• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 256
تعداد نظرات : 66
زمان آخرین مطلب : 6062روز قبل
ادبی هنری

مرغ زیرک نزند درچمنش پرده سرای------ هربهاری که به دنباله خزانی دارد

عمرانسان را می توان به گذران یک سا ل تشبیه کرد.ازبدوتولد تا زمان ازدواج، بهارعمر محسوب می شود.اززمانی که ازدواج می کند وصاحب فرزند می شود، تابستان عمر محسوب می شود.اززمانی که موها شروع به ریختن می کند ورنگ چهره تغییرمی کند، پاییزعمرمحسوب می شود.اززمانی که انسان ازکارمی افتد ورابطه اوبا دیگران سرد می شودودرتنهایی گذران عمرمی کند، زمستان عمرمحسوب می شود.درپایان زمستان عمر،هم سکوتی ابدی برانسان مستولی می شود.وقتی که انسان دربهارعمربسرمی برد خیال می کند که همیشه همینطورشاداب وسرحال وسبزوخرم خواهد ماند.وقتی که فصل میوه دادن، یعنی تابستان عمرمی رسد، غرورونخوت انسان به حد کمال خود می رسد.غافل ازاینکه باد پاییزی درراه است.

                                          با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:5
ادبی هنری

دل نشین شد سخنم تا توقبولش کردی------ آری آری سخن عشق نشانی دارد

دردنیا روزانه هزاران کنفرانس گذاشته می شود.هزاران سخنرانی می شود.هزاران تن با هم مباحثه می کنند.اما هیچیک ازاینها موثرواقع نمی شود، مگراینکه آن سخن مورد تایید خداوند قرارگیرد.لازم نیست که آن سخن حتما"مذهبی ویا دینی باشد، تا مورد تایید خداوند قرارگیرد.سخنی که به خاطرخدا گفته شود.علومی که به خاطرخدا تدریس شود.کاری که به خاطرخدا انجام شود.همه مورد تایید خداوند است.ونشانة آن این است که چنین عملی، ویا چنین کاری، ویا چنین سخنی، بردل می نشیند. آری نشانه سخن عشق این است که بردل می نشیند.چون خداوند می فرماید(ما فجور وتقوا را به انسان الهام کرده ایم.)

                                      با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:3
ادبی هنری

شب صحبت غنیمت دان که بعد ازروزگارما--- بسی گردش کند گردون، بسی لیل ونهارآرد

چوبرروی زمین باشی توانایی غنیمت دان----- که دوران نا توانیها بسی زیرزمین دارد

درزمان قدیم به محض اینکه هوا گرگ ومیش می شد مردم به خانه هایشان می رفتند وچون مثل امروزسرگرمیهای متفاوتی، مثل تلویزیون وکامپیوترنداشتند، تمام اوقات شب را به صحبت با یکدیگر ویا گفتن قصه ویا درد دل کردن می گذراندند.شاید ندانید که همین صحبت کردن چقدرمردم را به هم نزدیک می کرد.شاید ندانید که همین صحبت کردن چقدرباعث الفت ودوستی ومحبت بین آنها می شد.شاید ندانید که همین صحبت کردن چقدر دل آنها را سبک می کرد وآنها را سرحال می آورد.با این حال حافظ ازمردم می خواهد که این شبها را غنیمت بدانند. اگرحافظ این شبهای ما را می دید که دریک خانواده پدرمدام سرگرم تماشای تلویزیون وفرزند سرگرم کامپیوتراست ودرطول شب کلمه ای با هم صحبت نمی کنند چه می گفت؟پس بیایید قدرشبهای خود را بدانیم که پس ازمرگ پشیمانی سودی ندارد.

                                            با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:2
ادبی هنری

مباش بی می ومطرب که زیر طاق سپهر----- بدین ترانه غم ازدل بدرتوانی کرد

مردم خیال می کنند که فقط خودشان درزندگی گرفتارند ودیگران نه غمی دارند ونه گرفتاری درحالی که اینطورنیست .اگردرزندگی مردم کمی دقت کنی می بینی که آدم بی غم وجود ندارد.هرانسانی درهرشغل وسمت ومقامی که هست به اندازه خودش گرفتاری وغم دارد.تنها چیزی که می تواند غم وگرفتاری را ازدلها ببرد، همین قرآن است وبس.

ای برادرباورکن که تنها وتنها یاد خدا می تواند غم را ازدل ببرد که« الا به ذکرالله تطمئن القلوب.»

                                           با تشکر- آریوبرزن

جمعه 31/1/1386 - 8:1
ادبی هنری

گرطمع داری ازآن جام مرصع می لعل------ ای بسا درکه به نوک مژه ات باید سفت

تا ابد بوی محبت به  مشامش  نرسد    -------هرکه خاک درمیخانه به رخساره نرفت

ازوقتی که قرآن برمحمد ابن عبدالله(ص)نازل شده است، بسیاری ازانسانها روبه قرآن آورده اند.عده ای هیچ ازقرآن نفهمیدند.عده ای مقدارکمی فهمیدند.عده ای به مقامهای بالای معنوی رسیدند.عده ای هم متا سفانه گمراه شدند. چرا؟

عده ای دنبال قرآن می روند تا شاید به مال ویا مقامی برسند. عده ای د نبال قرآن می روند تا بلکه یک موقعیت اجتماعی پیدا کنند. عده ای دنبال قرآن می روند تا بتوانند با مومنین ستیزه کنند، یا دیگران را گمراه کنند. عده ای دنبال قرآن می روند تا به بهشت خدا برسند.

عده ای دنبال قرآن می روند تا به معبود خود برسند.

چیزی که مسلم است این است که قرآن با هرکس عین خودش رفتارمی کند.قرآن مزد هر

کس را نسبت به نیت اومی دهد.اگرطمع داری که ازقرآن سود معنوی ببری وچیزی از آن بفهمی باید این اعمال را انجام دهی.

1- آلودگی را ازمال وجسم وروح خود دورکن. 2- دل وزبا نت را یکی کن. 3- مبنا را براین قراربده که آنچه قرآن می گوید با تواست، نه با دیگران. 4- به گفته های قرآن عمل کن.وبلاخره اینکه به قول حافظ:

به سرجام جم آنگه نظرتوانی کرد ------ که خاک میکده کحل بصر توانی کرد

                                             با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 23:22
ادبی هنری

زاهد وعجب ونمازومن ومستی ونیاز------ تا ترا خود زمیان با که عنا یت با شد

اوایلی که به مسجد می رفتم احساس می کردم که یک سروگردن ازبقیه بالاترم. بعد ها فهمیدم که نه تنها ازدیگران بالاترنیستم بلکه دچار عجب وغرور شده ام.درحالی که نمازبرای این است که غروروتکبررا ازانسان بگیرد.همین غروروتکبری که شیطان را به نافرمانی وا     داشت.درقرآن آمده است که نمازانسان را ازفحشا(کارهای زشت) ومنکرات

(کارهای نهی شده) وبغی(غروروتکبر) دورمی کند.با خود گفتم :ای برادر بنگرکه اگر

نمازترا ازاینهایی که گفته شد، دورنکرده است باید درنمازت تجدید نظرکنی!

                                             با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 23:19
ادبی هنری

بی دلی درهمه احوال خدا با اوبود----- اونمی دیدش وازدور خدایا می کرد

به قول شیخ محمود شبستری:(اگرخورشید طلوع وغروب نداشت انسان نمی توانست بفهمد که این گرما ونورازکجاست.)چون سنتهایی را که خداوند دررابطه با آفرینش قرارداده تغییروتحولی ندارد وهمیشه ثابت است .لذاما به راحتی خدا را درک نمی کنیم.درحالی که درقرآن آمده است:«که خداوند ازرگ گردن به ما نزدیکتراست.»

مطئن باش که خدا با توست بخوان تا اجابت کند.

                                           با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 23:17
ادبی هنری

مزن زچون وچرا دم که بنده مقبل------ قبول کرد به جان هرسخن که جانان گفت

درسورۀ بقره خداوند داستانی را نقل می کند که (موسی به قومش گفت:که خداوند گفته است گاوی را بکشید.)اگرقوم موسی هرگاوی را می کشتند فرمان خدا عمل شده بود.اما آنها به جای اینکه به فرمان خدا عمل کنند گفتند:(ای موسی آیا ما را مسخره کرده ای؟ موسی گفت:پناه می برم به خدا ازاین کار،مردم گفتند:حالا که ما را مسخره نمی کنی بگو ببینیم این گاوی را که خداوند گفته بکشیم چگونه گاوی باشد؟ جوان یاشد؟ پیرباشد؟ چه رنگی باشد؟رام باشد؟ وحشی باشد؟

                                            با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 23:16
ادبی هنری

فرصت شمار طریقه رندی که این نشان------ چون راه گنج برهمه کس آشکاره نیست

درفرهنگ ما رند به کسی اطلاق می شود که بتواند حق دیگران را ضایع کند،کلاه سردیگران بگذارد،وازاین قبیل کارها،ازطرفی می بینیم که حافظ هم خود را رند دانسته وهم طریقه رندی را چون راه گنج!پس تکلیف چیست؟

حقیقت این است که ازنظرحافظ رند به کسی گفته می شود که بتواند درطول زندگی وبه خاطر مادیات خود را آلوده حرام نکند،رند کسی است که بتواند درطول زندگی خود دروغ نگوید،فعل حرام انجام ندهد،حق ونا حق نکند،سخنی جزبه رضایت خدا نگوید،به عهد خود وفا کند، و....مثلا"دروغ گفتن را اکثرمردم بلدند، اما راست گفتن را هرکسی بلد نیست.پس رند واقعی کسی است که کارهایی می کند که آن کارها ازهرکسی برنمی آید.

                                            با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 23:15
ادبی هنری

هرچه هست ازقامت ناسازبی اندام ماست------- ورنه تشریف توبربالای کس کوتاه نیست

فرض کن درمجلسی نشسته ای وشخصی هم دارد سخنرانی می کند.اما تمام حواس شما جای دیگراست.وقتی که ازآن مجلس خارج شوی، هرچه فکرکنی که سخنران چه گفت ؟ چیزی به خاطرت نمی آید.گویا که اصلا"آنجا نبوده ای .انسانها بسیاربا خدا صحبت می کنند وازاودرخواستها می کنند .اما به نظرشان می آید که خداوند جواب آنها را نمی دهد.

درحالی که اینگونه نیست!خداوند جواب همه را می دهد.ولی متاسفانه گرفتاریهای زندگی نمی گذارد حواس ما به جواب خدا باشد.لذا می گوییم که خداوند جواب ما را نمی دهد.

درحالی که اگرخداوند جواب ما را ندهد به قول حافظ:

حافظ به ادب باش که واخواست نباشد------- گرشاه پیامی به غلامی نفرستا د

                                            با تشکر- آریوبرزن

چهارشنبه 29/1/1386 - 23:14
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته