ادبی هنری
پر از عطشم، مرا تو دریایی کن
سرشار از احساس و تماشایی کن
هر چند که ما بدیم و پیمان شکنیم
ای خوب بیا دوباره آقایی کن
سه شنبه 8/2/1388 - 1:10
خانواده
قرار است امشب دو ماهی بمیرند
که دیگر سراغی ز دریا نگیرند
قرار است چشمان ما بسته گردند
اگر چه پر از آرزوهای پیرند
و بوی جهنم که آید از این شهر
و مردان اینجا چه نا سر به زیرند
تمام فصولی که می آید امسال
بدون شک از ابتدا سردسیرند
بعید است امسال دستان سردم
بدون بهار شما جان بگیرند
و یک سال دیگر گذشت و نفسهام
از این لحظه های پر از غصه سیرند
شب سرد و بی انتهای زمستان
قدمها مردد ولی ناگزیرند
دو خط موازی رسیدن ندارند
دو خط موازی فقط هم مسیرند
چهارشنبه 2/2/1388 - 20:17
ادبی هنری
حرفهای ما هنوز ناتمام ...
تا نگاه می کنی، وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه با خبر شوی لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود
ای دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود
دیر می شود!
يکشنبه 23/1/1388 - 23:54
خانواده
زندگی موج بلندی است که نابود کند کشتی را
زندگی خواب و خیال زندگی پوچ و سراب
زندگی دشت جنون
زندگی اشک یتیمی است که سیلی خورده
زندگی غرش رعد است که اتش زده خرمن ها را
زندگی بازیچه است
زندگی غار مخوفی است پر از تاریکی
عذر می خواهم من
اشتباهی است در این گفتارم
زندگی
بی تو همین است که شرحش دادم
رندگی
با تو بسی شیرین است .
سه شنبه 18/1/1388 - 22:21
ادبی هنری
دیر کرده ای
شاید برای آمدنت دیر کردهای
وقتی نگاه آینه را پیر کردهای
دیری است آسمان مرا شب گرفته است
خورشید من برای چه تأخیر کردهای؟
این بارش بهاری من هم خلاصه شد
در آن دو قطره اشک که تبخیر کردهای
قلب مرا شکستی و یادم نبود که
با تکههاش عاطفه تکثیر کردهای
با آتشی که داغ غم تو به دل زده
من را در عشق منشأ تأثیر کردهای
وقتی که این همه ز غمت شکوه میکنم
شاید برای آمدنت دیر کردهای
.
جمعه 14/1/1388 - 16:8
خانواده
بسم الله الرحمن الرحیم ....
زائری بارانی ام آقا به دادم می رسی؟
بی پناهم خسته ام ،تنها به دادم می رسی؟
گرچه آهو نیستم ، اما پر از دلتنگیم .
ضامن چشمان آهوها به دادم می رسی؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمین دردانه زهرا به دادم می رسی؟”
سال نو مبااااااااااااااااااااااااااااارک
سه شنبه 11/1/1388 - 2:31
ادبی هنری
سال نو مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک
ما سفره ی هفت سین چیدیمااااااااااااااااااااااا
کلیک کنید
التماس دعا
بدی دیدید حلال کنید...........
جمعه 30/12/1387 - 0:49
دانستنی های علمی
جمعه 23/12/1387 - 23:51
خانواده
دل ما ز اول ثباتی نداشت....
تو حق داری امروز و فردا کنی
جمعه 23/12/1387 - 23:4
دانستنی های علمی
شخصی به نام حفص میگوید: در حضور امام كاظم (ع) بودم، به مردی كه در محضرش بود فرمودند: آیا دوست داری در دنیا عمر طولانی كنی؟
او گفت: آری.
امام هفتم (ع) فرمودند: برای چه میخواهی در دنیا بمانی؟
او گفت: برای تلاوت سوره توحید «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ».
امام (ع) خاموش شدند و پس از ساعتی به او فرمودند: ای حفص! هر یك از دوستان و شیعیان ما بمیرد، در حالی كه تلاوت قرآن را خوب نداند، در عالم قبر به او بیاموزند، تا درجة او به خاطر قرآن، بالا رود، زیرا درجات بهشت به اندازة آیات قرآن است، به او گفته میشود:
«اِقْرَء وَ اِرْقَ» بخوان و بالا برو، او میخواند و بالا میرود.
حفص میگوید: من هیچ كس را ندیدم كه مانند امام كاظم (ع) در مورد خود، بیمناكتر باشد، او آیات قرآن را با حزن و اندوه میخواند، هنگامی كه قرآن میخواند به قدری توجّه داشتند كه، گویا مردی كه در روبرویش است سخن میگوید.
امام صادق (ع) فرمودند: ای ابو محمد! با صدای متوسط بخوان، كه افراد خانوادهات صدای تو را بشنوند و هنگام قرآن خواندن، صدا را در گلو بچرخان زیرا خداوند صدای خوش را كه در گلو چرخانده میشود خوش دارد[1].
پی نوشت:
[1] - داستانهائی از اصول كافی: ج 1، ص 94 - باب ترتیل القرآن بالصوت الحسن، ح 3، ج 2، ص 616.
سه شنبه 20/12/1387 - 12:36