• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 11098
تعداد نظرات : 597
زمان آخرین مطلب : 3562روز قبل
شعر و قطعات ادبی

 

 

نه
همیشه برای عاشق شدن
به‌دنبال باران و بهار و بابونه نباش
گاهی
در انتهای خارهای یک کاکتوس
به غنچه‌ای می‌رسی
که ماه را بر لبانت می‌نشاند .

        "گروس عبدالملکیان"

چهارشنبه 8/8/1392 - 16:27
شعر و قطعات ادبی

 

 

شعرهای من چشم دارند
حتی چشم های شعرم را
که می بندم
تو بر کلماتم راه می افتی
و می رقصی
خواب هم که باشم
صدای تق تق کفش هات
در سرسرای خوابم می پیچد
کور که نیستم
گل قشنگم
آمدنت را تماشا می کنم
و این لبخند برای توست

    "عباس معروفی"

چهارشنبه 8/8/1392 - 16:26
شعر و قطعات ادبی

 

 

اکنون که مال منی
رویاهایت را تنگاتنگ رویاهایم بخوابان
و به عشق و رنج و کار بگو
که اکنون
همه باید بخوابند
به عشق بگو که دیگر هیچ کسی جز تو
نمی تواند در رویاهایم بگنجد

   "پابلو نرودا
"

چهارشنبه 8/8/1392 - 16:25
شعر و قطعات ادبی

 

 

یک شبِ مهتاب
مردمانِ زیادی ساز‌هایشان را بر می‌دارند
زیباترین آهنگ‌ها را می‌‌نوازند
تا من عاشقانه‌‌ترین شعرم را برایت بخوانم
تا تو مستِ عطرِ شب بو ها،
تا تو عاشق یک دسته گلِ یاس شوی
و تو خواهی‌ دید
که تمامِ دنیا بیدار مانده است
تا به آغوشم بیایی
و من دیوانه وار بگویم
"دوستت دارم"

"نیکی‌ فیروزکوهی"

چهارشنبه 8/8/1392 - 16:25
شعر و قطعات ادبی

 

 

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبائی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود بوسه است
و هر انسان برای هر انسان برادری ست
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی که آهنگ هر حرف، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم
روزی که هر لب ترانه ایست
تا کمترین سرود، بوسه باشد
روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم . . .
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند

     "احمد شاملو"

چهارشنبه 8/8/1392 - 16:24
شعر و قطعات ادبی

 

 

دوشینه کجا رفتى و مهمان که بودى
دل بى تو به جان بود تو جانان که بودى
 

این غصّه مرا کشت که غمخوار که گشتى
وین درد مرا سوخت که درمان که بودى
 

 با خال سیه مردم چشم که شدى باز
با روى چو مه شمع شبستان که بودى
 

 اى دولت بیدار به پهلوى که خفتى
وى بخت گریزنده به فرمان که بودى
 

 شورى به دل سوخته افتاد بفرماى
امشب نمک سینه بریان که بودى
  

دور از تو سیه بود شب تار هلالى
اى ماه، تو خورشید درخشان که بودى 

 

         "هلالی جغتایی"

چهارشنبه 8/8/1392 - 16:23
شعر و قطعات ادبی

 

 

مگر نمی‌گویند که هر آدمی
یک بار عاشق می‌شود ؟
پس چرا هر صبح که چشم‌هات را باز می‌کنی
دل می‌بازم باز ؟
چرا هربار که از کنارم می‌گذری
نفست می‌کشم باز ؟
چرا هربار که می‌خندی
در آغوشت در به در می‌شوم باز ؟
چرا هر بار که تنت را کشف می‌کنم
تکه‌های لباسم بال درمی‌آورند باز ؟
گل قشنگم
برای ستایش تو
بهشت جای حقیری ست
با همین دست‌های بی‌قرار
به خدا می‌رسانمت

   "عباس معروفی"

چهارشنبه 8/8/1392 - 16:20
شعر و قطعات ادبی

 

 

جاده های بی پایان را دوست دارم
دوست دارم باغ های بزرگ را
رودخانه های خروشان را
من تمام فیلمهایی که در آنها
زندانیان موفق به فرار می شوند
دوست دارم
دلتنگ رهایی ام
دلتنگ نوشیدن خورشید
بوسیدن خاک
لمس آب
در من یک محکوم به حبس ابد
پیر و خمیده
با ذره بینی در دست
نقشه های فرار را مرور می کند

    "رسول یونان"

چهارشنبه 8/8/1392 - 16:19
شعر و قطعات ادبی

 

 

از این تنهایی هزارساله
خسته‌ام
از این که صدای تو را بشنوم
خیال کنم وهم بوده
این که هرچی بخواهم بخرم
می گویم حالا نه
صبر می کنم وقتی آمدی
از این اجاق خاموش
این قابلمه ها، ماهیتابه ها
این شراب که هنوز بازش نکرده ام
گیلاس های خاک گرفته
بشقاب های دلمرده
این فیلم که قرار بود با هم ببینیم
متکایی که سرت را می گذاشتی
خودم که بهانه‌جو شده
از انتظار خسته ام
همینجا نشسته ام
و فکر می کنم
چه خوب! که زمین گرد است
عشق من!
می روی آنقدر می روی که باز
آنسوی زمین می رسی به من.

    

  "عباس معروفی

 

چهارشنبه 8/8/1392 - 16:12
شعر و قطعات ادبی

 

 

آنگاه که در آستان مرگم

دست هایت را بر روی چشم هایم بگذار.

آنگاه که در آستان مرگم

بگذار گندم دست هایت

طراوت شان را یک بار دیگر

بر فراز من پرواز دهند

بگذار لطافتی را که به تفسیر سرنوشتم انجامید، احساس کنم

آنگاه که در آستان مرگم.

 

می خواهم وقتی که می میرم، باز هم زندگی کنی

می خواهم گوش هایت باز هم صدای باد را بشنوند

می خواهم به واسطه ات

عطر خوش دریا را که هر دو دوست می داشتیم استشمام کنم

و به قدم زدن به ساحلی که در آن گام برمی داشتیم

ادامه دهم.

 

تا با تو زنده باشم

تا در تو زنده باشم

می خواهم هر آنچه را دوست می داشتم، زندگی کنی

و تویی آنکه بیش از هر چیز

دوست می داشتم.

 

"پابلو نرودا"

چهارشنبه 8/8/1392 - 16:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته