ای ثانیه ها مرا تب آلود کنید
سرتاسر خانه را پر از عود کنید
چشمان حسود کور عاشق شده ام
اسفند برای دل من دود کنید
سیب هایم پوسید!پس کجایی دلدار؟
سیب سرخ سبدم حسرت طعم تو را برد به خاک کو کجایی دلدار؟
سیب هایم با من،دم در می مانیم
که اگر رد شدی از خانه ما به نگاهی که مسیحاست بهاری سازی
از من و از سبدم کاش تو مثل نسیم سحری صبح به صبح ...می گذشتی از کوچه ما عطر خوب گذرت می لغزاند...روی سیب و گل ها...شبنم را...روی پلکم اشکی و درون من غوغایی شوق سفر نداشتی قصد گذر نداشتی
من با تو زنده بودم اما خبر نداشتی
بی تو کدوم ستاره پا به شبم بزاره
ابر کدوم آسمون رو تشنگیم بباره
بی تو چی مونده با من جز یه صدای خسته
جز یه نگاه خاموش جز یه دل شکسته
بال و پرم بودی خبر نداشتی
تا سرم بودی خبر نداشتی
سایه به سایه هر طرف که بودم
همسفرم بودی خبر نداشتی
هر بدی و ندیدی بال سفر نداشتم
گفتی رها شو اما من دیگه پر نداشتم
کوه غم و رو شونم دیدی و بر نداشتی
من با تو زنده بودم اما خبر نداشتی
شوق سفر نداشتی قصد گذر نداشتی
من با تو زنده بودم اما خبر نداشتی
رفتی و توی قلبم یادتو جا گذاشتی
روی تموم حرفات یک دفعه پا گذاشتی
خواننده احسان خواجه امیری