• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 204
تعداد نظرات : 298
زمان آخرین مطلب : 5623روز قبل
دعا و زیارت

?

اتاق خاموش است.صدایی به گوش نمی رسد.او بی حرکت خوابیده است. رو به سوی کعبه.

او دختر نبی الله است،ام ابیهاست،بانوی بانوان جهان،نازپرورده ی پدر.او سیده ی اهل بهشت است،صاحب باغ فدک،زخم خورده ی زخم های کهنه ی کینه،تنها یاور ولی خدا،بی یارترین یار رسول.

زبان اسماء بند آمده است.می خواهد صدایش کند،ولی می ترسد.سر به دیوار خانه نهاده است.تنها،نگاهش می کند و آرام می گیرد.

ولی باید اورا بخواند.این خواسته ی خود اوست.سال ها در این خانه جز امر او هیچ نکرده است.صدایش می زند:

بانوی من!جواب نمی دهد.قرار از دل اسماء فرو ریخت.بی حرکت برجا ماند.قدرت دوباره سخن گفتنش نیست،ولی باید صدایش کند.

فاطمه،دختر رسول الله!......

باز هم جوابی نمی دهد.صدای اسماء می لرزد،مثل دست و پای لرزان زینب،اشک چشم های حسن،تکان لرزان لب های حسین.

اتاق خاموش است.صدایی به گوش نمی رسد.او بی حرکت خوابیده است رو به سوی کعبه.

اسماء به طرف او رفت.پارچه ی سفید را کنار زد و جز هاله نیلوفری صورت زهرا و لبخند نشسته روی لبانش چیزی ندید.

امشب اولین شب است بی حضور گرم تو.شب تاریک است و سرد.

یتیمانت از بس گریه کرده اند خوابشان برده است.ولی من چگونه چشم بر چشم بگذارم با این همه درد تنهائی؟

هنوز کسی رفتنت را نمی داند.این گفته ی خود تو بود که خواستی شبانه دفنت کنیم.فردا دیگر صدای گریه ات مزاحم همسایه ها نخواهد شد.

به یاد داری که چه بی شرمانه می گفتند:به فاطمه بگو یا شب گریه کند یا روز.از دست گریه های بی امانش به ستوه آمده ایم.کاش فقط یک بار دلیل گریه هایت را می پرسیدند.

فاطمه جان مطمئن باش که دیگر نه تو مزاحم آنهائی و نه آنها مزاحم تو.خوشا به حالت که آسوده شدی از دست این مردمان بی وفا.فردا تو نزد پدرت هستی،در بهترین نقطه ی بهشت.پیامبر که رفت تو تنها یاور روزهای تنهائی ام بودی.ولی به یقین بهشت با تمام میوه ها و رودها و حوریانش،برای رسول گوارا نبود بی حضور تو.

و تو نیز ام ابیها بودی و چگونه می توانی تحمل کنی این روزگار عجیب را،بی حضور پدر.حال من مانده ام تنها با تمام این وحشت زدگان غرق در مرداب زندگی و چه عالمگیر است سیاهی روحشان.مثل امشب،تاریک و خاموش.

همه خوابیده اند و اگر می دانستند که از این پس از چه نعمتی محرومند،به یقین نه چشمهایشان اذن ورود به خواب می داد و نه تاب و قرار بر دل هایشان می نشست.

علی تنهاست،تنهاتر از همیشه.و او چه خواهد کرد بی فاطمه جز پناه بردن به چاه های صبور مدینه!

یا فاطمه امروز روز پر گرفتن توست.

 

 

 

جمعه 17/3/1387 - 15:24
شعر و قطعات ادبی

?

دود بود و دود بود و دود بود

گل میان آتش نمرود بود

 

دست گلچین، هیچ پروایی نداشت

داغ گل را بر دل بلبل گذاشت

 

شعله می پیچید، بر گرد بهار

خون دل می خورد تیغ ذوالفقار

 

یک طرف گلبرگ، اما بی سپر

یک طرف دیوار بود و میخ در

 

میخ بود و سینه ای لبریز درد

میخ بود و غربت یک رادمرد

 

میخ، یاد صحبت جبریل بود

شاهد هر رخصت جبریل بود

 

قلب آهن را محبت نرم کرد

میخ، از چشمان زینب شرم کرد

 

شعله ها از داغ غربت سرخ شد

میخ کم کم از خجالت سرخ شد

 

میخ بود و دست شوم سرنوشت

سینه ای می دید لبریز بهشت

 

گفت با در: رحم کن سویش مرو

غنچه دارد، سوی پهلویش مرو

 

حمله طوفان سوی دود شمع کرد

هر چه قوّت داشت دشمن جمع کرد

 

روز، رنگ تیره ی شب را گرفت

مجتبی چشمان زینب را گرفت

 

پای لیلی،چشم مجنون می گریست

میخ بر سر می زد و خون می گریست

 

ابر با رنگ کبودی گریه کرد

جای مردم یک یهودی گریه کرد.

