كیهان:دریا ، دریاست!
«دریا ، دریاست!»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان
به قلم حسین شریعتمداری است كه در آن میخوانید؛برای نگارنده نیز اشاره به
نكته ای كه در این یادداشت خواهد آمد، تلخ و ناگوار است و اگر پای مصالح
شخص آیت الله هاشمی رفسنجانی در میان نبود، ناگفتن آن بایسته تر بود،
چرا...؟! شاید تعجب آور باشد ولی واقعیت دارد كه برخی از مواضع این روزهای
جناب هاشمی نه فقط آسیب و زیان چندانی به نظام اسلامی و حركت پویا و پرشتاب
آن نمی رساند، بلكه گواه دیگری بر حقانیت حركت و مواضع نظام در مقابل كینه
توزی دشمنان بیرونی و داخلی نیز هست و حكایت از آن دارد كه جمهوری اسلامی
ایران در مسیری كه امام راحل(ره) ترسیم فرموده و رهبر معظم انقلاب پرچمداری
می كند، تمامی موانع پیش روی را پشت سر می گذارد، حتی اگر این موانع در
پوشش سوءاستفاده از شخصیتی نظیر آیت الله هاشمی رفسنجانی تدارك شده باشد.
شخصیتی كه بیشترین سال های عمر خود را از جوانی تا
دوران كهنسالی در خدمت اسلام و انقلاب گذرانده و مخصوصا در بزنگاه های
تعیین كننده و در عبور از عقبه های سخت و نفس گیر در تراز یكی از استوانه
های انقلاب ظاهر شده و به شایستگی نقش آفرینی كرده باشد، چرا كه در انقلاب
اسلامی برخلاف سایر انقلاب ها نظیر انقلاب كبیر فرانسه و انقلاب اكتبر 1917
شوروی سابق، نسخه انقلاب فقط در اختیار انقلابیون و شخصیت های انقلابی
نیست تا به میل و سلیقه خود- حتی بدون آن كه متوجه باشند و یا نظر سوئی
داشته باشند- در آن دستكاری كنند. مبانی انقلاب اسلامی، یعنی اسلام ناب
محمدی(ص) در باورهای عمیق مردم جای دارد و نسخه كاربردی آن به همت حضرت
امام(ره) نه فقط در ساختار نظام- قانون اساسی- نهادینه شده بلكه اجزاء آن
نیز با رهنمودهای امام راحل(ره) و خلف حاضر او، برای مردم خالی از ابهام
است بنابراین، بدیهی است كه شخصیت های انقلابی، حتی اگر از استوانه ها نیز
باشند با این نسخه تثبیت شده ارزیابی می شوند و به قول حضرت امیر علیه
السلام؛ افراد را با حق می سنجند و نه حق را با افراد.
و اما، از سوی دیگر، امروزه و در جریان پیدایش و
دوام انقلاب اسلامی، برخلاف صدر اسلام، نگاه مردم به خواص نیست كه اگر خدای
نخواسته یكی از خواص دچار لغزش شود، شماری از مردم را با خود بلغزاند.
مردم در انقلاب اسلامی بارها نشان داده اند كه نگاهشان به رهبری و نسخه
انقلاب است، بنابراین، خواص و استوانه ها مادام كه در بستر شناخته شده
انقلاب حركت می كنند از اقبال و اعتماد مردم برخوردارند و چنانچه - به هر
علت- از این بستر فاصله بگیرند، به همان اندازه كه فاصله گرفته اند از
اعتماد و اقبال مردم به آنان كاسته می شود و به بیان دیگر، امروزه اگر یكی
از خواص بلغزد، دیگران در پی او نمی لغزند، بلكه خود او رفوزه شده و خدای
نخواسته سقوط می كند. كاربرد این فرمول را فقط با نگاهی گذرا به تاریخ 34
ساله و پرماجرای انقلاب اسلامی، به وضوح و بدون كمترین ابهام می توان دید.
آنچه همگان در جریان فتنه آمریكایی- اسرائیلی 88 شاهد بوده اند، یكی از
گویاترین نمونه های آن است.
اكنون و بعد از مقدمه فوق- كه ضروری به نظر می
رسید- باید خطاب به آیت الله هاشمی رفسنجانی گفت؛ نیم نگاهی به آنچه این
روزها، افراد و جریانات به ظاهر حامی حضرتعالی و رسانه های تابلودار دشمنان
بیرونی درباره جایگاه شما و چرایی رویكرد خود به جنابعالی بر زبان و قلم و
قدم دارند، بیندازید! آنها به صراحت و بدون پرده پوشی اعلام می كنند كه
حضرتعالی جایگاه قبلی خود در میان مردم را از دست داده اید و نقش موثر و
تعیین كننده ای در معادلات سیاسی نظام ندارید. ممكن است بپرسید- و كاش
بپرسید- كه اگر چنین باوری دارند چرا اطراف شما پرسه می زنند و هر از چند
گاه جماعتی اندك و كم شمار و غالبا، ورشكسته و بدنام را به ملاقات حضرتعالی
می آورند و از شما با تعریف و تمجیدهای سالوسانه، اظهاراتی چندپهلو می
گیرند و بلافاصله با شیپور رسانه های تابلودار بیگانه در آن می دمند؟! پاسخ
این سؤال را باید از زبان خود آنان شنید. آنها با صراحت- و نه دوپهلو و
مبهم- اعلام می كنند كه قصد دارند از حضرتعالی به عنوان «پرچم» برای فتنه
انگیزی استفاده- سوءاستفاده- كنند. آنها از یكسو تاكید می كنند كه حضرتعالی
نمی توانید در معادلات سیاسی نظام نقش موثری داشته باشید چرا كه پایگاه
قبلی خود را در میان مردم از دست داده اید و از سوی دیگر حمایت آشكار از
شما را برای فضاسازی علیه انقلاب و نظام ضروری ارزیابی می كنند و به صراحت
می گویند، از آنجا كه نظام روی آقای هاشمی ملاحظات ویژه ای دارد، می توان
زیر پرچم ایشان قرار گرفته و برای زیر سؤال بردن انتخابات پیش روی زمینه
سازی كرد.
برخی از كسانی كه این روزهابه دیدار آقای هاشمی می
روند و از ایشان به عنوان یك شخصیت برجسته و اثرگذار در چرخه حركت نظام یاد
می كنند، در سایت ها و رسانه های خود با صراحت می نویسند «هاشمی از قدرت
افتاده و توان تاثیرگذاری خویش را از دست داده است ولی باید از فضایی كه می
سازد استفاده كنیم»! و در جای دیگر درباره علت تظاهر به حمایت از آقای
هاشمی می نویسند «ممكن است این پرسش مطرح شود كه آیا هنوز هم می توان روی
هاشمی حساب باز كرد؟ در پاسخ می گوئیم؛ بستگی به شرایط دارد و این كه ما چه
چیز را می خواهیم؟... برای وحدت های استراتژیك- توجه شود یعنی با آقای
هاشمی هیچ وحدت استراتژیكی نداریم- باید به وفاداری افراد توجه كرد، اما
برای استفاده از فضا نیازی به این نیست. كما این كه هاشمی هم نمی آید با
دموكراسی خواه ها جبهه تشكیل دهد. ممكن است كه قطار همسو شود و ایستگاه های
مشتركی داشته باشد. همان طور كه سخنان وی در خطبه های نماز جمعه 88 با
استقبال مواجه شد.»!
با عرض پوزش از جناب آقای هاشمی رفسنجانی باید گفت؛
برخلاف آنچه جماعت یاد شده به سالوس و تظاهر در پی القای آن به شما هستند،
حضرتعالی نمی توانید در مسیر حركت نظام تغییری متناسب با خواست آنها پدید
آورید و این نكته را كسانی كه این روزها اطراف شما پرسه می زنند نیز به
خوبی می دانند چرا كه هویت و شخصیت حضرتعالی با انقلاب و نظام اسلامی گره
خورده است و فقط در همین بستر و چارچوب قابل تعریف است و نه در هیچ بستر و
چارچوب دیگر.
كاش آیت الله هاشمی رفسنجانی می پرسید شعار «هاشمی
2005» كه در جریان انتخابات ریاست جمهوری نهم شكل گرفت و بلافاصله روی
تراكت ها، ساق پای برخی از هواداران آنچنانی و خروجی خبرگزاری ها نشست، از
كجا آمده بود و چرا دشمن، آنهمه روی تبلیغ و ترویج آن اصرار داشت؟! «هاشمی
2005» یعنی جدا كردن آیت الله هاشمی رفسنجانی از شخصیت انقلابی ایشان كه در
جریان مبارزه و مجاهدت های چندده ساله شكل گرفته بود و... دشمن فقط در پی
بهره گیری از شماست و به آسیب بیشتر و خطرناكتری كه متوجه حضرتعالی است نه
تنها توجهی ندارد بلكه از آن استقبال نیز می كند!
در خاتمه اگرچه گفتنی های دیگری نیز هست ولی تنها
به این نكته بسنده می كنیم كه آیت الله هاشمی رفسنجانی مانند گذشته فقط در
همراهی با مردم، آیت الله هاشمی رفسنجانی موثر و اثرگذار است و...
قطره دریاست اگر با دریاست
ورنه او، قطره و دریا دریاست
خراسان:شباهت ها و تفاوت های سوریه و مالی
شباهت ها و تفاوت های سوریه و مالی»عنوان یادداشت
روز روزنامه خراسان به قلم سیدمحمد اسلامی است كه در آن میخوانید؛اگرچه
امروز جهان به کلی آشفته است، اما بحران های کنونی هریک با دیگری اشتراک
هایی دارد. اشتراک هایی که در مواردی متأثر از عوامل مشترک و یا مشابه است.
سوریه و مالی 2 بحرانی هستند که تفاوت ها و اشتراک هایشان نه فقط جالب
توجه است، بلکه برخی ابهام ها درباره هر 2 بحران را روشن می کند. فرانسه 11
ژانویه - حدود 20 روز پیش- اعلام کرد که به درخواست دولت مالی وارد جنگ با
گروه های مسلحی می شود که شمال این کشور را تسخیر کرده اند. دیوید کامرون،
نخست وزیر انگلیس با آغاز درگیری ها اعلام کردکه این جنگ "چند دهه" طول می
کشد.
گروه های معارض
فرانسوی ها در جنگ با گروه های مسلح در شمال مالی
از حمایت های اطلاعاتی و تجهیزاتی انگلیس، آمریکا، اتحادیه اروپا و ...
بهره می برند. آن ها با 4 گروه نظامی عمده درگیر هستند که ادعای تلاش برای
استقرار حکومت اسلامی دارند : 1.القاعده مغرب اسلامی(AQIM) 2. جماعت توحید و
جهاد در غرب آفریقا(MUJWA) 3. گروه انصار الدین (Ansar Al Dine) و 4. جنبش
ملی برای آزادی ازواد(MNLA). سه گروه اول در حوزه تفکرات، سلفی هستند و در
عمل اصطلاحا جهادی رفتار می کنند. آن ها از حدود 7 ماه پیش بخش های عمده
ای از شمال مالی را کاملا در تصرف خود درآورده اند. این گروه ها به جز
القاعده مغرب اسلامی، سابقه مذاکره با دولت مرکزی مالی و حتی دیگر همسایه
های این کشور از جمله الجزایر را دارند. این مذاکرات در چارچوب تلاش های
برخی کشورها از جمله آمریکا، گروه اقتصادی دولت های غرب آفریقا (ECOWAS) و
سازمان ملل بوده است . بنابراین به طور خلاصه در بحران مالی شاهد گروه هایی
هستیم که الف) تفکرات القاعده ای دارند ب) بیش از 6 ماه در جغرافیای مشخصی
قدرت را در اختیار داشته اند و ج) ادبیات "مذاکره" را درک می کنند و سابقه
مذاکره با دولت مرکزی دارند.
در مقابل در سوریه نیز گروه های مسلحی که با ارتش
درگیر هستند، تفکرات "سلفی" دارند و از روش های خشونت بار به اصطلاح
"جهادی" پیروی می کنند . گروه های مسلح مخالف دولت سوریه تاکنون حاضر نشده
اند با هیچ کشوری از جمله دولت سوریه مذاکره کنند. در میان آن ها به جز آن
چه به ارتش آزاد سوریه موسوم شد که فقط یک "اسم" است و هویت عینی قابل
تأملی ندارد، برخی از دیگر گروه های مهم مسلح نه فقط مذاکره را رد کرده
اند، بلکه از پیوستن به ائتلاف موسوم به "انقلاب ملی" به رهبری احمد معاذ
خطیب، امتناع کرده اند به این دلیل که از سوی غرب حمایت می شود . از جمله
آن ها می توان به گروه جبهه النصره، لواء التوحید و کتائب احرار شام اشاره
کرد. آن ها همچنین در طول نزدیک به 9 ماه درگیری با ارتش سوریه هنوز
نتوانسته اند یک شهر را به تمامی به تصرف خود درآورند و همچنان به بمب
گذاری های تروریستی و حملات نامنظم ادامه می دهند. بنابراین آن ها الف)
تفکرات القاعده ای دارند ب) نتوانسته اند جغرافیای مشخصی را تحت کنترل خود
درآورند و ج) حاضر به مذاکره نیستند و غرب را هم قبول ندارند.
بنابراین گروه های مسلح موجود در سوریه نه از حمایت
مردمی بهره می برند که به آن ها مشروعیتی بدهد و نه حاضر به پیروی از
کشورهای غربی هستند که منافع آن ها در آینده سوریه را تضمین کنند.
دولت های مستقر
از سوی دیگر دولت مستقر در مالی حاصل کودتایی است
که حدود یک سال پیش در این کشور به وقوع پیوست . این کودتا را ژنرال "آمادو
سانوگو" (Capt. Amadou Sanogo) فرماندهی کرد که پیش از آن توسط وزارت دفاع
آمریکا آموزش های نظامی دیده بود. آمریکا، سازمان ملل و دیگر سازمان های
بین المللی در حدود یک سال گذشته تلاش می کرده اند دولت مالی را برای
برگزاری یک انتخابات مجاب کنند. البته این دولت با برخی گروه های مخالف
توافق کرده بود که انتخاباتی را در ژانویه 2013 برگزار کنند که البته هیچ
وقت برگزار نشد.
در مقابل دولت سوریه در طول بحران این کشور 2
انتخابات برگزار کرده است. اولین مورد برگزاری همه پرسی قانون اساسی جدید
این کشور است که اسفند ماه 1390 و دیگری انتخابات پارلمانی این کشور که در
اردیبهشت 1391 برگزار شد. به علاوه اینکه در سال 2009، یعنی 2 سال پیش از
آغاز بحران در سوریه یک نظرسنجی در 11 کشور عربی برگزار شد که "بشار اسد"
رئیس جمهور جوان سوریه در 5 کشور به عنوان محبوب ترین شخصیت سیاسی جهان عرب
انتخاب شده بود . اسد تنها رئیس جمهور در میان کشورهای عربی بود که همراه
با همسرش در کوچه و بازار و در میان مردم حاضر می شد. دولت سوریه پیش از
آغاز بحران سیاسی و نظامی در این کشور عضو فعال جامعه جهانی بوده است.
بسیاری از صاحبان قدرت در منطقه که امروز با یکدیگر برای دشمنی با اسد
رقابت می کنند، تا چندی پیش از دوستی دیرینه با دولت و مردم سوریه سخن می
گفتند. البته نباید از نظر دور داشت که کارنامه حکومت اسد و ساختار سیاسی
این کشور خالی از اشکال نمی باشد و در ساختار و نحوه عمل این دولت
فرآیندهای غیر دموکراتیک و برخوردهای امنیتی پررنگ است.
وضعیت حقوق بشر و ادعای غرب برای حمایت از آن
موضوع حقوق بشر از مهم ترین موضوعاتی است که در 2
سال بحران سوریه بارها و بارها در مواضع کشورهای مخالف سوریه، گزارش های
جانبدارانه و حتی مستقل سازمان های بین المللی و هجمه رسانه ای علیه سوریه
مطرح شده است. با این حال وضعیت حقوق بشر در مالی حتی پس از حمله نظامیان
فرانسوی به این کشور و به ویژه اثر این حملات بر وضعیت حقوق بشر کاملا قابل
مقایسه است. به ویژه این که گزارش مرکز پژوهش کنگره آمریکا تصریح می کند
که وضعیت حقوق بشر در مالی متاثر از حمله فرانسوی ها مبهم است و فرانسه
تلاش چندانی برای رعایت مسائل حقوق بشری ندارد. گزارش مرکز پژوهش کنگره
آمریکا درباره بحران لیبی تصریح می کند که : «پیامدهای عملیات نظامی فرانسه
برای شرایط حقوق بشری و همچنین گروه های امدادی مبهم است.» بنابراین بدون
این که قصد داشته باشیم از اشتباهات دولت سوریه در حفظ امنیت مردم این کشور
چشم پوشی کنیم یا آن ها را کم اهمیت بدانیم، باید بگوییم که نمی توان
ادعای حضور نظامیان فرانسوی در مالی برای تامین "حقوق بشر" و حفاظت از مردم
این کشور را پذیرفت.
از دلایل تا انگیزه ها
آن چه در بالا آمد فقط مروری کوتاه بر برخی شباهت
های 2 بحران کنونی در سوریه و مالی و تفاوت نحوه مواجهه کشورهای غربی با آن
ها است. بنابراین اگر منطق مداخله غرب در مالی و حمایت کشورهای غربی از
دولت این کشور را فرضا درست بدانیم، این کشورها به همین دلایل بیشتر باید
از دولت دمشق حمایت کنند. اما بر هیچ کس نهفته نیست که کشورهای غربی برخلاف
تمام ادعاهایشان اصول دیگری در تدوین سیاست خارجی شان دارند که چیزی بیش
تر از قانون جنگل و قربانی کردن منافع مردم کشورهای دیگر برای منافع دولت
های غربی نیست. روزنامه تودی زمان ترکیه به تازگی در گزارشی هدف فرانسه از
حمله هوایی و زمینی به مالی را "ذخایر نفت و طلا"ی این کشور عنوان کرده است
.
پی نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری
اسلامی است كه در آن میخوانید؛امروز با آغاز سی و چهارمین سالگرد انقلاب
اسلامی ایران مصادف است، روزی كه خاطرات خوش 12 بهمن سال 57 و بازگشت
سرافرازانه امام خمینی به میهن اسلامی را یادآوری میكند. لحظات خوش همدلی،
همنوایی، پیروزی و آرمانخواهی ملتی كه با قیام خود به 2500 سال سلطه طاغوت
بر این كشور پایان داد.
هفته جاری به مناسبت ایام هفته وحدت و میلاد فرخنده
پیامبر رحمت و صادق آل محمد(ص) از خجستگی ویژهای برخوردار بود. واقعیت
اینست كه نه تنها امت اسلام بلكه آفرینش، وامدار بزرگمردی است كه نام بلند
او از بلندای مأذنهها، جهان را به فلاح و رستگاری فرا میخواند.
سالهاست كه بشریت، با نام محمد(ص) عرش را به تماشا
مینشیند و در برابر شكوه و عظمت این آخرین فرستاده الهی، سرتعظیم فرود
میآورد. او كه مهبط شریعت الهی بود و فرزند صادقش كه مروج این آئین بود،
قرنهاست كه همچنان بر تارك تاریخ بشریت میدرخشند و جهان را به فضیلتهای
فراموش شده فرا میخوانند. این دو میلاد مبارك، بهانهای است تا دل هایمان
را بیحصارتر كنیم و ببینیم كه در كجای جهان ایستادهایم و در قبال عرضه
عملی این آئین حیاتبخش، چه مسئولیتی بردوش داریم.
ملت مسلمان ایران در شرایط حساس كنونی و موقعیت
خطیر بین المللی، در داخل و خارج با تهدیدات بزرگی مواجه است كه برای گذر
از آن، بیش از همیشه به تمسك این حبل الهی محتاج است. این روزها در عرصه
جهانی، چهرهای كه از اسلام عرضه میشود، نه آن تعالیم روحبخشی است كه از
محتوای قابل قبولی برخوردار بوده و جانهای مشتاق را به سوی خود جلب كند
بلكه آنچه به عنوان اسلام از رسانههای غربی و عربی معرفی میشود، تصویری
افراطی و مخدوش از جریانهای سلفی و وهابی است كه مورد بهره برداریهای سیاسی
و تبلیغاتی دشمنان اسلام یعنی قدرتهای سلطهگر غربی و صهیونیسم بینالمللی
قرار میگیرد. امروز هر چند جریان سلفی، وابسته به یك گروه متحجر و منحرف
از اهل سنت است كه علمای راستین اهل سنت نیز از آن تبری میجویند ولی از
آنچنان عرض اندامی برخوردار است كه در سایه پوشش تبلیغاتی استكبار،
نمایندگی از اسلام را برعهده گرفته و چهره تیره و تاری از مسلمانی ارائه
میكند. این جریان منحرف با حمایت قدرتهای سلطه گر و استفاده از ابزارهای
تبلیغاتی آنها توانسته با ظاهری انقلابی و ژستی بنیادگرایانه، خود را به
عنوان جریان غالب و حاكم بر تفكر اسلامی قالب كند و چهره واقعی اسلام را
مخدوش نماید.
چالش دیگری كه ملت ایران در ابعاد درونی با آن
مواجه میباشد، دامن زده شدن به اختلافات داخلی است كه این روزها باعث
گردیده نیروهای مؤمن و مسلمان به شدت از هم فاصله گرفته و كدورت و احیاناً
دشمنی بین آنها حاكم شود، به گونهای كه ملت مسلمان باید در حسرت "رحماء
بینهم" و خاطرات دوران پیروزی انقلاب بسوزد.
مردم این مرز و بوم، این روزها و حتی در هفته وحدت،
نه تنها در حسرتند بلكه در حیرتند كه چرا و چگونه عدهای در این مملكت بذر
نفاق میپاشند و با ریاكاری و افراط گرایی، چنان به پیش میروند كه خود را
میراثدار انقلاب و همه ارزشهای اسلامی میدانند. این عده كه فكر میكنند
همیشه حق با آنهاست، نصیحت هیچ مشفقی را نمیپذیرند و از انتقاد هر منتقد
دلسوزی بر آشفته میشوند. صاحبان این تفكر كه عملاً به سمت خانه نشین كردن
ملت پیش میروند، كشور را ملك خود تلقی كرده و با هتاكی و بداخلاقی، چهره
خشنی از اسلام ارائه میكنند.
