ازدواج و همسرداری
معرفی کتاب نکته های ناب زندگی
در دست چاپ
نوشته سید سجاد موسوی
کلیه نکات ناب زندگی (مخصوص آقایان و بانوان)
- به آقایان و بانوان برای زندگی بهتر
سه شنبه 15/4/1389 - 14:27
ایرانگردی
موقعیّت روستای سنج:
روستای سنج در5 كیلومتری شهرستان الیگودرز از بخش مركزی و منطقه بربرود قرار گرفته این روستا از طرف شرق به روستاهای «ده نصیر» و «سور» و «كشكك » و از طرف جنوب غربی به روستای «اردودرسرلك» و از طرف جنوب به روستای « قلعه بردی» و از طرف شمال و شمال غربی به شهرالیگودرزمتصل می باشد. این روستا از دهستان بربرود بخش حومه شهرستان الیگودرز استان لرستان با موقعیّت طلج 38 طول جغرافیایی، 49َعج 23عرض جغرافیایی و با ارتفاع 1958 متر بالاتر از سطح دریا در منطقه پای كوهی معتدل خشك در جنوب باختر الیگودرز قرار دارد.[15]
بررسی و شناخت اقوام و تاریخ گذشته از چند جهت برای نسل امروز مهم و ارزشمند است ؛ نخست آنكه ارزش تاریخ نگاری و ثبت وقایع گذشته برای آیندگان درس آموز و عبرت بر انگیز است. ما با مطالعه آثار و تاریخ گذشتگان به هویت خود پی می بریم و با شناخت از گذشته راه آینده را در پیش می گیریم. تاریخ، حافظه جامعه انسانی است. از دست دادن حافظه جامعه انسانی یعنی فراموش كردن تجربیات گرانبهای انسان، تجربیاتی كه دیگر قابل تكرار نیستند و چه زیبا امام شیعیان حضرت علی(علیه السلام) به فرزندش امام حسن (ع) فرمودند:
«پسرم درست است كه من به اندازه پیشینیان عمر نكرده ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان اندیشیدم، و در آثارشان سیر كردم تا آنجا كه گویا یكی از آنان شدم، بلكه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بوده ام، پس قسمت های روشن شیرین زندگی آنان را از دوران تیرگی شناختم، و زندگانی سودمندآنان را با دوران زیانبارش شناسایی كردم، سپس از هر چیزی مهم و ارزشمند آن را، و از هر حادثه ای، زیبا و شیرین آن را برای تو برگزیدم، و ناشناخته های آنان را دور كردم، پس آنگونه كه پدری مهربان نیكی ها را برای فرزندش می پسندد، من نیز بر آن شدم تو را با خوبی ها تربیت كنم، زیرا در آغاز زندگی قرار داری»
دوم : نقش تربیتی هویت و پیشینه ملی و فرهنگی هر شخص در تكوین شخصیت او انكار ناپذیر است. اگر كسی بداند كه پدران و پیشنیان او چگونه انسان هایی بودند و چه آثار و خدماتی داشته اند ناخودآگاه از آنها تأثیر می پذیرد.
«در واقع تاریخ به ما می آموزد كه زندگی ما به زندگی تمام افراد جامعه و قوم ها ارتباط دارد. زندگی جامعه و قوم ما نیز با زندگی جوامع و اقوام دیگر پیوسته است چنانكه زندگی تمام اقوام و جوامع انسانی با رشته ی نامرئی به همدیگر وابسته است. »
سوم: فرهنگ نتیجه تلاش فرهیختگان، اندیشمندان، عالمان، هنرمندان و رجال غیوری است كه از آسایش و خوشی خود دست كشیدند و با دل وجان در راه پیشرفت و هدایت همنوعان خود كوشیدند. گروهی با بذل جان در صحنه های انقلاب و جنگ تحمیلی امنیت و آسایش را برای ما ایجاد كردند و گروهی با مواعظ و هدایت های خویش راه آسمان را به روی ما گشودند. اكنون وظیفه ماست تا یاد و نام این رادمردان صحنه های علم، جهاد و شهادت را حفظ و الگوهای مناسب بومی را به نسل آینده معرفی كنیم.
چهارم: ایجاد زمینه های مناسب برای شناحت و درك بیشتر توانائی ها، تنگناها و محدودیت های جامعه برای توسعه و پیشرفت آن مهم و راهگشا است، چرا كه هر گونه برنامه ریزی اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بدون آشنائی با خصوصیات جوامع و شناسایی مسائل، معضلات، كمبودها، نارسائی ها، هنجارها و ناهنجاریها در هر نوع از حیطه های جغرافیایی و انسانی كوچك و بزرگ مطلوب و معقول نخواهد بود.
این مختصر در صدد است تا با نگاهی به گوشه هایی از تاریخ روستای سنج از توابع شهرستان الیگودرز دراستان لرستان خدمتی به اهالی فرهنگ و دوستاران آن دیار نماید. در این اثر با تأكید بر جنبه های فرهنگی به معرفی امامزادگان ، سادات، علما، شهدا، هنرمندان، ورزشكاران و همچنین به پیشینه تاریخی مردم و معرفی كوتاه اماكن عمومی كه به دست مردم ساخته شده است می پردازد. لازم به ذكر است چون این اوّلین تحقیق پیرامون این روستا بر اساس اطلاعات شفافی بوده و از سویی اكثر بزرگان و آگاهان در قید حیات نبودند و اثر مكتوب ، قابل توجهی در اختیار نبود لذا كاستی های فراوانی خواهد داشت از شما خواننده عزیزتقاضا داریم كه خطاهای این اثر به دیده اغماض بنگرید و آنها را یادآور شده تا در آثار بعدی مرتفع گردد.
نویسنده سید سجاد موسوی
سه شنبه 15/4/1389 - 14:24
ازدواج و همسرداری
وقتی از جر و بحث خسته می شویم خانواده یك نهاد اصلی و ویژه جامعه است. خانواده یكی از سلول های تشكیل دهنده اجتماع است. خانواده پایه و بنیان تشكیل دهنده هر ملتی است. همه ما بارها و بارها این جملات را شنیده ایم. از كتاب های درسی گرفته تا رسانه های ارتباط جمعی یا سخنرانی های اساتید و كارشناسان امور اجتماعی. پس تقریبا همه ما از اهمیت این جزء اصلی جامعه آگاهیم ، اما برای حفظ و بقای این بنیان و زیربنای اجتماع چه باید كرد؟ چه راهكارهایی برای ایجاد بستری مناسب جهت پرورش نسل های آینده در این پایگاه ارگانی جامعه وجود دارد؟ آیا با آنها آشنایی داریم؟ آیا برای آشنایی با این دستاوردها مطالعه كرده ایم؟ مهارت های لازم جهت حفظ روابط زناشویی كه در درجه اول اهمیت برای بقای این كانون اصلی جامعه است را كسب كرده ایم؟ در این نوشتار به بررسی ناسازگاری ها و سوءتفاهمات در زندگی و راهكارهای مقابله با آن می پردازیم. برقراری روابط انسانی سالم و درست میان اعضای خانواده مهم ترین عامل سلامت فردی آنان است. در نتیجه در شكل گیری و پایه گذاری این سلول اصلی جامعه باید نهایت دقت و توجه به كار گرفته شود با توجه به این كه انجام دادن هر كاری به مهارت و دانش نیاز دارد، لزوم كسب آگاهی و مهارت های ویژه در تشكیل این كانون اصلی جامعه خانواده بر ما معلوم خواهد شد. یعنی برای دستیابی به یك كانون خانوادگی سالم در درجه اول باید مهارت های فردی در كسب صفات و خصوصیات لازم و ارگان بندی شده برای یك همسر توانا شدن را فرا گرفت و سپس باید سعی نمود با همدلی، همفكری، همكاری و هماهنگی روابط سالمی را میان اعضای خانواده و در درجه اول والدین برقرار كرد. منظور از روابط سالم، روابطی بدون سوءتفاهمات و اختلاف نظر بین همسران نیست بلكه چگونگی برخورد با آنها و راهكارهای به كار گرفته شده در جهت تعامل با یكدیگر مد نظر است. زن و شوهر با یادگیری مهارت های ارتباطی چه از طریق مطالعه و چه از طریق مشاوره و به كار بستن آنها می توانند روابط خود را بهبود بخشند، متحول سازند و در فضایی سرشار از حسن تفاهم و حسن نظر به حل و فصل مسائل خود بپردازند. برخی از این مهارت ها عبارتند از فعالانه به حرف های یكدیگر گوش كردن، تشریك مساعی و مشورت كردن، به عقاید یكدیگر احترام گذاشتن، پذیرفتن یكدیگر و .... تحكیم روابط زناشویی، علاقه به داشتن یك ارتباط سالم، ایجاد یك كانون گرم و صمیمی و نایل شدن به تفاهم، مسوولیت همه اعضای خانواده بویژه زن و شوهر است. از این رو می توان گفت كه حل مسائل زناشویی و خانوادگی مستلزم كوشش همه جانبه اعضای خانواده بویژه زن و شوهر است. وقتی در زندگی، اختلاف نظر و یا سوءتفاهمی بروز می كند، به جای سرزنش كردن یكدیگر و تفسیر نادرست، به شناسایی مساله، علت یابی و سرانجام راهیابی آنها بپردازید. اگرچه باید اعتراف كرد كه گاهی اوقات شناسایی مساله واقعی، مشكل اصلی و یافتن علت ها و ریشه ها دشوار است. زیرا آنچه كه روی پرده است متفاوت می باشد و شناخت ریشه های اصلی مساله، كاری ماهرانه و پرپیچ و خم است كه كمك و مشاوره افراد متخصص را طلب می كند. آنچه در اینجا به آن می پردازیم، آیین همسریابی نیست، بلكه قصد داریم با بیان دلایل اصلی بروز اختلاف میان همسران و روش هایی ساده برای احتراز از آنها، قدمی در راه بهبود بخشیدن به روابط داخلی خانواده برداریم. در حالی كه امروزه بیشتر ازدواج ها با عشق و شناخت پیش از ازدواج صورت می گیرد و هر دو طرف قصد دارند به یكدیگر و تعهداتشان در مقابل هم احترام بگذارند، اما در طول زمان مسائلی پیش می آید كه می تواند به جدایی یا یك زندگی مشترك بدون احساس، عشق و همراهی منجر شود. علی رغم كوشش های همسران بیشتر به خاطر وجود بچه ها برای نرسیدن به مرحله جدایی بسیاری از پیوندهای زناشویی به طلاق رسمی و درصد بالایی از مابقی نیز به طلاق عاطفی منتهی می شود. زندگی یك مبارزه است كه امكان بروز پیش آمدهای منفی در آن بسیار است. یك زوج دانا باید بتوانند آنها را بشناسند، پیش بینی كنند و به آنها رسیدگی نمایند. خشم می تواند به شكل هایی چون ضعف، بی ارادگی و تسلیم نیز بروز كند. ترك كردن احساسات و زندگی مانند یك مرده متحرك نیز برای یك رابطه همانقدر خطرناك خواهد بود و در یك كلام، رابطه را خواهد كشت. اما عوامل مشكل آفرین چه هستند؟ بخشی از آنها عبارتند از: - اعتماد به نفس اندك و احترام نگذاشتن به خود می تواند رابطه ای را پایه گذاری كند كه در آن این شخص مدام در حال تعریف و تمجید از طرف مقابل خود است. چنین شرایطی بالاخره او را خسته خواهد كرد و فرد با شنیدن كوچك ترین تعریف و تمجیدی، به كسی غیر از همسر خود متمایل خواهد شد. - داشتن تعریفی خشك و انعطاف ناپذیر از نقش همسران در زندگی به طوری كه هیچ فضایی برای آزادی عمل، تغییر و تحول و رشد شخصیت افراد باقی نمی گذارد. هنگامی كه یكی از طرفین اجبارا نقشی را بپذیرد كه با خود او متفاوت است، صمیمیت و تبادل نظر بین زوجین كاهش می یابد. مثلا خانمی كه مدرك فوق لیسانس دارد، مجبور به خانه داری شده و می خواهد پس از این كه فرزندانش به سن مدرسه رسیدند، وارد بازار كار شود، یكی از موارد متعددی است كه شخص در جای نادرست قرار گرفته و ناخشنود است.- ازدواج با كسی كه او را نه برای آنچه هست، بلكه برای آنچه می خواهیم از او بسازیم، می خواهیم، كاری بسیار خطرناك است. تغییر دادن، اصلاح كردن و مانند آنها ، از جمله رفتارهایی است كه موجب دلسردی شده و نشانه عدم رضایت از شریك زندگی است. - نداشتن ارتباط كلامی و تبادل نظر صحیح قبل و بعد از ازدواج. بیشتر افراد گفتگو درباره مسائل ظریف حیاتی از جمله مذهب، بچه دار شدن، تحصیلات فرزندان و عوامل ناسازگار دیگر را جدی نمی گیرند و از انجام آن طفره می روند. آنها به غلط تصور می كنند كه عشق بر تمام این مشكلات پیروز می شود و هر اختلافی را حل می كند. - جا به جایی ناسازگاری های زناشویی به این ترتیب كه اختلافات، خواسته ها و اهداف متفاوت زوج در شخص سومی كه معمولا فرزند ارشد آنهاست متجلی می شود. این فرزند هیچ راه فراری ندارد و در یك موقعیت نامعقول قرار گرفته و گرفتار شده است. یكی از آن موارد، متهم كردن فرزند به صفات ناپسند یكی از والدین است «تو مثل پدرت تنبلی« »تو هم مثل مادرت منطق سرت نمی شود» و ... متاسفانه این روش در حالی كه موجب رضایت زن و شوهر می شود، فرزند بخت برگشته را با انبوهی از انواع صفات ناگوار و اغلب نادرست، بمباران می كند. - خشم نابجا موجب می شود كه مدام اشخاص مورد علاقه خود را برنجانیم. ابراز نادرست خشم ناشی از مشكلات شخصی در محل كار یا عدم رضایت از نقش خود در خانواده در اكثر موارد، شخص بی گناهی را هدف تیرهای خشم ما قرار می دهد. البته افراد اندكی وجود دارند كه بر روی واقعیت تمركز می كنند و دیگران را مقصر نمی دانند اما بیشتر ما، در این دسته ها جا نداریم. - گاهی همسران برای حفظ رابطه ای كه به نظر مطلوب می رسد، از موارد مهمی چون جنبه های شخصیتی، زمینه خانوادگی، مذهبی، نژادی، تحصیلیو ... سرسری می گذرند. در حالی كه چنین مواردی می توانند در رابطه، نقش بنیادینی داشته باشند. همچنین رفتارهایی كه در گذشته با وجود عجیب بودن، برایمان جذاب بود، جذابیت خود را از دست می دهند و كاملا زجرآور می شوند. - شیوه های متفاوت برخورد با مسائل، بخصوص در حالی كه هر دو طرف از اعتماد به نفس اندكی برخوردار باشند، می تواند به حالتی تبدیل شود كه دو طرف مدام یكدیگر را مقصر دانسته و نسبت به هم بی اعتماد شده و احترام خود را از دست می دهند.