• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 196
تعداد نظرات : 16
زمان آخرین مطلب : 3966روز قبل
شخصیت ها و بزرگان
 
بیل گیتس | 20JOK.COM
روزی بیل گیتس به رستورانی میره و بعد از تموم شدن غذاش ۲ دلار به گارسون پاداش میده.

گارسون تعجب میکنه و میگه جناب بیل گیتس، دختر شما دیروز به همین رستوران اومد و ۱۰۰ دلار به من پاداش داد،
شما فقط ۲ دلار پاداش دادین !
بیل گیتس در جواب گفت: اون دختر یک بیلیونر هست و من پسر یک کشاورز !
دوشنبه 11/6/1392 - 12:1
لطیفه و پیامک

با آرامشم اعتماد پشه رو جلب کردم و بعد کشتمش .. از این دورویی خودم بیزارم


خدایا همش گفتیم "راضی ایم به رضای تو"
این یه بار تو رضایت بده به رضای ما...

به سلامتیه دکتر شریعتی که هر چی جمله ی خفنه تو دنیا   خودش گفت و رفت و واسه
ما چیزی نذاشت
هر مطلبی به ذهنم خطور میکنه میبینم قبل من دکتر این جمله رو گفتن



یا گوشی هیـــچوقت گم نمیـــشه، یا اگه بشه حـــــــتما روی سایلنت هست

هیچی مثل این مساله رو اعصاب من نمیره که : با یه نفرخداحافظی کنم، بعد هم
مسیر بشیم... بعد کنار هم هی راه بریم... بعد من سرعتم رو کم و زیاد کنم که
بیشتر از این ضایع نشیم!!!!|


 یه گدا رو میشناسم که هر چی خیابون شلوغ تر باشه این فلج تر میشه!


 خدایا چی دیدی تو سوسک که بهش بال دادی؟؟
 نه واقعا واسم سواله
 در من ندیدی، در اون دیدی اونوقت ؟؟!

تا شش سالگی فکر می کردم اسمم دست نزنه !

دوشنبه 11/6/1392 - 11:59
داستان و حکایت
روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟ مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی. مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد...

تمام سعی مان را بکنیم، پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست...
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
اُدعُوا اللهَ وَ اَنتم مُوقِنونَ بِالاِجابَهِ وَاعلَموا اَنَّ اللهَ لا یَستَجِیبُ دُعاءَ مِن قَلبِ غافِلٍ لاه؛
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که
خداوند دعا را از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد.
دوشنبه 11/6/1392 - 11:27
آلبوم تصاویر

Join Gevo Group

Join Gevo Group

Join Gevo Group

Join Gevo Group

Join Gevo Group

دوشنبه 11/6/1392 - 11:26
لطیفه و پیامک
مادر شوهر ها میگن : عروس مثل لیمو شیرینه اولش شیرینه ،آخرش تلخه !
ولی لیمو شیرین تا زمانی شیرینه که کارد به جیگرش نخورده باشه.



دوشنبه 11/6/1392 - 11:20
لطیفه و پیامک
دقت کردین اگه اسمت میرزا پشمک الدین گل کلمیان هم باشه
وقتی میخوای ایمیل درست کنی
میگه قبلا با این اسم ساخته شده؟

دوشنبه 11/6/1392 - 11:19
تبریک و تسلیت
يکشنبه 10/6/1392 - 19:34
لطیفه و پیامک

بنال ای دل که در نای زمان، فریاد را کشتند
بهین آموز گار مکتب ارشاد را کشتند
اساتید جهان باید به سوگ علم بنشینند
که در دانشگه هستی، بزرگ استاد را کشتند

امام صادق (ع)

يکشنبه 10/6/1392 - 19:29
اهل بیت
مناظره در مورد صدقه و احسان

بدون تردید بسیارى از مردم به سبب جهل و نادانى و خود بزرگ بینى گمراه كننده ، به زمین مى خورند و اگر اینگونه اشخاص به فكر و اندیشه خود اكتفا كنند و از مراجعه به اهل دانش راستین خوددارى نمایند همیشه در بیابان بیكران نادانى سرگردان بوده و خواهند پنداشت كه داناى شریعت هستند. و چه كسى مى تواند راهنماى این قبیل افراد باشد، جز آن كسى كه عالم به شریعت الهى است ، همانطور كه نازل گشته است ؟

به عنوان نمونه ، مناظره اى را كه میان امام صادق (ع ) از یك سو و یك نادان مدعى علم و دانش از سوى دیگر، درباره صدقه رخ داده ، از زبان خود امام مى شنویم :

یك نمونه بارز پیرو هواى نفس و خودخواه و متكبر، شخصى است كه من شنیده بودم مردمان عامى و سطحى او را خیلى بزرگ مى دارند و من هم تمایل پیدا كرده بودم كه او را ببینم ، طوریكه او مرا نشناسد.

