• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3430
تعداد نظرات : 958
زمان آخرین مطلب : 3360روز قبل
دانستنی های علمی
حسادت به مال دیگران ، دشمن خوشبختی

تا به حال به این فکر کرده اید که چقدر پول و اعتماد به نفس با هم مرتبط هستند؟

خیلی از اضطراب های درون فردی و مشکلات اجتماعی ما حول این مسئله می چرخد که پول مقیاس عدالت، مساوات و ارزش های انسانی است.
این مقاله را هفته گذشته در مجله “Naked Econimist” خواندم و این قسمت آن خیلی تاثیرگذار بود:
گروهی از تحقیقات اقتصادی نشان می دهند که حس سلامتی ما بیشتر با ثروت نسبی ما تعیین می شود تا ثروت واقعیمان.
به عبارت دیگر، ما به این توجه نمی کنیم که واقعاً چقدر پول داریم، بلکه بیشتر پولمان را نسبت به سایرین می سنجیم. در یک تحقیق بسیار جالب، رابرت فرانک اقتصاددان به اثبات رساند که اکثریت امریکایی ها ترجیح می دهند که 100،000 دلار پول در بیاورند درحالیکه سایرین 85،000 دلار کسب می کنند تا 110،000 دلار درمقابل 200،000 دلاری که بقیه درمی آورند.
کمی در این باره فکر کنید: مردم ترجیح می دهند چیزهای کمتری داشته باشند به شرطی که اموالشان از همسایه بیشتر باشد.نکته اینجاست که یک ملت با یک کیک کوچک که بتوان آنرا عادلانه تر تقسیم کرد خوشحال تر هستند تا یک کیک بزرگ که نمی توان آن را عادلانه بین همه تقسیم کرد.

اما چرا ما اینقدر دوست داریم خودمان را در مقابل دیگران بسنجیم؟

مسئله این نیست که یک خانواده در فقر و بدبختی غوطه بخورد و دیگری ثروتی وافر داشته باشد. مسئله ناراحت بودن به خاطر این است که مثلاً پارکینگ خانه دخترخاله تان سه ماشین جا دارد اما پارکینگ شما فقط دو ماشین می گیرد و اگر مال او یک ماشینه بود شما خیلی خوشحال تر بودید.

چرا ما برخلاف نفع شخصی خودمان عمل می کنیم؟ آیا این طبیعت انسان است؟ یا وضعیت باعث شده اینطور رفتار کنیم؟

این طرز فکر برخلاف نفع شخصی خودمان عمل می کند چون ریشه همه امیال مادی ما، میل احساسی به خوشبخت بودن است. اگر ثروت کس دیگری مانع خوشحال بودن شماست، شما سلامت خودتان را کنترل نمی کنید، این آنها هستند که اینکار را می کنند. و تازمانیکه طرز تفکر خودتان را تغییر ندهید، زندگی فلاکت بار خواهید داشت.
می بینید، این تحقیق به خاطر ما می آورد که ما کمتر به آنچه که داریم و آنچه که انجام می دهیم توجه داریم تا آنچه که دیگران دارند و آنچه که آنها انجام می دهند. این مسئله بغرنج ایجاد ناراحتی و احساسات منفی می کند و ما را برده خود می کند.

چطور می توانید وقتی خوشبختیتان در گرو این است که بیشتر از دیگران داشته باشید، آزاد باشید؟

آنچه بیشتر از این سیستم ارزش گذاری من را اذیت می کند،، اصلاح ضمنی آن است؛ از آنجا که پسر خاله ام و همسرش یک ماشین آنچنانی و یک خانه 1000 متری دارند، من باید از طریق دولت کاری بکنم که مطمئن بشوم آنها به اموال خود نمی رسند تا احساس بدی نسبت به خودم پیدا نکنم.
کمی به احمقانه بودن این جمله فکر کنید...
من می خواهم که دیگران کمتر از من ثروت اندوزی کنند. ثروت آنها من را ناراحت می کند و به همین خاطر اگر کسی این وضعیت را درست نکند، بیرون می روم و یک کار ضد اجتماعی می کنم.
خیلی ساده تر نخواهد بود اگر دست از حسادت به آنها بردارم و یاد بگیرم که چطور چنین ثروتی کسب کرده اند؟ آنوقت شاید من هم بتوانم مثل آنها پول دربیاورم.
فقط زمانی می توانید از آنچه که برایتان اتفاق می افتد شاد بوده و لذت ببرید که یاد بگیرید برای آنچه که دارید شکرگذار باشید.
وقتی درمورد این تحقیق با گروه های مختلف صحبت کردم، موضوع آن موجب ناراحتی آنها شد. هیچکس دوست ندارد بفهمد که احساساتی مثل طمع و حسادت در او وجود دارد. اما ما لازم است که این را بفهمیم. در ایالات متحده تقریباً همه حداقل دارایی لازم برای زندگی را دارند و فرای آن دیگر نیاز احساسی است.
من متوجه شده ام که وقتی به پاداشی که یک نفر از کار می گیرد یا خانه جدیدی که می خرد حسادت می کنم، رفتارم واقعاً بچگانه است.
به همین دلیل تصمیم گرفتم که دیگر خودم را براساس میزان درآمدم درمقایسه با همسایه ها و دوستانم نسنجم. می دانم که برای رسیدن به اهدافم به چه میزان پول نیاز دارم و آن هدف در مغزم حک شده است. خیلی ها بیشتر از آنچه من دارم پول دارند، خیلی ها هم کمتر از آن و این اصلاً من را اذیت نمی کند.
می دانم که فقط خودم هستم که می توانم جلوی درآوردن آن مقدار پول که برای رسیدن به اهدافم نیاز دارم را بگیرم.
و می دانید....الان خیلی شادتر از گذشته زندگی می کنم.
پنج شنبه 23/7/1388 - 16:5
دانستنی های علمی
ده مورد موثر در پایداری جوونی



1- اعداد بدرد نخور را به دور بریز. این شامل سن، وزن و قد میشه. اجازه بده پزشکان برای اونها نگران باشند، برای همین به اونها پول میدی دیگه.
2- فقط با دوستان خوش اخلاق معاشرت کن، غرغروها و بداخلاقها نابودت میکنند (ضمناً اگر جزو اون غرغروها یا بداخلاقها هستی این رو به خاطر بسپار).
3- شروع به یادگرفتن کن. کامپیوتر، هنر، باغبانی... هرچیزی که دوست داری، هرکاری که اجازه نده مغزت بیکار بمونه. "مغز بیکار کارگاه شیطانه"، و نام شیطان اینه: آلزایمر!
4- از چیزهای کوچک و ساده لذت ببر.
5- به جاهای نادرست و پر گناه نرو ، برو به خرید، حتی مسافرت به یه شهر ویا یک کشور دیگه اما نه به جائی که پراز گناه و خطاست وهمیشه یادخدا باش.
6- بیشتر مواقع طولانی بخند. آنقدر بخند که احتیاج به نفس تازه داشته باشی. و اگر دوستی داری که تورو میخندونه بیشتر وقت خودت را با او بگذرون.
7- اشک و غصه هم پیش میاد؛ یه کم گریه زاری کن، یه کم غصه بخور و تحمل کن و بعد حرکت کن.. تنها کسی که تمام عمر با تو خواهد بود، خودت هستی ؛ تا زنده ای زندگی کن.
8- دور وبرت رو پر کن از هرچیزی که دوست داری، فامیل، هدایا و یادگاریها، موسیقی، گل و گیاه، سرگرمیها، هرچیزی که خودت دوستش داری ؛ خونه تو پناهگاه توست.
9- قدر سلامتی خودتو بدون ، اگر خوبه، نگهش دار و مواظب باش ، اگر استوار نیست، بهترش کن ، اگر هم بدتر ازاونی است که خودت بتونی کاری بکنی، خوب کمک بگیر.
10- در هر موقعیتی عشق خودت رو به کسانی که دوستشون داری بیان کن و بگو. /س




ارسال این مقاله برای دوستان:





* *



آدرس پست الکترونیکی










پنج شنبه 23/7/1388 - 16:4
كودك
چطور به كودك شیر مادر بدهیم؟


بسیاری از مادرانی كه از منافع دادن شیر مادر به نوزادشان آگاه هستند از انجام این كار باز می‌مانند.
برخی از شایع‌ترین علل متوقف‌كردن دادن شیر مادر ایجاد زخم یا شقاق در نوك پستان، تولید ناكافی شیر یا احساس مادر در مورد عدم ارضای نوزاد با شیر مادر است.
دادن شیر مادر علاوه بر اینكه منافعی مانند محافظت در برابر عفونت‌های تنفسی و گوش میانی و كاهش خطر چاقی كودكان، برای مادر هم سودمندی‌هایی دارد، از جمله تسریع در بهبودی پس از زایمان.
بررسی‌های اخیر نشان داده‌اند كه مادران شیرده كمتر در معرض خطر بیماری‌هایی مانند سرطان پستان و دیابت نو ع 2 قرار می‌گیرند.
رعایت نكات زیر می‌تواند به شما كمك كند تا در دادن شیر مادر به نوزادتان موفق شوید:
شیر دادن را یك كار "ذاتی" به حساب نیاورید:
بر خلاف باور غلط رایج، شیر دادن مادر یك كار غریزی نیست كه به طور خودكار صورت گیرد. مادرانی كه تصمیم می‌گیرند به نوزادشان شیر مادر بدهند نیاز به آموزش و حمایت دارند.
در موقع مناسب كمك بگیرید:
از پزشكتان در ابتدای بارداری‌تان در مورد شیر دادن با پستان اطلاعات بگیرید. این كار را به آخر بارداری واگذار نكنید، چون در آن هنگام باید به بسیاری چیزهای دیگر فكر كنید.
به كلاس‌های آموزشی بروید:
از دكترتان در مورد اینكه آیا بیمارستان دارای این كلاس‌ها هست یا نه پرسش كنید. برخی از بیمارستان‌ها مشاورانی دارند كه به مادران در این زمینه كمك می‌كنند.
شیردادن از سینه را به فوریت آغاز كنید:
شیردادن از سینه به نوزاد به فوریت پس از زایمان و حتی قبل اینكه نوزاد تمیز شود، ترجیح دارد.
نوزاد را در بیمارستان حتی المقدور در كنار خود نگهدارید:
نگهداشتن نوزاد در كنار مادر به جای اتاق نوزادان، به مادر و نوزاد این امكان را می‌دهد تا شیر دادن از سینه را تمرین كنند.
در بازگشت به خانه از دیگران كمك بگیرید:
هنگام بازگشت به خانه از حمایت اعضای خانواده و دوستان استفاده كنید. به خصوص در ماه اول وجود كسی كه كارهای خانه را انجام دهد یا از بقیه بچه‌ها مراقبت كند، به شما فرصت می‌دهد با خیال راحت به نوزادتان شیر بدهید.

پنج شنبه 23/7/1388 - 16:2
دانستنی های علمی
تاثیر جنس و مدل لباس در سلامت بدن


فرض کنید امشب برای میهمانی دعوت شده اید. چه لباسی می پوشید؟ البته منظور ما مدل آن نیست، بلکه جنس آن است. تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چه جنسی از لباسی که می پوشید، برای سلامت پوست شما مناسب تر است؟ اگر به حساسیت های پوستی دچار شده اید، حتما توجه کرده اید که حتی برخی از لباس هایی با جنس خوب و مرغوب به علت نوع رنگ یا بافت یا اندازه و موادی که در آن به کار رفته است، برای شما حساسیت زاست.
لباس ما ممکن است از علل اصلی درماتیت یا التهاب های ناشی از شغل خاصی باشد. منشا درماتیت ممکن است خود پارچه یا مواد افزودنی به آن باشد. گاهی جنس لباس و ماده افزودنی هیچ دخالتی در بروز حساسیت ندارند، بلکه این اندازه لباس است که اگر تنگ و چسبان باشد، با بستن راه ترشح غدد عرق و چربی، موجب بروز حساسیت و عرق سوز شدن به ویژه در فصل گرما می شود.

طبیعی یا مصنوعی بودن الیاف پارچه :

الیاف پارچه، مصنوعی، طبیعی یا ترکیبی از هر دو است. الیاف طبیعی مانند ابریشم و پشم از پروتئین ساخته شده اند و الیافی مانند کتان از سلولز گیاهان تهیه می شوند. پلیمرهای مصنوعی شامل نایلون، پلی استر، فایبرگلاس و چرم است. همه انواع الیاف های طبیعی و مصنوعی موجب بروز درماتیت تماسی حساسیتی یا تحریکی می شوند، اما نوع آلرژیک به ندرت دیده می شود. برای مثال برخی از افراد مبتلا به درماتیت آتوپیک ممکن است به الیاف پشمی حساس باشند، در حالی که حالت آلرژیک و افزایش حساسیت وجود ندارد.
واکنش های آلرژیک یا تحریکی ممکن است به علت استفاده از لباس هایی از جنس چرم، رزین های فرمالدئید، مواد افزودنی شیمیایی، رنگ های گوناگون، چسب ها و عوامل تیره کننده که در روند ساختن لباس وجود دارد، مشاهده شود.
الیاف الاستیک که در لباس های زیر یا در قسمت مچ بند آستین پیراهن به ویژه انواع زنانه وجود دارد و همچنین نوارهای الاستیک موجود در کش شلوار و لباس های زیر ممکن است موجب بروز درماتیت تماسی تحریکی شود و اگر در مناطق عرق کننده بدن باشد با اصطکاک و جلوگیری از تعریق، وضعیت را بدتر می کند.
یکی دیگر از انواع پوشش هایی که امروزه به آن توجه بیشتری می شود، دستکش است به خصوص انواع لاتکس. این نوع دستکش ها به علت اینکه از جنس نایلون است با بستن منافذ غدد دست ها موجب بروز حساسیت تحریکی پوست و در مواردی هم حساسیت به مواد شیمیایی محافظت کننده از دستکش و موادی که در روند ساخته شدن آن به کار می رود، می شود مانند پودر تالک، مواد افزودنی چرمی، آنتی اکسیدان و مواد نگهدارنده یا حتی پروتئین خود لاتکس.
رزین های فرمالدئید که در صنایع پارچه بافی برای ضدچروک کردن پارچه های کتان یا کتان و پلی استر به کار می رود، ممکن است موجب بروز حساسیت پوستی شود که علت آن وجود رزین است، نه فرمالدئید.

حساسیت به رنگ ها :

رنگ هایی که به مواد ساخته شده می زنند به مراتب بیشتر از خود مواد موجود در پارچه موجب بروز حساسیت و تحریک پوست می شود. رنگی که بیش از همه موجب بروز درماتیت می شود از گروه رنگ های پودری نوع آزو یعنی رنگ های آبی و آنتروکینون است. یک علت مهم این موضوع این است که رنگ ها با پیوند گسستنی به الیاف و مواد موجود در پارچه می چسبند و به راحتی با کشیده شدن روی پوست از سطح پارچه کنده می شوند و به سطح پوست می چسبند.در الیاف برخی از لباس های بانوان از نوعی رنگ آبی به نام آبی پلی استر 10 درصد و آبی استات 100 درصد استفاده می شود که انواع مشکی، سبز و بنفش آن هم وجود دارد. در لباس های آقایان از رنگ های سفید، خاکستری و بژ استفاده می شود که کمتر موجب بروز حساسیت می شود.رنگ های موجود در لباس های بانوان موجب بروز اگزما می شود که در موارد زیادی مزمن می شود. بسیاری از پژوهشگران، حساسیت پوست را به لباس های ضد آتش گزارش کرده اند که علت این موضوع، ماده ای است به نام تریس و در برخی موارد از اگزمای مزمن که به سختی هم درمان می شود، حساسیت به رنگ قرمز پایه موجود در لباس های ضدآتش گزارش شده است.
یکی از موارد شایع مشکلات پوستی ناشی از مواد موجود در لباس، حساسیت به نیکل است. نیکل بیشتر به شکل دکمه در لباس های اسپرت مانند شلوار و بلوزهای جین وجود دارد. پیش از ساخته شدن لباس های جین در اواخر دهه 1960 میلادی، حساسیت به نیکل بیشتر در ناحیه بستن کمربند مشاهده می شد.
مواد شیمیایی دیگر که موجب بروز حساسیت پوستی می شوند شامل موادی است که در صنایع تولید کفش و کمربندهای چرمی به کار می روند، مانند رنگ ها، کرومیوم و فرمالدئید و فرآورده های چسب که در این صنایع استفاده می شود.

پوست و لباس کار :

در بسیاری از موارد جنس لباس موجب بروز عارضه خاصی نمی شود بلکه به علت اشتغال به کاری خاص مواد شیمیایی به لباس می چسبند که یا شسته و برطرف نمی شوند یا به علت سهل انگاری در شستشوی لباس موجب می شوند که فرد در معرض ابتلا به حساسیت پوستی قرار گیرد. این موضوع در بسیاری از موارد حتی اثر شدیدتری در مقایسه با اثر ایجاد حساسیت خود لباس دارد، چون در صورت برخورد مواد آلوده لباس به پوست و کشیده شدن و اصطکاک آن موجب بروز فولیکولیت یا عفونت ریشه مو می شود.
این مشکل به ویژه در مکانیکی ها، کارگران ساختمان سازی و آسفالت کاران و کارگران صنایع پتروشیمی و نفت مشاهده می شود. استفاده از لباس هایی که آغشته به حلال های قوی اند، ممکن است به احتمال بسیار زیاد به سوختگی شدید پوست منجر شوند. نوعی روغن به نام اوروشیول که در گیاهان بلوط و گزنه سمی وجود دارد، بقایایی از خود در لباس ها و کفش افراد برجا می گذارد که در صورتی که شسته یا پاک نشود، موجب بروز درماتیت آلرژیک تماسی می شود.
در برخی از لباس ها ذرات ریز فلزی مانند تری اکسیدهای آنتیمونی و آرسنیک وجود دارد که واکنش های تحریکی شدید پوستی ایجاد می کند و اگر با تعریق شدید همراه باشد، موجب بروز ضایعات خارش دار و ملتهب و قرمز رنگ در منطقه اصطحکاک پوستی می شود.

 

منبع: limonat

پنج شنبه 23/7/1388 - 16:0
فلسفه و عرفان
ماوراء (13) تغییر اسم برای حل مشکلات !
ماوراء (13) تغییر اسم برای حل مشکلات !


نویسنده : استاد اصغر طاهرزاده


تغییر اسم ؟!

سوال : اخیراً دیده می شود که عده ای برای رفع مشکل افراد و یا جهت شفا از بیماری توصیه می کنند آنها اسم خود را تغییر دهند تا آنجا که به افراد می گویند اسمی مثل محمد و یا فاطمه را تغییر دهند و مثلاً پوریا یا صدف بگذارند . جالب است که بعضاً با تغییر اسم مشکل شان رفع شده و یا بیماری آنها بهبود یافته ، موضوع این کار چیست ؟
جواب : به ما توصیه شده است که نام نیک بر فرزندانتان بگذارید . رسول اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم » می فرمایند : « من حق الولد علی والده ثلاثه ، یحسن اسمه ، و سعلمه الکتابه ، و یزوجه اذا بلغ » (64) از حقوقی که فرزند بر پدر خود دارد سه چیز است : اسم نیکو برای او انتخاب کند ، نوشتن به وی بیاموزد ، وقتی بالغ شد وسائل تزویجش را فراهم نماید . حتی رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم » می فرمایند : « من ولد له اربعه اولاد و لم یسم احدهم باسمی فقد جفانی » (65) ؛ اگر کسی چهار فرزند دارد و نام یکی را محمد نگذارید به من جفا کرده است . و نیز روایات از حضرت صادق « علیه السلام » خبر می دهد : « استحسنوا اسماء کم فانکم تدعون بها یوم القیامه قم یا فلان بن فلان الی نورک قم یا فلان بن فلان لا نور لک » ؛ نام های نیکو بگذارید زیرا روز قیامت به آن نامها صدایشان می زنند و می گویند : ای فلان پسر فلان ! به سوی نورت برخیز ! و ای فلان پسر فلان ! برخیز ! ولی نوری نداری . اگر پدر و مادری نام نیک بر فرزندشان نگذارند در قیامت فرزندشان از آنها شکایت می کند .

از سلیمان جعفری روایت شده که گفت از ابالحسن « علیه السلام » شنیدم می فرمود : « لا یدخل الفقر بیتا فیه اسم محمد او احمد او علی او الحسن او الحین او طالب او عبدالله او فاطمه من النساء » (66) ؛ فقر داخل خانه ای که در آن نام محمد و یا احمد و یا علی و یا حسن و یا حسین و یا جعفر و یا طالب و یا عبدالله و یا فاطمه باشد نمی شود . « ان الشیطان اذا سمع منادیا ینادی یا محمد یا علی ذاب کما یذوب الرصاص » (67) ؛ از ابی جعفر « علیه السلام » نقل شده که فرمود : شیطان وقتی صدای کسی را که به اسم محمد و یا علی صدا می زند بشنود مانند سرب ذوب می شود .
اما این که عده ای با محاسبه های غیر قابل اعتماد می آیند بر اساس حروف ابجد عدد مربوط به اسمی را تعیین می کنند و سپس آن عدد را نسبت به امری دیگر مثل عدد مربوط به اسم همسر آن فرد ، مقایسه می کنند و ادعا می نمایند این دو عدد همخوانی ندارد ، پس باید اسم هایشان را عوض کنند تا همخوانی پیدا کنند ؛ نه تنها حرف بی پایه و اساسی است ، بلکه پشت کردن به عقل و دستور شریعت الهی است .
و اینکه چرا بعضاً با تغییر اسم ، مشکلات فرد یا خانواده مرتفع می شود و یا بیماری طرف بهبود می یابد ، پای شیطان در میان است . آری شیطان برای هلاکت انسان مشکلاتی را ایجاد می کند تا او را از خدا باز دارد و به غیر خدا متوسل شود و عملاً از دین الهی فاصله بگیرد و لذا در این راستا راه های موفقیت های ظاهری را برای او می گشاید ولی در زیر این موفقیت ها ایمان طرف را از او می گیرد و سپس همان موفقیت های ظاهری را نیز از آن فرد دریغ می کند .
برای شیطان کار دشواری نیست که حتی عامل بهبودی شخصی از بیماری شود تا از آن طریق او را به هلاکت برساند . در حالی که خداوند سلامتی و بیماری و توسعه ی رزق و محدود بودن رزق را بستر امتحان بندگانش قرار داد تا انسان ها در شرایط مختلف بتوانند بندگی خدا را در جان خود نهادینه کنند . حال انسانی که از دین الهی فاصله گرفت به جای آنکه سختی ها و بیماری ها را بستر امتحان الهی بداند و در عین برنامه ریزی طبیعی جهت رفع آنها ، بندگی خود را محفوظ دارد ، بی صبری از خود نشان می دهد و به وسایل غیر الهی متوسل می شود و خود را در دنیا و آخرت روسیاه می نماید . در حالی که قبلاً در حدیث قدسی مطرح شد که خداوند می فرماید :
« به عزت و جلال و بزرگواری و رفعتم بر عرشم سوگند که آرزوی هر کس را که به غیر من امید بندد ، به نومیدی قطع می کنم . و نزد مردم بر او جامه ی خواری می پوشانم ، و او را از تقرب خود می رانم و از فضلم دور می کنم . آیا او در گرفتاری ها به غیر من آرزو می بندد ، در صورتی که گرفتاری ها به دست من است ؟ و به غیر من امیدوار می شود و در فکر خود در خانه ی جز مرا می کوبد با آن که کلیدهای همه ی درهای بسته نزد من است و در خانه ی من برای کسی که مرا بخواند باز است ؟ کیست که در گرفتاری هایش به من امید بسته و من امیدش را قطع کرده باشم ؟ کیست که در کارهای بزرگش به من امیدوار گشته و من امیدش را از خود بریده باشم ؟ ... » (68) که متن کامل حدیث در قسمت های قبل مطرح شد .
این روایت گرانقدر در عین اینکه در مسئله ی فوق ما را متذکر می نماید که در امورمان به غیر از خدا متوسل نشویم ، به ما تذکر میدهد چگونه امید بستن به ساحر و امثال آنها ما را با ناکامی در امورمان رو به رو می کند .
خداوند ان شاء الله به من و شما توفیق دهد تا در کسب معارف و اخلاق و رعایت آداب دینی موفق شویم و سعی کنیم آن عقاید را قلبی نماییم تا منور به نور عالم معنا گردیم و مورد نظر رضایتمندانه ی پرورگارمان قرار گیریم .
« و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته »

پی نوشت‌ها:

64) مکارم الاخلاق ، شیخ حسن فرزند شیخ طبرسی ، ص 220
65) عده الداعی و نجاح الساعی ، ابن فهد حلی ، ص 87
66) همان
67) همان
68) الکافی ، ج 2 ، ص 67 ، باب التفویض الی الله و التوکیل علیه .

