در مجلس ما همیشه او جا دارد
صد نقشه برای صبح فردا دارد
با این كه كویر، تشنه ی خونش بود
او پنجره ای به سمت دریا دارد
كسی به مُلك دلم حكم رهبری دارد
كه حُسن سروری و بنده پروری دارد
ز كودكی به تو عاشق شدم كه معروف ست:
زخرد سالی اگر، مرد جوهری دارد
"ذی الحجّه" که وا کرد ز سر روسری اش را...
بر شانه رها کرد شب دلبری اش را
پُر کرد غدیر از تو خُمش را که برقصد
در دایره ی حُسن تو ساقی گری اش را
علیٌ مَعَ الحَقُ و حق با علی ست
تمام حقیقت در او منجلی ست
وَ آن روز فرمایش حق رسید
نبی از امین خدا این شنید
بر چهره عاشقان تبسّم می ریخت
بر آتش خشم خصم، هیزم می ریخت
از عرش، نوای یا علی می آمد
روزی که خدا غدیر در خم می ریخت
شاعر: نغمه مستشار نظامی
جستجو در جو مکن؛ از جو، صدف نتوان گرفت
وانگهی از هر صدف دُرّ نجف نتوان گرفت
می دهد مرجان به دریا دل، دل دریا، ولی -
جز کف دستی حباب از دست کف نتوان گرفت
جبرئیل آمده با حال و هوایی دیگر
بعثت دیگری و بزم حرایی دیگر...
شهر آماده شده معجزه ای رخ بدهد
قرعه افتاده به یك راهنمایی دیگر
شیعه ام، نام و نشانم حیدر
دل و جان، روح و روانم حیدر
دائم الخمرتر از انگورم
ساقی هر دو جهانم حیدر
دریا شدم به خاطر توفانها
باران شدم به شوق بیابانها
چرخی زدم به هیبت اقیانوس
در گردباد ریخته در جانها
چه می توان گفت
با دیوارها
پنجره هایی
که جز رو به باد