دانستنی های علمی
این
تابلو را به دیوار اتاق میزنی، آن قالیچه را جلوی پلکان میاندازی، راهرو را جارو میکنی،
مبلها بهم ریخته است. مهمانها دارند میرسند و هنوز
لباس عوض نکردهای. در آشپزخانه واویلاست و هنوز هم
کارهایت مانده است غرق
در همین کشمکشها و گرفتاریها و مشغولیات و خیالات میروی و میآیی و میدوی و میپری که
ناگهان... سر پیچ پلکان جلویت یک آینه است، از آن رد نشو
لحظهای
همهچیز را رها کن
لحظهای همه چیز را رها کن؛ بایست و با
خودت روبرو شو
نگاهش کن! خوب نگاهش کن! او را میشناسی؟
دقیقا وراندازش کن، کوشش کن درست
بشناسیاش، درست به جایش آوری
فکر کن ببین این همان است که میخواستی
باشی؟
اگر نه پس چه کسی و چه کاری فوری تر و
مهمتر از اینکه همه این مشغلههای سرسام آور و پوچ و و روزمره
و تکراری و زودگذر و تقلیدی و بی دوام و بی قیمت را از دست و دوشت بریزی و... به او
بپردازی و او را درست کنی
فرصت کم است، مگر عمر آدمی چند هزار سال
است؟
چه زود هم میگذرد، مثل صفحات کتابی که باد
ورق میزند؛ آن هم کتاب کوچکی که پنجاه، شصت صفحه بیشتر
ندارد
خودت
را خلاص کن
بایست و با خودت روبرو شو
سخت میگیرد جهان بر مردمان سختکوش
در پروازی که اخیرا داشتم بغل دستم یک
تاجر نشسته بود. او به من گفت فرزندانش حتی از زمان کودکی شخصیتهایی
کاملا متفاوت از هم نشان دادند. او در پسرش نشانههایی از سختکوشی
همسرش میدید و در دخترش خودش را مییافت که از همان ابتدا نشان داده
بود مثل پدرش از زیر کار در رو و تنبل است. او به خاطر کارهایی که
دخترش برای فرار از انجام کارهایش انجام میداد از او عصبانی میشد ولی
در عین حال حس دلسوزی هم نسبت به او داشت چرا که دخترش خصلتهایی از
طرز تفکر تجاری پدرش را نشان میداد: «او حسابگریهای باارزش کوچکی
انجام میدهد و میفهمد چگونه میتواند کمترین تلاش را برای یک کار
انجام دهد و بقیه وقتاش را به استراحت و بازی بگذراند.»
حرفهایش جالب بود
و تعبیرش از تنبلی جالبتر؛ خصوصا برای من که هیچ وقت به تنبلی
اینگونه فکر نکرده بودم. من شریکهای تنبل خودم را میشناسم که البته
آدمهای باهوشی هستند و حتی میتوانند تلاشهای دیگران را تحتالشعاع
خودشان قرار بدهند تا خود را کمی بیشتر نشان دهند. آنها این نکته را
میدانند که در روزگاری که بیشتر مردم دنبال پیشرفت شغلی و اقتصادی
هستند، چگونه به وظیفهشان عمل کنند و دستاورد کافی و معقولی داشته
باشند و از یک زندگی بدون استرس لذت ببرند. منظور من این نیست که ما
باید تلاش کنیم تا راه از کار در رفتن و تنبلی را یاد بگیریم بلکه
تعادل برقرار کردن بین بیخیال و تنبلی از یک طرف و فعالیت بیش از حد
از طرف دیگر، میتواند برای همه ما کارساز باشد ولی در فرهنگی که
میخواهیم همیشه و در همه حال، از همه بهتر باشیم بیخیالی گاه
میتواند راه مناسبی، هم برای حفظ سلامت ما و هم برای حفظ شغل ما باشد
سه شنبه 22/10/1388 - 10:58
دانستنی های علمی
پیشترها محلهای کار جاهای شلوغی بودند و شما باید در این محلهای
شلوغ خودتان را نشان میدادید. سختکار میکردید و تا دیر وقت برای
انجام کارهایتان باید میماندید و دیروقت به خانه برمیگشتید اما
امروزه افراد قبل از اینکه به سرکار بروند، مقدار زیادی از کارهایشان
را با تلفن، ایمیل، فکس، انجام دادهاند و محیط کار کم استرستری را
برای خود میسازند. در ادامه راهکارهایی عنوان میشود تا بتوانید در
عین حال که یک تنبل هستید، کارهایتان را هم سر موقع انجام بدهید.
● ایمیل میتواند منتظر
بماند
نباید به ایمیلهایتان
در همان لحظه که روی صفحه مانیتورتان ظاهر میشوند جواب دهید. دریافت
کردن دانه دانه پیامها در زمان کارتان باعث قطع شدن و ناتمام ماندن
کاری که در حال انجام آن هستید میشود. شما باید وقت تعیین شدهای برای
بررسی ایمیلهایتان قرار بدهید تا حواستان را در بین انجام کارهای
دیگر پرت نکند. مثلا شما میتوانید صدای خبردهنده پیام تازه
کامپیوترتان را قطع کنید.
● «نه» گفتن، شما را آتش
نمیزند!
اگر رییستان و یا کسی
دیگر پیش شما آمد برای اینکه کاری را که جزیی از کار اصلیتان است را
انجام دهید با کمال میل آن را بپذیرید ولی اگر غرق کارتان هستید، رد
کردن درخواست همکارتان که ربطی به کارتان ندارد به شما ضرری وارد
نمیکند، البته به این شرط که با ظرافت توضیح دهید شما دوست دارید
کمکشان کنید ولی در حال حاضر کار مهمتر و فوریتری برای انجام دادن
دارید.
● چندکاره نباشید
توانایی انجام همزمان
چند کار مثل صحبت کردن با تلفن همراه، چک کردن ایمیلها و غذا درست
کردن توانایی تحسینبرانگیزی است ولی لزوما مفیدترین نیست.چند کاره
بودن در واقع در خیلی از محلهای کار باب شده است. مساله این است که ما
اغلب از هر کاری قسمتی کوچک از آن را میتوانیم انجام دهیم ولی هیچ وقت
موفق به انجام کامل و دقیق هیچکدام از آنها نمیشویم.
● به خودتان استراحت
بدهید
فقط برای ۵
دقیقه از کار دست بکشید. در سالن دوری بزنید یا برای هواخوری اگر امکان
دارد به بیرون از محیط بسته کار بروید. همانطور که بدون تعطیلات
پنجشنبه و جمعه ممکن بود شما به یک زندانی دیوانه تبدیل شوید. ایده
استراحت مختصر در طول روز هم مثل نوع کوچکی از تعطیلات آخر هفته است.
بعد از استراحت مختصر روزانه با ذهنی آزاد و بازدهی بیشتر به سرکارتان
بازمیگردید.
● غذایتان را سر
میزکارتان نخورید
ممکن است گاهی اوقات
مجبور باشید غذایتان را سرمیز کارتان بخورید مثل وقتی که فرصتتان رو
به اتمام است یا سرکاری هستید که نباید آن را قطع کنید ولی اینکه هر
روز غذایتان را پشتمیزتان بخورید باعث میشود مغز و چشمتان فرصتی
برای استراحت نداشته باشد. ممکن است که اگر شما تنها کسی هستید که
۳۰
دقیقه وقت غذایتان را در بیرون دفتر کارتان میگذرانید، احساس کنید که
آدم تنبل و از زیرکار در رویی هستید ولی ارزش این کار برای سلامتیتان
به این حس میارزد.
● طراحی اوقات شخصی
به تقویمتان مراجعه کنید
و زمانهایی را برای کارهایی که میخواهید بدون مزاحمت برای خودتان
انجام دهید تعیین کنید. این زمانها را همچون زمانهایی که قرار
ملاقات مهم با رییستان، یا مشاورتان دارید، غیرقابل تغییر بدانید و
اگر کسی تلاش کرد در این زمانهای مقررتان، قرار ملاقاتی با شما
بگذارد، به او بگویید در این زمان مشغله دارید و زمان دیگری را برای
ملاقات با او برنامهریزی کنید.
سه شنبه 22/10/1388 - 10:56
طنز و سرگرمی
سنگ تراش
! روزی، سنگتراشی که از
کار خود ناراضی بود و احساس حقارت میکرد، از نزدیکی خانه بازرگانی
رد میشد.
در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال
خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر ثروتمند است!
و آرزو کرد که مانند بازرگان باشد.
در یک لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدتها فکر
میکرد که از همه قدرتمندتر است.
تا این که یک روز حاکم شهر از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم
به حاکم احترام میگذارند حتی بازرگانان.
مرد با خودش فکر کرد: کاش من هم یک حاکم بودم، آن وقت از همه قویتر
میشدم! در همان لحظه، او تبدیل به حاکم مقتدر شهر شد.
در حالی که روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم میکردند.
احساس کرد که نور خورشید او را میآزارد و با خودش فکر کرد که
خورشید چقدر قدرتمند است.
او آرزو کرد که خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمام نیرو
سعی کرد که به زمین بتابد و آن را گرم کند.
پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلوی تابش او را گرفت.
پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به
ابری بزرگ شد.
کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد.
این بار آرزو کرد که باد شود و تبدیل به باد شد.
ولی وقتی به نزدیکی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تکان دادن صخره را
نداشت.
با خود گفت که قویترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی
بزرگ و عظیم شد.
همانطور که با غرور ایستاده بود، ناگهان صدائی را شنید و احساس کرد
که دارد خرد میشود.
نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید که
با چکش و قلم به جان او افتاده است!
--------------------------------------------------------------------------------
شمع فرشته ! مردی که همسرش را از
دست داده بود دختر سه سالهاش را بسیار دوست میداشت.
دخترک به بیماری سختی مبتلا شد، پدر به هر دری زد تا کودک
سلامتیاش را دوباره به دست بیاورد، هرچه پول داشت برای درمان او
خرج کرد ولی بیماری جان دخترک را گرفت و او مرد.
پدر در خانه اش را بست و گوشهگیر شد.
با هیچکس صحبت نمیکرد و سرکار نمیرفت. دوستان و آشنایانش خیلی سعی
کردند تا او را به زندگی عادی برگردانند ولی موفق نشدند.
شبی پدر رویای عجیبی دید.
دید که در بهشت است و صف منظمی از فرشتگان کوچک در جادهای طلائی
بهسوی کاخی مجلل در حرکت هستند.
هر فرشته شمعی در دست داشت و شمع همه فرشتگان به جز یکی روشن بود.
مرد وقتی جلوتر رفت، دید فرشتهای که شمعش خاموش است، همان دختر
خودش است.
پدر فرشته غمگین را در آغوش گرفت و او را نوازش داد، از او پرسید:
دلبندم، چرا غمگینی؟ چرا شمع تو خاموش است؟
دخترک به پدرش گفت: بابا جان، هروقت شمع من روشن میشود، اشکهای تو
آنرا خاموش میکند و هروقت دلتنگ میشوی، من هم غمگین میشوم.
پدر در حالی که اشکش در چشمانش حلقه زده بود، از خواب پرید.
اشکهایش را پاک کرد، انزوا را رها کرد و به زندگی عادی خود بازگشت.
-------------------------------------------------------------------------------- |
حکایت
بحلول و آب انگور! روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا
حرام است؟
بهلول گفت: نه !
پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز بکشم، آیا حرام
است؟
بهلول گفت: نه!
پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را در خمره ای بگذاریم و آن را
زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را بنوشیم حرام می شود؟
بهلول گفت: نگاه کن!
من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟
گفت: نه!
بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می
آید؟
گفت: نه!
سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و آن
را محکم بر پیشانی مرد زد !
مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست !
بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری نکردم
!
این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما
من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!! |
دوشنبه 21/10/1388 - 14:15
دعا و زیارت
|
امام
حسن(ع)در اثر توطئهاى شوم كه از سوى معاویه تدارك دیدهشد به شهادت رسید
و جلوههاى شكوهمند امامت در دیگر یادگارفاطمه و على علیهماالسلام متجلى
گشت. استبداد اموى جهت هدم امامت راستین و یاران دلباخته آن عزمرا دو
چندان كرد و با تهدید و ارعاب و ترفندهاى عوامفریبانه بهنابودى مكتب و
راه امام على و فرزندانش علیهم السلام همتگماشت. بدین جهت، رهبرى و هدایت
امتشرایط دشوار و طاقت فرسایىیافت. دوران دهساله امامت ابىعبدالله(ع)
بیانگر مواضع وبرنامههاى آن حضرت در مقابل این تحولات است كه پیامها و
درسهاىارزشمندى را فرا راه عاشقانش قرار مىدهد و از سوى دیگر،
سیرهاخلاقى تربیتى آن بزرگوار را ازذخائر ازرشمند جهان اسلام و
ازبایستههاى پژوهشى است كه بخش مهمى از آن ظهور و درخشش همیندوران مبارك
است. نوشته حاضر نگاهى است اجمالى به یكى از مواضعو ابعاد زندگى سیاسى آن
حضرت با عنوان «مبارزات امامحسین(ع)در دوران معاویه كه محورهاى زیر
بیانگر جوانب آنمىباشد.
اعلام منشور ولایت در سرزمین منا
شیعیان
امام على(ع)روزهاى سختى را در حكومت معاویه سپرىمىكردند. تعداد زیادى از
آنان توسط معاویه به شهادت رسیده وبسیارى دیگر فرارى یا منزوى و در اضطراب
و نگرانى به سرمىبردند. در منابر و اجتماعات اهانتبه امام على(ع) به
صورترسمى رواج یافته بود و دلهاى عاشقان و دوستداران امیرمومنان راسخت
جریحه دار كرده بود. اكنون دیدگان به سوى امام حسین(ع)دوخته شده و منتظر
رهنمودهاو دستورهاى آن حضرت است تا این سكوت مرگبار را بشكند و راهى
بهسوى افقهاى حقیقتبگشاید. امام حسین(ع)همراه عبدالله ابن عباسو
عبدالله ابن جعفر حج مىگذارد. در سرزمین منى فرصتى دست مىدهدتا
امام(ع)از اصحاب پیامبرو شیعیان و نیك مردان انصار دعوت كندو حقایق را
براى آنان بازگو كند. بیش از هفتصد تن گرد اماماجتماع مىكنند كه دویست
نفر آنان از اصحاب پیامبرند. حضرت بپاخاست و پس از حمد وثناى الهى، فرمود:
«این تجاوزگر(معاویه)برما و شیعیان ما سختیها و ناملایماتىروا داشته است
كه خود دانسته و دیدهاید یا به شما رسیده است. مىخواهم از شما درباره
حقیقتى جویا شوم. اگر راست گفتم، آن را تصدیق كنید و در صورتى كه خلاف
گفتم،مرا تكذیب كنید. سخنم را بشنوید و گفتارم را بنویسید. سپسهنگامى كه
به سوى شهرها و قبایل خویش بازگشتید، هر آن كس را كهمورد وثوق و اطمینان
دانستید به آنچه از حقوق ما مىدانید، دعوتكنید. من از آن مىترسم كه حق
ولایت از بین رود و مغلوب گردد،اگرچه خدا نور خویش را به رغم خواست
كافران، غالب خواهدگردانید.»
سپس آنچه از قرآن و سنت
پیامبر(ص)درباره پدر و مادرش واهلبیت(علیهم السلام )بود، براى آنان قرائت
كرد. همگى گفتند: «اللهم نعم قد سمعنا و شهدنا» ; همین طور است ما خود
شنیدیمو افراد مورد اعتماد براى ما آنچه فرمودید، نقل كردند.
سپس
حضرت فرمود: «شما را به خدا سوگند مىدهم آیا مىدانید كهپیامبر(ص)
على(ع)را در غدیر خم به امامت منصوب كرد و مردم رابهولایت او فرا خواند و
دستور داد كه این پیام را حاضران بهغایبان برسانند؟» همگى گفتند: «بلى ما
شنیدیم.» (1)
بدین ترتیب، امام(ع)در آن اجتماع بر حقیقت امامت
تاكیدورزیده و رسالت و مسوولیتخواص را براى ترویج مكتباهلبیت(علیهم
السلام)و مبارزه با استبداد اموى ترسیم كرد. سخنرانى حضرت در مسجد
پیامبر(ص)نیز در همین راستا است. مرحوممجلسى مىنویسد: به معاویه گفتند:
دیدگان به سوى حسین(ع)است. كارى كن كه اومنبر رود و خطابه ایراد كند; از
چشم مردم خواهد افتاد; زیراتوانایى خطابه ندارد. معاویه گفت: این را
درباره برادرش حسنابن على تجربه كردم، به رسوایى مامنجر شد.
سرانجام
اصرار زیاد مردم باعثشد از امامحسین(ع)بخواهد بهمنبر رود و با مردم سخن
بگوید. حضرت سخنرانى خود را با حمدوثناى الهى آغاز كرد. دراین حال مردى
گفت: كیست كه خطابهمىكند؟ حضرت فرمود: ماییم حزب پیروز الهى و عترت رسول
خدا كه نزدیكترین فرد بهاو هستند و اهلبیت پاكیزه او ویكى از دو چیز
گرانبها كه عدلقرآن قرار داده شده، همان كتاب كه باطلى از پیش رو و
پشتسر اوراه نمىیابد، آگاه به تاویل قرآن و روشنگر حقایق آن هستیم. مارا
اطاعت كنید كه اطاعت ما واجب است; زیرااطاعت ما مقرون بهاطاعتخدا و رسول
او گشته است. خداوند متعال مىفرماید: «اطاعتكنید خدا و رسول او و صاحب
فرمان از خودتان را و هرگاه در چیزىنزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر
بازگردانید. اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، این براى شما بهتر
وعاقبت و پایانش نیكوتر است.» (2)
و فرموده: «هنگامى كه خبرى از
پیروزى یا شكستبه آنها برسد،آن را شایع مىسازند در حالى كه اگر آن را به
پیامبر و پیشوایانكه قدرت تشخیص كافى دارند. بازگردانند از ریشههاى
مسایلآگاه خواهند شد و اگر فضل و رحمتخدا برشما نبود، جز عده كمىهمگى
از شیطان پیروى مىكردید.» (3)
شما را برحذر مىدارم ازاین كه به
نداى شیطان گوش فرادهید; زیرا شیطان دشمن آشكار شما است. و در آن صورت از
دوستان شیطانخواهید شد. دوستانى كه شیطان به آنان مىگوید: امروز هیچ كس
ازمردم بر شما پیروز نمىگردد و من همسایه شما هستم اما هنگامى
كهدوگروه(كافران و مومنان مورد حمایت فرشتگان در جنگ بدر)دربرابر یكدیگر
قرار گرفتند، به عقب برگشت و گفت: من از شما بیزارم. (4) كه در این صورت
«مثل كافران جنگ بدر»مورد ضربه شمشیرها و نیزهها «از سوى ملائكه» قرار
خواهید گرفتو در آن هنگام ایمان فردى كه از پیش ایمان نیاورده
استیاكارنیكى را انجام نداده است نفعى به او نخواهد رساند.
در این موقع، معاویه گفت: «حسبك یا اباعبدالله فقد ابلغت»; كافى است اى اباعبدالله، حق سخن را ادا كردى. (5)
2- اعتراض به ولایتعهدى یزید
معاویه
تصمیم به ولایتعهدى یزید گرفت. راهى حجشد; به مدینه آمد و از مردم براى
او بیعت گرفت. سپسمنبر رفت و یزید را این چنین ستود: یزید دانا به سنت و
قرآنشناس است و حلم و بردبارىاش برسنگهاى سخت افزون است.
امامحسین(ع)برخاست و پس از ستایش خدا و درود بر پیامبر(ص)فرمود: هرگز
سخنورى هرچند سخن به تفصیل گوید نتوانسته استحق اندكى ازصفات ممتاز
پیامبر(ص)را ادا كند. اى معاویه! از واقعیت دورماندهاى، سپیده صبح تاریكى
شب را رسوا ساخته و نور خورشید پرتوروشنایى چراغ را بىفروغ ساخته است. در
برترى برخى سخن به زیادهگفتى و در گزینش عدهاى حق دیگران را ضایع كردى و
از بیان فضیلتصاحبان آن بخل ورزیدى و بیش از حد ستم رواداشتى. نشد كه
اندكى از فضیلت صاحبان حق را بپردازى و در همان حالشیطان بهره فراوان و
نصیب كامل خویش را برنگیرد. دانستم آنچهدرباره یزید از سیاستمدارى و
كمالش گفتى، مىخواهى مردم را بااین سخنان به اشتباه اندازى. گمان مىكنى
انسانى ناشناس و دوراز چشم مردم را تعریف مىكنى و از آنچه فقط خودت به آن
دستیافتهاى، خبر مىدهى. «فخذ لیزید فیما اخذبه من استقرائه الكلاب
المتهادشتهعندالتحادش و الحمام السبق لاترابهن و القیناث ذوات المعازف
وضروب الملاهى تجده ناصرا» ; وهمین كارهایى كه یزید كرده، بگیر; همین كه
سگان را به حال پارس و گلاویزى مىخواند و كبوترانبازىرا به سوى
همقطارانش و نیز كنیزكان آوازه خوان و انواع بیهودهگرى و هوس بازىهایش
كافى است كه تو را در وصف خویش یارى كردهباشد.
سپس فرمود: قصدى
را كه براى ولایتعهدى یزید دارى فروگذار ورهاكن، چه نیازى دارى كه افزون
برهمه كارهاى بدى كه كردهاى بااین گناه نیز خدا را ملاقات كنى. (6)
افشاى جنایات معاویه
جهت
دیگرى كه بیانگر مبارزات آن حضرت است نامهاى است كه درآن جنایات معاویه و
ستمگرىهایش شمارش كرده، حكومت معاویه رافتنهاى سهمگین بر امت قلمداد
مىكند. قسمتى از آن چنین است: مگرتو نبودى كه حجر و یاران عابد و خاشع حق
را كشتى، همانان كه ازبدعتها نگران و بىتاب مىگشتند و امر به معروف و
نهى از منكرمىكردند؟ آنان را پس از تعهدات محكم و تضمینهاى مطمئن به
طرزظالمانه و تجاوزكارانه كشتى، در برابر خدا گستاخى ورزیدى و عهدو پیمان
الهى را سبك شمردى. مگر تو قاتل عمرو ابن الحمق نیستى،همان كه از زیادى
عبادت صورت و پیشانىاش پینه بسته بود؟ او راپس از تعهدات و تضمینهایى
كشتى كه اگر به حفاظتشدگان دركوهساران داده مىشد، از قلههاى آن فرود
مىآمدند. مگر تونیستىكه زیاد را در دوره اسلام به خویشتن منسوب گردانیدى
و او را پسرابىسفیان قلمداد كردى، با این كه رسول خدا(ص)حكم كرده كه
فرزندمتعلق به بستر(پدر و مادر)است و پاداش مرد زناكار را سنگ است.
آنگاه
او را برمسلمانان مسلط ساختى تا آنان را بكشد و دست وپایشان را قطع كند و
بر تنه درختبه دارشان آویزاد؟ پناهبرخدا، اى معاویه! گویا تو از این امت
نیستى و ایشان از تونیستند. مگر تو آن خضرمى را نكشتى كه ابن زیاد درباره
او به توگزارش داده بود داراى دین على(ع)است; و دین على(ع) همان دینىاست
كه پسر عمویش(ص)برآن بود; همان دینى كه تو به نامش به اینمقام نشستهاى;
و اگر دین او نبود، بالاترین افتخارات تو واجدادت كوچهاى تابستانى و
زمستانى آنان بود و خدا به واسطه مابراى این كه نعمتى گران ببخشد، سختیهاى
آن را از دوشتانبرداشت. به من گفتهاى كه این امت را به فتنه مینداز. من
فتنهاىسهمگینتر از حكومتتبرامت نمىیابم; و نیز گفتهاى: به
مصلحتخویش و دین و امت محمد(ص)بیندیش. به خدا قسم، كارى بهتر ازجهاد علیه
تو نمىشناسم. بنابراین، هرگاه به انجام آن اقدام كنم، مایه تقرب
بهپروردگار من است و در صورتى كه به انجامش نپردازم، از خدا براىحفظ
دینم آمرزش مىطلبم و از او توفیق انجام آنچه او دوستمىدارد و مىپسندد،
خواستارم.
سپس حضرت در ادامه مىفرماید: بدان كه خدا را دیوانى
است كههركار كوچك و بزرگ به حساب مىكشد و شمارش مىكند. بدان كه
خدافراموش نمىكند كه تو به مجرد گمان افراد را مىكشى و به محضوارد آمدن
اتهامى دستگیر مىسازى و پسرى را به حكومت نشاندهاىكه باده مىنوشد و
سگبازى مىكند، تو را مىبینم كه خویشتن بهگناه و عذاب در انداختهاى و
دینت را تباه كردهاى و رعیت راضایعساختهاى. (7)
یادآورى رسالتها
استبداد
اموى جامعه اسلامى را دچار فسردگى و ركود كرده، زمینهتجاوز و ستمگریهاى
بیشتر آنان گشته بود. هشدار به جامعه ویادآورى رسالتها و مسوولیتهاى سنگین
آنان از ضرورتهاى فورى آنبود; و چه فردى شایستهتر از ابىعبدالله
الحسین(ع)و چه موقعیتىوالاتر از حج.
براین اساس، حضرت در اجتماع
شكوهمند مردم در سرزمین منى بهسخنرانى پرداخت و وظیفه امر به معروف ونهى
از منكر را به مردمو دانشمندان یادآور شد. حضرت در آغاز درباره اهتمام به
امر بهمعروف و نهى از منكر فرمود: اى مردم! از آنچه خدا بدان اولیاى خود
را پند داده، پندگیرید مانند بدگفتن او از دانشمندان یهود، آنجا كه
مىفرماید: چرا دانشمندان نصارى و علماى یهود آنان را از گفتار گناهآمیز
وخوردن مال حرام نهى نمىكنند؟ چه زشت است عملى كه انجاممىدادند. (8) و
نیز فرموده است: كافران بنى اسرائیل بر زبان داود وعیسى ابن مریم، لعن و
نفرین شدند. این به خاطر آن بود كه گناهوتجاوز مىكردند. تا آنجا كه
فرمود: چه بدكارى انجام مىدادند. (9)
خداوند آنها را بدین خاطر
نكوهش كرده كه از ستمكارانى كهمیان آنها بودند، كار زشت و فساد مىدیدند
و آنها را نهىنمىكردند; زیرا در مال آنان طمع داشته و از قدرت
آنانمىترسیدند با این كه خداوند مىفرماید: از مردم نترسید و از
منبترسید. (10)
سپس عالمان را مورد خطاب قرار داده، مىفرماید:
شما اى جماعتكه معروف به دانش و نامور به خوبى و معروف به خیرخواهى هستید
وبه وسیله خدا در دل مردم مهابتى دارید; شرافتمند از شما حسابمىبرد و
ناتوان شما را گرامى مىدارد...
من مىترسم عذابى از عذابهاى الهى
برشما فرودآید; زیرا شماهااز كرامتخدا به منزلتى رسیدید كه بردیگران
برترى یافتهاید. بندگان مؤمن به خدا، گرامى داشته نمىشوند ولى شما به
خاطر خدادر میان بندگان الهى ارجمندید. این در حالى است كه مىبینید
كهپیمانهاى خدا شكسته شده و هیچ عكس العمل و هراسى به خود راهنمىدهید.
براى یك نقض تعهد پدران خویش بىتابى مىكنید با این كه تعهدرسول خدا خوار
و بىمقدار شده، كورها و لالها و زمینگیرها در همهشهرها بىسرپرست مانده
و برآنها ترحم نمىشود، شما به اندازهمقام و در خور مسوولیتخویش كار
نمىكنید و در مقابل كسى كهاقدام مىكند خضوع نمىكنید. برعكس به سازش و
مسامحه با ظالمان خود را آسوده خاطر مىداریدبا این كه خداوند شما را
فرمان داده كه از كار خلاف باز ایستیدو دیگران را نیز نهى كنید; اما شما
غافلید. مصیبتشما از همهمردم بزرگتر است; زیرا در حفظ مقام علما و
دانشمندان ناتوانشدید. كاش كوشش مىكردید. علت این ناتوانى این است كه
جریان امور و احكام به دستدانشمندان الهى است كه امین برحلال و حرام
اویند; ولى این مقاماز شما گرفته شده است. بدین جهت، كه شما ازحق متفرق
شدید و درباره روش پیغمبر باوجود دلیل روشن دچار اختلاف شدید. اگر براذیت
و آزارها شكیبابودید و در راه خدا مشكلات را متحمل مىشدید، زمام امور
الهى بهشما برمىگشت و از طرف شما دستور آن صادر مىگشت و به سوى شماباز
مىگشت; اما برعكس شما خودتان ستمگران را به جاى خویش جاىدادید و امور
الهى را به آنها واگذاشتید تا به شبهه كاركنند وبه شهوتها و میلهاى
نفسانى خویش حركت كنند. علتسلطه ستمگرانگریز شما از مرگ و خوش بودنتان
به زندگى دنیا است كه از شماجدا خواهد شد. (11)
اما متاسفانه این
فریادها و خروشهاى الهى برجان و قلبهاىغافل كارگر نیفتاد و دوباره هركس
به اندیشه دنیایى خویش مشغولوكارهاى روزمره خویش را استمرار بخشید و چنان
شد كه بنىامیهاحكام الهى را تعطیل كردند; نیكمردان تنها مانده میدان را
بهشهادت رساندند و تاریخ را براى همیشه سوگمند از بین رفتن حق وعدالت و
حاكمیت امامت راستین ساختند.
تاكید براستمرار برائت
معاویه به
مروان كه ازكارگزاران حكومتى او بود، نامه نوشت واز او خواست دختر عبدالله
بن جعفر را براى یزید خواستگارى كند. عبدالله تصمیم درباره این موضوع را
به دائى فرزند خویش امامحسین(ع)واگذار كرد. امام فرمود: از خداوند
خواستارم كه موردپسندى از آل محمد را براى دختر عبدالله برگزیند. همگى در
مسجداجتماع كردند. مروان در حضور مردم گفت: امیر مومنان معاویه بهمن
دستور داده كه هرقدر از مهر را كه پدرش بگوید، قبول كنم وتمامى بدهكارى
پدرش را بپردازم. افزون آن كه صلح بین دو فامیلنیز برقرار خواهد شد. امام
حسین(ع)پس از حمد و ثناى الهى وبیان فضایل اهلبیت(علیهم السلام)پاسخ داد:
این كه گفتى مهرش هرقدر باشد، معاویه قبول كرده، سوگند به جان خود كه در
صورتتصمیم، ما برمهر السنه چیزى اضافه نمىكنیم. و این سخن كهبدهكارى
پدرش هرچه باشد، پرداخت مىكند، هیچ گاه زنان مابدهكاریهاى ما را
نپرداختهاند; و اما مصالحه و سازش، ما افرادىهستیم كه به خاطر خدا با
شما دشمنى كردیم و براى دنیا با شماصلح نخواهیم كرد. خویش نسبى نتوانسته
است مانع از این كار شودتا چه رسد به ازدواج و خویشى سببى.
سپس
حضرت دختر عبدالله را به عقد قاسم ابن محمد بن جعفردرآورد و باغى كه خود
در مدینه و به نقلى در سرزمین عقیقداشت. به دختر خواهر خویش بخشید. (12)
پىنوشتها:
1- الغدیر، ج 10، ص 161 و 162.
2- نساء، آیه59.
3- همان، آیه83.
4- انفال، آیه 48.
5- بحارالانوار، ج 44، ص 205 و206.
6- الغدیر، ج 10، ص 161 و 162 و استفاده از ترجمه الغدیر، ج19، ص 250 و 251.
7- الغدیر، ج 10، ص 161 و 162 و استفاده از ترجمه الغدیر، ج19، ص 250 و 251.
8- مائده، آیه63.
9- همان، آیات 78 و79.
10- همان، آیه47.
11- تحف العقول، ص 240، كلمات امامحسین(ع).
12- بحارالانوار، ج 44، ص207.
ماهنامه كوثر شماره
|
چهارشنبه 16/10/1388 - 15:13
دانستنی های علمی
معمر در زبان عربی به معنای مهندس است و معمولا توسط افراد
قبل از نام خانوادگی افراد تحصیل کرده در رشته مهندسی
عمران و ساختمان بکار میرود ، اینکه ایا نام کوچک پادشاه
لیبی معمر است و یا این واژه لقب او است معلوم نیست ، ولی
آنچه مسلم است پادشاه هشتاد و چند ساله لیبی که مانند
هنرپیشه های سینمایی هر روز گریم میکند دارای ناهنجاری
رفتاری بسیاری است ، مثلا گفته میشود او تا کنون در هیچ یک
از دیدارهای رسمی یک لباس را دو بار نپوشیده است ، حال
بماند که هر یک از لباسهای ایشان حکایت خاص خود را دارد و
یا ایشان در اجلاس چند روز پیش سازمان ملل در نیویورک بجای
استفاده از پانزده دقیقه وقت اختصاصی خود یکصد دقیقه
سخنرانی نمود که بیش از نود دقیقه آن فحش و ناسزا بود
بطوریکه مترجم وی پس از سی و پنج دقیقه ترجمه همزمان کم
آورد و شخص دیگری جایگزین او شد . . .
بد نیست
بدانید سالها است که او جز در کاخ خودش در هیچ عمارت دیگری
اقامت نمیکند و هر گاه برای سفرهای خارجی به دعوت روسای
کشورهای دیگر به خارج از لیبی سفر میکند چادر و خیمه و خدم
و حشم فراوان خود را به همراه میبرد ، جند سال پیش در سفر
به فرانسه در فضای سبز کاخ الیزه (یا ورسای) خیمه و بارگاه
خود را برپا نمود و سوژه مناسبی برای خبرنگاران و مطبوعات
شد و شایعات فراوانی را به دنبال داشت در سفر اخیر به
نیویورک هم ابتدا در پارک ملی نیویورک چادر زدند که
ماموران پلیس به دنبال اعتراض برخی از اهالی مبنی بر
امنیتی شدن فضای پارک پلیس هیئت لیبیایی را مجبور به جمع
کردن خیمه ها نمود (حق و حقوق شهروندی در آمریکا را ملاحظه
بفرمایید) و نهایتا هیئت لیبیایی فضای سبز چند هکتاری منزل
یکی از ثروتمندان را در حومه نیویورک به مبلغ گزافی برای
چند روز اجاره نمود و آنها چادر پادشاه لیبی را در این ملک
برپا نمودند . . .
آنچه مسلم
است پادشاه لیبی در سن هشتاد سالگی بسیار علاقه دارد که
سوژه مطبوعات و رسانه ها باشد ولی شاید از همه جالب تر
کادر حفاظتی و محافظین وی باشد ، کادر حفاظتی وی که بسیار
ورزیده و جوان بوده پس از آزمونهای فراوان و گذراندن دوره
های سخت انتخاب شده و بیش از چهارصد نفر میباشند که در
شیفت های چهل نفره مسئول حفاظت از جان وی را برعهده دارند
و در سفر نیویورک هنگامی که پادشاه لیبی برای خرید سوغاتی
به یکی از فروشگاههای شهر نیویورک رفته بود این کارولن چهل
نفره (البته به همراه تعداد بیشمار پلیسهای محلی) باعث راه
بندان و ایجاد ترافیک در شهر نیویورک شد ، کادر حفاظتی
ایشان که بر خلاف دیگر محافظین هیچگاه لباس شخصی (در حال
شیفت و محافظت) نمیپوشند همگی از میان دختران مجرد انتخاب
شده اند و تا زمانی که در خدمت هستند حق ازدواج ندارند چهارشنبه 16/10/1388 - 15:0
فلسفه و عرفان
بردباری زینت انسان است.
امام حسین (ع)
چهارشنبه 16/10/1388 - 14:59
دنیای گیاهان و حیوانات
هشت واقعیت
جالب از هشت گوشه دنیا !
واقعیت های عجیب
و غریب در دنیا کم نیستند. برخی از آنها باورپذیرند و برخی دیگر آن قدر عجیب به
نظر می رسند که باورشان سخت است. امروز 8 واقعیت جهانی را که شاید خیلی از شما
آنها را به سختی باور کنید از 8 گوشه دنیا برای شما شرح می دهیم:
1. سوئیسی ها
تمیزترین مردم دنیا هستند
وقتی وارد سوئیس می شوید، در
هر گوشه می توانید یک سطل زباله ببینید، حتی یک تکه کاغذ هم روی زمین دیده نمی شود.
همه ساختمان ها برق می زند. باور نمی کنید، حق دارید که تعجب کنید! در واقع سوئیسی
ها به زندگی تمیز و مرتب اهمیت می دهند و به دلیل قوانینی که در کشور وضع شده و
اکثر ساکنان به آن احترام می گذارند، کشور آنها بسیار تمیز است و مردم برای حفاظت
از محیط ارزش زیادی قائل هستند. کافیست یک تکه کاغذ تصادفی از دست تان روی زمین
بیفتد، آن وقت کسی هست که دوستانه به شما تذکر بدهد.
2.
ایتالیایی ها در قهوه درست کردن، نظیر ندارند
در واقع باید گفت دلیل خوش مزه
بودن قهوه ایتالیا نوع متفاوت تهیه آن است. ایتالیایی ها قهوه را غلیظ درست می
کنند و قهوه خورهای حرفه ای گمان می کنند این قهوه خوشمزه ترین قهوه در دنیاست، در
صورتی که برای قهوه خورهای تازه کار این موضوع صحت ندارد. تصور اشتباه دوم که رایج
شده اینست که می گویند ایتالیایی ها قهوه خورترین مردم دنیا هستند، در حالیکه
ایتالیا در جایگاهی پس از "سوئد"، "نروژ" و
"لهستان" قرار دارد.
3. مردان
مکزیکی استراحت را به هر چیزی ترجیح می دهند
می گویند مردهای مکزیکی عاشق
لم دادن در سایه و استراحت های طولانی مدت هستند و چندان به دنبال کار و تامین
معاش نمی روند. این حرف تا حدی صحیح است. البته 22 میلیون جمعیت مکزیک هم مانند
مردم تمام کشورها به دنبال کار می روند و داستان به جایی برمی گردد که مردم مکزیک
را با همسایه قدرتمند شمالی یعنی آمریکا مقایسه می کنند.
4. چینی ها
سگ می خورند
شاید شما هم شنیده باشید که می
گویند چینی ها علاقه شدیدی به غذاهای عجیب و غریب مثل مار،عقرب، موش، تمساح، خوک،
خرچنگ، ملخ، گربه خصوصا گوشت سگ دارند.. این موضوع برای مردم بسیاری از کشورها،
بویژه آنهایی که سگ را بهترین دوست انسان می دانند، غیرقابل باور است و معتقدند
این حرف ها دروغ یا خرافه است، اما باور باید کرد که چینی ها گوشت سگ را می خورند.
با آنکه مقامات "پکنآ" در آخرین دوره از بازی های المپیک، سرو گوشت سگ
را در رستوران ها ممنوع اعلام کردند باز هم این غذای محبوب از منوی غذاها محو نشده
و نزدیک به 7 هزار سال است که چینی ها سگ شکار کرده و گوشت آن را می خورند. البته
در حال حاضر نسبت به چند هزار سال گذشته به نظر می رسد چینی ها مهربان تر شده و به
دوستی با این حیوان علاقه پیدا کرده اند.
5. در هند
گاوها مقدس اند
هندی ها با تمامی حیوانات و
موجودات زنده ترحم و رفتار مهربانانه دارند مهمتر از همه اینکه در فرهنگ هندی ها، گاو
حیوان مقدسی است. وقتی یک گاو تصمیم می گیرد دقیقا وسط یک جاده استراحت کند، نه تنها
هیچ کس او را برای راندن به زور و خشونت متوسل نمی شود، بلکه احتمال اینکه
رانندگان مسیر خودشان را عوض کنند هست و بگونه ای رفتار می کنند که حیوان آسیبی
نبیند. هندوها می گویند انسان حق استثمار گاو را ندارد و حتی زمانی که گاو پیر می
شود، بازهم آنها باید به او غذا بدهند و احترام بگذارند و او را آزاد کنند تا در
دشت و دمن بچرخد.
6. بسیاری
از کانادایی ها در زمستان به زیرزمین کوچ می کنند
می گویند زمستان که فرا می
رسد، کانادایی ها به شهرهای زیرزمین نقل مکان می کنند. تعجب نکنید. این موضوع حقیقت
دارد. چون در "مونترال" دمای هوا در زمستان گاهی به 30درجه زیر صفر می
رسد و در کانادا تونلی زیرزمینی 32 کیلومتری وجود دارد که به مراکز تجاری، مترو، سینما،
برخی مغازه ها، موزه و... متصل است و به ساکنان اجازه می دهد با وجود برف و سرمای
شدید به زندگی روزانه خود ادامه دهند.
7. مردم
فنلاند عاشق سونا هستند
این یک افسانه نیست، خاستگاه و زادگاه سونا كشور فنلاند است. قدمت سونا در این
كشور به 1000 سال پیش باز میگردد. سونا در كشور فنلاند یك آیین كهن و مقدس محسوب میگردد.
شـمـار سونـاها در كشور فنلاند از تعداد خودروهای این كـشـور افزونتر است. به
عبارتی به ازای هر 4 فنلاندی یك سونا وجود دارد. فنلاند در منطقه ای سردسیر بین
اروپا و روسیه قرار دارد و می توان گفت "سونا" در آنجا از جمله مهم ترین
مکان های اجتماعی است. حتی برخی جلسات كاری نیز ممكن است در فنلاند در سونا برگزار
شود.
8. انگلیسی
ها اصلا خوش خوراک نیستند
می گویند انگلیسی ها آشپزهای
خوبی ندارند و نمی توانند غذاهای خوشمزه تهیه کنند و به همین دلیل از آشپزهای فرانسوی
کمک می گیرند. در واقع باید گفت انگلیسی ها علاقه زیادی به خوردن غذاهای ساده و
متنوع دارند و برخلاف مردم بسیاری از کشورها که با ترکیب موادغذایی مانند گوشت و
سیب زمینی و غلات کنار هم غذاهای خوش مزه تهیه می کنند، آنها هر یک را جداگانه می
خورند.
دوشنبه 14/10/1388 - 13:10
کامپیوتر و اینترنت
برای كسانی كه با كامپیوتر و اینترنت سر و كار
دارند، درك دنیای مجازی كه در آینده ای نه چندان دور به آن واقعیت مجازی خواهیم
گفت؛ كار چندان دشواری نیست. به ویژه آن كه اگر از معتادان به اینترنت باشید و
روزی به دلیلی ارتباط اینترنتی شما با مشكلی رو به رو شود یا به طور كلی قطع شود،
این واقعیت را بهتر درك خواهید كرد! در حقیقت دنیای مجازی در این گونه افراد (به
مرور زمان و به علت تكرار) به بخش جدایی ناپذیری از ذهن ناخودآگاه آنان مبدل شده و
درك آنان از خودشان را تنها در پرتوی شناسایی دشوار مرز دنیای فیزیكی از جهان
مجازی امكان پذیر ساخته است. اگر واقعیت مجازی را در مقام یك فناوری در نظر
بگیریم، آنگاه دنیایی كاملاً جدید فرا روی ما قرار خواهد گرفت كه شناسایی تمامی
ابعاد آن شاید تا پایان عمر نیز میسر نباشد. تنها با كاوش در روندهای كنونی و
سیگنالهای ضعیفی كه
در حال حاضر دریافت می كنیم می توانیم چشم انداز كلی دنیای كامپیوتر را در آینده
ترسیم نماییم، دورنمایی كه در آن تعامل ذهن انتزاعی با واقعیت مجازی از میان آینده
های بدیل به عنوان محتمل ترین آینده به نظر می رسد.
پیش از این در مقاله ای كوتاه با عنوان شكوه دنیای مجازی توضیح بخشی از آنچه را كه
در رابطه با درك دنیای مجازی مهم می دانستم، ارایه كردم ؛ اما بر خلاف گفتارهای
متعارف كه پیرامون واقعیت مجازی (Virtual Reality) مطرح می گردد و به ابعاد فنی و شاید تا حدودی غیر
فنی آن می پردازند، ”هستی شناسی“ یا به اصطلاح آنتولوژی (Ontology) واقعیت مجازی را از هر بحث دیگری مهمتر می دانم.
قصد ندارم وارد ابعاد فلسفی واقعیت مجازی شوم، بلكه تنها بر اساس واقعیات موجود
این پدیده را آن گونه كه هست یا حد اقل به نظر می رسد، مورد بررسی قرار می دهم. از
این رو، ابتدا دلیل این اهمیت را توضیح می دهم و بعد تا حد امكان موضوع تعامل ذهن
انتزاعی با واقعیت مجازی را تشریح می كنم.
تاكنون مباحث بسیاری در كتابها، مجلات، وب سایت ها و حتا كنفرانس های داخلی و
خارجی در رابطه با واقعیت مجازی مطرح شده است و هنوز برای بسیاری از هموطنان ما
این دغدغه ذهنی وجود دارد كه شاید علت محقق نشدن دنیای مجازی در كشورهایی مانند
ایران ضعف زیرساخت های این فناوری بوده، اما در كشورهای پیشرفته چطور؟ آیا زیرساخت
های آنها نیز ضعیف است؟ اگر این زیرساخت ها ضعیف نیستند، پس چرا تا كنون چنین
دنیایی حتا در جوامع مترقی نیز محقق نگردیده؟ آیا دلیل این موضوع تنها در مسایل
فنی نهفته است یا دلایل دیگری نیز در میان است؟
باید پذیرفت با وجود پیشرفت های چشمگیری كه در زمینه فناوری واقعیت مجازی صورت
گرفته، چنین واقعیتی هیچگاه در دنیای فیریكی به صورت كاملاً كاربردی ایجاد نشده و
تمامی فعالیت هایی كه تا كنون در این زمینه صورت گرفته، در محیط های آزمایشگاهی و
در حد آزمایش بوده است. صورت های سادهی این فناوری را امروزه در اینترنت می
بینیم. به عنوان نمونه پدیده ای مانند Second Life نیز در محیطی ویژه به اجرا در آمده و خارج از آن
محیط قابل تجسم یا تحقق نیست. آیا كهكشان واقعیت مجازی كه پیرامون نامتناهی بودن
آن تعریفها و تمجیدها شده، این قدر محدود است كه تنها با كلیك یا یك وقفه از آن به
بیرون پرتاب می شویم؟! چگونه می توان واقعیت مجازی را به یك وافعیت عینی مبدل
ساخت؟
شیوهی متداول در
بحث پیرامون واقعیت مجازی این است كه به محض آن كه چنین موضوعی مطرح می شود، جمعی
از كارشناسان فناوری اطلاعات و ارتباطات را در ذهن خود تصور می كنیم كه سرگرم بحث
درباره آن و چگونگی تحقق آن در دنیای فیزیكی و ملموس هستند. اما آیا می دانستید كه
امروزه حتا روان شناسان نیز وارد این حوزه شده اند و در این عرصه به نظریه پردازی
مبادرت می كنند؟! علت چیست؟ چرا روان شناسان و حتا متخصصان مغز و اعصاب؟
امروزه ثابت شده است كه واقعیت مجازی بیشتر از آن كه برای ما انسان ها كاركرد
فناورانه داشته باشد، كاركرد ذهنی دارد. تمامی آنچه كه در دنیای مجازی روی می دهد
در ذهن انتزاعی ما اتفاق می افتد. شما در دنیای مجازی در هیچ جا نیستید جز ذهن
انتزاعی خودتان. شما با چشمتان نگاه می كنید، اما بینایی در مغز شما اتفاق می
افتد. به همین دلیل است كه متخصصان مغز و اعصاب نیز به این میدان قدم گذاشته اند.
در تجربه دنیای مجازی به عنوان نمونه، یك دوربین یا یك هدست ویدئویی مقابل چشمان
شما نصب می شود و بعد خود را در فضایی می بینید كه گسترش ابعاد آن به اندازه قدرت
ذهن شما قابل انبساط است. تا چشم كار می كند ساختمان، خیابان، شهر، روستا،
فروشگاه، جنگل و حتا بیابان مقابل خودتان می بینید. كسانی كه با دستگاه های شبیه
ساز (Simulator) یا حتا بازی های ویدئویی
آشنایی دارند، این مطالب را به خوبی درك می كنند.
هیچ چیزی وجود ندارد كه واقعاً احساس یا لمس شود، اما چیزهایی كه در این فضای
مجازی تجربه می كنید، آن قدر واقعی است كه احساسی از رضایت به شما دست می دهد.
توجه كنید: گفتم ”رضایت“ نه ”واقعیت“. یعنی ذهن ما راضی می شود. این رضایت احساسی
از واقعیت یا شباهت به واقعیت را در ذهن انتزاعی ما پدید می آورد. به بیانی ساده
تر خودفریبی ذهنی بهترین تعریفی است كه از این تجربه می توان ارایه داد. اما همین
خودفریبی وقتی با فناوری اطلاعات و ارتباطات همراه می شود، به یك واقعیت كاربردی
تبدیل می شود. به عنوان نمونه، شما وارد یك فروشگاه مجازی می شوید، به سفارش و
خریداری كالای مورد نظر خود مبادرت می كنید و 5 دقیقه بعد همان كالا با همان ویژگی
هایی كه شما با استفاده از فناوری واقعیت مجازی آنها را تجربه كرده بودید، درب
منزل به شما تحویل داده می شود.
چندی پیش مقاله ای را در نشریه پاپیولار ساینس خواندم كه موضوع آن شنیدن صدای ذهن
بود! شاید از خودتان بپرسید مگر ذهن هم صدا دارد ؟ آری، صدای ذهن را هم می توان در
آورد. در آن مقاله كوشش گروهی از دانشمندان به منظور صداگذاری بر روی فرایندهای
ذهنی انسان تشریح شده بود و دستاوردهایی كه تا كنون در این راستا حاصل شده است را
به بحث گذاشته بود. در این كوشش نیز از برخی جنبه های فناوری واقعیت مجازی بهره
برداری شده بود. در یك جمع بندی از مطالب آن مقاله و دیگر مقالات مشابه می توان
گفت كه ذهن، هوشیاری و سطح آگاهی، تجارب حسی و فرا حسی و در نهایت دنیای مجازی
همگی لابیرنت یا همان حلزون واقعیت مجازی را تشكیل می دهند. این مباحث با یكدیگر
در ارتباط هستند و تقریباً تفكیك ناپذیرند.
در حال حاضر گروه های متعددی از دانشمندان بر روی واقعیت مجازی و كاربردهای جدید
آن كار میكنند و همچنین آثار چنین فناوری را بر سطح هوشیاری انسان بررسی كردهاند.
اما هنوز پرسش های زیادی باقی مانده است كه باید پاسخ داده شود. مثلاً، برای یك
ذهن طبیعی، زمانی كه تماسش با واقعیت قطع می شود چه رخ خواهد داد؟ وقی كه وارد یك
حقیقت بدیل یا جایگزین میشویم و نمیتوانیم آن را دنیای واقعی بدانیم، چه رخ
خواهد دارد؟ اگر بفهمیم كه نمیتوانیم یا نمیخواهیم به دنیای واقعی بازگردیم چه
اتفاقی میافتد؟ و اگر در دنیای كامپیوتر گم بشویم چه چیزی برایمان اتفاق میافتد؟
دست اندركاران واقعیت مجازی به نحو شگفت آوری نشان میدهند كه هیچ نگرانی برای
خطرات احتمالی انتقال انسان از یك واقعیت عینی به یك واقعیت مجازی وجود ندارد. شكل
داستانی این نظریه را می توان تا حدودی در فیلم ماتریس درك كرد. عدهی اندكی از
پژوهشگران اصلاً توجهی به این گونه دغدغه ها ندارند و معتقدند تمامی كاربران
كامپیوتری بدون این كه از این تجربه آسیبی ببینند، سالم بر خواهند گشت.
واقعیت مجازی؛ سالیان سال است كه در قالب تصویر، ادبیات، تئاتر، و به تازگی در
قالب رادیو، فیلم و تلویزیون با ما میباشد. اما تعریف مدرن واقعیت مجازی به
معنای دخالت كامپیوتر و تجربه به چند حسی رسیده است كه به نوعی طراحی شدهاند تا احساسهای ما را درك كنند و ما را
متقاعد كنند كه در دنیای دیگری هستیم.
در حال حاضر صرفاً كامپیوترها قدرت كنترل دینامیك و همزمانسازی ورود به این احساسها
را دارند تا این كار را برای ما انجام دهند. بنابراین ممكن است واقعیت مجازی را
كنترل كامپیوتری كامل احساس انسان تعریف كنند. واقعیت مجازی راهی برای احساس، لمس
و تفكر خواهد بود. كامپیوتر، احساس را از طریق كنترل ورودی به حواس تحت كنترل خود
میگیرد كه تجربه، حس و نهایتاً تفكر را عوض میكند. احساسها و اداركهای جدید
ممكن است بهعنوان پیامد چنین احساس تعریف شدهای باشند. شاید برای چنین پدیده ای
اصطلاح ”توهم دوطرفه“ مناسب باشد. برای اهداف و مقاصد ما در دنیای كامپیوتر، ممكن
است یك تجربه انتزاعی به وسیله دو نفر یا یبشتر تعریف شود. مثلاً بهكار گرفتن یك
عروسك غیرواقعی در یك بازی كامپیوتری، بیانگر یك واقعیت مجازی است. وقتی كه عروسك
دیگری وارد فضای عروسك شما شده و واكنش نشان میدهد؛ فضایی كه آنها مشتركاً بهره
میبرند؛ فضای كامپیوتری و مدرن خواهد بود.