باید اعتراف كنیم كه هفته وحدت سالهاست میآید و
میرود ولی برخی مواقع كه میاندیشیم به این واقعیت نزدیك میشویم كه گویی
رفتار برخیها هیچ سنخیتی با پیامبر اسلام ندارد، زیرا رسول اكرم، پیامبر
رحمت بود كه ما نیستیم. پیامبر راست میگفت كه ما دروغ میگوئیم. پیامبر
برپا دارنده فضائل و كمالات اخلاقی بود كه ما بر هم زننده آنیم و...
مبادا برخی از مسئولین به گونهای برخورد كنند كه
این ملت تیر و تركش خورده و همچنان حاضر در صحنه، كه صدها سختی را تاب
آورده و دست از انقلاب نكشیده اند، صداهای وحدت شكن و افراط گرایان بیمنطق
را درهم بشكنند.
در هفته جاری به مناسبت سالروز میلاد مسعود و سراسر
نور پیامبر رحمت و صادق آل محمد(ص)، مسئولان نظام و میهمانان خارجی شركت
كننده در بیست و ششمین كنفرانس وحدت اسلامی با رهبر معظم انقلاب اسلامی
دیدار كردند. ایشان در این دیدار با تبریك هفدهم ربیع الاول، اتحاد اسلامی
را یك شعار مقدس و مهمترین پیام رسالت نبی مكرم دانسته و به نخبگان جهان
اسلام توصیه كردند وحدت را جدی بگیرند زیرا هرگونه حركت اختلافی درون
كشورهای اسلامی برخلاف وحدت و بازی در زمین دشمن است.
مخاطب این توصیه مهم، نه تنها میهمانان خارجی شركت
كننده در كنفرانس وحدت بودند بلكه مسئولین نظام جمهوری اسلامی و گروههای
سیاسی نیز هستند كه این روزها بتدریج خود را برای آغاز مبارزات انتخاباتی و
وزن كشی سیاسی آماده میكنند. مبادا این افراد با بداخلاقی بخواهند بر
كرسی قدرت تكیه بزنند، زیرا آنچه كه قرار بود در این مملكت انقلابی و
اسلامی به عنوان اصل و ارزش، نهادینه شود، تعالی اخلاقی و ارزشهای دینی است
و در حقیقت اگر قرار است مسابقه و رقابتی نیز به راه شود، باید مسابقه
خدمتگزاری برای مردم باشد، نه چیزدیگر.
به هر حال امیدواریم كه گروهها و شخصیتهای سیاسی،
تخلق به آداب و موازین اسلامی را در این اوضاع و احوال كه مردم بیش از
همیشه رفتار مسئولان و مدعیان سیاسی را زیر نظر دارند، مدنظر قرار داده و
موازین اخلاقی را زیرپا نگذارند.
در این هفته علیرغم اینكه دو ماه از مهلت قانونی
دولت برای ارائه لایحه بودجه سپری شد، باز هم خبری از اقدام جدی دولت در
كار نبود و این بیتفاوتی دولتمردان باعث شد برخی نمایندگان مجلس، لااقل
خواستار ارائه لایحه دو دوازدهم برای سال آینده شوند كه این امر نیز با
توجه به مشكلات اقتصادی كشور و دشواریهای كمرشكن معیشتی مردم، مشكلی بر
مشكلات كشور خواهد افزود.
در موضوعات خارجی هفته، حوادث مصر، تحولات سوریه و مسائل عراق، عمدهترین رویدادهای خبری هفته را تشكیل میدادند.
در مصر، تنش سیاسی و درگیریهای داخلی كه پس از
اعلام نتایج همه پرسی قانون اساسی تا حدودی رو به آرامش نهاده بود، با فرا
رسیدن سالروز انقلاب مصر متشنج شد و پس از اعلام رأی دادگاه رسیدگی كننده
به حادثه مرگبار ورزشگاه "پورت سعید" به اوج خود رسید. در حادثه ورزشگاه
پورت سعید، كه سال گذشته رخ داد 74 نفر كشته شدند. دادگاه، 21 نفر را در
این رابطه مقصر تشخیص داد و برای آنها حكم اعدام صادر كرد.
بلافاصله پس از این اعلام، موج خشونت و درگیری،
ابتدا شهر پورت سعید و سپس شهرهای سوئز و اسكندریه را در بر گرفت كه تنها
در شهر پورت سعید بیش از 30 كشته برجای گذاشت. از هفته قبل تاكنون نزدیك به
60 نفر در ناآرامیهای مصر جان سپردهاند. در این میان مردم خشمگین و
سیاستمداران مخالف، مرسی و سیاستهای دولت وی را مسبب این حوادث دانستهاند.
محمد البرادعی، از مخالفان اصلی، محمد مرسی را به دیكتاتوری و بیاعتنایی
به جان مردم متهم كرد.
به دنبال این حوادث مرسی طی سخنانی، در سه شهر آشوب
زده حالت فوقالعاده اعلام كرد و همزمان وعده داد كه آماده مصالحه با
مخالفان در مورد اختلافات موجود، به خصوص درباره بندهایی از قانون اساسی
است كه مورد اعتراض منتقدین وی است. روز سه شنبه، رئیس ستاد مشترك ارتش مصر
نیز هشدار داد تحولات جاری، كشور را به سمت فروپاشی سوق میدهد.
واقعیت این است كه مرسی و حزب اخوان المسلمین روز
به روز تحت فشار بیشتری قرار میگیرند و معضلات رو به تشدید، عرصه را برای
اخوانیها تنگتر میسازد. بسیاری از مخالفان، اخوان المسلمین را به در پیش
گرفتن سیاست انحصار قدرت، متهم كردهاند و مردم معترض نیز مرسی را ادامه
دهنده رفتار رژیم مبارك و سیاست سركوب وی متهم میكنند. بهرحال آنچه كه از
روند تحولات مصر بر میآید این است كه مسیر دشواری پیش روی مرسی و حزب وی
قرار دارد.
این هفته، گزارشهای رسیده از داخل سوریه حكایت از
برتری و تفوق نیروهای دولتی در بسیاری از نقاط درگیری داشته است. به نظر
میرسد كه حكومت سوریه موقعیت خود را مستحكم كرده و اوضاع را در كنترل
گرفته است. در سوی دیگر، اعلام شد كه دولتهای آمریكا و روسیه به موضع گیری
نزدیك در قبال سوریه رسیدهاند كه میتواند تایید دیگری بر مسلط شدن رژیم
سوریه بر اوضاع باشد.
بان كی مون، دبیركل سازمان ملل نیز در اظهاراتی
قابل توجه، اعلام كرد اقدام نظامی در سوریه به هیچ وجه صورت نخواهد گرفت.
بان كی مون تاكید كرد طرفین درگیری در سوریه بدانند كه بحران سوریه راه حل
نظامی ندارد و تنها چاره این بحران، گفتگوی سیاسی و مذاكره بین جناحهای
داخلی است.
در تحولی دیگر، رهبر تشكیلات مخالفان رژیم سوریه
اعلام كرد كه آماده مذاكره با رژیم سوریه میباشد كه این نكته نیز بسیار
قابل تأمل و بیانگر آن است كه مخالفان مغرض بشار اسد چارهای نمیبینند كه
واقعیتها را بپذیرند. با توجه به تحولات اخیر، اكنون میتوان گفت كه شرایط
برای حل و فصل بحران سوریه از مسیر درست، بیش از همیشه مساعدتر شده است و
روزنههای روشنی برای پایان خونریزی و جنگ در سوریه پدیدار گشته است.
این هفته، دختر دیكتاتور سابق عراق در اظهاراتی
گستاخانه اعلام كرد: "عراق متعلق به ما و فرزندان ماست!" تردید نیست این
گستاخی دختر صدام متأثر از حوادث اخیر عراق میباشد. عراق، طی هفته اخیر
شاهد تحركات عوامل رژیم گذشته و جریانهای زیاده طلب با پشت گرمی دولتهای
خارجی، به خصوص برخی رژیمهای عربی منطقه بوده است. هدف این حركتها و
فعالیتهای بلواگونه نیز اعمال فشار به دولت نوری مالكی و وادار ساختن جناح
شیعه به تسلیم در برابر شرایط غیرقانونی جریانهای متخاصم است.
جبهه ضد دولت نوری مالكی كه در آن، از حزب بعث و
تروریستها تا كشورهای عرب منطقه، تركیه و غرب حضور دارند طی هفتههای اخیر
تلاش خود را برروی ایجاد آشوب در مناطق سنی نشین متمركز كردند تا از این
طریق به اهداف خود برسند. كشته شدن مشكوك چند تظاهر كننده در استان سنی
نشین الانبار، حادثهای هشدار دهنده بود و از اهداف خطرناك پشت پرده علیه
دولت نوری مالكی حكایت داشت.
نوری مالكی، نخستوزیر عراق، حوادث اخیر را
توطئهای از پیش طراحی شده خواند كه برخی كشورهای عرب منطقه پشت آن هستند.
واقعیت این است كه جبهه ضد شیعی در عراق درصدد است درصورت امكان، اوضاع
داخلی عراق را به هم بریزد تا شاید بتواند از آب گل آلود ماهی مقصود خود را
بگیرد. چنانچه برخی ناظران نیز هشداردادهاند توطئهای در كار است كه
بحران سوریه در عراق شبیه سازی شود.
رسالت:یادی از 12 بهمن و افقهای پیش رو
«یادی از 12 بهمن و افقهای پیش رو»عنوان سرمقاله
روزنامه رسالت به قلم حبیبالله عسكراولادی است كه در آن میخوانید؛امروز
12 بهمن روز ورود نورانی امام خمینی (ره) به میهن اسلامی است. سال 57
افتخار داشتم پیام مقامات بزرگوار روحانی از جمله جامعه مدرسین حوزه علمیه
قم و روحانیت مبارز را به فرانسه ببرم و در این روز همراه امام (ره) از
پاریس به تهران بیایم و یكی از تاریخیترین روزهای حیات ملت بزرگوار ایران
را ببینم.
خدای بزرگ را بر این نعمت عظیم شاكرم، 34 بهار از
آن روز بزرگ میگذرد. ملت ایران با نشاط، سرزنده،نیرومند و با ایمان
همراه با رهبر الهی خود ایستاده است و در برابر مشكلات خم به ابرو
نمیآورد.
روز 12 بهمن یكی از ایامالله تاریخ ایران است كه
مصداق این آیه نورانی است؛ اذا جاء نصرالله و الفتح ورایت الناس یدخلون فی
دین الله افواجا.
امام (ره) كه به ایران بازگشت همه احساس خوبی داشتند. احساس برادری ،برابری،معنویت و نزدیكی به خدا.
