نجوم
اخترشناسان گمان میبرند که صدها میلیارد کهکشان در کائنات وجود دارد اما شمار دقیق آن تاامروز مشخص نیست.
آیا لازم است تا اخترشناسان بدانند که چه تعداد کهکشان را ما تا کنون دیده
ایم و کشف کرده ایم؟ خیر حتمی نیست. ما تعداد دقیق کهکشانها را نمی دانیم،
اما میدانیم که بسیار زیاد هستند.
در یک تصویر گرفته شده توسط تلسکوپ فضاییهابل حدود 10 هزار کهکشان دیده
میشود. در کهکشان خود ما (کهکشان راه شیری) حدود 100 تا 300 میلیارد ستاره
وجود دارد.
از جمله فقط 8479 ستاره آن از زمین قابل دید هستند. در یک شرایط خوب و از
یک نقطه خاص تقریبأ 2500 ستاره با چشم غیر مسلح دیده میشود. اما با بهتر
شدن تلسکوپهای ما، شمار کهکشانها هم بیشتر میشود و میتوانیم بهتر به
گذشتههای دور تر بنگریم.
به خاطر شمردن همه آنها باید بتوانید خیلی دور به گذشته یعنی عمیق تر به
فضا بنگرید تا ببینید که کهکشانها چه زمانی تشکیل شده اند. اما ما هنوز به
آن حد نرسیده ایم.
تعداد کهکشانها به خوبی مشخص نشده است، اما زمانی به این هدف خواهیم رسید.
تخمین شمار کهکشانهای موجود در کائنات با شمردن این که چه تعداد کهکشان
را میتوانیم در یک منطقه کوچک از آسمان بنگیریم، به دست آمده است سپس این
تعداد را استفاده میکنیم تا حدس بزنیم که چه تعداد کهکشان در کل آسمان
وجود دارد.
در حال حاضر، صدها میلیارد کهکشان توسط میدان بی نهایت عمیق تلسکوپ
فضاییهابل در مدت یک سال شمرده شده است.هابل با نشانه گرفتن به یک قسمت
کوچک آسمان برای چند ماه یعنی یک نقطه کوچک کم تر از یک دهم یک میلیونم
آسمان را وا میکند،هابل تصویری را از فاصله 13 میلیارد سال نوری دور برای
ما تهیه کرد.
ما به آسمان مینگریم و با خود میگوییم که چه تعداد کهکشان را میتوانیم ببینیم؟ بعد معلوم میشود که چقدر شمار آن زیاد است.
اگر ما تعدادی از کهکشان در یک قسمت کوچک آسمان (به اندازه یک سانتی متر
مربع) را برداریم و همه آسمان را با این قسمت کوچک ضرب بزنیم، در نتیجه
میبینیم که چقدر شمار کهکشانها در آسمان زیاد است.
تاکنون تخمین زدهاند که تعداد کهکشانهای بزرگ عالم 350 میلیارد و تعداد
گروههای کهکشانی 25 میلیارد و تعداد ابر خوشهها نیز 10 میلیون عدد است.
سه شنبه 10/11/1391 - 14:29
آموزش و تحقيقات
چشم
غیر مسلح در یک شب صاف حدود 2000 تا 3000 ستاره در آسمان میبیند. آن چه
که انسان با چشم غیر مسلح میبیند چند ستاره و در میان آنها سیاراتی هستند
که بر گرد خورشیدخود می چرخند و گهگاهی چند شغاله در آسمان جلاوه میکنند
سپس خاموش میشوند و در میان آنها کهکشان راه شیری که در وسط آسمان کشیده
شده است. آسمان آزمایشگاه نجوم است و بهتر است برای رصد آسمان دور از چراغ
و نور شهر باشیم تا دید آسمان واضح باشد. گذشتگان ستارگان آسمان را دسته
بندی کرده و در گروههایی جای دادند و برای هر یک نامی انتخاب کردند که به
صورت فلکی معروف هستند صورتهای فلکی برای گذشتگاه تصاویری از خدایان و
قهرمانانی هستند که برای زنده ماندن یادشان در آسمان نقش بستند. تعداد صورت
های فلکی شناخته شده 88 صورت فلکی است که مطالعه آسمان را بسیار آسان
کرده است.
نقشه آسمان کمک بسیار زیادی در شناخت آسمان خواهد کرد، اگر شما یکی از این
اطلسها را در دست داشته باشید و آن را در بالای سر خود بگیرید و جهتهای
اطلس را با طول و عرض جغرافیایی تنظیم کنید، یعنی شمال در طرف ستاره قطبی
قرار بگیرد با چشم غیر مسلح فقط ستارگانی را خواهید دید که پر نور باشد.
برای شناخت بهتر ستارگان بهتر است پس از غروب خورشید ستارگان را شناسایی
کنید، چرا که در این زمان فقط ستارگان درخشان ظاهر خواهند شد. کم کم
ستارگان کم نورتر نیز ظاهر خواهند شد و تشخیص صورتهای فلکی بسیار آسان
خواهدبود. گاه در آسمان اجرامی میبینید که در نقشه اطلس وجود ندارد اینها
سیارات هستند که چون در حال گردش هستند موقعیت آنها در حال تغییر است رسم
نمی شوند، البته صورتهای فلکی نیز مکانشان در هر ماه تغییر میکند که در
هر ماه نسبت به ماه قبل 2 ساعت اختلاف دارد.
برای رصد آسمان به خصوص اجرام کم نورتر باید دقت داشت چرا که چشم حداکثر
حساسیت خود را در تاریکی پیدا میکند. برای رصد بهتر است در مکانی بسیار
آرام و دور از نور قرار بگیرید و برای دیدن نقشه آسمان میتوان از چراغ
قوهای که لامپ آن ولتاژ پایینی دارد و با کاغذ قرمز رنگ پوشیده شده
استفاده کرد. احتیاط برای مبتدی بسیار ضروری است، چشم اجسامی را که روشنایی
آنها یک یا دو قدر است نمی تواند تشخیص دهد زیرا که چشم نور بیشتری از
نور واقعی ستاره دریافت میکند. سحابیها و خوشههای کم نور در تاریکی
مطلق و در صورت نبودن ماه قابل مشاهده خواهند بود. چرا که با برخورد نور به
جو زمین پخش میشود و این نور با نور سحابیها مخلوط شود و تشخیص سحابی
دشوار خواهد بود. |
سه شنبه 10/11/1391 - 14:28
ایرانگردی
آخرین دستاورد کاوشهای باستان شناسان در تخت جمشید، رسیدن به پلان کلی این میراث جهانی است.
باستان شناسان با مطالعاتی که روی محوطههای تاریخی اطراف این محوطه
انجام دادند، توانستند پلان کلی تخت جمشید را تهیه کنند. باستان شناسان در
این کاوش، تنها روی محوطههای بیرونی تخت جمشید مطالعه کردند و بر اساس این
مطالعات توانستند، پلان کلی از تخت جمشید را به دست بیاورند. در این کاوش،
ارتباط گورهای سلطنتی با کاخ و پردیسها در دوره اسلامی مورد بررسی قرار
گرفت. همچنین با بررسی توالی دوره سلوکی، ساسانی و اسلامی در محوطههای
اطراف پارسه شناخت بیشتری از محوطههای اطراف تخت جمشید به ویژه شهر استخر
که بخشی از پارسه و متعلق به دوره اسلامی است به دست آمد.