منبع: کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم »

پنج شنبه 23/7/1388 - 15:53
فلسفه و عرفان
ماوراء (12) خواب و رؤیا
ماوراء (12) خواب و رؤیا


نویسنده: استاد اصغر طاهرزاده


جایگاه خواب و رویا :

سوال : روی هم رفته جایگاه خواب و رویا در عالم کجاست ؟ چقدر باید به آن اعتماد کرد ؟ چگونه است بعضی افرادی که رعایت مسائل شرعی را آن طور که باید نمی کنند ، خواب های خوبی ، مثل خواب امامان را می بیند ؟
جواب : اگر بخواهیم به طور کامل به این سوال جواب دهیم احتیاج به چندین جلسه دارد و لذا به طور مختصر عرض می کنم . اگر مستحضر باشید در مباحث شرح کتاب « ده نکته از معرفت نفس » جایگاه رویا و رویای صادقانه روشن شد و گفتیم نفس انسان چون مجرد از ماده است و فوق زمان و مکان می باشد همین که انسان به خواب رفت و نفس او از کنترل حواس ظاهری اش آزاد گشت می تواند به گذشته و آینده نظر کند و واقعیاتی را که بعداً تحقق می یابد ملاحظه کند .
در قرآن از خواب هایی نام برده است که از رابطه ای بین آنچه شخص در خواب با آن روبه رو می شود و بین عالم خارج حکایت دارد . مثل خواب حضرت ابراهیم « علیه السلام » نسبت به ذبح فرزندشان ، (49) و یا رؤیای حضرت یوسف « علیه السلام » که در خواب دیدند خورشید و ماه و یازده ستاره بر ایشان سجده می کنند ، (50) و یا رؤیای دو رفیق هم زندانی حضرت یوسف « علیه السلام » ، و یا رؤیای پادشاه مصر ، و یا رؤیای رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» در رابطه با فتح مکه ؛(51) که تمامی این رویاها چنانچه مستحضرید رابطه ای با عالم خارج داشتند و صرف خیالات افراد نبود .
با توجه به اینکه می توان در رویا یا خواب با موضوعاتی رو به رو شد که بعداً واقع می شود ، باید دانست :
1 ـ رؤیا ؛ امری است ادراکی ، به طوری که نمی توان نقش و تاثیر قوه ی خیال را در آن انکار کرد ، این قوه دائماً مشغول کار است و در خواب و بیداری در ذهن انسان صورت می سازد .
2 ـ اکثر رؤیاها تحت تاثیر تخیلات نفسانی است و آن تخیلات شدیداً تحت عوامل خارجی مثل گرما و سرما و یا عواملی مثل بیماری و پر بودن معده می باشد . همچنان که صفات اخلاقی مثل « عداوت » و « عجب » و « تکبر » و « حرص » و « طمع » در خیالات او و بالتبع در خواب انسان تاثیر می گذارند . پس در حقیقت نفس در رؤیا همان تاثیرات را در خودش حکایت می کند به همین جهت باید متوجه بود ؛
اولاً : اکثر رؤیاها تحت تاثیر تخیلات نفسانی است و حقیقت دیگری جز احوالات نفس ندارند .
ثانیاً : هر رؤیایی به حقیقت متصل نیست ، هر چند هر رؤیایی تعبیری دارد که تعبیر آن یا مربوط به عوامل طبیعی و یا مربوط به عوامل اخلاقی است .
3 ـ با این همه چون نفس ناطقه ی انسان مجرد و فوق مکان و زمان است ، رؤیاهایی هم هست که نفس با حوادث خارجی و حقایق عالم وجود ارتباط می یابد که به آن رؤیاها از یک جهت رؤیاهای صادق و از جهت دیگر رؤیاهای رحمانی گفته می شود . تفاوت رؤیای صادق با رؤیاهای رحمانی در آن است که در رؤیای رحمانی انسان با معنایی از سنن الهی رو به رو می شود و سپس در بیداری مصداق آن معانی را می یابد . ولی در رؤیای صادق ابتدا انسان با علت حادثه رو به رو می شود و سپس در بیداری با آن حادثه رو به رو می شود ، که می توان هر دو را تحت عنوان رویاهای حق نام برد .

رؤیاها ، یا خواب های حق :

مبنای رؤیاهای حق عبارت از این است که نفس ناطقه انسان به عنوان موجودی که فوق زمان و مکان است ، با سبب غیبی حادثه ای که بعداً در ظرف مکان و زمان خاص محقق می شود ، ارتباط پیدا می کند . ابتدا نفس به علت مجرد بودنش ، در خواب ، با وجود برزخی یا عقلی حادثه ارتباط برقرار می کند و بعداً آن حادثه ، در عالم ماده حادث می شود ، و روشن می شود که آن رویا صادق بوده است .
البته نفس پاره ای از حقایق آن عالم را در حد استعداد خود دریافت می کند . حال اگر نفس انسان ، کامل باشد و گرفتار وهمیات و آرزوها نباشد ، حقایق عالم غیب را آن طور که هست به طور کلیت و نورانیت در خواب پیش روی خود حاضر می بیند . (52) ولی اگر نفس ، کامل نبود آن حقایق را به نحو حکایت خیالی و در صورت های جزئی که با آنها مانوس است می یابد . مثل اینکه وقتی با معنی « عظمت » در آن عالم رو به رو می شود ، در خیالش صورت « کوه » ایجاد می شود ، و یا معنی « مَکر » در خیالش صورت « روباه » به خود می گیرد ، چون عظمت را به کوه ، و مکر را به روباه می شناسد . یا معنی « افتخار » را به صورت « تاج » و « علم » را به صورت « نور » و « جهل » را به صورت « ظلمت » می بیند . و یا چون رابطه ای بین اذان صبح در ماه رمضان با شروع روزه هست ، با دیدن معنی « موذن بودن » در آن عالم ، صورت « مُهر کردن دهان » مردم در ذهن ، برای خود می سازد . البته این موضوع ، رقایق و ظرایفی مخصوص به خود دارد ، به طوری که گاهی از یک معنا که در خواب می یابد صورت عکس آن را در خود می سازد . مثل اینکه در بیداری گاهی با شنیدن لغت ثروت به معنی فقر فقرا منتقل می شود .
پس گاهی خواب « صریح و بدون تصرف » است و لذا انسان همانی را که در خواب دیده در بیداری مشاهده می کند ، و گاهی متمثل معنایی است که نفس انسان با آن معنا روبه رو شده و در خیال خود آن را به صورتی که با آن مانوس بوده در می آورد ، و یا در عینی که با معنایی رو به رو می شود ، در ذهن خود به چیزی منتقل می شود که مناسب است با آن معنا و یا ضد آن معنا ، و گاهی در عین رو به رو شدن با یک معنای حقیقی ، آنچنان آن معانی با تصورات شخص مخلوط میشود که اصلاً نمی توان فهمید از کدام یک از معانی مانوس شخص خواب بیننده تاثیر گرفته ، که در این حالت به این رویاها « اضغاث احلام » یا رویاهای پراکنده گویند .
در رویاهایی که نفس ناطقه با اصل موضوع رو به رو می شود و در آن حال به صورت مناسب آن معنا منتقل می شود ، در واقع انسان به اصل موضوعات آگاه می شود ، به طوری که اگر ملاحظه کرد در حال جمع کردن کثافت است ، در واقع صورت به دست آوردن مال زیاد دنیا را به او نشان می دهند ، در عین آگاهی دادن به او که مال دنیا سرگین و کثافت است . و یا وقتی رو به رو می شود با اینکه بدنش ورم کرده است ، با صورت به دست آوردن مال زیاد رو به رو شده است ، در عین آگاهی دادن به او که بدان! مال زیاد چرک و آلودگی است . همچنان که اگر در خواب دید در زندان است ، در واقع با صورت شهرت یابی اش رو به رو شده ، در عین آگاهی دادن به او که این شهرت زندان است . همچنان که اگر دید در زنجیر است ، با صورت خوشی و خو شگذرانی دنیایی اش رو به رو شده ، در عین آگاهی دادن به او که آن گناه و گرفتاری ، زنجیر است .
در هر صورت با همه ی این احوال نمی توان به رویا اعتماد کرد ، چون در حال خواب ؛ صورت خیالیه نفس آنقدر جولان دارد که با میل خود صورت ها را تغییر می دهد و از جایگاه خود خارج می کند .
از قول پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم » هست که حضرت فرمودند : « لا یحزن احدکم ان ترفع عنه الرویا فانه اذا رسخ فی العلم رفعت عنه الرویا » (53) اگر رویا از کسی برداشته شد نباید نگران باشد ، زیرا وقتی کسی راسخ در علم شود ، رویا از او برداشته می شود . چون انسانی که در علم راسخ شود توجه نفس او به مرتبه ای بالاتر از مرتبه ی خیال است ، در حالی که جایگاه رویا در خیال و ذهن می باشد .
اینکه دستور داده اند انسان دائم در حال طهارت باشد و نیز با وضو بخوابد ، به سبب آن است که این طهارت موجب طهارت باطن و ذهن می شود و در نتیجه از خواب ها و رویاهای باطل آزاد خواهد شد .
مرحوم محدث نوری در جلد 4 کتاب « دارالسلام » می فرماید : اگر انسان نسبت به خوراکش مواظبت داشته باشد و قت کند که چه چیز بخورد و چه مقدار بخورد ، روح او قدرت سیر در اکناف آسمان ها را می یابد و گرنه بر عکس ، پرخوری موجب جولان شیطان در قلب و خیالش در خواب و بیداری می شود .
رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم » می فرمایند : « الرویا ثلاث : منها اهاویل الشیطان لیحزن بها ابن ادم ، و منها ما یهم به الرجل فی یقظته فیراه فی منامه . و منها جزء من سته و اربعین جزء من النبوه » خواب ؛ سه گونه است : یکی القائاتی که شیطان می کند تا فرزندان آدم را بترساند و نگران کند ، و یکی هم آنچه را در بیداری مورد توجه قرار داده در خوابش آن را می بیند ـ با تغییراتی از طریق صورت خیالیه ـ و یکی هم خواب هایی است که جزئی است از چهل و شش جزء نبوت . (54)
امام صادق « علیه السلام » می فرمایند : در مورد رویا فکر کن که چگونه خداوند در مورد آنها تدبیر کرده و راست و دروغ آن را به هم در آمیخته ، اگر همه رویاها راست بود ، مردم همه پیامبر بودند ، و اگر همه دروغ بود ، در رویا فایده ای نبود .
از امام محمد باقر « علیه السلام » داریم که : « ان رویا المومن ترف بین السماء و الارض علی راس صاحبها حتی یعبرها لنفسه او یعبرها له مثله فاذا عبرت لزمت الارض فلا تقصوا رویاکم الا علی من یعقل » (55) رویای مومن بین زمین و آسمان در گردش است تا آنکه خودش آن را برا ی خود تعبیر کند ، یا دیگری برای او تعبیر نماید ، پس آنگاه که تعبیر کرد به زمین می آید و قطعی می شود ، خوابتان را جز به کسی که خردمند است نگوئید . در همین رابطه به ما دستور داده اند اولاً : خواب خود را به هر کس نگوئید تا تعبیر کند . ثانیاً : رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم » فرمودند : اگر آن خواب ناخوشایند بود وضو بگیرد و نماز بخواند و بداند آن از شیطان است و از شر آن به خدا پناه برد و از آن با کسی سخن نگوید . (56)

نقش عقاید در رویا :

عنایت داشته باشید که در بسیاری موارد ما در خواب حادثه را به صورتی می بینیم و در بیداری به صورت دیگر ظاهر می شود که احتیاج به تعبیر دارد . مثلاً طرف خواب می بیند در قبرستان قدم می زند ، وقتی معبر خواب او را تعبیر می کند به او گوشزد می کند تو با رفقای جاهل و کافر رفت و آمد داری . چون در خواب با صورت حقیقی رفقایش که از حیات واقعی که همان ایمان است محرومند ، رو به رو می شود . زیرا انسان دارای مراتب مختلف است ، یک مرتبه از وجود او مرتبه ی جسم مادی و حس اوست ، یک مرتبه ی او مرتبه ی خیال یا وجود مثالی او می باشد ، که در آن خواب از منظر مرتبه ی وجود مثالی اش با آن رفقا رو به رو شده و آنها را در قبرستان دیده ، چون ما در هر عالمی در مرتبه ی خاصی از مراتب وجودی خود هستیم .
آنچه در موضوع فهم معنی رویا و چگونگی آنها مفید است رابطه ی بین عقاید انسان است با رویاهای او . عقاید و افکار هر کس با چگونگی رویاهای او هماهنگی دارد .
اگر عقاید و افکار صاحب رویا در باب دین ، عقاید و افکار حق باشد ، رویای او در این باب جز در موارد استثنایی ، حق و منطبق با حق خواهد بود ، و اگر عقاید او در باب دین ، باطل و بر خلاف حق باشد ، رویای او هم جز در موارد استثنایی ، باطل و بر خلاف حق خواهد بود ، و چنانچه عقاید و افکار او در دین از حق و باطل آمیخته باشد ، رویای او نیز در این باب از حق و باطل آمیخته خواهد بود .
آن کس که عقایدش حق است ، رویاهای او حکایت های صحیحی می باشند ، و لذا اگر در خواب دید نابینا شده ، به واقع در ساحت برزخی خود نابینا است و از دیدن درست حقایق ناتوان شده و خود او را به خودش نشان می دهند که بداند یا در موضوعی فعلاً گمراه است و یا بعداً به گمراهی خواهد افتاد . و از این طریق او را هشدارمی دهند تا هدایت شود . (57) در همین رابطه رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم » فرمودند : « اصدقکم رویا اصدقکم حدیثا » (58) آن کسی از شما خواب هایشان راست تر است که راستگوترین شما است .
آن کس که عقاید و افکار او در باب دین ، عقاید باطلی است ، معمولاً آنچه در باب رویا در خصوص خود و دیگران می بیند حکایت های ناصحیح و بر خلاف حق است ، چون در بیداری هم حقیقت موضوعات را غلط می دید ، و لذا در آن ساحت هم با باطن حقیقی موضوعات رو به رو نمی شود . آن کس که عقاید و افکار او در باب دین حق و باطل به هم آمیخته باشد ، معمولاً آنچه در باب رویا در خصوص خود و دیگران می بیند ، حق و باطل به هم آمیخته خواهد بود .
کسانی که از دسته ی دوم هستند و عرض شد که در باب دین ، عقاید باطلی دارند ، همان طور که در مورد زندگی دنیایی و دستورات و وعده های دین عقایدشان باطل است ، رویاهای آنها نیز باطل است . اینها به راحتی گناه می کنند و به جای توبه از گناه می گویند خدا ارحم الراحمین است ، همین قضاوت باطل را در موضوعات دیگر دین نیز دارند و دامن زدن به هوس های خود را با توجیه شرعی ادامه می دهند . این افراد در رویاهای خود مطابق همین افکار غلط بر خلاف قرآن و بیانات معصومین « علیهم السلام» خواب می بینند . اینها همان طور که در حال بیداری با خوش بینی های کاذب زندگی می کنند ، با رویاهایی از همین سنخ رو به رو می شوند . به عبارتی خواب های خوش و صورت های مختلفی را می بینند که حکایت می کند مشمول عفو و مغفرت الهی قرار گرفته اند و حضرات معصومین «علیهم السلام»به آنها توجه نموده اند . (59)
حال حساب کنید این رویاهای خوب و خواب های خوش ، وقتی با قضاوت ها و سخن های باطلی که عرض شد جمع شود ، چه غوغایی در بین بی خبران از اهل ایمان به پا می کند و چه خسرانی به راه دارد ، حداقل آن این است که دیگر برای اهل ایمان و آنهایی که سعی می کنند از طریق عقاید صحیح و آداب شرعی دینداری کنند ، رجحانی قائل نیستند .
افراد فوق همان طور که در دنیا انسان های بی قید به دستورات شرعی را بد نمی دانستند ، پس از فوت آنها نیز آنها را در خواب در وضع خوب می بینند ، غافل از اینکه این رویاها مصنوع ذهن خود آنان است .
رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم » می فرمایند : « الرویا ثلاثه ، رویا بشری من الله ، و رویا مما یحدث به الرجل نفسه ، و رویا من تحزین الشیطان . فاذا رای احدکم ما یکره فلا یحدث به و لیقم و لیصل » (60) خواب سه نوع است : رویایی که مژده ای است از طرف خدا ، و رویایی که کسی با خودش سخن می گوید ، و رویایی غم آور که از شیطان است ، و چون یکی از شما خواب ناراحت کننده دید به کسی نگوید ، برخیزد و نماز گزارد . و نیز از آن حضرت داریم که « الرویا ثلاثه ، بشری من الله ، و تحزین من الشیطان . و الذی یحدث به الانسان نفسه فیراه فی منامه » (61) خواب سه گونه است ، مژده ای از طرف خدا ، رویایی که ایجاد حزن است از طرف شیطان ، و رویایی که حدیث با نفس است .
در دو روایت فوق حضرت « علیه السلام » یکی از اقسام رویا را عبارت از این می دانند که انسان چیزی را که در بیداری در باطن خود به خود می گوید و در درون او هست ، همان را به هنگام خواب در رویا می بیند .
آنچه در آخر لازم است عزیزان عنایت فرمایند ؛ موضوع به دنبال خواب رفتن است ، به این معنی که بخواهید خواب ببینید ، همین امر موجب می شود که برای خود ، خواب دیدن بسازید و خلاصه کار شما این می شود که دائم خواب ببینید و بخواهید آن را دنبال کنید . به ما فرموده اند به خواب خود اعتماد نکنید تا دنبال خواب دیدن نباشیم .
حسن بن عبدالله قبل از اینکه شیعه ی امام کاظم « علیه السلام » شود ، خواب های حسنه و خوب می دید و دیگران نیز برای وی خواب های خوبی می دیدند ، ولی وقتی شیعه شد این رویاها به کلی از وی قطع شد ، شبانگاهی که به خواب رفته بود در عالم خواب حضرت صادق « علیه السلام » را در رویا دید و از پریدن خواب ها به وی شکایت کرد (62) . حضرت به او گفتند : « لا تغتم فان المومن اذا رسخ فی الایمان رفع عنه الرویا ... » (63) ؛ غمگین مباش ! زیرا که مومن چون در ایمانش راسخ گردد ، دیگر خواب نمی بیند . چون انسان از طریق ایمان ، متوجه وجود حقایق می شود و این در حالی است که جنبه ی وجودی حقایق فوق صورت است تا آن صورت در خیال او جلوه کند و او در خواب با صورت خیالی موضوعات رو به رو شود .
... ادامه دارد.

 

 

پی نوشت‌ها:

49) سوره ی صافات ، آیه ی 105
50) سوره ی یوسف ، آیه ی 4
51) سوره ی فتح ، آیه ی 27
52) جامع الاخبار ، فی کتاب التعبیر عن الائمه «علیهم السلام»« ان رویا المومن صحیحه لان نفسه طیبه و یقینه صحیح ... و قال «علیهم السلام» انقطع الوحی و بقی المبشرات الا و هی نوم الصالحین و الصالحات » در جامع الاخبار : در کتاب تعبیر خواب از ائمه «علیهم السلام»هست که خواب مومن درست است چون دلش پاک است و یقینش ثابت و ... فرمودند : « وحی منقطع شد و مژده بخشی ها بجا باشند هلا که آن خوابهای مردان خوب و زنان خوبست» ( بحارالانوار ، ج 58 ، ص 176 )
53) تحف العقول عن آل الرسول « صلی الله علیه و آله و سلم» ، ابن شعبه حرانی ، ص 50
54) رسول خدا « صلی الله علیه و آله و سلم» فرمودند : « از نبوت ـ با رحلت آن حضرت ـ چیزی باقی نمانده مگر مبشرات . پرسیدند : مبشرات چیست ؟ فرمودند : « الرویا الصالحه ؛ رویای صالح » ( بهاء الدین خرمشاهی ، مسعود انصاری ، پیام پیامبر « صلی الله علیه و آله و سلم» ، ص 459 )
55) بحارالانوار ، ج 58 ، ص 174 ، کافی ، ج 8 ، ص 336
56) بهاء الدین خرمشاهی ، مسعود انصاری ، پیام پیامبر « صلی الله علیه و آله و سلم» ، ص 455
57) برای توضیح بیشتر به کتاب « پنج رساله » از آیت الله شجاعی ، ص 245 رجوع فرمائید .
58) بهاء الدین خرمشاهی ـ مسعود انصاری ، پیام پیامبر ، متن عربی ، ص 456
59) عنایت داشته باشید که در روایت داریم هر کس خواب امام معصوم ( ع) را دید رویای او صادق است ؛ چون شیطان نمی تواند به صورت امام یا پیامبر « صلی الله علیه و آله و سلم» ظاهر شود ، در صورتی است که انسان قبلا ً صورت امام را دیده باشد ، و گر نه همان طور که در بیداری شیطان ها از طریق مسیلمه ی کذاب ها ادعای پیامبری کردند و مدعی شدند پیامبر خدایند ، در خواب هم شیطان به صورت پیامبر و امام ظاهر می شود و مدعی می شود پیامبر و امام است .
60) بحارالانوار ، ج 58 ، ص 181
61) بحارالانوار ، ج 58 ، ص 191
62) با توجه به پاورقی چند صفحه قبل توجه داشته باشید که حسن بن عبدالله قبلاً در بیداری حضرت صادق « علیه السلام» را دیده است و به همین جهت به خواب خود اعتماد نمود . زیرا وقتی رسول خدا « صلی الله علیه و آله و سلم» می فرمایند : « لا یمثل الشیطان بی » شیطان به شکل من متمثل نمی شود، این حکم در مورد ائمه ی معصومین « علیهم السلام» نیز صادق است .
63) بحارالانوار ، ج 48 ، ص 53 ـ آیت الله حسینی تهرانی ، امام شناسی ، ج 16 و 17 ، ص 391

منبع: کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم »

پنج شنبه 23/7/1388 - 15:52
فلسفه و عرفان
ماوراء (11) همه چیز درباره ی جن
ماوراء (11) همه چیز درباره ی جن

نویسنده : استاد اصغر طاهرزاده


رؤیت بصری جنیان :

سوال : آیا رؤیت بصری جنینان ممکن است ؟
جواب : ما اگر تصمیم بگیریم و برنامه ریزی کنیم جنینان را ببینیم کار بدی می کنیم اثرش هم منفی است ، روحمان خراب می شود . اما اگر جنینان خودشان بخواهند خود را نشان دهند ، آن اشکال ندارد . آیت الله حسینی تهرانی در کتاب « نگرشی بر مقاله قبض و بسط تئوریک شریعت » نقل می کنند که علامه طباطبایی « رحمه الله علیه» فرمودند در تهران که بودم آقا سید نورالدین ـ آقا زاده کوچک ایشان ـ آمد و گفت آقای بحرینی که توان احضار جن را دارد در تهران است ، آیا می خواهید او را نزد شما بیاورم ؟ آقا می فرمایند : اشکال ندارد ـ دقت بفرمائید ؛ علامه طباطبایی دنبال این کارها نمی روند ـ بالاخره بحرینی آمد ، گفت یک چادر بیاورید و دورش را بگیرید ، ما دور چادر را گرفتیم ، حدود دو وجب از زمین فاصله داشت ، در این حال جنینان را حاضر کرد و صدای غلغله و همهمه شدیدی زیر چادر برخواست و یک موج بسیار شدیدی چادر را تکان می داد و می لرزید به طوری که نزدیک بود چادر از دست ما خارج شود ، بعد گفت زیر چادر را نگاه کنید ، دیدیم آدمک هایی به قامت دو وجب زیر چادر بودند ، تکان می خوردند و رفت و آمد داشتند . من با کمال فراست متوجه بودم که این صحنه چشم بندی و صحنه سازی نباشد ، دیدم نه ، صد در صد وقوع امر خارجی است . (38)پس اینکه سوال فرمودید آیا جنینان را می توان با رویت بصری دید ، ظاهراً ممکن است ، ولی حساب کنید آن طرف که توانسته جنینان را حاضر کند عمرش را ضایع کرده است تا جنینان را ببیند و نشان دهد . ولی یک وقت است پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم » و یا یکی از اولیاء الهی «علیهم السلام»بر اساس قدرتی که خدا به آنها می دهد می توانند بر جنینان تسلط یابند و آنها را تسخیر کنند ، آن موضوعش جداست و تسخیری که حضرت سلیمان « علیه السلام » داشتند از این نوع اخیر است .

