ص 141 كشف الغمه.
51- ص 316 الغدیر.
52- فاطمة الزهراء - بخش دعاها.
53- استاد ابو توفیق ص 134.
54- آیه 86 - آل عمران.
55- ص 436 شرف النبى (س).
56- وافى، ملا محسن فیض.
در مكتب فاطمه (س) - دكتر على قائمى
سه شنبه 15/12/1391 - 19:53
اهل بیت
فاطمه! اى گلواژه آفرینش!
كجا زبان ما را رسد كه وصف تو گوییم و كجا به اندیشه ما آید كه ذكر
تو آریم، و كجا توان قلم بود كه نقش حُسن تو نویسد و كدام آینه است كه
درخشش نور تو را بتاباند.
فاطمه! اى بزرگبانو!
اى نام تو، جامع كمالاتت كه گویاى عصمتِ آتشسوز توست. اى آن كه
دامنت، رسالت سردار توحید را پرورد. اى آن كه مهر رُخَت، خورشید فروزان
مریم و آسیه و خدیجه را فزونتر است؛ چرا كه جهان بانوان را تو سرورى. اى آن
كه شهد شهادت سوزانت را از چشمه صداقت و اخلاص چشیدهاى. اى آن كه بر گرده
گیتى، دو ریحانه مصطفى(ص) را مادرى، پس نقشآفرین كربلاى 61 تویى؛ آرى
تویى. اى آنكه بر در بهشت، نامت نقش بسته است، تو مظهر خشم خدایى، تو
جلوهگاه رضاى حقّى.
و تو اى نامت، زینتآراى آستانه بهشت، تو چه دیدى؟ چه كشیدى كه جز
خداى، خبر ندارد! آن فرشته كه تسلیتبخش دل آزرده و به غمنشستهات بود، چه
مىگفت؟ چگونه تسلیتت مىداد؟
فاطمه! اى دختر رسالت!
اى به حق واصل! اى ناجى شانههاى در بند بردگى! همه مىگفتند: این
دختر رسول خداست، او فرزند رهبر ماست. ولى تو یادگار همسرت را از گردنت باز
مىكنى، و گردنى را با بهاى آن آزاد مىسازى، چرا كه مایه مسرّت قلب
پیامبر است.
فاطمه! اى زایر قبر شهیدان!
تو گلواژه شهادتى. تو بهشتیان را جلودارى. تو مظهر حیایى. چه كسى را
رسد كه فرداى قیامت در مسیرت سر بر آرد. اى خلایق! سر فرود آرید! چشم فرو
بندید كه حیا مىآید. پس چگونه بود كه همین دیروز، آرى آن روز كه در سوگ
بودى، تو را حرمت نداشتند؟ چه كسى درِ خانه توحید را پاس نداشت؟ چه كسى جمع
بهشتیان را پریشان كرد؟ تو را پدر، «شافعه» خواند چرا كه بانوان بهشتى به
شفاعت تو در بهشت خانه گزینند.
فاطمه! اى واژه خوشبختى!
تو واژه خوشبختى را معنا بخشیدى. تو توحید را خانهدارى كردى. دستى
كه چرخ هدایت را مىگرداند، همو آسیاى كوچك خانه خویش را براى پخت گرده
نانى مىچرخاند. شاهدش دست پینهبسته و تاولزده است. همو كه در كنار خندق
براى پدر، گرده نانى مىبرد، و همو كه شمشیر مجاهد مردى چون على مرتضى(ع)
را مىشوید، و همو كه در دفاع از ولایت و فدك كه مظهر افشاى دوزخیان و
دشمنان سامرىنسب بود، به خطابه مىنشیند، آرى، همو غنچه دامن خویش را به
سینه مىچسباند تا از گریه باز ایستد و مهر مادر بچشد.
فاطمه! اى امّابیها!
تو پاره تن پدر بودى. تو را مىبوسید و تو نیز مىبوسیدى. مىبویید، به
جاى خویش مىنشاند، آخرین وداعش با تو بود و اولین خیر مقدم از تو. چرا تو
عزیزترین مردم برایش بودى؟ آیا چون فقط دخترش بودى! او كه دختران دیگر نیز
داشت. تو را از بهشت گرفته بود و دامنت جایگاه شكوفههاى سرخ ولایت كبراى
حق بود. تو جوابگوى پرسشى بودى كه دیگران مانده بودند. بازو و پهلویت، نشان
از مرزبانى حریم ولایت و امامت دارد.
فاطمه! اى پاره وجود مصطفى!
در كنار خندق بر تو چه گذشت؟ براى پدر چه آورده بودى؟ خودتگفتى:
«نانى است كه براى فرزندم پختهام؛ تكهاى از آن را براى شما آوردم».
پاسخ پدر با دل تو چه كرد؟
«اى دخترم! بدان كه این اولین غذایى است كه بعد از سه روز در كام پدرت جاى مىگیرد».
فاطمه! اى گلبانگ ولایت!
تا تو مىخروشیدى و تا بر منافقان بانگ برمىآوردى، كسى را یاراى
سلطه بر ولىّ خدا نبود. تو «امابیها»ى پدر و همچون او، ركن همسر بودى، و
چه زود این دو استوانه ولىّ(ع) فرو ریخت. خواندهایم كه تو بعد از پدر،
تبسم را از میان بردى. تو دیگر نخندیدى؛ خنده كه هیچ، حتى تبسّمى ننمودى؛
جز یك تبسم پرمعنا! براى چه بود؟ مگر آنگاه كه شبهتابوت ساخته دست دوست
وفادارت «اسماء» را دیدى، كدام آرزویت را جامه عملیافته مىدیدى؟
شاید پیكرت را در آن، مصون از دیده بیگانه مىدیدى كه بر این حُسْن
قضا لبخند مىزدى. مگر در آن دل شب، چند نفر به مشایعت بدن پاكت مىآمدند؟ و
شاید هم لحظه «لحاق» موعود را در ذهنت نقشبسته مىدیدى. تو نظارهگر چه
عالمى بودى كه بر آن لبخند مىزدى. نیك مىدانیم كه تو پایان غم هجران پدر
را و لقاى پروردگارت را در آن مىدیدى.
تو از پیراهن پدر چه مىبوییدى كه مدهوش مىافتادى. تو یاد صداى مؤذن
پدر كردى؛ مگر آن صدا یادآور چه خاطراتى بود؟ بلال كه دیگر بناى اذان گفتن
نداشت، ولى چه كند كه پاره تن مصطفى(ص) خواسته است. پس چرا این صدا در گوش
مؤذن پیچید كه: بلال! ادامه نده، كه فاطمه(ع) جانداد!
فاطمه! اى راز سر به مُهر!
تو مگر یگانه یادگار اشرف كاینات نبودى؟ چرا كسى نباید از درد تو
آگاه باشد؟ گویا تو با این سكوت، با عالمى سخن دارى؛ سخن از ظلم
نفاقپیشگان؛ سخنى در سكوت؛ سكوت شبهاى على(ع) كه پرستاریت مىكرد؛ سكوت
غسل شب و دفن شب و پنهانى قبر. تو با على(ع) كه سُرور سینهاش بودى، چه
رازى، چه سرّى، چه عهدى داشتى كه با گونههاى تر، مقابل قبر مصطفى(ص) از
قلّت شكیبایى خود، در غم فراقت سخن مىگوید؟
راستى اى جلوهگاه صبر و رضا! مگر آن روز كه نشان قهرمانى را به
بازویت گرفتى، به على(ع) نگفتى كه چه گذشت؟ مگر به او نگفته بودى كه
استخوان پهلو، ضربه دیده است؟ هاى! خلایقى كه در قیامت، در معبر عبور
فاطمه(ع) سر به زیر و چشم بر هم مىنهید، آیا مىنگرید كه سامرىمسلكان، بر
بازوى فرزند «وَ ما رَمَیْتَ إذْ رَمَیْتَ، وَلكِنَّ اللَّهَ رَمى» چه
فرود مىآورند؟ آیا مىشنوید ناله جانسوز فرزند «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ
الْهَوى، إنْ هُوَ اِلاّ وَحیٌ یُوحى» را كه چه سان میان در و دیوار كمك
مىطلبد؟
فاطمه! اى كوثر حیات!
حیات تو، شهادت تو، قبر تو، همه و همه، افشاگر خط سامرىصفتان است.
اى مقتداى ما! خط سرخ شهادت را ملت ما، كه امامشان آنان را فرزندان
معنوى كوثر تو خواند، از تو و گلهاى دامنت گرفتهاند. نیك مىدانیم كه حضور
تو در صحنه محشر، محشر دیگر است. آنگاه كه قایمه عرش را به دست مىگیرى و
داورى خون گل كربلایت را خواهانى.
به خداى كعبه سوگند كه حق از آن تو است، و بهشت در انتظارت. آنك دلمان به حضور تو خوش است؛ ما را دریاب.
نامگذارى
1. پیامبر اكرم(ص):
اِنّى سَمَّیْتُ اِبْنَتی «فاطِمَةَ» لأَنَّ اللَّه عَزّ وَ جَلَّ فَطَمَها وَ فَطَمَ مَنْ اَحَبَّها مِنَ النّار؛(1)
من دخترم را «فاطمه» نامیدم زیرا خداى عز و جل او و كسى را كه دوستدار او باشد از آتش جدا و دور كرده است.
2. امام صادق(ع):
كانَتْ كُنْیَةُ فاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّه(ص) اُمَّ أَبیها؛(2)
كنیه فاطمه دختر رسول خدا(ص) «ام ابیها» بود.
در میان عرب رسم است كه علاوه بر نام و لقب، از «كُنیه» نیز براى
تكریم و احترام به شخص استفاده مىشود و این كار بیشتر با اضافه نمودن كلمه
«اب» یا «ام» به نام نخستین فرزند، صورت مىگیرد، ولى در اینجا فاطمه(س)
با كنیه «مادر پدر» كه نشان دهنده عظمت و نقش آن حضرت در بقا و توسعه رسالت
پدر بزرگوارش است خطاب مىشود.
برترین بانو
3. مُفَضَّلُ بْنُعُمَرَ:
قْلتُ لأَبىعَبْدِاللَّهِ(ع): اَخْبِرْنی عَنْ قَوْلِ رَسُولِ
اللَّهِ(ص) فی فاطِمَةَ «إِنَّها سَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمِینَ» أَ هِىَ
سَیِّدَةُ نِساءِ عالَمِها؟
فَقالَ: ذاكَ لِمَرْیَمَ، كانَتْ سَیِّدَةَ نِساءِ عالَمِها، وَ
فاطِمةُ سَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمِینَ مِنَ الاَوَّلینَ وَ الآخِرِینَ؛(3)
در باره این گفته رسول خدا(ص) كه «فاطمه، بانوى بزرگ زنان عالم است»
به امام صادق(ع) عرض كردم: آیا او بانوى بانوان عصر خود است؟
فرمود: این براى مریم است كه بزرگ بانوى دوران خود بود. فاطمه بانوى بانوان همه روزگاران، از ابتدا تا انتها است.
4. پیامبر اكرم(ص) هنگامى كه در بیمارى وفاتش، بىتابى فاطمه(ع) را مشاهده كرد فرمود:
یا فاطمةُ! أَلا تَرْضَیْنَ اَنْ تَكُونی سَیِّدَةَ نِساء
الْعالَمِین و سیِّدةَ نساءِ هذه الاُمَّةِ وَ سیِّدَةَ نساءِ
الْمؤمِنینَ»؛؟(4)
اى فاطمه! آیا خشنود نیستى كه تو برترین بانوى جهان، و برترین بانوى این امت، و برترین بانو در میان مؤمنان باشى؟
در این زمینه روایات بسیارى از طریق شیعه و اهل سنت وارد شده است.
آنچه به زهراى مرضیه(ع) این مقام و جایگاه را مىدهد اتصاف به ملكات فاضله و
علم و ایمان و تقوا و در یك كلمه، معرفت به خداوند تعالى و مقام عصمت است.
سرفصل صداقت و شهادت
5. امام كاظم(ع):
اِنَّ فاطمةَ(ع) صدِّیقَةٌ شَهِیدَةٌ؛(5)
همانا فاطمه(ع)، صدیقهاى شهید است.
پنجه آفرینش و برگزیدگان توحید
6. پیامبر اكرم(ص):
اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ خَیْرُ اَهْلِ الاَرْضِ بَعْدی وَ بَعْدَ أبیهِما و اُمُّهُما اَفْضَلُ نِساءِ اَهْلِ الأرْضِ؛(6)
حسن و حسین بعد از من و پدرشان، بهترین مردم روى زمین هستند و مادرشان فاطمه، برترین زنان اهل زمین است.
7. پیامبر اكرم(ص):
لَیْلَةً عُرِجَ بی إلَى السّماءِ رَأَیْتُ عَلَى بابِ الْجَنَّةِ
مَكْتُوباً «لا اله الا اللَّه، محمدٌ رسولُ اللَّه، علىٌّ حِبُّ اللَّهِ و
الحسنُ و الحسینُ صَفْوَةُ اللَّهِ، فاطِمَةُ خِیَرَةُ اللَّه، عَلى
باغِضِهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ؛(7)
شبى كه به آسمان عروج داده شدم دیدم بر در بهشت نوشته است: «لا اله
الا اللَّه، محمد رسول خدا، على محبوب خدا، حسن و حسین برگزیده خدا، و
فاطمه انتخاب شده خداوند است و لعنت خداوند بر آن كس باد كه بغض آنان را
داشته باشد.
محور خشم و خشنودى خداوند
8. على(ع): رسول خدا(ص) به فاطمه فرمود:
اِنَّ اللَّهَ یَغْضِبُ لِغَضَبِكِ وَ یَرْضى لِرِضاكِ؛(8)
همانا خداوند به خشم تو خشم مىكند و به خشنودى تو خشنود مىشود.
روایات در زمینه محوریت خشم و خشنودى حضرت فاطمه(ع) از طریق منابع شیعى و سنّى بسیار است(9).
روشن است كسى كه جز خدا را در عالم نمىبیند و در برابر او تسلیم مطلق است
و ارادهاى جز اراده خداوند ندارد، قهراً رضاى او رضاى حق و خشم او خشم حق
خواهد بود و او انسان كاملى است كه رفتار و كردار او، امام و اسوه و حجت
خلق خدا خواهدگشت.
سبزى زهرا(س) و دشمنى بنىامیه
حضرت فاطمه(س) محور خشنودى و خشم خداوند است. پاره وجود مصطفى(ص) و
سرور بانوان عالم است، اما دشمنان اهلبیت(ع) حتى از اینكه «خرفه» كه نوعى
سبزى خودرو و مورد علاقه حضرت فاطمه(س) بود و به نام آن بزرگوار شهرت یافته
بود، یادآور نام و خاطره حضرت زهرا(س) باشد نگران بودند و از سر دشمنى و
كینه، تلاش كردند نام آن را برگردانند تا همین اندك نیز نام و شخصیت
اهلبیت(ع) بویژه فاطمه زهرا(س) را در خاطرهها زنده نكند، و این كارى بود
كه بنىامیه كردند و از تغییر نام یك سبزى نیز فروگذارى ننمودند. این
واقعیت دردآورى است كه در روایت بعدى آمده است.
9. فرات بناحنف: از امام صادق(ع) شنیدم مىفرماید:
لَیْسَ عَلى وَجْهِ الأرضِ بَقْلَةٌ أشْرفُ وَ لا أنْفَعُ مِنَ
الفَرْفَخِ وَ هُوَ بَقْلَةُ فاطمةَ(ع). ثم قال: لَعَنَ اللَّهُ
بَنیاُمیَّةَ، هُمْ سَمَّوْها بَقْلَةَ الْحَمْقاءِ بُغْضاً لَنا و عداوةً
لفاطمة(ع)؛(10)
بر روى زمین، سبزىاى شریفتر و سودمندتر از خُرفه نیست، و این سبزى فاطمه(ع) است.
سپس فرمود:
خدا لعنت كند بنىامیه را! آنها از سر كینه با ما و به خاطر دشمنى با فاطمه(ع) آن را «سبزى نادان» نامیدند.
هدیه مادر
10. حَمّادُ بنُعُثْمانَ: از امام صادق(ع) شنیدم مىفرماید:
تَظْهَرُ زَنادِقَةُ سَنَةَ ثمانیةٍ و عِشرینَ و مِائةٍ وَ ذلكَ لأنّی نَظَرْتُ فی مُصْحَفِ فاطمةَ.
قال: فَقُلْتُ: وَ ما مُصْحَفُ فاطِمةَ؟
فقالَ: اِنَّ اللَّهَ تبارَكَ و تعالى لَمّا قَبَضَ نَبِیَّه(ص)
دَخَلَ عَلى فاطِمَةَ مِنْ وَفاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ ما لا یَعْلَمُهُ إلاّ
اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، فَأَرْسَلَ إلَیْها مَلَكاً یُسَلِّی عَنْها
غَمَّها و یُحَدِّثُها، فَشَكَتْ ذلك إلَى امیرالمؤمنینَ(ع) فقال لَها: إذا
أَحْسَسْتِ بِذلِكَ و سَمِعْتِ الصَّوْتَ، قُولی لی. فَأَعْلَمَتْهُ
فَجَعَلَ یَكْتُبُ كُلَّ ما سَمِعَ حَتَّى أَثْبتَ مِنْ ذلِكَ مُصْحَفاً.
قال: ثم قال: أَما اِنَّهُ لَیْسَ مِنَ الْحَلالِ وَ الْحَرامِ، و لكنَّ فِیهِ عِلْمَ ما یَكُونُ؛(11)
در سال 128 عدهاى ملحد آشكار خواهند شد و این پیشبینى را در مصحف فاطمه دیدم.
حمّاد مىگوید: گفتم: مصحف فاطمه چیست؟
فرمود: هنگامى كه رسول خدا(ص) وفات یافت حزن فاطمه به قدرى بود كه جز
خدا كسى از آن آگاه نیست، لذا خداى متعال فرشتهاى را فرستاد تا او را
تسلى دهد و با او گفتگو كند؛ فاطمه(ع) جریان را براى امیرالمؤمنین(ع) اظهار
كرد؛ حضرت(ع) به او فرمود: هر گاه حضور فرشته را احساس كردى و صدایى
شنیدى، به من بگو. فاطمه(ع) نیز او را باخبر ساخت و على(ع) اقدام به نوشتن
آنچه مىشنید نمود تا اینكه به این طریق مصحفى را پدید آورد.
حمّاد بنعثمان مىگوید: سپس حضرت صادق(ع) فرمود: آگاه باش كه در این
مصحف مسایل حلال و حرام وجود ندارد بلكه در آن اخبار آینده است.
در روایات زیادى، موضوع مصحف حضرت زهرا(ع) مطرح شده است و امامان(ع)
در موارد متعددى، مستند فرمایشهاى خود را همین مصحف شمردهاند، و ظاهراً
این كتاب شریف، دست به دست در خانواده اهلبیت(ع) مىگشته و تنها در اختیار
آن بزرگواران بوده است.
سوداى فاطمه(ع)
11. امام رضا(ع) به واسطه پدران بزرگوار خویش از امام سجاد(ع) نقل مىكند:
حَدَّثَتْنی أَسْماءُ بِنْتُعُمَیْس، قالَتْ: كنتُ عِنْدَ فاطِمَةَ
جَدَّتِكَ اِذْ دَخَلَ رَسُولُاللَّهِ(ص) وَ فی عُنُقِها قَلادَةٌ مِنْ
ذَهَبٍ كانَ عَلیّ بْنُأبیطالبٍ(ع) اِشْتَراها لَهُ (12)
مِنْ فَىْءٍ لَهُ؛ فقال النّبیُ(ص): لا یَغُرَّنَّكِ النّاسُ أَنْ
یَقُولُوا «بِنْتَ محمّدٍ» وَ عَلَیْكِ لباسُ الجبابِرَة! فَقَطَعَتْها وَ
باعَتْها و اشْتَرَتْ بها رَقَبَةً فَأَعْتَقَتْها فَسُرَّ
رَسولُاللَّه(ص) بِذلكَ؛(13)
اسماء بنت عمیس برایم نقل كرد كه در حضور جدّهات فاطمه(ع) بودم كه
رسول خدا(ص) داخل شد؛ در حالى كه گردنبندى طلایى كه على ابنابىطالب(ع) از
سهمیه خود براى فاطمه(ع) خریده بود، در گردنش بود. پیامبر(ص) به او فرمود:
مبادا مردم با این گفته كه «دختر محمد است» تو را مغرور سازند اما بر تن
تو لباس زورمندان باشد. از اینرو فاطمه(ع) آن را از گردنش جدا كرد و فروخت
و با آن، بندهاى را خریده و آزاد كرد، و رسول خدا(ص) نیز به خاطر این كار
شادمان گشت.
گلواژه در گلزار شهیدان
12. امام صادق(ع):
اِنَّ فاطِمةَ(ع) كانَتْ تَأتی قبُورَ الشهداءِ فی كُلِّ غَداةِ
سَبْتٍ فَتَأْتی قَبْرَ حَمْزَةَ و تَتَرَحَّمُ عَلَیْهِ وَ تَسْتَغْفِرُ
له؛(14)
فاطمه(ع) هر صبح شنبه، به زیارت قبور شهدا [در احد] مىآمد و كنار قبر حمزه قرار مىگرفت و براى او طلب رحمت و مغفرت مىنمود.
نكته قابل توجه اینكه، حضرت(س) ضمن اینكه اداى احترام به شهدا و حضور
در كنار قبرشان و یادآورى جانفشانى آنان را هیچ گاه فراموش نمىكند و در
كنار قبر حمزه سیدالشهدا به دعا مىنشیند، ولى در عین حال، زمان مناسبى را
انتخاب مىكند كه مىتوان آن را جزء خلوتترین روزهاى هفته دانست چرا كه در
روزهایى چون پنجشنبه یا جمعه، دیگران نیز در كنار قبور شهدا حضور
مىیابند. ناگفته پیداست این درسى براى همه بانوان پیرو او است كه در عین
ایفاى وظایف اجتماعى، در حفظ شؤون اسلامى تلاش كنند.
جلودار بهشتیان
13. پیامبر اكرم(ص):
أَوَّلُ شَخْصٍ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ فاطِمَةُ(س)؛(15)
نخستین فردى كه داخل بهشت مىشود فاطمه(س) است.
سر فرود آرید كه «او» مىگذرد
14. عایشه از پیامبر اكرم(ص) روایت مىكند:
اِذا كانَ یَوم القیامةِ نادى منادٍ یا مَعْشَرَ الخلائقِ! طَأْطِؤوا رُؤُوسَكُمْ حَتّى تَجُوزَ فاطمةُ بنتُمحمدٍ(ص)؛(16)
در هنگامه قیامت، منادىاى، ندا مىدهد: اى انبوه مردمان! سرهایتان را به زیر اندازید تا فاطمه دختر محمد(ص) بگذرد.
همین موضوع را در روایت بعدى، به گونهاى مشروحتر مىخوانیم:
15. پیامبر اكرم(ص):
اِذا كان یومُ القیامةِ نادى منادٍ مِنْ بَطْنانِ الْعَرْشِ: یا
اَهْلَ الْجَمْعِ! نَكِّسُوا رُؤُوْسَكُمْ وَ غُضُّوا أبْصارَكُمْ حتى
تَمُرَّ فاطمةُ بنتُمحمدٍ(ص) عَلَى الصِّراطِ. فَتَمُرُّ مَعَ سَبْعِینَ
اَلْفِ جاریةٍ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ كَمَرِّ الْبَرْقِ؛(17)
به هنگامه قیامت، منادىاى از میان عرش صدا مىزند كه اى
اجتماعكنندگان! سرهایتان را به زیر اندازید و چشمانتان را ببندید تا فاطمه
دختر محمد(ص) از صراط عبور كند.
آنگاه حضرت(س) به همراه هفتاد هزار كنیز از حوریان بهشتى، به سرعت برق مىگذرد.
فرداى محشر نیز به حرمت عبور صدیقه كبرا(ع) سرهاى خلایق به زیر
مىافتد و پلكها بر هم؛ ولى چگونه بود كه جمعى حرمت او را پاس نداشتند و به
جاى تعزیت و تسلیت سوگ پدر، بر سینه و پهلویش نشانههایى از در سوخته
خانهاش را نقش بستند! «تبّت یدا ابىلهب و تبّ!»
بانوى بانوان و شفاعت زنان
16. پیامبر اكرم(ص) در ضمن روایتى:
... فاَیُّما امْرَأَةٍ صَلَّتْ فی الیومِ و اللَّیْلَةِ خَمْسَ
صَلَواتٍ وَ صامَتْ شَهْرَ رَمَضانَ وَ حجَّتْ بَیْتَ اللَّهِ الحَرامَ، وَ
زَكَّتْ مالَها و أَطاعَتْ زَوْجَها، و والَتْ عَلِیّاً بَعْدی، دَخَلَتِ
الْجَنَّةَ بِشَفاعَةِ إِبْنَتی فاطِمةَ، وَ اِنَّها لَسَیِّدَةُ نِساءِ
الْعالَمِینَ...؛(18)
«هر زنى كه در شبانهروز، نمازهاى پنجگانه را به جاى آورد، ماه رمضان
را روزه بدارد، حج خانه خدا را [اگر توانایى داشت] گزارد، زكات مالش را
بپردازد، از شوهرش اطاعت كند، و بعد از من، ولایت و حكومت على را بپذیرد،
به شفاعت دخترم فاطمه، وارد بهشت خواهد شد و همانا فاطمه، سرور زنان عالم
است.
همان گونه كه در روایات متعدد دیگر نیز آمده، ارزش اداى نماز و روزه و
حج و سایر واجبات عملى، مبتنى بر پذیرش ولایت اهلبیت(ع) است و شفاعت نیز
بر اساس اداى این وظایف است اما با ولایت كه در حقیقت، روح و جان اعمال
است؛ همان كه حضرت فاطمه(ع) نیز به خاطر آن به شهادت رسید، چرا كه مدافع
حریم و حرمت آن بود. او كه محور خشم و خشنودى خداوند است و او كه پاره تن
پیامبر(ص) است و او كه «سیّده» زنان عالم است، فرداى قیامت نیز اعمال صالح
به شفاعت او است كه راهگشاى بهشتیان خواهد بود.
1- بحارالانوار، ج43، ص12.
2- الاستیعاب، ج2، ص752.
3- معانى الاخبار، ص107.
4- مستدرك الصحیحین، ج2، ص498.
5- كافى، ج1، ص458.
6- بحارالانوار، ج43، ص19.
7- تاریخ بغداد، ج1، ص259.
8- كنزالعمّال، ج7، ص111.
9- آنچه نقل شد به نقل از یكى از منابع
حدیثى اهل سنت است. در منابع شیعى مىتوان به این سخن پیامبر اكرم(ص) اشاره
كرد: انّ اللَّه لیغضِبُ لغضب فاطمة و یرضى لرضاها. «بحارالانوار، ج43،
ص19.»
10- كافى، ج6، ص367.
11- كافى، ج1، ص240؛ بحارالانوار، ج43، ص80.
12- ظاهراً «لها» صحیح است، هر چند به شكل «له» نیز مىتوان توجیه نمود.
13- بحارالانوار، ج43، ص26.
14- همان، ص90، به نقل از تهذیبالاحكام.
15- میزان الاعتدال، ج2، ص131.
16- تاریخ بغداد، ج8، ص141.
17- الصواعق المحرقة، ص 190.
18- بحارالانوار، ج43، ص24.
سه شنبه 15/12/1391 - 19:53
اهل بیت
حیات اجتماعى فاطمه (س)
در این قسمت مىخواهیم از حیات اجتماعى فاطمه (س) و از
حضورش در جامعه و شرایط حضور و تلاشهاى اجتماعى او بحث كنیم. فصل اول آن
را اختصاص دادهایم به مسأله پوشش و عفاف فاطمه (س) تا نخست اعلام بداریم
كه در نظام حیات اسلامى پوشش و عفاف براى حضور در عرصه اجتماعى یك اصل است و
شیوهاى كه غرب در این رابطه دارد و یا حجاب را مانع خدمت اجتماعى معرفى
مىكند دعوى بى موردى است. در آن از رمز و راز حجاب و اندیشه فاطمه (س) در
این مورد و دامنه و مرز آن را مورد بررسى قرار مىدهیم و در عین حال متذكر
مىشویم كه زینت و تجمل براى زن لازم است ولى تنها براى همسرش نه براى هر
عابرى در راه .
فصل دوم آن در مورد حضور اجتماعى فاطمه (س) و ارتباط با
جامعه است. در آن از احساس تعهد و مسؤولیت فاطمه (س) در قبال جامعه، اهتمام
به امور مسلمین، رفع دردمندیها و نیازمندیها، نجات مردم از محرومیتها و
استضعافها، بخششها و دستگیرىهاى او از مردم و دوستدارى و دعاى او براى
مردم سخن خواهیم گفت .
فصل سوم آن در مورد تعصب شكنىها است و در آن از
این سخن خواهیم داشت كه به بركت وجود فاطمه (س) بسیارى از تعصبهاى جاهلیت
شكسته شدهاند خواه توسط پیامبر بوسیله او، و خواه توسط خود فاطمه (س)،
نمونه آنها تعصبها در امر ازدواج، در مقام زن بودن، در حضور اجتماع، در
اخلاق حق، در حركت و مبارزه و ایراد خطبه در شكستن تعصبهاى زمانه...
و
بالاخره فصل آخر آن در مورد هدایت و رهبرى زنان است و د رآن از این نكته
پرده بر مىداریم كه خانه فاطمه (س) مركزى بود براى آموزش و هدایت زنان در
جنبههاى مختلف حیات كه فاطمه (س)بعنوان نخستین معلم زنان بحساب مىآمد و
مسوؤلیتهاى سنگینى را از این بابت بر دوش مىكشید دست پروردههاى بسیار
داشت كه مهمترین آنها اسماء و فضه بودهاند كه هر كدام با درس آموزى از
فاطمه (س) در دنیاى اسلام درخشیدند.
فصل 17: پوشش و عفاف فاطمه (س)
مقدمه
این بحث را با رعایت اختصار برگذار مىكنیم بدان خاطر كه
بحث درباره پوشش و عفاف فاطمه (س) كه اسطوره عفت و تقواست بسیار بیمورد به
نظر مىرسد. مگر ممكن است كه در این زمینه غفلت و جهلى باشد كه براى بیان و
اثبات آن تلاشى لازم باشد؟
آیات متعدد قرآن در خانه پدر فاطمه (س) نازل
شده و امر به حجابش كرده - مگر ممكن است در این مورد غفلتى پدید آید -
آنهم براى زنى كه ملكه اسلام والگوى مجسم یك بانوى اسلامى است؟ اینكه در
عین حال راجع به آن سخنى به میان مىآید بدان خاطر است كه:
اولاً سرى مباحث مربوط به مكتب فاطمه (س) كامل باشد و ثانیاً مرز پوشش
و عفاف و حد روابط آزاد مرد و زن ازطریق آن تا حدودى روشن گردد و ثالثاً
زن مسلمان بداند بانوى او كه فاطمه (س) است چگونه زندگى مىكرد و چگونه عمل
مىكرد و این درسى باشد براى آنها .
رمز حجاب و پوشش
بر طبق آیات قرآن وروایات سخن ازستر و پوشش زن است و
براساس آنچه كه در سنت است اصل بر این است زن بگونهاى مشى و حركت داشته
باشد كه در عرصه اجتماعى جز به ضرورت هنوز چشمگیر نداشته باشد و از پوششى
برخوردار باشد كه حجم بدن و زیبائى او پیدا نشود و این همان مسألهاى است
كه در جامعه تحت عنوان، حجاب مطرح است .
حجاب براى زنان بر خلاف تصور
عدهاى عامل مصونیت زن از نگاههاى ناروا و پیشگیرى از تبدیل شخصیت و ارزش
وجودى او به كالاى قابل مبادله است، ممكن است آن را از دیدى محدودیت بحساب
آورند ولى این محدودیت براى حفظ مصالح عالیترى است كه در سایه آن شرافت و
شخصیت زن محفوظ مىماند.
ساختمان وجودى مرد و زن بویژه در بعد طلب و
تسلیم، و در جنبه پذیرش و رد، و یا در تصرف و انعطاف بگونهاى است كه این
ستر و پوشش مصلحةً باید توسط زنان اعمال گردد و شوق طلب و دعوت مرد را
بهمراه داشته باشد. در غیر این صورت حیات عاطفى و اجتماعى، و به دنبال آن
حیات اقتصادى و شخصیتى زن در معرض خطر است و این مسألهاى است كه باید در
مجلد دیگرى مورد بررسى قرار گیرد. فى الجمله این نكته كفایت كننده را باید
در نظر داشت كه صدور حكم حجاب از سوى پروردگار بدان خاطر نیست كه خداى
خواسته باشد محدودیتى را براى زن و آزادى و بى بند و بارى را براى مرد پدید
آورد و یا بى جهت موجب مزیتى و فضیلیتى از فردى براى دیگران شود. اعتماد
به امر و نهى حكیمانه خدا ریشه بسیارى از افكار و اندیشههاى انحرافى را در
این زمینه مىزداید.
الگوى عفاف فاطمه (س)
درمسأله پوشش و روابط مرد و زن در اسلام كیست كه از نظر
الگوئى برتر از فاطمه (س) باشد؟ آنچه كه او عمل كرد و موضع گرفت حجتى است
براى همه زنان در جامعه اسلامى، باید سعى بر این باشد از فاطمه (س) عقب
نمانند و هم در مواردى از او جلو نزنند. فاطمه (س) یك میزان و محك است، یك
معیار و وسیله سنجش است .
اگر در گوشه و كنار جامعه انحرافى بچشم
مىخورد و اگر خداى نخواسته در جاهائى در كوچه و خیابانى از جامعه اسلامى
زنان و دختران بىبند و بارى حضور دارند بدان خاطر است كه یا دین را
نمىفهمند و یا اطلاعات دینى درست به گوشششان نخورده است و البته جمع
كسانى كه این چنین اند و جداً از حیات الگوئى فاطمه (س) بیخبرند اندك نیست .
این
نكته مهمى است كه باید پیام فاطمه (س) را به گوشها رساند، افراد از منابع
مطمئنى باید خبر بدست آورند كه او چگونه مىزیسته و چه راه و روشى را در
ارتباط با مردم اتخاذ مىكرده است. یا حضور اجتماعیش چگونه بود و به چه
صورتى با دیگران آمد و شد و سخن داشته است .
طرز فكر فاطمه (س)
براى اینكه طرز فكر فاطمه (س) در رابطهاش با مردان روشن
گردد به سخن زیر توجه شود كه راویان آن متعدد و از جمله انس بن مالك از
امیرالمؤمنین و دیگران است كه قبلاً از آن سخن گفتیم واینك هم مكرر
مىكنیم. على (ع) فرمود نزد پیامبر بودیم و او در منبر بود. پرسید:
- اخبرونى اى شئ خیر للنساء؟ به من خبر دهید و بگوئید چه چیز براى زن
از همه چیز بهتر است؟ هر كس سخنى گفت و به نتیجهاى منجر نشد. مردم درمانده
و متفرق شدند. من به نزد فاطمه (س) آمدم وسؤال پیامبر را تكرار كردم.
فاطمه (س) فرمود:
خیرللنساء ان لا یرین الرجال ولا یراهن الرجال - بهترین چیز براى زن این است كه آنها مردى را نبینند و مردى هم آنها را نبیند.
[1] خبر را به پیامبر بردیم تحسین و تأكید كرد و فاطمه (س) را در كنار گرفت و فرمود ذریة بعضها من بعض
[2].
و
یا در شب ازدواج فاطمه (س) به هنگامى كه او به خانه شوهر رفت از پدرش
پرسید تكلیف و وظیفه من وعلى در این خانه چیست؟ و پیامبر كارهاى داخل خانه
را به فاطمه (س) سپرد وكارهاى بیرون را به على (ع). فاطمه (س) پس از تقسیم
كار گفت جز خدا كسى نمىداند كه چقدر خوشحال شدم كه رسول خدا (ص) مرا از
مواجهه با مردان معاف نمود.
[3]
در دیدار مردم
او ضوابط پوشش را در رابطه با نامحرم كاملاً رعایت مىكرد وسعى داشت از غیر محارم كنارهگیرى داشته باشد
[4]
وداستان ذیل این سخن را نشان مىدهد. روزى پیامبر به عمران بن حصین فرمود
با من بدیدن فاطمه (س) نمىآئى! عمران گفت چرا یا رسول الله (ص)، مایل به
دیدار او هستم و با هم به سراغ فاطمه (س) رفتیم .
در زدیم و پیامبر از
فاطمه (س) رخصت خواست و فاطمه (س) اجازه ورود داد. رسول خدا (س) فرمود كسى
همراه من است آیا با او داخل شوم؟ فاطمه (س) گفت جز پارچهاى پشمین
وسیلهاى براى پوشش و ستر خود ندارم .
رسول خدا (ص) دستور پوشش داد كه
چنین و چنان خود را بپوشان تا وارد شویم فاطمه (س) عرض كرد چیزى كه سرم را
بپوشاند ندارم - پیامبر پارچهاى كهنه به همراه داشت كه با این پارچه سرت
را بپوشان، و فاطمه (س) خود را پوشاند وآنان وارد شدند.
[5]
دامنه ستر و عفاف
دامنه عفاف او بمیزانى است كه حتى از فردى كور ونابینا
حجاب مىكند، ابن مكتوم بهمراه پیامبر بر فاطمه (س) وارد شد. فاطمه (س) خود
را مستور كرد وكنار آنان آمد. دخترم او كور است و ترا نمىبیند چرا حجاب
كردى؟ عرض كرد:
او مرا نمىبیند ولى من اورا مىبینم اگر در پرده نباشم او بوى مرا
استشمام مىكند (كنایه از اینكه آن هم روا نیست) پیامبر فرمود گواهى مىدهم
كه تو پاره تن منى اشهد انّك بضعة مِنى
[6].
همانگونه كه مىببینید فاطمه (س) از جهت عفاف در كمال اوج است و زن مسلمان
اگر بانوئى چون فاطمه (س) دارد باید از او تبعیت كند نه دیگران .
آرى
،اینكه حدى كمتر از آن را مراجع تقلید و فقها اجازه دادند، بدان خاطر است
كه عُسر و حرَجى در میان نباشد و كسى به خاطر احساس در بند بودن، خویشتن را
گرفتار نبیند وگرنه براى آنكس كه خواستار حفظ عفت است و مىخواهد همگام
فاطمه (س) باشد چاره ندارد جز آنكه اینچنین بیندیشد و عمل كند.
در صورت جنازه فاطمه (س)
فاطمه (س) در امر ستر و عفاف حتى براى پس از مرگ خود در
اندیشه بود. به اسماء كه محرم رازش بود فرمود: خوش ندارم بر جسد زن پس از
مرگ جامهاى افكنند و حجم بدن را وراى جامه نمایان باشد در این باره چه
مىاندیشى؟ اسماء گفت در حبشه چیزى در مورد تابوت دیدم كه اینك صورت آن را
بر تو نشان مىدهم.
چند شاخهتر گرفت و آنها را خم كرد و به صورت عمارى
درآورد و متذكر شد كه جسد مرده را در دورن آن قرار مىدهند و حجم بدن
نمایان نمىشود. فاطمه (س) آن را دید و پسندید و فرمود چیز خوبى است نقش زن
و مرد در آن از هم متمایز نیست. و چون وفات یافتم تو مرا بشوى ونگذار كسى
بر كنار جنازهام بیاید و مرا در این گونه از تابوت گذارده
[7]
و در دنباله آن در برخى از روایات آمده است كه فاطمه (س) فرمود سترتنى
سترك الله، مرا پوشاندهاى خداوند تو را بپوشاند (و مىگویند تابوت محمل
گونه از آن زمان پدید آمد).
در زینتها
توصیه ودستور اسلامى این است كه زن خود را زینت كند ولى
براى شوهر، متجمل باشد ولى در خانواده و براى همسر، و اسلام آن را یك وظیفه
براى زن مىداند و لذّات پدید آمده از آن را لذّاتى مشروع و حلال. در آنچه
كه مربوط به بیرون است اسلام اصرار دارد كه زن متجمل نباشد، خود را به
بوئى خوش نیاراید لباس شهرت نپوشد، در وسط خیابان راه نرود، از كفش و پاى
او صدائى برنخیزد و... و فاطمه (س) این چینن بود و در تمام مدت عمر چنان
عمل مىكرد.
روایات ما سخن از این دارند كه فاطمه (س) خود را براى همسر
خویش آراست وحتى در یكى از جنگهاى صدر اسلام كه على بسلامت از جنگ باز
مىگشت فاطمه (س) خود را آرایش كرد و به استقبال على رفت، و این لذت حلالى
است كه اسلام بر آن صحه گذارده و بانوى اسلام بدان عامل است و ما قبلاً در
این مورد سخن گفتهایم .
در عین حال این سخن پیامبر (ص) هم براى بیرون محیط خانه مطرح است كه فرموده بود:
- یا فاطمه مامن امراة تزینت حسنه اى فاطمه (س) زنى نیست كه خود را بیاراید،
- و خرجت من بیتها باحسن ملبوس ازخانه خود با زیباترین پوشش خارج شود،
- حتى ینظر الیها الناس و در پى آن در دید و منظر مردم قرار گیرد،
- الا لعنها ملائكة السموات السبّع و الارضین جز آنكه فرشتگان آسمان هفت گانه و زمینها بر او لعنت فرستند.
و كانت فى غضب اللّه حتى تموت: او هم چنان در خشم وغضب خداست تا بمیرد،
و یمور بها الى النار و فرمان مىدهد او را در دوزخ اندازند.
در عین حال
در عین چنان پوشش و عفافى، زن مىتواند به ضرورت نیاز
جامعه و خودش حضور اجتماعى داشته باشد، از حق خود و خانواده، و از حق شرافت
جامعه و اسلام دفاع كند. پوشش و ستر مانع حق گوئى و حقطلبى، و حتى مانع
كار و تلاش نیست، فاطمه (س) در عین چنان پوشش و ستر و در عین خانهدارى و
فرزندى دارى :
معین و همكار همسر است، داراى حضور اجتماعى به موقع است،
در مسیر هدایت زنان و بانوان است، خط سیاسى روشنى را تعقیب مىكند، حق طلب
است، مبارز است و در برابر ناروائىها و نامرادىها با تمام وجود مىایستد و
حتى خلیفه زمان را به محاكمه مىكشاند.
تاریخ فریقین پر است از اینگونه
تلاشها و اقدامات و این از یكسو پاسخى است به آنها كه حجاب را عامل
محدودیت و قید وبند براى كار و تلاش اجتماعى معرفى مىكند و از سوى دیگر
درسى است براى همه آنها كه مىخواهند در صراط مستقیم و وادى حق در سیر و
سعى باشند.
فصل 18: حضور اجتماعى و مردم
مقدمه
فاطمه (س) از زنانى است كه د رجامعه زندگى مىكند. او از
میان مردم برخاسته و با مردم است. سعى دارد با راه و روشى خاص كه مورد
تأیید اسلام است و با اندیشهاى نشأت گرفته از آن زندگى كند. و نیز او از
افراد نادرى است كه حاضر شده است براى مردم درد و رنجى را متحمل گردد و
دشوارىهاى آن را بر جان بخرد .
او زنى عابده و مقدسه است ولى نه چون
راهبان كه ترك دنیا و زندگى گویند و در گوشه محرابى، آن هم در معبدى خود را
وقف ومتوقف كنند. بلكه وارد جامعه مىشود، به اهتمام در امور اجتماعى
مىپردازد و سعى در رفع استضعاف و رهائى مردم در عوارض دارد. مىكوشد مشكل
مردم را حل كند، به هدایت زنان بپردازد و بارى از دوش جامعه و زنان بردارد .
هوى
پرستان كه در مسیر حیات خود از اسلام منحرف شدهاند باید به این نكته توجه
كنند كه رمز سعادت وخوشبختىشان در گروه تبعیت از راه و رسم اسلام است و
پیروى از دستورات خداوندى كه جز خیر بشر چیزى را نمىطلبد.
و هم براى
اینكه زنان در رهیابىها دچار عوارض نشوند ناگزیر باید به دنبال فاطمه (س)
روند و مشى خود را در زندگى اجتماعى از فاطمه (س) پرسند.
اصل در حیات اجتماعى فاطمه (س)
اصل زندگى فاطمه (س) این است كه نخست به خانه و زندگى
برسد و سنگر خانواده را مورد عنایت قرار دهد. زیرا همه كارهاى نیك و بد،
همه سعادتها و بدبختىها از خانه آغاز مىگردند و بشریت براى سر و سامان
دادن امور اجتماعى خود ناگزیر است از خانواده شروع كند و این توصیه پیامبر
(ص) است كه فرمود: ابتداء بما تعنول
[8]
فاطمه
(س) خانه را بصورت یك مدرسه، یك دانشگاه و یك سنگر درآورد و در آن به
تربیت نسلى همت گماشت كه شرح آن را در فصول پیشین مطرح كردهایم و در این
خانه فر زندان و همسر با امنیت فكرى سر گرم دستیابى به مرحله رشد و كمال
بودهاند. اینكه على (ع) در میدانهاى جنگ و هم در محیط زندگى موفق بود،
بدان خاطر بود كه فاطمه (س) همسرى خوب و وفادار در خانه، زمینه را براى
دلگرمى و شور و شوق او فراهم مىكرد .
خانه على (ع) محلى بود كه على در
آن خستگى ناشى ازكار روزانه خود را حل و رفع مىكرد، و در برگشت از جنگ و
جبهه مورد دلگرمى و نوازش بیشتر فاطمه (س) بود و هم مركز بحث و مشاوره و
تصمیمگیرى بود و على (ع) را بدین دلخوش بود كه وقتى از بیرون بر مىگردد
در خانه با فاطمه مهربان مواجه است .
احساس تعهد
او در عین حال همه زندگى را در خانه خلاصه نمىدانست،
بلكه خانه پایگاهى بود كه از آن به رسیدگى امور اجتماعى و مردمى هم
مىپرداخت او در جامعه حضور داشت زیرا كار زندگى در راه خدمت به مردم یك
وظیفه اجتماعى تلقى مىشود. و هم او از كسانى بود كه در برابر جامعه و
شرایط آن احساس مسؤولیت مىكرد .
او تنهائى را دوست دارد، نه بدان خاطر
كه از درد جامعه، مخصوصاً زنان امت فارغ بماند، بلكه بدان خاطر كه گاهى در
خلوت با خداى خود راز و نیاز كند، از او استمداد بجوید، و عجز و درماندگى
خود را به او اعلام دارد و براى دردهاى خود و مردم از او شفاء بطلبد.
در
عین حال، در همان تنهائى نیز به یاد مردم امت و در طریق اندیشیدن براى
سعادت و نجات آنان. مگر عبادت تنها در همان چند ركعت نماز و عمل روزه و یا
فریضه حج است؟ مگر امربمعروف، هدایت و ارشاد، دستگیرى از مستمندان، شاد
كردن دل یتیمان، حمایت از درماندگان و مستضعفان عبادت نیست؟ فاطمه (س) از
اینگونه عبادات بسیار دارد.
او اهل تطابق با جامعه است، نه تطابق حیوانى
كه در آن آدمى گلهوار تسلیم جو و شرایط جامعه گردد و همگام با دیگران
نیندیشیده به پیش رود. فاطمه (س) اهل فكر است و هدفدار، میداند در چه
هنگامى و در چه موردى خود را با جامعه تطابق دهد و در كجا تطابق خود را به
صورت مخالفت ابراز دارد.
احساس تعهد فاطمه (س) در رابطه با خدا و قرآن
ایجاب مىكرد كه او در میان جامعه باشد و حضورش، و از آن مهمتر كیفیت حضورش
درسى است براى همه انسانها و انجام مسؤولیتى است كه مىتواند راهنما و
روشنگر باشد براى همه كسانى كه از مسؤولیت دم مىزنند.
درس زندگى اجتماعى او
اینكه فاطمه (س) چگونه در جامعه حضور داشته باشد؟ چگونه
در برابر امور و حوادث موضع مىگیرد؟ چگونه زندگى را سر كند؟ برخوردش با
مردم چگونه باشد؟ خود شامل سرى مباحثى است كه فاطمه (س) درس عملى آن را از
مادر آموخته و از تعالیم و تذكرات و ارشادهاى پدر در آن سود جسته است.
اصولاً شیوه او در حضور در عرصه اجتماعى موجد راه و روش نوین و درسآموز
براى جامعه انسانى و بویژه زنان است .
او در جنبههاى اجتماعى از پدر
دروس بسیارى آموخت مثل درس اخلاق، درس رفتار اجتماعى، درس مساوات و مواسات و
از آن مهمتر درس ایثار، درس وظیفهمندى در برابر افتادگان و محرومان، درس
كمك به اسراء، به ایتام به مسكینان، درس یتیمدارى و سرپرستى و كفالت آنان،
درس خوشرفتارى با بردگان و زیردستان، درس خدمت به مردم، حتى به بهاى قبول
رنج براى خویشتن و...
فضه بعنوان خادمهاى در خانه او مشغول كار شد.
رسول خدا (ص) فرمود دخترم آیا مىدانى كه وظیفه خانم خدمتكار چیست. خدمتكار
هم انسانى مثل دیگران است، رنج مىبرد، خسته مىشود، ادراك دارد، لذت و
غیر لذت مىفهمد وجود از چوب و سنگ ساخته نشده و...
فاطمه (س) پرسید پس در آنصورت تكلیف من در برابر او چیست؟ پیامبر
فرمود تكلیف این است كه كارهاى خانه را در میان او و خود عادلانه قسمت
كنى... و فاطمه (س) تا پایان عمر این چنین كرد .
او با اینكه عهدهدار
امور خانه بود، و با اینكه به تربیت فرزندان مىپرداخت و كانونى آنچنان گرم
و متعهد را مسؤلانه مدیریت مىكرد از مشاركت اجتماعى خود را دور نداشت و
رسول خدا (ص) براى او برنامه و تكلیفى معین كرد كه او د رآن شركت كند. از
جمله امر هدایت زنان، و حل و رفع مسائل و مشكلات آنها، شركت در مراسم بیعت
زنان با پیامبر، حتى حضور در برنامه مباهله با نصاراى نجران كه قرآن به آن
اشاره دارد.
[9]
در اهتمام به امور مسلمین
فاطمه (س)مسلمانى است كه اهتمامى وافر به انجام امور
مسلمین دارد میداند كه هر كس صبحگاهان از خواب سر بر مىآورد باید در
اهتمام به امور مسلمین باشد و در غیر اینصورت مسلمان نیست. «من اصبح ولا
یَتهتَّم بامور المسلمین و لیس بمسلم)
[10]. او اصل را در زندگى به این قرار داده است كه براى مردم خدمتى انجام گیرد.
هم
چنین این بینش قرآنى براى او وجود دارد كه امت اسلامى بهترین هستند از آن
بابت كه براى مردم آفریده شدهاند (كنتم خیر امة اخرجت للناس)
[11]
و هم مصداق این سخن شاعر كه هر كس سعى دارد دیگران را براى زندگى خود
بخواهد، و فاطمه (س) مصداق كسى است كه زندگیش را براى دیگران مىطلبد (كل
یرید رجاله لحیاته - یا من یرید حیاته لرجاله).
او اصل را بر این قرار
مىدهد كه براى مردم خدمتى انجام دهد،و زیر بازوئى را بگیرد و یا مشكلى را
حل كند و در این راه تنها در خانه ماندن روا نیست مگر آنگاه كه آن غرض هم
در خانه حاصل شود. كه فاطمه (س) در پى رفع استضعاف است ناچار از خانه بیرون
مىآمد و به چاره درد مىپردازد.
شما جلوهاى از اهتمام او را به امور
مسلمین در دوران پس از وفات پیامبر مىبینید كه چگونه شبها بهمراه على (ع) و
حسنین سوار بر مركبى شده و به در خانه این و آن مىرود. او خود را در
جامعهاى مىیابد كه مردم آن، گرفتار استضعاف فكرى هستند وگمان دارند كار
از كار گذشته و باید تسلیم رأى شیخین باشند و فاطمه (س) مىخواهد آنان را
بیدار كند.
در رفع دردمندىها
او از كسانى است كه مردم را بر خود مقدم مىدارد. گدائى
در درد و گرسنگى مىنالد غذاى خود را به او مىدهد. برهنهاى از بیجامگى
شكوه دار د و فاطمه (س) با عطایش شكوه او را فرو مىخواباند. كودكى یتیم را
به نزد او مىآورند كه بعلت نداشتن پدر، كوكان او را به بازى نمىگیرند
(چون در آن روزگار این تصور غلط شایع بود كه یتیمان افرادى آفت زدهاند، و
همگامى و هم قدمى با آنها سبب سرایت بدبختى خواهد شد) فاطمه (س) او را
مىشوید و بر سر و مویش به رسم آن روز روغن مىمالد، لباس نو بر تن او
مىپوشاند و او را به پیامبر بر مىگرداند.
[12]
دلش به این خوش است كه این كودك در میان دیگر كودكان مىتواند وارد شود، و
با لباس نو و با انتساب به پیامبر مىتواند سر و گردن افرازد و خود را
شادمان نشان دهد.
اوامین امت و راز دار وقایعى است كه براى او اتفاق
افتاده آن را وسیلهاى براى تازه كردن درد دیگران قرار نمىدهد و حتى درد
خود را از على (ع) مخفى مىدارد. و هم اگر رازى از دیگران بشنود سعى دارد
آن را حفظ كند و آبروى كسى را به خطر نیندازد او در اصلاح امور مردم، در
رفع مشكل چنان است كه حتى دنیا را جاى آرامش و سكون نمىشناسد و در احقاق
حق و ابطال باطل نرمش و انعطافى را نمىپذیرد مگر آنكه پاى مكتب و مذهب در
میان باشد.
اندیشه نجات مردم
فاطمه (س)دائماً در اندیشه نجات مردم است، نجاتشان از
درد كشیدن و صدمه دیدن و نجات شان از آزارها و اذیتها، نجاتشان از جهل و
غفلت و نجاتشان از استضعافها، از حدود ده سالگى (بنا به روایات مشهور و
یا بیشتر) به میدان جنگ رفت و به پرستارى زخمینان ومرهم نهادن بر جراحات
شان اقدام كرد و ما نمونه آن را در میدان احد مىبینیم. او این كار را تا
پایان عمر، با رعایت الاَهمّ و فالاَهمّ، و به تناسب شرایط و موقعیت انجام
مىداد.
او در پى نجات مردمى است كه از لحاظ اندیشه در محدودیت و كوته
بینى هستند، نظام تبلیغاتى و اقتصادى روز آنها را گرفتار كرده است. نگرانى
از گرفتارىهاى بعد و سرانجام عذاب امت دارد، مىخواهد شرایطى فراهم آورد
كه مردم قرین زحمت و محنت نشوند و به عذابهاى امم پیشین گرفتار نیایند.
بدین سان مردم را از عواقب كار و بدعث خائنان هشدار مىدهد .
او در
خطبهاش در مسجد به همین نكته اشاره دارد كه: من پایان كار را نگرانم و هم
چون پدرم شما را از عذاب خدا بیم مىدهم. به انتظار بنشینید تا میوه درختى
را كه خود كشتهاید بچینید و كیفركارى را كه خود انجام دادهاید ببینید...[13]
آرزوى
نجات مردمى كه آیندهنگرى نداشتند و نمىتوانستند نقشه شوم خصم را تقویم
كنند خود از عوامل مهم دل آزردگى و احساس رنج فاطمه (س) بود. درگیرى او با
دستگاه ارتجاعى و محاكمه روز به همین خاطر بود. شخصیت حقیقت پرست فاطمه (س)
اجازه نمىداد كه در برابر این وقایع وجریانات بىتفاوت باشد .
بخششها و دستگیرىها
نخست به این نكته توجه كنید كه فاطمه (س) در عین امكانات
ناشى از درآمدهاى گوناگون، جامهاى و چادرى وصلهدار مىپوشید، آن چنانكه
دیدار این امر براى افرادى چون سلمان غیر قابل تحمل بود.
[14]
ولى گذشت وایثار او بیش از حد و اندازه ثروتمندان و افراد متمكن بود. چنان
بر خود تنگ گرفته بود كه پیامبر وقتى بر او و فرزندانش وارد شد و بى رمقى
ناشى از گرسنگى شان را دریافت فریاد زد واغوثاه، اهل بیت محمد یموتون من
الجوع، اهل بیت محمد از گرسنگى در حال مرگند...
عایدى ناشى از فدك،
درآمد ناشى از پشم ریسى را بین تهیدستان بنى هاشم و مهاجرین تقسیم مىكرد،
بدون اینكه منّتى بر آنان داشته باشد و در این كار تا حدى به پیش رفت كه
آیه ایثار دربارهشان آمد و یوثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة
[15]
اگر چه خود نیازمند باشند باز هم به ایثار مىپردازند. او در قرآن بدین
وصف نامیده شد كه غذا را ازگلوى خود درآورده و به گدا و یتیم و اسیر
مىدهند.
[16]
عربى
در مسجد وارد بر پیامبر مىشود و از او چیز براى رفع گرسنگى خواست. رسول
خدا او را با بلال نزد فاطمه (س)فرستاد. فاطمه (س) پوست تختى را كه حسنین
بر آن نشسته بودند به او داد كه ببر و كارت را بساز. عرب گفت پوست راچه كنم
- گرسنهام .
فاطمه (س) گردنبندى در بساط خود داشت كه دختر عمویش (دختر
حمزه) به او داده بود - آن را به فقیر بخشید آنرا به مسجد آورد و در حضور
پیامبر آن را به عمار فروخت وبهاى 20 دینار و دویست درهم و بُردى یمانى و
هزینههاى سفر. پیامبر فرمود فاطمه (س) را دعا كن. گفت خداوندا به فاطمه
(س) عنایتى كن كه هیچ چشمى آن را ندیده و هیچ گوشى آن را نشنیده باشد.
وپیامبر آمین گفت.
[17] و البته عمار آن را به پیامبر و پیامبر آن را به فاطمه (س) بخشید.
دعاى به مردم
این حداقل تلاشى بود كه فاطمه (س) درباره مردم انجام
مىداد و آن دعاى به مردم بود. فاطمه (س) زنى ستایشگر و اهل دعا بود. و از
دعاهاى او این است سپاس خداوند را در هر حمد و ذكر و شكر و صبر و نماز و
زكوة و قیام و عبادت و سعادت و بركت است. (الحمد الله على كل حمد و ذكر و
شكر و صبر و صلوة و زكوة و قیام و عبادة و سعادة و بركة..[18]).
امام
مجتبى (ع) در بیان نماز شب مادر، از دعاى او به مردم سخن مىگوید كه افراد
را به اسم دعا مىكرد و ازگرفتارىها، درماندگىها و بدهكارىشان از خدا
رفع مشكل مىخواست.
[19] اومردم را دوست داشت و مىخواست دل شان آرام باشد و در زندگى خود مشكلى نداشته باشند.
او
حتى براى سراى دیگر انسانها هم مىاندیشید و مىخواست آنها بهشتى شوند.
بخشى مهم از تلاشهاى فاطمه (س) براى بهشتى كردن مردم بود. به پدر گفته بود
این آرزو را دارم ازخداى تبارك و تعالى بخواهى كه مهریه مرا شفاعت
گنهكاران امتت قرار دهد و دراهمى را كه از على (ع) بابت مهریهام گرفتى به
او برگردان... و تدعوا الله ان یجعل مهرى الشفاعة فى عصاة امتك
[20] .
اینان
ازكسانى بودند كه اگر مشكلى براىشان پیش مىآمد آن را در راه خدا براى
خویش تحمل مىكردند و دل شان براى مردم مىطپید. درد و رنج مردم را روا
نمىدانستند - و گرنه دلیلى نداشت كه اشك فاطمه (س) از دیدار یتیمان دردمند
مردم جارى شود و براى فقیرى، تنها موجودى خود را هبه كنند.
پاداش فاطمه (س)
اینكه خداوند در ازاى چنان خدمات و صبرى به فاطمه (س) و
خاندان او چه پاداشى عنایت مىفرماید مسألهاى است كه ما را توان ادراك آن
نیست. بر اساس پارهاى از روایات، و هم بر مبناى آیات روشنى قرآن به بخشى
ازآن پاداشها آگاهیم از جمله حدیثى است كه عبدالله ابن مسعود در تفسیر این
آیه ازپیامبر نقل مىكند:
انى جزیتهم الیوم بما صبروا انهم هم الفائزون
[21]
یعنى جزیتهم بالجنة الیوم بصبر على بن ابى طالب، و فاطمة، و الحسن و
الحسین فى الدنیا على الطاعات و على الجوع و الفقر و بما صبروا على المعاصى
و صبرو اعلى البلاء لله فى الدنیا انهم هم الفائزون و المناجون من الحساب
[22]
- آیه مىگوید آنها را بخاطر صبر ومقاومتشان پاداش خواهم داد و آنها
راستگارانند. تفسیر آن آیات گوید یعنى امروزآنها را به صبر على (ع) و فاطمه
(س) و حسن و حسین (ع) در دنیا در طریق طاعات، و به صبر بر گرسنگى و فقر، و
به صبر درخوددارى از معاصى و به صبر در بلاء و مصیبتهائى كه براى خدا در
دنیا متحمل شدهاند پاداش بهشت خواهم داد آنان رستگاران و نجات یافتگان از
حسابند.
آرى بهشت مشتاق لقاى چنین زنى است پیامبر (ص) فرمود اشتاقت
الجنة الى اربع من النساء بهشت مشتاق دیدار چهار زن است: مریم دختر عمران،
آسیه همسر فرعون، خدیجه دختر خوُیلد كه همسر پیامبر در بهشت است ،و فاطمه
(س) دختر محمد (ص)
[23]
فاطمه (س)بمناسبت خدماتش در اسلام محبوب خدا و پیامبر بود و هم در دوران
حیات و پس ازوفاتش در دل مؤمنان جاى داشت و محبت اورا در قلب خود جاى
مىدهند .
فصل 19: تعصب شكنىها
مقدمه
زندگى فاطمه (س) زندگى با بركتى بود، زیرا وقایع و
جریاناتى در مسیر زندگى او پدید آمدند كه موضعگیرى فاطمه (س) در آنها و هم
تأیید و یا طرد و رد آن واقعه سبب شدهاند كه تكلیف مردم با استفاده از سنت
روشن باشد. شك نیست كه آیات قرآن حقایق دینى را در اختیار مىگذارند ولى
سنت بُعد عملى و اجرائى آیات را نشان مىدهد و پرده از روى ابهام بر
مىدارد.
از بركات وجودى فاطمه (س) یكى این است كه بسیارى از تعصبهاى
جاهلیت كه در جامعه مسلمین رواج داشتند در سایه مواضع او و گاهى هم مواضع
پدر درباره او از میان برداشته شدهاند. عملكرد رسول خدا (ص) درباره فاطمه
(س) بگونهاى بود كه مسلمین در مىیافتند در رابطه با فلان مسأله چگونه
موضع بگیرند - و یا عمل فاطمه (س) در شرایطى معین سند و حجتى شد براى جامعه
امروز كه بدانند در هر مورد خاص چگونه باید عمل كنند. بدین سان تأثیر
فاطمه (س) در تاریخ اسلام از جهات متعددى فوقالعاده به حساب مىآید و كار و
برنامهاش سبب زنده ماندن بسیارى از تعالیم اسلامى شد.
فاطمه (س) بعنوان كوثر
فاطمه (س) خیر كثیر است و مصداق آیه شریفه انا اعطیناك الكوثر.
[24]
ولادت او هم درسآموز بود و هم مایه بركت. در عصرى بدنیا آمد كه مردم، زن
بودن و دختر بدنیا آمدن را ننگ مىدانستند. در فرهنگ سنتى آن روز یاد تولد
دختران دلها را به هراس مىافكند و عدم ولادت پسرى در خانواده كافى بود كه
آن را محكوم به فنا بشناسند و او در چنین شرایطى بدنیا آمد.
ولادت او
سببى شد كه بار سنتها و عادت غلط درهم بشكند و تعصبهاى متعفن ضد انسانى
از میان برداشته شود. موضعگیرى پیامبر در ولادتش درسى است براى همه انسانها
كه بدانند دختر هم موجودى انسانى و گرانقدر و وجودش مایه خیر و روشنائى
محفل خانواده است .
و نیز پیامبر با اتخاذ موضع نیكو در رابطه با فاطمه
(س) عملاً به مردم نشان داد كه دختر هم مىتواند بمانند پسر در محیط خانه
عامل نشاط و شادابى باشد، موجب احساس كمال والدین باشد، خیر آفرین باشد آن
هم واجد خیر كثیر، و حتى دختر مىتواند ولایت و امامت را تداوم بخشد. و
مىدانم فاطمه (س) وارث همه پیامبران و بلكه رابطى بین دو امر مهم رسالت و
نبوت است .
تعصب شكنى فاطمه (س)
پیامبر در آن جو بحرانى و در عین تحمل آن مصائب كمرشكن
ولادت او را به فال نیك گرفت و او را به گلى تشبیه كرد كه استشمام آن وجود
جان را معطر مىسازد (ریحانه اشمها). چه بسیارند برنامههائى كه توسط رسول
خدا (ص) درباره فاطمه (س) پیاده شدند و امروز بعنوان حجتى براى زنان مطرح
است. فاطمه (س) از دیدى ام الزمان است در شرایط خاصى از زمان پدید آمد كه
براى تعصب شكنى بسیار مناسب بود .
رفتار پیامبر با فاطمه (س) درس است و
حكایت از تعصب شكنى او دارد. اینكه پیامبر (ص) دست دختر كوچكش را مىبوسد
خود یك نوع تعصب شكنى است و ضربهاى است بر پیكر افكار پوسیده مردم آن
روزگار كه زن و دختر را داخل آدم بحساب نمىآوردند و حتى این ضربالمثل
بصورت شعر وجود دارد كه بهترین داماد براى آدمى قبر است .
رسول خدا (ص)
با موضعگیرى خاص خود درباره دختر خویش به انسانها آموخت كه راجع به دختران
چگونه تلقى داشته باشند و درباره زن و ارزش وجودى او چگونه بیندیشید. معنى
مواضع او خطابى به مردان است كه از كبر وافاده خود بیرون آئید و بفهمید كه
زن هم در خور مقام دست بوسى است. و هم هم خطابى به زن است كه از حقارت خود
بدرآى و ملعبه دیگران مباش.
بابى جدید در زندگى
اما فاطمه (س) نیز خود در مشى و روش زندگى خود بابى جدید
را آغاز كرد كه منجر به شكستن قالبهاى قدیمى و پوسیده بود و عملاً نشان
داد زن هم مىتواند همگام با مردان به پیش رود و به بالاترین مدارج قرب دست
یابد. زن نه تنها انسان است بلكه مىتواند انسان آفرین و رشد دهنده
بزرگترین معجزه آفرینش باشد، و آحاد انساى را در این پهنه گیتى شحصیت و
تجسم بخشد.
ما در این بحث كوتاه مواردى از تعصب شكنىهاى فاطمه (س) را با رعایت اختصار مورد بررسى قرار مىدهیم:
1- در امر ازدواج:
عصر فاطمه (س) را در نظر گیرید، با فاصله بسیار كمى از
دوران جاهلیت است. درست است كه مردم آن روزگار مسلمان شدهاند ولى این نكته
علمى را فراموش نكنید كه براى زدودن فرهنگ سابق یك جامعه گاهى تا چند نسل،
زمان لازم است. بدین خاطر در عصر او هنوز تفاخر جاهلیت وجود دارد.
نمونهاى
از این تفاخر را در خواستگاران فاطمه (س) مىتوانیم بیابیم و از پیش
گفتهایم كه افرادى چون عثمان، و عبدالرحمن بن عوف، ثروتمندان آن روز دنیاى
مدینه به خواستگارى فاطمه (س) آمدند و حتى از راه تطمیع مىخواستند. فاطمه
(س) را در اختیار گیرند.[25]
اما فاطمه (س) با انتخاب و اختیار على (ع) بعنوان همسر، تعصب جاهلیت
را در ازدواج شكست و به مردم نشان داد كه تفاخر به مال و ثروت تفاخر بى
حساب است، اصل در انتخاب همسر كفویت است و مهمترین بُعد كفویت، بعد ایمان و
اعتقاد است. او به ازدواج با على (ع) فقیر از نظر مادى، و ثروتمند از نظر
ایمان و شرف تن در مىدهد و به درخواست آن مالداران و زراندوزان پاسخ رد
مىدهد.
لیست جهیزیه فاطمه (س) و اطاق عروسى و زفاف او، و با جامه كهنه
به خانه شوهر رفتن، و به فرش حصیر قانع شدن، و از زندگى ملكهاى خود صرفنظر
كردن راه و حیات عامه مردم را در پیش گرفتن و... بنگرید، همه و همه حكایت
از تعصب شكنى فاطمه (س) دارد.
2- در مقام زن بودن:
هر چه درباره بینش تحقیرآمیز مردم آن روزگار راجع به زن
بگوئیم كم گفتهایم، مردم جامعه ما نمىتوانند آن صحنه را تصویر كنند زیرا
كه در عصر طلائى زن زندگى مىكنند. چگونه مىتوان بیان كرد كه با زن چون
حیوانى معامله مىشد؟ و یا او را به گاو آهن مىبستند براى شخم زمین و...
[26]
تحقیرها
و كوچك شمردنها در طول مدت زمان بر اثر تكرار و تدریج بصورتى شد كه زن هم
باورش آمده بود چیزى از مردان كمتر دارد و یا پستتر از آنهاست. باورش
آمده بود كه مرد صاحب فضیلت است نه زن، مرد مالك است و حق مالكیت دارد نه
او، همه ارزشهاى اخلاقى در خود شخصیت مرد است نه زن .
هم چنین برخى از
مكاتب و مذاهب، زن را عاملى براى فساد مىشناختند و او را عمله و كارگر
(شیطان) بحساب مىآوردند و كار بجائى رسید كه بسیارى از زنان نیز از این
فكر حمایت كرده و شخصیت خود را در برابر هم تضعیف و همدیگر را تحقیر
مىكردند.
نقش فاطمه (س) در حیات او این بود كه زن را داراى لیاقتى
معرفى كردكه مسؤولیت عظیم فرزند دارى و حمل امانت الهى در اختیار اوست. و
هم عملاً نشان مىدهد كه خداوند عمل هیچ عاملى را از مرد وزن از میان
نمىبرد، چه زن باشد و چه مرد
[27]، هر كس عملى درست و به صورت انجام دهد، در خور حیات طیبه است.