همه حس میكردند ستم و ظلمت از كشور رخت بربسته و
به جایش عدالت و نور و روشنایی نشسته است. مردم وقتی به چهره نورانی امام
(ره) نگاه میكردند این حس را در خود تقویت میكردند و با دلی سرشار از
امید در برابر ناملایمات و دشواریها میایستادند. امروز پس از گذشت 34 سال
از آن حادثه بزرگ همین حس در ملت ما زنده است و همین حس موجب پیشرفت و
تعالی انقلاب اسلامی است. مومنانه بر این باور هستیم كه پس از ارتحال حضرت
امام (ره) مقام معظم رهبری با همان صلابت و قدرت همین مسیر را طی كردند و
آن حس نورانی را در ملت ما زنده نگه داشتند.
امروز معادلات سیاسی در منطقه و جهان دگرگون شده
است. یكی از دو ابرقدرت آن روز جهان دچار فروپاشی شده و آثاری از آن نیست.
آمریكا و اذنابش كه هر روز برای ملت ایران مشغول توطئهچینی است در گرداب
مشكلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به سر میبرد. اتحادیه اروپا در آستانه
فروپاشی است. لیبرالیسم به عنوان یك اندیشه مسلط در جهان نوزایی خود را از
دست داده است و روز به روز در برابر مكتب اسلام و نوآوریهای مسلمانان در
حال عقبنشینی است. رژیم صهیونیستی كه برای مسلمانان و اعراب هر روز چنگ و
دندان نشان میداد با دو سیلی محكم از سوی حزبالله و حماس، محصور در
مرزهای اشغالی است و اندیشه امپراتوری از نیل تا فرات را انشاءالله تا
نابودی كامل به موزههای تاریخ خواهد سپرد.
ملت ایران با رهبریهای هوشمندانه حضرت
آیتاللهالعظمی امام خامنهای هر روز قلهای از پیشرفت را فتح میكند. نام
ایران در قلههای اقتدار ملی جزء 10 كشور جهان میدرخشد.
جمهوری اسلامی به دلیل بصیرت مردم در خنثیكردن
توطئههای دشمن و غلبه در جنگ نرم و قدرت بیبدیل ارتش و سپاه پاسداران در
دستیابی به فناوریهای نوین نظامی به عنوان یك قدرت منطقهای و جهانی مطرح
است و امروز قدرتهای جهانی اعتراف دارند بدون حضور ایران هیچ بحرانی در
منطقه قابل حل و فصل نیست.
امروز نسلی در كشور تربیت شده است كه از نظر ایثار و
فداكاری و از جان گذشتگی دهها برابر نسل اول و دوم انقلاب حاضر است برای
صیانت از نظام و انقلاب در همه عرصهها حضور یابد. این حضور در عرصههای
علمی و فنی بویژه نظامی قدرتهای جهانی را نگران كرده است و لذا حجم
توطئههای خود را افزایش دادهاند. بنده به عنوان یك سرباز پیر انقلاب و
مردم كه بیش از 5 دهه در میدانهای مبارزه با دشمن حضور داشتم شهادت میدهم
كه ایران امروز در اوج اقتدار و سرفرازی است و طی 150 سال اخیر ایران هرگز
به این اندازه نیرومند و پرقدرت نبوده است. بنده شهادت میدهم نخبگان كشور
و مردم طی 150 سال اخیر هیچگاه به این اندازه آگاه و با بصیرت و هوشیار
نبودهاند.
نكتهای كه میخواهم به بهانه این روز بزرگ عرض كنم
این است كه برخی دلسوزان به بنده خرده گرفتند و گفتند مواضع اخیر تو باعث
خوشحالی ضد انقلاب و رسانههای بیگانه بویژه صدای آمریكا و بیبیسی شده
است و یا برخی اهل فتنه این مواضع را نشانه حقانیت راه خود تلقی كردهاند.
بنده عرض میكنم نه آن خوشحالی موردی دارد و نه چنین تلقیای مطابق با واقع
است.
بنده در مواضع اخیرم گفتهام؛ فتنه 88 زیر سر
آمریكا، اسرائیل غاصب و انگلیس مكار است و هر كس كه فریب این فتنهسازان را
خورد و اردوگاه انقلاب را ترك كرد باید به دامن پر مهر اسلام،
مردم،انقلاب و رهبری برگردد. آیا رسانههای دشمن و ضد انقلاب از این موضع
میتوانند خشنود باشند؟! بنده در مواضع اخیرم به سران مفتون گفتهام؛
برگردید به دامن ولایت و مردم و از همراهی با فتنهسازان و سران فتنه در
خارج بپرهیزید. آیا این مواضع به معنای پذیرش حقانیت فتنهگران و ضد انقلاب
است. آیا ضد انقلاب از این سخن استقبال كرده و خوشحال است؟!
منتقدین دلسوز این گفته امام (ره) را به بنده
یادآور شدهاند كه هر وقت دشمن از شما تعریف كرد بدانید یك جای كارتان
اشكال دارد. این حرف درستی است اما باید دید دشمن كیست و از چه كاری یا چه
حرفی تعریف كرده است؟ بنده خطاب به كسانی كه راه را گم كردهاند و طعمه
گرگهای جهانی شدهاند و امنیت ملی و اقتدار مردم را در یك فتنه آمریكایی
به حراج گذاشتهاند، عرض كردم شما كه مدعی اطاعت از امام هستید و امام حفظ
نظام را از اوجب واجبات میداند؛ چه جوابی برای خداوند بزرگ و امام
عظیمالشان در دنیا و آخرت دارید كه با این نظام چه كردید و كارنامه صیانت
از نظام شما چیست؟ آیا این گفته موجب خوشحالی ضد انقلاب و رسانههای دشمن
است. اگر این ادعا را بپذیرید ما اصلا مشكلی با ضد انقلاب و دشمنان قسم
خورده نظام نداریم!!
دوستانه به برخی از منتقدین محترم میگویم باب گفتگو را باز بگذاریم تا معلوم شود چه كسی اهل منطق و عقلانیت سیاسی است.
بنده معتقدم ظرفیت عقلانیت نخبگان سیاسی كشور به
قدری است كه میتواند از توطئههای نرم دشمن عبور كند. انتخابات آینده
هنگامه عبور از شكلگیری فتنه جدید است. انشاءالله هوشیاری مردم و نخبگان
كشور نشان خواهد داد كه از یك سوراخ دوبار گزیده نخواهند شد.
مقام معظم رهبری در سالروز میلاد پیامبر اعظم و
تولد امام جعفر صادق فرمودند؛ "نخبگان كشورهای اسلامی وحدت را جدی بگیرند.
آتش اختلاف روشن شود دشمن مجال پیدا میكند" ما به این رهنمود باید اول در
داخل عمل كنیم تا بتوانیم نخبگان جهان اسلام را به همگرایی و وحدت تشویق
نماییم. بنده ضمن تبریك فرا رسیدن ایامالله دهه فجر به مقام معظم
رهبری،مراجع تقلید،علمای بزرگ كشور و نیز مردم آگاه ایران همچنین رهبران
بیداری اسلامی در جهان اسلام عرض میكنم راه فلاح و رستگاری در دنیا و آخرت
در دنیای كنونی چنگ زدن به ریسمان الهی برای وحدت و نیز اطاعت از ولی امر
مسلمین جهان حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای است.
حمایت:استعمار نوین
«استعمار نوین»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است
كه در آن میخوانید؛بررسی كارنامه جهان نشان میدهد كه سیاستهای استعماری
غرب با طرحهایی نظیر اشغال نظامی، ایجاد حكومتهای دست نشانده، تجزیه
كشورها، اجرای طرح جنگهای داخلی و طایفه ای، تحریك همسایگان برای جنگهای
منطقه ای، نسل كشی ملتها، ادعای اعطای كمكهای اقتصادی و در اصل، وام دار
كردن كشورها، ترویج فقر و گرسنگی و بی سوادی در كشورها و ... اجرا شده است
كه نتیجه آن را به خوبی در آفریقا و آمریكای لاتین و حتی در آسیا میتوان
مشاهده كرد.
اكنون در قرن بیست ویكم، هر چند غرب ادعای تمدن و
پیشرفت را سر میدهد، اما ساختار این كشورها، همچنان در قالب استعماری در
حركت است و آنها با بهانههای جدید، طرح استعمار كشورها را اجرایی
میسازند، در حالی كه با پوششهای مختلف به دنبال پنهان سازی
استعمارگریهای خود هستند.
اولا تجربه جنگ عراق و افغانستان نشان داده است كه
غرب نمیتواند چندان از مولفه نظامی برای اشغالگری و استعمار كشورها بهره
برداری كند، به همین دلیل، شیوههای جدید را به جای اشغالگری و یا پس از
اشغال كشورها در پیش گرفته كه از آن جمله، امضای توافقنامههای امنیتی و
آموزشی است. این سناریو در دو بخش اجرا میشود. نخست، امضای توافقنامه برای
آموزش ارتش كشورهای هدف، نظیر؛ حضور نظامیاخیر آمریكا در اندونزی و
فیلیپین كه با ادعای توافقات دوجانبه صورت گرفته و یا اقداماتی كه فرانسه
در آفریقا به بهانه همكاریهای دوجانبه برای برقراری امنیت صورت میدهد.
دوم، امضای توافقنامههای امنیتی كه با ادعای حمایت از برقراری امنیت و
گاهی حفظ ثبات سیاسی كشورها صورت میگیرد. نمود عینی این امر را در
افغانستان و طرح آمریكا برای امضای توافقنامه امنیتی با كابل برای ادامه
حضور پس از سال 2014 میتوان مشاهده كرد.
دوم، استعمار اكنون خود را در پوشش ناتو پنهان
ساخته است تا چنان توجیه كند كه سیاستهای شان مورد تأیید 28 كشور است، در
حالی كه در نهایت به كشورهای آلمان، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و آمریكا ختم
میشود؛ كشورهایی كه سابقه ای طولانی در استعمارگری دارند و اكنون به دنبال
استمرار آن هستند.
سوم، نكته مهم در ساختار استعمار نوین، ویران ساختن
كشورها و سپس ورود با ادعای بازسازی است. این اقدام با شیوههای مختلف
صورت میگیرد؛ ایجاد جنگهای داخلی، حمله نظامیموقت با بهانههای مختلف
برای تخریب زیرساختهای كشورها و ادعای حمایت از بشریت برای توسعه و پیشرفت
كشورها. نمود عینی این امر را در عراق، افغانستان، لیبی و بسیاری از
كشورهای آفریقایی میتوان مشاهده كرد كه غرب ابتدا این كشورها را به ویرانه
ای مبدل میسازد و سپس با ادعای بشردوستی و بازسازی، به غارت ثروتهای
آنها میپردازد. استفاده از پیمانكاران غربی برای بازسازی این كشورها،
استعمار نوینی است كه در قالبی كاملاً دموكراتیك و بشردوستانه! صورت
میگیرد.
در جمع بندی كلی از آنچه ذكر شد، میتوان گفت؛ غرب
همچنان در ساختار استعمارگری گذشته حركت میكند، هر چند برای فریب افكار
عمومی،ابتكارات جدیدی را برای اجرای این نمایش در پیش گرفته است، ولی
همچنان همان نگاه كاسبكارانه و غارتگرایانه پیشین را به جهان دارد و در این
مسیر گام بر میدارد.
تهران امروز:عبور از پیچ تاریخی تحریمها
«عبور از پیچ تاریخی تحریمها»عنوان سرمقاله
روزنامه تهران امروز به قلم ابراهیم نكو است كه در آن میخوانید؛همانطور كه
رهبر معظم انقلاب گفتهاند اكنون ما در یك «پیچ تاریخی» قرار داریم و این
«پیچ تاریخی» چیزی جز تحریمهای هماهنگ غرب بر ضد اقتصاد كشورمان نیست. این
سخن به ما نقشه راهی نشان میدهد و ما را متوجه میكند كه باید با تدوین
سیاستها و استراتژیهای تازهای از این «پیچ تاریخی» عبور كنیم.
نكته اینجاست كه آمریكا اخیرا تصمیم گرفته است كه
تحریمهای تازهای برای مقابله با صنعت نفت و اقتصاد ما تدوین كرده و آن را
از 18 بهمن ماه به اجرا بگذارد. از همینرو لازم است كه ما بار دیگر این
پیچ تاریخی را مدنظر قرار دهیم و با توجه به تجربیات خود در مقابله با
تحریمهای غرب رویكرد تازهای در پیش بگیریم. ما باید تحریمهای تازه غرب
را دقیقا مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و از آنها به نفع خود استفاده كنیم.
آنطور كه برآوردهای ما نشان میدهد اكنون دولت و
مجلس در مقابل تحریمها همكاری مناسبی با یكدیگر دارند. از همینرو و با
توجه به طرحها و برنامههایی كه تدوین شده میتوان گفت كه تحریمهای تازه
تاثیری بر اقتصاد كشور ندارند و نمیتوانند ما را از نظر اقتصادی زمینگیر
كنند.
از سوی دیگر این تحریمها میخواهند صنعت نفت و
همچنین تكنولوژی هستهای ما را به عقب ببرند كه در این زمینهها هم آنچنان
شانس با غربیها یار نیست. زیرا ما در صنعت نفت اكنون در حال پیشرفتیم و
سازمانها و نهادهای وابسته به وزارت نفت اهداف مثبتی را در این میان دنبال
میكنند. از سوی دیگر دانشمندان و دستاندركاران تكنولوژی هستهای مثل
سابق به كار خود ادامه میدهند و تحریمهای غرب نتوانسته آن را متوقف كند.
نباید فراموش كرد كه ما تجربه طولانی مدتی در
مقابله با تحریمها داریم و این موضوع قدرت تقابل ما را به شدت افزایش
دادهاست. به همین خاطر میتوان به جرات گفت كه تحریمهای تازه آنچنان چیز
جدیدی برای ما ندارند و ما میتوانیم بدون اینكه از پای بیفتیم با آن
مقابله كنیم.
البته در این میان یك موضوع بسیار قابل توجه است،
آن هم اینكه برای مقابله با تحریمها همدلی مسئولین و مردم به شدت مهم است و
ما باید مردم را از اهداف خود مطلع كنیم تا آنها با ما و دیگر مسئولین خود
در سطح كلان احساس همدلی و همراهی كنند. خوشبختانه در موضوع تحریمها مردم
ما بسیار صبور هستند و اگر ما به آنها و وضعیت اقتصادیشان توجه كنیم قطعا
با ما در مقابل غرب همراهی خواهند كرد.
همدلی مردم و مسئولین قطعا منافع كلان ما را تامین
میكند و از سوی دیگر غرب را در به هم ریختن شرایط كشور ناامید میكند. در
نهایت اینكه ما باید با لحاظ كردن نوع رفتار غرب استراتژی خود را تغییر
دهیم. یعنی هرگاه آنها رفتاری مخالف حرفهای خود انجام میدهند و خوی دشمنی
خود با مقامات و مسئولان ایران را آشكار میكنند، ما هم استراژی تند
وتیزتری به كار بریم تا بتوانیم در این میان پیروزی را نصیب خود كنیم.
آفرینش:چند كلام حرف هسته ای
«چند كلام حرف هسته ای»عنوان سرمقاله روزنامه
آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است كه در آن میخوانید؛سبك گفتگوهای هسته ای
به گونه ای ادامه پیدا كرده است كه ایران درقالب مذاكرات فنی با آژانس بین
المللی اتمی نشستی را برگزار می كند و سپس برسر میزمذاكره با 1+5 مسائل
امنیتی كلان را مورد بررسی قرار می دهند. قدرمسلم نشست ایران و 1+5 از
اهمیت و تعیین كنندگی بیشتری برخوردار است. اما این بار گفتگوی طرفین خیلی
به تعویق افتاده و از سوی دیگر فشارهای سیاسی و اقتصادی هرروز بیشتر می
شود. تحریم های گوناگون آمریكا و متحدانش عرصه اقتصادی را برایران تنگ كرده
و معتقدند كه تحریم ها درحال تاثیرگذاری است و ایران را دچار مشكل كرده
است. از سوی دیگر مقامات غربی به كرات اعلام كرده اند كه پیام هایی را برای
ادامه مذاكرات به ایران فرستاده اند، اما جواب قابل توجهی از جانب تهران
ارسال نشده است. دررسانه های خارجی این طور عنوان میشود كه تهران تمایلی
به همكاری و همراهی با غرب برای شفاف سازی پرونده هسته ای خود ندارد. عامل
دیگری كه این روزها درمورد ایران مطرح شده است بحث "وقت كشی" است. غربی ها
معتقدند ایران به بهانه مشخص شدن زمان و مكان مذاكرات در پی فرافكنی و
اتلاف وقت می باشد.
به زعم برخی كارشناسان سیاسی وقت كشی این فرصت را به ایران می دهد تا در دو جبهه موفقیت های خود را دنبال كند.
1- وقت كشی این فرصت را به تهران می دهد تا فعالیت
های هسته ای خود را با سرعت بیشتری دنبال كند و اینطور القا نماید كه تحریم
های گسترده تاثیری در روند فعالیت های هسته ای نداشته و غنی سازی همچنان
ادامه خواهد داشت. این رویكرد می تواند قدرت چانه زنی و امتیازگیری بیشتری
به ایران بدهد.
2- یكی دیگراز نظراتی كه درمورد تعویق مذاكرات مطرح
شده، نزدیك شدن روند مذاكرات به فعالیت های انتخاباتی و برگزاری انتخابات
ریاست جمهوری درایران می باشد. برخی سیاسیون براین اعتقادند كه با فرارسیدن
فصل انتخابات و آغاز فعالیت های انتخاباتی دو طرف مذاكره از پیگیری
گفتگوها دست خواهند كشید و منتظر نتیجه و عملكرد انتخاباتی خواهند بود.
ایران انتظار دارد به پشتوانه حضور حداكثری مردم در انتخابات بامشروعیت
وقدرتی كه به دست می آورد با برگ بازی معتبری وارد مذاكرات شود. غرب نیز
انتظار دارد با توجه به حجم تحریم ها و فشاری كه براقتصاد ایران و معیشت
مردم وارد شده، انتخابات ریاست جمهوری درایران با استقبال عمومی روبه رو
نشود، تا بتوانند در مذاكرات با بیشترین فشار، بیشترین امتیاز را از ایران
بگیرند.
اما در بازخورد این نظرات باید عنوان كرد كه به هیچ
وجه اتلاف وقت به نفع ایران و مذاكرات هسته ای نخواهد بود و دردو بخش باعث
ضرر ایران خواهد شد.
- بخش بین الملل: چون ایران مدعی است كه تمامی
فعالیت های هستهای را تحت نظارت بازرسان آژانس انجام داده فلذا دلیلی برای
وقت كشی و بی نتیجه ماندن گفتگوها وجود ندارد. تعویق مذاكرات این فرصت را
به غرب می دهد تا دامنه تحریم ها را گسترده تر و حجم فشارها و تبلیغات ضد
ایرانی را افزایش دهد. ایجاد ابهام درمورد عملكردهسته ای ایران درعرصه بین
الملل، همراه با فشارتحریمهای اقتصادی می تواند جایگاه و قدرت چانه زنی
ایران در مذاكرات را به شدت كاهش دهد. نكته دیگری كه دراین عرصه مطرح است
این كه، كشورهایی همچون اسرائیل و برخی كشورهای منطقه تلاش دارند تا غرب
خصوصاً آمریكا را به مواجهه مستقیم با ایران بكشانند. لذا باتوجه به باقی
نماندن گزینه های تحریمی و تاكید افراطیون به تقابل نظامی با ایران،
ضروریست تا هرچه سریع تر تكلیف پرونده هسته ای كشورمان مشخص گردد.
- بخش داخلی: بی نتیجه ماندن مذاكرات و طرح مسائلی
همچون مشخص شدن مكان وزمان گفتگوها،این ابهام را به وجود آورده است كه چرا
نشست های هسته ای هرچه سریعتر انجام نمی شود تا به نتیجه ای مشخص دست
یابیم. بركسی پوشیده نیست كه تحریم های گوناگون وضعیت نگران كننده ای برای
اقتصاد كشور به وجود آورده است. اما مسولان امر توجه داشته باشند كه این
فشارهای اقتصادی به طور مستقیم بخش مختلف جامعه را با مشكلات فراوان روبه
رو ساخته است.
از بیماران سرطانی گرفته تا خانواده های كم درآمد و
قشرمتوسط جامعه همگی زیربار فشار این تحریم ها كمر خم كرده اند.دركل این
انتظار وجود دارد كه هرچه سریعتر گفتگوهای هسته ای از سرگرفته شود و بتوان
به نتیجه ای مشخص درمورد این پرونده دست یافت. تعویق مذاكرات جز افزایش
فشار برایران و فرصت غرب برای طرح تحریم ها علیه كشورمان حاصلی نخواهد
داشت.
قانون:آیا رئیس جمهور به سوگند خویش پایبند است؟
«آیا رئیس جمهور به سوگند خویش پایبند است؟»عنوان
یادداشت روز روزنامه قانون به قلم پرویز كاظمی است كه در آن میخوانید؛11
روز از بهمنماه گذشته و لایحه بودجه سال آینده هنوز به دست نمایندگان مجلس
نرسیده است. درباره اهمیت لایحه بودجه لازم نیست سخنی گفته شود آنچه گفتنش
در این میان ضرورت دارد، اهمیت لایحه بودجه سال آینده است. بودجه سال
آینده در موقعیتی متفاوت از سالهای قبل اجرایی می شود چرا كه دولتی دیگر،
غیر از دولت فعلی باید مجری آن باشد و در شرایطی این لایحه تدوین می شود كه
گفته می شود فاز دوم هدفمندی یارانهها در سال آینده قرار است اجرایی شود.
به نظر میرسد قانون در كشور ذبح شده است و دیگر
كسی به الزامات قانونی توجهی نشان نمیدهد. طبق قانون دولت باید تا 15 آذر
ماه نسبت به ارائه لایحه بودجه به مجلس اقدام كند اما در سال های گذشته نیز
دولت رویهای جز این را در پیش گرفته است و بودجه با تاخیرهایی قابل توجه
به مجلس ارائه شده است. باید توجه داشت در مورد سال آینده و آنچه در بودجه
پیشبینی می شود، دولت فعلی دیگر پاسخگو نیست و با پایان دوره فعالیتش امور
را به دولت جدیدی كه از آرای مردم برمیآید واگذار میكند این در حالی است
كه مجلس نسبت به آنچه تصویب میشود پاسخی دارد و باید حساسیتی مضاعف نسبت
به مفاد بودجه داشته باشد.