 

جمعه 17/3/1387 - 14:48
شعر و قطعات ادبی

?

یاس را پیغمبران بو کرده اند

یاس بوی حوض کوثر میدهد

عطر اخلاق پیمبر میدهد

حضرت زهرا دلش از یاس بود

دانه های اشکش از الماس بود

داغ عطر یاس زهرا زیر ماه

میچکانید اشک حیدر را به چاه

عشق محزون علی، یاس است و بس

چشم او، یک چشمه الماس است و بس

اشک می ریزد علی مانند رود

بر تن زهرا گل یاس کبود

گریه کن حیدر که مقصد مشکل است

این جدایی از محمد مشکل است

گریه کن زیرا که دخت آفتاب

بی خبر باید بخوابد در تراب

این دل یاس است و روح یاسمین

این امانت را امین باش ای زمین

 

 

 

 

 

جمعه 17/3/1387 - 14:19
دعا و زیارت

?

    ای کبوتر که نشستی روی گنبد طلا    

  روز و شب پر میکشی تو حرم امام رضا 

   من کبوتر بقیعم،با تو خیلی فرق دارم     

    سرمو به جای گنبد روی خاکها میزارم  

     خونه ی قشنگ تو کجا و این خونه کجا 

       گنبد طلا کجا،قبرای ویرونه کجا       

    اونجا هرکی میپره طائر افلاکی میشه     

   اینجا هرکی میپره بال و پرش خاکی میشه

       اونجا خادما با زائر آقا مهربونن        

      اینجا زائرا رو از کنار قبرا میرونن     

 تو که شب میسوزه صدتا چراغ دور و برت

   به امام رضا بگو غریب توئی یا مادرت؟ 


 

جمعه 17/3/1387 - 13:22
دعا و زیارت

?

صاحب عزا کجاست؟

دل ها پر از نواست یا صاحب الزمان

هر جا که صحبت از عشق شما بوَد

آن جا بهشت ماست یا صاحب الزمان

این اشک های گرم، این آه سینه سوز

از دولت شماست یا صاحب الزمان

می پرسد از دلم چشم های منتظر

صاحب عزا کجاست یا صاحب ازمان؟

یا صاحب الزمان ، یا صاحب الزمان

جمعه 17/3/1387 - 10:47
دعا و زیارت

?

یا علی رفتم بقیع اما چه بود

هرچه گشتم فاطمه آنجا نبود

یا علی قبر پرستویت کجاست؟

آن گلبرگ خوشبویت کجاست؟

شهادت حضرت زهرا (س) رو به تمامی دوستداران ایشان تسلیت عرض می کنم.

 

جمعه 17/3/1387 - 10:46
خانواده

?

تا به کِی انتظار؟

تا به کِی در انتظار دیدن روی ماهت چشم به افق دوختن و قطره های اشک را بر گونه های خود جاری کردن؟

مولا جان!

می دانم که گنهکارم،ولی نه آنقدر که از وجود و ظهور تو غافل شوم.

به من بگو که در هنگام ظهور مرا نیز در زمره ی یارانت می پذیری.

به من بگو که تا ظهور و بعد از ظهور رهایم نمی کنی.

آقاجون منتظرتم.

جمعه 17/3/1387 - 10:46
شعر و قطعات ادبی

?

در ورطه غم عاشق خود را نگذاری

این غم زده را در دل دریا نگذاری

هر روز به شوق رخ تو دیده کنم باز

امروز دگر وعده به فردا نگذاری

دنبال تو می گردم و بی خود شدم از خود

دیوانه خود را به تماشا نگذاری

امید من آن است که دستم تو بگیری

درمانده ام ای دوست،مرا وانگذاری

سوگند به زهرا(س) که کسی جز تو ندارم

یک لحظه مرا بی کس وتنها نگذاری

تنها گره ما به نگاه تو شود باز

ما را به امید دگران وانگذاری

روشن نشود دیده تاریک وفایی

به روی دو چشمش قدمی تا نگذاری

 

 

جمعه 17/3/1387 - 10:46
خانواده

?

خدای من اگر تو را نداشتم پس چه چیز داشتم!

خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم ، جز معصیت،چیزی ندارم!

اگر تو مرا کمک نمی کردی به اینجا نمی آمدم!

خدایا به کرمت و مهربانیت ببخش.

ببخش آن گناهانی را که مانع از وصال من می شود.

خود می دانی که اگر ستارالعیوب من نبودی،همه ی بندگانت مرا رها می کردند.همه مرا از یاد می بردند.

خدایا برای همه ی نعمت هایت ممنونم.

خدایا هیچ ندارم جز استغفار از آنچه کرده ام!

به حق رحمان و رحیم ات ببخش آنچه را می دانسم و انجام دادم و آنچه ندانسته مرتکب شدم!

آمین یا رب العالمین

 

 

جمعه 17/3/1387 - 10:46
ادبی هنری

?

آرزو بد نیست،طغیانش بد است!

جمعه 17/3/1387 - 10:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته