دعا و زیارت
نزدیک
ترین افراد
به پیامبر (ص) در قیامت
رسول خدا (ص) فرمودند:
نزدیک ترین شخص به من در فردای قیامت کسی است که صلوات بیش تری بر من
فرستاده باشد
منبع: آثار و برکات صلوات ص
143
محاسبه ثواب صلوات رسول خدا(ص) فرمودند: در
معراج، ملکی را دیدم که هزار هزار دست دارد (یعنی یک میلیون) و هر دستی
هزار هزار انگشت دارد و هر انگشتی هزار هزار بند دارد. آن ملک گفت: من حساب
دانه های قطرات باران را می دانم که چند تا در صحرا و چند دانه در دریا می
بارد. تعداد قطرات باران را از ابتدای خلقت تا حال را می دانم، ولی حسابی
است که من از محاسبه آن عاجزم. رسول خدا (ص) فرمودند: چیست؟ عرض کرد :هرگاه
جماعتی از امت تو با هم باشند و با هم بر تو صلوات بفرستند، من از محاسبه
ثواب صلوات عاجزم
منبع: آثار و برکات صلوات –
ص 30
نوشتن صلوات
رسول خدا (ص) فرموند: هر
کس در کتابی یا نوشتهای بر من صلوات بنویسد، تا زمانی که نام من در کتاب
هست فرشتگان پیوسته برای او از درگاه حق طلب آمرزش می کنند
منبع:
داستانهای صلوات – ص8 – سفینه البحار – ج 2 – ص 50
صلوات جهت حاجت
حضرت محمد (ص)
فرمودند: صلوات فرستادن شما بر من باعث روا شدن حاجتهای شماست و خدا را از
شما راضی می گرداند و اعمال شما را پاک و پاکیزه می کند.
منبع: داستانهای صلوات – ص
10 – جمال الاسبوع – ص 242
آمرزش
گناهان با صلوات
حضرت محمد (ص) فرمودند: هر کس هر روز از
روی شوق و محبت به من سه مرتبه صلوات بفرستد، بر خدا لازم می شود که
گناهان او را بیامرزد، در همان روز یا همان شب
منبع:
بحار الانوار- ج 94 – ص 69 – داستان های صوات – ص 12
میزان صلوات در
قیامت
حضرت محمد (ص) فرمودند: روز قیامت، من
پیش میزان اعمال هستم، یعنی که هر کس کفه سیئاتش (گناهانش) سنگین تر از کفه
حسناتش (ثوابهایش) باشد، من صلواتهایی را که برایم فرستاده می آورم و در
کفه حسناتش می گذارم تا آن که کفه حسناتش سنگین تر گردد.
منبع: ثواب الاعمال و عقاب
الاعمال باب ثواب الصلاه النبی، داستان های صلوات – ص 13
دیدن
بهشت با صلوات
حضرت محمد (ص) فرمودند: هر کس هر روز
هزار صلوات بر من بفرستد از دنیا نخواهد رفت تا جای خود را در بهشت ببیند
منبع: فضیلت صلوات- ص 14، داستان های
صلوات ص14
شرکت ملائکه ها در
مجالس صلوات
حضرت محمد (ص) فرمودند: کاروانی از
فرشتگان به امر پروردگار در جهان حرکت می کنند و هنگامی که به جلسه ذکر و
صلوات می رسند، به یکدیگر می گویند: فرود آییم. زمانی که پیاده می شوند،
اهل جلسه را هنگام دعا با ذکر آمین، یاری کرده و نیز اهل جلسه را هنگام
صلوات کمک و همراهی می کنند و در پایان به یکدیگر می گویند: خوشا به حال
افراد این جلسه که خدا آنان را آمرزید
منبع:
آثار و برکات صلوات ص 37
خشنودی پیامبر (ص)
از صلوات های زیاد
شخصی بسیار زاهد و عابد که گوشه گیر بود
و در مجالس و محافل حاضر نمی شد، روزی در مجلس سخنرانی شرکت کرد و موجب
تعجب همه شد. علت حضورش را پرسیدند، گفت: رسول خدا (ص) را در خواب دیدم و
به من فرمود: برو به مجلس سخنرانی فلان واعظ که زیاد بر من صلوات می فرستد و
من از او خشنودم
منبع: شرح فضایل صلوات ص92
– آثار و برکات صلوات ص 87
گم کردن راه بهشت
رسول خدا (ص)
فرمودند: مَن نَسَی الصَلاة عَلیَ اخطَا طَریقَ الجنَةِ
کسی که صلوات بر من را
فراموش کند راه بهشت را گم کرده است
منبع:
آثار و برکات صلوات ص97
صلوات ناقص، چرا؟
رسول خدا (ص)
فرمودند: بر من صلوات ناقص نفرستید، پرسیدند: صلوات ناقص کدام است؟ رسول
خدا (ص) فرمودند: این که بگویید «اللهم صل علی محمد» این نوع صلوات را
صلوات ناقص گویند. صلوات کامل چنین است: «اللهم صل علی محمد و آل محمد»
منبع: آثار و برکات صلوات ص100
چهارشنبه 26/12/1388 - 20:45
خاطرات و روز نوشت
چندی پیش کتابی را داشتم مطالعه می کردم بر حسب اتفاق صفحه اول را که معمولا به منظور تقدیم اثر از جانب نویسنده به کسی مثلا پدر ،مادر،ائمه معصومین و......را دیدم اما برخلاف همیشه جمله ای تازه وبسیار زیبا را دیدم که بیانگر احساس بالای نویسنده بود وآن این بود:
تقدیم به
مادرترین نامادری حضرت فاطمه ام البنین (ع)
چهارشنبه 26/12/1388 - 20:43
دعا و زیارت
از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله علیه روایت شده است :
هنگامى
كه خدا آدم را آفرید در سمت راست عرش پنج شبح نور دید كه در سجده و ركوع
هستند
آدم پرسید :
این پنج شبح كه در هیبت و صورت من هستند كیانند ؟ پاسخ آمد :
اینان پنج تن از فرزندان تو هستند كه پنج نام براى آنها از نام هاى خود
مشتق
كرده ام و اگر براى ایشان نبود، بهشت و جهنم و عرش و كرسى آسمان و زمین و
فرشتگان
و آدمیان و جنیان را نمى آفریدم ، پس من محمود و این محمد است ، و من
عالى
هستم و این على است و من فاطرم و این فاطمه است و من احسانم و این حسن
است
و من محسنم ، و این حسین است ، به عزتم سوگند كه هر كس ذره اى از كینه
ایشان
در دل داشته باشد، او را داخل آتش مى كنم ایشان برگزیدگان من هستند و به
ایشان
نجات مى دهم و به ایشان هلاك مى كنم ، هرگاه حاجتى دارى به این پنج تن
متوسل
شود.
پس پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود :
ماییم كشتى نجات ، هر كس به آن متعلق شود نجات یابد و هر كس از آن برگردد
هلاك
شود.
منبع : کتاب چهره درخشان حسین بن علی
چهارشنبه 26/12/1388 - 20:35
خاطرات و روز نوشت
این روز ها دارم یک تحقیق درباره ی امام حسین (ع)انجام میدم با اینکه کتاب های بسیاری در باره امام خواندم اما هنوز مطالب تازه ای برام هست برای همین خواستم از این به بعد اگر شد من هم چند مطلب در رابطه با امام قرار بدهم تا شما دوستان خوب هم از دریای بیکران امام حسین (ع)بهره مند شوید
لبریز آه وغصه وغم گریه میکنم
بیتابم به یاد حرم گریه میکنم
شایسته ی زیارت شش گوشه نیستم
این روزها به حال خودم گریه میکنم
تا تل زینبیه وگودال قتلگاه
این روزها قدم به قدم گریه میکنم
گفتندچشم خواهرت از دست رفته بود
معلوم شد برای تو کم گریه میکنم
اللهم ارزقنی شفاعت الحسین یوم الورود
چهارشنبه 26/12/1388 - 20:33
دانستنی های علمی
تدفین در آب
در تبت، هرگاه زنان باردار و
جذامیان میمردند، جنازهی آنان را به رود میسپردند. وایکینگها نعش
مردگانشان را سوار قایق کوچکی میکردند و به آب میسپردند. در آلمان
اخیراً تدفین در آب مرسوم شده است. در این نوع تدفین جنازه را ابتدا
میسوزانند و سپس خاکستر آن را در ظرفی قرار میدهند که در آب حل میشود.
ظرف را به آب میسپارند.
هندوها و ژرمنها، مردههایشان را میسوزاندند
در هندوستان، سوزاندن مردهها
مرسومترین شکل تدفین است. هزار و پانصد سال پیش از میلاد مسیح ژرمنها
مرده را میسوزاندند و خاکستر آن را به همراه اشیای زینتی که از مرده به
جای مانده بود، در یک ظرف گلی ساده جمع میکردند.
در میان هندوها رسم است که وقتی
کسی میمیرد، اگر دارای فرزند است، پسر ارشد میبایست آتش را بیفروزد.
هندوها اعتقاد دارند که روح مرده با سوزندان جسم او آزاد میشود.
در غرب سوزاندن مرده مرسوم است.
خاکستر مرده و برخی حیوانات خانگی را در ظرفی مینهند و این ظرف را به خاک
میسپارند.
در همهی فرهنگها، تدفین با مذهب
درآمیخته است
مراسم تدفین از یک سویهی
تسلیدهنده برای بازماندگان برخوردار است. در زمان رومیها وقتی مردهای
در آتش میسوخت، بازماندگان از دیدن دودی که از جنازه برمیخاست تصور
میکردند که روح مرده همراه با آن دود به آسمان میرود و با این فکر خود
را تسلی میدادند در حالیکه بعدها با آمدن مسیحیت و اسلام سوزاندن مرده،
نشانگر بیاحترامی به جسم انسان بود.
بهتر بود که جسم انسان را در کفن
بپیچانند یا در تابوت بگذارند و در قبر قرار دهند تا روز رستاخیز فرارسد و
معاد اتفاق بیفتد. به همین جهت پس از فراگیر شدن مسیحیت در اروپا، سوزاندن
جنازهها که تا پیش از آن مرسوم بود ورافتاد و به همین شکل پس از غلبهی
مسلمانان بر ایرانیان نهادن جنازهها در دخمهها منسوخ شد.
در قرون وسطی تنها زنانی را که
به جادوگری متهم میشدند، پس از محاکمه در محاکم تفتیش عقاید با آتش
میسوزاندند. دلیل میآوردند که با این تمهید روح شیطانی و پلید جادوگران
همراه با جسمشان برای همیشه نابود شود.
با توجه به دگرگونی باورها و
آئینهای تدفین در تاریخ اجتماعات میتوانیم بگوییم که در همهی فرهنگها
تدفین با مذهب درآمیخته و به همین جهت با تغییر مذهب، آیین تدفین نیز
دگرگون میشده است.
تدفین در زمانهی ما
مسلمانان و یهودیان با سوزاندن
مرده مخالفاند. در اسلام و یهودیت میبایست مرده را حتماً در خاک دفن
کرد. در یهودیت هر گور، تنها به یک جنازه اختصاص دارد.
اما در ایران با افزایش جمعیت،
به تدریج از اوایل دههی پنجاه خورشیدی گورهای دو و سه طبقه به وجود آمد.
پیش میآید که اعضای یک خانواده را در یک گور سه طبقه قرار دهند. سنگی به
نام سنگ لحد هر یک از این طبقات را از هم جدا میکند و به هر مرده یک سنگ
قبر مجزا تعلق میگیرد.
در اسلام و یهودیت، نبش قبر جایز
نیست و اصولاً شایسته نیست که آرامش مردگان به هم بخورد. گورستان در این
مفهوم یک خانهی ابدی و از برخی لحاظ پندآموز است.
گورستان اهل تسنن، ساده است و
پیش میآید که گورها بینام و نشان باشند و تنها سنگی ساده بر آن بنهند.
در مراکش سنگ قبر را به اندازهی قامت مرده میتراشند و جز این هیچ نام و
نشانی از مردگان باقی نمیگذارند.
اما در فرهنگ ایرانی و اسلامی،
آرامگاه و سنگ قبر اهمیت دارد، چنانکه بسیاری از آرامگاهها از نظر
معماری و بسیاری از سنگ قبرها از نظر خوشنویسی، شاهکارهایی به شمار
میآیند.
پس از دوران روشنگری در غرب،
سوزاندن جنازهها از نو مرسوم شد. کلیسای کاتولیک تا سالها با این نوع
تدفین مخالف بود. با این حال در سال ۱۹۶۹
به دلیل کمبود جا، کلیسا مجبور شد با سوزاندن جنازه موافقت کند.
سوزاندن جنازه و دفن خاکستر آن،
به مراتب ارزانتر از تهیهی تابوت و اجارهی یک گور به مدت پنج تا سی سال
است. به همین جهت بسیاری از اشخاص در غرب وصیت میکنند که بعد از مرگ
جنازهی آنان را بسوزانند.
در ایتالیا و در هلند، مرده را
الزاماً نمیبایست در گورستان دفن کرد. اما در بسباری از کشورها مانند
ایران، آلمان و فرانسه، مرده باید حتماً در گورستان دفن شود و برای این
کار، بازماندگان به جواز دفن نیاز دارند.
در آلمان تا سال ۲۰۰۳ مرده را حتماً میبایست در تابوت بگذارند و دفن کنند. اما در سال ۲۰۰۳ این قانون را برداشتند و اکنون مسلمانان میتوانند مشروط بر موافقت سازمان گورستان،
مردههایشان را در کفن بپیچانند و به خاک بسپرند.
سه شنبه 25/12/1388 - 22:58
دانستنی های علمی
انسان در طول تاریخ
اجتماعات به اشکال گوناگون مردگانش را دفن
کرده است. شکلهایی از تدفین وجود دارد که با هنجارهای فرهنگ ایرانی و
اسلامی ما ناهمخوان است. با این حال نباید فراموش کرد که ملتهایی هم
هستند که فرهنگ تدفین ما را نمیپسندند.
در این میان اما مرگ بیپرواترین و صریحترین سویهی زندگی و یک واقعیتِ
مسلم است. به این جهت یکی از مشکلات انسانها همواره این بوده است که
مردگانشان را چگونه و کجا دفن کنند.
در کهنترین
شکل تدفین، جنازه را در حالت جنینی دفن میکردند
پیشینهی کهنترین گورهایی که تاکنون یافت شده است، به پنجاه هزار سال پیش
از میلاد مسیح میرسد. در کهنترین شکل تدفین، در عصر پیشاسنگی جنازه را
مانند جنین در شکم مادر به پهلو در یک گور سنگی میخواباندند.
تدفین به شکل جنین از یک سو این توهم را ایجاد میکرد که جنازه به خواب
فرورفته است و از سوی دیگر از امید به بیداری و تولدی دیگر پس از رستاخیز
نشان داشت. اجداد ما در آن دوران بسیار دور جنازهی مردگان را طنابپیچ
میکردند. احتمالاً به این دلیل که میترسیدند مردگان زنده شوند و سراغ
زندگان بیایند.
مراسم تدفین در فرهنگهای کهن که پیشینهشان به سه هزار و پانصد سال پیش
از میلاد مسیح میرسد بسیار اهمیت داشت. گورهایی عظیم به طول دوازده متر
که با تختهسنگ بنا میکردند از اهمیت تدفین در این فرهنگها نشان دارد.
در این گورها یکصد جنازه جا میگرفت و روی آن را با خاک میپوشاندند.
چنین گورهای عظیمی به بناهای باشکوه شباهت داشت و ساختن آنها وقت و
هزینهی زیادی میطلبید.
در سدههای میانه، پیش از آغاز دوران روشنگری که همه چیز با افسانه
درآمیخته بود، برخی اروپائیان، از جمله آلمانیها اعتقاد داشتند که این
گورها را غولها برای خودشان ساختهاند.
در یونان قدیم مردگان را در تابوتی از سنگ آهک قرار میدادند و این تابوت
سنگی را سارکوفاگوس یا «گوشتخوار» میخواندند. واژهی تابوت در برخی
زبانها مانند آلمانی و فرانسه را بعدها از همین واژهی سارکوفاگ استخراج
کردند.
در قرون وسطی گمان میبردند که روح انسان در قلب او جای دارد. از این رو
برخی پادشاهان و هنرمندان بزرگ وصیت میکردند که قلبشان را جداگانه دفن
کنند. ریچارد شیردل، ناپلئون بناپارت، دانته و شوپن از مشاهیریاند که قلب
آنان جداگانه دفن شده است.