- مردان تمایل دارند كه در گفتگوهای خود از دلیل و منطق و بازگوكردن كلمات قصار خردمندانه استفاده كنند، در حالی كه زنان در سطح احساسات گرایانه تری به گفتگوی خود شكل می دهند. یك مشكل رایج بین همسران، حرف زدن بدون شنیدن است. اگر هنگام گفتگو، نكته ای ناشنیده باقی بماند، صداها اوج می گیرد، خشم بر هر دو طرف مسلط می شود و گفتگو به بن بست می رسد.افراد با كسب عادات و روش های توهین آمیز و تهاجمی و به كار بردن مكرر آن، ضررهای جبران ناپذیری به زندگی زناشویی خود وارد می كنند ممكن است، طرف مقابل چنین افرادی مدتی با بردباری و مدارا رفتار كند تا همسر خود را حفظ كند، اما این حالت به تدریج از بین می رود.عوامل متعددی كه ذكر شد، می توانند موجب بحث های طولانی، سخنرانی های یك طرفه، عدم درك متقابل، برداشت های نادرست و فقدان كامل محبت شده و نهایتا منجر به طلاق عاطفی زوجین گردد. این مشكلات می تواند زن و شوهر و فرزندان آنان را به طور زیانباری تحت تاثیر قرر داده به طوری كه اثر آن تا نسل ها ادامه خواهد یافت.خشم، به طور كلی و غیرمستقیم به وجود یك ایراد اساسی در زندگی زناشویی یا خارج از آن دلالت می كند، اما متمركز كردن آن بر روی شریك زندگی به این معناست كه یك اشكال اساسی در این رابطه وجود دارد. بیشتر اوقات عصبانیت نتیجه فرعی داشتن حس نادیده گرفته شدن، تنها ماندن، خوار شدن (معمولا از طرف زنان) و یا غیرمنصفانه و غیرمنطقی قضاوت شدن، مورد خیانت قرار گرفتن یا از نظر احساسی ترك شدن (معمولا از سوی مردان) است. خشم نشانه ای از چنین فشارهایی است و تا حد امكان باید آن را با خونسردی و منطق پاسخ داد.خشم می تواند به اشكال دیگری چون ضعف، بی ارادگی و تسلیم نیز بروز كند، ترك كردن احساسات و زندگی مانند یك مرده متحرك نیز برای یك رابطه همانقدر خطرناك خواهد بود و در یك كلام رابطه را خواهد كشت.راهكارهای غلبه بر خشم:
شناخت و درك چگونگی تخریب یك رابطه بسیار مهم است. یافتن مشكلی كه موجب بروز خشم شده نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است.همسران باید مهارتهای ارتباطی خود را افزایش دهند، عصبانیت طرف مقابل خود را درك كنند و زنجیر طولانی درگیری ها را پاره كنند. بالابردن صدا بلافاصله موجب برانگیخته شدن اقدامات دفاعی بدن در برابر حمله های روحی و جسمی می شود و سد محكمی در توانایی برقراری ارتباط منطقی به وجود می آورد. یك نفر یا هر دو طرف باید بر موقعیت غلبه كند و مسوولیت كار اشتباه خود را بپذیرد و با صداقت خود، اعتماد و صمیمیت طرف مقابل را جلب كند. اگر یك نفر بتواند جوابگوی مشكل شود و مسوولیت رفتارهای مخرب یا نادرست خود را بپذیرد، موجب می شود كه طرف مقابل نیز همین رفتار را داشته باشد. گاهی حضور یك واسطه بی طرف می تواند دو طرف را متوجه چرخه نابودگر خشمی كند كه موجب ناتوانی در ارتباط برقرار كردن آنها شده است. این شخص می تواند اعتماد و صمیمیت را بین زوج برقرار كند، علاوه بر این، این واسطه می تواند محیطی آرام ایجاد كند كه در آن مسائل بهتر عنوان شوند و توافق و تفاهم، بدون بروز عصبانیت، حاصل شود.درنهایت باید گفت كه اگر گفتگو و ارتباط فاقد صداقت باشد و دوطرف راحت و باز و با حفظ احترام متقابل با یكدیگر برخورد نكنند و توقعات نامعقول را وارد بحث كنند، مشكل همچنان باقی خواهد ماند و اگر مساله اصلی این باشد كه یك نفر به چیزی تبدیل شود كه نیست، اصولا مشكل حل نخواهد شد و بحث به جایی نخواهد رسید.
سه شنبه 15/4/1389 - 14:22
ازدواج و همسرداری
10 فرمان برای فیصله دعوا1 خودتان را جای همسرتان بگذارید: وسط داد و بیداد هایی که می کنید، یک لحظه خودتان را جای همسرتان بگذارید و سعی کنید تا جایی که می توانید مشکلاتش، استرس هایی که دارد و احساسات فعلی اش را درک کنید. 2 باورهای غیر واقع بینانه را تغییر دهید: «یک دعوا یعنی خراب کردن هر چی تا حالا ساخته ایم»، «همسرم باید همیشه مرا بفهمد چون همسرم است دیگر!»، «همسرم هیچ وقت خودش را عوض نمی کند»، «نیازهای همسرم، زمین تا آسمان با نیازهای من فرق می کند» و... این باورها ممکن است با قیافه ای حق به جانب ته ذهن شما نشسته باشند.کاری نداریم که کی و ازکجا آمده اند توی ذهن شما؛ ولی حاصلش این است که اگر تغییرشان ندهید، به قول لازاروس «این فکر های سمی می تواند شما را دیوانه کند» واقعیت این است که «همیشه و در همه ی روابط زناشویی، اختلاف هایی پیش می آید»، «همسران نمی توانند همیشه ذهن طرف مقابلشان را بخوانند»، «همه تا حدی تغییرپذیرند» و «افرادی که دو طرف یک رابطه طولانی مدت قرار می گیرند، معمولا نیاز های مشابه هم دارند». 3 دعوا را به شخصیت همسرتان ربط ندهید: اگر بعد از دعوا فکر کنید که دعوا به این خاطر بوده که همسرتان اصولا خودخواه است، دیگر جایی برای صلح نمی ماند. شخصیت دعوایی ممکن است وجود داشته باشد اما غالبا رفتار همسران موقع دعوا تحت تاثیر موقعیت است. اگر بیشتر تامل کنید می بینید که «همسرتان همیشه این طور عمل نمی کند» و «با اینکه رفتارش خوب نبوده اما می دانید که به شما علاقه مند است». 4 دعوا را به قسمت های عمیق رابطه نکشانید: اگر همیشه توی دعوایتان به اصطلاح «رو» دعوا کنید، در «عمق» همیشه یک وفاداری همیشگی پنهان وجود خواهد داشت. دعوایتان را به این جاها ربط ندهید. 5 احساسات تان را با صراحت بیان کنید: به جای اینکه بگویید «حس سینما رفتن داری؟»، بگویید «دوست دارم برم سینما». به جای اینکه از جملات «تو من را... »، از جملات «من احساس می کنم...» استفاده کنید.. 6 درباره همسرتان کلی گویی نکنید: اینکه بگویید «تو آدم بی ملاحظه ای هستی» چیزی را عوض نمی کند. دقیقا به همسرتان بگویید که چه چیزی باید در رفتارش تغییر کند. 7 جایگزین بگذارید: اینکه داد و بیداد کنید که از رنگ های صورتی و قهوه ای و آبی و زرشکی برای پرده خانه خوشتان نمی آید، چیزی را درست نمی کند؛ به جای اینها البته اگر رنگی باقی مانده بود بگویید از کدام رنگ خوشتان می آید. 8 خوب گوش کنید: بله، خوب گوش نمی دهید! به قول قدما با گوش دل حرف های طرف مقابل را نمی شنوید. تا همسرتان حرف می زند در مقابلش توی ذهنتان یک جمله آماده می کنید. اینکه نشد گوش دادن! فیدبک بدهید ببینید اصلا آن جوری که شما فهمیده اید، همسرتان حرف زده است یا نه. 9 ببخشید: بعضی وقت ها واقعا همسرتان مقصر بوده و اشتباه کرده است. شما بهتر است در این مواقع، لذت توفیق اجباری بخشش را بچشید. شاید به نظرتان خنده دار باشد اما گاهی چاره ای جز این نمی ماند که یک تمرین مکانیکی انجام دهید. می توانید یک تعداد روز متوالی را مشخص کنید و در این روزها توافق کنید که هر روز حداقل 5 مورد از فهرست کارهایی که همسرتان می خواهد را انجام دهید.البته او هم باید متقابلا کارهایی که شما می خواهید را انجام دهد. این کارها اول باید امری باشند؛ یعنی طرف را از کاری نهی نکنند، دوم باید عملیاتی باشند؛ سوم آن قدر کوچک باشند که بتوان هر روز انجامشان داد و چهارم مربوط به دعوای اخیر نباشند. باور کنید این تمرین ها معجزه می کند. امتحانش ضرر که نداره ، داره ؟؟ نویسنده مطلب: ستاره
سه شنبه 15/4/1389 - 14:20
شهدا و دفاع مقدس
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
بسیار جلسهى شیرین و جذابى است براى من و پرمعنا. همهى كسانى كه دربارهى دفاع مقدس كار ادبى یا هنرى كردند، قطعاً در اینجا جمع نیستند، اما در جمع موجود شما برادران و خواهران عزیز، تنوع چشمنوازى انسان مشاهده میكند؛ هم از لحاظ تكثر هنرها و رشتهها و بخشهاى مختلف، هم از لحاظ تنوع دیدگاههاى گوناگون اجتماعى و سیاسى و هنرى و مدیریتى و غیره. نشد همهى كسانى كه مایل بودند مطالبى را بیان كنند، مطالب خودشان را بیان كنند و این ناشى از كمبود وقت است. متأسفانه ما از ساعت پنج در اینجا هستیم و دو ساعت و سه ساعت براى شنیدن و گفتن این همه حرفى كه در دلها هست و در ذهنها هست، كفاف نمیدهد، ولى همین مقدار هم براى من مغتنم بود. البته این نظراتى كه دوستان بیان كردند، نظرات كارسازى است در بخشهاى مختلف و من یادداشت كردم. انشاءاللَّه بایستى تفاصیل این بحثها هم استخراج بشود. نباید تصور كرد كه آنچه میگوئیم، بیان میكنیم، انتقاد میكنیم، پیشنهاد میدهیم، این تأثیرى نمىبخشد و جائى مورد توجه و مورد عمل قرار نمیگیرد؛ اینجور نیست. تا حالا هم ما در زمینهى ادبیات دفاع مقدس، هم هنر دفاع مقدس پیشرفت داشتیم؛ بنده هم دارم صحنه را مىبینم. اینى كه ما بگوئیم ما عقبرفت داشتیم، عقبگرد داشتیم، ریزشمان بیشتر از رویش بوده، نه، اینها را من قبول ندارم؛ ما پیشرفت داشتیم، تكامل داشتیم؛ ممكن است آنچه كه بوده، از انتظار ما كمتر بوده؛ این خوب است. اینكه ما انتظار بیشترى داشته باشیم از آنچه كه اتفاق افتاده، از واقعیت راضى نباشیم و به واقعیتها قانع نباشیم، این خیلى چیز خوبى است، لیكن اینكه تصور كنیم این همه تلاش كه شده در طول این سالها، پا زدیم و جلو نرفتیم، این درست نیست. نخیر، درست پیش رفتیم، جلو رفتیم، كار انجام گرفته؛ در بخشهاى مختلف همین جور است. خوب، حالا این مقولهى مهمى نیست كه دربارهاش زیاد بحث كنیم؛ در این باره حرف زیاد هست.
من آنچه كه یادداشت كردم اینجا بگویم - در این وقت كوتاه دیگر مجال نمیشود همهى آنچه را كه در ذهن بوده، عرض بكنیم - همین قدر است كه میخواهم بگویم كار هنرى در زمینهى دفاع مقدس یكى از برترین كارهاى هنرى است. آن كسانى كه در این رشته كار كردند، در این صراط حضور داشتند، آن را پیش ببرند و این رشته را مغتنم بشمرند. هشت سال دفاع مقدس ما صرفاً یك امتداد زمانى و فقط یك برههى زمانى نیست؛ گنجینهى عظیمى است كه تا مدتهاى طولانى ملت ما میتواند از آن استفاده كند، آن را استخراج كند و مصرف كند و سرمایهگذارى كند. حادثهى عظیم این هشت سال، مجموعهاى است از صفات والا، فرهنگهاى پسندیده و برگزیده و ممتاز، عقاید و معارف والائى كه ملت ما در طول تاریخ ارث برده یا استعدادش را در خودش حفظ كرده بوده، كه با انقلاب اسلامى این استعدادها بروز كرد. یك گنجینهاى از همهى اینهاست. شما كه دفاع مقدس را روایت میكنید، بخصوص آنهائى كه روایت هنرى میكنند، در واقع آئینهاى هستید در مقابل یك مظهر جمال و جلال، كه او را منعكس میكنید. آنچه كه در دوران آن هشت سال از بروز خصلتهاى والا و پسندیدهى انسانى، از شجاعت، از ایثار، از اخلاص، از صدق و صفا، از بروز تدبیرهائى كه از یك جوان چنین تدابیرى انتظار نمیرفت - این برجستگیهائى كه در دورهى هشت سال دفاع مقدس به وجود آمد - اتفاق افتاد، با هزینههاى زیادى هم همراه بود. چقدر جان عزیز فدا شد، چقدر ثروت مال و ثروت وقت مصرف شد. شما امروز آنها را در واقع با كار هنرى خودتان بازآفرینى میكنید. همان تأثیراتى را كه آن حادثه میتوانست در یك نسل، در یك جامعه باقى بگذارد، شما با این نوشتهى خودتان، با این فیلم خودتان، با این كار هنرى خودتان كه بازآفرینى آن حادثه است، در مخاطب خودتان ایجاد میكنید. این خیلى كار بزرگى است، خیلى كار مهمى است؛ شما براى آن تابلوى پرشكوه و پر از ریزهكارى و ظرافت و زیبائى آئینه میشوید. خود این كار فرهنگى و كار هنرى شما كه روایت آن جهاد مقدس هست، جهاد است؛ زیرا سعى بر این بوده كه آن مفاهیم والا به دست فراموشى سپرده بشود؛ براى این تلاش شده، كار شده. آن عزتى، اعتماد به نفسى، احساس اقتدارى كه از ناحیهى معنویت رزمندگان ما و جامعهى اسلامى ما احساس شد و توانست آن حادثهى عجیب و شگفتانگیز - یعنى پیروزى در دفاع مقدس و شكست نخوردن در مقابل تهاجم این همه دشمن - را رقم بزند، آن خصوصیات، آن خصلتها، براى ملت ما، براى كشور ما، یكى از بزرگترین نیازهاست. اینها را بایستى نگه داریم و در مقابلهى با تلاشى كه میشود براى به فراموشى سپردن آنها، مقاومت كنیم. كار شما روایت دفاع مقدس و همین مجاهدت بزرگ است.
