مهر و محبّت مایه و سرمایهاى است كه جایگاهش ، قلبى كه در معارف الهیه از آن تعبیر به بیت اللّه و حرم اللّه و عرش اللّه شده است ، قلبى كه همه ارزش انسان به اعتبار محتویات مثبت و نورانى آن است ، قلبى كه افق طلوع ایمان و یقین و عشق به حق و مهرورزى نسبت به خلق خداست ، قلبى كه صاحبش از آن مراقبت و مواظبت نموده و از این كه جایگاه رذایل شود حفظش كرده و آن را به صلاح و سواد آراسته و فضاى آن را شایسته جلوه فیوضات حضرت فیّاض نموده است .
قلب خالى از حالات مثبت و محروم از مایه مهر و محبّت بنا به نظر اولیاى حق و به ویژه حضرت مولى الموحدین ، صاحبش موجودى بىمنفعت و وجودى فاقد ارزش است .
« عِظَمُ الْجَسَدِ وَطُولُهُ لاَ یَنْفَعُ إذا كَانَ الْقَلْبُ خَاوِیاً » ۱ .
بزرگى و بلندى بدن در صورتى كه قلب خالى از حقایق و حالات مثبت باشد سودى نمىدهد .
رسول خدا صلی الله علیه و آله مىفرماید :
« إذَا طَابَ قَلْبُ الْمَرْءِ طَابَ جَسَدُهُ وَإذَا خَبُثَ الْقَلْبُ خَبُثَ جَسَدُهُ » ۲ .
هنگامى كه قلب انسان از همه رذایل پاك باشد ، حركات بدن و اعضا و جوارحش پاك خواهد بود و چون قلب آلوده باشد جسد و حركات اعضا و جوارحش آلوده خواهد بود .
و نیز از آن حضرت در روایت بسیار مهمى آمده :
« إنَّ للّهِِ تَعَالى فِى الاْءَرْضِ أوَانِىَ أَلا وَهِىَ الْقُلُوب فَأحَبُّهَا إلَى اللّهِ أَرَقُّهَا وَأصْفَاهَا وَأَصْلَبُهَا ، أَرَقُّهَا لِلإخوانِ وَأَصْفَاهَا مِنَ الذُّنُوبِ وَأَصْلَبُهَا فِى ذَاتِ اللّهِ » ۳ .
براى خدا در زمین ظرفهایى است ، آگاه باشید كه آن ظرفها قلبهاست محبوبترین آن ظرفها در پیشگاه خدا مهربانترین و صافترین و سختترین آنهاست ، مهربانترینش نسبت به برادران انسانى و ایمانى ، صافترینش از گناهان و سختترینش در استقامت و پایدارى در راه خدا .
پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله در بیانى پر ارزش مىفرماید :
« إنَّ اللّهَ تَبَارَكَ وَتَعالَى لاَ یَنْظُرُ إلى صُوَرِكُمْ وَلاَ إلى أمْوَالِكُمْ وَلَكِنْ یَنْظُرُ إلى قُلُوبِكُمْ وَأعمَالِكُم » ۴ .
خداى تبارك و تعالى نه به ظاهر شما مىنگرد و نه به ثروت و اموالتان ، بلكه به قلوب شما و اعمالتان نظر مىكند . بر پایه آیات و روایات ، قلب در وجود انسان از موقعیت ویژهاى برخوردار است تا جایى كه صلاح و فساد و پاكى و ناپاكى انسان در ارتباط با حالات این مركز حساس و این سرمایه ملكوتى و عنصر عرشى است .
پارهاى از حركات و امور انسان ریشه در عشق و محبّت فراوان او نسبت به خلق خدا دارد كه لازم است انسان ، قدردان این عشق و محبّت باشد و خدا را نسبت به این نعمت معنوى سپاسگزارى كند ، در مثل انسان از مسیرى عبور مىكند ، مىبیند در راه رفت و آمد مردم خارى ، تیغى ، سنگ و یا شىء آزار دهندهاى افتاده ، بدون آن كه وضع و شخصیت خود را ملاحظه كند ، براى آن كه انسان و یا جاندارى در رفت و آمدش از این مسیر صدمه و آزار نبیند ، جاده و راه را از آن اشیاء آزار دهنده پاك مىكند و یا گم شدهاى را به محلى كه گم كرده ، راهنمایى مىكند یا به عیادت بیمارى مىرود یا جنازهاى را كه نمىشناسد تشییع مىكند و . . . اینها امورى است كه محرك انجامش ،مایه و سرمایهاى چون محبّت و عشق به دیگران است كه جز قلب جایگاهى ندارد ، آن هم قلبى كه به حیات معنوى و فیوضات الهى و بركات آسمانى و نور ایمانى زنده است .