خاطرات و روز نوشت
پیرمرد، دنیایی است از خصال كمیاب و تجربه ها و ناگفته های شنیدنی. او در طلیعه تحصیل و در حالی كه استعداد جوشان و طبع مستعد او نمایان گر آینده درخشانش بود، از نیل به رتبه فقاهت و اجتهاد كه غایت آمال تمامی طلاب است، چشم پوشید و با اراده و ایمانی كم مانند، در طریق مبارزه با حكومت وابسته و دیانت برانداز رضا خان گام نهاد.
بهلولدر مقطعی كه تنها دو دهه از حیات خویش را پشت سر نهاده بود، با درایت و دلیری، قیام و خروش مردم مسلمان مشهد در مسجد گوهرشاد را هدایت كرد و پس از آن با تحمل سی سال زندان و تبعید در افغانستان، جلوه ای بارز از شكیبایی مجاهدان راه خدا را نمایان ساخت. مجموعه ای از ویژگی هایی بی مانند و رازآلود فردی، چون دائم السفر و دائم الصوم بودن، حافظه قوی و نداشتن مسكن و مأوی و رژیم غذایی خاص، عافیت جسمانی را برای او، پس از سپری كردن قریب به یك قرن از حیاتش، به ارمغان آورده بود. نام شیخ محمد تقی بهلول در تاریخ معاصر ایران، مترادف با حادثه كشتار مردم، در مسجد گوهرشاد است؛ فاجعه ای كه رژیم رضاخان در پی اعلام قانون كشف حجاب و قیام عمومی مردم مسلمان و غیرتمند ایران علیه آن، به بار آورد. در ادامه، پای سخنان او درباره این حوادث كه در سال های آخر عمر خویش بیان كرده، می نشینیم.
¤آقای بهلول! چند سال دارید؟
97 سال.
¤ چرا به این نام شهرت پیدا كردید؟
- در كودكی برای زن ها منبر می رفتم و همیشه بعد از درس و منبر، در اوقات فراغت، به بازی های كودكانه و بیشتر به بازی با حیوانات می پرداختم.
زن های محل هم می گفتند نه به آن منبر و روضه ات و نه به این بازی گوشی هایت؛ رفتارهای تو مثل رفتار بهلول زمان امام صادق علیه السلام است.
در سن 7 سالگی، قرآن را حفظ كردم. بیشتر خطبه های نهج البلاغه و خطبه فدكیه حضرت زهرا علیهاالسلام و اغلب دعاهای صحیفه سجادیه و دعاهای دیگر، نظیر ابوحمزه و بعضی از كتاب های درسی حوزه، نظیر الفیه ابن مالك، تهذیب المنطق و مطوّل و وافیه در اصول را حفظ هستم. همه دویست هزار بیت شعری كه خودم گفته ام و پنجاه هزار شعر از شعرای دیگر، مثل سعدی و قصیده یوسف و زلیخای جامی را هم از بر هستم.
¤ نمی توان با شما سخن گفت و از واقعه كشتار مسجد گوهرشاد، ذكری به میان نیاورد؛ این رویداد، در چه بستر تاریخی اتفاق افتاد؟
- واقعه كشف حجاب، لكه ننگی در تاریخ دوران سلطه رضاشاه است. این تصمیم رضاخان، در بسیاری از علما و متدینین، انگیزه ایجاد كرد تا در برابر حكومت بایستند. حضرت آیه الله حاج آقا حسین قمی به تهران سفر كرد تا رضاخان را از كشف حجاب برحذر دارد. شاه نه تنها جلو كشف حجاب را نگرفت، بلكه وی را در باغی بازداشت كرد. در آن وقت، من یك جوان 27 ساله بودم.
پس از دستگیری آیه الله قمی، شروع كردند به دستگیری مرتبطین با او و به دنبال گرفتن من هم بودند. در همان ایام، یك روز در حرم امام رضا علیه السلام، یك پلیس با لباس شخصی جلو آمد و در گوشم گفت: پلیس تو را می خواهد؛ با من بیا! من تلاشی برای فرار نكردم و ایستادم. مردمی كه این شخص را می شناختند، تدریجاً دور ما جمع شدند و به او گفتند: شیخ را كجا می خواهی ببری؟
به تدریج به جمعیت معترض افزوده شد و چند نفر پلیس هم به كمك پلیس دستگیر كننده من آمدند. كم كم دو گروه داشتند با هم درگیر می شدند كه خادمین حرم آمدند و یك راه حل میانه را پیشنهاد كردند. آنها گفتند: شما شیخ را در یكی از اتاق های حرم نگه دارید تا رئیس پلیس بیاید و درباره او تصمیم بگیرد. این، ظاهر قضیه بود و آنها می خواستند شب، پس از پراكنده شدن مردم، مرا به پلیس تسلیم كنند.
برای این كه مردم دائماً از حالم باخبر باشند و متفرق نشوند، پشت شیشه اتاق ایستاده بودم. مردم هر لحظه تعدادشان زیادتر می شد. در این هنگام، فردی كه لباس پهلوی بر تن داشت و كلاه شاپو سرش بود و بعدها فهمیدم «احتشام رضوی» است، به میان مردم آمد و گفت: ای مردم! شما كه حدوداً چهل هزار نفرید، از چهار نفر پلیس می ترسید؟ چرا به اینها حمله نمی كنید تا شیخ را آزاد كنید؟ بعد در حالی كه فریاد یا حسین علیه السلام می زد، كلاه شاپوی خودش را به زمین زد و گفت: لعنت بر این كلاه و به طرف اتاق پیش آمد. مردم نیز همراه او آمدند. پلیس مجبور به فرار شد و مردم مرا بر شانه هایشان گرفته، با صلوات و شعار مرگ بر پهلوی و مرگ بر انگلیس، به مسجد گوهرشاد منتقل كردند و بر روی منبر مسجد گذاشتند. در میان این غوغا، رئیس اطلاعات شهربانی، خودش را به منبر رساند و به من گفت: شیخ! صحبت نكن. این جا بود كه مردم به او حمله كردند و او را زیر مشت و لگد گرفتند. پس از این كه مردم حدود 20 دقیقه بر علیه پهلوی و دار و دسته او شعار دادند، به آنها گفتم: ما باید خودمان را تقویت كنیم و آماده جهاد شویم و در راه آزاد شدن آیه الله قمی تلاش كنیم. فردا صبح هر كس می خواهد جهاد كند، با هر نوع سلاحی كه می تواند، به مسجد بیاید. كم كم به شب نزدیك می شدیم. در آن شب، به ما جمع متحصن حمله نكردند؛ زیرا شهربانی می بایست برای چگونگی برخورد با ما، از تهران دستور می گرفت. آن طور كه در همان زمان فهمیدم، آن شب به رضاشاه تلگرام كرده بودند كه شخصی به نام بهلول، بر حكومت شوریده و در مسجد گوهرشاد، تحصن كرده، دستور چیست؟ او هم با آن روحیه قلدرمآبانه خود جواب داده بود: بهلول دیگر كیست؟ مسجد چیست؟ به اشد وجه به آنها حمله كنید! فردای آن روز، هنگام اذان صبح كه جمعه هم بود، صدای شیپور آماده باش را كه از داخل پادگان نواخته می شد، شنیدم.
سرانجام هنگامی كه ما در حال خواندن دعای ندبه بودیم، حرم و مسجد را محاصره كردند و پس از آن، سربازان به ما حمله كردند. وقتی دستور آتش داده شد، یكی از افسران، خودكشی كرد تا مجبور به كشتن مردم نشود. یكی دیگر از سربازان مسلمان، به یكی از افسران شلیك كرد و او را كشت. این حادثه، موجب شد كه فرمانده لشكر، از تمرد سربازان دیگر بترسد و دستور عقب نشینی بدهد. بعد از دستور او، راه ورود به صحن و مسجد باز شد. هنگام عقب نشینی سربازان، مردم سه نفر از آنها را دستگیر كردند و 17 تفنگ هم از آنها به غنیمت گرفتند. به هر حال، جنگ اول با موفقیت ما تمام شد و آنها به لحاظ مسائل سیاسی، عقب نشینی كردند و از ما مهلت گرفتند كه سه روز به حال سكوت باشیم تا خواسته ما برآورده شود. در مرحله اول، 14 نفر از ما شهید شدند.
روز بعد از حمله اول، تظاهرات مردمی در خیابان های مشهد، در جهت تأیید ما و مخالفت با رژیم رضاخان، برقرار شد.
مردم در تهیه مایحتاج ما، خیلی كمك كردند. رژیم برای كاستن از این علاقه و اعتقاد مردم به ما، عده ای از افراد فاسق و دزد را به حرم فرستاد تا اموال زائرین را بربایند و با نسبت دادن این دزدی ها به نیروهای ما، انقلابیون را بدنام كنند. پلیس در جواب اشخاصی كه اموالشان به سرقت می رفت، می گفت: الان شیخ بهلول حرم را در اختیار گرفته، بروید اموال خود را از او بخواهید؛ البته وقتی این افراد نزد من می آمدند، از اموالی كه افراد مؤمن برای قیام هدیه كرده بودند، به آنها می دادم. من وقتی دیدم كه بازار جیب بری به شكل غیرمنتظره ای در حرم گرم شده، به منبر رفتم و گفتم: ای جیب برها! شما سال هاست كه به این كار عادت كرده اید؛ اما در این روزها یك بار هم كه شده، برای رضای خدا، با تعطیل كردن دزدی خود، برای ما مشكل درست نكنید؛ آخر هم دست به دعا برداشتم و گفتم: خدایا! دزدانی را كه در این روزها از دزدی اجتناب
می كنند، با شهدای روز جمعه محشور فرما كه مردم آمین گفتند. از آن لحظه به بعد، جیب بری در بین زائرین قطع شد. بعدها شنیدم كه دزدها، تعطیلی كارشان را به مدت موقت، تصویب كرده بودند.
¤ طبعاً پرسش بعدی ما، سؤال از بستر و كیفیت فاجعه مسجد گوهرشاد است.
- تقریباً ساعت 12 نیمه شب بود كه با توجه به اخبار متوجه شدیم لشكری را با امكانات سهم گین بسیج كرده اند تا نیروهای مردمی از شهرها و دهات اطراف به ما نپیوندند. هواپیماهای جنگی در پایگاه ها، در حال آماده باش بودند و توپ و تانك ها، به طرف صحن و مسجد، هدف گیری شده بودند. من چون به كمك نیروهای مردمی اطمینان داشتم، تصمیم گرفتم كه عقب نشینی نكنم؛ از این رو، به جمع آوری نیروها و آماده كردن آنها برای دفاع پرداختم. در هر در ورودی به مسجد و حرم، نیروهای مسلحی را به رهبری فردی كه به او اطمینان داشتم، گماشتم و مهم ترین در ورودی را به كسی سپردم كه بعدها فهمیدم او خیانت كار بوده است.
سرانجام نیروهای رژیم، قبل از اذان صبح، دست به عملیات زدند و مواضع ما را با توپ و تفنگ متلاشی كردند. نیروهای ما با همان سلاح سبكی كه در اختیارشان بود، مقاومت كردند. متأسفانه در این میان، آن فردی كه فرماندهی در ورودی اصلی را به او سپرده بودم، به نیروهای تحت فرماندهی خود گفت: بهلول و یاران او دیوانه هستند؛ برویم دنبال زندگی مان و آن موقعیت مهم را رها كرد و دشمن هم از همان موضع نفوذ كرد. با از دست رفتن آن جبهه مهم، تصمیم گرفتیم تا از مسجد عقب نشینی كنیم و با رفتن به بیرون شهر، به نیروهای مردمی كه از روستاها می آمدند، ملحق شویم.
¤ در این واقعه چند نفر شهید شدند؟
- هنوز پس از سال ها، كسی از تعداد دقیق شهدای مسجد گوهرشاد، مطلع نیست؛ اما چیزی كه من پس از سال ها به طور قطعی می توانم بگویم، این است كه حداقل در آن روز، 300 نفر شهید و 900 نفر مجروح شدند؛ البته دولتی ها هم حدود 30 تا 40 كشته دادند. عمّال رضاخان، بسیاری از مجروحین را در حالی كه هنوز زنده بودند، در كنار شهدا، در گورهای دسته جمعی دفن كردند.
¤ تعقیب و گریز به كجا انجامید؟
- در خلال تعقیب، از 25 نفری كه همراه من بودند، 6 نفر شهید و 5 نفر زخمی شدند. آن جا بود كه دانستم ما نمی توانیم به شكل دسته جمعی فرار را ادامه دهیم؛ از این رو، به آنها گفتم كه متفرق شوید و هر كس كه می تواند، خود را نجات دهد. 4 نفر از باوفاترین آنها با من ماندند. داخل كوچه ای شدیم؛ دیدیم در خانه ای باز است و خانمی در برابر در ایستاده، به ما گفت: كجا می روید؟ یكی از ما گفت: ما از كشتار مسجد فرار كرده ایم. خانم سؤال كرد: شیخ بهلول كجاست؟ او سالم است؟ یكی از همراهان به من اشاره كرد و گفت: این همان شیخ است. خانم گفت: بفرمایید داخل خانه.
وقتی فردا صبح این خانم داشت از منزل بیرون می رفت، به او گفتم: اخبار شهر را جمع آوری كن و برای من بیاور. حدود ساعت 10 صبح بود كه او برگشت و گفت: در تمام شهر مأموران به دنبال شیخ بهلول
می گردند و می خواهند خانه ها را به نوبت بازرسی كنند. من دیگر صلاح ندانستم در خانه آن زن بمانم و از همراهانم خواستم كه بدون سلاح، به شهر برگردند و به امور روزمره خود مشغول شوند، خودم نیز به روستای «سیس آباد» و پس از آن، به طرف افغانستان حركت كردم.
¤ آن گونه كه از سخن شما استنباط شد، ابتدا با این تصمیم مسجد گوهرشاد را ترك كردید كه با پیوستن به نیروهای مردمی روستاها، مجدداً به آن جا برگردید و مبارزه خود را ادامه دهید؛ چه شد كه از این تصمیم منصرف شدید و راه افغانستان را در پیش گرفتید؟
- اول كه به روستای سیس آباد رسیدم، آنها حدود 300 رزمنده آماده كرده بودند كه همراه با آنها به ادامه جنگ به مشهد برگردیم؛ اما با توجه به این كه رهبری افغانستان در آن زمان، در اختیار فردی به نام حبیب الله بود كه فردی متدین و علاقه مند به علما بود، تصمیم گرفتم كه به افغانستان بروم و از او بخواهم تا برای جنگ، امكانات نظامی در اختیار من قرار دهد؛ اما متأسفانه هنگامی كه به افغانستان رسیدم، حبیب الله با كودتا سرنگون شده بود. رهبر آن كودتا، همانند رضاخان، فردی بیگانه پرست بود.
¤ آیا شما از افغانستان تقاضای پناهندگی كردید؟
- بله، چون دیدم بازگشت من به ایران تنها اثری كه دارد، این است كه مرا گرفتار رژیم رضاخان می كند؛ بدون این كه پیشرفتی در كار مبارزه حاصل شود. در افغانستان، به من پناهندگی دادند؛ اما در عین حال گفتند كه نمی توانند مرا در این كشور آزاد بگذارند و بایستی در زندان باشم.
¤ به چه علت مدت زندانتان در افغانستان 30 سال طول كشید؟
- رژیم افغانستان در آغاز زندانی كردن من، تصور می كرد كه به زودی علمای ایران و مراجع تقلید، برای آزادی من اقدام خواهند كرد و شاه جدید ایران هم بنابر سیاست عوام فریبانه ای كه در آغاز سلطنتش به اجرا در آورده بود، از این درخواست حمایت خواهد كرد؛ از این رو، در آغاز كار، احترام بیشتری به من گذاشتند؛ اما متأسفانه طولی نكشید كه آیه الله قمی به رحمت ایزدی پیوست و مراجع بعدی هم بیشتر درگیر مسائل خودشان بودند و مجال چندانی برای پی گیری كار من نداشتند. این گونه شد كه در آن تاریخ، مدت زندان من، ركورد زندانیان جهان را شكست. من در واقع، در مدت زندانی شدن در افغانستان، از »فراموش شدگان« بودم.
¤ چگونه آزاد شدید؟
- یكی از علل مهم آن، تیرگی روابط افغانستان با پاكستان بود. در دوران مناقشه رادیویی بین این دو كشور، پاكستان بر این نكته پافشاری می كرد كه رژیم افغانستان، یكی از پناهندگان ایرانی به نام بهلول را در زندان های سیاسی خود بدون هیچ محاكمه ای، 30 سال است كه نگه داشته است. به دنبال این خبر، نمایندگان مجلس افغانستان، به ویژه نمایندگان شیعه، به دولت اعتراض كردند. علاوه بر این، یكی از استانداران كه به علما علاقه مند بود و با نخست وزیر، سابقه دوستی داشت، از او خواست كه دستور آزادی مرا صادر كند و سرانجام، مرا آزاد كردند و به من گفتند كه می توانی در افغانستان بمانی و تدریس كنی و یا به كشور دیگری بروی كه من، رفتن به مصر را انتخاب كردم.
¤ سرانجام چرا و چگونه به ایران بازگشتید؟
- پس از یك سال و نیم اقامت در مصر، دختر خواهرم كه در عراق زندگی می كرد، از من خواست كه به آن جا بروم و چون دولت عراق نیز در آن زمان با دولت ایران مخالف بود، مصر را به مقصد عراق ترك كردم. در آن زمان، حكومت عراق شروع كرده بود به اخراج ایرانیان مقیم آن جا و من دیدم كه بهتر است خودم را بی هیچ قید و شرطی به ایران تسلیم كنم؛ قبل از آن كه رژیم عراق، مرا تحویل ایران دهد. كنسول گری ایران در كربلا، پس از اطلاع از تصمیم من، با شخص شاه تماس گرفت و او با ورودم به ایران موافقت كرد. به محض ورودم به ایران، مرا دستگیر كرده، به زندان تهران آوردند. مدت 5 روز در ارتباط با سوابق مبارزاتی ام علیه رضاخان و حادثه مسجد گوهرشاد، از من بازجویی كردند. بازجوی من، نصیری، رئیس ساواك بود. او اوراق بازجویی را پیش شاه برد. در آن شرایط، نتوانستند مرا اعدام كنند و ناچار مرا ملزم كردند كه كار سیاسی و مبارزاتی نكنم.
¤ جناب عالی به عنوان عنصری كه در مقطع كشف حجاب رضاخانی، به مقابله با این توطئه تبهكارانه برخاستید، چه - - وجه شباهتی میان كشف حجاب آن روز و برخی از تبلیغات امروز می بینید؟
بارزترین شباهت میان مروّجان كشف حجاب در مقطع فاجعه مسجد گوهرشاد با مروّجان امروز آن، سرسپردگی فكری و فرهنگی به اجانب است و دقیقاً به همان دلیل كه مبلغان آن روز كشف حجاب، در تحقق هدفشان شكست خوردند، اینها هم نتیجه ای نخواهند گرفت. طبع و میل اولیه مردم این سرزمین، مراعات عفاف و احكام دین است و این حالت، آن چنان در وجود مردم ما، به ویژه زنان، ملكه شده كه هیچ عاملی نمی تواند آن را از بین ببرد. ممكن است به خاطر اعمال برخی از سیاست ها، برخی افراد بی بندوبار و لاابالی، برای رفتارهای غیراخلاقی خودشان میدان پیدا كنند؛ اما عموم مردم، به همان دلیل كه گفتم، به این جریان متمایل هستند.
¤ علت دائم السفر بودن شما؟
- من همیشه در طول عمرم سعی داشته ام كه در حد استطاعت، به تبلیغ دین خدا و حل مشكلات مردم، در همه جا، بپردازم. به همین علت، من بیش از ده روز در هیچ مكانی نمی مانم و به همین علت، نماز و روزه من، در همه جا كامل است. یك بار یكی از من پرسید: منزل شما كجاست؟ گفتم: همه دنیا، منزل من است!
¤ آن گونه كه شنیده شده، همیشه هم مجانی منبر می روید؛ درست است؟
- من هیچ وقت بابت منبرم، پول نخواسته ام و منبرم برای خدا و ارشاد مردم بوده است. اگر كسی هم چیزی به من داده، بلافاصله آن را بین فقرا و مستحقین تقسیم كرده ام. الان هم جز لباس هایم، هیچ چیزی از مال دنیا ندارم و به همین خاطر، در این سنین، بسیار احساس سبكی می كنم.
¤ «دائم الصوم» بودن شما، چقدر در سلامتتان نقش داشته است.
- روزه، هم در تقویت روح و تسلط بر نفس انسان و هم در تقویت جسم، نقش دارد. من هم تا یكی دو سال پیش - قبل از حادثه تصادفی كه برایم اتفاق افتاد - سعی می كردم كه در تمام سال، به جز روزهای حرام، روزه بگیرم؛ البته من معتقدم كه به طور طبیعی، صرف سه وعده غذا در روز، برای انسان كافی است.
¤ حضرت امام (ره) را برای ما توصیف كنید.
- از من چیزی می خواهید كه توانایی آن را ندارم؛ تنها می توانم بگویم كه او آرزوی هزار ساله علمای شیعه را به تحقق رساند. سال های سال، فقهای ما احكام اسلام را به این امید استنباط و تبیین كردند كه روزی در سطح جامعه پیاده شود. من وقتی از مصر به عراق مهاجرت كردم و او را دیدم، بی اختیار احساس كردم كه فدایی او هستم. روی همین عشق و اخلاص بود كه بخش قابل توجهی از اشعار خودم را بر وزن شاهنامه فردوسی، به مدح و منقبت امام اختصاص داده ام كه به «خمینی نامه»، شهرت یافته است.
¤ خاطرات شما از دوره طولانی آشنایی و ارتباط با مقام معظم رهبری برای ما مغتنم است.
- من در طول مدت عمرم، امرا و صاحب منصبان زیادی را دیده ام؛ اما كسی را به لحاظ بی رغبتی به مقام و منصب دنیا، هم پای «آقا» }آیت الله خامنه ای{ ندیده ام. انسان وقتی زندگی روزمره او را از نزدیك می بیند، حس می كند كه ذره ای میل به دنیا در او وجود ندارد.
واقعاً در این مقطع، من هیچ كس را در تقوا و اعراض از مال و مقام دنیا، مثل او نمی شناسم. آخرین باری كه در خدمت وی بودم، به من گفت: آقای بهلول! خاطرتان هست كه قبل از انقلاب، یك شب در مسجد طرقبه منبر بودید؛ پس از اتمام مجلس، وقتی خواستید از مسجد بیرون بیایید، چون تاریك بود، من آمدم دستتان را بگیرم و كمكتان كنم؛ اما دستتان را كشیدید و گفتید: من چشمانم خوب می بیند؛ تا جایی كه هنوز زیر نور ماه، خاطره می نویسم؛ حالا چطور؟ حالا هم بینایی تان در همان حد هست؟ من گفتم: آقا! حالا زیر نور خورشید هم دیگر نمی توانم بنویسم. بعد آقا گفت: اخیراً كمتر به ما سر می زنید. گفتم: آقا! شما متعلق به همه مردم ایران هستید؛ من اگر وقت شما را بگیرم، مثل این است كه وقت همه ایرانی ها را گرفته ام.
سه شنبه 29/4/1389 - 2:11
خواستگاری و نامزدی
دکتر احمد نعینع، پزشک و قاری برجسته مصری از میهمانان بیست و هفتمین دوره مسابقات بین المللی قرائت و حفظ قرآن کریم در تهران است که پنج شنبه24 تیرماه نیز در در دیدار اساتید، داوران و شرکت کنندگان این مسابقات با رهبر معظم انقلاب، به تلاوت آیاتی از قرآن مجید پرداخت.
وی در حاشیه این دیدار و در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب khamenei.ir( ) از گفت وشنود کوتاه خود با رهبر معظم انقلاب پس از انجام تلاوت ابراز خرسندی کرد و گفت: پس از اتمام تلاوت به حضور آیت الله خامنه ای رفتم و ایشان نیز با لبخندی صمیمی آغوش خود را برای من گشودند و گفتند: "سلام بر سید شریف، دکتر احمد نعینع".
استاد نعینع در رابطه با حال و هوای این دیدار گفت: "این دیدار، تکریم قرآن و تکریم تلاوت و حفظ قرآن مجید بود و از این منظر شایان اهمیت است که غیر از تلاوت هم به موضوع قرآن پرداخته شد و هم از دست اندرکاران برگزاری مسابقات در ایران تشکر شد. به نظر بنده - چنانچه در این جلسه عنوان شد- آموزه های قرآن به عنوان یک کتاب انسان ساز می تواند همه مسلمانان را در حل مشکلات امروز جهان یاری کند. رهبر جمهوری اسلامی در این دیدار همه و بخصوص جوان ها را به حفظ و تلاوت قرآن دعوت کردند و این نشانگر اهتمام خاص ایشان به ترویج معارف قرآنی است."
این استاد برجسته تلاوت قرآن در انتهای گفتگو به ذکر خاطراتی کوتاه و شنیدنی از دیدارهای خود با رهبر انقلاب پرداخت که در ادامه می خوانیم:
از ثریا نیز گذشتی!
من تا کنون دیدارهای متعددی با آیت الله خامنه ای داشته ام که تعداد آنها یادم نیست و خاطرات زیادی نیز از این دیدارها در ذهن من ماندگار شده اند. مثلا در یکی از دیدارها در حضور رهبر معظم انقلاب به تلاوت قرآن می پرداختم و در هنگامی که تلاوت من به اوج خود رسیده بود، ایشان در عبارتی فرمودند: "وصلت الی ثریا" یعنی تو به ثریا رسیده ای و بعد هم فرمودند: تو از ثریا نیز گذشتی...
هدیه ای فراموش نشدنی
در یکی از دیدارها من خدمت آیت الله خامنه ای رفتم و به ایشان گفتم که من سید و از نسل امام حسن مجتبی(ع) هستم. ایشان وقتی این را شنیدند، برخاستند و عبا و شال سبزی را که داشتند به من هدیه کردند و این از ارزشمندترین هدایای زندگی من است.
شبیه به مصطفی اسماعیل!
در یکی دیگر از دیدارها که تقریبا خصوصی بود، پس از اقامه نماز به امامت ایشان، تلاوتی داشتم که آیت الله خامنه ای از آن تلاوت خیلی خوششان آمده بود و به من فرمودند: اکنون خیلی ها از مصطفی اسماعیل تقلید می کنند اما به نظر من، تو از مصطفی اسماعیل تقلید نمی کنی بلکه شبیه به مصطفی اسماعیل می خوانی. صدای تو شبیه مصطفی اسماعیل است و بر نحوه تلاوت ایشان ظرایفی را نیز اضافه می کنی. من از آنجا پی بردم که ایشان اشراف کامل بر مسائل فنی تلاوت دارند.
البته باید بگویم که من نیز صوت آیت الله خامنه ای را در حین تلاوت سوره فاتحه الکتاب و اذکار مختلف نماز خیلی دوست دارم. ایشان دارای صوتی جذاب و همراه با معنویت هستند که در من احساس ملکوتی آیه "الذین فی صلواتهم خاشعون" را زنده می کند. رعایت دقیق تجوید و معنویت موجود در صوت نماز آیت الله خامنه ای، ویژگی خاصی به قرائت ایشان بخشیده است.
سه شنبه 29/4/1389 - 2:9
دعا و زیارت
-تاریخ وقوع این معجزه
در اینکه این معجزه در زمان رسول خدا(ص)و در مکه انجامشده اختلافى در روایات و گفتار محدثین نیست و مسئلهاجماعى است،ولى در مورد تاریخ آن اختلافى در روایاتو کتابها بچشم مىخورد.
از مرحوم طبرسى در اعلام الورى و راوندى در خرائج نقل شده که گفتهاند این داستان در سالهاى اول بعثت اتفاق افتاد (1) ولىمرحوم علامه طباطبائى در تفسیر المیزان در دو جا ذکر کرده کهاین ماجرا در سال پنجم قبل از هجرت اتفاق افتاد (2) و در یکجاى آن از پارهاى روایات نقل کرده که:
این داستان در آغاز شب چهاردهم ذى حجه پنجسال قبل ازهجرت اتفاق افتاد.و مدت آن نیز اندکى بیش نبود.
2-چگونگى ماجرا
در روایات مختلفى که در تواریخ شیعه و اهل سنت ازابن عباس و انس بن مالک و دیگران نقل شده عموما گفتهاند:
این معجزه بنا بدرخواست جمعى از سران قریش و مشرکان مانندابو جهل و ولید بن مغیره و عاص بن وائل و دیگران انجام شد،بدینترتیب که آنها در یکى از شبها که تمامى ماه در آسمان بود بنزدرسول خدا(ص)آمده و گفتند:اگر در ادعاى نبوت خود راستگو وصادق هستى دستور ده این ماه دو نیم شود!رسول خدا(ص)
بدانها گفت:اگر من اینکار را بکنم ایمان خواهید آورد؟
گفتند:آرى،و آنحضرت از خداى خود درخواست این معجزه راکرد و ناگهان همگى دیدند که ماه دو نیم شد بطورى که کوهحرا را در میان آن دیدند و سپس ماه به هم آمد و دو نیمه آن به همچسبید و همانند اول گردید،و رسول خدا(ص) دوبار فرمود:
«اشهدوا،اشهدوا»یعنى گواه باشید و بنگرید!
مشرکین که این منظره را دیدند بجاى آنکه به آنحضرتایمان آورند گفتند!«سحرنا محمد»محمد ما را جادو کرد،و یاآنکه گفتند:«سحر القمر،سحر القمر»ماه را جادو کرد!
برخى از آنها گفتند:اگر شما را جادو کرده مردم شهرهاىدیگر را که جادو نکرده!از آنها بپرسید،و چون از مسافرانو مردم شهرهاى دیگر پرسیدند آنها نیز مشاهدات خود را در دو نیمشدن ماه بیان داشتند (3) .
و در پارهاى از روایات آمده که این ماجرا دو بار اتفاق افتادولى برخى از شارحین حدیث گفتهاند:منظور از دو بار همان دوقسمتشدن ماه است نه اینکه این جریان دو بار اتفاق افتادهباشد. (4) و البته مجموع روایاتى که درباره این معجزه وارد شده حدود بیست روایت میشود که در کتابهاى حدیثى شیعه و اهل سنتمانند بحار الانوار و سیرة النبویة ابن کثیر و در المنثور سیوطى ودیگران نقل شده.
3-گفتار بزرگان در مورد اجماع و تواتر روایات در این باره
عموم محدثین و علماى اسلامى درباره وقوع این معجزه ازرسول خدا(ص)ادعاى اجماع و تواتر روایات را کردهاند چنانچهمرحوم طبرسى از علماى شیعه در مقام رد گفتار مخالف گفته:
«المسلمین اجمعوا على ذلک فلا یعتد بخلاف من خالف فیه...» (5) مسلمانان بر انجام این معجزه اجماع دارند و از اینرو بگفتار مخالفاعتنائى نیست.
و ابن شهر آشوب در مناقب گوید:
«اجمع المفسرون و المحدثون سوى عطاء و الحسن و البلخى فى قوله«اقتربت الساعة...»انه اجتمع المشرکون.و آنگاه داستان را نقلکرده» (6) .
و از علماى اهل سنت نیز فخر رازى در تفسیر مفاتیح الغیب درتفسیر سوره قمر گوید:
«المفسرون باسرهم على ان المراد ان القمر حصل فیهالانشقاق...» (7) .
مفسران همگى بر این عقیدهاند که در ماه انشقاق پدید آمد و دو نیم شد...
و سپس داستان را بهمانگونه که ما نقل کردیم بیان مىکند.
و از قاضى در شفاء نقل شده که گفته:
«اجمع المفسرون و اهل السنة على وقوع الانشقاق». (8) چنانچه ابن کثیر در سیرة النبویة گوید:
«و قد اجمع المسلمون على وقوع ذلک فى زمنه علیه الصلاة و السلامو جاءت بذلک الاحادیث المتواترة من طرق متعددة تفید القطع عند مناحاط بها و نظر فیها» (9) .
-مسلمانان اجماع بر وقوع آن در زمان آنحضرت دارند و حدیثهاى متواترهنیز از طرق متعدده در این باره رسیده که براى هر کس که بدانها احاطه داشته ودر آنها نظر افکنده موجب قطع خواهد شد.
و مرحوم علامه طباطبائى از دانشمندان و مفسران معاصر نیزفرموده:
«آیة شق القمر بید النبى(ص)بمکة قبل الهجرة باقتراح من المشرکین مما تسلمها المسلمون بلا ارتیاب منهم».
-معجزه شق القمر بدست رسول خدا(ص)در مکه پیش از هجرت بنابدرخواست مشرکان از موضوعاتى است که مسلمانها همگى وقوع آنرا مسلمدانسته و تردیدى در آن نکردهاند.
و از دانشمندان معاصر اهل سنت نیز دکتر سعید بوطىنویسنده کتاب فقه السیرة در اینباره گوید:
«و هذا امر متفق علیه بین العلماء انه قد وقع فى زمان النبى(ص)و انهکان احدى المعجزات» (10) .
-و این چیزى است که میان علماء مورد اتفاق است که در زمان رسولخدا(ص)اتفاق افتاده و یکى از معجزات اوست.
و این بود نمونههائى از گفتار علماء و محدثین شیعه واهل سنت در اینباره،و از اینرو بهتر آنست که از ذکر گفتههاىمخالفان صرفنظر کرده و بدنبال بخش بعدى برویم و انشاء اللهتعالى در پایان مقاله به برخى از شبهات آنها پاسخ خواهیم داد.
4-دلیلى از قرآن کریم
بجز برخى معدود از اهل تفسیر همانگونه که در خلالبحثهاى گذشته گفته شد:عموم مفسران شیعه و اهل سنت گفتهاند: آیه مبارکه:
«اقتربت الساعة و انشق القمر،و ان یروا آیة یعرضوا و یقولوا سحرمستمر».
-قیامت نزدیک شد و ماه شکافت،و اگر معجزهاى ببینند روى بگردانند وگویند جادوئى است مستمر.
درباره همین معجزه شق القمر نازل شده و همان داستان رابازگو میکند که مشرکان درخواست چنین معجزهاى کردند و چونبه وقوع پیوست روى گردانده و گفتند:جادوئى است مانندجادوهاى دیگر.
تنها از حسن و عطا و بلخى نقل شده که گفتهاند:«انشق»در اینجا بمعناى«سینشق»استیعنى بزودى در قیامت ماه دونیم خواهد شد و اینکه بلفظ ماضى آمده بخاطر اینکه محققا واقعخواهد شد،ولى این تفسیر بگفته علامه طباطبائى و دیگران بسیاربىپایه است و دلالت آیه بعدى که مىفرماید:«و ان یرو آیةیعرضوا،و یقولوا سحر مستمر»آنرا رد مىکند براى اینکه سیاق آنآیه روشنترین شاهد استبر اینکه منظور از«آیت»معجزه بقولمطلق است،که شامل دو نیم کردن ماه هم میشود،یعنى حتىاگر دو نیم شدن ماه را هم ببینند میگویند سحرى استپشتسر هم،و معلوم است که روز قیامت روز پرده پوشى نیست،روزیست که همه حقایق ظهور مىکند،و در آنروز همه در بدر دنبال معرفت مىگردند،تا بآن پناهنده شوند.و معنا ندارد درچنین روزى هم بعد از دیدن«شق القمر»باز بگویند این سحرىاست مستمر،پس هیچ چارهاى نیست جز اینکه بگوئیم شق القمرآیت و معجزهاى بوده،که واقع شده،تا مردم را بسوى حق وصدق دلالت کند،و چنین چیزى را ممکن است انکار کنند وبگویند سحر است.
نظیر تفسیر بالا در بىپایگى گفتار بعضى دیگر است کهگفتهاند:کلمه«آیت»اشاره استبآن مطلبى که ریاضى داناناین عصر بآن پى بردهاند،و آن اینستکه کره ماه از زمین جداشده،همانطور که خود زمین هم از خورشید جدا شده،پس جمله«و انشق القمر»اشاره استبیک حقیقت علمى،که در عصرنزول آیه کشف نشده بود،بعد از صدها قرن کشف شد.
وجه بىپایگى این تفسیر اینستکه در صورتى که گفتارریاضى دانان صحیح باشد آیه بعدى که مىفرماید:«و ان یروا آیةیعرضوا و یقولوا سحر مستمر»با آن نمىسازد،براى اینکه از احدىنقل نشده که گفته باشد خود ماه سحرى است مستمر.
علاوه بر اینکه جدا شدن ماه از زمین اشتقاق است،و آنچه درآیه شریفه آمده انشقاق است،و انشقاق را جز بپاره شدن چیزىو دو نیم شدن آن اطلاق نمىکنند،و هرگز جدا شدن چیزى از چیز دیگر که قبلا با آن یکى بوده را انشقاق نمىگویند.
و نظیر وجه بالا در بى پایگى این وجه است که بعضى اختیارکرده گفتهاند:انشقاق قمر بمعناى برطرف شدن لمتشبهنگام طلوع آن است،و نیز اینکه بعضى دیگر گفتهاند:انشقاققمر کنایه است از ظهور امر و روشن شدن حق.
البته این آیه خالى از این اشاره نیست،که انشقاق قمر یکىاز لوازم نزدیکى ساعت است.
5-پاسخ از چند اشکال
یکى از اشکالهائى که بر وقوع معجزه شق القمر شده و بامعجزه معراج رسول خدا(ص)نیز از این جهت مشترک استاشکالى است که سابق بر این،روى فرضیه بطلمیوس که خرقو التیام را در افلاک محال مىدانستند کردهاند و خلاصه فرضیهآنها این بود که افلاک را اجسامى بلورین مىدانستند و مجموعهآنها را نیز نه فلک مىپنداشتند که همانند ورقههاى پیاز روىهم قرار گرفته و ستارگان نیز همچون گل میخى بر آنها چسبیدهبود و حرکتستارگان را نیز با حرکت افلاک مىگرفت،یعنىهر فلکى حرکتى داشت و قهرا با حرکت فلک گل میخى هم کهبر او چسبیده بود حرکت مىکرد،و روى این نظریه مىگفتندخرق و التیام-یعنى شکسته و بسته شدن-در آنها محال است،و چون شق القمر-دو نیم شدن ماه-و هم چنین داستان معراججسمانى رسول خدا مستلزم خرق و التیام در افلاک میشد آنرامنکر شده و یا دستبه تاویل و توجیه در آنها مىزدند،غافل ازآنکه قرنها قبل از جا افتادن این نظریه غلط،قرآن کریم آنرامردود دانسته و پنبه افلاک پوسته پیازى را زده است،آنجا که درباره خورشید و ماه و فلک گوید:«و الشمس تجرى لمستقر لها ذلکتقدیر العزیز العلیم،و القمر قدرناه منازل حتى عاد کالعرجون القدیم،لا الشمس ینبغى لها ان تدرک القمر و لا اللیل سابق النهار و کل فىفلک یسبحون».
(سوره یس آیه 38-40)
که اولا حرکت و جریان را به خود خورشید و ماه نسبتمیدهد،و ثانیا«فلک»را مدار آنها دانسته و ثالثا حرکت آنها رادر این مدار بصورت«شنا»و شناورى بیان فرموده،و فضاىآسمان بى انتها را بصورت دریاى بیکرانى ترسیم فرموده که اینستارگان همچون ماهیان در آن شناورى میکنند.و علم وکشفیات و اختراعات جدید و سفینههاى فضائى و موشکها وآپولوها و لوناها نیز این حقیقت قرآن را به اثبات رسانید،و برهیئتبطلمیوسى خط بطلان کشیده و در زوایاى تاریخ دفنکرد. و یا این آیه که در سوره فصلت(آیه 11)آمده که مىفرماید:
«ثم استوى الى السماء و هى دخان»که آسمان را همانند دودىدانسته،و آیات دیگر که جاى ذکر آنها نیست.
اشکال دیگرى که برخى به این معجزه کردهاند اینستکه اگراینطور که میگویند قرص ماه دو نیم شده باشد باید تمام مردم دنیادیده باشند،و رصد بندان شرق و غرب عالم این حادثه را دررصدخانه خود ضبط کرده باشند،چون این از عجیبترین آیاتآسمانى است،و تاریخ تا آنجا که در دست است و همچنینکتب علمى هیئت و نجوم که از اوضاع آسمانى بحث مىکندنظیرى براى آن سراغ ندارد،و قطعا اگر چنین حادثهاى رخ دادهبود اهل بحث کمال دقت و اعتناء در شنیدن و نقل آن را بکارمىبردند،و مىبینیم که نه در تاریخ از آن خبرى هست و نه درکتب علمى اثرى از آن دیده مىشود؟
پاسخى که از این اعتراض دادهاند خلاصهاش این است کهگفتهاند:اولا ممکن است مردم آنشب از این حادثه غفلت کردهباشند،زیرا چه بسیار حوادث جوى و زمینى رخ مىدهد که مردماز آن غافلند،و اینطور نیست که هر حادثهاى رخ دهد مردمبفهمند،و آنرا نزد خود محفوظ نگهداشته،پشتبه پشت و سینه بسینه تا عصر ما به یکدیگر منتقل کنند.
و ثانیا سرزمین حجاز و اطراف آن از شهرهاى عربغیره رصدخانهاى نداشتند،تا حوادث جوى را ضبط کند، رصدخانههائى که در آن ایام بفرضى که بوده باشد در شرق درهند،و در مغرب در روم و یونان و غیره بوده،در حالیکه تاریخ ازوجود چنین رصدخانههائى در این نواحى و در ایام وقوع حادثه همخبر نداده و این جریان بطوریکه در بعضى از روایات آمده دراوائل شب چهاردهم ذى الحجه سال هشتم بعثتیعنى پنجسالقبل از هجرت اتفاق افتاده.
علاوه بر اینکه بلاد مغرب که اعتنائى باینگونه مسائلداشتهاند(البته اگر در آن تاریخ چنین اعتنائى داشته بودند)بامکه اختلاف افق داشتهاند،اختلاف زمانى زیادیکه باعث میشدآن بلاد جریان را نبینند،چون بطوریکه در بعضى از روایاتآمده قرص ماه در آن شب تمام بوده،و در حوالى غروب خورشیدو اوائل طلوع ماه اتفاق افتاده،و میانه انشقاق ماه و دوباره متصلشدن آن زمانى اندک فاصله شده است،ممکن است مردم آنبلاد وقتى متوجه ماه شدهاند که اتصال یافته بوده.
از اینهم که بگذریم،ملتهاى غیر مسلمان یعنى اهل کلیساو بتخانه را در امور دینى و مخصوصا حوادثى که بنفع اسلام باشد متهم و مغرض مىدانیم،و چه بسیار حوادث مهمتر از این رانادیده گرفته و نقل نکردهاند.
اشکال دیگرى هم برخى با استناد به پارهاى از آیات کریمهقرآنى کردهاند که مرحوم علامه طباطبائى در ذیل همین آیاتسوره قمر نقل کرده و جواب کافى و شافى به آن داده بتفصیلىکه هر که خواهد به تفسیر المیزان آنمرحوم مراجعه نماید.
و بطور کلى در پاسخ این گونه اعتراضات و شبهات بایدبگوئیم:
ما وقتى مسئله نبوت را پذیرفتیم و به«غیب»ایمان آورده ومعجزه را قبول کردیم دیگر جائى براى بحث و رد و ایراد و تاویلو توجیه باقى نمىماند،مگر با کدام تجزیه و تحلیل مادى مسئلهشکافتن سنگ سختبا ضربه چوب و بیرون آمدن دوازده چشمهآب گوارا قابل توجیه است (11) ،و با کدام حساب ظاهرى حاضرکردن تختبلقیس در یک چشم برهم زدن از صنعا بهبیت المقدس قابل درک و قبول است (12) ،و با کدام وسیلهاى-جز معجزه-میتوان عصاى چوبى را به اژدهائى بزرگ«ثعبان مبین»تبدیل نمود (13) ،و یا با زدن همان عصاى چوبین بدر یا میتوان آنراشکافت،و دوازده شکاف در آن پدیدار کرد، (14) و لشکرى عظیمرا از آن دریا عبور داد.
اینها و امثال اینها معجزاتى است که در قرآن کریم آمده وروایات صحیحه اثبات آنها را تضمین کرده که از آنجمله استمعجزه معراج جسمانى و«شق القمر»و در برابر آنها نمىتوان باتئوریها و فرضیههائى همچون«محال بودن خرق و التیام درافلاک»و هیئتبطلمیوسى که سالها و قرنها بعنوان یک قانونمسلم علم هیئت مورد قبول دانشمندان بوده و امروزه بطلان آن بهاثبات رسیده و بصورت مضحکهاى در آمده دستبتاویل و توجیهاین آیات و روایات زد،چنانچه برخى در گذشته و یا امروزمتاسفانه اینکار را کردهاند.
و اساس این توجیهات و تاویلات آن است که ظاهرا اینانمعناى صحیح«نبوت»و«وحى»و ارتباط انبیا را با عالم غیب و حقیقت جهان هستى ندانسته و یا همه را خواستهاند با فکرمادى و عقل ناقص خود فهمیده و تجزیه و تحلیل کنند،و قدرتلا یزال و بى انتهاى آفریدگار جهان را از یاد بردهاند و در نتیجه بهچنین تاویلاتى دست زدهاند و گرنه بگفته«ویلیم جونز» (15) :
-آن قدرت بزرگى که این عالم را آفرید از اینکه چیزى از آنکم کند یا چیزى بر آن بیفزاید عاجز و ناتوان نخواهد بود!
و بگفته آن دانشمند دیگر اسلامى«دکتر محمد سعیدبوطى» (16) اطراف وجود ما و بلکه خود وجودمان را همه گونهمعجزهاى فرا گرفته ولى بخاطر انس و الفتى که ما به آنها پیداکردهایم براى ما عادى شده و آنها را معمولى مىدانیم درصورتیکه در حقیقت هر کدام معجزه و یا معجزاتى شگفتانگیزاست.
مگر این ستارگان بىشمار،و حرکت این افلاک،و قانونجاذبه زمین و یا ستارگان دیگر،و حرکت ماه و خورشید،و ایننظم دقیق و حساب شده،و خلقت اینهمه موجودات ریز و درشتبلکه خلقتخود انسان-که آن دانشمندان بزرگ او را موجودناشناخته نامیده-و گردش خون در بدن،مسئله روح،و مسئله مرگ و حیات،و هزاران مسئله پیچیده و مرموز دیگرى که دروجود انسان و خلقتحیوانات و موجودات دیگر بکار رفته وموجود است معجزه نیست!
با اندکى تامل و دقت انسان به اعجاز همگى پى برده و همهرا معجزه میداند ولى از آنجا که مانوس و مالوف بوده براى ماصورت عادى پیدا کرده و از حالت اعجازى آنها غافل شدهایم.
یک تذکر پایانى
همانگونه که گفتیم:در مسئله معراج و شق القمر هر چه رابراى ما از نظر قرآن و حدیث صحیح به اثبات رسیده مىپذیریم،و اما پارهاى از روایات غیر صحیح و به اصطلاح«شاذ»ى را که درکتابها دیده مىشود،مانند آنکه در مسئله شق القمر نقل شده کهماه به دونیم شد و بگریبان رسولخدا رفت و سپس نیمى از آستینراست و نیمى از آستین چپ آنحضرت خارج شد و دوباره بهآسمان رفت و بیکدیگر چسبید.نمىپذیریم و بلکه اینگونه نقلهارا مجعول مىدانیم.و بگفته ابن کثیر این گفته برخىقصه پردازانى است که هیچ اصلى ندارد و دروغى آشکار استکه صحت ندارد (17) .
و یا پارهاى از خصوصیات و روایاتى که در داستان معراج ومشاهدات رسولخدا صلى الله علیه و آله در آسمانها و بهشت ودوزخ آمده و روایت صحیح و نقل معتبرى آنرا تایید نکرده مانمىپذیریم و اصرارى هم به قبول آن نداریم.
پىنوشتها:
1.بحار الانوار-ج 17-ص 354 و 357.
2.المیزان-ج 19-ص 69 و 72.
3.بحار الانوار-ج 17-ص 347-363،سیره ابن کثیر-ج 2-ص 113-121.
4.به صفحه 350 از جلد 17 بحار و پاورقى آن مراجعه شود.
5.مجمع البیان-ج 9-ص 186.
6.بحار الانوار-ج 17-ص 357.
7.مفاتیح الغیب-ج 29-ص 28.
8.بحار الانوار-ج 17-ص 349.
9.سیرة النبویة-ج 2-ص 114.
10.فقه السیره-ص 150.
11.«و اوحینا الى موسى اذا استسقى قومه ان اضرب بعصاک الحجر،فانبجست منهاثنتا عشرة عینا...»(سوره اعراف-آیه 160) .
12.«قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک...»(سورهنمل-آیه 40).
13.«فالقى عصاه فاذا هی ثعبان مبین»(سوره شعرا-آیه 32).
14.به آیات مبارکه سوره بقره-آیه 50 و سوره طه-آیه 77 و سوره شعرا-آیه 63 و سورهدخان-آیه 24 مراجعه شود.
15.و 16.فقه السیره-ص 150-151.
17.سیره النبویه ابن کثیر-ج 2-ص 120-121.
سه شنبه 29/4/1389 - 2:3
هوا و فضا
یکی از مراکز نظامی داخل شهری اصفهان، پادگان نیروی هوایی است که دارای باند فرودگاه می باشد و این باند فرودگاه برای مواقع ضروری فعالیت می کند.
به گزارش حفا نیوز، در شبهای اخیر در این پادگان که در اطراف خانه های مسکونی و شلوغ شهر می باشد، اقدام به آموزش خلبانی به نوآموزان در آن موقع شب نموده و باعث سلب آسایش مردم آن منطقه شده است.
طی تحقیقاتی که بعمل آمد چند نکته در این فعالیت به چشم می خورد که متاسفانه توجهی به آن نشده است:
1- آموزش خلبانی آن هم در موقع شب
2- آموزش خلبانی در منطقه مسکونی خاص توسط نوآموزان خلبان
3- استفاده از هواپیماهای قدیمی که آمار سقوط آن در کشورمان رکورد شکنی کرده است.
متاسفانه در سال 1374 هم در همان منطقه اصفهان یکی از این هواپیماهای آموزشی داخل یک خانه فرود آمد و یا بهتر است بگوییم که سقوط کرد.
چه راحت جان مردم به بازی گرفته می شود و کسی هم اهمیت به آن نمی دهد. مردم در موقع شب به جای استراحت در کنار خانواده خود باید ناظر پرواز طیاره هایی باشند که با سابقه هایی که در کشور دارند هر آنی احتمال سقوط آن هست.
سه شنبه 29/4/1389 - 2:1
سياست
یك تحلیلگر آمریكایی مینویسد: نارضایتی مردم از جنگ مصبیتآمیز و پرهزینه در عراق و افغانستان، اخراج ژنرال مك كریستال و نشت نفت در خلیج مكزیك همه نشانه آن است كه انقلابی جدید در آمریكا در حال شكل گرفتن است. پایگاه خبری "ربلنیوز " (Rebelnews) در مقالهای به قلم "كریستوفر بولین " (Christopher Bollyn) روزنامهنگار و تحلیلگر آمریكایی مینویسد: در آمریكا انقلابی در حال شكل گرفتن است. نارضایتی مردم از جنگ مصیبتآمیز و پر هزینه در عراق و افغانستان، اخراج ژنرال "مك كریستال " و نشت نفت در خلیج مكزیك همه نشانه آن است كه انقلابی جدید در آمریكا نزدیك است.
usaالبته شكایات دیگری هم وجود دارد مانند میلیاردها دلار محرك اقتصادی و مالیاتهای دریافت شده از مردم ولی یك مسالهای كه باعث وقوع حتمی انقلاب میشود، "دروغهای دولت آمریكا و مخفیسازی واقعیت درباره اتفاقات رخ داده در وقایع یازده سپتامبر است. "
این تحلیلگر آمریكایی معتقد است: انتشار مدارك مورد ارزیابی قرار گرفته درباره كشف حجم زیادی از الكترودهای بسیار قوی در خاك ساختمان تجارت جهانی در مارس 2009، فقط پایانی برای توضیحات دولت آمریكا برای اتفاقات یازده سپتامبر نبود بلكه آغازی برای انقلابی علیه گروهی است كه مردم و كشور ما را به سرقت بردهاند.
"باراك اوباما " میگوید: "نظامیان آمریكا به خاطر حملات یازده سپتامبر است كه در افغانستان میجنگند، " ولی ما شواهد محكمی داریم كه نشان میدهد برجهای دوقلو با استفاده از الكترودهای بسیار قوی كه توسط نانو تكنولوژی درست شده بود تخریب شده است. كشف صورت گرفته در مورد الكترودهای قوی شده پایانی برای رژیم جنایتكاری است كه بر آمریكا حكمرانی میكند. عمر حاكمیت آنها بر آمریكا به شماره افتاده است.
• انقلاب مورد نیاز برای باز پس گرفتن آمریكا میتواند خشونتآمیز نباشد
بولین در ادامه به بررسی وقوع انقلابها در جهان پرداخته مینویسد: انقلابها همیشه با خشونت همراه هستند ولی میتوان این چنین هم نباشند. از سال 1990 نیمی از كشورهای اروپا و آسیا انقلابهای بدون خشونتی را گذراندهاند كه منجر به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شد. همچنین رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی هم بدون خشونت به پایان رسید. انقلاب مورد نیاز برای باز پس گرفتن آمریكا میتواند خشونتآمیز نباشد و در واقع نباید هم با خشونت همراه باشد.
وی میافزاید: امروزه مشكل اصلی آمریكا این است كه "نمایندگان حاكمیت دروغی هستند "، به خاطر اینكه انتخابات ما فریبكارانه و دروغی است. باراك اوباما و نمایندگان كنگره كه آمریكا را اداره میكنند نماینده واقعی ما مردم آمریكا نیستند.
بولین در ادامه مقاله خود با اشاره به روش غلط رای گیری در ایالات متحده مینویسد: تنها راهی كه میتوان به صورت صلحآمیز حاكمیت دزدیده شده را به مردم آمریكا بازگرداند بازگشت "شفافیت و صداقت " به انتخابات ما است. استفاده گسترده رای گیری الكترونیك روشی است كه كشور را از ما دزدیدهاند و هر بار كه رای گیری صورت میگیرد این اتفاق تكرار میشود. مطمئنترین و راحتترین راهی كه میتواند كشور را به ما باز گرداند استفاده مجدد از رایهای كاغذی در سراسر كشور است. شهروندان باید نمایندگانی سر صندوقها و هنگام شمارش آرا داشته باشند. اینها لازمه یك انتخابات دموكراتیك است. اگر مردم در شمارش آرا دخالت نداشته باشند در این صورت انتخابات اعتباری ندارد. شمارش آرا به صورت دستی ممكن است زمانبر باشد ولی حداقل كاری است كه میتوان برای حفظ كشورمان انجام دهیم.
بحثی كه این جا وجود دارد درباره دستگاههای اخذ رای الكترونیك در انتخابات اخیر در "كارولینای جنوبی " كه طی آن یك كاندیدای ناشناس كاندیدای معروف را كه تصور میشد در انتخابات پیروز شود، شكست داد. بعد از این اتفاق فردی كه نام "جیمی بیگ بیر " (Jimi Big Bear) را برای خود انتخاب كرده بود درباره تقلب در رایهای الكترونیك در آمریكا به صورتی توضیح میدهد كه بسیار قابل فهم برای هر كسی است.
"جیمی بیگ بیر " این چنین می نویسد:
"به احتمال قوی در این انتخابات از همان دستگاههای رای گیری استفاده شده بود كه برای انتخاب اوباما از آن استفاده شده بود. درسته؟ پس چرا كسی به تقلب در انتخابات اعتراض نمیكند؟ "
این روزنامهنگار و تحلیلگر آمریكایی مینویسد: تنها یك حزب وجود دارد. یك حزب انحصاری كه به نظر میرسد از دو زیرمجموعه تشكیل شده است "دموكراتها " و "جمهوریخواهان " و مردم تصور میكنند یكی از این دو حزب میتواند بهتر از دیگری باشد.
زمان به ما نشان داده است كه اگر به جای اوباما، "مك كین " یا "سارا پالین " هم انتخاب شده بودند تفاوت چندانی نمیكرد. چرا نباید افرادی كه به اوباما رای دادهاند به خاطر دروغهایش از او پاسخ بخواهند؟
وی همچنین میافزاید: مشكل مشابهی با رسانهها وجود دارد. رسانهها در آمریكا در اختیار 6 شركت هستند كه تمام آنها یا برای صهیونیستها هستند و یا توسط صهیونیستها كنترل میشوند. رسانهها از دو قسمت تشكیل شدهاند. یك قسمت مختص دموكراتها است و بخش دیگر برای جمهوریخواهان هستند. برنامههای پخش شده در این رسانهها طوری طراحی شده است كه این تصور را برای مخاطب ایجاد میكند كه بین این دو حزب تفاوت و اختلاف وجود دارد. دموكراسی یعنی همین ایجاد تفرقه و حكومت كردن.
بولین معتقد است، سریعترین راه برای پس گرفتن آمریكا این است كه ثروت را از دست صهیونیستهایی كه كشور را اداره میكنند دور كرد. بدون در اختیار داشتن قدرت ثروت آنها باید همه چیز را رها كنند و از آمریكا به جای دیگری بروند.
• تقلب در انتخابات آمریكا به خیلی قبلتر از انتخابات سال 2000 برمیگردد
در ادامه مقاله حاضر آمده است: اولین تقلب در انتخابات آمریكا به "فلوریدا " در دهه 60 برمیگردد. برادران "كولیر " (Collier) اولین كاشفان تقلب در انتخابات هستند كه هر دوی آنها كشته شدند. یكی از دو برادر كاندیدای انتخابات شده بود و دیگری مدیر برنامههای تبلیغاتی بود. چیزی را كه آنها با شركت در انتخابات كشف كردند بسیار فوقالعاده بود. آنها پی برده بودند كه رسانهها در این تقلب نقش داشتند و بعد از پی بردن به این مساله این دو برادر كشته شدند.
برادران كولیر به اتاق شركت تولید كننده ماشینهای رای گیری رفتند، آنها با استفاده از دوربین فیلم برداری كه در اختیار داشتند صحنههایی را از تقلب در انتخابات فیلمبرداری كردند. این تصاویر نشان میداد كه اعضای " اتحادیه رای دهندگان زن " در حال ایجاد تغییر در كارت پانچهایی بودند كه روز قبل از آن توسط دستگاههای رای گیری سوراخ شده بود.
این روزنامهنگار و تحلیلگر آمریكایی در انتهای مقاله خود مینویسد: مشكل، جمهوریخواهان و دموكراتها نیستند. مساله گروهی است كه مالكیت اوباما را در اختیار دارند همانطور كه مالكیت "بوش "، "چنی " و "مك كین " را در اختیار داشتهاند و دارند. آنها مالكیت رسانهها، بخش عمدهای از كنگره و ماشینهای رای گیری را نیز در اختیار دارند. گرچه تقلب در انتخابات زمانی كه گزینههای قابل انتخاب از یك گروه هستند زیاد هم اهمیت پیدا نمیكند.
صهیونیستی بودن شرکت کوکاکولا سالهاست بر جهان ثابت شده و در این سالها هرگاه حرفی از تحریم اسرائیل به میان آمده تحریم کوکاکولا در صدر تحریم ها قرار داشته ولی متاسفانه این امر هیچگاه عملی نشده و حتی در جمهوری اسلامی ایران هم این امر عملیاتی نشده و نماینده این شرکت در ایران همچنان به فعالیت خود ادامه داده و متاسفانه به دلیل قدرت اقتصادی خود حتی فشارها و افشاگری ها را نیز فیلتر و حذف می کند.
هر چند محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران چندی پیش از تحریم چند شرکت صهیونیستی از جمله کوکاکولا خبر داد اما این شرکت همچنان در حال فعالیت بوده و محصولات آن بیش از پیش در فروشگاه ها و رستوران ها به چشم می خورد.
حتما تا کنون مطالبی در خصوص لوگو کوکاکولا و حاشیه های آن خوانده یا شنیده اید. لوگویی که به واقع با چرخش کامل معنی ضد اسلامی و ضد دینی داشته و توهینی شفاف و بزرگ به عمق اعتقادات مسلمانان است که البته جالب است بدانید با جستجوی این مطلب در گوگل تمامی یافته ها به سایت ها و وبلاگ های فیلتر شده هدایت می گردد که همین امر نیز نشان از دست هایی در پشت این ماجرا دارد.
اکنون بهتر است به عمق نفوذ صهیونیسم و ماسونرهای اسرائیلی در فعالیت های اقتصادیشان بنگرید.
برای مشاهخ تصویر.ب..
سه شنبه 29/4/1389 - 2:0
سياست
صهیونیستی بودن شرکت کوکاکولا سالهاست بر جهان ثابت شده و در این سالها هرگاه حرفی از تحریم اسرائیل به میان آمده تحریم کوکاکولا در صدر تحریم ها قرار داشته ولی متاسفانه این امر هیچگاه عملی نشده و حتی در جمهوری اسلامی ایران هم این امر عملیاتی نشده و نماینده این شرکت در ایران همچنان به فعالیت خود ادامه داده و متاسفانه به دلیل قدرت اقتصادی خود حتی فشارها و افشاگری ها را نیز فیلتر و حذف می کند.
هر چند محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران چندی پیش از تحریم چند شرکت صهیونیستی از جمله کوکاکولا خبر داد اما این شرکت همچنان در حال فعالیت بوده و محصولات آن بیش از پیش در فروشگاه ها و رستوران ها به چشم می خورد.
حتما تا کنون مطالبی در خصوص لوگو کوکاکولا و حاشیه های آن خوانده یا شنیده اید. لوگویی که به واقع با چرخش کامل معنی ضد اسلامی و ضد دینی داشته و توهینی شفاف و بزرگ به عمق اعتقادات مسلمانان است که البته جالب است بدانید با جستجوی این مطلب در گوگل تمامی یافته ها به سایت ها و وبلاگ های فیلتر شده هدایت می گردد که همین امر نیز نشان از دست هایی در پشت این ماجرا دارد.
اکنون بهتر است به عمق نفوذ صهیونیسم و ماسونرهای اسرائیلی در فعالیت های اقتصادیشان بنگرید.
برای مشاهخ تصویر.ب..
سه شنبه 29/4/1389 - 1:57
کامپیوتر و اینترنت
به تازگی یک سایت تبلیغاتی به عنوان تبادل لینک، با وبلاگها اقدام به هک نمودن و یا در اختیار گرفتن کامل آن وبلاگ می کند.
به گزارش حفا نیوز این سایت تبلیغاتی با قرار دادن کد{script src=http://www.tebadol.com/rank.php?l=l&2=2534>} در قالب وبلاگ مربوطه توسط خود مدیر وبلاگ به راحتی آن وبلاگ را تحت اختیار خود قرار داده و وبلاگ مربوطه پس از لود شدن به راحتی به سایت مربوطه سوئیچ می شود.
لذا کاربران محترم در صورت مشاهده چنین تخلفاتی آن را به نشانی filter@dci.irآدرس ایمیل جهت جلوگیری از رباتهای هرزنامه محافظت شده اند، جهت مشاهده آنها شما نیاز به فعال ساختن جاوا اسکریپت دارید ارسال نمایند.
سه شنبه 29/4/1389 - 1:55
کامپیوتر و اینترنت
تاریخچه چت به تاریخچه اینترنت برمى گردد. بخصوص در قسمت نرم افزارى از سال ،۱۹۹۳ یعنى حدوداً ۱۰ سال قبل، كه وب سایتها طراحى شد. اینها امكانات جدیدى را براى خودشان به وجود آوردند كه همین نرم افزارهاى چت بود كه همزمان با وب سایتها رشد كرد. اولین بارى كه اینترنت وصل شد، ارتباطات از طریق نوشتارى بین دو كامپیوتر بود و بعدها، به مرور زمان متوجه شدند كه این ارتباطات نوشتارى از طریق كامپیوترها مى تواند مزایاى بیشترى هم داشته باشد، یعنى ارتباط خصوصى تر میان دو نفر. لذا اتاقهاى مجازى یا همان چت رومها ایجاد شد كه بدون حضور فیزیكى، بسیارى از امور را از طریق نوشتار نرم افزارى انجام مى دادند كه بعدها صور مختلف چت پدید آمد.
چتتیپ شناسی چت:
انواع چت:
* چت دوستانه[1] :غالبا این چت ها با جنس مخالف است یا نقش جنس مخالف را بازی می كند .
* چت موضوعی[2] : بحث های موضوعی بین افرادی كه وجوه مشتركی دارند حول محور خاصی شكل می گیرد.
* چت تجاری[3] :از این نوع چت برای تبلیغات محصول ، فروش آن و پاسخ به مشتریان استفاده می شود كه معمولا در خود سایت آن محصول صورت می گیرد.
* چت آموزشی[4] : این نوع شامل آموزش الكترونیك از راه دور می شود. كه ی تواند سوال و جواب دانشجو و استاد را نیز در بر بگیرد .
* چت نوشتاری[5]: معمول ترین و اولین نوع چت است كه به وجود آمد .واگر بخواهیم لایه هایی برای چت در نظر بگیریم بیرونی ترین لایه چت است . یعنی خیلی وارد حریم خصوصی نمی شود و می تواند به صورت سطحی باقی بماند .
* چت صوتی[6] : چت صوتی وقتی صورت می گیرد كه اعتماد نسبی از دو طرف حاصل شده باشد و در صورت داشتن امكانات لازم می توانند وارد لایه دوم چت كه بخشی خصوصی تر است بشوند .
* چت تصویری[7] : استفاده از دوربین در چت در واقع وارد شدن به درونی ترین لایه است كه در این صورت دو طرف اعتماد یكدیگر را جلب كرده اند و سعی در ایجاد رابطه ای عمیق تر و شناختی بیشتر دارند
آمار چت کننده ها:
چند درصد کاربران چت می کنند؟ و چند درصد آنها موفق به پیدا کردن دوست می شوند؟ و چند درصد آنها بعد از پیدا کردن دوست آنها را ملاقات می کنند؟
مرکز افکار سنجی ایسپا تحقیقاتی در این زمینه انجام داده است که قابل توجه است:
2/47 درصد کاربران دارای دوست اینترنتی بوده و 8/52 درصد دوست اینترنتی نداشتهاند. 3/64 درصد افرادی که دوستان اینترنتی داشتهاند پس از دوستی با آنان ملاقات نداشتهاند. 7/35 درصد پس از دوستی اینترنتی، همدیگر را ملاقات کردهاند.
در این زمینه تحقیقاتی نیز در مشهد انجام شده است.
1/74 درصد کاربران اینترنت در مشهد چت می کنند و 4/53 درصد آنها با چت کردن در حد زیاد و خیلی زیاد آشنایی دارند. 3/66 درصد افراد چت کننده، چت را سرگرمی و تفریح دانستهاند و بدین منظور از آن استفاده کردهاند.
56 درصد علاقه مندی جوانان نیز رایانه و اینترنت تشکیل می دهد.
علاقهمندیهای جوانان در ایام فراغت:
به ترتیب اولویت عبارت است از : گردش و تفریح (1/85درصد)، مسافرت (8/80 درصد)، ورزش (7/74 درصد) ، مطالعه (63 درصد)، رایانه و اینترنت (56 درصد)، فعالیت مذهبی (5/45 درصد) و فعالیتهای هنری (8/44 درصد).
اهداف چت کردن :
هر کس بنا بر نیاز و هدفی که دارد وارد چت میشود. که مهمترین این هدف ها عبارتند از:
1- یاد گیری زبان.
2- پیدا کردن جواب برخی از سوالات خود.
3- پیدا کردن دوستانی جهت همکاری در مسائل مختلف از جمله اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی و غیره.
4- پیدا کردن دوستانی که بعدا بتوانند با او ازدواج کنند.
5- پیدا کردن دوستانی که بتوانند با او ارتباط عاطفی برقرار کنند.
6- پیدا کردن دوستانی که بتوانند با او از نزدیک آشنا شده و قرار ملاقات بگذرند و لذت ببرند.
7- گروهی هم صرفا دنبال سکس هستند.
8- برخی نیز برای کسب تجربه و آشنائی با فرهنگ و ادبیات افراد مختلف به چت می پردازند.
به نظر شما با توجه به این تقسیم بندی در چت روم ها بیشترین گروه را چه کسانی تشکیل می دهند.؟ و چه هدفی را از چت کردن دنبال می کنند؟
شخصیتهای مختلف :
افراد چت کننده همسان نیستند و دارای شخصیت های مختلفی هستند. گروهی سواد عالیه دارند و گروهی کم سواد هستند.گروهی جوانترند و گروهی هم مسن تر. همچنین گروهی ناشی هستند و تازه با محیط های چت آشنا شده اند. و همه چیز برای آنها تازگی دارد و خیلی زود همه چیز را جدی و واقعی قلمداد می کنند. و یا بر عکس به همه چیز با شک و تردید نگاه می کنند. و گروهی نیز با دنیای مشکلات عاطفی و روانی وارد اتاقهای چت می شوند.و گروهی نیز برای سر کار گذشتن دیگران و شیطنت اقدام به چت می کنند. در عین حال هستند کسانی که جدا و با اشتیاق وارد چت می شوند و برای پیدا کردن فرد مورد نظر ساعتها وقت خود را صرف جستجو در چت می کنند و اکثر مواقع نیز با خستگی و کلافگی و با روحیه افسرده از کامپیوتر دست می کشند. بنابراین قضاوت در مورد هر کدام از آنها نیز متفاوت است. و همچنین اهداف همه این افراد در ورود به اتاقهای چت هم یکسان نیست این پراکندگی و تنوع به ما نشان می دهد که ما هنگام چت با دنیای روشن شفافی روبرو نیستیم و انتخاب یک نفر هم و ارتباط با او و سعی در شناخت دقیق او نیز ممکن است نتیجه بخش نباشد . چون ما تنها می توانیم اطلاعات را از خود شخص بدون اینکه او را ببینیم بدست آوریم و او هم ممکن است در آنچه که می گوید نقش بازی می کند ارسال عکس و دیدن از طریق وب کم هم کاملا قابل اطمینان نیست مگر اینکه او را از نزدیک ببینیم.
رها کردن دوستان:
برخی می گویند که ای بابا شما چقدر مسئله را پیچیده می کنید. انسان به همین راحتی با دیگران شروع به چت می کند، بعدش هم هر موقع خواست او را رها می کند و کلی تفریح و سر گرمی هم برای خود درست می کند. تازه خیلی چیزها هم یاد می گیرد. در جواب باید گفت که اگر ما به همین اندازه بسنده کنیم شاید فکر کنیم که درست باشد. اما رها کردن دیگران هم ممکن است انسانیت و احساس مسئولیت ما را زیر سئوال ببرد. ما او را رها می کنیم اما آیا با احساسات او بازی نکرده ایم؟ آیا او را چشم به راه و منتظر نگذشته ایم؟ و آیا او را در حالت غم و انده فرو نبرده ایم؟ و آیا در او احساس حقارت ایجاد نکرده ایم؟ پس احساس مسئولیت و انسانیت ما کجاست؟
این را باید بدانیم که گروهی بطور جدی وارد اتاقهای چت می شوند و نه برای سر کار گذاشتن دیگران. و به طور جدی هم دنبال یک دوست می گردند. به نظر شما اگر اینگونه افراد را بعد از دلبستگی رها کنیم چه وضعی پیش می آید؟ شاید بگوئید، دلبستگی!؟ بله!! شما کششهای روانی دختر و پسر را که خیلی سریع در آنها دلبستگی ایجاد می کند فراموش کرده اید؟! این دلبستگی ها وجود دارد گر چه ممکن است یکطرفه باشد.
افراد ناشی :
در این میان برخی از افرادی که ناشی هستند و تازه با چت کردن آشنا شده اند ابتدا با اشتیاق فراوان به چت می پردازند و امیدوارانه به این قضیه نگاه می کنند و ای بسا خیلی سریع با دیگران ارتباط برقرار می کنند و روزهای زیادی را صرف چت کردن با دوستان خود می کنند و دلبستگی عجیبی در آنها به وجود می آید. و چه فکرها و چه نقشه ها که در سر نمی پرورانند. مثل اینکه همه چیز در حال اتفاق افتادن است. اما بزودی تجربه کسب می کنند و می آموزند که این قدر هم که تصور می کرد مسئله جدی نیست و گویا دنبال چیزی می گشت که یافتن آن در چت روم ها به این سادگی هم میسر نیست. پس دوباره امید ها فروكش می کند. و فرد دنبال روزنه ای دیگر و امید دیگر می گردد.
اما افراد با تجربه به مسئله چت این قدر هم جدی و امیدوارانه برخورد نمی کنند. چون تجارب زیادی در این مورد داشته اند که به آنها می گوید چگونه مدبّرانه با مسئله کنار بیایند. برای این افراد پیامهای دیگران مثل قبل دیگر هیجان انگیز نیست.
چند درصد آنها بعد از پیدا کردن دوست آنها را ملاقات می کنند؟
مرکز افکار سنجی ایسپا تحقیقاتی در این زمینه انجام داده است که قابل توجه است:
2/47 درصد کاربران دارای دوست اینترنتی بوده و 8/52 درصد دوست اینترنتی نداشتهاند. 3/64 درصد افرادی که دوستان اینترنتی داشتهاند پس از دوستی با آنان ملاقات نداشتهاند. 7/35 درصد پس از دوستی اینترنتی، همدیگر را ملاقات کردهاند.
در این زمینه تحقیقاتی نیز در مشهد انجام شده است.
1/74 درصد کاربران اینترنت در مشهد چت می کنند و 4/53 درصد آنها با چت کردن در حد زیاد و خیلی زیاد آشنایی دارند. 3/66 درصد افراد چت کننده، چت را سرگرمی و تفریح دانستهاند و بدین منظور از آن استفاده کردهاند.
56 درصد علاقه مندی جوانان نیز رایانه و اینترنت تشکیل می دهد.
علاقهمندیهای جوانان در ایام فراغت:
به ترتیب اولویت عبارت است از : گردش و تفریح (1/85درصد)، مسافرت (8/80 درصد)، ورزش (7/74 درصد) ، مطالعه (63 درصد)، رایانه و اینترنت (56 درصد)، فعالیت مذهبی (5/45 درصد) و فعالیتهای هنری (8/44 درصد).
نظرمراجع تقلید درمورد چت کردن
آیت الله مكارم شیرازی
سوال:نظر آیت الله مكارم شیرازی در باره چت كردن چیست؟
پاسخ : به نام خدا و با سلام :
چت کردن اشکال ندارد ؛ مگر اینکه این کار باعث ایجاد مفسده و ارتکاب گناه شود که در این صورت چت کردن اشکال دارد .
آیت الله لنکرانی
سوال : آیا با غیر هم جنس چت كردن اشكالی دارد؟
پاسخ : با عرض سلام و تحیت.
چت کردن فی نفسه اشکالی ندارد ولی ارتباط با نامحرم اگر با قصد شهوت و یا ترس افتادن به حرام باشد و یا باعث مفسده شود جایز نبوده و حرام است، در غیر این صورت اشکال ندارد.
البته در این زمینه باید بدانید که بسیار بعید است دو جوان بتوانند از شهوت یا ریبه به دور بوده یا به دور بمانند.
در روایت است که امیرالمؤمنین(ع) به همه سلام می کرده اند، به جز زنان جوان؛ و می فرموده اند که از خطرش می ترسم.(نقل به مضمون) این سنت علوی، به خاطر آن است که اهمیت و لزوم احتیاط در این مسئله را نشان دهد.
آیت الله خامنه ای
سوال : با سلام میخواستم بدونم که صحبت کردن دختران با پسران تحت عنوان چت در مورد مسایل روز و گاهی شوخی البته در حد عرف و اداب اجتماعی اشکال داره؟
پاسخ : به نام خدا و با سلام :
چت کردن با جنس مخالف با شرایطی که مطرح فرمودید و حفظ حرمتها اشکال ندارد .
آیت الله بهجت
سوال: چت كردن با یه جنس مخالف با رعایت حد و حدود شرعی از نظر آیت الله بهجت مانع شرعی دارد یا نه؟
یک نفر می تونه در موارد درسی یا كاری با جنس مخالفش ارتباط داشته باشه یا نه(البته با رعایت حد و حدود )؟
پاسخ : به نام خدا و با سلام :
چت کردن با جنس مخالف مانند صحبت کردن با وی است ، که اگر باعث ایجاد مفسده نشود اشکال ندارد ؛ برای مثال صحبتهای معمولی مانند احوال پرسی و یا پرسشهای درسی اشکال ندارد ولی رد و بدل کردن صحبتهایی که باعث تحریک جنسی می شود جایز نیست
آیت الله مظاهری
سوال:می خواستم بدانم دوستی با جنس مخالف که صرفا به صحبت کردن بیانجامد وباعث فحشا نشود چه حکمی دارد؟
آیا می توان با همکلاسی های داخل دانشگاه دوست بود؟
دوستی های اینترنتی چه طور؟
پاسخ:ارتباط بین دختر و پسر در کلاس و چت و یا به صورت تلفنی اگر در حد رد و بدل کردن صحبت های معمولی و علمی باشد و باعث ایجاد مفسده و به گناه افتادن طرفین نشود ، اشکال ندارد ولی دوستی صمیمی که معمولا باعث ایجاد مفسده می شود جایز نیست .
آیت الله جوادی تبریزی
سوال : سلام
آیا چت كردن با جنس مخالف درصورتی كه فقط حرفهای معمولی گفته شود گناه دارد.
پاسخ : با عرض سلام و تحیت.
دفتر معظم له فرمودند:
در صورتی كه خوف مفسده وجود نداشته باشد، اشكالی ندارد ولی احتیاط در اینگونه امور بسیار مطلوب است.
* حال باتوجه به این اطلاعات قضاوت را به خود شما خوانندگان عزیزواگذار می نمایم که آیا به نظرشما این پدیده مدرن تکنولوژی می تواند سود مند باشد یا مضر؟
سه شنبه 29/4/1389 - 1:53
کامپیوتر و اینترنت
«رضوان الفاخر» متخصص فیزیك نجومی و كیهانشناس كانادایی از قرار دادن یك ایستگاه فضایی به نام حضرت محمد(ص) بر روی كره ماه در سال 2013 میلادی خبر داد.
ستاد مشترك ارتش رژیم صهیونیستی، مراسمی در تقدیر و تمجید از دو تن از عاملان اصلی كشتار ناوگان آزادی به ویژه كشتی مرمره تركیه كه 9 تن از شهروندان ترك در آن به شهادت رسیدند ، برگزار كرد.
به گزارش رحماء به نقل از روزنامه «Peninsula»، الفاخر، عضو موسسه علمی فضایی «محمد(ص)» در ونكوور كانادا با اعلام این خبر به روزنامه قطری «پنینسولا» گفت: هدف از ساخت این ایستگاه علمی تلاش برای رساندن مجدد جهان اسلام به پیشگامی در عرصه علم است.
وی افزود: تصمیم برای ساخت این ایستگاه فضایی به دنبال اهانتهای سالهای اخیر به حضرت محمد(ص) گرفته شد تا از این طریق عرصهای برای معرفی بهتر اسلام و مسلمانان و نشاندادن اهمیت علوم از دیدگاه حضرت محمد(ص) ایجاد شود.
الفاخر ادامه داد: موسسه «محمد(ص)» با اجرای این طرح قصد دارد نقش نهضت پیامبر اسلام(ص) را در شكلگیری علوم و اكتشافات علمی در دوران طلایی تمدن اسلامی و متعاقباً گسترش علوم مدرن امروز برجسته سازد.
این دانشمند مسلمان تأكید كرد: این ایستگاه یك منبع علمی ارزشمند برای دانشمندان سراسر جهان خواهد بود و دانشجویان مسلمان میتوانند از طریق اینترنت به اطلاعات آن دسترسی پیدا كنند.
موسسه «محمد(ص)» یك موسسه آموزشی ـ پژوهشی غیردولتی در ونكوور كانادا است كه به طور كامل بر پیشرفت جهان اسلام در عرصه هوا فضا تمركز دارد.
سه شنبه 29/4/1389 - 1:52
دعا و زیارت
رسش:
چگونه می توان با حدیث منزلت بر وصی و خلیفه بودن امام علی(ع) استدلال کرد؟ )درحالی که خلیفه و وصی حضرت موسی(ع) یوشع بود نه هارون و هارون قبل از حضرت موسی(ع) از دنیا رفت.)
پاسخ:
درقرآن مجید در چند مورد از حضرت هارون به عنوان برادر، وزیر و وصی حضرت موسی(ع)تعبیر شده است از جمله:
1) قرآن دعا و درخواست حضرت موسی (ع) را اینگونه بیان کرده است:«قالَ رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری*وَ یَسِّرْ لی أَمْری*وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی*یَفْقَهُوا قَوْلی*وَ اجْعَلْ لی وَزیرًا مِنْ أَهْلی*هارُونَ أَخی*اشْدُدْ بِهِ أَزْری*وَ أَشْرِکْهُ فی أَمْری[i]یعنی:) حضرت موسی (ع))گفت: پروردگارا سینه ام را گشاده کن و کارم را برایم آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند و وزیری از خاندانم برای من قرار ده، برادرم هارون را پشتم را با او محکم کن و او را در کارم شریک ساز ».
2) در آیه دیگر آمده است:« وَ أَخی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنّی لِسانًا فَأَرْسِلْهُ مَعی رِدْءًا یُصَدِّقُنی إِنّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ*قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطانًا فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُما بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ[ii]یعنی :و برادرم هارون زبانش از من فصیح تر است او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند میترسم مرا تکذیب کنند. (خداوند) فرمود بزودی بازوان ترا به وسیله برادرت محکم و (نیرومند) میکنیم و برای شما سلطه و برتری قرار میدهیم و به برکت آیات ما، بر شما دست نمییابند. شما و پیروانتان پیروزید.»
3) باز قرآن کریم در آیه دیگری از قول موسی میفرماید:«قالَ رَبِّ إِنّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ وَ یَضیقُ صَدْری وَ لا یَنْطَلِقُ لِسانی فَأَرْسِلْ إِلی هارُونَ»[iii](موسی) گفت پروردگارا از آن بیم دارم که مرا تکذیب کنند و سینهام تنگ میشود، و زبانم به قدر کافی گویا نیست (برادرم) هارون را نیز رسالت ده (تا مرا یاری کند).
4)در جریان رفتن حضرت موسی به کوه طور ایشان را به عنوان جانشین خود معرفی میکند:«وَ قالَ مُوسی ِلأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ»[iv] و موسی به برادرش هارون گفت: جانشین من در میان قوم من باش ( آنها را) اصلاح کن و از روش مفسدان پیروی منما.
در این آیات شریفه حضرت هارون به عنوان:
الف: وزیر حضرت موسی
ب: پشتیبان و محکم کننده کار حضرت موسی
ج: تصدیق کننده حضرت موسی (ع)
د: زبان گویای حضرت موسی (ع)
و: جانشین حضرت موسی (ع) معرفی شده است، در حالی که هیچ کدام از این تعبیرها درباره حضرت یوشع بن نون[v] به کار نرفته است.
رحلت حضرت هارون قبل از حضرت موسی علیه السلام نیز منافاتی با جایگاه او ندارد زیرا روشن است که اگر حضرت هارون زنده میماند وصی و جانشین حضرت موسی علیه السلام بود و بهترین شاهد بر این مطلب همین است که یوشع بن نون بعد از وفات حضرت موسی(ع) به مقام پیامبری رسید در حالی که جناب هارون در زمان حیات حضرت موسی (ع) و دوشادوش او پیامبر بود.
با توجه به ویژگیها و نسبتهای حضرت هارون به حضرت موسی علیه السلام باید دید کدام یک از این ویژگیها در نسبت حضرت امیر علیه السلام و حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وجود دارد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیث شریف منزلت خود را به منزله موسی و حضرت امیر علیه السلام را به منزله هارون معرفی کرد و فرمود با این تفاوت که بعد از من دیگر پیامبری نخواهد بود (یعنی نیاز نیست) چون جناب هارون علیه السلام هم پیامبر بود اما حضرت امیر علیه السلام پیامبرنبود.
در احادیث زیادی به ویژگیهای حضرت امیر(ع) اشاره شده است از جمله:
1- در حدیث الدار که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای اولین بار عشیره و اقارب خود (حدود چهل تن) را دعوت کرد و فرمود هر کس به من ایمان بیاورد او برادر، وصی، وزیر و خلیفه من خواهد بود اما جز حضرت علی علیه السلام کسی به او ایمان نیاورد. پیامبر اکرم (ص) و به حالت استهزاء گفتند که مثل این (کودک) وصی و وزیر و خلیفه تو میشود!![vi]
2-در لیلة المبیت هم حضرت امیر علیه السلام به جای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که خوف قتل و شهادت ایشان در میان بود خوابید[vii] همانطوری که حضرت هارون در وقتی که بنی اسرائیل گوساله پرست شدند جان خود را برای حفظ جان حضرت موسی(ع) به خطر انداخت، و این هم نسبت دیگر این دو بزرگوار پس وصایت، وزارت، خلافت، پشتیبان و شریک در امر رسالت به عنوان امامت و تصدیق پیامبری خصوصیاتی هستند که حضرت علی (ع) داشته است.
وقتی در حدیث منزلت دقت کافی کنیم اشکال مورد نظر شما خود به خود رفع خواهد شد این حدیث که متواتر است می فرماید:«اما ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی[viii]،آیا راضی نمیشوی به این که جایگاه تو نسبت به من مانند جایگاه هارون به موسی باشد الا این که بعد از من پیامبری نیست». از دقت در این حدیث معلوم می شود که اولا: دراین روایت نمیگوید تو در آینده برادر، وصی، جانشین، وزیر، پشتیبان و تصدیق کننده من هستی بلکه معنی حدیث این است که همین الان هم وصی و... من هستی. و ثانیا: این که چون بعد از من پیامبری نمیآید و تو بعد از من تمام این شؤون را دارا هستی الا اینکه تنها پیامبر نیستی. (چون بعد از من دیگر حاجتی به نبوت نیست) خوب اگر پیامبر(ص) نظرش تنها به عهد و زمان خود بود میبایست بفرماید که الا این که تو الان پیامبر نیستی (چون هارون در عهد موسی پیامبر بود) و همین که فرمود بعد از من پیامبری نیست یعنی تو بعد از من تمام شؤون هارون را داری الا این که دیگر پیامبری در کار نیست.
بنا بر آنچه که گفته شد حدیث منزلة هم از نظر سند معتبر است (خبر متواتر است) و هم از نظر دلالت دلالتش بر ولایت علی(ع) کاملا روشن است.
[i]سوره طه، آیات 25 تا 32.
[ii]سوره قصص، آیات 34 و 35.
[iii]سوره شعراء، آیات 12 و 13.
[iv]سوره اعراف، آیه 142.
[v](احتمالا همان حضرت یسع پیامبر(ع) است که در قرآن کریم بدان اشارت رفته است)
[vi] بحارالأنوار ج: 18 ص: 44- الخرائجوالجرائح ج: 1 ص: 93- عللالشرائع ج : 1 ص170
[vii] بحارالأنوار ج: 19 ص: 85- بحارالأنوار ج: 19 ص: 56
[viii] الکافی ج: 8 ص: 106
منبع: پایگاه حوزه58005800
سه شنبه 29/4/1389 - 1:50