یك نكتهاى كه در باب روایت دفاع مقدس و كار هنرىِ براى آن مدت، باید مورد توجه باشد، این است كه این میدان یك میدان بسیار وسیعى است و واقعاً هنوز بسیارى از بخشهاى آن كشف نشده است. نه اینكه انسان یا ذهنها نتواند آن را به دست بیاورد و بفهمد و بشناسد، نه، منعكس نشده. نباید تصور كرد كه مضامین دفاع مقدس، مضامین تكرارى است. خیلى از مفاهیم و مضامین در مجموعهى این تلاش هشت ساله وجود داشته كه هنوز دربارهى آنها كار نشده، فكر نشده. یك فهرست طولانى پیش من هست كه یك وقتى اینجا با دوستان سینماگر صحبت میكردیم، مواردىاش را ذكر كردم. در این بخشها فكر كردن و جستجو كردن، هنرمند را میرساند به مضامین بكر و گویائى كه میتواند اثر هنرى تولید كند. بالاخره آنچه كه در جمعبندى دفاع مقدس، انسان میتواند بگوید، این است كه این هشت سال، مظهرى از برترین صفاتى است كه یك جامعه میتواند به آنها ببالد و از جوانان خودش انتظار داشته باشد. یعنى دفاع مقدس مظهر حماسه است، مظهر معنویت و دیندارى است، مظهر آرمانخواهى است، مظهر ایثار و از خودگذشتگى است، مظهر ایستادگى و پایدارى و مقاومت است، مظهر تدبیر و حكمت است.
جنگ، كار پیچیدهاى است. مدیریت جنگ و فرماندهى جنگ، كار بسیار سنگین و پیچیدهاى است. این كار را جوانهاى نورس ما در بسیارى از بخشها انجام میدادند. این تدبیر، این حكمت، چیز بسیار شگفتآورى است؛ مظهر شكوفائى استعدادها و ظرفیتهاست. چقدر جوانهاى كمسال رفتند در جبهه و توانستند در آنجا كارهاى بزرگ از خودشان نشان بدهند. بعضى شهید شدند، بعضى هم جزو سرمایههاى انقلاب بودند، بعدها كشور از اینها استفاده كرد. حقیقتاً این جورى بود كه سپاه پاسداران یكى از مراكز صدور نیرو به همه جاى كشور شده در طول این بیست و هفت هشت سال؛ به خاطر اینكه جنگ توانست از یك مجموعهى جوان، مجموعهاى از عناصر كارآمد و بااستعداد درست كند و تحویل بدهد؛ چون استعدادها در اینها شكوفا شد. جنگ مظهر این ارزشهاست. اینها چیزهائى نیست كه هیچ ملتى از اینها خود را بىنیاز بداند. بنابراین راوی جنگ، در واقع دارد یك چنین ارزشهائى را روایت میكند؛ حكایت یك چنین خصال پسندیده و اوجهائى را دارد به مستمعین خودش نشان میدهد. حالا كارهاى زیادى در این زمینهها شده.
من توصیه میكنم اولاً مسئولین هنرى، مسئولین بخشهاى گوناگون ادبیات، به نظراتى كه دوستان در اینجا دادند و نظراتى كه در این زمینهها داده میشود، توجه كنند. البته بعضى از كارها هم شده كه این دوستانى كه اظهارنظر میكنند، ممكن است از آنها اطلاعى نداشته باشند؛ كارهاى خوبى هم دارد صورت میگیرد.
اینكه تصور بشود كه هنر دفاع مقدس در جامعهى ما مخاطب ندارد، طالب ندارد، این هم خطاى بزرگى است، از اشتباهات فاحش است؛ اگر كسى این را خیال كند. تحقیقاً پرمشترىترین آثار هنرى بعد از انقلاب در زمینههاى مختلف، آن آثار هنرى است كه مربوط به دفاع مقدس بود؛ چه در زمینهى فیلم و سینما، چه در زمینهى كتاب، خاطره، داستان. همین چند تا كتابى كه در واقع تیراژهایشان بىسابقه است - در كشور ما چنین تیراژهائى وجود نداشته كه در ظرف دو سال، صد بار كتابى چاپ بشود. اینكه به من گزارش دادند، كتابى است در باب دفاع مقدس، همین كتاب «خاكهاى نرم كوشك» یا كتاب «دا» كه در كمتر از دو سال، شنیدم بیش از هفتاد بار به چاپ رسیده! ما هیچگونه كتابى از كتابهاى گوناگون را با این تیراژها نداریم - مخصوص كتابهاى مربوط به دفاع مقدس است. در زمینهى فیلم هم همین جور است؛ پرفروشترین فیلمها و پرجاذبهترین و پرمشترىترین فیلمها، فیلمهائى است كه مربوط به دفاع مقدس است. از فیلم «آژانس شیشهاى» و «لیلى با من است»، تا این فیلم اخیرِ «اخراجىها»ى آقاى دهنمكى، اینها بیشترین مشترىها، بیشترین فروشها را داشته كه دربارهى دفاع مقدس است. این جور نیست كه مشترى نداشته باشد، طالب نداشته باشد. البته بعضى از كارها هست، مشترى پیدا نمیكند؛ این اشكال در مضمون و محتوا نیست، اشكال در ساخت است، در قالب است، در كیفیت است، در مایههاى كمِ هنرى است كه به خرج داده میشود و در یك اثر به كار میرود و طبعاً طالب پیدا نمیكند. بنابراین در این زمینه هرچه بتوان كار كرد، هرچه بتوان سرمایهگذارى مالى و مدیریتى و وقتى و اینها كرد، جا دارد؛ و سفارش ما این است. دوستان هنرمند هم با شوق و امید، این كار را دنبال كنند. البته این كار افراد پابهركاب و آماده و مسئولیتشناس لازم دارد؛ یعنى كسانى كه حقیقتاً احساس مسئولیت كنند و حالت تنبلى و خوابآلودگى و اینها در انسان نباشد. یك چنین عناصرى میتوانند خوب در این عرصه و در این میدان نقش ایفاء كنند.
یكى از نقصهاى كار ما هم البته این است كه ما آثارمان امكان انعكاس بینالمللى، كمتر پیدا كرد. البته دلائلى دارد؛ این جشنوارههاى بینالمللى، كارهائى را كه حقیقتاً راوى خوب و درستى از دفاع مقدس یا از انقلاب یا از ارزشهاى نظام جمهورى اسلامى باشد، مطلقاً به خود راه نمیدهند و دوست ندارند؛ مگر وقتى مجبور باشند یك چیزى را در مجموعهى كار خودشان راه بدهند. سیاست جشنوارههاى بینالمللى، سیاست برخلاف و برعكس این است؛ اما بالاخره مستمع به این جشنوارهها اختصاص ندارد و میتوان مستمعینى، طالبانى، خوانندگانى براى كتابها، بینندگانى براى فیلمهاى دفاع مقدس پیدا كرد؛ در صورتى كه براى كار و اثر ترجمهى درست و خوبى انجام بگیرد كه به نظر من یكى از عرصههاى كار این است. امیدواریم كه خداوند متعال به شماها توفیق بدهد، بتوانید در این زمینهى كار دفاع مقدس هر چه تلاش ممكن است، انجام بدهید. هم مسئولین تلاش كنند، هم هنرمندان تلاش كنند، هم در بخشهاى تحقیقاتى - كه خیلى مهم است. خوشبختانه تحقیقات خوبى هم دارد در بعضى از مراكز انجام میگیرد - هم در آن بخشهائى كه اسناد را در اختیار دارند؛ نگهدارى اسناد، پردازش اسناد، تدوین اسناد؛ اینها خیلى مهم است؛ اینها نبایستى بگذارند از دست برود؛ در اختیار محققین قرار بگیرد و انشاءاللَّه ادبیات دفاع مقدس از تحقیق استفاده كند؛ هنر دفاع مقدس هم از ادبیات و تحقیق حداكثر استفاده را انشاءاللَّه بكند. خداوند انشاءاللَّه به همهى شماها توفیق بدهد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
سه شنبه 15/4/1389 - 14:14
شهدا و دفاع مقدس
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
این جلسه از لحاظ معنوى جلسهى بسیار پرعظمتى است. حقیقتاً براى یك ملت مایهى افتخار است كه پدران و مادرانى، جگرگوشگان خودشان را با این كیفیت در راه خدا به دست خودشان بفرستند و این عزیزان به شهادت برسند و این داغ بزرگ و سنگین به خاطر رضاى الهى به كام آنان شیرین بیاید؛ آن هم پدران و مادرانى كه بعضاً دو فرزند پسر داشتند، هر دو شهید شدند؛ سه فرزند آنها به شهادت رسیدند؛ چهار فرزند آنها به شهادت رسیدند؛ اینها چیز كوچكى نیست، مخصوص یك بخش از كشور ما و ملت ما هم نیست. شما جمع حاضر كه این خصوصیت بسیار باعظمت در شما هست، پدران و مادران چنین جوانانى هستید كه از نقاط مختلف كشور، از اقوام گوناگون كشور و از شهرهاى مختلف كشور در میان شما هستند؛ از فارس، از عرب، از ترك، از كرد، از تركمن، از بلوچ. كدام ملت یك چنین تركیب شگفتآورى را در خود دارد؟ من در همین سفر كردستان خانوادهاى را زیارت كردم كه شش فرزندشان در راه خدا شهید شده بودند. قبلاً هم البته این خانواده را من دیده بودم. این سفر دیدم پدر و مادر این خانواده از دنیا رفتهاند. یاد این بزرگان، یاد این مردان و زنان دلاور، یعنى پدران و مادران شهدا مثل یاد خود شهدا همیشه زنده است. اینها از خاطرهى یك ملت و یك تاریخ هرگز نخواهد رفت. ما در تاریخ، چیزهائى مربوط به صدر اسلام میخواندیم كه اعماق آن را درك نمیكردیم؛ مثل داستان به نظر مىآمد؛ اما امروز در ملت خود، در كنار خود، افرادى را مىبینیم كه از لحاظ فداكارى، از آن زنان و آن مردان كه یاد آنان در تاریخ اسلام هزار و چهارصد سال باقى مانده، بالاترند. اینها صبرشان از آنها بیشتر است. آنها نفس گرم رسول خدا را میدیدند، پیغمبر را به چشم میدیدند، در ركاب او میجنگیدند، اینها با هزار و چهارصد سال فاصله، »و امنّا به و لمنره صدقا و عدلا« - كه در دعاى سمات است - با این ایمان مستحكم اینجور ایستادند؛ این چیز كمى است؟ ملت ایران اینجور پیروز شد عزیزان من!
این ایمانهاى محكم، این ارادههاى پولادین، این ایثار و فداكارى بزرگ پدرها و مادرها و خانوادهى شهدا، آنچنان پایههاى این بناى مستحكم را قوى و ماندگار كرد، كه هیچ طوفانى نتوانسته است و بعد از این هم به اذن الهى نخواهد توانست این بنیان رفیع را تكان بدهد؛ از جا بكند.
پایهى این بناى مستحكم جمهورى اسلامى، همین صبر شما، همین ایمان شما، همین استقامت شماست. این است كه جوانهاى امروز ما را با گذشت سى سال از انقلاب این جور انقلابى بار مىآورد كه شما دارید نمونهى جوانان مؤمن و انقلابى را مىبینید. و اینها همه به بركت اسلام است، به بركت قرآن است.
شما براى خدا فرزندانتان را به جبهه فرستادید، براى خدا در مقابل مصیبت فقدان آنها صبر كردید. اگر نظام اسلامى اندكى از اسلام و از راه اسلام و از هدفهاى اسلام انحراف پیدا كند، مطمئناً این پشتوانهى عظیم، دیگر براى او باقى نخواهد ماند. اینكه امام بزرگوار ما در همهى اظهاراتش، در همهى گفتههایش بر روى اسلام تكیه میكرد، به خاطر همین حقیقت است. اسلام است كه ما را نگه داشت، اسلام است كه به ما قوت بخشید، اسلام است كه ما را امیدوار به پیروزى كرد و وارد این میدانهاى سخت كرد، اسلام بود كه در حملهى »بیتالمقدس«، آن جوانان غریب، آن نیروهاى مسلحِ فاقد امكانات را آنجور در مقابل دشمن بعثى وادار به استقامت كرد كه توانستند او را مفتضح كنند، شكست بدهند، خرمشهر را پس بگیرند، از سرزمین اسلامى او را بیرون كنند. این نظام با اسلام به وجود آمد، با اسلام هم زنده خواهد ماند.
همهى مسئولین نظام باید به این نكته توجه كنند و به اسلام و احكام اسلام و به ارزشهاى اسلامى افتخار كنند. درست است كه دشمنان اسلام - یعنى دشمنان ملت ایران - این را نمىپسندند. بدیهى است شما وقتى در مقابل یك دشمنى قرار بگیرید، ارادهى قوى داشته باشید، اسلحهى كارآمد داشته باشید، دشمن این را نمىپسندد؛ میخواهد ارادهى شما را، از شما بگیرد و شما را تضعیف كند؛ اسلحه را از دستتان بگیرد. دشمنان ایران و ایرانى میدانند كه مایهى ایستادگى و اقتدار این ملت و ارادهى مستحكم او، همین ایمان اسلامى او بود؛ میخواهند این را از او بگیرند. آنها تبلیغات جهانى را در همین جهت سازماندهى میكنند. ما باید هوشیار باشیم؛ مسئولین ما باید هوشیار باشند؛ نامزدهاى انتخابات باید هوشیار باشند. مبادا نامزدهاى انتخابات ریاست جمهورى در تبلیغات خود براى دلخوشى دشمنان حرفى بر زبان جارى كنند. رضایت خدا را باید در نظر گرفت، رضایت اولیاء را باید در نظر گرفت. آن چیزى را باید معیار قضاوت قرار داد كه مایهى ایستادگى ملت است، مایهى استحكام ملت است، مایهى استقامت مردم است و او پایبندىِ محكم به اسلام است.
خدا را شكر میكنیم كه به بركت اسلام نگذاشت خون شهیدان ما پامال و ضایع شود. خون شهیدان ما ضایع و باطل نشد. این عزتى كه امروز شما مىبینید نظام جمهورى اسلامى و ملت ایران دارند، به بركت همین خونهاست. اینكه در همهى كشورهاى اسلامى، قشر عمومى مردم، ملت ایران را تحسین میكنند، نظام جمهورى اسلامى را به چشم عظمت نگاه میكنند، به بركت این خونهاست. این امنیتى كه امروز در كشور ما هست، این حركت عظیمى كه امروز به سمت سازندگى این كشور هست، این كارهاى بزرگى كه انجام گرفته است، این پیشرفت علمى و فناورى، این افزایش تعداد عالم و دانشمند و دانشجو و محقق و پژوهشگر، اینها همه به بركت خون شهداست. این بیدارى عمومى كه امروز كشور و ملت ما دارد، به بركت خون شهداست. خون شهداى شما مثل كیمیا، مثل اكسیر توانست این ملت را، این كشور را متحول كند، رشد بدهد و افتخارش مال شهداى شما و مال خود شماست.
ملت ایران تا ابد مدیون شهدا و خانوادههاى شهداست. این را همهى ملت ما باید بدانند. هرچه ما عزت به دست بیاوریم، هرچه پیشرفت به دست بیاوریم، مرهون خون شهداى عزیز شما، این جگرگوشههاى شماست. اینها بودند كه به ما، به كشورشان، به ملتشان، به اسلام عزت دادند. این را همه باید قدر بدانند؛ مسئولین هم باید قدر بدانند، خود شما خانوادهها هم باید قدر بدانید؛ و میدانید.
كمتر خانوادهى شهیدى را من دیدهام كه به شهادت فرزند خود افتخار نكند، احساس سربلندى نكند؛ هیچ، شاید هرگز خانوادهى شهیدى را ندیده باشیم. به شهداى خودشان افتخار میكنند، حق هم همین است، جاى افتخار هم دارد. نه شما، همهى ما، همهى ملت ایران، همهى مسئولین باید به این مردان دلاور، به این جوانان شجاع افتخار كنند.
و یاد حماسهى دفاع مقدس باید همیشه در كشور ما باقى بماند و جاودانه باشد. بعضىها خواستند، سعى هم كردند كه یاد دوران دفاع مقدس و آن شجاعتهاى بزرگ و آن عظمتها را بتدریج كمرنگ كنند و از یادها ببرند. اینها اگر نادانسته این كار را میكنند، غفلت بزرگى دارند؛ اگر هم خداى نكرده دانسته است كه خیانت است.
یاد دفاع مقدس، یاد شهیدان، باید همیشه در بین ملت ما و جامعهى ما زنده بماند. هنوز خیلى حرفها گفته نشده است. خیلى از خاطرات جوانان شما، فرزندان شما هنوز ثبت نشده. و همان مقدارى كه بیان شده، نشان دهندهى یك عظمتِ غیر قابل اندازهگیرى با اذهان معمولى انسان است؛ با فكر و مغز مادى غیرقابل اندازه گیرى است. همین چیزهائى كه راجع به فتح بیتالمقدس، فتح فتحالمبین و بقیهى عملیاتها نوشته شده است، چقدر در آن عظمت هست. اینها را همین جوانان شما انجام دادند.
ما از خداوند متعال براى شهداى عزیزمان علو درجات مسئلت میكنیم. از خدا میخواهیم كه ما را با این شهدا محشور كند. و همه را بخصوص شما پدرها و مادرها را مشمول شفاعت آنها قرار بدهد و امیدواریم كه انشاءالله این افتخار عظیم ملت ایران همیشه براى ملت ایران مایهى سرافرازى و مایهى پیشرفت باشد. و خداوند دلهاى شما را مشحون از فضل خود، رحمت خود، صبر و سكینهى الهى قرار بدهد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
سه شنبه 15/4/1389 - 14:12
دعا و زیارت
بیانات در جمع زائران و مجاوران حضرت امام رضا (ع)
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیةاللَّه فى العالمین
خداوند متعال را از اعماق دل شكرگزاریم كه توفیق عنایت كرد و مهلت داد تا یك بار دیگر سعادت تشرف به این آستان مقدس و دیدار مردم عزیز مشهد و زائران این بارگاه بلندپایگاه نصیب شود. از خداوند متعال درخواست میكنیم كه این عید سعید را و این سال نو را بر همهى ملت عزیز ایران مبارك فرماید.
امسال اولین سال دههى چهارم انقلاب است كه به نام «دههى پیشرفت و عدالت» نامیده شده است. به این مناسبت عرایضى را عرض میكنم؛ هم در زمینهى برخى از مهمترین مسائل كشورمان در داخل، و همچنین اشارهاى به بعضى از مسائل مهم بینالمللى و خارجى. این دهه را ده سال پیشرفت و عدالت كشور و نظام جمهورى اسلامى نامیدیم؛ در حالى كه از آغاز انقلاب، ملت ایران با حركت عظیم خود و با ایجاد و استقرار نظام جمهورى اسلامى، به سمت پیشرفت و عدالت حركت كرده است. ده سال آینده چه خصوصیتى دارد كه آن را به عنوان دههى پیشرفت و عدالت نامگذارى كردهایم؟ به نظر ما تمایز ده سال آینده با سه دههى گذشته، در آمادگىهاى بسیار وسیع و عظیمى است كه در كشور عزیزمان براى پیشرفت و عدالت به وجود آمده است، كه این آمادگىها به ملت بزرگ و مصمم ما اجازه میدهد كه در این زمینه یك جهش و یك گام بلند نشان بدهد. ملت، آمادهى یك حركت پرشتاب و بزرگى به سمت پیشرفت و عدالت است؛ چیزى كه در دهههاى قبل، این امكان با این گستردگى براى ملت فراهم نبود.
اگر بخواهیم عوامل اصلى و عناصر اصلى این آمادگى را مشخص كنیم، من عرض میكنم چند عنصر تأثیر زیادى دارد: یكى حضور نسل جوانِ تحصیلكردهى ماست. امروز میلیونها جوان پرنشاط و تحصیلكرده، در میدان علم، در میدان تحقیق، در میدان فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى حضور دارند. حضور این همه جوان دانا و تحصیلكرده و آماده در كشور ما یك پدیدهى بسیار بزرگ و قابل توجه و اهتمامى است.
عنصر دیگر، تجربه است. نخبگان و مسئولان كشور در طول سالهاى گذشته در مواجههى با مشكلات گوناگون، تجربههاى بسیار ذىقیمتى كسب كردهاند. این تجربهها امروز در اختیار مردم است.
در زمینهى این تجربهها اگر بخواهیم نمونه و مثال عرض كنیم، یكى از آثار آن، اجراى سیاستهاى اصل 44 قانون اساسى است. توجه به این سیاستها، ناشى از تجربهى طولانى چند ده سالهى گذشته بود كه نخبگان كشور را به این نقطه رساند.
نمونهى دیگر، همین مسئلهى هدفمند كردن یارانههاست، كه این ناشى از تجربهى بلندمدت نخبگان كشور است كه در طول این سالها به این نقطه رسیدهاند كه یارانههائى كه از كیسهى بیتالمال - یعنى از جیب عموم مردم - بیرون میرود و به عموم تعلق میگیرد، بیشتر متوجه به قشرهائى بشود كه نیاز آنها بیشتر است؛ یعنى قشرهاى محروم و طبقات متوسط به پائین جامعه، از بیتالمال و از كیسهى عمومى ملت بیشتر برخوردار شوند تا طبقات بسیار مرفه و كسانى كه در حقیقت احتیاجى هم به این یارانهها ندارند. رسیدن به این حقیقت و تصمیم و عزم راسخ بر اجراى آن، ناشى از تجربهى طولانىمدتى است كه در طول این سالها متراكم شده است و به مرحلهى عمل درآمده است.
عنصر دیگر، زیرساختهاى كشور است. امروز كشور ما مثل دههى اول یا دههى دوم انقلاب نیست كه زیرساختهاى علمى و مورد نیاز را در كشور فاقد باشد. امروز جوانهاى ما و متخصصین ما و دانشمندان در هر رشتهاى كه وارد میشوند، میتوانند كارهاى بزرگ انجام دهند؛ لذا امروز در كشور آن چیزهائى كه براى یك پیشرفت وسیع در زمینهى ارتباطات، در زمینهى مواصلات، در زمینهى تحقیقات علمى، در زمینهى ساخت و سازها مورد نیاز است، بحمداللَّه آماده است. ما از لحاظ راههاى مهم و بینالمللى، از لحاظ ساخت فرودگاه، از لحاظ ارتباطات بیسم و باسیم، شبكههاى ارتباطى، از لحاظ ساخت سدها، احتیاجى به دیگران نداریم. یك روزى بود كه به خاطر كسى خطور هم نمیكرد كه عناصر داخلى و متخصصین داخلى بتوانند سد بسازند، سیلو بسازند، بزرگراه بسازند، فرودگاه بسازند، كارخانهى فولاد بسازند؛ در همهى این چیزها چشم ملت ما به بیگانگان بود. بعد هم كه بیگانگان دستشان قطع شد، ما از این جهت در كشور فقیر بودیم؛ اما امروز از این جهت توانائى زیادى داریم. جوانان ما كارخانههاى پیچیده را میسازند، كارهاى پیچیدهى علمى و فناورى را انجام میدهند، نیاز كشور را برآورده میكنند، به كشورهاى دیگر هم به عنوان مستشار و به عنوان كسانى كه تجارت علم و فناورى میكنند، كمك میرسانند. در این جهت، كشور وضعیت شاخصى پیدا كرده است؛ این پیشرفت كمى نیست. یك روزى جوانهاى ما حتّى گلولهى آر.پى.جى را نمیتوانستند پرتاب كنند و نمیشناختند؛ امروز همان جوانها موشك پرتابگر ماهواره میفرستند كه چشم دانشمندان جهان را به خود جلب میكند، همه را متوجه میكند. یك روزى ما براى استفادهى از نیروگاههائى كه در كشور داشتیم، احتیاج به متخصص داشتیم؛ امروز جوانان كشور ما خودشان آنچنان در صنعت پیشرفت كردند كه پالایشگاه، نیروگاه و امكانات گوناگون را خودشان میسازند و تولید میكنند. یك روزى در زمینهى مسائل زیستشناسى، كشور دچار فقر مطلق بود؛ امروز به پیشرفت در دانشهاى زیستى، از جمله همین مسئلهى سلولهاى بنیادى كه بسیار در دنیا چیز مهمى است، دست پیدا كرده است. امروز این امكانات در كشور وجود دارد. اینها همه زیرساختهائى است كه پیشرفتهاى آینده براساس این زیرساختها آسان میشود. علاوهى بر اینها - همان طورى كه عرض كردم - تجربهى مدیران، یك تجربهى بسیار عمیق و وسیعى است. كشور امروز در مقابل چشم مدیران و نخبگان كشور، مثل یك صحنهاى است كه میتوانند براى پیشرفت آن برنامهریزى كنند. همین سركشى كردن مسئولین به گوشه و كنار این كشور، نقاط محروم، استانهاى دوردست، در استانها به شهرهاى گوناگون رفتن، با مردم تماس گرفتن، اوضاع را از نزدیك دیدن، با چشم مشكلات را مشاهده كردن، یك تجربهى عظیم و گرانقدرى براى مأمورین ما و مسئولان كشور به وجود آورده است؛ اینها زمینهى یك جهش است براى اینكه كشور بتواند انشاءاللَّه در طریق پیشرفت و عدالت حركت كند؛ و این ایجاب میكند كه دههى آینده - یعنى ده سالى كه از امسال آغاز میشود - براى كشور ما و براى نظام جمهورى اسلامى، ده سال پیشرفت و عدالت باشد؛ كه همه باید در این قسمت تلاش و كار كنند.
یك جملهى كوتاه در مورد مفهوم پیشرفت، یك جملهى كوتاه هم در مورد مفهوم عدالت عرض میكنم؛ تفصیل این اجمال را بایستى مسئولان، گویندگان، كسانى كه با افكار مردم سر و كار دارند، باز كنند؛ هم تحقیق كنند، هم به مردم اطلاعرسانى كنند. مقصود ما از پیشرفت چیست؟ پیشرفت در یك جهتِ محض نیست. مقصود از پیشرفت، پیشرفت همه جانبه است. از همهى ابعاد در كشور، این ملت، شایسته و سزاوار پیشرفت است: پیشرفت در تولید ثروت ملى، پیشرفت در دانش و فناورى، پیشرفت در اقتدار ملى و عزت بین المللى، پیشرفت در اخلاق و در معنویت، پیشرفت در امنیت كشور - هم امنیت اجتماعى، هم امنیت اخلاقى براى مردم - پیشرفت در ارتقاى بهرهورى. ارتقاى بهرهورى معنایش این است كه ما بتوانیم از آنچه كه داریم، بهترین استفاده را بكنیم. از نفت موجود، از گاز موجود، از كارخانهى موجود، از راه موجود و از آنچه كه در اختیار هست، بیشترین و بهترین استفاده را بكنیم. همچنین پیشرفت در قانونگرائى و انضباط اجتماعى؛ كه اگر ملتى دچار بىقانونى بشود، قانونشكنى بر ذهن و عمل مردم حاكم بشود، هیچ پیشرفت معقول و درستى نصیب آن ملت و كشور نخواهد شد. پیشرفت در وحدت و انسجام ملى؛ چیزى كه دشمنان از اول انقلاب سعى كردهاند آن را به هم بزنند؛ اما خوشبختانه ملت ما اتحاد و انسجام خود را با همهى زمینههائى كه ممكن بود براى تفرقه مورد سوء استفاده قرار بگیرد، حفظ كرده است؛ این را ما باید هرچه بیشتر كنیم و ارتقاء ببخشیم. پیشرفت در رفاه عمومى؛ همهى طبقات بتوانند از رفاه برخوردار شوند. پیشرفت در رشد سیاسى؛ كه درك سیاسى، رشد سیاسى، قدرت تحلیل سیاسى براى جمعیت عظیمى مانند جمعیت ملت ما، مثل یك حصار پولادین در مقابل بدخواهىهاى دشمنان است؛ لذا ما باید رشد سیاسى خود را بالا ببریم. مردم ما از لحاظ رشد سیاسى، امروز هم از بسیارى از ملتها جلویند؛ اما باز در این جهت هم باید پیشرفت كنیم. مسئولیتپذیرى، عزم و ارادهى ملى؛ در همهى این زمینهها باید پیشرفت بشود. البته با حرف نمیشود، با الفاظ نمیتوان كارى انجام داد، نوشتن این چیزها روى كاغذ اثرى ندارد؛ تحرك و برنامهریزى لازم دارد، كه بعد اشارهاى عرض خواهم كرد.
