داستان و حکایت
آهنگری پس از گذراندن جوانی پرشر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سالها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزگاری، در زندگیاش اوضاع درست به نظر نمیآمد. حتی مشکلاتش مدام بیشتر میشد.
یک روز عصر، دوستی که به دیدنش آمده بود و از وضعیت دشوارش مطلع شد، گفت: «واقعاً عجیب است. درست بعد از این که تصمیم گرفتهای مرد خداترسی بشوی، زندگیات بدتر شده، نمیخواهم ایمانت را ضعیف کنم؛ اما با وجود تمام رنجهایی که در مسیر معنویت به خود دادهای، زندگیات بهتر نشده!»
آهنگر مکث کرد و بلافاصله پاسخ نداد.
سرانجام در سکوت، پاسخی را که میخواست یافت.
این پاسخ آهنگر بود:
«در این کارگاه، فولاد خام برایم میآورند و باید از آن شمشیر بسازم. میدانی چه طور این کار را میکنم؟ اول تکهی فولاد را به اندازهی جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود. بعد با بیرحمی، سنگینترین پتک را بر میدارم و پشت سر هم به آن ضربه میزنم، تا این که فولاد، شکلی را بگیرد که میخواهم. بعد آن را در تشت آب سرد فرو میکنم و تمام این کارگاه را بخار آب میگیرد، فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله میکند و رنج میبرد. باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به شمشیر مورد نظرم دست بیابم. یک بار کافی نیست!»
آهنگر مدتی سکوت کرد و سپس ادامه داد:
«گاهی فولادی که به دستم میرسد، نمیتواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سرد، تمامش را ترک میاندازد. میدانم که این فولاد، هرگز تیغهی شمشیر مناسبی در نخواهد آمد. آن وقت است که آن را به میان انبوه زبالههای کارگاه میاندازم.»
باز مکث کرد و بعد ادامه داد:
«میدانم که در آتش رنج فرو میروم. ضربات پتکی را که زندگی بر من وارد کرده، پذیرفتهام، و گاهی به شدت احساس سرما میکنم. انگار فولادی باشم که از آبدیده شدن رنج میبرد؛ اما تنها دعایی که به درگاه خداوند دارم این است که خدای من، از آنچه برای من خواسته ای صرفنظر نکن تا شکلی را که میخواهی، به خود بگیرم. به هر روشی که میپسندی ادامه بده، هر مدت که لازم است، ادامه بده؛ اما هرگز، هرگز مرا به کوه زبالههای فولادهای بی فایده پرتاب نکن».
يکشنبه 17/10/1391 - 15:16
داستان و حکایت
در یک شب سرد زمستانی یک زوج سالمند وارد رستوران بزرگی شدند. آنها در میان زوجهای جوانی که در آن جا حضور داشتند بسیار جلب توجه میکردند. بسیاری از آنان، زوج سالخورده را تحسین میکردند و به راحتی میشد فکرشان را از نگاهشان خواند: نگاه کنید، این دو نفر عمری است که در کنار یکدیگر زندگی میکنند و چقدر در کنار هم خوشبختند.
پیرمرد برای سفارش غذا به طرف صندوق رفت. غذا سفارش داد، پولش را پرداخت و غذا آماده شد. با سینی به طرف میزی که همسرش پشت آن نشسته بود رفت و رو به رویش نشست. یک ساندویچ همبرگر، یک بشقاب سیب زمینی خلال شده و یک نوشابه در سینی بود.
پیرمرد همبرگر را از لای کاغذ در آورد و آن را با دقت به دو تکهی مساوی تقسیم کرد. سپس سیبزمینیها را به دقت شمرد و تقسیم کرد. پیرمرد کمی نوشابه خورد و همسرش نیز از همان لیوان کمی نوشید. همین که پیرمرد به ساندویچ خود گاز میزد مشتریان دیگر با ناراحتی به آنها نگاه میکردند و این بار به این فکر میکردند که آن زوج پیر احتمالاً آن قدر فقیر هستند که نمیتوانند دو ساندویچ سفارش بدهند.
پیرمرد شروع کرد به خوردن سیبزمینیهایش. مرد جوانی از جای خود برخاست و به طرف میز زوج پیر آمد و به پیرمرد پیشنهاد کرد تا برایشان یک ساندویچ و نوشابه بگیرد؛ اما پیرمرد قبول نکرد و گفت: همه چیز رو به راه است، ما عادت داریم در همه چیز شریک باشیم.
مردم کمکم متوجه شدند در تمام مدتی که پیرمرد غذایش را میخورد، پیرزن او را نگاه میکند و لب به غذایش نمیزند. بار دیگر همان جوان به طرف میز رفت و از آنها خواهش کرد که اجازه بدهند یک ساندویچ دیگر برایشان سفارش بدهد و این دفعه پیرزن توضیح داد: ما عادت داریم در همه چیز با هم شریک باشیم.
همین که پیرمرد غذایش را تمام کرد، مرد جوان طاقت نیاورد و باز به طرف میز آن دو آمد و گفت: میتوانم سوالی از شما بپرسم خانم؟ پیرزن جواب داد: بفرمایید. جوان گفت: چرا شما چیزی نمیخورید؟ شما که گفتید در همه چیز با هم شریک هستید، منتظر چی هستید؟ پیرزن جواب داد: منتظر دندانها!
يکشنبه 17/10/1391 - 15:14
داستان و حکایت
استادی در شروع کلاس درس، لیوانی پر از آب به دست گرفت و آن را بالا برد که همه ببینند. بعد، از شاگردان پرسید: به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟ شاگردان جواب دادند: ۵۰ گرم، ۱۰۰ گرم، ۱۵۰ گرم.
استاد گفت: من هم بدون وزن کردن، نمیدانم دقیقا وزنش چقدر است. اما سوال من این است اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همینطور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمیافتد. استاد پرسید: خوب، اگر یک ساعت همینطور نگه دارم، چه اتفاقی میافتد؟
یکی از شاگردان گفت: دستتان کم کم درد میگیرد.
- حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟ شاگرد دیگری گفت: دستتان بیحس میشود. عضلات به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج میشوند. و مطمئنا کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند.
استاد گفت: خیلی خوب است، ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییر کرده است؟ شاگردان جواب دادند نه.
- پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات میشود و در عوض من چه باید بکنم؟
شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.
استاد گفت دقیقا مشکلات زندگی هم مثل همین است. اگر آنها را چند دقیقه در ذهنتان نگه دارید اشکالی ندارد؛ اما اگر مدت طولانیتری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد. اگر بیشتر از آن نگهشان دارید، فلجتان میکنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود. فکر کردن به مشکلات زندگی مهم است؛ اما مهمتر آن است که در پایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید. به این ترتیب تحت فشار قرار نمیگیرید و هر روز صبح سرحال و قوی بیدار میشوید و قادر خواهید بود از عهده هر مسئله و چالشی که برایتان پیش میآید، برآیید.
يکشنبه 17/10/1391 - 15:13
داستان و حکایت
مرد جوانی، از دانشکده فارغالتحصیل شد. ماهها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشههای یک نمایشگاه توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو میکرد که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغالتحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او میدانست که پدر توانایی خرید آن را دارد.
بالاخره روز فارغالتحصیلی فرارسید و پدرش او را به اتاق مطالعه خصوصیاش فراخواند و به او گفت: من از داشتن پسر خوبی مثل تو بینهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر کس دیگری در دنیا دوست دارم. سپس یک جعبه به دست او داد. پسر، کنجکاو ولی ناامید، جعبه را گشود و در آن یک انجیل زیبا، که روی آن نام او طلاکوب شده بود، یافت. با عصبانیت فریادی بر سر پدر کشید و گفت: با تمام مال و دارایی که داری، یک انجیل به من میدهی؟ کتاب مقدس را روی میز گذاشت و پدر را ترک کرد.
سالها گذشت و مرد جوان در کار و تجارت موفق شد. خانهای زیبا و خانواده فوق العادهای داشت. یک روز به این فکر افتاد که پدرش، حتماً خیلی پیر شده و باید سری به او بزند. از روز فارغالتحصیلی دیگر او را ندیده بود؛ اما قبل از اینکه اقدامی بکند، تلگرامی به دستش رسید که خبر فوت پدر در آن بود و حاکی از این بود که پدر، تمام اموال خود را به او بخشیده است؛ بنابراین لازم بود فورا خود را به خانه برساند و به امور رسیدگی نماید.
هنگامی که به خانه پدر رسید، در قلبش احساس غم و پشیمانی کرد. اوراق و کاغذهای مهم پدر را گشت و آنها را بررسی نمود و در آنجا، همان جعبه قدیمی را باز یافت؛ در حالیکه اشک میریخت انجیل را از جعبه خارج کرد و کلید یک ماشین را زیر آن پیدا کرد! در کنار آن، یک فاکتور با نام همان نمایشگاه که ماشین مورد نظر او را داشت، وجود داشت؛ روی فاکتور تاریخ روز فارغالتحصیلیاش بود و روی آن نوشته شده بود: تمام مبلغ پرداخت شده است.
يکشنبه 17/10/1391 - 15:12
داستان و حکایت
درست حدس زده بودم، میدانستم اگر کلاه کاموایی بر سر بگذارم به پیشداوریهای غلط مردم دامن میزنم، و آنها بازهم معلولیت مرا به حساب تنگدستی و نداریم میگذارند.
عصر شد از دانشکده بیرون آمدم، آن روز آخرین روزی بود که در دوره کارشناسی سر کلاس رفتم. سوز برف میآمد کلاه را بر سرم گذاشتم و به راه افتادم، به یاد پدرم افتادم نخستین روزی که به دانشگاه آمدیم پدرم کارت دانشجویی را به دستم داد و گفت: “خستگیام در رفت.” پدری که دوازده سال با نظام آموزشی مبارزه کرد تا پسر معلولش در مدرسه عادی تحصیل کند.
خاطرات دانشکده را مرور کردم، یاد اولین روز کلاسهایم افتادم. وارد کلاس چهل نفری شدم چهل جفت چشم در یک لحظه با فردی روبهرو شدند که پاهایش خم و دستانش در هوا معلق بود و هنگام راه رفتن همه فکر میکردن الان است که نقش بر زمین شوم. بالاخره به ترمینال آزادی رسیدم. کلاه را روی سرم محکم کردم و به سمت اتوبوس رجایی شهر رفتم به یاد رانندگانی افتادم که بخاطر وضیعت فیزیکیم از من پول نمیگرفتند و رانندگانی که تا مطمئن نمیشدند پول دارم سوارم نمیکردند و من مجبور بودم با هر دو گروه بحث کنم.
خاطرات تلخ و شیرین چهارساله ذهن و جسمم را خستهتر کرد و پاهایم بیشتر به زمین کشیده میشد تنها آرزویم دیدن اتوبوس رجایی شهر بود، به اتوبوس رسیدم بالای پلهها مردی شیشه عسل به دست ایستاده بود و با چرب زبانی میخواست آنها را به مسافران بفروشد. همین که پایم را روی پله اول گذاشتم، تبلیغ عسلهایش را قطع کرد و گفت: “برادرا، خواهرا یه کمکی به این بنده خدا بکنید ثواب داره”؛ چند ثانیهای نگذشت که فهمیدم منظور آقا من هستم.
کنترل عصبیم رو از دست دادم فریاد زدم و کارت دانشجویم رو به اون و مسافرا نشون دادم؛ اما کار ساز نبود همین که به عقب اتوبوس میرفتم که صندلی خالی پیدا کنم دست هایی با پول خرد به طرفم آمد که بیشتر عصبیم کرد .
هوا تاریک شد به رجایی شهر رسیدم یادم افتاد که باید به منزل خیاط مادرم برم و لباسشو بگیرم، به درب منزل رسیدم زنگ زدم. خیاط از آیفون جواب داد کیه؟ گفتم حسینی هستم لباس مادرمو میخوام. چند دقیقه گذشت خبری نشد دوباره زنگ زدم آیفون برداشت و گفت: “از پنجره میندازم”. گمان کردم میخواد لباس را داخل نایلون بذاره و از پنجره بندازه . بالا نگاه کردم خانم خیاط کیسهای حاوی پول خرد را به سویم پرت کرد. خندهام گرفت. بلند گفتم: “شلوار رو میخوام”. پرسید: “شام می خوای؟” ناگهان منو شناخت و گفت: “ببخشید پسر خانم حسینی هستید؟” پایین آمد و شلوارو به دستم داد و کلی معذرت خواهی کرد .
با خودم فکر کردم چرا خاطره آخرین روز دانشجویی یک معلول باید با دو حادثه تلخ همراه باشه حوادثی که با قضاوت عجولانه مردم معلولین با افراد فقیر و بیبضاعت اشتباه گرفته میشن. سرمو به آسمون بلند کردم و با تمام وجود برای داشتهها و تواناییهام خدا رو شکر کردم و به طرف خونه راه افتادم.
يکشنبه 17/10/1391 - 15:9
آشپزی و شیرینی پزی
چگونه غذاهایمان را خوشطعمتر کنیم؟
آشپزی از آن هنرهایی است که اگر کمی خلاقیت هم چاشنی آن شود، لقب «کدبانو» را برای خانم خانه همراه میآورد و دستپخت خوبش را خوبتر میکند. به همین دلیل در این بخش به برخی از طعمدهندههای مواد غذایی مختلف اشاره میکنیم تا طعم غذایتان بهتر و لذیذتر شود…
۱) پنیر خامهای + تخممرغ: ۲ تخممرغ خام را خوب هم بزنید. سپس ۲ قاشق غذاخوری کره را با یکچهارم فنجان پنیر خامهای و کمی نمک مخلوط کنید و این مخلوط را روی حرارت ملایم بگذارید. وقتی پنیر و کره کاملاً آب شدند، تخممرغها را به ظرفتان اضافه کنید و پس از هم زدن تمام مواد با یکدیگر، درِ ظرف را تا پف کردن و پختن کامل تخممرغها ببندید. بعد از حدود ۵ دقیقه یک املت فوقالعاده خوش عطر و طعم خواهید داشت. افزودن کمی پودر آویشن به این املت، خوشمزهترین صبحانه عمرتان را برای شما فراهم خواهد کرد.
۲) قهوه + استیک: اگر قصد درست کردن استیک یا حتی گوشت تنوری دارید، میتوانید از پودر قهوه نیمکوب برای طعم دادن به گوشت استفاده کنید. ترکیب پودر قهوه اسپرسو، نمک، فلفل قرمز، پودر فلفل دلمهای، زیره سبز و چند دانه فلفل سیاه بهترین ترکیب برای طعمدار کردن گوشتهای استیک و کبابی است.
۳) مایونز + جوجه کباب: اضافه کردن یک قاشق غذاخوری سس مایونز به مواد جوجهکباب میتواند هم طعم جوجه را دلپذیرتر کند و هم بافت آن را نرمتر، بنابراین اگر تصمیم به پخت این غذا دارید، کمی سس مایونز قبل از پخت تکههای گوشت به آن اضافه کنید.
۴) آبلیمو + ماکارونی: خیلیها به آب در حال جوش ماکارونی، کمی نمک اضافه میکنند. این بار به جای این کار یک قاشق غذاخوری آبلیموی تازه را به آب ماکارونی اضافه کنید و هنگام سرو ماکارونی هم کمی آویشن یا پودر ریحان خشک روی آن بریزید. به این ترتیب هم حجم سدیم دریافتی را کاهش میدهید و هم طعم جدیدی را در ماکارونی تجربه خواهید کرد.
معمولاً بیشتر افراد طعم سبزیهای بخارپز را دوست ندارند اما میتوانید با افزودن کمی روغن کنجد و سرکه بالزامیک به سبزیهای بخارپز، طعمی مطلوب به آنها بدهید
۵) آب سیب + کتلت: اگر میخواهید طعم کتلت شما با تمام کتلتهای تمام دنیا متفاوت باشد، به جای پیاز رنده شده، از آب سیب غلیظ در تهیه مواد اولیه آن کمک بگیرید. افزودن کمی نان خشک خردشده به مواد اولیه کتلت میتواند شلی حاصل از افزودن آب سیب را نیز برطرف کند.
۶) برنج + شامی: اگر مقداری از برنج مهمانی شب گذشتهتان باقی مانده است، اصلاً نگران نباشید. شما میتوانید یک لیوان برنج پخته را خوب بکوبید و با کمی گوشت چرخکرده و پیاز رنده شده آن را مخلوط کنید و پس از افزودن ادویه و سبزیهای معطر، یک شامی بسیار خوشمزه سر میز غذایتان بگذارید.
۷) پنیر پیتزا + فیله سوخاری: معمولاً بچهها علاقه فراوانی به خوردن فیله سوخاری و مرغ کبابی دارند. شما میتوانید برای بالا بردن کالری و بهبود طعم گوشتهای سوخاری از کمی پنیر پیتزای رنده شده و آبلیموی تازه استفاده کنید.
سوپ سفید
۸) خامه + سوپ سفید: اگر اضافه وزن ندارید، چربی خونتان بالا نیست یا میخواهید مهمانی برگزار کنید، حتماً به سوپهای سفید خود کمی خامه هم بزنید. افزودن خامه و جعفری تازه به سوپهای سفید عطری دلپذیر و طعمی به یاد ماندنی به آن میدهد.
۹) پنیر صبحانه + ماکارونی: وقتی ماکارونی را پختید و در ظرف مخصوص سرو آن ریختید، کمی پنیر صبحانه روی آن رنده کنید. مطمئن باشید با این کار یک رشته ماکارونی هم ته ظرفتان باقی نخواهد ماند.
۱۰) رب انار + مرغ: پس از اینکه تکههای مرغ را با آب و کمی نمک پختید، ۲ قاشق غذاخوری رب انار را با نصف لیوان پیاز سرخشده و یک قاشق چایخوری زعفران دمکرده کمی تفت بدهید و روی مرغها بریزید. سپس اجازه دهید تکههای مرغ طعمدار شده به مدت ۲ تا ۳ دقیقه روی حرارت بمانند تا آماده خوردن شوند.
۱۱) کنجد + نودل: نودل یکی از غذاهای مورد علاقه بسیاری از بچههای بدغذاست. شما میتوانید به سادگی ارزش تغذیهای آن را با افزودن کمی کنجد بوداده و پختن آن در آب مرغ یا آب گوشت بالا ببرید و با این کار طعم بهتری هم به آن بدهید.
اضافه کردن یک قاشق غذاخوری سس مایونز به مواد جوجهکباب میتواند هم طعم جوجه را دلپذیرتر کند و هم بافت آن را نرمتر، بنابراین اگر تصمیم به پخت این غذا دارید، کمی سس مایونز قبل از پخت تکههای گوشت به آن اضافه کنید .
۱۲) گل محمدی + برنج: برای طعم گرفتن برنجهای بدون عطر میتوانید هنگام خیس کردن آنها چند گلبرگ گل محمدی را داخل آبشان بریزید تا عطر و طعم خوبی پیدا کنند. اگر برای ناهار میخواهید برنج سفید بپزید، برای یکبار هم که شده این توصیه را امتحان کنید.
۱۳) روغن کنجد + سبزیهای بخارپز: معمولاً بیشتر افراد طعم سبزیهای بخارپز را دوست ندارند اما میتوانید با افزودن کمی روغن کنجد و سرکه بالزامیک به سبزیهای بخارپز، طعمی مطلوب به آنها بدهید. البته کمی تفت دادن این سبزیها طعم بهتری به آنها میدهد.
۱۴) آویشن + ذرت و نخودفرنگی: ذرت، نخودفرنگی، باقلا و لوبیا سبز را بلافاصله بعد از پخت از داخل ظرف خارج کنید تا پوست رویی آنها جدا نشود و ظاهر زشتی پیدا نکنند. افزودن کمی کره، نمک و آویشن میتواند طعم این سبزیها را بسیار مطلوبتر کند.
يکشنبه 17/10/1391 - 15:5
كودك
برخی از جملاتی که امروز در مواجهه با کودکمان استفاده می کنیم؛ همان هایی است که در دوران کودکی از شنیدنش متنفر بودیم. کمی خودتان را جای بچه ها بگذارید و طوری حرف بزنید که مناسب سن آنهاست.
مناسب سن خودت رفتار کن!
گاه والدین به رفتار کودک انتقاد میکنند، زیرا آن رفتار تأثیر بدی بر بزرگترها داشته است. در صورتی که رفتار کودک، نشان دهنده احساس درونی اوست و والدین وظیفه دارند احساس کودک را درک کنند. کودک ۶ سالهای که نمیداند چه میخواهد و گریه میکند، یا کودک ۴سالهای که از محدود شدن در صندلی اتومبیل ناراحت است و گریه میکند، هر دو متناسب سنشان عمل میکنند؛ اگر چه ما انتظار داریم رفتار آنها ما را آزار ندهد. به جای اینکه به کودک بگویید «مناسب سن خودت عمل کن» بگویید: «به نظر میرسد خیلی عصبانی هستی»، «میدانم وقتی چنین اتفاقی برایت افتاده بسیار ناراحت شدهای» این جملات به کودک آرامش میدهد و شرایط را قابل تحمل خواهد کرد.
آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم؟
اگر از آن جمله پدر و مادرهایی هستید که در استفاده از حرف های نیشدار و طعنهآمیز استعداد ذاتی دارید؛ باید بدانید که شما خطر و تهدیدی جدی برای سلامت روانی کودکتان به حساب میآیید. شما جادوگرانی هستید که از واژهها استفاده میکنید و مانعی در برابر ایجاد ارتباط موثر برقرار میکنید. « آخر چند بار باید یک چیز را تکرار کنم؟ مگر تو کری؟ پس چرا گوشت به من نیست؟ ...» شاید ندانید که سخنان طعنهآمیز و کنایهدار جملاتی هستند که برخوردی متقابل طلب میکنند. شما آگاه نیستید که با این اظهار نظرهای توهینآمیز، کودک را تحریک کرده و ذهن او را از نقشههای خیالی انتقام، پر میسازید و در نتیجه باعث مسدود شدن راه ارتباطی بین خود و کودکتان میشوید.