[28]
او
دختر رسول خدا (ص) بود و بعنوان اسوه و سیده نساء معرفى شد، زنى شد كه
رسول خدا (ص) دربارهاش فرموده بود اگر على (ع) نبود براى فاطمه (س) كفو و
همتائى نبود. و هم رسول خدا (ص) كوشید آن دید نفرتانگیز را درباره زنان از
میان بردارد و دوستى زن را از اخلاق انبیاء معرفى فرماید (من اخلاق
الانبیاء حب النساء[29]).
3- در حضور اجتماعى:
كار فاطمه (س) از آن بابت مهم است كه نه تنها از احساس
حقارتها كار را به احساس سرافرازى كشاند. بلكه وارد عرصه حیات سیاسى شد و
در جامعه بشرى بعنوان وجودى مستقل به عرض حال و بیان شرایط و مواضع پرداخت و
تا آن روزگار زنان را حق حضور در جامعه و اظهار نظر نبود .
فاطمه (س)
آن سنت را شكست و نشان داد در مورادى كه ضرورت اجتماعى ایجاد كند، با حفظ
شرایط و ضوابط مذهبى مىتوان از خانه بیرون آمد، و حتى وارد عرصه كارزار
شد، و به زخم بندى و پرستارى مجروحان پرداخت.
یا در عرصه سیاسى اگر حق
فراموش شد و مردم در مسیر انحراف قرار گرفتند او وظیفه دارد از حق دفاع و
مردم را به وظایف آشنا كند و یا اگر ولى امر مسلمین را از حق او دور داشتند
او وظیفه دارد به دفاع از مقام ولایت بپردازد و در این كار مرد و زن
نداردو فاطمه (س) این راه و رسم را بنیان نهاد و نخستین زنى است كه از مقام
رسالت و امامت دفاع كرده وتا سرحد مرگ به پیش رفته است .
4- در احقاق حق:
از تعصب شكنىهاى فاطمه (س) اقدام او در زمینه احقاق حق
است. حق عزیز است و براى احقاق آن مىارزد كه آدمى تن به دشوارىهائى بدهد و
در پاى آن تا سر حد جان بایستند. و این مسألهاى است كه فاطمه (س) در راه
آن تلاش بسیار داشت .
به هنگامى كه حق كسى مغصوب بماند وظیفه ایستادگى
در برابر آن است و این مسأله مرد و زن ندارد. زیرا در بینش قرآنى مردان در
آنچه كه مالك هستند. نصیب و بهرهاى دارند و زنان نیز از مكتسبات خود حق و
بهرهاى دارند و دفاع از حق، حتى حق مالى بر افراد واجب است و ارزش این
دفاع براى احقاق حق بمیزانى است كه رسول خدا (ص) فرمود آنكس كه براى دفاع
از مالش كشته شود شهید است: من قتل دون ماله فهو شهید.
[30]
این
مسأله درباره مردان در عصر رسول خدا (ص) وجود داشت اما درباره زنان چنین
امرى مصداق خارجى پیدا نمىكرد زیرا نه زن را داخل آدم حساب مىكردند و نه
او را صاحب ملك و مالى مىشناختند و شنیدید كه حتى زن خود بحساب مال وارث
بحساب مىآمد كه پس از مرگ فردى در اختیار وارث او قرار مىگرفت.
فاطمه
(س) زنى است كه برخلاف راه و رسم معهود براى احقاق حقش در امرفدك مىایستد،
طرح دعوا مىكند و خلیفه وقت را به استیضاح مىكشاند و بر این اساس
سنتهاى دیرین جاهلیت را درهم مىشكند. اگر فاطمه (س) براى احقاق حق خود
قیام نمىكرد، اندیشه مسموع نبودن سخن زن كه درآن روزگار وجود داشت قوت
مىگرفت و براى همیشه در جامعه باقى مىماند. و در آن صورت گمان این مىشد
كه زن هرگز نباید حركتى بكند اگر چه مال او را ببرند ویا حق او را غصب كنند
.
5- ایراد خطبه:
روزگار و شأن زن در آن روزگار كى اجازه مىداد كه براى
او حقى و شأنى قائل باشند و اجازهاش دهند كه حق داشته باشد حرف خود را
بزند و از شخصیت خود و یا مقام ولایت و حكومت دفاعى داشته باشد و این
مسألهاى است كه فاطمه (س) آن را در اسلام طرح كرد و پس از آن رعایت آن
توسط دیگران هم انجام گرفت.
فاطمه (س) پس از وفات پیامبر به ضرورتى كه
براى حفظ اسلام و جلوگیرى از انحراف مسلمین تشخیص داده بود، دردمند وناراحت
در حالیكه كاملاً پوشیده و مستور و توسط گروهى از زنان بنى هاشم احاطه شده
بود وارد مسجد شد، پردهاى آویختهاند و او دور از چشم نامحرم به ایراد
خطابه و احقاق حق پرداخت.
خطبهاى در كمال فصاحت و بلاغت ایراد كرد و پس
از حمد و ثناى خدا، و ذكر رمز و راز و وظایف رسالت پدر از بدعهد ى مردم و
مظلومیت و مغصوبیت خود سخن گفت و درد و راه درمانها را بر شمرد و به مردم
هشدار داد كه سكوت شان خلاف رأى و مصلحت اسلام، و عملكرد خلیفه در غصب فدك
وضع ارث خلاف متن قرآن است. حق را گفت ،و از احتجاج و استدلال و برهان چیزى
فرو گذار نكرد، تا حق كشى سنت نشود و متن اسلامى تحتالشعاع عملكرد افراد
مغرض و یا بیخبر از اسلام قرار نگیرد.
و اگر از فاطمه (س) چیزى باقى
نمانده بود جز همین یك خطبه، باز هم به تنهائى این كفایت راداشت كه او را
زنى سرآمد معرفى كند و در فصاحت و بلاغت او را چون پیامبر و على در سطح
عالى و ارجمند قرار دهد. او در این راه شجاعانه به پیش رفت و از چیزى
نهراسید و صدمهها را برخود پذیرا شد و حتى با آگاهى از عاقبت آن بدان تن
در داد و این یك تعصب شكنى مهم و بجا بود (و البته با حفظ شرایط اسلامى
انجام شد نه به هر بهانهاى بىاساس).
6- در حركت و مبارزه:
فاطمه (س) در آن جو و شرایط نامناسب كه زنان را به هیچ
مىانگاشتند راهى را در پیش گرفت كه در انحصار مردان بحساب مىآمد و آن راه
مبارزه و درگیرى علیه خصم قرآن و اسلام بود و فاطمه (س) از این دید زنى
مجاهد و پر كوش مىتوان بحساب آورد.
در آن روزهاى اولیه درگیرى با كفر و
در آن ایام آتش وخون، او مجاهدى راستین بود و در مبارزات مخفى با پدر
همراهى و در آن نقشى مهم داشت. در عرصه حیات صدر اسلام حضور كامل او را
مىبینیم وبعدها هم در عصر شعلهور شدن آتش جنگ در سالهاى اول هجرت تا فتح
مكه، در عصر رزم و جهاد على (ع) در جبهه با اینكه خطر مرگ با او جداً
نزدیك بود هرگز دست و پاگیرهاى براى او نبود، بلكه خوشحال و سرافراز بود كه
شوهرى مجاهد و مدافع اسلام دارد، شمشیر خونین على را او مىشست، زخمهاى
او را فاطمه (س) مرهم مىنهاد، لباس خونین على را او مىشست، لباس خونین
على را او تطهیر مىكرد و بالاخره با دلگرمىهاى خود، على در مبارزه با خصم
قوىتر مىساخت.
او بمانند شوهر در مبارزه با مستكبران ،مسرفان و
گردنگشان است، سنگردار است و پیشتاز، فریادگر تاریخ است علیه نابسامانىها،
نا امنىها و ناحقىها، و در این همرزمى روشن بین است و بردبار، با هدف
مقاوم و در طریق مقصد خویش مىایستد و تا پاى جان به پیش مىرود و این
مبارزه بخاطر مكتب از سوى فاطمه (س) درسى عظیم است براى همه آنها كه
مىخواهند در وادى عشق حق گام بردارند.
7- در شكستن تعصب زنانه:
این كار و اقدام فاطمه (س) هم شگفتآور است. او زن است و
بمانند دیگر زنان در رابطه با همسر باید حساسیت داشته باشد. مىدانیم از
ویژگىهاى زنان در رابطه با همسر خود انحصارطلبى است آنها مىخواهند كه
شوهرشان صرفاً از آن آنها و حتى در ملكیت آنان باشد اگر داستان ازدواج
مجددى براى همسرشان پس از مرگ آنها هم مطرح گردد شنیدن آن براى بسیارى از
آنها قابل تحمل نیست .
فاطمه (س) هم بخاطر زن بودن باید اینچنین فكر
كند، امام مسأله تعقل او بسىفراتر از این حد و مرز است مىداند كه خداوند
براى هر خلقى و پدیداى شرایط و ضوابطى معین كرده كه تخلف از آن براى آدمى
غیر قابل امكان است. صفت عمده، غریزه خواهندگى و طلب است. و كسى را
نمىتوان از این طلب دور و معاف داشت، و این خاص مرد یا زن نیست و جنسیت
نمىشناسد. اما واداشتن همه افراد كه اینگونه بیندیشند كارى آسان نیست .
فاطمه
(س) بانوئى اهل عقل و اداراك است، تعصب دارد ولى نه حسودانه و كوركورانه
زیرا او بفرموده رسول خدا (ص) معتقد است اگر بناست تعصبى مطرح باشد باید آن
را در مكارم اخلاق بكار گیرد.
[31]فاطمه
علیها السلام مىداند كه على مرد كار است، مرد رزم و جهاد است، مرد بیرون
است. پس از فوت او نیاز به همسرى دارد كه هم خانه را سرو سامان دهد و هم
فرزندان را اداره كند.
بدین خاطر از وصایاى فاطمه (س) یكى این مسأله است
پس از مرگ من، امامه (خواهر زاده او) را بعقد خود درآورد زیرا مردان را از
زن گرفتن براى اداره كانون چارهاى نیست و او براى فزرندان من مثل من است
[32] و این جرأتى است اخلاقى كه تنها در فاطمه (س) ملاحظه مىشود و نوعى شكستن تعصب زنانه است توسط یك زن، اما زنى معصومه .
فصل 20: هدایت زنان
مقدمه
درباره فاطمه (س) چه مىتوان گفت؟ او را از هر بعد و
نظرى كه بنگریم عظیم است و در هر جنبهاى از جنبههاى حیات فردى سرآمد است.
او نه تنها براى خود زنى كامله و عاقله است، بلكه براى جامعه زنان الگوئى
لایق، معلمى بزرگ ورهبرى واجد همه اوصاف رهبرى است .
از كارها و
مسؤولیتهائى كه او براى خود برگزید مسؤولیت رهبرى و معلمى زنان است، كارى
كه در خور شأن او و متناسب با شرایط زندگى روزمره زن است. وجودش براى زنان
هم چون ابر رحمت و حضور فعالش در مجمع زنان موجب رشد و پیشرفت آنها و دورى
از عوامل گمراه كننده بود.
فاطمه (س) این لیاقت را در خود احساس مىكرد
كه مسؤولیت هدایت زنان را بر عهده گیرد و در این راه تن به كار و اقدامى
مسؤولانه دهد. براى امت اسلامى در آن روزگار وجود او بسیار ضرورى بود زیرا
جامعه زنان در تطبیق شرایط خود باسلام به وجود فردى چون او سخت محتاج
بودند.
خانه فاطمه (س)
در شرح و توصیف خانهاش گفتیم كه خانهاى گلین و محقر
بود، ولى خداى خواست كه این خانه مركز انوار الهى باشد و از آن نورهاى روشن
و درخشان پدید آیند و با انوار مكتسبه از فاطمه (س) جهان تاریك را روشن
سازند.
خانه فاطمه (س) تنها محل سكونت على نبود، و تنها مركزى براى
تربیت و رشد فرزندان نبود، بلكه مدرسهاى عظیم بود كه در آن شاگردانى بزرگ
پرورش یافتند كه بعدها هر كدام به نحوى باشكوه در جهان اسلام درخشیدند
نمونههاى تربیت او از این باب اندك نیستند.
از القاب فاطمه (س) یكى لقب
زهرا است، یعنى درخشان و درخشنده، و فاطمه (س) جداً وجودى درخشان براى
جهان اسلام و دنیاى زنان بود. چه بسیار است عده كسانى كه در گذشته از
افاضات وجودى او بهرهمند شدند و یا همین امروز هم به بركت فیوضاتش راه
زندگى خود را مىیابند. شعاع تفكر در اندیشه فاطمه (س) چندان وسیع است كه
از مرز دنیاى اسلام گذشته و نقاط دیگرى از جهان را روشن كرده است .كسانى كه
به بركت رهنمودهاى او راه یافتند اندك نیستند.
نخستین معلم زن
درباره فاطمه (س) چه مىتوان گفت جز آنكه بگوئیم او معلم
بزرگ زنان، رهبر وهادى آنها، و اسوه و الگوى آنان است خانه او با همه كوچك
بودنش مدرسه و مركز درس است. زنان مدینه و گاهى هم زنان نقاط دیگر به
منظور درك و فهم مسائل به حضورش مىرسیدندو از محضرش كسب فیض مىكردند.
تلاش
او در این بود كه به هدایت زنان پرداخته و آنها را بسازد. كار معلمى او در
جهان آن روز وجود داشته و آثار آن تاامروز هم ادامه دارد. نقش او در تهذیب
و تكامل زنان و هم در حل مسائل خاص زنانهشان در بعد تطبیق با تعالیم
اسلام فوقالعاده بود و توان ارتباط او با زنان بخاطر هم جنس بودن با آنان
بسیارى از دشوارىهاى پیامبر رادر امر ایفاى رسالت خود با این طبقه رفع
مىكرد.
در آغاز كار كه هنوز اسلام در حال شكل گرفتن بود، تلاش فاطمه
(س) در این قسمت پراكنده و به تناسب شرایط اتفاقى بود. ولى بعدها كه بازار
اسلام رونقى یافت و بر عدّه مسلمین افزوده شد، مخصوصاً در سه سال آخر
حیاتش، درسىآموزىها به صورت رسمى و منظم درآمد و بخشى از اوقات زندگى
شبانه روزى او را پر مىكرد زنان مهاجر و انصار به خدمتش مراجعه كرده و از
او درس زندگى و دین مىآموختند .
وظایف و مسؤولیتهاى او
فاطمه (س) در خود براساس بینش اسلامیش احساس مسؤولیت
مىكرد و براى خویش وظایفى را مىشناخت از جمله آنكه نا آگاهان را
بیاگاهاند و نقاب از چهرهتعالیم اسلامى بر دارد و راه و روش پیاده كردن آن
را به زنان بیاموزد زیرا آغاز امر بود و چنان نیازى در سطحى بالا .
از
سوى دیگر او این وظیفه را درباره خود احساس مىكرد كه راه زنده و با شرافت
ماندن را به آنها یاد دهد و در سایه این آموزشها دست متجاوزان و آلودگان
را از دامن زن كوتاه نماید و شر بدخواهان را از سرشان دور دارد.
فاطمه
(س) به زنان آموخت كه شأن و رتبتشان بسىبالاتر از آن است كه ملعبه دست
آلودگان باشند وبعنوان ابزارى در خدمت رونق دادن بازار شهوات قرارگیرند. به
آنها تفهیم كرد كه بهاى وجودشان بهشت است و این یك گناه، نابخشودنى است كه
خود را ارزان بفروشند و یا در خدمت مفاسد و رسوائىها قرار گیرند .
فاطمه
(س) براى خود این احساس مسؤولیت و تعهد را داشت كه نظام عقلى را در جامعه
زنان رونق دهد، اندیشهشان را متوجه تربیت درست نسل و تحكیم كانون خانوادگى
نماید و این روحیه را در آنان زنده سازد كه صعودها و سقوطها در گرو كار و
تلاش آنهاست و آینده نیك و بد جامعه در سایه سرمایهگذارى امروز آنها .
و
بدین سان فاطمه (س) یك رهبر است و یك راهنما، رهبرى كه معصومه است و خطاها
و لغزش در كار او و در راه و روش او وجود ندارد. رهبر زنان دیروز و امروز
جامعه است و بگفته ابن جوزى در كتاب تذكرة الخواص او فاطمه (س) است از آن
بابت كه از نظر فضل و حسب و رشد ازدیگر زنان امت بریده و در سطحى فراتر است
.
آموزش زنان
از خدمات و كوششهاى فاطمه (س) خدمت او در آموزش زنان
بود و اما اینكه او چه چیزهائى به زنان مىآموخت پاسخ آن براى نوع شاگردان
او متفاوت است. برخى از آنها در سطوح بالاتر وگروهى در سطوح پائینتر بودند
به افرادى چون اسماء بنت عمیس در سطحى نسبتاً بالا آموزش داشت و حتى از
تفسیر قرآن و نكتههائى مهم از معارف اسلامى را مىآموخت و براى بعضى دیگر
مسائل شرعى و دینى روز مره.
او هم چنین به زنان مىآموخت كه در امر
تربیت فرزندان چه جنبههایى را مراعات كنند و یا در حضور اجتماعى چه
ضرورتهائى را در نظر گیرند، در برخورد با شوهر و همسایه و مردان و زنان
مختلف، والدین و مهمان چگونه عمل كنند.
هم چنین گاهى فاطمه (س) به زنان
درس جرات و شجاعت مىداد بگونهاى كه قادر باشند از لذت خودخواهىها و
هوسمندىها بگذرند، حق گوى و حق جوى باشند، اهداف عالیترى را در زندگى
روزمره خود برگزینند و از هر چه كه پستى و انحطاط است دورى جویند، او روح
ورع و تقوا را در آنان مىدمید و با هشدارها و وعده و وعیدهاى نشأت گرفته
از قرآن آنان را به راه صواب وامیداشت .
استدلال و محاجه
ازكارهاى مهم حضرت زهرا (س) آموزش راه و رسم دفاع در
عقیده و ایمان است. اینكه افراد باید مسلمان باشند یك مسأله است و جمع
عظیمى آن را پذیرفته و مورد رعایت قرار مىدهند. اما این هم نكته مهمى است
كه افراد بتوانند از عقیده خود دفاع كنند و با محاجه و استدلال طرف مخالف
را قانع سازند.
دو زن در امر دینى درگیرى و با هم مباحثه داشتند. كارشان
از بحث به درگیرى كشید. از این دو زن یكى مؤمن بود و دیگرى معاند. فاطمه
(س) دلایل درست را در اختیار زن مؤمن قرار داد تا بتواند در بحث پیروز شود و
طرف مقابل را اقناع كند و هدایت فاطمه (س) اثر خود را گذارد و او در بحث
خود پیروز و فوقالعاده خوشحال شد.
آنگاه فاطمه (س) كه از این پیروزى
خبر یافت به او فرمود سرور فرشتگان به پیروزى تو بیشتر از سرور و خوشحالى
تو است و حزن و اندوه شیطان در شكست او بیش از حزن و اندوه آن زن است.[33](زیرا بحث حق و باطل و پیروزى حق بود).
آموزش همسردارى
از دیگر آموزشهاى فاطمه (س) به زنان آموزش درس مدیریت كانون و رعایت حقوق خانواده بود.
و
در آن روزگار كه مردان بر زنان استیلاى كامل داشتند و حتى زن را مثل برده
خود حساب مىآوردند موضعگیرى اسلام در قبال زنان و حمایت از آنها این خطر
را هم براى برخى از عاقلان پدید مىآورد كه از اطاعت مشروع همسر سرباز زنند
و تبعیت لازم را نداشته باشند و این خود نیاز به اصلاح اندیشه و پیگرى
داشت .
فاطمه (س) سعى داشت ضمن آشنا كردن زنان به حقوق خود و همسر و
فرزندان پارهاى از اندیشههاى افراطى یا تفریطى را در آنان تعدیل كند. نه
آنچنان كه زنان تسلیم باشند و در همه امور اطاعت كنند حتى در گناه، و نه
آنچنان عاصى و نافرمان كه حقوق شوهر را نادیده گیرند. زیرا اصولاً در هر
انقلاب فكرى كه در جامعهاى پدید آید افراد خیلى زود به افراط و تفریط
كشانده مىشوند.
او هم چنان دفاع از حق شوهر را ضرورى دانست، بویژه كه
در همسر حقانیتى راجع به مسألهاى باشد. عدم اطاعت از فرمان بحق شوهر را
نوعى قبول لعنت خدا و فرشتگان معرفى فرمود. تسلیم زن به شوهر را در گناه،
(مثل روابط جنسى با شوهر مست) براساس سخن پیامبر خریدارى لعنتها به تعداد
ستارگان آسمان. و وجود كسى كه بتواند مرزها را براى زنان معین و به آنها
تفهیم كند بسیار ضرور بود.
طرز برخورد با زنان
فاطمه (س) دربرخورد با زنانى كه براى كسب دانش و اطلاع
نزد او مىآمدند صبر و حوصله بسیارى را از خود نشان مىداد، از كثرت سؤال و
پاسخ خسته مىشد ولى آن را به روى خود نمىآورد و مىكوشید كسى را شرمنده
نسازد به نمونه زیر از این برخورد فاطمه (س) توجه كنیم .
زنى به نزد
فاطمه (س) آمد كه مادر پیرى دارم، در امر نماز براى او سؤال و اشتباهى پیش
آمده،مرا به نزد تو فرستاد تا پاسخ صحیح را از تو بیاموزم. آنگاه سؤال
راطرح كرد و فاطمه (س) پاسخ آن را داد. اجازه خواست كه سؤال دومى را مطرح
كند و فاطمه (س) اجازه داد و او طرح كرد و پاسخ یافت. اجازه سؤال بعدى
وبعدى، تا ده سؤال شد و فاطمه (س) هم چنان به آنها جواب مىداد و آن زن خود
از كثرت سؤال شرمنده گشت و گفت:
ببخشید شما را خسته كردهام، دیگر مزاحم نمىشوم. فاطمه (س) فرمود هر
چه سؤال دارى بپرس من از پاسخ به سؤال رنجیده نمىشوم. داستان پاسخگوئى من
به سؤالات شما همانند داستان كسى است كه صد هزار دینار را با خود ببرد و آن
را بر دوش خود حمل كند - آیا چنین عملى بر او ناخوش خواهد آمد؟ - براى هر
پاسخ من به سؤال تو هزاران هزار اجر است و هم فرمود من ازپدرم شنیدم كه
دانشمندان امت من در روز قیامت به اندازه دانششان ومیزان تلاشى كه در جهت
راهنمائى بندگان خدا داشتهاند ارج و قرب مىیابند... البته این نكته را هم
اضافه كنیم كه فاطمه (س) در امر ارتباط با زنان امین و راز دار بود، سعى
بر این داشت كه اسرار آنها را حفظ كند و جلوى آبروریزىها را بگیرد.[34]
ثمره تلاش و تربیت
فاطمه (س) كوششى فوقالعاده براى تربیت و هدایت زنان
داشت و ثمره تربیت او از یكسو فرزندان او هستند كه شرح و معرفى حالات و
صدمات به هر یك از آنها دفترى جداگانه مىطلبد و از سوى دیگر دهها زن كه
هر كدام در دوران حیات خود هم چون آفتابى در آسمان اسلام درخشیدند و در عصر
خود هادى و راهنماى دیگران بودند.
به نظر ما یكى از راههاى شناخت فاطمه
(س) شناخت دست پروردگان فاطمه (س) است، تجلیات آنان خود حكایت دارد از شأن
و عظمت فاطمه (س)، چه بسیارند زنانى كه رشد اسلامى و اجتماعى خود رامرهون
فاطمه (س) بودهاند و حتى بر اثر رهنمودهاى او شرایط خانواده و همسر را
تغییر دادهاند.
ما براى ذكر نمونه دو تن از شاگردان فاطمه (س) را نام مىبریم كه نسبتاً معروفترند و درخشندگى بیشترى از خود نشان دادهاند.
1- اسماء بنت عمیس:
دست پرورده فاطمه (س) است، همسر ابوبكر بود، پس طبعاً در
جریان امور و وقایعى بود كه در دستگاه خلافت مىگذشت. اسماء محرم راز
فاطمه (س) بود، او همان كسى است كه در شستشوى فاطمه (س) پس از مرگ بنا به
وصیتش حضور داشت وبه على كمك مىكرد. فاطمه (س) درباره او سرمایهگذارى
وقتى بسیار داشت و چه بسیارند نكتههائى كه او از محضر فاطمه (س) كسب كرد و
بعدها در زندگى از آن بهره گرفت .
در داستان تصویب و نقشه ترور على كه
در خانه ابوبكر صورت گرفته بود اسماء خبر آن را یافته بود، قرار بر این بود
كه خالد بن ولید (اباسلیمان) در مسجد در كنار على بنشیند و بمحض خاتمه
یافتن نماز ابوبكر على را بكشد. اسماء از این جریان شدیداً بیمناك شد و
جرأت نكرد كه خبرآن را مستقیماً به على برساند.
كنیز خود را دستور داد
كه به نزد على برو و قرائت صحیح و تفسیر این آیه را از جانب من از على بپرس
و پاسخ بیاور آن آیه این بود: و جاء رجل من اقصى المدینة یسعى، قال یا
موسى ان الملاء یأتمرون بك لیقتلوك، فاخرج انى لك من الناصحین
[35]
(ترجمه: مردى از نقطه دور دست دوان دوان آمد و گفت اى موسى مردم در این
تصمیم و ارادهاند كه ترا بكشند، زود بیرون رو من از نصیحت كنندگان و
خیرخواهان توام).
كنیز آیه را به على رسانید - و على كنه قضیه را دریافت و پیام داد انّه یحول بین المرء و قبله
[36]
(مطمئناً خداوند بین من و آنها را حائل خواهد شد) و بر این اساس خاطر
اسماء را آسوده كرد. داستان هم به همین گونه بود. ابوبكر در حین سلام نماز
ازتصمیم قتل على در مسجد منصرف شد و قبل از سلام گفت: یا ابا سلیمان لا
تفعل ما امرتك، و ان فعلت قتلتك.(اى اباسلیمان آنچه به تو دستور دادم اجرا
مكن، اگر چنان كنى تو را خواهم كشت) و نماز را با السلام علیكم و رحمة الله
خاتمه داد. و على از خالد پرسید ه چه بود او هم حقیقت حال را باز گفت. و
على با او درگیر شد و بر زمینش كوبید كه آیا تو را بدین حد جرأت است و
گروهى على را به پیامبر و فاطمه (س) قسم دادند كه از او دست بردار و رهایش
كند (و گویند در آن ایام فاطمه (س) بیمار و بسترى و تبدار بود).
2- فضه:
از شاگردان فاطمه (س) و پرورش یافته در خانه او خادمه
اوست. او ظاهراً از اسراى جنگى است كه رسول خدا (ص) او را به فاطمه
(س)بخشیده بود. (گویند او دختر پادشاه هند بود و به علوم غریبه از جمله علم
كیمیا یا اكسیر اطلاعى داشت و وقتى وارد خانه فاطمه (س) شد و آن را خالى
از زیور یافت با استفاده از آن علم برخى از اشیاع خانه را به طلا تبدیل كرد
و على (ع) به او تفهیم كرد كه او را نیازى به این امور نیست و از او خواست
آنها را به وضع اولیهاش برگرداند و او نتوانست). سالها در خانه على بود و
عاشق فاطمه (س) و خاندان او بود و هرگز تاب جدائى از آنها را متحمل نبود .
در
خانه فاطمه (س) به بسیارى از رموز علمى و فنى آشنا شد، قرآن را حفظ كرد به
آموزش تفسیر قرآن پرداخت و الحق قرآن را در خون و رگ خود جریان داد. عابدى
بیمانند گردید، كم كم كارش بجائى رسید كه قدم در جاى قدم فاطمه (س)
مىنهاد، در عبادتها سعى داشت به او تأسى كند در داستان اطعام افطاریه خود
در سه شب متوالى به مسكین و یتیم واسیر فضه هم مشاركت داشت .
او زنى
است كه بعدها ازدواج كرد .و صاحب فرزندانى شد. در واقعه كربلا بهمراه حسین و
خاندانش حضور یافت و پس از واقعه كربلا بمانند دیگر مصیبتزدگان و اسیران
بود. و گویند 20 سال پس از آن واقعه زنده بود و در تمام آن مدت هیچ سخنى
نگفت و تكلمى نكرد جز با آیات قرآن. به این نمونه توجه فرمائید در بیابان
او را دیدند و پرسیدند:
- تو كى هستى؟ جواب داد: و قل سلام فسوف تعلمون (اول سلام كن بعد به زودى خواهى فهمید).
- از كجا مىآئى؟ جواب داد: من مكان بعید (ازجائى دور)
- به كجا مىروى؟ جواب داد: ولله على الناس حج البیت (از جانب خدا طواف بیت واجب شد)
- چند روز است در راهى؟ جواب داد: ولقدخلقنا السموات و الارض فى ستّة ایام (ما آسمانها را در 6 روز خلق كردیم).
- به همین ترتیب سؤالات بود وجواب او به آیه قرآن -
و در این هنگام فرزندانش سررسیدند كه او مادر ماست و شرح حال او را باز
گفتند. او این همه زندگى و مهارت كلامى را در سایه تربیت فاطمه (س) بدست
آورده بود و كیست كه زنان را بدینگونه پرورده باشد.
1- كشف الغمه - منتهى الامال ص 133 ج 1.
2- آیه 34 - سوره آل عمران.
3- ص 122 وسایل الشیعه ج 14.
4- ریاحین الشریعه - ج 1 ص 216.
5- ص 42 حلیه الاولیاء ج 2.
6- ص 134 منتهى الامال ج 1.
7- ص 751 الاستیعاب.
8- درج و گهر.
9- آیه 61 سوره آل عمران.
10- حدیث نبوى.
11- آیه 110 - آل عمران.
12- السیرة النبویه.
13- ص 208 مناقب ابن شهر آشوب ج 2.
14- شرح آن گذشت .
15- آیه 9 سوره حشر.
16- آیه 7 و 8 سوره دهر.
17- ص 56 بحار ج 43.
18- فاطمه الزهراء - بخش دعا.
19- ص 142 كشف الغمه.
20- احقاق الحق ج 10.
21- آیه 111 سوره مؤمنون.
22- ص 408 المصدر.
23- ص 94 الزهراء - ملا محسن فیض.
24- سوره كوثر.
25- به فصل 7 مراجعه شود.
26- مراجعه شود به كتاب زن در اسلام و غرب.
27- آیه 195 سوره آل عمران.
28- آیه 97 سوره نحل.
29- حدیث - مكارم الاخلاق.
30- حدیث نبوى.
31- پیامبر - مكارم الاخلاق.
32- منتهى الامال ج 1 ص 137.
33- بحار ج 2 ص 8.
34- ص 3 بحار ج 2.
35- آیه 20 سوره قصص.
36- آیه 24 سوره انفال.
در مكتب فاطمه (س) - دكتر على قائمى
سه شنبه 15/12/1391 - 19:52
اهل بیت
فقط على(ع) همسان فاطمه(س) بود
17. امام صادق(ع):
لَوْلا اِنَّ اللَّهَ تَباركَ و تعالى خَلَقَ اَمیرَالمؤمنینَ(ع)
لِفاطِمَةَ ما كانَ لَها كُفْوٌ عَلى ظَهْرِ الارْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ
دُوْنَهُ؛(1)
اگر خداى تبارك و تعالى امیرالمؤمنین(ع) را براى فاطمه خلق نكرده
بود، براى او بر روى زمین، از آدم گرفته تا دیگران، همتایى وجود نداشت.
فاطمه(س) كه سلاله توحیدمدارانى چون ابراهیم خلیل(ع) است، و او كه
دامنش جایگاه پرورش اولیاى دین و ضامن بقاى رسالت پدرِ بزرگوارش است، همسر و
همتایى جز شیر بیشه توحید، امیرالمؤمنین(ع) نخواهد داشت و این چنین است كه
ازدواجش نیز به امر حقتعالى است؛ چنان كه در روایت بعدى آمده است.
مأموریت الهى
18. پیامبر اكرم(ص):
ما زَوَّجْتُ فاطمةَ اِلاّ [بعد] ما اَمَرَنِىَ اللَّهُ عزّ و جلَّ بِتَزْوِیجِها؛(2)
فاطمه را شوهر ندادم مگر پس از آنكه خداى عز و جل مرا مأمور شوهر دادن او كرد.
و این چنین بود كه خداوند، نخست او را در عالم اعلا به همسرى على(ع) در آورد و آنگاه در زمین تحقق یافت.
پیوند در عرش
19. پیامبر اكرم(ص):
أتانی مَلَكٌ فَقالَ یا مُحمَّدُ! اِنَّ اللَّه یَقْرَأُ عَلَیْكَ
السَّلامَ و یَقُولُ لَكَ: اِنّی قَدْ زَوَّجْتُ فاطِمَةَ ابْنَتَكَ مِنْ
عَلی بنِأبیطالبٍ فی الْمَلأِ الأَعْلى، فَزَوِّجْها مِنْهُ فی
الاَرْضِ»؛(3)
فرشتهاى نزد من آمد و گفت: خداوند بر تو سلام مىفرستد و مىگوید:
من دخترت فاطمه را در عالم بالا، به همسرى على ابنابىطالب در آوردم؛ تو
نیز در زمین او را به همسرى او در آور.
گلواژه خوشبختى
20. روزى پیامبر(ص) بعد از ازدواج على(ع) و فاطمه(س) به خانه آنان رفت و از على(ع) پرسید:
كَیْفَ وَجَدْتَ اَهْلَكَ؟
قال: نِعْمَ الْعَوْنُ على طاعَةِ اللَّهِ؛
همسرت را چگونه یافتى؟
عرض كرد: بهترین یاور براى اطاعت خداوند.
سپس همین پرسش را از فاطمه(س) كرد. فاطمه(س) عرض كرد:
خَیْرَ بَعْلٍ؛(4)
آن را بهترین شوهر یافتم.
چه زیباست كه امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ به پرسش پیامبر(ص) همه خوبیها و
مكارم همسرش را در این جمله كوتاه، ولى بسیار گویا بیان مىكند و او را
بهترین یار و یاور در اداى وظیفه و اطاعت خداى تبارك و تعالى معرفى مىكند.
زیرا ملاكى كه به زندگى آن دو بزرگوار معنا مىبخشد و آنان ازدواج خود را
در سایه آن، موفق مىدانند، همكارى و همراهى در طاعت الهى است و بس.
خانهدارى خانه توحید
21. زُهْری، از راویان و عالمان اهل سنّت:
لَقَدْ طَحَنَتْ فاطمةُ بِنْتُرَسُولِاللَّهِ(ص) حَتّى مَجَلَتْ یَدُها وَ رَبى و أَثَرُ قُطْبِ الرَّحى فی یَدِها؛(5)
فاطمه، دختر رسول خدا(ص) آن قدر دستاس كرد كه دستش تاول زد و جاى چوب آسیاب در دستش بالا آمد و پینه بست.
غنچه مىپرورد
22. انس بنمالك: بلال در نماز صبح تأخیر كرد و از آن باز ماند. پیامبر(ص) به او فرمود:
ما حَبَسَكَ؟
فَقالَ: مَرَرْتُ بفاطمةَجعج وَ هِىَ تَطْحَنُ و الصَّبِىُّ یَبْكی،
فَقُلْتُ لَها: إنْ شِئْتِ كَفَیْتُكِ الرَّحى وَ كَفَیْتِنی الصَّبِىَّ،
و انْ شِئْتِ كَفَیْتُكِ الصَّبیَّ وَ كَفَیْتِنىِ الرَّحى.
فقالتْ: «أنَا أرْفَقُ بِابْنی مِنْكَ». فَذاكَ حَبَسَنی.
قال: فَرَحِمْتَها رَحِمَكَ اللَّهُ؛(6)
چه چیز مانع آمدنت شد؟
عرض كرد: به فاطمه(ع) برخوردم كه در حال دستاس كردن بود و پسربچهاش
گریه مىكرد. به او گفتم: اگر بخواهى من به جاى شما عهدهدار دستاس كردن
مىشوم و شما عهدهدار بچه، و اگر هم بخواهى من بچه را نگه مىدارم و شما
دستاس كن.
فاطمه فرمود: «من از تو به پسرم مهربانتر و مناسبترم». این كار، مرا از نماز اول وقت باز داشت.
پیامبر(ص) فرمود: پس تو به فاطمه(ع) مهربانى كردى، خداوند تو را رحمت كند.
حضرت زهرا(س) همه سعى خویش را در فراهم نمودن محیط طاعت و بندگى خود،
شوهر و فرزندانش، به كار مىبندد و در تقسیم كارى كه پیامبر(ص) براى آن دو
بزرگوار كرده و كارهاى داخل خانه را به او، و كارهاى بیرون را به على(ع)
واگذار كرده بود، به خوبى در انجام دادن آن تلاش مىكرد و آن را مغایر مقام
معنوى و علمى و موقعیت اجتماعى خود نمىدانست؛ بلكه آن را یكى از
زمینههاى تحقق رضایت حق تعالى مىشمرد و تاول زدن دستهاى مباركش نیز،
مانعى براى تلاش داخل خانه نبود. او به بچهدارى و تربیت فرزندانش عشق
مىورزید. لذا حتى براى چند لحظه نیز راضى به ترك آن نیست و در آن چند لحظه
نیز، كار آسیاب كردن را به بلال وا مىگذارد و خود به آرام كردن فرزند و
رسیدگى به او مىپردازد.
كنار باغبان توحید
23. عایشه نقل مىكند:
وَ كانَتْ (فاطمة) إذا دَخَلَتْ عَلَى النبیّ(ص) قامَ اِلَیْها
فَقَبَّلَها وَ أَجْلَسَها فی مَجْلِسِهِ، وَ كانَ النبىُّ(ص) اِذا دَخَلَ
عَلَیْها قامَتْ مِنْ مَجْلِسِها فَقَبَّلَتْهُ وَ اَجْلَسَتْهُ فی
مَجْلِسِها؛
(7)
زمانى كه فاطمه(ع) بر پیامبر(ص) وارد مىشد، پیامبر(ص) به سوى او
مىرفت و او را مىبوسید و در جاى خود مىنشاند، و آنگاه كه پیامبر(ص) وارد
بر او مىشد، از جایش برمىخاست و پیامبر(ص) را مىبوسید و در جاى خویش
مىنشاند.
24. ثوبان، بنده آزاد شده پیامبر(ص):
كانَ رسُولُاللَّهِ(ص) اِذا سافَرَ كانَ آخِرُ عَهْدِهِ بِاِنْسانٍ
مِنْ اَهْلِهِ فاطمةَ(ع) و اَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ عَلَیْهِ اِذا قَدِمَ
فاطمةُ(ع)؛(8)
رسول خدا(ص) آنگاه كه به مسافرت مىرفت، آخرین شخصى را كه از
خانوادهاش مىدید و وداع مىكرد فاطمه(ع) بود، و آنگاه كه برمىگشت، بر
اولین كسى كه وارد مىشد فاطمه(ع) بود.
سُرور سینه سردار توحید
25. پیامبر اكرم(ص):
فاطمةُ بَضْعَةٌ مِنّی. مَنْ سَرَّها فَقَدْ سَرَّنی وَ مَنْ ساءَها فَقَدْ ساءَنی. فاطِمَةُ اَعَزُّ النّاسِ عَلَیَّ؛(9)
فاطمه پاره وجود من است. هر كس او را شاد كند مرا شاد كرده و هر كس
به او بدى كند به من بدى كرده است. فاطمه عزیزترینِ مردم براى من است.
روشن است محبتى كه پیامبر(ص) به فاطمه(ع) داشت و احترام خاصى كه براى
او قایل بود تنها بدان جهت نبود كه او دختر اوست چرا كه پیامبر(ص) دختران
دیگرى هم داشت؛ بلكه به جهت ویژگیهایى بود كه زهرا(ع) را از سایر زنان عالم
ممتاز مىكرد. از روایات متعددى كه در این باره در كتابهاى شیعه و سنى
وجود دارد استفاده مىشود كه پیامبر اكرم(ص) به مناسبتهاى مختلف و در موارد
متعدد، حقیقت مذكور را بیان مىفرموده است. روایت بعدى یكى دیگر از این
موارد است.
پاره وجود مصطفى(ص)
26. انس بنمالك:
قالَ رسُولُاللَّه(ص): ما خَیْرٌ لِلنِّساءِ؟ فَلَمْ نَدْرِ ما
نَقُولُ؟ فَسارَ عَلىٌّ(ع) إلى فاطمةَ فَأَخْبَرَها بِذلِك. فقالتْ:
فَهَلاّ قُلْتَ لَهُ: خَیْرٌ لَهُنَّ أَنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لا
یَرَوْنَهُنَّ!
فَرَجَعَ فَأَخْبَرَهُ بِذلِكِ.
فقالَ لَهُ: مَنْ عَلَّمَكَ هذا؟
قالَ: فاطمةُ.
قالَ: اِنَّها بَضْعَةٌ مِنّى؛(10)
رسول خدا(ص) فرمود: چه چیزى براى بانوان بهتر است؟ ما ندانستیم چه بگوییم. على پیش فاطمه رفت و او را از این جریان باخبر كرد.
فاطمه گفت: پس چرا به پیامبر نگفتى: براى آنان این بهتر است كه نه آنها مردان بیگانه را ببینند و نه مردان بیگانه آنها را!
على بازگشت و این پاسخ را به عرض پیامبر(ص) رساند.
رسول خدا(ص) فرمود: چه كسى این پاسخ را به تو یاد داد؟
عرض كرد: فاطمه.
فرمود: او پاره وجود من است.
شنیدن جواب پرسش پیامبر(ص) از زبان مبارك حضرت فاطمه(س)، به عنوان
اینكه یكى از زنان است تأثیر خاصى در بانوان خواهد داشت و بدیهى است كه
منظور، دست كشیدن از وظایف و مسؤولیتهاى اجتماعى نیست بلكه بیان یك واقعیت
است كه هر چه حدّ و مرز بین زن و مرد در زندگى و جامعه رعایت شود بیشتر به
مصلحت بانوان است.
عشق در كنار خندق
27. على(ع):
كُنّا مَعَ النَّبِیّ(ص) فی حَفْرِ الْخَنْدَقِ، اِذْ جاءَتْهُ
فاطِمَةُ(س) بِكَسْرَةٍ مِنْ خُبْزٍ فَرَفَعَتْها اِلَیْهِ، فقالَ: ما
هذِهِ یا فاطمةُ؟
قالتْ: مِنْ قُرْصٍ اخْتَبَزْتُهُ؛ جِئْتُكَ مِنْهُ بِهذِهِ الْكَسْرَةِ.
فَقالَ: یا بُنَیَّةُ! أَما اِنَّها لأوَّلُ طَعامٍ دَخَلَ فَمَ أَبیكِ مُنْذ ثَلاثٍ؛(11)
ما به همراه پیامبر(ص) در جریان حفر خندق بودیم كه فاطمه(س) با
تكهنانى پیش پیامبر(ص) آمد و آن را به خدمت او برد. پیامبر(ص) فرمود: این
چیست، فاطمه؟
عرض كرد: از گرده نانى است كه براى دو فرزندم پختم؛ این تكه آن را براى شما آوردم.
پیامبر(ص) فرمود: دختر عزیزم! هان، این اولین غذایى است كه بعد از سه روز وارد دهان پدرت مىشود.
این جریان در حالى كه شدت علاقه حضرت فاطمه(س) را به پیامبر(ص)
مىرساند، گویاى اوج فداكارى و تحمل دشواریها در صدر اسلام، توسط مسلمانان
بویژه پیامبر اكرم(ص) براى دستیابى به اهداف الهى و حفظ حكومت اسلامى است.
آنان در شرایط دشوار جنگ خندق، با شكمهاى گرسنه، قسمتهاى قابل نفوذ مدینه
را حفر مىكنند تا مركز رسالت و امامت از تعرض دشمن محفوظ بماند. در خانه
فاطمه(ع) نیز توشه آن قدر كم است كه تنها امكان پختن یك نان براى چند نفر
فراهم شده است و آن بزرگوار، توانسته بخشى از آن را تقدیم پیامبر(ص) كند،
در حالى كه آن حضرت(ص) در سه روز گذشته غذایى نخورده است.
همین علاقه است كه زهرا(ع) را حتى قبل از رحلت پیامبر(ص) در غم فراق
آینده به گریه مىاندازد. روایت بعدى گویاى همین واقعیت است.
اشك در انتظار فراق
28. عبدُاللَّهِ بْنُعبّاس:
لَمّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ(ص) الْوَفاةُ حَتّى بَلَّتْ
دُمُوعُهُ لِحْیَتَهُ، فَقِیلَ لَهُ: یا رِسُولَ اللَّهِ! ما یُبْكیكَ؟
فَقالَ: أَبْكی لِذُرِّیَّتی وَ ما تَصْنَعُ بِهِمْ شِرارُ اُمَّتی
مِنْ بَعْدی، كَأَنّى بِفاطِمَةَ بِنْتى وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدى وَ
هِىَ تُنادى یا أَبَتاهُ! فَلا یُعِینُها اَحَدٌ مِنْ اُمَّتى.
فَسَمِعَتْ ذلِكَ فاطمةُ(ع) فَبَكَتْ.
فقالَ رسولُ اللَّه(ص): لا تَبْكِیَنَّ یا بُنیَّةُ!
فقالتْ: لَسْتُ أَبْكى لِما یُصْنَعُ بى مِنْ بَعْدِكَ، و لكِنِّى أَبْكى لِفِراقِكَ یا رسولَ اللَّهِ!
فقالَ لها: اَبْشِرى یا بِنْتَ محمدٍ بِسُرْعَةِ اللِّحاقِ بى، فَإنَّكِ اَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُ بى مِنْ أهْلِ بَیْتى؛(12)
زمانى كه رحلت رسول خدا(ص) نزدیك شد، آن حضرت(ص) آن قدر گریه كرد كه
اشكهایش محاسن او را تر كرد. به آن حضرت(ص) عرض شد: اى رسول خدا! چه چیز
مایه گریه شماست؟
فرمود: براى فرزندانم و آنچه كه اشرار امتم، بعد از من، بر آنها روا
مىدارند گریه مىكنم. گویا دخترم فاطمه را مىبینم كه بعد از من بر او ستم
مىشود و او صدا مىزند: «پدرجان»! ولى هیچ كس از امّتم او را كمك
نمىكند.
فاطمه(ع) این را شنید، و شروع به گریه كرد.
رسول خدا(ص) فرمود: دخترم! گریه نكن.
عرض كرد: من به خاطر رفتارى كه بعد از شما با من مىشود گریه نمىكنم، بلكه به علت غم فراق شما اى رسول خدا گریه مىكنم.