اما عدالت. پیشرفت اگر با عدالت همراه نباشد، پیشرفتِ مورد نظر اسلام نیست. اینى كه ما تولید ناخالص ملى را، درآمد عمومى كشور را به یك رقم بالائى برسانیم، اما در داخل كشور تبعیض باشد، نابرابرى باشد، عدهاى آلاف و الوف براى خودشان داشته باشند، عدهاى در فقر و محرومیت زندگى كنند، این آن چیزى نیست كه اسلام میخواهد؛ این آن پیشرفتى نیست كه مورد نظر اسلام باشد. باید عدالت تأمین بشود. عدالت هم یك واژهى بسیار عمیق و وسیعى است كه بایستى خطوط اصلى آن را جستجو و پیدا كرد. به نظر ما عدالت، كاهش فاصلههاى طبقاتى است، كاهش فاصلههاى جغرافیائى است. اینجور نباشد كه اگر یك مركزى، یك استانى، یك شهرى، یك كوره دهى از مركز دور است، در یك نقطهى دور جغرافیائى كشور قرار گرفته است، دچار محرومیت باشد؛ اما آنجائى كه نزدیك است، برخوردار باشد؛ این عدالت نیست. هم فاصلههاى طبقاتى باید برداشته شود، فاصلههاى جغرافیائى باید برداشته شود، هم برابرى در استفادهى از امكانات و فرصتها باید به وجود بیاید. همهى آحاد كشور، آن كسانى كه استعداد دارند، آن كسانى كه امكان دارند، بتوانند از امكانات عمومى كشور استفاده كنند. اینجور نباشد كه نورچشمىها مقدم باشند و افراد متقلب و خدعهگر جلو بیفتند. كارى كنیم كه افراد گوناگون كشور، همه بتوانند در برابر امكانات كشور، از فرصت برابر استفاده كنند. البته اینها آرزوهاى بزرگى است، لیكن دستیافتنى است؛ دستنیافتنى نیست. اگر تلاش كنیم و كار كنیم، میتوانیم به آن برسیم. سخت است، اما شدنى است.
یكى از مصداقهاى عدالت، مبارزهى با فساد مالى و اقتصادى است كه بایستى جدى گرفته شود. من سالها پیش هم این را گفتهام، بارها هم تأكید كردهام، تلاشهاى خوبى هم انجام گرفته است و دارد انجام میگیرد؛ اما مبارزهى با فساد، كار دشوارى است؛ كارى است كه انسان، مخالف پیدا میكند. شایعه درست میكنند، دروغ میگویند و آن كسى كه در این میدان جلوتر از دیگران حركت كند، بیشتر از همه مورد تهاجم قرار میگیرد. این مبارزه هم لازم است و باید انجام بگیرد. خوب، كسانى كه بخواهند این كارهاى بزرگ را چه در زمینهى پیشرفت، چه در زمینهى عدالت انجام دهند، باید مدیرانى باشند كه به این چیزها معتقد باشند؛ حقیقتاً عقیده داشته باشند كه باید عدالت برقرار شود، باید با فساد مبارزه شود. مدیران معتقد و مؤمن به این مبانى كه داراى شجاعت باشند، داراى اخلاص باشند، داراى تدبیر و عزم راسخ باشند، قطعاً میتوانند این مقاصد و این اغراض عالى الهى را تحقق ببخشند. این مطلب اوّلى كه لازم بود عرض كنم.
یك اقدام اساسى در زمینهى همین پیشرفت و عدالت، آن مسئلهاى است كه من در پیام نوروزى خطاب به ملت عزیز ایران عرض كردم؛ و آن مسئلهى مبارزهى با اسراف، حركت در سمت اصلاح الگوى مصرف، جلوگیرى از ولخرجىها و تضییع اموال جامعه است؛ این بسیار مسئلهى مهمى است. البته بار اوّلى نیست كه ما این مطلب را مطرح میكنیم. من در همین دیدار اول سال، در نوبتهاى متعددى در همین جا خطاب به مردم عزیزمان دربارهى اسراف، دربارهى ولخرجى و تضییع اموال و لزوم صرفهجوئى مطالبى را عرض كردم؛ اما این مسئله تمام نشده است؛ این مقصود، آنچنان كه باید و شاید برآورده نشده است. لازم است به عنوان یك سیاست، ما مسئلهى صرفهجوئى را در خطوط اساسى برنامهریزىهایمان در سطوح مختلف اعمال كنیم. مردم عزیزمان توجه داشته باشند كه صرفهجوئى به معناى مصرف نكردن نیست؛ صرفهجوئى به معناى درست مصرف كردن، بجا مصرف كردن، ضایع نكردن مال، مصرف را كارآمد و ثمربخش كردن است. اسراف در اموال و در اقتصاد این است كه انسان مال را مصرف كند، بدون اینكه این مصرف اثر و كارائى داشته باشد. مصرف بیهوده و مصرف هرز، در حقیقت هدر دادن مال است. جامعهى ما باید این مطلب را به عنوان یك شعار همیشگى در مقابل داشته باشد؛ چون وضع جامعهى ما از لحاظ مصرف، وضع خوبى نیست. این را من عرض میكنم؛ ما باید اعتراف كنیم به این مسئله. عادتهاى ما، سنتهاى ما، روشهاى غلطى كه از این و آن یاد گرفتهایم، ما را سوق داده است به زیادهروى در مصرف به نحو اسراف. یك نسبتى باید در جامعه میان تولید و مصرف وجود داشته باشد؛ یك نسبت شایستهاى به سود تولید؛ یعنى تولید جامعه همیشه باید بر مصرف جامعه افزایش داشته باشد. جامعه از تولید موجود كشور استفاده كند؛ آنچه كه زیادى هست، صرف اعتلاى كشور شود. امروز در كشور ما اینجورى نیست. مصرف ما به نسبت، از تولیدمان بیشتر است؛ این، كشور را به عقب میرساند؛ این، ضررهاى مهم اقتصادى بر ما وارد میكند؛ جامعه دچار مشكلات اقتصادى میشود. در آیات شریفهى قرآن بارها راجع به پرهیز از اسراف در امور اقتصادى تأكید شده؛ این به خاطر همین است. اسراف، هم لطمهى اقتصادى میزند، هم لطمهى فرهنگى میزند. وقتى جامعهاى دچار بیمارى اسراف شد، از لحاظ فرهنگى هم بر روى او تأثیرهاى منفى میگذارد. بنابراین مسئلهى صرفهجوئى و اجتناب از اسراف، فقط یك مسئلهى اقتصادى نیست؛ هم اقتصادى است، هم اجتماعى است، هم فرهنگى است؛ آیندهى كشور را تهدید میكند.
من یكى دو تا از این آمارهاى تكاندهنده را عرض بكنم؛ اسراف در قلمهاى مهم مصرفى كشور، از جمله اسراف در نان. بر حسب بررسى میدانىاى كه در تهران و بعضى از مراكز استانها شده است، گفته میشود كه 33 درصدِ نان ضایعات است. یك سوم همهى نانى كه در این شهرها تولید میشود، دور ریخته میشود. فكرش را بكنید شما؛ یك سوم! آن وقت كشاورز ما با آن زحمت گندم را تولید كند و اگر یك سالى بارندگى كم بود - مثل سال گذشته كه تولید گندم در كشور كم شد - دولت از پول عمومى، از بودجهى مردم گندم از خارج وارد كند، این گندم آرد بشود، خمیر بشود، نان بشود، بعد یك سوم از این همه ثروت دور ریخته شود. چقدر تأسفآور است! متأسفانه این واقعیت دارد، این هست.
در مورد آب بررسىهائى كه كردهاند، میگویند تلفات آب در مصرف خانگى تا حدود 22 درصد است. كشور ما كشور پرآبى نیست. حداكثر صرفهجوئى را ما مردم ایران در آب باید انجام دهیم. آن وقت این آبى كه با این زحمت تولید میشود، از راههاى دور آورده میشود، با بهاى سنگین سدهائى به وجود مىآید؛ این همه دانش، تجربه و تلاش به كار میرود تا این آب به خانهى ما بیاید؛ بعد در خانهى ما 22 درصد از این آب هدر برود! این فقط مصرف خانگى است؛ مصرف كشت و مصرف صنعت هم یك جور دیگر اسرافهائى دارد. آنچه كه برحسب بررسىها به عنوان آمار در اختیار ماست، ما مجموعاً بیش از دو برابر مصرف متوسط جهان در انرژى - چه برق، چه حاملهاى انرژى - مصرف میكنیم؛ یعنى نفت، گاز، گازوئیل، بنزین. مصرف این چیزها در كشور ما از دو برابر متوسط جهان بیشتر است. خوب، این اسراف است. اسراف نیست؟
شاخصى به نام شاخص شدت انرژى وجود دارد؛ یعنى نسبت بین انرژىاى كه مصرف میشود، با كالائى كه تولید میشود؛ كه هرچه انرژىاى كه مصرف میشود، كمتر باشد، براى كشور سودمندتر است. در این زمینه گاهى نسبت به بعضى از كشورهاى پیشرفته، مصرف شدت انرژى ما هشت برابر بیشتر است! اینها اسرافهائى است كه در جامعه دارد انجام میگیرد.
در مصارف گوناگون شخصى و خانوادگى، اسرافِ فردى صورت میگیرد. تجملگرائىها، چشم و همچشمىها، هوسرانى افراد خانواده، مرد خانواده، زن خانواده، جوان خانواده، چیزهاى غیر لازم خریدن؛ اینها از موارد اسراف است. وسائل تجملات، وسائل آرایش، مبلمان خانه، تزئینات داخل خانه؛ اینها چیزهائى است كه ما براى آنها پول صرف میكنیم. پولى كه میتواند در تولید مصرف شود، سرمایهگذارى شود، كشور را پیش ببرد، به فقرا كمك كند، ثروت عمومى كشور را زیاد كند، این را ما صرف میكنیم به این چیزهاى ناشىشدهى از هوس، چشم و همچشمى، آبرودارىهاى خیالى. مسافرت میروند، مىآیند، میهمانى درست میكنند - گاهى خرج آن میهمانى، از مسافرت مكهاى كه رفتهاند، بیشتر است! - عروسى میگیرند، عزا میگیرند؛ هزینهاى كه براى این میهمانىها مصرف میكنند، هزینههاى گزافى است؛ انواع غذاها! چرا؟ چه خبر است؟ در كشور ما هنوز هستند كسانى كه از اوّلیات هم محرومند. باید كمك كنیم كشور پیش برود. نمیگوئیم پول را بردارید بروید حتماً انفاق كنید - البته اگر انسان انفاق بكند، بهترین كار است - اما حتّى اگر انفاق هم نكنند، همین پولى كه صرف این تجملات میشود، در تولید براى خودشان به كار بیندازند، در كارخانجات سهیم شوند و تولید كنند، باز براى كشور مفید است. ما به جاى این كارها میهمانى درست میكنیم، عزا درست میكنیم، هى رخت و برِ روزبهروز دگرگون براى خودمان درست میكنیم؛ چرا؟ چه لزومى دارد؟ عقلاى عالم این كار را نمیكنند؛ این فقط سخن دین نیست. قرآن میفرماید: «و لاتسرفوا انّه لا یحبّ المسرفین»، «كلوا و اشربوا و لاتسرفوا»؛ بخورید، بیاشامید، اما زیادهروى نكنید. در آیهى شریفهى دیگر: «كلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقّه یوم حصاده و لاتسرفوا انّه لایحبّ المسرفین». خداوند اسرافكنندگان را دوست نمیدارد. ما بندگان خدا هستیم. اینها حرف دین است و روایات فراوانى در این زمینه وجود دارد. در روایت دارد كه كسى میوهاى را خورد و نیمى از میوه ماند، آن را دور انداخت. امام (علیهالسّلام) به او نهیب زد كه اسراف كردى؛ چرا انداختى؟ در روایات ما هست كه از دانهى خرما استفاده كنید. تا این حد! خردههاى نان را استفاده كنید. آن وقت در هتلها میهمانى درست كنند و به یك عدهاى میهمانى بدهند؛ بعد هرچه كه غذا ماند، به بهانهى اینكه بهداشتى نیست، توى سطل آشغال بریزند! این مناسب یك جامعهى اسلامى است؟ اینجورى میشود به عدالت رسید؟
باید خودمان را اصلاح كنیم. باید الگوى مصرف جامعه و كشور اصلاح شود. ما الگوى مصرفمان غلط است. چه جورى بخوریم؟ چه بخوریم؟ چه بپوشیم؟ تلفن همراه توى جیبمان گذاشتهایم؛ به مجرد اینكه یك مدل بالاتر وارد بازار میشود، این را كأنّه دور مىاندازیم و آن مدل جدید را باید بخریم؛ چرا؟! این چه هوسبازىاى است كه ما به آن دچار هستیم.
مسئولان موظفند. اسراف فقط در زمینهى فردى نیست؛ در سطح ملى هم اسراف میشود. همین برق و انرژى كه گفتیم اسراف میشود، بخش مهمى از این اسراف در اختیار مردم نیست؛ در اختیار مسئولین كشور است. این شبكههاى ارتباطاتى، شبكههاى انتقال برق، سیمهاى برق، اینها وقتى فرسوده بشود، برق هدر میرود. برق را تولید كنیم، بعد با این شبكهى فرسوده آن را هدر بدهیم، كه بخش مهمى هدر میرود. یا شبكههاى انتقال آب اگر فرسوده باشد، آب هدر میرود. اینها اسرافهاى ملى است؛ در سطح ملى است؛ مسئولین آن، مسئولین كشورند. اسراف در سطح سازمان هم اتفاق مىافتد. رؤساى سازمانهاى گوناگون مصرف شخصى نمیكنند، اما مصرف بىرویّه در مورد سازمان خودشان اتفاق مىافتد؛ تجملات اداره، اتاق كار، تزئیناتش، سفرهاى بیهوده، مبلمانهاى گوناگون؛ باید با مراقبت و نظارت از این كارها جلوگیرى كرد. هم در سطح دولت، هم در سطح آحاد مردم، هم در سطح سازمانها بایستى نگاه عیبجویانهى به اسراف وجود داشته باشد. همان طور كه عرض كردیم، با حرف هم تمام نمیشود؛ باید برنامهریزى كنند. قوهى مقننه و قوهى مجریه موظفند به پیگیرى. برنامهریزى كنند، قانونگذارى كنند، قانون را با قاطعیتِ تمام اجراء كنند. این پیشرفتى كه ما در این ده سال خواهیم داشت، بخش مهمىاش مربوط به همین قضیه است.
این صرفهجوئىاى كه لازم است، از تولید تا مصرف تا بازیافت: آب را صرفهجوئى كنیم؛ یعنى از سدهایمان صیانت كنیم، شبكههاى آبرسانى را اصلاح كنیم، آبیارىهاى باصرفهى در كشاورزى را آموزش بدهیم كه چه جورى آبیارى بشود. البته این كارها خوشبختانه در این سالها به میزان زیادى انجام گرفته، اما این كافى نیست؛ باید توسعه پیدا كند. زمینهسازى كنیم براى كاهش مصرف آب خانگى. اینكه گفته میشود از كسانى كه مصرف زیاد دارند، مالیات بیشترى گرفته شود، یارانهى كمترى به آنها داده شود، حرف بسیار معقولى است، حرف خوبى است. آن كسانى كه مصرف كمى دارند، از كمكهاى دولتى، از كمكهاى عمومى بهرهمند شوند. بعضىها هستند به قدرى كم آب مصرف میكنند كه اگر دولت از آنها پول آب را هم نگیرد، مانعى ندارد. بعضىها ده برابر آنها، بیست برابر آنها آب مصرف میكنند؛ خوب، اینها بایستى هزینهى بیشترى بدهند.
در امر نان، تولید گندم خوب، تولید آرد خوب، نگهدارى درست، پخت خوب، بعد هم مصرف درست؛ همهى اینها لازم است. این مسئلهى اسراف و صرفهجوئى بود، كه لازم بود من عرض كنم.
موضوع دیگر در زمینهى مسائل داخلى كشور، مسئلهى انتخاباتى است كه ما در پیش داریم؛ كه یك اشارهاى هم به آن مسئله بكنم. البته تا انتخابات وقت هست؛ اگر عمرى بود، عرایضى را كه لازم بدانم، با مردم عزیزمان در میان میگذارم - دیر نیست - لیكن چند نكته را عرض میكنم: اولاً انتخابات در كشور ما یك حركت نمایشى نیست. پایهى نظام ما همین انتخابات است. یكى از پایهها، انتخابات است. مردمسالارى دینى با حرف نمیشود؛ مردمسالارى دینى با شركت مردم، حضور مردم، ارادهى مردم، ارتباط فكرى و عقلانى و عاطفى مردم با تحولات كشور صورت میگیرد؛ این هم جز با یك انتخابات صحیح و همگانى و مشاركت وسیع مردم ممكن نیست. این مردمسالارى، عامل پایدارى ملت ایران است. اینكه شما توانستهاید در طول این سى سال از نهیب ابرقدرتها نترسید، اینكه ابرقدرتها هم غیر از نهیب نتوانستند ضربهى اساسى به شما بزنند، اینكه جوانان كشور در ورود به میدانهاى گوناگون این شجاعت و اخلاص را نشان میدهند، ناشى از مردمسالارى دینى است؛ این را باید خیلى قدر بدانیم. انتخابات سرمایهگذارى عظیم ملت ایران است؛ مثل اینكه شما سرمایهى سنگین و عظیمى را در بانك میگذارید، بانك با آن كار میكند و شما از سودش استفاده میكنید؛ انتخابات یك چنین چیزى است. ملت ایران سرمایهگذارى عظیمى را میكند، سپردهگذارى بزرگى را انجام میدهد و سود آن را میبرد. آراء یكایك شما مردم سهمى است از همان سرمایهگذارى و سپردهگذارى. هر رأیى كه شما در صندوق مىاندازید، مثل این است كه یك بخشى از پول آن سپرده را دارید تأمین میكنید. یك رأى هم اهمیت دارد. هرچه انتخابات پرشورتر باشد، عظمت ملت ایران بیشتر در چشم مخالفان و دشمنانش دیده خواهد شد؛ براى ملت ایران حرمت بیشترى خواهند گذاشت؛ دوستان شما هم در دنیا خوشحال میشوند. عظمت ملت ایران را حضور مردم در انتخابات نشان میدهد؛ انتخابات این است. بنده همواره در درجهى اول در انتخابات سعیم بر این است كه به مردم عرض كنم حضور شما در این انتخابات مهم است. این، تصدیق و تأیید و مستحكم كردن نظام جمهورى اسلامى است. مسئله فقط یك مسئلهى سیاسى و فردى و اخلاقىِ محض نیست؛ یك مسئلهى همهجانبه است. انتخابات با سرنوشت مردم سر و كار دارد؛ بخصوص انتخابات ریاست جمهورى كه سپردن قوهى اجرائیهى كشور به دست یك نفر و یك مجموعه است كه كشور را براى مدت چند سال اداره كنند؛ اینقدر انتخابات اهمیت دارد.
یك مطلب هم خطاب به نامزدهاى محترمى كه یا تا حالا اعلام حضور كردهاند یا بعد از این اعلام حضور خواهند كرد، عرض بكنم. كسانى كه براى انتخابات خود را نامزد میكنند، بدانند كه انتخابات یك وسیلهاى است براى بالا بردن توان كشور، براى آبرومند كردن ملت؛ انتخابات فقط ابزارى براى قدرتطلبى نیست. اگر بناست این انتخابات براى اقتدار ملت ایران باشد، پس نامزدها بایستى به این اهمیت بدهند و این را در تبلیغاتشان، در اظهاراتشان و در حضورشان رعایت كنند. مبادا نامزدها در اثناى فعالیتهاى انتخاباتىِ خودشان جورى رفتار كنند و حرفى بزنند كه دشمن را به طمع بیندازند. رقابتها را منصفانه كنند، حرفها را منصفانه كنند، از جادهى انصاف خارج نشوند. خوب، به طور طبیعى هر نامزدى حرفى دارد و حرف مقابل خود را رد میكند؛ این رد و ایراد فى نفسه اشكالى ندارد؛ اما مشروط بر اینكه تویش بىانصافى نباشد، كتمان حقیقت نباشد. میدان براى همه باز است؛ بیایند در میدان انتخابات خود را بر مردم عرضه كنند. اختیار با مردم است؛ مردم هر جورى كه فهمیدند، تشخیص دادند، هشیارى آنها به آنها كمك كرد، انشاءاللَّه همان جور عمل خواهند كرد.
انتخابات به فضل الهى و به حول و قوهى الهى انتخابات سالمى است. من مىبینم بعضىها در انتخاباتى كه دو سه ماه دیگر انجام خواهد گرفت، از حالا شروع كردهاند به خدشه كردن. این چه منطقى است؟ این چه فكرى است؟ این چه انصافى است؟ این همه انتخابات در طول این سى سال انجام گرفته است - در حدود سى انتخابات - مسئولان وقت در هر دورهاى رسماً متعهد شدهاند و صحت انتخابات را تضمین كردهاند، و انتخابات صحیح بوده است؛ چرا بیخود خدشه میكنند، مردم را متزلزل میكنند، تردید ایجاد میكنند؟ كه البته در ذهن مردم عزیز ما با این حرفها تردید ایجاد نخواهد شد.
من به مسئولین انتخابات هم سفارش و تأكید میكنم؛ به طور حتم بایستى انتخابات را جورى برگزار كنند كه پرشور باشد؛ دست همهى نامزدها باز باشد؛ مردم آزادانه بتوانند انتخاب كنند و انتخابات، سالم و با امانت كامل انشاءاللَّه انجام بگیرد و انجام خواهد گرفت.
این را هم در باب انتخابات به شما عزیزان و همهى ملت عزیزمان عرض بكنم؛ دربارهى موضع رهبرى در مورد انتخابات، گمانهزنى و شایعه و اینها همشیه بوده و خواهد بود. بنده یك رأى دارم، آن را در صندوق مىاندازم. به یك نفرى رأى خواهم داد، به هیچ كس دیگر هم نخواهم گفت كه به كى رأى بدهید، به كى رأى ندهید؛ این تشخیص خود مردم است. بنده گاهى از دولت حمایت میكنم، دفاع میكنم؛ بعضى سعى میكنند براى این كار معناى نادرستى جعل و ابداع كنند. نه، من از دولتها همیشه دفاع میكنم؛ منتها اگر دولتى بیشتر مورد تهاجم قرار گرفت و احساس كردم حملات غیر منصفانهاى میشود، بیشتر دفاع میكنم. من طرفدار اِعمال انصافم؛ من میگویم باید منصف باشیم. رفتارها را نگاه كنیم؛ این ربطى به انتخابات ندارد، بحث انصاف و بىانصافى است. حمایت كردن از خدمتگزاران در كشور، وظیفهاى است كه هم من دارم، هم همه دارند؛ این مربوط به اعلام موضع انتخاباتى نیست. بنده از هر حركت خوبى، از هر اقدام خوبى، از هر پیشرفتى، از هر خدمتى به مردم، از هر دلجوئىاى از محرومین، از هر ایستادگىاى در مقابل ظلم و استكبار استقبال میكنم و از آن كسى كه این كار را كرده است، تشكر و سپاسگزارى میكنم؛ هر دولتى باشد، هر شخصى باشد؛ این وظیفهى من است.
در مورد مسائل بینالمللى كشورمان من فقط به یك مسئله اشاره میكنم و آن مسئلهى ما و آمریكاست. یكى از آزمونهاى مهم انقلاب از روز اول همین مسئله بوده است. از روز اوّلى كه انقلاب پیروز شد، در مواجهه و نوع تعامل با دولت ایالات متحدهى آمریكا، میدانى به عنوان یك آزمون بزرگ براى ملت ایران باز شد. در طول این سى سال، همواره این آزمون مهم و بزرگ ادامه داشته است. دولت آمریكا از اول با این انقلاب با روى عبوس و چهرهى ترش و با لحن مخالفت روبهرو شد. البته آنها با محاسباتِ خودشان حق هم داشتند. ایران قبل از انقلاب در مشت آمریكا بود؛ منابع حیاتىاش در اختیار آمریكا، مراكز تصمیمگیرى سیاسىاش در اختیار آمریكا، عزل و نصب مراكز حساس در اختیار آمریكا؛ مرتعى بود براى چراى آمریكائیان و نظامیان آمریكائى و غیر آنها. خوب، این از دستشان گرفته شد. میتوانستند مخالفت خود را اینجور خصمانه ابراز نكنند؛ اما از اول انقلاب دولت آمریكا - چه رؤساى جمهور جمهورىخواهشان، چه رؤساى جمهور دمكراتشان - با نظام جمهورى اسلامى بدرفتارى كرد؛ این چیزى نیست كه بر كسى پوشیده باشد. اولین كارى كه از طرف امریكائىها انجام گرفت، تحریك مخالفین پراكندهى جمهورى اسلامى و كمك به حركتهاى تجزیهطلب و تروریستى در كشور بود؛ از اول این كار را شروع كردند. در هر نقطهاى از نقاط كشور كه حركتهاى تجزیهطلب در آنجا زمینهاى داشت، انگشت آمریكائىها را ما دیدیم؛ گاهى پول آنها را، و حتّى در مواردى عناصر آمریكائى را ما در آنجا دیدیم؛ این براى مردم ما خسارت زیادى داشت. متأسفانه این كار هنوز هم ادامه دارد. همین شرورهائى كه در مناطق مرزى ایران و پاكستان هستند، بعضى از آنها ما شنودهایشان را داریم؛ اینها با عناصر آمریكائى مرتبطند؛ یعنى با بیسیم با آنها حرف میزنند، دستور میگیرند. شرورِ تروریستِ آدمكش مرتبط با افسر آمریكائى در یك كشور همسایه! این هنوز هم متأسفانه ادامه دارد. شروع كارشان از اینجا بود، بعد تصرف و حبس دارائىها و اجناس ایران. رژیم گذشته پول بىحسابى را در اختیار آمریكائىها گذاشته بود، براى اینكه از آنها هواپیما بگیرد، بالگرد بگیرد، سلاح بگیرد. بعضى از این وسائل، آنجا تهیه هم شده بود. وقتى انقلاب شد، آن وسائل را ندادند؛ آن پولها را كه میلیاردها دلار بود، ندادند؛ و عجیبتر اینكه این وسائل را در یك انبارى جمع كرده بودند، نگه داشته بودند، انباردارى براى خودشان قائل شدند، خود را طلبگار كردند و از حساب قرارداد الجزائر انباردارى برداشتند! مالى را از یك ملت غصب كنند، پیش خودشان نگه دارند، ندهند، بعد انباردارىاش را هم بگیرند! این رفتارى بوده كه از آن روز شروع شده، الان هم ادامه دارد. هنوز اموال ملت ایران آنجاست؛ هم در آمریكاست، هم در بعضى از كشورهاى اروپائى است؛ كه ما در طول سالها به اینها مراجعه كردیم كه اموال ما را بدهید، اینها پولهایش دریافت شده؛ گفتند چون زیر لیسانس آمریكائىهاست، آمریكائىها اجازه نمیدهند و نمیدهیم؛ نگه داشتند. هنوز هم كه هنوز است، مال ملت ایران آنجا موجود است.
به صدام چراغ سبز دادند؛ این یك اقدام دیگر دولت آمریكا بود براى حملهى به ایران. صدام اگر چراغ سبز آمریكا را نمیگرفت، بعید بود به مرزهاى ما حمله كند. هشت سال جنگ را بر كشور ما تحمیل كردند؛ قریب سیصد هزار جوانهاى ما، مردم ما در این جنگ به شهادت رسیدند. در طول این هشت سال - بخصوص در سالهاى آخر - همیشه آمریكائىها پشت سر صدام بودند و به او كمك میكردند - كمك مالى، كمك تسلیحاتى، كمك كارشناسىِ سیاسى - خبرهاى ماهوارهاى میدادند و امكانات خبررسانى داشتند. تحرك نیروهاى ما را در جبهه در ماهوارههایشان ثبت میكردند، بعد آن را همان شبانه براى قرارگاههاى صدام میفرستادند كه از آنها علیه جوانهاى ما و نیروهاى ما استفاده كند. در مقابل جنایات صدام چشمهایشان را بستند. فاجعهى حلبچه اتفاق افتاد، زدن شهرهاى متعدد كشور ما با موشك اتفاق افتاد، خانهها را خراب كردند، در جبههها شیمیائى به كار بردند، چشمهایشان را بستند، اصلاً و ابداً تعرضى نكردند، به صدام كمك كردند. این هم یكى از كارهاى این دولت بوده است در طول این سالها با ملت ما و با كشور ما. بعد در آخر جنگ، هواپیماى مسافربرى ما را در آسمان خلیج فارس افسر آمریكائى با موشكى كه از ناو جنگى شلیك كرد، ساقط كرد. قریب سیصد نفر مسافر در این هواپیما بودند، كه همهشان كشته شدند. بعد به جاى اینكه آن افسر توبیخ شود، رئیس جمهور وقت آمریكا به آن افسر پاداش و مدال داد. ملت ما اینها را فراموش كند؟ میتواند فراموش كند؟ از تروریستهاى جنایتكارى كه در داخل كشور ما مرد را، زن را، جماعت را، فرد را كشتند، علماى بزرگ تا بچههاى خردسال را ترور كردند و كشتند، حمایت كردند؛ به اینها اجازه دادند كه در كشورشان فعالیت كنند؛ دائماً علیه كشورمان تبلیغات خصمانه كردند. رؤساى جمهور آمریكا در طول این سالها - بخصوص در دورهى هشت سالهى رئیس جمهور زائلشدهى قبلى - هر وقت علیه ملت ایران، علیه كشور ما، علیه مسئولین ما، علیه نظام جمهورى اسلامى صحبتى كردند و حرف مهمل و چرندى گفتند، اهانتى به ملت ایران كردند. در طول این سالها همیشه همین جور بوده است. امنیت منطقهى ما را، امنیت خلیج فارس را، افغانستان را، عراق را دچار اغتشاش و آشفتگى كردند؛ براى مقابلهى با جمهورى اسلامى - و البته در واقع براى پر كردن جیب كمپانىهاى سلاح - سیل سلاحها را به كشورهاى منطقه سرازیر كردند؛ از رژیم صهیونیستى بىقید و شرط حمایت كردند؛ رژیم ظالمى كه یك نمونهى از ظلم آن را شما در ماجراى غزه در این دو سه ماه پیش ملاحظه كردید كه چه فاجعهاى درست كردند؛ چقدر بچه كشتند، چقدر مرد و زن كشتند؛ در ظرف بیست و دو روز، پنج هزار آدم را در غزه با بمباران، با موشك، با تیر مستقیم كشتند؛ در عین حال دولت آمریكا تا آخرین لحظه از آن رژیم حمایت كرد. هر وقت شوراى امنیت خواست علیه رژیم صهیونیستى قطعنامهاى بگذراند، آمریكا سینهاش را سپر كرد، آمد جلو و دفاع كرد و نگذاشت. در هر مناسبتى و بىمناسبت كشور ما را تهدید كردند. دائم گفتند حمله میكنیم، گفتند طرح نظامى روى میز ماست، چنین میكنیم، چنان میكنیم. هر وقت علیه كشور ما حرف زدند، ملت ما را تهدید كردند. البته این تهدیدها در ملت ما اثر نكرد، اما آنها دشمنى خودشان را از این راه نشان دادند. به ملت ایران، به دولت ایران، به رئیس جمهور ایران بارها اهانت كردند. یكى از آمریكائىها چند سال قبل گفت ریشهى ملت ایران را باید كند! در همین سالهاى اخیر یكى از مسئولین آمریكائى گفت ایرانىِ خوب و معتدل ایرانىاى است كه مرده باشد! به این ملت بزرگ، به این ملت با شرف، به این ملتى كه فقط گناهش این است كه از هویت و استقلال خود دفاع میكند، اینجور اهانتها كردند. سى سال كشور ما را تحریم كردند، كه البته این تحریم به سود ما تمام شد. ما باید از آمریكائىها از این بخش تشكر كنیم. اگر ما را تحریم نمیكردند، ما امروز به این نقطهاى از علم و پیشرفت كه رسیدهایم، نمیرسیدیم. تحریم همیشه ما را وادار كرده كه به خود بیائیم، به خود فكر كنیم، از درون خود بجوشیم. ولى آنها قصدشان این خدمت نبود، آنها میخواستند دشمنى كنند. سى سال با ملت ایران اینجورى رفتار كردند. حالا دولت جدید آمریكا میگوید ما مایلیم با ایران مذاكره كنیم، بیائید گذشته را فراموش كنیم. میگویند ما به سمت ایران دست دراز كردیم. خوب، این چه جور دستى است؟ اگر دستى دراز شده باشد كه یك دستكش مخمل رویش باشد، اما زیرش یك دست چدنى باشد، این هیچ معناى خوبى ندارد. عید را به ملت ایران تبریك میگویند، اما در همان تبریك، ملت ایران را به طرفدارى از تروریسم، دنبال سلاح هستهاى رفتن و از این قبیل چیزها متهم میكنند!
من نمیدانم تصمیمگیر در آمریكا كیست؛ رئیس جمهور است؟ كنگره است؟ عناصر پشت پردهاند؟ لیكن من میخواهم بگویم ما منطقى داریم. ملت ایران از روز اول تا امروز با منطق حركت كرده است. ما در زمینهى مسائل مهمِ خودمان احساساتى نیستیم؛ از روى احساسات تصمیم نمیگیریم؛ ما با محاسبه تصمیم میگیریم. میگویند بیائید مذاكره كنیم، بیائید روابط ایجاد كنیم. شعار تغییر میدهند؛ خوب، این تغییر كجاست؟ چه تغییر كرده؟ این را براى ما روشن كنید؛ چه تغییر كرده است؟ دشمنى شما با ملت ایران تغییر كرده؟ كو علامتش؟ دارائىهاى ملت ایران را آزاد كردید؟ تحریمهاى ظالمانه را برداشتید؟ از لجنپراكنى و اتهامزنى و تبلیغات سوء علیه این ملت بزرگ و مسئولین مردمى آن دست برداشتید؟ دفاع بىقید و شرط از رژیم صهیونیستى را كنار گذاشتید؟ چه تغییر كرده؟ شعار تغییر میدهند، اما در عمل تغییرى مشاهده نمیشود. ما هیچ تغییرى ندیدیم. حتّى ادبیات هم عوض نشده است. رئیس جمهور جدید آمریكا از اولین لحظهاى كه رسماً به ریاست جمهورى رسید و نطق كرد، به ایران و دولت جمهورى اسلامى اهانت كرد؛ چرا؟ اگر راست میگوئید تغییرى انجام گرفته است، كو این تغییر؟ چرا چیزى دیده نمیشود؟ من این را به همه میگویم؛ مسئولین آمریكائى هم بدانند، دیگران هم بدانند؛ ملت ایران را نه میشود فریب داد، نه میشود ترساند.
اولاً تغییر در الفاظ كافى نیست - كه حالا ما چندان تغییرى در الفاظ هم ندیدیم - تغییر باید تغییر حقیقى باشد. این را هم به مسئولین آمریكائى بگوئیم؛ این تغییرى كه شما اسمش را مىآورید، براى شما یك ضرورت است؛ چارهاى ندارید، باید تغییر كنید؛ اگر تغییر نكنید، سنتهاى الهى شما را تغییر خواهد داد؛ دنیا شما را تغییر خواهد داد. باید تغییر كنید؛ اما این تغییر نباید فقط لفاظى باشد، نباید با نیتهاى ناسالم باشد. یك وقت بگویند ما میخواهیم سیاست خودمان را تغییر دهیم، اما هدفها را عوض نمیكنیم، تاكتیكها را عوض میكنیم؛ این تغییر، تغییر نیست؛ این خدعه است. یك وقت تغییر، تغییر واقعى است؛ آن وقت باید در عمل مشاهده شود. من نصیحت میكنم به مسئولین آمریكائى، به هر كه در آمریكا تصمیمگیر است - چه رئیس جمهور، چه كنگره و چه دیگران - این وضعى كه در گذشته دولت آمریكا داشته است، به ضرر ملت آمریكا و به ضرر خود دولت آمریكا هم هست. شما امروز در دنیا منفورید؛ اگر نمیدانید، بدانید. ملتها پرچم شما را آتش میزنند، ملتهاى مسلمان در همهى نقاط عالم «مرگ بر آمریكا» میگویند. علت این منفوریت چیست؟ این را هیچ بررسى كردهاید؟ تحلیل كردهاید؟ عبرت گرفتهاید؟ علت این است كه شما با دنیا قیممآبانه برخورد میكنید، متكبرانه حرف میزنید، میخواهید ارادهى خودتان را در دنیا تحمیل كنید، در امور كشورها دخالت میكنید، در دنیا معیارهاى دوگانه به كار میبرید؛ یك جا یك جوان فلسطینى را كه از شدت فشار ناگزیر میشود یك حركت شهادتطلبانه انجام دهد، سیل تبلیغات را بر سر او میریزید؛ اما از طرف دیگر رژیم صهیونیستى كه در ظرف بیست و دو روز آن فاجعه را در غزه به وجود مىآورد، جنایتهاى او را ندیده میگیرید؛ آن جوان را تروریست میخوانید، این رژیم تروریست را میگوئید ما به امنیتش متعهدیم؛ اینهاست كه شما را در دنیا منفور كرده است. این نصیحت به شماست؛ براى خیر خودتان، براى صلاح خودتان، براى آیندهى كشور خودتان، از لحن تكبرآمیز، از روش مستكبرانه، از حركتهاى قیممآبانه دست بردارید؛ در كار ملتها دخالت نكنید؛ به حق خودتان قانع باشید؛ براى خودتان منافعى در همه جاى دنیا تعریف نكنید؛ خواهید دید چهرهى آمریكا در دنیا بتدریج از آن منفوریت به شكل دیگرى تبدیل خواهد شد. این حرفها را گوش كنید. نصیحت من به مسئولین آمریكائى - چه رئیس جمهور و چه دیگران - این است؛ روى این حرفها با دقت فكر كنید، بدهید برایتان ترجمه كنند - البته به صهیونیستها ندهید ترجمه كنند! - از انسانهاى سالم مشورت بخواهید، نظر بخواهید. تا وقتى دولت آمریكا روش خود را، عمل خود را، جهتگیرى خود را، سیاستهاى خود را، مثل این سى سال علیه ما ادامه دهد، ما همان آدم سى سال قبل، همان ملت این سى سال هستیم. ملت ما از اینكه باز هم شما شعار بدهید كه «مذاكره و فشار»، ما با ایران مذاكره میكنیم، در عین حال فشار هم وارد مىآوریم - هم تهدید، هم تطمیع - بدش مىآید. اینجور با ملت ما نمیشود حرف زد. ما سابقهاى از دولت جدید و رئیس جمهور جدید آمریكا نداریم؛ نگاه میكنیم، قضاوت خواهیم كرد. شما تغییر كنید، ما هم رفتارمان تغییر خواهد كرد. شما تغییر نكنید، ملت ما این سى سال را روزبهروز آبدیدهتر و متحملتر و قوىتر و باتجربهتر شده است.
من دو سه تا دعا كنم: پروردگارا ! به محمد و آل محمد لطف و رحمت خود را از این ملت باز نگیر. این را هم به ملت عزیزمان عرض كنم؛ ما متأسفانه خبردار شدیم كه همسر گرامى و یار دیرین امام راحلمان امروز رحلت كردند و دار دنیا را وداع گفتند. براى ملت ایران این بانوى معظم خیلى عنصر ارزشمندى بود. ایشان دهها سال در كنار امام عزیز ما - كه قبلهى دلهاى این ملت بود - در همهى آزمایشهاى دشوار، صبر و استقامت كرده بود، با امام همراهى كرده بود؛ خانمى برجسته و خود یك شخصیت بود. من فقدان ایشان را به ملت ایران تسلیت عرض میكنم، به بازماندگان ایشان تسلیت عرض میكنم و امیدواریم رحمت و مغفرت الهى شامل حال ایشان باشد. پروردگارا ! این بانوى معظم را با اولیائت محشور بفرما. پروردگارا ! امام بزرگوار ما، فرزندان عزیزش و همسرش را در كنار اولیائت جاى بده. پروردگارا ! ما را همواره قدردان امام عزیزمان قرار بده. پروردگارا ! آحاد ملت ما، بخصوص جوانان عزیز ما را مشمول هدایت و دستگیرى و لطف خود قرار بده. پروردگارا ! باران رحمتت را بر سراسر این كشور، بر زمینهاى تشنهى ما و كشتهاى ما و مردم ما نازل بفرما.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
http://www.aviny.com/
سه شنبه 15/4/1389 - 14:11
شهدا و دفاع مقدس
قسمت چهارم
شهید سید روح الله موسوی ازشهدای شهرستان الیگودرز استان لرستان
فرزند سید یعقوب در روز هفتم آبان سال 1343 در روستای سنج دیده به جهان گشود. در عنفوان كودكی مادر را از دست داد و با سختی های زندگی دسته و پنجه نرم كرد. نوجوانی بیش نبود كه مشغول كار شد و در زمان جنگ چون وظیفه خویش را خدمت به نظام اسلامی می دیدند. در سال 1360به عضویت بسیج درآمده و به جبهه های حق هجرت كرد و در سال 1361 به عضویت سپاه شهرستان ازنا در آمدند و سپس به جبهه اعزام شد و به عنوان فرمانده گروهان انتخاب شدند.
به نماز اول وقت و نماز جماعت بسیار اهمیّت می دادند و دوستانش را به این كار ترغیب می نمود ایشان در حالی كه فردی متواضع و افتاده بودند در عین حال در كارهای نظامی بسیار جدی برخورد می كردند و همیشه مقیّد به نظم بود. و به مساله صرفه جویی و مبارزه با اسراف بسیار اهمیّت می دادند. در سال1363 ازدواج نمود و ثمره آن دختری بود كه در یازده ماهگی پدر خود را از دست داد.
این شهید بزگوار مدتی محافظ امام جمعه شهرستان الیگودرز بودند و پس از آن به عنوان فرمانده گروهان شهید اسداللهی از گردان مالك اشتر لشكر 57 به منطقه ماؤوت اعزام شدند و در منطقه ماؤوت مستقر شود، قبل از رفتن به داخل محل استقرار نیروها آمده، با اكثر دوستان خداحافظی كرده و از آنها حلالیت طلبیدند و به گفته یكی از دوستانش: «گویی به او تلقین شده بود كه می خواهد برود مطمئن و شاداب سوار بر موتور شده و به سوی منطقه عملیاتی برای شناسایی حركت كرد طولی نكشید كه خبر شهادت آن بزرگوار را به لشكر آوردند». و ایشان در تاریخ14/5/66 در شب عید قربان در راه دین و اسلام مانند علی اكبر حسین(علیهما السلام) قربانی شدند.
