دنیا بیكران و بیپایان است، اما اكثریت ما در زندگی احساس كمبود میكنیم. چیزی را كم نداریم یا اصلا نداریم كه شاید مهمترین عنصر زندگی ما باشد و آن پول است... تا به حال فكر كردهاید كه تعداد شنهای ساحل دریا چقدر است؟ بگویید دیگر، چند تا؟ چند ستاره در آسمان هست؟ برای این كه بدانید، تنها راهش اینست كه بشمریدشان! حالا یك سوال دیگر، مگر نه اینست كه تمامی انسانها و همه موجودات روی زمین نفس میكشند، پس چرا اكسیژن زمین هرگز تمام نمیشود؟!
واقعیت اینست كه ما در دنیایی بسیار گسترده زندگی میكنیم. جهان اطراف ما گستردهتر از آنیست كه حتی به فكر ما خطور كند. هیچ روزی پیش نیامده كه ما فكر كنیم كه ممكن است، دیگر هوایی برای تنفس نداشته باشیم یا این كه وقتی از خواب بیدار میشویم و شیردستشویی را باز میكنیم، آبی بیرون نیاید. هیچ چیز در این كائنات پایانپذیر نیست. فكر كردهاید كه چند تا دانه شن در ماسههای ساحل هست؟ چند تا ستاره در آسمان وجود دارند یا این كه تعداد خرچنگهای اقیانوسها چقدر است؟ بهتر است فكر نكنید! چون قطعا سرسام خواهید گرفت!
دنیا بیكران و بیپایان است، اما اكثریت ما در زندگی احساس كمبود میكنیم. چیزی را كم نداریم یا اصلا نداریم كه شاید مهمترین عنصر زندگی ما باشد و آن پول است. احساس كمبود ما به این علت نیست كه پول به قدر كافی وجود ندارد. نه این طور نیست. پول هم مانند هر چیز دیگری در این دنیا نامحدود و بیاندازه است. مثل آب، هوا، شنهای ساحل و هر چیز دیگر. آنقدر زیاد هست كه هر زن، مرد یا بچه بتواند به خوبی وخوشی و در رفاه زندگی كند. پس با این اوصاف چرا ما همیشه و هرروز بیش از پیش سعی میكنیم پول دربیاوریم و باز هم پول كم میآوریم بعضیها اعتراض میكنند و میگویند كه پول با بقیه چیزها متفاوت است. پول كه مثل آب و هوا و شن ساحل نیست؛ پول ساخته دست بشر است.
به واقع اینست كه این مفهوم چیزی نیست جز یك ابزار مبادله. ابزاری برای تبادل انرژی، زمان و ایده و طرح فكری با پول. پول تنها یك ابزار و واسطه است. پاسخ ما به مشكلات مالیمان به نحوه نگاه ما به این مسئله و مقوله پول وابسته است و این كه چگونه فكرمان را به كار بیندازیم. طرز فكر ماست كه مشخص میكند كمبود مالی داریم یا از این حیث هیچ كم و كسری نداریم.
اگر مدام فكر كنیم كه چقدر بیپولیم، زیر بار قرض داریم له میشویم و كرایه خانهمان عقب افتاده است، این حس نداری و كمبود مدام قوت میگیرد. اگر به وجوه مثبت همان پولی كه داریم، فكر كنیم، آسودهتر خواهیم بود. اگر آن لذات و خوشیهایی كه این ثروت كوچك میتواند برایمان خلق كند را پیش چشم بیاوریم، مبلغ آن چندان برایمان مهم نخواهد بود. علاوه براین با طرز فكری اینچنین، توانایی كار كردن و خلق پول بیشتر را نیز خواهیم داشت.
اگر كه میخواهید بیشتر و بیشتر پول در بیاورید، به بیپولی خود فكر نكنید، به ثروتتان بیندیشید و این كه چقدر در دست و بالتان پول هست. اگر فكر میكنید كه این میلیونرهای شهیر دنیا با غصه خوردن و حرص خوردن پولدار شدهاند، اشتباه میكنید. اصلا اینچنین نیست. پولدارهایی كه از فقر به ثروت رسیدهاند، این طور نبودهاند. شما هم نباید باشید، البته اگر میخواهید فقیر باقی نمانید و همیشه هشتتان گروی نهتان نباشد!
استرس، اصطلاحا به دو دسته «خوب» و «بد» تقسیمبندی میشود چرا که اصل استرس، واکنش طبیعی و خودکار بدن برای آماده کردن ما جهت انجام کارهای فوری و ناگهانی است. آن چیزی که باعث میشود استرس، بد یا خوب باشد، این است که این پاسخ خودکار بدن، بیش از حد باشد یا نباشد. به هر حال، داشتن درجاتی از استرس به فرد کمک میکند فعالیتهایی را که باید انجام دهد، به نحو بهتری به سرانجام برساند... آیا استرس، به خودی خود میتواند نقشی در موفقیت فرد در زندگی، کار و تحصیل داشته باشد یا خیر. «استرس خوب» آن شکل از واکنش بدن به محرکهای بیرونی است که بدن را به آمادگی بیشتر وامیدارد. ترشح هورمونهای مرتبط با استرس که اصلیترین آنها دو هورمون اپینفرین و نوراپینفرین هستند، اثرات زیر را به صورت فیزیولوژیک و به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در بدن موجب میشوند. جریان خون بیشتری توسط قلب پمپاژ می شود خون موجود در رگهای پوست و سطح بدن به سمت اعضای حیاتیتری مثل مغز و قلب جا به جا شود. آزاد شدن ذخایر قندخون از شکل ذخیره شده آنها (یعنی گلیکوژن) به شکل قند آماده به مصرف (گلوکز) در داخل خون است . آزاد شدن انواع سلولهای ایمنی بدن به داخل رگها. افراد دارای تیپ شخصیتی B، با مسایل و اتفاقات راحتتر برخورد میکنند و کنار میآیند و نسبت به محرکهای محیطی، حساسیت کمتری از خود نشان میدهند. این افراد معمولا به همان سطحی از کارایی و رشد که رسیدهاند، قناعت میکنند
استرس بد چیست؟
هر وقت پاسخ هورمونی بدن به محرکهای بیرونی که باعث ترشحشان میشوند، بیش از حد باشد یا اینکه با محرکهای ساده و پیشپا افتادهتری، این هورمونها ترشح شوند، آن وقت است که استرس بیش از حد (و به تدریج، اضطراب) و یا استرس نابجا ایجاد میشود. آنچه در موفقیت فردی و اجتماعی انسان دخیل است، آن است که شرایطی را که او را دچار استرس بد و نامطلوب میکند، بشناسد و مهارتهایی را کسب نماید که بتواند استرس بد را به تدریج به استرس خوب تبدیل کند. بهتر است با ذکر مثالهایی سعی کنیم مواردی را که استرس باعث ایجاد مشکل در سر راه موفقیت فرد میشود، بهتر بشناسیم. استرس بیش از حد، موقع رفتن به مدرسه، استرس بیش از حد، موقع سخنرانی در یک جمع، استرس بیش از حد، موقع کنکور یا امتحانات بزرگ، استرس بیش از حد، موقع آمدن مهمان و یا رفتن به مهمانی، استرس بیش از حد، موقع رانندگی یا امتحان رانندگی.
اما چگونه باید این موارد را شناخت؟ لازم است که همواره توجه خودمان به این «بیش از حد» بودنها باشد و یا اگر اطرافیان متوجه آن شدند، از آنها بخواهیم نظرشان را به ما منتقل کنند. با توجه به میزان استرسی که در حالت طبیعی به افراد وارد میشود، آدمها به صورت کلی به دو تیپ شخصیتی زیر تقسیمبندی میشوند:
• تیپ شخصیتی A
: این گروه افرادی هستند منظمتر، جدیتر، پرتلاشتر و حساستر به انجام کارها و امور محوله به آنها و مسایل شخصی و کاریشان. (اصطلاحا جوشیاند!)عموما در رسیدن به اهدافی که برایشان مهم است و برای دستیابی به موفقیتهای بالاتر تلاش بیشتری انجام میدهند و آمادگی بالاتری از خود نشان میدهند. اما از آن طرف، احتمال ایجاد اضطراب و استرس بیش از حد هم در آنها بیشتر است.
• تیپ شخصیتی B: این گروه افرادی هستند آرامتر، راحتتر و با حساسیت کمتر به انجام کارها و امور محوله به آنها و مسایل شخصی و کاریشان. (اصطلاحا خونسردند!) افراد دارای تیپ شخصیتی B، با مسایل و اتفاقات راحتتر برخورد میکنند و کنار میآیند و نسبت به محرکهای محیطی، حساسیت کمتری از خود نشان میدهند. این افراد معمولا به همان سطحی از کارایی و رشد که رسیدهاند، قناعت میکنند و کمتر پیش میآید که به دنبال ارتقای ناگهانی و حرکت به سمت پلههای دستنیافتنیتر باشند.
چگونه استرس بد را به خوب تبدیل کنیم؟
برای دستیابی به موفقیتهای بیشتر، فرد لازم است هم استرس از نوع خوب را داشته باشد و هم مهارتهایی را یاد بگیرد که استرس بد را به استرس خوب تبدیل کند.
• مواجهه و تمرین: یکی از رایجترین راههای غلبه بر استرس بد، مواجهه با شرایطی است که فرد را دچار استرس میکند؛ یعنی «دل به دریا زدن» و «تمرین» برای مواجهه با شرایط بد، باعث میشود که فرد در دفعات بعدی، دچار استرس کمتری شود.
• آشنایی با روشهای آسودهسازی: خوشبختانه امروزه روشهای گوناگونی برای مقابله با استرس از طریق آسودهسازی یا ریلکسیشن در دسترس است و آموزش داده میشود. این روشها به افراد کمک میکنند تا در شرایط استرسزا بتوانند خود را آرام کنند و پاسخ غیرطبیعی بدن را به حالت طبیعی درآورند.
یکی از رایجترین راههای غلبه بر استرس بد، مواجهه با شرایطی است که فرد را دچار استرس میکند؛ یعنی «دل به دریا زدن» و «تمرین» برای مواجهه با شرایط بد.
• استفاده یا کمک گرفتن از یک راهنما: در بعضی گروههای سنی که فرد خودش متوجه حالت غیرطبیعی هست، میتواند از والدین، خواهر یا برادر، معلم یا استاد، دوستان و آشنایان مورد اعتماد بخواهد تا نشانههای غیرطبیعی استرس را در وجود او شناسایی کنند.
• دسترسی به خوردنیهای شیرین: همراه داشتن آبنبات یا شکلات در مواقع استرس کمک میکند تا بتوان با سرعت بیشتری، قند مورد نیاز برای سوخت و ساز اعضای حیاتی بدن مثل مغز را که نیازمند تمرکز و فعالیت صحیح و دقیق است، فراهم کرد.
• مطالعه: مطالعه، چه درباره روشهای کنترل استرس و چه درباره هر چیز دیگر، روشی است که علاوه بر کاهش استرس، به تقویت تمرکز در شرایط استرس کمک میکند. ضمن آنکه به یادگیری هم کمک میکند.
• ورزش و فعالیت بدنی: از روشهای شناختهشده کاهش استرس بد و افزایش استرس خوب، ورزش و فعالیت جسمانی است.
• مشاوره: مشاوره با فرد دانا، آگاه یا یک روانشناس و روانپزشک، در تقویت استرس خوب بسیار کمک کننده خواهد بود.
• شرکت در فعالیتهای اجتماعی: شرکت در این فعالیتها، علاوه بر اینکه مهارتهای کار گروهی را در افراد افزایش میدهد، به آنها کمک میکند تا در شرایط بروز مشکلات بتوانند تصمیمگیری منطقیتر و بهتری داشته باشند و به تدریج یاد بگیرند که چگونه با مسایلی که آنها را دچار استرس میکند، کنار بیایند.
ایمیل های زیادی را از طرف افرادی دریافت می کنیم که می گویند همسرانشان بعد از کشف خیانتشان هیچ احساس پشیمانی از خود نشان نداده اند. خیلی ها می گفتند اگر طرفشان حتی کمی احساس پشیمانی یا نگرانی از خود نشان می داد شاید به نگه داشتن ازدواجشان راغب تر بودند و همه عصبانیتشان به خاطر عدم پشیمانی و ندامت همسرانشان است. حتی خیلی ها می گفتند که همسر خائنشان نه تنها پشیمان نبوده بلکه این خیانت را تقصیر آنها هم می دانسته است. در این مقاله می خواهیم این موضوع را بررسی کنیم که چرا خیلی ها خیلی دیر از خیانت خود پشیمان می شوند.
