غدیر،برای تشنگان،چشمه ی زلال هدایت است،و برای ره گم کردگان،صراطی است که به سنّت پیامبر منتهی می شود.
غدیر،یک کتاب مبین است،سندی برای تداوم خطّ رسالت در جلوه ی امامت.
غدیر،دریایی از باور و بصیرت،در کویر حیرت و هامونِ ضلالت است،تا کام جانها از آن سیراب شود.
نیک فرجامی بهره ی شما باد
مولای من!
تنها،شکسته و خسته ام
امّا
تا ظهورت بر جادّه ی اخلاص
به انتظار می مانم.
باید به خورشید قلبها فرصت طلوع داد تا سرخی افق را نظاره کنند و افسانه ی شاپرک را تکرار کنند باید مثل گلی از نو شکفت و با سرود سبز آلاله هم معنی شد به دور دست ها پر کشید و در خیال قاصدک ها زنده شد چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید...
این همه زمان بی تابی کم نیست
کدام آدینه،خورشید می تابد
کدام جمعه،در لحظه ی ایستادن آفتاب میان آسمان، آفتاب ما از مغرب خواهد تابید
کدام روز،
شمشیر تو از مشرق نیام خواهد تابید
ای تمام ما،
شب زدگانیم در انتظار طلوع فجر
دریچه ای به سمت سحر بگشا
باز او می پرسد نبض احساس کجاست؟
من به او می گویم:
نبض احساس دل خون شده ی کودک همسایه ی ماست
که شب و روز به دنبال دهانی نان است.
غروب اندوهگین می کند ای دوست غروب سرد و بارانی
و من
در کومه ای خاموش و غمناکم
به مرگ آفتاب گل هزارن نوحه می خوانم
کسی دیگر سراغ از ما نمی گیرد
و دل این مرغ زندانی
درون خلوت تنهاییش یک روز میمیرد.
زندگی مسابقه نیست
زندگی جدال نیست
زندگی یک سفر است
و تو
مسافری باش که در گام هایش ترنّم خوش لحظه ها جاریست.