در ان زمان که وفا قصه برف و تابستان است ، و صداقت گل نایابی
غمناک ترین ناله دلم ، بهانه دیدن توست ، تو بگو با دل بی قرارم چه
من تو را ای عشق از کف داده ام. هم خودم را هم تو را گم کرده ام .
آن من عاشق ، من دیوانه ، من نمیدانم کجا گم کرده ام. من نشانی
های خود را می دهم . یک نفر باید مرا پیدا کند . یک نفر باید که با
بودنت یک جور نبودنت یک جور در این دنیای جور وا جور دوست
دارم بد جور.