زندگی 2 نیمه دارد ؛
نیمه ی اول در آرزوی نیمه ی دوم
و نیمه ی دوم در حسرت نیمه ی اول
لطفا بعد از خواندن بیشتر تامل کنید
عمر عقاب از همه پرندگان نوع خود درازتر است عقاب می تواند تا 70 سال زندگی کند. ولی برای اینکه به این سن برسد باید تصمیم دشواری بگیرد. زمانی که عقاب به 40 سالگی می رسد چنگال های بلند و انعطاف پذیرش دیگر نمی توانند طعمه را گرفته و نگاه دارند. نوک بلند و تیزش خمیده و کند می شود شهبال های کهن سالش بر اثر کلفت شدن پرها به سینه اش می چسبند و پرواز برای عقاب دشوار می گردد. در این هنگام عقاب تنها دو گزینه در پیش روی دارد.
یاباید بمیرد
و یا آن که فرایند دردناکی را که 150 روز به درازا می کشد پذیرا گردد.
برای گذرانیدن این فرایند عقاب باید به نوک کوهی که در آنجا آشیانه دارد پرواز کند. در آنجا عقاب نوکش را آن قدر به سنگ می کوبد تا نوکش از جای کنده شود. پس از کنده شدن نوکش ٬ عقاب باید صبر کند تا نوک تازه ای در جای نوک کهنه رشد کند ٬ سپس باید چنگال های خود را از جای برکند. زمانی که به جای چنگال های کنده شده ٬چنگال های تازه ای در آیند ٬ آن وقت عقاب شروع به کندن همه پرهای قدیمی اش می کند. سرانجام ٬ پس از 5 ماه عقاب پروازی را که تولد دوباره نام دارد آغاز کرده ... و
30 سال دیگر زندگی می کند. چرا این دگرگونی ضروری است؟؟؟
بیشتر وقت ها برای بقا ٬ ما باید فرایند دگرگونی را آغاز کنیم. گاهی وقت ها باید از خاطرات قدیمی ٬ عادتهای کهنه و سنتهای گذشته رها شویم. تنها زمانی که از سنگینی بارهای گذشته آزاد شویم می توانیم از فرصت های زمان حال بهره مند گردیم. حال شما در چه فکری هستید؟
خدایا رحمتی کن تا ایمان نام و نان برایم نیاورد قوتم بخش تا نانم و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم
دکتر شریعتی
اگر باطل را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت
اگر حق را نمی توان استقرار بخشید می توان اثبات کرد طرح کرد و به زمان شناساند و زنده نگه داشت
خدایا: به روشن فكرانی كه اقتصاد را ((اصل)) می دانند بیاموز كه: اقتصاد ((هدف)) نیست، و به مذهبی ها كه كمال را ((هدف)) می دانند،بیاموز كه: اقتصاد هم ((اصل)) است.
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش که او یکریز و پی در پی دم گرم چموش اش را بفشارد بی هیچ فریادی و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد و بشکاند سکوت مرگبارم را...
« زندگی روحانی » در « عشق » خلاصه می شود. به خاطر نیکی کردن یا کمک کردن یا حمایت از کسی « عشق » نورزید. در این صورت همنوع خود را چون شی ایی ساده انگاشته اید و خود را شخصی خردمند و سخاوتمند !. این هیچ رابطه ای با عشق ندارد. « عشق » یعنی با دیگری یگانه شدن و جرقه ی خدا را در دیگری یافتن.
توماس مرتون
پروردگارا به من آرامش بده تا بپذیرم آنچه را كه نمی توانم تغییر دهم دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را می توانم تغییر دهم بینش ده تا تفاوت این دو را بدانم مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتار كنند
حسین بیشتر از آب تشنه لبیك بود
اما افسوس كه
به جای
افكارش
زخمهای تنش
را نشانمان دادند
و بزرگترین درد او را بی آبی معرفی كردند!