شعر و قطعات ادبی
بی صدایت هر صدا ناآشناست
كوچه ها در خلوتی بی انتهاست
از تو جز یك خاطره چیزی نماند
ای دریغا این شكستن بی صداست
بغض راه صحبت یاران گرفت
بعد از این ای دوست خندیدن خطاست
چهره در هم میكشم از دوریت
آینه از من به این غم مبتلاست
ماه و گل را نور و عطری هیچ نیست
ماه بی تو سنگ سرد جاده هاست
كاش فردا با تو بودیم و نبود
این مصیبت ها كه خاطر خواه ماست
دوشنبه 26/10/1390 - 4:0
تبریک و تسلیت
سه شنبه 24/12/1389 - 15:48
تبریک و تسلیت
.:. این گل پرپر ماست هدیه به رهبر ماست .:.
چهارشنبه 27/11/1389 - 14:9
لطیفه و پیامک
خوب من ، کاش از این فاصله حس میکردی
لحظه هایم همه از غیبت تو دلگیرند
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یه من ، یه تو ، یه فاصله ، نه نشد!
بی من ، یه تو ، یه فاصله ، نه! نشد!
یه من ، بی تو ، یه فاصله ، نه نشد!
یه من ، یه تو ، بی فاصله ، حالا شد...!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
میگن فاصله ها سردی میاره!
نمیدونم چرا فاصله بین من و تو دلتنگی میاره!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
تقدیم به او که به رسم جاده ها دور است
اما به رسم دل با او هیچ فاصله ای نیست.
چهارشنبه 20/11/1389 - 12:53
شعر و قطعات ادبی
کلاغ و طوطی هر دو سیاه و زشت آفریده شدند طوطی شکایت کرد و خداوند او را زیبا کرد ولی کلاغ گفت : هر چه از دوست رسد نیکوست و نتیجه آن شد که می بینی .طوطی همیشه در قفس کلاغ همیشه آزاد
يکشنبه 17/11/1389 - 2:15
شعر و قطعات ادبی
غصه هم خواهد رفت
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ایی خواهد ماند
لحظه را دریابیم
باور روز برای گذر از شب کافیست
يکشنبه 17/11/1389 - 2:11
داستان و حکایت
یک روزنامه انگلسی مسابقه خوانندگان را برگزار کرد و قول داد به کسی که در این مسابقه پیروز شود، جایزه کلانی خواهد داد.
سوأل مسابقه این بود که یک بالون حامل سه دانشمند بزرگ جهان است. یکی از آنها دانشمند علم حفاظت از محیط زیست و یکی از آنها دانشمند بزرگ انرژی اتمی و یکی دیگر دانشمند غلات است. همه کارهایشان بسیار مهم است و با زندگی مردم رابطه نزدیک دارند و بدون هر کدام زمین با مصیبت بزرگی مواجه خواهد شد. اما بدلیل کمبود سوخت ، بالون بزدوی به زمین می افتد و باید با بیرون انداختن یک نفر، از سقوط خودداری کند. تحت همین وضعیت شما کدام را انتخاب خواهید کرد؟
.
.
.
.
.
بسیاری پاسخ های خود را ارسال کردند. اما وقتی که نتیجه مسابقه منتشر شد، همه با تعجب دیدند که پسر کوچکی این جایزه کلان را کسب کرده است .
جواب او این بود : سنگین ترین دانشمند را بیرون بیاندازید
جمعه 1/11/1389 - 18:23
داستان و حکایت
مردی نزد حکیمی رفت و گفت:
فلانی پشت سرت چیزی گفته است
حکیم گفت:در این گفته ات سه خیانت بود
شخصی را نزد من خراب کردی
فکر مرا مشغول کردی
و خودت را نزد من خوار کردی
جمعه 1/11/1389 - 18:22
داستان و حکایت
تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد . او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد.
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.
اما روزی که برای جستجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشتن دید که کلبه اش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان می رود. متاسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه درجا خشکش زد............ فریاد زد: " خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟ "
صبح روز بعد با صدای بوق کشتی ای که به ساحل نزدیک می شد از خواب پرید. کشتی ای آمده بود تا نجاتش دهد .
مرد خسته، از نجات دهندگانش پرسید : شما از کجا فهمیدید که من اینجا هستم؟ آنها جواب دادند: ما متوجه علائــــــمی که با دود می دادی شدیم !
جمعه 1/11/1389 - 18:22
لطیفه و پیامک
به طرف میگن:بن بست چیه؟میگه:میری میری میری دیگه نمیری
دلم میخواد برات بمیرم ولی خودت که می دونی پهلوانان هرگز نمیمرند
به طرف میگن چشمات قرمزه! ! ! میگه: اه دردم میکنه؟
طرف به نامزدش میگه 4 شنبه به 4 شنبه دیره همو ببینیم , بیا 2 شنبه به 2شنبه همو ببینیم
به طرف میگن اینجا چه کار میکنی ؟ میگه : پس کجا چه کار کنم؟
به طرف میگن درو ببند هوای بیرون سرده , میگه حالا فرض کنیم من درو بستم , هوای بیرون گرم میشه ؟ ؟ ؟
جمعه 1/11/1389 - 9:21