شفاعت در قرآن کریم
آنچه در این مقاله بدان اشاره شده است مفهوم شفاعت- فلسفه شفاعت- شفاعت در عالم تكوین- شفاعت در قرآن - شفاعت و مساله توحید و شرك - آیا شفاعت برخلاف عقل است یا نه؟ اگر امکان شفاعت وجود دارد چه کسانی می توانند شفاعت کنند؟ آیا خداوند در شفاعت انحصار دارد؟ اگر عده ای غیر از خداوند می توانند شفاعت کنند مراد از آنها چه کسانی است؟ چه کسانی مورد شفاعت واقع می شوند و در آخر گستره شفاعت کجاست؟ که به حول الهی بنا داریم در این مقاله به طور اجمال به آنها پاسخ دهیم تا هر گونه ابهامى در زمینه آیات شفاعت و سایر آیاتى كه در زمینه شفاعت با آن برخورد خواهیم كرد بر طرف شود.
معنای لغوی شفاعت
كلمه" شفاعت" از ریشه" شفع" بمعنى (جفت) و" ضم الشیء الى مثله" گرفته شده، و نقطه مقابل آن" وتر" به معنى تك و تنها است [31] سپس به ضمیمه شدن فرد برتر و قویترى براى كمك به فرد ضعیفتر اطلاق گردیده است[32]. شفاعت در لغت به معنای خواهش گری و پایمردی کردن ، میانجیگری ، وساطت و پا در میانی کردن و درخواست عفو و بخشایش است.[33]
و این لفظ در عرف و شرع به دو معنى متفاوت (" تخدیرى" و" سازنده")گفته مىشود:
الف- شفاعت در لسان عامه به این گفته مىشود كه شخص شفیع از موقعیت و شخصیت و نفوذ خود استفاده كرده و نظر شخص صاحب قدرتى را در مورد مجازات زیردستان خود عوض كند.
گاهى با استفاده از نفوذ خود یا وحشتى كه از نفوذ او دارند.و زمانى با پیش كشیدن مسائل عاطفى و تحت تاثیر قرار دادن عواطف طرف. و زمان دیگرى با تغییر دادن مبانى فكرى او، در باره گناه مجرم و استحقاق او، و مانند اینها ...
بطور خلاصه شفاعت طبق این معنى هیچگونه دگرگونى در روحیات و فكر مجرم یا متهم ایجاد نمىكند، تمام تاثیرها و دگرگونیها مربوط به شخصى است كه شفاعت نزد او مىشود .
این نوع شفاعت در بحثهاى مذهبى مطلقا معنى ندارد، زیرا نه خداوند اشتباهى مىكند كه بتوان نظر او را عوض كرد، و نه عواطفى به این معنى كه در انسان است دارد كه بتوان آن را برانگیخت، و نه از نفوذ كسى ملاحظه مىكند و وحشتى دارد و نه پاداش و كیفرش بر محورى غیر از عدالت دور مىزند.
ب - مفهوم دیگر شفاعت بر محور دگرگونى و تغییر موضع" شفاعت شونده" دور مىزند، یعنى شخص شفاعت شونده موجباتى فراهم مىسازد كه از یك وضع نامطلوب و درخور كیفر بیرون آمده و به وسیله ارتباط با شفیع، خود را در وضع مطلوبى قرار دهد كه شایسته و مستحق بخشودگى گردد، و ایمان به این نوع شفاعت در واقع یك مكتب عالى تربیت و وسیله اصلاح افراد گناهكار و آلوده، و بیدارى و آگاهى است، و شفاعت در منطق اسلام از نوع اخیر است[34].
و تمام ایرادها، خردهگیریها، و حملهها همه متوجه تفسیر اول براى شفاعت مىشود، نه مفهوم دوم كه یك معنى منطقى و معقول و سازنده است.
معنای اصطلاحی شفاعت
بدون شك مجازاتهاى الهى چه در این جهان و چه در قیامت جنبه انتقامى ندارد، بلكه همه آنها در حقیقت ضامن اجرا براى اطاعت از قوانین و در نتیجه پیشرفت و تكامل انسانها است، بنا بر این هر چیز كه این ضامن اجراء را تضعیف كند باید از آن احتراز جست تا جرات و جسارت بر گناه در مردم پیدا نشود.