به تو قول میدهم که ...
به کودکان نه قول بدهید و نه از آنها قول بگیرید. رابطه شما باید بر اساس اعتماد و اطمینان باشد. وقتی پدر یا مادر برای تأیید گفته خود مجبور است قول بدهد، یعنی دارد اقرار میکند که «قول داده نشدهاش» اعتبار ندارد و قابل اعتماد نیست. قول ها باعث میشوند که توقعات غیرواقعی در کودکان به وجود بیاید. وقتی به کودک قول می دهید که او را به باغ وحش ببرید، او آن را یک تعهد به حساب میآورد و فکر میکند که براساس این تعهد، در روز موعود نه باران خواهد بارید، نه اتومبیل عیب و ایرادی پیدا خواهد کرد و نه خود او مریض خواهد شد. از طرفی نباید از کودکان قول گرفت که درآینده رفتاری خوب داشته باشند یا رفتار بدشان را اصلاح کنند. وقتی کودک مجبورش می کنید که ناخواسته قول بدهد،در واقع مجبورش می کنید که چک بانکی را بکشد که در آن بانک اصلاً حساب ندارد. شما نباید مشوق و محرک این قبیل اعمال فریبآمیز باشید.
چـرا مـثـل ... نـیستی؟
با مقایسه کـودکـان، آنـهـا احـسـاس مـیکـنـنـد در مرتبه پایینتری قرار گرفتهاند و این راه مناسبی برای وا داشتن آنها به فعالیت نیست. زمانی که کودک خود را پایینتر از دیگری احساس کند، روحیه خود را میبازد و دست از فعالیت خواهد کشید. شما باید ضعف و قوت کودکان را بپذیرید و آنها را بر اصلاح رفتار خودشان تشویق کنید.
چی بهت گفتم؟
چرا سوالی را میپرسید که خودتان جوابش را میدانید؟ انتظار دارید کودک چه پاسخی بدهد؟ وقتی میپرسید: لباست را کجا پرتاب کردی؟ لبخندی موذیانه میزند و میگذرد. اگر از رفتار او رنجیدهاید بگویید: «من متاسفم که مجبورم برای بار سوم تکرار کنم که لباست را روی چوب لباسی آویزان کن».
ندو وگر نه میافتی!
علیرغم تمام توجه شما به محافظت از کودک، به کار بردن این نوع جملات باعث میشود کودک بیفتد، زیرا به او القا میکنید منتظرید که او به زمین بخورد و این برای کودکی که تلاش می کند مستقل باشد بسیار مضر است. بهتر است در این موارد بگویید: «قبل از دویدن از محکم بودن بند کفشهایت مطمئن باش». در این صورت شما در مورد اشکال کفش صحبت کردهاید نه ناتوانی کودک.
شوخی کردم
دست انداختن کودک اگر چه ظاهراً شرایط را شاد میکند ولی در واقع به شدت مخرب است. هنگامی که کودک عصبانی است، خندیدن به او باعث میشود احساس بدتری پیدا کند. شما به عنوان والدین کودک وظیفه دارید او را حمایت کنید نه اینکه باعث اذیت و آزار او شوید. اگر چنین منظوری ندارید هنگامی که کودک ناراحت است شاد نباشید.
يکشنبه 17/10/1391 - 14:53
اطلاعات دارویی و پزشکی
احساس درد حس ناخوشایندی است که حتی بعضی مواقع باعث مختل شدن فعالیت های طبیعی و روزانه فرد می شود.
احساس درد نشانه بیماری و اختلال در عملکرد سیستم های داخلی بدن است.
بعضی از مواد غذایی را که برای تسکین دردهای مختلف به کار می رود عبارتند از:
گرفتگی عضله پا- آب گوجه فرنگی: نتایج تحقیقات نشان می دهد از هر ۵ نفر حداقل یک نفر به طور دائم دچار گرفتگی عضله پا می شود. علت این ناراحتی کمبود پتاسیم و کلسیم است. با مصرف روزی حدود یک پیمانه آب گوجه فرنگی که سرشار از پتاسیم است، خطر بروز گرفتگی های دردناک عضله در عرض ۱۰ روز کاهش می یابد.