از سوی دیگر باید توجه داشت كه سرنوشت فاز دوم
هدفمندی یارانهها كه دولت درصدد اجرای آن در سال آینده است جدا از لایحه
بودجه نیست و مجلس اگر در خصوص وضعیت اجرا نظری داشته باشد باید حتما این
مسئله را در قالب لایحه بودجه پیشبینی كند. حكایت قانونگریزی در ایران
اما شبیه حكایت فردی شده است كه انگشت سبابهاش آسیب دیده و بدون توجه به
این مسئله زندگیاش را میگذراند. زخم عفونت میكند و عفونت تا نزدیكی قلب
پیش می رود و آن وقت تازه فرد به یاد ضد عفونی كردن انگشت میافتد. كاری كه
دیگر فایدهای ندارد.
حالا هم باید مجلس از ممیزهای قانونی خود استفاده
مناسب كند و با توجه به اهمیت سال آینده از دولت بخواهد هر چه سریعتر نسبت
به ارائه لایحه بودجه اقدام كند و در تصویب مفاد و موارد مندرج در آن نیز
با حساسیت بالا عمل كند. به هر حال رئیسجمهور، وقتی به این مقام انتخاب شد
سوگند یاد كرد كه به قوانین كشور پایبند باشد. سوال اینجاست كه آیا رئیس
جمهور به سوگند خویش در مورد اجرای قوانین كشور پایبند است؟
شرق: لذت هوای پاک
«لذت هوای پاک»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم
محمد درویش است كه در آن میخوانید؛در یازدهمین روز از بهمن 1391، شهروندان
تهرانی توانستند هوایی را تنفس کنند که شاخص آلودگی آن کمتر از 50 بود؛
موهبتی که نظیر آن را در طول سالجاری فقط یکبار، آن هم در 77 روز پیش درک
کرده بودند و تمام! عین این رخداد در سال گذشته هم تکرار شد و تهرانیها
فقط توانستند از دو روز هوای پاک بهره ببرند. در حالی که تعداد روزهای
دارای هوای پاک در سال 1389، هفت برابر بیشتر (14 روز) بود و در سال 1388،
این رقم به 19 روز میرسید. ماجرا هنگامی نگرانکنندهتر میشود که بدانیم،
تعداد روزهای ناسالم هم از 35 روز در سال 88 به 63 روز در سال 89 و 169
روز در سال 90 افزایش یافت.
بنابراین، به نظر میرسد روند تشدید آلودگی هوا در
تهران، به هیچ عنوان متناسب با افزایش تردد خودروها یا ورود خودروهای جدید
به ناوگان کلانشهر تهران نیست. به راستی چه اتفاقی افتاده است؟چرا روند
کاهنده کیفیت هوای تهران در طول دو سال گذشته با شتابی نامعمول رشد کرده
است؟ آیا از کیفیت خودروهای جدید کاسته شده؟ آیا کیفیت بنزین و گازوییل
ارایه شده، اُفت کرده؟ آیا میزان مصرف سوخت مازوت در کارگاهها، نیروگاهها
و کارخانههای اطراف تهران افزایش یافته است؟ یا شاید میزان ریزگردها
فزونی یافته است؟ پاسخ هرچه که باشد، به نظر میرسد یافتن جوابش به همان
اندازه که برای من ِ شهروند دشوار مینماید، برای مدیران کلانشهر تهران و
مسوولان شرکت کنترل کیفیت هوا باید آسان باشد.
اینکه چرا پاسخ چنین پرسش سادهای را نمییابیم،
خود مهمترین دلیلی است که سبب میشود، خلاف سالهای نهچندان دور، اغلب
مردم تهران، دیروز با یاخته یاخته وجودشان درک کنند که هوایی سالم و پاک را
تنفس میکنند؛ این را حتی میشد از چهره اغلب شهروندان و شادی کودکان شهر
هم دریافت. موهبتی که شاید تنها وجه مثبت محرومیت تهرانیها از تنفس هوای
پاک باشد.
یادمان باشد، پاییز امسال و سال گذشته، تهران از یک
شرایط استثنایی و بارندگی بسیار مطلوب هم برخوردار بود، اگر این موهبت را
در سالهای پیش رو، نداشته باشیم، آنگاه ممکن است در صورت ادامه روند
کنونی، کابوس مردم لندن در سالهای میانی دهه 50 میلادی که به مرگ
چهارهزار انسان در یک روز انجامید، گریبانمان را بگیرد.
مردم سالاری:چشمها را نباید بست!
«چشمها را نباید بست!»عنوان سرمقاله روزنامه مردم
سالاری به قلم ولی درویشی است كه در آن میخوانید؛ شاید این روزها گفتن از
آنچه بر این مرز و بوم میگذرد و مردم دردمند آن را میآزارد، هنر نباشد.
امور آنچنان از پرده بیرون افتاده است که برج نشین دنیا دیده شمال پایتخت،
همان را میبیند که نوجوانی در روستایی از محرومترین نقاط کشور. یا عالم
نشسته بر کرسی دانش و فضل همان را میگوید که مکتب ندیده بیل در دست.
این روزها شاهد وخامت همزمان اوضاع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی کشور هستیم.
اوضاع اقتصادی وخیم است. آنقدر وخیم که با وجود کسب
منابع مالی بیمانند در سالهای اخیر، روز به روز بر تعداد فقرا و گرسنگان
کشور افزوده میشود. روز به روز نمودار خط بقاء از قامت دهکهای بیشتری از
جامعه بالا میرود و خط فقر به سرعت در کار به زیر راندن طبقه میانی جامعه
است. سرمایهگذاری در صنایع عمده و فراهم کردن زیرساختها که لازمه حیات
آینده جامعه میباشد به اغما رفته است. خلق کار و ایجاد تولید، بی هیچ
ملاحظه و مراقبهای جای خود را به توزیع ریال در میان مردم داده است. طیف
وسیعی از روستاییان پر تلاش و نعمتآفرین، دیگر چشم به«سر خرمن» و زمان
برداشت محصول ندارند بلکه مشتاق آمدن روز برداشت یارانه اند. از آنروزی که
بلور نازک اقتصاد به تبرداران پر جست و خیز سپرده شده است، چنان ترکهایی
در آن ایجاد شده که اختلاسهای میلیاردی از آن به بیرون میتراود ... .
اوضاع بینالمللی نیز که کما فیالسابق وخیم است.
آنقدر وخیم که دریغ از یک دوست که بی طمع منفعتی هنگفت، دستمان را به خاطر
وجود خودمان، به گرمی بفشارد! این البته داستانی است که در عرصه بینالملل
چندان غریب نیست و همگان، در پی منافع ملی خود هستند ولی ما گاهی دلمان
میخواهد آنها را جور دیگری ببینیم و باور کنیم!
اوضاع اجتماعی وخیم است. آنقدر وخیم که افزایش
نگران کننده آمار طلاق و کاهش خیره کننده آمار ازدواج به یکی از کم
دغدغهترین معضلات اجتماعی این روزها تبدیل شده است. در اوج نیاز اقتصادی
مردم، حتی وعدههای وسوسه برانگیز مالی و ملکی و کاری نیز کسی را به
فرزندآوری تشویق و تحریض نمیکند. موج قوی افزایش زنان و کودکان خیابانی و
کار بر توان ضعیف متولیان امر چیره شده است. برای جلوگیری از گسترش ناامنی
در جامعه، زورگیر نیازمند خیابانی در کوتاهترین زمان ممکن محاکمه و اعدام
میشود اما با مدیران کارنابلدی که درصدی از کل بودجه کشور را یک روزه به
بیراهه میبرند، به تذکری شفاهی بسنده میگردد!
اوضاع فرهنگی و اعتقادی وخیم است. آنقدر وخیم که
بسیاری از مقولههای ضد فرهنگی در میان اقشار گستردهای از جامعه به فرهنگ
تبدیل شده اند. گاه یک کانال غیر فرهنگی ماهوارهای به تمام موجودی
تلویزیون کشور ترجیح داده میشود. زیر پوست جامعه، آزادیهایی روانند که
حتی در بلاد منادی آزادیهای اجتماعی نیز به شدت نکوهیدهاند. میراثهای
ارزشمند فرهنگی و اعتقادی در جامعه به سرعت رنگ میبازند و گرایش به افکار،
اعتقادات و مذاهب دیگر پررنگتر میگردد.
راست آن است که اوضاع این روزهای کشور بسیار
نابسامان و اسفناک است و چشمها را نباید بست!اگر ریشه این نابسامانیها
ضعف دولت است، آنانی که در مقابل ناکارآمدی او سکوت کرده و میکنند، آنانی
که با عدم قاطعیت در برابر او راه را بر استمرار خطاهایش هموارتر میکنند و
آنانی که چشمها را بسته و گوشها را گرفته و رو سوی خدا دعا میکنند که
صبری یابند تا دوره این دولت تمام شود، بدانند که با این ملک و مملکت، با
زنان و مردان این کشور، با مظلومان و محرومان و دردمندان این سرزمین، بسیار
نامهربانی کرده اند. پهنه این نامهربانی به وسعت تمام زخمهای نشسته بر
پیکر وجب به وجب کشور و نفر به نفر ملت ایران است.
اما اگر ریشه این نابسامانیها ضعف قوانین است،
آنان که باید این ضعفها را ببینند و نمیبینند، آنانکه لزوم رفع ضعف
قوانین را از هر چیز دیگر واجبتر ندانسته و نمیدانند و آنانکه بی هیچ
ملاحظهای چه شخصی و چه گروهی، سریعا به ترمیم خلأهای قانونی بروز خطایایی
که به چنین وضعیتی منجر شده است همت نگمارده و نمیگمارند، در حق این ملک و
مردم ظلمی روا داشتهاند به وسعت تمام غمهای نشسته بر سیمای این روزهای
ایران و ایرانیان، مادامی که تازیانه ضعف این قوانین بر جسم و جان آنها ردی
از درد و داغ و آه و افسوس مینشاند.
ابتكار:مرسی کدام مسیر را انتخاب میکند؛ خشونت یا گفت و گو؟
«مرسی کدام مسیر را انتخاب میکند؛ خشونت یا گفت و
گو؟»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم داود احمدزاده است كه در آن
میخوانید؛مصر بار دیگر و برای چندمین بار بعد از انقلاب شاهد تظاهرات
مردمی است. مخالفان مرسی این بار اعلام حکم دادگاه عالی مصر برای خاطیان
مسابقه فوتبال در پورت سعید را بهانه اعتراضات خود قرار داده اند. از سوی
دیگر به نظر نمیرسد دولت نیز تمایلی داشته باشد که از ابزارهای در اختیار
خود مانند گفت و گو و مذاکره برای مهار اعتراضات و حل بحران استفاده کند.