روزى مشاهده كردم كه عده اى از همان مردمان قشرى و سطحى اطراف او راگرفته اند و او با رفتار فریبكارانه اش مردم را سرگرم كرده است .

بالاخره از مردم جدا شد و راهش را در پیش گرفت و من هم به دنبال او راه افتادم و با چشم خود دیدم كه او به یك مغازه نانوائى رسید و با تردستى خاصى دو عدد نان ازدكان نانوا دزدید. من از مشاهده این وضع ، بسیار در شگفت شدم و در دل خویش گفتم : شاید معامله كرد و پول داد و خرید. اما سپس گفتم : اگر پول مى داد و مى خرید، پس چه حاجت داشت كه نان را دزدكى بردارد؟ باز او را دنبال كردم ، تا به یك مغازه انار فروشى رسید. آنجا نیز این چشم و آن چشم كرد و دو تا انار سرقت نمود. باز در تعجب فرو رفتم . اما در دل گفتم : شاید خرید كرد و پول پرداخت . و بعد به نظرم رسید كه اگر چنین بود، چه نیازى به دزدى داشت ؟ باز او را تعقیب نمودم . به بیمارى رسید; دو عدد نان و دو تا انار را جلوى او گذاشت .

من جلو آمدم و پرسیدم : این چه كارهائى بود كه تو انجام دادى .

گفت : شاید تو جعفر بن محمد هستى ؟ گفتم : بلى .

گفت : آن اصل و نسب براى تو چه سودى دارد كه نادان هستى ؟ (العیاذبالله ) .

گفتم : به چه چیزجاهل و نادان هستم ؟ گفت : سخن خدا را كه فرمود: <مَن جاءَ بالحَسنه فِله عشرُ امثالِها و من جاءَ بالسّیة فِلا یجزى الاّ مثلَها> (1) (هر كس یك حسنه و كار نیك انجام دهد، براى او ده برابر پاداش هست و هر كس كار بدى بجا آورد، جز به همان اندازه كیفر نشود.)

اینكه دیدى من دو عدد نان دزدیدم ، دو گناه بیش نكردم و بعد كه دو تا انار سرقت نمودم ، دو گناه بر گناهان او افزوده شد; پس این مى شود چهار گناه . و چون هر یك از نانها و انارها را احسان كردم و صدقه دادم ، چهل ثواب به دست آوردم . پس ، از این چهل ثواب ، چهارگناه كسر مى شود، براى من سى و شش ثواب باقى مى ماند!

گفتم : مادرت به عزایت نشیند! تو از كتاب خدا بى خبر هستى . آیا نشنیده اى كه خداى تعالى گوید: <اِنّما یتقبلُ اللّه مِنَ المتّقین > (2) (جز این نیست كه خداوند از پرهیزگاران مى پذیرد.) پس تو كه دو عدد نان دزدیدى ، دو گناه كردى و دو انار هم كه سرقت كردى گناهان تو شد چهار تا و موقعى هم كه آنها را به صاحبانشان برنگرداندى و بدون اجازه مالك آنها به دیگران بخشیدى ، بر چهار گناه قبلى چهار گناه دیگر افزودى ، نه اینكه چهل حسنه و ثواب به دست آوردى ! او را كه همچنان به سخنان من گوش مى داد و مرا نظاره مى كرد به حال خود گذاشتم و راهم را در پیش گرفتم .

آنگاه امام فرمود: با این تأویلات زشت و ناخوشایند است كه عده اى گمراه مى شوند و گمراه مى كنند.(3) و چقدر اینگونه تأویلات جاهلانه در میان مردم فراوان است و تعجب هم نیست پس از آنكه آنان خواستند به جاى چشمه هاى زلال آب ، از سراب سیراب شوند.

و این بود گوهرهاى بسیار ارزنده اى از مناظرات و بحثهاى حضرت امام جعفر صادق (ع ) با افرادى كه از ره هدایت روى بگردانیده و از طریق حق منحرف گشته اند و تازه آنچه ذكر شد، نمونه كوچكى بود از اقیانوس بیكران زندگى علمى امام در مقام استدلال و احتجاج .


