پیام پیروزى آنان كه وارد صحنه جنگ و میدان مبارزه شده و در برابر دشمن قرار مى گیرند، در پى پیروزى خود و شكست دشمن هستند و حسین بن على علیه السلام نیز از این قانون خود مستثنا نیست ، ولى نكته مهم این است كه شكست و پیروزى از نظر آن حضرت ، بر خلاف عامه مردم ، مفهوم و معناى خاص داشت و داراءى بعد دیگرى است كه این معنا در نظر اكثر مردم نه تنها كاربردى ندارد، بلكه گاهى درك و تصور آن نیز ممكن نیست و از این رو درباره قیام آن حضرت تاویلات و برداشتهاى گوناگون و گاهى نظرات متضادى ابراز شده است . آرى ، مفهوم پیروزى از نظر امام علیه السلام در مرحله اول انجام دادن یك وظیفه الهى و به پایان رسانیدن یك مسوولیت شرعى است . پیروزى از دیدگاه آن حضرت تحكیم بخشیدن به ارزشهاى انسانى و حركت در مسیرى است كه براى همه انبیا و اوصیا در جهت هدایت جامعه به سوى سعادت ابدى آنان ترسیم شده است ؛ خواه این حركت با پیروزى ظاهرى او و شكست دشمن همراه باشد یا این حركت به شكست ظاهرى منجر شود. و این حقیقتى است كه فرازهاى متعددى از پیامهاى آن حضرت به وضوح بر آن دلالت مى كند، اكنون به نقل چند نمونه از آنها مى پردازیم : 1 / 19 - اما بعد، فانه یشاقق الله و رسوله من دعاء الى الله عزوجل و عمل صالحا و قال اننى من المسلمین ؛ و قد دعوت الى الامان و البر و الصلة ، فخیر الامان الله (كسى كه به سوى خدا دعوت كند و عمل صالح انجام دهد و خود را در زمره مسلمانان بداند، بى شك با خداوند و پیامبرش مخالفت نورزیده است و اما اینكه به امان ، احسان ، صله و پاداش دعوت نمودى پس آگاه باش بهترین امان ، امان خداست ). این فراز و پیام ، بخشى از جملاتى است كه حسین بن على علیه السلام در پاسخ (عبدالله بن جعفر و یحیى بن سعید) فرمود كه آنان پس از حركت امام علیه السلام از مكه ، بیرون شهر به آن بزرگوار رسیدند و ضمن ارائه امان نامه اى از (عمروبن سعید ) از آن حضرت در خواست مراجعت به مكه نمودند و عبدالله در این باره اصرار مى ورزید و خطرات آینده و پیمان شكنى مردم عراق را ترسیم مى نمود، امام علیه السلام با جملات یاد شده ، پاسخ داد. 2 / 19 - بسم الله الرحمن الرحیم ، من الحسین بن على الى محمد بن على و من قبله من بنى هاشم . اما بعد، فان لحق بى استشهد و من لم یلحق بى لم یدرك الفتح ، والسلام ما این فراز و ترجمه آن را در صفحه یكصد و نه ضمن پیام شهادت حسین بن على علیه السلام نقل نمودیم و چون این سخن امام ، گذشته از پیام شهادت ، داراءى مفهوم پیروزى معنوى مى باشد، در این بخش نیز به نقل آن مبادرت ورزیدیم . 3 / 19 - ان نزل القضاء بما نحب و نرصى فنحمد الله على نعمائه ، و هو المستعان على اداء الشكر، وان القضاء دون الرجاء فلم یبعد من كان الحق نیته ، و التقوى سریرته (اگر پیشامدها بر وفق مراد و دلخواه ما باشد، شكرگزار نعمتهاى خداوند خواهیم بود و تنها اوست یار و مددكار ما در سپاس گزاریش . و اگر حوادث و پیشامدها میان ما و خواسته هایمان مانع گردد و كارها طبق مراد ما پیش نرود، باز هم كسى كه نیتش حق و پاكیزه سرشت است ، از مسیر صحیح دور نگردیده (و راه خود را گم نمى كنید)). امام علیه السلام این فراز را در پاسخ (فرزدق ) شاعر معروف كه عازم حج بود، در خارج از شهر مكه به او فرمود. حضرت در این ملاقات از وى وضع مردم عراق را پرسید، پاسخ فرزدق این بود: (قلوب الناس معك و اسیافهم علیك ).((گرچه دلهاى مردم با شماست ، اما شمشیرهایشان بر علیه تان مى باشد). لحن فرزدق یاس آور و پیشنهادش به امام علیه السلام انصراف از سفر به عراق بود كه امام با جمله فوق : (ان نزل القضاء...) به او پاسخ داد. 4 / 19 - اما و الله ! انى لارجو خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا آگاه باش ! به خدا سوگند! من امید قطعى دارم بر اینكه اراده و خواست خداوند درباره ما خیر است ، خواه كشته شویم یا پیروز گردیم ). این فراز و فراز سوم را امام در منزل (عذیب الهجانات ) یكى از منازل نزدیك كربلاست ، در پاسخ (طرماح ) و یارانش ایراد فرمود وقتى او به همراه چهار تن از دوستانش در این منزل به حضور امام رسید، دوستانش عرض كردند یابن رسول الله ! (طرماح ) در این سفر، اشعارى را كه مشعر بر شوق وافر و ارادت شدید به درك فیض زیارت شما و در عین حال ، حاكى از اضطراب و نگرانى او از این سفر شما بود، زیاد مى خواند و تكرار مى نمود، امام علیه السلام براى رفع نگرانى آنان فرمود: ...انى لارجو ان یكون خیرا ما اراد الله بنا... . آنگاه خود طرماح چنین گفت : یابن رسول الله ! نگرانى من بى جهت نیست ؛ زیرا من از كوفه بیرون نیامدم مگر اینكه دیدم در كنار این شهر، گروه زیادى براى مقابله با شما اجتماع كرده اند، شما را به خدا سوگند! از این سفر بر گردید؛ چون من اطمینان ندارم حتى یك نفر از اهل كوفه هم به یارى شما برخیزد. امام علیه السلام در پاسخ پیشنهاد طرماح پیشنهاد چنین فرمود: 5 / 19 - ان بیننا و بین القوم عهدا و میثاقا، و لسنا نقدر على الانصراف حتى تتصرف بنا و بهم الامور و بهم الامور فى عاقبة در میان ما و مردم كوفه عهد و پیمان بسته شده است (از آنان و عده حمایت و از ما وعهده رهبرى و هدایت ) و در اثر این پیمان ، براى ما امكان بازگشت نیست تا ببینیم عاقبت كار ما و آنان به كجا مى انجامد). 6 / 19 - (ما كنت لا بداهم بالقتال حتى یبدئونى (من شروع كننده جنگ نخواهم بود مگر آنان شروع كنند). چون قافله امام علیه السلام و به موازات آن ، سپاهیان حر به (عذیب الهجانات ) رسیدند، نامه اى از ابن زیاد به دست حر رسید كه مضمون آن سختگیرى نسبت به حسین بن على و جلوگیرى از حركت آن حضرت بود. در اینجا (زهیر بن قین ) از یاران امام علیه السلام چنین پیشنهاد نمود كه یا بن رسول الله ! براى ما جنگ كردن با این گروه كم آسانتر است از جنگ نمودن با لشكر انبوهى كه در پشت سر آنان مى باشد و با ورود چنین لشكرى ، تاب مقاومت براى ما نخواهد ماند. امام در پاسخ (زهیر) فرمود: (تا آنان شروع به جنگ نكنند، من آغازگر جنگ نخواهم بود).
منبع كتاب الكترونیكی متین
(شما (مردم كوفه ) در اثر جنایتى كه مرتكب شدید، مورد لعنت و غضب خدا قرار گرفتید و به زودى آتشى سوزان را در خواهید یافت ). این بیت ، یكى از چهار بیت شعرى است كه حسین بن على علیه السلام در بالین حضرت ابوالفضل به عنوان ندبه و مرثیه برادرش و نكوهش از اقدام و جنایت مردم كوفه و خطاب به آنان ایراد فرموده است .
اتمام حجت خصوصى این بود فراز از اجتجاج و اتمام حجت عمومى حسین بن على علیه السلام كه در این فرازها بود مورد خطاب آن حضرت ، همه لشكریان ابن زیاد و همه افرادى است كه براى جنگ با فرزند رسول خدا در كربلا شده بودند. ولى در احتجاج آن بزرگوار، مواردى نیز وجود دارد كه در آنها طرف خطاب ، افراد مخصوصى بوده و اتمام حجت آن حضرت عنوان فردى و شخصى داشته است ، به ذكر نمونه هایى از این نوع اتمام حجت كه در دسترس ما بوده ، مى پردازیم : با عبید الله بن حر جعفى 1 / 15 - یا بن الحر! ان اهل مصركم كتبوا الى انهم مجتمعون على نصرتى و سالونى القدوم علیهم و لیس الامر عل ما زعموا و ان علیك ذنوبا كثیرة ، فهل لك من توبة تمحو بها ذنوبك ؟... تنصرابن بنت نبیك و تقاتل معه ( (اى پسر حر!) همشهریان شما (كوفه ) براى من نامه نوشته اند كه بر نصرت و یارى من اتحاد نموده اید و از من خواسته اند به شهرشان بیایم . در حالى كه حقیقت امر غیر از این است و تو اى (حر جعفى ! ) گناهان زیادى را مرتكب شده اى ، آیا نمى خواهى از آن گناهان تو كنى ؟ ... فرزند دختر پیامبرت را یارى كرده و به همراه او با دشمنانش بجنگى ). امام علیه السلام این جملات را در منزل (قصربن مقاتل ) و هنوز به كربلا وارد نشده بود و به (عبیدالله ) فرمود، آنگه كه در میان آنان ملاقاتى رخ داد، ولى عبیدالله به بهانه اى مادى ، توفیق این توبه را از دست داد. باید توجه داشت كه (عبیدالله بن حر ) از افراد شجاع و سرشناس و از هواداران عثمان بود و پس از كشته شدن او، نزد معاویه رفت و در جنگ صفین در صف لشكریان او با امیر مومنان علیه السلام جنگ نمود، در تاریخ از غارتگریها و راهزنیهاى عبیدالله در دوران معاویه و غیر آن ، مطالب فراوان نقل گردیده است . با عمر بن سعد 2 / 15 - یا ابن سعد! اتقاتلنى ؟ اما تتقى الله الذى الیه معادك ؟! فانا ابن من قد علمت ! الا تكون معى و تدع هولاء فانه اقرب الى الله تعالى ؟ (اى پسر سعد! آیا مى خواهى با من جنگ كنى ؟ در حالى كه مرا مى شناسى و مى دانى من فرزند چه كسى هستم و آیا از خدایى كه بازگشت تو به سوى اوست نمى ترسى ؟! آیا نمى خواهى به همراه من باشى و دست از اینها (بنى امیه ) بردارى كه این عمل به خداوند نزدیكتر ( و جلب كننده رضاى اوست ) ). امام علیه السلام این جمله را در شب هشتم و نهم محرم در ضمن ملاقاتى كه در میان دو لشكر و طبق پیشنهاد آن حضرت با عمرسعد داد، خطاب بدو ایراد فرمود. بازهم با عمر سعد 3 / 15 - اى عمر! اتزعم انك تقتلنى و یولیك الدعى بلاد الرى و جرجان ، و الله تتهنا بذلك عهد معهود، فاصنع ما انت صانع ، فانك لا تفرح بعدى بدنیا و لا آخرة ، و كانى براسك على قصبة یتراماه الصبیان بالكوفة و یتخذونه غرصا بینهم ... (اى عمر سعد! آیا تو خیال مى كنى با كشتن من (به جایزه بزرگى دست خواهى یافت و) این فرومایه ( ابن زیاد) حكومت رى و گرگان را به تو واگذار خواهد نمود، به خدا سوگند! چنین حكومتى بر تو گوارا نخواهد گردید و این پیمانى است محكم و پیش بینى شده ، اینك آنچه درباره ما از دست تو بر مى آید انجام بده كه پس از (كشتن ) من نه در دنیا و نه در آخرت روى خوشى و راحتى نخواهى دید و چندان دور نیست روزى كه در همین شهر كوفه ، سر بریده تو را بر نیزه بزنند و كودكان آن را اسباب بازى قرار داده و سنگ بارانشان قرار بدهند ). حسین بن على علیه السلام پس از سخنرانى دوم در روز عاشورا، عمر سعد را گرفت و او با اینكه از این ملاقات اكراه داشت ، به ناچار از صف دشمن فاصله گرفت و جلو آمد به طورى كه گردن اسب امام با گردن اسب وى مقابل هم قرار گرفت ، آن حضرت براى آخرین بار با جملاتى كه ملاحظه فرمودید، با وى اتمام حجت فرمود و آینده تیره و تاریك او را ترسیم نمود، اما او از نصیحت و اتمام حجت امام بهره اى نگرفت و همانگونه كه آن حضرت فرمود به شقاوت و بدبختى دنیا و آخرت دچار گردید. با عمرو بن حجاج 4 / 15 - یحك یا عمرو! اعلى تحرض الناس ؟ انحن مرقنا من الدین و انت تقیم علیه ؟ ستعلمون اذا فارقت ارواحنا اجسادا من اولى بصلى النار (واى بر تو اى عمرو! آیا مردم را به این بهانه كه ما از دین خارج شده ایم بر علیه من مى شورانى ؟ آیا ما از دین خارج شده ایم و تو در آن پا برجا هستى ؟! آرى ، به زودى كه روح ، از بدن ما جدا مى شود، خواهید دید كه چه كسى از دین بیرون رفته و سزاور آتش خواهد بود ). امام علیه السلام این اتمام را به (عمرو بن حجاج ) یكى از فرماندهان لشگر كوفه نمود آنگاه كه دید وى افراد تحت فرماندهى خود را كه چهار هزار نفر بودند با این جملات بر جنگ با آن حضرت تشویق مى كند: قاتلوا من مرق عن الدین و فارق الجماعة !!! . (بجنگید! با كسى (حسین بن على علیه السلام ) كه از دین خدا برگشته و از صف مسلمانان خارج شده است !!! ).
پیام انتخاب یكى از خصوصیات قیام حسین بن على علیه السلام و از پیامهاى عاشورا این است كه آن حضرت على رغم قلت یاران و كثرت دشمنانش كه باید طبق محاسبات ظاهرى به هر نحو ممكن ، اصحاب و یاران خویش را براى كمك و یاریش دعوت و تشویق و در صورت نیاز از جایگاه ولایت و امامت ، آنان را مجبور و ملزم نماید، ولى برخلاف این روش ، آن حضرت در موارد مختلف ، گاهى به طور عموم و گاهى به طور خصوص ، به آن اجازه انتخاب كارزار یا ترك آن را داده و حتى نزدیكترین اهل بیت خویش را نیز در این انتخاب نمودن مسیر دلخواه و مورد نظرشان ، مخیر نموده است . این اصل اساسى است در میان قیامهاى ظاهرى و معنوى و یك فرق بارزى است كه پیشوایان و رهبران غیر واقعى متمایز مى سازد؛ چون این نوع رهبران ، معمولا براى جلب و مساعدت دیگران ، به هر حیله و تزویر متمسك مى گردند و براى به دست آوردن پیروزى ، از توسل به هیچ عمل خلاف و غیر انسانى ، امتناع نمى ورزند. اینك متن این پیامها: 1 / 13 - فمن احب منكم الانصراف فلینصرف ، لیس علیه منا ذمام هر یك از شما (یاران من ) بخواهد برگردد، آزاد است و از طرف ما بیعتى برگردنش نیست ). امام على علیه السلام این جمله را در (منزل زباله ) خطاب به همه اصحاب و اهل بیتش فرمود، آنگاه كه از كشته شدن (مسلم وهانى ) در كوفه ، در این منزل مطلع گردید و شهادت آنان را با یارانش در میان گذاشت و از بى وفایى مردم كوفه و دورویى آنان سخن گفت ، سپس فرمود:(فمن احب منكم ...). 2 / 13 - و انى قد اذنت لكم فانطلقوا جمیعا فى حل لیس علیكم منى ذمام ، وهذا اللیل قد غشیكم فاتخدوه جملا، ولیاءخذ كل رجل منكم بید رجل من اهل بیتى ،... و تفرقوا فى سوادكم و مدائنكم (و من به همه شما اجازه دادم به وطنهاى خود برگردید، همه شما آزاد هستید و من بیعتى در گردن شما ندارم ، اینك شب فرا رسیده ، تاریكى آن را مركب خویش قرار دهید و هر یك از شما دست یكى از اهل بیت مرا بگیرید و به سوى شهر و دیار خود متفرق شوید ). امام علیه السلام نزدیك غروب تاسوعا یا پس از نماز مغرب شب عاشورا، خطاب به اهل بیت و اصحاب خود، خطبه اى ایراد فرمود، در آن خطبه ضمن سپاسگذارى از همه آنان خبر شهادت خویش را كه در كربلا واقع خواهد شد، از زبان رسول خدا صل الله علیه و آله وسلم نقل فرمود و این جمله را هم اضافه نمود كه اینك زمان این شهادت فرا رسیده است ، سپس به تمام اهل بیت و یارانش فرمود شما در رفتن و نجات جان خویشتن آزاد هستید. و جمله یاد شده از فرازهاى همین خطبه است : 3 / 13 - حسبكم من القتل بمسلم ، اذهبوا قد اذنت لكم (فرزندان عقیل ! كشته شدن مسلم بن عقیل براى (خانواده ) شما بس است ، من شما را مرخص كردم از این منطقه بیرون بروید ). امام علیه السلام در سخنرانى شب عاشورا (در فراز قبل اشاره گردید) پس از اجازه مرخصى عمومى و پس از شنیدن پاسخ یاران خویش كه دلیل وفادارى و ایمان ثابت آنان بود، متوجه فرزندان عقیل گردید و آنان را بالخصوص مورد خطاب قرار داد كه : (حسبكم من القتل بمسلم ، اذهبوا قد اذنت لكم ). و آنان نیز جواب دادند اگر ما تو را ترك كنیم و از ما بپرسند چرا دست از آقا و مولاى خود برداشتید چه پاسخى خواهیم داشت ؟ نه ، به خدا سوگند! جان و مال و فرزند و عیال خود را فداى تو خواهیم كرد و تا نفس آخر، در كنار تو خواهیم بود. 4 / 13 - یا جون ! انت فى اذن منى ، فانما تبعتنا طلبا للعافیة فلا تبتل بطریقنا (جون ! من بیعت را از تو برداشتم ؛زیرا تو به امید عافیت و آسایش به همراه ما آمده اى ، خود را در راه ما گرفتار و مصیبت مكن ! ). امام علیه السلام این جمله را در روز عاشورا و در اوج جریان جنگ خطاب به جون ، غلام خود فرمود، آنگاه كه او براى خدا حافظى و اذن براى رفتن به میدان جنگ ، به خدمت آن حضرت شرفیاب گردید. 5 / 13 - رحمك الله انت فى حل من بیعتى ، فاعمل فى فكاك ولدك (محمد بن بشیر! خدا تو را رحمت كند، اینك تو از طرف من آزادى و من بیعت را از تو برداشتم تا درباره آزادى فرزندت ، تلاش كنى ). امام علیه السلام این جمله را خطاب به (محمد بن بشیر حضرمى ) فرمودند؛ زیرا در همین روزها به وى خبر رسیده بود كه فرزندت در اطراف رى ، گرفتار و زندانى شده است و چون این جریان را آشنایان و دوستان محمد بن بشیر با او در میان گذاشتند، او از مفارقت فرزند پیامبر امتناع ورزید؛ و چون آن حضرت او را این گونه دید، فرمود: (رحمك الله ...). پاسخ وى به امام علیه السلام این بود كه : (اكلتنى السباع حیا ان فارقتك ). (درندگان بیابان مرا زنده پاره پاره كنند اگر از شما جدا شوم ). امام علیه السلام لباسهایى كه قیمت آنها به هزار دینار بالغ مى گردید، در اختیار وى قرار داد تا آنها براى رهایى فرزندش ، استفاده كند.
امر به معروف و نهى از منكر در پیام حسین بن على (ع ) مساله (امر به معروف و نهى از منكر ) بعنوان یكى از مهمترین برنامه هاى شریعت و زیربناى نظام اسلامى و عامل اجرایى قوانین این آیین مقدس به شمار مى آید و در قرآن مجید با عناوین و تعبیرات مختلف از جمله به صورت ارائه یك وظیفه حتمى و تكلیف موكد آمده است : ولتكن منكم امة یدعون الى الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون .(63) و گاهى به عنوان بیان اوصاف و نشانه هاى مومنان راستین از آن یاد شده است چنانچه مى فرماید: و المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنكر... و در كلمات پیامبر صل الله علیه وآله و سلم و ائمه معصومین علیه السلام هم در این مورد تاكیدات فراوان وجود دارد؛ از جمله امام باقر علیه السلام مى فرماید: (امر به معروف و نهى از منكر، دو فریضه بزرگ الهى است كه بقیه واجبات با آنها برپا مى شوند و به وسیله این دو، راهها امن مى گردد و كسب و كار مردم حلال مى شود، حقوق افراد تاءمین مى گردد و در سایه آنها زمینها آباد و از دشمنها انتقام گرفته مى شود و در پرتو آنها، همه كارها روبه راه مى گردد).(65) با توجه به این اهمیت است كه عده اى از فقهاى بزرگ شیعه ، جهاد را با تمام عظمتش و با تمام ابعاد و احكامش ، بخشى از امر به معروف و نهى از منكر مى دانند و گوشه اى از این وظیفه اسلامى به حساب مى آورند و جمله : اشهد انك قد اقمت الصلاة و اتیت الزكاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنكر . كه در زیارت حسین بن على علیه السلام آمده است ، گواه این حقیقت است . و این معنا را تفهیم مى كند كه آن حضرت با قیام و جهاد خود، وظیفه امر به معروف را به انجام رسانیده است . به هر حال ، این موضوع با توجه به اهمیتى كه داراست ، در كلام و پیام حسین بن على علیه السلام در سه محور و سه بخش مختلف ، مورد توجه قرار گرفته است : الف - اهمیت امر به معروف و نهى از منكر در جامعه اسلامى . ب - نكوهش سستى كنندگان در امر به معروف و نهى از منكر. ج - امر به معروف و نهى از منكر، عنصر اصلى و عامل مهم در قیام حسین بن على علیه السلام است .
معرفى معاویه 1 / 4 - اما بعد، فان هذا الطاعة قد فعل بنا و بشیعتنا ما قد رایتم و علمتم و شهدتم . ( (شما حاضرین از شخصیتهاى اسلامى ) از جنایاتى كه معاویه این جبار طاغیه نسبت به ما شیعیان ما روا داشته ، آگاهید و شاهد ستمگریهاى او هستید ). توضیح : این فراز و سه فراز آینده از فرمایشات حسین بن على علیه السلام در معرفى معاویه و حكومت جابرانه و ظالمانه او و ترسیم اجمالى از وضع شیعیان اهل بیت و مظلومیت آنان در دوران حكومت معاویه ، بخشهاى مختلف از خطبه حسین بن على علیه السلام در سرزمین منى است . 2 / 4 - فیا عجبا! و مالى لا اجب و الارض من غاش غشوم و متصدق ظلوم و عامل على المومنین بهم غیر رحیم (شگفتا! و چرا شگفت زده نباشیم در حالى كه جامعه در تصرف مرد دغلباز و ستمكارى (چون معاویه ) است كه مامورین مالیاتیش ستم مى ورزند و استانداران و فرماندارانش بر مومنان بى رحم و خشن هستند ). 3 / 4 - فمن بین مستعبد مقهور و بین مستضعف على معیشته مغلوب ، یتقلبون فى الملك بارائهم ، و یستشعرون الخزى باهوائهم ، اقتداء بالا شرار و جزاة على الجبار (گروهى از مومنان ( در حكومت او) مانند بردگانى هستند سركوفته و گروه دیگر، بیچارگانى كه سرگرم تاءمین آب و نانشان در حالى كه حاكمان دست نشانده او، در منجلاب فساد حكومت و سلطه گرى خویش غوطه ورند و با هوسبازیهاى خویش ، رسوایى به بار مى آورند، زیرا از چنان اشرارى پیروى نموده و در برابر خدا گستاخى مى كنند ). 4 / 4 - فالارض لهم شاعرة ، و ایدیهم فیها مبسوطة ، و الناس لهم خول ، لا یدفعون ید لامس ، فمن بین جبار عنید و ذى سطوة على الضعفة شدید مطاع لا یعرف المبداء المعید (زمین در زیر پایشان است و دستشان به هر جنایتى باز است . مردم برده آنان هستند و قدرت دفاع از خود را ندارند. در یك بخش از كشور اسلامى ، حاكمى است دیكتاتور و كینه ورز و خود خواه و حاكمى است كه بیچارگان را مى كوبد و بر آنان قلدرى و سخت گیرى مى كند و در نقطه دیگر، فرمانروایى است كه نه خدا را مى شناسد و نه روز جزا را ).