داستان و حکایت
این روزهای آذری ، خاطره امتحان ثلث اول باز سرک می کشد و باز شور می افتاد به دل ما که انگار قضیه جدی است که نگرانیهای مردی که شتابان از دورترین نقطه شهر آمد و صدایمان زد که آی ملت ! از رسولان پیروی کنید که روز امتحان نزدیک است ، شوخی نبوده است .
یَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّـهِ وَمَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیبًا
مردم از تو درباره (زمان قیام) قیامت سۆال میکنند، بگو: «علم آن تنها نزد خداست!» و چه میدانی شاید قیامت نزدیک باشد!/سوره مبارکه احزاب آیه ۶۳
کتابها مینویسند :
آنگه گفت: یَسْئَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ، مىپرسند تو را این کافران از وقت قیام ساعه که کى خواهد بودن؟ بگو که: علم آن بنزدیک خداست. وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ [تَکُونُ] قَرِیباً، و تو را چه آگاه کرده است؟ همانا نزدیک باشد آن..۱
تبیان:آیه شریفه تنها مىفرماید: مردم از قیامت مىپرسند، و دیگر بیان نمىکند که از چه چیز آن مىپرسند، ولى از تعبیر قیامت به ساعت بر مىآید که مراد پرسش کنندگان تاریخ وقوع قیامت است، مىخواستند بفهمند آیا قیامت نزدیک است یا دور، و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دستور مىدهد که در پاسخ ایشان بگوید: من از آن اطلاعى ندارم، و نه تنها من اطلاع ندارم بلکه جز خدا احدى اطلاع ندارد، و این جواب تنها جوابى است که در همه جاى قرآن در مواردى که از تاریخ قیامت سۆال شده به کار رفته است.
“وَ ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیباً”- چه مىدانى، اى بسا که تاریخ آن خیلى نزدیک باشد. این جمله ابهام در مساله را بیشتر مىکند، تا بهتر بفهماند که رسول خدا صلوات الله علیه نیز در این مساله مانند سایر مردم است، و قیامت از آن اسرارى نیست که خدا به وى گفته، و از مردم پنهان کرده باشد.۲
با تو میگویم :
بچگی های ما پر است از خاطره درس و امتحان های سه ثلثه…
امتحان هایی که هول و ولایشان تا روز گرفتن کارنامه ، رهایمان نمی کرد.
یادم نمی رود ، مهر که می رسید و کم کم هوا سرد می شد و آفتاب کم رمق می تابید و روزهای تقویم یکی یکی ورق می خورد ؛
پیش خودمان می گفتیم : حالا کو تا امتحانهای ثلث …
هنوز خیلی وقت داریم … ”
همین حس ِ خیلی وقت داریم بود که تنبلمان می کرد. که دست و دلمان نمی رفت به خواندن دقیق و درست و حسابی درسها …
اما آذر ماه که می رسید و امتحان های ثلث اول که نزدیک می شد ؛
تازه می فهمیدم قضیه جدی است و یک سوم سال در بازیگوشی و سر به هوایی ما گذشته است.
آن وقت بود که آشوب می افتاد به دلمان و یادمان می افتاد به حرص و جوش های گاه و بیگاه مادر که می گقت :
“چشم به هم بزنی ، امتحان ها شروع می شود و تو می مانی و کلی کتاب نخوانده … ”
آن وقت بود که با کلی نگرانی می رفتیم سر وقت کتاب و دفتر و می نشستیم به شمردن روزهای مانده تا امتحان .
این روزهای آذری ، خاطره امتحان ثلث اول باز سرک می کشد
و باز شور می افتاد به دل ما
که انگار قضیه جدی است
که نگرانیهای مردی که شتابان از دورترین نقطه شهر آمد و صدایمان زد که آی ملت ! از رسولان پیروی کنید که روز امتحان نزدیک است ، شوخی نبوده است . ۳
که روز امتحان و سوال و جواب نزدیک است ۴ … خیلی نزدیک تر از آنکه حتی فکرش بکنیم
یادم بماند :
یادم باشد و یادت نرود همه چیز دارد در بی خبری ما تمام می شود
يکشنبه 26/9/1391 - 10:32
قرآن
در روایتی که از پیامبر اکرم«صلّی الله علیه و آله و سلّم» نقل شد، یکی از نداهای قبر نیز چنین است که من خانهای هستم پر از عقرب و مار، پس یک تریاقی بفرست.
به فاصله میان مرگ انسان تا وقوع قیامت کبری، برزخ گفته می شود و از نظر زمانی، ممکن است میلیونها سال طول بکشد. انسان برای طی این منزل، باید ذخیره و توشه مناسبی در دنیا تهیه کرده باشد؛ زیرا در عالم برزخ، بهشت و جهنّم وجود دارد، بهشت و جهنّمی که ساخته و پرداخته اعمال آدمیان در دنیا است. قرآن کریم می فرماید عدّهای دم مرگ پشیمان هستند که چرا برای عالم قبر و برزخ و قیامت کاری نکرده و توشهای فراهم نساختهاند و با التماس خاصی از خداوند متعال میخواهند که به دنیا برگردند.
«قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ، لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلاَّ إِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها»[۱]
آنها میگویند: خدایا ما را برگردان تا یک عمر دیگری و یک زندگی دیگری داشته باشیم و در زندگی جدید، فکری برای قبر و قیامت خود بکنیم. در پاسخ به آنان خطاب میشود: «کَلاَّ»! برگشتنی در کار نیست. سپس قرآن شربف در ادامه آیه میفرماید:
«وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یوْمِ یبْعَثُونَ»[۲]
بعد از گذر از این عالم، برزخ وجود دارد که باید انسانها تا فرا رسیدن روز قیامت و حشر، در آن بمانند. بنابراین برای طی کردن این منزل مهم، باید چارهجویی کرد تا عالم برزخ برای انسان، ملالت آور و به صورت جهنّم نباشد.
زمان برزخ
اگر به ما گفتهاند دوران فعلی، دوره آخرالزّمان است، معنایش این نیست که قیامت نزدیک است، بلکه معنایش این است که ما خاتمیت داریم. یعنی در دوران ما و بعد از ما پیغمبری مبعوث نمی شود و تا روز قیامت، دین، دین اسلام عزیز است. لذا به این دوران، دوره آخرالزّمان میگویند و معلوم نیست چند سال طول بکشد.
خیال نکنید که عالم برزخ یک سال و صد سال و هزار سال دیگر تمام می شود. بلکه شاید میلیونها سال یا بیشتر طول می کشد و از این رو باید برای آن زمان طولانی که در خانه قبر به سر میبریم، چارهای بیندیشیم و آن خانه ابدی را به باغی از باغهای بهشتی مبدّل سازیم.
علاوه بر اینکه فرزند صالح، باقیات الصّالحات برای والدین است، به تعبیر قرآن شریف و روایات اهل بیت«سلاماللهعلیهم» تربیت دینی و هدایت فرزند، به اندازه زنده کردن همه جهان ثواب دارد
مکان برزخ
اصل وجود عالم برزخ، از مسلّمات مطروحه در آیات نورانی قرآن کریم و روایات شریف اهل بیت«سلاماللهعلیهم» و بلکه یکی از ضروریات در اسلام است، امّا نکته مهم در مورد این منزل آن است که عالم برزخ کجاست؟
قرآن کریم با یک بیان شیوا، میفرماید: عالم برزخ، «عِنْدَ اللَّه» است، یعنی مانند خداوند متعال، جا نمی خواهد. به عبارت دیگر، خداوند متعال همه جا هست و فاقد زمان و مکان است، روح نیز چون مجرّد است و زمان و مکان ندارد، نزد خداست و نیازمند زمان و مکان نیست.
در برخی از روایات آمده است که انسانهای نیکوکار و خوب، در وادی السّلام گرد هم قرار میگیرند[۳] و انسانهای زشتکردار و بد، در برهوت هستند[۴]، امّا مختصّات و مشخصات دقیق این دو مکان معلوم نیست.
آنچه مشخّص است اینکه در برزخ، مۆمنین، زیر پرچم مولا امیرالمۆمنین علی«سلاماللهعلیه» هستند. همانگونه که در قیامت، زیر لوای احمد هستند و از دست امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه»، از آب کوثر می نوشند و با شفاعت ایشان و اهل بیت«سلاماللهعلیهم» به بهشت می روند.
افرادی که ولایت ندارند، در عالم برزخ سرگردان هستند. کسانی که برای عالم برزخ خود زاد و توشهای فراهم نساختهاند، در آنجا خانه و کاشانه ندارند و در عذاب الهی سرگردان و حیران خواهند بود.
اگر کسی بگوید عالم برزخ همین خانه قبر است، ظاهراً اشتباه نکرده است و از برخی از روایات استفاده می شود که این قبر، خانه انسانها تا وقوع قیامت است.[۵] در میان مردم هم مشهور است که به قبر، خانه آخرت می گویند و خانه آخرت، یعنی عالم برزخ.
ضرورت توجّه دائمی به خانه قبر
پیامبر اکرم«صلّی الله علیه و آله و سلّم» در روایت تکان دهندهای می فرمایند:
«القبر ینادی بخمس کلمات: أنا بیت الوحدة؛ فاحملوا إلی أنیسا، و أنا بیت الحیات؛ فاحملوا إلی تریاقا، و أنا بیت الظلم، فاحملوا إلی سراجا، و أنا بیت التراب فاحملوا إلی فراشا، و أنا بیت الفقر فاحملوا إلی کنزا»[۶]
قبر هر انسان، هر روز چندین مرتبه او را صدا میزند و گوش شنوا می خواهد که آن را بشنود و چشم بینا و بصیر میخواهد که حقیقت آن را ببیند. قبر میگوید: ای صاحب من، من خانهای تاریک هستم، برای من چراغی بفرست. ای صاحب من! من خانهای وحشتناک هستم، پس مونسی بفرست. ای صاحب من! من خانهای هستم بی تجمل و بی فرش، پس برای من فرشی بفرست.
همانگونه که انسانها در دنیا به فکر خانه خود و آبادانی آن هستند، باید به فکر آبادانی خانه آخرت نیز باشند. اینکه عوام مردم، قبر را خانه مرده میدانند، حرف خوبی است و انسان باید در طول حیات خود، برای آبادانی این خانه بکوشد.
انسانهای نیکوکار، قبر خود را به باغی از باغهای بهشت تبدیل میکنند و انسانهای بدکار، آن را به حفرهای پر از عقرب و مار و سختیها مبدّل میسازند. در روایتی که از پیامبر اکرم«صلّی الله علیه و آله و سلّم» نقل شد، یکی از نداهای قبر نیز چنین است که من خانهای هستم پر از عقرب و مار، پس یک تریاقی بفرست: «و أنا بیت الحیات؛ فاحملوا إلی تریاقا»؛یعنی جداً توبه کن تا این مار و عقربها که از نیشها و ظلمهای تو پیدا شده، بمیرند و موجب آزار تو نشوند.
آن سخنهای چو مار و کژ دمت مار و کژدم گشت و میگیرد دُمت
در برزخ، مۆمنین، زیر پرچم مولا امیرالمۆمنین علی«سلاماللهعلیه» هستند. همانگونه که در قیامت، زیر لوای حمد هستند و از دست امیرالمۆمنین«سلاماللهعلیه»، از آب کوثر می نوشند و با شفاعت ایشان و اهل بیت«سلاماللهعلیهم» به بهشت می روند
تجسّم اعمال در برزخ
یکی از علمای بزرگ را در خواب دیدند که ناراحت است. به او گفتند: تو که نباید ناراحت باشی و با شناختی که از تو داریم، باید قبر تو باغی از باغهای بهشت باشد! ایشان جواب داده بود: قبر من یک بهشت و باغی از باغهای بهشت و توأم با رفاه است، ولی من در زمان حیات به شخصی زخم زبان زدم و از کار خود توبه نکردم و حلالیت نطلبیدم، لذا آن زخم زبان اکنون به صورت یک عقرب در آمده و بعضی از اوقات، شصت پای مرا نیش میزند و ناراحتی من از نیش آن عقرب است!
تبدیل قبر به باغی از باغهای بهشت یا حفرهای از حفرههای جهنّم، به دست خود انسان و وابسته به اعمال او است و آنچه در قبر و عالم برزخ میبیند، تجسّم اعمال خودش است.
نقش باقیات الصّالحات در آبادانی برزخ
از تعالیم دینی استفاده می شود که باقیات الصّالحات و اعمال نیک ماندگار، مانند یک جوی روان، تا وقتی باقی است، برای صاحب آن اثر بخش است و به مثابه یک باران نعمت همیشگی، بر سر عاملین و بانیان آن میبارد.
عکس این قضیه نیز صادق است و کسانی که به جای عمل نیک، کار بدی را پایه ریزی کنند و باقی بگذارند، اثر آن عمل، مانند یک جوی کثیف و پر از اشیای خبیث، همیشه به سوی آنان، جاری خواهد شد.
پیغمبر اکرم «صلّی الله علیه و آله و سلّم» می فرمایند:
«مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً کَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَیئَةً کَانَ عَلَیهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یوْمِ الْقِیامَة»[۷]؛اگر کسی در تربیت فرزندان خود کوشا باشد و اولاد صالح و شایستهای پس از خود بگذارد و آن فرد، مۆمن بوده و برای جامعه و مردم، مفید باشد، هر کار نیکی که فرزند انجام میدهد، به همان اندازه پدر و مادر او نیز از ثواب آن بهرهمند هستند، بدون آنکه چیزی از پاداش عامل آن، کم شود.
لذا توجّه به این مطلب، بسیار حائز اهمیت است که انسان باید مواظب باشد برای خود، باقیات صالحات برجا بگذارد، نه اینکه باقیات طالحات بگذارد.
علاوه بر اینکه فرزند صالح، باقیات الصّالحات برای والدین است، به تعبیر قرآن شریف و روایات اهل بیت«سلاماللهعلیهم» تربیت دینی و هدایت فرزند، به اندازه زنده کردن همه جهان ثواب دارد.
قبر هر انسان، هر روز چندین مرتبه او را صدا میزند و گوش شنوا می خواهد که آن را بشنود و چشم بینا و بصیر میخواهد که حقیقت آن را ببیند. قبر میگوید: ای صاحب من، من خانهای تاریک هستم، برای من چراغی بفرست. ای صاحب من! من خانهای وحشتناک هستم، پس مونسی بفرست. ای صاحب من! من خانهای هستم بی تجمل و بی فرش، پس برای من فرشی بفرست
«وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیا النَّاسَ جَمیعاً»[۸]
از طرف دیگر، اگر کسی یک اولاد ناصالح و زشتکرداری به جامعه تحویل دهد، مانند آن است که جهان را کشته باشد:
«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً»[۹]
تربیت اولاد صالح و شایسته، در وضع فعلی، بسیار سخت و مشکل است، امّا اگر کسی با تلاش و کوشش بتواند فرزند صالحی تحویل اجتماع دهد، یک نهر رحمت دایمی به سوی خود جاری و روان ساخته است: «مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً کَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ».
آثار شوم حقّ الناس در عالم برزخ
حقّ الناس در عالم برزخ قابل گذشت نیست و اگر چه انسان، نیکوکار باشد، ولی وجود حقّ الناس در نامه اعمال، موجب ناراحتی او خواهد شد.
یکی از علمای وارسته پس از مرگ، به خواب فرزندش که او هم از علمای گرانقدر بود، آمده بود. آن عالم نقل میکرد که پدرم را در خواب نگران و مضطرب دیدم. گفتم: چرا نگران و ناراحت هستید؟! شما که باید جای عالی و روضهای از ریاض الجنه را داشته باشید! پدرم گفت: من هیجده تومان به یکی از کسبه بازار بدهکار هستم و این بدهی را در دفترم ننوشتهام. الان در برزخ به من می گویند که چرا در دفترت ننوشتی که این بدهکاری را ورثه تو بپردازند؟ لذا آن هیجده تومان موجب عذاب من شده است! در حالی که در باغ و بهشت هستم و وضعیت من خوب است و ملائکه مونس من هستند، اما این حقّ الناس مرا اذیت میکند.
واقعاً حقّ الناس در عالم برزخ مشکل زاست و در روز قیامت، رسیدگی به آن بسیار سخت و حسّاس است.[۹]
آقایان و خانمها! مواظب باشید حقّالناس به گردن شما نباشد که عالم برزخ سخت و بدی برای شما رقم خواهد زد. حتی اگر به خاطر نیکی های فراوان، بهشت برزخی برای کسی فراهم شود، ولی حقّ الناس موجب زجر و غم و غصّه او خواهد شد.
يکشنبه 26/9/1391 - 10:29
قرآن
قرآن کریم در آیات متعددی انسان را به توجه و دقت در جهان آفرینش فرا خوانده و از سوی دیگر خود آیاتی دارد که به صورت صریح یا اشاره، حقایقی را از راز و رمز جهان بیان کرده است. اگر چه رسیدن به لایههای عمیق قرآن کاری دشوار و از مرحلهای به بعد، برای بشر عادی محال است، اما این دریای ژرف همواره شیفتگان معرفت و شناخت را به خود مجذوب کرده است.
روایات متعددی وجود دارد که به تفسیر آیات علمی پرداخته است. به عنوان مثال شیخ طوسی در کتاب تفسیری خود تبیان در بیش از پانزده مورد به مباحث زیست جانوری پرداخته است. ایشان درباره آیه ۲۶ سوره بقره (إِنَّ اللّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَنْ یَضْرِبَ مَثَلاً مَا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا …)
از امام صادق(علیه السلام) نقل میکند: «خداوند به پشه مثال زد، زیرا با این کوچکیش آنچه در فیل خلق شده در او خلق شده و علاوه بر آن دو عضو زیادتر هم دارد» (ج۱، ص۱۱۱). این روایات در مجامع و تفاسیر روایی همچون (فیض کاشانی، ملامحسن، م ۱۰۹۱ق، تفسیر صافی)، (عروسی حویزی، عبد علیبنجمعه، م۱۱۱۲ق، نورالثقلین) و… ذیل آیات مربوطه گردآوری شدهاند.
آب زمینهساز حیات
خداوند در آیه ۳۰ سوره مبارکه انبیاء میفرماید (وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَُّ شىَْءٍ حَى)، «و هر چیز زندهاى را از آب قرار دادیم؟!» برخی مفسرین به قرینه آیه ۴۵ نور (وَاللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ)، «و خدا هر جنبندهاى را از آبى آفرید» «جعل» را به معنی «خلق» گرفتهاند، (علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ۱۴/۲۷۹؛ مولف الکشاف عن حقائق غوامضالتنزیل، ۳/۱۱۳؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ۱۱/۲۸۴) گرچه این معنا میتواند یکی از کاملترین معانی آیه باشد ولی تمام آن نیست و انحصار آن در معنای «خلق» صحیح به نظر نمیرسد.
زیرا اولاً استدلال به آیه سوره نور تمام نیست، چون آب در آن آیه نکره است و میتواند تنویع را برساند که احتمالاً نظر به آبی خاص با ترکیبات ویژه دارد مانند نطفه، که نتیجه آن گوناگونی جانوران است، چه این که در ادامه نیز میفرماید (فَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَى رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مَن یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللَّهُ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)، «پس برخى از آنها کسانى هستند که بر شکم خود راه مىروند و برخى از آنها کسانى هستند که بر دو پاى خود راه مىروند و برخى از آنها کسانى هستند که بر چهار (پا) راه مىروند؛ خدا آنچه را بخواهد مىآفریند، [چرا] که خدا بر هر چیزى تواناست» .
آب نقش مهمی در تعدیل درجه حرارت محیط زیست به عهده دارد. هنگامی که دمای کره زمین بالا میرود آب مقدار انرژی زیادی را به خود جذب میکند تا دمای آن یک درجه افزایش یابد و هنگامی که سرد میشود میزان انرژی زیادی را به محیط پس میدهد تا دمای آن یک درجه کاهش یابد. این مسأله در شبانهروز و همچنین با جریان آبهای قطبی و… در کل زمین باعث تنظیم و تعدیل دمای کره زمین میشود
اما در این جا معرفه است و «ال» آن میتواند عهد ذهنی بوده و اشاره به همین آب معهود باشد؛ در نتیجه با متفاوت شدن این دو، استدلال از یکی بر دیگری با مشکل مواجه میشود. ثانیاً در صورتی که فقط همین معنی اراده شده بود از همان ماده «خلق» استفاده میشد، اما با توجه به تأثیراتی که آب در کلیه مراحل حیات دارد به نظر میرسد این کلمه «جعل» میتواند معنای وسیعتری داشته، شروع حیات، بقاء حیات و تأمین بسیاری از شرایط حیات را هم در برگیرد.
برای روشنتر شدن زیبایی آیه و دریافت وسعت و گستره آن، به برخی از خصوصیات منحصر به فرد آب و نقش آن در حیات، اشاره میشود.
۱ـ آب ماده اصلی بدن تمامی جانوران است، به طور مثال یک انسان ۷۰ کیلویی ۵۰ لیتر آب دارد و اگر ۲۰% آب بدن خود را از دست بدهد هرگز سلامتی خود را باز نخواهد یافت. (حمیدی کلیجی، سعید، قرآن و طبیعت «پدیدههای شگفت انگیز عالم آفرینش»/ ۲۹)
۲ـ آب همهجا در خاک، هوا، زیرزمین و… وجود دارد و همزمان به سه صورت مایع، جامد و گاز یافت میشود. (همان/ ۳۲)
۳ـ مایع بودن آب در دما و فشار معمولی بسیار حائز اهمیت است، زیرا وزن ملکولی آن ۱۸ است در حالی که آمونیاک با وزن ملکولی ۱۷ در ۳۳- هنوز به صورت بخار وجود دارد و سولفید هیدروژن با وزن ملکولی ۳۴ که در جدول تناوبی پهلوی آن قرار دارد در سرمای ۵۹- هنوز حالت بخار خود را حفظ میکند. اگر آب خواص پیشبینی شده در جدول تناوبی را داشت تغییرات جوی حاصل از آب به جای رحمت آسمانی به بلای آسمانی تبدیل میشد. (همان/ ۳۶)
۴ـ «ظرفیت گرمایی ویژه»[ ظرفیت گرمایی ویژه»، مقدار حرارتی است که یک ماده میگیرد تا دمای یک گرم از آن یک درجه سانتیگراد افزایش یابد و واحد آن کالری بر سانتیگراد است.] آب. در بسیاری از فلزات این میزان حرارت در حدود ۳% کالری است، در مس و آهن به حدود ۱% کالری میرسد در حالی که برای آب در بالاترین حد یعنی یک کالری قرار دارد. این مطلب برای تعدیل و ثابت نگه داشتن درجه حرارت کره زمین بسیار مهم است.
همانگونه که روشن است ۴/۳ کره زمین را آب تشکیل میدهد و در بسیاری از نقاط زمین نیز یافت میشود، به این ترتیب آب نقش مهمی در تعدیل درجه حرارت محیط زیست به عهده دارد. هنگامی که دمای کره زمین بالا میرود آب مقدار انرژی زیادی را به خود جذب میکند تا دمای آن یک درجه افزایش یابد و هنگامی که سرد میشود میزان انرژی زیادی را به محیط پس میدهد تا دمای آن یک درجه کاهش یابد. این مسأله در شبانهروز و همچنین با جریان آبهای قطبی و… در کل زمین باعث تنظیم و تعدیل دمای کره زمین میشود. (بیضون، لبیب، الإعجازالعلمی فی القرآن/ ۱۷۰ـ۱۷۱)
با توجه به تأثیراتی که آب در کلیه مراحل حیات دارد به نظر میرسد این کلمه «جعل» میتواند معنای وسیعتری داشته، شروع حیات، بقاء حیات و تأمین بسیاری از شرایط حیات را هم در برگیرد
۵- رسیدن موادغذایی از ریشه به آوند و از آن به شاخههای گیاه و یا رسیدن آن از طریق خون به سلولها و یا دفع سموم بدن به وسیله حل شدن در آب، مرهون قدرت فوقالعاده حلّالیّت آب است. آب یکی از قویترین مایعاتی است که میتواند بسیاری از مواد را درون خود حل کند. (آیات الکون واسرار الطبیعة فی القرآن الکریم/ ۱۸۷) البته تا اینجا فقط نیمه راه است. نیم دیگر آن مربوط به PH آب است.PH سیّالات، بین صفر تا ۱۴ متغیر است و صفر بالاترین قدرت اسیدی و ۱۴ بالاترین قدرت بازی را دارد. آب با دارا بودن ۷ = PH از نظر بازی و اسیدی خنثی است و این بسیار مهم است، زیرا میتواند بدون اینکه با آنها واکنش دهد ترکیبات بسیاری را درون خود حل کند. (بیضون، لبیب، الإعجاز العلمی فی القرآن/ ۱۷۶) اینک جا دارد بار دیگر و با نگاهی دیگر آیه شریفه را مرور کنیم؛ (وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَُّ شىَْءٍ حَى)، «و هر چیز زندهاى را از آب قرار دادیم؟!»
نتیجه
آیاتی که گذشت سرشار از اعجازها و شگفتیهایی است که گاه یک کلمه یا فراز کوتاه آن، از چند زاویه میتواند مجموعهای از آنان را در برداشته باشد و حتی گاه، برخی نکات آن در ارتباط با یکدیگر خود را نشان میدهند.
گستره اعجاز علمی قرآن را میتوان در تنوع موضوعاتی که در قرآن منعکس شده است را یافت .
منابع :
تبیان
حجتالاسلام دکتر علی نصیری ؛ دانشیار و عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت ایران
حجتالاسلام محمد رضا نقدی ؛ کارشناس ارشد تفسیر و علوم قرآن
يکشنبه 26/9/1391 - 10:26
دانستنی های علمی
شب یلدا یا شب چله آخرین روز آذرماه، شب اول زمستان و درازترین شب سال است. ایرانیان باستان با باور اینکه فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلند تر شده و تابش نور ایزدی افزونی می یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می کردند.
این جشن در ماه پارسی «دی» قرار دارد که نام آفریننده در زمان قبل از زرتشتیان بوده است که بعدها او به نام آفریننده نور معروف شد.
نور، روز و روشنایی خورشید، نشانه هایی از آفریدگار بود در حالی که شب، تاریکی و سرما نشانه هایی از اهریمن. مشاهده تغییرات مداوم شب و روز مردم را به این باور رسانده بود که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ همیشگی به سر می برند. روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی بود، در حالی که روزهای کوتاه تر نشانه یی از غلبه تاریکی.
● پیشینه جشن
یلدا و جشن هایی که در این شب برگزار می شود، یک سنت باستانی است. این جشن مراسمی آریایی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می کرده اند. یلدا روز تولد میترا یا مهر است. این جشن به اندازه زمانی که مردم فصول را تعیین کردند کهن است.
● مراسم و آداب جشن
برای در امان بودن از خطر اهریمن، در این شب همه دور هم جمع می شدند و با برافروختن آتش از خورشید طلب برکت می کردند.
آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه های گوناگون است که همه جنبه نمادی دارند و نشانه برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پری آن، آینده گویی می کنند.
جشن شب یلدا جشنی است که از ۷ هزارسال پیش تاکنون در میان ایرانیان برگزار می شود. ۷ هزار سال پیش نیاکان ما به دانش گاه شماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است.
یکی دیگر از دلایل برگزاری این جشن، شب زادروز ایزدمهر یا میترا است. مهر به معنای خورشید است و تاریخ پرستش آن در میان ایرانی ها و آریایی ها به پیش از دین زرتشت بازمی گردد که پس از ظهور زرتشت این پیامبر او را اهورامزدا تعریف کرد. یکی از ایزدان اهورایی مهر بود که هم اکنون بخشی از اوستا به نامش نامگذاری شده.
در «مهریشت» اوستا آمده است؛ «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ایرانی می نگرد تا دروغی نگوید».
● آیین های جشن شب یلدا
یکی از آیین های شب یلدا در ایران، تفال با دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند.
در برخی دیگر از جاهای ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. بازگویی خاطرات و قصه گویی پدربزرگ ها و مادربزرگ ها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه اینها ترفندهایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر آیند و بلندترین شب سال را با شادی و خرسندی به سپیده برسانند.
در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که خوردن هندوانه در شب یلدا جزء آداب و شیوه آن نباشد. در جاهای گوناگون ایران، گونه های تنقلات و خوراکی ها به تبع ژیرامون و شیوه زندگی مردم منطقه بهره برده می شود اما هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمی افتد، زیرا شمار زیادی به این باورند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آنها غلبه نخواهد کرد.
مردم شیراز در شب یلدا به شب زنده داری می پردازند و برخی نیز بسیاری از دوستان و بستگان خود را دعوت می کنند. آنها در این شب سفره یی می گسترانند که بی شباهت به سفره هفت سین نوروز نیست و در آن آینه را جای می دهند. گونه های بی شمار آجیل و تنقلاتی چون نخودچی، کشمش، حلواشکری، رنگینک و خرما و میوه هایی چون انار و به ویژه هندوانه خوراکی های این شب را تشکیل می دهند.
در آذربایجان مردم هندوانه چله (چیله قارپوزی) می خوردند و باور دارند که با خوردن هندوانه لرز و سوز و سرما به تن آنها تاثیری ندارد.
در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را سوگند می دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغزگردو و نخودچی و کشمش می خورند. در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می کنند و باورمندند که هرکس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از میوه هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می شود.
در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می ریزند، خمره را پر از آب می کنند و کمی نمک هم به آن می افزایند و در خم را می بندند و در گوشه یی خارج از هوای گرم اتاق می گذارند، ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می شود. آوکونوس (ازگیل) در اغلب خانه های گیلان تا بهار آینده یافت می شود و هر زمان هوس کنند ازگیل و تازه و پخته را از خم بیرون می آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می خورند.بنا به روایت مردم کرمان تا سحر انتظار می کشند تا از قارون افسانه یی استقبال کنند. قارون در پوشاک هیزم شکن برای خانواده های فقیر تکه های چوب می آورد. این چوب ها به زر دگرگون می شوند و برای آن خانواده، ثروت و روزی به همراه می آورند.
● جشن شب یلدا
جشن شب یلدا یک جشن کاملاً زنده است و همه مسیحیان جهان این جشن را با نام جشن تولد مسیح برگزار می کنند. یلدا و مراسمی که در نخستین شب بلند زمستان و بلندترین شب سال برپا می کنند سابقه یی بسیار دراز داشته و مربوط می شود به ایزد مهر.
این جشن که یکی از کهن ترین جشن های ایران باستان است در اصطلاح به آن شب چله هم می گویند. چله بزرگ از یکمین روز دی ماه جشن خرم روز تا دهم بهمن که جشن سده است به طول می انجامد و آن را چله بزرگ می نامند به آن دلیل که شدت سرما بیشتر است، آنگاه چله کوچک فرا می رسد که دهم از بهمن تا بیستم اسفند به طول می انجامد و سرما کم کم کاسته می شود.
چله اول که اولین روز زمستان و یا نخستین شب آن است تولد مهر و خورشید شکست ناپذیر است، زیرا مردم دوره های گذشته که پایه زندگی شان برکشاورزی و چوپانی قرار داشت و در طول سال با سپری شدن فصل ها و تضادهای طبیعت خو داشتند و براثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت حرکت و قرار ستارگان آشنایی یافته و کارها و فعالیتشان را براساس آن تنظیم می کردند و به تدریج دریافتند که کوتاهترین روزها آخرین روز پاییز یعنی سی ام آذر و بلندترین شب ها شب اول زمستان است اما بلافاصله بعد از این با آغاز دی روزها بلندتر و شب ها کوتاه تر می شود.
اقوام قدیم آریایی جشن تولد آفتاب را آغاز زمستان می گرفتند خصوصاً ژرمن ها که این ماه را به خدای آفتاب نسبت می دهند و زیاد هم بی تناسب نیست چرا که آغاز زمستان مثل تولد خورشید است که از آن روز در نصف کره شمالی رو به افزایش و ارتفاع و درخشندگی می گذارد و هر روز قوی تر می شود. در این شب آتش برمی افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیاطین نابود شده و بگریزند و همچنان که خورشید به مناسبت فروغ و گرمای کارسازش تقدس پیدا کرده بود آتش نیز همان والایی را نزد مردمان دارا شد.
چون تاریکی فرا می رسید در پرتو روشنایی آتش تاریکی اهریمنی را از بین می بردند. در شب یلدا یا تولد خورشید افراد دور هم جمع می شدند و جهت رفع این نحوست آتش می افروختند و خوان ویژه مانند سفره یی که عید نوروز تهیه می کنند اما محتویات آن متفاوت است می گستراندند و هر آنچه میوه تازه فصل که نگهداری شده بود و میوه های خشک در سفره می نهادند.
این سفره جنبه دینی داشته و مقدس بود و از ایزد خورشید روشنایی و برکت می طلبیدند تا در زمستان به خوشی سر کنند و میوه های تازه و خشک و چیزهای دیگر در سفره تمثیلی از آن بود که بهار و تابستانی پربرکت داشته باشند و همه شب را در پرتو چراغ و نور و آتش می گذراندند تا اهریمن فرصت دژخویی و تباهی نیابد. سفره شب یلدا سفره میزد است و میزد عبارت است از میوه های تر و خشک و آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان لرک که از لوازم این جشن بود که به افتخار و ویژگی مهر یا خورشید برگزار می شد.
امروز هم ایرانیان در سراسر جهان این جشن زیبا را در کنار یکدیگر برگزار می کنند و به خواندن شاهنامه و گرفتن فال حافظ می پردازند.
يکشنبه 26/9/1391 - 10:23
داستان و حکایت
کودکی که آماده تولد بود، نزد خدا رفت و از او پرسید: «می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید؛ اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟»
خداوند پاسخ داد: «از میان بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام. او در انتظار توست و از تو نگهداری خواهد کرد.»
اما کودک هنوز مطمئن نبود که می خواهد برود یا نه.
گفت: اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند.
خداوند لبخند زد: «فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد. تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.»
کودک ادامه داد: «من چطور می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟»
خداوند او را نوازش کرد و گفت: «فرشته تو، زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی، در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.»
کودک با ناراحتی گفت: «وقتی می خواهم با شما صحبت کنم، چه کنم؟»
خداوند برای این سوال هم پاسخی داشت: «فرشته ات دستهایت را کنار هم می گذارد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.»
کودک سرش را برگرداند و پرسید: «شنیده ام که در زمین انسانهای بدی هم زندگی می کنند. چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟»
- فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.
کودک با نگرانی ادامه داد: «اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم، ناراحت خواهم بود.»
خداوند لبخند زد و گفت: «فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد مرا خواهد آموخت؛ گرچه من همواره در کنار تو خواهم بود.»
در آن هنگام بهشت آرام بود، اما صداهایی از زمین شنیده می شد.
کودک می دانست که باید به زودی سفرش را آغاز کند. او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید: «خدایا! اگر باید همین حالا بروم، لطفاً نام فرشته ام را به من بگویید.»
خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد: «نام فرشته ات اهمیتی ندارد. به راحتی می توانی او را مـــــــــــــــــادر صدا کنی.»
سه شنبه 21/9/1391 - 0:48
داستان و حکایت
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد.
او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد.
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه جیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه درجا خشک اش زد............ فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد.
مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟
آنها جواب دادند: ما متوجه علائمی که با دود می دادی شدیم.
وقتی که اوضاع خراب می شود، ناامید شدن آسان است. ولی ما نباید دلمان را ببازیم..........
چون حتی در میان درد و رنج دست خدا در کار زندگی مان است.
پس به یاد داشته باش ، در زندگی اگر کلبه ات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن علائمی باشد که عظمت و بزرگی خداوند را به کمک می خواند
سه شنبه 21/9/1391 - 0:44
سخنان ماندگار
چرا همواره عمق و تعالی حال و روح و اندیشه و هنر با" اندوه " ، و حمق و پستی و ابتذال با "شادی" توام است ؟!
****
چرا روح های بلند و دل های عمیق ، اندوه ، پاییز ، سکوت و غربت را دوست تر می دارند ؟!
****
چرا انسان ها و هرکه انسان تر بیشتر ، در طلب آثار غم آور هنری اند و دوستدار اندوه ؟!
(علی شریعتی – انسان خداگونه در تبعید ، ص 602)
سه شنبه 21/9/1391 - 0:42
شعر و قطعات ادبی
خدایا وقتی با تو حرف میزنم دلم میخواهد خورشید در آسمان چهارم به خواب برود. عطر خوش تو که در اتاقم می پیچد ، پرده ها به رقص در می آیند ، سقف اتاقم پر از ستاره می شود و ماه آنقدر پایین می آید که می توانم لمسش کنم .
خدایا فقط تو می توانی بی آنکه در را باز کنی وارد قلبم شوی و نام مقدس عشق را روی تک تک سلولهایم بنویسی . فقط تو می توانی بی آنکه دست در گردن کلمه ها بیندازی رگهایم را پر از شعر کنی ...
خدایا فرشته ها با چه زبانی با تو حرف می زنند ؟ وقتی نسیم به نزدیکی تو میرسد چه احساسی دارد؟ اولین جمله ای که آدم به تو گفت چه بود؟ آخرین گناه آدم چه خواهد بود؟؟
سه شنبه 21/9/1391 - 0:41
شعر و قطعات ادبی
هرچه مرا از دنیا نصیب است ، به کافران ده !
و آنچه مرا از عقبی نصبی است ، به مومنان ده !
مرا در این جهان ، یاد و نام تو بس !
و در آن جهان ، دیدار و سلام تو بس!
(تفسیر النصر، ج10 ، ص 652)
سه شنبه 21/9/1391 - 0:37
شعر و قطعات ادبی
از سه چیز که دارم در یکی نگاه کن:
اول: سجودی که جز تو را از دل نخواست
دیگر تصدیقی که هر چه گفتی ، گفتم که راست
سه دیگر چون باد کرم خواست دل و جان جز تو را نخواست.
(جلد 4،ص 107، تفسیر التوبه)
سه شنبه 21/9/1391 - 0:35