پى نوشتها:
1 الانعام 160
2 المائدة 27
3 وسائل الشیعه ، ج 6 ص 327; بحار الانوار،47 ص 238

صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق(ع) ، مظفر ص 286 - 300
يکشنبه 10/6/1392 - 19:28
اهل بیت
مناظره ابوحنیفه و امام صادق (علیه السلام)

روزى ابو حنیفه - یكى از پیشوایان و رهبران اهل سنّت - به همراه عدّه اى از دوستانش به مجلس امام جعفر صادق علیه السلام وارد شد و اظهار داشت :

یابن رسول اللّه ! فرزندت ، موسى كاظم علیه السلام را دیدم كه مشغول نماز بود و مردم از جلوى او رفت و آمد مى كردند؛ و او آن ها را نهى نمى كرد، با این كه رفت و
آمدها مانع معنویّت مى باشد؟!

امام صادق علیه السلام فرزند خود موسى كاظم علیه السلام را احضار نمود و فرمود: ابو حنیفه چنین مى گوید كه در حال نماز بودى و مردم از جلوى تو رفت و آمد مى كرده اند و مانع آن ها نمى شدى ؟

پاسخ داد: بلى ، صحیح است ، چون آن كسى كه در مقابلش ایستاده بودم و نماز مى خواندم ، او را از هر كسى نزدیك تر به خود مى دانستم ، بنابر این افراد را مانع و مزاحم عبادت و ستایش خود در مقابل پروردگار متعال نمى دانستم .

سپس امام جعفر صادق علیه السلام فرزند خود را در آغوش گرفت و فرمود: پدر و مادرم فداى تو باد، كه نگه دارنده علوم و اسرار الهى و امامت هستى .

بعد از آن خطاب به ابو حنیفه كرد و فرمود: حكم قتل ، شدیدتر و مهمّتر است ، یا حكم زنا؟

ابو حنیفه گفت : قتل شدیدتر است .

امام علیه السلام فرمود: اگر چنین است ، پس چرا خداوند شهادت بر اثبات قتل را دو نفر لازم دانسته ؛ ولى شهادت بر اثبات زنا را چهار نفر قرار داده است ؟!

سپس حضرت به دنباله این پرسش فرمود: بنابر این باید توجّه داشت كه نمى توان احكام دین را با قیاس استنباط كرد.

و سپس افزود: اى ابوحنیفه ! ترك نماز مهمّتر است ، یا ترك روزه ؟

ابو حنیفه گفت : ترك نماز مهمّتر است .

حضرت فرمود: اگر چنین است ، پس چرا زنان نمازهاى دوران حیض و نفاس را نباید قضا كنند؛ ولى روزه ها را باید قضا نمایند، پس احكام دین قابل قیاس نیست .

بعد از آن ، فرمود: آیا نسبت به حقوق و معاملات ، زن ضعیف تر است ، یا مرد؟

ابوحنیفه در پاسخ گفت : زنان ضعیف و ناتوان هستند.

حضرت فرمود: اگر چنین است ، پس چرا خداوند متعال سهم مردان را دو برابر سهم زنان قرار داده است ، با این كه قیاس برخلاف آن مى باشد؟!

سپس حضرت افزود: اگر به احكام دین آشنا هستى ، آیا غائط و مدفوع انسان كثیف تر است ، یا منى ؟

ابو حنیفه گفت : غائط كثیف تر از منى مى باشد.

حضرت فرمود: اگر چنین است ، پس چرا غائط با قدرى آب یا سنگ و كلوخ پاك مى گردد؛ ولى منى بدون آب و غسل ، تطهیر نمى شود، آیا این حكم با قیاس سازش دارد؟!

پس از آن ابوحنیفه تقاضا كرد: یاابن رسول اللّه ! فدایت گردم ، حدیثى براى ما بیان فرما، كه مورد استفاده قرار دهیم ؟

امام صادق علیه السلام فرمود: پدرم از پدرانش ، و ایشان از حضرت امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام روایت كرده اند، كه رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: خداوند متعال میثاق و طینت اهل بیت رسول اللّه صلوات اللّه علیهم را از اعلى علّیین آفریده است .

و طینت و سرشت شیعیان و دوستان ما را از خمیر مایه و طینت ما خلق نمود و چنانچه تمام خلایق جمع شوند، كه تغییرى در آن به وجود آورند هرگز نخواهند توانست .

بعد از آن كه امام صادق علیه السلام چنین سخنى را بیان فرمود ابو حنیفه گریان شد؛ و با دوستانش كه همراه وى بودند برخاستند و از مجلس خارج گشتند.

 

اختصاص شیخ مفید: ص 189
يکشنبه 10/6/1392 - 19:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته