تبیان، دستیار زندگی

در کلاس درس آموزگار از دانش آموزان خواست آن چه که گمان می کنند در حال حاضر جزء شگفتیهای هفت گانه جهان محسوب می شوند را فهرست وار بر روی کاغذ بنویسند.

هنوز نمی دونم چرا وقتی بهش فکر می کنم، نوعی استرس درونی تمام وجودم رو پر می کنه و دلهره می گیرم بابت اینکه نتونم شرِّ این غول بی شاخ و دم و پر ترس و تشویش رو از سر کم کنم!

خیلی فکر کردم که چطور می شه به جای این واژه ی استرس زا واژه ای گذاشت که حداقل یه رنگ و بوی دیگه ای داشته باشه. اما هرچی فکر کردم به این نتیجه رسیدم که هرکاری کنم و هر اسمی که روش بذارم هویتش هنوز پابرجاست و هنوز همون کنکور باقی می مونه!

اسمش که میاد کلی جزوه و تست و سوال و آزمون توی ذهنم نقش می بنده...:

قدر مطلق و براکت و توابع، دینامیک و سینماتیک و مغناطیس، سینتیک شیمیایی و جدول تناوبی، همنهشتی و گراف، منادا و تمییز، ناصرخسرو قبادیانی و سنایی، توحید و معاد، افعال tobe و ...

و کلی کتاب که روی هم انبار شدن و تنها 10 ماه فرصت دارم بخونمشون و کلی تست نزده و کلی نکته ی نخونده!

آینده ای که قراره روزی از آنِ من بشه و تموم سرنوشتم توی همین 10 ماه تعیین میشه!

آینده ای که به همت من وابسته ست و این منم که بهش نشون می دم چقدر لایقم!

10 ماهی که جایگاه من رو توی جامعه و میان افراد جامعه م تعیین می کنه؛ که می تونم یه شغل ساده داشته باشم یا حتی بیکار باشم یا اینکه واسه خودم کسی بشم و خودم رو به زندگی اثبات کنم!

این سه ماه گذشت... پای صحبت خیلی استادا نشستیم و خیلی چیزا شنیدیم!

و حالا باید تموم نصایح حکیمانه شون رو به کار بگیریم و عزممون رو جزم کنیم برای هدفی که شایستگیش رو حتماً داریم.

توی این شبا یه گوشه ی دلتون یادی کنید از ما؛ جای دوری نمیره اگه نامی از ما ببرید... .

واسه آرزوهای سبز همدیگه دعا کنیم.

التماس دعا!

وابسته به عقیده

در مکتب پیامبران، انسان بیش از اینکه وابسته به منافع باشد وابسته به مسلک و ایمان است، در حقیقت در این مکتب فکر و عقیده زیر بناست . ( شیخ شهید )

 اشک ریختن برای امام حسین (ع)

  اگر اشکی که برای امام حسین (ع)  می ریزیم، در مسیر هماهنگی روح ما باشد ،  پرواز کوچکی است که روح ما با روح حسین می کند . اگر ذره ای از همت او ، ذره ای از غیرت او ، ذره ای از تقوای او ، ذره ای از توحید او در ما بتابد و چنین اشکی را چشم ما جاری شود ، آن اشک بی نهایت قیمت دارد . 

 زن و تاریخ

زن ، آفریننده عشق است و عشق ، آفریننده مرد و مرد ، آفریننده تاریخ . ( از کتاب پیرامون انقلاب اسلامی ) 

  آنانی را که علی از خود راند

علی ، دو طبقه را سخت دفع کرد: 1- منافقان زیرک 2- زاهدان احمق .همین دو درس، برای مدعیان تشیع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان زیرک را نخورند. تیزبین باشند و ظاهر بینی را رها کنند ، چرا که جامعه تشیع در حال حاضر سخت به این دو درد مبتلا است .

اسلام

نمایشگاه امسال با سال پیش تفاوت های ملموسی داشت.

اون چیزی که برای من بیشتر از هرچیزی خودنمایی می کرد، غرفه ی تبیان بود که به نسبت سال پیش فضای کمتری رو پر کرده بود و برخلاف پارسال که با دکور نارنجی و دوطبقه قسمت میانی نمایشگاه قرار داشت، امسال بنفش و یک طبقه بود و در کنار سایر غرفه های فرهنگی و قرآنی بود.

غرفه دارها و مسئولین هم کمتر از پارسال بودن!

سعادت هم نداشتم زمانی به نمایشگاه برم که خانم احمدی هم حضور داشت.

اما هرچه بود فضا، فضای تبیان بود و حضور، حضور تبیانی ها!

به هر حال، اونجا با یکی از کاربران تبیانی از نزدیک آشنا شدم که اتفاقاً یکی از خواننده های مطالبشون هم بودم؛ هانی هنیّه.

تعاریف خوبی از مطالبم شنیدم. گرچه خودم پست های قبل رو خوندنی حساب نمیکنم و تصمیم دارم از این به بعد جور دیگه ای مطلب ثبت کنم.

آشنایی خوبی بود. هدیه ای هم از ایشون دریافت کردم: DVD زندگینامه و خاطرات شهید مطهری که توی پست های بعدی حتماً گزین گویه ها و سخنرانی های این استاد رو قرار می دم.

در آخر برای شما عزیزان، آرزوی سلامتی و پاکی دل می کنم.

لحظه های ناب افطار و سحر من رو از دعای خیرتون بی نصیب نگذارید.

با احترام./

چشم های واقعی، دروغ های واقعی را می فهمند...

                                                  چه تلخست قصّه ی عادت!!!

دیشب باران قرار با پنجره داشت...

                  روبوسی آبدار با پنجره داشت...

                                        یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد...

                                        چک چک... چک چک... چه کار با پنجره داشت؟

حرف هایی هست برای گفتن؛ که اگر گوشی نبود، نمی گوییم!

و حرف هایی هست برای نگفتن؛

حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند،

و سرمایه ی ماورایی هر کس، حرف هاییست که برای نگفتن دارد...

حرف هایی که پاره های بودن آدمی اند،

و بیان نمی شوند، مگر آنکه مخاطب خویش را بیابند...

آن کس که ساختن درون را رها کرده اما با شتاب از معماری اجتماع سخن میگوید ، شعار رحمانی میدهد ولی ساقط در اعمال شیطانی است !

باران نباش،

تا با التماس نگاهت کنند...

                                                  تا بباری...!!!