سياست
ین سربازان که تعدادشان شش نفر بوده، در حال گشت زنی در شهر فلسطینی «الخلیل» در کرانه باختری رود اردن بوده اند و هنگام آغاز پخش شدن صدای اذان از بلندگوهای مساجد شهر، آنان شروع کردن به رقصیدن انجام حرکات ناشایست.
به گزارش شیعه آنلاین، روزنامه «دیلی میل» چاپ انگلیس در شماره روز گذشته خود در مطلبی نوشت: تعدادی از سربازان ارتش اسرائیل که اخیرا با صدای اذان مسلمانان رقصیده بودند، باید به دادگاه نظامی اسرائیل مراجعه کرده و در مورد علت انجام چنین کاری پاسخ بدهند.
این روزنامه در ادامه افزود: این سربازان اسرائیلی هنگامی لو رفتند که فردی ناشناس با گوشی همراه خود رقصیدن آنان با صدای اذان را ضبط کرده و به صورت بلوتوث آن را منتشر کرده است. این تصاویر به صورتی کیلیپی چند دقیقه نیز بر روی پایگاه اینترنتی یوتیوپ قرار گرفته و به صورت گسترده در سایت های مختلف سراسر جهان پخش شده است.
روزنامه «دیلی میل» همچنین نوشت: ممکن است این اتفاق موجب خشم شدید مسلمان سراسر جهان شود و فشاری جدید علیه این رژیم اسرائیل به وجود آورد از همین رو دادگاه اسرائیل تصمیم گرفته پیش از به وجود آمدن جنجالی دیگر علیه این رژیم، این سربازان را مورد بازجویی و بازخواست قرار دهد.
این روزنامه افزود: آنچه که از تصاویر این بلوتوث میتوان فهمید این است که این سربازان که تعدادشان شش نفر بوده، در حال گشت زنی در شهر فلسطینی «الخلیل» در کرانه باختری رود اردن بوده اند و هنگام آغاز پخش شدن صدای اذان از بلندگوهای مساجد شهر، آنان شروع کردن به رقصیدن انجام حرکات ناشایست.
ناگفته نماند ترس و نگرانی اصلی مقامات رژیم اسرائیل از آن جهت است که این کیلیپ چند دقیقه ای، توسط تعداد زیادی از شبکه های ماهواره ای اسرائیل به کرات پخش شده و از این کیلیپ و به اصطلاح تولید کننده آن به عنوان فردی مبتکر یاد شده است.
سه شنبه 29/4/1389 - 1:32
سينمای ایران و جهان
میر جعفری كه این روزها مشغول بازی در سریال «زیر هشت» به كارگردانی سیروس مقدم است، در گفتوگو با ایسنا با انتقاد نسبت به نگاه نادرست غالب بر جامعه نسبت به عرصه بازیگری، همچنین از ورود بازیگران سینما و تئاتر به تلویزیون و بالعكس سخن گفت.
امیر جعفری او با اعتقاد بر اینكه در حال حاضر، تلویزیون نسبت به سینما وضعیت بهتری دارد، گفت كه ترجیح میدهد در تئاتر و تلویزیون بماند و كار خوب انجام دهد؛ چراكه اگر سینما این است، او این سینما را نمیخواهد.
امیر جعفری در خصوص وضعیت بازیگران گفت: هیچ كارگردانی اول نمیرود تئاتر ببیند و از بین بازیگران تئاتر، بازیگرش را انتخاب كند؛ اگر هم كارگردانی برود و از بازیگر تئاتر خوشش بیاید، صداوسیما میگوید، آیا بازیگری كه انتخاب كردهای چهره است، یا سینما میگوید آیا این بازیگر بفروش است؛ به همین دلیل، دور یك دایره میچرخیم، بیآنكه كه بدانیم یكسری استعدادهای دیگر هم هستند.
نه در مورد بازیگری كه در مورد نویسندگی و سایر بخشهای فیلمسازی هم وضعیت به همین منوال است.امیر جعفری در ادامه این گفتوگو تصریح كرد: در حال حاضر سینمای ما احتیاج به بازیگر ندارد؛ كافی است تنها چهرهات قشنگ باشد، یا پول و پارتی داشته باشی؛ چنین ویژگیهایی كفایت میكند.
این بدان معناست كه شما استعداد بازیگری هم نداشته باشید، چندان مهم نیست.
وی ادامه داد: فرهنگ جامعه به گونهای درباره بازیگری جا افتاده و ارج و قرب بازیگری به حدی پایین آمدهاست كه برخی افراد در خیابان به سراغ من میآِیند و میگویند بچه من سه ماه تابستان بیكار است، میتواند بیاید بازی كند!
با چنین دیدگاهی بازیگری شغل نیست و اگر شغل نباشد، استعداد هم نمیخواهد؛ استعداد هم نخواهد، در باز است و هر كسی میتواند وارد شود.
جعفری در پاسخ به این پرسش كه آیا نگاه عام نسبت به بازیگری را میتوان به سینما و تلویزیون هم تعمیم داد؟ گفت: عوام را چه كسی تربیت میكند؟ آیا ما كه در كار هنر هستیم، عوام را تربیت میكنیم؟
او سپس در پاسخ به این مطلب كه اغلب افرادی كه به واسطه پول، پارتی و چهره وارد سینما و تلویزیون میشوند، بعد از اندكی فراموش میشوند و دوام نمیآورند، گفت: این گونه نیست؛ خیلی از این افراد هم باقی ماندهاند و خیلی از این افراد حتی الان تز بازیگری میدهند و درباره متدهای مختلف بازیگری در دنیا صحبت میكنند و هیچ مشكلی هم ندارند.
جعفری در ادامه تاكید كرد: آنهایی كه بین بازی در تئاتر با سینما و تلویزیون تفاوت قائل میشوند، آدمهای بیسوادی هستند. یكسری ظرائف وجود دارد كه آن هم بازیگر بر اساس تجربه دست میآورد.
برای مثال پانتهآ بهرام بازیگر تئاتر است، اما شما كدام كارش در سینما و تلویزیون را میتوانید بگویید تئاتری است؟ خسرو شكیبایی، پرویز پرستویی، آتیلا پسیانی، رضا كیانیان و غیره هم همینطور؛ من تا صبح میتوانم از بازیگران ماندگاری در سینما و تلویزیون نام ببرم كه از تئاتر آمدهاند.