در حال حاضر همگان بر شاهکار معماری تخت جمشید واقف هستند و به همین دلیل
این مطالعات روی محوطههای بیرونی تخت جمشید انجام شد و هر گونه ساخت و
سازی در کنار تخت جمشید با فاصله بوده و در آن زمان حریم تخت جمشید در نظر
گرفته شده بود تا شکوه آن حفظ شود. تنوع سفالهایی که در این محوطه تاریخی
به دست آمده جالب توجه است. این سفالها در طیف گسترده ای به دست
آمدهاند و میتوانند در دریافت توالی تاریخی در تخت جمشید کمک کنند.
مطالعات باستان شناسی روی همان کانالهایی انجام شد که پیشتر مورد مطالعه
قرار گرفته بود ولی ترانشههایی که زده شده وسیع نبوده است و روی یک
ترانشه کوچک نزدیک دو ماه کار شد و در همان جا چندین فاز استقراری به دست
آمد.
تخت جمشید در دورههای مختلف تاریخی بارها و بارها کاوش شده است. در 1924
دولت وقت ایران از «ارنست هرتسفلد» درخواست کرد که خاکبرداری و حفاری در
تخت جمشید را آغاز کند.
کاوشهای باستان شناسی وقتی شدت گرفت که در 1309 ه.ش (1931 میلادی)
«راکفلر» ثروتمند معروف امریکائی 9 میلیون دلار برای کاوشهای علمی آثار
تاریخی اختصاص داد و یک سال بعد موسسه شرقی دانشگاه شیکاگو با کسب اجازه از
دولت ایران از محل این اعتبار، هیاتی به ریاست دانشمند آلمانی، پروفسور
هرتسفلد به ایران فرستاد.
او با پروفسور «اریک اشمیت» حفاری و خاک برداری را آغاز کرد و بسیاری از
الواح مهمی که با خط میخی نوشته شده بود از زیر خروارها خاک به درآمد و
باستان شناسان، بخشهای گوناگون این مجموعه را با نامهای حقیقی آن شناسائی
کردند.
البته در این کاوشها دکتر ««عیسی بهنام» در 1319 شمسی همکاری مؤثر کرد و
مدیریت کاوشگری را بر عهده گرفت. پس از او «محمود راد» و «علی سامی» از
مورخان و باستان شناسان معروف ایران در این کار شرکت داشتند. حاصل تمامی
این اکتشافات را علی سامی استاد دانشگاه شیراز و محمد تقی مصطفوی رئیس
باستان شناسی منتشر کرد. |
سه شنبه 10/11/1391 - 14:28
ایرانگردی
روستای بهنوییه در شمال شهرستان شهربابک و در دامنه یک تپه تقریباً با شیب تند واقع شده است و یک رودخانه فصلی هم از وسط آن میگذرد.
در نمای روبروی روستا یک کوه یا تپه قلهای بزرگ به نام «کمر بهنو» قرار دارد که جلوه زیبایی به این روستا داده است.
وقتی از روی این تپه به روستا نگاه میکنیم خانهها را در ردیفهای پشت سر
هم میبینیم، به طوری که از پایین به بالا در یک شیب تند روی هم قرار
میگیرند و در یک نگاه روستای توریستی و سیاحتی ماسوله ( استان گیلان) را
به خاطر میآورد.
از بیشتر جهات مثل ماسوله خانهها در یک شیب تند طوری روی هم قرار گرفته
اند که حیاط خانه بالاً تقریباً پشت بام خانه پایین است و همین طور این
روند از بالا تا پایین روستا به همین شکل ادامه مییابد.
براساس شواهد و تاریخی که روی سنگ قبرهای این روستا حک شده، چنین برمیآید
که سابقه تاریخی این روستا حداقل به 1400 سال میرسد ولی شواهد و قراین
دیگری در دست است که نشان میدهد این روستا کهن بوده و سابقه تاریخی آن به
قبل از اسلام میرسد.
ه است و یک رودخانه فصلی هم از وسط آن میگذرد. در نمای روبروی روستا یک
کوه یا تپه قلهای بزرگ به نام «کمر بهنو» قرار دارد که جلوه زیبایی به این
روستا داده است. وقتی از روی این تپه به روستا نگاه میکنیم خانهها را در
ردیفهای پشت سر هم میبینیم، به طوری که از پایین به بالا در یک شیب تند
روی هم قرار میگیرند و در یک نگاه روستای توریستی و سیاحتی ماسوله ( استان
گیلان) را به خاطر میآورد. از بیشتر جهات مثل ماسوله خانهها در یک شیب
تند طوری روی هم قرار گرفته اند که حیاط خانه بالاً تقریباً پشت بام خانه
پایین است و همین طور این روند از بالا تا پایین روستا به همین شکل ادامه
مییابد. براساس شواهد و تاریخی که روی سنگ قبرهای این روستا حک شده، چنین
برمیآید که سابقه تاریخی این روستا حداقل به 1400 سال میرسد ولی شواهد و
قراین دیگری در دست است که نشان میدهد این روستا کهن بوده و سابقه تاریخی
آن به قبل از اسلام میرسد. |
سه شنبه 10/11/1391 - 14:28
ایرانگردی
غار
دیو خانه، دژخانه یا دیو چاه یا رجه در شهرستان ساری قبل از شهر کیاسر،
فرعی دارپشت و بین روستای چهارباغ و بندبن قرار دارد. از نظر مختصات
جغرافیایی بین"55 "06ْ36 عرضی و "03"30ْ53 طولی واقع شده است. یک دهانه
دارد و در ارتفاع 1443 متر از سطح دریای آزاد واقع شده است.برای دسترسی به
غار باید وارددره «ارگت» شد که پس از 15 دقیقه پیمایش در طول دره به فضای
بازی میرسیم که از پایین با نگاه کردن به صخرههای شمالی (صخرههای گرده
ای شکل) در دوردستها نمایی از غار و قلعه مشخص است که برای رسیدن به دهانه
غار حدود 5/1 الی 2 ساعت زمان صرف میشود. لازم به ذکر است ابتدای مسیر
حدود 15 الی 20 متر سنگ نوردی دارد.
طول غار 11 متر است که با گذر از دهانه به تالار اصلی میرسیم. غار فقط یک
تالار دایره ای شکل با سقف گنبدی به ابعاد 11 در5/8 متر دارد و ارتفاع سقف
آن در مرکز 6 متر است. در انتهای تالار حفره ای یا چاهی در کف ایجاد شده که
بدنه داخلی آن از ساروج صیقل داده شده و شکل حفره بیضی شکل به عمق 5/4 متر
است.در این غار بقایای باقی مانده از قلعه، ساروج و خشت و ظروف گلی و غیره
دیده میشود. احتمالاً این غار در گذشتههای دور پرستشگاه بوده است. برای
پیمایش این غار نیاز به یک طناب 30 متری، تجهیزات برای کارگاه بلوک و
تجهیزات فنی انفرادی برای پیمایش از کف دره ارگت تا دهانه غار و برای
بازگشت به دره است.همچنین برای رسیدن به دهانه غار، باید یک شیب تند متشکل
از مسیر شن اسکی و صخره ای پلکانی پیمایش شود.غار دیوخانه از انواع غارهای
چاهی در دشتی، میان جنگلی در دامنه جنوب غربی قله سرخیل است.دره ارگت یکی
از زیباترین و بکرترین نقاط مازندران و پوشیده از جنگل و چشمههای فراوان
است. طول دره از آبشار اول به سفیدرود حدود 3 کیلومتر با اختلاف ارتفاع 300
متر است. در دو سمت دره دیوارههای پلکانی از ارتفاع 30 الی 150 متر با
اختلاف ارتفاع 1000 متری از کف دره وجود دارد. غار دیوخانه یا دژخانه در
این دره واقع شده است. |
سه شنبه 10/11/1391 - 14:27
اهل بیت
دوران امامت
امام صادقعلیه السلام، مصادف استبا ترجمه آثار یونانی و گسترش مبارزات
فكری و ایدئولوژیكی و نیز ظهور مذاهب و مكتبهای انحرافی. در طول صد سال
گذشته، دستگاه فاسد حكومتی با صرف هزینههای هنگفت، سعی در جعل احادیث و
ایجاد انحراف در مكتب تشیع كرده بود و در حد توان در نشر بدعتها كوشیده
بود. همچنین، از دیدگاه نظری و عملی در افكار و روش مردم، عقیدهای روشن و
دارای خطوط كلی وجود نداشت و آن نتیجه گسترش حكومت عباسیان جدید بود كه
مردم را در فساد و تباهی غرق كرده بودند. این كار با تزویر و از طریق جعل
حدیث و فتاوی به رای همراه بود. به علاوه، در داخل امت كشمكشهای سیاسی و
مذهبی شدید پیدا شد، به طوری كه مردم آن سامان فرصت نمییافتند تا واقعیت
اسلام را دریافته یا آن را زنده نگه دارند.
بنابراین، امام صادقعلیه
السلام ناچار بود با همه آن تناقضات و امواج منحرف و مخالف، كه هستی اسلام
را تهدید میكرد، روبهرو گردد. امام با دوگونه انحراف مواجه بود: انحراف
در سطح سیاسی كه در هیات حاكمه و حكومت مجسم بود و ناآگاهی و انحراف
عقیدتی. آنگاه كه امامعلیه السلام، واقعیت امت را از لحاظ فكری و عملی و
نیز شرایط سیاسی و اجتماعی و محیطی و قدرت و امكاناتی را كه میتوانستبا
آن مبارزه سیاسی را آغاز كند، شناخت. قیام به شمشیر و پیروزی مسلحانه و
فوری را برای برپاداشتن حكومت اسلامی كافی ندانست; زیرا برپاداشتن حكومت و
نفوذ میان مردم، به مجرد آماده كردن قوا برای حمله نظامی هرگز كافی نیست.
بلكه پیش از آن، بایستی سپاهی عقیدتی تهیه میشد كه به امام و عصمت او
ایمان مطلق داشته باشند و هدفهای بزرگ او را ادراك كنند و در زمینه حكومت،
از برنامه او پشتیبانی كرده، دستآوردهایی را كه برای امتحاصل میگردید
پاسبانی نمایند.
امامعلیه السلام در برابر این واقعیت، به ناچار باید
برنامهای جامع تنظیم میكرد كه دو هدف را تعقیب كند: اول، تاسیس
پایگاههای مردمی و نفوذ در آن و ارائه روشهای عملی برای اصلاح در هنگام
انحراف; دوم، تحریك و تقویت وجدان و اراده امت اسلامی به درجهای كه امت را
در برابر تنازل مطلق از شخصیت و كرامت او در مقابل زمامداران منحرف محفوظ
نگاه دارد. (1)
جامعه عصر امامعلیه السلام در برنامهریزی اصلاحی خود
برای بناسازی جامعه اسلامی با دو دشواری اساسی روبهرو بود: 1. واقعیت فاسد
و اوضاع نامطلوب اجتماعی و اخلاقی كه اجرای احكام اسلام را با مشكل مواجه
مینمود. 2. مراقبتشدیدی كه پیرامون امام در جریان بود و فشار و شكنجه و
تعقیب نسبتبه اصحاب و بستگان و طرفداران و پیروان راستین او.
حاصل این
محدودیت و مراقبتشدید; پدید آمدن اندیشههای مختلف و گفتوگوهای گوناگون
بین شیعیان بود و برای امام صادقعلیه السلام هیچ مجالی به دست نیامد تا
صفوف شیعه و عقاید گوناگون مذهبی را كه بین آنان وجود داشت، متحد كند. زیرا
تماس با شیعیان دشوار بود و حكومت درباره آنان بسی سختگیری میكرد. (2)
در
سال 135 هجری همزمان با روی كارآمدن عباسیان و به قدرت رسیدن منصور،
علویان آزارها و شكنجههای فراوان دیدند. منصور آنان را داخل ستونها
میگذاشت و به دیوارها میخكوب میكرد و سقف را بر سر زندانیان علوی خراب
میكرد.
براساس این اوضاع و شرایط، امام صادقعلیه السلام به دو شكل فعالیتخود را آغاز نمود:
اول،
فعالیتهای جنبشی. یعنی ایجاد رابطه و ارتباط هماهنگ با قوای امت - قوای
خارجی و این خود در دو زمینه قابل توجه بود: الف) توجیه كردن عواطف امتبا
سیره اهلبیتعلیهم السلام ب) تلاش در جهت اعطای قدرت معنوی به ملتبا هدف
تحقق اهداف دین اسلام.
دوم، كارهای زیربنایی از جمله ایجاد پایگاههای
مردمی متنوع و آگاه به زمان با هدف ارتباط با امام و نظارت بر كار امت. (3)
فعالیت و تلاش امامعلیه السلام برای ایجاد ارتباطی هماهنگ با امت آشكار
بود; چه انتقال قدرت كه پس از زوال حكومتبنیامیه مستقیما روی داده بود،
امام را از خشم و حمله فرمانروایان و مراقبتشدید آنان در امان نگاه داشت،
نیز روی آوری مسلمانان به فقها و دانشمندان برای شناخت اسلام و احكام دینی
در حل مشكلات فردی و اجتماعی آنان، امام را از فشارهای دولت مصون میداشت.
این
عوامل و عواملی از این دست، به امامعلیه السلام یاری میكرد تا امور خویش
را با روش علنی و ظاهری ادامه دهد بیآنكه فعالیت آشكار خود را با عمل
سیاسی بیپرده همراه كند. بلكه، امام فعالیت فكری و عملی و ثمربخش خویش را
آغاز کرد كه حاصل آن تربیتبزرگان و فقها و اندیشمندان بزرگی در حوزه فكر و
اندیشه و فرهنگ دینی بود.
