وهّـابـیـت چگونه پایه گذاری شد؟
این روزها بحث وهابیت و تبلیغات وسیع آنان در بین جوامع اسلامی چه در بین سیاستمداران و چه در بین اهالی فرهنگ زیاد مطرح می شود ، در همین رابطه مطالبی را به مخاطبان گرامی این صفحه تقدیم می کنم.
• پیدایش
نخستین کسی که مذهب وهابی را پدید آورد ، شیخ محمد بن عبدالوهاب از علمای نجد در قرن دوازدهم هجری بود اما وی مبتکر و به وجود آورنده عقاید وهابیان نیست، بلکه قرن ها قبل از آن این عقاید به صورت گوناگون اظهار شده اما به صورت مذهب تازه ای در نیامده بود، افرادی هم چون«ابومحمد پربهاری» زیارت قبور را منع کرد، دیگری «عبدا... بن محمد عکبری» از علمای حنبلی بود که زیارت و شفاعت پیغمبر(ص) را انکار کرد و معتقد بود که سفر برای زیارت قبر پیامبر(ص) سفر معصیت می باشد و هم چنین بود زیارت قبور انبیاء و صالحین و دیگر «ابن تیمیه» بود که در قرن هفتم و هشتم می زیسته و عبدالوهاب اهم عقاید خود را از او گرفته بود.
شیخ محمد در سال 1115 هجری از بلاد نجد تولد یافت ، پدرش در آن شهر قاضی بود، شیخ از کودکی به کتب تفسیر و حدیث و عقاید علاقه داشت و فقه حنبلی را از نزد پدرش آموخت؛ وی از آغاز جوانی بسیاری از اعمال مردم را زشت می شمرد، در سفری که به مکه داشت، بعد از ادای مناسک حج به مدینه رفت در آن جا استغاثه مردم را به پیغمبر نزد قبر آن حضرت انکار کرد.او سپس طی مسافرت هایی که به بلاد اسلامی به همراه پدرش داشت، به انکار عقاید مردم پرداخت، هم چنین بین او و مردم نجد منازعاتی روی داد؛ بین او و پدرش نیز بر سر همین موضوع نزاع و جدال درگرفت ، سرانجام پدر شیخ عبدالوهاب رخت از جهان فروبست.
او در طول عمر خود به بلاد اسلامی سفر کرد و دروس نحو و صرف و معانی بیان را آموخت چهار سال در بصره ماند ، پنج سال در بغداد ، یک سال در کردستان، دو سال در همدان به سر بردو سپس به اصفهان کوچ کرد و در آن جا فلسفه و اشراق و تصوف را فرا گرفت. پس به کشورش بازگشت و مدت چند ماه از مردم دوری گزید ، آن گاه دعوت جدید خود را بر مردم عرضه کرد. شیخ محمد پس از مرگ به اظهار عقاید خود و انکار اعمال مردم پرداخت، جمعی از «حریمله» از او پیروی کردند و کار وی شهرت یافت تا این که با رفتن وی به شهر«عیینه» مریدان دیگری پیدا کرد. شیخ از این به بعد به امر به معروف و نهی از منکر طبق عقاید خود پرداخت و در انکار کارهای مردم سخت گیری بسیار نمود که سرانجام مجبور به ترک این منطقه شد.
• ارتباط با آل سعود
شیخ محمد پس از آن که از«عیینه» بیرون رانده شد، رهسپار«درعیه» از شهرهای معروف نجد گردید و این در سال 1160هجری بود،«محمدبن سعود» (جد آل سعود) امیر«درعیه» بود و به گرمی از او پذیرایی کرد و شیخ نیز قدرت و غلبه بر همه بلاد اسلامی را به وی بشارت داد و درباره امربه معروف و نهی از منکر و جهاد در راه خدا سخن گفت : «محمدبن سعود» ، سخنان شیخ را به مصلحت دین و دنیای خود تشخیص داد و آن ها را پذیرفت و به وی مژده داد که به یاری اش برخواهد خاست، بدین ترتیب این دو در مورد جنگ با مخالفان و امربه معروف و نهی از منکر و اقامه شعائر دین (طبق معتقدات خود) با یکدیگر بیعت کردند و جمعی از روسای قبایل و مردم دیگر از اطراف نیز گرد آنان جمع شدند. پس از آن که پیروان شیخ محمد ، شهر ریاض (از شهرهای نجد) را فتح کردند و بلادشان وسعت یافت و راهها امن شد و همه مخالفان را سر جایشان نشاندند ، شیخ کارهای مردم و اختیار اموال و غنائم را بر عهده عبدالعزیز «پسر محمدبن مسعود» واگذار کرد و خود به عبادت و تدریس پرداخت ، اما عبدالعزیز و پدرش محمد دست از او نکشیدند و تمام کارها با نظر و دستور وی انجام می گرفت. شیخ محمد در سال 1206 از دنیا رفت.
• افکار شیخ محمد چه بود؟
سخنان محمد بن عبدالوهاب از افکار و عقاید « ابن تیمیه» مایه گرفته است و نویسندگان و بزرگان فرقه وهابی بر این نکته تصریح کرده اند («ابوالعباس»،«احمدبن عبدالحلیم حرانی» معروف به «ابن تیمیه» از بزرگ ترین علمای حنبلی در قرن هفتم و هشتم بود و چون عقاید و آرایی بر خلاف معتقدات عموم فرقه های اسلامی داشت ، همیشه مورد انتقاد علمای دین قرار داشت، وی خود و پدرش از علمای حنبلی به شمار می روند.)
«ابن تیمیه» در یکی از فتاوای خود مدعی است که هر گاه نماز و دعا به مشاهد قبور اختصاص یابد ، به اجماع ائمه مسلمین چنین عملی بر خلاف دین اسلام است و هر که گمان برد که نماز و دعا و ذکر در شاهد افضل مساجد است، چنین کسی کافر است. ابن تیمیه هم چنین مدعی است که هیچ یک از ائمه مسلمین ، سفری را که فقط برای زیارت قبر انبیاء و صالحین باشد مستحب ندانسته و اگر کسی نذر کرد به چنین سفری برود ، عمل به این نذر برای او واجب نیست او درباره ی قبور کفار می گوید که زیارت آن ها جایز است تا انسان به یاد آخرت بیفتد، ولی طلب آمرزش برای کفار جایز نیست.
«ابن تیمیه» هم چنین در احادیثی را که مربوط به مشروع بودن و مستحب بودن زیارت قبر پیغمبر(ص) می باشد، ضعیف و ساختگی می داند ، از جمله حدیثی را که اهل تسنن از پیغمبر(ص) روایت کرده اند که «هر که قبر مرا زیارت کند، شفاعت از او بر من واجب است» صحیح نمی داند.
در مورذ عقاید وهابیون حرف ها بسیار زیاد است اما در شرح عقاید آنان همین بس که آنان جز خود دیگران را کافر و مشرک می خوانند و خیلی زود به کفر دیگران حکم می کنند ، در حالی که روش پیامبر(ص) و صحابه اش از فرقه های مختلف چنین نبوده است، اگر قرار بود اقرار به شهادتین برای مسلمان بودن کافی نباشد و مفهوم توحید را جز «ابن تیمیه» و یارانش کسان دیگر نفهمیده باشند، پس مسلمانان صدر اسلام نباید اسلامشان پذیرفته شده باشد در صورتی که طبق کتب اهل سنت و فرق دیگر گذشته از صحابه پیامبر(ص) و کسان دیگری که از روی درک و فهم صحیح اسلام را می پذیرفتند ، در ابتدای امر بسیاری از چیزی از اسلام نمی دانستند و همین که به شهادتین بر زبان جاری می کردند ، خون و مالشان محفوظ می ماند، در حالی که وهابیان می گویند کسی که به شهادتین اقرار داشته باشد و به همه ضروریات دین معتقد باشد اما به زیارت قبور بزرگان دین برود چنین کسی مشرک است، در حالی که اگر از هر یک از زائران چه شیعه و سنی یپرسید که چرا به زیارت قبر فلان بزرگ می روید، می گوید بنده خاص خود بوده و وظایف و بندگی خدا را بهتر از دیگران به جای آورده است.
وهابیون گذشته از این که بنای قبور و سفر برای زیارت قبور را منع می کنند فاتحه خواندن برای صاحب قبر را نیز جایز نمی دانند ، هم چنین وهابیون روشن کردن چراغ و شمع در نزد قبور را جایز نمی دانندکه در این رابطه علامه امینی می گوید: از صدر اسلام به بعد ساختمان در اطراف و بر روی قبر و نصب لوح و نوشتن بر روی آن معمول بوده است ، بطوری که جسد مطهر پیامبر(ص) را در داخل حجره مقدسه به خاک سپردند ، اگر وجود بنا بر روی قبر جایز نبود، چرا سلف صالح صحابه پیامبر(ص) حجره را خراب نکردند و حتی آن را چند بار تجدید بنا کردند. منبع: وهابیان/علی اصغر فقیهی