این بازیگر با تاكید بر اینكه كه اصلا مخالف حضور بازیگران سینما و تلویزیون در تئاتر نیست، افزود: من میگویم، این گوی و میدان؛ هركس میتواند بیاید بازی كند. در سینما و تلویزیون هم وضعیت همینطور است. ولی اینكه صرفا شما برای پز روشنفكری، تئاتر بازی كنی، خودت را خراب كردهای؛ چراكه شاید عوام را بتوانی گول بزنی ولی نمیتوانی از نگاه تیزبین بازیگران حرفهای تئاتر دور بمانی.
جعفری در گفتگو با ایسنا توضیح داد: البته بعضی بازیگران مانند شهاب حسینی ریشه تئاتری داشتند و زحمت میكشیدند؛ وضعیت اینها فرق میكند.
شهاب حسینی ریشه تئاتری داشته است، حالا یك مدت از تئاتر دور مانده است. نمیتوانید بگویید این بازیگر چهره بوده و به تئاتر آمدهاست، نه خانه اصلی او تئاتر بوده است. خیلیهای دیگر هم وضعیتشان به همین منوال است.
بازیگری مانند صابر ابر ریشه تئاتری دارد، این آدم زحمت كشیده، تئاتر كاركرده، حالا رفته سینما چهره هم شده است، دوباره بر میگردد و تئاترش هم كار میكند. اینها بچههای تئاتر هستند، خانهشان تئاتر است.
ممكن است چند سال از تئاتر دور شوند، اما دوباره باز میگردند. رضا كیانیان پنج سال از تئاتر دور بود؛ نمیتوانی بعد از این مدت اگر در تئاتری كاركرد، بگویی كارگردان كار، چهره آورده است.
این بازیگر سپس با بیان اینكه اصلا از شاخهبندی بازیگران، تئاتر، تلویزیون و سینما خوشم نمیآید، گفت: هرچند سینماییها اغلب این كار را میكنند و نگاهی از بالا به پایین به تلویزیونیها دارند؛ این در حالی است كه الان در تلویزیون كارهایی كه ساخته میشوند، خیلی بهتر از كارهایی هستند كه در سینما ساخته میشوند.
جعفری در این زمینه ادامه داد: روزی خبرنگاری از من پرسید، چرا سینما شما را نمیخواهد؟!، من گفتم سینما من را میخواهد، من این فیلمنامهها را نمیخواهم. از عید به این طرف شاید 10 فیلمنامه در خانه من باشد، اما حتی ارزش خواندن را هم نداشتند؛ نمیگویم من كار بد نكردهام؛ من هم كار بد كردهام، اما در شرایطی كه به خاطر قضیه مالی مجبور شدم. ترجیح میدهم در تلویزیون و تئاتر بمانم و كار خوب بكنم. اگر این سینما است، من این سینما را دوست ندارم و نمیخواهم.
سه شنبه 29/4/1389 - 1:30
دعا و زیارت
اشاره
در این مقاله از پنجره نگاه اندیشمندان غیر مسلمان نظری میافکنیم به گستره پاک و بینهایت گلستان محمّدی، باشد که شمیم دلنواز آن یار و دردانه روزگار، ما را سرمست حضور مبارک خویش سازد و خوشه چین دشت گلهای محمدی باشیم.
گوته
گوته، شاعر پرآوازه آلمانی پس از آشنایی با دین اسلام و پیام آور این ایین یگانه، قطعه شعری با عنوان «نغمه محمد» درباره پیامبر اعظم (ص) سرود. این قطعه شعر از زبان نزدیکترین خویشان پیامبر؛ یعنی حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیها السلام گفته میشود. گوته در شعرش همه مراحل و مقاطع دعوت رسول اکرم(ص) و راهنماییاش در میان مردم را به زبان توصیف و تشبیه و نماد میآورد.
شعر گوته با محوریت معرفی شخصیت والای پیامبر از زبان دو دردانة تاریخ اسلام و تشیع روایت میشود. اما همان طور که این مسئله را با خوانندهاش در میان میگذارد، مسیر تاریخی پیامبر و همچنین گسترش مرزهای اسلام در جهان را نیز به عنوان بخش تاریخی متن، مورد تأکید و توجه قرار میدهد. پایان شعر با اعتقاد و ایمان این شاعر آلمانی به معاد و جهان ازلی و همچنین یقین وی بر پیروزی رسالت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله همراه است. شاید شیفتگی و علاقه شاعر به زندگی و مذهب پیامبر است که فردی اروپایی و غربی را با آن همه تهاجم فلسفههای متضاد و مختلف در پیرامون خود، به مفاهیم معنوی و والای اسلام علاقهمند میسازد. اینک قسمتی از شعر "نغمه محمد" را میآوریم:
«بنگر بدان چشمه
همان که از کوهساران میجوشد
چه با طراوت و شاد
و میتراود به سان چشمان ستارگان آنگاه که میدرخشند
و با ورودی پیشوا گونه و راهبر
همه چشمهها را که برادر اویند
با خویش همراه میسازد
و در آن پایین اعماق درّه
در مقدم این رود، گلها میرویند
و سبزهها از نفسش حیات مییابند... (1)
برنارد شاو
جرج برنارد شاو، نویسنده معروف ایرلندی درباره پیامبر اکرم (ص) میگوید:
« او را باید منجی بشریت خواند. من اعتقاد دارم که اگر مردی مثل او حاکمی در عصر جدید میشد، برای حل مشکلاتش از صلح و دوستی استفاده میکرد. او عالیترین مردی بود که روی زمین پا گذاشته است. او به دین دعوت کرد. یک تمدن را پایه گذاری کرد. ملتی را بنا نهاد. اخلاق را نهادینه کرد. اجتماعی زنده و قدرتمند ایجاد کرد تا آموزشهای او را به صحنة عمل آورند و دنیای تفکر و رفتار انسانی را برای همیشه و به طور کامل منقلب کرد. نام او «محمد» است. در سال 570 بعد از میلاد، در عربستان چشم به جهان گشود. رسالت خود برای دعوت به دین راستین (اسلام) را در سال چهلم عمر خود آغاز کرد و در شصت و سومین سال عمرش با جهان وداع گفت. در مدت کوتاه 23 سال از پیامبریاش به پرستش خدای یگانه رهنمون شد. وی مردم را از جنگ و نزاعهای قبیلهای رهانید و به اتحاد و همبستگی ملی رسانید. او در این مدت، مردم را از هرزگی و مستی به اعتدال و پرهیزکاری، از بی قانونی به زندگی نظاممند، و از تباهی به بالاترین معیارهای تعالی اخلاقی هدایت کرد. تاریخ بشری چنین دگرگونی کامل را از جانب یک شخص یا در مکان دیگر قبل از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یا پس از او نشناخته است. تصور همه این عجایب باور نکردنی در طی این دو دهه نخست است».[2]
گاندی
ماهاتما گاندی رهبر فقید هند در کتاب «هند جدید» در مورد شخصیت محمد(ص) میگوید:
«جالب است بدانید که بهترین کسی که امروزه بدون هیچ چون و چرایی، در قلب میلیونها انسان جا گرفته، «محمد» است. از اینجا من متقاعد شدهام که این شمشیر نبود که در آن روزها مردم زیادی را تسلیم اسلام کرد. «محمد» سخت ساده زیست بود. مثل دیگر پیامبران متقی بود. به شدت امانتدار بود. از خودگذشتگی شدید نسبت به دوستان و پیروان، جسارت، بیباکی و توکل مطلق به خدا در رسالت شخصی، از ویژگیهای محمد(ص) بود. قبل از این ویژگیها او به هیچ وجه از شمشیر برای برداشتن سدهای جلوی راه خود استفاده نمیکرد».[3]
لامارتین
لامارتین مورخ مشهور میگوید:
« اگر بزرگی هدف، کم بودن ابزار و رسیدن به نتایج شگفتانگیز، سه محور سنجش هوش بشری باشد، چه کسی ادعای مقایسه بزرگ مردان تاریخ کنونی را با «محمد» دارد؟ نامآورترین مردمان فقط ارتش، قوانین و فرمانرواییها را ایجاد کردهاند. اگر نگوییم آنچه بنیاد نهادهاند، چیزی نیست، باید گفت: چیزی بیشتر از قدرت مادی که غالباً در چشم به هم زدنی فرو میپاشد، ایجاد نکردهاند.
این مرد نه فقط ارتش ها، قوانین، فرمانروایی، مردمان و سلسلهها، بلکه میلیونها نفر؛ یعنی یک سوم از ساکنان این جهان و حتی بیشتر از آن را حرکت داد. او پرستشگاهها، خدایان، ادیان، عقاید، اندیشهها و نفوس را متحوّل کرد. صبر او در پیروزی، بلند همتی او که تماماً در جهت یک عقیده بود، نه نوعی تلاش برای فرمانروایی، نمازهای بینهایت او، زمزمههای سرّی او با خدا، مرگ او و پیروزی او بعد از مرگ، نشانه ایمانی راسخ است. محمد6یک معلم مذهبی، یک مصلح اجتماعی، یک رهبر اخلاقی معنوی، تجسم بزرگ اجرایی کردن امور، دوستی با وفا، همنشینی زیبا، شوهری علاقهمند و پدری با محبت بود. همه را با هم داشت. مرد دیگری در تاریخ نیست که در هر کدام از این جنبههای مختلف زندگی، بر او برتری یابد یا با او برابری کند. فقط آن شخصیت نوعدوست بود که چنین کمالات باورنکردنی را در خود جمع کرده بود».[4]
آرمسترانگ
خانمکارنآرمسترانگ، از صاحبنظران غیر مسلمان وین است. پس از یازده سپتامبر 2002 م. در مورد زندگی پیامبر اسلام، کتابی نوشت که در ردیف پرفروشترین کتابهای سال آمریکا و اروپا قرار گرفت. انگیزه اصلی او در نوشتن کتاب مذکور، دفاع از اسلام و روشن کردن ذهن مسیحیان غربی به پیامبر اسلام بود. او در مقدمه کتابش چنین نوشته است:
«بیشتر همّ پیامبر صرف جلوگیری از برخوردهای وحشیانه گردید؛ زیرا لغت اسلام که به معنای تسلیم بودن در برابر خداوند است، از ریشه «سلام» به معنای «صلح» گرفته شده است. محمد(ص) مرد جهاد بود، ولی یک صلح طلب واقعی هم بود؛ زیرا جان و اعتقاد نزدیکترین یاران خود را در جریان صلح با مکه به گرو گذاشت تا این اتحاد بدون خونریزی به انجام رسد. او به جای خونریزی و قتل عام، در فکر مذاکره و صلح بود. آگاهی از داستان واقعی زندگی حضرت محمد(ص) در این مقطع خطرناک تاریخ بشری، لازم است و نباید اجازه داد که متعصبین خیره سر با تحریف زندگی پیامبر به نفع خود از آن استفاده کنند. انسان غربی معاصر از داستان زندگی آن حضرت، مسائل بسیار مهمتری را برای هدایت خود در این دنیای متغیر باید بیاموزد».[5]
ویل دورانت:
محمد، پیغمبری بزرگ و موحدی کامل بود که مانند نداشت و برای اصلاح بشر مبعوث شد.
کارل ماکس:
حقیقت انکار ناپذیر این است که محمد مبعوث شد تا رسالتی را که خلاصه رسالات سابق و مافوق آنها بود، برای عالم بیاورد.
الکساندر دوما:
محمد، معجزه شرق بود؛ زیرا دینش دارای آموزههای بزرگی بود. اخلاقش برجسته بود و رفتاری پسندیده داشت.
آلفرد گیوم:
محمد، یکی از عظیمترین شخصیتهای تاریخی است که در ایمان به وجود خدای یگانه غرق شده بود.
لئو تولستوی:
شکی نیست که محمد از مردان بزرگ و مصلحانی است که به حقیقت خدمت بزرگی به بشر کرده است.
واشنگتن ایرونیگ:
او سریع الانتقال و دارای حافظه قوی، دیدی بلند و استعدادی سرشار بود.
ژان ژاک روسو:
حضرت محمد، پیامبر اسلام، نظریه بهتری داشت و توانست سیستم سیاسی خود را به خوبی متحد سازد.[6]
پینوشتها:
[1]. محمد در اروپا، مینو صمیمی، مترجم: عباس مهرپویا، انتشارات مؤسسه اطلاعات.
[2]. پیامبر اعظم(ص) در ایینه گفتار اندیشمندان غیر مسلمان، محمد کاظم جعفر زاده فیروزآبادی، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما.
[3]. ویژهنامه پیامبر اعظم (ص)، مؤسسه فرهنگی قدس، مهدی نصیری، ص 61.
[4]. ماهنامه سیاحت غرب، ش 38، پیامبر اعظم از نگاه متفکران غربی، حسین پاشا.
[5]. همان.
[6]. همان.
[7]. زندگینامه پیامبر اسلام، کارن آرمسترانگ، مترجم: کیانوش حشمتی، انتشارات حکمت
[8]. پیامبر اعظم در ایینه گفتار اندیشمندان غیر مسلمان.
-----------------------
علاقه مندان می توانند دائرة المعارف کاملی نسبت به شخصیت و سیره و زندگانی پیامبر اکرم (ص) را در سایت http://alrasol.valiasr-aj.com ملاحظه نمایند.
سه شنبه 29/4/1389 - 1:28
سياست
كی دیگر از خطمشیهای انجمن حجتیه بعد از پیروزی انقلاب جایگزینی مبارزه با ماركسیسم به جای بهائیت بود.
هر چند سعی میكردند تا دو سه سال بعد از انقلاب همچنان خطر بهائیت را زنده نگه دارند ولی اهتمام اصلی خود را معطوف به ماركسیسم كردند و در كلاسهای آموزشی خود ماركسیسم را نقد میكردند، این در حالی بود كه حداقل به خطر و خسران فرهنگ غرب كه تا مغز استخوان دانشگاهها، مراكز تربیتی، ادارات و جامعه رسوخ كرده بود بیتوجه بودند و ماركسیسم را مسئله اصلی نشان میدادند. آیتالله جنتی در این رابطه میگوید: دلیل اینكه تكیهتان روی ضدانقلاب چپ است و از ضدانقلاب راست غفلت میورزید چیست؟ مگر امام آمریكا را شیطان بزرگ نخواندند، مگر ما گرفتار آمریكا در نیم قرن اخیر نبودهایم؟ در حالی كه شعار ما نه شرقی، نه غربی است چرا شعار نه غربی را ول كردهایم و شعار نه شرقی را چسبیدهاید با اینكه ما تأیید میكنیم هر دو برای جامعه بشریت خطر است.)
دكتر محمدرضا سیاهی نیز در این باره نقل میكند : در سال 1359 با یكی از اعضای انجمن ملاقات داشتیم كه به همان تغییر رویه انجمن از مبارزه با بهائیت به مبارزه با ماركسیسم اشاره میكرد. میگفت كه: «امروز مبارزه با ماركسیسم در اولویت برنامه ماست.» در واقع این هدف اشتباهی بود و با رشد انقلاب اسلامی و فروپاشی نظام كمونیستی شوروی، بطلان این مكتب الحادی بر همه آشكار گردید. به همین جهت، انجمن حجتیه در مجموع كوچكترین موضع منفی در قبال جریان بنیصدر، جبهه ملی، تظاهرات 25 خرداد، حزب خلق مسلمان و... اتخاذ نكرد و حتی در قبال بنیصدر تا آخرین لحظات هیچگونه جبههگیری و مخالفت نكرد؛ اما پس از آنكه بنیصدر، از مقام رسمی عزل شد و كار به اتمام رسید، دیگر علاج و گریزی جز محكوم كردن بنیصدر نیافت و اطلاعیهای صادر و بنیصدر را خودفروخته خواند.)
سه شنبه 29/4/1389 - 1:26
دعا و زیارت
اغلب فرقه های انحرافی اکنون در حال انتقال نمادها به جامعه است و بزودی به انتقال ایدئولوژی نیز خواهد پرداخت. فرقه های گمراه دارای یک جهان بینی بوده و برای اثبات حقانیت خود شواهد زیادی دارند و در مواردی می توانند افراد 6 تا 60سال را با خود همراه کنند.
عرفانهای نوظهور و شیطان پرستی اکنون در دانشگاه ها و بین دانشجویان رخنه کرده و به اجرای برنامه های از پیش تعیین شده خود در دانشگاه می پردازند.
خطری كه بسیاری از جوانان مارا در عرصه تبلیغات مسموم فرقه ها تهدید می كند اینست كه آنها از طریق تهیه فیلم و موسیقی فرقه ها را ترویج می دهند و اکنون این موسیقی ها در میان تعدادی از جوانان دست به دست می شود.
به عنوان مثال شیطان پرستان، شیطان را به عنوان قدرت غالب در جهان می دانند و اگر کسی می خواهد در جهان خوب زندگی کند باید با شیطان باشد به طوریکه معتقدند راه خدا از طریق ارتباط با شیطان می گذرد!
ستاره پنج پر، دو مثلث معکوس روی هم ، صلیب معکوس ، و نشانه آمون خدای مصریان را ازجمله نمادهای پیروان شیطان پرستی است.
باایجاد یك جریان بصیرتی درسطح کشور می توان تا حد زیادی از هجمه تبلیغاتی و نفوذ فرقه ها در بدنه نسل جوان جلوگیری كرد تا ماهیت این فرقه های انحرافی هر چه بیشتر به جامعه شناسایی شود.
نكته ای كه بسیار جای تامل دارد اینست كه یکی از شرایط عضویت و پذیرش از سوی گروه های نوظهور شیطان پرستی، مصرف مواد تخدیری بسیار قوی از جمله کوکائین، حشیش و قرص های اکس است.
ودلیل استفاده این گروه ها از این مواد ورود به حالت خلسه برای انجام مراسم های ویژه آنان است.
شیطان پرستی پدیده جدیدی در ایران نیست، چنانکه پیش از این نیز در برخی شهرستان های کشور از جمله در یکی از شهرستان های استان کرمانشاه، فرقه های شیطان پرستی رسما اعلام موجودیت و فعالیت کرده بودند. اما این پدیده نوظهور كه هدیه نامشروع غرب به مملكت ماست بسیار خطرناكتر از آنچه كه تاكنون در داخل ایران موجود بوده جلوه میكند. چون در این نوع از شیطان پرستی مظاهر مادی وشهوانی جذاب بسیاری نهفته شده كه جوانان بسیاری را به خود جذب می كند.
بیش از 90 درصد دستگیر شدگان در پارتی یک گروه شیطان پرستی در کرج که در قالب اجرای کنسرت برگزار شد، از نقاط مرفه نشین تهران بودند و البته پس از دستگیری شمار بسیاری از این شرکت کنندگان، مشخص شد که اکثریت قریب به اتفاق آنان، هیچ اطلاعی از ماهیت فعالیت شیطان پرستی و عوامل برگزار کننده این پارتی نداشتند و صرفآ به قصد شرکت در پارتی و مهمانی شبانه دور هم آمده بودند.
اینجاست كه نیازمبرم به آگاهی رسانی به نسل جوان و آموزش آنها درباره سرانجام شوم این حرکت ضد فرهنگی از طریق رسانه ها می تواند از گسترش حرکت آنها جلوگیری کرده و در صورت تداوم آنها را ریشه کن کند.
با توجه به گسترش روزافزون فعالیتهای گروههای شیطان پرست در منطقه کشورهای اسلامی به ویژه ایران خطر این گروهها از نظر فرهنگی و اخلاقی به مرحله بحران رسیده است.
چندی پیش یک گروه تحقیقاتی نسبت به گسترش شیطانپرستی در جامعه هشدار و خبر داده بود که اکنون بیش از 70 فرقه شیطانپرستی در کشور فعال هستند. بر اساس نتایج این تحقیق موقعیت جغرافیایی فعالیت این جریان مخرب و ویرانگر اخلاقی برخی ازشهرهای نقاط مرکزی و جنوب غربی ایران است و خشونت، خونخواری و آدم زدایی از ویژگیهای آن به شمار می رود به گونه ای که برخی از جوانان هوادار این جریانها با آسیب رساندن به خود و دیگران درصدد ارتقای جایگاه خویش در گروه هستند.
تعداد شیطان پرستان شاید به یکهزار نفر نیز نرسد اما گروهی از روی کنجکاوی و یا به خاطر مسائل ضد اخلاقی و بی بند و باری جنسی به سوی آنها کشیده می شوند.
شیطان پرستان استفاده از مواد مخدر روانگردان و آزادی بی بند و باری جنسی را جزو مراسم هفتگی خود قرار داده و با توجه به اینکه شیطان را مظهر مقاومت در برابر آدم قلمداد می کنند مخالف هر صفت انسانی بوده و اخلاق و امور اخلاقی را بر خلاف باورهای خود می دانند.
كلام آخر اینكه :
آگاهی رسانی به نسل جوان و آموزش آنها درباره سرانجام شوم این حرکت ضد فرهنگی از طریق رسانه ها بویژه تلویزیون و مقابله قانونی با مبلغان و سرگروههای این تفکر شیطانی در کوتاه مدت می تواند از گسترش حرکت آنها جلوگیری کرده و در صورت تداوم آنها را ریشه کن کنند.
سه شنبه 29/4/1389 - 1:24
شهدا و دفاع مقدس
محسن رضایی:
می توانستیم در سال پنجم جنگ، بغداد را فتح کنیم، اگر...
وی در جمع تعدادی از رزمندگان دفاع مقدس گفت: ناگفته های فراوانی درباره پایان جنگ دارم اما چون قول داده ام كه آن مطالب را در قالب كتابی منتشر نمایم، لذا از شما برادران می خواهم تا برای بیان این حقایق مقداری صبر كنید/ همه باید در بیان واقعیات تاریخ دفاع مقدس کوشش کنند و باید توجه کنیم که در این راه از دایره انصاف و صداقت خارج نشویم.
فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس گفت: می توانستیم در سال پنجم جنگ، بغداد را فتح كنیم.
به گزارش "تابناک" و به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دكتر محسن رضایی وی در جمع تعدادی از رزمندگان دفاع مقدس گفت: ناگفته های فراوانی درباره پایان جنگ دارم اما چون قول داده ام كه آن مطالب را در قالب كتابی منتشر نمایم، لذا از شما برادران می خواهم تا برای بیان این حقایق مقداری صبر كنید.
در ادامه این دیدار یكی از رزمندگان، درباره نقش دولت در مدیریت جنگ پرسشی مطرح كرد كه دكتر رضایی اظهار داشت: اگر دولت امكانات كشور را در اختیار رزمندگان قرار می داد و همكاری های لازم با فرماندهان جنگ به عمل می آمد، می توانستیم در همان سال پنجم جنگ، بغداد را فتح كنیم.
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در پایان این دیدار تاكید كرد: همه باید در بیان واقعیات تاریخ دفاع مقدس کوشش کنند و باید توجه کنیم که در این راه از دایره انصاف و صداقت خارج نشویم.
سه شنبه 29/4/1389 - 0:5
شهدا و دفاع مقدس
وایت محسن رفیق دوست از پذیرش قطعنامه:
نامه رضایی برای فتح بغداد بود نه پایان جنگ ولی...
من نامه رضایی را برای فتح بغداد میدانم. یعنی او گفت اگر میخواهید ما بغداد را بگیریم این امكانات را به ما بدهید/ وقتی در دفتر ریاست جمهوری، حاج احمدآقا نامه پذیرش قطعنامه توسط امام(ره) را قرائت كردند اول همه ما شوكه شدیم ولی در حقیقت امام(ره) این امر را زیبا ترسیم كردند و.../ ... حالا دولت خودش باید میجنگید و آقای هاشمی با این كار دولت را به وسط میدان برد كه منجر شد به آن نامهها. آقای هاشمی میگفت دولت شعار جنگ میدهد ولی تماما در خدمت جنگ نیست باید تكلیف را روشن كنیم.
وزیر سپاه در ایام دفاع مقدس با اشاره به نامه محسن رضایی برای درخواست تجهیزات، گفت: من نامه رضایی را برای فتح بغداد میدانم نه پایان جنگ. او گفت اگر میخواهید ما بغداد را بگیریم این امكانات را به ما بدهید.
به گزارش "تابناک" به بهانه سالروز پذیرش قطعنامه در تیرماه 1367 از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی، خبرگزاری فارس گفتگویی با محسن رفیقدوست انجام داده است که اهم مطالب آن به شرح زیر است:
* انقلاب اسلامی كه پیروز شد در مقابل مردم، ارتشی قرار داشت كه به دست ملت به شدت تضعیف شده بود. در حقیقت در زمان آغاز جنگ تحمیلی به خوزستانی حمله شد كه لشكر 92 زرهی آن فقط 2 تانك در اختیار داشت و بقیهاش توسط مردم از كار افتاده بود.
* هرچند ایران پیش از انقلاب ژاندارم منطقه و متحد آمریكا بود ولی با وقوع انقلاب، شوروی هم احساس خطر كرد. وقتی من وزیر سپاه بودم سفیر گوباچف آمد ملاقات من و گفت من نیامدم ملاقات وزیر سپاه بلكه آمدم تا با یكی از انقلابیون دیدار كنم. من به او گفتم ما حس میكنیم شوروی یكی از دشمنان انقلاب است. گفت درست است؛ ماركسیسم 70، 80 سال با این شعار كه دین افیون تودهها است 2 میلیارد نفر از مردم جهان را در اختیار داشت اما یكدفعه زیر گوشش یك انقلاب با ایدئولوژی پیروز شد.
* طبق اسنادی كه پس از سقوط صدام به دست بچههای ما افتاده است هدف اول را فتح تهران و برچیدن انقلاب تعیین كردند و اگر نشد، جدا كردن خوزستان تا بهبهان و مسجد سلیمان.
*در این زمان سپاه كه با تشخیص امام(ره) برای دفاع از انقلاب و دستاوردهای آن تشكیل شده بود، با شروع جنگ و به خاطر آماده نبودن ارتش مجبور شد به جبهه برود.
* پس از اخراج عراق از خاك كشورمان بحث این بود كه آیا جنگ را تمام كنیم یا نه. ما كه طرفدار ادامه جنگ بودیم گفتیم هنوز مسئله اصلی حل نشده است. من اخیرا در یك تفسیری كه از شعار دوم امام خمینی(ره) یعنی "جنگ جنگ تا رفع فتنه " داشتم گفتم این فتنه كه امام(ره) فرمودند همان چیزی است كه ما در 6 سال پس از فتح خرمشهر با آن جنگیدیم یعنی آنقدر به نبرد ادامه دادیم كه دنیا را وادار به تسلیم كردیم تا متجاوز را تعیین كرده، قطعنامه 598 را با نظر ما تنظیم كنند و بعد امروز هم نتیجه آن 6 سال را بهرهبرداری میكنیم.
* اگر امروز همه مفسرین نظامی جهان میگویند حمله نظامی به ایران اثر ندارد، این اقتدار ایران به دلیل فتح خرمشهر نیست بلكه بخاطر 6 سال جنگ پس از آن است كه ما دنیا را عاصی كردیم تا جایی كه مستقیما خودشان وارد جنگ شدند و زدن سكوهای نفتی و ساقط كردن هواپیما و غیره پیامهایی روشنی از طرف آنها بود.
* یك اتفاق مهم این بود كه دنیا فهمید ما فتنه را از بین میبریم و اتفاق دوم اینكه ما آنقدر از نظر دفاعی قوی شدیم كه امروز هم برای دنیا در هالهای از ابهام هستیم. یعنی 6 سال جنگیدیم و شهید دادیم ولی قدرتی را بدست آوردیم كه امروز یك قدرت بازدارنده مهم است.
* اما خاتمه جنگ برایمان 2 تصویر داشت یكی همین پذیرش قطعنامه بود و یكی هم اینكه آنقدر ادامه بدهیم كه بغداد را گرفته و صدام را ساقط كنیم اما با امكانات آن روز كه داشتیم هدف دوم امكانپذیر نبود.
* یادم هست مرحوم ظهیرنژاد یك مرتبه گفت: "من مخلص بچههای بسیجی هم هستم ولی من یك نظامیام و معتقدم برای جنگ در برابر هر تانك دشمن باید دو تانك داشته باشیم والا برای این نوع جنگیدن شما، همین امكانات كافی است و شما میتوانید تا 10 سال هم با همین امكانات بجنگید اما بغداد را نمیتوانید بگیرید. "
* من نامه رضایی را برای فتح بغداد میدانم. یعنی او گفت اگر میخواهید ما بغداد را بگیریم این امكانات را به ما بدهید.
* درست قبل از پذیرش قطعنامه ما احساس میكردیم كه مملكت امكانات وسیع نداشت ولی این مهم نبود مهم این بود كه این امكانات آن طور كه نظامیها میخواستند در خدمت جنگ قرار نمیگرفت. یعنی اكثر اوقات در دولت با پیشنهادهایی كه برای جنگ میشد مخالفت میكردند و دائم میگفتند شما كه میدانید نمیتوانید بغداد را بگیرید چرا ول نمیكنید؟ چرا جنگ را تمام نمیكنید؟
* اما این حرفها در درون دولت زده میشد و بیرون كه صحبت میكردند همه شعار جنگ میدادند. برای همین آقای هاشمی من را صدا كرد و گفت: برو در وزارتخانهات بشین، من میخواهم توپ را به زمین دولت بیندازم. سپس حكم داد كه میرحسین موسوی رئیس ستاد، آقای بهزاد نبوی معاونت لجستیك و آقای خاتمی معاونت تبلیغات جنگ شوند.
* حالا دولت خودش باید میجنگید و آقای هاشمی با این كار دولت را به وسط میدان برد كه منجر شد به آن نامهها. آقای هاشمی میگفت دولت شعار جنگ میدهد ولی تماما در خدمت جنگ نیست باید تكلیف را روشن كنیم.
* من به عنوان وزیر سپاه هر وقت برای كارهای جنگ خدمت آقای هاشمی به عنوان فرمانده جنگ میرفتم هر امضایی میخواستم میدادند. اما سوال آقای هاشمی این بود كه آیا جنگ برای ما آینده تمام شدنی دارد؟ اگر هدف ما فتح بغداد و سقوط صدام است چه وقت و با چه امكاناتی؟
* وقتی در دفتر ریاست جمهوری، حاج احمدآقا نامه پذیرش قطعنامه توسط امام(ره) را قرائت كردند اول همه ما شوكه شدیم ولی در حقیقت امام(ره) این امر را زیبا ترسیم كردند و زمانی كه قطعنامه را پذیرفتند، برخی فكر میكنند امام(ره) ناراحت بودند در حالیكه این طور نیست وقتی آقای هاشمی گفتند اجازه بدید من این كار را بكنم، امام(ره) مخالفت كرده و فرمودند من شعار جنگ را دادم حالا هم خودم این قطعنامه را قبول میكنم. چون ایشان میخواستند ملت را با خود داشته باشند و جواب مردم را خودشان بدهند. در واقع اگر ما تا آن زمان نظامی میجنگیدیم از آن به بعد میخواستیم سیاسی بجنگیم.
* حتی اواسط جنگ آقای موسوی از من خواست كامیونهای سپاه را برای حمل گندم از بندرعباس به سیلوها اعزام كنم تا نان مردم داده شود. در واقع خیلی از وزرا هم روحیه جنگ نداشتند و هم مملكت امكانات آنچنانی نداشت.
* واقعیت این است كه پایان جنگ جز با پذیرش قطعنامه آینده روشنی برای ما نداشت. آن نامه محسن رضایی نامه درستی بود. او گفت برای سقوط صدام این امكانات را میخواهیم و الا او میتوانست عملیات طراحی كند و میتوانستیم مناطق مختلفی مثل فاو و یا شهرهایی حتی مثل بصره را بگیریم ولی بغداد را نمیتوانستیم.
* من یك سال قبل از پایان جنگ در یك سخنرانی گفتم هیچ كس به شعار "جنگ جنگ تا پیروزی " معتقد نیست جز شخص حضرت امام(ره). این جمله من به خیلی از بزرگان برخورد ولی من گفتم منظورم شما نیستید، منظور من كل بدنه دولت است.
* وقتی تصمیم گرفتیم مهمات انبوه در داخل تولید كنیم، با همه كارخانجات صحبت كردیم و گفتیم بدون اینكه اجازه بگیرید باید مثلا فلان پوكه را برای ما ریختهگری كنید و ...
* وقتی دولت مسئول ادامه جنگ شد، فهمید كه با این امكانات نمیشود جنگید. وقتی به من گفتند فلان مهمات را میخواهیم من دیدم برای خرید آن 3 میلیارد دلار ارز لازم است اما اگر این مهمات را در داخل بسازیم با 380 میلیون دلار ساخته میشود و این كار را كردم. ولی این روحیه در دولت وجود نداشت.
*یكی از دلایل عدم وجود این روحیه در دولت آن وقت این بود كه آنها واقعا میخواستند مملكت را اداره كنند.
* كل نیرویی كه در زمان پایان جنگ با جبههها در ارتباط بودند تعداد كمی را نسبت به كل جمعیت كشور شامل میشد و بقیه مردم زندگی خودشان را میكردند.
* دولت هم میخواست زندگی بقیه مردم را تامین كند. البته خیل عظیمی از همان بقیه به ما كمك میكردند و ما ممنون ملت هستیم كه بخش عظیمی از نیازهای جنگ را آنها تامین میكردند.
وی با تاكید بر اینكه ما در هیچ زمان حتی پایان جنگ با كمبود نیرو روبرو نبودیم، تصریح كرد: البته از مجلس سوم به بعد در پشت جبهه دو دستگی ایجاد شد كه این امر در جنگ هم بیاثر نبود.
* یك زمانی قرار شد ما 5000 دستگاه ماشین بنز 911 بخریم. چون در داخل امكان ساخت نبود مجبور بودیم از خارج بخریم. من رفتم با شركت بنز صحبت كردم و آنها حاضر شدند به ما بفروشند اما دولت معتقد بود چون نمایندگی بنز را شركت خاور دارد، باید شركت خاور بخرد. تفاوت آن برای مملكت 90 میلیون مارك بود اما آخر سر به من این حق را ندادند و این كار را توسط وزارت صنایع سنگین انجام دادیم. حالا آن 90 میلیون مارك در جیب وزارت صنایع رفت یا آلمان، نمیدانم ولی حتی وقتی مسئله به نخست وزیر كشیده شد و او موضوع را به مشاور نظامیاش كه یك سرتیپ شهربانی و آدم خوبی بود، ارجاع داد، ایشان هم نظر داد كه این كار باید توسط وزارت سپاه صورت بگیرد ولی نخست وزیر نوشت نه توسط وزارت صنایع انجام شود. یعنی حاكمیت آنها در دولت بیشتر بود.
* وزارت بازرگانی نمیفهمید وقتی ما میخواهیم یك كالای غیرنظامی مورد نیاز را وارد كنیم، با یك بازاری یا تاجر فرق داریم. میگفتند نه اول باید ما قیمت بگیریم و ...
یك بار من جنسی را با تخلف قانونی وارد كردم و دادم كارخانهها و پس از آنكه كالای مورد نظرمان تولید شد، تازه وزارت بازرگانی پیغام داد كه ما این كالا را 7 دلار در تن ارزانتر پیدا كردیم كه من به آنها گفتم كه اگر میخواستم منتظر شما بمانم الان هم چند هزار شهید داده بودیم و هم كاری انجام نشده بود. این روحیه عمومی حاكم بر دستگاهها بود كه بخشی نگاه میكردند. ما فكر جنگ بودیم اما آنها به وزارتخانه خود فكر میكردند.
* در یكی از عملیاتها، نیروها را به غرب برده بودیم كه آنجا لو رفت و قرار شد ظرف 15 روز 3 لشكر سپاه و 3 لشكر ارتش به اهواز منتقل شوند. برای این كار رفتم از شخص امام(ره) اجازه گرفتم و به مرحوم صنیعخانی كه مسئول ترابری سپاه بود حكم دادم هر كامیونی كه از پلیس راه رد میشد با خود به اهواز ببرد. وقتی موضوع را با امام(ره) درمیان گذاشتم، ایشان با كرامت پرسیدند آیا چاره دیگری نیست، گفتم نه. فرمودند 4 شرط دارم، اول اینكه به اندازه نیاز بگیرید، دوم كرایه بیش از معمول به آنها بدهید، سوم اگر راننده نخواست برود مجبورش نكنید و چهارم اگر ماشین او خراب شد به بهترین نحو جبران كنید.
* هاشمی فرمانده جنگ بود و اوضاع را میدید و آزمود و دید كه نمیشود با این وضع ادامه داد. بنابراین یك فرمانده جنگ باید چه كار بكند؟ او مجبور بود برود امام(ره) را قانع كند كه الان زمانی است كه باید آتش بس پذیرفته شود و من معتقدم اگر هاشمی نظر خیر نداشت، هیچگاه به امام(ره) نمیگفت بگذارید من این كار (پذیرش قطعنامه) را انجام دهم.
* من ایشان را از قبل از سال 1340 میشناسم و آقای هاشمی یكی از افرادی است كه ما را به امام(ره) دلالت كرد.
* آقای هاشمی در بسیاری از بزنگاههای انقلاب از خودگذشتگی نشان داد و خودش را فدا كرد و مقطع پذیرش قطعنامه هم یكی از آن مقاطع بود. لذا این طور فكر كنید كه ما تا كی باید با آن روش به جنگ ادامه میدادیم؟
* من معتقدم اگر امام(ره) نمیخواستند، هرگز قطعنامه را نمیپذیرفتند چراكه در مورد عزل آقای منتظری، آقای هاشمی بیش از قطعنامه اصرار كرد ولی امام(ره) قبول نكردند.
* بعد از آنكه ما موشك دوم را به بغداد زدیم، معمر قذافی نامهای به امام(ره) نوشت و خواست كه به جنگ شهرها پایان دهیم. گویا عین همین نامه را برای صدام هم نوشته بود. امام(ره) هم جواب قذافی را دادند و قرار شد تا من و آقای ولایتی نامه را برای او ببریم. یادم هست در چادر محل ملاقاتمان جا كم بود و من مجبور شدم در كنار قذافی بایستم. آقای ولایتی نامه را خواند و به قذافی داد. قذافی نامه امام(ره) را گرفت و بوسید و رو كرد به ولایتی و گفت همانطور كه گفتم و امام(ره) هم جواب دادند، جنگ شهرها را قطع كنید و بعد برگشت رو به من و با صدای بلند گفت "ولی بزنید پدر صدام را در بیاورید! " ما تعجب كردیم. قذافی گفت تعجب نكنید. آن جواب سیاسی بود و این جواب انقلابی است.
* نباید توقع داشته باشیم كه وزرات خارجه همان گونه برخورد میكرد كه ما در میدان جنگ برخورد میكردیم. من از كسی دفاع یا به كسی حمله نمیكنم اما انصافا همان موقع هر وقت از وزارت خارجه كمك میخواستیم، بیدریغ كمك میكردند. اما بالاخره در خود وزارت خارجه هم دو دستگی وجود داشت ولی اینكه دستگاه دیپلماسی خوب عمل میكرد یا نه من نمیتوانم بگویم.
* متن نامه رضایی دقیقا عین استراتژی مرحوم ظهیرنژاد بود كه گفتم. البته در آن نامه با من مشورت نشد و من هم هیچگاه فكر نكردم كه اگر نامه را من نوشته بودم چه میگفتم.
* من سردار فضلی را هم دوست دارم و هم به ایشان اعتقاد دارم، ولی ما با دو بحث روبرو هستیم. یكی اینكه وقتی ما دشمن را از خاك خود بیرون كردیم انگیزه ما قویتر از آنها بود و عراقیها انگیزهای برای ادامه جنگ نداشتند اما وقتی ما وارد خاك عراق شدیم انگیزه ما سرجایش بود ولی آنها هم انگیزه پیدا كردند. برای همین است كه میبینیم بیشتر اسرای عراقی كه ما گرفتیم مربوط به مقطع تا فتح خرمشهر است.
* من اصرار دارم كه نسل جوان بداند كه ما در جنگ به اهدافمان رسیدیم و اگر امروز خیالمان راحت است كه تهدید بزرگ نظامی پیش رویمان نیست بخاطر همان 6سال نبرد پس از فتح خرمشهر است.
* من معتقدم ما در این مدت هیچگاه بیبرنامه نجنگیدیم و اگر امروز بسیج با این قدرت اثرگذار را در اختیار داریم محصول آن 6 سال است. حضور وسیع بسیج در جنگ مربوط به پس از فتح خرمشهر است و تا قبل از آن بیشتر بدنه سپاه و ارتش بود.
* نسل جوان باید بداند كه هم فرماندهان و رزمندگان از جنگ خسته نشده و مطیع محض رهبری بودند و هم كسانی كه بین ما و امام(ره) قرار داشتند مثل آقای هاشمی یا آقای خامنهای. ما در زمانی قطعنامه را پذیرفتیم كه به اهداف مقدسی رسیده بودیم. برداشتی وجود دارد مبنی بر اینكه ما وقتی قطعنامه را قبول كردیم از نظر نظامی ضعیف شده بودیم اما خدا خواست كه حمله مجدد صدام بعداز قطعنامه صورت بگیرد تا توسط رزمندگان اسلام به شدت سركوب شود.
* وقتی خرمشهر آزاد شد، سپاه فاقد توپخانه بزرگ بود ولی وقتی جنگ تمام شد سپاه دارای 3 نیرو بود كه نیروی زمینی آن قدرتمندترین نیروی زمینی منطقه محسوب میشد.
* این خودكفایی واقعی دفاعی و موشكهایی كه خیلی از غربیها فاقد آن هستند، همگی محصول آن 6 سال نبرد پس از فتح خرمشهر است.
* امروز برای دنیای استكباری فكر حمله به ایران از بین رفته است و آنها میدانند اگر موشكی به سمت ما شلیك كنند ما هم مقابله به مثل خواهیم كرد. در حقیقت برای ما آمریكا و اسرائیل یك هدف هستند اگر آمریكا ما را بزند ما هم اسرائیل را خواهیم زد.
* نظام اسلامی ما توانایی آماده كردن چندین میلیون رزمنده را در مدت زمان بسیار كوتاهی دارد كه اینها همه نتیجه ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر است و باز هم تاكید می كنم كه به نظر بنده ادامه جنگ فایدهای نداشت.
سه شنبه 29/4/1389 - 0:3
اخبار
تولید سیبی که درونش هم سرخ است یک سوئیسی در انگلیس پس از 20 سال تخقیقات موفق شد بدون استفاده از تکنیک های مهندسی اصلاح زنتیکی سیبی را تولید کند. که علاوه بر پوسته، درون آن کاملا سرخ است. به گزارش مهر ، این سیب ویژه که Redlove نام دارد نه تنها دارای یک پوسته قرمز رنگ است بلکه درون آن نیز کاملا سرخ است. به علاوه این سیب نسبت به سیب های معمولی از آنتی اکسیدان ها و مواد غذایی غنی تری برخوردار است.
يکشنبه 27/4/1389 - 22:22
ورزش و تحرک
اختاپوس فروشی نیست آخرین پیشنهاد مردم و دولت اسپانیا برای در اختیار گرفتن«پل» اختاپوس با مخافت دولت آلمان رو به رو شد. در حالی که بسیاری از این مخالفت ها به کینه توزی طرفداران تیم آلمان درباره این اختاپوس ربط داده می شود، اسپانیایی ها یکی از دلایلشان را برای در اختیار گرفتن «پل» حفظ جان او از خطرات احتمالی می دانند.
يکشنبه 27/4/1389 - 22:20
آموزش و تحقيقات
چای و قهوه بخورید تا بیماری قلبی به سراغتان نیایدتحقیقات جدید نشان می دهد که مصرف روزانه 3تا6 فنجان چای یا قهوه احتمال خطر مرگ ناشی از بیماری قلبی را کاهش می دهد.تحقیقات جدید نشان می دهد افرادی که تا حد اعتدال چای و قهوه مصرف می کنند نسبت به افرادی که از خوردن چای و قهوه خودداری می کنند کم تر در معرض مرگ ناشی از بیماری قلبی قرار دارند.محققان مطالعات خود را در خصوص تأثیر مصرف چای و قهوه در کاهش بیماری قلبی به مدت 13 سال روی بیش از 37هزار نفر انجام دادند.نتایج به دست آمده نشان داد افرادی که روزانه 3تا6 فنجان چای می نوشند، نسبت به افرادی که کمتر از یک فنجان چای در روز می نوشند، 45درصد کمتر به بیماری قلبی مبتلا می شوند. نوشیدن بیش از 6فنجان چای در روز در مقایسه با کمتر از یک فنجان در روز ، کاهش 36درصدی خطر بیماری قلبی را به همراه دارد.مصرف متعادل قهوه تأثیر به سزایی در کاهش خطر مرگ ناشی از بیماری قلبی ندارد و تنها تأثیر کمی به جای می گذارد. با این حال محققان دریافتند مصرف چای و قهوه تنها روی کاهش خطر بیماری قلبی تأثیر داشته و روی کاهش خطر سکته قلبی اثری نمی گذارد.
يکشنبه 27/4/1389 - 22:18