در کنعان و در ایران، جنازهی میت را
در غار یا در دل کوه قرار میدادند
در کنعان و در ایران، جنازهی میت را در غار یا در دل کوه قرار میدادند.
در نقش رستم، در سینهی کوه مقبرههای عظیمی از دوران هخامنشی و ساسانی به
یادگار مانده است.
داریوش کبیر، اردشیر، داریوش دوم و خشایارشا را در دل کوه دفن کردهاند.
پس از تصلیب مسیح، جنازهی او روی زمین مانده بود. روایت است که ژوزفِ
آریماتئا، از یاران مسیح، گور خود را که در غاری قرار داشت به مسیح بخشید
و جنازهی او را در آن غار نهادند. مسیحیان اعتقاد دارند که مسیح، سه روز
بعد زنده شد و از این غار به آسمان عروج کرد. این واقعه که در کتاب مقدس
آمده است به روایتِ عید پاک شهرت دارد و منشأ مهمترین عید مسیحیست.
حوالی
ستودانها، هزاران کلاغ و مراغ لاشهخوار در پرواز بودند
مردگان را فقط در خاک یا در دل کوهها دفن نمیکردند. در فرهنگ ایرانی -
زرتشتی تدفین در هوا مرسوم بود. در این آئین زمین و آتش تبرکی دارد و روح
که از بدن انسان بیرون رفت پیکر مرده بسیار پلید و ناپاک است و هر چیز را
آلوده میکند. به همین جهت مرده را نباید به خاک یا به آتش سپرد.
زرتشتیان از زمان ساسانیان هر جا که بودند دخمههایی میساختند و مرده را
به آنجا میبردند و در هوای آزاد، کنار دیواری مینهادند تا مرغان شکاری
و حیوانات درنده آنها را بدرند و متلاشی کنند و وقتی که فقط استخوانی از
مرده باقی میماند، استخوان او را برمیداشتند و در محوطهی کوچکی
میگذاشتند و به آن «ستودان» میگفتند که به روایت استاد فقید، سعید نفیسی
مخفف کلمهی استخواندان است.
استاد نفیسی در خاطرات دوران جوانیاش از برخی اعتقادات خاص زرتشتیان یاد
میکند. اگر کلاغ یا لاشخور چشم راست مرده را درآورده بود، گمان میکردند
مرده آمرزیدهتر است. اگر دست راست زودتر از بدن جدا میشد، باز هم مرده
آمرزیدهتر بود. اگر مرده را کنار دیوار دخمهای میایستاندند و تعادل خود
را از دست میداد و برای مثال به پشت میافتاد، آمرزیدهتر بود تا این که
به رو افتاده باشد.
اگر روی پای خود میافتاد یا به حال نشستن درمیآمد، گمان میکردند روح او
معذب است. بدتر از همه مردهای بود که سرش از تنش جدا میشد. بدیهیست که
حوالی این دخمهها همیشه هزاران کلاغ و مرغان لاشخوار در پرواز بودند.
در آمریکای شمالی، در فلوریدا قبیلهی سمیول از قبایل سرخپوست مردگانش را
در تنهی پوک درختان میگذاشت تا به تدریج تجزیه شود. برخی قبایل سرخپوست
هنگام کوچ از جایی به جایی دیگر مردگانشان را روی زمین میگذاشتند و به
کوچ خود ادامه میدادند.
پیش میآمد که سالخوردگان این قبایل، وقتی هنگام مرگشان فرامیرسید، از
قبیله جدا میشدند و به کوه میزدند و در آرامش و در انزوا میمردند.
جنازهی آنان در همان محل میماند تا به تدریج تجزیه شود و از بین برود. سه شنبه 25/12/1388 - 22:57
دانستنی های علمی
بشر پر حرف ترین موجود روی زمین است.
محققان حد متوسط عمر بشر را هفتاد سال گرفته
اند که در این مدت انسان 13 سال حرف می زند، 6 سال غذا می خورد و 23 سال
نیز می خوابد.
هر نفر به طور
متوسط صدها تن غذا می خورد. اگر وزن افراد را 75 تا 80 کیلو گرم بگیریم
باید گفت هر فرد در عمر خود 1250 تا 1335 برابر وزنش غذا می خورد.
در مدت یک روز یا 24 ساعت 1000 لیتر هوا تنفس
میکند و قلبش در هر 1 دقیقه 80 تا 100 بار می زند. با این شرایط قلب انسان
در طول زندگیش دو میلیارد و 58 میلیون بار بدون وقفه و اغلب بدون کوچکترین
مشکلی می زند.
حساسترین عضو
بدن چشم است که می تواند 10 هزار رنگ را تشخیص دهد.
نوزادان تا 8 ماهگی دنیا را سیاه وسفید می
بیند.
انسان تنها موجودی است
که راست قامت است و روی دو پا راه می رود ودر طول روز به طور متوسط 20 هزار
قدم بر می دارد یعنی 7 میلیون قدم در سال. در 70 سالگی تعداد این قدمها به
500 میلیون می رسد یعنی 500 هزار کیلومتر راه رفته.با این محاسبات می توان نتیجه گرفت که هر فرد
در طول زندگیش می تواند 9 بار کره ی زمین را دور بزند و با پای پیاده به
کره ی ماه برود با توجه به اینکه فاصله زمین تا ماه 390 هزار کیلومتر است
.....
بدن انسان به وسیله ی
پوشش شگفت انگیزی محافظت میشود این پوشش پوست بدن است که در هر ساعت 30
میلیون میکروب روی آن مینشیند و 29 میلیون آن کشته میشود و پس از 2 ساعت از
این 30 میلیون فقط 7 هزار تای آن باقی می ماند.در بدن انسان بین 2 تا 4 میلیون نقطه ی درد و
جود دارد که حساسیت آن نسبت به موقعیت پوست بدن فرق دارد. بدن انسان قدرت
مقاومت شگفت انگیزی دارد و می تواند گرمای 44 تا 45 درجه را تحمل کند و حتی
اگر به تدریج گرم شود در فضای خشک می تواند 150 تا 160 درجه حرارت را تحمل
کند و بالاترین میزان برودت که بدن قادر به ایستادگی در برابر آن است 27
درجه زیر صفر است.انسان می تواند
52 روز تنها با خوردن آب زنده بماند.
دوشنبه 24/12/1388 - 18:39
ادبی هنری
جاده خوشبختی تقریبا همیشه مسدود است
برای رسیدن به مقصد کمی حوصله کنید
دوشنبه 24/12/1388 - 2:32
بیماری ها
عموم
کارشناشان علم بینایی روی این مسئله که تماشای
تلویزیون برای چشم ها بی ضرراست،اتفاق نظر دارند.البته محل
تلویزیون
باید مناسب باشد و رعایت چند نکته ضروری است.
بهترین وضعیت برای تماشای
تلویزیون چیست؟
یک اتاق با نورمعمولی برای تماشای
تلویزیون مناسب است.نورزیاد سبب کاهش کنتراست وتاری تصویر می
گردد.محل
تلویزیون نباید طوری باشد که موجب انعکاس یا خیرگی در صفحه
تلویزیون یا
اطراف آن گردد.لامپ های پرنوررنگی نباید مورد استفاده قرارگیرد
ونورمحیط باید بی رنگ باشد.
آیا تماشای تلویزیون در اتاق تاریک کار درستی
است؟
وقتی اتاق تاریک است،کنتراست صفحه
تلویزیون ومحیط بسیارزیادترازآنی است که بینایی راحت ومؤثر
باشد.درنور
ملایم کنتراست بالای نامطلوب به حداقل می رسد.
آیا تماشای تلویزیون با عینک
آفتابی،کاردرستی است؟
این کار درست نیست.عینک های آفتابی نوررا
بیش ازحدلازم کم می کنند.اگرنورتلویزیون،چشم شما را تحریک می
کند،با یک
اپتومتریست یا چشم پزشک برای عینک مناسب مشورت کنید.
کودکان گاهی اوقات نزدیک تلویزیون می نشینند،آیا
این کاربه چشم آن ها آسیب می رساند؟
اگرچه تماشای تلویزیون ازنزدیک توصیه نمی
شود،این کار بی ضرر می باشد.بهترین فاصله برای تماشای تلویزیون
حداقل
پنج برابر عرض تصویر است.اگر کودک شما به تماشای تلویزیون از
نزدیک
علاقه مند است،باید بینایی اوازنظر احتمال ابتلاء به
میوپی(نزدیک
بینی)،بررسی گردد.