داود احمدزاده، تحلیل گر مسائل خاورمیانه در یادداشتی، ابعاد این مسئله را
برای خوانندگان دیپلماسی ایرانی بررسی کرده است:
گسترش تنشهای فزاینده سیاسی در پی اعلام حکم
دادگاه عالی مصر برای خاطیان باشگاه پورت سعید به تقابل جدی موافقان و
مخالفین رئیس جمهور اسلام گرای مصر، محمد مرسی انجامیده و سایه بحران داخلی
مصر، امنیت کشور را نیز با تهدید روبرو ساخته است. مصری که بعد از گذشت دو
سال از سرنگونی رژیم اقتدارگرای مبارک همچنان در تکاپوی رسیدن به آرامش و
برقراری حکومت مردمسالار با دشواریهای جدی روبرو است. چرخه خشونت پایدار
میان مخالفین مرسی در قالب جریان غیر اسلامگرا و عدم توانمندی دولت در پاسخ
به مطالبات مردم به ویژه حوزه اقتصادی باعث شده است که حتی برخی از حامیان
قبلی اخوان المسلمین با متهم ساختن شخص مرسی به تناقض در گفتار و کردار از
ظهور گفتمان جدید در جبهه اسلامگرایان تحت عنوان جریان اخوانی لیبرال خبر
دهند.
انفعال دولت مرسی و بی برنامگی برای نجات اقتصاد
رنجور مصر شرایطی به وجود آورده است که حتی تودههای مردم فقیر با نگاه
حسرت آمیز به گذشته، بازگشت به قانون و حاکمیت مشت آهنین بر اصلاحات گام به
گام و فرایند دموکراتیک اخوانیها ترجیح میدهند. به طوری که ادامه حیات
سیاسی مصر در گرو وام 4میلیارد دلاری صندوق بینالمللی پول و کمکهای
سالیانه بلاعوض آمریکا برخی از کشورهای متمول حوزه خلیج فارس میباشد.
گروههای سیاسی مصر هم چنان بر سر قانون اساسی جدید
و نوع حکومت مطلوب سر ستیز دارند و جریان لیبرال و ملی و چپیهای ناصری و
اقلیت منتفذ قبطی مسیحی، حضور سلفیهای تندرو در لایه قدرت و همگامی آنها
با سیاستهای حزب آزادی – عدالت را دلیل آشکار از رادیکالیزه شدن مواضع
اخوان نسبت به مخالفین و بی تفاوتی به مطالبات مردم مصر اعلام میکنند.
جبهه نجات ملی به رهبری محمد البرادعی، عمرموسی و
حمدین صباحی، مرسی را رئیس جمهور منتخب اخوان و نه همه گروههای سیاسی مصر
نامیده و اتخاذ خط مشی دیکتاتور مابانه و تن ندادن به قانون را دلیل تطویل
بحران داخلی دانسته، بر تشکیل دولت وحدت ملی و مشارکت عادلانه تمام
گروههای سیاسی پافشاری میکنند. آینده نزاعهای سیاسی مصر بالاخره به کجا
خواهد انجامید؟ آیا اخوان المسلمین با توجه به شکافهای طبقاتی وگسترش
نارضایتی عمومی میتواند با مدیریت بحران داخلی شرایط را برای بازگشت آرامش
و تکمیل پازل قدرت سیاسی در انتخابات پارلمانی آتی هموار سازد؟
مصر جدید در دومین سالگرد قیام گسترده خود همچنان
با انباشت و تراکم بحران در حوزههای سیاسی و اجتماعی روبروست. ساختار قدرت
سیاسی کشور به رغم برخی گامهای مثبت دولت و برگزاری انتخابات پارلمانی و
ریاست جمهوری و تلاشها برای کاستن از قدرت سنتی نظامیان در حوزههای مختلف
تغییرات زیر بنایی به خود ندیده است. به طوری که گر چه مرسی در یک فرصت
مناسب پس از متهم شدن به مماشات با نهاد نظامی از سوی گروههای تحول خواه و
پذیرش اقدامات شورای نظامی حاکم بر مصر در انحلال پارلمان توانسته بود با
خلق فرصت جدید از جمله بازنشسته کردن ژنرالهای سابق و نیز جابجایی قضات
منسوب به رژیم گذشته، بازی پیچیده قدرت به نفع اخوان تغییر دهد. ولی این
اقدامات و پیروزی مقطعی هم نتوانست از میزان نارضایتی و مخالفتهای
گروههای لیبرال و ملی کم کند. اصولا برخی بر این عقیده اند که اخوان در
متن قیام مدنی 2011 نبوده و پس از آشکار شدن ضعف و سقوط رژیم گذشته با موج
سواری توانست به یک متغییر اصلی در تحولات مصر بدل شود. در بحث تدوین و
اجرای رفراندم قانون اساسی هم دو تفکر یا گفتمان سنت گرا و تحول خواه رو در
روی هم صف آرایی کردند. در جبهه سنت گراها علاوه بر اخوان میانه رو،
جریان تندرو سلفی حضور داشتند که اصرار دارند اصول شریعت باید به احکام
اسلام تبدیل شود و اجرای این احکام برای فردا هم دیر است. قرائت خشن از
اسلام و تئوریزه کردن خشونت در جامعه از عوامل اصلی تنش هاست.
این در حالی است که اخوانیها مدعی اسلام میانه رو و
ارایه گر چهره سازگار از آن با دموکراسی هستند. پس چطور میتوانند برای
بقای قدرت خویش و غلبه رقبای سیاسی خویش در قالب لیبرال و ملی گرا به
ائتلاف سازی با سلفیها روی آورند.
البته اتحاد میان اخوان المسلمین و سلفیها در این
برهه زمانی بر اساس نیاز مشترک و مصلحت دو جانبه شکل گرفته و دوام آن نیز
در آینده با ابهام روبروست. چرا که تداوم تناقض گویی از سوی شخص مرسی و
اشاره وی مبنی بر این که اخوان دنبال تشکیل حکومت اسلامی نیست، میتواند با
خروج احتمالی سلفیها از همپیمانی تاکتیکی، جایگاه اخوانیها را در رقابت
با جبهه مخالف متزلزل سازد.
در وضعیت موجود مرسی تلاش دارد یک توازن معنی دار
میان جریانهای مختلف سیاسی در طیف اسلامگرا و غیر اسلامگرا برقرار سازد. در
نا آرامیهای اخیر مرسی پس از اعطای برخی از امتیازات سیاسی و اقتصادی به
نهاد نظامی، این عنصر تعیین کننده در معادلات قدرت را درکنار خود میبیند.
از این رو پس از تهیه دادنامه از سوی دادستان کل کشور علیه برخی از رهبران
جبهه ملی و متهم نمودن آنان خیانت به دلیل نقش داشتن در آشوبهای خیابانی
(رفراندم قانون اساسی) نظم آهنین را برقرار سازد.
ارتش نیز در تلاش است نقش خویش را در این شرایط
بحرانی به نحو مطلوب ایفا کند. لذا سرکوب گسترده و اجرای احکام متهمین
حوادث اخیر را دنبال میکند. بنابراین ارتش از رویکرد انفعالی و نگاه
محافظه کارانه به مسایل داخلی کشور فاصله گرفته است. این تدبیر ممکن است در
کوتاه مدت از گسترش ناامنی بیشتر جلوگیری کند. البته تصاعد بحران در جامعه
به دلیل تداوم نزاع میان جریانهای سیاسی و گسترش فقر گسترده جامعه
میتواند فضای عملی برای جنگ داخلی در مصر آماده سازد.
در صورت عدم بازگشت ثبات داخلی علاوه بر آسیب پذیری
صنعت توریسم به عنوان یکی از منابع درآمدی اصلی کشور، سرمایههای خارجی هم
تمایلی برای ورود و مشارکت در طرحهای اقتصادی مصر نخواهند داشت در چنین
شرایطی احتمال بروز انقلاب گسترده در قالب شورشهای کارگری و افراد تهیدست
دور از ذهن نیست. به نظر میرسد که مرسی نیز احساس کرده مصر جدید وارد پیچ
خطرناک تاریخی خود شده است. از این رو وی در کنار مشت آهنین در برخورد با
نا آرامیهای اخیر از لزوم گفت وگو با رهبران مخالفین نیز خبر داده است.
ولی مخالفین وی بر مطالبات قبلی از جمله لزوم استقلال قضایی مصر و تغییر
برخی از مواد قانون اساسی از جمله تاکید مواد 2 و 6 بر جاری و ساری شدن
اصول شریعت اسلام در جامعه تاکید دارند.
در چنین شرایطی امکان توافق میان طرفین بعید به نظر
میرسد. لذا اگر انتخابات پارلمانی مصر طبق خواست اخوانیها از طریق
مکانسیم طبیعی خود و رویههای دموکراتیک پیش برود، با توجه به مواضع
اپوزیسون مصر تاکید بشتر بر تحریم دارد شرایط داخلی با بحران پیچیده تر رو
به رو خواهد شد. از دیگر سو مشارکت جریان مخالف و تایید اقدامات دولت به
معنی پیروزی اخوانیها نیست. انشعابها در جبهه اسلام گرا و ریزش آرای
اخوانیها در انتخابات مرحله دوم ریاست جمهوری و نیز تایید رفراندم قانون
اساسی جدید، احتمال موفقیت این گروه را کمرنگ تر ساخته است.
از این رو مرسی و حامیان اخوانی وی باید تصمیم
بگیرند مصر را به سمت کدام الگو و بر اساس کدام معیار پیش ببرند. مصر اگر
بخواهد بر اساس معیار دموکراتیک و قانون پیش برود در چنین حالتی باید مرسی
باید از سلفیها تندرو در جبهه اسلام گرا فاصله بگیرد و بپذیرد دولت وی نیز
نماینده تمام گروههای سیاسی مصر است و تنها متعلق به اخوان المسلمین و
سلفیها نیست. ولی اگر با بازگشت به اقتدارگرایی و نادیده گرفتن مخالفین در
صدد تحمیل اراده برآید، مشکلات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی حل نخواهد شد.
مصر برای جذب سرمایه خارجی مجبور به تن دادن به تغییرات در ساختار داخلی و
پذیرش معیارهای دموکراتیک است.
لذا به نظر میرسد که مشکل مصر به دعواهای سیاسی
جناح مختلف کشور خلاصه نمیشود بلکه عدم توسعه یافتگی و فقر و بی سوادی که
ریشه درحکومتهای فاسد و اقتدارگرای گذشته دارد، جامعه مصر را رنج میدهد.
همچنین طبقه متوسط جامعه نیز به بلوغ و رشد سیاسی لازم برای کنترل اوضاع
نرسیده است. لذا مرسی باید با عقلانیت و پرهیز از هرگونه تندروی در برخورد
با مخالفین فضا را آرام کند تا بار دیگر شرایط داخلی برای مشارکت گروههای
مختلف سیاسی و برگزاری انتخابات پارلمانی مهیا گردد.
بهار: 12 بهمن روز بزرگ تاریخی
«12 بهمن روز بزرگ تاریخی»عنوان سرمقاله روزنامه
بهار به قلم رسول منتجبنیا است كه در آن می خوانید؛ روز 12 بهمن 57 یکی از
روزهای بزرگ تاریخی و از روزهای فراموشنشدنی تاریخ کشور ما بهشمار
میرود. ما در این یادداشت نکاتی را درباره این روز و ویژگیهای آن به عرض
مردم شریف و خوانندگان عزیز میرسانیم. اول مسئله نقش هجرت در تاریخ انقلاب
است. ما در تاریخ اسلام شاهد هستیم که مبدا تاریخ ما هجرت پیامبر از مکه
به مدینه در سال 13 بعد از مبعث است. مبدا تاریخ را هجرت قرار داده نه بعثت
و نه میلاد پیامبر. روز آغاز تاریخ به هجرت پیامبر اختصاص یافته همان نقش
تاثیر هجرت پیامبر بر اسلام است.