از آنجائی كه واقعیت مجازی، راهی برای حس كردن، لمس كردن، و تفكر فردی میباشد؛
بنابراین فضای كامپیوتر، روشی برای ارتباط، حضور و كار با یكدیگر خواهد بود. با
وارد شدن به دنیای كامپیوتر، میتوانیم در نحوهی ارتباط، حضور، واكنش و كارمان با
دیگران تغییر دهیم. احساسها، تفكرات و ایدههای جدید ممكن است در نتیجه عكسالعملهای
ما در دنیای كامپیوتر؛ ایجاد شوند. برادرك این موضوع حتماً سری به Second Life بزنید.
قطعاً در مورد چگونگی این احساسهای جدید و اینكه به نحوی بازدارنده خواهند بود
یا نه؛ نگرانیهایی وجود دارد. مثلاً اگر همزمان، احساسهای زیادی درگیر شوند،
ممكن است در واقعیت مجازی و یا دنیای كامپیوتر باشد و یا تمایز میان دنیای واقعی
از دنیای تصنعی دشوار باشد. تحقیقات همچنان در این زمینه ادامه دارد تا
پارامترهایی كه این عمق و شدت را تعریف میكنند، تعیین شوند. تاكنون روشن شده است
كه احساس یك عمق قابل رؤیت صرفاً زمانی رخ میدهد كه حوزه ی دید حداقل 60 درجه
باشد. از آنجایی كه احساسها بهطور عادی با هم كار میكنند تا ورودی به مغز را
هدایت كنند؛ استفاده ماهرانه از تمام احساسها از بین برندهی درك یك واقعیت جایگزین
خواهد بود. اگر شركتكنندگان در این تجارب این گونه فكر كنند كه بخشی از یك دنیای
مجازی هستند، احساس یك عمق كلی ممكن است حاصل شود.
متأسفانه دانش روانشناختی بسیار اندكی وجود دارد تا به متخصصان كمك كند كه در
امتداد مسیر توسعه این فناوری جدید گام بردارند. به نظر می رسد روان شناسی واقعیت
مجازی می تواند به عنوان یك رشته جدید مطرح شود. در این قرن، فنون نهچندان مطمئن
دورنبینی و خودشناسی دیگر نمی توانند اعتبار علمی داشته باشند و مطالعهی هوشیاری
انسان در حوزهای كه تحت تسلط عصب شناسان رفتارشناسان است؛ امری ضروری است. حیاتی
تازه به یاد به كالبد فرسوده روان شناسی متعارف برای آگاهی از راز و رمز واقعیت
مجازی و كاركردهای ذهنی آن دمیده شود. خوشبختانه علم اعصاب با همراهی تخصص هایی
مانند علوم ژنتیكی و هورمون شناسی توانسته اند تركیبی همگون در بررسی و مطالعهی این فناوری
پدید آورند.
دوشنبه 14/10/1388 - 12:50
کامپیوتر و اینترنت
1- مقدمه
1-1- آنتولوژی در فلسفه
آنتولوژی
شاخهای از علم فلسفه است که به مطالعه ماهیت هستی وساختار واقعیت می پردازد. آنتولوژی
ها طی سالیان متمادی به اشکال گوناگونی
همچون طرح هایرده بندی،طبقه بندی وسلسله مراتبی،تزاروس ها،واژگان های
کنترل شده،اصطلاح شناسی ها، وحتی واژه نامه ها معنا شده اند. کلمه آنتولوژی در فلسفه به معنای هستیشناسی ویا علم
موجودیت است.در واقع علمی است که دربارهی آنچه هست، درباره انواع و
ساختار شیها، خواص، رخدادها، فرایندها و روابط هر تکه از پهنای واقعیت. فلاسفه
غالبا آنتولوژی را به عنوان معادلی برای "متافیزیک" به کار میبرند و
متافیزیک خود اصطلاحی است که شاگردانِ نخستین ارسطو برای اشاره بدانچه وی فلسفهی
اولی مینامید، وضع کردهاند.
آنتولوژی به دنبال ایجاد طبقهبندیهایی
قطعی و انحصاری از موجودیتها در تمام حوزههای هستی است. آنتولوژی فلسفی به دنبال
طبقهبندی است: طبقه بندی تمام عالم در ساختاری مفهومی به طوری که هیچ موجودی
بیرون از آن قرار نگیرد. آنتولوژی فلسفی مرزهای عالمِ امکان را مشخص میسازد: چه
چیزهایی در عالم وجود دارد و چه چیزهایی امکان ندارد وجود داشته باشند. آنتولوژی
فلسفی همچنین روابط میان موجودیتها را نیز طبقهبندی و مرزبندی میکند: روابط
ممکن میان موجودات چیست و موجودات در قالب چه مقولاتی با یکدیگر ارتباط مییابند.
آنتولوژی با کواین (1953)
معنای دومی را نیز به خود جذب نمود، که بر طبق آن آنتولوژی با علم رقابت نمیکند
بلکه خود نظریات علمی را بررسی مینماید. به عبارتی دقیقتر، فلسفه نظریات علوم
طبیعی را بررسی میکند، علومی که به زعم کواین بهترین منبع دانش ما دربارهی چیستی
واقعیت هستند. هدف کواین یافتن آنتولوژی "در" علم است. آنتولوژی برای
او، مطالعه تعهدهای آنتولوژیک یا پیشفرضهای مستتر در نظریات علوم طبیعی است:
تئوریهای علوم طبیعی وجود چه موجوداتی را در قالب چه نظامهای مفهومیای پیشفرض
گرفتهاند. مساله تعهد آنتولوژیک در خارج از فلسفه و علوم طبیعی نیز رواج یافته
است: دانشمندان انسانشناس سیر تحول تعهدات آنتولوژیک قومهای مختلف را در فرهنگهای
متفاوت دنبال نمودند و روانشناسان تعهدات افراد و آسیبهای وارد آمده بر آن را.
1-2- آنتولوژی در رباتها، وب معنایی و محیط وب
در
سالهای اخیر و در پی پیشرفت در حوزه علوم کامپیوتر و اطلاعات، که فلاسفه بدان
کمتر توجه نمودهاند، اصطلاح "آنتولوژی معنای سومی یافت. این معنای جدید چنین
است:
یکی
از اصولی که هوشمصنوعیِ کلاسیک بر آن بنا شد عبارتست از:آنچیزی در دنیای هوشمصنوعی
وجود دارد که بتوان آن را بازنمود". پس آنتولوژی سیستمی است برای طبقهبندی
بازنماییها و قوانین بازنمایی. برای مثال برای طراحی روباتی که قرار است منزل شما
را تمیز کند، ابتدا باید آنتولوژی دنیای اتاق را برای وی تهیه کنیم. یعنی نوع
اشیائی را که با آنها برخورد خواهد نمود، روابط آن اشیاء بایکدیگر و خواص هر یک
را به نحوی صوری و در قالب یک "زبان" مشخص سازیم. این آنتولوژی میتواند
مشتق شده از یک آنتولوژی سطح بالاتر باشد (یک آنتولوژی در همان سطحی که فلاسفه
ادعای تهیهی آن را دارند) و یا مختص به همان اتاق.
ایده
اصلی آنتولوژی این است که واقعیت وجود دارد اما تصور ما از واقعیت تاحد زیادی تحت
کنترل نقشه برداری ذهن ماست که به منظور درک واقعیت صورت میگیرد.مادامی
که این نظریه درست باشد میتوان گفت که
اگر قادر باشیم الگویی از این چارچوب های مفهومی(نقشه
های ذهنی) ارائه کنیم،سپس میتوانیم آن را مورد پرسش قرار دهیم. از
این رو،هوش مصنوعی از آنتولوژی استفاده میکند تا آنجه را که واقعی است برای رایانه
نعریف کند.
اصطلاح آنتولوژی
اغلب به درک معنایی ویا چارچوب مفهومی دانشی که میان اعضای یک حوزه معین مشترک
است،اطلاق شده است.این چارچوب مفهومی ویا آنتولوژی مفهومی می تواند به صورت ساختار
مفهومی غیر رسمی یی از آن حوزه با انواع مفاهیم و روابطشان باشد. درحالت دوم روابط
به طور نظام مند در زبانی منطقی تعریف شده اند وبیشتر بر اساس رابطه های جنس
ونوع یا کل جزء منظم می شوند.
در محیط
وب، آنتولوژی فقط چارچوبی مفهومی نیست،بلکه علاوه بر آن ساختار نحوی ومشخصی ست
که معانی یک حوزه از دانش را مدل سازی می کند.در واقع چارچوبی مفهومی به زبان
ماشین پرداز است .
تعریفی
از آنتولوژی که بیشتر استناد می شود،تعریف تام گرویر است.با توجه به
مفهوم آنتولوژی در نقش ساز وکاری برای
تشخیص ،گروبر آنتولوژی را،تشخیص روشنی از یک مفهوم سازی را توصیف می کند.این تعریف
خوشایند،اما ناکامل است به علاوه اینکه خارج از بافت اصلی موضوع قرار گرفته است
.گروبر سعی کرده است استفاده خود از مفهوم سازی را یا این تعریف«منظری خلاصه وساده
از جهان که ما برای بعضی اهداف می خواهیم ارائه کنیم»محدود کند.نگاهی محدود وجزئی
به دنیا که فقط از اشیاء،مفاهیم، موجودیت هایی تشکیل شده که پنداشته وفرض می شوند
بنا به تعریف گروبر، آنتولوژی می تواند به مثابه مفهوم سازی ساده وجزئی از جهان
تعریف شود که آنگونه که جامعه استفاده کننده می پندارد،مفهوم سازی که برای هدفی
واضح ایجاد می شود وبه زبانی رسمی و ماشین پرداز تعریف میشود.
برای
درک عملکرد آنتولوژی ها در وب معنایی،تعریف جان سوا مناسب به نظر می رسد.سوا
می گوید آنتولوژی دسته بندی از موضوعات یا عناصر موجود در یک حوزه خاص را بررسی می
کند وبر اساس آن بررسی، فهرسیت از موضوعات را ارائه می دهد.این فهرست که به تفضظیل،انواع
موضوعات وروابط میان آنها را در حوزه مورد بررسی بیان میکند، آنتولوژی نامیده می
شود.
1-3-آنتولوژی
در هوش مصنوعی
تحقیق
در زمینه آنتولوژی از اوایل دهه 1990،در میان محققان هوش مصنوعی شایع شد و بعدها
به حوزههای دیگر از جمله بازیابی اطلاعات،استانداردهای وب،وپایگاه های اطلاعاتی پیوسته
نیز راه یافت.
تئوریهای
مطرح شده در هوش مصنوعی را به دو بخش عمده می توان تقسیم کرد: تئوریهای مکانیزم و
تئوریهای محتوی. آنتولوژیها تئوریهای محتوایی در بارۀ ترتیب اشیاء و روابط ممکن
میان اشیاء در یک دامنۀ خاص از دانش هستند.
اگر
بخواهیم بطور غیر رسمی راجع به مفهوم آنتولوژی و بخصوص با توجه به نقشی که امروزه
در سیستمهایKnowledge base ایفا
میکند توضیح دهیم، میتوان گفت آنتولوژی یک بیان صوری از مفاهیم دانشی یک دامنۀ
خاص است که برای سهولت استفاده مجدد و اشتراک بکار گرفته میشود.در مراجع نیز
تعاریف مختلفی از آنتولوژی ارانه شده است که در زیر برخی از آنها را میآوریم:
یک آنتولوژی
یک فهم مشترک از برخی زمینههای مورد نظر است[Uschold,Gruninger,93]
یک آنتولوژی
یک تئوری درباره موجودیتهایی
است که میتواند در ذهن یک عامل باهوش وجود داشته باشد[Wielinga and Schreiber 1993]
یک آنتولوژی
برای بدنه دانشی که مربوط به یک وظیفه یا دامنۀ خاص است یک طبقهبندی از مفاهیم برای آن وظیفه یا دامنه را توصیف میکند
که تفسیر معنایی آن دانش را تعریف میکند[Alberts 1993].
آنتولوژیها
توافقهایی در مورد تصورات مشترک هستند[Chandrasekaran 99].تصورات
مشترک شامل چارچوب مفهومی برای مدلسازی دانش دامنه؛ پروتکلهای ویژه دامنه برای
ارتباط میان عاملهای همکار؛ وتوافق درباره بیان تئوریهای یک دامنه خاص است. در
زمینه اشتراک دانش،آنتولوژیها در قالب
تعاریفی از واژگان توصیفی مشخص شدهاند.یک مورد خیلی ساده میتواند یک سلسله مراتب
گونه باشد که کلاسها وروابط ردهبندی آنها را مشخص میکندوشماهای پایگاه دادۀ
رابطهای نیز میتوانند به صورت آنتولوژی بکار گرفته شوند؛ برای توصیف روابطی که میتوانند در برخی پایگاهدادههای
مشترک وجود داشته باشند ونیز محدودیتهای جامعیتی که باید برای آنها حفظ شود[Tom Gruber,1994,SRKB Mailing list].
یک آنتولوژی
یک توصیف صریح جزئی از یک تصور است که قابل بین یه صورت یک نقطه نظر meta-leve بر روی یک مجموعه از تئوریهای ممکن دامنه به منظور
طراحی پیمانهای وطراحی مجدد از اجزاء سیستم دانش
است[Schreiber et al.1995].
گروبر میگوید "آنچه
برای هوشمصنوعی وجود دارد، هر آنچیزی است که بتوان آن را بازنمود". دو
نتیجه بر این اصل مترتب است:
1- تنها موجودیتهایی وجود
دارند که در سیستم اطلاعاتی بازنمایی شده باشند.
2- آن موجودیتها، تنها
صفاتی را خواهند داشت که در آن سیستم بازنمایی گشته باشند.
معنای چنین امری این است
که اشیا بازنمایی شده در سیستم (مانند دانشجویان در پایگاهدادهی دانشگاه) اشیا
واقعی (انسانهای گوشت و خوندار) نیستند، بلکه جانشینانِ طبیعتزدایی شدهای
هستند که خصوصیات محدودی را دارا میباشند و نسبت به تمام ابعاد و خصوصیاتی که
سیستم دلمشغول آنان نیست، به کلی غیرمتعیناند (برای مثال آن دانشجویان نه عاشقاند
و نه غیرعاشق بلکه نسبت به عشق بیتفاوتاند). در این معنا، آنتولوژی سیستمهای
اطلاعاتی ابدا بر محور اشیا و جهان متمرکز نگشته، بلکه بر حول مدلهای مفهومی،
زبانی و یا ذهنی ما میچرخد (و به تفسیری سهلانگارانه میتوان گفت که در این آنتولوژیها،
اشیا و مفاهیم بایکدیگر خلط گشتهاند).
این کاربرد جدید و باب روز
از "آنتولوژی"، دیری است که جای خود را در بسیاری از چرخههای سیستمهای
اطلاعاتی مستحکم گردانده است. در این معنا، آنتولوژی چارچوبی است برای مفهومسازی:
دیدگاهی انتزاعی و سادهشدهای از جهان که ما به کمک آن، جهان را به منظور خاصی
بازمینماییم.
آنچه در این تعریف اهمیت
مییابد این نکته است که ما به عنوان ساکنین دنیای سیستمهای اطلاعاتی، میتوانیم
در پس هر یک از درگیریهای روزانه (ورزش صبحگاهی، نماز جمعه، دریافت حقوق پایان
ماه و یا خرید آخر هفته) نوعی مفهومسازی را پیشفرض گیریم. یعنی هر کدام از این
اعمال با سیستمی از مفاهیم سروکار دارد که به کمک آن، حوزهای از واقعیت را به
اشیا، فرایندها و روابطی، متفاوت از دیگر سیستمها، تقسیم مینماییم؛ مفهومسازیهایی
که غالبا به صورت ضمنی و غیرروشمند صورت میگیرند.
اما ما میتوانیم
ابزارهایی را پرورش دهیم تا مفاهیم موجود در هر یک از این فعالیتها را مشخص و
واضح گردانند و طبقهبندیهای پنهانی آن
را آشکار سازند. حاصل چنین ایضاحی، آنتولوژی در معنای جدید خود میباشد.
1-4- آنتولوژی در سیستمهای اطلاعاتی
آنتولوژی
جزء لاینفک سیستمهای اطلاعاتی است. هر تلاشی در اتوماسیون دنیای جدی بزرگسالان،
شبیهسازی فرایندها، خلق جهانهای مجازی، صنعت روباتیک و سایبرنتیک و سیستمهای
اطلاعاتی، مبتنی بر یک آنتولوژی است. در هر یک، فرایندی از این دست صورت خواهد
گرفت:
1- آنتولوژی
بازنماییهای سیستم، بر اساس مفهومسازیهای کاربران و طراحان آن ایجاد میگردد؛
یعنی موجودیتهای سیستم، خواص هریک و روابط میان آنان تعیین میگردند و هر موجودیت
در سلسلهمراتبی از طبقات قرار میگیرد.
2- موتور
استنتاجی برای کار با آن آنتولوژی ساخته میشود.
3- و
سرآخر زبانی برای کار با آن آنتولوژی وضع و پیادهسازی میشود. این زبان میتواند
سلسلهای از کلیکهای موس و یا مجموعهای از APIها باشد.
این زبان، رابط خارجی (interface) آنتولوژی با دیگر سیستمهاست.
برای
مثال در طراحی عاملی (Agent) که صفحات وب را طبقهبندی و جستجو میکند، در
قدم اول باید موجودیتهای دنیای وب را مشخص سازیم (مانند سایت، صفحه، عنوان، متن،
لینک، کلمات کلیدی) و سپس خصوصیات ممکن هر
یک (مانند موضوع، زبان، تاریخ ایجاد) و روابط میان آنان را (مانند مشابهت، عضو یک
سایت بودن، لینک گرفتن از) تعیین کنیم. در این مرحله در واقع تعهدات آنتولوژیک
عامل را مشخص ساختهایم. در قدم دوم باید قوانین جستجو و حرکت در این آنتولوژی را
در قالب یک موتور استنتاج طراحی نماییم و سرآخر رابطی را برای ارتباط با دنیای
خارج در اختیار گذاریم (تا فرضا یک موجودیت خارجی بتواند وظیفهای را برای عامل
تعریف کند).
پنج شنبه 3/10/1388 - 13:34