عدم پشیمانی از خیانت معمولاً روشی برای حفاظت از خود و ادامه انکار به خیانت است. اجازه بدهید کمی در این مورد فکر کنیم. وقتی کسی راه خیانت را پیش می گیرد، علائم هشدار و توقف زیادی سر راه خود می بیند. بارها و بارها ندای درونیشان از آنها سوال می کند که چه می کنند و هشدار می دهد. همه آنها در اعماق قلب خود می دانند کاری که می کنند اشتباه محض و خودخواهانه است اما برای گذر از آن علائم هشدار و ادامه راهشان، باید دنبال چیزی برای توجیه کار خود باشند.
راه های زیادی برای توجیه خیانت وجود دارد. آنها به خود می گویند که آنچه می خواهند را در حضور همسرشان پیدا نمی کنند، فکر می کنند همسرشان آنها را درک نمی کند، بارها به خود قول می دهند که فقط یک بار مرتکب این اشتباه می شوند. خودشان را گول می زنند که اینکار هیچ ضرری به دنبال ندارد چون می توانند اوضاع را کنترل کنند و هیچکس نخواهد فهمید که چه می کنند.
و همانطور که می بینید همینطور و همینطور به خودشان دروغ می گویند. نمی خواهند یا نمی توانند واقعیت موضوع را همانطور که هست ببینند و در تلاشند که عزت نفسشان را حفظ کنند. خیلی ها خیانت را مثل یک سرگرمی می بینند و هیچوقت درمورد این موضوع با خودشان صادق نیستند. هیچوقت با خودشان نمی گویند که ، "من به همسرم خیانت می کنم چون آدم ضعیف و خودخواهی هستم و برای خودم احترامی قائل نیستم." همانطور که می توانید تصور کنید هیچکس چنین حرفهایی با خود نمی زند. افراد کمی هستند که این واقعیت را می پذیرند.
به همین خاطر در ذهن خودشان باید این موضوع را طوری جلوه دهند که خیانت اصلاً مسئله مهمی نیست و حتی وقتی همسرشان پی به خیانت آنها می برد، از موضع خود پایین نمی آیند. بااینکه می دانند آنچه به خودشان قبولانده اند دروغ محض است اما باز هم نمی پذیرند که کارشان اشتباه بوده است. تعداد کمی از افراد هستند که 180 درجه از باور سابق خود برمی گردند و اشتباهشان را می پذیرند.
خیلی وقت ها هم افراد به این خاطر بعد از خیانت احساس پشیمانی نشان نمی دهند چون می خواهند فراموشش کنند. خیلی ها ایمیل می زنند و درمورد اینکه می دانند چقدر همسرشان از خیانت آنها ناراحت است و قلبش شکسته است حرف می زنند. می گویند که هیچوقت چنین واکنشی را از طرف همسرشان انتظار نداشته اند و فکر نمی کردند که روزی دستشان رو شود. باید قبول کنیم که برای فرد خائن هم اوضاع چندان ساده نیست.
آنها می خواهند با سرعت هرچه تمامتر اوضاع درست شده و دوباره به حالت اول برگردد. به همین خاطر اصلاً دوست ندارند درمورد آن حرف بزنند. نمی خواهند جزئیات مطلب را با شما در میان بگذارند چون می دانند اگر اینکار را بکنند فقط عصبانی تر و از آنها دورتر می شوید. سعی می کنند از اینکار اجتناب کنند به همین خاطر اشتباه می کنند و دهانشان را می بندد و هیچ حرفی نمی زنند.
از آنها بخواهید که برای کارشان ابراز تاسف و پشیمانی کنند. خیلی وقت ها قبل از اینکه همسرتان خودش ابراز پشیمانی کند، شما باید از او بخواهید. باید برای او روشن کنید که بدون ابراز پشیمانیش حاضر نیستید به زندگی با او ادامه دهید. باید از او بخواهید که روبه رویتان بنشیند و درمورد موضوع با شما حرف بزند. باید بگویید که تا زمانیکه درمورد این موضوع حرف نزند مشکل برطرف نمی شود.