حضرت(ص) به او فرمود: مژده باد تو را اى دختر محمد كه بزودى به من
ملحق خواهى شد، چرا كه تو اولین كسى از اهلبیتم هستى كه به من مىپیوندى.
پرهیز از نفرین
29. امام باقر(ع) و امام صادق(ع):
إنَّ فاطمةَ(ع) لمّا كانَ مِنْ أمْرِهِمْ ما كانَ، أَخَذَتْ بِتلابیبِ عُمَرَ فَجَذَبَتْهُ إلَیْها ثُمَّ قالَتْ:
أما وَاللَّهِ یا ابْنَالخَطَّابِ! لولا انّی أكْرَهُ أَنْ یُصیبَ
البلاءُ مَنْ لاذَنْبَ له لَعَلِمْتَ أنّی سَأُقْسِمُ عَلى اللَّهِ ثُمّ
أجِدُهُ سَریعَ الإجابة؛(13)
وقتى شد آنچه شد، فاطمه گریبان عمر را گرفت و كشید و فرمود: هان، به
خدا سوگند اى پسر خطاب! اگر من كراهت نمىداشتم كه افراد بىگناه دچار بلا
شوند مىفهمیدى كه من خداى را سوگند مىدادم، آن گاه او را در اجابت دعایم،
پرشتاب مىیافتم.
آنچه بر اساس این روایت، حضرت فاطمه(س) را از نفرین كردن در باره
آنان كه به او ستم كردند باز مىدارد این است كه با نزول بلا، افراد
بىگناه نیز گرفتار آیند. از اینرو در روایت دیگرى كه شرح آمدن حضرت(س) به
مسجد، پس از كشاندن على(ع) به آنجا را بیان مىكند آمده است كه فاطمه(س)
در حالى كه پیراهن پیامبر(ص) را بر سر گرفته بود و كودكانش را به همراه
داشت، تهدید كرد كه اگر على(ع) را رها نكنند موهاى خویش را پریشان خواهد
ساخت.(14) و در سخن دیگرى از امام باقر(ع) آمده است:
وَ اللَّهِ لَوْ نَشَرَتْ شَعْرَها ماتُوا طُرّاً؛(15)
به خدا سوگند، اگر موهاى خویش را آشكار و پریشان مىساخت همه آنان مىمردند.
استوانه ولایت
30. امام صادق(ع) از پدر بزرگوارش، امام باقر(ع) و آن حضرت(ع) از جابر بنعبداللَّه انصارى نقل مىكند:
سَمِعْتُ رسولَاللَّهِ(ص) یَقُولُ لِعَلیّ بْنِابیطالبٍ قَبْلَ
مَوْتِهِ بِثَلاثٍ: «سَلامٌ علیك یا أَبا الرَّیْحانَتَیْنِ! اُوصِیكَ
بِرَیْحانَتَیَّ مِنَ الدنیا، فَعَنْ قَلِیلٍ یَنْهَدُّ رُكْناكَ وَ اللَّه
خَلِیفَتی عَلَیْكَ.» فَلمّا قُبِضَ رَسُولُاللَّهِ(ص) قال عَلیٌ(ع): هذا
اَحَدُ رُكْنَیَّ الّذی قالَ لى رسولُاللَّه(ص). فَلَمّا ماتَتْ
فاطِمةُ(ع) قال علیٌ(ع): هذا الرُّكنُ الثّانی الّذی قال رسولاللَّه(ص)؛(16)
از رسول خدا(ص) سه روز پیش از رحلتش، شنیدم به على ابنابىطالب
مىفرماید: «سلام بر تو باد اى پدر دو گل خوشبو! تو را به دو گل خوشبویم از
دنیا (امام حسن(ع) و امام حسین(ع)) سفارش مىكنم؛ چرا كه بزودى هر دو ركن
تو فرو خواهد ریخت و خداوند عوض دهنده تو است.»
پس از آن، موقعى كه رسول خدا(ص) رحلت كرد على(ع) فرمود: این یكى از
دو ركن من بود كه رسول خدا(ص) به من فرمود. و وقتى فاطمه(ع) رحلت كرد،
على(ع) فرمود: این، ركن دومى بود كه رسول خدا(ص) فرمود.
1- كافى، ج1، ص461.
2- بحارالانوار، ج43، ص104.
3- ذخائر العقبى، ص31.
4- بحارالانوار، ج43، ص117.
5- حلیةالاولیاء و طبقات الأصفیاء، ج2، ص41.
6- مسند احمد، ج3، ص150.
7- صحیح ترمذى، ج2، ص319.
8- مسند احمد، ج5، ص275.
9- بحارالانوار، ج43، ص23.
10- حلیةالاولیاء و طبقاتالاصفیاء، ج2، ص40.
11- ذخائر العقبى، ص47.
12- بحارالانوار، ج43، ص156.
13- كافى، ج 1، ص 460.
14- مرآة العقول، ج5، ص343 و نیز همین مضمون: كافى، ج8، ص238.
15- كافى، ج8، ص238.
16- بحارالانوار، ج43، ص173.
سه شنبه 15/12/1391 - 19:49
اهل بیت
در سوگ پدر
32. امام صادق(ع):
عاشَتْ فاطِمةُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) خَمْسَةً و سَبْعِینَ
یَوْماً لَمْ تُرَ كاشِرَةً وَ لا ضاحِكَةً؛ تأتی قُبُورَ الشُّهداءِ فی
كُلِّ جُمْعَةٍ مَرَّتَیْنِ: الإثْنَیْنَ وَ الْخَمیسَ فَتَقُولُ(ع): هاهنا
كانَ رسولُ اللَّهِ و ههُنا كانَ المشرِكون؛(1)
فاطمه(ع) بعد از رسول خدا(ص) هفتاد و پنج روز زندگى كرد؛ در حالى كه
در حال لبخند یا خنده دیده نشد. هفتهاى دو بار، یكى دوشنبه و دیگرى
پنجشنبه، به زیارت قبور شهدا [در احُد] مىآمد و مىگفت: اینجا رسول خدا(ص)
بود و آنجا مشركان قرار داشتند.
چنان كه یادآور شدیم در تاریخ شهادت حضرت فاطمه(ع) اختلاف است، ولى
آنچه بیشتر شهرت دارد همان 75 یا 95 روز است كه در برخى روایات نیز آمده
است. (2)
نكته دیگر آنكه، در روایت سى و پنجم خواهد آمد كه صدیقه طاهره(ع) بعد از
رحلت پدر بزرگوار خود تنها یك بار لبخند زد. دیگر آنكه، در این روایت،
روزهاى دوشنبه و پنجشنبه نام برده شده است كه حضرت(ع) به زیارت قبور شهدا
مىرفت و این با آنچه در روایت سیزدهم گذشت، منافاتى ندارد چرا كه آن حدیث
مىتواند ناظر به قبل از رحلت رسول خدا(ص) باشد؛ در حالى كه ظاهر این حدیث،
مربوط به بعد از رحلت آن حضرت(ص) است.
اذان ناتمام
33. شیخصدوق:
رُوِىَ [أنّه] لَمَّا قُبِضَ النَّبِىُّ(ص) اِمْتَنَعَ بِلالٌ مِنَ
الأذانِ، قال: لا اُؤَذِّنُ لِاَحَدٍ بَعْدَ رسولِ اللَّهِ(ص). و إنَّ
فاطمةَ(ع) قالتْ ذاتَ یومٍ: إنّی أَشْتَهی أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَ مُؤَذِّنِ
أبی(ص) بِاْلأَذانِ، فَبَلَغَ ذلكَ بلالاً؛ فأَخَذَ فی الاَذانِ. فَلَمَّا
قالَ: «اللَّه اكبر، اللَّه اكبر» ذَكَرَتْ أَباها علیهالسلام و أیّامَهُ،
فَلَمْ تَتَمالَكْ مِنَ البُكاءِ. فلمّا بَلَغَ الى قولِهِ: «أشهد أنّ
محمداً رسولُاللَّه» شَهِقَتْ فاطمةُ(ع) و سَقَطَتْ لِوَجْهِها و غُشِیَ
علَیْها. فقال النّاسُ لِبِلالٍ: أَمْسِكْ یا بلالُ! فَقَدْ فارَقَتْ
ابْنَةُ رسولِ اللَّه(ص) الدنیا و ظَنُّوا أنّها قَدْ ماتَتْ. فَقَطَعَ
اَذانَهُ وَ لَمْ یُتِمَّهُ فَأَفاقَتْ فاطمةُ(ع) و سََأَلَتْه أَنْ
یُتِمَّ الأذانَ، فَلَمْ یَفْعَلْ و قال لها: یا سیّدةَ النِّسْوانِ! إنّی
أَخْشى عَلَیْكِ مِمّا تُنْزِلِینَهُ بِنَفْسِكِ إذا سَمِعْتِ صَوتی
بِالأَذانِ. فَأَعْفَتْهُ عَنْ ذلِكَ؛(3)
نقل شده است وقتى پیامبر(ص) رحلت كرد، بلال از اذان گفتن امتناع جست و
گفت: بعد از رسول خدا(ص) براى هیچ كس اذان نمىگویم. ولى یك روز فاطمه(ع)
فرمود: علاقه دارم صداى مؤذن پدرم(ص) را در اذان بشنوم. این خبر به بلال
رسید. لذا شروع به اذان گفتن كرد، ولى هنگامى كه گفت: «اللَّه اكبر، اللَّه
اكبر»، فاطمه(ع) به یاد پدر و دوران او افتاد، و نتوانست از گریه خوددارى
كند. و زمانى كه به جمله: «أشهد أنّ محمداً رسول اللَّه» رسید، فاطمه(ع)
فریادى زد و به روى افتاد و بیهوش شد. مردم به بلال گفتند: اى بلال! دست
نگهدار چرا كه دختر رسول خدا(ص) از دنیا رفت. و گمان كردند كه فاطمه(ع)
رحلت كرده است. لذا بلال اذانش را قطع كرده و ناتمام گذاشت؛ تا اینكه
فاطمه(ع) به هوش آمد و از بلال خواست كه اذان را كامل كند، اما بلال ادامه
نداد و به حضرت(ع) عرض كرد: اى سرور بانوان! من از آنچه شما با شنیدن صداى
اذان من بر خود مىآورى، بر شما مىترسم. لذا حضرت(ع) او را معاف داشت.
پیراهن یوسف
34. على(ع):
غَسَّلْتُ النبیَّ(ص) فی قَمِیصِهِ: فَكانَتْ فاطمةُ تَقُولُ: أَرِنی
الْقَمِیصَ. فَإذا شَمَّتْهُ غُشِیَ عَلَیْها، فَلّما رَأَیْتُ ذلِكَ
غَیَّبْتُهُ؛(4)
پیامبر(ص) را در پیراهنش غسل دادم. به همین جهت فاطمه مىگفت: پیراهن
را به من نشان بده، و هنگامى كه آن را مىبویید بیهوش مىشد. من هم وقتى
این را دیدم آن را پنهان كردم.
دیگر خنده، هرگز! جز یك تبسّم
35. ام جعفر بنتمحمد بنجعفر:
إنَّ فاطمةَ بنت رسولاللَّه(ص) قالَتْ: یا أسماءُ! إنّی قَد
اسْتَقْبَحْتُ ما یُصْنَعُ بِالنِّساءِ. أن یُطْرَحُ عَلَى المرأةِ
الثَّوْبُ فَیَصِفُها، فقالَتْ أسماءٌ: یا ابْنَةَ رسولِ اللَّه! ألا
اُرِیكِ شَیئاً رأیتُهُ بالحَبشة؟ فَدَعَتْ بِجرائِدَ رَطْبَةٍ فَحَنَتْها
ثُمَّ طَرَحَتْ عَلَیْها ثَوْباً. فقالتْ فاطمةُ: ما اَحْسَنَ هذا و
اَجْمَلَهُ! تُعْرَفُ بِهِ المرأةُ مِنَ الرَّجُلِ. فإذا مِتُّ أنا
فَاغْسِلِینی اَنْتِ وَ عَلىٌّ و لا یَدْخُلْ عَلىَّ اَحَدٌ. فلمّا
تُوُفِّیتْ غَسَلَها علیّ و أسماء رضىاللَّه تعالى عنهم؛(5)
فاطمه به اسماء بنت عمیس فرمود: اى اسماء! من این را كه نسبت به
بانوان انجام مىشود و [در مراسم بعد از مرگ تنها] پارچهاى روى جنازه زن
مىاندازند و در نتیجه پوشش لازم را ندارد و جسد نمایان است، ناروا شمرده و
نمىپسندم. اسماء گفت: اى دختر رسول خدا! آیا چیزى را كه در سرزمین حبشه
دیدم به شما نشان دهم؟ پس از آن، اسماء چوبهاىترى را فراهم ساخت، آنها را
خم كرد، سپس پارچهاى روى آنها انداخت [و تابوتى ساخت]. فاطمه فرمود: چقدر
این خوب و زیباست! چرا كه به واسطه آن، زن از مرد باز شناخته مىشود (در
نتیجه، نسبت به شؤون جنازه زن رعایت لازم صورت خواهد گرفت). پس آنگاه كه من
جان سپردم، تو و على مرا غسل دهید و هیچ كس دیگر بر من وارد نشود. زمانى
كه رحلت كرد، على و اسماء او را غسل دادند.
همین مضمون را دولابى، از محدثان اهل سنّت، ذكر نموده و سپس افزوده است:
وَ ما رُئِیَتْ مُتَبَسِّمَةً - یَعْنىِ بَعْدَ النبى(ص) - إلاّ یَوْمَئِذٍ؛(6)
بعد از پیامبر اكرم(ص) هیچ گاه با تبسم دیده نشد مگر آن روز كه اسماء آن تابوت را ساخت و نشان او داد».
چه بسیار غمانگیز و دلخراش است كه یگانه دختر پیامبر اكرم(ص)، تنها
لبخندى كه بعد از رحلت پدر خود مىزند هنگامى است كه نگاهش به شبه تابوت
خویش مىافتد! گویا به یاد نزدیكى آن روز موعود مىافتد. از طرف دیگر،
خیالش آسوده مىگردد كه بعد از رحلتش، نگاه بیگانهاى بر او، هر چند از روى
پارچه، نخواهد افتاد، با اینكه طبق وصیتش مراسم خاك سپارى، مخفیانه انجام
خواهد شد و تعداد انگشتشمارى چون على(ع) و سلمان و مقداد شركت خواهند كرد؛
با این همه، نگران نحوه تشییع جنازه و حفظ حرمت شؤون اسلامى خویش است و
تنها با دیدن نمونه تابوتى كه امكان محافظت كامل او را دارد آرامش مىگیرد.
در روایت دیگرى از امام صادق(ع) آمده است كه أسماء تختى را آورد، آن را
وارونه كرد و تركههایى از درخت خرما را به پایههاى آن بست و پارچهاى روى
آن افكند و به حضرت(س) نشان داد. (7)
گلواژه پرپر مىشود
36. امام سجاد(ع) از پدر بزرگوار خویش، سیدالشهدا(ع):
لَمَّا مَرِضَتْ فاطمةُ بنتُ رسولِاللَّهِ(ص) وَصَّتْ إلى علىِ
ابنِأبیطالبٍ(ع) أَنْ یَكْتُمَ أَمْرَها و یُخْفِیَ خَبَرَها و لا
یُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِها. فَفَعَلَ ذلكَ و كانَ یُمَرِّضُها بِنَفْسِهِ
و تُعِینُهُ على ذلكَ أسماءُ بنتُعُمَیْسٍ رِحِمَها اللَّهُ، عَلَى
اسْتِسْرارٍ بذلكَ كَما وَصَّتْ بِهِ. فَلَمّا حَضَرَتْها الوفاةُ وَصَّتْ
أمیرَالمؤمنین(ع) أنْ یَتَوَلّى أَمْرَها، و یَدْفِنَها لَیْلاً و
یُعَفّیِ قَبْرَها، فَتَوَلّى ذلكَ امیرُالمؤمنین(ع) و دَفَنَها و عَفّى
مَوْضِعَ قَبْرِها. فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُراب القبرِ، هاجَ بِهِ
الْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلى خَدَّیْهِ وَ حَوّلَ وَجْهَهُ إلى
قبرِ رسولِ اللَّه(ص) فقال: السلامُ علیكَ یا رسولَاللَّهِ، السلامُ علیكَ
مِن ابْنَتِكَ وَ حَبیبَتِكَ، وَ قُرَّةِ عَیْنِكَ وَ زائرَتِكَ،
وَالْبائتةِ فی الثرى بِبَقیعِكَ، المختارِاللَّهِ لَها سُرْعَةَ
اللِّحاقِ بِكَ، قَلَّ یا رسولَاللَّهِ عَنْ صَفیّتِكَ صَبْری، وَ ضَعُفَ
عَنْ سیّدةِالنساءِ تَجَلُّدی، إلاّ أنّ فی التأسّی لی بِسُنَّتِكَ، وَ
الحزن الّذی حَلَّ فیَّ لِفراقِكَ، مَو
ْضِعَ التَعَزِّی، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُكَ فی مَلْحُودِ قَبْرِكَ،
بَعْدَ أنْ فاضَتْ نَفْسُكَ على صَدْری، وَ غَمَّضْتُكَ بِیَدی، وَ
تَوَلَّیْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسی.
نَعَمْ وَ فی كتابِ اللَّهِ أَنْعَمُ القبولِ، إنّا للَّهِ وَ إنّا
إلیهِ راجِعُونَ، قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الودیعةُ، و اُخِذَتِ الرَّهینةُ، و
اخْتُلِسَتِ الزَّهراءُ، فَمْا أَقْبَحَ الخَضْراءَ و الغَبْراءَ!
یا رسولَاللَّه! أمّا حُزْنی فَسَرْمَدٌ، و أمّا لَیْلی
فَمُسَهَّدٌ، لا یَبْرَحُ الحُزْنُ مِنْ قلبی أوْ یَخْتارَاللَّهُ لی
دارَكَ الّتی فیها أنتَ مُقیمٌ، كَمَدٌ مُقَیِّحٌ، وَ همٌّ مُهَیِّجٌ،
سَرْعانَ ما فَرَّقَ [اللَّهُ] بَیْنَنا، وَ إلى اللَّهِ أَشْكُو، وَ
سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظاهُرِ اُمَّتِكَ عَلیَّ، وَ عَلى هَضْمِها
حَقَّها فاسْتَخْبِرْها الحالَ، فَكَمْ مِنْ غَلیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِها
لَمْ تَجِدْ إلى بَثِّهِ سَبیلاً، وَ سَتَقُولُ، وَ یَحْكُمُ اللَّهُ وَ
هُوَ خَیْرُ الْحاكمینَ.
سَلامٌ علیكَ یا رسولَاللَّهِ سلامَ مُوَدِّع لاسَئِمَ وَ لا قالَ،
فَاِنْ أَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالةٍ، و إنْ اُقِمْ فلا عَنْ سُوءِ ظَنّی
بِما وَعَدَ اللَّهُ الصابرینَ. الصبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْلا
غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلینَ عَلَیْنا، لَجَعَلْتُ الْمُقامَ عِنْدَ قَبْرِكَ
لِزاماً، وَ التَّلَبُّثَ عِنْدهُ مَعْكُوفاً، وَ لَأَعْوَلْتُ إعْوالَ
الثَّكْلى على جَلیلِ الرّزیّةِ. فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ بِنْتُكَ
سِرّاً، وَ یُهْتَضَمُ حَقُّها قَهْراً وَ یُمْنَعُ إرْثَها جَهْراً، وَ
لَمْ یَطُلِ العَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلُقْ مِنْكَ الذِّكْرُ، فَاِلَى اللَّهِ
یا رَسُولَاللَّهِ الْمُشْتَكى، وَ فیكَ أَجْمَلُ العزاءِ، فَصَلَواتُ
اللَّهِ عَلَیْها وَ عَلَیْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ
بَرَكاتُهُ؛"#018">(8)
موقعى كه فاطمه دختر رسول خدا(ص) بیمار شد به على ابنأبىطالب(ع) وصیت
كرد كه موضوع را سربسته بدارد و خبر آن را پنهان كند و هیچ كس را از بیمارى
او مطلع نسازد. حضرت(ع) این كار را كرد و خودش پرستارى فاطمه(ع) مىنمود و
اسماء بنت عمیس - كه خدا رحمتش كند - نیز او را مخفیانه همان گونه كه
فاطمه(ع) وصیت كرده بود كمك مىكرد.
هنگامى كه رحلتش نزدیك شد به امیرالمؤمنین(ع) سفارش كرد كه عهدهدار
مراسم غسل و كفن و دفن شود و او را شبانه به خاك سپارد و قبر او را پوشیده
بدارد، لذا امیرالمؤمنین(ع) عهدهدار آن شد و او را به خاك سپرد و آثار محل
قبرش را محو كرد. موقعى كه دستش را از خاك قبر تكاند، حزن و اندوه به او
فشار آورد و پریشان كرده و به جوشش آورد و اشكهایش را بر گونههایش جارى
ساخت و چهرهاش را به طرف قبر رسول خدا(ص) نمود و عرض كرد: سلام بر تو اى
رسول خدا! سلام بر تو از جانب دخترت و محبوبت، و نور چشمت و دیداركنندهات،
آن كسى كه در بقیع تو(9)،
در خاك خفته است، و خداوند پیوستن سریع به تو را براى او برگزیده است. اى
رسول خدا! صبرم در غم فقدان دختر برگزیدهات كم شد، و طاقتم به خاطر سرور
زنان، ضعیف گشت. منتها آنچه موجب تسلیت خاطر است، تأسّى من از سنت تو و بار
اندوهى است كه در غم فراق تو وجودم را در بر گرفت. چرا كه من خود، تو را
در شكاف قبر نهادم، پس از آنكه جانت بر سینهام روان شد و چشمانت را با دست
خویش بستم و خودم عهدهدار كار به خاكسپارىات شدم.
آرى، دلنشینترین پذیرش، در كتاب خدا آمده است: انا لله و انا الیه
راجعون. [اینك] امانت باز گردانده شد و گرو، پس گرفته شد، و شكوفه یكباره
ربوده شد و چه زشت است سبزه و زمین.
اى رسول خدا! اندوهم بىپایان است، و شبم در بیدارى است؛ اندوه از
قلبم نخواهد رفت تا اینكه خداوند همان خانهاى را كه تو در آن ساكنى براى
من برگزیند. دلشستگىاى چركآور، و اندوهى خشمآور و آتشافروز. در میان ما
چه زود جدایى افتاد! شكایت به خدا مىبرم، و دخترت از همداستانى امتت علیه
من و براى ضایع كردن حق او، تو را خبر خواهد داد؛ حال و وضعیت را از او
بپرس. چه بسیار عقدههایى؛ در سینهاش به تلاطم آمد اما راهى براى گشودن آن
نیافت كه خواهد گفت. و خداوند داورى مىكند و او بهترین داور است.
سلام بر تو اى رسول خدا! سلام وداعكنندهاى كه نه خسته شده است و نه
روىگردان. پس، اگر برمىگردم نه به خاطر خستگى است، و اگر بمانم نه به
خاطر بدگمانى به وعدهاى كه خداوند به صابران داده است. صبر بهتر و زیباتر
است. و اگر نبود تسلط آنان كه بر ما چیره شدهاند، خود را ملازم قبر تو
مىداشتم و ماندن كنار آن را پیشه خود مىساختم و چون مادرى كه داغ مصیبتى
بزرگ دیده، شیون مىكردم. در برابر چشم خدا، دخترت پنهانى به خاك سپرده
مىشود، و حق او به زور ضایع مىشود، و آشكارا از ارثش باز داشته مىشود؛
در حالى كه هنوز چیزى نگذشته و یاد تو فراموش نشده است. پس شكوه را به خدا
مىبرم اى رسول خدا، و تویى مایه زیباترین تسلیت خاطر. درود خدا، و رحمت و
بركاتش بر فاطمه و بر تو باد.