نویسنده : سید شبیر موسوی
منبع وبلاگ: s-s-m
سه شنبه 15/4/1389 - 14:4
شهدا و دفاع مقدس
ساكنان كوی عشق
بسم رب الشهدا و الصدیقن
وصیت نامه شهید
سردار حاج سید حسین موسویان
فرمانده لشكر سلمان فارسی
محل شهادت :شلمچه (عملیات كربلای 5)
از شهدای روستای سنج شهرستان الیگودرز استان لرستان
«ای اهل ایمان سلاح جنگ بر گیرید و آنگاه دسته دسته یا به یكباره متفق برای جهاد بیرون روید.»
« السلام علیـك یا ابـا عبـد الله الحسیـن ».
من شال سبزبه كمرمی بندم
ومانندجدم حسین (ع) شهید می شوم.
سلام بر یگانه منجی جهان،امید محرومان،سالار مردان امام زمان و سلام و دورود بر رهبر انقلاب،ودورود بر عاشوراویان عصر امروزو سلام بر جنگجویان صحنه های جنوب و غرب كشور اسلامی.من جبهه را به خود واجب دانستم تا به ندای (هل من ناصر ینصرنی) امام عزیز لبیك گفته باشم و هم از این انقلاب عزیز فیض برده باشم.
ما رزمندگان به این كافران از خدا بی خبر ثابت می كنیم كه تا زمانی كه عاشقان حسین «ع»در این مرز وبوم هستند خیال تجاوز بر مرز های اسلامی نداشته باشند و هر دم سلاح جنگ بر ندارند كه با اسلام بجنگند .
و اما ای كافران ملحد واز خدا بی خبر شما باید این آرزو را به گور ببرید ، مگر غافل از آنید كه اسلام هم چون علی اكبر ها ، عباس هاو حبیب ها دارد . من از شما ملت ایران عاجزانه در خواست می كنم كه با وحدت خود دست به دست هم بدهیم و با كفار از خدا بی خبر بجنگیم .كربلا و قدس عزیز را از دستان دژخیمان بگیرید . من به وحدانیت الله سو گند یاد می كنم كه تا آخرین قطره خون نا قابلم هرگز یك قدم به عقب پا ننهم و تا خون كاظم، محمد، حجت و مهر علی می جوشد ما هم می خروشیم من از شما مردم مؤمن در خواست می كنم كه دست از امام برندارید و پیرو خط سرخ شهادت حسینی باشید و پشتیبان ولایت فقیه باشید . خدایا تو را قسم می دهم به خون حسین «ع» كه پیروزی را نصیب لشكریان اسلام كن و بعد از پیروزی شهادت را ،زیرا كه من مشتاق دیدار حسین «ع» هستم .وسخنی با پدرم : پدر جان امروز اسلام نیاز به خون دارد زیرا كه خون من از دیگر شهدا رنگینتر نیست، امیدوارم كه صبر و پایداری كنی و اما مادرم از زحمات و رنج ها یی كه به پای من كشیدی تشكر می نمایم وسپاس گذارم و اما شما برادر من از شما می خواهم كه ادامه دهنده راه شهدا باشید و مرا در زادگاهم «روستای سنج» و در كنار مقبره شهیدسیدكاظم دفن نمایید ای مردم برای ما دعا كنید.
«خدایا،خدایا ،تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار»
والسلام سید حسین موسویان
نویسنده : سید شبیر موسوی
برای شادی روحش صلوت بفرستید
سه شنبه 15/4/1389 - 14:4
ایرانگردی
شناخت نامه شهرستان الیگودرز:
شهرستان الیگودرز در شرق استان لرستان بر سر راه اصفهان و خرم آباد و اهواز قرار گرفته است. و با قرار داشتن بین شهر های اراك، اصفهان، بروجرد، خرم آباد، دارای اهمیت كشاورزی و صنعتی است. این شهرستان با عرض جغرافیائی32درجه و23 دقیقه طول جغرافیایی 49 درجه و42 دقیقه واقع گشته شرق الیگودرز را بربرود و منطقه غربی آن را جاپلق گویند و جنوب آن را قسمت بختیاری چهارلنگ ذلقی و ززوماهروتشكیل داده است.[1]
قدیمی ترین نوشته و سندی که در آن کلمه «الیگودرز» بکار رفته «كتاب بابر و ایران» نوشته «ویلیام ارسکین» می باشد که در فصل شانزدهم به مسافرت امیر سابق طبس بنام «شیردم» و خدمتکارش كه از اصفهان هنگام مسافرت به اردبیل چند روزی در الیگـــــودرز تو قــــــف نموده اند پرداخته است. [2]
الیگودرز از سه منطقه بربرود، جاپلق و بختیاری تشكیل شده است. بربرود و جاپلق درگذشته ناحیه ای از استان اصفهان بوده كه در طول تاریخ از اهمیت فراوانی برخوردار بوده است. و بختیاری كه شامل بخش های ذلقی و ززوماهرو می شود.
خلاصه تحقیق و پژوهش در پیشینه تاریخی الیگودرز[3]
با مطالعه اسناد و كتب باقی مانده تاریخی و جغرافیائی چنین بر داشت می شود كه منطقه وسیع الیگودرز و ازنا (جاپلق و بربرود) پیش از ورود اسلام مسكونی وآباد بوده وگروهی از ایرانیان در آن زندگی می نمودند. از همان وقت دو قسمت عمده گاپله[4] و برقه (برقرود) بوده و جزء مناطق اصفهان و تحت حاكمیت حكّام آنجا بوده است كه در اقلیم (استان) چهارم بنام جبال (كوهستان) قرار داشته است[5]. حاكم عجم اصفهان «قباد سلطان» اصفهان را به دو قسمت جئ و تیمره تقسیم نمود و این منطقه جزء تیمره آن به همراه كمره و جربادقان و ... محسوب می شده است.
پس از ورود اسلام به ایران در سال23هـ.ق و فتح اصفهان این ناحیه نیز به دست اعراب فتح گردید و در تحت حاكمیت اصفهان بود. از وقایع مهم در ابتدای ورود اعراب، جنگ بزرگ ومعروف میان قحطبه و عبدالله ابن معاویه در منطقه جاپلق بوده است كه بعد از آن جاپلق معروف می شود.[6]
پس از ورود شیعیان اشعری به قم در زمان امام محمد باقر(ع) (حدود سال94 تا114هـ.ق) این ناحیه از اصفهان جدا شده و تحت قلمرو قم قرار می گیرد و عده ای از اعراب معروف به «عنزه» به جاپلق و برقرود مهاجرت و ساكن این دیار می شوند در این زمان است كه یكی از شیعیان بزرگ از مركز خلافت فرار و به برقرود قم (همان بُربُرود امروزی)پناه می برد و نسل او درآنجا ادامه پیدا می كند و سرآمد ایشان محدث و فقیه بزرگ « احمد ابن محمد خالدبرقی» صاحب كتاب شریف و عظیم «محاسن» می باشد كه نشانگر تبلور حیات تشیع از ابتدا در این منطقه است. سال های زیادی این منطقه جزء قم بوده است، تا اینكه خاندان «آل عِجل» در كَرَج (كره رود امروز) ساكن می شود و تشكیل حكومت می دهد تا حاكمیت «ابودُلَف بن عیسی العِجلی»كه دامنه حكومت خود را وسیع می كند و جاپلق و برقرود جزء حكومت او می شود و از این به بعد به بُرْج معروف میشود كه ظاهراً بعلت قلعه ها و برج های محكم آن بوده است كه در كتب معتبر نام بُرج دركنار نام كَرَج مركز حكومت او ذكر می شود و به هر دو«اِیغارَین» می گفتند و هر یك را جداگانه «اِحدی الایغارین» نامیده اند و كل سرزمین را عراق عجم می نامیدند.[7]
از وقایع مهم سال های 192و193 قرن سوم، فعالیت خرّمیان[8] در این منطقه و جذب نیرو و تاخت و تاز آنان بوده است. در طول قرن چهارم تاحدود قرن دهم هجری قمری معروفترین مكان این منطقه «قلعه فرزین» از آثار آل عجل بوده كه وقایع مهمی درآن اتفاق افتاده است. پس از آنكه اتابكان لر بزرگ حدود قرن ششم هـ.ق در نواحی مركزی ایران به حاكمیت رسیدند این منطقه نیز تحت حاكمیت آنها قرار گرفت و بسیاری از قوم بختیاری (لر بزرگ)در ارتفاعات الیگودرز زندگی می كردند.[9]و در منابع تاریخی آمده است كه در كوهها و تپههای الیگودرز، همچنین آثاری از قبیل آجرهای مكعب مستطیل و ظروف سفالی و فلزی مربوط به قرن هفتم هجری به دست آمده است.[10]
هسته اوّلیه شهر الیگودرز، در درجه اوّل در اثر رودخانهها، قناتها و چشمهها پدید آمده است. موقعیّت ارتباطی از عوامل مهم دیگر در ایجاد و گسترش این شهر بوده است. به طوری كه یكی از راه های مهم اصفهان به غرب كشور از فریدن، الیگودرز، گاپله و بروجرد میگذشت. همچنین این منطقه، نواحی بختیاری را به فلات مركزی ایران (اراك، خمین، گلپایگان، خوانسار) متصل نموده است.
پس از قرن دهم الیگودرز به سه منطقه جاپلق و بربرود و بختیاری(سرلك و زلقی) تقسیم شده و در دوران قاجار به بعد تحت حاكمیت بروجرد قرار می گیرد. بروجرد تابع استان ششم و دارای سه قسمت: بروجرد وحومه، سیلاخور، بربرود وجاپلق بود.[11]در سال 1314زیر نظر فرمانداری كل خوزستان به بخشداری ، از سال1316 الیگودرز زیر نظر گلپایگان بوده و در سال1321شمسی از آنجا جدا شده است و پس از آن در1327 به عنوان حكومت بربرود، جاپلق و بختیاری چهار لنگ(سرلك) از بروجرد جدا و ضمیمه خرم آباد لرستان گردیده و در سال1318 اوّلین شهردار آن تعین و در سال1337ه.ش به عنوان شهرستان مستقل تعیین گردید.[12]و هم اكنون سومین شهر مهم استان لرستان محسوب می شود. بعد از انقلاب اسلامی قسمتی از جاپلق شرقی[13] از الیگودرز جدا شده و تحت قلمرو شهرستان خمین گردیده است. در سال 1374 ش نیز قسمت اعظم جاپلق به همراه پاچه لك به عنوان شهرستان ازنا مستقل شده است.[14]
لاله های واژگون در الیگودرز |
موقعیّت روستای سنج:
روستای سنج در5 كیلومتری شهرستان الیگودرز از بخش مركزی و منطقه بربرود قرار گرفته این روستا از طرف شرق به روستاهای «ده نصیر» و «سور» و «كشكك » و از طرف جنوب غربی به روستای «اردودرسرلك» و از طرف جنوب به روستای « قلعه بردی» و از طرف شمال و شمال غربی به شهرالیگودرزمتصل می باشد. این روستا از دهستان بربرود بخش حومه شهرستان الیگودرز استان لرستان با موقعیّت طلج 38 طول جغرافیایی، 49َعج 23عرض جغرافیایی و با ارتفاع 1958 متر بالاتر از سطح دریا در منطقه پای كوهی معتدل خشك در جنوب باختر الیگودرز قرار دارد.[15]
[1] دایرة المعارف بزرگ اسلامی(ذیل مدخل الیگودرز).
[2] بابر و ایران، ویلیام ارسکین ترجمه مرحوم ذبیح ا.. منصوری فصل شانزدهم.
[3] آنچه در این قسمت می بینید خلاصه دو جلد كتاب با عنوان «تاریخ الیگودرز و ازنا(جاپلق وبربرود)»كه انشاء الله به همین زودی منتشر خواهد شد.
[4] كلمه گاپله كه از الفاط فارسی پهلوی اصیل بوده و قبل از ورود اعراب به این منطقه استعمال می شده و هم اكنون نیز پس از چند قرن مورد استعمال مردم می باشد. در برخی از كتب تاریخی آمده است و بعد از ورود اعراب به جابلق معرب گشته است و در كتب و حكومت ها از آن به جابلق وجاپلق نام برده می شود وگاهی به غفلت چاپلق نیز نوشته می شود.
[5] ر.ك .معجم البلدان، یاقوت حموی. ذیل مدخل جابلق و برقه
[6] همان – تاریخ بروجرد غلامرضا مولانا ج 1
[7] تاریخ اراك ،ابراهیم دهگان
[8] خرّمیان پیروان بابك خرّم دین را گویند كه در قرن سوم هجری بر علیه خلیفه مسلمین برخواست و با كشتن بیش از پانصد هزار نفر از مسلمین به منطقه كوهستان پناه بردند.گروهی از اینان نیز مدتی در كوه های الیگودرز پناهنده بودند.ر.ك خرّمدینان اثر دكتر سعید نفیسی.
[9] ر.ك .تاریخ گزیده، مستوفی- راحة الصدور و آیة... – جامع التواریخ، رشیدالدین همدانی .
[10] دایرة المعارف بزرگ اسلامی، مدخل الیگودرز.
[11] مرآت البلدان، اعتماد السلطنه ج 4.
[12] دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج11 ذیل مدخل الیگودرز.
[13] جاپلق شرقی شامل روستا های«آشمسیان، برجك، برفیان، پلولی، چشمه سوخته، چقاسیف الدین، خلیل آباد، دره دمنه، ده ملا، سوك، قزقان، عوب سفلی، فرنس، قشلاق بیات، قشلاق سادات، قشلاق محمد، قلعه بابو، چهارچشمه، كاظم آباد، كجارستان، كمانكش لوزردو، مزرعه امامزاده و مزرعه قاسم» ر.ك نامه كمره ج 1 و2آقای فرهادی.
[14] برای اطلاعات بیشتر به كتاب در2 جلد در تاریخ و فرهنگ شهرستان الیگودرز- با بیش از 100منبع مهم تاریخی و جغرافیایی- منتشر خواهد شد (انشاءالله) مراجعه شود.
[15] فرهنگ آبادی های ایران جلد59 صفحه،142، ارتش جمهوری اسلامی 1359
سه شنبه 15/4/1389 - 13:57