با آرامشم اعتماد پشه رو جلب کردم و بعد کشتمش .. از این دورویی خودم بیزارم
خدایا همش گفتیم "راضی ایم به رضای تو"
این یه بار تو رضایت بده به رضای ما...
به سلامتیه دکتر شریعتی که هر چی جمله ی خفنه تو دنیا خودش گفت و رفت و واسه
ما چیزی نذاشت
هر مطلبی به ذهنم خطور میکنه میبینم قبل من دکتر این جمله رو گفتن
یا گوشی هیـــچوقت گم نمیـــشه، یا اگه بشه حـــــــتما روی سایلنت هست
هیچی مثل این مساله رو اعصاب من نمیره که : با یه نفرخداحافظی کنم، بعد هم
مسیر بشیم... بعد کنار هم هی راه بریم... بعد من سرعتم رو کم و زیاد کنم که
بیشتر از این ضایع نشیم!!!!|
یه گدا رو میشناسم که هر چی خیابون شلوغ تر باشه این فلج تر میشه!
خدایا چی دیدی تو سوسک که بهش بال دادی؟؟
نه واقعا واسم سواله
در من ندیدی، در اون دیدی اونوقت ؟؟!
تا شش سالگی فکر می کردم اسمم دست نزنه !
مناظره در مورد صدقه و احسان
بدون تردید بسیارى از مردم به سبب جهل و نادانى و خود بزرگ بینى گمراه كننده ، به زمین مى خورند و اگر اینگونه اشخاص به فكر و اندیشه خود اكتفا كنند و از مراجعه به اهل دانش راستین خوددارى نمایند همیشه در بیابان بیكران نادانى سرگردان بوده و خواهند پنداشت كه داناى شریعت هستند. و چه كسى مى تواند راهنماى این قبیل افراد باشد، جز آن كسى كه عالم به شریعت الهى است ، همانطور كه نازل گشته است ؟
به عنوان نمونه ، مناظره اى را كه میان امام صادق (ع ) از یك سو و یك نادان مدعى علم و دانش از سوى دیگر، درباره صدقه رخ داده ، از زبان خود امام مى شنویم :
یك نمونه بارز پیرو هواى نفس و خودخواه و متكبر، شخصى است كه من شنیده بودم مردمان عامى و سطحى او را خیلى بزرگ مى دارند و من هم تمایل پیدا كرده بودم كه او را ببینم ، طوریكه او مرا نشناسد.
روزى مشاهده كردم كه عده اى از همان مردمان قشرى و سطحى اطراف او راگرفته اند و او با رفتار فریبكارانه اش مردم را سرگرم كرده است .
بالاخره از مردم جدا شد و راهش را در پیش گرفت و من هم به دنبال او راه افتادم و با چشم خود دیدم كه او به یك مغازه نانوائى رسید و با تردستى خاصى دو عدد نان ازدكان نانوا دزدید. من از مشاهده این وضع ، بسیار در شگفت شدم و در دل خویش گفتم : شاید معامله كرد و پول داد و خرید. اما سپس گفتم : اگر پول مى داد و مى خرید، پس چه حاجت داشت كه نان را دزدكى بردارد؟ باز او را دنبال كردم ، تا به یك مغازه انار فروشى رسید. آنجا نیز این چشم و آن چشم كرد و دو تا انار سرقت نمود. باز در تعجب فرو رفتم . اما در دل گفتم : شاید خرید كرد و پول پرداخت . و بعد به نظرم رسید كه اگر چنین بود، چه نیازى به دزدى داشت ؟ باز او را تعقیب نمودم . به بیمارى رسید; دو عدد نان و دو تا انار را جلوى او گذاشت .
من جلو آمدم و پرسیدم : این چه كارهائى بود كه تو انجام دادى .
گفت : شاید تو جعفر بن محمد هستى ؟ گفتم : بلى .
گفت : آن اصل و نسب براى تو چه سودى دارد كه نادان هستى ؟ (العیاذبالله ) .
گفتم : به چه چیزجاهل و نادان هستم ؟ گفت : سخن خدا را كه فرمود: <مَن جاءَ بالحَسنه فِله عشرُ امثالِها و من جاءَ بالسّیة فِلا یجزى الاّ مثلَها> (1) (هر كس یك حسنه و كار نیك انجام دهد، براى او ده برابر پاداش هست و هر كس كار بدى بجا آورد، جز به همان اندازه كیفر نشود.)
اینكه دیدى من دو عدد نان دزدیدم ، دو گناه بیش نكردم و بعد كه دو تا انار سرقت نمودم ، دو گناه بر گناهان او افزوده شد; پس این مى شود چهار گناه . و چون هر یك از نانها و انارها را احسان كردم و صدقه دادم ، چهل ثواب به دست آوردم . پس ، از این چهل ثواب ، چهارگناه كسر مى شود، براى من سى و شش ثواب باقى مى ماند!
گفتم : مادرت به عزایت نشیند! تو از كتاب خدا بى خبر هستى . آیا نشنیده اى كه خداى تعالى گوید: <اِنّما یتقبلُ اللّه مِنَ المتّقین > (2) (جز این نیست كه خداوند از پرهیزگاران مى پذیرد.) پس تو كه دو عدد نان دزدیدى ، دو گناه كردى و دو انار هم كه سرقت كردى گناهان تو شد چهار تا و موقعى هم كه آنها را به صاحبانشان برنگرداندى و بدون اجازه مالك آنها به دیگران بخشیدى ، بر چهار گناه قبلى چهار گناه دیگر افزودى ، نه اینكه چهل حسنه و ثواب به دست آوردى ! او را كه همچنان به سخنان من گوش مى داد و مرا نظاره مى كرد به حال خود گذاشتم و راهم را در پیش گرفتم .
آنگاه امام فرمود: با این تأویلات زشت و ناخوشایند است كه عده اى گمراه مى شوند و گمراه مى كنند.(3) و چقدر اینگونه تأویلات جاهلانه در میان مردم فراوان است و تعجب هم نیست پس از آنكه آنان خواستند به جاى چشمه هاى زلال آب ، از سراب سیراب شوند.
و این بود گوهرهاى بسیار ارزنده اى از مناظرات و بحثهاى حضرت امام جعفر صادق (ع ) با افرادى كه از ره هدایت روى بگردانیده و از طریق حق منحرف گشته اند و تازه آنچه ذكر شد، نمونه كوچكى بود از اقیانوس بیكران زندگى علمى امام در مقام استدلال و احتجاج .
پى نوشتها:
1 الانعام 160
2 المائدة 27
3 وسائل الشیعه ، ج 6 ص 327; بحار الانوار،47 ص 238
صفحاتى از زندگانى امام جعفر صادق(ع) ، مظفر ص 286 - 300