از سوى دیگر نباید راه بازگشت و اصلاح را بكلى بر روى گناهكاران بست بلكه باید به آنها امكان داد كه خود را اصلاح كنند و به سوى خدا و پاكى تقوا باز گردند.
شفاعت به مفهوم قرآنی اش این است که شخص گنه کار به سبب پاره ای از جنبه های مثبت مانند ایمان یا انجام بعضی از اعمال صالح شباهتی به اولیاء الله پیدا کند و آنان با عنایات و کمک های خود او را به سوی کمال سوق دهند و از پیشگاه خداوند تقاضای عفو کنند. به تعبیری دیگر حقیقت شفاعت ، قرار گرفتن موجودی قوی تر و برتر در کنار موجودی ضعیف تر و کمک کردن به او برای پیمودن مراتب کمال است.
" شفاعت" در معنى صحیحش براى حفظ همین تعادل است، و وسیلهاى است براى بازگشت گناهكاران و آلودگان، و در معنى غلط و نادرستش موجب تشویق و جرات بر گناه است.[35]
كسانى كه جنبههاى مختلف شفاعت و مفاهیم صحیح آن را از هم تفكیك نكردهاند گاه بكلى منكر مساله شفاعت شده، آن را با توصیه و پارتىبازى در برابر سلاطین و حاكمان ظالم برابر مىدانند! و گاه مانند وهابیان آیه فوق را كه مىگوید:" لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ"[36] در قیامت از كسى شفاعت پذیرفته نمىشود بدون توجه به آیات دیگر دستاویز قرار داده و به كلى شفاعت را انكار كردهاند.
به هر حال ایرادهاى مخالفان شفاعت را در چند مطلب مىتوان خلاصه كرد:
1- اعتقاد به شفاعت ، روح سعى و تلاش را تضعیف مىكند.
2- اعتقاد به شفاعت انعكاسى از جامعههاى عقب مانده و فئودالیته است.
3- اعتقاد به شفاعت موجب تشویق به گناه و رها كردن مسئولیتها است.
4- اعتقاد به شفاعت یك نوع شرك و چندگانه پرستى و مخالف قرآن است!
5- اعتقاد به شفاعت مفهومش دگرگون شدن احكام خداوند و تغییر اراده و فرمان او است!
ولى بطورى كه خواهیم گفت همه این ایرادها از آنجا ناشى شده كه شفاعت را از نظر مفهوم قرآنى با شفاعتهاى انحرافى رائج در میان عوام مردم اشتباه كردهاند.
آیا شفاعت در پدیده های تکوینی هم مطرح است؟
شفاعت به طور کلی دو محور اصلی دارد اول : جلب منفعت و خیر دوم : دفع زیان و شر
انسان در پدیده های تکوینی مساله شفاعت مصطلح را مطرح نمی کند مثلا اگر انسان نیازمند به پزشک است از راه علل مادی بیماری را درمان می کند و اگر گرسنه یا تشنه است در دفع یا رفع آن از وسایل طبیعی کمک می گیرد گرچه معنای لغوی شفاعت در اینگونه مسایل نیز راه دارد و مصداق می یابد. اما وقتی پدیده های غیر طبیعی پیش آید و پای خیر و شر و گریز از قانون یا توسل به آن مطرح گردد و سخن از امر و نهی ، عقوبت و پاداش به میان آید به درخواست گر و شفیع روی می آورد. علامه طباطبایی در این معنا می فرماید: اگر انسانی بخواهد به پاداشی برسد که اسباب آن را فراهم نکرده یا از کیفر مخالفت تکلیف برهد بدون اینکه تکلیف را انجام دهد در اینجا متوسل به شفاعت می گردد.[37]
نیروهاى قویتر این جهان به نیروهاى ضعیفتر ضمیمه شده و آنها را در مسیر هدفهاى سازنده پیش مىبرند، آفتاب مىتابد و باران مىبارد و بذرها را در دل زمین آماده مىسازد تا استعدادهاى درونى خود را به كار گیرند، و نخستین جوانه حیات را بیرون فرستند پوست دانهها را بشكافند و از ظلمتكده خاك سر بر آورده به سوى آسمان كه از آن نیرو دریافت داشتهاند پیش بروند. این صحنهها در حقیقت یك نوع شفاعت تكوینى در رستاخیز زندگى و حیات است.
فرق شفاعت در دنیا وآخرت
در دنیا شفیع از طرف مجرم انتخاب و برانگیخته مىشود، در آخرت از طرف مشفوع عنه(خدا)
در دنیا ممكن است گناهكار در هر وضعى كه باشد مشمول شفاعت شود، ولى در آخرت مشمولان شفاعت شرائطى دارند
شفاعت ها در دنیا گاهى بر اساس ظلم صورت مىگیرد، اما در آخرت نه.
شفاعت در قرآن کریم (مدارک شفاعت) :
در قرآن کریم درباره مساله شفاعت جاهایی که مدرک دست اول و اصلی است یعنی اشاره مستقیم شده است(واژه شفاعت و هم خانواده های آن )در حدود 30 مورد بحث شده است البته بحثها و اشارات دیگرى به این مساله بدون ذكر این عنوان نیز دیده مىشود. که این آیات را می توان به 6 دسته تقسیم کرد.
الف ) آیات نفی نفع شفاعت
آیاتى است كه بطور مطلق شفاعت را نفى مىكند عبارتند از :
v « وَ كُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ - حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ -فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ - »و همواره روز جزا را انكار مىكردیم- تا زمانى كه مرگ ما فرا رسید- لذا شفاعت شفاعت كنندگان به حال آنها سودى نمىبخشید.[38]
v « إِذْ نُسَوِّیكُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ - وَ ما أَضَلَّنا إِلاَّ الْمُجْرِمُونَ - فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ - وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ - »چون شما را با پروردگار عالمیان برابر مىشمردیم.- اما كسى جز مجرمان ما را گمراه نكرد-(افسوس كه امروز) شفاعت كنندهگانى براى ما وجود ندارد- و نه دوست گرم و پر محبتى. [39]
v « هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِیلَهُ یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا یَفْتَرُونَ » آیا آنها انتظار دارند سرانجام تهدیدهاى الهى را مشاهده كنند؟ آن روز كه این امر انجام گیرد (كار از كار گذشته و بیدارى سودى نخواهد داشت و) آنها كه آن را قبلا فراموش كرده بودند مىگویند فرستادگان پروردگار ما به حق آمدند، آیا (امروز) شفیعانى براى ما وجود دارند كه براى ما شفاعت كنند؟ یا (امكان دارد) باز گردیم و اعمالى غیر از آنچه انجام دادیم انجام دهیم؟! (ولى) آنها سرمایه وجود خود را از دست دادند و معبودهایى را كه به دروغ ساخته بودند همگى از نظرشان گم مىشوند (نه راه بازگشتى دارند و نه شفیعانى). [40]
v « وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ »و از آن روز بترسید كه كسى به جاى دیگرى مجازات نمىشود، و نه شفاعت پذیرفته مىشود و نه غرامت و بدل قبول خواهد شد و نه یارى مىشوند. [41]
ب ) آیات انحصار شفاعت در خدا
برخی آیات هستند که شفاعت را منحصرا از آن خدا می دانند. و این دسته از آیات در برابر دیدگاه کسانی است که عقیده داشتند بت ها حق شفاعت دارند قرآن به روشنی به آنان پاسخ می دهد که شفاعت فقط از آن خداست و کسی در این امر با او شریک نیست و اگر به کسی یا چیزی مانند قرآن حق شفاعت داده شود همه با اذن پروردگار خواهد بود که عبارتند از :
v « وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخافُونَ أَنْ یُحْشَرُوا إِلى رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ »به وسیله آن (قرآن) كسانى را كه از روز حشر و رستاخیز مىترسند، بیم ده، (روزى كه در آن روز) یاور و سرپرست و شفاعت كنندهاى جز او (خدا) ندارند، شاید پرهیزكارى پیشه كنند.[42]
v « وَ ذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَیْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیع»كسانى را كه آئین (فطرى) خود را به بازى و سرگرمى (و استهزاء) گرفتند و زندگى دنیا آنها را مغرور ساخته رها كن و به آنها یادآورى نما تا گرفتار (عواقب شوم) اعمال خود نشوند، (در آن روز) جز خدا نه یار و یاورى دارند و نه شفاعت كنندهاى.[43]
v « اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ » خداوند كسى است كه آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو است در شش روز (دوران) آفریده سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت، هیچ ولى و شفاعت كنندهاى براى شما جز او نیست، آیا متذكر نمىشوید؟.[44]
ج) آیات نفی شفاعت بتها
در این دسته از آیات قرآن کریم با این عقیده شرک آلود به ستیز بر می خیزد و از بت ها شدیدا انتقاد می کند و آن ها را از لیاقت چنین کار سترگی مطرود می داند :
v « وَ ما نَرى مَعَكُمْ شُفَعاءَكُمُ الَّذِینَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِیكُمْ شُرَكاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَیْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُون » و شفیعانى را كه شریك در شفاعت خود مىپنداشتید با شما نمىبینیم، پیوندهاى شما بریده شد و تمام آنچه را تكیهگاه خود تصور مىكردید از شما دور و گم شدند. [45]
v « وَ لَمْ یَكُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَكائِهِمْ شُفَعاءُ وَ كانُوا بِشُرَكائِهِمْ كافِرِین» و براى آنها شفیعانى از معبودانشان نخواهد بود و نسبت به معبودهایى كه آنها را شریك خدا قرار داده بودند كافر مىشوند. [46]
v « وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِما لا یَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِكُون» و غیر از خدا چیزهایى را پرستش مىكنند كه نه به آنها زیان مىرساند و نه سودى به آنان مىدهد، و مىگویند اینان شفیعان ما نزد خدا هستند بگو: آیا خداوند را به چیزى خبر مىدهید كه در آسمانها و زمین سراغ ندارد؟ منزه است او، و برتر است از آن شریكهایى كه قرار مىدهند. [47]
v « أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ كانُوا لا یَمْلِكُونَ شَیْئاً وَ لا یَعْقِلُون » مثل اینكه خدایان دروغین را شفیعانى براى خود گرفتهاند از ایشان بپرس حتى اگر مالك هیچ چیز نباشند و عقل نداشته باشند باز هم شفیعند؟.[48]
v « أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً وَ لا یُنْقِذُون» آیا غیر از او معبودانى را انتخاب كنم كه اگر خداوند رحمان بخواهد زیانى به من برساند شفاعت آنها كمترین فایدهاى براى من ندارد و مرا (از مجازات او) نجات نخواهند داد. [49]
د) آیات شفاعت ماذونان
برخی آیات دلالت دارند که شفاعت تنها به دست خداست و بدون اذن او کسی حق شفاعت ندارد و کسانی که از سوی خدا ماذونند معرفی می شوند. آیاتى است كه شفاعت را مشروط به اذن و فرمان خدا مىكند. بدیهی است کسی حق بخشش گناهکاران را دارد و کسی می تواند شفاعت کند که خالق و مالک همه موجودات باشد در آغاز همه موجودات از طرف او به وجود آمده و در انجام به سوی او باز گردند. به این ترتیب در اصل صاحب شفاعت خداست و هیچ کس همتای او نیست و دیگران مشروعیت شفاعت خود را از او می گیرند.
v « مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِه » كیست كه در نزد او، جز به فرمان او شفاعت كند؟[50]
v « ما مِنْ شَفِیعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِه» هیچ شفاعت كنندهاى جز به اذن او وجود ندارد.[51]
v « لا یَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» آنها هرگز مالك شفاعت نیستند مگر كسى كه نزد خداوند رحمان عهد و پیمانى دارد.[52]
روایت شده که ابوبصیر از امام صادق(ع) درباره عهد پرسید. امام می فرماید: « إلا من دان بولایه امیرالمومنین و الائمه من بعده فهو العهد عند الله» کسی که بر اثر ولایت امیرالمومنین و پیشوایان پس از او به پروردگار نزدیک شود چنین کسی صاحب عهد نزد خداوند است .[53]
« یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلا» در آن روز شفاعت (هیچكس) سودى نمىبخشد، جز كسى كه خداوند رحمان به او اجازه داده و از گفتار او راضى است. [54]
v « وَ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَه» هیچ شفاعتى نزد او جز براى كسانى كه اذن داده سودى ندارد.[55]
v « وَ لا یَمْلِكُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُون»آنها را كه غیر از او مىخوانید قادر بر شفاعت نیستند مگر كسانى كه شهادت به حق دادهاند، و به خوبى آگاهند. [56]
v «ما مِنْ شَفِیعٍ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَكَّرُون» هیچ شفاعت كنندهاى جز به اذن او وجود ندارد، این است خداوند پروردگار شما، پس او را پرستش كنید، آیا متذكر نمىشوید؟[57]
v «وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضى» و چه بسیار فرشتگانى كه در آسمانها هستند و شفاعت آنها سودى نمىبخشد مگر بعد از آنكه خدا براى هر كس بخواهد و راضى باشد اجازه (شفاعت) دهد.[58]
مضمون یک دسته از آیات خاص است و شفاعت را از آن خداوند دانسته و از دیگران نفی می کند ولی محتوای این دسته از آیات عام است و برای دیگران هم شفاعت با اذن را ثابت می کند آیا ایندو دسته آیات تنافی و ناهمخوانی بین مفادشان نیست؟
علامه طباطبایی در این باره می فرماید: نسبت میان دو دسته آیات شفاعت نظیر نسبتی است که میان دو دسته آیات مرگ و خلقت و ... وجود دارد یک جا مرگ بندگان ، خلقت آنان را به خود نسبت می دهد و در جای دیگر برای غیر خود اثبات می کند و آنها را به اذن و مشیت خود مقید می کند یعنی به جز خدای سبحان هیچ موجودی به طور استقلال مالک هیچ یک از کمالهای یاد شده نیست و اگر موجودی مالک کمالی باشد خداوند به او تملیک کرده است . و منظور از آیات نفی کننده شفاعت این است که هیچ کس به عنوان استقلال چنین حقی ندارد ، و مقصود از آیات اثبات کننده شفاعت این است که ممکن است حق شفاعتی بالاصاله از آن خداوند است با اذن و ترخیص او برای غیر خدا روا باشد پس شفاعت برای غیر خدا هم هست اما با اذن خدا.[59]
ه ) آیات بیان کننده اوصاف و شرایط شافعان و مشفوعان
این دسته از آیات ، شرایط و اوصاف شفاعت کنندگان و شفاعت شوندگان را بیان می کنند از جمله این آیات :
v « وَ لا یَمْلِكُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُون»آنها را كه غیر از او مىخوانید قادر بر شفاعت نیستند مگر كسانى كه شهادت به حق دادهاند، و به خوبى آگاهند.[60] یعنی شفاعت کننده موحد و یکتاپرست باشد بنابراین فرشتگان و پیامبران براساس این آیه اذن شفاعت دارند زیرا بر توحید و یکتاپرستی او شهادت داده اند« شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْط»[61]
v « یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُون» او همه اعمال امروز و آینده آنها را مىداند، و هم گذشته آنها را، و آنها جز براى كسى كه خدا از او خشنود است (و اجازه شفاعتش را داده) شفاعت نمىكنند و از ترس او بیمناكند. توضیح اینکه گروهی پس از ارتکاب عمل قبیح پشیمان می شوند این دسته قابلیت شفاعت دارند و گروهی نادم نمی شوند و بر آن اصرار می ورزند این دسته از شفاعت محرومند.[62]
v « لا یَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا » آنها هرگز مالك شفاعت نیستند مگر كسى كه نزد خداوند رحمان عهد و پیمانى دارد.[63]بارزترین مصداق عهد عبارت است از ولایت امیرالمومنین(ع) و پیشوایان بعد از او ( ولایه امیرالمومنین و الائمه من بعده صلوات الله علیه و علیهم ، فهو العهد عند الله)[64]
v « وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضى» این آیه شفاعت را شامل حال کسانی می داند که زمینه شفاعت در آنان وجود داشته و خدای سبحان از او به نحوی خرسند باشد. پس شرط قبولی شفاعت خرسندی پروردگار از شفاعت شوندگان است و چنان چه عقاید ، اخلاق ، رفتار و کردار کسی مورد رضایت خدا نباشد زمینه مشفوع له شدن را از دست داده است.[65]
و ) آیات حرمان ستمگران از شفاعت
قرآن کریم شفاعت را برای گروهی ممنوع می داند اینان ستمگرانند از جمله آیه:
« ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَ لا شَفِیعٍ یُطاع» در روز قیامت برای ستمگران دوست مهربان و شفیعی که درخواست شفیعانه او پذیرفته شود وجود ندارد.[66]
شرائط گوناگون شفاعت:
آیات شفاعت بخوبى نشان مىدهد كه مساله شفاعت از نظر منطق اسلام یك موضوع بى قید و شرط نیست بلكه قیود و شرایطى، از نظر جرمى كه در باره آن شفاعت مىشود از یك سو، شخص شفاعت شونده از سوى دیگر، و شخص شفاعت كننده از سوى سوم دارد كه چهره اصلى شفاعت و فلسفه آن را روشن مىسازد.
مثلا گناهانى همانند ظلم و ستم بطور كلى از دایره شفاعت بیرون شمرده شده و قرآن مىگوید: ظالمان" شفیع مطاعى" ندارند! و اگر ظلم را به معنى وسیع كلمه- آن چنان كه در بعضى از احادیث بعدا خواهد آمد- تفسیر كنیم شفاعت منحصر به مجرمانى خواهد بود كه از كار خود نادمند و پشیمان، و در مسیر جبران و اصلاحند، و در این صورت شفاعت پشتوانهاى خواهد بود براى توبه و ندامت از گناه (و اینكه بعضى تصور مىكنند با وجود ندامت و توبه نیازى به شفاعت نیست اشتباهى است كه پاسخ آن را در قسمت اثرات معنوی شفاعت خواهیم داد).
از طرف دیگر طبق آیه« یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى وَ هُمْ مِنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُون»[67] تنها كسانى مشمول بخشودگى از طریق شفاعت مىشوند كه به مقام" ارتضاء" رسیدهاند و طبق آیه« لا یَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا»[68] داراى" عهد الهى" هستند.
این دو عنوان همان گونه كه از مفهوم لغوى آنها، و از روایاتى كه در تفسیر این آیات وارد شده، استفاده مىشود به معنى ایمان به خدا و حساب و میزان و پاداش و كیفر و اعتراف به حسنات و سیئات" نیكى اعمال نیك و بدى اعمال بد" و گواهى به درستى تمام مقرراتى است كه از سوى خدا نازل شده، ایمانى كه در فكر و سپس در زندگى آدمى انعكاس یابد، و نشانهاش این است كه خود را از صفت ظالمان طغیانگر كه هیچ اصل مقدسى را به رسمیت نمىشناسند بیرون آورد و به تجدید نظر در برنامههاى خود وادارد.[69]
تاثیر معنوى شفاعت:
گفتیم: حقیقت شفاعت ضمیمه شدن موجود قویترى به موجود ضعیفتر براى كمك به او است، این كمك ممكن است براى افزایش نقاط قوت باشد و نیز ممكن است براى پیرایش نقاط ضعف.
همانطور كه در شفاعت تكوینى و موجوداتى كه در مسیر تكامل و پرورش قرار دارند نیز این دو جنبه مشهود است: گاهى موجودات پائینتر نیازشان به عوامل نیرومندتر و برتر براى از میان بردن عوامل تخریب است (همانند نیاز گیاه به نور آفتاب براى از بین بردن آفات) و گاه براى افزودن نقاط قوت و پیشرفت مىباشد.(همانند نیاز گیاه براى رشد و نمو به نور آفتاب) و همچنین یك شاگرد درسخوان هم براى اصلاح اشتباهات خود نیاز به استاد دارد و هم براى افزایش معلومات مختلف.
بنا بر این شفاعت به دلائل مختلف اثر دوگانه دارد و انحصار به زدودن آثار جرم و گناه ندارد .
با توجه به آنچه گفته شده روشن مىشود كه چرا توبهكاران نیز به شفاعت نیازمندند، با اینكه توبه طبق اعتقادات مسلم مذهبى به تنهایى موجب آمرزش گناه مىگردد.
دلیل این موضوع دو چیز است:
1- توبهكاران نیز براى افزایش مقامات معنوى و پرورش و تكامل و ارتقاء مقام، نیاز به شفاعت دارند اگر چه نیازشان در زمینه جرم و گناه با" توبه" بر آورده شده است.
2- اشتباه بزرگى كه براى بسیارى در زمینه تاثیر توبه رخ داده موجب اینگونه اشكالات مىشود و آن اینكه تصورشان این است كه توبه و ندامت و پشیمانى از گناه مىتواند انسان را به حالت قبل از گناه در آورد. در حالى كه در جاى خود گفتهایم ندامت از گذشته و تصمیم نسبت به آینده تنها مرحله نخستین توبه است، و درست همانند دارویى است كه بیمارى را قطع مىكند، بدیهى است با قطع تب و از بین رفتن ریشه بیمارى، اگر چه بیمار بهبودى یافته و سالم شده، ولى هرگز به حال یك انسان عادى در نیامده است، بلكه باید مدتها به تقویت بنیه جسمى خود بپردازد، تا به مرحله قبل از بیمارى برسد. و به تعبیر دیگر توبه مراحلى دارد، و ندامت از گناه و تصمیم براى پاك بودن در آینده تنها مرحله نخستین آن است.مرحله نهایى آن به این حاصل مىشود كه توبه كار از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه در آید و در این مرحله است كه شفاعت شافعان و پیوند و ارتباط با آنها مىتواند اثر بخش باشد. شاهد زنده براى این سخن همان است كه در سابق اشاره كردیم كه در آیات مربوط به استغفار مىبینیم علاوه بر توبه شخص مجرم، استغفار پیامبر ص شرط پذیرش توبه قرار داده شده است، و همچنین در مورد توبه برادران یوسف و استغفار یعقوب براى آنها، و از همه روشنتر در مورد استغفار فرشتگان براى افرادى كه نیكوكار و صالح و مصلحند كه آیات آن در سابق گذشت.[70]
جواز شفاعت پیامبر و ائمه معصومین(ع)
گویا بعضی خواسته اند قائلین به جواز شفاعت پیغمبر و معصومین از ذریه آنها و یا اولیای کرام از امتش را مشرک بدانند یعنی هر کس این حضرات را درباره حاجتی از حوائج دنیا و آخرت شفیع درگاه خدا قرار دهد مشرک است گویا از این معنا غفلت ورزیده اند که پروردگار متعال خودش شفاعت را در صورتی که به اذن او باشد در کلام مجیدش بدون تقیید به دنیا و آخرت اثبات کرده و فرموده است علاوه بر اینکه فرموده و به طوریکه واضح است شفاعت را حق علمایی دانسته که به حق شفاعت می دهند و به طور یقین از اینگونه علماء ، انبیاء هستند که از جمله آنان نبی مکرم ما است. پس نباید گفت: توسل به این بزرگواران و آنان را در درگاه خدا شفیع قرار دادن شرک است.
حکمت های شفاعت :
با دقت در آیات و روایات مربوط به شفاعت و دقت در معنا و مفهوم آن روشن می شود که شفاعت نه تشویق به گناه است و نه چراغ سبزی است برای انجام معاصی و نه عامل عقب افتادگی و نه چیزی شبیه پارتی بازی در جوامع بشری ، بلکه یک مساله مهم تربیتی است که از جهات گوناگون آثار مثبت و سازنده دارد از جمله:
الف) ایجاد امید و مبارزه با روح یأس
غلبه هوای نفس اغلب سبب ارتکاب گناهان مهمی است و به دنبال آن روح یأس بر کسانی که مرتکب چنین گناهانی شده اند حاکم می شود و این یأس آن ها را در گرداب آلودگی بیشتری غوطه ور می سازد زیرا فکر می کنند که آب از سرشان گذشته است . ولی امید به شفاعت اولیای الهی به آنها نوید می دهد که اگر همین جا متوقف شوند و خود را اصلاح کنند ممکن است گذشته آنها از طریق شفاعت نیکان و پاکان جبران شود . بنابراین امید شفاعت به متوقف شدن گناه و بازگشت به سوی صلاح و تقوا کمک می کند.
ب) ایجاد رابطه معنوی با اولیاء الله
گفتیم که شفاعت منوط به وجود نوعی رابطه میان شفیع و شفاعت شونده است رابطه ای معنوی از نظر ایمان و بعضی صفات فاضله و انجام حسنات. مسلما کسی که امید به شفاعت دارد سعی می کند به نوعی این رابطه را برقرار سازد و کاری که موجب رضای آنهاست انجام دهد پل های پشت سر را کاملا خراب نکند پیوندهای محبت و دوستی را به طور کامل نگسلد.
ج) تحصیل شرایط شفات
آوردیم که برای شفاعت شرایط مختلفی ذکر شده بود که از همه مهم تر اجازه پروردگار بود . مسلما کسی که امید به شفاعت دارد باید این اذن را به نحوی متوجه خود سازد یعنی کاری انجام دهد که محبوب و مطلوب خدا باشد.
د) توجه به سلسله شفیعان
کسی که امید شفاعت از دیگری دارد چاره ای ندارد جز اینکه با وی ارتباط برقرار کرده و نظر او را به سوی خود جلب نماید و گرنه با وجود تضاد و درگیری امید شفاعت از شفیع امری غیر معقول است. بنابر این شخص کنه کار اگر امید شفاعت دارد باید با رسول خدا و ائمه هدی و علمای ربانی رابطه برقرار کند.
گستره شفاعت:
شفاعت در معنای صحیح حقیقتی است که دامنه آن از دنیا آغاز و گستره آن خروج گنه کاران قابل شفاعت از جهنم و بخش پایانی آن ترفیع درجات بهشتیان است. گستردگی شفاعت در قیامت بهشتیان را جهت ترفیع درجه شامل می شود لذا آنان خواهان شفاعتند در صحنه محشر گروهی برای داخل شدن به بهشت ، دسته ای برای تعجیل حساب ، جمعی برای تخفیف حساب ، یا از بین رفتن ترس و هول قیامت ، طایفه ای برای تخفیف عذاب یا سقوط عذاب و جهنمیان برای خروج از آتش پس از مدتی محتاج شفاعتند سپس در همه موارد یاد شده سخن از شفاعت در میان است لیکن جایگاه بارز آن عرصه قیامت و قبل از ورود به بهشت و جهنم است.
فرق بین شرک و استشفاع:
عده ای نتوانسته اند فرق بگذارند بین اینکه کسی غیر خدا را بپرستد تا او نزد خدا شفاعتش کند و یا به خدا نزدیکش کند و بین اینکه تنها خدا را بپرستد و غیر خدا را شفیع درگاه او قرار دهد و با دوستی کردن به غیر خدا به درگاه خدا تقرب بجوید ، که در فرض اول به غیر خدای تعالی استقلال داده و عبادت را خالص برای غیر خدا کرده که این خود شرک ورزیدن در عبودیت است و در صورت دوم استقلال را فقط و فقط به خدای تعالی داده و او را مخصوص به عبادت کرده و احدی را شریک او قرار نداده است.[71]
خلاصه اینکه: شفاعت دارای درجاتی است نازل ترین درجه شفاعت ، تغییر درکات و تخفیف عذاب دوزخیان است و عالی ترین مراتب شفاعت آن است که برکت پیامبر و اهل بیت (ع) شامل حال پیامبران و مرسلین گذشته می شود. سه درجه دیگر در وسط قرار دارند بدین گونه که گروهی مشمول شفاعت شده از جهنم خارج می شوند و جزو « اعرافیان» به شمار می آیند دسته ای هم از اعراف وارد بهشت می گردند و جمعی در بهشت ترفیع درجه می یابند.
[31] جمال الدین محمد بن مکرم- لسان العرب دارالبیروت1388ق
[32] تفسیر نمونه، ج1، ص: 225
[33] معاد در قرآن آذرتاش آذرنوش – فرهنگ معاصر عربی به فارسی تهران:1379
[34] تفسیر نمونه، ج1، ص: 225
[35] تفسیر نمونه، ج1، ص: 225
[36] سوره بقره آیات 123و48
[38] سوره مدّثّر آیات 46 تا 48
[39] سوره شعراء آیات 98تا 101
[41] سوره بقره آیات 123و48
[53] نورالثقلین، ج 3 ص 362
[61] سوره آل عمران آیه 18
[69] تفسیر نمونه، ج1، ص: 229
[70] تفسیر نمونه، ج1، ص: 235
[71] المیزان ج7ص61-63
علیرضا احمدی