امام صادقعلیه السلام دانشمندان برجستهای
را در زمینههای اعتقادی، علمی، فقهی و... تربیت مینمود و آنان را برای
تبلیغ اسلام و مناظره با مخالفین به سراسر كشور پهناور اسلامی گسیل
میداشت. از آن جمله میتوان به هشام بن حكم (متفكر و متكلم معروف)، جابر
بن حیان (شیمیدان نامی كه او را پدر علم شیمی نامیدهاند)، مؤمن الطاق
(متكلم معروف)، محمد بن مسلم و زرارة بن اعین اشاره كرد. همچنین هشام بن
محمد كلبی مورخ بزرگ و شاگرد امام صادقعلیه السلام به تنهایی بیش از دویست
كتاب تالیف كرده است. در تاریخ، نام و یاد چهارصد تن از شاگردان امام
صادقعلیه السلام كه دارای تالیفاتی بزرگ بودهاند
آمده است. (4)
جاحظ
در مورد امام جعفر صادقعلیه السلام گوید: «امام صادقعلیه السلام
چشمههای دانش و حكمت را در روی زمین شكافت و برای مردم درهایی از دانش
گشود كه پیش از او معهود نبود و جهان از دانش وی سرشار گردید.» (5)
فعالیتهای امام در زمینه علمی به دو شیوه بود:
1) روش ویرانگری:
این روش در ایستادگی قاطعانه در برابر شبهههای غرضآلود در عقاید و
نظریات دینی بود. روش آن حضرت در این ویرانگری پیآمد اعمال زیر بود:
مقابله
و مبارزه با امواج ناشناخته و فاسدی كه اوضاع سیاسی عهد امویان و عباسیان
آن را به وجود آورده بود و از طرفی مملو از كشمكشهای مذهبی و قبیلهای و
قومی در این دو دوره بود. از سوی دیگر، در نتیجه ارتباط با بیگانگان، و
ترجمه كتابهای یونانی و فارسی و هندی، زمینهساز ایجاد گروههای خطرناك از
جمله «غلات» و «زندیقان» و «جاعلان حدیث» و «اهل رای و متصوفه»، شده
بود كه بستری مساعد برای رشد انحراف جامعه اسلامی بود.
امام صادقعلیه
السلام در برابر آنان مقاومت و در سطح علمی، با همه مناظره و مباحثه كرد و
خط افكارشان را برای ملت اسلام سست نموده و از بین برد. (6)
2) روش بنیادی:
این روش با كوشش و تلاش علمی و فكری خستگیناپذیر در راستای تعمیق مبادی و
احكام دینی شكل میگرفت. در این زمینه امامعلیه السلام به اقدامات زیر
همت گمارد:
مفاهیم عقیدتی و احكام شریعت را منتشر ساخت و آگاهی علمی را
پراكنده و تودههای عظیم دانشمندان را به منظور برپای داشتن آموزش
مسلمانان مجهز كرد.
امام درعصر خود بزرگترین آموزشگاه مكتب تشیع را
پیریزی كرد و یثرب را كه سرای هجرت بود و مهبط وحی، مركز آموزشگاه خود
قرار داد و مسجد پیامبراكرمصلی الله علیه وآله را محل تدریس خویش به طوری
كه همه متون در آن تدریس میشد. (7) از جمله شاگردان آن امام بزرگوار،
پیشوایان مذاهب معروف اسلام مانند: مالك بن انس (پیشوای مذهب مالكی)،
ابوسفیان ثوری (از مشاهیر اهل سنت)، ابوحنیفه (پیشوای مذهب حنفی)، شافعی
(پیشوای مذهب شافعی)، احمد حنبل (پیشوای مذهب حنبلی)، ابن عینیه، محمد بن
حسن شیبانی و یحیی بن سعید و غیر ایشان از دانشمندان و محدثان و فقیهان
مانند: ایوب سجستانی و شعبة بن حجاج و عبدالملك بن جریح و... بودند. یكی از
آثار باقیمانده، كتابی استبه نام «توحید مفضل» كه امام صادقعلیه السلام
در زمینه خداشناسی به یكی از اصحاب خود به نام «مفضل» تعلیم داده است. از
آن حضرت دهها هزار حدیث در زمینههای گوناگون بر جای مانده و تنها «ابو
سعید ابان» یكی از شاگردان امام، سی هزار حدیث از آن حضرت نقل كرده است.
مجموع شاگردان امام علیه السلام بالغ بر چهار هزار تن بودند. (8)
آن
حضرت باب علم را در فلسفه و علم كلام و ریاضیات و شیمی گشود.«مفضل بن
عمرو» و «مؤمن الطاق» و «هشام بن حكم» و «هشام بن سالم» در فلسفه و علم
كلام تخصص داشتند و «جابر بن حیان» در ریاضیات و شیمی و «زرارة بن اعین» و
«محمد بن مسلم» و «جمیل بن دراج» و «حمران بن اعین» و «ابی بصیر» و
«عبدالله بن سنان» در فقه و اصول و تفسیر متخصص بودند. (9)
امام برای
اصول و فقه قواعدی وضع فرمود تا شاگردان خود را با ملكه اجتهاد و استنباط
آشنا و تربیت كند. از جمله قواعد اصولی كه حضرتش بنا نهاد، قاعده «برائت» و
«تمییز» و «استصحاب» است و از قواعد فقهی، قاعده «فراغ» و «تجاوز» و
«ید» و «ضمان». (10)
اهداف مهم امام صادقعلیه السلام در این زمینه، سه چیز بود:
الف. تنظیم قواعدی استوار برای تشریع احكام اسلامی. تا بدین ترتیب استمرار و بقای اسلام را تضمین نماید.
ب. پاسخ به شبهات و اصلاح احادیث جعلی.
ج.
اثبات امامت و مرجعیت دینی خویش و توجیه وجوب اطاعت از امام عصر. آنسان
كه بزرگان علمای سایر مذاهب اسلامی جز اعتراف به برتری و مرجعیت او كاری
نتوانستند كنند، همچون اعتراف ابوحنیفه، كه پس از دو سال علمآموزی نزد
امام صادقعلیه السلام چنین یاد كرده است: «اگر آن دو سال نبود، نعمان
(ابوحنیفه) از بین رفته بود.» (11)
روشن است كه اگر فعالیتهای علمی
امام صادقعلیه السلام در اشاعه فرهنگ دینی و مكتب تشیع نبود، از تشیع و
اسلام پس از قرنها اینك خبری نبود.
امام صادقعلیه السلام دستبه
پاكسازی وسیعی در دین زدند. دین را از انحرافات دینی به وجود آمده پس از
دوران طلایی اسلام پیراستند. از اینرو، نقش ایشان در احیای فرهنگ اسلام و
غنا بخشیدن به معارف اسلامی بسیار چشمگیر است. به همین دلیل، شیعه اثنی
عشری را شیعه جعفری نیز مینامند; زیرا شیعه بسیاری از معارف خود را از
پیشوای ششم خود امام جعفر صادقعلیه السلام دریافت داشته است. و بدینسان
امام صادقعلیه السلام مؤسس شیعه جعفری لقب گرفت.
پینوشتها:
1و2و3. پیشوایان ما ائمه دوازدهگانه، تالیف استاد عادل ادیب، ص 183 الی 189
4. الفهرستشیخ طوسی، چاپ دانشگاه مشهد، ص 3و4
5. رسایل جاحظ از سند وبی، ص 106
6. پیشوایان ما ائمه دوازدهگانه، تالیف استاد عادل ادیب، ص 190 و 191
7. زندگی امام موسیعلیه السلام، از قریشی، ص 76
8. امام صادقعلیه السلام و مذاهب چهارگانه، اسد حیدر، ج 3، ص 27 -28 - 46
9. امام صادقعلیه السلام، مظفر، ج 1، ص 157
10. پیشین، تالیف استاد عادل ادیب، ص 192
11. سیری در سیره ائمه اطهار، استاد مطهری، ص 147
دیدار آشنا شماره 24
سه شنبه 10/11/1391 - 14:8
اهل بیت
عبادت و بندگی آن حضرت
روزی امام صادق ( علیهالسلام) در حالیكه آیات قرآن را در
نماز تلاوت میفرمود ناگهان از حال رفت، بعد از مدتی كه حضرت بهوش آمد، از
او پرسیدند: این چه حالی بود كه به شما دست داد؟ آن بزرگوار فرمود: « ما
زلت اكرّر آیات القرآن حتی بلغت الی حال كاننّی سمعتها مشافهة ممن انزلها» ؛
پیوسته آیات قرآن را تكرار كردم تا اینكه به حالتی رسیدم كه گویی آن آیات را به طور مسقیم از نازل كنندهی آیات شنیدم.
ابو
ایوب روایت میكنند: «هنگامی كه امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام)
مشغول نماز میشدند، رنگ چهرهی آنها گاهی سرخ و گاهی زرد میشد، به
گونهای كه گویا شخصی را مینگرند و با او محرمانه سخن میگویند. »
معاویة
بن وهب میگوید: همراه امام صادق (علیهالسلام) بودم، آن حضرت سوار بر
مركب بود، در مسیر راه پیاده شد و سجدهی طولانی انجام داد، پس از سجده، از
علت آن پرسیدم، فرمودند: « به یاد نعمتی افتادم، از این رو سجده (شكر) به
جا آوردم.
براستی اگر كسی بخواهد آنچنان كه شایسته مقام عبودیت و بندگی
انسان است پرستش خداوند عالمیان را نماید میباید به شیوهی بندگی آن
انسانهایی كه یاد بزرگی و قدرت آنها لرزه بر اندام هر صاحب فطرت پاكی
میاندازد نظر كند كه چنین اشخاصی با چنین مقامی چگونه در مقابل عظمت
پروردگار، ابراز خشوع و خضوع و ذلت و مسكنت مینمودند. خداوند ما را به
راههای بندگی خویش هدایت فرماید.
عفو و كرم امام علیهالسلام
مردی
خدمت حضرت صادق (علیهالسلام) شرفیاب شد و عرض كرد: پسر عمویت فلان، نام
شما را برد و هر چه فحش و ناسزا میتوانست به شما گفت: حضرت كنیز خود را
فرمود كه آب و وضو برایش حاضر كند. پس وضو گرفت و وداخل نماز شد. راوی گفت:
من در دلم گفتم كه حضرت نفرین خواهد كرد بر او.
پس حضرت دو ركعت نماز
گذاشت و عرض كرد: پروردگار من! این حق من بود، من بخشیدم برای تو، و تو جود
و كرمت از من بیشتر است، پس او را ببخش و او را به كردارش مگیر و به عملش
جزا مده، پس حضرت رقت فرمود و پیوسته برای او دعا كرد و من ازحال آنجناب
تعجب كردم.
در ایام زندگی بسیار اتفاق میافتد كه انسان از تزدیكترین
افراد خود بر خوردهای ناشایست میبیند و كلمات ناسزا میشنود. این روش
برخورد امام در این واقعه، درس بزرگی برای انسانها كه عفو و گذشت میبایست
با تار و پود وجود انسان چنان درآمیزد كه در همان حال بندگی خود، بین خود و
خدای خویش طلب عفو از خداوند برای او نماید و از خیلی قضایا به راحتی
بگذرد. [
منتهی الامال
سه شنبه 10/11/1391 - 14:6
اهل بیت
عالم آل محمد صلّی الله علیه وآله
|
آنچه به دوره امامت حضرت امام صادق(علیه السلام)
ویژگی خاصی بخشیده، استفاده ازعلم بی کران امامت، تربیت دانش طلبان و
بنیان گذاری فکری و علمی مذهب تشیع است. در این باره چهار موضوع قابل توجه
است:
الف ـ دانش امام.
ب ـ ویژگی های عصر آن حضرت که منجر به حرکت علمی و پایه ریزی نهضت علمی شد.
ج ـ اولویت ها در نهضت علمی.
د ـ شیوه ها و اهداف و نتایج این نهضت علمی.
|
دانش امام
شیخ مفید می نویسد: آن قدر مردم از دانش حضرت نقل کرده اند
که به تمام شهرها منتشر شده وکران تا کران جهان را فراگرفته است و ازهیچ یک
از علمای اهل بیت (علیهم السلام) به اندازه امام صادق(علیه السلام) حدیث
نقل نشده است.
اصحاب حدیث، راویان آن حضرت را با اختلاف آرا و مذاهبشان
گردآورده و عددشان به چهار هزار تن رسیده و آن قدر نشانه های آشکار بر
امامت آن حضرت ظاهر شده که دلها را روشن و زبان مخالفان را از ایراد شبهه
لال کرده است.
سید مومن شافعی نیز می نویسد: مناقب آن حضرت بسیار است تا
آن جا که شمارشگر حساب ناتوان است از آن. ابوحنیفه می گوید: من هرگز فقیه
تر از جعفربن محمد(علیه السلام) ندیده ام و او حتما داناترین امت اسلامی
است.
حسن بن زیاد می گوید: از ابوحنیفه پرسیدم: به نظرتوچه کسی در فقه
سرآمد است؟ گفت: جعفربن محمد(علیه السلام). روزی منصوردوانیقی به من گفت:
مردم توجه زیادی به جعفربن محمد (علیه السلام) پیدا کرده اند و سیل جمعیت
به سوی او سرازیر شده است. پرسشهایی دشوار آماده کن و پاسخ هایش را بخواه
تا او از چشم مسلمانان بیفتد.
من چهل مسئله دشوار آماده کردم. هنگامی که
وارد مجلس شدم، دیدم امام در سمت راست منصور نشسته است. سلام کردم و
نشستم. منصور از من خواست سوالاتم را بپرسم. من یک یک سوال می کردم و حضرت
در جواب می فرمود: درمورد این مسئله، نظر شما چنین و اهل مدینه چنان است
وفتوای خود را نیز می گفتند که گاه موافق و گاه مخالف ما بود. ویژگی های عصر آن حضرت
عصر
امام صادق(علیه السلام) همزمان با دو حکومت مروانی و عباسی بود که انواع
تضییق ها و فشارها بر آن حضرت وارد می شد بارها او را بدون آن که جرمی
مرتکب شود، به تبعید می بردند. ازجمله یکبار به همراه پدرش به شام و بار
دیگر در عصر عباسی به عراق رفت.
یکبار در زمان سفاح به حیره و چند بار در زمان منصور به حیره، کوفه و بغداد رفت.
با
این بیان، این تحلیل که حکومت گران به دلیل نزاع های خود، فرصت آزار امام
را نداشتند و حضرت در یک فضای آرام به تأسیس نهضت علمی پرداخت، به صورت
مطلق پذیرفتنی نیست، بلکه امام با وجود آزارهای موسمی اموی و عباسی از هر
نوع فرصتی استفاده می کرد تا نهضت علمی خود را به راه اندازد و دلیل عمده
رویکرد حضرت، بسته بودن راه های دیگر بود.
چنان که امام از ناچاری عمدا روبه تقیه می آورد. زیرا خلفا درصدد بودند با کوچکترین بهانه ای حضرت رااز سرراه خود بردارند.
لذا
منصورمی گفت: جعفربن محمد مثل استخوانی در گلو است که نه می توان فرو برد
ونه می توان بیرون افکند. برهمین اساس خلفا درصدد بودند ولو به صورت توطئه،
حضرت را گرفتار و در نهایت شهید کنند.
همانگونه که درتاریخ نیز ثبت می
باشد، منصورتا بدانجا پیش می رود که جاسوسانی در لباس دوست برای فریب امام
(علیه السلام) روانه می گرداند تا شاید بتواند با نیرنگ روابط سیاسی امام و
شیعیانشان درخراسان را آشکار ساخته وامام را درکام توطئه اندازد، اماعلم
لدنی وعنایت پروردگار درایت و فراست امام رابرانگیخته وموجبات رسوائی هرچه
بیشتر منصور را فراهم می سازد.
آری این همه نشان از اختناق و فشاری دارد
که مانع از هر نوع اقدام علیه حکومت وقت می شد، لذا امام به سوی تنها راه
ممکن که همان ادامه مسیر پدر بزرگوارش امام باقر(علیه السلام) بود، روی
آورد و از در دانش و علم وارد شد. اولویت ها در نهضت علمی
حقیقت
این است که جریان نفاق، خطرناک ترین انحرافی است که از زمان
پیامبراکرم(صلّی الله علیه وآله) شروع شده و در آیات مختلفی بدان اشاره شده
است؛ مانند آیات 7 و 8 سوره منافقین. این حرکت هرچند در زمان پیامبر
نتوانست در صحنه اجتماعی بروز یابد، اما از اولین لحظات رحلت, تمام هجمه
های منافقان به یکباره برسراهل بیت علیهم السلام فرو ریخت.
لذا مرحوم
علامه طباطبایی (ره) می نویسد: هنگامی که خلافت ازاهل بیت (علیهم السلام)
گرفته شد، مردم روی این جریان از آن ها روی گردان شدند و اهل بیت (علیهم
السلام) در ردیف اشخاص عادی بلکه به خاطر سیاست دولت وقت، مطرود از جامعه
شناخته شدند و در نتیجه مسلمان ها از اهل بیت (علیهم السلام) دور افتادند و
از تربیت علمی وعملی آنان محروم شدند.
البته امویان به این هم بسنده
نکردند وبا نصب علمای سفارشی خود، کوشیدند از مطرح شدن ائمه اطهار (علیهم
السلام) از این طریق نیز جلوگیری کنند.
چنانچه معاویه رسما اعلام کرد:
کسی که علم و دانش قرآن نزد اوست، عبدالله بن سلام است و در زمان عبدالملک
اعلام شد: کسی جز عطا حق فتوا ندارد و اگر او نبود، عبدالله بن نجیع فتوا
دهد. از سوی دیگر مردم از تفسیرقرآن نیزچون علم اهل بیت (علیهم السلام)
محروم ماندند با داستانهای یهود و نصاری آمیخته شد و نوعی فرهنگ التقاطی در
گذر ایام شکل گرفت.
رفته رفته که قیامهای شیعی اوج گرفت وگاه فضاهای سیاسی به دلایلی باز شد، دونظریه قیام مسلحانه ونهضت فرهنگی دراذهان مطرح شد.
چون
قیامهای مسلحانه به دلیل اقتدار حکام اموی و عباسی عموما با شکست رو به رو
می شد، نهضت امام صادق(علیه السلام) به سوی حرکتی علمی می توانست سوق پیدا
کند تا از این گذر علاوه بر پایان دادن به رکود و سکوت مرگبار فرهنگی،
اختلاط و التقاط مذهبی و دینی و فرهنگی نیز زدوده شود.
لذا اولویت در نهضت امام بر ترویج و شکوفایی فرهنگ دینی و مذهبی و پاسخگویی به شبهات و رفع التقاط شکل گرفت. تربیت راویان
از
گذر ممنوعیت نقل احادیث در مدت زمان طولانی توسط حکام اموی، احساس نیاز
شدید به نقل روایات و سخن پیامبر(صلّی الله علیه وآله)، امیر مومنان(علیه
السلام)، امام(علیه السلام) را وامی داشت به تربیت راویان در ابعاد مختلف
آن روی آورد. لذا اینک از آن امام در هر زمینه ای روایت وجود دارد و این
است راز نامیده شدن مذهب به (جعفری).
آری! راویان با فراگرفتن هزاران
حدیث درعلومی چون تفسیر، فقه، تاریخ، مواعظ، اخلاق، کلام، طب، شیمی و...
سدی در برابر انحرافات ایجاد کردند.
امام صادق(علیه السلام) می فرمود:
ابان بن تغلب سی هزار حدیث از من روایت کرده است. پس آن ها را از من روایت
کنید. محمدبن مسلم هم شانزده هزار حدیث از حضرت فرا گرفت و حسن بن علی و
شامی گفت: من در مسجد کوفه نهصد شیخ را دیدم که همه می گفتند: جعفر بن محمد
(علیه السلام) برایم چنین گفت.
این حجم گسترده از راویان در واقع،
کمبود روایت از منبع بی پایان امامت را در طی دوره های مختلف توانست جبران
کند و از این حیث امام(علیه السلام) به موفقیت لازم دست یافت.
آری!
روایت از این امام منحصر به شیعه نشد و اهل سنت نیز روایات فراوانی در کتب
خود آوردند. ابن عقده و شیخ طوسی در کتاب رجال و محقق حلی در المعتبر و
دیگران آماری داده اند که مجموعا راویان از امام به چهار هزار نفر می رسند و
اکثر اصول اربعمإئه از امام صادق (علیه السلام) است و همچنین اصول
چهارصدگانه اساسی کتب اربعه شیعه ( کافی، من لا یحضره الفقیه، التهذیب و
الاستبصار) را تشکیل دادند. تربیت مبلغان و مناظره کنندگان
علاوه
بر ایجاد خزائن اطلاعات (راویان) که منابع خبری موثق تلقی می شدند، حضرت
به ایجاد شبکه ای از شاگردان ویژه همت گمارد تا به دومین هدف خود یعنی
زدودن اختلاط و التقاط همت گمارند وشبهات را ازچهره دین بزدایند.
هشام بن حکم، هشام بن سالم، قیس، مومن الطاق، محمد بن نعمان، حمران بن اعین و... از این دست شاگردان مبلغ هستند.
تاجائی
که امام (علیه السلام) در ضمن برخی مناظراتشان شاگردان خود را تشویق می
نمایند تا در حضورامام در فنی که تخصص یافته و در آن متبحر شده اند، با
دیگران رودررو شده و این جرأت وقدرت بیان را به نمایش بگذارند.
جالب تر
آنکه امام(علیه السلام) درهر فنی از یکی از ایشان درخواست مطلب می نماید و
توان تخصصی افراد را به صحنه مناظره کشیده تا همه بدانند مبلغ دین درفنون
تخصصی و ویژه ای که آموزش دیده می بایست به پاسخ بپردازد. برخورد با انحرافات ویژه
امام
علاوه بر آن دو حرکت اصولی، برای رفع انحرافات ویژه نیز می کوشید، مانند
آنچه از مرام ابوحنیفه در عراق گریبان شیعیان را گرفته بود، یعنی مذهب
قیاس.
چون در عراق تعداد زیادی از شیعیان نیز زندگی می کردند و با سنی
ها از حیث فرهنگی و اجتماعی تا حدودی در آمیخته بودند، لذا احتمال تأثیر
پذیری از قیاس وجود داشت. یعنی یک آفت درونی که می توانست شیعیان را تهدید
کند، لذا امام در محو مبانی مذهب قیاس و استحسان تلاش کرد.
مبارزه با
برداشت های جاهلانه و قرائتهای سلیقه ای از دین نیز در مکتب امام جایگاه
ویژه ای داشت و حضرت علاوه بر حرکت کلی و مسیر اصلی، به صورت موردی با این
انحرافات مبارزه می کرد.