همین مضمون را مرحوم كلینى با اندكى تفاوت از همین راوى ولى از امام حسین(ع) نقل كرده است.(10)
صدّیقه را صدّیق غسل مىدهد
37. مفضّل بنعمر:
قلتُ لأبیعبداللَّه(ع): جُعِلْتُ فداكَ، مَنْ غَسَّلَ فاطمةَ؟
قال: ذاكَ أمیرُالمؤمنین. و كانّیِ اِسْتَعْظَمْتُ ذلكَ مِن قولِهِ.
فقال: كَأَنَّكَ ضِقْتَ بِما أَخْبَرْتُكَ به؟
قلتُ: قد كانَ ذاك جُعِلْتُ فداكَ.
قال: فقال: لا تَضِیقَنَّ فانَّها صِدّیقةٌ وَ لَمْ یَكُنْ
یُغَسِّلُها إلاّ صدّیقٌ؛ أَما عَلِمْتَ أَنَّ مَرْیَمَ لَمْ یُغَسِّلْها
إلاّ عِیسى؛(11)
«به امام صادق(ع) عرض كردم: فدایت گردم، چه كسى فاطمه را غسل داد؟
فرمود: غسل دهنده، امیرالمؤمنین بود.
مفضل مىگوید: گویا من این امر را دشوار یافتم و برایم سنگین آمد، لذا حضرت فرمود: گویا از آنچه كه خبر دادم بر تو گران آمد؟
عرض كردم: بله چنین بود، فدایت شوم.
فرمود: هرگز دچار كمظرفیتى نشو، چرا كه فاطمه صدّیقهاى بود كه تنها
«انسانى صدّیق» او را غسل مىدهد. آیا ندانستى كه مریم را كسى جز عیسى غسل
نداد؟
ظاهراً منشأ تعجب مفضّل، این مسأله مورد بحث در فقه است كه آیا مرد
را زن و زن را مرد، اختیاراً و یا اضطراراً مىتواند غسل دهد یا نه؟
ظهور خشم و قهر مقدس
38. اَصْبَغُ بنُ نباته:
سُئِلَ امیرُالمؤمنین علیُ بنُابیطالبٍ(ع) عن عِلَّةِ دَفْنِهِ
لفاطمةَ بِنْتِ رسولِ اللَّهِ(ص) لیلاً؛ فقالَ: إنّها كانتْ ساخِطَةً على
قومٍ كَرِهَتْ حُضُورَهُم جِنازَتَها و حرامٌ عَلى مَنْ یَتَوَلاّهُمْ
أَنْ یُصَلِّیَ عَلى أَحَدٍ مِنْ وُلْدِها؛(12)
از امیرالمؤمنین(ع) در باره علت دفن شبانه فاطمه دختر رسول خدا(ص) به
دست او سؤال شد، فرمود: [به خاطر اینكه فاطمه(س)] از دست گروهى ناراضى و
خشمناك بود و از حضور آنها در تشییع جنازهاش رضایت نداشت. و بر هر كس كه
ولایت و دوستى آن گروه را داشته باشد حرام است كه بر احدى از فرزندان
فاطمه(ع) نماز بگزارد.
در محكمه عدل با نقش خون
39. امام رضا(ع) از پدران خویش(ع):
قال رسولُ اللَّه(ص): تُحْشَرُ ابْنَتی فاطمةُ(ع) یومَ القیامةِ وَ
مَعَها ثِیابٌ مَصْبُوغَةٌ بالدَّمِ، تَتَعَلَّقُ بِقائمَةٍ مِنْ قَوائمِ
الْعَرْشِ فَتَقُولُ: یا عَدْلُ! احكُمْ بَیْنی وَ بَیْنَ قاتِلِ وَلَدی
(وُلْدی).
قالَ رسولُاللَّه(ص): فَیَحْكُمُ لاِبْنَتی وَ رَبِّ الكعبةِ و إنَّ
اللَّهَ عزَّ و جلَّ یَغْضِبُ لِغَضَبِ فاطمةَ و یَرْضى لِرِضاها؛(13)
رسول خدا(ص) فرمود: دخترم فاطمه در روز قیامت با لباسهایى رنگین به
خون، محشور مىگردد و به پایهاى از پایههاى عرش دست مىگیرد و مىگوید:
اى خداى عادل! میان من و قاتل فرزندم (فرزندانم) داورى كن.
رسول خدا(ص) سپس فرمود: به خداى كعبه سوگند كه خداوند به نفع دخترم
داورى مىكند، و همانا خداى عز و جل به خاطر غضب فاطمه خشم مىگیرد و به
خشنودى او خشنود مىگردد.
و بهشت به انتظار است
40. پیامبر اكرم(ص):
اشْتاقَتِ الجَّنةُ إلى اَرْبَعٍ مِنَ النِّساءِ: مَرْیَمُ بِنْتُ
عِمرانَ، و آسِیةُ بِنْتُ مُزاحِم، زوجة فرعونَ وَ هی زوجة النبی(ص) فی
الجنّةِ و خَدیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِد زَوْجةُ النبی(ص) فی الدنیا وَ
الآخرةِ و فاطمةُ بِنْتُ محمدٍ(ص).(14)
بهشت مشتاق چهار نفر از زنان است: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم
همسر فرعون كه در بهشت همسر پیامبر(ص) است، خدیجه دختر خویلد همسر
پیامبر(ص)، و فاطمه دختر محمد(ص).
1- همان، ص195، به نقل از كافى.
2- از جمله نك: كافى، ج1، صص57 - 58، و
بحارالانوار، ج43، صص6 - 9 و 212 - 217. و نیز نگاه كن: ضمیمه كتاب با
عنوان «تاریخ ولادت حضرت فاطمه(س)».
3- من لا یحضره الفقیه، ج1، ص297؛ و بحارالانوار، ج43، ص157.
4- بحارالانوار، ج43، ص157.
5- حلیةالاولیاء و طبقاتالاصفیاء، ج2، ص43.
6- ذخائرالعقبى، ص53.
7- بحارالانوار، ج43، ص213.
8- همان، و نیز نك: كافى، ج1، صص458 - 459.
9- در روایت مرحوم كلینى به جاى كلمه «بقیع» «بقعه» آمده است كه به معناى آرامگاه و مرقد خواهدبود.
10- كافى، ج1، ص458 - 459.
11- كافى، ج1، ص459، و نیز بحارالانوار، ج43، ص206.
12- بحارالانوار، ج43، ص209.
13- همان، ص220.
14- همان، ص53.
سه شنبه 15/12/1391 - 19:49
اهل بیت
پیوند پاكیزگى
ترك ازدواج!
1. پیامبر اكرم(ص):
مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَلْقَى اللَّهَ طاهِراً مُطَهَّراً فَلْیَلْقَهُ
بِزَوْجَةٍ وَ مَنْ تَرَكَ التَّزْوِیجَ مَخافَةَ العَیْلَةِ فَقَدْ أَساء
الظنَّ باللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛(1)
هر كس شادمان مىشود به اینكه خداوند را در حال پاكى و پاكیزگى
[معنوى] ملاقات كند، پس خداى را به همراه زوجهاى ملاقات كند، و كسى
كه ازدواج را به خاطر ترس از خرجى زندگى رها كند، در حقیقت به خداى عز و
جل بدگمان شده است.
برخوردارى از نعمت همسر، مىتواند محیط مساعدى را در زندگى انسان، در
جهت كسب طهارت معنوى و دورى از انحرافات ایجاد كند. انسانى كه براى تأمین
سعادت ابدى و حیات جاوید تلاش مىكند باید بداند كه همسرى مناسب، همسفر
خوبى براى او خواهد بود. توجه به ملاكهاى اصلى و ارزشى در گزینش همسر،
مىتواند انسان را در دستیابى به همسرى مناسب یارى كند، و این نكتهاى است
كه در روایت بعدى به آن توجه شده است.
كدام یك؟ دین یا مال و زیبایى
2. امام صادق(ع):
إذا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ لِمالِها اَوْ جَمالِها لَمْ
یُرْزَقْ ذلِكَ، فإنْ تَزَوَّجَها لِدِینِها رَزَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ
جَلَّ جَمالَها وَ مالَها؛(2)
هنگامى كه مرد، زن را به خاطر ثروت یا زیبایىاش به ازدواج درآورد به
هدفش نخواهد رسید، ولى اگر با او به انگیزه دین و ایمانش ازدواج كرد، خداى
عز و جل، هم زیبایى و هم ثروت او را روزىاش، خواهد نمود.
انسانى كه با انگیزه صحیح، این سنت اسلامى را انجام مىدهد، از یك
طرف زمینه مناسبى را در جهت رشد معنوى خویش فراهم كرده است، و از جانب
دیگر، درهاى رزق و فضل الهى را به روى خود گشوده است. و این علاوه بر آنكه
مفاد روایات متعددى است، به صراحت مورد تأكید قرآن نیز واقع شده است؛ آنجا
كه مىفرماید: «وَ أَنْكِحُوا الأیامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ
عِبادِكُمْ وَ إمائِكُمْ اِنْ یَكُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهُمُ اللَّهُ مِنْ
فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ».(3)
مفاد آیه این است كه «زنان و مردان بىهمسر و نیز بردگان و كنیزانى
كه شایستگى ازدواج یافتهاند را همسر دهید، اگر هم تنگدست باشند خداوند از
فضل خودش آنان را بىنیاز خواهد ساخت. خداوند، هم وسعت دارد و هم مىداند».
از سوى دیگر، از ارزشمندترین ساختارهاى اجتماعى در اسلام، بنیان
خانواده است كه اگر بر اساس صحیح و در چارچوب ارزشهاى دینى شكل گرفته باشد
همان گونه كه در روایت بعدى آمده، دوست داشتنىترین بنا در پیشگاه خداوند
است.
بنیان محبوب
3. امام باقر(ع):
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): ما بُنِىَ بِناءٌ فِی الإسلامِ اَحَبُّ إلَى اللَّهِ تعالى مِنَ التَّزْوِیج؛(4)
از نظر اسلام، در پیشگاه خداوند تعالى، هیچ بنایى، محبوبتر از ازدواج بنا نشده است.
از اینرو در احادیث چندى، از ترك ازدواج و زندگى مجرد، نكوهش شده
است و حتى كسانى كه به عمد، راه تنهایى زیستن را پیشه مىكنند نفرین
شدهاند. (5)
1- من لا یحضره الفقیه، ج3، ص385.
2- همان، ص392.
3- سوره نور(24)، آیه 32.
4- من لا یحضره الفقیه، ج3، ص383.
5- از جمله: من لا یحضره الفقیه، ج3، ص384 به بعد و نیز: مستدرك الوسائل، ج14، صص154 - 156.
سه شنبه 15/12/1391 - 19:49
اهل بیت
امانات الهى
بهترین شما
4. پیامبر اكرم(ص):
خَیْرُكُمْ، خَیْرُكُمْ لِنِسائِهِ وَ أَنَا خَیْرُكُمْ لِنِسائی؛(1)
بهترینِ شما مردى است كه با زنان خود خوشرفتارتر باشد و من از همه شما نسبت به همسرانم خوشرفتارترم.
سفارش شدگان
5. پیامبر اكرم(ص):
ما زالَ جِبْرَئیلُ یُوصینی فی أمر النساءِ حَتّى ظَنَنْتُ أنّه سَیُحَرِّمُ طَلاقَهُنَّ؛(2)
جبرئیل، همواره به من سفارش زنان را مىنمود تا آنجا كه گمان كردم، خداوند بزودى طلاق دادن آنان را حرام خواهد كرد.
آنگاه كه همسر براى مرد، در حكم امانتى الهى است، طبیعى است كه
بهترین مردان در این خصوص كسانى خواهند بود كه براى این ودیعههاى الهى
بهتر باشند و پیامبر اكرم(ص) با همه مسؤولیتهایى كه مقام امامت و رسالت بر
دوش او مىگذاشت و با وجود تعداد همسرانى كه به خاطر مصلحت اسلام اختیار
كرده بود و اختلافى كه آن همسران از نظر اخلاق و سنّ داشتند، به گونهاى با
آنها رفتار مىكرد كه در سراسر عمر زناشویى حتى یك بار نیز نتوانستند بر
پیامبر اكرم(ص) خردهگیرى كنند و این خود یكى از امتحانات الهى براى رسول
اكرم(ص) بود.
در فرهنگ جاهلى، از آنجا كه زن به مثابه مال شخصى مرد پنداشته مىشد و
مرد براى خود این حق را قایل بود كه با همسر خود هر گونه كه خواست رفتار
كند و او را هر چند بناحق، مورد اذیت و آزار قرار دهد، در اسلام براى دفاع
از حقوق زن عنایت خاصى شده است؛ از جمله به روایت ذیل توجه شود.
یك سیلى، هفتاد سیلى
6. پیامبر اكرم(ص):
... فَاَیُّ رَجُلٍ لَطَمَ امْرَأَتَهُ لَطْمَةً، اَمَرَاللَّهُ
عَزَّ وَ جَلَّ مالِكَ، خازِنَ النِّیرانِ فَیَلْطِمُهُ عَلى حُرِّ
وَجْهِهِ سَبْعِینَ لَطْمَةً فی نارِ جَهَنَّمَ ...؛ (3)
هر مردى كه یك سیلى به صورت همسرش بزند، خداى عز و جل به «مالك» كه
مأمور دوزخ است، دستور مىدهد در آتش جهنم، هفتاد سیلى به گونه او بزند.
گشایش بر اسیران
7. امام موسى بن جعفر(ع):
عِیالُ الرَّجُلِ أُسَراؤُهُ، فَمَنْ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ
نِعْمَةً فَلْیُوَسِّعْ عَلى أُسَرائِهِ، فَإنْ لَمْ یَفْعَلْ أَوْشَكَ
أَنْ تَزُولَ تِلْكَ النِّعْمَةُ؛(4)
خانواده مرد، اسیران او هستند. لذا هر كس كه خداوند بر او نعمتى
ارزانى داشت، بر اسراى خودش وسعت و گشایش دهد و الاّ اگر این كار را نكرد،
آن نعمت در شرف نابودى قرار خواهد گرفت.
مسأله آسان گرفتن زندگى بر همسر و فرزند را در روایات متعددى
مىخوانیم. اینكه در اینجا همسر و فرزندان، همانند اسیران شمرده شدهاند از
این جهت است كه آنان راه به جایى ندارند و چشم نیاز و دیده انتظار به دست
مرد گشودهاند. از سوى دیگر، یك اسیر، تنها نیاز به امور مادى ندارد.
برخورد مناسب و اظهار عطوفت، بهترین هدیه براى او است. لذا در روایت دیگرى،
همین امر به صورت كلى آمده است كه در پیشگاه خداوند، محبوبترین بندگان،
آنانند كه رفتارشان با خانوادهشان كه اسیران آنانند بهتر باشد.(5) روایات بعدى نیز در همین زمینه است.
در كنار همسرت بنشین
8 . پیامبر اكرم(ص):
جُلُوسُ الْمَرْءِ عِنْدَ عِیالِهِ أحَبُّ اِلى اللَّهِ تَعالى مِنْ اعْتِكافٍ فی مسجدی هذا؛(6)
در پیشگاه خداوند تعالى، نشستن مرد در كنار همسر خود، از اعتكاف در این مسجد من، محبوبتر است.
ارزش اعتكاف و ثواب ماندن در مسجد پپامبر(ص) چیزى است كه هر مسلمانى
آرزوى دستیابى به آن را دارد. اگر به فضیلتى كه اعتكاف در مسجد آن حضرت(ص)
دارد توجه شود، آن وقت به ارزش بالاى انس و الفت و نشستن مرد در كنار همسر
خود، بیشتر پى خواهیم برد. این نیاز طبیعى زن است كه همسرش، ساعاتى را در
كنار او باشد، با او همصحبت شود، به سخن او گوش كند، و كارهاى روزمره، او
را از این مهم باز ندارد. خود مرد نیز چنین نیازى را دارد. و این عنایت و
اهتمام بالاى اسلام به تحكیم مناسبات زن و شوهر و تقویت روابط عاطفى آنان
را مىرساند كه حضور در خانه و نشستن در كنار همسر را در پیشگاه خداوند از
اعتكاف در مسجدالنبى(ص) دوستداشتنىتر به شمار مىآورد. و این چنین است كه
در سخن دیگرى از پیامبر بزرگوار اسلام(ص) آمده است «مردى كه لقمه در دهان
همسر خود مىگذارد داراى اجر و ثواب است.»(7)
و یا گفته حضرت(ص) كه خدمت به خانواده را تنها كار انسان «صدّیق» یا
«شهید» یا مردى كه خداوند خواسته است خیر دنیا و آخرت را به او برساند
مىشمارد:
لا یَخْدِمُ العِیالَ إلّا صِدِّیقٌ اَوْ شَهیدٌ اَوْ رَجُلٌ یُریدُ اللَّهُ بِهِ خَیْرَ الدُنْیا وَ الآخِرَةِ.(8)
اول براى دخترت
9. پیامبر اكرم(ص):
مَنْ دَخَلَ السَّوْقَ فَاشْتَرى تُحْفَةً فَحَمَلَها اِلى
عِیالِهِ كانَ كَحامِلِ صَدَقَةٍ إلى قَوْمٍ مَحاوِیجَ وَ لْیَبْدَأْ
بِالإناثِ قَبْلَ الذُّكُورِ؛(9)
مردى كه داخل بازار شود و تحفهاى بخرد و آن را براى خانوادهاش
ببرد، ثوابش برابر كسى است كه صدقهاى را به قومى نیازمند برساند. و (هنگام
خرید یا تقسیم) نخست از دختران شروع كند.
عنایت خاصى كه در اینجا حتى در هدیه دادن به دختران شده حاكى از اوج
توجه و احترامى است كه اسلام براى آنان قایل است، و از طرف دیگر،
نشاندهنده زمینه بیشترى است كه فرزندان دختر در جلب عطوفت و مهربانى
دارند.
براى تقویت رشتههاى زندگى مشترك زن و مرد و ایجاد حس اعتماد به نفس
در زن و دلگرمى بیشتر به زندگى، توجه خاصى نیز به روابط عاطفى میان آن دو
شده است. حدیث بعدى مؤید این معناست.
تو را دوست دارم
10. پیامبر اكرم(ص):
قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ «إنّی اُحِبُّكِ» لا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِها اَبَداً؛(10)
این گفته مرد به همسرش كه «من تو را دوست دارم» هیچگاه از قلب زن بیرون نمىرود.
آراستگى و زینت
11. امام باقر(ع):
لایَنْبَغی لِلْمَرْأَةِ أَنْ تُعَطِّلَ نَفْسَها وَ لَوْ أَنْ
تُعَلِّقَ فی عُنُقِها قَلادَةً وَ لایَنْبَغی أَنْ تَدَعَ یَدَها مِنَ
الْخِضابِ وَ لَوْ أَنْ تَمْسَحَها مَسْحاً بِالْحَناءِ و إنْ كانَ
مُسِنَّةً؛ (11)
براى زن (در رسیدگى به وضع ظاهر خود) سزاوار نیست كه به خود و سر و
وضعش نرسد هر چند به اینكه گردنبندى را به خود بیاویزد، و سزاوار نیست كه
دستش را بىرنگ رها كند هر چند به اینكه مختصر حنایى بگذارد؛ گرچه سالخورده
باشد.
بىشك موضوع یاد شده، یك نیاز طبیعى براى زن و مرد است و در این
روایات، همان گونه كه به مسأله هزینه و ایجاد گشایش در زندگى و نیز اظهار
محبت علنى توجه شده است بر این نیاز طبیعى نیز كه در روابط زن و شوهر نقش
خاصى دارد تأكید شده است. همین امر پسندیده در صورتى كه خارج از حدود خانه و
براى بیگانه انجام شود حرام است و آثار سوء خود را در جامعه و بویژه در
محیط خانواده و روابط زن و شوهر خواهد داشت. این امر پسندیده، عیناً براى
مردان نیز سفارش شده و علت آن نیز روشن است. البته نكته دیگرى كه در همین
زمینه باید مورد توجه قرار گیرد موضوع لزوم تمایز میان زن و مرد در وضع
ظاهرى و لباس و امثال آن است. و این همان نكتهاى است كه در سخن فاطمه دختر
امیرالمؤمنین على(ع) به روایت عروة بنعبداللَّه آمده است. او مىگوید:
وارد بر فاطمه دختر على بنابىطالب(ع) شدم در حالى كه پیرزنى سالخورده شده
بود و گردنبندى در گردنش بود و دو النگو در دستش. لذا گفت: براى زنان
ناخوشایند و مكروه است كه خود را شبیه مردان سازند.(12)
مردان نیز زینت كنند
12. حسن بنجهم:
رأَیْتُ أَباالحَسنِ(ع) اِخْتَضَبَ، فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِداكَ! إخْتَضَبْتَ؟!
فَقالَ: نَعَمْ، اِنَّ التَّهِیَّةَ مِمّا یَزِیدُ فی عِفَّةِ
النِّساءِ، وَ لَقَدْ تَرَكَ النِّساءُ الْعِفَّةَ بِتَرْكَ أَزْواجِهِنَّ
التَّهِیَّةَ. ثُمَّ قالَ: أَیَسُرُّكَ أَنْ تَراها عَلى ماتَراكَ
عَلَیْهِ إذا كُنْتَ عَلى غَیْرِ تَهِیَّةٍ؟
قُلْتُ: لا.
قالَ: فَهُوَ ذاكَ. ثُمَّ قالَ: مِنْ اَخْلاقِ الأنْبِیاءِ،
التَّنَظُّفُ و التَّطَیُّبُ وَ حَلْقُ الشَّعْرِ و كثرهُ الطَروقَةِ؛(13)
حضرت امام رضا(ع)(14) را دیدم كه موهاى خود را رنگ كرده است. عرض كردم: فدایت شوم! خضاب گذاشتهاى؟!
فرمود: بله، چرا كه آراستن خود از جمله چیزهایى است كه موجب افزایش
پاكدامنى زنان مى گردد؛ و زنان، عفت و پاكدامنى را به این علت رها كردند كه
شوهرانشان آراستن خویش را ترك نمودند. سپس فرمود: آیا تو خوش دارى كه
همسرت را به همان شكلى ببینى كه تو را در حال ژولیدگى و عدم رسیدگى به سر و
وضع مى بیند؟
عرض كردم: نه.
فرمود: پس این، همان است. سپس فرمود: نظافت و استعمال بوى خوش و اصلاح سر و آمیزش زیاد از اخلاق انبیاست.»
1- من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 443. و نیز: وافى، ج22، ص789.
2- مستدرك الوسائل، ج14، ص250.
3- همان،
4- من لا یحضره الفقیه، ج3، ص556.
5- نك: من لا یحضره الفقیه، ج3، ص555، و
وسائلالشیعه، ج14، ص122 «قالَ رسولُ اللَّه(ص): عیالُ الرجلِ اُسراؤُه
وَ أحبُّ العبادِ الى اللَّهِ عزّ و جلّ أحْسَنُهُم صُنْعاً إلى أسرائه.
6- تنبیه الخواطر، ج2، ص122.
7- . ان الرجل لیؤجر فی رفع اللقمة الى فی امرأته. المحجةالبیضاء، ج3، ص70.
8- . بحارالانوار، ج104، ص132.
9- وسائل الشیعه، ج15، ص227.
10- همان، ج14، ص10.
11- همان، ص118.