درد سینه- دانه کتان: نتایج بررسی های اخیر نشان می دهد، افزودن ۳ قاشق غذاخوری دانه کتان آسیاب شده به غذای روزانه، در عرض ۱۲ هفته درد سینه زنان را کاهش می دهد. محققان معتقدند، فیتواستروژن موجود در دانه کتان مانع از بالا رفتن میزان استروژن که درد سینه را ایجاد می کند، می شود.
آفت یا زخم دهان- عسل: روزی ۴ بار کمی عسل طبیعی را روی آفت یا زخم ها بمالید تا از بین برود. استفاده از عسل روند درمان آفت را ۴۳ درصد سرعت می بخشد. محققان می گویند: آنزیم های طبیعی موجود در عسل طبیعی، التهاب را از بین می برد؛ با ویروس های مهاجم مقابله می کند و التیام بافت های آسیب دیده را سرعت می بخشد.
سینوزیت- ترب کوهی: سینوزیت که بسیار شایع است علاوه بر گرفتگی بینی و درد پیشانی و صورت باعث می شود بیمار احساس درد وسیع تر و بیشتری داشته باشد. به گفته محققان آلمانی، ترب کوهی جریان خون به حفره های سینوزیت ها را تقویت می کند، سینوزیت های گرفته را باز می کند و عفونت های سینوزیت را نسبت به اسپری های رفع احتقان سریع تر درمان می کند.
دردمفصل- آب: درد پا، زانو، شانه و... را با مصرف روزی ۸ لیوان آب در عرض یک هفته برطرف کنید. به گفته محققان آب عنصر سازنده غضروف است که از قسمت انتهای استخوان و مفصل ها محافظت می کند، مایعات موجود در بدن ودیسک های نرم در ستون فقرات را نرم و روان می کند.
کمردرد- انگور: نتایج بررسی های اخیر نشان می دهد مصرف روزی یک پیمانه انگور جریان خون به بافت های آسیب دیده کمر را بهبود می بخشد.بنابراین مصرف این میوه برای بهبود جریان خون و درمان بافت های آسیب دیده کمر لازم است.
درد عضله- نعناع: ۳ بار در هفته، در وان آب حاوی ۱۰ قطره روغن نعناع قرار بگیرید . آب ولرم باعث شل شدن عضله و روغن نعناع به طور طبیعی عصب را آرام خواهد کرد. تاثیر ترکیب آب ولرم و روغن نعناع در کاهش درد ۲۵ درصد بیشتر از داروهای شیمیایی است.
ناراحتی گوارشی- آناناس: مصرف روزی یک پیمانه آناناس تازه، نفخ های دردناک را در عرض ۷۲ ساعت کاهش می دهد. آناناس سرشار از آنزیمی است که با کمک به سیستم گوارشی پروتئین های دردزا در معده و روده کوچک را سریع تر می شکند.
دردپا- نمک: برای رفع درد ناخن های فرورفته در گوشت انگشت، به طور منظم پا را در آب ولرم حاوی نمک خیس کنید تا عفونت و درد در عرض ۴ روز برطرف شود. به گفته محققان دانشگاه نمک به طور طبیعی التهاب را از بین می برد، خاصیت ضدباکتریایی آن نیز به سرعت میکروب هایی را که باعث ورم می شود از بین می رود. کافی است در هر یک لیوان آب ولرم، یک قاشق مرباخوری نمک اضافه کنید و روزی ۲ بار به مدت ۲۰ دقیقه پا را خیس کنید تا عفونت از بین برود.
درد مزمن- زردچوبه: نتایج بررسی ها نشان می دهد، زردچوبه نسبت به آسپرین یا ایبوپروفن در تسکین درد ۳ برابر موثرتر است. زردچوبه ۵۰ درصد از درد بیماران آرتریت را کاهش می دهد.کورکومین ، ماده فعال موجود در این ادویه، آنزیم تولیدکننده هورمون های دردزا را متوقف می کند. کافی است روزی یک چهارم قاشق مرباخوری از این ادویه مصرف کنید.
علایم قاعدگی-ماست: ۸۰ درصد زنان به علایم ناراحت کننده قاعدگی مبتلا می شوند، زیرا سیستم عصبی به بالا و پایین رفتن استروژن و پروژسترون که به طور طبیعی هر ماه رخ می دهد، حساس است. اما با مصرف روزی ۲ پیمانه ماست این علایم ۴۸ درصد کاهش پیدا می کند. به گفته محققان ماست غنی از کلسیم است که به طور طبیعی سیستم عصبی را آرام می کند و مانع از بروز علایم دردناک می شود.
ناراحتی معده- ماهی: سوءهاضمه، سندروم روده تحریک پذیر و بیماری التهاب روده را با خوردن هفته ای نیم کیلوگرم ماهی برطرف کنید. نتایج بررسی ها نشان می دهد اسیدهای چرب موجود در ماهی به نام های «DHA» و «EPA» ، به طور چشمگیری التهاب روده، گرفتگی عضله و درد معده را برطرف می کند. در برخی موارد همانند داروها به فرد تسکین می بخشد.
«DHA» و «EPA»ضد التهابی قوی، طبیعی و بدون عارضه است که به طور موثر عملکرد سیستم گوارشی را بهبود می بخشد.
گوش درد- سیر: محققان معتقدند ، مواد فعال در سیر به طور طبیعی باکتری های دردزا را از بین می برد.برای تهیه روغن سیر، ۳ حبه سیر را در نصف پیمانه روغن زیتون به مدت ۲ دقیقه به آرامی بپزید، صاف کنید. این روغن به مدت ۲ هفته قابل نگه داری در یخچال است.
درد مفصل و سردرد- گیلاس: نتایج بررسی ها نشان می دهد از هر ۴ زن حداقل یک نفر به درد آرتریت، نقرس و سردردهای مزمن مبتلاست.
آنتوسیانین ترکیبی که رنگ قرمز به گیلاس می دهد خاصیت ضدالتهابی دارد و ۱۰ برابر از آسپرین قوی تر است. آنتوسیانین، آنزیم های ایجادکننده التهاب در بافت ها را متوقف می کند و در نتیجه مانع از بروز دردهای متفاوت می شود.مصرف روزی ۲۰ گیلاس(تازه، یخ زده یا خشک) تا برطرف شدن درد، توصیه می شود.
سوزش سردل- سرکه سیب: قبل از هر وعده غذایی، یک قاشق غذاخوری سرکه سیب مخلوط شده در یک لیوان آب بخورید تا در عرض کمتر از ۲۴ ساعت، سوزش سردل فروکش کند. سرکه سیب سرشار از اسیدهای تارتاریک و مالیک است که هضم کننده قوی محسوب می شود. این اسیدها به شکستن چربی ها و پروتئین ها کمک می کند تا قبل از راه پیدا کردن ماده غذایی به مری و ایجاد سوزش سردل، معده به سرعت خالی شود.
درد عضله- زنجبیل: ماده ضد درد موجود در زنجبیل درد عضله، مفصل، سفت شدن و ورم عضله را در عرض ۲ ماه تا ۶۳ درصد کاهش می دهد. مصرف روزی حداقل یک قاشق مرباخوری خشک یا ۲ قاشق مرباخوری زنجبیل تازه برای افراد مبتلا به درد عضله توصیه می شود.
يکشنبه 17/10/1391 - 14:49
داستان و حکایت
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟
شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم.
استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است؛ اما چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟ آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟
شاگردان هر کدام جوابهایى دادند اما پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد. آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند؛ هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.
سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟ آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلبهایشان بسیار کم است.
استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد.
جمعه 15/10/1391 - 11:56
داستان و حکایت
“رابرت دانیس زو” قهرمان مشهور ورزش گلف در آرژانتین، در یک مسابقه برنده شد و مبلغ زیادی پول برد.
در پایان مراسم و پس از گرفتن جایزه، زنی به سوی او دوید و با تضرع و زاری از او خواست تا پولی به او بدهد تا بتواند کودک بیمارش را از مرگ نجات دهد.
زن گفت که هیچ پولی برای پرداخت هزینه درمان ندارد و اگر رابرت به او کمک نکند کودکش از دست خواهد رفت.
قهرمان گلف درنگ نکرد و تمام پول را به زن داد.
هفته بعد یکی از مقامات انجمن گلف به رابرت گفت: “ساده لوح، خبر جالبی برایت دارم. آن زن اصلاً بچه مریضی نداشت که هیچ، اصلاً ازدواج هم نکرده است. او به تو کلک زده است دوست من.”
رابرت با خوشحالی جواب داد: “خدا را شکر، پس هیچ کودکی در حال مرگ نبوده اینکه خیلی عالیست!”
جمعه 15/10/1391 - 11:55