درحقیقت هجرت پیامبر سرانجام تشکیل حکومت اسلام در
مدینه و عامل گسترش اسلام در سراسر جهان است. اگر هجرت صورت نمیگرفت چه
بسا دین اسلام تضعیف میشد و امکان استقرار و تداوم پیدا نمیکرد و کفار
قریش این نهضت جهانی را در نطفه خفه میکردند. لذا با هجرت پیامبر نهضتی که
از مکه آغاز شده بود به سراسر جهان منتشر شد و شعار آن اقصانقاط جهان را
دربرگرفت.
درباره با حضرت امام چنین نقشی را میتوان در هجرت
از نجف به پاریس و از پاریس به ایران در نظر گرفت. این هجرت نقطهعطفی در
تاریخ انقلاب به حساب میآید و زمینه اضمحلال و نابودی شاه را فراهم کرد.
اگر امام 12 بهمن به ایران هجرت نمیکرد، چهبسا دولت بختیار موفق می شد با
تکیه بر نیروهای انتظامی انقلاب را سرکوب کند و زمینه را برای بازگشت شاه
آماده کند.
اما هجرت امام نقشهها را خنثی کرد. این اولین
مسئله نقش هجرت در تحولات تاریخ است. مسئله دوم ویژگی خاص امام است. یکی
از ویژگیها موقعیتشناسی امام و بهرهبرداری از فرصتها بود. دوستانی که
در خدمت امام در نوفللوشاتو بودند اظهار میکردند وقتی صحبت بازگشت بود
همه مخالفت کردیم و این سفر را خطرناک قلمداد میکردیم. اما امام با
تیزهوشی خاص و شجاعت منحصربهفرد شخصا تصمیم گرفت به ایران برگردد. جالب
این است که امام در اجرای چنین تصمیمی کمال آرامش را داشت و در هواپیما
استراحت میکرد انگار حادثهای در حال وقوع نیست.
امام بهخوبی مردم را آزموده بود. در 15سال که به
ظاهر از مردم فاصله گرفته بود با عنوان سخنرانیها مردم را آماده کرده بود و
لحظهبهلحظه مردم را آزمایش میکرد و در انتظار فرصت مناسب بود تا هم
مردم آماده باشند برای پیروزی و هم حکومت تازه بنا گذاشته شود. لذا در
12بهمن هر دو زمینه را فراهم دید و احساس کرد میوه رسیده و باید آن را چید.
نکته سومی که باید به آن اشاره کرد برخورد امام در
مواجهه با مردم و سخنرانی امام در بهشتزهرا بود. امام همواره بعد از خدای
متعال تکیه فوقالعادهای به رای مردم داشت. امام در اولین سخنرانی عمومی
فرمود: «چون مردم من را قبول دارند دولت تشکیل میدهم.» سخنان امام و
اینکه امام در لحظه ورود به بهشتزهرا رفت حکایت از اعتقاد راسخ امام به
خواستهای مردم داشت و این اعتقاد تا آخر عمر ادامه داشت. هرگز امام
نمیگفت من چنین کردم، میگفت خداوند و مردم چنین کردند.
امام مشروعیت نظام خود را علاوه بر اعتقاد به خدا
با رای و نظر مردم میدانست. وقتی در پاریس خبرنگاری از او پرسید که شما
دنبال چه نوع حکومتی هستید امام پاسخ دادند: حکومت مانند فرانسه که مردم
رای بدهند و اولین شعاری که به مردم آموزش داد تا بر زبان جاری کنند:
«استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود.
به اعتقاد امام اولین رکن جمهوریت، رای مردم است.
آخرین نکته که باید به آن اشاره کنم رابطه مردم با امام بود. ایمان،
اعتقاد، عشق و علاقه بینظیری که مردم به امام داشتند و در ظرف 15سال نشان
داده بودند، موجب شد که قریب به یک هفته قبل از 12بهمن که مردم از بازگشت
امام اطلاع یافتند برای ورود لحظهشماری میکردند.
زمانی که خبر تاخیر بازگشت به گوش مردم رسید خشم و
عصبانیت علیه رژیم را رسما اعلام کردند و به بختیار هشدار دادند. زمانی که
آمدن امام قطعی شد از نقاط مختلف کشور میلیونها نفر به تهران آمدند و
خیابانهای حدفاصل فرودگاه تا بهشتزهرا را گلباران کردند. این اعتقاد
روبهروز درحال افزایش بود. مردم در اوج سختیها نسبت به امام تردید
نکردند.
در 10سال جنگ و مشکلات اقتصادی نهتنها عشق و
ارادت مردم به امام کاهش نیافت، بلکه چندین برابر شد. نشانه این افزایش عشق
و ارادت استقبال امام توسط مردم با جمعیتی بالغ سه تا چهار میلیون نفر
صورت گرفت. در تشییعجنازه بیش 10 میلیون نفر تحقق پیدا کرد و این تفاوت
عاشقان نشان از این داشت که اعتماد به امام افزایش پیدا کرده بود.
دنیای اقتصاد: بودجه و هدفمندی
«بودجه و هدفمندی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای
اقتصاد به قلم دكتر علی شمس اردكانی است كه در آن میخوانید؛تنها چیزی كه
از اجرای فاز یكم هدفمندی یارانهها دستگیر همگان شده این است كه راهحل
مسائل مالی اداره كشور در گرو چگونگی قیمتگذاری فروش داخلی حاملهای انرژی
است.
نظام بودجهنگاری كشور در دهههای اخیر متاسفانه بر
مبنای خرج كردن عواید ناشی از فروش سرمایههای نفتی كشور تدوین شده كه
موجب كژی و كاستی فراوان در اقتصاد و اجتماع شده كه آن را مرض هلندی –
ایرانی میخوانیم.
كالبد روزآمد این فرآیند به نحو زیر است:
1- كژی
اول ناشی از چاپ پول در مقابل هزینههای ریالی مصارف بخش عمده عواید نفتی
است كه متناظرا منبع ایجاد تورم از دهه پنجاه بوده است.
2- شدت علاقه به واردات موجب توهمهای دورهای قدرت
پول ملی شده كه به مفهوم یارانه دادن به واردات بوده و عدمامكان گسترش
تولید در صنعت و كشاورزی را به دنبال داشته است.
3- در دهه 1350 روزانه 5/5 میلیون بشكه نفت صادر و
نیم میلیون بشكه هم در داخل مصرف میشد؛ بنابراین عادت بودجه نفتی براساس
مصارف بهای صادرات نفتی ماندگار شده و توجه ویژهای به بهای فروش نفت و گاز
در داخل به عنوان منبع انباشت سرمایه نشده است.
4- اكنون مصرف انرژی داخلی (جمع نفت و گاز) معادل
روزانه 5/5 میلیون بشكه است، ولی نفت صادراتی كه بهای آن نقد دریافت
میشود، حدود نیم میلیون بشكه است. پس تركیب درآمدی كاملا واژگونه شده و
امكان استفاده از فروش ارزی نفت برای مقاصد بودجهای و تخیلات غیرتولیدی
دیگر وجود ندارد.
5- سیاستهای كلی كشور اولویت تولید است به این معنی كه علاج اقتصاد تورمی را در خروج از مصرف و تخصیص منابع به تولید یافتهایم.
6- بر این باوریم كه تركیب جمعیتی كشور حكم میكند
كه سالانه باید 5/1 میلیون شغل جدید ایجاد كنیم و عدمایجاد هر شغل یعنی یك
بمب فساد و فتنه.
7- در كشور حدود 5/4 میلیون نفر دانشجو داریم. (این مایه افتخار است كه اكنون در ایران بیش از فرانسه دانشجو داریم.)
8- برای رسیدن به اقتصاد پیشرفته، تركیب شایستهای
در مشاغل ضروری است و در این مسیر اولویت ایجاد شغل برای فارغالتحصیلان
دانشگاهی است.
9- حداقل سالانه 900 هزار نفر از دانشگاهها فارغالتحصیل میشوند كه حدود 750 هزار نفر آنها برای كار جدید وارد بازار كار میشوند.
10- متوسط نیاز سرمایه برای ایجاد هر شغل پایدار
حدود پنجاه میلیون تومان به اضافه پانزده هزار دلار ارز است. (به فرض اینكه
آثار تورم فعلی هنوز كاملا در هزینههای سرمایهای منعكس نشده باشد.)
11- پس نیازهای سرمایهای كشور برای تعادل اشتغال
در پنج سال آینده معادل 75 هزار میلیارد تومان بهعلاوه 5/22 میلیارد دلار
برای ایجاد 5/1 میلیون شغل است.
12- امسال كل فروش داخلی نفت و گاز به شصت هزار
میلیارد تومان و دریافتی از صادرات نفت به 26 میلیارد دلار میرسد كه جمع
این ارقام كفاف نیازهای سرمایهای بند بالا را نمیكند، تا چه رسد به
هزینههای جاری دولت برای عمران كشور و یارانهها!
13- چو دخلت نیست، خرج آهستهتر كن. نخستین وظیفه
كاهش كارمندان دولت به اندازه كارمندان دولتی تركیه و بالا بردن حقوق
باقیمانده به اندازه حقوق كارمندان دولت تركیه است. باشد كه از بختك
بوروكراسی كه فضای كسبوكار كشور را خفه كرده است، برونرفتی پیدا كنیم.
14- در سالجاری احتمالا كل دریافتی مالیاتی دولت
31 هزار میلیارد تومان خواهد بود، در حالی كه هزینههای پرسنلی كلان دولت
به تنهایی بیش از چهل هزار میلیارد تومان است كه عملا در دخل و خرج دولت
چیزی برای عمران نمیماند تا چه رسد به اینكه بخواهیم یارانه نقدی پرداخت
كنیم.
15- بخشهای انرژی كشور به تنهایی سالانه نیاز به
معادل 55 میلیارد دلار سرمایهگذاری دارد كه حداقل نصف آن ارزی است. در
صورت عدم این سرمایهگذاری سالانه بابت هر دلار عدمسرمایهگذاری بیش از ده
دلار از دست میرود كه بخش عمده این عدمالنفع از میدانهای مشترك نصیب
همسایگان میشود!!
16- راه علاج جز این نیست كه نیازها و هزینههای سرمایهگذاری كشور را از محل فروش داخلی محصولات نفت و گاز آنها تامین كنیم.
17- فقط بخش كوچكی از درآمد فروش داخلی نفت و گاز
به مصرف هزینههای جاری برسد. درآمدهای ارزی ناشی از صادرات (نفتی و
غیرنفتی) برای خریدهای ارزی كالاهای سرمایهای و فقط بخش خاصی از نیازهای
حاد عمومی تخصیص یابد.
18- بدیهی است طبق این موازنه همه باید بپذیریم كه
پولی برای توزیع نخواهد ماند؛ بنابراین چنانچه هزینههای توزیع نقدینگی و
مخارج غیراقتصادی دیگر ضروری باشد، باید بر قیمت فروش فرآوردههای نفتی و
گاز طبیعی به نسبت این نیازها افزود.