چند نکته در مورد تماشای تلویزیون
1-ازتنظیم تلویزیون خود و نصب درست
آنتن مطمئن شوید.
2-تلویزیون را در محلی قرار دهید که از
انعکاس وخیرگی توسط منبع های نور وپنجره ها جلوگیری شود.
3-کنتراست وروشنایی صفحه تلویزیون را برای
راحتی بیشتر تنظیم نمایید.
4-تلویزیون را تا حد امکان در سطح چشم ها
قرار دهید.
5-درصورت توصیه وتجویز عینک ازآن استفاده
نمایید.
6-حداقل ازفاصله پنج برابر عرض تصویر به
تماشای تلویزیون بپردازید.
دوشنبه 24/12/1388 - 2:28
آموزش و تحقيقات
بطور کلی كهولت یك روند مستمر و دائمی است و سن خاصی
را نمی توان به عنوان نقطه شروع آن تعیین نمود. ولی آنچه مسلم
است، این
است كه با افزایش سن و تغییرات فیزیكی و فیزیولوژیكی بدن،
استعداد
ابتلا به بعضی بیماریهای خاص افزایش می یابد و اعمال مراقبت
های ویژه
ای الزامی میگردد.
سالخوردگی
چشم:
چشم نیز همگام با سایر اندامهای
بدن در
تغییرات كلی روند سالخوردگی شركت می كند. مشاهدات ماكروسكوپیك،
گویای
این واقعیت است كه چشم افراد مسن، گود میشود و پلك ها چروكیده
میشوند.
قرنیه شفافیت خود را (بطور نسبی) از دست می دهد و ایریس كم رنگ
و مژه
ها كم پشت می شوند. كره چشم در اثر از دست دادن آب، جمع و كروی
تر می
شود كه این امر به افزایش هیپروپی و كاهش میوپی منجر میشود.
تغییرات
انكساری و بیماریهایی كه معمولاً پس از 40 سالگی (سن شروع
پیرچشمی)
ایجاد می شود، عبارتند از :
-
پیرچشمی : كه از دست
دادن نسبی
توانایی انجام كارهای نزدیك می باشد.
-
دیدن نقاط و اجسام
شناور در اثر آبكی شدن
مایع زجاجیه (كه در اصل ژله ای است) و در حقیقت چون این
تغییر
یكنواخت نیست، ایجاد میشود.
-
گلوكوم : در اثر
افزایش فشار داخلی چشم
ایجاد میشود و از آنجائیكه در مراحل اولیه بدون علامت می
باشد، انجام
معاینات منظم زمان بندی شده برای افراد بالای 40 سال ضروری
است.
-
بیماریهای شبكیه :
از مهمترین
فرایندهای سالخوردگی می باشد و اغلب دید مركزی را مورد تهاجم
قرار می
دهد. تشخیص زود هنگام در موفقیت درمان، مؤثر است.
پیشنهاداتی
برای دید بهتر :
1.به
محدودیت های
بینایی خود واقف شوید و به فكر جبران آنها باشید.
2.شما ممكن است به نور بیشتری برای كارهای نزدیك خود،
نیازمند باشید. لامپ را به خود نزدیك یا از لامپ پرنور استفاده
كنید.
در حقیقت یك فرد 60 ساله برای دید نزدیك راحت ، به سه برابر
نور مورد
نیاز برای فرد 20 ساله، نیازمند است.
3.دید
محیطی و زمان عكس
العمل با افزایش سن، كاهش می یابد. این مسئله را موقع رانندگی و
رد شدن
از خیابان به خاطر داشته باشید.
4.رانندگی
شبانه را كم
كنید و شیشه جلو اتومبیل و چراغ های اتومبیل را تمیز نگه
دارید.
5.از
تمیزی شیشه عینك خود
مطمئن باشید.
6.از
عینكی كه برای دید
دور شما تجویز میشود استفاده كنید اگر چه حس می كنید دید
دورتان خوب
است و به آن نیاز ندارید.
7. اگرچه تغییرات طبیعی سیستم بینایی، قابل
پیشگیری نیستند ولی شما می توانید با معاینات منظم زمان بندی
شده و
تمرین عادت های خوب بینایی، زندگی فعال، پربار و مستقل داشته
باشید.
دوشنبه 24/12/1388 - 2:26