 

سوال : اگر رتبه ی جنینان ( جنی های مومن ) از انسان پایین تر است چگونه ابلیس توانست در ردیف فرشتگان قرار گیرد ؟
جواب : رتبه ی ملائکه از رتبه ی آدم به عنوان خلیفه الله پایین تر است . زیرا ملائکه مقام محدودی دارند و حامل یک اسم یا چند اسم از اسماء الهی می باشند ، به تعبیر قرآن سخن ملائکه عبارت است از اینکه : « و ما منا الا له مقام معلوم » (39) ما را مقام و مرتبه ای نیست ، مگر مقام و مرتبه ای محدود . و یا می گویند « و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک » (40) پروردگارا ! ما به حمد تو تسبیح تو را می کنیم و تو را تقدیس می نماییم . چنانچه ملاحظه می فرمایید ملائکه در حد تسبیح و تحمید و تقدیس ، خدا را نشان می دهند . اما در مورد آدم فرمود : « و علم آدم الاسماء کلها » و خداوند به آدم همه ی اسماء را آموخت . پس مقام آدم مقام تعلیم کل اسماء است . و لذا وقتی به ملائکه فرمود از آن اسماء خبر دهید اظهار ناتوانی کردند . قرآن می فرماید : « فقال انبئونی باسماء هولاء ان کنتم صادقین * قالوا سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا انک انت العلیم الحکیم » (41) ؛ سپس به فرشتگان فرمود اگر راست می گویید که شایستگی خلیفه ی الهی بودن دارید ، از این اسماء به من خبر دهید . گفتند منزهی تو ، ما را جز آنچه خود به ما آموخته ای هیچ علمی نیست ، تویی دانای حکیم . ملائکه اعلام می کنند که توان تعلیم و ارائه همه اسماء را ندارند . پس با توجه به آیات فوق ، یک موجودی می تواند با عبادات خود در حد ملائکه بالا برود ولی جامع کمالات الهی نباشد ، از این جهت ابلیس توانست در حد ملائکه قرار گیرد ، بدون آنکه حامل جامعیت اسماء الهی باشد . ولی خلیفه الله که صورت بالفعل آن امام معصوم می باشد مقام جامعیت اسماء را دارا است . (42)

سوال : اگر مورد آزار جنینان واقع بشویم چه باید بکنیم ؟
جواب : همین طور که عرض شد ؛ آزار جنینان فرقی با اینکه کسی پشت سر شما دروغ ببافد نمی کند . در آنجا شما در حد خود از خودتان دفاع می کنید و باقی آن را هم به خدا واگذار می نمایید که خدا مدافع بزرگی است . مشکل اینجاست که فکر می کنیم جنینان آزاداند هر کاری خواستند بر علیه ما بکنند و ما در مقابل آنها دسته بسته هستیم . چنین خبری نیست ، ما چوب تصورات غلط خود را می خوریم ، حال اگر خدا بخواهد این چوب را به شما بزند ممکن است از طریق ساحر و جن بزند . ما باید بگوییم خدایا ما را ببخش . عملاً از طریق اصلاح خود و پناه بردن به خدا مشکل بر طرف می شود .
در کتاب « سفینه الصادقین » آمده است :
« جناب آیت الله شیخ مرتضی طالقانی ـ استاد مرحوم علامه محمد تقی جعفری ـ می فرماید تصمیم گرفتم در مسجد سهله چله بگیرم ، و چون دیدم وقت ندارم برای خود غذای گوشتی تهیه کنم بنا را بر آن گذاشتم که غذای حیوانی نخورم . چند رو زگذشت ؛ در حالی که در حجره تنها بودم متوجه شدم یک نفر کنارم نشسته است ، کمی جا خوردم ! گفت آقا شیخ مرتضی نترس ، چون شما تصمیم گرفتید حیوانی نخورید ما جنینان می توانیم به شما نزدیک شویم . من از اجنه هستم ، آمده ام خدمت شما کارهایتان را انجام دهم ، و با هم رفیق می شوند . اتفاقاً یکی از خانواده های نجف ، از اعراب بادیه نشین خدمت حاج آقا شیخ مرتضی آمد و گفت : مدتی است به داخل خانه ی ما سنگ پرتاب می کنند ، هر چه نگاه می کنیم هیچ کسی نیست ، فقط سنگ می زنند ، اگر می شود کاری بکنید . آقای شیخ مرتضی از جنی که با او رفیق شده بودند می خواهند که بگو به خانه این بنده به خدا سنگ بزنید ، آنها هم به دستور آقا دیگر سنگ نمی زنند ، گویا عصبانیت آنها از آن شخص باقی بوده و به همین جهت بعد از رحلت آقا ، دوباره سنگ می زدند » .
این قضیه را عرض کردم تا متوجه باشیم علت آزار بعضی از جنیان خود ما هستیم. ما متأسفانه از سر بی کاری فضولی های بی خود می کنیم . در اثر این تجسس ها پای جنیان را در زندگی خود باز می نماییم. همین طور که فضولی می کنیم ببینیم همسایه امشب چه غذایی می خورد، نقشه ها می کشیم تا از کار مردم سر در بیاوریم و موجب ناراحتی همسایه می شویم. اخیراً شنیدم خانمی که از شوهرش طلاق گرفته و نزد مادرش زندگی می کرد، فهمید شوهرش برای این که ببیند این ها چه می کنند با هزار صدمه یک خانه ای کنار خانه آن ها کرایه کرده بعد با دوربین از کانال کولر آن ها را زیر نظر گرفته، حالا کارش لو رفته و با شکایت آن خانم فعلاً آقا زندان است. آخر مگر بیکاری، تو که همسرت را طلاق دادی دیگر به توچه مربوط است که آن ها چکار می کنند. در همین راستاست که انرژی زیادی خرج می کنیم تا جواب فضولی هایمان را بدهیم، خیالات ما تحریک می گردد و زمینه تعقیب جنیان در ما فراهم می شود و آن ها هم عکس العمل نشان می دهند.
جنی ها از نظر حوزه زندگی اصلاً در حوزه زندگی ما قرار ندارند، در ساخت و مرتبه دیگری در این عالم زندگی می کنند و هیچ ربطی هم به ما ندارند اما اگر ما وارد زندگی آنها شدیم و با انواع حیله خواستیم آنها را تسخیر کنیم و یا از کار آنها سر در بیاوریم ، ماجرا شروع می شود . جلسه ی قبل عرض کردم چقدر باید تلاش کرد تا یک جن سرگردان را تسخیر کنیم و اراده های خود را به او تحمیل نماییم ، بالاخره او هم در سر فرصت انتقامش را می گیرد . ما اگر با صرف انرژی زیاد جنی ها را وارد حوزه خودمان بکنیم بالاخره بین ما و آنها تصادم پیش می آید و نمونه تصادم ها آن سنگ پراندن و امثال آن است . همان طور که ما به شیطان میدان می دهیم که وارد روح و روان ما بشود و عنان زندگی ما را در دست گیرد ، هر چقدر ما به او میدان بدهیم جلو می آید تا آنجایی که به تعبیر امیرالمومنین « علیه السلام » اول بی آبرویت می کند ، بعد هلاکت می نماید . الحمدالله شما با زیارت امام معصوم و یا با ماه محرم و رمضان ، مانع نفوذ همه جانبه ی شیطان می شوید و گر نه بیچاره می شدید . امثال آیت الله شیخ مرتضی طالقانی که به جنینان میدان نمی دهند نه تنها مورد آزار آنها قرار نمی گیرند ، بلکه به آنها دستور هم می دهند . با آقایی مصاحبه کرده بودند که می گفت جنینان می آیند فرزندم را می برند و او را در بعضی شهرها گردش می دهند و می آورند ، از این قضیه خوشحال هم به نظر می رسید ، در حالی که اگر درست باشد معلوم نیست کار به کجا می کشد . اشکال اساسی آن است که ما وارد حوزه ی زندگی آنها شویم و یا اجازه دهیم که آنها وارد زندگی ما شوند .

 