از جمله آن ها حکایت معروفی است که باهم می خوانیم:
حضرت
مردی را دید که قیافه ای جذاب داشت و نزد مردم به تقوا مشهور بود. او
دوعدد نان از دکان نانوایی دزدید و به سرعت زیر جامه اش مخفی کرد و بعد هم
دوعدد انار از میوه فروشی سرقت کرد و به راه افتاد. وقتی به مریضی مستمند
رسید، آن ها را به او داد.
امام صادق(علیه السلام) شگفت زده نزد او رفت و گفت: چه می کنی؟
او
پاسخ داد: دو عدد نان و دوعدد انار برداشتم. پس چهار خطا کردم و خدا می
فرماید: ( من جإ بالسیئه فلا یجزی الامثلها)؛ هرکس کار بدی بکند کیفرنمی
بیند مگر مثل آن را. پس من چهار گناه دارم.
از طرف دیگر چون خدا می
فرماید: (من جإ بالحسنه فله عشر امثالها)؛ هرکس یک کار نیک انجام دهد،
برایش ده برابر ثواب هست. و من چون آن چهار چیز (دو نان و دو انار) را به
فقیر دادم، پس چهل حسنه دارم که اگر چهار گناه از آن کم کنم، 36 حسنه برایم
می ماند!
امام(علیه السلام) در برابر این برداشت و قرائت نا صواب که
برعدم درک و احاطه کامل به مبانی فهم آیات بنا شده بود، پاسخ داد که: (
انما یتقبل الله من المتقین)؛ خداوند کار نیک را از متقین قبول دارد. یعنی
اگر اصل عمل نا مشروع شد، ثوابی بر آن نمی تواند مترتب باشد.
آری! دوری
از منبع و حی و اخبار اهل بیت رسالت، سبب شد مردانی پای به عرصه گذارند و
ادعای فضل کنند که هرگز مبانی فکری قرآن و دین را به خوبی نفهمیده اند و از
این روی همواره خود و پیروانشان را به راه خطا رهنمون می شوند.
هـدف
امام صادق(علیه السلام) از گسترش برنامه فرهنگی، چاره جهل امت و تقویت
عقیده به مکتب و نظام ونیز ایستادگـی در برابر امـواج کفرآمیز و شبهه های
گمراه کننده و حل مشکلات ناشـی از انحراف حکـومت بـود.
تلاش آن حضرت
ازطرفی مقابله با امـواج ناشناخته و فاسد اوضاع سیاسـی عهد امـویان
وعباسیان بـود که انحرافات عقیدتـی آن، بیشتر معلـول ترجمه کتابهای یـونانی
و فارسـی و هندی و پدید آمدن گروههای خطـرناک از جمله غلات و زنـدیقان و
جـاعلان حـدیث و اهـل رای و متصـوفه بـود که زمینه هـای مسـاعد رشـد
انحـراف را به وجـود آورده بـودنـد.
امام(علیه السلام) در برابر تمامی
آنها ایستادگی کرد و در سطح علمی، با همه مشاجره و مباحثه کـرد و خط
افکارشان را بـرای ملت اسلام افشا نمـود و از طـرف دیگـر با تلاشهای خستگـی
ناپذیر، مفاهیـم عقیدتـی و احکام شریعت را منتشر ساخت و آگاهـی علمی را
پراکند و تـوده های عظیـم دانشمندان را به منظورآمـوزش مسلمانان مجهز ساخت.
امام
صادق(علیه السلام) مسجـد پیامبر را درمدینه مـحـل تـدریـس خـویش قرار داد و
مردم دسته دسته از دور و نزدیک به آنجا مـی شتافتند و سـوالات گوناگـون
خـود را مطرح و جـواب لازم را دریافت مـی نمـودند.
از جمله استفاده
کننـدگان از محضر آن بزرگوار، مالک بن انس، ابوحنیفه، محمد بن حسـن شیبانی،
سفیان ثوری، ابـن عیینه، یحیـی بن سعیـد، ایـوب سجستانـی، شعبه بـن
حجاج،عبـدالملک جریح و دیگران بـودند.
امام صادق (علیه السلام) به
پیروان خود فرمان داد که به حاکـم منحرف پناه نبـرند واز داد و ستـد
وهمکاری با او خودداری کننـد و به اصحاب و دوستان خـود سفارش مـی کـرد که
درهر کار، مخفیانه عمل کنند و تقیه را رعایت نماینـد و درهرعملـی که انجام
می دهند، توجه کامل داشته باشند که دشمنان مخالفانشان متـوجه آن نشونـد.
امام
صادق (علیه السلام) دوش به دوش نهضت عظیم علمی و انقلاب فرهنگی، در هر
فرصتی به طاغوت زدایی پرداخت. اوهرگز تسلیم طاغوت های عصرش نشد، بلکه
همواره با آنها در ستیز بود و سرانجام در همین راستا او را شهید کردند.
آن
حضرت گر چه قیام را محکوم کرد ولی در مورد قیام مسلحانه به یکی از
شاگردانش به نام سدیر که در کنار چند عدد گوسفند توقف کرده بودند فرمود: ((
والله لو کان لی شیعه بعدد هذه الجداء ما وسعنی القعود ))؛ سوگند به خدا
اگرشیعیان(راستین) من به اندازه تعداد این بزغاله ها بودند، خانه نشینی
برایم روا نبود و قیام می کردم. وقتی که سدیر آن بزغاله ها را شمرد، هفده
عدد بودند.
منبع : ابنا
|
سه شنبه 10/11/1391 - 14:5
اخلاق
حماد بن عیسی گفت : در محضر امام صادق علیه السّلام بودم ، به من فرمود:
آیا می توانی نماز را خوب بخوانی ؟ عرض كردم : چگونه نمی توانم و حال آنكه
كتاب حریز را كه درباره نماز نوشته شده است ، از حفظ دارم . حضرت فرمود:
برای تو ضرر ندارد، برخیز و نمازی بخوان تا من ببینم كه چگونه می خوانی .
حسب الامر حضرت رو به قبله ایستادم و شروع به خواندن نماز كردم . تمام نماز
را از نظر ركوع و سجود به جای آوردم ، اما حضرت آن را نپسندید و فرمود:
نماز را خوب نخواندی . واقعا چقدر زشت است برای مردی كه شصت هفتاد سال از
عمرش می گذرد و حال آنكه نمی تواند یك نماز كامل با مراعات حدود كامله آن
بخواند. من خجالت كشیدم و خود را كوچك دیدم . عرض كردم : فدایت شوم ، شما
نماز را به من تعلیم دهید. پس ، امام علیه السّلام رو به قبله راست
ایستادند و دستهای خود را آزاد گذاردند و انگشتهای دست آن حضرت به هم
گذارده شده بود و مابین دو قدم آن حضرت از سه انگشت باز، و بیشتر فاصله
نداشت و انگشتهای پای خود را رو به قبله كردند و تا آخر نماز هم رو به قبله
بود و با تواضع و حضور قلب گفتند: اللّه البر و سوره حمد و توحید را با
ترتیل (به آرامی و خوبی) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحید، به قدر یك
نفس كشیدن صبر كردند. بعد دست خود را بلند كرده تا مقابل صورت بردند و در
حالی كه ایستاده بودند گفتند: اللّه اكبر و پس از آن به ركوع رفتند و كف
دست را به سر زانو گرفتند. انگشتان آن حضرت از هم باز بود. زانو را به عقب
دادند، چنانكه پا راست شد و پشت آن حضرت طوری مساوی شد كه قطره آبی بر آن
می گذاشتند، به هیچ طرفی نمی ریخت . گردن خود را كشیده و سر به زیر
نینداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامی گفتند: سبحان ربّی
العظیم و بحمده بعد راست ایستادند و چون خوب ایستادند، گفتند: سمع اللّه
لمن حمده و در همان حال كه ایستاده بودند، دست را تا مقابل صورت خود بلند
كردند و گفتند: اللّه اكبر و بعد به سجده رفتند. دو كف دست را پیش
زانوها، مقابل صورت خود بر زمین گذاردند و انگشتان آن حضرت به هم گذارده
شده بود. سه مرتبه گفتند: سبحان ربّی الاعلی و بحمده . اعضای بدن خود را از
یكدیگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن
نچسبانیده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود كه به زمین
گذارده بودند، سجده كردند كه پیشانی و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر
انگشت بزرگ پا و سر بینی باشد. بعد از نماز فرمودند: گذاردن هفت موضع در
وقت سجده به روی زمین واجب است كه پیشانی و دو كف دست و دو سر زانو و دو سر
انگشت بزرگ پا باشد. و اما گذاردن بینی بر زمین سنت (مستحب) است و آنها
همان مواضع است كه خدا در قرآن فرموده است : و انّ المساجد للّه فلا تدعوا
مع اللّه احدا و مسجدها از آن خداست و با وجود خدای یكتا كسی را به خدایی
مخوانید. پس از آن سر از سجده برداشتند و وقتی نشستند گفتند: اللّه اكبر و
به ران چپ نشسته ، پشت پای راست را بر كف پای چپ گذاردند و گفتند استغفر
اللّه ربّی و اتوب الیه و دوباره در حالی كه نشسته بودند. گفتند: اللّه
اكبر و بعد به سجده دوم رفتند و مانند سجده اول ، سجده دوم را تمام كردند. و
در ركوع و سجود هیچ یك از اعضای بدن را بر یكدیگر نگذارده بودند و موقع
سجده آرنج دست خود را باز نگاه داشته و به زمین نگذارده بودند. در حال
تشهّد خواندن ، انگشتان دست آن حضرت از یكدیگر باز بود و به این كیفیّت دو
ركعت نماز خواندند و چون از تشهّد فارغ شدند، فرمودند: ای حماد، این چنین
نماز بخوان.
چهل داستان درباره نماز و نمازگزاران/ یدالله بهتاش
سه شنبه 10/11/1391 - 14:2
اهل بیت
در كتاب "مجموعه شهید اول (ره)" از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است كه فرمودند:
1- طلبتُ الجنة، فوجدتها فى السخاء :بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در بخشندگى و جوانمردى یافتم.
2- و طلبتُ العافیة، فوجدتها فى العزلة: و تندرستى و رستگارى را جستجو نمودم، پس آن را در گوشهگیرى (مثبت و سازنده) یافتم.
3-
و طلبت ثقل المیزان، فوجدته فى شهادة »ان لا اله الا الله و محمد رسول
الله»: و سنگینى ترازوى اعمال را جستجو نمودم، پس آن را در گواهى به یگانگى
خدا تعالى و رسالت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) یافتم.
4- و
طلبت السرعة فى الدخول الى الجنة، فوجدتها فى العمل لله تعالى: سرعت در ورد
به بهشت را جستجو نمودم، پس آن را در كار خالصانه براى خداى تعالى یافتم.
5-
و طلبتُ حب الموت، فوجوته فى تقدیم المال لوجه الله: و دوست داشتن مرگ را
جستجو نمودم، پس آن را در پیش فرستادن ثروت (انفاق) براى خشنودى خداى تعالى
یافتم.
برگ عیشى به گور خویش فرست
كس نیارد ز پس، تو پیش فرست .
6- و طلبت حلاوة العبادة، فوجدتها فى ترك المعصیة: و شیرینى عبادت را جستجو نمودم، پس آن را در ترك گناه یافتم.
7- و طلبت رقة القلب، فوجدتها فى الجوع و العطش: و رقت (نرمى) قلب را جستجو نمودم، پس آن را در گرسنگى و تشنگى (روزه) یافتم.
8- و طلبت نور القلب، فوجدته فى التفكر و البكاء: و روشنى قلب را جستجو نمودم، پس آن را در اندیشیدن و گریستن یافتم.
9- و طلبت الجواز على الصراط، فوجدته فى الصدقة: و (آسانى) عبور بر صراط را جستجو نمودم، پس آن را در صدقه یافتم.
10- و طلبت نور الوجه، فوجدته فى صلاة اللیل: و روشنى رخسار را جستجو نمودم، پس آن را در نماز شب یافتم.
11-
و طلبت فضل الجهاد، فوجدته فى الكسب للعیال: و فضیلت جهاد را جستجو نمودم،
پس آن را در به دست آوردن هزینه زندگى زن و فرزند یافتم.
12- و طلبت حدب الله عزوجل، فوجدته فى بغض اهل المعاصى: و دوستى خداى تعالى را جستجو كردم، پس آن را در دشمنى با گنهكاران یافتم.
13- و طلبت الرئاسة، فوجدتها فى النصیحة لعبادالله: و سرورى و بزرگى را جستجو نمودم، پس آن را در خیرخواهى براى بندگان خدا یافتم.
14- و طلبت فراغ القلب، فوجدته فى قلة المال: و آسایش قلب را جستجو نمودم، پس آن را در كمى ثروت یافتم.
15- و طلبت عزائم الامور، فوجدتها فى الصبر :و كارهاى پر ارزش را جستجو نمودم، پس آن را در شكیبایى یافتم.
16- و طلبت الشرف، فوجدته فى العلم: و بلندى قدر و حسب را جستجو نمودم، پس آن را در دانش یافتم.
17- و طلبت العبادة فوجدتها فى الورع: و عبادت در جستجو نمودم، پس آن را در پرهیزكار یافتم .
18- و طلبت الراحة، فوجوتها فى الزهد:و آسایش را جستجو نمودم، پس آن را در پارسایى یافتم.
19- و طلبت الرفعة، فوجدتها فى التواضع: برترى و بزرگوارى را جستجو نمودم، پس آن را در فروتنى یافتم.
20- و طلبت العز، فوجدته فى الصدق: و عزت (ارجمندى) را جستجو نمودم، پس آن را در راستى و درستى یافتم.
21- و طلبت الذلة، فوجدتها فى الصوم: و نرمى و فروتنى را جستجو نمودم، پس آن را در روزه یافتم.
22- و طلبت الغنى، فوجدته فى القناعة: و توانگرى را جستجو نمودم، پس آن را در قناعت یافتم.
قناعت توانگر كند مرد را خبر كن حریص جهانگرد را
23- و طلبت الانس، فوجدته فى قرائة القرآن: و آرامش و همدمى را جستجو نمودم، پس آن را در خواندن قرآن یافتم.
24- و طلبت صحبة الناس، فوجدتها فى حسن الخلق: و همراهى و گفتگوى با مردم را جستجو نمودم، پس آن را در خوشخویى یافتم.
25- و طلبت رضى الله، فوجدته فى برالوالدین: و خوشنودى خدا تعالى را جستجو نمودم، پس آن را در نیكى به پدر و مادر یافتم.
مستدرك الوسائل ، ج 12، ص 173 - 174، ح 13810 - محمد حسین مظفر
سه شنبه 10/11/1391 - 13:59