12- أمالى مفید، ص94، ح3، و نیز: مستدرك
الوسائل، ج14، ص249، «عروة بنعبداللَّه بنبشیر الجعفی، قال: دخلت على
فاطمة بنت علی بنأبىطالب(ع)، و هی عجوزٌ كبیرةٌ و فی خَرَز، و فی یدها
مسكتان، فقالت: یُكره لِلنساءِ أن یَتَشَبَّهْنَ بالرجال ...».
13- كافى، ج5، ص567، و نیز، وسائل الشیعه، ج14، ص183.
14- این احتمال نیز مى رود كه منظور، حضرت امام كاظم(ع) باشد.
سه شنبه 15/12/1391 - 19:49
اهل بیت
هم تو، هم او
13. پیامبر اكرم(ص):
... فَلَكُمْ عَلَیْهِنَّ حَقٌّ وَ لَهُنَّ عَلَیْكُمْ حَقٌّ، وَ
مِنْ حَقِّكُمْ عَلَیْهِنَّ أَنْ لایُوَطِّؤُوا فَرْشَكُمْ وَ لا
یَعْصِینَكُمْ فی مَعْرُوفٍ. فَإذا فَعَلْنَ ذلِكَ فَلَهُنَّ رَزْقُهُنَّ
وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لا تَضْرِبُوهُنَّ؛ (1)
... براى شما مردان، بر زنان حقى است و براى آنان نیز بر شما حقى. و
از جمله حقوق شما بر آنان، این است كه رابطه نامشروع با بیگانه برقرار
نكنند و در موارد لزوم اطاعت، از شما سرپیچى نكنند. پس آنگاه كه این حقوق
را ادا كردند، حق خرجى و لباس در حد متعارف و معمول را دارا هستند و (نیز
از جمله حقوق اینكه) آنان را نزنید.
روشن است كه زن و مرد، هر یك در روابط زناشویى و زندگى مشترك داراى
حقوقى هستند و در حدیث فوق به قسمتى از آن اشاره شده است و این گونه نیست
كه یك طرف، همیشه خود را طلبكار و دیگرى را بدهكار بداند؛ بلكه روابط بر
اساس حقوق متقابل است و تنها با این احساس است كه جوّ مساعدى براى تحقق صفا
و صمیمیت و همكارى به وجود خواهد آمد.
حفظ چارچوب زندگى و ارزشها
14. امام صادق(ع):
قالَ رسولُ اللَّهِ(ص): مَنْ أَطاعَ اِمْرَأَتَهُ أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلى وَجْهِهِ فی النّارِ.
قِیلَ: وَ ما تِلْكَ الطّاعَةُ؟
قالَ: تَطْلُبُ اِلَیْهِ (مِنْهُ - كافى) الذِّهابَ إَلى
الْحَمَّاماتِ وَ الْعُرُساتِ وَ الْعِیداتِ و النّائحاتِ (النَّیاحاتِ -
كافى) و الثِّیابَ الرِّقاقَ فَیُجیبُها؛ (2)
كسى كه از زنش اطاعت نماید، خداوند او را به صورت، در آتش اندازد.
گفته شد: آن طاعت چیست؟
فرمود: اینكه زن خواهان رفتن به حمامهاى عمومى و عروسیها و مراسم عید
و جشنها و سوگواریها و یا پوشیدن لباسهاى نازك و بدننما باشد و او نیز
مىپذیرد.»
مدیریت زندگى توسط مرد و مسؤولیتهاى ناشى از آن، از نقطه نظر شرعى،
این حق را به او مى دهد كه محدودیتهایى را در خصوص خروج همسر خویش از خانه
ایجاد كند و همسرش موظف باشد بدون موافقت قبلى او اقدام به خروج از خانه
نكند. البته روشن است كه این حق، به گونهاى مطلق و خودخواهانه نیست.
برخى اجتماعات، زمینه مساعدترى براى فساد و گناه فراهم مىنماید و
این امر در گذشته نسبت به برخى مكانها همچون حمامها و مجالس ختم زنانه شدت
بیشترى داشته است. مرد علاوه بر اینكه خود باید نسبت به آلوده شدن و گرفتار
آمدن در ورطه گناه، فردى خویشتندار باشد، در خصوص خانواده بویژه همسر خود
نیز مسؤولیت دارد. چنان كه قرآن كریم مى فرماید: «یا أیُّها الّذینَ
آمَنوُا قُوا اَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلیكُمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ و
الحِجارةُ». (3)
مرد به عنوان كسى كه بار زندگى را بر دوش مىكشد و مسؤولیت اصلى بر
عهده او مىباشد نباید به گونهاى رفتار كند كه تدبیر و مدیریت زندگى
اساساً از دست او خارج شود و در زندگى تبدیل به فردى بىاختیار و بدون
اراده گردد. او نمىتواند و نباید از مسؤولیت و وظیفه دشوارى كه در زندگى
مشترك بر عهده دارد شانه خالى كند. لذا در سخنى از امیرالمؤمنین(ع) آن مردى
كه تدبیر كار خویش را به زنى واگذار كرده مورد لعن قرار گرفته است. (4)
كدام بهتر است؟
15. امام صادق(ع):
اِنَّ رَجُلاً مِنَ اْلأَنصارِ عَلى عَهدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص)
خَرَجَ فی بَعْضِ حَوائِجِهِ وَ عَهِدَ اِلى امْرَأَتِهِ عَهْداً أَلاّ
تَخْرُجَ مِنْ بَیْتِها حَتّى یَقْدَمَ. قالَ: وَ إِنَّ أباها مَرِضَ
فَبَعَثَتِ الْمَرْأَةُ اِلى رَسُولِاللَّهِ(ص) فَقالَتْ: اِنَّ زَوْجی
خَرَجَ وَ عَهِدَ اِلَیَّ أَنْ لا أَخْرُجَ مِنْ بَیْتی حَتّى یَقْدَمَ وَ
إنَّ أبی مَرِیضٌ فَتَاْمُرُنی أَنْ أَعُودَهُ؟
فَقالَ: لا، اِجْلِسی فی بَیتِكِ وَ أَطِیعی زَوْجَكِ.
قالَ: فَماتَ فَبَعَثَتْ اِلَیْهِ، فَقالَت: یا رَسُولَاللَّه! اِنَّ أَبی قَدْ ماتَ فَتَأْمُرُنی أَنْ اُصَلِّىَ عَلَیْهِ؟
فَقالَ: لا، اِجلِسی فِی بَیْتِكِ وَ أَطیعی زَوْجَكِ. قالَ:
فَدُفِنَ الرَّجُلُ فَبَعَثَتْ اِلَیْها رَسُولُاللَّهِ(ص): إِنَّ اللَّهَ
عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ غَفَرَلَكِ وَ لِأَبیكِ بِطاعَتِكِ لِزَوْجِكِ؛ (5)
مردى از انصار در زمان رسول خدا(ص) به خاطر كارى، به مسافرت رفت و به
همسرش سفارش كرد كه از خانه خارج نشود تا او برگردد. پدر این زن مریض شد،
لذا زن خدمت رسول خدا(ص) پیغام فرستاد كه شوهرم به مسافرت رفته و به من
سفارش كرده است تا موقع برگشتش، از خانهام خارج نگردم ولى پدرم مریض است؛
اجازه مىدهید كه او را عیادت كنم؟
پیامبر(ص) جواب فرستاد: نه، در خانهات بنشین و مطیع همسرت باش.
تا اینكه پدرش مرد؛ دوباره پیغام فرستاد: اى رسول خدا! پدرم مرده است، آیا دستور مى فرمایید كه بر او نماز بخوانم؟
حضرت(ص) جواب فرستاد: نه، در خانهات بنشین و مطیع شوهرت باش.
پس از آن، پدرش به خاك سپرده شد. (این بار) پیامبر اكرم(ص) براى زن
پیغام فرستاد كه خداوند عز و جل تو را و پدرت را به علت اطاعت تو از همسر،
مشمول مغفرت قرار داد.
نعمت بعد از اسلام
16. پیامبر اكرم(ص):
ما اسْتَفادَ امْرُءٌ مُسْلِمٌ فائِدةً بَعْدَ اْلإسْلامِ اَفْضَلَ
مِنْ زَوْجَةٍ مُسْلِمَةٍ تَسُرُّهُ إذا نَظَرَ إلَیْها وَ تُطِیعُهُ إذا
اَمَرَها وَ تَحْفَظُهُ إذا غابَ عَنْها فی نَفْسِها وَ مالِهِ؛ (6)
مرد مسلمان بعد از اسلام، بهرهاى برتر از همسرى مسلمان نبرده است.
همسرى كه وقتى به او مى نگرد مایه مسرّت او است، و آنگاه كه به او دستورى
مى دهد اطاعت مى كند، و در غیاب شوهر، حافظ ناموس خود و اموال شوهر است.
مرد نیكوكار
17. اسحاق بنعمّار:
قُلْتُ لاِبیعبدِاللَّهِ(ع): ما حَقُّ الْمَرْأَةِ عَلى زَوْجِها الذَّی إذا فَعَلَهُ كانَ مُحْسِناً؟
قالَ: یُشْبِعُها وَ یَكْسُوها وَ إنْ جَهِلَتْ غَفَرَلَها.
وَ قالَ أبُوعَبْدِاللَّهِ(ع): كانَتْ امْرَأَةٌ عِنْدَ أَبی(ع) تُؤْذِیهِ فَیَغْفِرُلَها؛(7)
به امام صادق(ع) عرض كردم: حق زن بر شوهرش چیست، كه اگر آن را انجام دهد انسان نیكوكارى خواهد بود؟
فرمود: خوراك و پوشاك او را تأمین كند و اگر از سر جهل مرتكب خطایى شد از او در گذرد.
باز فرمود: پدرم زنى داشت كه او را اذیت مى كرد، ولى پدرم او را مىبخشید.
خیرى از تو ندیدم!
18. امام صادق(ع):
أیُّما امْرَأَةٍ قالَتْ لِزَوْجِها: ما رَأَیْتُ قَطُّ مِنْ وَجْهِكَ خَیْراً فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُها؛(8)
هر زنى به همسرش بگوید: «من از روى تو خیرى ندیدم» عملش ضایع و حبط خواهد شد.
در ضمن چند روایت گذشته، به برخى از حقوق متقابل زن و شوهر اشاره شد؛
از جمله خارج نشدن از خانه بدون اجازه شوهر، حفظ آبرو و اموال شوهر در
غیاب او، تأمین خوراك و پوشاك و قهراً مسكن زن، چشمپوشى از اشتباهات او و
بالأخره در روایت فوق به این نكته توجه داده شده است كه زن نباید زحمات
شوهرش را در نیكى به او و برآوردن نیازهاى او نادیده بگیرد و با گفتن
جملاتى دلسرد كننده كه حاكى از عدم قدردانى از زحمات شوهر است، موجب سردى
روابط میان خود و همسرش شود كه چه بسا پیامدهاى ناگوارى را به دنبال دارد.
چند روایت بعدى، گویاى برخى از صفات زنان شایسته است.
كارگزار خداوند
19. امام رضا(ع) از امیرالمؤمنین(ع):
خَیْرُ نِسائِكُمْ، اَلْخَمْسُ.
قِیلَ: یا اَمِیرَالمُؤْمِنینَ! وَ مَا الْخَمْسُ؟
قالَ: اَلْهَیِّنَةُ، اللَّیِّنَةُ، المُؤاتِیَةُ، الّتِی إذا غَضِبَ
زَوْجُها لَمْ تَكْتَحِلْ بِغَمْضٍ حَتّى یَرْضى، وَ اِذا غابَ عَنْها
زَوْجُها حَفِظَتْهُ فی غَیْبَتِهِ، فَتِلْكَ عامِلٌ مِنْ عُمّالِ اللَّهِ
وَ عامِلُ اللَّهِ لا یَخِیبُ؛ (9)
بهترین زنان شما داراى پنج صفت هستند.
گفته شد: اى امیر مؤمنان! آن پنج صفت كدام است؟
فرمود: سبكبار و كمصداق، نرمخو و خوشرفتار، مطیع و موافق، آنگاه
كه همسرش خشم گیرد، خواب به چشمش نرود تا از او راضى گردد. و در غیاب شوهرش
حافظ او باشد.
چنین زنى، كارگزارى از كارگزاران خداوند است و كارگزار خداوند نیز دچار ناكامى و خسران نخواهد شد.
او را نیازار!
20. پیامبر اكرم(ص):
أیُّما امْرَأَةٍ آذَتْ زَوْجَها بِلِسانِها لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ
مِنْهُ صَرْفاً وَ لا عَدْلاً وَ لا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِها حَتّى
تُرضِیَهُ وَ إنْ صامَتْ نَهارَها وَ قامَتْ لَیْلَها؛ (10)
هر زنى كه شوهرش را با زبان بیازارد، خداوند، هیچ توبه و كفارهاى را
از او نمى پذیرد و هیچ كار نیكش را قبول نمى كند تا وقتى كه شوهرش را راضى
كند، گرچه زن، روز خود را روزه بدارد و شب را به عبادت گذراند.
روشن است كه براى پذیرش توبه و قبولى اعمال نیك، زمینههایى لازم است
و موانع زیادى وجود دارد كه از جمله آنها عدم رضایت شوهر است. البته اگر
زن به وظیفه خویش عمل كرده است و با این حال، مرد به هر دلیلى و نوعاً به
خاطر منافع شخصى خویش، اظهار عدم رضایت از همسر خود بكند او مسؤولیتى
ندارد، ولى اگر زن با كلمات خود، موجب آزار و ناراحتى همسرش شده است و در
عین حال حاضر به كسب رضایت او نیست، طبیعى است كه اعمال نیك او نیز بر جاى
بماند. روایت بعدى نیز ناظر به همین نكته است.
كسب خشنودى او
21. پیامبر اكرم(ص):
خَیْرُ نِسائِكُمْ، الّتِی إنْ غَضِبَتْ اَوْ غَضِبَ تَقُولُ
لِزَوْجِها: یَدی فی یَدِكَ، لا أَكْتَحِلُ عَیْنی بِغَمْضٍ حَتّى تَرْضى
عَنِّی؛(11)
بهترین زنان شما، زنى است كه وقتى خشمگین گردد و یا همسرش بر او خشم گیرد، به شوهرش بگوید:
دستم را در دست تو مى گذارم و خواب را به چشمم راه نمى دهم تا وقتى كه از من راضى شوى.
این بسیار مهم است كه اگر كدورت و عصبانیتى نیز پیش آمد، هر یك سعى
نكند به دیگرى نشان دهد كه به او نیازى ندارد بلكه سعى در جبران كوتاهى و
تقصیر خود كند و طرف مقابل نیز آن را به عنوان نقطه ضعف دیگرى تلقى نكند ،
بلكه حمل بر روحیه گذشت و عدم لجاجت وگرمى بخشیدن دوباره به زندگى مشترك كه
هر دو از آن بهرهمند مى شوند نماید.
جهاد بانوان
22. على(ع):
جِهادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ؛(12)
جهاد زن، خوب شوهردارى كردن است.
یك زن آگاه و وظیفهشناس، اگر بتواند درون خانه خود، محیط مساعدى را
براى رشد و كمال خود و شوهر و بویژه فرزندان خویش فراهم كند تأثیر مثبت و
بسیار مؤثر آن در اصلاح جامعه و اخلاق و تربیت آحاد آن، بر كسى پوشیده
نیست. در حقیقت، زن، شركت مستقیم در فعال نمودن سایر نیروهاى سازنده جامعه
دارد و نقش عمدهاى را در گرمى بخشیدن به مجاهدان در میدان نبرد ایفا مى
كند. از سوى دیگر، حدیث فوق كه تفصیل آن را در روایت بعدى خواهیم خواند،
گویاى اهمیت وظیفه خانهدارى است چرا كه آن را به مثابه جهاد مىداند.
جهاد واقعى
23. اسماء بنت یزید كه از زنان انصار بود به محضر پیامبر(ص) كه میان اصحابش بود، رسید و عرض كرد:
پدر و مادرم فدایت! من فرستاده زنان به سوى شما هستم. جانم فداى شما!
بدان كه هیچ زنى در شرق و غرب نیست كه جریان آمدن مرا به حضور شما بشنود
مگر اینكه همعقیده من است. پرسش من این است كه خداوند تو را بحق، به سوى
مردان و زنان فرستاد و ما به تو و به پروردگارت كه تو را فرستاد ایمان
آوردیم و ما گروه زنان محصور و محدود، نشسته در خانه و وسیله برآوردن
خواستههاى شماهاییم، و بار فرزندانتان را بر دوش مى كشیم و شما جماعت
مردان، با شركت در نمازجمعه و جماعت و عیادت بیماران و حضور در
تشییعجنازهها و انجام دادن مداوم مراسم حج و از همه برتر،
با امكان حضور در جهاد در
راه خدا، بر ما برترى داده شدهاید. از طرف دیگر، وقتى كسى از شماها به
سفر حج یا عمره مىرود و یا براى حفظ مرزها خارج مىشود، اموالتان را
برایتان نگهدارى
مىكنیم و لباسهایتان را مىبافیم و اولادتان را تربیت مىكنیم. پس اى رسول خدا! از نظر اجر و پاداش چه مشاركتى با شما داریم؟
پیامبر اكرم(ص) چهره خویش را به طرف اصحابش نمود و فرمود:
هَلْ سَمِعْتُمْ مَقالَةً قَطُّ اَحْسَنَ مِنْ مُساءَلَتِها مِنْ اَمْرِ دِینِها مِنْ هذِهِ؟
فَقالُوا: یا رَسُولَاللَّهِ! ما ظَنَنَّا أَنَّ امْرَأَةً تَهْتَدی اِلى مِثْلِ هذا!
فَالْتَفَتَ النَّبِیُّ(ص) اِلَیْها ثُمَّ قالَ لَها: إنْصَرِفی
أَیَّتُهَا الْمَرْأَةُ وَ أَعْلِمی مَنْ خَلْفَكِ مِنَ النِّساءِ أَنَّ
حُسْنَ تَبَعُّلِ إحْدا كُنَّ لِزَوْجِها وَ طَلَبَها مَرْضاتِهِ وَ
اتِّباعَها مُوافَقَتَهُ یَعْدِلُ ذلِكَ كُلَّهُ. فَأَدْبَرَتِ الْمَرْأَةُ
وَ هِیَ تُهَلِّلُ وَ تُكَبِّرُ اسْتِبْشاراً؛(13)
آیا تاكنون گفتارى بهتر از پرسش این بانو كه در باره امر دینش پرسید، شنیدهاید؟
عرض كردند: اى رسول خدا! ما گمان نمىكردیم زنى به چنین چیزى دست یابد!
آنگاه پیامبر(ص) رو به طرف آن زن گرداند و به او فرمود:
اى زن! برگرد و به سایر زنانى كه از سوى آنان آمدهاى اعلام كن كه
خوشرفتارى یكى از شماها با شوهر و جویاى رضایت او شدن و دنبال كردن موافقت
او، با همه آن فضایل و اعمال مردان برابرى مىكند.
آن زن برگشت در حالى كه از خوشحالى و بشارت یافتن، تهلیل و تكبیر بر زبان داشت.
مرحوم علامه طباطبایى از این حدیث، نكات چندى را استفاده كرده است كه به اختصار به آنها اشاره مىشود:
1. از امثال این قضایا روشن مىشود كه زنان با اینكه بیشتر به امور
داخلى منزل مشغولند، اما از نظر مراجعه به ولىّ امر و كوشش در جهت حل
پارهاى مشكلات خویش منعى نداشتهاند.
2. آنچه بیشتر در زندگى زن، مورد پسند اسلام است این است كه وظیفه
مهم خانهدارى را فراموش نكند، و این توصیه پیامبر(ص) گرچه واجب نبود لكن
در یك محیط سالم و مذهبى، همین دستور استحبابى حافظ این خواسته اسلامى بود.
3. زنان با اینكه از فضیلت امثال جهاد، به عللى كه روشن است محرومند
اما اسلام این محرومیتها را با مزایا و ارزشهاى دیگرى كه بسى افتخارآمیز
است جبران كرده است. (14)
حدیث بعدى مىتواند تفسیرى بر این وظیفه باشد.
از بهترین بانوان
24. پیامبر اكرم(ص):
اِنَّ مِنْ خَیْرِ نِسائِكُمْ؛ اَلْوَلُودَ، السَّتِیرَةَ،
الْعَفِیفَةَ، الْعَزِیزَةَ فِی اَهْلِها، الذَّلِیلَةَ مَعَ بَعْلِها،
الْحِصانَ مَعَ غَیْرِهِ، الّتِی تَسْمَعُ لَه وَ تُطِیعُ اَمْرَهُ وَ إذا
خَلا بِها بَذَلَتْ ما أَرادَ مِنْها؛ (15)
همانا از بهترین زنان شما زنى است كه زیاد بچهدار شود، شوهردوست و
محجوب و پاكدامن باشد، در میان خویشانش عزیز باشد ولى با شوهرش رام و تسلیم
باشد، خودش را از بیگانه محفوظ بدارد، نسبت به همسرش حرفشنوى و اطاعت
داشته باشد، و در خلوت شوهر، از انجام خواسته او مضایقه نكند.
زن قیمت ندارد!
26. امام صادق(ع):
لَیْسَ لِلْمَرْأَةِ خَطَرٌ، لا لِصالِحَتِهِنَّ وَ لا
لِطالِحَتِهِنَّ؛ اَمّا صالِحَتُهُنَّ فَلَیْسَ خَطَرُها الذَّهَبَ وَ
الفِضَّةَ. وَ اَمّا طالِحَتُهُنَّ فَلَیْسَ التُّرابُ خَطَرَها، التُّرابُ
خَیرٌ مِنْها؛ (16)
براى زن، ارزش و معادلى نیست؛ نه براى صالح آنان و نه براى ناصالح
آنان. اما خوبِ آنان در مقابل ارزشش، طلا و نقره برابرى نمىكند چرا كه
بهتر از طلا و نقره است، و اما ناصالح آنها، خاك نیز قیمت و بهاى او نیست،
چرا كه خاك بهتر از او است.
این حدیث شریف مىتواند بعنوان جمعبندى احادیث این قسمت باشد و
نشاندهنده این است كه ارزش انسانى زن، امرى معنوى است كه با ملاكهاى مادى
نمىتوان ارزشیابى نمود و طبیعى است نوعاً هر عنصرى كه بیشتر مىتواند در
جامعه نقش مثبت و ارزشمند داشته باشد، نقش تخریبى زیادترى نیز مىتواند
دارا باشد.
1- بحارالانوار، ج103، ص245.
2- وسائل الشیعه، ج 14، ص 130. و كافى، ج 5، ص 517 با حذف كلمه «فَیُجیبُها».
3- سوره تحریم(66)، آیه6. در باره این آیه رجوع كن به حدیث 39، از همین بخش.
4- وسائلالشیعه، ج14، ص131، «كُلُّ امرءٍ تُدَبِّرهُ امرأ فَهُوَ مَلْعُونٌ».
5- من لا یحضره الفقیه، ج3، ص442.
6- وسائلالشیعه، ج14، ص23.
7- همان، ص121.
8- من لا یحضره الفقیه، ج3، ص440.
9- كافى، ج5،، ص325.
10- بحارالانوار، ج103، ص244.
11- همان، ص239.
12- همان، ج103، ص252.
13- المیزان فى تفسیر القرآن، ج4، ص350، و نیز: الدرّ المنثور، ج2، ص153.
14- نك: المیزان، ج4، ص351، ذیل تفسیر آیه 32 - 35 سوره نساء.
15- بحارالانوار، ج103، ص239.
سه شنبه 15/12/1391 - 19:49