سوال : آیا با هر انسانی یک جن به نام همزاد متولد می شود؟
جواب : نه ، چنین چیزی درست نیست ، آنقدر حرف بی پایه ای است که اصلاً احتیاجی نیست درباره اش بحث کنیم ، کسی که چنین ادعایی کرده باید دلیل بیاورد چگونه به این مطلب رسیده است . آری خداوند می فرماید : « و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین » (43) ؛ هر کس از یاد خدا روی برگرداند برای او شیطانی که او را همراهی کند قرار می دهیم . که این ربطی به همزاد ندارد ، بلکه همراهی شیطان است با کسی که از یاد خدا روی برگردانده.
سوال : افرادی هستند که نسبت به نظام اسلامی و یا مسائل مسلمین بی تفاوت اند و از طرفی کرامت هایی نیز دارند ، آیا به کرامت های این گونه می توان اطمینان کرد ؟
جواب : دقت کنید که کرامت به خودی خود نباید ارزش به حساب آید ، حتی امکان دارد شیطان شما را اهل کرامت کند و ذهن شما را به همین کرامت ها مشغول کند و در نتیجه از « کریم » باز دارد ، شما هم مغرور شوید به اینکه اگر راه من غلط بود نباید به چنین کراماتی دست می یافتم . آنچه در اسلام اصل است « بندگی خدا » است ، هدف هیچ یک از اولیاء الهی در انجام بندگی ، کرامت نمی باشد ، حالا اگر خداوند در امری خاص مصلحت دید و کرامتی از طریق آنها به سایر مخلوقات نشان داد بحث دیگری است ، ولی این نوع کرامت ها ، به خودی خود در اسلام ، کمال به حساب نمی آید ، به همین جهت ائمه «علیهم السلام»در اقل کرامت هستند . مقام اولیاء ، بندگی است ، کرامت مخصوص خدا است ، من باید بنده باشم و او باید رب کریم باشد . محی الدین بن عربی می گوید از استادم پرسیدم که چرا شاگردان مشا بیشتر از شما کرامت دارند ؟ گفت من می خواهم بنده باشم آنها می خواهند رب باشند . حقیقت من بندگی است ، و نه نمایش قدرت ، حقیقت رب قدرت و اظهار کرامت است ، هر چه من در حقیقت خود بمانم ، به مقصد نزدیکترم . اینجاست که یادتان باشد اگر مثلاً امام هادی « علیه السلام » به شیری که روی پرده بود می گویند فلانی را بخور ، به جهت آن است که مقام امامت آن حضرت در خطر است و طرف می خواهد مقام امامت حضرت را زیر سوال ببرد .
در مورد جایگاه کرامتی که از اهل کرامت صادر می شود با آنچه اهل توحید دارند و سعی به نفی خود دارند به فصل آخر کتاب « جایگاه و معنی واسطه فیض » رجوع فرمایید در آنجا در یک پاورقی طولانی از صفحه ی 299 به بعد ، فرق کرامت و توحید بحث شده و اینکه اهل کرامت عموماً نفس خود را تقویت می کنند ، ولی امامان معصوم « علیهم السلام» خودشان را هیچ می کنند تا خدا در قلبشان جلوه کند . اهل کرامت با ریاضت های مخصوص نفس ناطقه را تقویت می کنند ، و چون نفس انسان مجرد است اگر از بدن آزاد شد نگاه می کند می بیند در چهارصد کیلومتری چه خبر است ، این به جهت قدرت نفس است. اما امام معصوم «علیه السلام» از حق خبر می گیرد و لذا باید بین اهل کرامت و اهل توحید تفکیک قائل شد . اهل توحید صحنه های بزرگ تاریخ توحیدی را شکل می دهند هم اکنون یک بسیجی ناب در برزخ از اهل کرامت خیلی جلوتر است . حضرت امام خمنیی « رحمه الله علیه» و علامه طباطبایی « رحمه الله علیه» و آیت الله بهجت « رحمه الله علیه» اهل توحیداند ، هر چند اگر خداوند مصلحت بداند کرامت هایی نیز از طریق آنها اظهار می شود . شنیده اید فلان مرد خدا که خیلی هم به مردم کمک می کرد مثلاً یک انجیر می داده طرف می خورده خوب می شده است ، در برزخ گفته به جهت توجه به کرامت ها عقب افتادم .
در مورد جنینان شیعه که در خدمت امامان « علیهم السلام » بوده اند به طرح چند روایت بسنده می کنیم :
از سعد اسکاف هست که نزد ابی جعفر امام باقر « علیه السلام » رفتم و اجازه شرفیابی خواستم ، مواجه شدم با کاروان هایی از شتر که در پشت در صف کشیده بودند و با صداهایی بلند نیز مواجه شدم ، در آن هنگام قومی عمامه بر سر از در بیرون شدند مانند هندوها . گفت : من نزد امام « علیه السلام » رفتم و گفتم : یابن رسول الله ؛ امروز دیر اجازه فرمودید و من مردمی را دیدم بیرون شدند عمامه بر سر و ناشناس . فرمود : ای سعد می دانی اینها چه کسانی بودند ؟ گفتم : نه . فرمودند : « هم کیشان تو از طایفه ی جن بودند ، می آیند مسائل حلال و حرام و احکام دین خود را از ما می پرسند » (44)
از عمار سجستانی است که گفت : من جهت شرفیابی نزد امام ششم « علیه السلام » نیاز به اذن گرفتن نداشتم ، در منی یک شبانه روز در چادر او نشستم ، و اجازه دادند به جوانانی مانند مردان هندی که به حضورشان برسند . عیسی شلقان بیرون آمد و ما از او اجازه ی شرفیابی در محضر امام را خواستیم ، به من اجازه دادند . می گوید : به من فرمودند : ای اباعاصم از چه موقع آمدی ؟ گفتم : پیش از آنها که نزد تو آمدند و ندیدم بیرون روند ، فرمودند : آنها قومی از جنینان بودند ، مسائل خود را پرسیدند و رفتند . (45)
سدیر صیرفی گوید : امام پنجم « علیه السلام » حوائجی در مدینه داشتند به من سفارش فرمودند . در این میان که در دره روحاء بر شترم سوار بودم ناگاه دیدم یک آدمی جامه اش را به خود می پیچید ، گوید برای او ایستادم و پنداشتم تشنه است و قمقمه را به او دادم ، گفت : نیازی بدان ندارم و نامه ای که گِلِ مُهرش تَر بود به من داد ، نگاه کردم مُهر امام « علیه السلام » را داشت . گفتم چه وقت حضور نامه نویس بودی ؟ گفت : هم اکنون . و دیدم در نامه کارهایی است که به من فرموده ، نگاه برگرداندم و کسی را ندیدم . گوید : امام « علیه السلام » آمد و دیدارش کردم و گفتمش قربانت ؛ مردی نامه ای با گِل تَر برایم آورد . فرمودند : کار شتابانه ای که داشته باشیم یکی از آن جنینان را به دنبالش می فرستیم . (46)
به سندی از سعد اسکاف که از ابی جعفر « علیه السلام » با یاران خود اجازه ی شرفیابی خواستیم و ناگاه هشت تن که گویا از یک پدر و مادرند و جامه ی زرابی و قباهای طاقی و عمامه های زرد دارند ، وارد شدند و زود بیرون آمدند . به من فرمودند : ای سعد ! آنها را دیدی ؟ گفتم : آری قربانت ؛ اینان چه کسانی بودند ؟ فرمودند : برادران جنی شما ، آمده بودند از حلال و حرام خود پرسش کنند ، چنانچه شما بپرسید درباره ی آنها .
گفتم : قربانت برای شما نمایان شوند ؟ فرمودند : آری . (47)
جابر ابن عبدالله انصاری می گوید که سه روز را از مدینه از خدمت امام صادق «علیه السلام» دور شده بودم که یک مرتبه دیدم آدم بلند قدی با چهره ای زرد رنگ ، نامه ای از امام صادق « علیه السلام » به دستم داد . نگاه کردم دیدم هنوز جای مُهر نامه مرطوب است ، که به من دستور داده اند . از ماجرا پرسیدم گفت : همین حالا حضرت این نامه را به من دادند . گفتم : تو چطوری این همه راه را طی کردی ؟ گفت من از جنینان هستم . (48)
سوال : در فیلم سفر به ماوراء جادوگر ساکت کشور غنا برای مدتی در میان زمین و هوا می ایستاد، این کار چگونه انجام می شود ؟
جواب : اگر در آن فیلم دقت می کردید آن آقا از صبح تا عصر کنار رودخانه بود و همین طور بر رودخانه و آب آن متمرکز شد . بعد دور خود آتش روشن کرد و در وسط حلقه ای از آتش قرار گرفت و آرام آرام از سطح زمین بالا رفت . علتش آن است که آب برای خود مدبری دارد که در اصطلاح فلسفه به آن عقول عرضیه می گویند . هر چیزی مدبر مخصوص به خود را دارد که در حکم نفس برای آن موجود است ، همان طور که گیاه توسط نفس نباتی تدبیر می شود ، یک بلور در معدن نیز توسط مدبر خود تدبیر می شود و به آن صورت منظمی که شما می بینید در می آید . آب هم مدبر دارد و نحوه ی حضور آب در عالم را تدبیر می کند ، مدبر آب ؛ وقتی آب حرارت ببیند آن را بالا می برد . جادوگر غنایی در اثر تمرکز طولانی با مدبر آب ارتباط برقرار کرد و یک نحوه اتحاد با آن در خود پدید آورد ، در آن حالت ، همان طور که آتش آب را بالا می برد ، او را نیز بالا برد . کار جالبی است ولی بسیار پوچ است ، چون بالاخره پس از مدتی پایین افتاد . در حالی که اگر همین تمرکز را به نور شریعت نسبت به پروردگار خود پیدا کرده بود ، چه برکاتی که نصیب او نمی شد . چیزی که شما در مناجات شعبانیه از خدا می خواهید که « الهی هب لی کمال الانقطاع الیک » ؛ خدایا نهایت جدایی از غیر و اتصال به خودت را به من عطا کن ، خیلی فرق می کند با امثال کارهایی که آن جادوگر کرد .
سوال : آیا افرادی که در سطح بالای سیر و سلوک هستند می توانند اسرار درون انسان را بخوانند ؟
جواب : نه ، نمی توانند ، اسرار انسان ها پیش خداست بعضی از اسرار انسان را ملائکه هم نمی توانند بخوانند ، فقط پیش خود خدا است .
بله اگر خدا مصلحت دید که مرا هدایت کند به اندازه ای که برای هدایت من موثر است بعضی از آن اسرار را در اختیار انسان های الهی قرار می دهد ، آن هم فقط برای این است که مرا هدایت کنند .
... ادامه دارد.

 

 

پی نوشت‌ها:

38) « نگرشی بر مقاله ی بسط و قبض تئوریک شریعت » ، علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی ، ص 192
39) سوره ی صافات ، آیه ی 164
40) سوره ی بقره ، آیه ی 30
41) سوره ی بقره ، آیات 32 و 31
42) برای بررسی این موضوع می توانید به کتاب « هدف حیات زمینی آدم » همین نویسنده رجوع کنید .
43) سوره ی زخرف ، آیه ی 36
44) عن سعد الا سکاف قال : اتیت ابا جعفر « علیه السلام»ارید الاذن علیه فاذا رحال ابل علی الباب مصفوفه و اذا الاصوات قدار تفعت ثم خرج قوم معتمین بالعمائم یشبهون الزط قال فدخلت علی ابی جعفر « علیه السلام»فقلت جعلت فداک ابطا اذنک علی الیوم و رایت قوما خرجوا علی معتمین بالعمائم فانکرتهم فقال او تدری من اولئک یا سعد قال : قلت : لا قال فقال اولئک اخواتکم من الجن یاتونا فیسالونا عن حلالهم و حرامهم و معالم دینهم ( الکافی ، ج 1 ، ص 395 )
45) عن عمار السجستانی قال کنت لا استاذن علیه یعنی ابا عبدالله « علیه السلام»فجئت ذات یوم و لیله فجلست فی فسطاطه بمنی قال فاستوذن لشباب کانهم رجال الزط فخرج عیسی شلقان فذکرنا له فاذن لی قال فقال لی یا ابا عاصم متی جئت قلت قبل اولئک الذین دخلوا علیک و ما رایتهم خرجوا قال اولئک قوم من الجن فسالوا عن مسائلهم ثم ذهبوا ( بحارالانوار ، ج 60 ، ص 102 )
46) عن سدیر الصیر فی قال اوصانی ابوجعفر « علیه السلام»بحوائج له بالمدینه فبینا انا فی فج الروحاء علی راحلتی اذا انسان یلوی بثوبه قال فقمت له و ظننت انه عطشان فناولته الاداوه فقال لا حاجه لی بها و ناولنی کتاباً طینه رطب فنظرت الی الخاتم فاذا خاتم ابی جعفر « علیه السلام»فقلت له متی عهدک بصاحب الکتاب قال الساعه قال فاذا فیه اشیاء یامرنی بها قال ثم التفت فاذا لیس عندی احد قال فقدم ابوجعفر « علیه السلام»فلقیته فقلت له جعلت فداک رجل اتانی بکتاب و طینه رطب فقال اذا عجل بنا امر ارسلت بعضهم یعنی الجن و فی روایه اخری انا اهل البیت اعطینا اعوانا من الجن اذا عجلت بنا الحاجه بعثناهم فیها ( بحار الانوار ، ج 60 ، ص 102)
47) عن سعد الاسکاف قال : طلبت الاذن علی ابی جعفر « علیه السلام»مع اصحاب لنا لندخل علیه فاذا ثمانیه نفر کانهم من اب و ام علیهم ثیاب زرابی و اقبیه طاقیه و عمائم صفر دخلوا فما احتسبوا حتی خرجوا فقال لی یا سعد رایتهم قلت نعم جعلت فداک من هولاء قال اخواتکم من الجن اتونا یستفتونا فی حلالهم و حرامهم کما تاتونا و تستفتونا فی حلالکم و حرامکم فقلت جعلت فداک و یظهرون لکم قال نعم ( همان ، ص 103 )
48) عزیزان عنایت داشته باشند ، فرق است بین اینکه پیامبر « صلی الله علیه و آله و سلم» و یا ائمه ی «علیهم السلام»بخواهند با جنینان حشر و نشر داشته باشند ، با اینکه جنینان بیایند در خدمت امام . آری ؛ هیچ وقت نه تنها پیامبر و امام « علیه السلام»طالب چنین ارتباطی نمی باشند ، ولی این که جنینان بیایند خدمت آنها و از آنها استفاده کنند و یا به آنها خدمت کنند ، آن اشکال ندارد و موجب سقوط روح آنها در حد مرتبه ی وجودی جنینان نخواهد شد .

منبع: کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم »

پنج شنبه 23/7/1388 - 15:51
فلسفه و عرفان
ماوراء (10) دعانویسی
ماوراء (10) دعانویسی

نویسنده : استاد اصغر طاهرزاده


جایگاه دعانویس :

سوال : آیا کار دعانویس هم مثل کار جادوگر و رمال است ؟
جواب : خیر ؛ ما در سیره ی ائمه معصومین « علیهم السلام» داریم که دعایی را می نوشتند و در عین اینکه می خواندند ، نزد خود می گذاشتند ، حتی از امام رضا « علیه السلام » داریم که دعایی را در یقه ی خود گذاشته بودند ، که به حرز امام رضا « علیه السلام » مشهور است . مرحوم شیخ عباس قمی « رحمه الله علیه » در حاشیه ی مفاتیح الجنان حرزهایی را که ائمه «علیهم السلام » استفاده می کردند آورده است . پس اگر خود شما یا کس دیگری دعایی را بنویسید و به امید دفع فتنه نزد خود نه دارید ، کار درستی است ، منتها باید دقت بفرمایید که طرفی که برای شما دعا می نویسد ، واقعاً از متون مورد اعتماد استفاده کند نه اینکه چیزهایی را به نام دعا از خودش درآورده باشد . نگهداری قرآن در نزذ خود یک نوع وسیله ی دفع فتنه است و یک نوع حرز به حساب می آید .
بر همین اساس قدیمی ها قرآن های بسیار کوچک را در محفظه ای که آب به آن نرسد قرار می دادند و به گردن کودکان می انداختند . دعا و قرآن ؛ هم خواندش خوب است و هم نزد آدم باشد خوب است ولی این خط کشیدن ها که به نام دعا می دهند چیز مطمئنی نیست . عزیزانی که اذیت می شوند یا فکرشان مشغول موضوعات ناراحت کننده است ، از حرز حضرت زهرا«سلام الله علیها» یا حرز امیرالمومنین « علیه السلام » و یا حرز امام رضا « علیه السلام » و امثال آنها استفاده کنند .

سوال : شما فرمودید طبق آیه ی قرآن « و ما بضارین به من احد الا باذن الله » (36) هیچ جادوگر و رمالی نمی تواند کسی را اذیت کند مگر اینکه خدا بر اساس مصلحت خویش بخواهد او را تنبیه کند ، پس چیزهایی مثل انگشتر فیروزه و « ان یکاد » در دفع موانع چه نقشی دارد ؟
جواب : درست است که کسی نمی تواند کسی را اذیت کند یا به کسی نفع برساند ولی حال اگر خدا فرموده برای دفع خطر مثلاً این انگشتر را در دست کنید به جهت آن است که استفاده از اینها استفاده از یک قاعده ای است که در نظام عالم جاری است ، مثل رفع تشنگی از طریق آب خوردن . درست است که کسی نمی تواند شما را اذیت کند ولی اگر می خواهید تشنگی را رفع کنید باید آب بخورید . البته استفاده از انگشترهای مقدس و یا ادعیه موجب آماده شدن شرایط بهتر است و اگر بقیه ی شرایط موجود نباشد آنها به خودی خود نتیجه ی مطلوب را نمی دهد .

سوال : عریضه نویسی چه نقشی دارد ؟
جواب : عریضه نویسی یک سنت پسندیده ای است ، شما وظیفه دارید به هر شکلی در محضر وجود مقدس معصومین «علیهم السلام » عرض حال کنید و از آنها کمک بگیرید . حال گاهی عرض حالتان را می نویسید و داخل آب می اندازید تا تمرکز شما نسبت به حاجتتان بیشتر شود . در گذشته چون مردم سوادنداشتند عریضه نویس ها عرض حال آنها را برایشان می نوشتند .
همین که می نوشت: « ای وجود مقدس امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» من از شما چنین خواهشی دارم » عملاً توجه قلبی او به آن حضرت محقق می شد و از انوار آن حضرت بهره مند می گشت و اگر مصلحت او بود که گشایشی برایش حاصل شود ، حاصل می شد . البته فراموش نفرمائید ما با داشتن دعاهای جلیل القدری مثل دعای کمیل و یا دعای ابوحمزه ی ثمالی یا مناجات شعبانیه و امثال آن ، می توانیم به نور ائمه «علیهم السلام » بهترین تقاضاها را از خداوند داشته باشیم و از آن طریق به زیباترین شکل ، ارتباط خود را معصومین «علیهم السلام » حفظ کنیم . دعاهایی به این خوبی داریم که می توانیم به کمک آنها راه صد ساله را یک شبه طی کنیم . در روایت قدسی داریم ؛ « به جای اینکه بنده ی من از من چیزی بخواهد ، با نیایش با من بیش از آن چیزی که او بخواهد به او می دهم » آری به ما گفته اند نمک غذایتان را هم از خدا بخواهید ، تا تمام ابعاد روحی ما متوجه خدا باشد ، اما در روایت فوق می فرماید به جای اینکه بگویید خدایا غذایمان را بده ، بگویید « یا حی یا قیوم » ، « آیه الکرسی » و « قل هو الله احد » بخوانید تا از همه ی فتنه ها آزاد شوید . با توجه به توحید صمدی آیا دیگر جایی برای غیر می ماند که در زندگی ما بخواهد منشأ اثر باشد ؟ به همین جهت به ما فرموده اند برای دفع سحر و چشم زخم ، آیه الکرسی بخوانید و آن را نوشته در نزد خود و در خانه خود قرار دهید ، تا با نور توحید ، نقش و تاثیر هر غیری از صحنه ی جان و زندگی شما دفع شود ، شرط آن توجه به توحیدی است که در آیه الکرسی مطرح است . وقتی در آیه الکرسی می گویی : « الله لا اله الا هو الحی القیوم » (37) قلب شما تصدیق می کند که جز او معبودی نیست و او حی و قیوم است و تمام حیات و قیام هر کس از اوست . در چنین حالتی تمام توجه جان انسان متوجه خدا می شود ، و مسلم در این حالت از نور پروردگار بهره مند می گردد . از آیه الکرسی نباید غافل شد . از پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم » می پرسند بهترین آیه ای که بر شما نازل شد کدام آیه است ؟ می فرمایند : آیه الکرسی و نیز فرمودند : هر چیزی قله ای دارد قله ی قرآن آیه الکرسی است . یا می فرمایند : آیه الکرسی بزرگ ترین آیه ی قرآن است . چون در آیه الکرسی قلب انسان متذکر می شود که خداوند همه کاره است ، در آن آیه متوجه می شوید اگر هم خداوند به چیزی قدرت شفاعتی داده ، « باذن الله » بوده است یعنی اگر هم کسی کاری می تواند بکند در قبضه خداوند است . این نوع نگاه باید در قلبتان باشد تا با چنین نوری ، فتنه ها دفع شود .
... ادامه دارد.

پی نوشت‌ها:

36) سوره ی بقره ، آیه ی 102
37) سوره ی بقره ، آیه ی 255

منبع: کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم »


پنج شنبه 23/7/1388 - 15:49
فلسفه و عرفان
ماوراء (9) بستن بخت
ماوراء (9) بستن بخت


نویسنده : استاد اصغر طاهرزاده


جایگاه بخت بستن :

سوال : آیا بخت بستن یک واقعیت است یا توهم ؟
جواب : شما دوباره به آیه ای که قبلا هم مطرح شد توجه کنید ، می فرماید : « و ما هم بضارین به من احد الا باذن الله » (32) هیچ جادوگری نمی تواند هیچ ضرری به کسی برساند مگر به اذن خدا . پس به این معنی که کسی اراده کند بخت شما را ببندد نداریم ، اما اگر خدا مصلحت دید کسی را تنبیه کند ممکن است آن تنبیه از طریق جادوگری انجام گیرد . هیچ کس با اراده ی خود نمی تواند بخت کسی را ببندد ، اما همین طور که می شود با ضربه ای که بر صورت کسی می زنند او را تنبیه کنند ، همین طور هم بعضی ها را از طریق جادوگر تنبیه می کنند ، تا آدم ها در دل این سختی ، امتحان بدهند . اگر مثلاً شما با یک ماشین سواری تصادف کردید و پایتان شکست ، می گویید خدا این طوری امتحانم کرد . یا اگر کسی پشت سر شما حرف زد که آبروی شما را ببرد ، باز باید متوجه باشید که دارید امتحان می شوید ، زیرا خداوند می فرماید : « ان الله یدافع عن الذین آمنوا » (33) خدا مدافع مومنان است پس اگر کسی بخواهد پشت سر شما حرف بزند و آبروی شما را ببرد نمی تواند ، منتها عمل او ، زمینه ی امتحان شدن شما را فراهم می کند . حال اگر کسی تصمیم بگیرد از طریق جادوگر بخت شما را ببندد ، مثل همان کسی است که تصمیم می گیرد پشت سر شما حرف بزند ، به ظاهر می تواند ، همان طور که او به ظاهر این طرف و آن طرف می رود و پشت سر شما به این و آن بد می گوید . شما هم ممکن است با سادگی تمام بگویید ؛ وای ! آبرویم رفت ، ولی اگر ببینیم دنیا و آبرو و عزت در دست خداست ، با بدگوییهای او توسل شما به خدا زیادتر می شود ، زیرا « و لله العزه و لرسوله و للمومنین و لکن المنافقین لا یعلمون » (34) عزت از خدا و رسول او و مومنین است ولی این نکته را منافقین نمی فهمند . رژیم شاه چقدر تلاش کرد تا در جریان 15 خرداد سال 42 حضرت امام خمینی « قدس سره » را بی آبرو کند ، دروغ برای ایشان ساختند که از « جمال عبدالناصر » رئیس جمهور مصر پول گرفته تا در ایران اغتشاش کند . آیا این کارها نتیجه داد یا اینکه حضرت امام خمینی « قدس سره » آبرومندترین فرد دنیا شدند ؟ بله می شود یک جادوگری به کمک جنی ها یک شیطنتی بکند اما شما با توکل به خدا تمام نقشه های جادوگر و جن را هیچ می گیرید و بدون هیچ عکس العملی به زندگی دینی خود ادامه می دهید ، و در آن صورت آنها هیچ غلطی نمی توانند بکنند . ما چوب بی توکل بودنمان را می خوریم .

اگر کسی به ناحق پشت سر شما با تهمت هایی که زد ، بی آبرویی راه انداخت به طوری که در شهر هر کسی شما را ببیند بگوید عجب ؛ این بوده که این کارها را کرده ! حال شما دو کار می توانید بکنید ،یکی اینکه بگویید من دیگر در این شهر نمی توانم زندگی کنم ، آبرویم رفت ، بلند می شوی و به شهر دیگری می روی . این در حالی است که این ذهنیت به دنبال شما است که در شهر خودم آبرویم رفته ، همیشه این سیاهی دنبالتان هست . اما یک وقت می گویی خدایا خودت که بهتر می دانی ، پس خودت مدافع من باش . شما هم در حد وُسع و توان خود ، از خود دفاع می کنی . یک سال نمی گذرد درست برعکس می شود ، آبروی آن کسی که می خواسته آبروی شما را ببرد ، از کف او می رود ، و از آن مهمتر در این جریان حضور خداوند را در زندگی خود احساس می کنی . ولی اگر بد امتحان داده بودی و نقش طرفی که می خواسته آبروی شما را ببرد ، نقشی موثر می پنداشتی ، شما از شهر خوت هم که می رفتی ، باز نقش آن فرد برایت یک نقش موثر باقی می ماند و هرگز از آن طریق به خدا نمی رسیدی . اگر از شهر می رفتی چوب خودت را خورده بودی و نه چوب آن طرف را . برای پیدا کردن چنین بصیرتی به ما فرموده اند سوره های معوذتین ( فلق و ناس ) را بخوانید . می فرماید : « قل اعوذ برب الفلق » ؛ بگو همواره به پروردگاری که سیاهی ها را می شکافد پناه می برم . « قل اعوذ برب الناس » ؛ بگو به پروردگاری که کلیه امور انسان ها به دست اوست پناه می برم . با توجه به این آیات دیگر کسی نمی تواند در روان شما صاحب نقش و اثر باشد . وقتی می گویی : « قل اعوذ برب الناس ، ملک الناس ، اله الناس » ؛ پروردگار و حاکم و معبود انسان ها پناه می بری ، پس دیگر هیچ کس در جان شما کاره ای نیست . درست است که عده ای « النفاثات فی العقد » ؛ هستند و در گره ها و تصمیم ها می دمند ، اما با پناه بردن به خداوند ، هم کار آنها را خنثی میکنی ، هم بهره ی نزدیکی به خداوند نصیب تو می شود . درست است این طرف دارد در غیاب شما ، شما را ضایع می کند ولی اگر با آرامش کامل و در حد توان خود از خود دفاع کنید و بقیه اش را به خدا بسپارید ، درست امتحان داده اید و چند قدم جلو آمده اید و آن سختی برای شما پنجره ی ورود به عالم بهتری می شود .
در روایت قدسی داریم که خداوند می فرماید :
« و عزتی و جلالی و مجدی و ارتفاعی علی عرشی لاقطعن امل کل مومل غیری بالیاس و لاکسونه ثوب المذله عندالناس و لانحینه من قربی و لابعدنه من فضلی أ یومل غیری فی الشدائد و الشدائد بیدی و یرجو غیری و یقرع بالفکر باب غیری و بیدی مفاتیح الابواب و هی مغلقه و بابی مفتوح لمن دعانی فمن ذا الذی املنی لنوائبه فقطعته دونها و من ذا الذی رجانی لعظیمه فقطعت رجاء منی جعلت آمال عبادی عندی محفوظه فلم یرضوا بحفظی و ملات سماواتی ممن لایمل من تسبیحی و امرتهم ان لا یغلقوا الابواب بینی و بین عبادی فلم یثقلوا بقولی ألم یعلم [ ان ] من طرقته نائبه من نوائبی انه لا یملک کشفها احد غیری الا من بعد اذنی ـ فما لی اراه لاهیا عنی اعطیته بجودی ما لم یسالنی ثم انتزعته عنه فلم یسالنی رده و سال غیری أ فیرانی ابدا بالعطاء قبل السماله ثم اسال فلا اجیب سائلی أ بخیل انا فیبخلنی عبدی أ و لیس الجود و الکرم لی أ و لیس العفو و الرحمه بیدی أ و لیس انا محل الآمال فمن یقطعها دونی افلا یخشی المومنون ان یوملوا غیری فلو ان اهل سماواتی و اهل ارضی املوا جمیعا ثم اعطیت کل واحد منهم مثل ما امل الجمیع ما انتقص من ملکی مثل عضو ذره و کیف ینقص ملک انا قیمه فیا بؤساً للقانطین من رحمتی و یا بوسا لمن عصانی و لم یراقبنی » (35)
به عزت و جلال و بزرگواری و رفعتم بر عرشم سوگند که آرزوی هر کس را که به غیر من امید بندد ، به نومیدی بدل می کنم . و به او نزد مردم جامه خواری می پوشانم ، و او را از تقرب خود می رانم و از فضلم دور میکنم . آیا او در گرفتاری ها به غیر من آرزو می بندد ، در صورتی که گرفتاری ها به دست من است ؟ و به غیر من امیدوار می شود و در فکر خود در خانه ی جز مرا می کوبد ؟ با آن که کلیدهای همه درهای بسته نزد من است و در خانه ی من برای کسی که مرا بخواند باز است .
کیست که در گرفتاری هایش به من امید بسته و من امیدش را قطع کرده باشم ؟ کیست که در کارهای بزرگش به من امیدوار گشته و من امیدش را از خود بریده باشم ؟ من آرزوهای بندگانم را نزد خود محفوظ داشته و آنها به حفظ و نگهداری من راضی نگشتند ، و آسمان هایم را از کسانی که از تسبیحم خسته نشوند ( فرشتگان ) پر کردم و به آنها دستور دادم که درهای میان من و بندگانم را نبندند . ولی آنها به قول من اعتماد نکردند ، مگر آن بنده نمی داند که چون حادثه ای از حوادث من او را بکوبد ، کسی جز به اذن من آن را از او بر ندارد ، پس چرا از من روی گردان است ؟ من با جود و بخشش خود آنچه را از من نخواسته به او می دهم سپس آن را از او می گیرم ، و او برگشتش را از من نمی خواهد و از غیر من می خواهد ؟ او درباره ی من فکر میکند که ابتدا و پیش از خواستن او عطا می کنم ، ولی چون از من بخواهد به سائل خود جواب نمی گویم ؟ مگر من بخیلم که بنده ام مرا بخیل می داند ؟ مگر هر جود و کرمی از من نیست ؟ مگر عفو و رحمت دست من نیست ؟
مگر من محل آرزوها نیستم ؟ پس چه کسی می تواند آرزوها را پیش از رسیدن به من قطع کند ؟ آیا آنها که به غیر من امید دارند نمی ترسند ؟ اگر همه ی اهل آسمان ها و زمینم به من امید بندند ، و به هر یک از آنها به اندازه ی امیدواری همه دهم ، به قدر عضو مورچه ای از ملکم کاشته نشود ، چگونه کاسته شود از ملکی که من سرپرست او هستم ؟ پس بدا به حال آنها که از رحمتم نومیدند ، و بدا به حال آنها که نافرمانیم کنند و از من پروا نکنند .
وقتی امام خمینی « قدس سره » را به نجف تبعید کردند ، عوامل رژیم شاه شایع کردند که ایشان یک آخوند سیاسی بی سوادی است که چون نمی توانسته است درس بدهد شلوغ کرده است . آنها امید داشتند با این شایعات هیچ کس پای درس حضرت امام « رحمه الله علیه » نرود ، ولی زمانی نگذشت که ایشان از جمله ی آبرودارترین شخصیت های حوزه ی علمیه ی نجف شدند ، چون با امیدواری به لطف خدا ، فقط وظیفه ی خود را انجام دادند . باید متوجه بود در هر حادثه ای می خواهند ما را امتحان کنند ، اگر توانستیم بگوییم ؛ خدایا هر طور تو راضی هستی ما راضی خواهیم بود ، منور به مقام رضا می شویم . خدایا ! هر طور بخواهی ، ما همان را می خواهیم ، می خواهی ما تنها باشیم ، ما هم تنهایی را می خواهیم ، می خواهی بی نام و نشان زندگی کنیم و بمیریم ، ما هم همین را میخواهیم . این نوع رویکرد به مسائل ، شخصیتی از شما می سازد هزار برابر بالاتر از آنکه بخواهید آرزوهای دنیایی تان برآورده شود و برای تحقق آن آرزوها به فالگیر و رمال پناه ببرید و او هم به شما بگوید بخت تان را بسته اند باید پول بدهید تا باز کنم و از این طریق خود را در مقابل پروردگارتان روسیاه کنید .
... ادامه دارد.

پی نوشت‌ها:

32) سوره ی بقره ، آیه ی 102
33) سوره ی حج ، آیه ی 38
34) سوره منافقین ، آیه ی 8
35) الکافی ، ج 2 ، ص 67 ، باب التفویض الی الله و التوکل علیه .

منبع: کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم »

پنج شنبه 23/7/1388 - 15:47
فلسفه و عرفان
ماوراء (8) انرژی درمانی
ماوراء (8) انرژی درمانی


نویسنده : استاد اصغر طاهرزاده


جایگاه انرژی درمانی :

انرژی درمانی هم یک نوع هیپنوتیزم است . اگر کسی دستش طوری درد می کند که نمی تواند بالا بیاورد ، در واقع نفس او اراده ی قوی در حرکت دادن دستش ندارد در نتیجه دست او ضعیف شده و متقابلاً اراده او برای مقابله با ضعف دست او نیز ضعیف شده است و لذا نمی تواند دست خود را بالا بیاورد . حالا فردی که با تمرکز می تواند اراده خود را به او منتقل کند ، به شخص القاء می کند که تو می توانی دست خود را بالا بیاوری ، و این تصور را در خیال او تثبیت می کند . اگر نفس او این تلقین را پذیرفت ، دست خود را بالا می آورد ، و اگر درمان درد او به این است که چند روز دستش را تکان بدهد ، تکان می دهد و بعد هم که این خیال رفت ، چون چند روز دست خود را تکان داد ، دستش خوب می شود ، ولی تاثیر هیپنوتیزم در همان چند روز بود ، بقیه مربوط به بدن خود اوست . طرف مقابل پذیرفته که سردرد دارد ، با هیپنوتیزم به او القاء می کنی نه تو سرت درد نمی کند ، چون از اول سر درد او به ذهن و خیال او مربوط بود ، اگر پذیرفت سردردی نیست ، سردردش خوب می شود . چیزی که بعضی مواقع خود شما با نصیحت به طرف القاء می کنید ، حال اگر طرف توانست بپذیرد ، نتیجه می گیرد . بشر با انتقال خیال ، مسئله ای را که اصل آن خیالی بوده است می تواند تغییر دهد .

نوع دیگری از انرژی درمانی هست که با هیپنوتیزم فرق میکند ، از آنجایی که نفس بعضی از افراد تکویناً و به صورت خدادادی قدرت انتقال دارد ، می توانند اراده و توانایی خود را به دیگری منتقل نمایند . شما می بینید یکی قدش بلند است و دیگری کوتاه ، یکی هوشش زیاد است و دیگری کم ، به بعضی ها هم خداوند توانایی هایی می دهد که خود آنها حتی در ابتدا نمی دانند چنین توانایی هایی دارند . نفس طرف این توانایی را دارد که بتواند توانایی های نفس خود را به فرد دیگری منتقل کند . لذا اگر الان بنده دستم را نمی توانم بالا بیاورم با انتقال توانایی شخصی که توانایی انتقال قدرت نفس خود را به من دارد ، ممکن است بتوانم این کار را بکنم . بستگی دارد که بنده چقدر برایم امکان دارد توانایی های القاء شده را بگیرم . البته قدرت نفس آن شخص هم که قدرت خود را انتقال می دهد در این امر نقش دارد ، به همین جهت همه به یک اندازه شفا نمی یابند . بعضی ها هم مشکلشان بیش از اینهاست و به همین جهت اصلاً درمان نمی شوند . اگر آن نفس ، قدرت طرف مقابل را گرفت و از آن متاثر شد ، خودش آن را ادامه می دهد و آرام آرام با اراده هایی که اعمال می کند ، درمان می شود .
در مورد انبیاء الهی و ائمه ی معصومین «علیهم السلام» موضوع شفا دادن فرق می کند ، قلب آنها مظهر اسماء الهی است ، حال اگر مصلحت بدانند اسم خاصی را که مناسب رفع مشکل طرف است القاء می کنند و مشکل حل می شود . حضرت عیسی « علیه السلام » مظهر اسم حَیّ اند و لذا مرده را زنده می کنند . حضرت پروردگار در این امور به واسطه ی ذات مقدس حضرت عیسی « علیه السلام » بر روح و روان طرف جلوه می کند .
در بعضی موارد دیده شده است که طرف هیچ هنری ندارد و فقط از جهل مردم استفاده می کند و قصد منفعت جویی در میان است ، هیچ گونه زحمتی حتی در حد کسب هیپنوتیزم هم به خود نداده است ، که این نوع افراد مورد بحث ما نیست . بعضی ها با القائات ساده ، خیال طرف را تحت تاثیر قرار می دهند ، آن آدم ساده هم فکر می کند طرف کاری برایش کرده است . عبدالملک مروان از تعبیرکنندگان خواب پرسید من چند سال دیگر حکومت می کنم ؟ هیچ کدام چیزی نگفتند ، او عصبانی شد و آنها را تهدید به مرگ کرد . یکی از آنها گفت قربان ، شما چهل سال دیگر حکومت می کنید ، پرسید از کجا می گویی ؟ گفت امشب حضرتعالی چهل دُرّ قرمز در خواب می بیند که هر دُرّ ، نشانه ی یک سال حکومت شما است . خلیفه با این امید که امشب چهل دُرّ قرمز را در خواب ببیند خوابید ، فردا که بیدار شد گفت به آن مُعّبر جایزه های فراوان بدهید ، چون به واقع من چهل دُرّ قرمز در خواب دیدم . بقیه معبرها از همکارشان پرسیدند تو چطوری آن حرف را زدی ؟ گفت : می دانید که خلیفه آدم ساده و زودباوری است و به همین جهت هر چیزی به او تلقین کنید در خاطرش می ماند . من به او تلقین کردم چهل دُرّ قرمز در خواب می بیند ، خیال او چهل در برای خودش ساخت و به دنبال آن بود که در خواب آن چهل دُرّی را که خودش ساخته بود دید . و از این طریق جان خودم و شما را نجات دادم . از این کارها زیاد می شود ، گاهی خودمان نمی دانیم که چقدر تحت تاثیر خیالاتی هستیم که به ما تلقین شده است . اگر انسان با اصول و با عقل و حی الهی زندگی نکند زندگی اش پر از تلقین است ، هر چند ظاهر طرف تحصیل کرده است ولی زندگی اش پر است از همین تلقینات غیرواقعی که نه پایه استدلالی دارد و نه پایه ی الهی .
یک محقق ایتالیایی با توجه به خرافاتی که انگلیسی ها در زندگی خود پذیرفته اند ثابت کرد ، خرافی ترین مردم دنیا انگلیسی ها هستند . یعنی انگلیسی ها از آن موش پرست های هندی هم خرافی ترند . و واقعاً هم این طوری است که خرافی ترین مردم دنیا در اروپا هستند ، منتها در پوشش تکنولوژی آن را پنهان کرده اند .
در تحقیقاتی که شده دروغ ترین مجله های دنیا ، مجله هایی است که درباره ی روح و خواب و این گونه موضوعات سخن می گویند . بعضی از مطالب این مجلات بعداً دروغ بودنش افشا و معلوم شد که حدود ده سال مردم را بازی داده اند . کتاب « عالم عجیب ارواح » از آقای ابطحی تحت تاثیر همین مجلات نوشته شده است .
... ادامه دارد.

 

منبع:کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم »

پنج شنبه 23/7/1388 - 15:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته